۲٫۱٫۱۴٫ استعدادها در سطح ذخایر استعداد[۷۲]
اکثر سازمانها استعدادهایشان را در ذخیرههای استعداد گروهبندی می کنند. ذخیره استعداد، جمعی از کارکنان دارای استعداد را توصیف می کند که به عنوان افراد مستعد شناسایی شده اند، آنها میتوانند اشکال مختلفی به خود بگیرند و برای مثال به عنوان ابزاری برای منابع یابی کار پروژهای ،افراد جایگزین و نیرویابی داخلی به کار میروند. در برخی سازمانها با طبقه بندی ذخایر استعداد مختلف مواجه میشویم ، برای مثال استعداد استثنایی برای نقش های سطوح اجرایی ،در حال ستاره شدن ، رهبران نوظهور و استعدادهای بومی (تانسلی،۲۰۱۱،۲۷۳-۲۶۶).
مسئله اصلی این است که هر کسی می تواند به عنوان یک فرد دارای پتانسیل بالا در سازمانهای مختلف و یا در هر زمان به کار گرفته شود. در برخی سازمانها شخص باید به سطح خاصی در سلسله مراتب سازمانی برسد تا به عنوان یک پتانسیل بالا برچسب بخورد. برای برخی محققان، استعداد به عنوان مجموعه توانایی ضروری تعریف می شود، که بدست آوردن آن در بازار نیروی کار مشکل است و تحت عنوان کمیابی مهارت ها مطرح است(پیانسون و آنوریت ،۲۰۱۰)
از این تعاریف در مییابیم که دو مبنا برای تعریف استعداد وجود دارد: گروهی که استعداد را به عنوان توانایی ذاتی هر فرد در انجام فعالیت میدانند که میزان آن در بهرهوری فرد اثر گذار میباشد و گروهی که استعداد را حاصل موقعیت فرد در سلسله مراتب میدانند به این منظور که افرادی در سطوح بالای سازمانی قرار میگیرند که دارای عملکرد بالا میباشند.
گروهی از محققین قائل به طبقه بندی افراد سازمانی از نظر استعدادهایشان میباشند، بدین منظور که طبق گفته هیوزلید[۷۳]، بتی[۷۴] ، بکر[۷۵]،)۲۰۰۵)مدیران منابع انسانی سازمان باید کارکنان با استعداد را پشتیبانی و کارکنان و مشاغل بدون بازده و ارزش افزوده را حذف کنند. گرو یسبرگ [۷۶]و همکاران(۲۰۰۴) نیز چنین استعدادهایی را در سازمان به عنوان ستارگانی (کارکنان سطح الف یا عالی ) میبینند که به عنوان یکی از بهترینها در صنعت رتبه بندی شده اند. به همین دلیل کانگر [۷۷]و ردی [۷۸](۲۰۰۷) استعداد را به عنوان گروهی از کارکنان میشناسند که از نظر دانش و مهارت، بالاتر از سطح متوسط هستند و برای ارتقا به پستهای اجرایی آمادهاند و طبق مطالعات صورت گرفته، بطور کلی ادبیات تحقیق “استعداد” به این می پردازد، که اکثر تعاریف استعداد به پتانسیلها خصوصا پتانسیل بالا اشاره می کنند هم توسط مسولان اجرایی مدیریت و هم مجامع دانشگاهی به دو طبقه اصلی تقسیم می شود:
افراد دارای پتانسیلهای شخصی(توانایی ذاتی بالا):بوکینگهام و کلیفتون،۲۰۰۱،گرویسبرگ و همکاران،۲۰۰۴ و تانسلی و همکاران ،۲۰۰۶)
افراد با استعداد (دارای عملکرد بالا ): جونز و گوفی ،۲۰۰۷،گروسبرگ ،۲۰۰۴،کارنگروردی،۲۰۰۷،بکر و همکاران ،۲۰۰۷٫
نخست اینکه ،استعداد یک مقوله درونی در افراد است که الگوهای تفکر، احساس و رفتاری که در درون آنهاست را نشان میدهد. پیشینه کردن این استعداد باعث می شود که افراد فعالیت خود را بهتر انجام دهند. ثانیا ، استعداد تحت عنوان افرادی تعریف می شود، که در پستهای کلیدی یا رهبران تیم ها قرار دارند . همچنین افرادی که قابلیت های منحصر به فرد دارند یا دارای ویژگی خاصی برای سازمان میباشند. از طرفی، گروهی از کارکنان که دارای مهارت عملکرد و ویژگیهای آموزشی بالاتر از متوسط هستند، به عنوان افرادی که آماده ارتقا برای پستهای اجرایی هستند نیز شناخته میشوند، زیرا آنها از بهترین کارکنان در سازمان به شمار میآیند .(پیانسون ،۲۰۱۰،۷).
بنابراین در این پژوهش به بررسی مجموعه کارکنانی که تحت عنوان استعداد یا نخبه شناسایی شده و در پستهای خاص سازمانی مطابق با مجموعه مهارتهایشان مشغول به فعالیت میباشند، به عنوان استعدادهای سازمانی یا نخبگان سازمانی پرداخته می شود . در ابتدا افراد دارای پتانسیل بالا از طریق سیستم جذب ممتازین شناسایی و بکار گرفته میشوند و سپس طبق فرایند ارتقا در مسیر شغلی در سطوح عالی سازمانی قرار میگیرند.
۲٫۱٫۱۵٫ کارکنان با پتانسیل بالا در مقابل کارکنان با عملکرد بالا
اشتباه رایجی که رهبران در هنگام شناسایی جانشینان و کارکنان با پتانسیل بالا انجام می دهند، اشتباه در تشخیص یک فرد با عملکرد بالا و یک فرد با پتانسیل بالا میباشد. این نکته می تواند ابهام برانگیز باشد، از آنجا که یک فرد با پتانسیل بالا باید همواره عملکرد بالا داشته باشد اما یک فرد با عملکرد بالا ممکن است یک فرد با پتانسیل بالا نباشد، چرا که ممکن است اینان خواهان رشد و پیشرفت بیشتر نباشند و یا توانایی تغییر موقعیت را نداشته باشند و یا فاقد مهارت تفکر راهبردی باشند که برای رشد به مراحل بالاتر لازم است.
عوامل زیادی میتوانند مانع از تبدیل یک فرد با عملکرد بالا به یک فرد با پتانسیل بالا شوند این عوامل معمولا در طول زمان تغییر می کنند. برای مثال ممکن است کارمندی نخواهد یا نتواند تغییر وضعیت دهد، مگر اینکه عاملی از شرایط شخصی او تغییر یابد و با این تغییر به طور کامل انعطافپذیر شده و بخواهد که وضعیت او تغییر کند. رهبران هم گاهی میان تفاوتهای فرایند ارزیابی استعداد و فرایند ارزیابی عملکرد دچار ابهام و سردرگمی میشوند (جزنی ،۱۳۸۸،۷۹)
۲٫۱٫۱۶٫ نیاز به استعداد در سازمان
عوامل بسیاری حاکی از تقاضا روز افزون استعداد و مدیریت آن میباشند. بدین معنی که سازمان باید دارای افراد با استعدادی باشد که آمادگی و توانایی سازگاری با تغییرات سازمانی را داشته باشند. در مطالعه ای جامع در زمینه مدیریت استعداد مستقیما بر شکاف عرضه و تقاضای استعداد جهانی می پردازد، چندین عامل را بیان می کند که ممکن است تقاضای استعداد را افزایش دهد که عبارتند از : رشد سازمان ، انتقال سازمان ، سرمایه گذاری در یک کسب و کار مهم و جدید، جهانی سازی، اشکال جدید شراکت و ضرورت استخدام مهارت های جدید در سطوح سازمان (استیل ،۲۰۰۷)
رشد سازمان باعث افزایش نیاز به کارکنانی می شود که قادر به مدیریت سازمانهای توسعه یافته و بزرگ باشند. حتی بحرانهای مالی جهانی و رکود اقتصادی نیاز به استعداد را کاهش نمیدهد. براساس نظر بیکلر[۷۹] و وودوارد [۸۰](۲۰۰۹)یافتن استعداد درست، در زمان درست، در جای درست، خصوصا در دوره اکنون رکود اقتصادی جهانی برای سازمان چالشی مستمر ایجاد کرده است . با این وجود ، استعداد به عنوان عامل بحرانی حیاتی و حیاتی سازمان به قوت خود باقی است. بعلاوه، انتقال از جامعه صنعتی به جامعه مبتنی بر دانش و ضرورت انتقال بر طبق آن، برسازمانها فشار می آورد و این امر کارکنان مستعدی میطلبد که قادر باشند به عنوان عامل تغییر عمل کنند و فرایند انتقال و ارزشآوری برای سازمان را بهینه کنند(ماتسودی[۸۱]،۲۰۰۸،۸۴-۷۳). علاوه بر این، سرمایه گذاری زیاد در کسب و کارهای اصلی و جدید مثل اینترنت، تقاضا برای مهارت های تخصصی و قابلیت های کاربردی در محدوده این حوزه کسب و کار جدید را افزایش میدهد. بعلاوه، افزایش جهانیسازی، که دلیل افزایش تقاضای جهانی شده است ، باعث حضور و عرضه شرکتها در سطح جهانی گردیده که این امر خود نیازمند کارکنان واقعا جهانی است، که تمایل به فعالیت در سرتاسر جهان دارند. از این رو، رقابت برای استعداد تبدیل به پدیدهای جهانی شده است، بنابراین تشدید رقابت بین شرکتها و سازمانها تقاضای جدیدی برای استعداد ایجاد می کند(بیکلر و وودوارد،۲۰۰۹).
از طرفی اشکال جدید شراکت (مثل طرح حفظ سلامت دولتی و خصوصی) منجر به ایجاد تقاضا برای کارکنان توانا در اشکال جدید ائتلاف ها و همکاریها می شود. سرانجام سرعت در همه این اتفاقات متغیر نیاز به سازمانهایی دارد که قادر به پیش بینی و استخدام استعدادهای مورد نیاز در همه سطوح سازمان باشند(کاپلی[۸۲]،۲۰۰۹، ۸۱-۷۴)
گذشته از موارد بالا که باعث ایجاد تقاضا میشوند روند تغییر در نیروی کار جهانی منجر به کمبود کارکنان شده است ، همانطور که نسل قدیمیتر بازار کار را ترک می کنند و نسل جدیدتر وارد بازار کار میشوند(چامبرز [۸۳]و همکاران ،۱۹۹۸).
کاهش تخمینی در عرضه استعداد(هارلی[۸۴]،۲۰۰۵)میزان استعداد موجود را کاهش میدهد و رقابت را تشدید می کند ، همان چیزی که مک کنزی آن را به عنوان “جنگ استعداد” مطرح می کند(میشلز[۸۵]،۱۹۹۹،۱۰-۸). بعلاوه ،نسل جدیدی که در سالهای آتی وارد سازمانها خواهد شد. دارای ویژگیهای خاصی میباشند از جمله اینکه ترجیحات و انگیزانندههای مختلفی دارند، همچنین وفاداری کمتری نسبت به کارفرمایانشان از خود نشان می دهند. بنابراین استعدادهای کمی در نسل جدید انتظار دارند که عملکردشان مورد تحسین قرار گیرد و پتانسیل آنها توسعه یابد و تمایل کمتری به ترک سازمان دارند(توگلان[۸۶] ،۲۰۰۹)
همانطور که در بالا ذکر شد، چندین عامل در افزایش تقاضای استعداد تاثیر گذارند . افزایش تقاضا برای استعداد نیاز به شناسایی ،انتخاب ،نگهداری و توسعه کارکنان مستعد را به طور اثر بخش افزایش خواهد داد و سپس نیاز به مدیریت استعداد موفقیت آمیز را افزایش می دهد. هر چند که این نیاز به آسانی محقق نمی شود(گرستروم[۸۷]، همکاران ،۲۰۰۹)
۲٫۱٫۱۷٫ عوامل درونی و بیرونی تاثیرگذار بر مدیریت استعداد
سازمانها به عنوان یک سیستم باز برای رشد و کمال بایستی همواره خود را با عوامل متغیر داخلی و خارجی سازگار و هماهنگ سازند. با اجرای سیستم مدیریت استعداد، عواملی از داخل و خارج سازمان بر روی موفقیت و یا عدم آن تاثیر میگذارند. مورتون[۸۸](۲۰۰۴)چندین عامل خارجی که می تواند نقش جلو برنده و یا جلوگیری کننده را در سیاستهای مدیریت استعداد داشته باشد بر شمرده است.
اینها شامل اقتصاد، ادغام و یکی شدنهای سازمانی، برنامه های توسعه جهانی میباشند. تاثیر اقتصاد بر مدیریت استعداد به طور واضح از طریق عرضه و تقاضای نیروی انسانی میباشد. ادغام شرکتها هم تاثیر عمیق بر مدیریت استعداد دارد، که نتیجه آن اضافه آمدن کارکنان در همه سطوح و تعداد بالایی از افراد با پتانسیل بالا اما با تعداد محدود پست سازمانی است و نتیجه دیگر آن ایجاد تنوع بیشتر در محیط کار و بوجود آمدن مفاهیم جدید فرهنگی در سازمان است که به تبع بر مدیریت استعدادها نیز تاثیر خواهد گذاشت(مورتون،۲۰۰۴). برنامه های توسعه جهانی نیز بر مفهوم تنوع فرهنگی، جایگاههای شغلی بین المللی و نیاز به درک کردن موثر با نیروی کار محلی تاثیر دارد.
عوامل داخلی میتوانند هم به صورت فرصت و هم به صورت یک محدودیت برای فرایند مدیریت استعداد به حساب آیند. یکی از مهمترین عوامل داخلی تاثیر گذار بر سیاستها و عملکردهای مدیریت استعداد، تعریف این عبارت است. اگر ما آن را هم معنای فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و یا برنامه ریزی نیروی کار در نظر بگیریم و یا اگر مدیریت استعداد بر همه کارکنان و یا بر افراد بخصوصی که بیشتر مستعد هستند تاکید داشته باشد، تاثیرات متفاوتی به دنبال خواهد داشت. طبق تحقیقی که مورتون(۲۰۰۴) انجام داد مهمترین عوامل داخلی تاثیرگذار بر مدیریت استعداد را اولا همکاری و مشارکت مدیران ارشد با این فرایند و دوما هم راستایی مدیریت استعداد با اهداف استراتژیک شرکت شناخته شدند(هوگزوروگ،۲۰۰۸،۷۵۷-۷۴۳)
استراتژی نگهداشت استعدادها در کشورهای مختلف دارای محرکهای متفاوتی میباشد بعنوان مثال: در برزیل، فرانسه و هلند احساس رضایت و انگیزش، در ژاپن آموزش دادن افراد به اعتماد و احترام، در ایتالیا شکل دادن یک بازنگری موثر بر عملکرد و در کره شمالی پاسخگو دانستن افراد درباره عملکرد از جمله روشهای موثر در هر کشور برای نگهداشت کارکنان در سازمان میباشد(مورگان[۸۹] و همکاران، ۲۰۰۸).
در کل، سازمانهای امروزی به دنبال جذب افراد با استعداد هستند. در این میان سازمانی موفق خواهد بود که بتواند پس از جذب این استعدادها آنها را نگه دارد. با ایجاد فضای شغلی مناسب، ارتباطات بین فردی موثر و محیطی جذاب برای افراد و همچنین ایجاد مسیر پیشرفت شغلی برای آنها میتوان احتمال ترک این افراد را کاهش داد. سازمانها باید به استعدادهای خود اجازه دهند که پتانسیلهای خود را بشناسند و بتوانند فرصتهای موجود را تشخیص داده و از آنها به بهترین نحو برای سازمان استفاده نمایند.
۲٫۱٫۱۸٫ مولفههای مدیریت استعداد ، تعریف و دیدگاه
مولفههای مدیریت استعداد که در برگیرنده کارکردهای منابع انسانی در رابطه با استعدادهای سازمان نیز میباشند بدین صورت بیان میگردند:
جذب و شناسایی استعدادها [۹۰]
انتخاب استعدادها [۹۱]
توسعه استعدادها[۹۲]
حفظ و نگهداری استعدادها[۹۳]
به کارگیری استعدادها [۹۴]
۲٫۱٫۱۸٫۱٫ جذب و شناسایی استعدادها
شناسایی و جذب استعدادها، فرایند شناسایی افراد دارای پتانسیل بالا از بین متقاضیان کار و جذب آنها به سازمان میباشد. افراد شایسته یا از داخل سازمان شناسایی میگردند و ارتقا مییابند یا از متقاضیان بیرون سازمان جذب میشوند . به دنبال ایجاد طوفان عظیم استعداد و پیشی گرفتن عرضه از تقاضای مهارت های کلیدی و تقاضای رهبران، ضرورت بیشتری برای سازمانها بوجود آمده است، تا برای جذابتر شدن در دید اشخاص با استعداد و ایجاد یک فرهنگ عملکرد بالا، مشارکتی شدن کارکنان و رشد آنها تلاش بیشتری انجام دهند. سازمانها تنها میتوانند به عنوان بهترین کارفرما در استخدام سبقت بگیرند و محیطکاری را ایجاد کنند که افرادی واقعا دوست داشته باشند در آن کار کنند . هر چه سازمانی از لحاظ پتانسیلها ،کارکنان واقعی و سطوح بالای مهارت و استعداد جذابتر شود قادر است جذب و نگهداری بهتری داشته باشد و بالتبع عملکرد و نتایج بهتری هم خواهد داشت.
در طول بیست سال گذشته یک جا به جایی تدریجی قدرت از کارفرما به سمت کارمند ایجاد شده است . رشد ناگهانی دسترسی به اطلاعات بین المللی، اینترنت، توسعه موسسات و سایتهای کاریابی و شبکه های اجتماعی به کارجویان این اجازه را میدهد تا به جستجوی مشاغل و مقایسه آنها براساس حقوق و مزایا بپردازند. این امر سازمانها را مجبور خواهد کرد از طریق روشهای افزایش نرخ پیشنهاد استخدام، سیستم حقوق و مزایا بپردازند. این امر سازمانها را مجبور خواهد کرد از طریق روشهای افزایش نرخ پیشنهاد استخدام، سیستم حقوق و مزایای منعطف و نامحسوس، عوامل نرم مثل کیفیت رهبری، ارتباطات، اعتبار سازمان، ایجاد فرصتهای توسعه، فرهنگ برتر، سلامت روانی و جسمی، امنیت، فلسفههای محیط، طرحبندی زیبای اداره سازمان و ایجاد امکانات رفاهی بیشتر مثل رستوران، باشگاه، تسهیلات ورزشی در زمینه استخدام افراد دارای پتانسیل بالا رقابتیتر عمل کنند. (مرکز مشاوره کاتالسیت[۹۵]،۲۰۰۹)
بنابراین با توجه به اینکه شناسایی و جذب کارکنان از فعالیتهای حیاتی هر سازمان به شمار می آید. مسئولیت استخدام استعدادها، نه تنها زمانبر میباشد، بلکه نیازمند سرمایه گذاری مالی در این زمینه است. سازمانها باید در زمینه توسعه استراتژی استخدام خلاق بوده و از بکارگیری روشهای سنتی استخدام در جذب نیروی کار جدید پرهیز نمایند. استراتژی های پیشنهاد شده سایتهای شبکه ای محاورهای، برنامه های ارجاعی و صفحههای شغلی آنلاین میباشند (فلیپس و روپر[۹۶]،۲۰۰۹،۱۶-۷)
پس برنامه ریزی در این عرصه می تواند بسیاری از هزینهها را کاهش داده و نتیجه خوبی به دنبال داشته باشد. با شناسایی استعدادهای درون سازمان، مدیران قادر خواهند بود استعدادهای برجسته را در جهت اهداف سازمان هدایت کرده و آنها را پرورش دهند و با جذب افراد با استعداد خارج از سازمان، انرژی و نیروهای تازهای را به تزریق کنند. در این مرحله نیازمند راهبردهای مناسبی برای جذب استعداد میباشیم(رضاییان و سلطانی ،۱۳۸۸)
در گزارشات تاوپرین[۹۷] (۲۰۰۵) از عوامل زیر به عنوان استراتژی های جذب افراد با استعداد برای استخدام در سازمان نام برده شده است. رقابت برپایه پرداخت، تعادل میان کار و زندگی، فرصتهای پیشرفت شغلی، مزایای رقابتی،کار چالشی، افزایش حقوق بر پایه عملکرد فردی و فرصتهای توسعه و یادگیری و شهرت سازمان به داشتن کارفرمای خوب (رضاییان و سلطانی ،۱۳۸۸)
ترنک [۹۸]و همکارانش (۲۰۰۲) افراد با استعداد را به دو دسته افراد با توانایی و پتانسیل شناختی بالا و افراد با مدرک تحصیلی بالاتر تقسیم بندی می کند و چند عامل را به عنوان عوامل جذب آن به سازمان بیان می کند که عبارتند از:
۱)چالشی بودن کار،کار چالش برانگیز یکی از انگیزه های مهم این دو گروه برای جذب شدن به یک سازمان است زیرا کسانی که در حال حاضر دارای تواناییهای بالا میباشند در جستجوی شغلی میباشند که دارای چالشهای بیشتر و همچنین نیازمند سطوح بالای شایستگی باشد. از طرفی، این گروه ها انتظار بالاتری از موفقیت دارند. موقعیتهای چالشی یکی از رجحانهای افراد با تحصیلات بالاتر میباشد، زیرا آنها فرصت مییابند خودشان را در برابر همکاران مستعد بسنجند.
۲)پاداش و شناخت شدن ،افراد دارای مدرک تحصیلی بالا به سیستمهای پاداش فرد محور نسبت به پاداش مبتنی بر عملکرد گروه اهمیت بیشتری می دهند و به طرحهای پرداخت متغیر نسبت به پرداخت ثابت تمایل بیشتری دارند آنها همچنین به فرصتهای ارتقا و سیستمهای دارای مسیر شغلی سریعتر توجه بیشتری دارند و برتحسین شدن و شناخته شدن در سازمان تاکید دارند.
۳)تعهد و التزام به سازمان، افراد با مدرک تحصیلی بالا به دلیل تخصص و تبحری که دارند، بیشتر به فرصتهای کارآفرینانه تمایل نشان می دهند و کمتر به کارفرمایان متعهد باقی میمانند و به محض یافتن فرصتهای بهتر در سایر سازمانها جذب آنها میشوند. به همین خاطر سازمانها برای جلوگیری از ترک خدمت کارکنان مستعد باید زمینه های حفظ کارکنان نخبه را از طریق کارکردهای مناسب و همچنین تناسب شاغل با موقعیتش در سازمان فراهم کنند.
۲٫۱٫۱۸٫۲٫ انتخاب استعدادها
انتخاب مرحله ای است برای پذیرفتن یا رد تقاضاهای مراجعان و متقاضیان کار، به گونه ای که شایستهترین، مناسبترین و با استعدادترین آنها برگزیده و تعیین شوند. روشهای متعددی برای انتخاب افراد مناسب وجود دارند. چند نمونه از بهترین این روشها عبارتند از: مصاحبه ساختار یافته،کانون ارزیابی و فرایند اجتماعی کردن (معالی ،تاج الدین ،۱۳۸۷). هدف از فرایند انتخاب کارکنان با استعداد، گزینش افراد از میان منبعی از کاندیداهای واجد شرایط است که بتوانند به بهترین نحو کار مورد نظر را انجام دهند .(بایرزو روو،۲۰۰۸)موسسه مجاز نیروی انسانی و توسعه در فرایند انتخاب خود از روشهای متعددی استفاده کرده است که عبارتند از :مصاحبه مبتنی بر شایستگی، مصاحبه مبتنی بر فرم تقاضای کار، مصاحبه ساختاریافته، مصاحبه تلفنی، آزمون مهارت های تخصصی، پرسشنامه شخصیتی، نگرشی و روانسنجی، آزمون سطح دانش، تمرینات گروهی، آزمون مهارت های عمومی (موسسه مجاز نیروی انسانی و توسعه ،۲۰۱۰)
۲٫۱٫۱۸٫۳٫ توسعه استعدادها
طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی اثر مدیریت استعداد بر جانشین پروری نیروی انسانی مستعد با ملاحظه مدیریت ...