اماتحقیقی که به بررسی تأثیر هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است، نتیجه دیگری داده است. نتایج تحقیق مشخص کرده است که در مجموع ۵/۳۰ درصد شرکتهایی که متغیر هموارسازی در آنها برای دوره زمانی ۱۳۷۴-۱۳۷۹ مورد مطالعه قرارگرفته ، هموارسازند. بر اساس نتایج تحقیق مذکور در بورس اوراق بهادار تهران ، هموارسازی را نمی توان ابزاری موثر بر بازده سهام شرکتها دانست
با وجود تحقیقاتی که نتیجه شان حاکی از رابطه مثبت بین دستکاری سود و بازده سهام است، ترجمه یک تحقیق خارجی توسط آقای شاهپور اسماعیلی به نظارت آقای دکتر رحمانی نشان می دهد که مجموعه وسیعی از اطلاعات صورت های مالی ممکن است قدرت پیش بینی بیش تری برای بازده سهام داشته باشند. خلاصه ای از این تحقیق در ذیل آمده است:«تحلیل گران، سرمایه گذاران و محققان معمولاً به عدد سود خالص توجه می کنند و سایر اقلام صورت های مالی را نادیده می گیرند. این مقاله اظهار می دارد که مجموعه وسیعی از اطلاعات صورت های مالی ممکن است قدرت پیش بینی بیش تری برای بازده سهام داشته باشند تا این که فقط خود را بر سود خالص متمرکز کنیم. همچنین یک رابطه منفی و قابل اتکایی بین accrual ها (تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد) و بازده آتی سهام وجود دارد. تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد را می توان به دو بخش تقسیم کرد: ۱) قسمتی که به دلیل فعالیت تجاری ناگزیر تغییر کرده است. ۲) قسمتی که توسط دخالت و دستکاری که مدیریت در سود کرده تا تغییر یافته است.
سه دلیل وجود دارد که چرا تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد می تواند بازده سهام را پیش بینی کند: ۱- اگر تغییر در این مابعد تفاوت ناشی از فعالیت های تجاری باشد پس می تواند شاخص از چشم انداز شرکت در اختیار قرار دهد. پس بدیهی است که چنین شاخصی بتواند قیمت سهام را پیش بینی کند.
۲- افزایش بسیار زیاد در تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد چنانچه از دستکاری سود توسط مدیران حاصل شده باشد به عنوان یک خبر منفی باعث کاهش بازده سهم می شود.
۳- افزایش در این تفاوت می تواند یک بار اطلاعاتی داشته باشد که شرکت به نقطه اوج فعالیت تجاری خود رسیده و احتمالاً در آینده روبه نزول خواهد گذاشت. اجزای تشکیل دهنده ما بعدالتفاوت سود حسابداری از جریان وجوه نقد را تغییر در حساب های دریافتی، حساب های پرداختی و موجود کالا تشکیل می دهند. اگر رابطه هرکدام از این موارد را با بازده آتی سهام تک تک مقایسه کنیم در می یابیم که بین تغییر در هرکدام از این حساب ها با بازده آتی سهام رابطه منفی وجود دارد.نتیجه گیری
این تحقیق تاثیرات احتمالی فرهنگ بر هموارسازی سود را مورد بررسی قرار می دهد. هموار سازی سود در شرکت های عضو بورس نمونه مورد آزمون قرار گرفت. ارزش های فرهنگی فردگرایی، فاصله قدرت، اجتناب از عدم اطمینان و مردگرایی از تحقیقات قبلی انجام شده، اخذ شد. هموارسازی سود با بهره گرفتن از اقلام معوق تعیین شد. نتایج نشان می دهد که رابطه معنی داری میان ارزش های فرهنگی با هموارسازی سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس تهران وجود دارد. پس از ورود متغیرهای فرهنگی، مدل معنی دار شد که این مهم نشان دهنده این است که عوامل فرهنگی نقش تعیین کننده ای در هموارسازی سود در ایران دارند. این تحقیق، اولین تحقیقی است که در ایران، شاخص های هموارسازی را به ارزش های فرهنگی مرتبط می سازد از این رو، این تحقیق ادبیات هموارسازی سود در ایران را غنی تر می کند.
” ایکل”[۲۱] انواع سودهای هموار را به صورتی که در قسمت بعدی شرح داده خواهد شد میداند.
۸-۲- انواع هموارسازی سود
انواع هموارسازی سود در شکل زیر ارائه گردیده است.
۱-۸-۲- هموارسازی طبیعی: [۲۲]
این نوع از هموارسازی سود به جریانهای سودی گفته میشود که از فرایندهای عملیاتی ذاتاً هموار و واقعی بدست میآید. در برخی از صنایع همچون صنایع آب و برق و گاز که قیمت نسبتا ثابتی دارند و یا با نرخ ثابتی در حال رشدند حجم فروش و قیمتها به طور ذاتی هموار است . به عبارتی در هموارسازی طبیعی سود گزارش شده توسط مدیران دستکاری نشده است و به خودی خودی هموار بوده است .
“آناند موهان جول” و “آنجان وی. تاکور” می گویند که هموارسازی طبیعی همراه با تصمیماتی است که بر توزیع وجه نقد شرکت تاثیر می گذارد و باعث از بین رفتن ارزش شرکت می شود .
۲-۸-۲- سودهایی که به طور طبیعی هموار نیستند و تعمداً توسط مدیریت هموار شدهاند: [۲۳]
این نوع سودها در نتیجه تصمیمات اتخاذ شده توسط مدیریت واحد تجاری هموارسازی شده اند و به تشریح آن می پردازیم :
۱-۲-۸-۲- هموارسازی واقعی( هموارسازی معاملاتی یا اقتصادی): [۲۴]
این نوع از هموارسازی سود توسط مدیریت صورت میگیــــرد و مدیریت برخی از رویدادها و وقایع اقتصادی را کنترل میکند و روی
آنها تاثیر میگذارد این نوع از رویدادها که توسط مدیریت کنترل میشود بر جریان وجه نقد تاثیر میگذارد مثـل فروش های زودرس یا برعکس آن به تاخیر انداختن فروش واحد تجاری . از آنجائی که کنترل رویدادهای اقتصادی مستقیماً برسودهای آتی موثر مواقع میشود و به عبارتی تصمیمات مدیریت در شناسایی درآمدها و هزینه ها مستقیما بر سودهای آتی موثر واقع می شود هموارسازی از این نوع را هموارسازی واقعی مینامند.
۲-۲-۸-۲- هموارسازی مصنوعی ( هموارسازی حسابداری):[۲۵]
این نوع هموارسازی ناشی از یک رویداد اقتصادی نمیباشد بلکه از اقداماتی ناشی می شود که اصطلاحاً به آن “دستکاریهای حسابداری” [۲۶] میگویند. و تأثیری بر جریانات نقدی واحد تجاری ندارد. به عبارت دیگر هموارسازی مصنوعی سود صرفاً موجب جابجایی هزینهها و درآمدها بین دورههای مالی میشود. به عبارتی در این نوع از هموارسازی تقدم و تاخر در شناسایی درآمدها و هزینه ها باعث هموارشدن سود دوره می گردد . ما در این تحقیق تنها به این نوع هموارسازی (هموارسازی مصنوعی) می پردازیم . [۲۷]
۹-۲- دستکاری حسابها
دستکاری سود [۲۸] عبارت است از تغییر دادن سود توسط مدیران به شکل آگاهانه و با مقاصد خاص .
حسابها با این هدف دستکاری می شوند که تصور بازار از ریسک شرکت را تحت تاثیر قرار دهند . بر این اساس “استولوی” و “برتون” به بسط مدلی پرداختند که این مدل ریسک را به دو بخش متفاوت تقسیم می کند . اولین بخش ریسک با پراکندگی بازده مرتبط است و با سود هر سهم اندازه گیری می شود . دومین بخش متناظر با ساختار مالی شرکت است و با نسبت بدهی به دارایی سنجیده می شود .در چارچوبی که آنها ارائه داده اند . فعالیت های مربوط به دستکاری حساب ها را در ارتباط با این دو جنبه از ریسک طبقه بندی می کند .
به طور کلی جریان های سود هموار شده را می توان به دو دسته تقسیم کرد :
الف ) جریان های سود هموار به طور طبیعی
ب ) جریان های سود هموار شده به قصد قبلی ( ایکل ۱۹۸۱)
جریان سودهای هموار به طور طبیعی ناشی از آن دسته از فرایندهای ایجاد کننده سود هستند که جریانی هموار را به خودی خود ایجاد می کنند . از سویی دیگر جریان سود هموار شده با قصد قبلی جریان های سودی هستند که ناشی از تکنیک های هموارسازی واقعی ، یا هموارسازی مصنوعی هستند . هموارسازی واقعی هنگامی رخ می دهد که مدیریت شرکت دست به اقداماتی می زند تا از آن طریق رویدادهای اقتصادی (ایجاد کننده درآمد) را به نحوی سازماندهی کند که منجر به تولید جریانی هموارشده از سود شوند . از سویی دیگر هموار سازی مصنوعی سود هنگامی است که مدیریت شرکت زمانبندی ثبت های حسابداری را به نحوی دستکاری نماید تا از این طریق جریان های سود را هموار کند (آلبرکت و ریچاردسون ۱۹۹۰). برخی از صاحبنظران تنها هموارسازی مصنوعی سود را هموارسازی به حساب می آورند و در سایر حالات یعنی جریان های هموار به طور طبیعی ویا هموارسازی واقعی به دلیل این که جریانات هموار شده سود ناشی از رویدادهای اقتصادی ای هستند که در دنیای خارج واقعا رخ داده اند آن را دستکاری و هموارسازی یه حساب نمی آورند .
۱۰-۲- پیشینه هموارسازی سود :
داشر و مالکم[۲۹](۱۹۷۰) و کاشینگ[۳۰](۱۹۶۹) می نویسند که گردان و میرز[۳۱](۱۹۶۶) اولین کسانی هستند که هموارسازی سود را با پژوهشهای میدانی تجربه کردهاند. ایمهوف[۳۲] ( ۱۹۷۷) را اولین معرف رفتار هموار سـازی سود میداند. رونن و سادان[۳۳] ( ۱۹۸۱) و دهاران [۳۴]( ۱۹۸۹) دانشمندانی هستند که هپ ورث را منشاء تشخیص هموارسازی سود معرفی کردهاند. وایت [۳۵]( ۱۹۷۰ ) فرضیه هموار سازی سود را به گوردون نسبت میدهد. از بیان نویسندگان جدید چنین بر میآید که قبل از “هپ ورث” هموار سازی سود در ادبیات حسابداری ناشناخته بوده است اما بوکماستر[۳۶] ( ۱۹۹۲) با اشاره به سی و چهار کتاب یا مقاله ای که طی سالهای ۱۸۹۳ تا ۱۹۵۳ نگاشته شده است، مینویسد: ریشههای اندیشه هموار سازی سود به طور صریح و یا ضمنی در ادبیات پیشین حسابداری آمده است.
در قرن نوزدهم منابعی را میتوان یافت که به خواص هموارسازی سود از طریق روشهای گوناگون حسابداری پرداختهاند. جانسون و میده [۳۷] در سال ۱۹۰۶ ، وارشو[۳۸] در سال ۱۹۲۴، پاتون [۳۹] در سال ۱۹۳۲ و دوین [۴۰]در سال ۱۹۴۲ کاربردهای نظریه هموار سازی را شرح دادهاند. همچنین سالها پیش از گوردون، هاروتیز و مایوز و میرز رفتار هموار سازی را آزمون نمودهاند. در خصوص چشم پوشی پژوهشهای جدید از نوشتههای گذشته، بوخمستر فقدان آگاهی را دلیل اصلی میشمارد و معتقد است، برترین دلیل قصور پژوهشگران سالهای بعد از ۱۹۶۵ در شناسایی توصیفات قدیمی تر پیرامون خواص هموار سازی پارهای از روشهای حسابداری و فواید حاصل از پایین بودن نوسان سری زمانی سودهای گذشته آن است که عبارت هموارسازی سود ظاهراً تا سال ۱۹۵۰ بکار نرفته است. وی عباراتی را نقل میکند که به منظور توضیح عمل مدیران برای کاهش نوسانات سود، مورد استفاده قرار گرفته است. از جمله “هموارسازی مانده” که میرز آن را به کار برده است. بکماستر ( ۱۹۹۲) معتقد است همــان طور که به تــازگی واژه همــوار سازی سود به مدیریت سود تغییر یافته است, در گذشته عبارات دیگری برای بیان مفهوم هموار سازی رایج بوده است.
در اوایل قرن بیستم ارتباط هموار سازی سود و
“حفظ سرمایه” و “اندوخته مخفی” مورد بحث بوده است و در ربع دوم این قرن بررسی ویژگیهای هموار سازی به کمک روشهای ارزشیابی موجودی کالا مانند تفاوت روش اولین صادره از آخرین وارده با دیگر روشهای رواج داشته است. بعد از جنگ جهانی دوم، تدوین کنندگان استانداردهای حسابداری در آمریکا همراه گروهی از پژوهشگران به “روش بد حسابداری” [۴۱] یعنی ایجاد دلخواه اندوختهها پرداختند. پیترن استفاده از اقلام تعهدی و تغییر روش همراه گروهی از پژوهشگران به “روش بد حسابداری” یعنی ایجاد دلخواه اندوختهها پرداختند. پیترن استفاده از اقلام تعهدی و تغییر روش استهلاک برای هم سطح نمودن سود اشاره کرده اند. اندرسن با بهره گرفتن از “اندوخته جبران زیاتهای احتمالی” به منظور برابر سازی سود به مخالفت پرداخت. همچنین کمیته روشهای حسابداری،
استفاده از اندوختهها را به عنوان ابزار هموارسازی سود تحریم نمود.” [۴۲]
۱۱-۲-ابعاد و جوانب و تئوری های مربوط به هموارسازی سود :
ابعاد هموارسازی وسیله ایست برای تحقق فرایند هموارسازی سود است داشر و مادکام [۴۳]در تفکیک همواسازی واقعی از هموارسازی مصنوعی چنین اذعان می دارند :
هموارسازی واقعی به رویدادهای واقعی که بر اساس یا بدون توجه به تاثیرات هموارسازی بر سود به عمل آمده است اطلاق می شود . در حالی که هموارسازی مصنوعی مربوط به آن دسته از روش های حسابداری است که به قصد انتقال درآمدها یا هزینه ها از یک دوره به دوره دیگر اعمال می گردد.
هر دونوع هموارسازی سود می تواند در مواردی غیر قابل تشخیص باشد . مثلا میزان هزینه های گزارش شده می تواند کمتر یا بیشتر از دوره های گذشته باشد و این کاهش یا افزایش نتیجه تاثیرات عمده بر میزان هزینه ها( هموارسازی واقعی) یا روش های گزارش(هموارسازی مصنوعی) بشمار رود .
بر اساس یک طبقه بندی معروف هموارسازی دارای یک بعد سوم به نام هموارسازی طبقاتی است. بارینا و همکاران در تفکیک سه جنبه مختلف هموارسازی به شرح زیر بیان می دارند :
۱- هموارسازی از طریق رویدادها : مدیریت می تواند رویدادها را طوری زمانبندی نماید که تاثیر بر درآمد گزارش شده ، به تدریج نوسانات موجود را کاهش دهد اگر موانع زمانبندی برنامه ریزی شده وقایع ( مثلا تحقیق و توسعه) تابع قواعد مالی حاکم بر تشخیص مالی وقایع می باشد
۲- هموارسازی از طریق تفویض ( انتقال) در طول دور هایی از زمان : با عنایت به وقوع و تشخیص وقایع ، مدیریت دارایی کنترل گسترده تر در تعیین دوره ای است که تحت تاثیر کمی وقایع قرار می گیرد .
۳- هموارسازی از طریق طبقه بندی : زمانی که ارقام صورت سود و زیان به استثناء سود خالص هدف فرایند هموارسازی است مدیریت خواهد بود به واسطه طبقه بندی صورت سود و زیان نوسانات در صورت یاد شده را به مرور زمان کاهش دهد .
آرتورلویت بر این باور است که شرکت های سهامی عام برای اعمال مدیریت بر سود شرکت از شش روش حسابداری (در مرحله عمل) استفاده می کنند :
۱- ارائه بیش از واقع ارقام ناشی از تغییرات
۲- طبقه بندی بخش مهمی از قیمت یک واحد خریداری شده به عنوان مخارج فرایند تحقیق و توسعه ( یک هزینه جاری) به گونه ای که بتوان این مبلغ را یک باره هزینه کرد.
۳- ایجاد بدهیهای سنگین برای شناخت هزینه ها در آینده ( این بدهی ها به عنوان بخشی از خرید ثبت می شوند) و بدین وسیله مصون ساختن سودهای خالص آینده
۴- استفاده از مفروضات غیر واقعی برای برآورد
بدهی ها، در مورد اقلامی مانند برگشت از فروش ، زیان های ناشی از وام ، هزینه های تضمین( خدمات پس از فروش) به گونه ای که بتوان در یک دوره آینده از طریق منعکس کردن تعهدات بلند مدت سود خالص را بهبود بخشید .
۵- گنجاندن اشتباهات عمدی در دفاتر شرکت و توجیه عدم امکان در اصلاح این خطاها بر اساس استدلال مبنی بر این که مقادیر حائز اهمیت نیستند .
۶- شناسایی وثبت درآمد پیش از این که فرایند تحصیل درآمد کامل شود .
همچنین تئوری هموارسازی سود به نقل از گوردون به شرح زیر است :
۱- معیار انتخاب روش های حسابداری توسط مدیر حداکثر نمودن رفاه و آسایش شخصی خویش می باشد .
۲- رفتار و آسایش یه مدیر متناسب با موارد زیر افزایش می یابد :
الف ) امنیت شغلی
ب)افزایش نرخ رشد و سطح درآمد مدیریت
ج) سطح و نرخ رشد شرکت از حیث ابعاد گستردگی
۳- تحقق اهداف مدیریت به شرح مورد (۲) بستگی به رضایت سهامداران نسبت به عملکرد شرکت خواهد داشت چنانچه سایر جوانب یکسان باشد، هر اندازه رضایت سهامداران افزایش یابد به همان نسبت امنیت شغلی، درآمد و غیره مدیریت استحکام خواهد یافت
۴- رضایت سهامداران از شرکت متناسب با متوسط نرخ رشد سود شرکت افزایش می یابد .
با عنایت به این که چهار قضیه بالا و جود داشته باشد و یا اصولا پذیرفته شده باشد، می توان نتیجه گرفته که یک مدیر در محدوده اقتدار خود قادر است :
۱- سود گزارش شده را یکنواخت کند .
۲- نرخ رشد سود را یکنواخت و هموار نماید .
منظور از ” هموارسازی “رشد سود آن است که اگر نرخ رشد بالا باشد بتوان با عملیات حسابداری قابل اجرا آنرا کاهش داد و به همین ترتیب عکس قضیه صادق است.
۱۲-۲- انگیزهها و اهداف هموارسازی سود
از دیدگاه تئوری حسابداری، پدیده هموارسازی سود در رویکرد رفتاری ، موضوعی قابل تامل است . همچنین در عمل نیز حسابداران و تحلیل گران مالی در فرایند گزارشگری مالی که گزارشگری سود از مهمترین اجزای آن به شمار می رود به نوعی با
این پدیده و پیامدهای آن مواجه می شوند . شناخت ابعاد مختلف رفتار هموارسازی سود در راستای شناسایی ویژگی ها و محدودیت های سود حسابداری قرار می گیرد . در صورت امکان ارائه یک چارچوب نظری برای این پدیده که به نظر می رسد تاکنون میسر نشده است احتمال دارد بتوان به پیشرفتی در زمینه کیفیت گزارشگری سود دست یافت .جو[۴۴] ( ۱۹۹۱) انگیزه های ناشی از پدیده هموارسازی سود را سه مورد زیر بیان می کند:
الف) افزایش رفاه سهامداران
ب) تسهیل قابلیت پیش بینی سود
ج) افزایش رفاه مدیریت میدانند
هر یک از انگیزههای هموارسازی سود به تفصیل در ذیل تشریح میشوند.
۱-۱۱-۲- افزایش رفاه سهامداران:[۴۵]
محققین معتقدند که انگیزه اصلی مدیران از هموار سازی سود افزایش ارزش سهام شرکت میباشد چون سهامداران حاضرند برای شرکتهایی که دارای سود پایداری هستند بهای بیشتری را بپردازند و در حالت کلی تمایل بیشتری به سرمایه گذاری در شرکتهایی دارند که سودهای همواری را گزارش میکنند شرکتهایی که سودهای همواری را گزارش میکنند نسبت به شرکتهایی که سودهای پرنوسانی را گزارش میکنند دارای ریسک کمتری هستند.(Tureman and Titman, 1988) و (Beidleman, 1973) معتقــد است که مدیــریت فرض میکند که سهامداران تمایل بیشتری برایسرمایه گذاری در شرکتهایی که دارای سودهای هموار هستند نشان میدهند ، زیراسودهای هموارنشان دهنده ثبات شرکت است و سودهای پرنوسان دلیلی بر ریسکی بودنعملیات شرکت تلقی میشود و یا به عبارتی نوسان سود را بیانگر نوعی فعایت برنامه ریزی نشده می دانند که چندان پایدار نمی ماند و ماندگار نیست . (Lev and Kunitizky 1974) به این نتیجه رسیدند که هموارسازی سود در راستای هدف کاهش عدم اطمینانهای مربوط به خالص جریانهای نقدی مورد انتظار عمل میکند و در نتیجه به صرف ریسک پایین تری در قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای می انجامد و نتایج بیدلمن را تایید کردند. (Hepworth, 1953) معتقــد است که سهــامداران فرض میکننــد که کاهش نوسانهـای دورهای سود پرداختهای مالیاتی را کاهش میدهد.
گوردن معتقد است که مدیران به این خاطر به هموارسازی سود روی می آورند که معتقدند اگر سودهای همواری را گزارش کنند، نشان از عملکرد خوب آنها دارد و بر عکس اگر سودهای پرنوسانی را گزارش کردند نشان از بی ثباتی در شرکت و عملکرد ضعیف آنها دارد.