آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



چادر و پوشش بسیار ساده معلمی،
تلفن همراه و تلفن ثابت:نیاز مدوام به برقراری ارتباط با مدرسه ،همکاران و دانشگاه ودر شرایط اضطراری برای برقراری ارتباط با خانواده (بیشتر ارتباطات حضوری است).
پایان نامه - مقاله - پروژه
توضیحات تکمیلی این بخش در فصل چهارم ذیل عنوان محصولات فرهنگی معرف (شناسنده)فرهنگ ارائه خواهد شد.
۳-۴-۹ . مصورسازی خود[۲۰۶]
«یک تصویر (عکس) به هزاران لغت می‌ارزد». معنای ضمنی این ضرب‌المثل این است که یک تصویر نمایشی می‌تواند پیامی را مؤثرتر و با قدرتی بیشتر از یک سری واژگان انتقال دهد. قدرت تصویرسازی به‌منزله‌ی یک ابزار ارتباطی است که به دلیل سادگی و موجزبودن، از پیچیدگی‌های متن به دور است.هر اندازه فرهنگ پیچیده به نظر می آید،مردم ‌نگاران می‌کوشند تا آن را در قالبی فهمیدنی و مدیریت‌شدنی، برای تجزیه و تحلیل و تفسیر آینده قرار دهند(چنگ، ۲۰۰۸).
در ادامه راهبردهای تصویر‌سازی‌ای هم‌چون نمودار روابط خویشاوندی و نقاشی آزاد معرفی می شود.
۳-۴-۹-۱ . نمودار روابط خویشاوندی[۲۰۷]
شکل‌گیری خانواده، به هر صورت که تعریف شود، نقش مهمی در شکل‌گیری فرهنگ دارد و نمودارسازی روابط خانوادگی ، شبکه‌ی اجتماعی نزدیک فرد را روشن می‌سازد. بسیاری از مردم ‌نگاران، به‌ویژه آن‌هایی که درباره‌ی جوامع سنتی مطالعه کرده‌اند، شجره‌نامه‌ها را به‌منزله‌ی بخشی از مطالعه‌ی میدانی قوم‌نگارانه‌ی خود جمع‌ آوری کرده‌اند (دراکه[۲۰۸]، ۲۰۰۷ به نقل از چنگ،۲۰۰۸).
با توجه به اهمیت روابط خویشاوندی در فرهنگ، نشان‌دادن روابط خانوادگی در یک نمودار، آغاز خوبی برای جمع‌ آوری داده‌های حافظه‌ی شخصی است. استفاده از نمودارِ روابط خویشاوندی، فرایند جمع‌ آوری داده‌ها را آسان می‌کند.

 

راهنمای نمودار
مرد
زن
مرد مرحوم
زن مرحومه

نمودار۱٫نمودار روابط خویشاوندی
۳-۴-۹-۲ . راهبردهای تصویرسازی
در این راهبرد یک مکان مهم که به پژوهشگردر فهم خود و ارتباط با دیگران کمک کرده است،انتخاب می شود. آن مکان کشیده شده و.به هر اندازه ممکن است جزئیات در آن وارد می شود. پژوهشگر باید توضیح دهد چرا این مکان برای او مهم است(چنگ، ۲۰۰۸).‌
شکل۱٫۳نمایی از منزل پدری

 

انباری حمام آشپزخانه
محل درس خواندن من و خواهرم
اتاق پذیرایی اتاق نشیمن
راهرو ورودی
باغچه
دستشویی
درب بزرگ ورودی باغچه
حوض آب

ب:جمع آوری داده های مربوط به زمان حال
۳-۴-۱۰٫ جمع آوری داده های خود-مشاهده گرانه: ثبت اتفاقی خودمشاهده گری من
جدول شماره ۱٫۴ در صفحه ۱۶۷ نمونه ای از کاربرد این تکنیک است.
۳-۴-۱۱٫ داده های خود تاملی (خود- فکورانه)[۲۰۹]: اولویت ها و ارزشهای شخصی[۲۱۰]
داده های خود تاملی (خود- فکورانه) از درون نگری، خود تحلیلی و خود ارزیابی مبنی بر کیستی و چیستی پژوهشگر حاصل می شود.
در مطالعه اتواتنوگرافیک تجزیه و تحلیل ارزشها و اولویت های شخصی بسیار مفید است زیرا ارزشها همیشه آشکارا در زندگی مردم به کار گرفته یا تولید نمی شوند. بنابراین داده هایی درباره ارزشهای شخصی و اولویت ها به آسانی نمی تواند از طریق مشاهده رفتارها یا افکار زودگذر جمع آوری گردد بلکه این داده ها بواسطه فرایند خود- تحلیل گری قابل دستیابی هستند. در این معنا، این گونه جمع آوری داده های خود – فکورانه (تاملی) حد میانه ای را بین جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل آنها ایجاد می کند(چنگ، ۲۰۰۸).
۵ ارزشی که برای من از اهمیت بسیاری برخوردارند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:35:00 ب.ظ ]




کنترل رفتاری ادراک شده: کنترل رفتاری ادراک شده همان عقاید افراد در چگونگی تسهیل کردن خلق ارزش از طریق تعامل نوآورانه،فعالیت های مخاطره پذیر و اقدامات فعال در محیط سازمانی در نظر گرفته می شود (Fini et al, 2012).
ویژگی های شخصیتی: افراد دارای یک سری ویژگی های شخصیتی و روانشناختی هستند که آنها را به سوی کارآفرینی سوق می دهد. از جمله می توان به ویژگی هایی چون میل به موفقیت، ریسک پذیری، دارا بودن قوه نوآوری، برونگرایی، تطابق پذیری و … اشاره کرد ( .(Koe et al, 2012
قصد کارآفرینانه: آن را به عنوان اولین اقدامی که فرد، قبل از آغاز رسمی راه اندازی کسب و کاری انجام می دهد، تعریف می کنند که بیانگر شدت نیت و اراده فرد برای انجام رفتار هدف است.(Carr & Sequeira, 2007, 1091)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱-۸-۲- تعریف عملیاتی متغیرها
عملیاتی کردن یا تعریف عملیاتی یک مفهوم به این جهت است که آن مفهوم قابل اندازه گیری شود و این امر از طریق دقت در ابعاد و خصوصیات رفتاری متعلق به آن مفهوم، طبقه بندی کردن آن به عناصر قابل مشاهده و قابل اندازه گیری میسر است (سکاران، ۱۳۸۵، ۱۹۵). به منظور سنجش تمامی متغیرها، گویه هایی در پرسشنامه در نظر گرفته شده که پاسخ دهندگان، نظر خود را از بین پنج گزینه (کاملاً موافقم، موافقم، نظری ندارم، مخالفم، کاملاً مخالفم) انتخاب می کنند. در جدول شماره ۱-۱ تعریف عملیاتی متغیرها ارائه شده است.
جدول ۱-۱- تعریف عملیاتی متغیرهای تحقیق

 

متغیر تعداد سوال در پرسشنامه تعریف عملیاتی
دانش ۴ در این تحقیق متغیر دانش توسط سازه هایی مانند آشنایی با مفاهیم و تئوریهای کارآفرینی، برخورداری از دانش لازم برای تاسیس یک کسب و کار، سپری نمودن دوره های مربوط به کارآفرینی و استفاده از خدمات مشاوره ای برای تاسیس یک کسب و کار جدید سنجیده خواهد شد.
تجربه ۳ در این تحقیق متغیر تجربه توسط سازه هایی مانند در اختیار داشتن تجربه کافی برای کارآفرین شدن پس از فارغ التحصیلی، برخورداری از تجربه کاری لازم برای تاسیس یک کسب و کار جدید و برقراری ارتباط با افراد کارآفرین و استفاده از تجربیات آنان سنجیده خواهد شد.
ویژگی های شخصیتی ۶ در این تحقیق متغیر ویژگی های شخصیتی توسط سازه هایی مانند ریسک پذیری، خلاق بودن، به سرعت یافتن راه حل مشکلات، مهارت در حل مسئله، برقراری ارتباط با سایرین و توانایی برانگیختن سایرین سنجیده خواهد شد.
خانواده ۳ در این تحقیق متغیر خانواده توسط سازه هایی مانند وجود سابقه کارآفرینی در خانواده، ارزش قائل شدن خانواده برای فعالیت های کارآفرینانه و تشویق از جانب خانواده برای تاسیس یک کسب و کار جدید سنجیده خواهد شد.
نگرش ۴ در این تحقیق متغیر نگرش توسط سازه هایی مانند جذابیت کارآفرین بودن، داشتن دید مثبت نسبت به فعالیتهای کارآفرینانه، سودمند دانستن رفتارهای نوآورانه و کارآفرینانه، آسان تلقی نمودن تاسیس یک کسب و کار جدید سنجیده خواهد شد.
هنجارهای اجتماعی ۳ در این تحقیق متغیر هنجارهای اجتماعی توسط سازه هایی مانند حمایت دوستان از تاسیس یک کسب و کار جدید، مورد ستایش دیگران بودن به دلیل بروز رفتارهای نوآورانه و کارآفرینانه، مورد توجه بودن رفتارهای نوآورانه و کارآفرینانه از جانب سایرین سنجیده خواهد شد.
کنترل رفتاری ادراک شده
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




.۴۱۰(**)

 

.۳۱۰(**)

 

.۶۳۵(**)

 

.۷۴۲(**)

 

.۷۶۰(**)

 

.۷۲۱(**)

 

 

 

 

 

سطح معنی داری
( sig)

 

.۰۰۰

 

.۰۰۰

 

.۰۰۰

 

.۰۰۰

 

.۰۰۰

 

.۰۰۰

 

 

 

 

 

فراوانی

 

۱۵۵

 

۱۵۵

 

۱۵۵

 

۱۵۵

 

۱۵۵

 

۱۵۵

 

 

 

** Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).
*سطح معنی داری(sig) کمتر از ۰.۰۵ مورد قبول است و سطح اطمینان بیش از ۹۵ درصد را نشان می دهد.
*نمره همبستگی پیرسون ۰تا ۱+ و یا ۰ تا۱- متغیر است.
فرضیه اول : به نظر می رسد کنترل برکار ،تأثیر مثبتی بر رضایت شغلی کارکنان دارد .
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر کنترل بر کار - ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد بدان معنا که در تمام سطوح معنی دار است. بنابراین رابطه بین کنترل بر کار و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و با توجه به آنکه عدد ۰.۴۱۰ را نشان می دهد این همبستگی در سطح متوسط قرار دارد و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فرضیه دوم: به نظر می رسد روابط با همکاران تأثیر مستقیم و مثبتی بر رضایت شغلی کارکنان دارد .
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر همکاران- ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر همکاران و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغـلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی عدد ۰.۳۱۰ را نشان می دهد این همبستگی ضعیف است .
فرضیه سوم : به نظر می رسد روابط با سرپرست تأثیر مثبتی بر رضایت شغلی کارکنان دارد .
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر سرپرست- ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر سرپرست و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی، عدد ۰.۶۳۵ را نشان می دهد این همبستگی قوی است .
فرضیه چهارم : به نظر می رسد تعهد سازمانی، تأثیر مستقیم و مثبتی بر رضایت شغلی کارکنان دارد.
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر تعهد سازمانی- ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر تعهد سازمانی و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی، عدد ۰.۷۴۲ را نشان می دهد این همبستگی قوی است .
فرضیه پنجم : به نظر می رسد عدالت توزیعی ، تأثیر مثبتی بر رضایت شغلی کارکنان دارد
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر عدالت توزیعی - ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر عدالت توزیعی و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمـره رضایت شغــلی می گردد. با توجه به آنکه همبستـگی، عدد ۰.۷۶۰ را نشـان می دهد این همبستگی قوی است .
فرضیه ششم : به نظر می رسد انتظارات شغلی ، تأثیر مثبتی بر رضایت شغلی کارکنان دارد
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر انتظارات شغلی - ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر انتظارات شغلی و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغـلی می گردد. با توجه به آنکه همــبستگی، عدد ۰.۷۲۱ را نشــان می دهد این همبستگی قوی است .
====نمرات حاصل از آزمون همبستگی هر متغیر، میزان تأثیر آن را در رضایت کارکنـان نشان می دهد .طبق آمار به دست آمده افرادی که از متغیر عدالت توزیعی نمره بالاتری کسب نموده اند رضایت شغلی بیشتری داشته اند، در رتبه های بعدی ، متغیر های تعهد سازمانی ، انتظارات شغلی ، سرپرست ، کنترل بر کار و همکاران بر رضایت شغلی کارکنان روزنامه همشهری اثر گذار بوده اند.
فرضیه هفتم: به نظر می رسد وی‍ژگی های فردی کارکنان تأثیر مثبت بر رضایت شغلی آنان دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ب.ظ ]




إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ… (۱۱)
(امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!…
این هویت انسانی او را در طی زندگی خود همواره در موقعیت خاصی قرار می دهد. منظور از موقعیت، وضعیت و نسبت مشخص و پویایی است که درک و تغییر آن حاصل تعامل پیوسته ی فرد (که عنصری آگاه، آزاد، فعال و قابل اعتماد است )، با گستره ای از جهان هستی (واقعیت های ماور ای طبیعت، طبیعت و جامعه ) در محضر خداوند متعال (مبدأ و منتهای هستی و حقیقتی برتر و فراموقعیت) است.
اگر این گونه تعامل ناظر به وجه اختصاصی و منحصر به فرد وجود آدمی باشد، می توان از درک و تغییر موقعیت ویژه ی فرد سخن گفت، که به تکوین و تحول وجه فردیِ هویت می انجامد. در صورت تعلق این تعامل به جنبه ی مشترک وجود فرد (با دیگران)، درک و تغییر موقعیت مشترک به تکوین و تحول وجه جمعی هویت منجر می گردد.
لذا، این تعامل از سویی موجب تغییر مداوم مرتبه ی وجودی آدمی و در نتیجه تکوین و تحول پیوسته ی هویت فرد می شود و از دیگر سو، به خلق مداوم موقعیت های جدید می انجامثطد. البته، با توجه با آزادی و اختیار آدمی، ممکن است که درک و تغییر موقعیت به صورت شایسته انجام پذیرد (یعنی به وجهی که موجب تکوین صحیح و تعالی هویت انسان و تحقق غایت حقیقی زندگی- قرب الهی- شود ). در این صورت باید از « درک درست موقعیت خویش و عمل مداوم برای بهبود آن » سخن گفت. این تعامل مستلزم اولاً معرفت به خود و اعتماد به نفس (شناسنده و اصلاح کننده موقعیت )، ثانیاً معرفت و باور به خداوند (حقیقت برتر فراموقعیت ) و ثالثاً کشف و برقراری نسبت عناصر موقعیت با خداوند متعال (مبدأ و مقصد هستی ) است. ولی در عین حال، امکان دارد که انسان موقعیت واقعی خود (نسبت خویش با عناصر مختلف هستی در محضر حق تعالی ) را به درستی درک نکند یا در تغییر مناسب آن (متناسب با غایت حقیقی زندگی) تلاش شایسته به عمل نیاورد. در سوره مبارکه فصلت چنین آمده است:
پایان نامه - مقاله - پروژه
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا وَ مَا رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ (۴۶)
کسی که کار شایسته انجام دهد، به سود خود اوست، و کسی که مرتکب زشتی شود به زیان خود اوست، و پروردگارت ستمکار به بندگان نیست.
۹- مراحل رشد این جهانی و استمرار حیات انسان
زندگی هر انسان از هنگام تولد (پس از انعقاد نطفه، تکوین و رشد جنین او در رحم مادر و ولادت ) در دنیا آغاز می شود و تطوّر میابد. قرآن کریم در سوره روم می فرماید:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّهً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَهً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ (۵۴)
خداست که شما را از ناتوانی آفرید، سپس بعد از ناتوانی قدرت و نیرو داد، آن گاه بعد از نیرومندی و توانایی، ناتوانی و پیری قرار داد؛ هرچه بخواهد می آفریند و او دانا و تواناست.
مطابق آیه فوق، سه دوران عمده در زندگی آدمی وجود دارد: دوران ضعف نخستین، دوران قوّت، دوران ضعف نهایی.
در اصطلاح قرآن، فرد از هنگام تولد تا بلوغ، «طفل» نامیده می شود(نور،۳۱). بنابر آیات و روایات وارد شده، ویژگی بارز این دوران هفت ساله، تحرک و فعالیت بوده و در روایات بر بازی کودکان در این دوران تأکید شده است. از هفت سال دوم، به سبب ویژگی فطری «تکلیف پذیری» ظهور یافته در این دوران، متربّی قابلیت تعلیم و تأدیب میابد. پس از این دوران ضعف (چهارده ساله)، دوران بلوغ و قوّت آغاز شده تا در حدّ کمال آن به تعبیر قرآن به «بلوغ أشُدّ» یا اوج بلوغ می رسد. در این مرحله که مقارن اواخر دهه دوم زندگی است، فرد به قابلیتی کافی در عرصه مدیریت فکری و اجتماعی و اقتصادی (نساء،۶) می رسد، که از این دوران در روایات به دوران «وزارت»، یاد شده است. در کتاب وسائل الشیعه ؛ ج‏۲۱ ؛ ص۴۷۶ به نقل از نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) آمده است:
الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ‏ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِین
فرزند هفت سال آقا، و هفت سال بنده، وهفت سال وزیر و کمک کار است.
پس از دوران بلوغ أشدّ، قرآن سوره قصص از مرحله «إستوا» به معنی استقرار واعتدال نام می برد:
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْماً وَ عِلْماً… (۱۴)
چون به توانایی [جسمی و عقلی] خود رسید و رشد و کمال یافت، به او حکمت و دانش دادیم…
در این مرحله فرد در پایان نوسانات و هیجانات بلوغ قرار گرفته و در آغاز راهی است که در آن ثبات و استواری در زندگی او ظهور می کند. البته حد کمال مرحله استوا وابسته به چگونگی گذار مراحل قبل تربیتی است. پس از اعتلای دوران استوا که مقارن با بالندگی قوای ادراکی در اواخر سال های دهه چهارم زندگی است(احقاف، ۱۵)، دوران ضعف نهایی ظهور میابد که قرآن از آن به « أرذَلِ العُمُر» تعبیر کرده (نحل، ۷۰) و ویژگی آن را ضعف ادراکی و نقصان مشاعر بر می شمرد(باقری، ۱۳۹۱،ص: ۱۷۴)، که به مرگ منتهی می شود. به فرموده قرآن حیات آدمی منقطع نشده و استمرار میابد و سیر او به پروردگارش منتهی می شود(نجم، ۴۲) و همان طور که سرچشمه ی وجودش خداوند است به سوی او نیز باز می گردد(انبیاء، ۹۳).
قرآن این زندگی بی پایان را در سه مرحله ی کلی معرفی کرده است: دنیا، برزخ و معاد. حیات انسان در هر یک از این سه مرحله جایگاه خاص خود را دارد و ادامه ی این بر اساس نحوه ی زندگی در مرحله ی دنیا شکل می گیرد. خداوند در جهان دیگر پاداش نیکوکار و کیفر تبهکار را در چهارچوب نظام متقن « عمل و عکس العمل » مقرر ساخته است. در آن جهان هر کس آن دِرود که در این جهان کِشته است و خود را با آن هویتی می یابد که در این سرا برای خود ساخته و پرداخته است. هر تلخ و شیرینی که در آن جهان به او رسد فرآورده ی عمل این جهانی خود اوست که تمام و کمال و بی هیچ ستمی به او رسیده است. در سوره مبارکه آل عمران آمده است:
ذٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ (۵۱)
این به سبب گناهانی است که مرتکب شده اند و گرنه خدا نسبت به بندگانش [حتی به کمترین چیزی از ستم] ستمکار نیست.
۱۰- محدودیت های انسانی
انسان، علاوه بر برخورداری از استعدادهای خدادادی مختلف، که رشد مناسب آن ها می تواند به تعامل سازنده با شرایط بیرونی و به تحول در زمینه های پیش روی آدمی منجر گردد، با محدودیت های مختلفی نیز رو برو است. این محدودیت ها عمدتاً به نوع انسان تعلق دارند، ولی از حیث دامنه، مانند هم نیستند. برخی از آن ها دامنه ای کوتاه دارند و تنها در مقطع معینی از زندگی مطرح اند و برخی دامنه ای بلند دارند و ممکن است به درجاتی تا پایان عمر نیز باقی بمانند. هم چنین، در حالی که برخی از محدودیت ها، به صورت بالفعل در انسان حضور دارد، برخی دیگر بالقوه است و در شرایط معینی آشکار می گردد. از جمله محدودیت های عموم انسان ها می توان به ضعف(نساء، ۲۸)، حرص(معارج،۱۹)، ستمکاری و ناسپاسی(ابراهیم،۳۴)، نادانی(احزاب،۷۲)، شتاب زدگی(اسراء،۱۱) و فراموش کاری(نحل،۷۰) اشاره داشت، که تن دادن به این گونه محدودیت ها و تداوم و تشدید اختیاری آن ها حتی باعث می شود آدمی، به نازل ترین مرتبه ی هستی خود (همانند چهار پایان بلکه پست تر از آن ها ) سقوط کند و در برابر خالق خود به واسطه توّهم بی نیازی، سر به طغیان بردارد(علق،۶) و به مثابه « بدترین جنبندگان » محسوب شود(فرقان،۴۴)
انسان علی رغم برخورداری از فطرت الهی، عقل و استعدادهای طبیعی خداداد که می توانند او را در مسیرکمال کمک کنند، در معرض انواع مخاطرات و تهدیدهاست. انسان از همان آغاز زندگی خود، گرفتار دشمنی سرسخت، نیرومند و قسم خورده به نام ابلیس شد که تنها بندگان پاک و مخلص الهی از شر او در امان اند. ابلیس پس از مهلتی که تا روز قیامت از خدا گرفت، سوگند یاد کرد که همواره بر سر راه فرزندان آدم بنشیند واز همه سو (پیش و پهلو و پشت سر ) او را اغوا و وسوسه کند و از راه خدا به انحراف کشاند. در این باره در سوره مبارکه اعراف آمده است:
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ‌ (۱۷)
سپس از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و از جانب چپشان بر آنان می تازم و [تا جایی آنان را دچار وسوسه و اغواگری می کنم که] بیشترشان را سپاس گزار نخواهی یافت.
به این ترتیب، ابلیس که خداوند او را شیطان نامیده است، از جهل ها، ضعف ها و کشش های درونی نفس انسان استفاده کرده و با تزیین امور باطل و ایجاد وسوسه در فکر و اراده ی آدمی، خستگی ناپذیرانه می کوشد تا او را از مسیر بندگی خدا دور و به سوی بی راهه و کفر و فحشا دعوت کند (بقره، ۲۶۸). از سو ی دیگر نفس اماره ی انسان که او را به بدی فرمان می دهد(یوسف،۵۳)، با برخورداری از کشش ها و تمایلات طغیانگری که نتیجه ی استفاده ی بی حد و مرز از نیروی شهوت و غضب است، زمینه ی پیروی از وساوس شیطان را فراهم می آورد. برخی از آدمیان، که با سوء استفاده از قدرت اختیار و آزادی خدادادی از مسیر حق و نیکی و عدالت منحرف شده اند نیز در قالب طاغوت، مستکبران، رهبران کفر و ضلالت و شیاطین انس می کوشند تا دیگران را از حرکت در صراط مستقیم منصرف سازند(نازعات، ۲۴)(مبانی نظری سندتحول، ص: ۴۳)
۲-۳-۲-۲-۳- مقایسه انسان شناسی در هر دو دیدگاه
از منظر نظریه پردازان تفکر انتقادی، دوگانگی میان تن و روان تصنعی بوده و دو ذات مستقل برای آن قایل نمی باشند، و غایت زندگی مطلوب را صرفا در همین جهان جستجو می کنند، لیکن اسلام، با نگاهی جامع به حیات طیبه این جهانی و عالم بعد، انسان را مرکب روح و جسم می داند که متأثر از یکدیگر بوده، و بیان می دارد، روح انسانی که در حکم حقیقت وجود است، در عالم بعداز این دنیا به حیات خود ادامه می دهد و در عرصه قیامت با جسم همراه شده و مبعوث می گردد.
همانطور که در تبیین مبانی هر دو رویکرد مشاهده شد، هر دو نظریه بر وجود مؤلفه های فطری تأکید می ورزند. با کمی دقت، در میابیم که فطرت در هر دو رویکرد، اشتراک لفظی داشته و تطابق کامل ندارند. رویکرد تفکر انتقادی، منظور از فطرت را توانمندی های ابتدایی می داند که در نهاد نوع انسان موجود می باشد، مانند؛ توانایی اندیشه ورزی و استدلال، پرسش گری و توان سنجش عقلانی، در حالیکه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، ضمن مفروض داشتن این موارد، در ساحتی بالاتر، فطرت را روح خداجویی می داند که در نهاد هر کودک ولادت یافته، وجود دارد و منشأ کشش های متعالی و سؤالات متافیزیکی کودکان از اواسط دوران تکلّم می باشد. همانطور که اشاره شد، بعضی از نظریه پردازان رویکرد تفکر انتقادی مانند لیپمن، پرداختن به پرسشهای متافیزیکی(به معنایی که اشاره شد) را بیهوده می انگارد(کندی به نقل از قائدی، ۱۳۸۳، ص: ۵۲) و از هرگونه تمایل به هستی شناسی فراتر از کیهان( عالم مشهود و قابل تجربه ) رویگردان است.
اندیشمندان عرصه تفکر انتقادی، به تکامل زیستی کودکان در عرصه اجتماعی توجه خاص داشته و آن را در تکوین هویت متربی مؤثر می دانند ولی با عدم توجه به ابعاد نفسانی و گرایش های عاطفی او، نگاه خود را به ابعاد منطقی، جسمانی و اجتماعی محدود نموده اند. عدم توجه به این معنا و منحصر ساختن داوری های کودکان به حیطه شناختی، تصویری ناقص از این دوران ترسیم خواهدنمود که تنظیم فعالیت های تربیتی بر مبنای آن می تواند به نوعی یک سویه نگری منجر شود. در نگاه تربیتی اسلام به دلیل تأخیر در ظهور اراده در کودک، او را قادر به کنترل کامل امیال خود نمی داند. از طرف دیگر داوری های انسان محصول انحصاری قوای شناختی او نمی باشد و تمایلات و گرایش هایش در استدلال ها و تصمیمات او دخالت می کند. از این رو پرسش، کنجکاوی و سایر توانمندی های اندیشه ورزی را نمی توان عناصر شناختی محضی به شمار آورد که از تأثیر گرایشها به دور می باشند. لذا رویکرد اسلامی به تربیت، در این بعد محصور نشده و علاوه بر نکات مشترک فوق، با تأکید بر عمل متربّی، نقش و مسؤولیت او را در شکل گیری هویتش، با نوع شناخت ها، گرایش ها، انتخاب ها و تصمیم هایش، بی بدیل می داند و بر پرورش درک اخلاقی و مدیریت گرایش ها و تمایلات توجه تام دارد(ضرغامی و همکاران، ۱۳۹۰)
در بحث تعقل، در عین اشتراک نظر، تفاوت های بنیادینی در نگاه دو رویکرد وجود دارد. هر دو دیدگاه به شناخت عقلانی و نقش آن در کسب معرفت توجه دارند و شواهد منطقی و تجربی بر گرفته از حواس را پشتیبان داوری های عقلانی می دانند، و سعی در تصحیح سیر اندیشه ورزی را لازم می شمرند، لیکن دیدگاه اول، بیشتر بر فرایند تکوین این نوع شناخت تأکید می کند و چگونگی انجام آن را مدّ نظر داشته و بر توانمندسازی کودکان در طی نمودن مسیر تعقل تأکید می ورزد، در حالیکه رویکرد دوم، محصولات این فرایند را نیز مورد توجه قرار داده و اعتبار یابی آن با منابع بالادستی به منظور رسیدن به غایت هستی که همان هدایت و حیات طیبه می باشد را لازم می داند.
از سوی دیگر هردو رویکرد، به مراحل رشد متربّی توجه داشته و اندیشمندان تفکر انتقادی، بر لزوم تعلیم ضمنی مراحل تفکر سنجشگرانه به کودکان از سنین پایین تأکید می ورزند و قایل به توانمندی کودکان در کسب مهارت فلسفیدن می باشند. باتوجه به اینکه شک منطقی و تردید سالم، از گام های اولیه این روش به شمار می رود، این شروع با نقطه عزیمت تربیت عقلانی مورد نظر اسلام سازگار نمی باشد. چرا که برمبانی گزاره های تربیتی اسلام، ابتدا بر تعلیم تجویزی گزاره های مطلوب تأکید می شود، و ورود متحیرانه و شک مدار در سنین بالاتر مورد توجه قرار می گیرد. لازم به ذکراست که با توجه به عدم تکمیل قوای ذهنی کودک، ناتوانی او در « مدیریت تردیدها »، مراحل رشد متوازن و نگاه متعادل و خوش بینانه او به پیرامونش را به خطر می اندازد. ملکه تردید در وقایع و گزاره های تجویزی که کودک در سنین پایین قادر فهم دلایل آن نیست، به تنش های درونی و محیطی او دامن می زند.
بخش چهارم : پیشینه پژوهش
۲-۴-۱- تحقیقات انجام شده در ایران
تحقیقات انجام شده در ایران که به پژوهش حاضر در پاسخ به سؤالات مذکور کمک نماید، در چهار بخش قابل تقسیم بندی و بررسی است :
اولا : تحقیقاتی که به بررسی موضوع تفکر و فرایند آن در قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) می پردازند.
ثانیا : تحقیقاتی که به تبیین و توصیف شیوه آموزش تفکر انتقادی و راهبرد های اجرایی آن می پردازند.
ثالثا : تحقیقاتی که به بررسی سطح مهارتهای تفکر انتقادی و ارتباط آن با سایر مهارتهای آموزشی و روانی می پردازد.
رابعا : تحقیقات معدودی که به بررسی مبانی فلسفی رویکرد تفکر انتقادی در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان می پردازد.
لازم به ذکر است که در باره موضوع پژوهش حاضر یعنی تبیین و تحلیل رویکرد تفکر انتقادی بر مبنای تعلیم و تربیت اسلامی، پژوهشگر به تحقیقی برنخورده است؛ وتنها سه پژوهش در باره تحلیل مبانی فلسفی آموزش فلسفه برای کودکان با موضوعات « نقد و بررسی مبانی فلسفی الگوی آموزشی تفکر انتقادی لیپمن» (جهانی،۸۱) و« طراحی الگوی نظری فلسفه برای کودکان در ایران »( ضرغامی و همکاران،۹۰) و« بررسی و نقد برنامه فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه » ( ستاری،۹۱ )؛ انجام پذیرفته است، که پژوهشگر در بخش هایی از تحقیق حاضر از نتایج پژوهش های فوق بهره برده است.
سایر تحقیقات به تبیین موضوع تفکر و تربیت عقلانی از منظر قرآن و روایات و موضوع تفکر انتقادی از حیث تبیین روشی و کارکردی و ارتباط آن با سایر مهارت ها به صورات مجزّا پرداخته است که در ذیل به پاره ای از آن ها خواهیم پرداخت.
نیستانی و امام وردی (۱۳۹۲) در کتاب « تفکر انتقادی، مبانی و مؤلفه ها » که جزو جدیدترین تألیفات در این حوزه است، ابتدا به تبیین معنا و مفهوم تفکر انتقادی و مبانی فلسفی (توصیفی، نه تحلیلی و تطبیقی) و روانشناختی آن می پردازد. مؤلف در ادامه به تبیین مؤلفه ها و ویژگی ها و رویکردها مختلف تفکر انتقادی پرداخته و ویژگی های متعهدان به این روش را بر می شمرد. در ادامه آموزش مبتنی بر تفکر انتقادی مورد بررسی قرار گرفته و در پایان شیوه های سنجش سطح این مهارت لازم در مخاطبان مورد مطالعه قرار می گیرد. لازم به ذکر است که بنا بر جامعیت موضوعات بررسی شده در حوزه تفکر انتقادی در این تألیف، این کتاب مبنای فصل تبیین موضوع تفکر انتقادی در این پژوهش قرار گرفته که با تحقیقات دیگر محققان بر غنای آن افزوده شده است. از نقاط ضعف این اثر عدم بررسی تطبیقی در حوزه مبانی فلسفی این شیوه است که سعی شده در این پژوهش این نقیصه برطرف گردد.
علی پور و همکاران (۱۳۹۲) در مقاله تحقیقی خود با عنوان « تأملی بر موانع تفکر انتقادی در برنامه درسی آموزش متوسطه » بیان می دارد که نتایج پژوهش کیفی نشان دهنده آن است که مقولاتی مانند سیاست ها و رسالت های نظام آموزشی و شرایط اجتماعی – فرهنگی جامعه و شرایط موجود در زمینه تربیت معلم، محتوای آموزشی و اهداف و روشها از موانع تفکر انتقادی بوده و نتایج پژوهش کمی در تأیید نتایج کیفی حاکی از آن است که کم توجهی به پرورش مهارت های تجزیه و تحلیل و ترکیب، ارزشیابی و قضاوت از موانع عمده در مسیر پرورش تفکر انتقادی به شمار می رود.
ستاری (۱۳۹۱) در « بررسی و نقد برنامه فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه » سعی در ارائه پاسخ به این سؤال را داشته که چه وجوه اشتراک و افتراق بین مبانی فلسفه برنامه آموزش فلسفه برای کودکان لیپمن و مبانی فلسفی حکمت متعالیه ملاصدرا وجود دارد. وی سعی در ارائه الگویی بومی شده از این برنامه را در نوشتار خود دارد.
کارشکی و پاک مهر (۱۳۹۰) در پژوهش خویش به بررسی رابطۀ بین باورهای خودکارآمدی، فراشناختی و تفکر انتقادی با سلامت روان دانشجویان علوم پزشکی پرداختند. نتایج نشان داد که بین خودکارآمدی و سلامت روان، فراشناخت و سلامت روان و همچنین تفکر انتقادی و سلامت روان دانشجویان رابطۀ معنی داری وجود دارد. ضریب مسیر مستقیم خودکارآمدی بر سلامت روان و همچنین ضریب مسیر اثرات مستقیم خودکارآمدی بر فراشناخت، تفکر انتقادی بر فراشناخت و فراشناخت بر سلامت روان به لحاظ آماری معنی دار بود. نتایج و یافته ها نشان داد علاوه بر این که خودکارآمدی، فراشناخت و تفکر انتقادی با سلامت روان رابطۀ مستقیم دارند، خودکارآمدی با میانجی گری فراشناخت بر سلامت روان تأثیر غیر مستقیمی داشته و بیشترین اثر کلی را بر سلامت روان دارد.
نادی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش مؤلفه های تفکر انتقادی، حل مسأله و فراشناخت بر یادگیری خودراهبر در دانشجویان پرداختند. جامعۀ آماری پژوهش، دانشجویان دانشکدۀ علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان بودند که از بین آنها ۵۰ نفر از دانشجویان، به طور تصادفی نظام مند به عنوان نمونه، انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی به دو گروه گواه و آزمایش تقسیم شدند. گروه آزمایش در زمینۀ تفکر انتقادی، حل مسأله و فراشناخت در ۶جلسه مورد آموزش قرار گرفتند. با توجه به اینکه طرح تحقیق پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود، ابزار اندازه گیری یادگیری خودراهبر (مقیاس فیشر و همکاران، ۲۰۰۱) در دو نوبت قبل و بعد از آموزش تفکر انتقادی، حل مسأله و فراشناخت اجرا شد. داده های حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با بهره گرفتن از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان دهندۀ تأثیر معنی دار آموزش تفکر انتقادی، حل مسأله و فراشناخت بر میزان یادگیری خودراهبر و مؤلفه های آن (خودمدیریتی، رغبت برای یادگیری، خود کنترلی) بود. با توجه به تحلیل داده ها، آموزش تفکر انتقادی، حل مسأله و فراشناخت، میزان یادگیری خودراهبر و میزان مؤلفه های آن (خودمدیریتی، رغبت برای یادگیری و خودکنترلی) را افزایش می دهد.
آخوند زاده و همکاران (۱۳۹۰) با شیوۀ مرور سیستماتیک منابع اطلاعاتی داخلی از سال ۸۱ تا ۸۸ و منابع کتابخانه ای در کشور نشان می دهند که نمرۀ توانایی تفکر انتقادی پرستاران و دانشجویان پرستاری در حد پایین است و تحصیلات دانشگاهی تأثیر قابل توجهی در بهبود این مهارت نداشته است. بر اساس دیدگاه آنها، پایین بودن نمرۀ تفکر انتقادی دانشجویان، مبین لزوم بازنگری در شیوه های فعلی آموزش است.
ضرغامی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان « طراحی الگوی نظری فلسفه برای کودکان در ایران » سعی دارد با نقد، یعنی بررسی وجوه اشتراک و افتراق مبانی و روش های روش مرسوم با سند ملی آموزش و پرورش در حیطه اهداف و مبانی فلسفی تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران به تدوین برنامه درسی مبتنی بر الگوی بومی شده « آموزش فلسفه برای کودکان » دست یابد. در پژوهش حاضر نیز از نتایج تحقیق مذکور در بخش نقد روش تفکر انتقادی لیپمن که در شیوه آموزش فلسفه برای کودکان او مدون شده استفاده شده است.
دهقانی و همکاران (۱۳۸۹) به آزمودن تأثیر بازاندیشی بر دفترچه های عملکرد بالینی بر مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی شهرستان شیراز پرداختند. در این پژوهش، چهل و دو نفر از دانشجویان سال چهارم پرستاری، داوطلبانه شرکت نمودند. این افراد پس از شرکت در یک جلسه توجیهی در آزمون مهارت های تفکر انتقادی شرکت نمودند. این افراد پس از شرکت در یک جلسه توجیهی در آزمون مهارت های تفکر انتقادی شرکت نمودند. سپس به دو گروه ۲۱ نفری آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه شاهد در برنامه های معمول بالینی تنظیم شده و گروه آزمون، علاوه بر شرکت در برنامه های معمول بالینی، در برنامۀ مداخله این پژوهش نیز شرکت نمودند تا آمادگی های لازم را برای انجام بازاندیشی به دست آورند و پس از آن به مدت دوازده هفته، به بازاندیشی بر تجارب بالینی و مراقبتی پرداختند. در پایان برنامۀ بالینی، هر دو گروه مجدداً در آزمون مهارت های تفکر انتقادی شرکت کردند. نتایج پژوهش مؤید تأثیر بازاندیشی بر پنج مهارت تفکر انتقادی دانشجویان و نیز نمرۀ کل آزمون مهارت های تفکر انتقادی بود. یافته ها تفاوت دانشجویان دو گروه را از نظر کسب مهارت های تفکر انتقادی در طول برنامه، مورد تأیید قرار داد. در مطالعۀ حاضر بین میانگین نمرۀ کل آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا گروه آزمایش در مراحل مختلف قبل و بعد، افزایش معنی داری دیده می شود، در حالیکه در گروه شاهد چنین نبود. از این رو می توان اظهار داشت که این نتیجه می تواند بیانگر تأثیر برنامۀ بازاندیشی بر مهارت های تفکر انتقادی باشد.
حقانی و همکاران (۱۳۸۹) به بررسی مهارت های تفکر انتقادی و ارتباط آن با هوش هیجانی در دانشجویان پزشکی در نیمسال اول سال تحصیلی ۹۰ ـ ۸۹ مبادرت نمودند. در این پژوهش توصیفی ـ مقطعی، هیچ ارتباط معنی داری بین نمرۀ تفکرانتقادی ونمرۀ هوش هیجانی یافت نشد؛ فقط خرده مقیاس مسئولیت پذیری اجتماعی ارتباط معنی داری با تفکر انتقادی داشت (۴۵۰/۰ = R) و میانگین نمرۀ تفکر انتقادی دانشجویان پزشکی در مقایسه با مطالعات مشابه خارجی نامطلوب بود، اگرچه در مقایسه با مطالعات داخلی، تفاوتی وجود نداشت. این موضوع می تواند نشانگر ضعف کلی در زمینۀ پرورش تفکر انتقادی در برنامه های آموزشی ما باشد. عدم ارتباط بین هوش هیجانی و تفکر انتقادی، می تواند به دلیل تفاوت در نوع پرسشنامه های آنها و ناشی از برآورد نادرست دانشجویان از توانایی های هوش هیجانی شان باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ب.ظ ]




اما پس از فوت شخصیت آمر پایان یافته، اهلیت تمتع خویش را از دست می­دهد و اموال وی نیز به طور قهری به تملک وراث در می ­آید. ضمن آنکه اموال آمر در نزد نماینده در حکم امانت خواهد بود. بنابراین چیزی باقی نمی­ماند تا موضوع نیابت نماینده باشد. ضمن آنکه پس از فوت متوفی قابلیت انجام کاری را ندارد تا دیگری بتواند به نیابت ان را انجام دهد. در نتیجه به محض وقوع فوت نمایندگی منحل می­ شود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
همچنین برخی از فقیهان و حقوقدانان (امامی، ۱۳۷۵، ص ۲۳۹) معتقدند که نفوذ اعمال وکیل قبل از آگاهی وی از عزل موکل حکمی استثنایی بوده و نمی­ توان آن را منشاء قیاس قرار داد. ضمن آنکه قیاس انحلال وکالت در اثر فوت با فسخ وکالت و عزل وکیل به علت آنکه فوت واقعه­ای حقوقی و فسخ عملی حقوقی است صحیح نمی ­باشد. (شهید ثانی، ۱۴۱۰ ه.ق، ص ۳۷۱-۳۷۰، نجفی، ۱۳۶۷ ه.ش، ج، ص ۳۶۰-۳۵۹)
حقوقدان دیگری معتقد است در صورتی که نماینده از فوت آمر مطلع نبوده و اقدام به انعقاد معاملاتی نماید منصفانه نیست که نماینده نسبت به معاملات مزبور مسئول شناخته شود. به نظر ایشان در واقع اختیار حقیقی نماینده پس از فوت آمر پایان می­یابد اما پس از فوت تا زمان آگاهی دارای اختیار ظاهری خواهد بود زیرا مسئول دانستن نماینده­ و ثالث با حسن نیت که بی اطلاع از فوت آمر بوده و در پی انجام دستورات وی اقدام به انجام معاملاتی نموده ­اند، منصفانه نمی ­باشد. نماینده پس از اطلاع از فوت موظف است اعمال نمایندگی را متوقف نموده و از اموال آمر تا زمان مطالبه مالکین جدید حفاظت نماید. در واقع علم به فوت آمر شرط نفوذ انفساخ قراردادی می­باشد. (امیر معزی، ۱۳۸۸، ص ۲۰۰-۱۹۷)
بر اساس ماده ۲۰۰۸ ق.م فرانسه[۶۷] نیز اعمال وکیل قبل از آگاه شدن وی از فوت موکل نافذ می­باشد. همچنین تعهدات عامل در مقابل ثالث با حسن نیت قابل اجرا می­باشد. (ماده ۲۰۰۹ ق.م فرانسه[۶۸])
سوال دیگری که در این مبحث قابل طرح می­باشد این است که آیا می­توان شرط عدم انفساخ عقد به موجب فوت یا حجر آمر نمود؟
به موجب ماده ۷۷۷ ق.م: «در ضمن عقد رهن یا به موجب عقد علی حده ممکن است راهن مرتهن را وکیل کند که اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را ادا ننمود، مرتهن از عین مرهونه یا قیمت آن طلب خود را استیفاء کند؛ و نیز ممکن است قرار دهد وکالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه او باشد؛ و بلاخره ممکن است که وکالت به شخص ثالث داده شود». مفاد این ماده از فقه امامیه در فصل رهن گرفته شده است. (محقق حلی، ۱۴۰۹ ه.ق، ص ۳۳۴، شهید ثانی، ۱۴۱۰ ه.ق، ص ۸۹)
فقیهانی که مخالف بقای وکالت پس از فوت وکیل یا موکل هستند این قاعده را اینگونه توجیه می­نمایند که: «وکالت به طور مستقیم و مستقل برای ورثه مقرر شده­ است یا این که مرتهن حق فروش عین مرهونه را پیدا کرده است و این حق به همراه انتقال حق رهن به ورثه مرتهن منتقل می­گردد و وکالت در آن جنبه تبعی دارد». ( نجفی، ۱۳۶۷، الف، ص ۱۶۸)
به اعتقاد برخی از حقوقدانان (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۲۱۳-۲۱۲) : «ظاهر ماده ۷۷۷ ق.م ناظر به موردی است که مرتهن وکالت در فروش مورد رهن را دارد و شرط می­ شود که این وکالت به ورثه او برسد و آنان نیز به عنوان جانشین مرتهن (نه به طور مستقل) نیابت در فروش پیدا می­ کنند. وکالت در فروش عین مرهونه نیز ارتباطی بر حق مرتهن بر آن ندارد و نمی­ توان چنین وکالتی را تابع حق شمرد (بر خلاف نظر فقیهانی که فوت وکیل را، در وکالت­هایی که در ضمن عقد لازم شرط می­گردد و موضوع آن راجع به حق وکیل است مانند مورد رهن ، موجب انحلال وکالت نمی­دانند. (کاظم یزدی، ۱۴۳۲ ه.ق، ص ۱۶۸)
بنابراین ماده ۷۷۷ مظهری از حاکمیت اراده برای باقی نگهداشتن سلطه ناشی از وکالت پس از فوت وکیل است. اما به علت اینکه ورثه این سلطه را از نایب دریافت نمی­دارند، نمی­ توان آن را نیابت مبتنی بر اذن دانست. در واقع آنچه قابل باقی ماندن پس از فوت مرتهن می­باشد حق نامیده می­ شود و چنین عقدی وکالت نبوده و نوعی ایجاد حق است. ضمن آنکه در صورتی که فوت موکل نتواند وکالت را از بین ببرد این عقد وصایت است نه وکالت».
بر اساس بند دو ماده ۱۹۹۱ ق.م فرانسه[۶۹] در صورتی که انحلال قرارداد پس از مرگ موکل خساراتی را در پی داشته باشد، وکیل باید آنچه را شروع کرده به پایان برساند. در واقع بر اساس رویه قضایی فرانسه طرفین می­توانند شرط ادامه قرارداد به نفع وراث پس از فوت آمر را بنمایند. (آخوندی، ۱۳۸۴، ص ۱۲۹)
ب: فوت نماینده
بر اساس بند ۳ ماده ۶۷۸ ق.م فوت وکیل نیز از اسباب انحلال وکالت می­باشد. در این مورد که اختیارات نماینده با فوت وی خاتمه می­یابد بحثی نیست اما سوالی که در خصوص فوت نماینده مطرح می­ شود این است که آیا می­توان اختیارات اعطایی به وی را به دیگری واگذار نمود؟
در پاسخ باید گفت چنانچه طرفین در قرارداد در خصوص این مساله توافق نموده باشند، اعطای اختیارات نماینده به وراث وی امکان پذیر است. البته وراث نمایندگی فرعی خواهند داشت و نمایندگی آنها در امتداد نمایندگی متوفی نخواهد بود زیرا این توافق مربوط به زمانی است که نماینده فوت شود. در واقع فوت پایان نمایندگی متوفی و آغاز نمایندگی وراث است. (امیر معزی، ۱۳۸۸، ص ۲۰۰)
مسئله دیگری که در این خصوص حائز اهمیت می­باشد، بحث فوت یکی از نمایندگان در حالت اجتماع می­باشد. بر اساس ماده ۳۹۷ ق.ت: «قائم مقام تجارتی ممکن است به چند نفر مجتمعاً داده شود با قید اینکه تا تمام امضا نکنند تجارت خانه ملزم نخواهد شد». مطابق با ماده مزبور اصل بر نمایندگی به نحو استقلال است و در صورتی که تاجر تمایل به عمل به نحو اجتماع داشته باشد باید مطلوب خویش را ذکر نماید.
از آنجایی که قانون تجارت در خصوص فوت یکی از نمایندگان در صورت اجتماع تعیین تکلیف ننموده است لذا ناگزیر به مراجعه به قواعد عام می­باشیم. به موجب ماده ۶۷۰ ق.م: «در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند به موت یکی از آنها وکالت دیگری باطل می­ شود».
بر اساس ماده ۶۷۰ ق.م علت بطلان وکالت در حالت اجتماع این است که مقصود موکل از وکالت به نحو اجتماع همکاری و همفکری وکلا بوده است و در واقع آن دو یک پیکر را در امر وکالت تشکیل می­ دهند و در صورت فوت یکی دیگری ممنوع از انجام امر وکالت خواهد بود و مثل این است که موضوع وکالت منتفی شده باشد. (امامی، ۱۳۷۵، ص ۲۲۳)
برخی از حقوقدانان معتقدند که مقصود از بطلان وکالت از بین رفتن اختیار وکیل در انجام مورد وکالت است. بنابراین چنانچه موکل به جای وکیل متوفی، وکیل دیگری را انتخاب کند آن دو می­توانند به نحو اجتماع امر وکالت را انجام دهند. (امامی، ۱۳۷۵، ص ۲۲۳)
به نظر برخی نویسندگان حقوقی (حاجیانی، ۱۳۸۶، ص ۲۲۱-۲۲۰) مفاد ماده ۶۷۰ ق.م. در نمایندگی­های تجاری قابل اجرا نمی ­باشد. زیرا در صورتی که فوت یکی از نمایندگان منجر به انحلال نمایندگی گردد، امور تجارت خانه با مشکل مواجه شده و باعث زیان تاجر می­گردد. ضمن آنکه هدف در حوزه فعالیت­های تجاری، کاهش موانع و تسریع در انجام معاملات می­باشد حال آنکه چنین قواعدی این اهداف را زائل می­نمایند. ضمن آنکه حقوق اشخاص ثالث بی اطلاع از عدم صلاحیت نماینده نیز دستخوش تضییع قرار خواهد گرفت.
البته باید توجه داشت چنانچه آمر خود در قرارداد نمایندگی شرط نماید که در صورت فوت یکی از نمایندگان، نمایندگی سایرین نیز منتفی خواهد بود، عمل به شرط الزامی است. زیرا خواست و اراده امر بهره گیری و همفکری نمایندگان است. بنابراین در صورتی که خواست اصیل محقق نگردد نمی­ توان به بقای نمایندگی سایرین نظر داد. (حاجیانی، ۱۳۸۶، ص ۲۲۱)
به نظر نماینده به علت فقدان مقررات قانونی مبنی بر بقای سمت سایر نمایندگان در صورت فوت یکی از انها در نمایندگی اجتماعی، از آنجایی که در تعیین نمایندگان اراده آمر حائز اهمیت است بهتر است نمایندگان باقی مانده تا زمان تعیین تکلیف از سوی آمر فعالیت­های مربوط به قرارداد نمایندگی را متوقف نمایند.
بند دوم: حجر طرفین قرارداد نمایندگی (جنون، سفاهت و ورشکستگی)
بر اساس ماده ۱۲۰۷ ق.م محجورین به سه دسته صغار، اشخاص غیر رشید و مجانین تقسیم گردیده‌اند. حجر این سه دسته حجر حمایتی است در حالی که بر اساس قانون تجارت تاجر ورشکسته نیز به نوعی محجور و ممنوع از انجام معاملات می­باشد. با این تفاوت که مبنای حجر تاجر حمایت از اشخاص ثالث است نه خود تاجر.
به علت آنکه صغر از عواملی است که مانع انعقاد قرارداد بوده و در بحث انحلال و عواملی که در خلال قرارداد مانع ادامه آن می­شوند جایی ندارد از پرداختن به آن پرهیز می­نماییم.
از این رو شایسته است ابتدا جنون نماینده و آمر (الف)، سپس سفه آنان (ب) و در پایان ورشکستگی هریک مورد بررسی قرار گیرد (ج).
الف: جنون آمر و نماینده
بر اساس بند ۳ ماده ۶۷۸ ق.م. ایران[۷۰] و بند ۳ ماده ۲۰۰۳ ق.م. فرانسه[۷۱] جنون وکیل یا موکل از موارد انفساخ قرارداد است. انحلال وکالت در اثر جنون اختصاص به وکالت ندارد و در کلیه عقود جایز از موارد انحلال می­باشد. جنون چه ادواری باشد و چه دائمی باعث انحلال وکالت می­ شود زیرا در اثر جنون وضعیت حقوقی فرد تغییر کرده و اهلیت استیفا خویش را از دست می­دهد. با جنون موکل اذن در تصرف که استدامه آن شرط بقا وکالت است از بین می­رود و چون موکل نمی­تواند در اموال خود تصرف بنماید، نایب او نیز نمی­تواند به موجب نمایندگی تصرفی در اموال مجنون بنماید. در خصوص جنون وکیل نیز از آنجایی که وی از تصرف در اموال خویش منع می­گردد به طریق اولی نمی­تواند در اموال موکل که مستلزم رعایت مصالح وی می­باشد تصرف نماید. (امامی، ۱۳۷۵، ص ۲۴۰)
در خصوص حجر طرفین قرارداد نمایندگی این سوال مطرح است که آیا جنون به عنوان یکی از عوامل محجور نمودن آمر و نماینده، موثر بر روند قرارداد می­باشد؟
اثر این مساله در انحلال یا عدم انحلال قرارداد است. در واقع اگر جنون را از عوامل موثر بر روند قرارداد بدانیم، به طور منطقی منجر به انحلال قرارداد می­ شود، در حالی که عدم تاثیر این عامل خللی در روند قرارداد ایجاد نخواهد کرد.
به نظر می­رسد جنون از عوامل موثر بر انحلال قرارداد نمایندگی است. زیرا متعاملین جهت انجام قرارداد باید اهلیت داشته باشند[۷۲] و اهلیت به معنای آن است که فرد عاقل، بالغ و رشید باشد[۷۳]. حال آنکه فرد مجنون به علت فقدان قوه درک و تمیز، اهلیت نداشته، قادر به انجام اعمال حقوقی نمی ­باشد. در واقع ناتوانی مجنون در انجام اعمال حقوقی تا حدی است که اجازه ولی و قیم نیز قادر به جبران آن نخواهد بود[۷۴].
شغل تجارت مستلزم انجام معاملات است، لذا شخصی که اهلیت انجام معاملات را نداشته باشد، نمی­تواند به تجارت اشتغال ورزد در نتیجه فاقد وصف تاجر خواهد بود، در حالی که اعطاء کننده نمایندگی باید تاجر باشد. در نتیجه جنون آمر به علت آنکه وصف تاجر را از وی می­گیرد نیز از موجبات انحلال نمایندگی است. (ستوده تهرانی، ۱۳۸۳، ج ۱، ص ۳۶-۳۵)
ضمن آنکه به موجب ماده ۶۶۲ ق.م: «وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را انجام دهد….» در واقع اهلیت موکل جهت اعطای نمایندگی با اهلیت انجام اعمال موضوع نمایندگی مرتبط می­باشد. زیرا هرچند که وکیل با اراده خویش اقدام به انجام امور می­نماید، اما موکل نیز با واسطه درانجام این اقدامات دخیل است. به همین جهت اهلیت موکل معیار انجام عمل حقوقی مورد وکالت می­باشد. در حالی که فرد مجنون امکان انجام هیچگونه عمل ارادی را ندارد. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۱۴۲)(کاتوزیان، ۱۳۷۶، ص ۴۲۷)
مساله دیگر در خصوص آگاهی نماینده از جنون آمر است. سکوت قانون مدنی در این خصوص به مانند فوت حاکی از عدم تمایل قانونگذار در پیش بینی تاثیر آگاهی نماینده از جنون آمر در انفساخ قرارداد می­باشد. ضمن آنکه حکم مربوط به عزل استثنایی است و نمی­ توان ان را به سایر موارد تسری داد. (امامی، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۲۳۹)
برخی از حقوقدانان معتقدند که همان مبنایی که در عزل وکیل منجر به صدور چنین حکمی گردیده است در جنون نیز وجود دارد. بنابراین جهت حفظ نظم در معاملات و حمایت از اعتماد اشخاص ثالث باید قراردادهایی که قبل از اطلاع وکیل از جنون موکل منعقد می­گردد را نافذ دانست. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۲۱۱)
بر اساس ماده ۲۰۰۸ ق.م. فرانسه[۷۵] اعمالی که وکیل قبل از اطلاع از جنون موکل انجام می­دهد، معتبر می­باشد.
ب: سفه آمر و نماینده
به موجب ماده ۶۸۲ ق.م: «محجوریت موکل موجب بطلان وکالت می­ شود مگر در اموری که حجر مانع از توکیل در آنها نمی ­باشد و همچنین است محجوریت وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد».
منظور از محجوریت در ماده فوق عدم رشد است. زیرا محجوریت در اثنا وکالت نمی­تواند صغر باشد و حکم جنون نیز در ماده ۶۷۸ بیان گردید بنابراین تنها سفه باقی می­ماند که ماده مزبور حکم آن را بیان داشته است. (امامی، ۱۳۷۵، ص ۲۴۱)
بر اساس ماده ۱۲۰۸ ق.م سفیه کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد. اهلیتی که در قانون برای طرفین قرارداد لازم دانسته شده است، اهلیت از نظر تحقق قصد انشا و از نظر جواز تصرف در امور مالی است. سفیه بر اساس ماده ۱۲۱۴ ق.م در خصوص تملکات بلاعوض نیازی به اجازه ولی یا قیم خود ندارد. اما در خصوص امور مالی از آنجایی که تصرفات وی مصون از تضییع و تفریط نمی ­باشد، تنها با اجازه ولی یا قیم وی نافذ خواهد بود. (امامی، ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۲۱۷-۲۱۶)
بنابراین سفیه جهت انجام اموری که از آن منع نگردیده است می ­تواند به دیگری وکالت دهد. همچنین از آنجایی که وی صرفا از تصرف در امور مالی خویش و نه دیگران منع گردیده است، می ­تواند در کلیه امور مالی و غیر مالی وکیل دیگران باشد. (امامی، ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۲۱۷)
در دیدگاه مقابل برخی از حقوقدانان معتقدند که سفیه در عقد وکالت در مقابل موکل متعهد به انجام اعمال حقوقی می­ شود و در صورتی که مرتکب تقصیر شود مسئول جبران خسارات خواهد بود. بنابراین چگونه ممکن است بتوان سفیه را در اموری که نسبت به آن اهلیت ندارد، مسئول دانست؟ در واقع بهتر است جهت حمایت از سفیه وی در معرض چنین مخاطراتی قرار نگیرد. همچنین به موجب ماده ۶۶۲ ق.م: «وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را به جا آورد. وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد». در نتیجه چون سفیه در امور مالی اهلیت تصرف ندارد، وکالت انجام این معاملات را نیز نمی­تواند، بپذیرد. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۱۴۵-۱۴۴)
عده ای دیگر از حقوقدانان پس از پذیرش عدم امکان قبول وکالت از سوی سفیه در امور مالی به علت آنکه سفیه در این امور محجور است بیان می­دارند که سفیه می ­تواند در امور مالی با اجازه ولی یا قیم خویش وکالت را قبول کند. (صفائی؛ قاسم زاده، ۱۳۸۵، ص ۲۴۷)
در خصوص تاثیر یا عدم تاثیر سفه آمر بر قرارداد نمایندگی تجاری، برخی از حقوقدانان تجاری معتقدند، از آنجایی که شغل تجارت مستلزم انجام معاملات می­باشد اگر شخص اهلیت انجام معاملات را نداشته باشد، نمی­تواند به تجارت اشتغال ورزد و در نتیجه تاجر نیز نمی ­باشد. به اعتقاد ایشان بر اساس مقررات قانون مدنی وظایف نمایندگان قانونی تنها محدود به اداره اموال محجور می­باشد و انجام معاملات تجاری که مستلزم برخی از خطرات می­باشد در وظایف آنان ذکر نگردیده است. بنابراین وظایف نمایندگان قانونی پس از حجر آمر تنها محدود به اداره و نگهداری تجارت خانه و یا انجام معاملاتی در حدود عرف و عادت می­باشد. (ستوده تهرانی، ۱۳۸۳، ج۱، ص ۳۷-۳۵)
بر اساس ماده ۹ ل.ت. ۱۳۹۳ حجر تاجر از موارد انحلال سمت قائم مقام تجاری دانسته شده است. توضیح این که نماینده تا تعیین تکلیف از سوی ولی یا قیم آمر، مسئولیت اداره و نگهداری اموال را بر عهده دارد. همچنین به موجب ماده ۴۰۵ قانون تعهدات سوئیس در صورتی که زوال وکالت منافع موکل را به خطر اندازد، وکیل یا نماینده مکلف به اداره امور مربوط هستند تا موکل یا نماینده وی شخصا قادر به اقدام لازم بشوند. در واقع مشکلات عملی سفاهت آمر کمتر از نماینده است و آمر می ­تواند تحت نظارت ولی خود به دیگری نمایندگی دهد.در خصوص سفاهت نماینده تجاری همانگونه که بیان گردید، سفیه نمی­تواند در اموری که خود قادر به انجام آن­ها نمی ­باشد، نمایندگی دیگری را بپذیرد. ضمن آنکه انجام معاملات تجاری بر اساس مقررات حقوق مدنی در حوزه اختیارات نمایندگان قانونی نمی ­باشد، بنابراین نماینده حتی با اجازه ولی یا قیم خویش قادر به پذیرش نمایندگی و یا ادامه آن در صورت بروز سفاهت در خلال قرارداد تجاری نمی ­باشد. (ستوده تهرانی، ۱۳۸۳، ص ۳۶-۳۵)
به علاوه در حوزه فعالیت­های تجاری به علت حساسیت­ها و ظرافت­های خاص تجارت، توانایی شناخت سود و زیان از لوازم این حرفه می­باشد، در حالی که سفیه فاقد این اوصاف است. در ثانی لزوم رعایت اصل سرعت در معاملات تجاری مانع از ان است که مشتریان برای تنفیذ معاملات خود منتظر اذن ولی یا قیم سفیه باشند. در نتیجه در صورتی که نماینده در خلال نمایندگی سفیه شود، قرارداد منحل می­گردد. (آخوندی، ۱۳۸۴، ص ۱۲۸)
ج: ورشکستگی آمر یا نماینده
قانون مدنی از میان شش سببی[۷۶] که فقهای امامیه (شهید الاول، ۱۴۱۱ ه.ق، ص ۱۲۱؛ شهید الثانی، ۱۴۱۰ ه.ق، ج ۴، ص ۱۰۱؛ الحلی، ۱۳۸۷ ه.ق، ج ۲، ص ۶۴؛ المحقق الحلی، ۱۴۰۹ ه.ق، ج ۲، ص۳۵۱؛ نجفی، ۱۳۶۷، ب،ص ۴)
برای حجر بیان نموده ­اند، تنها سه سبب را برگزیده است. در حوزه حقوق تجارت ورشکستگی به مانند جنون و سفاهت (در امور مالی) از موارد حجر آمر یا نماینده است. در واقع ورشکستگی نیز اهلیت ورشکسته را در انجام تصرفاتی که به زیان طلبکاران است از بین می­برد.
هنگامی که تاجر متوقف از پرداخت دیون خویش می­گردد، به موجب قانون تجارت معاملات وی در سه محدوده زمانی فاقد اعتبار می­گردد. این سه دوره زمانی بدین شرح می­باشند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:33:00 ب.ظ ]