جدول ۲-۵- عوامل تجزیه و تحلیل تعاملی فلندرز (اقتباس از فتحیآذر، ۱۳۸۲)
۲-۸- پژوهشهای انجام گرفته در داخل کشور
محمودی (۱۳۸۲) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه ویژگیهای فردی دبیران با کیفیت آموزشی آنها و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان سال سوم متوسطه شهر تبریز با تاکید بر روش فلندرز» پرداخت. یافته های این تحقیق بیانگر آن است که معلمان به مشارکت دانشآموزان کمتر اهمیت میدهند. با توجه به یافته های تحقیق۱۰/۹۰ درصد زمان تدریس در کلاسهای سوم متوسطه شهر تبریز با گفتار سپری میشود و ۹۰/۹ درصد باقیمانده به سکوت یا ابهام (عامل ۱۰ از عوامل دهگانه فلندرز) اختصاص دارد که سر و صداهای دانشآموزان، مکثهای بین مباحث و سوالات و پاسخها را شامل میشود. از ۱۰/۹۰ درصد گفتار ۰۴/۷۱ درصد به دبیران و ۰۶/۱۹ درصد به دانشآموزان اختصاص یافته است. بنابراین دانشآموزان در کلاسهای درسی مشارکت فعال داشته و در جریان تدریس سوالاتی را مطرح کردهاند و یا پیشنهاد داده و اظهارنظر نمودهاند، ولی گفتار آنها تقریبا ۳٫۷۲/۱ گفتار دبیران میباشد. این میزان از قانون ۳/۱ تعیین شده توسط فلندرز بیشتر است و بیانگر این مطلب است که معلمان بیشتر به دانشآموزان فرصت دادهاند تا در تدریس مشارکت فعال داشته باشند و سعی برآن داشتند که کلاس را از حالت معلم محوری خارج کنند و به سوی دانشآموز محوری سوق دهند.
فتحی (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه احساس خودکارآمدی با کیفیت آموزشی دبیران دوره متوسطه شهر تبریز با تاکید بر روش فلندرز» به نتایج زیر دست یافت:
بین خودکارآمدی معلمان و میزان استفاده آنها از روش های تدریس غیرمستقیم رابطه معنیدار و مثبتی وجود دارد. به عبارت دیگر معلمانی که احساس خودکارآمدی بالایی در تدریس دارند از روش های غیرمستقیم آموزش به جای روش های مستقیم استفاده میکنند. همچنین بین احساس خودکارآمدی معلمان با میزان تعامل بین معلم و دانشآموز نتایج نشان می دهد که رابطه مثبت و معنی داری بین احساس کارآمدی و تعامل بین معلم و دانشآموز وجود دارد. یعنی معلمانی که دارای کارآمدی بالایی هستند تعاملات بیشتری با دانشآموز دارند و دانشآموز را به چالش میکشانند.
شهابی (۱۳۹۲) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی معلمان با روش تدریس آنها و پیشرفت تحصیلی فراگیران با بهره گرفتن از سیستم تجزیه و تحلیل تعاملی فلندرز» به این نتیجه رسید که بین ویژگیهای شخصیتی معلمان از قبیل (روانرنجوری، تجربهپذیری، برونگرایی) با روش تدریس آنان و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان هیچ رابطه معنیداری وجود ندارد.
جبلی آده و سبحانی (۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان «تاثیر به کارگیری روش های تدریسخلاق بر خلاقیت دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی استان گلستان در سال تحصیلی ۹۱-۹۰» به نتایج زیر دست یافت: کاربرد روش های تدریس خلاق، بر سیالی ذهن، انعطافپذیری ذهن، اصالت و توانایی بسط ذهنی دانشآموزان تاثیر دارد و در کل خلاقیت آنان را رشد میدهد. همچنین آموزش روش های تدریسخلاق به معلمان از قبیل روش شش کلاه فکری (کلاههای رنگی متفاوت که فرد را در قالبهای گوناگون فکری فرو میبرد)، بدیعهپردازی، حل مسئله، بارش فکری و… یک عامل مهم در تدریس خلاق معلمان میباشد و معلمانی که این دوره را سپری میکنند با معلمان دیگر متفاوت عمل میکنند.
سعیدی (۱۳۸۱) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه خلاقیت معلم با خلاقیت دانشآموزان پایه چهارم و پنجم دبستان در منطقه ۱۱تهران» به این نتایج رسیده است: دانش آموزان پایه پنجم و چهارم که دارای معلمان خلاق بودند نسبت به دانشآموزانی که دارای معلمان غیرخلاق بودند، میانگین بالاتری در آزمون خلاقیت داشتند این تفاوت در هر دو پایه معنادار بود، ولی در پایه چهارم این تفاوت بیشتر مشهود بود. در این تحقیق عوامل تشکیلدهنده خلاقیت نیز در دو گروه مقایسه شده است و نتایج آن نشان میدهد که در چهار عامل سیالی، اصالت، بسط و انعطافپذیری دانشآموزان کلاس چهارم دارای معلم خلاق از دانشآموزان دارای معلم غیرخلاق میانگین بیشتری داشتند ولی در کلاس پنجم تفاوت این عوامل بین دو گروه دانشآموز فقط در عامل بسط معنادار بود. زیرا تاکید معلمان پایه پنجم بر یادگیری و حفظ عین مطالب کتاب میباشد لذا خلاقیت کمتر فرصت ظهور مییابد.
حسینی (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان «بررسی تاثیر برنامه آموزش خلاقیت معلمان بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی و خودپنداره دانشآموزان تهران» به این نتیجه رسید که برنامه آموزش خلاقیت در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان تاثیر مثبت دارد و میتوان برنامه آموزش خلاقیت معلمان را به عنوان الگویی مناسب برای پرورش خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مدارس سطح کشور در نظر گرفت. همچنین برنامهی آموزش و الگوی رشد خلاقیت، مهارتهای تدریس معلمان را افزایش میدهد. یکی از علل موفقیت الگو، توجه به عوامل متعدد موثر در جریان آموزش و تدریس است. توجه به زمینه های عاطفی، شناختی، اجتماعی و فیزیکی در کلاس در کنار ابعاد فکری، فرصت مناسبی برای معلمان فراهم میآورد تا بتوانند از روش های تدریسخلاق به نحو مناسبتری استفاده کنند.
چراغ چشم (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان «بررسی تاثیر شیوه های تدریس مبتنی بر تکنیکهای خلاقیت در آموزش و یادگیری دانشآموزان» به این نتیجه رسید که معلم به عنوان ایجاد کننده شرایط و تسهیل کننده یادگیری دانشآموزان میتواند از طریق نوگرایی، انعطافپذیری، عدم اجبار دانشآموزان به حفظ و انباشت ذهنی، شوخ طبعی، پرهیز از راهبردها و روش های قالبی آموزش، زمینه سازی برای ابراز وجود شاگردان و افزایش اعتماد به نفس در آنان، تحریک حس کنجکاوی فراگیران و بالاخره توام ساختن آموزش با پژوهش به آموزش خلاق و پرورش خلاقیت در کودکان و نوجوانان بپردازد. بنابراین استفاده از فنون خلاقیت بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان تاثیر مثبت دارد.
افشارکهن (۱۳۸۹) تحقیقی با عنوان «مقایسه میزان تفاوت رشد خلاقیت کودکان تحت تعلیم معلمان آموزش دیده و ندیده در زمینه خلاقیت بین کودکان پایه اول ابتدایی استان خراسان» انجام داد. نتایج حاصل، حاکی از معنادار بودن اختلاف میانگینهای دوگروه آزمایش و کنترل بود میزان رشد خلاقیت (مولفه های سیالی، بسط، انعطافپذیری و سیالی) دانشآموزانی که تحت تعلیم معلمان آموزش دیده بودند نسبت به معلمانی که آموزش دیده نبودند بیشتر بود.
حسینی (۱۳۷۶) تحقیقی با عنوان «بررسی شناخت معلمان زن از مسئله خلاقیت» انجام داد که نتیجه گرفت؛ معلمان نسبت به مسئله خلاقیت از شناخت درستی برخوردار نبودهاند. این نتیجه هم در معلمان باسابقه، کمسابقه و هم در معلمان لیسانس و فوقلیسانس و هم معلمان با رشته های مختلف صادق بوده است.
حسینی (۱۳۸۲) در تحقیق دیگری با عنوان «بررسی تاثیر برنامه آموزش خلاقیت معلمان بر دانش، نگرش و مهارتهای تدریس آنان» تاثیر آموزش را بر معلمان مورد بررسی قرار داد. نتیجه آنکه برنامه آموزش خلاقیت، دانش و نگرش و مهارت معلمان را افزایش داد و از لحاظ کیفی تاثیرات عمیقی در عملکرد گذاشت. در این تحقیق معلمان اظهار داشتند تاثیر دوره بر عملکرد آنها باعث تغییرات زیادی در دانشآموزان گردیده است که لازم است مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
عجم و صباغیان (۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه بین میزان خلاقیت معلمان درس علوم با حل مشکلات درسی دانشآموزان» به این نتایج دست یافتند با افزایش میزان خلاقیت معلمان درس علوم مشکلات درسی دانشآموزان بهتر و بیشتر حل میشود. معلمانی که خلاق هستند بهتر میتوانند مشکلات درسی دانش آموزان را حل کنند. مشکلات درسی مورد بررسی از جمله عدم مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای یادگیری، عدم انگیزه دانشآموزان، عدم توجه آنان به مطالب درسی و عدم درک و فهم مطالب درسی توسط دانشآموزان میباشد که معلمان خلاق بیشتر میتوانند دانشآموزان را در فعالیتهای یادگیری سهیم میکنند، باعث افزایش انگیزه دانشآموزان میشوند، توجه دانشآموزان را به مطالب درسی بیشتر جلب میکنند و همچنین دانشآموزانی که معلمان خلاقی دارند بهتر مطالب درسی را میفهمند.
سید عباس زاده (۱۳۷۱) تحقیقی با عنوان «معلمان و روش های کنترل کلاس» انجام داده است. این تحقیق در ۱۹ مدرسه از کل ۱۱۱مدرسه و بر روی ۲۰۵ معلم از کل ۱۴۲۳معلم شهر ارومیه با بهره گرفتن از پرسشنامه روش کنترل دانشآموزان ( (PCI انجام گرفته است یافته های تحقیقی به شرح زیر میباشد؛
۱) بین روش کنترل معلمان زن و مرد در همه مقاطع تحصیلی تفاوت معنی دار وجود دارد، و این تفاوت حاکی از مستقیم تر بودن روش کنترل معلمان مرد نسبت به معلمان زن میباشد.
۲) درصد بیشتر معلمانی که دارای روش کنترل غیرمستقیم در کلاسهای درسی هستند، دارای سابقه کار و سن بیشتری بوده، در تحصیلات خود معدل کمتری داشته و دروس علوم انسانی تدریس میکنند، و معلمانی که از روش کنترل مستقیم استفاده میکنند دارای سابقه تدریس کمتر و در تحصیلات خود معدل بالاتری داشته و دروس علوم تجربی و ریاضی تدریس میکنند.
۳) بین روش کنترل معلمان مقاطع دبستان، راهنمایی و متوسطه تفاوت معنیداری وجود دارد، و این تفاوت حاکی از غیرمستقیم تر بودن روش کنترل کلاسها در دبستان نسبت به دوره راهنمایی و در راهنمایی نسبت به متوسطه است (به نقل از محمودی، ۱۳۸۲).
۲-۹- پژوهشهای انجام گرفته در خارج از کشور
اولین مطالعه را درباره رفتار معلم و محصلان، اندرسون[۶۰] انجام داد که بر اساس مشاهده رفتار “تحکم آمیز” و” مشترک” یا “جمعی” بود. اندرسون رفتار را همان برخورد یا تماس افراد با یکدیگر در نظرگرفت و آن را به دو دسته تقسیم کرد:
الف) رفتار تحکمآمیز ب) رفتار مشترک
مطالعات اندرسون درباره کلاسهای آمادگی، دبستان و دوره اول دبیرستان طی چند سال انجام گرفت، و نتایج مهمی به بار آورد: رفتار تحکم آمیز و جمعی معلم الگویی برای تمام محصلان بود و بیشتر از رفتار هر فرد دیگری در جوکلاس تاثیر میگذاشت و همان نوع رفتار در بین محصلان رایج میشد. بنابراین رفتار معلم حتی بعد از آنکه کلاس را ترک میگفت در کلاس حاکم بود و محصلان نسبت به یکدیگر رفتار مشابهی داشتند. وقتی معلم از برخورد جمعی استفاده میکرد، محصلان نیز خود به خود از آن پیروی کرده و در جهت حل مشکلات دیگران فعالیت میکردند. وقتی معلم تحکم زیادی اعمال میکرد، محصلان دچار ناراحتی و گیجی در ادای تکالیف برقراری روابط خود میشدند و از تحکم او اظهار انزجار میکردند. (به نقل از محمودی، ۱۳۸۲).
موریس و ازودو[۶۱] (۲۰۱۱) در تحقیقی با عنوان «از دیدگاه معلمان، معلم خلاق و دانش آموز خلاق چه ویژگیهایی دارند» به نتایج زیر دست یافتند: معلم خلاق کسی است که ریسکهای مستدل و موقعیتهای غیرقابل پیشبینی را ترغیب میکند. منظور این است که معلمان خلاق ریسکپذیر بوده و دانشآموزان را به چالش میکشانند. آنان به این نتیجه دست یافتند که رابطه تنگاتنگی بین مشارکت دانشآموزان و خلاقیت آنها و محیط کلاسی برانگیزاننده وجود دارد. یعنی هر چقدر محیط کلاسی یک محیط برانگیزاننده باشد دانشآموزان در کلاسهای درس فعالتر هستند. آنها معتقدند که بین پیشینه علمی خوب معلمان و خلاق بودن آنها و توانایی برانگیختن سطوح شناختی رابطه وجود دارد. بر اساس نظر معلمان تقویت استقلال و اعتماد به نفس دانشآموزان یکی از جنبه های مهم برای تعریف یک معلم خلاق است. علاوه بر این آنها به نتایج زیر نیز دست یافتند:
-
- در این تحقیق ۹۱% معلمان معتقد بودند که معلم باید در هنگام تدریس شوق و ذوق داشته باشد.
-
- ۹۰% معتقد بودند که باید باعث افزایش روحیه در دانشآموزان شود.
-
- ۷۸% معتقد بودند که باید رابطهای دوستانه و نزدیک با دانشآموز داشته باشند.
-
- ۷۴% گفتهاند که معلم از نظر علمی باید شایستگی داشته باشد.
-
- ۸% تاکید داشتند که یک معلم خلاق نباید قوانین سفت و سختی را به دانشآموزان تحمیل کند.
دائوگاسپار[۶۲] (۲۰۱۱) تحقیقی با عنوان «رویکردهایخلاق معلمان یک فاکتور تاثیرگذار بر خلاقیت دانشآموزان است» در رومانی انجام داده است. نتایج این تحقیق بر اهمیت رویکردهای خلاق معلمان در شکلگیری خلاقیت دانشآموزان تاکید میکند، که همان دست یابی به هدف آموزش یعنی شخصیت خلاق است.
هونگی و چنگیگوو[۶۳] (۲۰۰۹) تحقیقی با عنوان «تاثیر راهبرد تدریسخلاق بر عملکرد و انگیزه دانشآموزان در موضوع انرژی فیزیک» در ناحیه ناکارو[۶۴]، در کنیا[۶۵] انجام دادند. نتایج تحقیق بدست آمده نشان داد که راهبرد تدریسخلاق بر انگیزه یادگیرندگان و مهارتهای برنامه ریزی خلاقانه به طور قابل توجهی تاثیر گذاشته است (به نقل از جبلی آده و سبحانی، ۱۳۹۱).
بوگنار و ایبراکویج[۶۶] (۲۰۰۹) تحقیقی با عنوان “خلاقیت در آموزش تولید گیاه” بر روی دانشآموزان دو دبیرستان کرواسی با اهداف زیر انجام دادند:
۱- تشویق دانشآموزان به تفکر واگرا از طریق به کارگیری تکنیکهای خلاقیت در کلاس.
۲- افزایش رضایت دانشآموزان با امکان شرکت در فعالیتهای برنامه ریزی شده.
یافته های تحقیق نشان داد استفاده از تکنیکهای خلاق و عوامل دیگری چون مدت زمان تدریس، روش های تدریس، تجارب قبلی دانشآموزان در فعالیتهای خلاق و همچنین نگرش خلاق معلمان، بر پرورش خلاقیت دانشآموزان تاثیرگذار است (به نقل از جبلی آده و سبحانی، ۱۳۹۱).
وبر[۶۷] (۱۹۶۸) در تحقیقی با عنوان «رابطه بین رفتارهای معلمان و خلاقیت دانشآموزان ابتدایی» به نتایج زیر دست یافت: رفتارهای غیرمستقیم معلم خلاقیت دانشآموزان را بیشتر از رفتارهای مستقیم معلمان افزایش میدهد و هر چقدر به دانشآموزان فرصت داده شود در فرایند یاددهی و یادگیری مشارکت کنند خلاقیت آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
باربارا[۶۸] (۱۹۹۴) در تحقیقی با عنوان «تاثیر معلم بر استقلال، تعامل اجتماعی و خلاقیت دانشآموزان» به نتایج زیر دست یافت: معلمان بر دانشآموزان در کلاس درس نفوذی فراتر از سطح آموزش موضوع های درسی دارند. در این تحقیق تاثیر دو معلم کلاس دوم که هر دو از نظر همکاران، والدین و مدیران، معلمان موفقی محسوب میشدند، روی خودمختاری، تعامل اجتماعی و خلاقیت دانشآموزان مورد بررسی قرار گرفت. دادهها از طریق نوارهای ویدئویی، نوارهای صوتی و مشاهده جمع آوری شدند. تصاویری از کلاسهای نمایش و آموزش هر یک از معلمان (کارول و الن[۶۹]) تهیه شد. این تصویر جهت تعیین حیطه نفوذ معلم مورد بررسی قرار گرفت. الن از طریق درگیر ساختن دانشآموزانش در یادگیری و فعالیتهای کلاسی و متعاقب آن، بالا بردن اعتماد به نفس دانشآموزان و ایجاد این نگرش در آنان که دیگران را به عنوان منابع اطلاعات تلقی کنند، آنان را به ابراز عقاید در کلاسهای نمایش ترغیب نمود. از سوی دیگر، کارول با بهره گرفتن از راهبردهای تدریس هدایتی، به ترغیب رفتار مستقل دانشآموزان پرداخت. اِلن با به کارگیری شیوههای خلاق یا به عبارتی، یادگیری مشارکتی و ارائه موضوعهای متنوع در تدریس، به تشویق دانشآموزان برای استفاده از تفکر واگرا در ارائه راه حل های ابتکاری (در خصوص مسائل نمایش)، پرداخت و بدین شیوه بر دانشآموزان تاثیر گذاشت؛ در حالی که تاکید کارول بیشتر بر ارائه پاسخ صحیح به مسائل بود تا راه حل های ابتکاری در کلاس. این مطالعه بر اهمیت ارزیابی و پیاده کردن هدفهای آموزشی، فراتر از محتوای موضوعهای درسی و حمایت از معلمان در درک و تشخیص تاثیر آنان در کلاس درس تاکید دارد (به نقل از حسینی، ۱۳۸۶).
یاماموتو[۷۰] (۱۹۸۴) تحقیقی با عنوان «رابطه بین خلاقیت، ضریب یا بهره ی هوشی با موفقیت تحصیلی دانشآموزان» انجام داد به نتایج زیر دست یافت: که در مورد آموزش ریاضی به شاگردان مدارس ابتدایی در صورتی که معلم غیرخلاق باشد، شاگردان غیرخلاق نسبت به شاگردان خلاق، موفقیت بیشتری کسب میکنند و برعکس وقتی معلم از نظرخلاقیت در سطحی عالی قرار گرفته باشد، نتایج شاگردان غیرخلاق خیلی ضعیف است، حال آن که نتایج شاگردان خلاق خیلی خوب است. نتیجه گیری عمده ی یاماموتو، این است که وقتی معلم از خلاقیت کمتری برخوردار است، شاگردان غیرخلاق در درس ریاضی از شاگردان خلاق جلو میافتند (به نقل از افشارکهن، ۱۳۹۰).
۲-۱۰- نتیجهگیری
به طور کلی خلاقیت یک عامل حیاتی در دست یافتن به برتری و تفوق در حیطه های گوناگون میباشد. در تعریف خلاقیت نظریههای مختلف (نظریه شناختی, نظریه انگیزشی, نظریه تعاملی استرنبرگ) و الگوهای مختلفی (الگوی والاس, الگوی بارون و الگوی آمابیل) وجود دارد.
در تعریف تدریس نیز میتوان گفت که تدریس فرایند تعاملی بین معلم و دانشآموز است که براساس تصمیمگیریهای معلم با توجه به محتوا، توانایی فراگیران و امکانات آموزشی جهت ایجاد یادگیری در خود و دانشآموزان صورت میگیرد. الگوها و روش های تدریس مختلفی وجود دارند که معلمان میتوانند با توجه به شرایط حاکم بر کلاسهای درسی، انواع روش های مختلف را بکار گیرند. ضرورت دارد که دبیران از روش های غیرمستقیم تدریس استفاده نمایند و علایق، نیازها، پیشنهادات دانشآموزان را در جریان تدریس مدنظر قراردهند. با اینکه محققان ارتباط کلامی و غیرکلامی را در یادگیری دانشآموزان موثر میدانند. ولی طبق نتایج تحقیقات انجام گرفته در این زمینه حدود ۸۰% گفتار کلاسی به گفتار معلمان اختصاص دارد. درصورتی که هدف از تدریس و تشکیل کلاسهای درس و صرف وقت و بودجههای کلان، یادگیری دانشآموزان است ولی خود آنها کمترین مسئولیت را در یادگیری خود دارند. امروزه نتایج تحقیقات تربیتی بر اهمیت رابطه معلم و شاگرد در کلاس درس تاکید میورزند بخاطر اینکه معلمان با شناخت هرچه بیشتر از موقعیت یادگیری و روانشناختی دانشآموزان، شناخت ویژگیهای شخصیتی و مراحل رشد آنها بهتر میتوانند در مورد فرایندهای یاددهی و یادگیری گامهای موثرتری را بردارند. یکی دیگر از مسائل اساسی در کیفیت یادگیری دانشآموزان، تدریس خلاق معلمان میباشد در واقع تدریس خلاق، بکارگیری خلاقیت معلم در طراحی منظم راهحلهای تدریس، اتخاذ تکنیکهای تدریس مناسب، تغییر روش های تدریس و تدارک دیدن فعالیتهای تدریس موثر میباشد. بنابراین نوع روش تدریس دبیران و برخورد آنها با دانشآموزان و مشارکت دادن دانشآموزان در جریان تدریس در یادگیری دانشآموزان نقش تعیین کنندهتری دارد. نتایج پژوهشهای جانبی انجام گرفته در زمینه رابطه خلاقیت معلمان با کیفیت تدریس آنان بیانگر آن است که:
- معلمان دانشآموزان را در جریان تدریس شرکت میدهند و آنها را ترغیب و تشویق مینمایند و همچنین به آنها فرصت بحث و اظهارنظر در مباحث کلاسی را میدهند.