ب) داشتن قابلیت اندازه گیری و تشخیص
ج) داشتن ارتباط با نظریههای شخصیت
د) مرتبط بودن با بافتهای اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شدهاند.
به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل به هنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله به منزله ملاک سلامت روانی به نوشتههای رشتههای تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشن سن و پاور،۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی، ۱۳۷۴). بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که میتواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک، ۱۳۷۶).
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی، و حل مناسب و منتطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، میداند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه میدهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تامین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است:
الف)حفظ و تامین سلامت روان
ب)ریشه کن ساختن عوامل بیماری زا و پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی
ج)ایجاد زمینهی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آنها(سامی کرمانی، ۱۳۵۴ ).
به طور کلی شخص دارای سلامت روان میتواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر میرسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیت آمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته میشود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،۱۳۷۰).
ویژگیهای سلامت روان
فرد دارای سلامت روان دارای ویژگیهای زیر است:
نسبت به خود و خانواده و دیگران بی تفاوت نیست و با دیگران سازگاری دارد
به خود و دیگران احترام میگذارد و رابطهاش با دیگران سازنده است
به نقاط ضعف و قوت خود آگاه بوده، نسبت به خود نگرش مثبت دارد و ناکامیها را آسانتر تحمل میکند.
انعطاف پذیر بوده و در مواجهه با مشکلات اجتماعی کنترل خود را از دست نمیدهد.
شناخت او از واقعیت نسبتا دقیق است و برای رسیدن به هدفهای خود براساس عقل و احساس عمل میکند
توانایی حل مشکلات و برآروده کردن نیازهای خود را دارد
از اوقات فراغت خود به نحو احسن استفاده میکند
دنیا را گذرگاهی برای آخرت است
خوش بین، صابر، صادق، درستکار و بخشنده است و در نظر دیگران فرد موجهی محسوب میشود (باقری یزدی، ۱۳۸۵).
یازده مولفه کلیدی سلامت
۱- وضوح نقش و قابلیت دسترسی آن: در ارتباط با سلامت کاری مبتنی بر ارتباط بین مشخصه های شغلی و سلامتی مورد تاکید بوده است. یکی از این مفاهیم تعارض نقش است این نعارض هنگامی روی میدهد که نقشهای کاری در یک رقابت ناشایست به سر میبرند. شواهد حاکی از آن است که ابهام و تعارض در نقش علاوه برایجاد استرس در کار با عواملی مثل نارضایتی شغلی، تنش و کشمکش زیاد افزایش فشار خون و… است. تعارض در هدف مانع از موفقیت کارکنان در کار گشته است و به طور مثبت و قطعی با سلامت روحی و روانی کارکنان در ارتباط است. بناربراین سازمانها باید بایستی نشانههایی از وجود وضوح و انظباق نقش و انتظارات کارکنان فراهم میاورد (ناصری، ۱۳۸۴). تحقیقات حاکی از آن است که وجود ارتباطات سطح بالا و با کیفیت در کار میتواند منجر به کاهش ابهام در نقش، استرس شغلی، افزایش رضایت شغلی و بهبود عملکرد کارکنان شود. اطلاعات کافی از سیاستها، تغییرات و عملیات کاری را در اختیار کارکنان قرار دهند. همچنین کارفرمایان میبایستی به دنبال روشهایی جهت سازگاری نمودن کار با ارزشهای کارکنان بوده به نحوی که کار برای آنها با معنی باشد (ناصری، ۱۳۸۴). در پرداختن به این مسائل مدل تناسب محیط کار با کارکنان نامیده میشود که بیانگر این است وجود یک عدم توازن بین توانمندیهای فرد، نیازها، انگیزهها، اهداف، رفتار، اجزای شرح شغل، منابع، فرصتها و پاداشها منجر به مخاطره افتادن سلامتی جسم و روان میگردد. لذا کارفرمایان باید در جستجوی روشهایی جهت انطباق ویژگیهای شغل با شرایط کارکنان باشند.
۲- الزامات کاری معقول: یکی دیگر از مسائل کاری مانعی برای موفقیت، سلامتی و رفاه کارکنان بشمار میرود. وجود نقش یا وظیفهای فراتر از توان فردی است. تحقیقات انجام شده در دهه ۱۹۵۰ استدلال نمودند که استفاده فراتر از توان میتواند منجر به تغییرات نامطلوب و تهدید کننده سلامتی گردد. شرایط کاری نامطلوب سلامتی کارکنان را تحت شعاع خود قرار خواهد. فشارهای کاری، تکراری بودن و شرایط ایجاد فرسودگی کاری جزو مواردی هستند که سلامتی و رضایت کارکنان را کاهش میدهد. افزایش کنترل بر روش-های انجام کار زمانی مورد تاکید است که کارکنان این کنترل را با معنی تلقی نموده و معتقد باشند از این طریق مجموعههایی از مهارتهایشان در کار بکار گرفته میشود. احساس کنند قصوری در پرداخت حاصل نشده و ترفیع در کار در قبال فعالیتی که انجام میدهند صورت میپذیرد. در این صورت به احتمال کمتری کنترلهای شغلی منجر به مخاطره افتادن سلامتی کارکنان میگردد.
۳- کنترل شغل و حدود اختیارات در تصمیم گیری: این مساله میتواند منجر به کاهش و تعدیل تنشهای شغلی گردد. امروزه حدود اختیارات در تصمیم گیری یا به عبارتی میزان اختیار شخص در سازمان دهی کارش، میزان قابلیت ریسک در کار و میزان بکارگیری دامنهای از مهارتهای افراد در شغل به عنوان نقش تعیین کننده در کاهش استرس و تنش شغلس به شمار میرود. در محیطهای کاری که حدود اختیارات کارکنان در سطح پایینی قرار دارد احتمال بیماری و به مخاطره افتادن سلامت کارکنان بالاست. در این زمینه اقداماتی نظیر طراحی مجدد شغل و مدیریت کارکنان مشارکتی میتواند منجر به کاهش اثرات نامطلوب بر سلامتی گردد.
۴- حمایت اجتماعی محیط کار: مطالعات نشان دادند که افرادی که اجتماعیترند عمری طولانیتر خواهند داشتد و نسبت به کسانی که منزوی هستند کمتر دچار بیماری جسمی و روانی میشوند. در مجموع حمایت و ارتباطات اجتماعی خوب از عوامل مهم در تعیین سلامتی افراد هستند و محیطهای کاری با روابط اجتماعی خوب در به وجود آوردن سلامتی نقشی تاثیر گذار دارند. حمایت اجتماعی در محیط کار به عنوان سومین عامل اصلی مشخصات شغل در مدل تنش شغلی کراسیک در نرط گرفته شد.
۵- پاداشهای عادلانه و رفتار منصفانه: براساس تحقیقات صورت گرفته سلامت کارکنان تحت تاثیر ادراک آنها از میزان وجود انصاف در محیط کار است. مطالعات زیادی نشان دادهاند که به طور مشخص بین عدم تعادل در میزان پاداش شغلی و بیماریهای قلبی و سایر بیماریها ارتباط معنی داری وجود دارد. موقعی که الزامات کار تغییر مییابد. کارفرمایان میبایست توجه خاصی به آمالها و انتظارات کارکنان معطوف دارند اگر میخواهند پاداشهای اعطایی آنها با معنی باشد. تعیین ارتباط روشن بین انتظارات کارکنان و پاداشها از سوی کارفرمایان بسیار با اهمیت است. کارکنان نسبت به بد رفتاری بسیار حساسند بنابراین کارفرمایان ملزم به تعهد نسبت به موضوع سلامت و رضایت شغلی کارکنان هستند
۶- دستمزد کافی: همانطور که پاداش منصفانه و پرداخت دستمزد در کار مهم است، کفایت پرداخت آن نیز عامل مهمی در رضایت شغلی است. دستمزد کم و شرایط رفاهی و اقتصادی نزولی در جهت فقر سلامتی و احساس خوشبختی را حد زیادی کمرنگ خواهد کرد.
۷- ساعات کاری رضایت بخش: ساعات کاری طولانی منجر به اثرات نامطلوبی بر موضوع سلامتی از زاویه جسمانی و روانی شده به نحوی که این قضیه ارتباطات خانوادگی را با مشکل مواجهه میسازد. هر چند که عموما شواهد متناقضی ار اثرات ساعات کاری غیر استاندارد یا منعطف بر روی سلامت کارکنان در دست است با این حال به نظر میرسد نکته مهم این باشد که کارکنانی که قادر به انتخاب ساعات و برنامه کاری خویش باشند از رضایت شغلی بیشتری برخوردار خواهند بود. بنابراین از راههایی که اثر ساعات کارای نامطلوب را کاهش میدهد تاکید بر خروجی کار، تناسب ساعات کار با ویژگی کارکنان و انتخاب نسبتا داوطلبانهتر و طراحی مناسب آن است
۸- امنیت شغلی: مطالعات زیادی نشان دادند که ناامنی شغلی اثرات نامطلوبی بر سلامتی کارکنان، اثربخشی آنها، افزایش غیبتهای کاری، کاهش انگیزه، رقابت ناسالم و…. خواهد شد. فقدان امنیت شغلی در سازمان مواردی از قیبل کاهش تعهد با سازمانی، کاهش کارایی سازمان را در پی خواهد داشت. نا امنی شغلی میتواند در نتیجه تغییر سیاستهای سازمانها نسبت حجم کار، حجم نیروی انسانی و… روی دهد.
۹- جو سازمانی امن: بعضی تحقیقات نشان دادند که منشا تعدادی از سوانح در سازمان ممکن است به دلیل خطاهای انسانی باشد که بیشتر آنها در نتیجه رفتارهای خطرناک و عمدی کارکنان است. که این رفتارهای خطرناک به شدت تحت تاثیر اقدامات مدیریتی و تاکیدات آن باشد. تحقیقات بعدی نشان دادند که جو سازمانی امن میتواند منجر به تعدیل اثرات منفی ناشی از ناامنی شغلی گردد. تلاشهای مدیریت برای تبیین و توسعه سلامتی از طریق آموزش، ایجاد امنیت شغلی بای مبتنی بر فراهم ساختن یک تعهد واقعی و الزام آور مبنی بر ارزشمندی سلامتی در کار بی نتیجه است.
۱۰- ترتیبات استخدامی سالم: تحقیقات نشان دادند که تغییرات به وجود آمده در عرضه نیروی کار، برون سپاری فعالیتها، اخراج، رشد کسب و کارهای کوچک، ناکافی بودن الزامات سلامتی، مدیریت امن و عدم توقیت استانداردهای کاری میتواند منجر به مخاطره افتادن سلامتی کارکنان گردد. ترتیبات استخدامی غیراستاندارد در جامعه به عنوان نابرابری اجتماعی تلقی میگردد. به طور کلی نابرابری اجتماعی منجر به مخیم شدن اوضاع سلامتی همه افراد جامعه میگردد.
۱۱- کار شیفتی: تحقیقات نشان دادند که کارشیفتی ممکن است برای سلامت فرد زیان بار باشد و باعث اختلاات جسمی و روانی گردد. همچنین تحقیقات نشان دادند که کار شیفتی با با افزایش میزان حوادث، غیبت و احساس مزمن ناخوشی ارتباط مستقیم دارد.
بهداشت روان
بهداشت روان سازش با فشارهای مکرر زندگی میباشد و سازگاری عبارت است از ایجاد تعادل و هماهنگی رفتار فرد با محیط به گونهای که ضمن حفظ تعادل روانی یا در ارتباط با تغییرات و دگرگونیهای محیط خودش نیز به تطابقی موثر و سازنده دست یابد لذا هر فرد به طور موفقیت آمیز باید خود را به محیط سازگار نماید و عموماً ناگزیر است که با زندگی نسبتاً سازش موثر داشته باشد ولی باید توجه داشت که هرکس دارای ظرفیت مشخص جهت تحمل فشارهای زندگی روزانه است وجود فشارهای عاطفی گوناگون خطر از هم پاشیدگی روان را افزایش خواهد و به سلامت روان لطمه وارد خواهد نمود و فرد قادر نیست رفتار موزون و هماهنگی با جامعه داشته باشد و سلامت روان خود را حفظ نماید. سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقیعتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضا کننده نیازهای خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعداد فطری خویش میباشد. فردی از سلامت روان برخودار است که قادر باشد تا عقدههای درونی خود را حل و فصل کند و با تغییرات و مقتضیات محیط طبیعی و اجتماعی خویش سازگار باشد و تلاش کند تا تندرستی و نشاط برای خود و دیگران فراهم سازد زیرا سلامت روان حالتی مساعد برای رشد و نمو از جهت بدنی، عاطفی و شعوری، بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران است(آقاجانی و همکاران، ۱۳۸۱).
سازمان بهداشت جهانی سلامتی را اینگونه تعریف کرده است که آن را حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری میداند و همچنین این سازمان، ضمن توجه دادن مسئولین کشورها در راستا تامین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد جامعه همواره بر این نکته تاکید دارد که هیچ یک از این سه بعد بر دیگری برتری ندارد(سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۰).
مفهوم بهداشت روانی در فرانسه شعبهای از بهداشت عمومی تلقی شده وهدف آن حفظ سلامت روح و پیشگیری از ایجاد عوامل ناراحت کننده نظیر خستگی روانی و هیجانات شدید، اعتیاد و بالاخره از ابتلا به حالات ساده روانی(نوروزها[۶۷]) و یا حالات عمیق روانی( سایکوزها[۶۸]) میدانند.
مفهوم بهداشت روانی بر اساس تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا[۶۹] کاربرد و معیار و ضوابطی است که از شیوع بیماریهای روانی کاسته و سلامت روان افراد اجتماع را تامین نماید. این ضوابط شامل اقدامات و تدابیری در طب پیشگیری، تشخیص، درمان بیماریها روانی و تسریع در برگشت آنها به اجتماع است.
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان را چنین تعریف کرده است بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی، توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی، جسمی و بهداشتی، سلامتی تنها در نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست تعریف گینز برگ در مورد بهداشت روانی عبارت است از تسلط و مهارت در ارتباط با محیط، به خصوص در سه فضای زندگی، عشق، کار و تفریح. استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصتها، ملاک تعادل و سلامت روان است(میلانی فر، ۱۳۷۴ به نقل از تودور۱۹۶۶). تعریف سلامت روان را براساس ادبیات موضوع وابسته به هفت ملاک میداند که عبارتند از ۱- فقدان بیماری ۲-رفتار اجتماعی مناسب ۳- رهایی از نگرانی و گناه۴- کفایت فردی و خود مهارگری ۵- خویشتن پذیری و خود شکوفایی ۶- تفرد و سازمان دهی شخصیت و۷-گشاده نگری و انعطاف پذیری. به نظر تودور، با توجه به ادبیات موجود نمیتوان باقاطعیت از ملاکهای پذیرفته شده جهانی برای سلامت روان سخن گفت: بنابراین، سلامت روان از دیدگاههای گوناگونی تعریف میشود و هر تعریفی از سلامت روان، فرضیههای فرهنگی ذاتی خود را داراست(لطافتی بریس، ۱۳۸۸).
همه متخصصان متفق القولند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشی بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیر ممکن است. بی شک عوامل متعددی بر سلامت روان تاثیر میگذارد که فهرست کردن همه آنها دشوار است چرا که وجود تفاوتهای فردی ممکن است به تنوع در عوامل موثر بر سلامت روان بینجامد با این حال، یافتههای حاصل از پژوهشها در زمینههای زیست شناسی و عوامل اجتماعی دانش، ما را درباره عواملی که ممکن است سلامت روان تحت تاثیر قرار دهند وسعت بخشیدهاند.
اصول بهداشت روانی
چنانکه قبلا ذکر شد، هدف اصلی بهداشت روانی پیشگیری است و این منظور به وسیله ایجاد محیط فردی واجتماعی مناسب حاصل میگردد. بنابراین برای هر فرد لازم است که با اصول بهداشت روانی آشنایی داشته باشد. اصول اساسی بهداشت روانی عبارت است از:
لف) احترام به شخصیت خود و دیگران: یکی از شرایط اصولی بهداشت روانی احترام به شخص خود است و اینکه فرد خود را دوست بدارد و به عکس، یکی از علایم بارز غیر عادی بودن، تنفر از خویش است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد است، نه تخریب شخصیت آنها، بر اساس این اصول باید نسبت به دیگران اغماض و بردباری داشت و به عوض تنبیه، تشویق را پیش بینی کرد و خلاصه اینکه، برای شخصیت افراد احترام قائل شد.
ب) شناخت محدودیتهای خود و دیگران: یکی از اصول مهم بهداشت روانی، روبرو شدن مستقیم با واقعیت زندگی است. برای رسیدن به این مقصود، نه تنها لازم است که عوامل خارجی را شناخته و بپذیریم، بلکه ضروری است تا شخصیت خود را آن طور که واقعا هست قبول نمائیم. کشمکش و خصومت با واقعیت اغلب سبب بروز اختلال روانی میگردد. شخص سالم در عین حالی که از خصوصیات مثبت و بر جستهی خود استفاده میکند، به محدودیتها و نواقص خود نیز آشنایی دارد. البته باید خاطر نشان کرد که اگر چه خودشناسی کاری دشوار است، ولی شناختن دیگران دشوارتر است، زیرا افراد بشر از خیلی جهات با یکدیگر متفاوتند.
ج)پی بردن به علل رفتار: در هر عملی باید اصل علت و معلول حکمفرما باشد زیرا که از نظر علم، هیچ پدیدهای خود به خود به وجود نمیآید. از نظر علمای روان شناسی، رفتار خوب و بد وجود ندارد، بلکه هر رفتاری عللی دارد و اگر رفتاری برای فرد و جامعه مضر باشد، باید مانند برطرف کردن مرضی جسمی، سعی بر درمان آن نمود، بنابراین اولین قدم برای از بین بردن اختلال رفتار، یافتن دلیل آن است.
د) درک اینکه رفتار، تابع تمامیت فرد است: رفتار بشر تمامیت وجود اوست. بدین معنی که هر انسانی بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی خود دست به انجام عمل میزند. هیچ رفتاری جداگانه و در خلاء نجام نمیگیرد و هیچ عملی مستقل از سایر اعمال و خصوصیات موجود بروز نمیکند. مثلا ناراحتیهای جسمانی، اختلالات روانی را باعث میشود و بالعکس، نارسائی های روانی سبب بروز علایم جسمانی خواهد شد.
ه) شناسایی احتیاجات اولیه ا ی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان میگردد: بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به احتیاجات اولیهی افراد بشر است. بعضی از این احتیاجات جسمانی است، مانند نیاز به آب و غذا و گروهی از آنها روانی میباشد مانند احتیاج به پیشرفت. بشر دائما تحت تاثیر این نیازهاست و به نسبت محرومیت و یا ارضاء آنها رفتار میکند، بنابراین زندگی او هیچ وقت در حالت سکون مطلق نیست، بلکه دائما در کشمکش و تلاش برای به دست آوردن غذا، آب، مسکن و عشق به پیشرفت موقعیت اجتماعی و امنیت جسمی و روانی است. شخصی که این اصول را بداند و بپذیرد، واقع بینانه با مشکلات زندگی مقابله کرده و دارای سلامت روانی خواهد بود( شاملو، ۱۳۷۶).
خصوصیات افراد دارای سلامت روانی
بنابر تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی، افراد دارای سلامت روانی دارای خصوصیات زیر هستند:
آنان احساس راحتی میکنند، خود را آنگونه که هستند میپذیرند، از استعدادهای خود بهرهامند میشوند، نگرانی، ترس واضطراب و حسادت کمی دارند و دارای اعتماد به نفس میباشند. سیستم ارزشی آنان از تجارب شخصی خودشان سرچشمه میگیرد. احساس خوبی نسبت به دیگران دارند، به علایق افراد دیگر توجه میکنند و نسبت به آنها احساس مسئولیت نشان میدهند. سعی نمیکنند بر دیگران تسلط یابند. آنها با مشکلات روبرو میشوند و نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت میکنند. محیط خود را تا آنجا که ممکن است شکل میدهند و تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار میشوند(بنی جمال واحدی،۱۳۷۰).
منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله مقایسه کیفیت زندگی، هوش هیجانی و سلامت روانی کارکنان پایور ورزشکار و غیر ...