-
-
- مهمترین کانال تاثیر جهانی شدن بر آسیبپذیری افزایش آزاد سازی تجاری میباشد. آزاد سازی تجاری و افزایش رقابت بدلیل تلاش موسسات برای حفظ و یا کسب قدرت رقابت در بازار کار تغییرات جدی ایجاد کرده است. در کشورهای در حال توسعه این واقعیت که آزاد سازی تجاری افراد از بازار غیررسمی کار به بازار رسمی می آورد اثرات مثبتی روی درآمد آنها داشته است. با وجود این بیحفاظی (در معرض خطر قرارگیری) کارگران بویژه افراد با مهارت کم را نسبت به شوکهای خارجی افزایش داده است. در همین زمان افزایش اشکال غیر استاندارد کار (موقت، نیمه وقت و درون خانه) افزایش یافته و این موضوع اگر با سطح پوشش کمتر تامین اجتماعی و امنیت شغلی پایینتر، وضعیت نامناسبحقوق کارگر وشرایط کاری نامطلوب همراه شود، باعث افزایشآسیبپذیری خواهدشد با توجه به اینکه زنان بطور کلی از سطح مهارت پایینتری نسبت به مردان برخوردارند بیشتر آسیب میبینند.
-
-
- راه دیگر افزایش آسیبپذیری بدلیل جهانی شدن، آزاد سازی مالی و ادغام بیشتر کشورها دربازار سرمایه بین المللی است. نوسان جریانهای مالی، اهمیتجابجایی کوتاه مدت سرمایه بخش خصوصی را افزایش داده است. تغییرناگهانی درانتظارات مشارکتکنندگان بازار مالی می تواند به برگشت (معکوس شدن) دراماتیک جریان سرمایه بیانجامد. این بویژه مهم است
هرگاه سیستم مالی توسعه نیافته و دارای مقررات ضعیف و شکننده باشد. بنابراین آزادسازی
مالی ممکن است درآمد و اشتغال را افزایش دهد.
-
- نیروهای پیش برنده جهانی شدن شامل تغییرات تکنولوژیک، رقابت فزاینده و آزادسازی همگی تشدید کننده نیاز به ساختار دهی مجدد همه جنبه های اقتصاد هستند. ساختاردهی مجدد به نوبه خود همبستگی و انسجام اجتماعی را کاهش داده و باعث تخریب قراردادهای اجتماعی رسمی و غیررسمی موجود بین دولت، کارکنان و کارفرمایان می شود. این موضوع می تواند توانایی برقراری اجماع اجتماعی و سیاسی که لازمه تدوین سیاستها، اجرا و اعتبار بخشی به آنها میباشد را کاهش دهد.
-
- تغییرات ایجادشده بوسیله جهانیسازی همچنین شکنندگی اکولوژیکی را افزایش میدهد. برای مثال بعنوان فشار برای صنعتی شدن یا افزایش درآمد صادراتی به بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی میانجامد. تحت این شرایط هزینه های جامعه ناشی از بکارگیری این منابع بطورقابل ملاحظهای بیش از درآمدخالص بخش خصوصییا موسسات از آنها میباشد.
-
- دولتها ممکن است توانایی خودشان را در پاسخدهی به این شوکها محدود بیابند. این محدودیتها مربوط به اجرای سیاستهای ارزی، مالی و پولی، نیازمندی به توافقهای جهانی، منطقهای و دو جانبه ومحدودیت منابع مالی و ذخایر آنها میباشد درهمین زمان نیاز برای منابع مالی برای افزایش سرعت تعدیل نیاز است. (خادمی،۱۳۹۰: ۱۸۷-۱۸۶)
۲-۲-۶-۲۵ جهانی سازی و نابرابری
همانگونه که اشاره شد باز بودن اقتصاد بروی تجارت تکنولوژی و سرمایه، همراه با سرعت فزاینده جریان سرمایه و تجارت از دهه ۱۹۹۰ فرصتهای جدیدی را ایجاد کرده است ولی کشورها و افراد با ظرفیتهای متفاوت نمی توانند بطور مساوی از این فرصتها بهرهمند شوند. کشورها، صنایع یا افراد خاصی بهتر از دیگران میتوانند در بازار جهانی رقابت نمایند برندگان اغلب کسانی هستند که از آموزش و مهارت خوبی برخوردار بوده و بدانند چگونه تکنولوژیهای جدید را بکار بگیرند. آنها که دارای مهارت و ظرفیت هستند درآمد آنها احتمالا افزایش مییابد فقیرترها که مهارت لازم برای بهره برداری از فرصتهای ایجاد شده را ندارند خارج از فرایند قرار میگیرند. بعنوان یک نتیجه کلی جهانی سازی به نابرابری بیشتر هم بین کشورها و هم درون کشورها انجامیده است و این موضوع از طریق مکانیسم-های زیر ایجاد شده است:
-
- تغییر تکنولوژی که بطور فزایندهای با صنایع و فرآیندهای مبتنی بر دانش مشخص می شود، به افزایش نابرابری بعنوان یک نتیجه از تفاوت در مهارت، تکنیک، شایستگیهای حرفهای بین کشورها و همچنین بین مردان و زنان درون کشورها کمک می کند.
-
- توسعه صادرات و دستمزدهای بالاتر برای ساخت کالای صادراتی (در مقایسه با کالای تولید شده برای بازار داخل) اغلب باعث درآمد بالاتری برای بعضی خواهد شد. به هر حال در حالی که درآمد افراد ماهر و با ظرفیت افزایش مییابد درآمد افراد غیر ماهر ممکن است افزایش کمی و یا بدون افزایش و یا حتی کاهش را تجربه کند. به علاوه امکان تامین و جابجایی نیروی کار غیر ماهر، قدرت چانه زنی افراد غیر ماهر داخلی را کاهش میدهد. رشد فاصله دستمزدی بین نیروی کار ماهر و غیر ماهر یک پدیده مهم جهانی است. علاوه بر آن نظام اقتصاد مبتنی بر بازار بطور طبیعی باعث افزایش نابرابری می شود لذا اتخاذ رویکرد اقتصاد بازارگرا توسط کشورهای در حال گذار خود یکی از عوامل افزایش نابرابری خواهد بود که چین مثال خوبی برای این مورد است.
-
- افزایش سریع جریانهای مالی بخش خصوصی وبازارهای مالی به سرعت ادغام شده، تقویت شده بوسیله پیشرفتهای تکنولوژیک و آزاد سازی مالی به بیثباتی بیشتر و شیوع بحرانهای مالی انجامیده است. این موضوع آثار منفی شدیدی روی تولید و قراردادهای اشتغال دارد. هم افراد فقیر و هم غنی از این بحرانها متضرر میشوند ولی اینکه نابرابری افزایش مییابد یا کاهش چندان روشن نیست. با وجود این بررسیها نشان میدهد که نوسانهای بالاتر درآمدها و اشتغال کارگران به نابرابری بیشتر منجر می شود. همچنین مدارکی دال بر افزایش نابرابری هنگام تنزل اقتصادی وجود دارد. شاید یکی از دلایل داشتن قدرت مانور افراد غنی در متنوع نمودن پرتفولیوی و گریز از ریسکهای ناشی از بیثباتی است. (خادمی،۱۳۹۰: ۱۸۸-۱۸۷)
توانایی دولت برای تمهید سیاستهایی برای تقلیل آثار جهانی شدن روی بیکاری، فقر و نابرابری تا
حدود زیادی محدود شده است. بخشی از این محدودیتها ناشی از جهانی شدن است. تامین کسری بودجه هم بدلیل توافقات بین المللی و هم آثار منفی روی بازارهای مالی محدود شده است. به علاوه درآمدهای مالیاتی از تجارت بینالملل در کوتاه مدت بدلیل آزادسازی تجاری کمتر می شود و همزمان تواناییاعمال مالیاتهایداخلی بدلیل امکانجابجایی تسهیلاتتولید، نیروی کار وبویژه سرمایه محدود است. بطورخلاصه سیاستهای سنتی معطوف به کاهش فقر ونابرابری شامل کارهای عمومی، اعتبار، مهارتآموزی، آموزش وبرنامه ایجادظرفیت خیلی کاهش یافتهاند ونمیتوانند نیازها را برآورده کنند.
به هرحال به نظر میرسد جهانی شدن ضمن ایجاد فرصتهای مناسـب برای کشورهای مختـلف در
بردارنده تهدیداتی نیزمیباشد. مهمترین تهدیدات جهانی شدن را میتوان بصورت زیر خلاصه نمود:
-
- ورود به فضای جدید رقابت و عدم توان استفاده از تواناییهای واقعی اقتصاد
-
- بروز فشارهای مالی و اقتصادی در نتیجه آزاد سازی جریان سرمایه بینالملل
-
- از دست رفتن بسیاری از مشاغل در فعالیتهای اقتصادی تحت حمایت و یا سنتی
-
- امکان تحمیل شدن برخی شرایط نامناسب به دولت و اقتصاد و حتی دخالتهای سیاسی به نفع شرکتهای چند ملیتی
-
- امکان تملک شرکتهای دولتی خصوصی شده توسط شرکتهای خارجی
-
- گرفتار شدن در موانع غیر تعرفهای کشورهای توسعه یافته مانند استانداردها و موارد زیست محیطی و افزایش هزینه های تولید(خادمی،۱۳۹۰: ۱۸۹-۱۸۸)
قرار گرفتن در معرض جهانی شدن و تجارت بین جهانی سبب انتقال شوکهای سرمایهای به داخل کشور شده و در نتیجه سبب بروز رونق و رکود دورهای میگردد این نوسانات در بازار کار بصورت بیکاری و جابجایی نیروی کار انعکاس مییابد. (هاشمیان، ۱۳۸۷: ۶۰)
در رابطه با پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی مطالعات زیادی که همگی به نوعی تایید کننده نگرانیهای منظور شده در مورد ایران هستند و علاوه بر موارد فوق به مواردی نظیر: ورشکستگی صنایع داخلی بدلیل عدم توان رقابت، گسترش فرهنگ تجمل و مصرفگرایی، فشار به اقشار آسیب پذیرناشی ازقطع یارانهها، مغایرتهای عضویت در WTO و پذیرفتن ضوابط آن با برخی از اصول قانوناساسی،خدشهدارشدنارزشهایمذهبیناشیازورودکالاهاو…ذکرشدهاست.(هاشمیان،۱۳۸۷: ۱۳۹)
۲-۲-۷ امنیت فرهنگی
۲-۲-۷-۱ مقدمه
برخی از روشنفکران و جامعه شناسان که بطور کلی نظر مثبتی به تجاری شدن جوامع انسانی ندارند فراگیر شدن فرهنگ تجاری را خطری جدی برای فرهنگهای بومی و در نتیجه تهدیدهای امنیتی تلقی می کنند و معتقدند که غلبه فرهنگ تجاری کشورهای صنعتی دنیای غرب بویژه آمریکا، هویت فرهنگی جوامع متفاوت و متکثر جهانی را به شدت به خطر انداخته و با فروپاشی بلوک کمونیستی قدرت درسطح جهانی، که بعنوان وزنه متعادلکننده دربرابر سرمایهداری جهانی میتوانست عمل کند، دیگر سدی به لحاظ سیاسی دربرابر این سیل وجود ندارد و کشورهای چین (و هند) که تصور میشد چنین نقشی رابرعهده گیرند خود با پایان جنگ سرد، تجارت باجوامع صنعتی غرب را دراولویت قرار دادند. البته اینجا باید میان دو مفهوم تجارت وفرهنگ تجاری بهرغم ارتباط بسیار نزدیکی که با هم دارندتفکیک قائل شدزیرا تجارت به خودی خود الزاما حاصل فرهنگ تجاری نیست.اصولا عامل مهم گسترش چنین فرهنگی در دهههای اخیر رامیتوان در پیشرفتهای بیسابقه تکنولوژی رسانه دانست.
ساکنان دورافتادهترین روستاهای آسیا و آفریقا در عقب ماندهترین مناطق دنیا به لحاظ اقتصادی، از طریق تصاویر ماهوارهای، شیوه زندگی انسانها در پیشرفتهترین جوامع را مشاهده می کنند و از آن تاثیر میپذیرند. به نظر میرسد که نگرانی منتقدان بیش از آنکه به خود تجارت مربوط باشد به غالب شدن ارزشهای جوامع صنعتی و خطر از میان رفتن ارزشها و فرهنگ بومی تاکید دارد.(آل اسحاق،۱۳۹۰: ۷۶)
حقیقتموضوع چیست؟ آیاتوسعه تکنولوژیهای ارتباطی بههمراه جهانی شدن اقتصادی، فرهنگهای بومی را در معرض نابودی قرار داده یا اینکه مساله چیز دیگری است و رویکرد متفاوتی برای فهم درست آن لازم است. واقعیت این است که شهرنشینی و تمدن با توسعه تجارت امکان پذیر شده است و به تعبیری شهرها را میتوان مراکز تجاری دانست که ازطریق آنها تولیدکنندگان و مصرف کنندگان کالاهای متعدد و متفاوت در ارتباط با هم قرار میگیرند.(آل اسحاق،۱۳۹۰: ۷۷)
برخی اندیشمندان معتقدند که تجارت به لحاظ تاریخی قدیمیتر از دولت است و دولتهای متمرکز
سازمان یافته بیش از آنکه در خدمت تجارت باشند در کارکـردهای آن اختلال ایجـاد کرده اند. توسعه
سرمایهداری و روابط تجـاری و شهرنشینی در اروپای غـربی در اواخر قرون وسـطی در سایه فقـدان
قدرت سیاسی متمرکز یا به عبارت دیگر آنارشی سیاسی امکان پذیر شد.(Baechler, 1988: 48-64)
۲-۲-۷-۲ امنیت و فرهنگ
قدرتهای سیاسی حاکم همیشه رویکرد دوگانهای به مقوله تجارت و بازرگانان داشته اند. از یک طرف خود را نیازمند برخی خدمات آنها دیده و به حمایت از آنها برخاستهاند و از سوی دیگر قدرت اقتصادی آنها راتهدیدی برای خودتلقی کردهاز اینروبه رقابت، کنترلوحتیسرکوبآنها اقدام کرده اند.
تجارت در واقع بر اساس نیازهای متقابل انسانها به یکدیگر شکل گرفته و توسعه مییابد. از این رو بارزترین ومهمترین وجه زندگی اجتماعی انسانها را دریک جامعه بزرگ تشکیل میدهد. همچنان که منتسکیومتفکر فرانسوی بیانمی کند:تجارتخشونتهارابهملایمتو روابط خصمانه رابه صلح ودوستی تبدیل مینماید. تجارت موجب شده که شیوه های رفتاری همه ملتها همه جا نفوذ کند و در نتیجه انسانها آنها را باهم مقایسه کرده اند وخیر بزرگی ازآن حاصل شده است.(Montesquieu, 1748: 8)
منتسکیو با بررسی تاریخ جوامع بشری بویژه تاریخ اروپا به این نتیجه رسیده بود که اثر طبیعی تجارت برقراری صلح میان ملتها است. ایجاد نیاز متقابل میان ملتها، منافع آنها را به هم وابسته کرده مانع از جنگ می شود. تجارت نقطه مقابل خشونت و جنگ است، از این رو هر جا تجارت گسترش یافته، ناامنیها مدیریت شده است و مبنای ارزشی فرهنگ تجاری چیزی جز توافق داوطلبانه یا مبادله داوطلبانه نیست واین درست نقطه مقابل سلطه است که درفرآیند آن اراده یک طرف برطرف دیگر تحمیل می شود. (آل اسحاق،۱۳۹۰: ۷۸-۷۷)
وی بدرستی به این نکته پیبرده بود که مهماننوازی و تعمیق روابط در میان جوامع تجارت پیشه پدیدهای غالب است. علت این امر هرچه باشد واقعیت آن در مناطق مختلف دنیا و در طول تاریخ انکارناپذیر است. این گزاره اصولا از خردورزی بازرگانی ناشی می شود زیرا هر تجارتی مبتنی بر دو اصل حسابگری و رضایت است. مطلوبیت آنچه که یک مبادلهگر میستاند، برای وی باید بیشتر از مطلوبیت آنچه که در برابر آن میدهد باشد، در غیر این صورت عقل حسابگر حکم می کند که وی به چنین کاری دست نیازد. این نکتهای است که هر عقل سلیمی ناگزیر از پذیرفتن آن است، اما مشکل زمانی بروز می کند که تجارت و این نوع حسابگری متصل به آن بر همه روابط میان انسانها غالب شود ودر نتیجه برخی فضیلتهای اخلاقی مانند مهماننوازی، کمک بلاعوض به همنوعان و به طور کلی نوع دوستی یا دیگر دوستی تضعیف گردد. (آل اسحاق،۱۳۹۰: ۷۸)
گذشته از این، با توسعه روابط تجاری مبادله مستقیم (پایاپای) به سرعت از میان رفته و جای خود را به مبادله غیرمستقیم یا تجارت پولی میدهد. در این نوع مبادله طبیعی است که واسطه (تاجر) نقش کلیدی و تعیینکننده پیدا می کند. رفتار تاجر نیز بخشی ازمشکل اخلاقی فرهنگ تجاری را تشکیل میدهد. ارسطو کسب ثروت از راه تجارت را غیرطبیعی و از این رو غیر عادلانه میدانست و آن را محکوم میکرد. موقعیت مشکوک و متزلزل تاجر و سود تجاری از منظر اخلاقی تا پیدایش اندیشه اقتصادی مدرن هیچگاه بطور جدی مورد چالش نظری قرار نگرفت و به رغم اینکه تار و پود جامعه مدرن از تجارت بافته شده است برخی اندیشمندان هنوز به دیده تردید و حتی تحقیر در آن مینگرند زیرا فراگیر شدن روابط تجاری در جوامع مدرن در واقع به علت سودمندی اقتصادی آن صورت گرفته است.(غنی نژاد،۲۰۰۷: سایت اینترنتی، ۵/۱/۹۳)
به رغم مطلوبیتهای فایدهگرایی برخی منتقدان فرهنگ تجاری معتقدند که براین مبنا، نمی توان نظریه اخلاقی منسجم و محکمی برپا کرد. ارزشهای اخلاقی مانند آزادی به خودی خود دارای اصالتاند و نمی توان آنها را براساس نتایجی که بهبارمیآورند مورد قضاوت قرار داد. دستیافتن به ثروت ورفاه و ازمیان بردن فقر یک هدف نیکوست اما برایرسیدن به این هدف اتخاذ هروسیلهای وبه هربهایی مجاز و قابلقبول نیستویکی ازهزینههای گسترش فرهنگ تجاری درمیان جوامعمتفاوت، ازمیان رفتن تکثر فرهنگی، یکسانسازی ارزشها و رفتارها و نهایتا از دست رفتن هویت است. به سخن دیگر تجارت، حامل نوعی پیام تاثیرگذار فرهنگی است که مضمون آن یکسانسازی برخی ارزشهای کلی رفتاری است. همه جوامع متفاوت و متنوع بشری زمانی که از طریق تجارت در ارتباط با هم قرار میگیرند درعمل و ناگزیر مشترکات ارزشی مهمی پیدا می کنند که بدون آنها توسعه تجارت امکان پذیر نیست. (آل اسحاق،۱۳۹۰: ۷۹-۷۸)
اینمشترکات عبارتندازحق مالکیت، آزادیانجام معاملات، تضمیناجرایقراردادها، به رسمیت شناختن
منافع متقابل در مبادلات داوطلبانه و نظایر آن که مجموعه آنها را میتوان قواعد کلی تجارت نامید.
درواقع جنبه مهمی از جهانی شدن این قواعد رفتاری و ارزشهای پشتیبان آن است که موجب برخی
تحولات در فرهنـگهای بومی در جهت سـازگاری آنها با این فرهنـگ عمومی تجـاری میگردد. در
سایه عمومیت یافتن این فرهنگ است که نه تنها توسعه تجارت بلکه همزیستی مسالمت آمیز میان جوامع و تمدنهای متفاوت و متنوع امکان پذیر شده است. (آل اسحاق،۱۳۹۰: ۷۹)