کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



«سید محمد رضا میرزاده عشقی، فرزند سید ابوالقاسم کردستانی، در ۱۲ جمادی الاخر ۱۳۱۲ هـ.ق. در شهر همدان به دنیا آمد. ابتدا در مکاتب محلی و از هفت سالگی در مدارس «الفت» و «آلیانس» تهران به تحصیل پرداخت و زبان فارسی و فرانسه را به خوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل به سمت مترجمی نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول کار شد و در هفده سالگی درس و مدرسه را به کلی ترک کرد و وارد کارهای اجتماعی گردید[۱۶۴]
عشقی در سال ۱۳۳۳ هـ.ق. در همدان روزنامهای به نام نامه عشقی دایر کرد و در همان اوقات که اوایل جنگ بین الملل بود، با سایر مردان سیاسی به استانبول، که کانون فعالیت ملیون ایران شده بود، مهاجرت کرد و چند سالی را در آنجا گذراند و به رسم شنونده آزاد در مکتب سلطانی و دارالفنون استانبول حاضر شد و هم در آنجا نخستین آثار شاعرانه خود مانند نوروزی نامه و اپرای رستاخیز شهر یاران ایران به وجود آورد.
عشقی در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ ﻫ .ق به همدان بازگشت و بعد از مدتی به تهران آمد و ضمن ارتباط با نویسندگان در صف طرفداران حزب سوسیالیست و همکاران اقلیت مجلس به مبارزه پرداخت.
در این مبارزه سیاسی نیش قلم شاعر بیش از همه متوجه وثوق الدوله، نخست وزیر ایران که باعث عقد قرارداد ایران و انگلیس، بود. عشقی این قرارداد را «معامله فروش ایران به انگلستان» نامید و شعری هم در این زمینه سرود.
سخنرانی‌های تند و مقالات و اشعار آتشین عشقی باعث شد دستگیر شود و به زندان بیفتد.
در اثنای سال ۱۳۳۹ ﻫ .ق (اسفند ۱۲۹۹ ش) کودتا شد و سید ضیاء الدین نخست وزیر ایران شد. عشقی به خلوص او در خدمت به کشور اعتقاد داشت، و او را در یکی اشعارش «تازه ساز ایران کهن» نامید.
اما دولت سید ضیاء نود روزه بود و بعد از دولتهای پیاپی در اوایل سال ۱۳۴۱ ﻫ .ق رضاخان، به نخست وزیری ایران رسید. عشقی مقالات آتشینی در انتقاد از وضع سیاسی کشور انتشار میداد که از آن جمله مقاله «عید خون» که در روزنامه شفق سرخ چاپ کرد. تنها عنوان این مقالات باعث کینه عاملان سیاسی روز میشد اما شاعر که زن و فرزندی نداشت شب و روز خود را وقف مجاهده سیاسی و ادبی کرده بود.
در سال ۱۳۴۲ ﻫ .ق نغمه جمهوری برپا شد. عشقی که جوانی روشنفکر بود و این جمهوری را مصنوعی و از دسیسههای پشت پرده میدانست با آن مخالفت میکرد و آن را «جمهوری قلابی» قلمداد کرد.
عشقی در ذیقعده سال ۱۳۴۲ ﻫ .ق روزنامه قرن بیستم را دایر کرد و چند کاریکاتور و شعر و مقاله مبنی بر هزل و هجو جمهوری و جمهوری خواهان در آن به چاپ رسانید و آنها را بازیهای بیگانگان خواند. بدین جهت روزنامه بلافاصله توقیف و نسخه های آن به وسیله شهربانی جمع آوری گردید و خود او، چنانکه پیش بینی کرده بود. بامداد روز آخر ذیقعده ۱۳۴۲ ﻫ .ق (۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ ش) در خانه خویش، کنار دروازه دولت، به دست دو تن ناشناس هدف تیر قرار گرفت و نزدیک ظهر همان روز در بیمارستان شهربانی جان داد.
میرزاده عشقی همه استعدادهای یک شاعر کامیاب جز پختگی و مایه ادبی را داشت. شاید اگر امان مییافت آن را هم جبران میکرد. عشقی جوان مرد و هنگام مرگ بیش از سی و یک سال نداشت. طرفداران دربار حادثه قتل شاعر را وسیله تظاهر بر ضد سردار سپه قرار دادند جسد او را مردم با احترام زیاد تشییع و در ابن بابویه به خاک سپردند.
روزنامههای آن روز در چندین شماره مقالات خود را به جزئیات این حادثه خونین تخصیص دادند و شعرا اشعار زیادی در مرگ آن شاعر ناکام ساختند.
عشقی عمری را با تنگدستی و اندوه و اضطراب سپری کرد و بیرحمانه کشته شد. آثار او با یأس و بدبینی و بیزاری از زندگی و آرزوی مرگ و رهایی پر است.
جوانی بود میهن پرست، خونگرم و پرشور و بی آرام و قرار هر چه بیشتر تازیانه رنج‌ها و بدبختیهای روزگار بر سرش میبارید و هر چه بیشتر با سیاست‌های متضاد آشنایی مییافت، این حساسیت و هیجان رو به افزایش مینهاد از مرگ و زندان پروا نداشت.
هیچ سیاستمداری از قلم او در امان نبود مردم را به پیکار مسلحانه با امپریالیسم و اصلاح اساسی زندگی دعوت میکرد.
مقالات سیاسی و اجتماعی عشقی دارای ارزش ادبی زیادی نیست. چند نمایشنامه کوتاه تفریحی وی (جمشید ناکام، حلواء الفقراء، اپرت بچه گدا و دکتر نیکوکار)، که غرض نویسنده از آنها تصویر وضع زندگی اشراف زادگان ایرانی در خارجه و مبارزه با خرافات یا مجسم کردن استعدادهای خوب ایرانی بوده، این نمایشنامهها هم از جهت روش نمایشنامه نویسی و هم از جهت پرورش سوژه ابتدایی و خام هستند.
اشعار عشقی
هنر شعری عشقی هنوز به درستی ارزیابی نشده است تحقیق کنندگان خارجی هم، که معمولاً بیش از خود ایرانیان درباره آثار ادبی شعر او نویسندگان معاصر ایران بحث و جستجو میکنند درباره عشقی و آثار او کمتر سخن گفتهاند. اما در ایران بعضی از مورخین ادبیات او را یکی از پیشوایان شایسته و مسلم «سبک نو» میدانند و بعضی دیگر با بیان این امر بیان میدارند.
که او چندان مایه علمی ندارد نه در ادبیات قدیم ایران متبحر است و نه در ادبیات جدید جهان اطلاع عمیق دارد و به «قول ملک الشعرای بهار او هم مثل عارف شاعری است «عوام» و این نقص حتی گاهی در بهترین اشعار او نیز به چشم میخورد[۱۶۵]
اشعار عشقی زیاد نیست و آن مقدار کمی هم که از او باقی مانده، از جهت ارزش ادبی یکسان نیستند. اشعار اولیه او که بیشتر درباره حوادث روز سروده شده، غالباً ناپخته و بی انسجام و از مزیت اندیشه و اسلوب عاری است.
گذشته از هزلیات و هجویههای بسیار تلخ اشعار خوب عشقی منحصر است به نوروزی نامه، رستاخیز، کفن سیاه، احتیاج و ایده آل یا سه تابلوی مریم که از بهترین و برگزیده ترین آنهاست.
سبک و زبان عشقی
«شاید اولین کسی که در ادبیات ایران بت شکنی کرد و مراعات قواعد کلاسیکها را تا اندازهای در هم نوردید و شالودهی ادبیات رومانیسم را در زبان پارسی بنا نهاد عشقی باشد که هفتاد درصد آثار خود را به سبک اروپاییان سروده است[۱۶۶]
عشقی چون با زبان فرانسوی آشنا بود پیشوای مکتب رومانیسم در ادبیات ایران میباشد که اگر در سن جوانی کشته نمیشد بیش از سهم خود شعر زیبا و نثر شیوا به یادگار میگذاشت او زیادتر از دیگران به ادبیات معاصر خدمت نموده است.
«او در پایان ماجرای دولت در تبعید و ترک کرمانشاه، سر از استانبول در میآورد. ولی در نوشتههایش به این موضوع اشاره نکرده است. اپرای «رستاخیز شهر یاران ایران» و «کفن سیاه» را در همان دوران با الهام از ویرانههای مداین که در راه مسافرت به عثمانی از آن دیدن کرده بود سرود[۱۶۷]
در واقع شاعر، با یادآوری زیباییها و شکوه ایران قدیم، در صدد آن است که جامعه زن سالار قدیم را که به دفاع از موج فمینیسم میپردازد بیان کند.
مشهورترین اشعار عشقی «ایده آل مرد دهقان» و «کفن سیاه» است. در «سه تابلو معروف مریم» با این که به ظاهر داستان است. اما سراسر آن حکایت از ظلمهایی دارد، که از مقامهای بالاتر به زیر دستان تحمیل میشود.
مضمونهای اشعار عشقی از دایره همان مضامینی که معاصران و همفکران او به کار میبردند بیرون نبود. مضامینی چون: «رنج دهقان و کارگر، فاصله طبقاتی زیاد، ظلم و فساد دولتیان، عقب ماندگی و سیه روزی کشور، رواج نادانی و خرافات، بی خبری و بی ادراکی مردم[۱۶۸]
اشعار عشقی پختگی لازم را نداشت و بیشتر به همان سبک روزنامهای پسند آن روزگار بود. اگر موضوع شعر عشقی روزی کهنه شود و نقش آن در زندگی اجتماعی منتفی گردد، هیچ چیز در دیوان او نخواهد بود که بتواند آثارش را از آسیب زوال ایمن نگه دارد.
«نفرت عشقی از فئودالها و اشراف هیچ راه حل منطقی به دنبال ندارد بی تجربگی سیاسی و سادگی جوانی عشقی، او را به شک نمیاندازد که به فرض، برخی از این قبیل مفسدان در خانه ماندند و در عید خون اول نابود شدند[۱۶۹]
معاصرانش، حتی ادیبان هم فکر او، از این طفل عصبی مزاج و تکرو، که به تنهایی با نظام ریشه دار در افتاده، که حتی با دستگاه خلقت سر ناسازگاری دارد و میخواهد در ادبیات انقلابی به راه اندازد، که بر آن سر است تا در انقلاب نیز انقلابی را طراحی کند، شگفت زده هستند و تعجبی همراه با اکراه نشان میدهند.
عشقی در انتخاب وزن و قافیه شعر مبتکر است گویندگان پارسی برای داستان‌ها قالب مثنوی را که دارای اوزان سبک تری است، به کار میبردند ولی عشقی برای اولین بار از این اصل گذشته و در بیان سرگذشت مریم قالب مسمط و بحر مجتث را که در داستانسرایی فارسی سابقه ندارد انتخاب کرده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کسانی معتقدند که عشقی از شیوه نوین نیما تقلید کرده است. اما این نظر درست نیست و عشقی در سبک خود مستقل و مبتکر است.
زبان عشقی، زبانی است خشن اما انعطاف پذیر که توان پرداختن به مضامین به اصطلاح اهل سنت «غیر شعری» را دارد. این زبان که تعابیر و کلمات روزمره را بی پروا به کار میبرد راه را برای آیندگان هموار کرد.
۳-۳- مروری بر زندگی نامه ایرج میرزا
ایرج پسر غلامحسین میرزا صدر الشعرا، پسر ملک ایرج میرزا انصاف، پسر فتحعلی شاه قاجار، در اوایل رمضان سال ۱۲۹۱ ﻫ .ق در تبریز به دنیا آمد، پدر وجد او هر دو شعرای متوسطی بودند و ایرج طبع شعر را از آنها به ارث برد لیکن در این فن بر آنها و صدها شاعر زمان خود برتری یافت.
ایرج فارسی و عربی و فرانسه را در تبریز آموخت و از خدمت استادان بزرگی چون محمد تقی عارف اصفهانی و میرزا نصر الله بهار شیروانی استفاده کرد. منطق و معانی را در حوزه درس آشتیانیهای مقیم تبریز، و فرانسه را، به هم درسی پسر امیر نظام گروسی، نزد مسیو لامبر آموخت.
شانزده ساله بود که ازدواج کرد و سه سال بعد همسر و پدرش در گذشتند و اداره امور خانواده به گردن او افتاد و ناچار به خدمات درباری و دولتی روی آورد.
ایرج از همان اوان جوانی، که هنوز پدرش در قید حیات بود، شعر میگفت و مورد تشویق و توجه ویژه حسنعلی خان امیر نظام بود امیر نظام مردی ادیب و دانشمند و شعر شناس بود.
ایرج در هنگام مرگ پدر قدم به نوزدهمین سال عمر گذاشته بود که از طرف ولیعهد مظفر الدین میرزا سرودن و خواندن قصاید سلام و اعیاد به او واگذار گردید.
بعد از چندی با قوام السلطنه عازم اروپا شد و در بازگشت از راه تبریز، نظام السلطنه، پیشکار آذربایجان او را از نزد خود نگاه داشت و ریاست «اطاق تجارت» را به او سپرد.
ایرج در زمان ولیعهدی مظفر الدین میرزا به تهران آمده و قصیدهای در مدح میرزا علی اصغر خان اتابک سرود. که به خاطر این سروده مقرری نیز دریافت میکرد.
ورود ایرج به تهران هم زمان با سالهای پر آشوب انقلاب مشروطه ایران بود. دکتر مهدی ملک زاده نام جلال الممالک ایرج را جزء چهار نفر از متحصنین شاه عبدالعظیم در سال ۱۳۲۳ ﻫ .ق آورده است در سال ۱۳۲۶ به همراه مخبر السلطنه، فرمانفرمای آذربایجان، با حفظ مقام خود در وزارت معارف به تبریز رفت و ریاست دفتر ایالتی را به عهده گرفت.
ایرج دو سال بعد به معاونت حکومت اصفهان رفت. شاعر پس از آن به حکومت آباده و بعد به عضویت گمرک انزلی منصوب شد ولی این دو مأموریت قرین پیروزی نبود، زیرا در بازگشت از انزلی، از خدمت گمرک کناره گرفت و ریاست دفتر محاکمات مالیه را عهده دار گردید.
در سال ۱۳۳۴ فرزند ارشدش جعفر قلی میرزا به علت نامعلومی در روی خاکریز خندق دروازه دولت با اسلحه کمری خودکشی کرد و زندگی را بر شاعر تلخ ساخت.
مدت اقامت ایرج در خراسان که به پنج سال و چهار ماه طول کشید در واقع بارورترین بخش زندگی اوست در اشعاری که او در این مرحله از عمر خود سروده، سادگی و صمیمیت، عمق اندیشه و لحن افشا و اعتراض به صورت واضح به چشم میخورد و در این سالها است که قدرت شاعری وی به حد کمال خود میرسد و او را به نام یک شاعر بزرگ ملی معرفی میکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:47:00 ب.ظ ]




برای مثال؛ اگر وکیل در مقام توقیف اموال محکوم علیه به نفع موکل خود اموال شخص ثالثی را توقیف نماید، بنابر آنچه که در فصل گذشته دیدیم، شخص ثالث که از توقیف زیان دیده است، می‌تواند با توجه به ماده ۱۲۰ ق.آ.د.م. به موکل به عنوان ذینفع توقیف مراجعه نماید. در چینن موردی موکل بعد از جبران خسارت شخص ثالث، می‌تواند با اقامه دعوی مسئولیت علیه وکیل بنا بر قاعده تسبیب او را به عنوان سبب ورود خسارت به خود مسئول جبران خسارات وارده بر خود نماید. بنابراین هرگاه وکیل به واسطه اقدامات خود اسباب مسئولیت موکل خود را فراهم نماید، در مقابل موکل خود مسئول است البته در این خصوص تقصیر وکیل شرط نیست.[۳۸]
پایان نامه - مقاله - پروژه
لازم به ذکر است، موکل هنگامی حق رجوع به وکیل خود از این جهت را دارد که شخص زیان دیده به موکل مراجعه کرده باشد و موکل هم خسارت وی را جبران نموده باشد، چرا که در این حالت زیان به موکل وارد شده است و بنابر اصول کلی تا زمانی که خسارت وارد نشده باشد، قابل مطالبه نمی‌باشد،[۳۹] از دیگر مصادیقی که وکیل مقدمات مسئولیت موکل خود را ایجاد کرده است، این فرض است که وکیل بیش از آنچه که لازم بوده از اموال محکوم علیه توقیف کرده و نسبت به خسارت ناشی از مازاد توقیفی، محکوم علیه به موکل رجوع کرده باشد.
بند سوم: مسئولیت وکیل در برابر موکل به واسطه توقیف ناقص از سوی وکیل
گاهی ممکن است وکیل تعهد قراردادی خود مبنی بر توقیف اموال مخاطب را انجام دهد و از این اقدام نیز مسئولیتی متوجه موکل وی نگردد، اما توقیف به طور کامل صورت نگرفته باشد و موکل متحمل زیان گردد. ورود زیان به موکل در چنین مواردی به دو صورت قابل فرض است؛ صورت اول چنین است؛ وکیل در اقدام به توقیف، توقیف را به صورت کامل انجام نمی‌دهد، برای مثال؛ اگر مال غیر منقول ثبت شده‌ای را بخواهند توقیف کنند باید این موضوع در دفتر املاک ثبت و نیز در فهرست املاک توقیفی گنجانده شود، اما اگر یکی از این اقدامات پایانی صورت نپذیرد و از این سهل انگاری ضرری متوجه موکل گردد، باید وکیل را مسئول جبران این خسارت دانست.مبنای این مسئولیت را از دو جهت می‌توان توجیه نمود، اول اینکه می‌توان گفت؛ توقیف به صورت ناقص، همان عدم توقیف است و وکیل به تعهد قراردادی خود مبنی بر توقیف اموال خوانده عمل ننموده است و می‌توان وکیل را از این باب که تعهدات قراردادی خود را نقض کرده مسئول دانست.
از سوی دیگر این گونه نیز می‌توان استدلال کرد، که وکیل مسئول ورود خسارت به موکل خود از طریق مسئولیت قهری است. درچنین مواردی موکل باید فعل زیان‌بار وکیل یعنی؛ توقیف ناقص، ورود خسارت به خود یعنی؛ وصول نشدن محکوم‌به و رابطه سببیت بین؛ توقیف ناقص و وصول نشدن بخشی از محکوم‌به را به اثبات برساند و با اثبات این موارد مسئولیت وکیل محرز می‌شود. صورت دیگری که وکیل در اقدام به توقیف، توقیف را به صورت کامل انجام نمی‌دهد، مواردی هست که وکیل اموال محکوم‌له را به اندازه کافی توقیف ننموده و در نتیجه قسمتی از اجرائیه خالی می‌ماند. بنابراین وکیل در چنین مواردی با توقیف نا کافی خود موجبات ورود ضرر به موکل خود را فراهم می‌کند. در اینگونه موارد، وکیل در صورت اثبات تقصیرش مسئول جبران خسارت خواهد بود و از همین رو در حقوق فرانسه «هروکیل در قبال نتایج مالی ناشی از مسئولیت مدنی حرفه خود (مسامحه، تقصیر در انجام وظایف خود) تحت پوشش بیمه قرار می‌گیرد.»[۴۰] این راهکار در حقوق ما نیز برای اینکه موقعیت وکلا در دعاوی دچار تزلزل نشود قابل استفاده می‌باشد و از سوی دیگر خسارت ناشی از اقدامات وکلا به سهولت جبران می‌شود.
مبحث دوم: مسئولیت وکیل در برابر اشخاص ثالث ناشی از توقیف اموال
در مبحث گذشته مسئولیت وکیل دادگستری در مقابل موکلش را بررسی کردیم و دیدیم که مسئولیت وکیل ناشی از قراردادی است که با موکل خود دارد و در این مبحث به دنبال بررسی مسئولیت وکیل در برابر اشخاص ثالث ناشی از توقیف اموال هستیم.
امر وکالت و نیابت به واسطه انعقاد قرارداد بین وکیل و موکل برقرار می‌شود، ولی این رابطه قراردادی برای اشخاصی غیر از طرفین قرارداد نیز می‌تواند تأثیراتی داشته باشد و رابطه به وجود آمده، آثاری نسبت به آنها داشته باشد.
«همانطور که می‌دانیم عقود و معاملات موجودات غیر مادی است که در عالم اعتبار و با همکاری متقابل اراده دو یا چند طرف به وجود می‌آید. به این جهت آثار آن نیز باید به اشخاصی که آن را اراده کرده اند تسری پیدا کند و اعمال حقوقی قاعدتاً نباید نسبت به اشخاص ثالث که اراده ایشان یا اراده نماینده ایشان در ساختن این موجود اعتباری دخالتی نداشته است، اثری داشته باشد، یعنی نباید برای اشخاص که اشخاص ثالث نامیده می‌شوند موقعیت حقوقی ایجاد کند و برایشان حق و تکلیفی وجود آورد.»[۴۱]
موضوع فوق تحت عنوان اصل نسبی بودن قراردادها در کتب حقوقی بحث شده است، که بنابر این اصل اصولاً برای اشخاص ثالث در قرارداد حق و یا تکلیفی ایجاد نمی‌شود. اصل مزبور در قانون مدنی ما در ماده ۲۳۱ ق.م. مورد تأکید قرار گرفته است و آن را در زمره قواعد عمومی قراردادها آورده اند.[۴۲] در نتیجه؛ این اصل در کلیه عقود جاری است و عقد وکالت نیز از این جمله است، بنابراین؛ چنانچه از اقدامات وکیل در اجرای وظایف خود زیانی متوجه شخص ثالث گردد، مسئولیت وکیل در این موارد مسئولیتی از جنس مسئولیت قهری است، چرا که قرارداد وکالت مابین وکیل و موکل منعقد شده است و مسئولیت قراردادی ناشی از آن هم بین وکیل و موکل جاری می‌شود، در نتیجه؛ مسئولیت وکیل در برابر اشخاص ثالث قراردادی نیست، تا اشخاص ثالث در مقام جبران خسارت به این نوع از مسئولیت استناد کنند. در همین راستا در حقوق فرانسه نیز چنانچه شخص ثالث زیان دیده از اقدامات وکیل، بخواهد از وکیل مطالبه خسارت نماید، بایستی تقصیر را در اقداماتش به اثبات برساند.[۴۳]
همانطور که ذکر شد؛ منظور از اشخاص ثالث نسبت به قرارداد کسانی است که اراده آنها یا نماینده و یا قائم مقام آنها در انعقاد قرارداد نقش نداشته است. البته این اشخاص ثالث را با توجه به روابط آنها با طرفین قرارداد وکالت می‌توان دسته‌بندی کرد و مسئولیت وکیل دادگستری ناشی از توقیف اموال را در مقابل هریک از آنها بطور مجزا و در یک گفتار خاص می‌توان بررسی کرد. در نتیجه؛ در گفتار اول، مسئولیت وکیل در برابر شخص ثالثی که از خدمات وکیل منتفع می‌شود را بررسی می‌کنیم و در گفتار دوم؛ مسئولیت وکیل در برابر طرف دعوی مورد بررسی قرار می‌دهیم و در گفتار سوم؛ به مسئولیت وکیل در برابر اشخاص ثالثی که طرف دعوی موکل نیستند، می‌پردازیم.
گفتار اول: مسئولیت وکیل در برابر اشخاص ثالث منتفع از خدمات وکیل
ممکن است در بدو امر این موضوع که شخص بتواند از خدمات وکیل منتفع گردد، ولی رابطه قراردادی با او نداشته باشد، بعید بنظر برسد، چرا که از اقدامات وکیل صرفاً موکل وی منتفع می‌شود و رابطه وکیل و موکل هم رابطه قراردادی است و از سوی دیگر؛ وکیل تا زمانی که از دیگری وکالت نداشته باشد، نمی‌تواند اقدام به توقیف اموال به نفع آن شخص بنماید تا در نتیجه اقدامات وکیل نفعی عاید او گردد.
اما باید گفت؛ این موضوع قابل تصور است که شخص بدون داشتن رابطه قراردادی با وکیل از اقدامات وی منتفع گردد. مصداق بارز آن، این است که چنانچه وکیلی قرارداد وکالت یا مشاوره حقوقی با یک شرکت داشته باشد، قرارداد بین وکیل و شرکت بعنوان یک شخص حقوقی مستقل است که بوسیله اشخاصی به عنوان شرکاء تشکیل شده و هر چند که سود و زیان شرکت عاید شرکاء می‌شود، اما شخصیت شرکت مستقل از شخصیت شرکاء می‌باشد.[۴۴]در نتیجه؛ رابطه قراردادی بین شرکت و وکیل برقرار می‌شود و وکیل، وکیل شرکت است نه وکیل شرکاء و شرکاء نسبت به قرارداد وکالت، شخص ثالث محسوب می‌شوند و به هیچ وجه رابطه قراردادی با وکیل ندارند. بنابراین؛ اگر وکیل در انجام تعهدات قراردادی خود قصور ورزد و در اثر آن شرکت متحمل زیان گردد، وکیل در مقابل شرکت مسئولیت قراردادی دارد. بدیهی است زیان وارده به شرکت زیان وارده به شریک است و چنانچه بنا به هر دلیلی شرکت علیه وکیل اقامه دعوی نماید، شریک می‌تواند به عنوان شخص ثالث راساً علیه وکیل اقدام به اقامه دعوی نماید. اما در مقام مطالبه خسارت مبنای مسئولیت وکیل چیست و یا به عبارت دیگر مسئولیت وکیل چگونه مسئولیتی است؟ و دیگر اینکه در چه مواردی شریک می‌تواند اقامه دعوی نماید، که به این دو سوال در دو بند مجزا پاسخ دهیم.
بند اول: مبنای مسئولیت وکیل در برابر اشخاص منتفع
برای مثال؛ اگر وکیلی با نماینده یک شرکت تضامنی قرارداد وکالتی منعقد نماید، طرفین قرارداد وکالت مزبور وکیل و شرکت تضامنی هستند و نماینده شرکت و نیز شرکاء شرکت، به عنوان طرف قرارداد محسوب نمی‌شوند. چرا که نماینده اصیل نیست و از سوی دیگر شخصیت شرکت از شخصیت شرکاء مستقل است، در نتیجه؛ صرفاً رابطه وکیل با شرکت رابطه قراردادی است.
اما چنانچه در قرارداد وکالت مزبور، وکیل متعهد به توقیف اموال طرف دعوی شرکت شده باشد و از اجرای تعهد خود سر باز زند، اگر در اثر این نقض تعهد وکیل زیانی متوجه شرکت گردد، شرکت می‌تواند به استناد قرارداد وکالت و تعهد وکیل در آن علیه وکیل اقامه دعوی نماید، اما در صورتیکه بنابر هر دلیلی شرکت چنین دعوایی را اقامه ننماید، هر یک از شرکاء به عنوان زیان دیده نسبت به سهم خود حق اقامه دعوی علیه وکیل را دارند. اما دراینگونه موارد بواسطه طرف قرارداد نبودن شرکاء آنها باید به توجه به مبانی مسئولیت قهری مسئولیت وکیل را ثابت نماید.
در مثالی دیگر که مسئله فوق بارزتر است، می‌توان گفت؛ چنانچه وکیل یک شرکت تضامنی اقدام به توقیف اموال شخصی بنماید که این توقیف سبب مسئولیت شرکت گردد و زیان دیده بواسطه عدم کفایت اموال شرکت برخی از اموال شریک تضامنی را توقیف نماید. در این مورد اگر شریک تضامنی بخواهد بر علیه وکیل اقامه دعوی نماید شریک بایستی با توجه به قواعد قهری مسئولیت مدنی اقدام نماید.[۴۵]
در این موارد شریک باید، تقصیر وکیل را در مسئولیتی که برای شریک ایجاد شده به عنوان فعل زیانبار منشاء ورود خسارت به اثبات برساند، همچنین رابطه سببیت بین این فعل زیانبار و خسارات وارده را نیز به اثبات برساند، تا وکیل ملزم به جبران خسارات وارده به وی گردد.
بنابراین؛ بواسطه اینکه شریک تضامنی به هیچ وجه طرف قرارداد وکالت محسوب نمی‌شود و این شرکت است که با وکیل قرارداد منعقد نموده، فلذا شریک تضامنی به عنوان شخص ثالث در اینجا طرح می‌شود و رابطه او و وکیل رابطه قراردادی نیست وبالتبع مسئولیت وکیل درمقابل او هم مسئولیت قراردادی نخواهد بود. در نتیجه؛ شریک تضامنی به عنوان شخص ثالث هر چند که از اقدامات وکیل منتفع می‌شده ولی برای جبران خسارت وارده به خود ناشی از اقدامات وکیل، باید به قواعد مسئولیت قهری استناد کند.
بند دوم: مصادیق مسئولیت وکیل در برابر اشخاص منتفع
بنابر آنچه که گذشت، اشخاص ثالثی که از اقدامات وکیل منتفع می‌شوند ولی رابطه قراردادی با وی ندارند، در صورتیکه از اقدامات وکیل متضرر شوند حق زیانخواهی از وکیل بر پایه قواعد عمومی مسئولیت مدنی (مسئولیت قهری) دارند. اما این حق همیشگی نیست، بلکه شخص ثالث در مواردی خاص از این حق برخوردار می‌شود و در غیر از این موارد حق مطالبه خسارت ندارد.
مورد اول؛ فرضی است که شخص ثالث واقعاً زیان دیده باشد، بنابراین، چنانچه وکیل نقض تعهد کرده باشد، اما از این نقض تعهد زیانی متوجه شخص ثالث نشده باشد، موضوع مطالبه خسارت به طور کلی منتفی خواهد بود.
مورد دیگر این است که؛ شرکت علیه وکیل اقامه دعوی مسئولیت مدنی ننموده باشد و از وی مطالبه خسارت نکرده باشد. در نتیجه؛ چنانچه شرکت که خسارت به او وارد شده مطالبه خسارت کرده باشد و در دعوی محکوم شده باشد، دیگر حق مطالبه خسارت برای شخص ثالث باقی نمی‌ماند، چرا که ادعا مزبور رد شده است. حال اگر شرکت مطالبه خسارت نموده باشد و دادگاه هم وکیل را محکوم به جبران خسارات وارده به شرکت نموده باشد، باز هم مطالبه خسارت از وکیل موضوعاً منتفی می‌شود، چرا که خسارت قبلاً جبران شده است و یکی از شرایط قبول دعوی مسئولیت مدنی، جبران نشده بودن خسارت می‌باشد.
فرض دیگر این است که؛ امکان اقامه دعوی از سوی شرکت هم منتفی باشد، بنابراین؛ اگر شرکت خود رأساً بتواند اقدام به اقامه دعوی بنماید؛ بواسطه مستقل بودن شخصیت شرکت از شرکاء، شریک نمی‌تواند معمولاً اقامه دعوی نماید چرا که ذینفع اصلی دعوی در چنین مواردی شرکت است و نفع شریک به تبع نفع شرکت است و شریک حق مداخله در امور شرکت را ندارد، بلکه این نمایندگان قانونی شرکت هستند که حق اقامه دعوی از طرف شرکت را دارند، در نتیجه؛ اگر بنا به دلایلی نظیر انحلال شرکت امکان اقامه دعوی از سوی شرکت علیه وکیل وجود نداشته باشد، این شرکاء هستند که به سهم خود حق اقامه دعوی علیه وکیل را پیدا می‌کنند. در غیر این صورت به هیچ وجه حق دخالت در این امر را ندارند.
لازم به ذکر است که چنانچه در یک شرکت بنا به تصمیم اکثریت رجوع به وکیل جهت جبران خسارت وارده منتفی شود، شریکی که با این تصمیم مخالف بوده حق اقامه دعوی علیه وکیل را ندارد، چرا که در چنین مواردی با توجه به روند تصمیم گیری در شرکت او نیز تابع تصمیم اکثریت است و بنا به نظر اکثریت مسئولیت وکیل برابر شرکت بخشیده شده است،مگر اینکه برای صحت تصمیمات شرکت لازم باشد که اتفاق آراء محقق شود.
بنابراین؛ در کلیه شرکتهایی که مسئولیت شرکاءصرفاً محدود به سرمایه شرکت نیست، این امکان که شریک به واسطه اقدامات وکیل در مقابل مخاطب توقیف اموال مسئول باشد ممکن است، درنتیجه؛ مسئولیت وکیل در برابر شریک نیز در آن موارد قابل تصور است.
گفتار دوم: مسئولیت وکیل در برابر طرف دعوی موکل ناشی ار توقیف اموال
مهمترین موضوع این مبحث، مسئولیت وکیل در برابر طرف دعوی موکل خود ناشی از توقیف اموال است، به این صورت که هرگاه وکیل اقدام به توقیف اموال طرف دعوی موکل خود بنماید، چگونه می‌توان برای وکیل به واسطه این اقدام در مقابل طرف دعوی موکل (مالک مال توقیفی) مسئولیتی را متصور شد.
وکیل از سوی موکل استخدام شده است تا حسب مورد، دعوایی را بر علیه دیگری اقامه نماید و یا از دعوایی که دیگری علیه موکل اقامه نموده دفاع نماید، بنابراین با آن که دعوا مابین موکل و شخص ثالث است، اما شخص ثالث به عنوان طرف دعوی نتیجه اقدامات وکیل را لمس می‌کند، به این صورت که اگر مالی توقیف شود، این وکیل است که اقدام به توقیف اموال طرف دعوی می کند، هرچند که این توقیف برای موکل صورت می‌پذیرد. علی الاصول وکیل به جهت اقداماتی که برای موکل خود انجام می‌دهد، مسئولیتی ندارد، چرا که ذینفع این اقدامات موکل اوست و نه خودش. بنابراین؛ اصل بر عدم مسئولیت وکیل به واسطه اقداماتش می‌باشد، اما اجرا این اصل منوط به این است که او در حین انجام وظیفه خود کلیه تعهداتی که قانون، قرارداد وکالت و عرف بر عهده وی قرار داده را رعایت نماید و چنانچه انجام وظیفه او، مغایر با آن تکالیفی باشد که بر عهده دارد، اگر طرف دعوی به واسطه اقدامات او متحمل ضرری گردد، می‌تواند علیه او دعوی مسئولیت مدنی اقامه نماید و خسارت وارده را بر خود جبران نماید.
اما اینکه مسئولیت وکیل در برابر طرف دعوی چه نوع مسئولیتی است، باید گفت؛ به دلیل اینکه هیچ‌گونه رابطه قراردادی بین وکیل و طرف دعوی وجود ندارد، به طور قطع مسئولیت وکیل در برابر طرف دعوی قراردادی نیست و بلکه مسئولیت در چنین مواردی مسئولیت قهری است و طرف دعوی بنابر قواعد عمومی مسئولیت مدنی؛ باید سه رکن اساسی مسئولیت مدنی یعنی؛ ورود خسارت، فعل زیانبار وکیل و نیز رابطه سببیت بین آنها را به اثبات برساند. معمولاً طرف دعوی به واسطه اینکه اثبات مسئولیت برای موکل به عنوان ذینفع توقیف سهل‌تر می‌بیند به او رجوع می‌کند، مگر اینکه شرایط به گونه‌ای باشد، که رجوع به وکیل و طرف دعوی مسئولیت علیه وی بهتر منافع طرف دعوی را تأمین کند. همانطورکه ذکر شد، مسئولیت وکیل در برابر اقامه دعوی خلاف اصل است در نتیجه، برای شناخت بهتر این نوع مسئولیت بهتر است، مصادیق آن را ذکر و تشریح کنیم، فلذا به ترتیب این مصادیق را بحث می‌کنیم.
بند اول: توقیف اموال طرف دعوی، به وسیله وکیل خارج از حدود اختیارات
از جمله مواردی که وکیل در برابر طرف دعوی مسئولیت دارد، این است که وکیل خارج از حدود اختیارات خود اقدام به توقیف اموال طرف دعوی بنماید،[۴۶] چرا که بنابر آنچه که از ماده ۷۷۳ ق.م.مستفاد می‌شود، «وکیل نباید از حدود اذنی که به او داده شده فراتر رود و به کاری دست زند که در انجام آن نیابت نداشته است.»[۴۷] از سوی دیگر بنا بر ماده ۳۶ ق.آ.د.م. وکیل در صورتی حق درخواست انجام عملیات اجرایی و به تبع آن توقیف اموال طرف دعوی را دارد، که این حق در وکالتنامه به وی اعطا شده باشد، بنابراین، چنانچه وکیلی که حق تعقیب عملیات اجرایی را نداشته از حدود وکالت تجاوز نماید، برای آنچه که انجام داده شخصاً مسئول است و باید پاسخگو باشد.
برای مثال؛ اگر وکیل محکوم له، بدون داشتن اختیارات موضوع ماده ۳۶ ق.آ.د.م. اقدام به درخواست صدور برگ اجرایی و تعقیب عملیات آن بنماید و در این راه اموال محکوم علیه را نیز توقیف نماید، چنانچه بعد از اجرای حکم، حکم مزبور از طرق فوق العاده شکایت از رأی نقض شود و اقدامات اجرایی کان لم یکن شود، طرف دعوی که حکم علیه وی اجرا شده، حق رجوع به ذینفع توقیف یعنی محکوم له را ندارد، چرا که هرچند توقیف به نفع او صورت پذیرفته، اما اقدامات وکیل خارج از حدود اختیاراتش بود و نمی‌توان رابطه سببیت را بین توقیف اموال و فعل موکل احراز نمود، بنابراین تجاوز از حدود اختیارات به وسیله وکیل خودش تقصیر است و در نتیجه؛ زیان دیده می‌تواند علیه وکیل اقامه دعوی مسئولیت نموده و با اثبات ارکان مسئولیت مدنی خسارت وارده بر خود را جبران نماید. البته همیشه وضعیت وکیل یکسان نیست، چرا که ممکن است گاهی وکیل با قصد احسان در مقام حفظ حقوق موکلش بدون مجوز درخواست توقیف اموال طرف دعوی را نموده باشد، در چنین مواردی، مورد را با ماده ۳۰۶ ق.م. می‌توان مقایسه نمود، چرا که ماده مزبور بر خلاف اصل عدم ولایت بر دیگران مقرر داشته؛ چنانچه شخصی با قصد احسان و یاری اموال دیگری را اداره نماید، اقدامات اداره کننده بدون مجوز را تأیید می کند.[۴۸] درنتیجه؛ اگر اقدام وکیل با شرایط مندرج در ماده ۳۰۶ مطابقت داشته باشد، می‌توان او را بری از مسئولیت دانست، به این صورت که اگر وکیل دسترسی به موکل برای اخذ مجوز وکالت در مرحله اجرا را نداشته باشد و تأخیر در اجرای حکم نیز موجب تضییع حقوق موکل شود، توقیف اموال از سوی وکیل بدون داشتن وکالت از طرف محکوم له در خصوص اجرای حکم نمی‌تواند سبب مسئولیت وکیل شود، چرا که با توجه به وحدت ملاک می‌توان حکم ماده ۳۰۶ ق.م. را در این مورد هم جاری دانست، اما اگر دسترسی به موکل ممکن بوده و یا تأخیر در اجرای حکم زیانی را به موکل نمی‌رساند، اجرای حکم به وسیله وکیل موجب مسئولیت او می‌تواند باشد.
اینکه در چه صورتی تأخیر در اجرای حکم موجب تضییع حقوق موکل می‌تواند باشد، باید گفت؛ اگر تأخیر در اجرای حکم این امکان را به محکوم علیه بدهد تا اموال خود را از دسترس محکوم له خارج کند و یا تأخیر در اجرای حکم این نیتجه را ممکن است در بر داشته باشد که اموال محکوم علیه به واسطه دیگری توقیف شود و محکوم له از این بابت متحمل خسارت کردد، فلذا، اینگونه اقدام وکیل بایستی همراه با جلوگیری از تضییع حقوق موکل و نیز عدم امکان کسب وکالت از وی در این موارد باشد. لازم به ذکر است؛ که معمولاً با توجه به ماده ۳۶ ق.آ.د.م به درخواست وکیل در چنین مواردی به وسیله دادگاه ترتیب اثر داده نمی‌شود و این فرض در صورتی ممکن است اتفاق بیفتد، که دادگاه بدون توجه به عدم وکالت وکیل در این خصوص به درخواست و اقدام وی ترتیب اثر دهد.
در پایان؛ ذکر این موضوع ضروری است که اگر وکیل خارج از حدود اختیارات اقدام به توقیف اموال طرف دعوی نماید، لیکن موکل در توقیف محق بوده و از توقیف رفع اثر نشود، دیگر چون موضوع ورود خسارت به طرف دعوی ناشی از فعل وکیل منتفی می‌شود، مسئولیت وکیل هم منتفی است، فلذا وکیل بری از مسئولیت می‌شود.
بند دوم: توقیف واهی اموال از طرف دعوی
همانگونه که قبلاً ذکر شد؛ از جمله وظایف وکیل این است که با دستگاه قضایی در تحکیم عدالت همکاری نماید و این موضوع از ماده ۳۹ آئین نامه استقلال کانون وکلا مستفاد می‌شود، بنابراین وکیل باید همیشه این تعهد خود را مد نظر قرار دهد.
«در یک جامعه آرمانی، انتظار همگانی از افراد جامعه این است که قبل از طرح هر دعوی و شکایتی، ابتدا از صحبت مبانی حقوقی آن اطمینان حاصل کنند و مقام بیان ادعا و دادخواهی، مطالب را بودن کتمان حقایق بیان نمایند و از نظام قضایی کشور صرفاً به عنوان وسیله ای برای احقاق حق استفاده کنند.»[۴۹] بنابراین؛ برای وکیل آنچه که باید مهم باشد این است که او به شناخت عدالت و دفاع از آن بپردازد و تخطی از این مسیر برخلاف رسالت حرفه‌ای او می‌باشد.[۵۰]
از سوی دیگر، وکیل متعهد به داشتن صداقت در قبال دستگاه قضایی، موکل و طرف دعوی می‌باشد و از آنجا که او متخصص و کارشناس امور حقوقی است، با توجه به ماده ۳۸ قانون وکالت، نباید برای پیشبرد اهداف خود در دعوی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم به وسایل خدعه آمیز توسل جوید، در نتیجه؛ اقامه دعوی واهی و بالتبع توقیف واهی اموال طرف دعوی از سوی وکیل، اقدامی برخلاف این تعهد صریح قانونی است و توسل به آن موجبات مسئولیت مدنی وکیل را فراهم می‌کند.
برای مثال؛ چنانچه وکیل به همراه اقامه دعوی واهی، درخواست توقیف اموال خوانده را برای تأمین خواسته بنماید و هدف او از این درخواست تأمین تحت فشار قراردادن طرف دعوی و اخذ امتیاز از وی به نفع موکل خود باشد، چنانچه این نیت وکیل به اثبات رسد، موجب مسئولیت وی خواهد بود.
به عقیده برخی نویسندگان؛ علاوه بر طرف دعوی، دولت به نمایندگی از اجتماع در برابر این قبیل اقدامات اضرار آمیز وکیل که باعث اتلاف نیروی انسانی و عوامل و امکاناتی که برای احقاق حق در جامعه تجهیز شده است می‌گردد، می‌تواند عکس العمل نشان دهد و مطالبه خسارت نماید.[۵۱] در نتیجه؛ اگر وکیل با بهره گرفتن از وسایل خدعه آمیز اقدام به توقیف واهی اموال طرف دعوی نماید، زیان دیده حق درخواست جبران خسارت وارده بر خود را دارد.
با این حال ممکن است نسبت به این نظر چنین اشکال شود که اقدامات وکیل در جهت منافع خود نبوده، بلکه هرچه که انجام داده به نیابت از موکلش بوده، فلذا باید عواقب این اقدامات متوجه موکل باشد و بنا بر اصل عدم مسئولیت وکیل، او را نباید در چنین مواردی مسئول دانست. اما ایراد فوق چندان منتطقی به نظر نمی‌رسد، چرا که هر چند این موضوع درست است که اقدامات وکیل برای موکلش انجام می‌شود، اما او نیز در این اقدامات منافعی دارد و کسب موفقیت در دعوی برای وکیل یک مزیت محسوب می‌شود و حتی باعث افزایش حق الوکاله می‌باشد.از سوی دیگر وکیل بنا بر ماده ۴۵ قانون وکالت، موظف است موکل خود را از عدم موفقیت در پیشبرد دعوی مطلع سازد و چنانچه موکل از وکیل بخواهد دعوای واهی را اقامه نماید، وکیل باید به موکل این موضوع را یاد آوری کند و الا در این خصوص مسئولیت دارد، و این تعهد را نسبت به توقیف واهی اموال نیز می‌توان تسری داد، به این ترتیب که اگر موکل از وکیل بخواهد که اموال طرف دعوی را توقیف نماید، وکیل مکلف است که موکل خود را از این موضوع مطلع سازد و در غیر این صورت مرتکب تقصیر و اهمال در انجام وظیفه شده است و مقابل طرف دعوی مسئول خواهد بود.
بند سوم: قصد اضرار وکیل در توقیف اموال طرف دعوی
گاهی ممکن است توقیف اموال طرف دعوی واهی نباشد، بلکه کاملاً هم به جا و منطبق بر قانون باشد، اما آنچه که انجام توقیف از سوی وکیل را تحت تاثیر قرار می‌دهد، قصد و نیت سوء وکیل در تحقق توقیف است.
به عبارت دیگر، وکیل در چنین مواردی دارای نیت سوئی است که انجام وظیفه قانونی وی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
برای مثال؛ اگر وکیل خواهان، اموال خوانده را به موجب قرار تأمین خواسته توقیف نماید، چنانجه با محکومیت خواهان در اصل دعوی از تأمین مزبور رفع اثر گردد، خوانده به عنوان زیان دیده حق رجوع به محکوم علیه دعوی را دارد و علی القاعده وکیل در مقابل خوانده هیچگونه مسئولیتی از جهت توقیف اموال وی ندارد؛ مگر این که خوانده دعوی این امر را به اثبات رساند، که وکیل در اقدام به توقیف اموال خوانده دارای این انگیزه بوده که به او زیان وارد آورد، در این‌گونه موارد طرف دعوی به عنوان زیان‌دیده، مخیر است در رجوع به خواهان دعوی، به عنوان ذینفع توقیف و یا وکیل خواهان به عنوان عامل ورود زیان، هرچند به طور معمول از آنجا که مطالبه خسارت از خواهان دعوی (محکوم علیه) تکلیف و مشقت کمتری را بر عهده زیان دیده قرار می‌دهد، زیان دیده در رجوع به خواهان دعوی (محکوم علیه) مشتاق‌تر است، مگر اینکه به دلیل عدم توانایی مالی ذینفع توقیف یا عدم دسترسی به وی، زیان دیده به وکیل رجوع نماید که در این صورت با اثبات تقصیر وکیل در انجام وظایف قانونی اش می‌تواند خسارت وارده بر خود را جبران نماید. لازم به یادآوری است، اگر موکل خسارت وارده به محکوم علیه را جبران نماید، وکیل در مقابل موکل خود نیز مسئول است و موکل حق رجوع به وکیل را دارد.
بنابراین؛ در چنین مواردی وکیل هنگام توقیف اموال طرف دعوی مرتکب نوعی تقصیر عمدی یا نیرنگ آمیز شده، چرا که او اراده ایجاد زیان نداشته و این قصد زیان رسانی موجبات مسئولیت وی را فراهم می‌کند[۵۲] و به عبارتی می‌توان آن را با تقصیر در اجرای حق مقایسه نمود.[۵۳]
گفتار سوم: مسئولیت وکیل در برابر اشخاص ثالث نسبت به دعوی
در فرایند توقیف اموال ممکن است غیر از محکوم له، محکوم علیه و وکلای آنها اشخاص دیگری نیز داخل شوند و حقوق آنها در این فرایند دچار آسیب گردد، در نتیجه؛ آنها هم حق مطالبه خسارت وارده بر خود را خواهند داشت.
این اشخاص ثالث نسبت به دعوی که حقوق آنها در توقیف رعایت نشده به دو صورت ممکن است مطرح شوند؛
صورت اول بدین گونه است؛ که شخص ثالث دارای حقوق مستقلی درمال توقیفی می‌باشد و صورت دوم هم از این قرار است؛ که شخص ثالث حقوق مستقلی در مال توقیفی ندارد و به تبع دیگری، حقوق او مورد خدشه قرار گرفته است، که این دو گروه را در دو بند مجزا بررسی می‌کنیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




 

خطرات فراسرزمینی

 

دشمنان قلمروها/اتحادیه‎های ژئوپلیتیکی

 

 

 

محیط‎های حقیقی

 

محیط‎های زمینی، فیزیکی

 

 

 

سیستم‎های اطلاعات جغرافیایی (GIS)

 

نقشه‎ها و کارتوگرافی

 

 

 

جهانی، دایمی، فوری و غیر مادی (GPII)

 

متمرکز، ناپیوسته، وقتگیر و مادی

 

 

 

ماخذ: زین العابدین، ۱۳۸۹

۲-۱– ۳–۱- اهمیت ژئوپلیتیک انتقادی

در اوایل دهۀ ۱۹۷۰ برخی افراد با قدری اطمینان پیش بینی کرده باشند که گرچه جغرافیای سیاسی احتمالاً چشم انداز درخشانی دارد، اما برای ژئوپلیتیک نمی‎توان‎اینده‎ای تصور کرد. اما مشاهده شد که ژئوپلیتیک درپی ظهور رویکردی نوین به نام ژئوپلیتیک انتقادی مجدداً رواج یافت ( ریچارد مویر ؛ ۱۳۷۹ : ۳۸۶ ).
دانلود پایان نامه
با توجه به‎اینکه ژئوپلیتیک در نیمه قرن بیستم موضوعی بحث بر انگیز و مملو از پیامدهای مختلف بود، مقاله کارل وتیفوگل از رهبران کمونیست آلمان تحت عنوان « رویش ناگهانی قارچ پس از باران در فصل تابستان » در سال ۱۹۲۹ اولین بررسی منتقدانه‎ای بود که در خصوص ژئوپلیتیک صورت گرفت و در سراسر قرن بیستم مخالفت‎های فکری زیادی را به دنبال داشت به گونه‎ای که باعث شکل گیری چار چوبی تحت عنوان آنتی ( ضد ) ژئوپلیتیک گردید ( Gearoid Otuathall , 1996 : 141 ).
تعریف مفهوم انتقادی هنوز سؤال بر انگیز است. می‎توان گفت که در تاریخ ژئوپلیتیک، برخی اندیشمندان به طور هم زمان، هم از ژئوپلیتیک انتقاد کرده اند و هم از دانشمندان ژئوپلیتیک بوده اند،‎این افراد کسانی بودند که سیاست اندیشمندانه خود را بر ضد ژئوپلیتیک تعریف کرده و با وجود‎این در چار چوب زیر بنایی مفاهیم ژئوپلیتیک کار می‎کردند ( مویر ؛ ۱۳۷۹ : ۳۸۷ ).
پرداختن به ژئوپلیتیک انتقادی به دلایل ذیل مورد اهمیت است :
۱ –هریک از بررسی‎های انتقادی، دریچه‎ای را به سمت ساختار ژئوپلیتیک بعنوان یک روش عمل گرای سیاسی و تئوریکی باز می‎کند.
۲ – مباحث مربوط به ژئوپلیتیک انتقادی، تفاسیری هستند که به موجب آن ژئوپلیتیک را به عنوان یک موضوع ذهنی معرفی می‎نمایند و بخشی از مباحث را به طبیعت و رابطه آن با دولت و جامعه اختصاص می‎دهند. تفاسیر ژئوپلیتیک انتقادی در زمینه پرداختن به واقعیت‎ها در ژئوپلیتیک بسیار حائز ­اهمیت –می‎باشند­. ‎این­تفاسیر­فرصت‎های مهمی‎را در جهت چگونگی شناخت ژئوپلیتیک از نظر شکل و یا چگونگی تحلیل چارچوب آن مطرح می‎کنند.
۳- در بررسی انتقادی، موضوعات از قالب خطوط شبکه قدرت دانایی فراتر نمی‎رود، هر چند که تفاسیر انتقادی در‎این زمینه می‎توانند جغرافیا وسیاست را در قالب‎های جدید قدرت وجغرافیا شکل دهند.
با در نظر گرفتن رهیافت‎های انتقادی به ژئوپلیتیک در‎این مقاله به دیدگاه‎های ارائه شده توسط کارل وتیفوگل،‎ایولا گست، ریچارد اشلی و سیمون دالبی پرداخته خواهد شد. هر چند که ریشه‎های عقلانی ژئوپلیتیک انتقادی در تحلیل سیستم جهانی ( والرشتاین ۱۹۸۷ ) و دیدگاه‎های گرامشی ( ۱۹۷۱ ) دیده می‎شود که مفاهیم کلیدی آن توسط اگنیو ۱۹۸۷ بسط یافت و بعدها توسط اگنیووکوربوریج ۱۹۸۹ تکمیل شد ( احمدی پور وبدیعی، ۱۳۸۱ : ۴ ).
در واقع ژئوپلیتیک انتقادی، به بر هم زدن بنیان‎های‎ایدئولوژی تثبیت شده می‎پردازند و از یک سو از تفاوت میان ارزش‎ها و اهداف رسمی‎جامعه و از سوی دیگر از واقعیت شیوه‎هایی که نهادها عملاً رفتار می‎کنند، پرده بر می‎دارد. در نتیجه جامعه ناچار است تا با‎این کاستیها روبرو و آگاهی نقادانه‎ای را بپروراند که می‎تواند نیروهای مهمی‎برای تغییر و تحول باشد ( مویر ؛ ۱۳۷۹ : ۳۹۱ ).
نظریه پرداز آلمانی و از رهبران کمونیست‎این کشور « کارل وتیفوگل » ژئوپلیتیک را به عنوان نمادی از‎ایدئولوژی طبقه متوسط جامعه می‎داند و نظریه انتقادی خود را تحت عنوان «ژئوپلیتیک، ماتریالیسم جغرافیایی و مارکسیسم» با حمله‎ای که نه تنها به استفاده سیاسی از اسطوره جغرافیایی نازیسم بلکه به پیشنهاد G raf و Horrabin عنوان کرده بودند مارکس به پاسخ به طبیعت به اندازه کافی توجه نکرده است در سال ۱۹۲۹ مطرح نمود. هدف اصلی او در‎این مقاله نشان دادن موضوع بود که نظریات پراکنده و بررسی‎های متقن و محکم مارکس و انگلس، به اتفاق تشکیل یک مفهوم کامل و مرتبط را می‎دهد که مبنایی است برای یک تئوری دیالکتیک جامع از طبیعت و رابطه آن با توسعه تاریخی ساختار اجتماعی (Otuathail ; 1996 : 145 – ۱۴۶ ).
به اعتقاد وی، ژئوپلیتیک بیانگر متمم‎ایدئولوژیکی اصلی وبنیادی بر تجریه دمکراتیک بورژوازی است.
با ارزیابی نظریات او در جهت تئوریزه کردن ژئوپلیتیک انتقادی در می‎یابیم که :
۱- باید در نظر داشت که حرکت روشنفکران کمونیست در آن دوره با واقعیت‎هایی نظیر رشد فلسفه مارکسیسم مواجه شد. واقعیت برجسته‎ای که در مورد نظریه وتیفوگل می‎توان ابراز داشت که‎این نظریه براساس تفکر مارکسیسم بود نه یک نظریه‎ای که بتواند مشکلات مربوط به کارکرد واقعی ژئوپلیتیک را در آلمان بیان نماید.
۲- تحلیل وی یک مقوله آنتی ژئوپلیتیکی نیست. او قصد ندارد که از امکان یک ژئوپلیتیک سنتی جدا شود بلکه قصد دارد نوع متفاوتی از ژئوپلیتیک را ارائه نماید.

۲-۱-۴ -ژئوپلیتیک جنگ سرد

ویژگیهای جغرافیایی جنگ سرد را باید در بروز جنگ میان کشورها دانست و بطور کلی روابط میان کشورها عامل مهمی‎در‎این مورد است مسایل جغرافیایی بود که جنگ سرد را میان آمریکا و شوروی سابق به وجود آوردو آن را در سراسر جهان گسترش داد. از میان عواملی که موجب پیدایش جنگ سرد شد می‎توان اوضاع خاص ژئوپلیتیک جهان را به خصوص پس از جنگ جهانی دوم مهم دانست (رک. بجورنلوند، ۱۳۸۵، به نقل از زین العابدین عموقین، ۱۳۸۹). پس از جنگ جهانی دوم قاره ی اوراسیا و آفریقا بطور کلی ویران شده بودند. کشور غالب در جنگ بریتانیا از لحاظ اقتصادی و نظامی‎بسیار تضعیف شده بود. اما در‎این میان ‎ایالات متحد آمریکا بدلیل دوری از صحنه ی نبرد هم در جنگ جهانی اول و هم در جنگ جهانی دوم قدرتمند شده بود چون شوروی سابق در طول تاریخ دوبار حمله به خاکش را از سوی غرب تجربه کرده بود، رئیس جمهور وقت آن کشور پس از پایان جنگ جهانی دوم اروپای شرقی را به طور کل حوزه ی امنیتی خود قلمداد کرد و در صدد انضمام کشورهای همسایه به خاک خود بود. عامل دیگر، اوضاع خاص ژئوپلیتیک آمریکا بود که رئیس جمهور بی تجربه (ترومن[۴]) از بمب اتمی‎بر علیه ژاپن استفاده کرده بود. از طرف دیگر، در کنگره ی آمریکا در رابطه با روابط آمریکا و شوروی دو نظریه وجود داشت: اولی مربوط به استراتژی دیپلماسی والتر لیپمن[۵] بود که می‎خواست شوروی و آمریکا روابط حسنه ای داشته باشند. از طرف دیگر، استراتژی مخالف آن از سوی کاردار آمریکا در مسکو به نام جرج کنان بود که طولانی‎ترین متن تلگرافی را در سال ۱۹۴۶ در رابطه با شوروی (سابق) به آمریکا مخابره کرد: «شوروی، کشوری است با جغرافیای برتر و تاریخ ممتاز که بر اساس استراتژی گسترش سرزمینی به پیش می‎رود. مهار آن برای ایالات متحد آمریکا شاید ممکن نباشد… ». البته، تلاش‎های وینیستون چرچیل[۶] نخست وزیر وقت بریتانیا را در این رابطه نباید نادیده گرفت. او با بزرگنمایی پرده ی آهنین[۷] جوزف استالین[۸]، هدفش این بود که ایالات متحد آمریکا و شوروی روابط حسنه ای با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا، او از این که هم شوروی و هم آمریکا هر دو با سیستم جمهوری اداره می‎شدند و با سیستم پادشاهی بریتانیا هماهنگی نداشتند نگران بود. بنابراین، چرچیل، از استراتژی جرج کنان که در رابطه با عدم روابط آمریکا با شوروی (سابق) بود حمایت می‎کرد. در نتیجه، این استراتژی، در آمریکا پیروز شد. آغاز این تیرگی روابط آمریکا و شوروی را لیپمن تحت عنوان جنگ سرد مطرح ساخت. تاریخ پیدایش مفهوم جنگ سرد با وقایعی چون ادامه ی اشغال آذربایجان ایران (ثقفی عامری، ۱۳۷۳، ۱۱۱) توسط شوروی (سابق)، ماجرای منازعه ی ترکیه با شوروی بر سر تنگه ی داردانل[۹] و ماجرای یونان گره خورده است. در این رابطه، اولین سخنرانی ترومن (رئیس جمهور وقت آمریکا) را می‎توان عامل اصلی شکل گیری جنگ سرد دانست. او چنین صحبت کرد:
«اکنون دنیا به دو ملت تقسیم شده است. ملتی که آزاد شده و با سیستم سرمایه داری زندگی می‎کند و دوم ملتی که به اسارت در آمده اند» منظور او از این سخن اشاره به جهان سرمایه داری و جهان کمونیسم بود.
از جمله استراتژی‎هایی که در دوران جنگ سرد می‎توان از آنها یاد کرد، استراتژی محصورسازی (مهار روسیه) جرج کنان بود که در فصلنامه ی سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان منافع رفتاری شوروی که کنان خود را به نام Mr. X معرفی کرده بود، منتشر شد. او در این مقاله، استراتژی محصورسازی را به طور کامل توضیح داده بود.

۲-۱-۵- ژئوپلیتیک نظم جهانی

نظام نوین جهانی[۱۰] برای نخستین بار توسط جرج بوش[۱۱] رییس جمهوری آمریکا در جریان جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۰ اعلام شد. او در سال ۱۹۹۱ به دنبال مذاکرات خود در هلسینکی[۱۲] با گورباچف[۱۳] رهبری شوروی (سابق) و نیز هماهنگی با مارگارت تاچر[۱۴] نخست وزیر انگلیس، رهبران اروپا، سازمان ملل متحد، کشورهای عربی به ویژه خلیج فارس و سایر هم پیمانا خود، نظریه ی نظام نوین جهانی خود را اعلام نمود (حافظ نیا، ۱۳۸۵، ۵۳). این نظام در ارتباط با آینده ی مناسبات جدید جهانی است و در واقع بیانگر دیدگاه‎های آمریکا در آغاز هزاره ی جدید می‎باشد. آمریکا در نظر دارد با نظام نوین جهانی سلطه ی بلامنازع خویش را به عنوان برترین قدرت جهانی تثبیت کند. اما سلطه ی آمریکا بر جهان، بدون سلطه ی آن بر خلیج فارس امکان پذیر نبود. به همین جهت، نظام نوین جهانی در واقع طرحی نو برای سلطه ای نو بر مناطق مهم ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جهان توسط آمریکا بود. نظریه پردازان و استراتژیست‎های آمریکایی به خوبی دریافته بودند که رهبری یگانه ی آمریکا بر جهان و تبعیت اروپا از آمریکا، بدون تسلط این کشور بر منطقه ی خلیج فارس اماکن پذیر نخواهد بود. در نتیجه، آمریکا با حضور در منطقه و اشغال افغانستان و به دنبال آن با اشغال عراق به این استراتژی جامعه ی عمل پوشانید. البته، این تنها بوش نبود که در نظریه ی خود به اهمیت ژئوپلیتیکی خلیج فارس توجه داشته است؛ پس از پایان جنگ سرد اکثر دیدگاه‎های ژئوپلیتیکی با محوریت حوزه ی خلیج فارس مطرح شده اند که به دو نمونه ی آن در ذیل خواهیم پرداخت:

۲-۱-۶-چشم انداز تئوری‎های ژئوپلیتیک

از آنجا که وضعیت جهان دائم در حال تغییر است، هر روز می‎توان نظریه‎های ژئوپلیتیک جدیدتری را در مورد نظام‎های جهانی طرح کرد که هر یک از آن‎ها بررسی متفاوتی از موضوعات منطقه ای ارائه می‎کند. برداشت مشهور فوکویاما در مورد «پایان تاریخ» تاکنون رنگ باخته است. به عکس نظریه ی‎هانتینگتون در مورد «برخورد تمدن‎ها» اگر چه کمتر از نظریه‎های دیگر متقاعد کننده است؛ اما، هنوز در مواردی پابرجاست. در واقع این نظریه منحصراً بر ملاحظات روبنایی استوار شده و علت معلول را در جای یکدیگر به کار می‎گیرد: اختلاف میان تمدن‎ها دلیل درگیری‎ها نیست؛ بلکه نفت و امپریالیزم جدید و منافع ایالات متحده آمریکا درمناطق مختلف جهان، دلایل اصلی بخش عظیمی‎از درگیری‎های بین المللی و منطقه ای می‎باشند. طرح دیگر تحلیلگران، میدان بلوک‎های اقتصادی را همانند مناطق بزرگی در خطوط نصف النهار و در رو به روی یکدیگر نشان می‎دهد. طبق این نظریه هر بلوک ژئوپلیتیکی شمالی به یک بلوک ژئوپلیتیکی جنوبی می‎پیوندد ـ اروپا به آفریقا و خاورمیانه؛ روسیه به هند یا روسیه‎ی شرقی و ژاپن و چین در بلوکی دیگر؛ ایالات متحد آمریکا به آمریکای جنوبی و مرکزی ـ این تئوری از تحلیل‎های‎هاوس هوفر و کوهن ریشه می‎گیرد.
در عوض کیسنجر وزیر امور خارجه ی پیشین آمریکا، عقیده دارد جهان با حفظ نوعی موازنه ی دو جانبه‎ی پویا در حال تقسیم شدن به پنج «قطب» می‎باشد؛ به اعتقاد او، این قطب‎ها با تلاش برای حفظ ثبات، مدارا کردن با درگیری‎های بین نژادی در «جهان سوم» و اعمال قوانین بازی بر هرکشور بحث انگیزی مانند ایران، قادر به حل و فصل درگیری‎ها به طور معقولی خواهند بود. یک سناریوی ژئوپلیتیکی نظری دیگر، اتحاد میان اروپا، آمریکا و ژاپن را در مقابل اتحاد بین روسیه و چین به تصویر می‎کشد، در صورتی که، تحلیلگران دیگر به اتحاد اروپا و آمریکا در تقابل با اتحاد روسیه و ژاپن اعتقاد دارند. پس از آن به نظریه سه جانبه ی ناکازونه[۱۵] برمی‎خوریم که اتحاد پاسفیک در میان ایالات متحد آمریکا، ژاپن و چین را در مصاف با اتحادیه ی اروپا و روسیه می‎داند. بالاخره، یک نظریه ی متفاوت دیگر، اتحاد بین اروپا و روسیه را درتضاد با اتحاد بین چین و ژاپن نشان می‎دهد که در این میان آمریکا حکم داور را دارد. همانگونه که مشاهده می‎کنید قوه تحلیل تخیل تحلیل گران ژئوپلیتیکی در حال رهایی از زنجیرها بوده و عوامل واقعی که می‎تواند درانتخاب یکی از این نظریه‎ها به ما کمک کند بسیار اندک هستند (ماسکرونی، ۱۳۷۶، ۳۵۹).

۲-۱-۷- تحولات در ماهیت ژئوپلیتیک

اکنون که در دهه ی اول قرن بیست و یکم هستیم ژئوپلیتیک با تحولات عجیبی مواجه شده است. از یک طرف با تحولات واگرایی، فروپاشی (امپراطوری‎ها)، تجزیه طلبی و ظهور هویت‎ها، ملیت‎ها، فرهنگ‎ها و… . و از طرف دیگر با همکاری‎های منطقه ای­(اروپای متحد، نفتا، مرکوسور، ­آپک، شانگ‎های و… )، ­ائتلاف استراتژی­ها و جهانی شدن مواجه هستیم. یکی از یک طرف در جهان نظم و ثبات برقرار می‎شود و از طرف دیگر، هرج و مرج و بی نظمی‎به اوج خود می‎رسد. در این شرایط، ژئوپلیتیک از پویایی و تحول خاصی برخوردار می‎گردد. به همین دلیل، اکنون، رویکرد انتقادی ژئوپلیتیک مطرح است. تئوری‎های ژئوپلیتیک گذشته که حالت ایستایی و پایداری را القا می‎کردند، جای خود را به سیستم به اصطلاح [۱۶]GPII (که بعداً توضیح خواهیم داد) داده اند. در این صورت، تئوری‎های کلاسیک در برآورد استراتژی‎های ژئوپلیتیکی متحول شده و محیط‎های غیر مادی و غیر قابل کنترل تئوری‎های جدید ژئوپلیتیکی را به خود اختصاص داده اند.
پیشرفت تکنولوژی اطلاعاتی(IT) و شبکه‎های رایانه ای باعث شد تا صنایع نظامی‎نیز از این مسئله تأثیر پذیرفته و به سمت رایانه ای تر شدن پیش روند. امروزه، حتی صحبت از چیزی به نام «جنگ از راه دور»[۱۷] به میان می‎آید، جنگی که در آن فرماندهان و افسران از نقطه ای بسیار دور مستقیماً عملیات نظامی‎در یک منطقه جنگی را به دست گرفته آن را هدایت می‎کنند در این راستا، تحلیل مولفه‎های جدید ژئوپلیتیک از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که، به واسطه این مؤلفه‎ها می‎توان به ماهیت جدید ژئوپلیتیک پی برد. در ادامه ضمن تشریح رویکرد انتفادی ژئوپلیتیک ویژگی‎های محورهای تاثیر گذار بر قلمروی ژئوپلیتیک و نیز مؤلفه‎های جدید ژئوپلیتیک را مورد تحلیل قرار خواهیم داد. ( اعظمی، ۱۳۸۵، ۱۲۱ ).

۲-۲ -پیشینه تحقیق

در خصوص موضوع‎این پایان نامه کارهای تحقیقاتی متعددی وجود دارد که به عنوان نمونه می‎توان به موارد زیر اشاره کرد:
اکبری نیا در سال ۱۳۹۰، در مقاله‎ای با عنوان ژئوپلیتیک عراق جدید و تاثیر آن بر همگرایی با‎ایران می‎نویسد: پس ازتهاجم نظامی‎آمریکا در مارس سال ۲۰۰۳ به عراق و اشغال آن،‎این کشور شاهد تغییر و تحولات گسترده و عمیقی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی‎و ژئوپلیتیکی گردیده است. پس از اشغال عراق عوامل ژئوپلیتیکی در‎این کشوربه گونه جدیدی مبادرت به‎ایفای نقش نموده اند، به نحوی که توانسته اند منطقه خاورمیانه و همسایگان عراق را از نقش جدید خود متأثر سازند. در‎این نوشتار سعی می‎شود با بررسی سیر تحولات عوامل مهم ژئوپلیتیک عراق، نقش ژئوپلیتیک عراق جدید در روند همگرایی با‎ایران تبیین گردد.
عزتی، ۱۳۹۰، درمقاله‎ای با عنوان سیا ست خا رجی ا یرا ن وچا لشها ی فر اروی ایرا ن با تغییر ساختارسیاسی درعراق می‎نویسد: تغییرات ماهوی درساختار سیاسی عراق باعث دگرگونیهایی در ژئوپلیتیک‎این کشور گردید و با جابجایی متغیرهای تاثیر گذار بر ساختار سیاسی عراق نوین فصل جدیدی را در اتخاذ استراتژی‎ها برای‎ایران تبیین و توجیه می‎نماید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




ازار سودمند دیگری که در نیازسنجی بکار گرفته می شود،قیاس تاریخی است.این فن بویژه در پیش بینی های اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد.اگر این فن هم با وسعت دید و هم بادرک عمیق مورد استفاده قرار گیرد می تواند در پیش بینی نیازهای یک جامعه خاص موثر باشد.
فن جلسات جنجالی(همهمه ای)
این فن برای اولین بار توسط ((فیلیپس)) برای تشویق مشارکت افرا حاضر در یک جلسه در بحث ها مطرح شد.منظور وی از این فن آن بود که گروه های ۶ نفره یک مسئله را برای ۶ دقیقه مورد بحث قرار دهند.هدف اصلی این فن از تشویق،مشارکت و همراهی افراد است(هوستون،۲۰۱:۱۳۷۸)
پایان نامه
۲-۵-روش دلفی:
در میان روش‌های مذکور، با توجه به اهمیت کاربردی، روش دلفی جایگاه خاص خود را دارد. این روش در عرصه‌هایی مانند سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کلان و همچنین دستیابی به اجماع برای شناخت و حل مسایل پیچیده، ابزار دست سیاست‌گذاران و مدیران در کشورهای توسعه یافته است.
۲-۵-۱-پیشینه
قدیمی‌ترین ریشه روش دلفی به معبد آپولون در شهر دلفی در یونان باستان باز می‌گردد. شهر دلفی در دامنه جنوبی کوه پارناسوس و بر فراز یکی از دامنه‌های بزرگ خلیج کورنت قرار دارد.
پیروان این دیدگاه حداقل سه شیوه برای پالایش نیروی پرخاش‌جویانه پیشنهاد کرده‌اند:
از نظر جغرافیایی، سیمای شهر دلفی و پیرامون آن به گونه‌ای بود که یونانیان قدیم را به این اعتقاد واداشت که در آنجا خدایان زندگی می‌کنند. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مجلد مربوط به یونان باستان می‌نویسد: بالاتر از این صخره‌ها، قله‌های دوگانه کوه پارناسوس قرار دارد. یونانیان برای رسیدن به این قله‌ها صدها کیلومتر از روی صخره‌های دشوار بالا می‌رفتند. مه انبوه و دریایی که اشعه خورشید بر آن
می‌تابید، به آن نقطه منظره‌ای زیبا و خوف انگیز می‌داد. از این رو یونانیان باور داشتند که آنجا خدایی وحشتناک سکونت می‌کند. اینان زلزله‌های متعدد را که در آن نقطه رخ داده و باعث ترس مهاجمانی چون ایرانیان و مردم فوکیس و گل شده بود، دفاع خدایان از مقر خویش تلقی می‌کردند.
مومنانی از دیرباز به آنجا می‌رفتند تا از بادهایی که در میان دره‌ها می‌وزید، یا از گازهایی که از نهاد زمین بر می‌خیزد، آواز و اراده خدایان را بشنوند. سنگ بزرگی که کنار مخرج گازهای زمین قرار داشت، به نظر یونانیان مرکز یونان و ناف عالم بود. نزدیک این سنگ بود که یونانیان در آغاز برای گالایا، الهه زمین و بعدها برای آپولون معابدی ساختند.
حوادث جهانی که یونانیان در آن زندگی می‌کردند به اراده شیاطین، ارواح و خدایان بستگی داشت. پس لازم بود تا برای آگاهی از اراده خدایان، شیاطین و ارواح به سراغ غیب‌گویان، ستاره‌شماران و خواب‌گذاران و غیره رفت و درباره زندگی با آنان مشورت کرد. اهمیت ستاره‌شماران و غیبگویان تا اندازه‌ای بود که گاهی به خدمت خاندان‌ها، ارتش‌ها و دولت‌ها در می‌آمدند. در بسیاری از معابد یونان وخش‌های بسیار وجود داشتند. مشهورترین آن‌ها در روزگار قدیم وخش معبد زئوس در دودنا و در دوره بعد وخش معبد آپولون در دلفی بود. یونانیان زنان را برای پذیرش وحی و الهام آماده‌تر می‌دانستند. از این رو در معبد آپولونه سه پیر زن خدمت می‌کردند. در این معبد از شکافی که در کف معبد قرار داشت گازی مرموز بیرون می‌آمد. مردم می‌گفتند که این گاز از لاشه اژدهایی به نام پوتون، که به دست آپولون کشته شده است بر می‌خیزد. زن غیبگو که برای پذیرفتن وحی آمادگی داشت پشت میز بلند سه پایی می‌نشست و گاز مقدس را که بسیار بد بو بود استنشاق می‌کرد و برگ‌های تخدیرآوری می‌جوید و به حال بی‌خودی می‌افتاد. سپس بریده بریده سخنانی به زبان می‌آورد که به وسیله کاهنان برای حاضران ترجمه می‌شد. در تاریخ یونان آمده که اشخاص مشهوری مانند هراکلس و آریستو دموس شاه مسینا با وخش معبد دلفی به مشورت پرداخته‌اند.
اما پیشینه روش دلفی به عنوان ابزاری علمی برای پیش بینی آینده به دهه ۱۹۵۰ میلادی برمی‌گردد و یکی از دستاوردهای جنگ سرد۱ است. آغاز کاربرد این روش به پژوهشی درباره مسایل پیچیده دفاعی برمی‌گردد که نورمن دالکی و اولاف هلمر۲ در شرکت رند۳ که به عنوان خزانه فکر۴ عمل می‌کرد، انجام دادند. روش دلفی از نیمه دهه ۱۹۶۰ به عنوان یک روش مهم در جوامع علمی شناخته شده است.
۲-۵-۲-تعاریف و برداشتها
در منابع مختلف تعاریف و برداشت‌های متعددی از روش دلفی ارائه شده است. برخی از این تعاریف عبارتند از:
روشی برای توسعه و بهبود اجماع گروهی است.
در این روش ما به دنبال توافق گروهی هستیم زیرا این اعتقاد وجود دارد که چند کارشناس می‌توانند از یک نفر در امر پیش بینی صاحب‌نظرتر باشند.
فرآیندی ارتباطی است که اجازه می‌دهد تا گروه برای حل مساله‌ای پیچیده بدون کنش متقابل رو در رو یا مراجعه تک تک اعضای گروه، به توافق برسد.
روش دلفی برای حل مسایل و تصمیم‌گیری به کار می‌رود.
روش پیش‌بینی رویدادهای آتی است بر پایه نظرسنجی داوری های افراد متخصص درباره هر موضوع
۱ Cold War
۲ Norman Dalkey & Olaf Helmer
۳ RAND
۴ Think Tank
عناصر مشترک تعاریف گرد این موضوع است که دلفی:
روش۳ یا فنی۴ علمی است.
برای پیش بینی آینده
بر پایه اجماع نظرات متخصصانی که با یکدیگر تماس رو در رو نداشته‌اند.
از این‌‌رو مشخص می‌گردد که در روش دلفی همه افراد این شانس را ندارند تا در جریان تحقیق به عنوان پاسخگو وارد شوند و نیازی به نمونه‌گیری نیست. این موضوع از وجوه تمایز این روش با روش‌های مرسوم مانند پیمایش۳ می‌باشد. در این روش برحسب موضوع که می‌تواند سیاست، آموزش، محیط زیست و مانند آن باشد باید به سراغ متخصصان رفت. افرادی که دانش و آگاهی کافی درباره موضوع دارند و نظرات آنان به عنوان صاحبنظر و متخصص مورد پذیرش دیگران است (ایمانی جاجرمی، ۱۳۷۹: ۳۶-۳۵).
۲-۵-۳-اهداف و کاربردها
هدف اصلی روش دلفی را می‌توان پیش بینی آینده دانست که بر پایه هم‌گرایی اندیشه‌های متخصصان حاصل شده است. در این روش حدسیات فردی در مورد تکامل آینده باید تصحیح شود. پیدایش هنجار گروهی تخصصی نتیجه مورد نظر است. اهداف مهم دیگر این روش عبارتند از حل مسایل پیچیده و کمک به تصمیم‌گیری در مورد مسایل بغرنج. این روش با این هدف طراحی شده که برای حل مسایل پیچیده و مهمی به کار رود که پرداختن به آن از توانایی‌های یک نفر فراتر می‌رود. این روش در امور برنامه‌ریزی، مدیریت و مسایل اجرایی کاربرد دارد و رشته‌های متعدد دانش مانند بازرگانی، سیاست، صنایع پزشکی، برنامه‌ریزی آموزشی، برنامه‌ریزی شهری و ناحیه‌ای می‌توانند استفاده نمایند.
اگر چه فن دلفی در کاربردهای آغازین خود عمدتاً ابزار پیش بینی بود، در حال حاضر بیشتر به
عنوان فرآیندی۴ برای بهبود ارتباطات و ایجاد توافق در حل هر مساله پیچیده به کار می‌رود.
۱ Method
۲ Technique
۳ Survey
۴ Process
۲-۶- پیشینه تجربی موضوع
از بررسی‌هایی که با بهره گرفتن از روش دلفی انجام شده می‌توان به پژوهش اهل۱ در سال ۱۹۷۱ درباره اهداف سازمانی و تحقیقات هلمر و گوردون۲ درباره پیش بینی رویدادهای پنجاه سال آینده اشاره کرد.
در سال ۱۹۶۳ گوردون و هلمر در مرحله اول تحقیق خود از متخصصان خواستند تا بر اساس پرسشنامه کتبی که برای آن‌ها ارسال شده بود رویدادهای پنجاه سال آینده را پیش بینی کنند. بر اساس پاسخ‌های دریافتی، فهرستی مشتمل بر ۴۹ مسئله و رویداد تهیه شد. در مرحله دوم این فهرست بار دیگر برای متخصصان ارسال شد و آنان از نظرات دیگران آگاه شدند. در این مرحله از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا بنویسند هر یک از رویدادها و مسائل با چه احتمالی به وقوع خواهد پیوست. پس از دریافت پاسخ‌ها مشخص شد که شرکت‌کنندگان در مورد چند مسئله ( ۱۰ مورد از ۴۹ مسئله ) اتفاق نظر دارند.
در مرحله سوم نتایج دور دوم یعنی توافق نظر درباره ۱۰ رویداد بار دیگر برای شرکت‌کنندگان ارسال شد، از ۳۹ رویداد باقی مانده که در مورد آن‌ها اختلاف‌نظر وجود داشت محققان ۱۷ رویداد مهم را انتخاب کردند و برای شرکت‌کنندگان ارسال شد. از متخصصان خواسته شد که توضیح دهند چرا نظر آنان با نظرات اکثریت در مورد این ۱۷ رویداد فرق دارد. این اقدام سبب شد تا شرکت‌کنندگان در مورد این ۱۷ مورد تعمق بیشتری به عمل آورده و آن‌ها را به صورت جدی‌تری بازگو نمایند. از این طریق آنان نظرات خود را با نظرات میانه۳ تطبیق دادند. در پایان مرحله سوم تفاوت نظرها بسیار کاهش یافت و از نظر آماری پراکندگی چارکها۴ محدودتر شد.
۱ Uhl
۲ Helmer & Gordon
۳Median
۴ Quartile
در مرحله چهارم نتایج دور سوم برای شرکت‌کنندگان ارسال شد و تلاش شد تا مانند گذشته اتفاق نظر بیشتری به دست آید. همچنین از شرکت‌کنندگان پرسیده شد که آیا آنان تک تک این رویدادها را قابل تحقیق و مفید می‌دانند؟ نتایج این کار در تصاویر و متون مختلف بازگو شد ( رفیع پور، ۱۳۶۴: ۱۱۰ ).
در کشور ما نیز در زمینه نیازسنجی آموزشی مطالعاتی انجام گرفته است. از جمله بررسی‌های انجام شده تحقیقی است تحت عنوان “بررسی نیازهای آموزشی پنج سال آینده کارمندان صنعت نفت” که با بهره گرفتن از روش دلفی دوره‌‌‌های آموزشی مربوط به نیازهای آموزشی اصلی کارمندان را شناسایی و اولویت‌بندی کرده است و نتایج بدست آمده حاکی از آنست که بطور کلی دیدگاه‌ها و نظرات مسئولین با کارمندان در اغلب زمینه‌ها با هم منطبق بوده است.
سازمان مدیریت صنعتی در سال ۱۳۷۳ تحقیقی تحت عنوان “تعیین نیازهای آموزشی مدیران وزارت نیرو” با هدف بهبود عملکرد وزارت نیرو، طرحی برای تعیین نیازهای آموزشی آن‌ها تدوین و اجرا کرد. این طرح به منظور شناسایی وضع مطلوب، انتظار شغلی که از مدیران وجود دارد مورد تحلیل قرار گرفته است. درون داده‌های موجود از طریق نظرسنجی از مدیران شناسایی شده و تحولات آینده در ارتباط با شغل آنان پیش بینی شده است. سپس ویژگی‌ها و توانمندی‌های موجود مدیران شناسایی و در ارتباط با شغل آنان پیش‌بینی شده است (صیف، ۱۳۸۳ : ۸۷).
مطالعه دیگری در سال ۱۳۷۳ تحت عنوان “نیازسنجی مدیران مدارس متوسطه استان لرستان” بوسیله مرادی انجام گرفته و نتایج حاصل از این بررسی نشان داده که مدیران دبیرستان‌های مورد مشاهده بر اساس کارکردهای اساسی مدیریت آموزشی صورت نمی‌گیرد و مدیریت و اداره این دبیرستان‌ها بصورت سلیقه‌ای و نامنظم است فقط جهت حفظ وضع موجود و اجرای بخشنامه‌های ابلاغی صورت می‌گیرد.ترک‌زاده در سال ۱۳۷۸ طی پژوهشی به تعیین نیازهای آموزش مشاغل فنی گمرکات تجاری مسافری تهران اقدام نمود. این تحقیق با هدف اصلی شناسایی و اولویت‌بندی نیازهای آموزشی مشاغل فنی گمرکات شهر تهران برای ترسیم احسن وظایف هر یک از مشاغل صورت گرفته است. (همان منبع : ۸۸)
بررسی دیگری در سال ۱۳۷۳ تحت عنوان “نیازسنجی آموزشی مدیران سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور” بوسیله برخوردار انجام گرفته است. در این تحقیق به بررسی وضع موجود آموزش مدیران سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور از نظر چگونگی انتخاب داوطلبان، فضای آموزشی و چگونگی برگزاری دوره‌های آموزشی، ارزیابی شرکت‌کنندگان و اثرات حاصل از برگزاری دوره‌های آموزشی مورد مطالعه قرار گرفته است.
تحقیقی تحت عنوان “نیازسنجی آموزشی مدیران و ارائه الگوی آموزشی مناسب” در سال ۱۳۷۴ توسط آذر عادل انجام گرفته و علل عدم کارآیی دوره‌های مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بدست آمده از این مطالعه نشان می‌دهد که نداشتن شناخت کافی سازمان‌ها نسبت به نیازهای آموزشی مدیران عامل اصلی عدم کارآیی دوره‌های آموزشی می‌باشد. در این تحقیق الگوی مناسبی برای برنامه‌ریزی آموزشی مدیران ارائه شده است (صیف، ۱۳۸۳ : ۸۸).
بررسی دیگری توسط لطفی در سال ۱۳۷۹ تحت عنوان “تعیین نیازهای آموزشی کارکنان بانک ملی ایران در شهر اردبیل” با بهره گرفتن از روش نظرخواهی انجام گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می‌دهد که کارکنان مؤسسه یاد شده در زمینه‌های شغلی، اجتماعی و اقتصادی نیاز به افزایش دانش، مهارت و توانایی داشته و برای کسب مدارج تحصیلی عالی‌تر علاقه بیشتری از خود ابراز نموده‌اند.
مطالعه‌ای نیز تحت عنوان “نیازسنجی آموزشی مدیران شرکت‌های قطعه‌ساز ایران خودرو” توسط پورصفر در سال ۱۳۸۱ انجام گرفته و در این تحقیق با در نظر گرفتن مهارت‌های مدیران در اثربخشی و کارآیی، میزان آشنایی مدیران با مهارت‌ها و تشخیص نقاط ضعف آن‌ها در این مهارت‌ها مورد بررسی قرار گرفته است (صیف، ۱۳۸۳ : ۸۹ ).
۲-۷-نتیجه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




 

 

عامل فردی

 

 

 

۱/۶۵

 

 

 

نتایج حاصل از آزمون مقایسه‌ای جفت میانگین‌های تیماری دانکن بیانگر آن است که عوامل سه‌گانه مورد مطالعه بر اساس میزان تأثیرگذاری بر خودپنداره به ۲ گروه دسته‌بندی شده و تفاوت معنی‌داری بین میانگین‌های عوامل موجود در هر گروه وجود ندارد، اما عوامل موجود در یک گروه به اتفاق هم با عوامل گروه دیگر تفاوت معنی‌داری دارد.
پس می‌توان از مجموع نتایج فوق و آزمون دانکن چنین نتیجه‌گیری نمود که از منظر کارکنان اداره کل شهرسازی خراسان رضوی در بین عوامل تأثیرگذار بر خودپنداره بیش‌ترین تأثیر را عوامل گروهی یا سازمانی و اجتماعی دارند. کمترین تأثیرگذاری نیز مربوط به عامل فردی می‌باشد. در ادامه طی شکل ۴-۱۲ نمودار جعبه‌ای مقایسه میزان تأثیر عوامل فردی، گروهی یا سازمانی یا سازمانی و اجتماعی بر خود پنداره گزارش شده است.
نمودار ‏۴‑۱۲ نمودار جعبه‌ای مقایسه میزان تأثیر عوامل فردی، گروهی یا سازمانی و اجتماعی بر خودپنداره
از دیدگاه کارکنان اداره کل شهرسازی خراسان رضوی

پاسخ به سئوال سوم تحقیق
همانطور که در فصول پیشین نیز بیان شد، سئوال سوم تحقیق به صورت زیر است:
رابطه خودپنداره و انضباط کارکنان اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی چگونه است ؟
برای بررسی وجود یا عدم وجود رابطه بین خودپنداره و انضباط کارکنان اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی، از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شود. بدین منظور سئوال فوق به صورت آزمون فرض زیر خواهد بود:
پایان نامه - مقاله - پروژه
بین خودپنداره و انضباط کارکنان اداره کل راه و شهرسازی خراسان رابطه معنی‌داری وجود ندارد.
بین خودپنداره و انضباط کارکنان اداره کل راه و شهرسازی خراسان رابطه معنی‌داری وجود دارد.

جهت انجام آزمون این فرضیه از آماره آزمون ذیل بهره‌گیری می‌شود:
(۴-۳)
در این رابطه  حجم نمونه و  ضریب همبستگی نمونه‌ای پیرسون می‌باشد که با بهره گرفتن از رابطه ۴-۴ محاسبه می‌گردد.
(۴-۴)
براین اساس پس از محاسبه  برای قضاوت و تصمیم‌گیری در مورد فرض صفر باید مقدار  را از جدول t- استودنت به دست آورده (مقدار مذکور باتوجه به طول نقطه متناظر با احتمال تجمعی  یا صدک  ام توزیع t- استودنت با  درجه آزادی حاصل می‌گردد) که چون در تحقیق حاضر  و  در نظر گرفته شده از جدول t- استودنت مقدار  حاصل شده و بنابراین جهت تصمیم‌گیری برای رد و یا پذیرش فرض صفر می‌توان از رابطه زیر استفاده نمود:
اگر  آنگاه  (فرض صفر رد می‌شود)
و یا در صورت محاسبه  ، می‌توان از رابطه زیر نیز استفاده نمود:
اگر  آنگاه  (فرض صفر رد می‌شود)
محاسبات مربوط به آزمون ضرایب همبستگی که براساس روابط فوق انجام شده است در جدول ۴-۱۵ گزارش می‌گردد.
جدول ‏۴‑۱۵ نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه خودپنداره و انضباط کارکنان
اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی

 

 

آماره

 

تعداد مشاهدات

 

ضریب همبستگی پیرسون

 

P-value

 

 

 

خودپنداره و انضباط کارکنان

 

۷۸

 

۴۶۳/۰

 

۰۰۰/۰

 

 

 

یافته‌های گزارش شده در جدول فوق حاکی از آن است که ضریب همبستگی بین خود پنداره و انضباط کارکنان اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی برابر با ۴۶۳/۰ است که نشان از وجود ارتباط نزدیک به ۵۰ درصدی بین این دو متغیر است، زیرا مقدار  به‌دست آمده برابر با ۰۰۰/۰ بوده و از سطح معنی‌داری آزمون (  ) کوچکتر می‌باشد و فرضیه‌‌ی صفر آماری رد می‌شود. بنابراین با توجه به نتیجه آزمون می‌توان با ضریب اطمینان ۹۵ درصد چنین نتیجه‌گیری نمود که به اعتقاد پاسخگویان؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:45:00 ب.ظ ]