پایان جنگ سرد اهمیت سه مساله را در روابط خارجی ایرا ن برجسته کرده است. ژئو پولیتیک ،بی ثباتی های ژئو استراتژیک و جهانی شدن .پس از گذشت دو دهه ایران هنوز تلاش می کند ،پس از تغییرات سیستمی که بین سالهای 1989 تا 1991اتفاق افتاد و نتیجه آن از دور خارج شدن ایدئولوژی کمونیسم،اتحاد دوآلمان و فروپاشی شوروی بود،جایگاه خود را در نظام بین المللی نوین پیدا کند.ضمن آنکه در این نظم نوین آمریکا به عنوان یک قدرت فرا منطقه ای بی رقیب در دنیا و خاورمیانه ظاهر شده است.
واشینگتن اهمیت زیادی برای منابع انرژی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس قائل است. این منطقه به مهمترین منطقه جهان به لحاظ استراتژیکی و به یکی از بزرگترین ذخایر مادی در تاریخ جهان تبدیل شده است. از اینرو، پیشبینیهای اطلاعاتی در آمریکا برای هزاره جدید حکایت از تداوم کنترل آمریکا بر نفت خاورمیانه دارند، و تصرف عراق نیز برای همین منظور برنامهریزی و تعقیب شد.
در راستای این استراتژی، سیاست آمریکا در قبال ایران به عنوان یک قدرت رقیب شکل گرفت. آمریکا با اشاره به قدرت در حال ظهور ایران و با به تصویر کشیدن آن به عنوان منبعی برای تهدید و بیثباتی در منطقه سعی داشت کشورهای دیگر را از ایران بترساند. هدف این سیاستها عمدتاً خنثی کردن قدرت نرم قابل ملاحظه ایران و به طور کلی جلوگیری از رشد شیعه در منطقه است. این سیاست با واقعیات موجود درباره ایران در تضاد است. نظر سناتور آمریکایی، چاک هاگل، در این زمینه جالب توجه است. او استدلال میکند که «در خاورمیانه قرن 21، ایران یک مرکز ثقل و یک قدرت منطقهای مهم به حساب میآید. آمریکا نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد. سیاست استراتژیک آمریکا باید نقش ایران را امروزه و طی 25 سال آتی به رسمیت بشناسد.» او میافزاید که «برخورد نظامی آمریکا با ایران خاورمیانه و جمعیت مسلمان جهان را شعلهور خواهد ساخت و به امنیت آمریکا و نیز منافع سیاسی، اقتصادی و استراتژیک آمریکا در سراسر جهان لطمه شدیدی وارد خواهد ساخت.»
پس از سقوط رژیم صدام در عراق، برای نخستین بار از زمان سقوط امپراتوری عثمانی، اکثریت شیعه توانست نقشی مهم و تعیین کننده در حکومت عراق به دست آورد. از سوی دیگر، همچنین در افغانستان اقلیت شیعه متعلق به گروه قومی هزاره موفق گردید در دولت جدید افغانستان به رهبری حامد کرزای سهم داشته باشد. گرچه به قدرت رسیدن دو دولت جدید در غرب و شرق ایران به جای دولتهای پیشین که در گذشته چالشهای بزرگی در برابر ایران قرار داده بودند، نفوذ استراتژیک ایران را در منطقه افزایش داده است. سیاست خاورمیانهای آمریکا که ملهم از سوء ظن شدید این کشور نسبت به ایران است، سبب گردیده تا ایران موقعیت جدید در منطقه را یک فرصت و در همان حال یک تهدید تلقی کند.
تقویت نقش و جایگاه ایران در محیط خود، همراه با پیروزی حزب الله لبنان در نبرد 33 روزهاش علیه اسرائیل سبب گردید تا آمریکا و حکومتهای محافظهکار عرب از نفوذ فزاینده شیعیان در منطقه خاورمیانه هراسان شوند. آمریکا با آگاهی از این واقعیت که نقش ایران در منطقه در حال افزایش است، در چارچوب سیاست چند وجهی خود در مواجهه با ایران تلاش میکند با بهره گرفتن از نفوذ بینالمللی خود در برابر برنامه هستهای ایران اجماع به وجود آورد.( واعظی ،عامری ،آبان 89)
ایران برای برای عبور از خطراتی که پیامد این جو سنگین روانی میباشد ،ازسیاستی با مفهوم “هم شمال و هم جنوب” که توسط رمضانی ترویج شده است ،استفاده کرده است.این راهبرد از سویی به فاصله میان آمریکا و اتحادیه اروپا و ژاپن در جهت کند کردن تاثیر تحریم های آمریکا اشاره دارد و از سوی دیگر از طریق ایجاد گروه بندیهای منطقه ای نظیر اکو و سازمان دریای خزر وهمکاری با شورای همکاری خلیج فارس و گروه های جنوب آسیا خود را از تنگنا خارج کند. همچنین در داخل خاورمیانه اتحاد خود را با کشورهایی چون سوریه محکم کند و در خارج از خاورمیانه روابطش را با چین ،کره شمالی ،روسیه و هند مستحکم کند . (هینه بوش،1390:ص530 )
اما با تداوم تحریمها و گسترده تر شدن آن و تصویب قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران ،دایره روابط با کشورهای همجوار و کشورهای بزرگ اروپایی و آسیایی بسیار محدودتر شده و حتی سبب سوء استفاده این کشورها از ایران باتوجه به محدودیتهای که با آن روبرو می باشد ، شده است .به هر حال نگرانی از این شرایط به قدری جدی است که دکتر ولایتی نامزد اصول گرای انتخابات ریاست جمهوری 92 یکی از شعارهای مهم خود را آشتی با دنیا ذکر می کند.
گفتار دوم
2-3-3 عربستان، تناقض از ادعا تا عمل (رهبری جهان اسلام ،تبعیت از آمریکا)
هدف اولیه سیاست خارجی عربستان ،گسترش نفوذ این کشور در میان ممالک اسلامی و به دست گرفتن نقش رهبری آنهاست. اعمال نفوذ در کشورهای عربی و تحکیم جایگاه سیاسی خود در میان این دسته از کشورها بویژخ همسایگان ،رویه دیگر سیاست خارجی ریاض محسوب می شود،چرا که عربستان سعودی ،به عنوان جزئی از جهان عرب از نظر سیاسی و ژئوپولیتیکی خود را به آن وابسته می داند. همچنین نزدیکی و هم مرز بودن با کشورهای عربی خلیج فارس ز نظر امنیتی و حفظ رژیم سیاسی کشورهای مزبور مورد توجه این کشور است.به علاوه وابستگی به مجموعه کشورهای اسلامی رکن اساسی سیاست خارجی عربستان سعودی را تشکیل می دهد.
عربستان سعودی پس از استقلال همواره یکی از کشورهای مورد حمایت بلوک غرب بوده و لذا آل سعود به گونه ای دقیق ومحاسبه شده همواره سیاست خارجی خود را به موازات طرحهای کاخ سفید پیش برده است. موضوع مهم دیگر ،حفظ منافع دول غربی از سوی عربستان می باشد.به عنوان نمونه حضور گسترده آمریکاییها در بخشهای صنعتی ونظامی و حضور فزاینده کارگران وکارشناسان خارجی بویژه آمریکاییان حکام این دولت را به آمریکایها نزدیکتر کرده است تا جایی که موضوع را می توان در کنش و واکنشهای سیاسی منطقه مشاهده کرد. علاوه بر این عربستان سعودی کوشیده است تا درمقابل سیاستهای رادیکال جهان عرب نقش متعدل کننده ای ایفا کند.
سیاست خارجی عربستان را می توان در سه فضا مشخص کرد.
محدوده خلیج فارس که قلب و عمق استراتژیک اقلیمی و منطقه ای سیاست خارجی عربستان محسوب می شود واین استراتژی را از طریق شورای همکاری خلیج فارس و روابط دو جانبه اعمال می کند.
محدوده عربی که قلب وعمق استراتژی قومی (عربی)سیاست خارجی این کشور قلمداد می شود و این استراتژی را از طریق اتحادیه عرب و سازمانهای وابسته به آن اعمال می کند.
محدوده اسلامی که قلب و عمق استراتژی معنوی وروحی (اسلامی)سیاست خارجی سعودی می باشد واین استراتژی را ازطریق سازمان کنفرانس اسلامی و دهها سازمان تخصصی و وابسته به آن و سازمانهای اسلامی وتبلیغاتی مانند رابطه العالم الاسلامی،سازمان دعوت اسلامی ،سا زمان حمایت از حقوق اقلیتهای مسلمان در کشورهای غیر اسلامی و چند سازمان دیگر و همچنین از طریق سازمان ملل متحد و سازمانهای تخصصی وابسته به آن اعمال می کند.
همچنین حکومت سعودی از شبکه های تبلیغاتی عظیم (دهها روزنامه ،مجله ،شبکه ها ماهواره ای سعی در پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود داشته است. پس از بروز جنگ دوم خلیج فارس دراهداف ورفتار سیاست خارجی عربستان تحولاتی پدید آمد. از جمله مبارزه با اصول گرایی و اعمال سیاست شدت عمل
که از جمله دلایل آن؛ نگرانی نظام حاکم از رشد حرکت اصول گرایی در داخل ،تحت فشار قرار گرفتن سعودیها به دلیل رشد بنیاد گرایی اسلامی که مهد وپرورش آن را عربستان می دانند. همچنین تلاش عربستان که می کوشد که خود را به عنوان نمونه ای قابل رقابت و الگویی در فعالیتهای دینی جهان اسلام نشان دهد.
همچنین رژیم سعودی در طول چند دهه گذشته ،سیاست خارجی خود را بر شیوه و روش مدارا و جذب و کاهش دشمنی وتشنج با کشورهای مجاور و دولتهای ذی نفوذ در جهان به کار گرفته بود و در این شیوه از سیاست چک بانکی در حل مشکلاتی که با طرفهای خارجی روبرو میشد، استفاده می کرد و با بهره گیری از ثروت نفتی خود همواره مواضع کشورها را به نفع خود تغییر می دادکه علت به کار گیری این سیاست ،نداشتن توانمندی های سیاسی بود . اما این امر پس از بحران خلیج فارس و حمایت نیمی از کشورهای عربی از افدام رژیم عراق در اشغال کویت که دقیقا نقطه مخالف سیاست سعودیها بود ،موجب شد تا سیاست خارجی عربستان که بر اساس مدارا ودیپلماسی فعال پایه ریزی شده بود ،به یک سیاست حساب پس گیری و سیاست انفعالی و انتقالی تبدیل شود و با کشورهایی که در این بحران در کنا ر حکومت سعودی ناایستادند ،با خصومت و شدت عمل رفتار نماید. رژیم سعودی در راستای این تغییر موضع ،اقدام به اخراج چند تن از دیپلماتهای اردنی و فلسطینی ،یک ملیون یمنی و مصادره اموال آنها ،اخراج سودانی های مقیم کشور و شرکت در توطئه سر نگونی دولت سودانت نمود. همچنین برخورد با نهضت اسلام تونس و جبهه نجات اسلامی الجزایر نیز مورد توجه سیاست خارحی عربستان قرار گرفت. سیاست شدت عمل دولت سعودی نفوذ و تاثیر خارجی این کشور را در سطح خلیج فارس ،منطقه عربی و جهان اسلام کاهش داد به طوریکه سبب تضعیف موقعیت عربستان در صحنه رقابت فزاینده با دیگر قطب های رقیب خاورمیانه به ویژه مصر وایران شد.(زراعت پیشه،1384:ص226 )
1-2-3-3 تاثیر تحولات کنونی کشورهای عربی بر سیاست خارجی عربستان
عربستان سعودی در پرتو تحولات جهان عرب در صحنه سیاست خارجی منطقه ای خود فعالتر از گذشته ظاهر شده و سعی در نقش آفرینی بیشتر در تحولات اخیر خاورمیانه دارد. علت این موضوع را می توان در تلاش این کشور در بازیابی قدرت خود در برابر قدرتهای رقیب در منطقه دانست.
عربستان سعودی که قبل از انقلاب ایران با توجه به داشتن منابع غنی انرژی و همپیمانی با ایالات متحده آمریکا به تدریج به یک قدرت منطقهای تبدیل شده بود با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج ایران از ائتلاف با غرب، این کشور در منطقه خاورمیانه به قدرت بازیگری بیشتری دست یافت که جنگ بلند مدت دو قدرت منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران و عراق، فرصت مناسبی برای گسترش حوزه نفوذ برای این کشور فراهم کرد.
از نقش آفرینی های مهم عربستان سعودی در این دوره و در عرصه تحولات منطقه ای می توان به افزایش صادرات نفت برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران در زمان جنگ با عراق، برگزاری اجلاس آشتی ملی لبنان برای پایان جنگ داخلی این کشور در طائف و قرار دادن رفیق الحریری متحد خود برای اداره آن، کمک مالی به کشورهای همسو با غرب همچون اردن و مصر و در آخر همکاری همه جانبه با ایالات متحده آمریکا و نیروهای بین المللی در بازپس گیری کویت از عراق اشاره کرد . (آجورلو، 25 تیرماه 1391 (
اما با قدرت گیری مجدد جمهوری اسلامی ایران و فعال شدن در عرصه منطقه ای از اواسط دهه 1990 عربستان سعودی در رقابت با این کشور، نفوذ سابق خود را به تدریج از دست داد. این امر با پیروزی حزب الله در مجبور کردن اسرائیل در تخلیه جنوب لبنان در سال 2000، گسترش روابط استراتژیک ایران و سوریه و بالأخره قدرت گیری شیعیان عراق در پی اشغال عراق توسط ایالات متحده آمریکا، شدت گرفت. این موضوع سبب شکل گیری یک جریان قدرتمند به محوریت جمهوری اسلامی ایران شد که به شدت نفوذ عربستان سعودی را در منطقه خاورمیانه تحت تأثیر قرار داد.
علاوه براین با تضعیف قدرت منطقه ای عربستان و ظهور قدرت های جدید منطقه ای همچون ترکیه و قطر، نفوذ این کشور در منطقه بیش از پیش با چالش روبه رو شد. ترکیه بعد از سال ها از سیاست نگاه به غرب چرخشی به شرق داشته و بر اساس برخی از عوامل مانند قدرت تکنولوژیک، اقتصادی و نوع نظام سیاسی خود نفوذ زیادی در تحولات منطقه پیدا کرده است. قطر نیز بعد از افزایش قیمت نفت و گاز در سال 2005 به یکی از قدرت های مالی و رسانهای در منطقه تبدیل شده است.
این امر به قدرت و نفوذ منطقهای عربستان سعودی ضربه وارد کرد به طوری که دیگر در میان کشورهای منطقه و غرب از نفوذ سابق برخوردار نبود. برای مثال میتوان به عدم پذیرش میانجی گری این کشور میان جریانات سیاسی در عراق و همینطور شکست طرح سعودی و سوریه موسوم به “سین- سین” برای بحران داخلی لبنان اشاره کرد.
اگر چه علاوه بر موارد مطرح شده فوق یکی از دلایل افول قدرت عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه را باید روند کند گردش نخبگان در دستگاه سیاست خارجی این کشور که موجب قابل پیش بینی شدن و عدم تحرک بالای این دستگاه شده، بیان کرد. برای نمونه می توان به عدم تغییر وزیر امور خارجه این کشور سعود الفيصل از 1975 تاکنون اشاره کرد.
اما با تحولات اخیر در خاورمیانه که از سال 2011 آغاز گردید، عربستان سعودی درصدد بازیابی نقش خود در عرصه خاورمیانه برآمد. بر این اساس این کشور با ارائه کمک مالی و به راه انداختن جریان ایران هراسی در کشورهای انقلابی سعی در ایفای نقش موثر در آینده این کشورها دارد. همینطور با دخالت مستقیم و غیر مستقیم در تحولات کشورهای درگیر بحران داخلی همچون یمن، بحرین و سوریه به دنبال ایجاد تغییرات به نفع خود است. در ضمن برای فشار به جمهوری اسلامی ایران در تلاش برای جایگزین کردن نفت صادراتی ایران در پی تحریم های اعمال شده علیه ایران است. به نظر می رسد عربستان سعودی در ورای اقدامات خود برای مهار نقش ایران در منطقه خاورمیانه در رقابتی سخت با ترکیه و قطر برای به دست آوردن رهبری جریان محافظه کار منطقه است که مصادیق آن را میتوان این گونه بیان کرد. تقویت شبکه العربیه در مقابله با الجزیره قطر، عدم همکاری گروه های وابسته به عربستان سعودی در لبنان با طرح آشتی ملی که توسط ترکیه و قطر در بحران سال 2010 ارائه شد، عدم مشارکت فعال در حمایت از شورای انتقالی سوریه که مورد حمایت قطر و ترکیه قرار دارند و در مقابل حمایت از گروه های خارج از چارچوب شورای انتقالی همچون سلفیها. عربستان در سال های اخیر به دنبال بازیابی نقش فعال خود در عرصه خاورمیانه است که در این مسیر غیر از جریان مقاومت به محوریت ایران این کشور به رقابتی برای به دست آوردن رهبری جریان محافظه کار با کشورهایی همچون قطر و ترکیه وارد شده است.(آجرلو،25تیر 1391)
4-3 جمع بندی بخش
امروزه موضوعات خاورمیانه غالباً بر تقاضاهاى جغرافیایى، سیاسى و فرهنگى هویت هایی همچون فارسها، عربها، ترکها، کردها و غیره قرار دارد. و این ها به صورت زیربنایى و به دلیل نزدیکى سرزمینى، زبان مشترک و ریشههاى تاریخى به دنبال تحکیم خود بودهاند. بنابراین شیعه های عراقی، لبنانی و سوریهاى اول عرب هستند و بعد شیعه . علاوه بر این، شیعههاى ایرانى قبل از هر چیز فارس هستند. به این دلیل بود که شیعههاى عراقى به صورت فعال همراه با رژیم بعثى عراق در جنگ تحمیلی شرکت کردند و مقابله با ایران را در آن زمان یک وظیفه ملى میدانستند. حتى امروزه، علیرغم حمایت ایران، رهبری گروه های سیاسی شیعه عراق، از تند روترین تا معتدلترین جناحها بطور طبیعی دیدگاههاى مستقل خود را درباره نحوه اداره حکومت در عراق دارند. اگر چه یک حس وظیفه مذهبى و فرهنگى دو طرفه در سفر به کربلا و نجف و از این طرف به مشهد و قم در نزد ایرانیان و عراقی ها وجود دارد که براى هردو طرف بسیار محترم است، اما تصویر دیگرى نیز وجود دارد. براى مردم ایران با سوابق تاریخى و اجتماعى ـ فرهنگى معین، ایجاد یک ائتلاف بین ایرانیها یا نخبگانى با هر ملیت عربى دیگر سخت است .البته این احساس تمایز فرهنگى و داشتن هویت بیهمتا در طرفهای عربى حتی شاید با شدت بیشتر وجود دارد. این مسئله شاید بیشتر به دلیل فقدان طولانى تعاملات در سطح مردم و همچنین وجود سیاست گمراه کننده نخبگان سنی و محافظه کار حکومتی در جهان عرب و قدرتهاى بیرونى است که امروزه نیز ایران را به عنوان یک تهدید اصلى منطقهاى برای ملتهای خود معرفی میکنند..
دور نماى واقعى ایجاد ائتلاف ایدئولوژیک شیعى هنوز در جوامع عرب یا ایرانى نهادینه نشده است و بنابراین وزن کمى در تنظیم سیاست خارجى ایران دارد. اگر چه ایدئولوژى یک بخش مهمی از دیدگاه جهانى جمهورى اسلامى ایران را شکل میدهد، ولی حقایقى زیادی نیز وجود دارد که نشان می دهند اقدامات ایران در منطقه بیشتر از ملاحظات واقعگریانه نشأت میگیرند. نخبگان حاکم در ایران موضوع شیعه ـ سنى را بیشتر در حوزه گستردهتر در چارچوب جهان اسلام میبینند. امام خمینى (ره) رهبر فقید انقلاب اسلامى، براى اجتناب از هرگونه تنشى “هفته وحدت” را در تقویم ایران قرار داد. در سالهای بعدی انقلاب نیز، مقامات جمهوری اسلامی این خط فکرى را دنبال کردند. براى مثال، آیتالله هاشمى رفسنجانى در سفر خود (ژوئن 2008) به عربستان سعودى، به ضرورت حفظ وحدت بین شیعیان و سنیها در منطقه اشاره کرد.( برزگر ، 13 اسفند 1389) اما انتقاد مهمی که بر سیاست خارجی کشورمان وارد است ،عدم استفاده از شخصیتهای فرهنگی و دیگری نادیده گرفتن قوت فرهنگ ملی است . چرا که حوزه فرهنگ ملی ما در آسیای مرکزی وآسیای غربی است درآنجا قوت فرهنگ ملی ما بر فرهنگ صرفا دینی می چربد. این غفلت موجب زیانهای زیاد و عدم ایجاد رابطه مطلوب با پاکستان و بطور کلی در شبه قاره هند ،افغانستان ،تاجیکستان و بطور کلی در آسیای مرکزی شده است .(ضمن آنکه این امر حتی مورد سوءاستفاده آذربایجان یا بهتر بگوییم “اران “هم شده است. ) درنهایت ،شکست سیاستهای فرهنگی ما می تواند به تحولات فرهنگی داخلی یا دست کم تحولات روانی بیانجامد.موضوعی که مسئولان از آن با عنوان تهاجم فرهنگی یاد می کنند .(نقیب زاده ،1388:ص258)
بخش چهارم
رقابت بین ایران و عربستان
مقدمه
در این بخش به ابعاد رقابت دو کشور در زمینه های مختلف پرداخته می شود. در بخش اول وضعیت دو کشور را از نظر اقتصادی و علمی و نظامی بررسی کرده و از یکسو به تواناییها و از سوی دیگر به کاستی های هر دو کشور در این ابعاد توجه می شود .که در هر بعد ابتدا ایران و سپس عربستان بررسی میشودو که با مقایسه این دو کشور در این زمینه ها از هر دو کشور تا حدودی می توان شناخت بدست آورد . ودر بخش دوم به رقابت سیاسی دو کشور در افغانستان ،عراق ،بحرین ،لبنان و سوریه ضمن توجه به حوادث اخیر خاورمیانه پرداخته شده است. ودر آخر جنبش افراطی القاعده به دلیل تاثیر بسزای فعالیتهای آن از سال 2001 در منطقه خاورمیانه که از جمله پیامدهای آن اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا و متحدانش و همینطور حضور جدی تر آمریکا در منطقه خاورمیانه بود ،مورد توجه قرار گرفته است.
فصل اول
1-4 نظری به وضعیت اقتصادی،علمی ونظامی ایران و عربستان و نقش این عوامل در رقابت میان دو کشور
1-1-4 گفتار اول ، ایران
1-1-1-4 رتبه ایران در رقابت پذیری اقتصادی
مجمع جهانی اقتصاد برای نخستینبار به ارزیابی رتبه رقابتپذیری اقتصاد ایران روی آورده است که براساس نتایج گزارش این مجمع، ایران در جمع 139کشور بررسی شده در میانه جدول رقابتپذیری اقتصاد جا خوش کرده است اما نباید از نظر دور داشت که رتبه ایران به نسبت 17کشور منطقه، ضعیف است.بر اساس گزارش این نهاد معتبر بین المللی رتبه جهانی ایران با نظر گرفتن جمیع پارامتر ها در سطح منطقه چشم انداز 1404 در مکان یازدهم و در سطح جهان در مکان 69 جهان قرار دارد.
مجمع جهانی اقتصاد برای نخستینبار به ارزیابی رتبه رقابتپذیری اقتصاد ایران روی آورده است که براساس نتایج گزارش این مجمع، ایران در جمع 139کشور بررسی شده در میانه جدول رقابتپذیری اقتصاد جا خوش کرده است اما نباید از نظر دور داشت که رتبه ایران به نسبت 17کشور منطقه، ضعیف است؛درحالیکه انتظار میرود با توجه به اهداف سند چشمانداز 20ساله که بر ارتقای جایگاه اقتصادی ایران به رتبه نخست تأکید دارد و همچنین ضرورت توجه به ابلاغ سیاستهای آزادسازی و خصوصیسازی برخاسته از سیاستهای کلی اصل44 قانون اساسی، دستکم رتبه ایران در میان کشورهای منطقه یکرقمی باشد اما اینگونه نیست و از این منظر ضرورت دارد تا در جریان بررسی لایحه برنامه پنجم توسعه، رقابتپذیری اقتصاد و رفع انحصارات آشکار و نهان در ساختار اقتصاد ایران جدیتر گرفته شود. گزارش سالانه مجمع جهانی اقتصاد درخصوص رقابتپذیری کشورهای جهان (Global Competitiveness Report) در واقع ارزیابی بیش از 110متغیر مختلف در 12رکن بین کشورهای مختلف است. البته نزدیک به دو سوم از متغیرها در نتیجه نظرسنجی از مدیران بنگاههای اقتصادی و یک سوم هم با اتکا بر دادههای آماری رسمی کشورها ارزیابی میشود و منظور مجمع جهانی اقتصاد از رتبهبندی کشورها از حیث رقابتپذیری، ارزیابی مجموعهای از نهادها، سیاستها و عواملی است که سطح بهرهوری در اقتصاد کشورهای منطقه و البته سطح رفاه اقتصادی مردم هر کشور را به تصویر میکشد. در گزارش سالانه مجمع جهانی اقتصاد از محاسبه رقابتپذیری اقتصاد کشورها، ارکان 12گانه رقابتپذیری براساس ساختار اقتصادی کشورها سنجیده میشود که بر این اساس در ارزیابی رقابتپذیری کشورهایی که دارای نظام اقتصادی مبتنی بر عوامل تولید هستند، متغیرهای اثرگذار بر نهادهای اقتصادی، زیرساختها، ثبات در سیاستهای کلان اقتصادی و بهداشت و آموزش مقدماتی جدیتر سنجیده میشود و در نظامهای اقتصادی مبتنی بر کارایی، عوامل مؤثر بر افزایش کارایی نظیر آموزش عالی و حرفهای، کارایی بازار کالا، کارآمدی بازار نیروی کار، پیشرفته بودن بازارهای مالی آمادگی تکنولوژیکی و اندازه بازار، عمیقتر مورد ارزیابی قرار میگیرد. براساس سطحبندی مجمع جهانی اقتصاد، در نظامهای اقتصادی مبتنی بر نوآوری متغیرهای چون پیشرفته بودن بنگاههای تجاری و مولفههای نوآوری محاسبه میشود. البته هر یک از متغیرهای یادشده شامل متغیرهای دیگری هم میشوند که در نتیجه محاسبه آنها شاخص رقابتپذیری هر کشوری به دست میآید و براین اساس اقتصاد ایران در گروه کشورهای دارای نظام اقتصادی مبتنی بر کارایی قرار دارد.( کربلایی،30شهریور 1389)
2-1-1-4بهترین و بدترین شاخصهای رقابت اقتصادی در ایران
گزارش مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد که رتبه ایران از حیث شاخصهایی چون اندازه بازار، ثبات اقتصاد کلان، بهداشت و آموزش مقدماتی، نوآوری، زیرساختها، نهادها ، آموزشعالی و حرفهای، پیشرفته بودن بنگاهها ، آمادگی تکنولوژیک ، کارایی بازار کالا ، پیشرفته بودن بازار مالی و کارایی بازار نیروی کار برآورد کرده است. این گزارش نشان میدهد که ایران از حیث متغیرهایی چون گستره نرخ بهره، نرخ ثبت نام در تحصیلات ابتدایی، کنترل توزیع بینالمللی، بدهی دولت اندازه بازار داخلی، اندازه بازار خارجی، نرخ پس انداز ملی و زمان لازم برای شروع یک کسب و کار ارزیابی شده که ایران را در جایگاه 30 کشور برتر قرار میدهد.
اما جایگاه کشور در متغیرهایی نظیر تورم، استفاده از مدیریت حرفهای، تمایل به تفویض اختیار، در دسترس بودن آخرین تکنولوژیها ، شفافیت سیاستگذاری در دولت، محدودیت بر جریان سرمایه، کیفیت تأمینکنندگان داخلی، مشارکت زنان در نیروی کار، حمایت از سرمایهگذاری، انعطافپذیری تعیین دستمزد، اثرات قوانین سرمایهگذاری خارجی بر کسب و کارها ، مقرون بهصرفهبودن خدمات مالی، کیفیت زیرساخت حملونقل هوایی، سطح آموزش کارمندان، در دسترسبودن خدمات مالی، در دسترس بودن منابع مالی برای کارآفرینان ، وجود موانع تجارت، تعرفههای واردات و صادرات، سهولت دسترسی به وامها و رواج مالکیت خارجی ارزیابی شده و در ردیف30 کشور آخر قرار دارد.(کربلایی،30شهریور1389)
3-1-1-4 پانزده مانع بلند پیش روی بخش خصوصی
گزارش مجمع حهانی اقتصاد تصریح دارد که فعالان بخش خصوصی ایران 15مانع را بهعنوان مهمترین مشکلات فراروی کسب و کار را مهم دانستهاند که شامل دشواریهای ناشی از دسترسی به تأمین منابع مالی، عدمثبات در سیاستهای دولت، تورم، دیوانسالاری دولتی، عدموجود زیرساختهای کافی، مقررات دستوپاگیر نیروی کار، کمبود نیروی کار تحصیل کرده، عدمرعایت اصول اخلاقی توسط نیروی کار، فساد، مقررات ارزی، مقررات مالیاتی، نرخ مالیات، عدمثبات در دولت، دزدی و جنایت و پایین بودن سلامت میشود.جایگاه ما در 12پله رقابت منطقهای مجمع جهانی اقتصاد در گزارش خود به ارائه گزارشی از وضعیت رقابتپذیری کشورها در 12رکن کرده است که از حیث شاخص ثبات در سیاستهای اقتصاد کلان ایران در بین 17کشور منطقه در پله نهم قرار دارد و کشورهای کویت، عمان، بحرین، قطر، آذربایجان، امارات، قزاقستان و عربستان در جایگاه اول تا هشتم جای گرفتهاند و کشورهای سوریه، ترکیه، اردن، قرقیزستان، لبنان، مصر، تاجیکستان و پاکستان وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند. در این گزارش رتبه ایران از حیث زیرساختهای لازم برای رقابتپذیری دهم ارزیابی شده و کشورهایی چون امارات، قطر، بحرین، عربستان، عمان، ترکیه، کویت، اردن، و مصر بالاتر و آذربایجان، قزاقستان، سوریه، پاکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و لبنان پایینتر از کشور ما جا خوش کردهاند. از حیث پیشرفته بودن نهادهای اثرگذار بر رقابتپذیری کشورها ایران در پله12 قرار میگیرد و 11 کشور قطر، عمان، امارت، عربستان، بحرین، اردن، کویت، مصر، آذربایجان، تاجیکستان، و سوریه رتبههای اول تا یازدهم را بهخود اختصاص دادهاند و تنها 5کشور قزاقستان، ترکیه، لبنان پاکستان و قرقیزستان پایینتر از ایران قرار دارند.
رتبه ایران دستکم از حیث 3شاخص اندازه بازار، بهداشت و آموزش مقدماتی و نوآوری امیدوارکننده است چه اینکه پس از ترکیه، ایران در پله دوم از لحاظ اندازه بازار قرار دارند و کشورهای عربستان، مصر، پاکستان، امارات، قزاقستان، کویت، سوریه، قطر، عمان، آذربایجان، لبنان، اردن، بحرین، قرقیزستان و تاجیکستان در رتبههای بعدی جای دارند. براساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد 4 کشور قطر، بحرین، لبنان و امارات در شاخص بهداشت و آموزش مقدماتی وضعیت بهتری نسبت به ایران دارند و پس از کشور ما، سوریه، کویت، اردن، ترکیه، عربستان، قزاقستان، آذربایجان، مصر، تاجیکستان، قرقیزستان، عمان و پاکستان قرار میگیرند. همچنین از لحاظ شاخص نوآوری ایران پس از کشورهای قطر، عربستان، امارات، عمان، آذربایجان، بحرین و ترکیه در پله هشتم قرار دارد و پس از ایران کشورهایی چون اردن پاکستان، مصر، کویت، قزاقستان، تاجیکستان، لبنان، سوریه و قرقیزستان جاخوش کردهاند.
گزارش مجمع جهانی اقتصاد از لحاظ آموزش عالی و حرفهای، رتبه ایران را 13در جمع کشورهای منطقه ذکر کرده است که اندکی جای تأمل دارد چرا که کشورهایی چون امارات، قطر، لبنان، بحرین، عربستان، اردن، قزاقستان، عمان، ترکیه، آذربایجان، کویت و قرقیزستان از وضعیت بهتری برخوردارند و تنها 4 کشور مصر، تاجیکستان، سوریه و پاکستان در رتبههای پایینتری نسبت به ایران جای گرفتهاند. براساس این گزارش از حیث شاخص آمادگی تکنولوژیکی کشورهایی چون امارات، بحرین، قطر، عربستان، ترکیه، عمان، اردن، آذربایجان، کویت، قزاقستان، مصر و لبنان بالاتر و پاکستان، سوریه، قرقیزستان و تاجیکستان پایینتر از کشور ما قرار دارند.
گزارش رقابتپذیری سال2010 مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد از حیث پیشرفته بودن بنگاهها، ایران وضعیتی بهتر از 4 کشور قزاقستان، سوریه، تاجیکستان و قرقیزستان دارد اما پایینتر کشورهای عربستان، امارات، قطر، عمان، لبنان، ترکیه، کویت، بحرین، مصر، اردن، آذربایجان و پاکستان در رتبه 13جهانی جای گرفته است. از لحاظ شاخصهایی چون کارایی بازار کالا، پیشرفته بودن بازار مالی و بازار نیروی کار رتبه ایران اصلا قابل دفاع نیست بهگونهای که ایران از حیث شاخص کارایی بازار کالا بعد از کشورهای امارات، بحرین، عربستان، قطر، عمان، لبنان، اردن، کویت، ترکیه، قزاقستان، پاکستان، آذربایجان، مصر قرار دارد و پس از کشور ما تنها 3کشور سوریه، قرقیزستان و تاجیکستان قرار دارند. این وضعیت تا اندازهای درخصوص پیشرفته بودن بازارهای مالی هم صادق است بهگونهای که کشورهای بحرین، قطر، عربستان، امارات، عمان، لبنان، اردن، ترکیه، کویت، پاکستان، آذربایجان، مصر، قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان رتبههای اول تا پانزدهم را بهخود اختصاص دادهاند و ایران بههمراه سوریه و تاجیکستان در ردیف 3کشور آخر قرار گرفتهاند. همچنین از لحاظ شاخص کارایی بازار نیروی کار کشورهای قطر، قزاقستان، آذربایجان، بحرین، امارات، عمان، قرقیزستان، تاجیکستان، کویت، عربستان، لبنان، اردن، ترکیه و پاکستان رتبه بالاتر و تنها 2کشور سوریه و و مصر پایینتر از ایران جای گرفتهاند.(کربلایی،1389)
4-1-1–4 توان علمی ایران
بر اساس داده هاي مستخرج از اسکوپوس، جمهوري اسلامي ايران در هشت ماه اول سال 2012 جايگاه 16 توليد علم جهان را به خود اختصاص داده است جمهوري اسلامي ايران با توليد 17150 مقاله يعني با توليد 006/2 درصد از کل توليد علم جهان و با يک پله صعود به جايگاه 16 دست يافته است .
ترکيه تا اين تاريخ با توليد 17741 مقاله در رتبه 18 توليد علم جهان قرار دارد. به عبارت ديگر، ترکيه تا اين تاريخ تنها با 591 مقاله از ايران جلوتر مي باشد.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره مطالعه ساختارهای هنجاری و تاثیر آن در رقابت منطقه ای بین ...