به‌طور کلى بین ابهام و تشابه، ملازمه‏اى وجود ندارد و مواردى که نیازمند تفسیر است، غیر از مواردى است که نیازمند تأویل مى‏باشد. تفسیر، عبارت است از پرده برگرفتن از عبارتى مشکل، یعنى مبهم، أعم از این‌که متشابه باشد و یا نباشد و تأویل، عبارت است از بازگرداندن کلام به یکى از مفاهیم عقلانى که دربردارد، اگرچه مفهوم کلام از جهت ظاهر آن روشن باشد. براى آشکار کردن تفاوت بین متشابه و مبهم، توضیح بیشترعوامل تشابه ـ که اصولاً با عوامل ابهام تفاوت دارد ـ ضروری به نظر می‌رسد. زیرا تفاوت بین تشابه و ابهام آیه، از تفاوت عوامل تشابه و ابهام سرچشمه مى‏گیرد.»[۲۰۵]
دانلود پایان نامه

 

۳-۲-۱-علل و عوامل ابهام از دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

«الف)نامأنوس بودن کلمه، در عرف عامه‌ی مردم؛ این‌گونه کلمات، به آن دلیل ناآشنا است که خاص برخى از قبایل است و در قبایل دیگر به کار برده نمى‏شود و قرآن براى پیدایش وحدت در لغت، همه‌ی لغات عرب را به کار برده است، مانند: «صلدا» به معنى «نقیا» در لغت قبیله‌ی هذیل. و «الإملاق» به معنى «الجوع» در لغت لخم. و «المنساه» به معنى «العصا» در لغت حضرموت. و «الودق» به معنى «المطر» در لغت جهرم. و «بست» به معنى «تفتتت» در لغت کنده. به علت وجود همین لغات در قرآن است که کتاب‌هاى بسیارى، در تفسیر این لغات به نام «غریب القرآن» نوشته شده است.
ب)اشاره‏اى زودگذر، به مطلب و موضوعى در لابه‌لاى برخى از آیات، که درک آن، نیازمند بررسى آداب و رسوم و مراجعه به تاریخ است. مانند: کلمه‌ی «النسى‏ء» در آیه‌ی ۳۷ از سوره‌ی توبه:(إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَهٌ فِی الْکُفْرِ… )تأخیر ماه حرام افزودن در کفر است. هم‌چنین آیه‌ی ۸۹ از سوره‌ی بقره:(…وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا… )نیکى آن نیست که به خانه از پشت آن‌ ها درآیید. که چرا ورود به خانه‏ها از پشت آن نهى شده است؟ یا تعبیرهاى مجملى که شناخت تفصیلى آن‌ ها، نیازمند رجوع به سنت و گفته‏هاى گذشتگان است، مانند: (أَقِیمُواْ الصَّلاَهَ) و (آتُواْ الزَّکَاهَ) و (لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ).
ج)سخنان کلى و عامى که داراى معانى و مفاهیمى هستند که ‏مقصود از آن‌ ها، جز با مراجعه به متخصص به دست نمى‏آید، مانند: (دَابَّهً) در آیه‌ی ۸۲ از سوره‌ی نمل: (…أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ… )جنبنده‏اى از زمین براى آن‌ ها خارج مى‏کنیم که با آن‌ ها سخن گوید. و هم‌چنین (بُرْهَانَ) در آیه‌ی ۲۴‌ از سوره‌ی یوسف: (…لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ… )و (یوسف) اگر برهان خدایش را نمى‏دید.
د)استعاره‏هاى مشکل، که فهم آن نیازمند بررسى و اندیشیدن دقیق است. مانند آیه‌ی۶۵ از سوره‌ی یس: (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ… )امروز بر دهان‌هاى آن‌ ها مُهر می‌زنیم، دست‌هایشان با ما سخن مى‏گوید و پاهایشان به آن‌چه مى‏کردند گواهى مى‏دهند. از این جهت است که «راغب اصفهانى» مى‏گوید: تفسیر یا درباره‌ی کلمات و الفاظ نامأنوس است، مانند: (البحیره) و (السایبه) و (الوصیله)، یا درباره‌ی آغاز عبارات موجز و مختصر که روشن شدن مفهوم آن نیازمند شرح است، مانند: (أَقِیمُواْ الصَّلاَهَ) و (آتُواْ الزَّکَاهَ).
حال روشن می‌گردد که علل و عوامل ابهام، غیر از علل و عوامل تشابه است که مفهوم آن با تأویل قابل قبول، مشخص مى‏شود. بنابراین، هیچ‌یک از این دو، با دیگرى مشتبه نخواهد شد، هرچند که از نظر لفظ در پوشیده بودن مقصود مشترکند.»[۲۰۶]
آیت‌الله جوادی آملی به بحثی مستقل درباره‌ی ابهام نپرداخته‌اند.

 

 

 

۳-۲-۲-علل و عوامل تشابه از دیدگاه آیت‌الله معرفت[۲۰۷]

 

مهم‌ترین عوامل تشابه، دقت معنى و بالا بودن سطح تعالى آن از سطح فهم عامه‌ی مردم است. علاوه بر ظرافتى که در تعبیر، و استحکامى که در بیان آن به کار رفته است. چنان‌که در آیه‌ی ۳۵ از سوره‌ی نور آمده است:( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ… )خدا نور آسمان‌ها و زمین است. که در این آیه، ذات مقدس خداوند به نور تشبیه شده است و این دقیق‏ترین تعبیر، در نزدیک کردن ذات مقدس الهى، به فهم و عقل عامه‌ی مردم است، زیرا اگر به توده‌ی مردم گفته شود که خداوند ماهیتى ندارد، او نه جسم است و نه خاصیت‌هاى جسم در اوست، پاسخ پرسش آنان درباره‌ی موجودى که وجود او مورد اعتراف واقع شده، چگونه موجودى است که نه جسم است و نه داراى ماهیت، آنان را قانع نخواهد کرد. ولى اگر به آنان گفته شود که او نور است، قانع مى‏شوند، در عین آن‌که پاسخ نیز درست است و راسخان در علم‏ بدان آگاه هستند. زیرا همان‌گونه که نور (در محسوسات) ذاتاً قابل درک نیست و تنها از روشنایى بخشیدن به اشیاء، قابل احساس است، وجود خداى متعال نیز (در نامحسوس) درک نمى‏شود و تنها از طریق افاضه‌ی وجود بر موجودات، قابل درک است. خداى متعال ذاتاً درک نمى‏شود و از خلال هر موجودى متجلى مى‏گردد. مانند نور که علت درک اشیاء مى‏باشد، ولى دیده‏ها از درک خود نور ناتوانند.

 

۳-۲-۳-منشأ تشابه در قرآن از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

آیت‌الله جوادی آملی نیز منشأ تشابه را در عالم طبیعت جستجو می‌کند. زیرا به نظر ایشان، تشابه ذاتی نیست، بلکه بعد از نزول و به خاطر یک‌سری عوامل مادی و طبیعی که بعد از نزول به قرآن عارض شده، این تشابه به وجود آمده است.
«برخی معارف قرآن درباره‌ی ماورای طبیعت است که خارج از حس ماده می‌باشد و فهم مردم عادی، وقتی به آن‌ ها برخورد می‌کند، دچار اشتباه می‌شود و نمی‌تواند معنایی غیر مادی برای آن تصور کند، مثل آیه‌ی ۱۴ از سوره‌ی مبارکه‌ی فجر.[۲۰۸] آیات مربوط به قوانین اجتماعی و احکام فرعی، گاهی به دلیل تغییر وضع مصالح اجتماعی که احکام دینی بر اساس آن تشریع می‌شود، تغییر می‌یابد. و چون قرآن به تدریج نازل شده، قهراً آیات مربوط به قوانین اجتماعی و فرعی دست‌خوش تشابه و ناسازگاری می‌شود و با ارجاع به آیات محکم تشابه آن‌ ها برطرف می‌شود.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تشابه همانند کف روی سیلاب است. یعنی مقصود بالعرض و لازم طبیعی آیات نازل به شمار می‌رود. چون پایان نزول قرآن سطح جامعه و سمع مردم غیر معصوم است، لازم چنین تنزلی کف تشابه گرفتن است. پس کسی آیات قرآن را متشابه نکرد. بلکه دامنه‌ی نزول فرودین آن، لازم طبیعی دارد و آن تشابه است.»[۲۰۹]
در عین اختلاف در تعابیر، هر دو دانشمند دیدگاه یکسانی در خصوص منشأ تشابه در قرآن، ارائه داده‌اند.

 

 

 

 

۳-۳-محکم و متشابه در قرآن

 

دو واژه‌ی محکم و متشابه در موارد متعدد و معانی مختلفی در قرآن به کار رفته‌اند، اما در یک نگاه ابتدایی در سه آیه از آن، ممکن است تضاد به نظر آید؛ قرآن در اولین آیه از سوره‌ی هود مى‏فرماید: (…کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ… )این کتابى است که آیه‏هاى آن از طرف خداى حکیم و دانا محکم شده؛ از این آیه چنین استفاده مى‏شود که تمام آیات قرآنى از محکمات هستند. لیکن در سوره‌ی زمر، آیه‌ی ۲۳ مى‏فرماید: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )خدا بهترین کلام را نازل کرده است، کتابى متشابه و ملتئم؛ که استفاده مى‏شود همه‌ی قرآن متشابهات است. و از بیان الهى در آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران: (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ… )اوست که این کتاب را بر تو نازل کرده، قسمتى از آن، آیات محکم هستند، آن‌ ها اساس این کتابند و قسمتى دیگر متشابه مى‏باشند؛ به دست مى‏آید که آیات قرآنى دو گونه‏اند، بعضى محکمات و برخى متشابهاتند.
در نگاه ابتدایى، ممکن است به نظر آید که آیات فوق با یک‌دیگر تنافى دارند، لذا مفسران مطالبی را پیرامون ناهمگونی ظاهری این سه آیه بیان داشته‌اند که به ذکر برخی از آن‌ ها می‌پردازیم:
الف-در دیدگاه برخی مفسران و اندیشمندان،[۲۱۰] منظور از احکام همه‌ی قرآن این است که تمامی آن دارای نظمی پایدار و بیانی قاطع و محکم است و منظور از متشابه بودن همه‌ی قرآن این است که تمامی آیاتش از نظر نظم و بیان و هدایت و داشتن نهایت درجه‌ی استواری و بلاغت و اعجاز و نداشتن هیچ نقطه‌ی ضعف و تناقض شبیه به هم هستند.
ب-در این مورد شیخ طوسى بیانى دارد و مى‏نویسد: «بین این چند آیه تناقض، تعارض و تنافى نیست، زیرا آیه‌ی اول دلالت دارد که در قرآن، اختلاف و تناقض راه ندارد، لذا تعبیر به محکمات شده است و آیه‌ی دوم تشابه بعضى آیات به بعضى دیگر را مى‏رساند و اما آیه‌ی سوم مى‏فهماند که مفهوم بعضى از آیات قابل درک بوده و مقصود بعضى آیات را نمى‏توان دریافت و معناى محکم و متشابه در آیات ثلاثه چیزى جز این نیست که بیان شد. پس بر این اساس تنافى مرتفع است».[۲۱۱]
ج-در دیدگاه صاحب «المنار»، محکم بودن همه‌ی قرآن از این جهت است که تمامی آیاتش دارای حکمت است.[۲۱۲]
د-بر اساس دیدگاهی دیگر،[۲۱۳] محکم بودن تمامی قرآن به این معنی است که از جهت اعجاز و دلالت، هیچ‌گونه کاستی در آن راه ندارد. و توصیف تمام قرآن به متشابه از این روست که تمامی آیات آن بنابر مصلحتی نازل شده و دلیلی بر نبوت پیامبر می‌باشد.
ه-سیوطی نیز در «الاتقان» چنین می‌گوید: «مقصود از محکم بودن تمام آیات قرآن استحکام و اتقان قرآن است، به طوری‌که هیچ‌گونه تناقض و اختلافی در آیات راه ندارد، و مقصود از متشابه بودن همه‌ی آیات قرآن، این است که همه‌ی آیات در حق و صدق و اعجاز به هم شباهت دارند.»[۲۱۴]

 

۳-۳-۱-محکم و متشابه در قرآن از نگاه آیت‌الله معرفت

 

آیت‌الله معرفت در مورد آیه‌ی ۱ از سوره‌ی هود می‌نویسد: «در سوره‌ی هود آمده: (کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )یعنی آیات قرآنى تماماً حساب شده و با کمال دقت و بر پایه‏اى مستحکم استوار گردیده، آن‌گاه در بخش‏هاى گوناگون بر پیامبر اسلام‏ نازل گردیده است. لذا احکام به این معنا تمامى آیات قرآن را دربر مى‏گیرد.»[۲۱۵]
و در مورد آیه‌ی ۲۳ از سوره‌ی زمر می‌نویسد: «در آیه‌ی (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )مقصود، همانند بودن آیات قرآن است، که در سبک و شیوه‌ی بیان، و ایجاز و ایفاء و فصاحت و قوّت کلام، یکنواخت بوده، هرگز سستی و فتوری در روند کلام رخ نداده. و این از ویژگی‌های سخن حق است. تشابه در این آیه با تشابه در آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل ‌عمران متفاوت است، همه‌ی آیات و سور قرآنى، زیبا و فریبا با محتوایى بلند و بیانى رسا جلوه‏گر شده‏اند. تفاوت و اختلافى در میان نیست و این خود شاهد بر صدق کلام خدا است. لذا این تشابه (به معنی یکنواخت بودن آیات) وصف تمامی کتاب قرار گرفته. ولی تشابه در مقابل احکام صرفاً وصف برخی از آیات است.»[۲۱۶]

 

۳-۳-۲-محکم و متشابه در قرآن از نگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

«محکم، گاهی در مقابل متشابه است: (…مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ… )(آل‌عمران/۷) و «محکمات» آیاتی هستند که در دلالتشان ابهامی نیست، چون یا صریح‏اند و احتمال خلاف در آن‏ها نیست؛ یا ظاهرند و به احتمال خلافشان اعتنایی نیست؛ و زمانی محکم در برابر مفصّل است: (الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )(هود/۱) اِحکام در برابر تفصیل، یعنی آیات قرآن که همه متقن‏اند، به صورت سوره سوره و آیه آیه از هم جدا شده‏اند، محکم در این آیه به معنای بسیط و غیر مفصل است، نه در مقابل متشابه.»[۲۱۷] ایشان با تفکیک تشابه کل قرآن و تشابه در مقابل محکم می‌گوید: «متشابه اگر وصف برای قرآن باشد، به این معنی است که همه‌ی آیات وحی در تأمین هدف واحد، هماهنگ و هم‌گونند و اگر در برابر محکم باشد، وصف برای بعضی آیات است که معنای آن‌ ها به غیر می‌ماند.»[۲۱۸]
«دو کاربرد واژه‌ی متشابه در قرآن چنین است:
۱-گاه به معنی شبیه است؛ مانند میوه‌ها در آیه‌ی ۱۴۱ از سوره‌ی مبارکه‌ی انعام.[۲۱۹] آیات قرآن نیز در کلام حق بودن، اعجاز، برهانی بودن و حکمت بودن، هم‌گون و شبیه هم هستند. تشابه در آیه‌ی ۲۳ از سوره‌ی مبارکه‌ی زمر،[۲۲۰] وصف تمام قرآن است.
۲-گاهی نیز به معنی شبهه برانگیز به کار رفته که اذهان ساده را به دام می‌اندازد و دست‌آویز مناسبی برای فتنه جویان و منحرفان است: (…فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ… )(آل عمران/۷)، این تشابه وصف برخی از آیات قرآن است. به این معنا که برخی از آیات قرآن دارای چند معناست که برخی از معانی آن سالم و برخی شبهه برانگیز است و به عبارتی باطل حق‌نماست. چون شبیه مراد متکلم است ولی مراد متکلم نیست. چنان‌که امیرالمؤمنین علی[۲۲۱] می‌فرمایند: «و إنّما سَمَّیتُ الشُّبهَه شُبهَه لِأنَّها تَشبَهُ الحَقّ».»[۲۲۲]
بنابراین، هر دو دانشمند، دیدگاه یکسانی از عدم تضاد در این آیات ارائه داده‌اند.

 

 

 

 

۳-۴-تقسیم‌بندی تشابه

 

«برخی آیات قرآن ابعاد مختلفی دارد و ممکن است در برخی ابعاد صریح و روشن، و در برخی دیگر چند احتمالی باشد و از طرف دیگر، مرجع بودن آیات محکم برای آیات متشابه اقتضا دارد که آیات متشابه با ارجاع به آیات محکم رفع تشابه شده و به محکم تبدیل شوند؛ از این رو تشابه آیات قرآنی نسبی است. افزون بر این، برخی روایات وارد شده در موضوع محکم و متشابه، بر نسبی بودن متشابه دلالت دارد؛ مانند روایاتی که پیامبر را برترین راسخ در علم و ایشان و امامان معصوم را آگاه به تفسیر و تأویلِ همه‌ی آیات معرفی می‌کند.[۲۲۳] و روایاتی که متشابه را وصف آیاتی می‌داند که بر بعضی از کسانی که بدان آگاهی ندارند، مشتبه شده است؛[۲۲۴] یعنی ممکن است آیه‌ای پیش از ارجاع به محکم، متشابه باشد و پس از آن، از تشابه خارج شود، یا آیه‌ای برای فردی که به تفسیر و تأویل آن آگاه است، محکم و برای کسی که بی‌خبر است، متشابه باشد.»[۲۲۵]

 

۳-۴-۱-تقسیم بندی تشابه از دیدگاه آیت الله معرفت[۲۲۶]

 

تشابه برخی از آیات، نه نسبی است و نه ذاتی و واقعی، بلکه شأنی و نوعی است، به این معنی که برخی آیات، به جهت محتوای بلند، و کوتاهی لفظ و عبارت، زمینه‌ی تشابه در آن فراهم است، یعنی جای آن را دارد که تشابه ایجاد کند، زیرا تنگی و کوتاهی قالب، موجب گردیده تا لفظ در افاده‌ی معنای مراد (که بسیار بلند و پهناور است)، کوتاه آید و نارسا جلوه کند. و این نارسایی، لازمه‌ی طبیعی این‌گونه موارد است، که الفاظ گنجایش معانی را نداشته، کشش آن را ندارد تا کاملاً معنی مقصود را افاده کند. این است که تشابه، در این‌گونه موارد، طبیعی بوده، شأن آن را دارد که نارسا باشد، نوعاً افراد با برخورد با این‌گونه موارد دچار اشتباه و تردید گردند. زیرا ظاهر عبارت نمی‏تواند معنی را کاملاً در اختیار بیننده یا شنونده قرار دهد. ولی احیاناً کسانی هستند، با سبق اطلاعات، و واقف بودن بر رموز معانی و الفاظ وارده در قرآن، دچار این اشکال نگردند. لذا تشابه در قرآن، شأنی و نوعی است، نه نسبی و نه واقعی و همگانی.
تشابه در آیات قرآن اساساً دو گونه است: اصلی و عرضی: تشابه اصلی آن است که به گونه‌ی طبیعی، به جهت کوتاهی لفظ و بلندای معنی، به وجود آمده، الفاظ و کلمات موضوعه در لغت عرب، بیشتر برای افاده‌ی معانی کوتاه و خیلی پایین ساخته شده، گنجایش و کشش آن را ندارند که معانی گسترده و عمیق را افاده کنند، ناگزیر نارسایی‌هایی در مفاهیم آن‌ ها به وجود خواهد آمد، و مردم آن روز که با چنین معانی والا و رقیق آشنا نبودند، و طبعاً برای چنین معانی، الفاظی به خصوص وضع نکرده بودند، از طرفی هم قرآن ملتزم بود که از الفاظ موضوعه‌ی عرب و از شیوه‏های کلامی آنان استفاده کند، (إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ )(زخرف/۳)، لذا به ناچار راه کنایه و مجاز و استعاره را پیمود، و این خود، بر عرب غریب می‌نمود. مثلاً آیه‌ی (…وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى… )(انفال/۱۷)؛ اشاره به قدرت ناچیز انسان است در انجام افعال اختیاری خویش، در مقابل عوامل مؤثر در به وجود آمدن آن، که همگی با اذن الهی انجام می‏شود. درک این معنی برای عرب آن روز دشوار می‌بود، لذا بوی جبر در افعال از آن استشمام می‌گردید.
تشابه عرضی، در آن دسته از آیات به وجود آمد که در آغاز اسلام متشابه نبوده، مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نیت، با آن برخورد می‏کرده، معنی و مراد آن را به خوبی درک نموده، هیچ‌گونه شبهه‏ای ایجاد نمی‌کرد. ولی پس از به وجود آمدن مباحث جدلی و مسائل کلامی، و رایج شدن برخی مطالب فلسفی ـ که جسته و گریخته، به گونه‌ی ناپخته و نارس، از یونان به این دیار راه پیدا کرد ـ مشاهده گردید که بر چهره‌ی بسیاری از آیات، هاله‏ای از ابهام و اشکال نمودار گشت، آیاتی تا دیروز از محکمات بوده، و امروز در زمره‌ی متشابهات درآمده بود. این بر اثر دست‌آویز ناروای برخی اهل کلام و ارباب جدل بود، که چهره‌ی تابناک این‌گونه آیات را دگرگون ساخت، و از درخشش و تابش اولی خود فرو افکند.
مثلاً آیات:(وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ )(قیامت/۲۲-۲۳)؛ چهره‌ها در آن روز شگفته است، زیرا به پروردگار خویش نظر دارد.این آیه ـ برحسب استعمالات متعارف عرب ـ نظر داشتن به جایگاه بلند و بزرگوار پروردگار را می‏رساند. در حالی‌که اکنون اشخاصی مانند ابوالحسن اشعری (م ۳۲۴) ـ که شیخ اهل سنت و جماعت و سر کرده‌ی اشاعره تا امروز به شمار می‏رود ـ این آیه را دگرگون ساخته آن را به معنای «رؤیت بصر» گرفته است.

 

۳-۴-۲-تقسیم بندی تشابه از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

«عنوان‏های مطروح در متون نقلی یکسان نیستند، زیرا بعضی از آن‌ ها نفسی‏اند و برخی نِسبی؛ مثلاًعناوین عام و مطلق، نفسی‏اند؛ ولی مجمل و مبین و نیز محکم و متشابه، نسبی؛ یعنی عموم عام و اطلاق مطلق به افرادی که از آن‏ها استظهار می‏کنند ارتباط ندارند، زیرا انطباق عام و مطلق بر افراد و مصادیقشان و اندراج افراد و مصادیق تحت آن‏ها در هر زمان و زمین و نسبت به هر فرد و گروه یکسان است؛ امّا ظهور و خفا و ابهام و بیان و اجمال و تبیین و سایر عناوین دلالی نسبت به افراد یکسان نیستند: ممکن است لفظی (مفرد یا جمله) برای کسی که از موارد استعمال و کیفیت آن آگاه است، مبیّن باشد؛ ولی برای دیگری مجمل و هم‌چنین می‏تواند آیه‏ای یا روایتی برای بعضی متشابه؛ اما برای دیگری محکم باشد و نیز می‏شود نسبت به بعضی حدوثاً متشابه باشد؛ لیکن بقاءً متشابه نباشد، زیرا قدرت علمی ارجاع آن را به محکم داشته باشد، در نتیجه تشابه‏زدایی شده و آن‌چه حدوثاً متشابه بود، بقاءً محکم گردد.»[۲۲۷]
در جای دیگر می‌نویسد: «تشابه، همانند زَبَد و کف روی سیلاب است؛ یعنی مقصود بالعرض و لازمِ طبیعی آیات نازل به شمار می‏رود، بنابراین تشابه همانند تحریف نیست که دست‏ساز بشر است، بلکه لازمِ طبیعی محاوره با بشر است که معصوم در میان آن‏ها اندک است و غیرمعصوم بی‏شمارند؛ یعنی: ۱٫ آن‌چه بالإصاله نازل شده محکم است. ۲٫ اگر پایان نزول آیاتْ ملکوت فرشتگان یا قلوب معصومان بود، آغاز و انجام آن محکم بود. ۳٫ اگر پایان نزول آیاتـ بعد از ورود به قلب انسان کامل معصوم و عبور از زبان مطهّر او که چیزی غیر از وحی الهی را ابلاغ نمی‏کند ـ سطح جامعه و سمع مردم غیرمعصوم باشد، لازمِ چنین تنزّلی کفِ تشابه گرفتن است، پس کسی آیات قرآن را متشابه نکرد، بلکه دامنه‌ی نزول فرودین آن، لازمِ طبیعی دارد و آن تشابه است، از این ‏رو اسناد اِنزال کتاب به خداوند و تقسیم آیات آن به محکم و متشابه درست است.
مهم این است که وصفِ تشابه، صفت لازم برای آیات متشابه نیست، زیرا همین آیات با ارجاع به محکمات از جامه‌ی تشابه به درآمده و کسوت محکم می‏پوشند؛ یعنی تشابه برای آیات متشابه، نه ذاتی است و نه وصف لازم، بلکه غیر ذاتی و غیر لازم است، هرچند تعبیر به ذاتی و لازم، بی‏تسامح نیست.»[۲۲۸]
آیت‌الله جوادی آملی، با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی، می‌گوید: «همه‌ی آرایی که در باب سرّ اشتمال قرآن بر تشابه مطرح شده، پس از پذیرش این مطلب است که متشابه نیز مانند محکم از جانب خدای متعال نازل شده است. یعنی در نشئه‌ی لدن هم متشابه وجود داشته و قسم متشابه قرآن، همین وصف تنزل یافته است. قرآن و مقام لدن که حضرت رسول به آن مقام راه یافت و آن را دریافت کرد، هیچ تشابهی نداشت. در شب قدر هم که توسط جبرئیل امین بر قلب آن حضرت نازل شده تشابهی نداشت؛ زیرا به فرموده‌ی خدای سبحان، نزول قرآن از آغاز تا به انجامش، همراه با حق بوده است: (وبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا)(اسراء/۱۰۵)، در جایی‌که حق محض وجود دارد، جایی برای اشتباه حق و باطل و تشابه نیست. در آن مراحل که لفظ و مفهوم وجود ندارد، تشابهی هم نیست. اما آن‌جا که خداوند می‌خواهد با زبان عربی با مردم سخن بگوید، برخی از آیات متشابه می‌شوند. در واقع تشابه از عوارض این عالم ماده است، وگرنه خداوند این تشابه را نازل نکرده است.»[۲۲۹]
ایشان در جای دیگر،[۲۳۰] برای تأیید و تأکید این معنا آورده‌اند: «راسخان در علم «کلّ من ربّنا» نمی‏گویند، بلکه می‏گویند: (کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا)، شاید اضافه شدن (عِندِ) برگرفته از پیام این آیات باشد: (…وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًامَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ… )(نساء/۷۸ ـ ۷۹)؛ اگر خیر و نیکی به آنان برسد، می‏گویند از نزد خداست و چنان‌چه حادثه‌ی ناگواری دامنگیرشان شود، آن را از پیش تو می‏دانند! در پاسخ آنان بگو که همه از نزد خداست، پس این گروه را چیست که بر آن نیستند سخنی را دریابند! همه‌ی حوادث گوارا و ناگوار و حسنات و سیّئات «من عندالله» است؛ امّا حسنه هم «من عندالله» و هم «من الله» است؛ ولی سیّئه «من عندالله» است، زیرا بر اساس «توحید»، مؤثری جز خدا در جهان نیست؛ امّا «من الله» نیست، پس از نظر قرآن کریم سیّئات «من الله» نیست.
این‌جا نیز باید گفت که «محکمات»، هم «من عندالله» است و هم «من الله»؛ ولی «متشابهات» «من عندالله» است و «من الله» نیست. در مثال باران، کف روی سیل همراه باران از آسمان نیامده است، از این ‏رو راسخان در علم می‏گویند: (کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا) نه «کلّ من ربّنا». غرض آن‌که چون تشابه از خود آیه است نه از بیرون، پس «من نفسها» است نه «من الله»، همان‏طور که سیّئه‌ی تبهکار، «من نفسه» است نه «من الله».»
هرچند تقسیم‌بندی‌های این دو دانشمند به لحاظ تعبیر متفاوت است و ممکن است در نگاه اول متعارض به نظر آید، اما هیچ‌یک دیگری را نفی نمی‌کند؛ آن‌جا که آیت‌الله معرفت تشابه را شأنی می‌داند، در واقع شأن آیات چنین است که تشابه ایجاد می‌شود. اما در اعتقاد آیت‌ال
له جوادی آملی به تشابه نسبی، این تشابه نسبت به سطح فهم مردم در نظر گرفته شده است.

 

 

 

 

۳-۵-تأویل

 

با بیان مفهوم تأویل، رابطه‌ی آن با آیات محکم و متشابه را بررسی کرده، و دیدگاه آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی را می‌آوریم.

 

۳-۵-۱-مفهوم «تأویل»

 

تأویل از «اَوْل» به معنای رجوع، اشتقاق یافته،[۲۳۱] و معنای آن، با نظر به ریشه‌ی اصلی‌اش «ارجاع» است.[۲۳۲] در کتاب‌های لغت برای تأویل معانی فراوانی ذکر شده، که می‌توان آن‌ ها را در سه دسته قرار داد:
الف.برگرداندن چیزی به هدفی که آن مد نظر است،[۲۳۳] ارجاع کلام و صرف آن از معنای ظاهر به معنای پنهان‌تر از آن،[۲۳۴] نقل ظاهر لفظ از وضع اصلی آن، به چیزی که محتاج به دلیل است،[۲۳۵] صرف آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با کتاب و سنّت.[۲۳۶] و معانی رَجَعَ، اَرْجَعَ و رَدّ که برای فعل ماضی آن (اَوّلَ) ذکر شده، مناسب با همین دسته است. جامع همه‌ی این معانی «بازگردانیدن شیئی یا کلامی، به مقصود و مراد از آن است». این معنا با معنای ریشه‌ی اصلی آن و نیز با آن‌چه که طبرسی در «مجمع البیان» ذکر نموده (بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر)،[۲۳۷] موافق است.
ب.آشکار ساختنِ آن‌چه که شیئی به آن بازمی‌گردد،[۲۳۸] روشن ساختن کلامی که معانی آن مختلف بوده و جز با بیانی فراتر از الفاظ آن میسر نباشد.[۲۳۹] خبر دادن از معنای کلام، تبیین معنای متشابه،[۲۴۰] تفسیر باطن و خبر دادن از حقیقت مراد، تعبیر کردن خواب، آن‌چه را که کلام به آن بازمی‌گردد، و از معناهای فعل آن «دبّره، قَدَّره و فَسَُره»،[۲۴۱] که برای فعل ماضی آن ذکر شده است، مناسب با همین دسته است. و جامع این دسته از معانی، تفسیر و بیان مقصود و مراد پنهان از شی‌ء و کلام است. و با توجه به خصوصیاتی که در پاره‌ای از این معانی وجود دارد، می‌توان گفت: تأویل، نوع خاصّی از تفسیر است و این معنا موافق با نظر کسی[۲۴۲] است که تفسیر را أعم از تأویل معرفی نموده است.
ج.انتهای شیء، مسیر، عاقبت و آخر آن، عاقبت کلام و آن‌چه که کلام به آن بازمی‌گردد،[۲۴۳] معنای پنهان قرآن که غیر معنای ظاهر آن است.[۲۴۴] جامع این معانی را می‌توان «چیزی که شی‌ء یا کلام به آن بازمی‌گردد» دانست و تفاوت اصلی این دسته با دو دسته‌ی قبل این است که دو دسته‌ی قبل، معنای مصدری است و این دسته معنای وصفی.
با توجه به آن‌چه گذشت، روشن می‌شود که از دیدگاه لغت‌شناسان، تأویل هم به معنای مصدری استعمال می‌شود و هم به معنای وصفی و در هر دو معنا، کاربرد آن نه تنها اختصاص به قرآن کریم ندارد، بلکه در مورد غیر کلام نیز به کار می‌رود و هم‌چنین معلوم شد که تأویل در نزد اهل لغت، در سه دسته از معانی به کار می‌رود که در دو دسته‌ی اول و سوم، کاملاً با تفسیر مغایرت دارد و در دسته‌ی دوم أخص از تفسیر است.
هم‌چنین با توجه به این‌که دسته‌ی اول از معانی مزبور، مناسب‌تر با «اَوْل»، به معنای رجوع (ریشه‌ی اصلی کلمه‌ی تأویل)، می‌باشد و با التفات به این‌که استعمال مصدر در معنای وصفی خلاف اصل است و نیاز به قرینه دارد، می‌توان گفت: دسته‌ی اول از معانی، اصل، و دو دسته‌ی دیگر، فرع آن است و در صورت نبودن قرینه، مراد از کلمه‌ی‌ تأویل، دسته‌ی اول از معانی آن است.

 

۳-۵-۲-رابطه‌ی تأویل با آیات محکم و متشابه[۲۴۵]

 

کلمه‌ی «تأویل» هفده بار در قرآن کریم استعمال شده است. دوازده بار در مورد غیر قرآن و پنج بار در مورد قرآن به کار رفته است (دو بار به‌طور یقین و به اتفاق مفسران و سه بار به حسب ظاهر و به نظر مشهور) و از آن دوازده مورد، چهار بار در حال اضافه به احلام و رؤیا و یا ضمیری که به رؤیا برمی‌گردد، به کار رفته،[۲۴۶] که به‌طور یقین و به اتفاق مفسران، به معنای تعبیر خواب و محکی عنه رؤیا است و سه بار در حال اضافه به «الأحادیث» است.[۲۴۷] که به تبع اختلاف در این‌که از «الأحادیث» چه معنایی مقصود باشد، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است،[۲۴۸] ولی به قرینه‌ی سیاق، معنای تعبیر خواب و محکّی عنه رؤیا با ظاهر آیه سازگار‌تر است و یک‌بار هم در حال اضافه به ضمیر به کار رفته است.[۲۴۹] که به تبع اختلاف در مرجع آن ضمیر، در معنای تأویل نیز اختلاف شده است، اگر در این مورد، مرجع ضمیر، رؤیا و آن‌چه که آن دو زندانی در خواب می‌دیدند،[۲۵۰] باشد و یا واژه‌ی طعام در (طَعامٌ تُرزقانِه) باشد و مقصود از طعام، همان طعامی باشد که آن دو زندانی در خواب می‌دیدند، در این‌جا نیز تأویل به معنای تعبیر خواب است و کسانی که ضمیر را به طعام برگردانده و طعام را نیز همان طعامی که برای زندانیان آورده می‌شد، دانسته‌اند، تأویل را در این‌جا به حقیقت و مآل طعام و ماهیّت و کیفیّت و سایر احوال آن معنا کرده‌اند.[۲۵۱]
علاوه بر موارد یاد شده، کلمه‌ی تأویل دوبار در مورد کارهایی که حضرت خضر انجام داد و اسرار و اهداف آن برای حضرت موسی پنهان بود به کار رفته،[۲۵۲] که در این دو مورد، به معنای حکمت و اسرار آن کارها است. و یک‌بار در مورد «رجوع به خدا و رسول، برای اطاعت از حکم و داوری آنان در تنازعی که پیش آمده» به کار رفته،[۲۵۳] و یک‌بار در مورد «ایفای کیل و توزین با ترازوی مستقیم» استعمال شده است،[۲۵۴] که هرچند تعبیرات مفسران در بیان معنای آن، در این دو مورد مختلف است،[۲۵۵] ولی این دیدگاه که مراد از آن، نتیجه و ثمری است که بر آن کارها مترتب می‌شود و می‌توان آن را «عاقبت» نامید، با ظاهر آیه سازگارتر است.
و اما پنج مورد که در مورد قرآن به کار رفته است (دوبار به طور قطع و به اتّفاق مفسّران[۲۵۶] و سه بار به حسب ظهور[۲۵۷] و بنابر نظر مشهور)، گرچه در معنای تأویل در این خصوص در بین مفسّران تا حدّی اختلاف وجود دارد، ولی بر اساس تحقیقی که با دقت در آیات مربوطه و ملاحظه‌ی قراین متّصل و منفصل و روایات مربوط به این آیات انجام گرفته، تأویل قرآن در لسان آیات کریمه و روایات مربوط به آن، در معانی ذیل به کار رفته است:
الف)معنای حقیقی و منظور واقعی برخی از آیات متشابه؛
ب)معنا و معارف باطنی آیات کریمه، أعمّ از آیات محکم و متشابه؛
ج)مصداق خارجی و تجسّم عینیِ وعد و وعیدهای قرآن کریم در مورد آخرت و سایر پیش‌گویی‌های آن؛
د)مصادیق برخی از آیات کریمه، که از دید عرف و افراد عادی پنهان است.
بحث انگیزترین آیه‌ی دربردارنده‌ی واژه‌ی تأویل، آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران می‌باشد که دیدگاه‌های مهم درباره‌ی تأویل برگرفته از همین آیه است. در آیه‌ی مذکور تأویل به گونه‌ای با معنای متشابه پیوند خورده است و شناخت تأویل ارتباطی تنگاتنگ با آیات محکم و متشابه دارد.

 

۳-۵-۲-۱-اختصاص تأویل به آیات متشابه

 

«تشابه در قرآن بر دو وجه آمده:
۱- به معنای شبیه و همانند که بر دو قسم است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...