در کار مطالعاتی دیگری که توسط پاند[۴۶] و شرتس[۴۷] و همکارانش انجام شده است، انرژیهای آزاد پیوند مطلق[۴۸] (استاندارد) هشت لیگاند مربوط به FK506 با FKBP12 (پروتئین پیوندی FK506) با بهره گرفتن از شبیهسازیهای دینامیک مولکولی اختلال انرژی آزاد[۴۹] با پتانسیل مرزی حلال عمومی[۵۰] محاسبه می شود تا معلوم شود کارآمدی چنین راهکار محاسباتی در عمل تا چه حد است.
در اصل، شبیهسازیهای دینامیک مولکولی FEPMD مبتنی بر مدلهای اتمی، قدرتمندترین و مطمئنترین روش جهت تخمین انرژیهای آزاد پیوند لیگاندها به ماکرومولکولها محسوب می شود.
بررسی محاسباتی نشان داده است که برای محاسبهی تمایلات نسبی اتصال در سیستمهای بیولوژیکی مهم، شبیهسازیهای FEPMD مطمئنتر از سایر روشها جواب میدهد،[۳۲،۳۳] و می تواند به تأثیر حلال و انعطافپذیری بپردازد [۳۴]. این امیدواری وجود دارد که محاسبات مبتنی بر شبیهسازیهای FEPMDدر برهمکنشهای پروتئین-لیگاند بتواند به ابزار مفیدی در کشف دارو و بهینهسازی آن تبدیل شود[۴۳-۳۵].
برای شبیهسازی دقیق رفتار مولکولها، باید بتوانیم نوسانات دمایی و برهمکنشهای محیطی برخاسته از سیستمهای پیچیده و متنوع مثل جایگاه اتصال پروتئین یا تودهی محلول را توضیح دهیم. در شبیهسازیهای FEPMD، پردازش مولکولهای حلال عموماً هزینه محاسباتی را تحتالشعاع قرار میدهد. یک روش حدواسط که هم شامل پردازش صریح و هم غیرصریح حلال باشد، شامل شبیهسازی تعداد کمی مولکول حلال در مجاورت ناحیهی مورد نظر و همزمان بیان تأثیر حلال احاطهکننده با یک پتانسیل مؤثر مرز حلال است[۴۹-۴۴]. چنین تقریبی یک راهکار جذاب برای کاهش هزینه محاسباتی محاسبات FEPMD به شمار میرود، زیرا اختصاصی بودن اتصال، اغلب اوقات تحت تأثیر برهمکنشهای محلی در مجاورت لیگاند قرار میگیرد، در حالی که نواحی دورتر از مولکول گیرنده، تنها به میزان کافی نقش دارد. روش بهکاررفته در این بررسی، GSBP نام دارد. روش GSBP هم شامل میدان استاتیک ناشی از اتمهای دورتر ماکرومولکول که با حلال محافظت می شود و هم شامل میدان واکنش ناشی از پاسخ دیالکتریک حلال که روی اتمهای ناحیهی مورد شبیهسازی عمل می کند، میباشد[۵۳].
این روش تعمیمی از پتانسیل مرزی حلال کروی است که برای شبیهسازی یک حلشونده در حلال آب طراحی شده است. در این روش، تمامی اتمهای موجود در ناحیهی درونی لیگاند، ماکرومولکولها یا حلال تحت تأثیر تشبیهسازی قرار میگیرد، در حالی که تأثیر اتمهای ماکرومولکول و حلالی که خارج از ناحیهی درونی قرار دارند، به طور غیرصریح لحاظ می شود. همچنین میتوان هزینه محاسباتی شبیهسازیهای FEPMD را کاهش داد و حتی دقت آن را هم با بهره گرفتن از چند ویژگی بهبود بخشید. اول، انرژی آزاد پیوند مطلق به چند مرحله متوالی تفکیک شده که در طول این مراحل، برهمکنشهای احاطهکننده لیگاند و پتانسیلهای مختلفی که انتقال، جهتگیری و پیکربندی آن لیگاند را محدود می کنند، لحاظ یا نادیده گرفته می شود[۵۳].
دوم، نمونه گیری از پیکربندی لیگاند به کمک یک پتانسیل مهارکنندهی مبتنی بر انحراف جذر میانگین مربعات نسبت به پیکربندی حالت مقید تقویت می شود.
سوم این که، سهم انرژی آزاد دفعی و جذب ناشی از برهمکنشهای لنارد-جونز لیگاند با محیط اطرافش یعنی پروتئین و حلال با بهره گرفتن از جداسازی ویک- چاندلر- اندرسون[۵۱] محاسبه می شود. این جداسازی همچنین همگرایی محاسبات FEPMD را بهبود میبخشد.
چهارم این که، برای کاهش هزینه های محاسباتی، تنها تعداد کمی اتم در حوالی جایگاه اتصال به طور صریح شبیهسازی میشوند. در حالی که تمام تأثیرات اتمهای باقیمانده به طور غیرصریح و با بهره گرفتن از روش GSBP لحاظ می شود.
هشت لیگاند مربوط به FK506 (لیگاندهای ۲، ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۲، ۲۰) در شکل (۳-۳) نشان داده شده است. این لیگاندها بر اساس کار تجربی [۵۱-۵۰] شمارهگذاری شده است. لیگاند ۲۰، مولکول FK506 است [۵۲]. سه نوع مجموعه اولیه برای این محاسبات در نظر گرفته شده است. مجموعه اول x-rayشامل ساختارهای بلورین با لیگاندهای ۸، ۹ و ۲۰ است. مجموعه دوم، Mod است که به مدلهایی برای لیگاندهای ۳ و ۵ اختصاص دارد که از طریق ساختار بلورین FKBP12 در کمپلکس با لیگاند ۹ ایجاد شده است. جایگزینکردن گروه سیکلوهگزین لیگاند ۹ با یک هیدروژن، لیگاند ۵ را میدهد. در حالی که جایگزین کردن گروه فنیل متیل با یک هیدروژن، لیگاند ۳ را میدهد. لیگاندهای ۳ و ۵، بسیار شبیه به لیگاند ۹ هستند، و مدلسازی مستقیم قابل توجیه است. مجموعه سوم که توسط شرتس و پاند ارائه شده است منطبق با مختصات مدلهای داکینگ لیگاندهای ۲، ۳، ۵، ۶، ۱۲ و ساختارهای بلور لیگاندهای ۸، ۹، ۲۰ همراه با ۲۰۰ پیکوثانیه شبیهسازی MD با حلال میباشد. به این مجموعه MD گفته می شود.
شکل (۳- ۱ ) فرمول ساختاری هشت لیگاندی که در محاسبات مورد استفاده قرار گرفت[۵۳]
با توجه به جدول (۳-۲)، نتایج محاسبات برای هشت لیگاند با مقادیر تجربی و همچنین با نتایج محاسبات FEPMD گسترده توسط پاند، شرتس و همکارانش مقایسه شده است. این نتایج، توافق خوبی با نتایج تجربی دارد، خصوصاً در مورد لیگاندهایی که برای آنها، این امکان وجود دارد که مجموعه اولیه کمپلکس خوبی یا از بلورشناسی اشعهی X (لیگاندهای ۸، ۹، ۲۰) و یا از مدلسازی مستقیم ساده (لیگاندهای ۳ و ۵) داشته باشد. تفاوت برای بیشتر لیگاندها در حد kcal.mol-11 است که تقریباً در حد خطاهای آماری محاسباتی میباشد.
انرژیهای آزاد پیوندی محاسبهشده برای لیگاند خاص که از ساختارهای اولیه مختلف بهدست آمده، مثلاً MD و اشعهی ایکس لیگاند ۸ [۵۳] بسیار مشابه هستند. به نظر میرسد خطاها برای ساختارهای بلوری در کل کوچکتر باشد، انرژی آزاد حلالپوشی لیگاندها، به جز مورد ۳ و ۵ که براساس معادله (۳-۳۱) محاسبه شده، با آن نتایج سازگاری خوبی دارد،. در کل نتیجه میگیریم که این شبیهسازی براساس مدل اتمی GSBP کاهش یافته، یک روش دقیق و کارآمد است.
(۳-۳۱)
در معادله(۳-۳۱)، انرژی آزاد پیکربندی لیگاندی است که از محیط اطراف خود جدا شده است و انرژی آزاد ناشی از برهمکنش لیگاند با حلال است.
جدول (۳- ۲) نتایج محاسبات برای هشت لیگاند با مقادیر تجربی و همچنین با نتایج محاسبات FEPMD گسترده توسط پاند
جدول(۳-۲) انرژی آزاد پیوند و انرژی آزاد حلال پوشی در مقایسه با نتایج دیگر[۵۳]
۳-۲-۲- روش تدریجی
در این روش، در هر مرحله هامیلتونی، به مقدار بسیار کوچک و ثابتی تغییر داده می شود. این بدان مفهوم است که در هر مرحله اختلاف هامیلتونی Hλi+1 وHλi بسیار کوچک است.
برای بهدست آوردن یک عبارت ریاضی برای روش تدریجی[۵۲]، از معادله مربوط به روش اختلال ترمودینامیکی استفاده کرده، آن را به شکل یک سری تیلور مینویسیم:[۱۷]
(۳-۳۲)
(۳-۳۳)
(۳-۳۴)
(۳-۳۵)
(۳-۳۶)
۳-۲-۳-خط سیر چند مرحله ای
خط سیر چند مرحله ای[۵۳] روش جدیدی است که برای محاسبهی انرژی آزاد اتصال دیساکاریدها بهکار میرود. این روش مبتنی بر ترکیباتی است که از چند خط سیر چند مرحله ای پیروی می کنند.
در این پژوهش، به بررسی اتصال هشت دیساکارید مختلف با گالکتین-۱ طحال گاو با بهره گرفتن از فرایند محاسباتی چند مرحله ای که توسط اشوریا[۵۴] و آمتسل[۵۵] معرفی شده، پرداخته شده است. در این فرایند، برای جدا کردن لیگاند از پاکت اتصال[۵۶] و تخمین انرژی آزاد اتصال، این سیستم از یک حالت اتصالی[۵۷] A به یک حالت غیر اتصالی B طی یک سری مراحل در طول مختصهی واکنش به جلو برده می شود. در طول این مراحل، این سیستم می تواند پیکربندهای غیرتعادلی را نمونه گیری کند، اما در وقفههای مجزا سیستم اجازه دارد تا به تعادل برسد. از تبادل خط سیر بین این حالتهای تعادلی به شیوهای ترکیبی برای ایجاد یک توزیع کار- احتمال استفاده می شود. این توزیع، همراه با معادله زینسکی[۵۸] برای محاسبهی انرژی آزاد فرایند به کار میرود. انرژیهای آزاد محاسبهشده، انطباق خیلی خوبی با دادههای آزمایشگاهی و تجربی برای اتصال دیساکاریدها دارد. خط سیرهای محاسبهشده برای بهدست آوردن انرژیهای آزاد، جزئیات مولکولی فرایند غیراتصال را آشکار می کند که به درک ما از مکانیسم تمایل و اختصاصی بودن اتصال کربوهیدرات کمک مینماید[۵۴].
با داشتن یک مدل مینیممشده و تعادلی از قبل، خط سیرهای جداگانه با اختصاص سرعتهای تصادفی با توزیع ماکسول[۵۹] در دمای K 298 به همه اتمها آغاز شد. این سیستمها قبل از آن که شبیهسازی غیراتصالی[۶۰] که در آن دیساکارید به طور مکانیکی از پروتئین به بیرون کشیده می شود را شروع کنند، برای مدت ps40 بیشتر در تعادل قرار گرفتند. برای اعمال نیروی کشنده، یک اتم مصنوعی[۶۱] در مرکز جرم لیگاند تعریف شده است[۵۴]. سهاتم دیساکارید به طور همزمان به اتم مصنوعی متصل شد، دو تا کربنی که در پیوند گلیکوزیدی مشارکت داشت و اکسیژن گلیکوزیدی. ثابت نیرو برای هر مهار، kcal.Å-۲mol-110 قرار داده شد (فاصلهی اتم مصنوعی به اتم کربن: Å ۵/۱، فاصلهی اتم مصنوعی به اتم اکسیژن Å ۲/۱). از اتم مصنوعی در طول شبیهسازی برای کشیدن دیساکارید از جایگاه اتصال استفاده شد. برای جلوگیری از چرخشها و همسوشدن دیساکارید در طول جدا شدن، محور کشش به عنوان محور دوم اینرسی مولکول دیساکارید تعریف شد. استفاده از بزرگترین محور اینرسی باعث ایجاد تصادف و برخورد بین پروتئین و لیگاند در طول فرایند کشیدن میشد[۵۴].
هر کدام از حدود بین دیساکارید و اتم مصنوعی، بهعنوان یک محدوده هماهنگ در نظر گرفته شده است به طوری که نیرو به صورت معادله (۳-۳۷) نشان داده می شود:
(۳-۳۷)
که در آن موقعیت اتم متصلشده به اتم مصنوعی و متناظر با موقعیت هدف در نقطهی تعادلی هر محدوده هماهنگ است (یعنی Å ۵/۱ از اتم قلابی برای کربنها و Å ۲/۱ برای اکسیژن). نیروی وارد بر دیساکارید با در نظر گرفتن تغییر شکل هر حدود محاسبه شد. ثابت نیروی مؤثر وقتی سهم هر فنر در راستای محور کشش[۶۲] تصویر می شود، حدود kcal. -۲mol-17 است. سهم کار هر کدام از این اتمهای متصلشده به اتم مصنوعی متحرک در مرحله N به صورت زیر است:
(۳-۳۸)
که در آن، نیروی تصویر شده بر روی محور کشش و دیفرانسیل در جهت کشیدن است [۵۴].
قند از جایگاه اتصال پروتئین با بهره گرفتن از ترکیبی از انتقالات اتم مصنوعی همراه با تعادلات سیستم به نحوی که قبلاً شرح داده شد، جدا می شود. اتم مصنوعی در مراحل Å ۱ کشیده می شود. بعد از هر مرحله، سیستم اجازه مییابد تا برای مدت ps5/2 به تعادل برسد. از این جا به بعد، به این مراحل، مراحل کوچک گفته می شود. وقتی ۱۰ مرحله، کوچک که معادل پیشروی به اندازه Å۱۰ است کامل شد سیستم برای مدت ps 50 به تعادل میرسد. به این مرحله، «مرحله طولانی» گفته می شود. هر مجموعه از هشت مرحله طولانی، که معادل انتقال دیساکارید به میزان Å ۸ از جایگاه اتصال است، تشکیل یک مسیر را میدهد.[۵۵].
برای هر کمپلکس گالکتین/دیساکارید، ۲۸ خط سیر محاسبهشده تعداد خط سیرها بایستی به نحوی انتخاب میشد تا تخمینهای انرژی آزاد برای هر یک از دیساکاریدها همگرا به خطای کمتر از kcal.mol-1 ۳/۰ باشد. انرژیهای آزاد با روش ترکیب خط سیر چندمرحلهای برآورد شد. این اولین باری است که از روش MSTC برای محاسبهی انرژیهای آزاد اتصال استفاده می شود و با توجه به نتایج جدول (۳-۳)، انرژیهای آزاد اتصال محاسبه شده توافق خیلی خوبی با اندازه گیری آزمایشگاهی و تجربی نشان میدهد و این روش به اندازه کافی حساس است تا بین دیساکاریدهای مختلف تفاوت قائل شود[۵۵].
جدول (۳- ۳) انرژی آزاد اتصال برای کمپلکس های گالکتین-۱/دیساکارید مختلف[۵۵]
۳-۲-۴- انتگرالگیری ترمودینامیکی
به دلیل اینکه تمام کارهای این پایان نامه بر اساس روش انتگرالگیری ترمودینامیکی انجام شده است درفصل بعد به طور مفصل در مورد این روش بحث شده است
۳-۳- کاربرد روشهای محاسبهی اختلاف انرژی آزاد
۳-۳-۱- چرخههای ترمودینامیکی
بسیاری از پدیده های مورد توجه در مدلسازی مولکولی شامل تعادل میان مولکولهایی است که با هم برهمکنش کووالانسی دارند، معادله انرژی آزاد با ثابت تعادل به صورت است. بهعنوان نمونه، اتصال دو لیگاند (L1 و L2) را به یک مولکول گیرنده ® در نظر میگیریم. این دو لیگاند می تواند دو بازدارندهی یک آنزیم باشد. چرخهی ترمودینامیکی برای دو فرایند اتصال در شکل (۳-۲) نشان داده شده است.
شکل (۳- ۲)چرخه ترمودینامیکی برای اتصال لیگاندهای L1 و L2 به گیرنده R. [17]
تمایل نسبی اتصال دو لیگاند برابر است که معمولاً به صورت ΔΔG نوشته می شود. به هر حال، باید بتوانیم بهوسیله شبیهسازی فرایند واقعی اتصال، ΔG1 و G2Δ را محاسبه کنیم. برای این منظور باید لیگاند و گیرنده را از یک فاصله اولیه دور بهتدریج به هم نزدیک کنیم تا در نهایت کمپلکسی میان آنها تشکیل شود. اما معمولاً طی چنین فرآیندی تغییرات زیادی در ساختار گیرنده، لیگاند و حلال اطراف آنها صورت میگیرد که نمونهبرداری کامل از فضای فاز با مشکل مواجه میسازد[۱۷].
انرژی آزاد یک تابع حالت است و در نتیجه، مجموع تغییرات آن در یک چرخهی ترمودینامیکی، برابر با صفر است، بنابراین ، و ΔG3 برابر با اختلاف انرژی آزاد و لیگاند در محلول، و ΔG4 نیز برابر اختلاف انرژی آزاد دو کمپلکس بینمولکولی است. اختلاف انرژیهای ΔG3 و ΔG4 با هیچ فرایند آزمایشگاهی قابل محاسبه نیستند. اما محاسبهی آنها با بهره گرفتن از رایانه نسبتاً ساده است. اختلاف انرژی آزاد فقط به نقاط انتهایی بستگی دارد و اگرچه این فرایندها غیرفیزیکیاند، محاسبهی اختلاف انرژی آزاد آنها بهوسیله شبیهسازی معتبرتر از دو فرایند فیزیکی متناظر با ΔG1 و ΔG2 است، مخصوصاً اگر لیگاندهای L1 و L2 ساختار مشابهی داشته باشند[۱۷].
۳-۳-۲- محاسبهی انرژی آزاد مطلق
در برخی موارد، میتوانیم چرخههای ترمودینامیکی طراحی کنیم که ما را قادر به محاسبهی انرژی آزاد مطلق یک فرایند با بهره گرفتن از شبیهسازی دینامیک مولکولی میسازند. شکل (۳-۳) یک چرخهی ترمودینامیکی را برای اجتماع L و R و تشکیل یک کمپلکس LR در دو فاز گازی و محلول نشان میدهد[۱۷].