۲-۱-۵-۳ استاندارد گذاری و تعیین وضعیت عملکرد مطلوب شاخص ها
تعیین معیار عملکرد و مقدار تحقّق شاخص به صورت کمّی یا کیفی و نرخ رشد عملکرد در سالهای گذشته به صورت میانگین و یا میانگین متحرک برای دو یا چند گذشته با در نظر گرفتن اهداف خاص تعیین شده برای آن دوره و پدیده های مؤثّر در نحوه تحقق آن شاخص، استخراج و معیّن میگردد. در تعیین وضعیّت مطلوب عملکرد شاخص، باید واقع گرایانه و غیر بلندپروازانه عمل کرد و توافق واحدهایی که وظیفهی انجام و عمل به آن شاخص را برعهده دارند جلب نمود.
۲-۱-۵-۴ سنجش و اندازه گیری نتایج
برای هر شاخص، عملکرد واقعی را با بهره گرفتن از مجموعه واقعیّتهای موجود، مشخص و با استاندارد عملکرد مطلوب مقایسه کرده و نسبت به وضعیّت تحقق اهداف آن شاخص، بررسی های لازم انجام میگردد.
۲-۱-۵-۵ استخراج نتایج
در نهایت تحلیلهای لازم انجام شده، و در صورت لزوم، اقدامات اصلاحی جهت بهبود عملکرد در آن شاخص را معین مینمایند. یک نکته اینکه در نتایج عملکرد معمولاً رویکرد و دیدگاه حاکم در ارزیابی عملکرد مورد توجّه خاص قرار میگیرد. مثلاً اگر ارزیابی عملکرد یک فرایند مورد توجه باشد، نتایج این اندازه گیری منتهی به تعیین وضعیّت مطلوب یا نامطلوب بودن عملکرد آن فرایند میگردد. اگر فرایند موجب افزایش ارزش افزوده برای سازمان شود، عملکرد مطلوب وگرنه علّت منفی بودن عملکرد فرایند را باید بررسی کرد(رحیمی ، ۱۳۸۵،ص ۴۳).
۲-۱-۶ ارزیابی عملکرد مالی
عملکرد اشاره به ماهیّت و کیفیّت عملی دارد که سازمان برای هدایت مأموریتش به سمت سودآوری انجام میدهد. توانایی مالی یک سازمان در بهره وری ،فروش و سودآوری، عملکرد مالی نامیده می شود. عملکرد مالی در شرایط و متغیرهای مختلفی مورد بررسی قرار میگیرد. بسیاری از سیستمهای اندازه گیری عملکرد، عملکرد مالی سازمان را اندازه گیری میکنند، مانند: فروش،سود، هزینه، بازده سرمایه گذاری(ROI)و… .این روشهای اندازه گیری عملکرد بیشتر بر نتایج قبلی فعالیّت ها تأکید دارند و سازمانها از آن ها برای درک و تشخیص تأثیر استراتژیها و برنامه هایی که اجرا شده است، استفاده میکنند(Shahin,2011,p.107).
ارزیابی موقعیّت مالی یک شرکت در فرایند تصمیم گیری امری حیاتی و ضروری است، چرا که عملیات یک شرکت ممکن است با وجود تولید محصول خوب، کنترل کیفیّت منظّم و ساختار تشکیلاتی منسجم و هماهنگ، به خاطر بحران مالی دچار ورشکستگی شود(حسن زاده و همکاران،۱۳۸۸،ص ۱۹۰).
معیار مطلوب ارزیابی عبارت است از شاخص یا شاخص هایی که در یک نگاه کلّی بتوان آن را مبنای ارزیابی عملکرد قلمداد کرد. معیار مطلوب، وضعیت مؤسسه یا سازمان را به صورت کمّی و کیفی برای ذینفعان سازمان بیان می کند استفاده از معیارهای مطلوب، همان روش ارزیابی عملکرد بر اساس شاخص های تعریف شده علمی است. لازم به ذکر است که در لیست رتبه بندی صد شرکت برتر کشور که هر ساله توسط سازمان مدیریت صنعتی ارائه میگردد، از شاخص های اصلی زیر برای مقایسه عملکرد شرکتها و رتبه بندی آن ها استفاده میگردد، که عبارتند از:
جدول۲-۲):شاخص های اصلی جهت مقایسه عملکرد شرکتها(افجه و همکاران،۱۳۸۸،ص ۱۱)
- رشد فروش
- بازده فروش
- رشد سود
- بازده دارایی
- نسبت مالکانه
- بازده ارزش ویژه
اهداف مالی معمولاً با قابلیّت سوددهی شرکت مرتبط است و اندازه گیری می شود؛ برای مثال سود عملیاتی، بازده سرمایه، رشد سریع فروش، ایجاد جریانهای نقدی و اخیراًً ارزش افزوده اقتصادی از معیارهای مالی هستند(روحی و همکاران،۱۳۸۹،ص ۱۰۷).
پانیگراس و تئودوریدیس[۱۳] ضمن تعریف اندازه گیری عملکرد تحت عبارت: نظارت و برقراری فرایندی که اطمینان میدهد، استراتژی های اتّخاذ شده توسط سازمان منجر به دستیابی به اهداف کلّی آن میشوند، بیشتر مدلهای اندازه گیری عملکرد را بر دستیابی به تعدادی از سنجه ها(معیارهای) مالی کلیدی نظیر بازده سرمایه گذاری(ROI)، بازده دارایی ها(ROA) و بازده سرمایه به کار گرفته شده(ROCE)متمرکز میدانند و آن ها این مسئله را نیز اعلام کرده اند که این معیارها به دلیل اینکه در اندازه گیری ابعاد چندگانه عملکرد از قبیل درجه چگونگی سازگار شدن با محیط در مقایسه با موفقیّت آن، شکست خوردهاند، مورد انتقاد قرار گرفتهاندPanigyrakis et al,2007,pp138-139)).
بنیتو[۱۴] از سه معیار عینی عملکرد به نامهای فروش، سود و نرخ بازده دارایی ها(ROA)استفاده کرد که فروش، تمرکز بر اثربخشی شرکت در جذب تقاضا داشت که این امر میتوانست شاخصی برای موقعیت بازار باشد ولی این مطلب را که چگونه میتوان به طور کارا به چنین موقعیتی دست یافت، منعکس نمینماید. سود، از طریق کارایی در محاسبه حاشیه سود ناخالص نمایش داده می شود و نرخ بازده دارایی به وسیله مقایسه سود در ازای منابع مورد استفاده، تأثیرات اندازه را از بین میبرد(Gonzalez-benito et al,2005,p80).
شوهام و دیگران[۱۵]معتقد بودند که به طور سنّتی عملکرد از راههای زیادی عملیاتی میشد که مثلاً شامل سهم بازار، سودآوری، بازگشت دارایی یا بازگشت سرمایه گذاری، موفقیت محصول جدید و اندازه گیری ترکیبی از این قبیل متغیرها بود(Consuegra et al,2007,p384)
مهمت دمیربگ[۱۶] (۲۰۰۵)، کریستس بی فوتوپولاس[۱۷] و اونجلس ال پوسماس[۱۸] (۲۰۰۹) معتقد بودند که شرکت هایی که بر بهبود کیفیت محصولات و فرایندهایشان تأکید دارند به بهبود درآمدها و کاهش هزینه ها دست می-یابند. بنابرین عملکرد مالی یک شرکت می تواند به وسیله افزایش سطح فروش، درآمد، سطح هزینه عملکرد، بازگشت سرمایه گذاری و دارایی ها وافزایش سهم بازار اندازه گیری شود(Waqas Raja,2011, p112).
چیکوان[۱۹] مؤلفه های عملکرد را در دو دسته قرار داده است که عبارتند از:
۱)عملکرد بازار- مشتمل بر مؤلفه های حفظ مشتری، جذب مشتری جدید
۲)عملکرد مالی- مشتمل بر مؤلفه های نرخ بازگشت دارایی(ROA)، سهم بازار، رشد فروش(بختیاری،۱۳۸۵،ص ۳۸).
هالت، توماس، کتچن و اسلی تر[۲۰] بازده سرمایه گذاری، بازده دارایی ها و بازده حقوق صاحبان سهام را به عنوان معیارهای عملکرد به کار گرفتند(Taylor et al,2008,p3).
فورچون[۲۱] (۱۹۹۹)به دنبال یک مجموعه گستردهتری از معیارهای عملکرد مالی بود:درآمد، سود(حاشیه سود خالص × ۱۰۰)، دارایی ها، حقوق صاحبان سهام، ارزش بازار، درآمد هر سهم، درآمد هر سهم در طی ۱۰ سال، کلّ بازگشتی ها، کلّ بازگشتی ها در طی ۱۰ سال.
معیارهای کاپلان و نورتون[۲۲] (۱۹۹۲) بر مبنای کارت امتیاز متوازن(چشم انداز مالی) قرار داشت که به وسیله جریان وجوه نقد، رشد فروش سالانه، درآمد عملیاتی، سهم بازار و بازده حقوق صاحبان سهام اندازه گیری میشد(Kenneth M. York et al, 2004, p29).