۴ـ إختلافُ امّتی رحمهٌ
قرضاوی در این خصوص مینویسد: «سخن دربارهی احادیث موضوع در گنجایش صفحات این باب نیست… ولی من، از شما میپرسم، چگونه با عقل سازگاری دارد که پیامبر(ص) بفرمایند: (إختلافُ امّتی رحمهٌ) یا چنانکه در بعضی روایات دیگر وارد شده است، بفرمایند: (إختلافُ أصحابی رحمهٌ) در حالی که خداوند متعال در آیات محکم قرآن میفرماید: اَنْ اقیمُواالدّین وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ «دین را برپا دارید و در آن تفرقهاندازی نکنید» و باز میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.»[۹۶]
۵ـ خذوا نصِفَ دینکم عنِ الحُمیراء
عطّار در تذکرهالاولیاء، در ستایش رابعهی عدویه میگوید: «اگر رواست ثلثان دین از عایشهی صدّیقه ـ رضی الله عنها ـ گرفتن، هم رواست از کنیزکان او فایده گرفتن.»[۹۷]
یوسف قرضاوی در تحلیل این حدیث مینویسد: «حافظ ابن حَجَر، گفته است سندی برای این حدیث در دست ندارم و جز در «النهایه» ابن کثیر آن هم بدون تخریج در هیچ کتب حدیثی دیگری آن را ندیدهام. ممکن است که از لحاظ سند و راویان حدیث، صحصح باشد. ولی هر گاه از نظر متن و موضوع باز حدیث را مورد بررسی قرار دهیم، در مییابیم که عقل منکر آن است، و واقع امر آن را مردود میشمارد.»[۹۸] زیرا گاهی سند حدیث صحیح و راوی هم شرایط لازم را داشته ولی متن نادرست و نارواست و «قوت سند روایت، اسرائیلی بودن را نفی نمیکند…. یعنی صحیح بودن روایت در نفس خود، منافاتی، با این که از اسرائیلیات و خرافات بنیاسرائیل و افتراهای آنها بر انبیاء باشد، ندارد.» برای مثال: داستان خرافی نگین سلیمان و دیو، روایت ابن عباس از کعبالاحبار است. راوی عادل و صالح است، امّا مطلب و متن پیام واهی است.[۹۹]
بخش دوم: اسرائیلیات و تفسیر
ـ تفسیر
«تفسیر در اصطلاح علوم قرآنی به آن دانشی گفته میشود که از علم و آگاهی به کلام خدا بحث میکند و به فهم معانی و استنباط احکام از متن آیات الهی کمک میکند.»[۱۰۰] علم تفسیر از جمله علوم مهمی است که فراگیری آن بر امّت اسلامی لازم و حفظ و فهم قرآن و تدبر در معانی آن از جمله اموری است که خداوند آن را بر امّت اسلامی واجب گردانیده است.
معمولاً لازم است توأم با واژهی تفسیر، اشارهای هم به تأویل بشود؛ به تعبیری دیگر، تفسیر بحث معنی و مفهوم قرآن و کشف حقیقتهای آن میباشد، امّا تأویل به آن معانی قرآن میپردازد که از ظاهر کلمات دریافت نمیشود.
گروهی از علما میگویند: اصطلاح «تفسیر» در تفسسیر روایی یا همان تفسیر به مأثور بکار برده میشود ولی «تاویل» بر تفسیر درایی یا همان تفسیر به رای و اجتهاد اطلاق میگردد. به هر حال مشهور آن است که «تفسیر» شامل تفسیر به مأثور و تفسیر به رأی و اجتهاد است و با بحث دربارهی لفظ و معنی مرتبط میباشد و دائرهی شمول وسیع است که استعمال «تفسیر» در این معانی به حقیقت عرفی در آمده است.[۱۰۱]
رسول اکرم(ص) فرموده: من فسّر القرآن برأیه إن اصابَ لم یوجر، و إن اخطا فلیتبوا مقعده من النار؛ یعنی اگر کسی قرآن را به رأی خود تفسیر کند اگر چه به واقع رسیده باشد پاداشی نمیبرد و اگر نسبت به واقع نیز دچار اشتباه گردد جایگاه او در آتش جهنم خواهد بود.[۱۰۲]
البته تأویل در لغت به معنی رجوع و بازگشت است و تا حدی در مقابل با تفسیر به کار میرود.
از یک طرف؛ اگر چه دانستن منابع تاریخی از ضروریات مفسران است، امّا گاهی نقل روایات غیر معتبر نه تنها لازم نیست بلکه زیانبار هم است.[۱۰۳]
یکی از امتیازات ادبیات، صحت و ثقت در بسیاری از نکات مبهم تاریخی است مورّخ اغلب نگاه تحلیلی و حاکمیتی زمان خود را دارد امّا در بسیاری از موار، ادیب، شاعر و نویسنده گاه صریح و گاه با زبان رمزی و اشاره، به نکتههای ظریف و دقیق تاریخی، اجتماعی و سیاسی اشاره میکند و این سخن که «ادبیات آیینهی تمامنمای اجتماع است» مورد توافق اغلب محقّقان و دانشپژوهان است.
حسن اعتماد، دوستی، علاقمندی ادیب نسبت به جامعه و بالعکس، صداقت گفتار ادیب را به ویژه در نقل قول روایات یا طنزهای اجتماعی، مضاعف میکند چنان که شاعر و نویسنده، به خصوص، شاعران متعهد و عارف و شریعتمدار، از مرجع و منابع مورد اعتماد و صحیح استفاده نکنند و از طرف دیگر با توجه به اندیشهی خیالپردازی و تصویرگری شاعرانه، گوینده را در معرض انتقادات شدید تاریخی و گفتاری قرار میدهد به همین دلیل کنکاش و جستوجو در بررسی و علل و عوامل آن روایات گویندگان شعر و ادب، بیشتر از دیگران لازم است و البته با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی گویندگان، میتوان از انتقادات نسبت به آنان کاست و ارزش ادبی آنها را بهتر پاس داشت.
همیشه در پی تفسیر و موشکافی قرآن و جزئیات آن بودن سفارش نشده است. زیرا آن چه خداوند با حکمت خویش، مصلحت دانسته و رازهای سر به مهری را پوشیده نگاه داشته و نیازی به تفصیل و تفسیر آن برای مخاطبانش ندانسته است و هر جا که فضل و حکمتش اقتضا کرده چون داستان حضرت یوسف به بسیاری از نکات زندگی قصّه اشاره کرده است و در تفسیر و توضیح صحیح بعضی مسایل مذکور، حضرت رسول (ص) در حدیث مبارک بیان کرده و زاید بر آن جزو اسرائیلیات و چه بسا خرافههایی بوده که آگاهان بر علوم قرآنی را به شگفتی وا میدارد و متأسفانه مفسران بزرگی چون طبری، فخر رازی و حتی سیوطی و… آن مسایل زاید را بدون تحقیق در تفاسیر آوردهاند. بی علت نیست اگر ابوحیان توحیدی (حافظ ثانی و فیلسوف و ادیب معتزلی)[۱۰۴] در جملهای اغراقآمیز نسبت به تفسیر کبیر امام فخر رازی گفته است: «فیهِ کلُّ شیءٍ اِلاّ التَّفسیر؛ در آن هر چیزی جزء تفسیر، هست.»[۱۰۵]
این است که بعضی از دانشمندان علوم قرآنی معاصر به خوانندگان کتب تفسیر، سفارش میکنند از مطالعهی تفاسیر طولانی و مسایل زاید در آن ها پرهیز کنند. دعوتگران و مبلغان قرآنی بحثهای طولانی بلاغت و کلامی و… را کمتر تأکید کنند و به اختصار مطالب قرآنی را در صحت و صداقت بیان کنند.[۱۰۶]
ـ اقسام تفسیر
به طور کلی تفسیرها از دیدگاه مفسران دو گونه است: تفسیر به مأثور و تفسیر به رأی.
بعضی از کتب تفسیر فقط مشتمل بر مأثورند و بعضی از آن ها توجیه اضافی اقوال و آرا را در بر دارند، تفسیر به رأی و اجتهاد هر رنگ و شکلی داشته باشد اجمالاً از تفسیر به مأثور جدا نمیشود.
ـ تفسیر به مأثور
باسابقهترین و اصیلترین شیوهی تفسیر، تفاسیر نقلی است و تفسیر طبری بهترین نمونه از این نوع است.[۱۰۷] در مورد تفسیر مأثور، سیوطی میگوید:
«قسمتی که میتوان صحیح آن را شناخت بحمدالله بسیار است؛ هر چند که امام احمد گفته: «سه چیز اصل ندارد: تفسیر، ملاحم (اخبار مربوط به آخرالزمان) و مغازی (مطالب مربوط به جنگها)»، چونکه غالب آنها اخبار مرسل میباشد.
و امّا آنچه با استدلال نه نقل بدست میآید بیشتر از دو جهت خطا در آنها راه مییابد، این دو جهت بعد از صحابه و تابعین و پیروان نیک آنان پدید آمده است، چون تفاسیری که از آنها فقط نقل میکنند تقریباً چیزی از این دو در آنها نیست، مانند تفسیر عبدالرزّاق و فریابی و وکیع و عبدو اسحاق و امثال اینها. این دو جهت چنین است:
۱ـ عدهای مطالب خاصی را باور داشتند، سپس خواستهاند الفاظ قرآن را بر آن ها حمل کنند.
۲ـ عدهای قرآن را فقط با آن چه جایز است کسی از سخنگویان به لغت عرب آن را اراده نماید تفسیر کردهاند، بدون توجه به فرستندهی قرآن و کسی که بر او نازل شده و آنکه به آن مخاطب گردیده است.»[۱۰۸]
تفسیر به مأثور یعنی تفسیر به منقول اعم از این که آن مأثور متواتر یا غیرمتواتر باشد. بنابراین «مأثور» منقول از خدای تبارک و تعالی در قرآن، پیامبر(ص)، صحابه(رض) و تابعین(ره) را شامل میشود. اصولاً تفسیر به مأثور از این انواع چهارگانه خارج نیست.
ـ علل ضعف و جعل در تفسیر مأثور(فهرستوار)
- ورود روایتها و اخبار تازه مسلمانان یهود، مسیح، فارس و رومیهای ناآگاه به قداست اسلامی.
- ورود مجعولات به متون اسلامی در اثر اختلافات سیاسی، مذهبی و کلامی جهت اثبات دعوی خویش.
- قصّاص، داستانسرایان و رماننویسان.
- بعضی از صوفیان و عارفان.
- دانشمندان یهودی تازه مسلمان چون کعبالاحبار، تمیمداری و وهب بن منبّه و ابن جریح.[۱۰۹]
ـ روش درست در تفسیر قرآن کریم
برای محقّق و خوانندهی تفسیر و علوم قرآنی همیشه مهمّترین سؤال این است که درستترین و پذیرفتهترین روش تفسیر قرآن کدام است؟ محمّد ابوشهبه به شیوهای رسا و علمی در این مورد میگوید: «هر کس که بخواهد خدا را تفسیر کند باید در وهلهی اول به سراغ قرآن برود، اگر تفسیر آن را در قرآن نیافت، آن را در حدیث صحیح جستجو کند. اگر آن را در حدیث نیافت آن را در اقوال صحابه پیدا کند که باید از روایت ضعیف، موضوع و اسرائیلیات اجتناب ورزد. اگر آن را در اقوال صحابه نیافت، آن را در اقوال تابعین جستجو کند، که اگر تابعین بر مبنایی اتفاق داشته باشند این دلیل خواهد بود بر به دست آوردن آن از طریق صحابه، و اگر اختلاف داشته باشند از اقوال تابعین انتخاب میکند و آن چه را که همراه دلیل است ترجیح میدهد، اگر در اقوال آنان به خاطر ضعف و وضع اسرائیلیات که از اهل کتاب به دست آوردهاند، نتیجهای بدست نیاورد با بهره گرفتن از رأی خود به اجتهاد بپردازد و در این زمینه کوتاهی نکند، البته بعد از تحقیق همهی شرایط استفاده از رأی و اجتهاد».[۱۱۰]
ـ اسرائیلیات
«واژهی اسرائیلیات جمع است، مفرد آن اسرائیلیه است. اسرائیلیات داستانها و حادثههایی هستند که از منابع اسرائیل نقل شده باشد. مقصود از اسرائیل در این تعبیر، جد اعلای بنیاسرائیل یعنی یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم پدر دوازده سبط، و یهود به او منسوب است، و آنها را بنیاسرائیل میگویند. واژهی بنیاسرائیل در قرآن هم آمده است از جمله در مائده /۷۸، اسراء/۴، نحل/ ۷۶٫ اگر چه واژهی اسرائیلیات ظاهراً بر داستانهایی اطلاق میشود که از منابع یهودی نقل شده باشند، امّا علمای تفسیر و حدیث این واژه را به معنای عامتری به کار میبرند، که شامل داستانهای یهودی و غیر یهودی میشود. لذا این در اصطلاح تفسیر و حدیث بر همهی اساطیر باستانی یهودی و نصرانی اطلاق میشود. حتی برخی از مفسران و محدثان احادیث جعلی یهود و سایر دشمنان اسلام را، که به نام اسلام گسترش دادهاند «اسرائیلیات» نامیدهاند، با این که اصل و ریشهای نداشتهاند. به کار بردن اسرائیلیات برای این بوده که رنگ و بوی یهود در این داستانها و همینگونه در مجعولات بیشتر قابل لمس بوده است.»[۱۱۱]
به عبارت دیگر، «اسرائیلیات در اصطلاح مفسران به همهی آن تأثیری گفته میشود که فرهنگ یهودی و مسیحی بر تفسیر قرآن کریم داشته است. علت آن که مفسران اسرائیلیات گفته و برای مثال، نصرانیات نگفتهاند از باب تغلیب استپس از تابعان نیز گسترهی استفاده از منابع اسرائیلی بیشتر شد، تا این که تفسیر رویکردی روشمند به خود گرفت. مفسران و دانشمندان اسلامی خطر ورود اسرائیلیات را در متون اسلامی بدون جرح و تعدیل و نقد و نظر گوشزد کردند و علت گرایش به اسرائیلیات در زمانهای گذشته را مورد توجه قرار دادند.»[۱۱۲]
آل جعفر میگوید: «در اصطلاح مفسّران و محدّثان، اسرائیلیات شامل داستانهای خرافی و اساطیر میشود که وارد احادیث و تفاسیر شده، گر چه منشأ آنها یهودی یا مسیحی باشد.»[۱۱۳]
خاستگاه برخی از قصّهها و روایات مجعول یا ریشه در کتابهای یهود و مسیحیت، به ویژه عهدین دارد یا ردّ پای آنها را صرفاً میتوان در اوهام و خرافات رایج در بین اقوام و ملل پیشین جستجو کرد.»[۱۱۴]
آنگاه که ردّ پای تفکر یهودی در داستانهاست میتوان گفت: اسرائلیات همان « اندیشههای وارداتی یهود در تفسیر قرآن کریم است.»[۱۱۵]
در اواخر دورهی خلفای راشدین و در اثر گسترش سرزمینهای اسلامی، کارشکنیهای دشمنان جدید اسلام، حسد و کینهی یهودیان و منافقان و… جعل و وضع حدیث آغاز گردید[۱۱۶] و امّا اسرائیلیات از دورهی تابعین وارد متون تفسیر و حدیث شد.[۱۱۷]
ـ انواع اسرائیلیات
اسرائیلیات خود بر سه دستهاند:
نخست اخباری که خبر صادق بر صحت آن تأکید گذارده است. چنان که در احادیث معتبراز رسول خدا(ص) منقول است که صاحب موسی «خضر» بوده است و بدیهی است که چنین اخباری درست بوده و روایت آن نه فقط اشکالی ندارد بلکه رواست.
اخبار و روایتی که با مسلمات شرع اسلام در تعارض است و مسلم است که نباید چنین روایتی را پذیرفت.
روایتی که مسکوت عنه است و درباره چنین روایتی باید به شیوهای عمل کرد که رسول خدا(ص) به آن توصیه نموده است.
ـ منابع اصلی اسرائیلیات
با توجه به تعریف اسرائیلیات در صفحات قبل و تحقیقات مستدل قرآنپژوهان، میتوان منابع اصلی
مطالب پژوهشی درباره بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری- فایل ۱۲