شاید برجسته ترین شاخه « نورسی ها » در ترکیه شاخه ای است که رهبری آن را « فتح الله گوکر » عالم دینی بر عهده دارد. برای شناخت وی همین بس که گفته می شود در ترکیه هر گاه اسم اسلام برده می شود نام دو کس به ذهن تداعی می کند: « نجم الدین اربکان » و « فتح الله گوکر » اربکان در واقع در راس اسلام سیاسی است و گوکر به نوعی در راس اسلام اجتماعی محسوب می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
به طور کلی آنچه حائز اهمیت است این مسئله می باشد که سه نوع اسلام در ترکیه وجود دارد اولا اسلام کمالیستی در شهرهای بزرگ و میان قشرهای تحصیلکرده است و در آن میزان مذهب گرایی اشخاص امری فردی و خصوصی قلمداد می شود اولا اسلام سنی مذهب سرزمین باستانی آناتولی است اسلامی که بیشتر در میان ساکنان روستاها و شهرهای کوچک طرفدار داشته و در مقایسه با شهرهای بزرگ از اندیشه های کمالیستی کمتری برخوردار است و ثانیا مذهب علوی که همچون شیعه های اثنی عشری دارای ۱۲ امام بوده و چه در گذشته و چه در حال با شریعت و مسلک اهل تسنن به نوعی مخالف هستند.
نکته آخری که باید بر آن تاکید کنیم این است که جنبش اسلامی در ترکیه بخشی از نظام دموکراتیک است یعنی فعالانه در انتخابات پارلمانی و شهرداری ها مشارکت می جوید و نقش سازنده ای در زندگی سیاسی داشته است. این عوامل سبب شد تا جنبش به هر شیوه ممکن آراء و عقاید خود را بیان کند بی آنکه به زور توسل جوید(رضا دهقانی :۱۳۹۱،۳) .
۴-۱) روابط ایران و امپراتوری عثمانی از ابتدای قرن ۱۹
نقشه۴-۱: امپراطوری عثمانی از سال ۱۴۸۱ تا ۱۶۸۳
رنگ قهوه ای سال ۱۴۸۱ به عثمانی اضافه شده
رنگ سبز سال ۱۵۲۰ به عثمانی اضافه شده
رنگ صورتی سال ۱۵۶۶-۱۵۲۰ به عثمانی اضافه شده
رنگ زرد سال ۱۶۸۳ به عثمانی اضافه شده
منبع :ویکی پدیا
۴-۱-۱) نقش روسیه و انگلستان در روابط دو کشور در قرن ۱۹
با ورود به قرن نوزدهم، دو قدرت بزرگ روسیه و انگلستان حرف اول را در تحولات منطقه و جهان می‌زدند. روسیه براساس وصیت پطرکبیر به‌دنبال دسترسی به آبهای گرم خلیج‌فارس و دریای مدیترانه بود و برای رسیدن به خلیج‌فارس نیاز داشت که از ایران عبور کند. برای رسیدن به دریای مدیترانه نیز باید از عثمانی می‌گذشت. در مقابل انگلستان نیز به‌دنبال راهی بود که امنیت هندوستان به‌ خطر نیفتد و برای رسیدن به این هدف نمی‌خواست مسیر دسترسی به هندوستان که از ایران و عثمانی می‌گذشت، دستخوش خطر گردد( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴)
۴-۱-۲) روابط ایران و عثمانی بعد از کنگره وین سال ۱۸۱۵
در کنگره وین که در سال ۱۸۱۵ و بعد از انقلاب کبیر فرانسه تشکیل شد و همه قدرتهای وقت در آن شرکت داشتند، درهمان‌حال‌که تصمیم گرفته شد عثمانی از سوی هیچ دولت خارجی تحت‌سلطه قرار نگیرد، نوعی تبانی نیز بین روسیه و انگلستان جهت تصرف سرزمینهای عثمانی صورت گرفت. در اغلب جنگهایی هم که در قرن نوزدهم بین روسیه و انگلستان و یا بین روسیه و یکی از دو کشور ایران و عثمانی به‌وقوع پیوست، هدف اصلی دسترسی به آبهای گرم بود. جنگهای ایران و روسیه و جنگ کریمه میان روسیه و عثمانی و جنگ روسیه با انگلستان و فرانسه در همین راستا به‌وقوع پیوست. روسیه اگرچه در نتیجه معاهده‌های ننگین گلستان و ترکمنچای توانست متصرفات خود را در قفقاز تثبیت کند و انگلستان نیز در این راه به وی کمک کرد اما در پی جنگ کریمه که به عهدنامه سن‌استفانو منجر شد و عثمانی متحمل ضررهای زیادی گردید، انگلستان به‌منظور جلوگیری از به‌خطرافتادن امنیت خود و کشورهای اروپایی در کنگره برلن کلیه این ضررها را جبران نمود و متصرفات روسیه را در بالکان از دست روسیه خارج ساخت( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴)
نکته قابل توجه در خصوص سیاست روسیه و انگلستان در قبال ایران و عثمانی در قرن نوزدهم، حمایت نسبی روسیه از ایران و در مقابل حمایت انگلستان از عثمانی بود. روسیه در طول قرن نوزدهم به غیر از دو جنگ علیه ایران در بقیه سالها طرف ایران را می‌گرفت. به‌عنوان‌مثال در کنگره برلن حمایت روسها از ایران موجب شد مساله قطور که مورد اختلاف ایران و عثمانی بود و عثمانی آنجا را به‌زور به اشغال خود درآورده بود، به نفع ایران خاتمه یابد و نیروهای عثمانی مجبور به ترک منطقه و بازپس‌دادن آن به ایران شوند. البته در قبال این حمایتها، ایران نیز در جنگهای روسیه و عثمانی معمولا طرف روسها را می‌گرفت. ( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴)در مقایسه با سیاست حمایتی روسیه از ایران، انگلستان در قرن نوزدهم در درگیریها و اختلافات میان دو کشور عمدتا طرف عثمانی را می‌گرفت. حتی در مواردی انگلستان با ایجاد درگیری میان عثمانی و ایران سعی می‌کرد توجه ایران را از مسائل شرق (افغانستان و هند) دور نگهدارد. یکی از علل طرفداری انگلستان از عثمانی مساله اروندرود بود. برای دولت انگلستان بسیار ناگوار بود که دولت ایران بر رودخانه بزرگی چون اروندرود که شریان ارتباط عثمانی را در مشرق تشکیل می‌داد، استیلا داشته باشد و مصلحت خود را در این می‌دید که اروندرود یکسره به دست اعراب و یا ترکان اداره شود. این درحالی بود که روسها دلیلی برای سلب حقوق ایران از اروندرود نمی‌دیدند.
نکته دیگری که در سیاست روسیه و انگلستان در قبال ایران و عثمانی در قرن نوزدهم قابل توجه می‌باشد، نقش این دو کشور در حل اختلافات ایران و عثمانی است. باتوجه‌به‌اینکه نهادهای بین‌المللی نظیر سازمان ملل و جامعه ملل در آن مقطع هنوز شکل نگرفته بودند، دو کشور ایران و عثمانی ترجیح می‌دادند اختلافاتشان را با وساطت کشورهای روسیه و انگلستان حل نمایند. به‌عنوان‌نمونه نمایندگان روسیه و انگلستان در اجلاسهایی چون کنفرانس ارزنهًْ‌الروم که مربوط به اختلافات مرزی دو کشور می‌شد، نقش اساسی را ایفا می‌کردند. بعد از کنفرانس مذکور نیز سعی شد اختلافات باقیمانده میان دو کشور از طریق مکاتبات با روسیه و انگلستان حل‌وفصل شود( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴).
مساله دیگری که نشان‌دهنده میزان مداخله کشورهای روسیه و انگلستان در امور داخلی دو کشور در آن مقطع است، سیاست انگلستان در تسریع‌بخشیدن به روند اصلاحات در ایران و عثمانی بود. درحالی‌که روسیه به مخالفت با حرکتهای اصلاح‌طلبانه برخاسته و در آن مسیر مانع‌تراشی می‌کرد، انگلستان سعی داشت از طریق سفرای خود در ایران و عثمانی نظام مشروطه را در ایران و عثمانی تقویت نماید. روسیه به اشکال مختلف با این حرکتها مخالفت می‌کرد و حتی در مقطعی در ایران لیاخوف روسی مجلس ایران را با حمایت و درخواست شاه قاجار (محمدعلی‌شاه) به توپ بست( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴).
۴-۱-۳) روابط دیپلماتیک ایران و عثمانی در سال ۱۸۳۵
روابط دیپلماتیک ایران و عثمانی رسما در سال ۱۸۳۵م با تاسیس سفارت عثمانی در ایران برقرار گردید. ایران نیز در زمان ناصرالدین‌شاه و صدارت امیرکبیر در سال ۱۸۵۱م برای اولین‌بار سفارت خود را در عثمانی دایر نمود. امیرکبیر در زمان صدارتش اقدام به اعزام سه سفیر به کشورهای روسیه، انگلستان و عثمانی کرد که اولین نماینده ایران در عثمانی حاج‌میرزااحمدخان از منشیهای وزارت‌خارجه بود که به سمت مصلحت‌گذار (کاردار) به استانبول (پایتخت وقت عثمانی) اعزام گردید( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴).
۴-۱-۴) اختلافات در روابط ایران و عثمانی تا قرن ۱۹
عمده مشکلات ایران و عثمانی را در قرن نوزدهم مسائل مذهبی (اختلافات شیعه و سنی) و اختلافات مرزی تشکیل می‌دادند. مسائلی مانند تجارت و آزار و اذیت اتباع و زوار ایرانی در قلمرو عثمانی نیز از جمله مشکلات و مسائل موجود میان دو کشور بود که در درجات بعدی قرار داشتند. البته مساله بد رفتاری با زوار بعضا به‌حدی در روابط تاثیر می‌گذاشت که حتی به فراخوانی سفیر و قطع روابط منجر می‌شد.
در مجموع اختلافات ایران و عثمانی در قرن نوزده و تا شروع جنگ اول جهانی را می‌توان در دو دوره مورد بررسی قرار داد: ۱ــ در زمان عباس‌میرزا نایب‌السلطنه که منجر به انعقاد عهدنامه اول کنفرانس ارزنهًْ‌الروم شد ۲ــ در زمان محمدشاه که منجر به انعقاد دومین عهدنامه کنفرانس ارزنهًْ‌الروم گردید( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۴).
اولین دوره اختلافات از زمانی شروع شد که هنوز جنگهای ایران و روس پایان نیافته بود. در این مقطع دولت عثمانی سه اقدام علیه ایران انجام داد: ۱ــ همکاری سری با روسیه در ارسال آذوقه و اسلحه و مهمات برای نیروهای روسی مستقر در قفقاز، که موجب به‌خشم‌آمدن دولت ایران شد ۲ــ بی‌احترامی به افراد خاندان سلطنتی که عازم سفر حج بودند ۳ــ کوچاندن برخی از ایلات سرحدی توسط یکی از فرماندهان مرزی عثمانی به داخل خاک این کشور و تحت حمایت‌ قراردادن آنان.
این اقدامات غیردوستانه از سوی عثمانی خشم دولت ایران را برانگیخت. ابتدا مراتب اعتراض دولت ایران توسط نماینده عباس‌میرزا به امپراتوری عثمانی ابلاغ گردید اما ازآنجاکه این اقدام نتیجه‌ای دربرنداشت و دولت عثمانی فکر می‌کرد ایران در نتیجه جنگهایی که با روسیه انجام داده در موضع ضعف قرار دارد، عباس‌میرزا با سی‌وپنج‌هزار سپاهی به سوی ارزنهًْ‌الروم حمله‌ور شد.
در این حمله، وی به همراه سپاهیانش ضمن به‌تصرف‌درآوردن شهرهای قارص و وان، قدرت و توان نظامی ایران را به عثمانی نشان داد. با مشاهده موفقیتهای ایران در این حمله، دولت انگلستان توسط سفیر خود در این کشور سریعا وارد عمل شد و درصدد برقراری صلح میان دو کشور برآمد. با تلاشهای صورت‌گرفته، مذاکرات صلح با هدایت قائم‌مقام فراهانی در سال ۱۲۳۸ق (۱۸۲۱ یا ۱۸۲۲م) در ارزنهًْ‌الروم آغاز گردید و در نهایت با امضای پیمان اول ارزنهًْ‌الروم در همان سال اولین دوره اختلافات دو کشور پایان می‌یابد. ( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۵).
طبق مفاد این پیمان دولت ایران همه نواحی را که فتح کرده بود به عثمانی پس داد و مرز دو کشور براساس معاهده منعقدشده در زمان نادرشاه و سلطان‌محمود مورد تایید قرار گرفت. حقوق گمرکی کالاهای صادراتی دو طرف، به میزان چهار قروش تثبیت شد و دولت عثمانی تعهد کرد که از دریافت باج و رشوه توسط ماموران از زوار ایرانی عازم عتبات عالیات ممانعت کند. همچنین دو دولت موافقت کردند در صورت تجاوز ایلات سرحدی به خاک کشور دیگر، از آنان حمایت نکنند( فرهاد معتمد :۱۳۷۴،۵۲)
می‌توان گفت عامل و محرک اصلی در بروز اختلافات میان دو کشور ــ که سرانجام به عقد پیمان اول ارزنهًْ‌الروم منجر گردید ــ دولت انگلستان بود؛ به‌عبارتی توجه عباس‌میرزا به خراسان و مناطق شرقی، نگرانی دولت انگلستان را نسبت به امنیت افغانستان و هند برانگیخت و ازاین‌رو دولت انگلستان سعی می‌کرد با ایجاد اختلاف میان دو کشور، توجه دولت ایران را به سمت غرب معطوف نماید.
اگرچه اولین دوره اختلافات دو کشور با انعقاد پیمان اول ارزنهًْ‌الروم به پایان رسید، اما ریشه اختلافات و مسائل مورد ستیز همچنان باقی ماند و ابهامات میان دو کشور ادامه یافت. از جمله موضوعاتی که به‌صورت گنگ و مبهم باقی مانده بود عبارت بودند از: ۱ــ وضع نامشخص مرز طولانی دو کشور از قله آرارات تا مصب اروندرود که بیش از هفتصد مایل بود ۲ــ وضعیت مبهم سرزمین کردستان ۳ــ مساله ایلات مرزنشین از سرحد آذربایجان تا خوزستان و علاقه سیاسی خاصی که ایران و عثمانی نسبت به آنها داشتند ۴ــ موضوع ییلاق و قشلاق ایلات مرزی ۵ــ مساله زوار ایرانی ۶ــ وضعیت ایرانیان مقیم بین‌النهرین که جمعیت بسیار زیادی را تشکیل می‌دادند ۷ــ تجارت میان دو کشور ۸ــ وضعیت پناهندگان سیاسی ایرانی در عثمانی( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۵).
با توجه به حل‌نشدن ریشه‌ای مسائل و اختلافات در پیمان اول ارزنهًْ‌الروم، آشتی و صلح میان دو کشور بسیار زود سپری شد و مجددا زمینه برای بروز کشمکشهای جدید فراهم گردید. در سال ۱۸۳۴م اموال یکی از قافله‌های تجار ایرانی در خاک عثمانی غارت شد و سپس به فاصله یک‌سال ایلات مرزنشین عثمانی مناطق خوی و قطور را چپاول کردند. سال بعد نیز اطراف ارومیه توسط والی رواندوز مورد تاراج واقع شد. متعاقب این اقدامات و تحرکات مرزی، والی بغداد در سال ۱۸۳۶ به محمره (خرمشهر) حمله کرد و آن شهر را غارت نمود. علاوه‌براین والی بغداد به‌علت‌اینکه شیعیان در کربلا از دولت عثمانی اطاعت کامل نمی‌کردند، حکم قتل‌عام آنان را صادر کرد. این اقدامات خصمانه درحالی به‌وقوع پیوست که محمدشاه در راس یک سپاه عازم هرات شده بود و آنجا را به محاصره خود درآورده بود. میان حمله عثمانی به مناطق غربی ایران و حمله محمدشاه به هرات، پیوستگی خاصی وجود دارد؛ چراکه همزمان با این وقایع وزیر مختار انگلیس در نامه‌ای به وزیرخارجه کشورش می‌نویسد: ((آرام‌بودن مرزهای جنوبی و غربی ایران مایه دل‌آسایی و آزادی شاه و تقویت اوست که به هر طرف برود و با خاطرجمعی عمل نماید… ))
بروز این وقایع میان دو کشور، موجب شد ایران و عثمانی در آستانه یک جنگ دیگر قرار گیرند اما ازآنجاکه دولت عثمانی به‌تازگی از جنگ در مصر خلاص شده بود و توان یک جنگ دیگر را نداشت و از طرفی سیاست دولتین انگلیس و روس نیز بر عدم بروز جنگ میان دو کشور استوار بود، نمایندگان این دو کشور وارد عمل شده و طرفین را به مذاکره تشویق کردند. این سیاست نتیجه داد و مقرر گردید چهار دولت ایران، عثمانی، روس و انگلیس در ارزنهًْ‌الروم جمع شده و به حل‌وفصل اختلافات دو کشور بپردازند. در ابتدا قرار بود میرزاجعفرخان مشیرالدوله نماینده ایران در این مذاکرات باشد اما مبتلاشدن وی به بیماری، موجب شد امیرکبیر نمایندگی ایران را در این اجلاس بر ‌عهده بگیرد و پس از چهارسال اقامت در ارزروم، پیمان دوم ارزنهًْ‌الروم را که از جمله معاهدات تاریخی میان دو کشور ایران و عثمانی به‌شمار می‌آید، به امضا برساند( فرهاد معتمد :۱۳۷۴،۵۷)
طبق این معاهده که در نُه بند تهیه و امضا گردید، نواحی واقع در شرق زهاب و کرند، بندر محمره و نیز اراضی واقع در شرق اروندرود به ایران تعلق گرفتند و در مقابل ایران از هرگونه ادعا نسبت به ایالت سلیمانیه صرف‌نظر کرد. همچنین دو طرف حق کشتیرانی آزاد در اروندرود را به‌رسمیت شناخته و از کلیه ادعاهای ارضی نسبت به خاک یکدیگر صرف‌نظر نمودند. ضمنا دولت عثمانی متعهد شد از آزار و اذیت شیعیان ایران در عتبات عالیات، خودداری کند( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۵).
در فرایند انعقاد این پیمان، نقش امیرکبیر و درایت وی در هدایت مذاکرات، بسیار ستودنی بود. فن دیپلماسی وی حتی از سوی نمایندگان روس و انگلیس مورد اذعان قرار گرفت. خونسردی و تسلط کامل وی بر مسائل و موضوعات، موجب شد این عهدنامه از موضع قوت و قدرت و با لحاظ منافع ایران به امضا برسد؛ کماآنکه عثمانیها با وقوف به برتری منافع ایران، علیرغم امضای پیمان دوم ارزنهًْ‌الروم، به بهانه‌های مختلف از تصویب آن استنکاف نمودند و اضافه‌شدن تبصره‌هایی به آن را خواستار شدند. اگرچه اضافه‌شدن این تبصره‌ها از نظر دولت ایران به معنای تغییر در محتوای سند بود، اما نماینده دولت ایران که برای مبادله سند به استانبول رفته بود، تحت‌فشار و با گرفتن رشوه، به این مساله تن داد. پس از بازگشت نماینده ایران از استانبول، دولت ایران از پذیرش تبصره‌های موردنظر عثمانی امتناع نمود و همین امر موجب شد مساله تعیین مرزهای دو کشور همچنان در حالت ابهام باقی بماند. ( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۵).
۴-۱-۵) روابط ایران و عثمانی بعد از فوت محمد شاه( ۱۸۴۸)
پس از فوت محمدشاه و روی‌کارآمدن ناصرالدین‌شاه، دولت عثمانی از فرصت پیش‌آمده ناشی از سرگرم‌بودن شاه جدید به مسائل داخلی، استفاده کرد و با اعزام یک نیروی نظامی به فرماندهی درویش‌پاشا، منطقه قطور را به تصرف خود درآورد. پس از تصرف قطور، دولت ایران طی مکاتبه‌ای اعتراض‌آمیز، از دولتین روسیه و انگلستان تخلیه منطقه قطور از نیروهای عثمانی را خواستار شد. نمایندگان دولتین روس و انگلیس با دیدن این وضع، پیشنهاد کردند یک کمیسیون حل اختلاف تشکیل گردد. امیرکبیر، صدراعظم وقت، شرط تشکیل چنین کمیسیونی را تخلیه قطور از قشون عثمانی عنوان کرد. امیرکبیر ضمن‌آنکه با تشکیل این کمیسیون مخالفت نمود، اما درعین‌حال تلاش می‌کرد موضوع را از طریق دیپلماتیک و به‌صورت مسالمت‌آمیز حل‌وفصل نماید. امیرکبیر این سیاست را ادامه داد و سرانجام در کنگره برلن که در سال ۱۸۷۷ تشکیل شد، به نتیجه لازم دست یافت؛ چنانکه یکی از مصوبات این کنگره، بازگرداندن قطور به ایران بود. به‌دنبال این مصوبه، دولت ایران در سال ۱۸۷۹ قوایی را به فرماندهی محمدصادق‌خان امین‌نظام به آن ناحیه اعزام نمود و نوزده قریه ناحیه قطور را که حدود سی‌سال در تصرف عثمانی بودند، باز پس گرفت. علیرغم بازپس‌گرفتن ناحیه قطور، اختلافات مرزی میان دو کشور همچنان ادامه داشت تااینکه این اختلافات در مذاکرات سال ۱۹۱۳ تاحدودزیادی حل‌وفصل گردید( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۶).اصولا اختلافات مرزی مهمترین موضوع و مشکل در روابط ایران و عثمانی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به‌شمار می‌رود. مطابق پیمان دوم ارزنهًْ‌الروم، کمیسیون مرزی دو کشور می‌بایست هرساله تشکیل می‌گردید.
فاصله سالهای ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۱ این کمیسیون به‌طور متناوب در بغداد و محمره تشکیل می‌شد اما هیچ نتیجه قطعی به دنبال نداشت. پس از آن با وساطت انگلستان مقرر گردید دو دولت با تشکیل مجدد کمیسیون مرزی، سرحدات میان دو کشور را تعیین نموده و تکلیف سرحدات مشکوک و مورد ادعای هرکدام از طرفین به بعد موکول شود. در پی توافق دو طرف با این پیشنهاد، عملیات نقشه‌برداری از سال ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۵ ادامه یافت و در نتیجه نقشه‌ای از کوه آرارات تا خلیج‌فارس به‌طول هزار کیلومتر و عرض سی تا پنجاه کیلومتر تهیه گردید. موضوع اختلافات مرزی در زمان مشیرالدوله نیز پیگیری شد و دو کشور طی قراردادی در سال ۱۸۷۰ به‌طور موقت وضعیت استاتسکو (موجود) را پذیرفتند( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۶).
به‌نظر می‌رسد علت اصلی امضای چنین قراردادی، عزم ناصرالدین‌شاه در آن مقطع برای مسافرت به عثمانی و زیارت عتبات عالیات بود. ناصرالدین‌شاه در اواسط دهه ۱۸۶۰م به فکر زیارت عتبات عالیات افتاد و ازهمین‌رو قبل از رفتن، سفارت ایران در استانبول را به درجه سفارت کبری ارتقا داد و میرزاحسین‌خان مشیرالدوله را به سمت وزیرمختاری تعیین کرد. میرزاحسین‌خان نیز در طی ده‌ سال ماموریت خود در استانبول، توانست دوستی خوبی با رجال عثمانی برقرار کند و رضایت زمامداران عثمانی را به دیدار شاه قاجار از عتبات عالیات جلب نماید. از‌این‌رو بعید نیست هدف از انعقاد چنین قراردادی بیشتر زمینه‌سازی برای سفر ناصرالدین‌شاه به عثمانی بوده و حل اختلافات مرزی بیشتر شکل ظاهری داشته است( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۶).
۴-۱-۶) نقش انگلستان درروابط ایران و عثمانی و جداشدن خانقین از ایران در سال ۱۹۱۳
در اثبات صوری‌بودن قرارداد امضاشده در سال ۱۸۷۰، همین بس که در نوامبر ۱۹۱۳ و به اصرار دولت انگلستان یکبار دیگر کمیسیون چهارجانبه شروع به کار نمود و علامت‌گذاری سرحدات دو کشور از سر گرفته شد. در ظرف یک‌سال، یعنی چند روز قبل از وقوع جنگ اول جهانی، کمیسیون به‌کار خود پایان داد و براساس مذاکرات صورت‌گرفته و عملیات علامت‌گذاری، حدود هزارکیلومترمربع از اراضی متعلق به ایران ــ واقع در شمال و جنوب قصرشیرین ــ به دولت عثمانی واگذار گردید. این اراضی از جمله مناطقی هستند که بعدها در آنها معادن نفت مهمی کشف شد و امروز قسمت عمده صادرات نفت عراق از چاه های نفت واقع در این ناحیه (خانقین) صورت می‌گیرد( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۷).
نقشه۴-۲:آخرین وضعیت ایران قبل از جدا شدن سرزمینی
آخرین نقشه بین المللی ایران (۱۸۱۴) انتشارات تامسون ،پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن
منبع: ویکی مدیا
۴-۱-۷) روابط ایران و عثمانی بعد از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸
به‌تدریج با نزدیک‌شدن به دوره اواخر قاجار و شروع جنگ جهانی اول تغییراتی در سیاست انگلستان در قبال خاورمیانه به‌وجود آمد و فکر تقسیم کشورهای منطقه از جمله ایران و عثمانی به مناطق نفوذ مطرح گردید. این فکر از سوی روسیه نیز قبل از انقلاب اکتبر حمایت می‌شد اما وقوع انقلاب اکتبر در روسیه ازیک‌طرف و بروز جنگ اول جهانی ازطرف‌دیگر مانع از تقسیم ایران گردید اما امپراتوری بزرگ عثمانی که در آن مقطع مرد بیمار اروپا لقب گرفته بود، فروپاشید و کشورهای جدیدی از دل این امپراتوری وارد جامعه جهانی شدند(شمیم:۱۳۷۸،۱۳۳)
می‌توان گفت در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم روابط ایران و عثمانی به‌شدت تحت‌تاثیر سیاستهای روسیه و انگلستان در قبال این دو کشور قرار داشت و این دو کشور در روابط ایران و عثمانی و حتی در انعقاد معاهدات و قراردادها میان دو کشور، حرف اول و آخر را می‌زدند. ازاین‌رو بی‌تردید تحلیل روابط ایران و عثمانی در قرن نوزدهم، تاحدودزیادی به تحلیل دقیق صحنه بین‌الملل و سیاست قدرتهای بزرگ آن دوره در قبال ایران و عثمانی منوط خواهد بود( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۶).
۴-۲) روابط ایران و ترکیه در دوره پهلوی اول (۱۳۲۰-۱۳۰۴ ش/۱۹۴۱- ۱۹۲۵ م)
در ابتدای ورود به قرن بیستم و در نتیجه تحولات شدیدی که در داخل با آن مواجه شده بود و بر اثر سیاستهای قدرتهای پیروز جنگ اول جهانی در قبال عثمانی، به سمت فروپاشی رفت و درنهایت در سال ۱۹۲۳ با فروپاشی و تجزیه کامل، دولتهای جدیدی در منطقه تاسیس شدند که ترکیه امروزی نیز از جمله این کشورها است. ترکیه با به‌ارث‌بردن میراث عثمانی، عملا جای آن را گرفت و از این تاریخ به بعد روابط ایران و عثمانی، به روابط ایران و ترکیه تغییر نام یافت( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۷).
مهمترین تحول در دو کشور، روی‌کارآمدن افرادی بود که سرنوشت دو کشور را دستخوش تحولات عمیق و اساسی نمودند و نقطه عطف جدیدی را در تاریخ تحولات داخلی و روابط دو کشور به‌وجود آوردند. رضاخان با انجام کودتای ۱۹۲۰٫م (سوم اسفند ۱۲۹۹) و مصطفی کمال با رهبری پاره‌ای جریانات در داخل عثمانی که سرانجام منجر به فروپاشی این امپراتوری و تاسیس جمهوری جدید ترکیه در سال ۱۹۲۳ شد، روند مناسبات دو کشور را وارد عرصه جدیدی نمودند.
نگاهی به رفتارها و سیاستهای رضاخان و مصطفی کمال در مدت زمانی پیش و پس از دستیابی آنها به قدرت، نشان می‌دهد که هر دو کم‌وبیش در یک مسیر گام برمی‌داشتند و اهداف مشترکی را دنبال می‌کردند. اولین ارتباط میان رضاخان و مصطفی کمال، بعد از اعلام رسمی جمهوریت ترکیه به‌وقوع پیوست. به محض اعلام جمهوریت در ترکیه، رضاخان که در آن مقطع هنوز سردارسپه بود، یک جلد قرآن و یک قبضه شمشیر مرصع جهت وی ــ که رهبر ترکیه جدید بود ــ فرستاد و به مناسبت این پیروزی به او تبریک گفت. این پیام تبریک و هدایا، مقدمه دوستی میان آنها را فراهم کرد و هر دو اظهار علاقه کردند با تعمیق روابط دوستانه میان دو کشور، گذشته مملو از جنگ و خونریزی را فراموش کنند( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۷)
.استقرار حکومت رضاشاه سرفصل دوران خاصی در تاریخ روابط ایران با دولتهای خارجی است. اغلب تحولات و اصلاحات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران مربوط به این دوران می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...