کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



آنچه تاکنون در ارتباط با علت فلسفی مرگ بدان اشاره نمودیم، در حقیقت، شرحی بود بر قاعده حرکت جوهری صدرالحکماء، با رویکرد به موضوع مورد بحث –یعنی مرگ-، در ادامه نیز قصد داریم از دریچه آیات کریمه قرآن، نگاهی به حرکت جوهری انسان در نظام هستی، بیاندازیم. تا از این طریق به بیان این نکته دقیق بپردازیم که، قرآن کریم و نظام هستی شناسانه آن، دنیا و هستی مادی را گذرگاهی می داند، که همه موجودات و البته انسان، در آن در یک سیر تکاملی به سوی مبدأ هستی در حرکتند و مرگ مرحله ای از این مراحل سیلان و حرکت است و عبور از آن، برای تمامی موجودات از جمله انسان ناگزیر و اجتناب ناپذیر می باشد.
پایان نامه - مقاله
در ابتدا ذکر این نکته خالی از لطف نیست که، طبق فرموده جناب صدرالمتألهین در باب موضوع حرکت جوهری در آیات کریمه قرآن، چه بسا بتوان این آیات را به دو دسته تقسیم نمود، یکم آیاتی که به حرکت عام موجودات عالم اشاره دارند و به طور کلی حرکت را در تمام عالم به اثبات می رسانند، و دوم آن دسته آیاتی که جوهره انسان یا همان نفس انسانی را دارای مراتب متدرج وجودی و حرکت جوهری می دانند.[۳۵۳]
لکن بررسی حرکت عامه جوهریه و مأخذ قرآنی آن، خارج از مجال بحث می باشد، به همین جهت، به تناسب این مرحله، تنها به بررسی آن دسته از آیاتی می پردازیم که اشاره به حرکت جوهری ذاتی خاصه انسان دارند.[۳۵۴]
روشن ترین و راهبردی ترین آیه در این رابطه، آیات ۱۲ تا ۱۶ سوره مبارکه مؤمنون است. در یک نگاه گذرا و اجمالی به این آیات، می توان دریافت که، چگونه خداوند متعال، به زیبایی، سیر حرکت و تکامل انسان را در یک امتداد از ابتدا تا انتها به تصویر می کشد و می فرماید ما انسان را از خاک برآوردیم و او را اینچنین متکامل کردیم، سپس میراندیم و دوباره او را مبعوث خواهیم کرد. البته مفسرین پیرامون این آیات سخن بسیار رانده اند، لکن ما به اقتضای بحث، اندکی از آن همه را ذکر می نماییم و تکمیل و پیگیری بحث را به عهده خواننده می گذاریم.
آنچه در این جا حائز اهمیت است، بیان سیر تکامل انسان از حذیذ خاک به عزیز افلاک است، که مرگ به عنوان مرحله ای از این فرایند تکاملی، به جهت اهمیت و ارزش آن، توسط خالق و برنامه ریز عالم هستی، به صورت مجزا مطرح می شود و این امر با تکیه بر این آیات شریفه، قابل عرض است. خداوند در سوره مبارکه مؤمنون می فرماید:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَهٍ مِّن طِینٍ* ثمُ‏َّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فىِ قَرَارٍ مَّکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِینَ* ثمُ‏َّ إِنَّکمُ بَعْدَ ذَالِکَ لَمَیِّتُونَ* ثُمَّ إِنَّکمُ‏ْ یَوْمَ الْقِیَمَهِ تُبْعَثُون»[۳۵۵]
ملاحظه می شود که در این آیات از ابتدای وجود انسان و خلقت اولیه و کلی او ذکر می گردد تا هنگام برانگیخته شدنش در روز قیامت، و همانطور که اشاره نمودیم مرگ نیز به عنوان یکی از مهمترین مراحل سیر وجودی و تکاملی انسان، بر آن تأکید می شود. مفسرین، بالاجماع پذیرفته اند که این آیات همان سیر انسان از ابتدای خلقت تا روز حشر است و بر این مطلب نیز تواقف دارند که آیه چهاردهم این سوره مبارکه، به نحوه شکل گیری و تکامل انسان در عالم رحم و دمیده شدن روح اشاره می کند و این روح انسانی، در فرایند تکاملی وجودی اش، همان وجه تمایز انسان از حیوان است.
مراد از «خلق» خلق ابتدایى است که در آن آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) را از گل آفریده و آن گاه نسل او را از نطفه قرار داده است این آیه و آیه بعدش در معنى این آیه است که فرموده: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»[۳۵۶] و مؤید این ظاهر، قول خداى تعالى بعد از این جمله است که مى‏فرماید: «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَهً». کلمه «خلق» در اصل به معناى تقدیر و اندازه گیرى بوده، پس، معناى آیه این مى‏شود که: ما انسان را در آغاز از چکیده و خلاصه‏اى از اجزاى زمین که با آب آمیخته بود اندازه‏گیرى کردیم.[۳۵۷]
«طین» در لغت به معنای خاک آمیخته با آب است،[۳۵۸] و صدرالمتألهین (علیه الرحمه) آن را، همان هیولای اولی می داند؛ چرا که جزء غالب موجود در عناصر است و همه قوا را داراست. و «سلاله» آن ماده ثانیه ای است که در مرتبه معدنیات و عناصر قرار دارد و حافظ همه صورت های طبیعی است. [۳۵۹]
پس از این دو مرتبه وجودی انسان (طین و سلاله)، در آیه سوم مراتب و مراحل تکامل خلقت انسان، یک به یک بیان می شود، و تا به آنجا که می فرماید «فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً»، که اشاره دارد به مراتب قبل از شکل گرفتن انسان، لذا این مراتب همه مشترک بین انسان و حیوان است. پس از بیان این مراتب وجودی و مراتب تکاملی جنین در عالم رحم، به طی مرتبه جنین از حیوانیت به انسانیت، اشاره و پس از آن بلافاصله می فرماید: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِینَ».
نکته ای که در این جا بیان آن لازم می آید، این است که در ارتباط با مراحل قبل از انسانیت،‌ لفظ «خلق» را استعمال نمود و هنگامی که اراده فرمود تا مرتبت انسانی او را عرضه بدارد، از لفظ «أنشاء» استفاده نمود. حضرت علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) می فرماید، از لفظ «خلق» استفاده نمود تا بیان نماید که ما طریق خلقت انسان را از آن شکل به این شکل مبدل نمودیم.
کلمه «انشاء» به معناى ایجاد چیزى و تربیت آن است، در این جمله سیاق را از خلقت، به انشاء تغییر داده و فرموده: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» با اینکه ممکن بود بفرماید: «ثم خلقناه …» و این به خاطر آن است که دلالت کند بر اینکه آنچه به وجود آوردیم چیز دیگرى، و حقیقت دیگرى است غیر از آنچه در مراحل قبلى بود.[۳۶۰]
۳-۶-۳-۱ مرگ مرحله ای از حرکت جوهری
پس از بیان سیر تکاملی جسم و نفس در عالم رحم، مرحله بعد، عبور از عالم ملک است، ” ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ” این جمله بیان آخرین مراحل تدبیر الهى است و مى‏رساند که مرگ از مراحلى است که در مسیر تقدیر به طور وجوب و حتم باید باشد و همه باید آن را طى کنند. و همان طور که قبلا گذشت مرگ یکى از حقایق است.[۳۶۱]
در حقیقت، پس از آنکه خلقت اولیّه شما تمام شد و نشو و ارتقاء هر فردى بقدرى که در عالم قضاء الهى و دستگاه آفرینش مقرر گردیده بپایان رسید آماده می گردید براى تحول یافتن و منتقل گردیدن بعالم دیگرى آن وقت مرگ شما را می گیرد و منتقل می گردید بعالم برزخ و آن یک نحو حیات دیگرى است که نتیجه حیات دنیوى خواهد بود.[۳۶۲]
ابن عربی در توضیح این آیه شریفه به نکته بسیار ظریفی اشاره می نماید، ایشان در تفسیر خود اینگونه می فرماید که برای تمام مراتب سیر تکاملی انسان خلق آورد، اما برای مرگ از خلق استفاده نکرد، چرا که مرگ، یک امر طبیعی است؛[۳۶۳] توضیح اینکه مرگ، در طول حیات انسان، خودبخود رخ می دهد و امری است اجتناب ناپذیر، اما همانطور که مسلم است، مراتب دیگر وجود و مراحل رشد ابتدایی انسان در عالم رحم، قبل و بعد از آن، همه قوایی هستند که در خمیره انسان وجود دارند، و البته بدون خلق یا انشاء خداوند متعال، به فعلیت نمی رسند.
مرگ با وجود اینکه امری است که بدست خداوند موجود شده است و هر موجود زنده به امر خدای تعالی می میرد، لکن تنها این مرتبه از سیر الی الله است که حتمی و قطعی بر پیشانی تمام ما سوی الله نوشته شده و هیچ گریزی از آن نیست، به عبارت دیگر به صورت طبیعی بر هر موجودی، علی الخصوص انسان، عارض می شود؛ و این مسأله قطعی و حتمی بودن، نسبت به هیچ یک از مراتب دیگر وجود از ابتدا تا انتها برای همه کائنات، وجود ندارد. فتأمل
۳-۶-۴ نگاهی کوتاه به معنا و جایگاه أجل در حکمت و قرآن
در این مرحله تا به انتهای بحث در این بخش برآنیم تا نگاهی به انواع و تقسیمات مرگ بیاندازیم، و در این مجال اقسام مرگ را از نظر حکمت، عرفان و قرآن به بحث خواهیم نشست. –إن شاء الله-. لذا آنچه در اینجا ذکر آن ضروری به نظر می رسد، بیان تشابه معنایی میان «أجل» و «مرگ» است. هرچند که این دو کلمه در لغت معنایی متفاوت دارند، لکن در اصطلاح و کابرد آن در حکمت و قرآن، وضعیتی مشابه می یابند.
«أجل» در لغت به معنای وقت معین و وعده داده شده است، و در همین تناسب در معانی مشابه نیز استعمال می گردد،[۳۶۴] علاوه بر این «أجل» به معنای وقت مردن نیز می باشد،[۳۶۵] مفردات آن را مدّت معیّن براى چیزى می داند،‏ و همچنین آورده است که، زمان حیات هر انسانى را هم أجل گفته‏اند، و اگر بگویند- دَنَا أَجَلُهُ- به این‏ معنى است که مرگش سر رسیده و نزدیک شده است که در حقیقت اصلش دریافت أجل است یعنى مدّت زندگانى را گذارنده و دریافت کرده است‏.[۳۶۶]
جناب صدرالمتألهین (رحمه الله) در بیان بحث مرگ، اجل را در معنای سر رسید و مرگ استعمال می کند، بطور مثال در اشاره به آیه شریفه «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»[۳۶۷] می فرماید: برای همه نفوس و همه امم و همه خلائق سررسیدی در ولادت و مرگ است.[۳۶۸] حضرت امام نیز اجل را در همین معنا استعمال نموده اند، بطور مثال می فرمایند: موت اخترامى است که در اخبار از آن به موت و اجل معلّق تعبیر آورده اند.[۳۶۹]
حضرت علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) در بیان معنای «أجل» می فرمایند تسمیه «اجل» بمعنى تعیین آن است، چون خود مردم نیز عادتشان بر این است که در معاهدات و قرضها و سایر معاملات اجل را که همان مدت مقرر در معامله و یا سر رسیدن آن است ذکر مى‏کنند و به همین دو معناى عرفى در کلام خداى تعالى نیز آمده است. مثلا در آیه شریفه: «إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ»،[۳۷۰] اجل به معناى آخر مدت است، و همچنین در آیه شریفه: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ».[۳۷۱]
و لیکن در آیه شریفه: «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ- تا آنجا که مى‏فرماید- قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ»،[۳۷۲] أجل به معنى تمامى مدت مقرر آمده است.
و ظاهرا استعمال اجل در تمامى مدت، استعمال اصلى و استعمال آن در سررسید، فرع آن است، چون بیشتر اوقات در همان معناى اول به کار مى‏رود، حتى در اثر کثرت استعمال در آن گاهى مى‏شود که احتیاجى به ذکر وصف (مقضى) ندیده و به ذکر موصوف (اجل) به تنهایى اکتفاء مى‏کنند، بنابراین هر جا که این کلمه استعمال شده باشد باید گفت به معنى اجل مقضى و تمام مدت است مگر قرینه‏اى در کلام باشد و دلالت کند بر اینکه به معناى سررسید است.[۳۷۳]
با این بیان روشن شد که نسبت «أجل» و «مرگ» در معنا و استعمال آن، عموم خصوص من وجه است، به این معنا که أجل در دو معنا بکار ی رود که یک معنای آن همان مرگ است. این بیان بدین جهت اهمیت دارد که در بیان انواع مرگ و اقسام آن در حقیقت از أجل سخن به میان می آید، لکن أجل در معنای فرعی.
۳-۷ انواع مرگ
تا به اینجا بیان شد که حقیقت مرگ، نفسِ انتقال است، انتقال از عالمی به عالم دیگر. به عبارتی، طبق مبنای حرکت جوهری عالم رو به تکامل دارد؛ و نفس، به عنوان جزئی از این عالم در سیر خود، به جهت رسیدن به فعلیت محض در حرکت است، که آخرین مرحله آن، همان انتقال از دنیای فانی به سرای باقی است. منتها این انتقال لوازمی دارد؛ چنانکه پیش از این ذکر شد، انقطاع از بدن مادی برای نفس لازمه انتقال به عالم برزخ است؛ چراکه ماده محل نقص و قوه و استعداد است و عالم برزخ، دار فعلیت محض است.
لکن آنچه در اینجا مهم است، نحوه این انقطاع است. در حقیقت، اینکه نفس چگونه و به چه کیفیت، بدن را رها می کند، معیاری است برای معین نمودن نحوه مرگ. این انحاء یا به تعبیری انواع مرگ، از منظر اکثر حکما با معیار مذکور سنجیده شده است.
ملاصدرا که مرگ را در دستگاه عظیم هستی بر کشتی حرکت جوهری سوار نموده است، به روشنی آن را تبیین می نماید، دو نوع مرگ را برای انسان بیان می کند، یکی مرگ آن به آن و لحظه به لحظه، دوم مرگی که به علت استکمال نفس و خروج او از این جسم و از این دنیا صورت می گیرد.[۳۷۴] ایشان همچنین قایل به موت اختیاری نیز هستند، که با تعبیر مرگ پیش از مرگ از آن یاد می کنند.[۳۷۵] در نتیجه موت طبیعی در کلام صدرالمتألهین به دو وجه بیان شده است. یک در مقابل موت اختیاری است و دوم در مقابل موت اخترامی قرار دارد.
۳-۷-۱ مرگ آن به آن در بستر قوه و فعل
۳-۷-۱-۱ نظر صدرالمتألهین
همانطور که بیان شد، لازمه مرگ و در این تقسیم بندی، معیار تقسیم، نحوه و کیفیت انقطاع نفس از بدن است. معنای مرگ در حقیقت بستگی به این دارد که، نفس بکارگیری جسد را ترک کند و قبل از خرابی بدن بازگردد. «النفس تتحول فی ذاتها من طور إلى طور و تشتد فی تجوهرها من ضعف‏إلى قوه… و ذبل ذبولا طبیعیا حتى إذا بلغت غایتها فی الجوهر و مبلغها من الاستقلال ینقطع تعلقها عن البدن بالکلیه و تدبیرها إیاه فعرض موت البدن‏».[۳۷۶]
لیکن این انقطاع گاه اختیاری و گاه اجباری است، و اما هنگامی که اجباری است، گاه به دلیل استکمال تام و به فعلیت رسیدن قوای نفس است (مرگ طبیعی)، و گاه به علت خرابی مرکب نفس یا همان بدن (مرگ انخرامی). نوع دیگری هم از انقطاع وجود دارد که برخاسته از دل حرکت جوهری است و آن موت لحظه به لحظه و آن به آن است.
در حقیقت آنچه در مرگ اتفاق می افتد، همان رسیدن از قوه به فعلیت است، با وجود این معنی، حرکت جوهری چیزی نیست، جز مرگ های پی در پی. به عبارتی آنچه در کل عالم در سریان است، حرکت است و حرکت همان رها نمودن قوه و تبدیل شدن به فعلیت است، و متحرک دائما در بین دو حالت قوه و فعل قرار دارد، «إنّ المتحرّک- بما هو متحرّک- یجب أن یکون حاله ما بین صرافه الفعل و محوضه القوّه»[۳۷۷] و این همان معنای مرگ است.
واجب الوجود، فیاض علی الاطلاق است و وجودات را، آن به آن افاضه می نماید و اگر آنی عین عنایت خویش را از کائنات برگیرد، صفحه عالم معدوم خواهد شد. لذا افاضه پی در پی به موجود نشان از نیاز لحظه به لحظه دارد و این فیض، قطعا آنچه که موجود، اکنون دارد نخواهد بود، چرا که تحصیل حاصل محال است، و قطعا ناقص تر از آن نیز نیست، بدین علت که حرکت از فعل به قوه و از کمال به سوی نقص باطل است، چراکه وجود (فعلیت) هیچ گاه عدم (قوه) نمی شود.
لذا به ناچار یک حالت می ماند و آن اینکه، فیض -یا در واقع وجودِ- افاضه شده به موجود، در هر لحظه مرتبه ای بالاتر و وجودی برتر از وجود و مرتبه کنونی را به او اهدا کند و او را به رتبه ای بالاتر و فعلیتی برتر سوق دهد.
به تعبیری آنچه واجب الوجود در هر لحظه به موجودات افاضه می کند، فعلیت است. و رسیدن از قوه به فعل، یعنی انتقال از یک مرتبه پایین تر و پست تر به مرتبه بالاتر و عالی تر البته مرگ هم نفسِ انتقال است، انتقال از مرتبه ای پست به رتبه ای بالاتر، «إنّ الموت عن کلّ نشأه یوجب الحیوه فی نشأه ثانیه فوقها»[۳۷۸]. لذا بر مبنای حرکت جوهری و با نظر به آیه شریفه «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»[۳۷۹] تمامی کائنات دائما در مرگ و اخذ حیات هستند.
۳-۷-۱-۲ نظر حضرت امام (رحمه الله علیه)
اگر کسى ملتفت و ناظر به امورات عالم هستی و حرکت جوهریه عامه و خاصه انسان باشد، خواهد فهمید که چنانکه اجزاء بدن به تحلیل مى‏رود و عوض ما یتحلّل مى‏آید، همچنین عالم برزخ عوض ما یتحلّل عالم طبیعت است؛ چون اصل طبیعت به تدریج به تحلیل مى‏رود و اگر چشم حقیقت‏بین داشتیم، به آسانى تبدیل شدن جوهره خود را به عالم برزخ به واسطه حرکت جوهریه، مشاهده مى‏نمودیم که چگونه طبیعت را به تدریج رها نموده و چگونه باطن ذات، به تدریج برزخى‏تر مى‏شود.
به عبارت دیگر، مشاهده مى‏نمودیم که چگونه اصل هویت و شخصیت از نقص طبیعت، رو به تجرد و کمال برزخیت مى‏رود؛ یعنى طبیعت بعد از مدتى با سیر کمالى، به برزخیت متحلّل مى‏شود و اصل طبیعت رو به ضعف مى‏گذارد، که منشأ و ریشه همه این امور، همان تبدل طبیعت به تجرد برزخى و رها شدن نفس از عالم طبیعت است.
اگر انسان در آخرین لحظه حیات طبیعى، خوب متوجه باشد و موت را با مشاهده عینى درک کند، خواهد دید که موت از آغاز به طور تدریج بوده است و عمّال عزرائیلیه از روز نخست، در صدد نزع نفس از طبیعت بودند و در آخرین لحظه از حیات طبیعى، مختصر پیوندى که با عالم طبیعت دارد هم قطع شده و به عالم برزخ منتقل مى‏شود؛ مثل میوه‏اى که رابطه‏اش را به تدریج از درخت کم کرده باشند و فقط رابطه ضعیفى با ساقه درخت داشته باشد که با یک حرکت مختصرى آن اتصال و رابطه هم بریده خواهد شد، و موت همان حرکت مختصرى است که با آن، رابطه با عالم طبیعت به طور کلى قطع مى‏گردد.
به عبارت دیگر، یک شخصیت و هویت واحده و وجود وحدانى که با حرکت جوهریه، پیوسته رو به کمال دارد، به تدریج قصد رها شدن از طبیعت را دارد و در طول عمر در حال ضعیف شدن مى‏باشد و در حالت احتضار، آخرین علقه طبیعى را رها کرده و از آن منقطع خواهد شد و در آن وقت است که از عالم طبیعت بیگانه مى‏شود. پس حالت احتضار، آخرین وداع و تودیع عالم است که قصد دارد با تمام ذات و جوهر، از طبیعت بیرون رود.[۳۸۰]
۳-۷-۱-۳ بیان آیات و روایات
همانطور که عرض شد اصولا مرگ یعنی رها کردن یک حالت پست تر و پایین تر و پیوستن به حالتی بالاتر و بهتر، و حرکت نیز یعنی رفتن از قوه به سوی فعلیت. از این رو اساسا مرگ همان حرکت در قوه و فعل معنا می شود، که در این صورت در ذره ذره زندگی و حیات تمام موجودات مادی جاری و ساری است. و نفس انسانی نیز به دلیل تعلقش به ماده و برآمدن از دل خاک، در حرکتی که به سوی کمال دارد، دائما در حال تبدل قوه هایش به فعلیت است و این مسئله همان مرگی است که پیش از این از آن به مرگ آن به آن تعبیر نمودیم.
لذا چون عالم طبیعت، عالم استعداد و قوه و ظرف تزاحم است و مصون از حرکت و تکاپو نیست، استعداد مبناى حرکت است و حرکت، خروج تدریجى شى‏ء از قوه به فعل مى‏باشد. انسان نیز که از ماده برمی خیزد، مستثنى از این قاعده کلى نیست و در یک حرکت و «شدن» به سر مى‏برد و اساسا جهان، در حال جهش، حرکت از قوه به فعل و یا به عبارتی همان مرگ آن به آن است، همانطور که فرمود: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب».[۳۸۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:13:00 ب.ظ ]




۱-۷- ساختار پایان نامه
این پایان نامه در پنج فصل تنظیم شده است که فصل اول شامل کلیات این پژوهش است و به اهمیت و ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق، مسئله ی تحقیق و روش تحقیق پرداخته است.
فصل دوم مربوط به مطالعات پیشین در این زمینه است که مطالعات پیشین در چهار بخش موضوعی نیز تنظیم شده است و شامل مطالعات داخلی و خارجی هم می باشد.
فصل سوم مبانی نظری و ساختار الگو را بررسی کرده است؛ فصل چهارم مربوط به نتایج تجربی و تجزیه و تحلیل نتایج است و در پایان در فصل پنجم خلاصه ای از کل پایان نامه، نتیجه ی کلی و پیشنهادها برای مطالعات آتی ارائه شده است.
دانلود پایان نامه
۱-۸- تفاوت مطالعه ی حاضر با مطالعات پیشین
با توجه به مطالعاتی که در داخل انجام شده است، تأکید بیشتری بر چگونگی اثر سرمایه ی اجتماعی بر متغیرهای اقتصادی شده است و مطالعات کمتری در زمینه ی متغیرهایی که بتوانند میزان انباشت سرمایه ی اجتماعی را افزایش دهند صورت گرفته است. نتایج مطالعات پیشین، حکایت از این دارند که سرمایه ی اجتماعی بر سرمایه ی انسانی اثر مثبت داشته است و در ایران مطالعه ای که جهت عکس (تأثیر سرمایه ی انسانی بر سرمایه ی اجتماعی) را بررسی کرده باشد، انجام نشده است. تفاوتی که در این مطالعه در مقایسه با مطالعات دیگر مشاهده می شود این است که این مطالعه به بررسی رابطه علیت بین سه متغیر سرمایه ی انسانی، سرمایه ی اجتماعی و رشد اقتصادی پرداخته است و بر خلاف سایر مطالعات موجود از شاخص های مختلفی برای سرمایه ی اجتماعی استفاده شده است.
۱-۹- محدودیت های تحقیق
دوره ی مورد نظر به علت محدودیت منابع، ناهماهنگی بین داده های آماری، عدم اتفاق نظر در شاخص های اندازه گیری متغیرها و کیفی بودن متغیرهای مورد مطالعه، سال های ۱۳۸۵-۱۳۵۰می باشد.
فصل دوم
پیشینه ی تحقیق
۲-۱- مقدمه
در این فصل، مطالعات به چهار بخش تقسیم می شوند که در قسمت اول، مطالعات مربوط به تأثیر سرمایه ی اجتماعی بر سرمایه ی انسانی، قسمت دوم مربوط به تأثیر سرمایه ی انسانی بر سرمایه ی اجتماعی، قسمت سوم مربوط به تأثیر سرمایه ی اجتماعی بر رشد و توسعه ی اقتصادی و قسمت چهارم، مربوط به تأثیر سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی می باشد. با توجه به اینکه در این پایان نامه، تأکید بر ارتباط بین سرمایه ی انسانی و سرمایه ی اجتماعی و تأثیر هم زمان هر دو متغیر بر رشد اقتصادی است؛ در این مطالعه، به قسمت چهارم (تأثیر
سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی) به اختصار پرداخته ایم.
به دلیل فراوانی و متنوع بودن مطالعات در زمینه ی سرمایه ی اجتماعی، جهت جلوگیری از حجیم شدن مطالب، ناگزیر شده ایم که به اختصار به شرح آنها بپردازیم.
در ابتدای هر قسمت، جدولی از مطالعات مربوط به موضوع آن قسمت آورده شده است. بنابراین با نگاهی کوتاه به این جداول، می توان استنباط کلی از نتایج بدست آمده داشت.
۲-۲- تأثیر سرمایه ی اجتماعی بر سرمایه ی انسانی
در این بخش به معرفی مطالعاتی که در زمینه ی تأثیر سرمایه ی اجتماعی بر سرمایه ی انسانی انجام شده است می پردازیم. این مطالعات شامل مطالعات خارج و داخل کشور می باشد.
جدول ۲-۱ مطالعات مربوط به تأثیر سرمایه ی اجتماعی بر سرمایه ی انسانی

 

ردیف مطالعه ی موردی سال محققین(نحوه ی ارتباط) نتیجه ی اصلی مطالعه
۱ آمریکا ۱۹۸۸ Coleman(+) هرچه سرمایه ی اجتماعی خانواده بالاتر باشد، نرخ ترک تحصیل فرزندان کم تر است.
۲ جنوب آمریکا ۱۹۹۲ Smith et al(+) نرخ ترک تحصیل دانش آموزانی که مدارس آنها تغییر کرده است و در مراسم کلیسا شرکت نمی کنند، ۴ برابر بیشتر از دیگر دانش آموزان می باشد.
۳ کانادا ۱۹۹۶ Etcheverry(+) پیش زمینه ی خانوادگی (سرمایه ی جتماعی) اثر مثبت بر توسعه سرمایه ی انسانی دانشجویان دارد.
۴
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]




 

  • . ر.ک. به: ارسطا، محمد جواد (۱۳۷۸)، حاکم اسلامی؛ نصب یا انتخاب، علوم سیاسی، سال دوم، شماره ۵. ↑

 

  • . فیرحی، داوود (۱۳۹۰)، دین و دولت در عصر مدرن، تهران: انتشارات رخ داد نو، ص ۸. ↑

 

    • . برای مثال، ر.ک. به: کامل، محمد عبدالواحد (۲۰۱۱)، الموازنه بین المصالح و المفاسد و أثرها فی الشأن المصریّ العام بعد الثوره، القاهره: نشر الیسر، صص ۱۵۸- ۹۷. ↑

پایان نامه

 

  • . Brown, Carl (2001).Religion and State;The Muslim Approach to Politics, New York: Colombia University Press, pp.43-51. ↑

 

  • . فیرحی، پیشین، ص ۲۲. ↑

 

  • . سوره زمر/‌ایه ۱۷. ↑

 

  • . سوره نجم/‌ایه ۳۲. ↑

 

  • . ادله نقلی فراوانی در تأکید اسلام بر حسن رقابت و قبح انحصارگرایی در سیاستگذاری‌‌های عمومی اجتماعی وجود دارد؛ از جمله: ۱- «و جادلهم بالتی هی أحسن» (نحل/ ۱۲۵)؛ ۲- حدیث از امام صادق(ع): «إنی لأتکلم الواحده لی فیه سبعون وجها إن شئت أخذت کذا و إن شئت أخذت کذا» (البحرانی الأصفهانی، عبدالله (۱۳۶۳)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال، قم: انتشارات بنیاد فرهنگی امام مهدی (عج)، ص ۵۱۰؛ ۳- حدیث از امام علی(ع): «لو اجتمعتم علی امر واحد لاخذ برقابکم» (پیشین، ۵۶۵) ↑

 

  • . فیرحی، داود (۱۳۹۰)، دین و دولت در عصر مدرن، تهران: انتشارات رخ داد نو، ص ۷۶. ↑

 

  • . حکیم، محمدتقی (۱۹۶۳)، اصول العامه للفقه المقارن، بیروت: دارالاندلس، ص ۶۰۰. ↑

 

  • . فیرحی، داود (۱۳۹۰)، دین و دولت در عصر مدرن، تهران: انتشارات رخ داد نو، ص ۱۳۸. ↑

 

  • . ر.ک. به: شمس­الدین، محمدمهدی (۱۴۲۰ق)، نظام الحکم و الإداره فی الإسلام، بیروت: مؤسسه الدولیه للدراسات و النشر؛ و نیز: فلاح سکوکلایی، محمد (۱۳۸۸)، نظارت بر حکومت و سازوکارهای آن در اسلام، حکومت اسلامی، سال چهاردهم، شماره ۲. ↑

 

  • . الشاوی، توفیق محمد (۱۹۹۵)، فقه الحکومه الإسلامیه؛ بین السنه و الشیعه، القاهره: منشورات العصر الحدیث. ↑

 

  • . جاوید، محمد جواد و الهه مرندی (۱۳۸۹)، تشیع سیاسی و نفقه حقوقی؛ بررسی فرایند تحول حقوق عمومی در عصر صفوی، فصلنامه حقوق (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، دوره ۴۰، شماره ۴، ص ۱۲۷. ↑

 

  • . قاضی­مرادی، حسن (۱۳۹۱)، تأملی بر عقب­ماندگی ما؛ نگاهی به کتاب «دیباچه­ای بر نظریه انحطاط در‌ایران»، تهران: نشر دات، ص ۲۶. ↑

 

  • . الموسوی الخوانساری الاصفهانی، المیرزا محمد باقر (۱۴۱۱ ق)، روضات الجنات، چاپ اول، بیروت: دارالاسلامیه، ج ۴، ص ۳۶۱. ↑

 

  • . ر.ک. به: طباطبایی­فر، سید محسن (۱۳۸۹)، پیامدهای دولت صفوی برای فقه سیاسی شیعه، علوم سیاسی، شماره ۵۰. ↑

 

  • . ر.ک. به: امیری، احمد (۱۳۸۶)، تحلیلی بر روند تفسیرنویسی فقهی در دوره صفوی، صفحه مبین، شماره ۴۰. ↑

 

  • . ر.ک. به: یوسفی راد، مرتضی (۱۳۸۳)، متدولوژی سیاست­نامه­نویسی، علوم سیاسی، شماره ۲۸. ↑

 

  • . ر.ک. به: حسنی، علی­اکبر (۱۳۸۱)، علما و فقهای مشهور و نقش آنان در دربار صفوی، مکتب اسلام، شماره ۵. ↑

 

  • . الگار، حامد (۱۳۷۶)، دین و دولت در‌ایران (نقش علماء دوره قاجار)، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: نشر توس. ↑

 

  • . امین، سید حسن (۱۳۸۲)، تاریخ حقوق‌ایران، تهران: دائره­ المعارف‌ایران­ شناسی، ص ۳۳۹. ↑

 

  • . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم (۱۹۹۱)، الحسبه فی الاسلام او وظیفه الحکومه الاسلامیه، بیروت: دار الکتب العلمیه؛ و نیز: عمید زنجانی، عباسعلی (۱۳۸۴)، فقه سیاسی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ج ۲، ص ۳۳۱. ↑

 

  • . انصاری، شیخ مرتضی (۱۳۸۶)، المکاسب، قم: دار الحکمه، ص ۱۵۳. ↑

 

  • . بلقزیر، عبدالله (۲۰۰۲)، الدوله فی الفکر الاسلامی المعاصر، بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیه، ص ۲۵۱. ↑

 

  • . فیرحی، داود (۱۳۹۰)، دین و دولت در عصر مدرن، تهران: انتشارات رخ داد نو، ص ۳۳۲. ↑

 

  • . شمس­الدین، محمدمهدی (۱۹۹۱)، نظام الحکم و الاداره فی الاسلام، بیروت: موسسه الدولیه للدراسات و النشر، ص ۴۵۴. ↑

 

  • . فیرحی، داود (۱۳۹۰)، فقه و سیاست در‌ایران معاصر (فقه سیاسی و فقه مشروطه)، تهران: نشر نی، ص ۱۷۲. ↑

 

  • . برای مطالعه پیرامون هندسه معرفتی فقه سیاسی، ر.ک. به: احمدوند، شجاع (۱۳۸۹)، فرایند تدوین معرفت­شناسی و روش­شناسی فقه سیاسی شیعه، متین، شماره ۱۰؛ و نیز: دومین نشست کارگروه فقه سیاسی در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در مورّخ ۱۶/۳/۱۳۸۹، به آدرس الکترونیکی:
    http://www.maalem.ir/NewsDetail.aspx?itemid=183 ↑

 

  • . فیرحی، داود (۱۳۹۰)، فقه و سیاست در‌ایران معاصر (فقه سیاسی و فقه مشروطه)، تهران: نشر نی، ص ۳۷. ↑

 

  • . کریمی­نیا، محمدمهدی (۱۳۸۹)،‌ایات الأحکام جزایی، قم: جامعه المصطفی، ص ۱۵. ↑

 

 

  • . برای مطالعه تفصیلی پیرامون وجوه تشابه تمایز حکم فقهیِ دارای حجیت و حکم شرعیِ حقیقیِ شارع، ر.ک. به: مصطفوی، سید کاظم (۱۳۸۸)، ماهیت حکم، فصلنامه حقوق (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)، دوره ۳۹، شماره ۱، ص ۳۰۵. ↑

 

  • . ر.ک. به: خاقانی اصفهانی، محمد (۱۳۹۰)، نشانه­شناسی و زبان­شناسی اسلامی؛ با طراحی الگوی دستور زبان هستی­گرا، مرکز نظریه­پردازی دانشگاه اصفهان، به آدرس الکترونیکی:
    http://korsinews.ir/index.aspx?siteid=9&pageid=1256&newsview=1768 ↑

 

  • . برای نمونه، ر.ک. به: ۱- القرضاوی، یوسف (۱۴۰۵ق)، الصحوه الاسلامیه بین الجمود و التطرف، القاهره: کتاب الأمه؛ ۲- قطب، محمد (۱۴۱۴ق)، العلمانیون و الإسلام، بیروت: دار الشروق؛ ۳- العفانی، سید بن حسین (۲۰۰۶)، الرّدّ علی المدرسه العقلیه و منکری السنه، القاهره: دار العفانی؛ ۴- خلیل، عماد الدین (۲۰۰۸)، تهافت العلمانیه، بیروت: دار إبن کثیر؛ ۵- الناصر، محمد بن حامد (۲۰۰۱)، العصرانیون بین مزاعم التجدید و میادین التغریب، الریاض: مکتبه الکوثر؛ ۶- الناصر، محمد بن حامد (۲۰۰۴)، المدرسه العصرانیه فی نزعتها المادیه: تعطیل النصوص و فتنه بالتغریب، الریاض، مکتبه الکوثر؛ ۶- ابوشافعی، منصور (۲۰۱۰)، العلمانیون و انسنه القرآن، الجیزه، مکتبه النافذه؛ ۷- زین الهادی، محمد (۱۴۰۹ق)، مجالات انتشار العلمانیه و أثرها فی المجتمع الإسلامی، الریاض: دار العاصمه؛ ۸- السلفی الافغانی، شمس (۱۴۱۹ق)، عداء الماتریدیه للعقیده السلفیه، رساله الماجیستر فی الجامعه العالمیه، مؤسسه الجامعه الأثریه ببشاور فی باکستان، الطائف: مکتبه الصدیق. برای مطالعه پیرامون نظر مخالف، ر.ک. به: قرضاوی، یوسف، الإسلام و العلمانیه؛ وجها لوجه، در:
    http://qaradawi.net/library/56.html ↑

 

  • . بن‌‌هادی الوادعی، عبدالرحمن بن مقبل (۱۴۲۸ق)، الإلحاد الخمینی، صنعاء، دار الآثار. ↑

 

  • . قرضاوی، یوسف مصطفی (۲۰۰۶)، دراسه مقارنه فی فقه مقاصد الشریعه؛ بین المقاصد الکلیه و الجزئیه؛ در: ابوزید، وصفی عاشور (۲۰۰۷)، دراسه فی فقه مقاصد الشریعه بین المقاصد الکلیه والنصوص الجزئیه، القاهره: دار الشروق. ↑

 

  • . قرضاوی در تعریف فقه می­گوید: «مما یدخل فی “الفقه” المراد: الغوص فی مقاصد الشریعه، ومعرفه أسرارها وعللها، وربط بعضها ببعض، ورد فروعها إلى أصولها، وجزئیاتها إلى کلیاتها، وعدم الاکتفاء بالوقوف عند ظواهرها، والجمود على حرفیه نصوصها»، ر.ک. به: أولویه المقاصد على الظواهر، در آدرس الکترونیکی:
    http://www.qaradawi.net/articles/86-2009-12-12-10-35-10/5970-2012-06-27-14-40-25.html ↑

 

  • . ر.ک. به: هوشنگی، حسین (۱۳۸۹)، نقش مدرنیته در توسعه بنیادگرایی در جهان اسلام، فصلنامه دانش سیاسی، سال ششم، شماره ۱؛ و نیز:
    See: Helfont, Samuel (2009). Politics, Terrorism, and the Sunni Divide, Foreign Policy Research Institute. ↑

 

  • . فیرحی، داود (۱۳۹۰)، فقه و سیاست در‌ایران معاصر (فقه سیاسی و فقه مشروطه)، تهران: نشر نی، ص ۱۲۰. ↑

 

  • . برای مطالعه تفصیلی پیرامون دیدگاه محقق نائینی و نیز دیدگاه رقیب (دیدگاه محقق اصفهانی) ر.ک. به: فیرحی، داود (۱۳۹۰)، فقه و سیاست در‌ایران معاصر (فقه سیاسی و فقه مشروطه)، تهران: نشر نی ص ۱۳۳. ↑

 

  • . خوئی، ابوالقاسم (۱۴۱۰ق)، الإجتهاد و التقلید، چاپ سوم، قم: دار الهادی، ص ۹۷. ↑

 

  • . محقق الأردبیلی، احمد بن محمد (۱۴۰۳)، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الأذهان، تحقیق اشتهاردی، عراقی و یزدی، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ↑

 

  • . النجفی، محمدحسن(۱۳۶۷)،جواهر الکلام فی‌شرح‌شرایع الإسلام، تحقیق‌محمود القوچانی،‌تصحیح سید ابراهیم‌المیانجی،‌تهران: دارالکتب‌الإسلامیه،‌ص۶۱. ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]




کلمه زئولیت از دو لغت یونانی به معنی سنگ و جوشاندن مشتق شده است. از نظر شیمیایی دارای فرمول تجربی M2/n.Al2O3.XSiO2.YH2O ، که Mهر کاتیون قلیایی یا قلیایی خاکی Y، ضریب از ۲ تا ۷ می‌باشد، n ظرفیت کاتیون و Xضریب از ۲ تا ۷ است. از لحاظ ساختاری زئولیتهای پلیمرهای معدنی، کریستال پیچیده‌ای هستند که بر مبنای ساختار توسعه یافته نامحدودSiO4 وAlO4 به صورت چهار وجهی قرار گرفته‌اند و توسط قسمتی از یونهای اکسیژن به یکدیگر پیوند داده می‌شوند. این ساختار پایه به صورت شبکه‌ها یا منافذ به هم متصل شده است که منافذ توسط کاتیونها و مولکولهای آب پر می‌شوند. کاتیونها متحرک بوده و معمولاً در معرض تبادل یونی قرار می‌گیرند. آب عموماً ممکن است به وسیله استفاده از گرما از منابع خارج شود. در برخی زئولیتها، خارج کردن آب از درون منافذ آنها ممکن است برخی اختلالات ساختاری از قبیل جابجایی کاتیونها و تا حدی تغییر شکل ساختاری را سبب شود[۴۹].
۲-۲-۲- مبادله کننده‌های سنتزی یا رزین
اکثر رزین های تعویض یونی که در تصفیه آب به کار می‌روند سنتزی هستند که با پلیمریزاسیون ترکیبات آلی حاصل می‌شوند. در تعویض کننده‌ها با محلولهای الکتریک فقط یکی از یون‌ها متحرک و قابل تعویض است و در اثر تعویض یونی، کاتیون یا آنیونهای موجود در محلول با کاتیونها و آنیونهای موجود در رزین تعویض می‌شوند، به گونه‌ای که هم محلول و هم رزین از نظر الکتریکی خنثی باقی می‌مانند.
یک رزین سینتتیکی مناسب باید از مشخصات زیر برخوردار باشد:
۱- رزین باید بطور مناسبی سه بعدی بوده و حلالیت آن در آب و حلال‌های آبی قابل اغماض باشد.
۲- رزین بایستی به خوبی آب را جذب کند و رطوبت پذیر باشد همچنین باید به حد کافی متخلخل بوده و یون‌ها بتوانند در آن وارد یا خارج گردند.
۳- رزین باید دارای تعداد کافی از گروه‌های یونی باشد به طوری که ظرفیت تبادل یونی قابل ملاحظه‌ای را ارائه نماید.
۴- رزین باید از لحاظ شیمیایی پایدار باشد.
۵- چگالی رزین متورم باید زیادتر از آب باشد[۵۰].
بطور کلی در غلظتهای کم هرچه ظرفیت یون بیشتر باشد با تمایل بیشتری جذب رزین می‌شود، مثلاً یون سه ظرفیتی و یون دو ظرفیتی بیش از یون یک ظرفیتی توسط رزین جذب می‌شوند، حتی برای یونهای با ظرفیت یکسان نیز هرچه وزن مولکولی یون بیشتر باشد تمایل جذب افزایش می‌یابد[۴۸].
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳- اسمز معکوس
در این فرایند فلزات سنگین توسط یک غشای نیمه نفوذپذیر در رفتار بالاتر از رفتار اسمزی ناشی شده از مواد جامد محلول در فاضلاب جدا می‌شوند. مشکل این روش گران بودن آن است. از نفوذ غشایی برای جداسازی آب نسبتاً خالص یا حلال دیگر از محلول دارای خلوص کمتر استفاده می‌شود. در این روش محلول از روی سطح غشأ نیمه تراوای خاصی با فشاری بیشتر از فشار مؤثر اسمزی محلول تغذیه عبور می‌کند. محلول تراوش کننده به عنوان محصول جمع آوری و محلول تغذیه غلیظ شده عموماً دور ریخته می‌شود[۴۶].
۲-۴- الکترودیالیز
دیالیز عبارت از جدا کردن مواد حل شده با بهره گرفتن از نفوذ غیر مساوی آنها از غشاها. موثرترین را برای بازیابی محلولهای خالص جهت استفاده مجدد در فرایندهای تولید کالاست. در دیالیز نیروی محرکه جداسازی نفوذ طبیعی به واسطه شیب غلظت است، در الکترودیالیز این نیروی طبیعی با کاربرد انرژی الکتریکی زیادتر می‌گردد[۴۶].
در این فرایند، ترکیبات یونی (فلزات سنگین)، از طریق استفاده از غشاهای نیمه نفوذپذیر (انتخاب کننده یون) که بین الکترودها در مولکولهای الکترولیت قرار داده می‌شوند جدا می‌شوند و به کمک جریان الکتریک یکنواخت، پتانسیل الکتریکی بین دو الکترود باعث حرکت کاتیونها و آنیونها به سمت الکترودها می‌شود و یونهای مربوط به هر غشاء جمع آوری می‌شوند و باز یافت فلزات انجام می‌شود. مشکل این روش تشکیل هیدروکسیدها می‌باشد که باعث مسدود شدن غشا می‌شود[۲۰].
۲-۵- جذب سطحی
به طور کلی حرکت یک جز از یک فاز به سمت فصل مشترک این فاز با فاز دوم و تجمع این جزء بر روی سطح فصل مشترک، فرایند جذب سطحی نامیده می‌شود. به عبارت دیگر لازمه انجام این فرایند تماس دو فاز با یکدیگر است. فاز اول که جزئی از آن جدا شده و به سمت فاز دوم حرکت می‌کند، سیال (مایع یا گاز) و فاز دوم که جزء یا اجزایی بر روی سطح آن جمع می‌شوند، می تواند به یکی از دو حالت مایع و یا جامد باشد. چنانچه فرایند جذب بر روی سطح یک مایع انجام شود آن را جذب بر روی مایع[۱۸] و چنانچه بر روی سطح یک جامد انجام گیرد آن را جذب بر سطح جامد[۱۹] نامیده و جزئی از فاز سیال را که جذب جسم جامد می‌شود جزء جذب شونده[۲۰]، و جسم جامد را که معمولاً بسیار متخلخل است، جاذب [۲۱]می‌نامند. حرکت جزء از فاز سیال و تجمع و تغلیظ آن بر روی سطح جسم جاذب تا زمانی ادامه پیدا می‌کند که دو فاز از نقطه نظر غلظت آن جزء به تعادل برسند، البته عوامل متعددی از جمله ظرفیت جاذب نیز دراین پدیده موثر است، در هر حال از این لحظه به بعد فرایند جذب متوقف می‌گردد[۵۱]. سطح جاذب در حقیقت به لایه ما‌بین دو فاز غیر همگن گفته می‌شود. این لایه می‌تواند دارای عمق متغیر باشد. عمق لایه جذب بستگی به نوع فرایند جذب و نفوذ گونه جذب شونده دارد و معمولاً در اثر نفوذ، ترکیبات جذب شونده می‌توانند از عمق ۵۰۰-۵ نانومتر به سطح جاذب نفوذ کنند[۵۲].
انتقال جرم به سطح جاذب یک فرایند تعادلی است. هر نوع فرایند جذب اعم از فیزیکی و شیمیایی انرژی آزاد سطحی را کاهش می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت که فرایند جذب یک فرایند خود به خودی است که موجب کاهش انرژی آزاد گیبس می‌شود. با توجه به تعریف سطح که در بالا ارائه شد، گونه‌های جذب شونده ابتدا در لایه مرزی جذب شده و سپس تحت فرایند نفوذ به عمق سطح جاذب نفوذ می‌کنند[۵۲].
با بهره گرفتن از عمل جذب می‌توان جداسازی‌های بسیاری را که به وسیله تکنیکهای دیگر جداسازی همچون تقطیر، جذب مایع-گاز، استخراج مایع-مایع [۲۲]و روش های جداسازی غشایی بعضاً غیرممکن یا غیر عملی می‌باشند، انجام داد. لازم به ذکر است که به دلیل سادگی و کاربرد فراگیر، تقطیر سهم بزرگی در تکنولوژی سنتی جداسازی دارد. از سال ۱۹۷۰ جذب سطحی از برخی جهات بر فرایند وابسته به انرژی تقطیر برتری یافته است. البته جداسازی از طریق جذب سطحی زمانی اقتصادی‌تر است که ضریب جداسازی [۲۳]یا انتخاب پذیری جاذب[۲۴] خیلی بیشتر از ضریب فراریت نسبی باشد. به بیانی دیگر وقتی فراریت نسبی کمتر از حد ۲۵/۱ باشد، به صورت یک قانون نسبی، جذب سطحی نسبت به تقطیر برای جداسازی برتری می‌یابد. لذا پیدایش جذب سطحی موجب افزایش کاربردهای فرایندی و زیست محیطی تکنیکهای جداسازی گردیده است. ضمن اینکه بسیاری از این کاربردها فقط از طریق توسعه تکنولوژی جذب امکان یافته‌اند[۵۳].
فرایند جذب سطحی اغلب در یک بستر ثابت از جاذب صورت می‌گیرد که عملیات احیا به صورت دوره‌ای روی آن انجام می‌شود. یک سیستم متعارف شامل دو بستر موازی است که در آن یکی در حالت جذب کردن بوده و دیگری در احیا می‌باشد. در واحدهای بزرگ صنعتی، استفاده از سه بستر متداول است. به این صورت که همواره دو بستر در حال جذب و یک بستر در حال احیا می‌باشد[۵۴].
همان گونه که ذکر شد عامل ایجاد پدیده جذب سطحی را می‌توان تمایل زیاد جزء جذب شونده نسبت به جسم جاذب عنوان نمود.
از این رو پدیده جذب سطحی را می‌توان به سه دست کلی زیر تقسیم بندی کرد:
جذب سطحی تبادلی[۲۵]:
این پدیده ناشی از نیروی جاذبه الکتریکی بین جزء جذب شونده و جسم جاذب می‌باشد به این ترتیب این پدیده در محدوده فرایند تبادل یونی نیز می‌تواند قرار بگیرد. در این حالت یونهای یک جز در نتیجه نیروی جاذبه الکترواستاتیکی نسبت به مناطق باردار موجود بر روی سطح جاذب به سطح نزدیک شده و در آنجا جمع می‌شوند. در این پدیده بار مناطق باردار سطح جاذب از نظر علامت مخالف بار جزء جذب شونده است و به این ترتیب می‌توان چنین نتیجه گیری کرد که هر چه بار جزء جذب شونده بیشتر باشد با شدت بیشتری جذب سطح جسم جاذب خواهد شد.
در مورد یونهایی که بار یکسانی دارند اندازه آنها تعیین کننده شدت جذبشان خواهد شد، زیرا هر چه جزء کوچکتر باشد، می‌تواند تا عمق بیشتری داخل سلولهای ریز خلل و فرج موجود بر روی سطح جاذب وارد گردد و جذب آن بیشتر خواهد بود[۵۵].
جذب سطحی فیزیکی[۲۶]:
جذب سطحی فیزیکی در نتیجه نیروهای جاذبه بین مولکولهای جزء جذب شونده و مولکولهای جسم جاذب انجام می‌گیرد که اساساً این نیروها، نیروهای واندروالس هستند. تجربه نشان می‌دهد که این جذب در دماهای پایین بهتر انجام می‌شود، زیرا حرارت باعث افزایش انرژی جنبشی و حرکت براونی می‌شود. یک فرایند برگشت پذیر بوده و وقتی که نیروهای مولکولی بین مولکولهای محلول و جاذب بزرگتر از نیروهای بین مولکولی مولکولهای محلول و حلال باشند، محلول روی سطح ماده جذب خواهد شد[۵۵].
جذب سطحی شیمیایی[۲۷]:
هرگاه جزء جذب شونده با جسم جاذب یک واکنش شیمیایی انجام دهد، جذب سطحی از نوع شیمیایی خواهد بود. به عبارت دیگر این دو با هم باندهای شیمیایی تشکیل می‌دهند و در نتیجه مقایسه با جذب فیزیکی با انرژی بیشتر به هم متصل می‌شوند. در مورد جذب شیمیایی تجربه نشان می‌دهد که در دماهای بالاتر عمل جذب بهتر صورت می‌گیرد، زیرا واکنشهای شیمیایی در دماهای بالاتر بهتر پیشروی می‌کنند. این جذب برگشت پذیر نبوده و به ندرت در مهندسی محیط زیست کاربرد دارد. در جذب شیمیایی ممکن است خصوصیات گونه جذب شونده به طور قابل ملاحظه‌ای تغییر ‌کند. حتی اگر جذب شونده پیوند پایداری با جذب کننده تشکیل نداده باشد. تغییرات آنتالپی در پدیده جذب شیمیایی در مورد کاتالیزورهای غیر همگن بیشتر آشکار می‌شود.
ذکر این نکته ضروری است که در بسیاری از موارد پدیده جذب سطحی در نتیجه ترکیبی از عوامل فوق انجام می‌شود. به عبارت دیگر نیروهای گوناگون باعث تجمع جزء بر روی سطح می‌گردند و معمولاً تشخیص این نیروها بسیار مشکل است[۵۵].
۲-۵-۱- کاربردهای اصلی فرایند جذب سطحی
از آنجا که نتایج فرایند جذب سطحی جدا شدن یک جزء یا اجزایی از فاز سیال و تجمع آن بر روی سطح یک جسم جاذب است، بنابراین از این روش می‌توان برای جداسازی اجزای یک مخلوط از یکدیگر و یا جداسازی برخی ناخالصی‌ها از سیال مورد نظر استفاده نمود. البته شرایط جسم جاذب و شرایط انجام فرایند به نحو مناسب و مطلوب باید انتخاب و تنظیم گردد. در زمینه مطالعات زیست محیطی، مهمترین کاربرد این فرایند در تصفیه آب و بخصوص فاضلابهای شهری و صنعتی است. زیرا بخش عمده‌ای از این گونه فاضلابها را مواد آلوده کننده تشکیل می‌دهند که به راحتی با بهره گرفتن از فرایند جذب سطحی قابل جداسازی می‌باشند[۵۶].
۲-۵-۱-۱-کاربرد جذب سطحی از فاز مایع
یکی از کاربردهای اصلی فرایند جذب سطحی، جذب از فاز مایع می‌باشد. مهمترین کاربردها در این گروه عبارتند از :
۱- رنگ‌گیری، خشک کردن یا گرفتن مواد سنگین چسبناک از سوختها، روان ‌کننده‌ها، حلالهای آلی، روغنهای گیاهی و حیوانی.
۲- بازیابی مواد آلی بیولوژیکی نظیر آنتی بیوتیکها، ویتامینها و مانند آن از محصولات تخمیری یا عصاره‌های گیاهی.
۳- تصفیه جریانهای خروجی از فرایند برای کنترل آلودگی.
۴- تصفیه آب برای گرفتن مزه، بو و رنگ.
۵- جداسازی پارافینهای خطی از پارافینهای حلقه‌ای یا ایزومهای شاخه‌دار.
۶- تثبیت آنزیم سلولهای میکروبی روی جاذب و استفاده از آن در تصفیه فاضلابها به وسیله جداسازی بیولوژیکی[۲۸][۴۵].
۲-۵-۱-۲-کاربردهای جذب سطحی از فاز گاز
مورد دیگر کاربردهای اصلی فرایند جذب سطحی، جذب از فاز گاز می‌باشد. مهمترین آنها عبارتند از:
۱- خشک کردن و رطوبت‌زدایی از گازها.
۲- تصفیه هوای ورودی، گردشی یا خروجی از فرایند برای گرفتن گازهای سمی، بودار و آئروسل‌ها [۲۹].
۳- بازیابی حلال از هوای خروجی از یک واحد تبخیری مانند رنگ آمیزی پاششی، فرایندهای پلیمری و غیره.
۴- جداسازی مخلوط گازها (بالکهای شیمیایی، ایزومرها و هوا).
۵- جداسازی ناخالصی‌ها از توده فاز گاز[۵۷].
۲-۵-۲- سرعت فرایند جذب سطحی و عوامل موثر بر آن
برای اینکه یک مولکول از جزء جذب شونده از فاز سیال جدا شده و جذب فاز جامد شود باید مسیری را طی کند که شامل سه مرحله زیر می‌باشد:
۱- مولکولهای جزء جذب شونده ابتدا باید مسیری را داخل فاز سیال طی نمایند تا به سطح خارجی جسم جاذب برسند. این مرحله را نفوذ لایه ای[۳۰] می‌نامند.
۲- مولکولهای سطحی باید وارد سوراخهای ریز موجود در سطح جسم جامد شده و در این سوراخها حرکت نمایند تا به منطقه جذب برسند. این مرحله را نفوذ در خلل و فرج می‌نامند.
۳- پس از رسیدن مولکول به منطقه جذب، مولکول باید به سطح متصل گشته و به این ترتیب کاملاً جذب سطح گردد.
سرعت کل فرایند جذب سطحی به سرعت هر کدام از مراحل فوق بستگی دارد. معمولاً مرحله سوم یعنی اتصال مولکول به سطح بسیار سریع انجام می‌شود و نقش موثری در سرعت کل ندارد و در نتیجه یکی از دو مراحل اول و دوم با توجه به شرایط عمل، تعیین کننده سرعت فرایند خواهد بود[۵۸].
مهمترین عوامل موثر بر سرعت جذب سطحی عبارتند از:
میزان اغتشاش در فاز سیال
چنانچه محلول به اندازه کافی به هم زده شود ضخامت لایه محلول به دور سطح جاذب کم شده و مولکول جزء جذب شونده به سرعت به سطح می‌رسد به این ترتیب در این گونه شرایط سرعت مرحله دوم یعنی نفوذ در خلل و فرج نقش کنترل کننده را خواهد داشت. معمولاً در سیستم‌های ناپیوسته با این شرایط روبه‌رو هستیم.
نوع و خصوصیات جسم جاذب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]




  • تسهیلات مترو و یا سایر وسایل حملونقل شهری سریعالسیر

 

  • همپیمایی و یا برنامهی استفادهی اشتراکی از وسایل نقلیهی شخصی[۲۹]

 

  • خطوط ویژهی عبوری وسایل نقلیهی چند سرنشین[۳۰]

 

  • اعمال شیوه های مدیریت پارکینگ؛ از جمله محدود ساختن مکان و یا زمان پارک حاشیهای وسایل نقلیه

 

  • استفاده از سیستم شبکه معابر یکطرفه

 

  • استفاده از خطوط عبوری متغیر در معابر دوطرفه با توجه به تراکم ترافیک جهتی در اوقات مختلف روز[۳۱]

 

  • محدودیتهای مربوط به تردد ، بارگیری و تخلیهی وسایل و حملونقل کالا

 

  • اخذ عوارض جهت عبور و مرور در مناطق پرتراکم شهری

 

  • مسیرهای انحرافی جهت ترافیک عبوری سنگین و احداث کمربندی در اطراف شهر .

 

نظر به نحوهی اعمال محدودیت ، ملاحظه میگردد که ایجاد محدودیت در مناطق پرتراکم شهری در پارهای مواقع برای عموم افراد جامعه کاملاً محسوس بوده و گاهی حساسیتهایی را نیز بر می‌انگیزاند ، نظیر منطقهی محدودیت تردد برای وسایل نقلیهی شخصی و یا در برخی موارد بازتاب گستردهای بین افراد جامعه از خود نشان نمیدهد ، مانند مناطق مخصوص تردد عابرین پیاده .
پایان نامه

۲-۹-۲-تغییر ساختار شهری و کاربری زمین

تغییر ساختار شهری و کاربری زمین با هدف افزایش تراکم، استفاده از فضاهای خالی موجود در بافت شهری و ایجاد کاربری های مختلط، در پی کاهش وابستگی به وسایل نقلیهی شخصی با ایجاد سفرهای کوتاهتر و همچنین سوق دادن مدلهای حملونقل به سوی پیادهروی، دوچرخهسواری و حملونقل عمومی است که میتواند در هر دو مقیاس کلان ( کل شهر ) و خرد ( واحدهای همسایگی و محلات یک ناحیهی شهری ) بکار گرفته شود.
سیاستگذاری در مقیاس کلان نیازمند برنامه ریزی برای توسعهی بلندمدت شهری ( ۳۰تا ۵۰ ساله) است. در این برنامه ریزی باید تمامی نیازهای اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی دیده شده و با حملونقل و کاربری زمین منطبق گردد، مؤلفه های این برنامه میتواند شامل موارد زیر باشد:

 

  • ایجاد توسعههایی با تراکم بالا و کاربری های مختلط در امتداد مسیرهای حملونقل عمومی

 

  • تقدم ایجاد حملونقل عمومی در جاهایی که تراکم و سطح تقاضا آن را ممکن میسازد

 

  • ایجاد شبکهای از بزرگراهها و شریانها که مطابق نیازهای ترافیکی وسایل نقلیه و عابران پیاده بوده و پاسخگوی نیازهای پیادهروی، دوچرخهسواری و حملونقل عمومی نیز باشد.

 

برای سیاستگذاری در مقیاس خرد با هدف ایجاد جهتی صحیح برای تصمیمگیران در مورد تقاضاهای آتی توسعه، نیازمند برنامه ریزی کوتاهمدت ( ۵ تا ۱۰ ساله ) برای واحدهای همسایگی / محلات میباشد. مؤلفه های این برنامه میتواند شامل موارد زیر باشد:

 

  • توصیهی توسعه با تراکم بالا و کاربری های مختلط برای محلات با دامنهای از انواع مساکن که در شبکه های ارتباطی، حق تقدم با عابران پیاده است.

 

  • طراحی شبکههایی از خیابانهای محلی که مناسب حملونقل عمومی باشد

 

  • طراحی مناسب برای عابران پیاده، دوچرخهسواران و وسایل نقلیه شامل پیادهروها، مسیرهای دوچرخهسواری، پارکینگها، قرارگیری مناطق پرتراکم نزدیک به ایستگاههای وسایل نقلیهی عمومی و درنظر گرفتن مکانهایی برای تخلیهی بار در کنار خیابانها

 

 

۳-۹-۲-کاهش نیاز به سفر و تقلیل تأثیرات سوء حملونقل

سیاستهای کاهش آهنگ رشد ترافیک موتوری و ترویج گزینههای بهینهی حملونقل به شرح زیر میباشد:

۱-۳-۹-۲-ترویج پیادهروی

ترویج پیادهروی بهعنوان روش برتر برای حرکت افراد میباشد. پیادهروی بخشی از حرکت هر فرد است، افزایش پیادهروی سالم و متناسب با محیطزیست است و تقاضا برای جادهها و سیستم حملونقل موتوری را کاهش میدهد. هدف افزایش کیفیت محیطی پیادهروی از میان فضای خیابانهایی است که حق تقدم با عابران است تا پیادهروی برای شهروندان یک انتخاب جذاب شود، این روشها شامل موارد زیر میباشد:

 

  • افزایش تراکم و کاربری های مختلط برای ایجاد مبدأ و مقصدهای نزدیکتر به هم

 

  • طراحی با حق تقدم برای عابران پیاده برای تشویق به پیادهروی است نه استفاده از وسایل نقلیه موتوری

 

  • حفاظت مسیرهای پیادهروی از شرایط نامطلوب آب و هوایی

 

  • ایجاد شبکه های روشنایی برای ایمنی مسیرها و امنیت عابران

 

  • ایجاد شبکههایی با در نظر گرفتن نیازهای معلولین

 

  • ایجاد مسیرهای پیادهروی در نزدیکی شبکه های خیابان

 

 

۲-۳-۹-۲- ترویج دوچرخهسواری

ترویج دوچرخهسواری به معنی افزایش فرصتهایی برای دوچرخهسواری بهعنوان روش اختیاری برای سفر میباشد. دوچرخهسواری بخشی از کل سیستم حملونقل شهری است و مانند پیادهروی، سالم و متناسب با محیطزیست است. افزایش موقعیتهایی برای دوچرخهسواری ایمن میتواند بهترین دستاورد در برنامههای شهری و محلی باشد و پیشبینی این امکانات شامل موارد زیر میباشد:

 

  • ایجاد مسیرهای دوچرخهسواری با حق تقدم دوچرخهسواران و شبکه های مجزا برای دوچرخهسواری

 

  • درنظر گرفتن نیازهای دوچرخهسواران در تهیهی برنامههای محلی/ واحدهای همسایگی

 

  • پیشبینی و ایجاد امکانات پارک دوچرخهها در پایانه های عمومی، ایستگاههای وسایل نقلیه، هستههای مرکز شهری و سایر نقاط کلیدی برای تشویق عموم به دوچرخهسواری

 

  • پیشبینی امکان توسعهی شبکهی دوچرخهسواری در توسعه های آتی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:11:00 ب.ظ ]