از آنجا که رشد کودک، عمیقا در بستر خانواده صورت می پذیرد، اکثر نظریه های رشد کودک، به اهمیت رفتار والدین با کودکان، به عنوان یک اصل بنیادین در رشد آن ها، توجه کرده اند. رفتار والدین با کودکان، غالبا مطابق الگوی فرهنگی خاصی که در آن جامعه قرار دارد انجام میگیرد و عواملی متعددی در محیط خانوادگی، میتواند در رشد کودک، تاثیر بسزایی داشته باشد که اهم آن عبارتند از:
۱). شیوه های تربیتی یا روشهای فرزندپروری ۲). وضع اقتصادی خانواده ۳). تعداد افراد خانواده ۴). وضع روان شناختی والدین ۵). تحصیلات والدین ۶). پذیرش فرزند ۷). نگاه والدینی و سرانجام ۸). روابط برادران و خواهران. (کندال و مک دونالد، ۱۹۹۳).
مطالعات در این راستا نشان میدهد که نوع شیوه فرزند پروری والدین و چگونگی تعامل آن ها با کودکان به خصوص در سنین پیش از دبستان میتواند در بروز آشفتگی های روحی و روانی همچون اضطراب، تاثیر بسزایی داشته باشد. همان گونه که اشاره شد، بافت خانوادگی رشد کودک،در سازگاری روان شناختی او حائز اهمیت است. در حقیقت خانواده کودک، کلیدی ترین بافت اجتماعی را در اولین سا لهای رشد او تشکیل میدهد و همواره مشاهده می شود که کودکان در بعد مسائل روحی و روانی، در واکنش به برخی عوامل فشار زا همچون رفتار نادرست والدین و در فرایند شکل گیری اختلالات با بزرگسالان، تفاوتهای زیادی دارند. از این نظر مشکلات کودکان به مطالعه خاصی برای درک رفتار با آنان احتیاج دارد. پژوهشگران برآورد کردهاند که ۱۵ تا ۲۲ درصد کودکان و نوجوانان در ایالات متحده، دارای مشکلات روحی هستند که به درمان نیاز دارد (کاستلو، برنز، آنگوار و لیف، ۱۹۹۳).
کمتر از ۲۰ درصد مشکلات آنان مورد درمان قرار میگیرد (توما، ۱۹۸۹). بسیاری از کودکان پیش دبستانی، با اختلالات روان شناختی خود، به بزرگسالی میرسند و در برخی اختلالات، سن شروع بسیار زودرس است و در مواردی در قبل ازهفت سالگی، نشانه های اختلالات ظهور می کند.
در بیشتر نظریه هایی که در مورد شکل گیری اختلالات روانی مطرح شده اند، به سال های اولیه زندگی، برای ایجاد سازگاری های بعدی و غلبه بر مشکلات، اهمیت زیادی داده شده است.مشکلات ویژه این سن، زمینه ساز ناسازگاری های آینده کودک میباشد. وقتی کودکان یاد می گیرند، پرخاشگر و مردم گریز باشند، درصد قابل توجهی از آنان این ویژگی ها را حفظ میکنند، به گونه ای که می توان از طریق میزان رفتارهای ضد اجتماعی کودکان، میزان رفتارهای ضد اجتماعی دوران بزرگسالی آنان را پیشبینی کرد.
-
- دیدگاه های مربوط به رشد اختلالات روانی در کودک
مطالعات در سایر کشورها نشان میدهد که در بسیاری از مواقع، رفتارهای نادرست یک کودک، به خصوص در سنین پیش از دبستان، ناشی از رشد ناکافی شناختی وی بوده، که تحت تاثیر رفتار غلط و واکنش نادرست والدین در قبال آن رفتارها، صورت پیچیده تری، نیز به خود میگیرد و حتی میتواند زمینه ساز اختلالات روانی در کودک گردد. در بررسی اختلالات روانی مربوط به این کودکان، الگوها و دیدگاه های مختلف روان شناختی وجود دارد که ما را در شناخت بهتر نشانه ها و علل بروز اختلالات روانی آن ها، یاری میدهند. به گونه ایی که در چارچوب همین الگوهای مختلف، روش های درمانی گوناگونی برای درمان مشکلات این کودکان مطرح شده است. این الگوها عبارتند از:
-
- الگوهای زیست شناختی
الگوهای زیست شناختی، بیانگر این هستند که نشانگان اختلالات روان شناختی در کودکان، از طریق عوامل زیستی به وجود میآیند. این الگوها، را در روان شناسی کودک، با نام های گوناگونی نظیرعلل عضوی، طبی، زیست پزشکی یا بیماری زا می خوانند. در الگوهای زیست شناختی، نقایص مغزی، عفونتها، عدم تعادل های زیست شیمیایی و استعدادهای ژنتیکی در بروز یک آشفتگی روحی و روانی همچون اضطراب در کودک مورد توجه قرار می گیرند و مغز، نقش حساس و مهمی را در الگوی زیست شناختی ایفاء میکند. دو روش عمده که گمان می رود مغز، در آن ها نابسامانی ایجاد کند، به ساختار مغز و انتقال دهنده های شیمیایی مغز مربوط می شود. مغز، با میلیاردها سلول خود، پیچیده ترین و ظریف ترین بخش بدن را تشکیل میدهد. گروههای مختلف نورون ها در نواحی گوناگون مغز، هر یک وظایف ویژه ای دارند (کالات، ۱۹۹۵) و ناهماهنگی های زیست شناختی در این ساختارها میتواند به روش های متعددی رخ دهد. ممکن است کودکی،با مغز کوچک تر از اندازه معمول و ساختار غیرعادی به دنیا بیاید. آسیبی که هنگام تولد،به سر کودک وارد می شود، ضربه ای ناگهانی که در اثر زایمان سخت به سر کودک میخورد، ممکن است قسمتی از سر کودک را معیوب سازد یا موجب کاهش رشد بعدی آن شود. فرایندهای ظریفتر از قبیل ابتلای مادر، به سموم مختلف قبل از تولد کودک نیز میتوانند رشد مغز را تغییر دهند یا کندتر کنند. ناهماهنگی های عضوی از هر منشأء که باشند، با اختلالات روان شناختی ارتباط دارند.الگوهای زیست شناختی، در آسیب شناسی روانی، نه تنها در بروز ناهنجاری در بافت نورون ها، بلکه بر چگونگی ارتباط آن ها با قسمت های دیگر نیز تأکید دارند (رزنزویک، لیمان و بردلاو،۱۹۹۶).
-
- ژنتیک
گذشته از آن، تأثیر عوامل ژنتیکی بر بروز اختلالات روانی در کودکان نیز، سابقه تاریخی دارد. امروزه نیز به نظر برخی از پژوهشگران بسیاری از خصوصیات و برخی از اختلالات خاص میتوانند از راه ژن ها، یعنی به طور ژنتیکی، منتقل شوند (بوچارد، لایکن، مک گو، سگال و تله گن ۱۹۹۰ لامبروسو، پالز ولکمن، ۱۹۹۴).
کروموزوم ها، حامل قوانین رمز برای بروز بالقوه ویژگی های کودک به صورت واحدهایی به نام “ژن ها” میباشند. هر سلول کودک معمولاً دارای بیست و سه جفت کروموزوم است و ژن ها، خصوصیات بی شماری را در کودکان تعیین میکنند. برخی پژوهش ها، نشان دادهاند که دوقلوهای یکسانی که از یک ساختار ژنتیکی برخوردارند، به احتمال قوی دچار نوعی اختلال میشوند، در حالی که دوقلوهای ناهمسان، در خصوصیات ژنی حدود پنجاه درصد اشتراک دارند و این درست مانند خواهر و برادران دیگر آن ها است. مطالعات نشان دادهاند نود تا صد درصد ژنهای دوقلوهای همسان یک تخمکی مشترک اند. به همین دلیل، اگر یکی از آنان به برخی از اختلالات ژنتیکی مبتلاء شوند، دیگری نیز مبتلا خواهد شد (گاتسمن، مک گافین و فارمر، ۱۹۸۷). مطالعات نلسون و بلوم (۱۹۹۷) نشان میدهد که البته تمام اختلالات کودکان، چنین ویژگیهای ژنتیکی ندارند، ژن ها، حاکم مطلق بر رفتار و آشفتگی های روحی و روانی کودک همچون اضطراب درکودک نیستند و تحت تأثیر عوامل دیگر که اغلب عوامل محیطی اند نیز قرار می گیرند.
-
- الگوی روان پویشی