آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



مارسل در این باره میگوید: این که بگوییم کارکرد انسان نگاهبانی هستی است همچنان که از گلهای مراقبت میکنند، اوج یاوهگویی است، و اگر توانستهام از مسئولیت سخن بگویم، این سخن من یک معنا دارد که آن هم فراکارکردی[۶۳] است، معنایی که در آن من مسئول فرزندان خود هستم. در این جا میتوانیم به تفاوت ظریفی اشاره کنیم که این نوع مسئولیت را از مسئولیتی جدا میکند که بر عهده پرستاری است که بچه ها را به او میسپارم. اگر در حیطه کارکرد از آن حیث که کارکرد است باشیم، شاید این تفاوت محسوس نباشد؛ اما از منظر معنوی این تفاوت آشکار است؛ به جهت آن که فرزند من حقیقتاً با من هم جوهر[۶۴] است، چیزی که ممکن نیست در مورد پرستار بچه صدق کند. (مارسل، ۱۳۸۸، ۴۴)
دکتر شریعتی در اثرش “فلسفه اگزیستانسیالیسم” مینویسد: در جایی که مسأله انسان و اخلاق مطرح میشود، این وجهه زهرآگین و بدبینانه آثار سارتر کاملاً نمود میگردد:
او میگوید که باید حتی از انسان ناامید بود. یعنی چه؟ یعنی اینکه من عمل و وظیفهام را انجام میدهم و آنچنان که میخواهم بهترین راه را، که دوست دارم سرمشق دیگران هم باشد، انتخاب میکنم، اما هرگز امیدوار نیستم که رفقای من، همدرد و همفکرهای من مرا تبعیت و یاری کنند؛ امیدوار نیستم که نسلها و جامعههای دیگر که در اختیار من نیستند، حتماً این اساس عدالت یا این فکر خوب یا این فداکارییی را که من کردم، تأیید کنند و نسبت به من وفادار بمانند. (شریعتی، ۱۳۸۹، ۳۹) مثلاً من امروز ممکن است راه خدمت به فرانسه و مردم فرانسه را انتخاب کنم؛ به این صورت که مثلاً دانش آنها را زیاد کنم، یا کوشش کنم و تمام عمر را صرف این کنم که سطح شعور و تعقل مردم فرانسه بالا برود. چرا این کار را میکنم؟ فقط به خاطر این که دلم میخواهد همه فرانسویها این کار را بکنند. پس عمل من اخلاقی است؛ پس این، وظیفه من است. این کار را که انجام میدهم، امیدوار نیستم که همه فرانسه تأییدم کنند؛ اگر در این راه جانم را باختم و زندگیم را سخاوتمندانه به خاطر مردمم دادم، هرگز امیدوار نیستم که نسل آینده از من ستایش کنند. زیرا برای انسان یک قانون کلی وجود ندارد که همیشه آن قانون را مقدس بشمارد، یک ملاک اخلاقی وجود ندارد که همه انسانها آن ملاک را معتقد باشند. من امروز فدا شدن برای مردمم یا بالا بردن سطح افکار مردمم را وجهه عمل خود قرار دادم و آن را عملی اخلاقی عنوان کردم؛ ]ولی[ نسل دیگر ممکن است این عمل را نپسندد؛ مرا خدمتگزار نداند؛ راه دیگر انتخاب کند. (شریعتی، ۱۳۸۹، ۴۰)
پایان نامه - مقاله - پروژه
انتخاب دیگران
سارتر در “اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر” مینویسد:
وجود مقدم بر ماهیت است و اگر ما بخواهیم در عین حال که خود را میسازیم وجود داشته باشیم، آنچه از خود ساختهایم برای همه آدمیان و برای سراسر دوران ما معتبر است. [۶۵](سارتر، ۱۳۸۶، ۳۲)
اگر من کارگر، پیوستن به سندیکایی مسیحی را برمیگزینم و نه پیوستن به حزب کمونیست را، و اگر با این کار بخواهم بگویم که در حقیقت، تسلیم و رضا چاره کار بشر است و بهشت آدمی در روی زمین نیست، با این کار نه تنها خود را ملتزم ساختهام، بلکه تسلیم و رضا را برای همگان خواستهام و در نتیجه، اقدام من همه آدمیان را ملتزم میسازد.
حتی اگر بخواهم کار انفرادیتر و خصوصیتری انجام دهم. مثلاً ازدواج کنم و دارای فرزندانی بشوم – هرچند این ازدواج منحصراً مربوط به وضع خود من یا عشق من یا تمایل شخصی من باشد- با این همه، نه تنها خود را با این کار ملتزم ساختهام، بلکه همه افراد را در طریق انتخاب یک همسر، ملتزم کردهام.(سارتر، ۱۳۸۶، ۳۳)
لذا در جای دیگر میگوید: هنگامی که ما میگوییم بشر در انتخاب خود آزاد است، منظور این است که هر یک از ما، با آزادی، وجود خود را انتخاب میکند. همچنین با این گفته میخواهیم این را نیز بگوییم که فرد بشر با انتخاب خود[۶۶] همه آدمیان را انتخاب میکند.
در واقع هر یک از اعمال ما آدمیان، با آفریدن بشری که ما میخواهیم آنگونه باشیم، در عین حال تصویری از بشر میسازد که به عقیده ما، بشر به طور کلی باید آنچنان باشد.[۶۷] (سارتر، ۱۳۸۶، ۳۱)
بنابراین مسئولیت ما بسیار عظیمتر از آن است که میپنداریم. زیرا این مسئولیت همه عالم بشری را ملتزم[۶۸] میکند.(سارتر، ۱۳۸۶، ۳۲)
مسئولیت
مسئولیت را شاید بتوان اصل پایانی تفکرات مکتب اصالت وجود خواند. و این از آن رو است که هرکدام از اصول این مکتب فلسفی در پویایی خود نیازمند این مقوله میباشند.
سارتر در یکی از آثارش با نام “ادبیات چیست؟” میگوید: این دنیا «بیگانگی» است‌، موقعیت است، همین دنیا است که من باید آن را واپس بگیرم و مسئولیتش را متقبل شوم. همین دنیا است که من باید هم برای خود و هم برای دیگران آن را دگرگون کنم. او همیشه فریاد میزده است که: «اگزیستانسیالیسم من اگزیستانسیالیسم کافهها نیست، اگزیستانسیالیسم کسانی که میخواهند از زندگی فرار کنند نیست؛ کسانی که میخواهند مسئولیت را از دوش خود بیاندازند، نباید به این مکتب پناه آورند؛ برعکس، مکتب کار و مسئولیت و مخصوص سازندگی و آفرینندگی است»! (شریعتی، ۱۳۸۹، ۱۴)
واضح است که اهمیت مسئولیت در نزد فلاسفه این مکتب تا آنجاست که پذیرش مسئولیت دنیای خویش را نیز در بایدهای خود میگنجانند.
یاسپرس در “عالم در تفکر فلسفی” مینویسد:
ما دارندگان تصویرهای انسان در خودیم و از تصویرهایی خبر داریم که در روند تاریخ اعتبار داشته و رهنمون ما بودهاند. اما از آنجا که نمیتوان پی برد که انسان براستی چیست، چه میتواند بُوَد و چه باید باشد، نسبت به تصویرهایی که رهنمون مایند نیز مسئولیت داریم. (یاسپرس، ۱۳۷۷، ۵۵)
لذا با توجه به گستردگی این مبحث و در مسیر جستجوی انسان اگزیستانسیال و نیز به منظور درک مسئولیت اگزیستانسیالیستیِ وی، به بسط ارتباط «مسئولیت» با هریک از اصول مطرح شده از نظر متفکران اصالت وجود میپردازیم.
اراده و مسئولیت
در زندگی واقعی تنها ارادههای قوی و ضعیف وجود دارد. هر بار اندیشمندی در هر «ارتباط علّی» و «ضرورت روانشناختی» اجبار، ضرورت، ناگزیری پیامدها، فشار و اسارت را حس میکند، این حال نشانه کاستی در وجود خود اوست، زیرا چنین احساسی راز دل را فاش میکند و فرد مکنونات دل خویش را فاش میگوید. اگر به درستی مشاهده کرده باشیم، «اسارت اراده» از دو جانب متضاد با هم، ولی به شیوهای کاملاً شخصی و ژرف مطرح میشود و گروهی نمیخواهند به هیچ بهایی «مسئولیت» خویش، باور فی نفسه، حق شخصی نسبت به آن را از دست بدهند (که نژادهای خودپسند از آن جملهاند) و دیگران برعکس نمیخواهند بر اساس تحقیر درونی خویش، گناه را به گردن کس دیگری بیندازند.(نیچه، ۱۳۸۷، ۳۵)
پروفسور اسپَد در شرح کتاب هستی و نیستی سارتر از زبان وی میگوید:
به نظر میرسد حداقل در برخی موارد ما در مورد احساساتمان مسئول نیستیم، گهگاه توسط احساساتمان در هم میشکنیم، کنترل خود را از دست میدهیم و یا نابودمیشویم. یک نظریه عمومی به نام (اگر همیشه قانون نباشد) تمایزی مهم بین اصطلاح معروف گناه هوس و خونسردی یا خطاهای عمدی را مطرح میکند و به دومی(خطاهای عمدی) توجه بیشتری میکند زیرا به نحوی درگیر خطای بزرگتری میشویم. و به طور ضمنی اشاره میکند به اینکه عمل قبلی خطای کوچکتری و به طبع مسئولیت کمتری را در پی داشت.
حتی در اینجا عبارت هوس، نشان دهنده انفعال است مثل اینکه احساس چیزی نیست که انجامش دست خود ما باشد بلکه چیزی است که برای ما اتفاق میافتد. بنابراین از نظر سارتر ما احساساتمان را قبول میکنیم و به گردن میگیریم، و کاملاً و قطعاً در قبال احساساتمان مسئول هستیم. (spade,1995, 150)
در جای دیگر میآورد:
چطور گفته میشود که من میتوانم برای اعمالم مسئول باشم؟
من هیچ چیزی راجع به اعمالم ندارم که بگویم. نمیتوانم آن را کنترل کنم و یا مانع از آن شوم. این تقصیر من نیست؛ هرچه باشد برای به وجود آمدنم درخواستی نکردم (من خودم خواستار به دنیا آمدن نبودم). و همچنین سارتر میگوید: من تا اندازهای در قبال اعمالم مسئول هستم.
تا اندازهای مسئول عملم هستم که هرآنچه که به وسیله آن انجام میدهم و آنچه که به واسطه آن عمل خلق میکنم، به اختیار من و مربوط به من باشد. من کاملاً در آن رابطه آزاد هستم؛ احتمالات بینهایت هستند. اینکه چگونه با شرایط و پیشامدها کنار بیایم و بر آنها پیشی بجویم به من مربوط است ـ تصمیم چگونه انجام دادنش بر عهده خودم میباشد. (spade,1995, 174)
و در ادامه مینویسد:
من ترکیبی از عمل و تعالی هستم. حادثهای هستم که در محیطی کاملاً نامحدود رخ داد. به طورکلی هیچ کنترلی بر روی آنچه در این محیط رخ میدهد ندارم؛ اما راجع به آنچه در این محیط رخ میدهد تا اندازهای که در قبال آن مسئولم تصمیم میگیرم.
من مسئول اعمالم نیستم. در اینجا منظورم از اعمال همان محیط است، تا اندازهای که میتوانم موجب و یا مانع از آن گردم. اما به هر حال تا اندازه کمی که مورد توجه من است و به من سپرده شده است در قبال آن مسئول هستم. (spade,1995, 174)
سارتر در “اصول فلسفه اگزیستانسیالیسم” مینویسد:
دنیا مجموع چیزهایی است که در من وجود ندارد اما به من مربوط است و موضوع آن هستی است که تا وقتی وجود دارم به من تعلق خواهد داشت. ما مسئولیت داریم و این مسئولیت نه فقط مربوط به اراده ما است بلکه در اضطرابها و نگرانیها و احساسات ما و بالاخره در تمام فعالیتهای ما حکومت میکند پس ما در مقابل هستی خود مسئولیت داریم. میتوانیم به این گفته ها اضافه کنیم که مسئولیت ما مانند آزادی ما بدون حدود است و در این جهان تا هرجا بخواهیم میرود زیرا وقتی تصمیم به زنده بودن و به دنیا آمدن گرفتیم این تصمیم شامل تمام چیزهایی بود که در اطراف ما قرار داشت. هرچند ارسطو تشخیص داد که روان آدمی کنش ارگانیزم او است یعنی ناشی از تن است لیکن از این نکته غافل بود که روان او میباید کنش مغزش باشد. مغزش کار میکند اراده را خلق میکند تصمیم میگیرد و مسئولیت را میپذیرد. (سارتر، نامعلوم، ۴۳)
لذا مارتین بوبر در اثرش “من و تو” در این خصوص مینویسد:
حتی آن کس که خداوند را با انگیزه شرّ خدمت میکند، تصمیم میگیرد و مسئولیت آنچه را رخ میدهد میپذیرد. (بوبر، ۱۳۸۰، ۱۰۰)
آزادی و مسئولیت
وقتی صحبت از مسئولیت است که معترف باشیم کسی که عمل یا تکلیفی به عهدهاش گذاشتهایم، آزاد است؛ زیرا کسی که به جبر بشری مقید است، مسئولیت ندارد و مجبور، هرگز مسئول نیست: اگر کسی سنگی به طرف ما بیاندازد، سنگ را مسئول شکستن سر خود نمیدانیم، اگر چه واقعاً این سنگ سرمان را شکسته است؛ زننده مسئول آن است.
بنابراین یکی از فضایل اگزیستانسیالیسم اعتراف به آزاد بودن انسان است؛ بر خلاف ماتریالیسم در قرن ۱۹، ماتریالیستهای دیالکتیکی یا ماتریالیستهای مطلق که انسان را مجبور به جبر تاریخی یا جبر طبیعی یا جبر غریزی میدانستند. (شریعتی، ۱۳۸۹، ۲۵)
اگزیستانسیالیستها میگویند که انسان بازیچه خودش است و خودش میتواند با سرنوشتش هر گونه بازی کند. بنابراین بزرگترین مسئولیت انسان، مسئولیت ساختن انسان بودن خودش یعنی ماهیت خودش است، که با اعتراف به آزاد بودن انسان میسر میشود.(شریعتی، ۱۳۸۹، ۲۶)
سارتر میگوید: آزادی، مستلزم مسئولیت است. بودن در یک موقعیت، که هستی حضور انسان در جهان است، به معنی احساس مسئولیت فرد در شیوه بودن است، بی آنکه این مسئولیت سرچشمه هستی خود آن فرد باشد. من بگونهای ناگزیر مسئولم، زیرا غایتهای من که تنها از آن منند، موقعیت مرا تعیین میکنند. من با این موقعیت زندگی میکنم، نه اینکه آنرا تحمل کنم؛ من آگاهم از اینکه مؤلف بی چون و چرای زندگیم در معنای آنچه برای من روی میدهد، هستم. من حتی مسئول جنگهایی هستم که در زمانه من روی میدهند. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۲۱۳)
به گفته یاسپرس: خواست یقین بر ترس از آزادی متکی است، زیرا اگر تمام نگرانیها و دل به دریا زدنهای مسئولیت و تصمیم شخصی بتوانند به یک عینیت ضروری و کلی کاهش یابند از آنها هیچ به جای نخواهد ماند. (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۶۹)
لذا سارتر در ادامه سخن پیشین میگوید: پس، من، به کلی آزاد، بی هیچگونه تمایز از زمان های که تصمیم گرفتهام معنی آن باشم، همانقدر مسئول جنگم که گویی خود آنرا اعلام کردهام، ناتوان از زندگی با هر چیزی مگر آنکه آن را در موقعیت خودم ادغام کرده باشم، درگیر کننده کامل خودم با آن و کوبنده مهرم بر آن، نباید پشیمان یا افسوس خور باشم همانگونه که هیچ عذری هم ندارم، چرا که من از لحظه ظهورم در هستی، بار جهان را به تنهایی به دوش میکشم، بیآنکه هیچ چیزی یا هیچ کسی بتواند آن را سبک کند… (بلاکهام، ۱۳۸۷، ۲۱۴)
در چنین شرایطی، از آنجا که هر رویدادی در جهان میتواند خود را تنها همچون فرصت (فرصتی که مغتنم، از دست رفته، فراموش شده و غیره است) به من نشان دهد، یا، به بیان بهتر، از آنجا که هر چیزی که برای ما روی میدهد میتواند همچون یک شانس در نظر گرفته شود، یعنی، میتواند تنها همچون وسیلهای برای تحقق آن هستیای که در هستی ما به مسأله تبدیل شده، برای ما جلوهگر شود، و از آنجا که دیگران، به عنوان تعالیهای تعالی جسته شده، نیز خود تنها از فرصتها و شانسها ساخته شدهاند، مسئولیت برای خود به تمامیِ جهان همچون جهانی دارای مردم گسترش مییابد. خود را هستیای میبیند که نه هستی خود را بنیان مینهد، نه هستی دیگری را، و نه در خودی را که جهان را میسازد، بلکه مجبور است که در خودش و در هر جایی بیرون از خودش درباره معنی هستی تصمیم بگیرد. آن کس که شرط انداخته شدنش را به میان مسئولیتی که حتی یافتن خویش را در جهان نیز دربرمیگیرد در هراس جستجو میکند، دیگر نه پشیمان است، نه افسوس خور، و نه پوزش طلب، او چیزی بیش از آزادیی که خود بکلی آشکار است و هستیاش در همین آشکار شدگی نهفته است، نیست.(بلاکهام، ۱۳۸۷، ۲۱۴)
توماس فلین در مورد آزادی و مسئولیت در اگزیستانسالیسم میگوید:
اگزیستانسیالیسم فلسفه آزادی است و مبنایش آن است که ما میتوانیم از زندگی خود فاصله بگیریم و در مورد آنچه انجام میدهیم اندیشه کنیم. به این معنا، ما همیشه «بیشتر» از خودمان هستیم. اما به همان اندازه که آزادیم، مسئول نیز هستیم. (فلین، ۱۳۹۱، ۲۳)
پروفسور اسپَد در این زمینه مینویسد:
به عقیده سارتر مسئولیت مجبور است که با آزادی بشر همراهی کند. خواه ما آن را دوست داشته باشیم و یا نه؛ به هر حال ما آزاد هستیم و کاملاً در قبال آنچه انجام میدهیم مسئول میباشیم. (spade,1995, 96)
لذا سارتر در “ادبیات چیست؟” قدم فراتر نهاده و مسئولیت را وسیلهای برای دفاع از آزادی مطرح میکند. وی میگوید:
نوشتن به نوعی خواستنِ آزادی است. اگر دست به کار آن بشوید، چه بخواهید چه نخواهید، درگیر و متعهّدید.
میپرسید: درگیر و متعهد برای چه کار؟ برای دفاع از آزادی. (سارتر، ۱۳۸۸، ۱۴۰)
آگاهی و مسئولیت
پروفسور اسپَد در اثری که از کنفرانس کلاسیِ وی در مورد کتاب هستی و نیستی سارتر تدوین شده میگوید:
همه چیز شامل ترکیبی غیرممکن از بودن در خود و بودن برای خود خواهد بود. در حقیقت، سارتر حرفهایی میزند گویی که (نفس متعالی) چیزی شبیه یک “خدای” کوچک در ضمیر خودآگاه ما خواهد بود که اعمال خودآگاه ما را به وجود میآورد و مسئول اعمال ما میباشد. (spade,1995, 92) و در فصلی دیگر مینویسد:
سارتر عقیده دارد که هر طرح اصلی سزاوار یک الگوی اصل میباشد. اما الگوی اصلیِ نظریه سارتر تفسیری را فراهم نمیکند. این الگوی اصلی همان چیزی است که سارتر آن را در بحث “اگزیستانسیالیسم همان اومانیسم است” وضعیت بشری نامید. در دیدگاه سارتر هر طرح فردی اساساً طرحی راجع به “بودن” است. آنچه نهایتاً هدف قرار دادهام واقعاً بودن است، که آن هستی کامل و یکپارچه در رفتار با ثبات یک “درخود” است. البته میخواهم آگاه باشم. اما خواهان هیچ گونه ریسک و یا مسئولیتی و هیچ گونه نقصی از جانب “برای خود” نیستم. نهایتاً آنچه که خواستارش هستم و آنچه نهایتاً هدف قرار دادهام ترکیبی از “هستی در خود” و “هستی برای خود” میباشد. بنابراین طرح اصلی من به معنای تلاشی به منظور خدا بودن است. این خواسته در همه طرحهای اصلی من مشترک است. اما البته این طرح در مسیرهای گوناگونی از بینهایت رخ میدهد. (spade,1995, 230)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:25:00 ق.ظ ]




اما سؤالی که از رورتی به عنوان یک فیلسوف داریم این است که آیا این جهان با این همه نظم موجوددرآن،این انسان با این همه پیچیدگی های زیستی آیا می تواندخودبه خود و بدون تکیه به یک قدرت عظیم به وجودآمده باشد.وازآن جایی که فلسفه ازسه مسئله بحث می کندکه شامل:منطق،مابعدالطبیعه که شامل شناخت شناسی وهستی شناسی است،وارزش شناسی که شامل اخلاق وزیبائی شناسی است.بنابراین هدف فلسفه،شناخت ذات وحقیقت اشیاءاست،یعنی شناخت جنبه تجربه ناپذیرهستی که همان مابعدالطبیعه می باشد.(همان:۲۴)پس به نظرمی رسد یکی از نقص های اندیشه رورتی درخصوص مبدأوجودانسان نادیده گرفتن مابعدالطبیعه و تنها اکتفا نمودن به امورصرف ظاهری و تجربی است.دراین گونه انسان شناسی وانسان شناسی های غیردینی،انسان به کلی بریده ازمبدأ مورد بررسی قرارمی گیرد ودر انسان شناسی تجربی و انسان شناسی فلسفی رورتی درباب مبدأ و انسان درقالبی بسیارکلی سخن به میان می آید.وازپاسخ وبررسی سؤالات اصلی واساسی انسان عاجزاست،سؤالاتی مثل این که جهان وانسان از کجا آمده وبه کجا می رود؟ما درچه نقطه وموضوع ازمجموع هستی هستیم؟آیا هستی درمجموع خودصحیح است یا غلط؟حق است یا پوچ؟وسؤالات بیشماردیگر،علم تجربی درپاسخ به همه این پرسش ها به نمی دانم می رسد؛زیرا نمی توان این ها را آزمود.علم به مسائل محدود وجزئی پاسخ می دهد،اما ازتصویرکلی جهان ناتوان است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
درانسان شناسی اسلامی ودینی،گذشته وحال وآینده انسان،ساحت های جسم وجان،مادی ومعنوی، بینش،گرایش وکنش وی وارتباط آن ها و تأثیر و تأثرهریک بردیگری مورد توجه قرارمی گیرد.امادرانسان شناسی تجربی،فلسفی،یا از ارتباط این ساحت ها بایکدیگرغفلت می شود و یا این ارتباط،با این گستردگی موردتوجه قرارنمی گیرد وفقط ارتباط برخی ازساحت ها با یکدیگر گفتگو می شود.
بنابراین نقدی که ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی برانسان شناسی رورتی درموضوع مبدأوجود وارداست این است که رورتی وجودیک قدرت لایزال، مطلق ومابعدالطبیعی راکه همان خداوندمتعال باشددرخلقت انسان نادیده می گیرد.وازپاسخ دادن به این سؤال که مبدأوجود انسان چیست ناتوان است چون علم بشری دراین خصوص محدوداست.همچنین تاریخ نگری افراطی رورتی باعث نادیده گرفتن قدرت خداوند درخلقت انسان وتصادفی بوجود آمدن انسان شده است.
جدول۴-۱-مبدأوجودانسان ازنظرمحمدحسین طباطبایی و ریچارد رورتی

 

نام دانشمند مبدأوجودانسان
محمدحیسن طباطبایی ۱-خلقت انسان بدست خداوند۲-خلق شدن حضرت آدم وحوا به عنوان مبدأوجودانسان ازگِل۳-انتشارنسل بشرازنطفه۴-مراحل خلقت انسان که شامل:نطفه ،علقه،مضغه،استخوان،گوشت ودمیدن روح۵-یکی از راه های خداشناسی وتوحیدمراحل خلقت انسان است
ریچارد رورتی ۱- وجودانسان برحسب تصادف۲-نادیده گرفتن قدرت مطلق الهی درخلقت انسان
۳- تردید در وجود غیرتاریخی انسان

سؤال دوم
ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی در موضوع غایت انسان چه نقدی به دیدگاه نوعمل گرایی رورتی وارد می شود؟
۴-۲-۴-دیدگاه محمدحسین طباطبایی درخصوص غایت انسان
سؤال دومی که درخصوص انسان مطرح میشوداین است که غایت وسرانجام انسان چه می شودکه محمد حسین طباطبایی براساس احادیث و روایات پاسخ می دهد.خداوند متعال می فرماید:«اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْءَإِذاکُنّاتُراباًءَإِنالَفی خَلْقٍ جَدیدٍالئِکَ الَّذینَ کَفَروابِرَبِّهِمْ وَاُلئِکَ الْأَغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَاُلئِکَ أَصْحابُ النّارِهُمْ فیها خالِدُونَ»[۸۲]پس اگر شگفت-آری،شگفت از گفتار آنان است که می گویند:راستی وفتی خاک شدیم از نو زنده می شویم؟!آن ها کسانی هستندکه به پروردگارشان کافر شده اند،آن ها به گردن هایشان غل هادارند،آنان اهل جهنمد ودر آن جاودانه اند.دراین آیه خداوند متعال به شبهه کفاردر امر معاد،اشاره می فرماید شبهه ایشان در امر معاد این است که گفته اند:«راستی وقتی که خاک شدیم از نو زنده می شویم»؟!ولذاخداونداین شبهه را به عنوان این که سخنی شگفت آور وسزاوار تعجّب است ذکرفرمود،چون بطلان وفسادگفتارشان آن قدر واضح بودکه هیچ انسان سلیم العقلی تردید درآن را جایز نمی داند،وبا این حال اگر انسانی بدان قائل شودازمصادیق عجب خواهدبود،ومقصودشان از«تُراب»درجمله«ءَإِذاکُنّاتُراباًءَإِنّالَفی خَلْقٍ جَدیدٍ»به قرینه سیاق، خاکی است که بدن آدمی،پس از مرگ بدان تبدیل می شود،زیرا در آن موقع انسان که هیکلی گوشتی به شکل مخصوص ومرکب از اعضای خاص ومجهز به قوایی به قول ایشان مادی است به طور کلی معدوم شده است،وچیزی که به کلی واز اصل نابود شده چگونه مشمول خلقت می شود ودوباره به صورت مخلوقی جدید برمی گردد؟.
این شبههایشان دربارهمعادوغایت انسان،که خودجهات مختلفی دارد،وخدای سبحان درکلام خود از یک یک آن جهات ومناسب هر کدام جوابی داده که ریشهشبهه را از بیخ و بن برکنده است.یکی از آن جهات،این استبعاداست، خاک برگرددوانسانی تمام عیار شود،به این شبهه جوابی داده شده که مگر قبلاً که زنده بود از چه خلق شده بود؟،و مگر غیر این بود که مواد زمینی بصورت نطفه در آمده سپس علقه شده سپس مضغه گشته وسپس بدن انسانی تمام عیار درآمده است؟!با این که همه روزه نمونه های آن را می بینیم وازصرف امکان در آمده به وقوع می پیوندد،دیگر چه جای تردید است که مشتی خاک روزی دوباره انسانی تمام عیار گردد؟!.(طباطبایی ج۴۰۶،۴۰۵:۱۱)
یکی دیگر ازموارد استبعاداین است که به طورکلی چیزی که معدوم شده دوباره موجود می گردد،وبه این موردجواب داده شده به این که:خلقت نخست چه طور ممکن بود،این نیزهمان نحو ممکن است،همچنان که خدای تعالی فرمود:«وَضَرَبَ کُنّامَثَلاًوَنَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَهِیَ رَمیمٌ،قُلْ یُحْییهَاالّذی أَنْشَاَهااَوَّلَ مَرَّهٍ».[۸۳]وبرای ما مثلی زدوخلقت خود را فراموش کرده گفت:چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند؟بگوزنده می کندآن ها راکسی که در اولین بارخلقشان کرد.
جهت سوم این که انسان وقتی که مرد،ذاتش معدوم می شود،ودیگر ذاتی نداردتا با خلقت جدیدلباس وجود به تن کند،درذهن اشخاص تصوری از او هست،ولیکن انسان خارجی نیست،پس چه چیز اعادهوجود می یابد؟
خدای تعالی درکلام خوداین رانیز جواب داده وچنین فرموده که:انسان،عبارت از بدن مرکب از مشتی اعضای مادی نیست تا با مرگ وبطلان ترکیب ومتلاشی شدنش بکلی معدوم شود،بلکه حقیقت او روحی است عُلوّی-ویا اگر خواستی بگوحقیقت او نفس اواست-که به این مرکب مادی تعلق یافته،واین بدن رادراغراض ومقاصد خود به کار می اندازد،وزنده ماندن بدن هم از روح است،بنابراین هر چندبدن ما به مرور زمان وگذشت عمر از بین می رود ومتلاشی می شود،اما روح،که شخصیّت آدمی با آ ن است باقی است،پس مرگ معنایش نابود شدن انسان نیست،بلکه حقیقت مرگ این است که خداوند روح را ازبدن بگیرد،وعلاقه او را ازآن قطع کند،آن گاه مبعوثش نماید،وبعثت ومعاد هم معنایش این است که خداوندبدن را ازنوخلق کندودوباره روح را به آن بدمد،تادر برابرپروردگارش برای فصل قضاءبایستد.پس برای آدمیان حیاتی است باقی که محدود به عمر فانی دنیا نیست،وعیشی است دائمی در عالم دیگری که با بقای خداوند باقی است،(همان:۴۰۷)
کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر
احساس وحرکت ارادی می شود.به هر حال کلمه«روح»دربسیاری ازآیات مکی ومدنی تکرار شده، (که درآن ها تعبیر کرده به«روحم»«روح خود»،«روحمان»،«روحی از او»،«روح القدس»وغیره).لیکن در بعضی از مواردهم بدون قید ذکر کرده مثلاًفرموده:«تَنَزّلُ الْمَلائِکَهُوَالرُّوحُ فیهابِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ»،[۸۴]ملائکه وروح در شب قدر به اذن پروردگارشان وازهر امری نازل می شود.
خداوند متعال در خصوص زنده شدن مردگان در قیامت چنین بیان می دارد:«فَانْظُروااِلی آثارِرَحْمَتِ اللهِ،کَیْفَ یُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهااِنَّ ذلِکَ لِمُحْیِ الْمَوْتی وَهُوَعَلی کُلِّ شَیْءٍقَدیرٌ»[۸۵]،یعنی پس نشانه های رحمت خداراببین،که چگونه زمین را از پس مرگش زنده می کند،این همان خداست که زنده کنندهمردگان است،وهموبه همه چیز توانا است.پس زنده شدن زمین بعد از مردنش از آثار رحمت خداست،ونباتات واشجار ومیوه هاازآثارزنده شدن زمین است،بااین که خودآن هانیزازآثار رحمت هسنتند،وتدبیر،تدبیری است الهی،که از خلقت باد وابرباران حاصل می شود».
ومنظورازجمله«اِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی»کلمه«ذلِکَ» فهماندن این معنااست که زنده کردن مردگان مثل زنده
کردن زمین موات است؛چون درهر دومرگ هست.بنابراین خداوند متعال انکارمنکرین معاد را به رخ ایشان می کشد؛چون با عمومیت ملک خدا و علمش به همهموجودات جایی برای شک وتردید درآمدن آن نیست،تاچه رسدبه این که با ضرص قاطع آن را انکارکنند،وبه همین جهت به رسول گرامی(صلی الله علیه واله وسلّم)خود دستوردادکه به سخن ایشان جواب گوید،که: «آری به پروردگارم سوگند،قیامت شمابه طور قطع ومسلّم خواهدآمد».وچون علت عمدهانکار ایشان این بوده که فکر کرده اند بدن های مردگان همه با هم مخلوط گشته،وصورت هاتغییر وتبدیل یافته،بدنی که دیروزیک انسان بود،امروز خاک وفرداخشت،وچند صباح دیگرچیز دیگر می شود،با این حال چگونه ممکن است باردیگرهمان انسان با همان خصوصیات موجود شود؟لذا برای دفع این توهم،در جمله«عالِمُ الْغَیبِ لایَعْزَبُ عَنْ عِلْمِهِ مِثْقالُ ذَرَّهٍفِی السَّمواتِ وَلافِی الْاَرْضِ»فرمودکه:هیچ محلی برای استبعاد نیست؛برای این که خدای تعالی عالم به غیب است وکوچکترین موجوداز علم او دور نیست،حتی چیزی به سنگینی یک ذره(معلق درفضا)درهمهآسمان ها وزمین از علم او پنهان نیست؛وبا این حال برای او چه اشکالی داردکه ذات وجودی شخصی را با ذات وجودی شخص دیگر اشتباه نکند.نکته ای که در این آیه به آن اشاره کرده،این است که شیاءهرچه باشند درکتاب خدا ثبوتی دارند،که دستخوش تغییروتبدیل نمی شوندوانسان وهر موجود دیگرهرچند اجزای دنیویش از هم متلاشی گردد،وبه طورکلی آثارش ازصفحه روزگارمحو ونابود شود،با زهم اعاده اش برای خدا کاری ندارد؛چون همین نابودی درکتاب مبین بودی وثبوتی دارد.
کلمه«برزخ»به معنای حائل درمیان دوچیزاست،همچنان که درآیه:«بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغیان»[۸۶]به این معنا آمده است و مراد از این که درآیات دیگرفرمود:برزخ در ماورای ایشان است،این است که برزخ در پیش روی ایشان قراردارد،ومحیط به ایشان است همچنین منظوراز«برزخ» عالم قبراست که عالم مثال باشد ومردم در آن عالم که بعد از مرگ است زندگی می کنندتا قیامت برسد.(طباطبایی،ج۹۷:۱۵)
تفسیرعیّاشی ازامام صادق(علیه السّلام)روایت کرده است که «هنگامی که روزقیامت شود،کتاب(نامه اعمال)انسان را به او دهند و گویند:بخوان،راوی ازامام(علیه السّلام)سؤال کرد:آیا آن چه را که درنامه هست می داند؟امام پاسخ داد:خداوندمتعال به یاد او می آورد و هیچ چشم برهم زدن، گام برداشتن،سخن گفتن و عملی نیست که به یاد نیاورد چنان که گویی درهمان لحظه انجام داده است و از این رو می گویند:«یاوَیْلَتَنا مالِ هذاالْکِتابِ لایُغادِرُصَغیراًولاکَبیرَهًاِلّااَحْصاها»[۸۷]وای برمااین چگونه کتابی است اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فروگذار نگذاشته جزآن که همه را احصا کرده است.(طباطبایی،۱۳۲:۱۳۸۹)
۴-۲-۵-دیدگاه ریچاردرورتی درخصوص غایت انسان
جهان دیویی ورورتی،علاوه برنامعین بودن نامقدرنیزهست.دراین جهان،همه چیزدرهاله ای ازابهام قرار دارد وهمه امور بر سبیل احتمال رقم می خورد.تعبیردیویی از«خدا»تعبیری طبیعی شده است که ازدوران مدرن،دراندیشه های او وارد شده است.در این مفهوم شأن تدبیرجهان برای خداوند مطرح نیست.مفهوم خدانزد دیویی بانظیرآن در ادیان الهی متمایزاست.دیویی،خدا را به مثابه موجودی استیلایی که وجودش برجهان وآدمی مقدم است نمی پذیرد.(رورتی،۶۹:۱۹۹۱)
دیویی درکتاب خویش،در«آیین مشترک»خدا را به مثابه ارتباط فعال میان حال وآینده درنظرمی گیرد. همین دیدگاه دراندیشه های رورتی نیزحضوردارد وسبب می شودکه جهان موردنظراو،تقدیریافته از موجودی علیم وقدیرنباشد.اصل درجهان دیویی (وبه طبع وی دردیدگاه رورتی)برتغییراست.جهان وی نه تنهامبدأ ندارد،بلکه فاقدمنتها نیز هست وتغییر وحرکت آن غایتی را دنبال نمی کند.این تصویر،جهان رابه صورت گویی معلق در فضا نشان می دهدکه نه برخود اتکاءدارد(که درحرکت است)ونه به چیزی دیگر.درچنین جهانی،آدمی چون تکه ای رهاشده دربی نهایت تصورمی شودکه اطمینان عمل ازوی سلب شده، عملش گونه ای ازناچاری تعبیرمی شود.
ریچارد رورتی درصف اول کسانی بوده است که در وجود طبیعت غیرتاریخی انسان تردیدکرده اند.او متذکر «نزاع میان افلاطون ونیچه بر سر این که ما واقعاً چگونه ایم» می شود واین را شخصاً مناقشه ای می دانددرباب این که آیا انسان هاجزءافزودهوامتیازخاصی(ازقبیل عقلانیت یا نفس/روح)دارندکه مارا ازلحاظ وجودی درمقوله ای متفاوت ازحیوانات قراردهد.هرچند به نظررورتی علاقه به این پرسش که طبیعت انسان چیست،کمتر شده است.و اوخوددرپاسخ،چنینادامه می دهد:"ما خیلی کمتراز اجدادمان،به طورجدی به داشتن «نظریه درباب طبیعت بشر»مایلیم.خیلی کمترمایلیم وجودشناسی یا تاریخ یا شناخت عادات و رسوم را راهنمای حیات بپنداریم.ما تمایل کمتری برای طرح پرسش وجودشناسانه «ماچیستیم»داریم.چون شاهدیم که درس اصلی تاریخ وانسان شناسی،انعطاف پذیری فوق العاده مااست."بنابراین نظراواین است که به جای این که نگران سؤالات مابعدالطبیعی بی تناسب وبی ارتباط باشیم،باید با این مسئله علمی روبروشویم که«ما»چه چیزی می توانیم ازخودبسازیم.(تریگ،۲۳۸:۱۳۸۲)
۴-۲-۶-مقایسه دیدگاه رورتی ومحمدحسین طباطبایی درموضوع غایت انسان
ازمیان سخنان محمدحسین طباطبایی که برگرفته ازآیات قرآن کریم است وسخنان ریچارد رورتی چنین برمی آید که انسان ازدیدگاه اسلامی موجودی است که بی هدف در این دنیا رها نشده است.وخداوندمتعال درطراحی خلقت انسان وجهان، زندگی پس ازمرگ یامعاد را قرارداده است تا انسان ها بدانندکه اعمال آن ها ازکوچک و بزرگ ثبت وضبط خواهد شدوبه آن هارسیدگی می شود.واین امر که انسان چگونه زندگی کند تاهم در این دنیا وهم درآخرت سعادتمندباشد خداوند متعال ازطریق وحی درقالب دستورات دینی به پیامبران عظیم الشان خود بیان فرموده است تا به مردم ابلاغ شود،این دستورات نه تنها باعث نگرانی وخوف وترس ازآینده نیست بلکه یک نوع اطمینان وآرامش خاطربرای بشربوجودمی آورد که از احساس پوچی، به علت اتکاء به قدرت لایزال الهی درامان می ماند برخلاف دیدگاه رورتی که ادیان را دین خوف می داند وانسان ها را ازآینده می ترساند و به کمک خداوند امیدوار نگه می دارد.در واقع انسان ها با بکاربردن دستورات دینی می توانند بهترین روابط را درمیان خود برقرارکنند تا هم اززندگی این دنیا وهم اززندگی پس ازمرگ لذت ببرند.
اما درخصوص انکارمنکران قیامت که معتقدبودندچگونه انسان بعدازمردن وپوسیده شدن استخوان ها ویا حتی تغییرشکل دادن بدن افرادی چگونه ممکن است انسانی کامل دوباره خلق شود،خداوند متعال این شبهه را این طور جواب می دهدکه همان طور که ابتدا از هیچ خداوند شما را خلق نمود دوباره نیز می تواندخلق نمایدودرجایی دیگرمثال زنده شدن زمین ودرختان، پس ازمرگ رامثال می زند و زنده شدن مردگان را مانند زنده شدن زمین و درختان بیان می کند.ودر جایی دیگر مطرح می کندکه آن چه از بین می رود و متلاشی می شود جسم انسان است ولی روح انسان که همان شخصیت انسان است باقی می ماند.
براساس بیانات قرآن کریم،به سلسله حقایقی که مافوق جسم وجسمانی هستندروح اطلاق می شود.به روح انسانی هم ازاین جهت که غیرجسمانی است و از درون فعل وانفعالات دنیای مادی حاصل نیامده،بلکه از بالای این دنیابه این دنیا آمده و یک تجلی خاص الهی آن رادرانسان بوجودآورده روح اطلاق شده است.بنابراین شخصیت وهویت هرکسی همان روح ومن واقعی اواست.لذا این روح به چیزدیگرتبدیل نشده ونمی شود.وملاک تشخیص انسان روح اواست وبدن هیچ گونه ارتباطی به فردیت انسان ندارد.( پورنیازی،۷۱:۱۳۸۹).
اساساًهمهآیات وادلهمعاد،خوددلیلی بروجودروح هستند؛چراکه معاددرصورتی معناداردکه انسان حقیقتی ثابت داشته باشدکه شخصیت ومن بودنش به آن وابسته است واین رسالت ازبدن برنمی آید؛چراکه بدن همیشه درحال تغییراست ودرقیامت هم پس ازمتلاشی شدن زنده می شودوبه همین دلیل وحدت را ازدست می دهد؛پس باید روحی باشد که ملاک وحدت و درستی ثواب وعقاب باشد.بنابراین قرآن کریم در آیه های ۱۰و۱۱سورهسجده درپاسخ به شبهه منکران معاد که خاکستر شدن و گم شدن ذات بدن درزمین را دستاویز قرارداده بودندمی فرماید:شما(من واقعی شما)آن چیزی نیست که شما فکرمی کنیدگم می شود. شما به تمام شخصیت وکل واقعیت دراختیارفرشته خدا قرارمی گیرید.(همان:۷۳)
امادرسخنان ریچاد رورتی نفی وجود ازلیت وخدا را می بینیم درنتیجه آینده انسان مانندمنکران معادپوچ وبی معنا خواهدبودواین انسان ها هستندکه بایدحال ووضعیت کنونی خودرادرنظربگیرند.درواقع روح حاکم برانسان شناسی رورتی درزمینه غایت انسان به دلیل دوری ازمنبع زلال ودست نخورده وحی وفقدان تفکرات عمیق وهمه جانبه عقلانی،ومتأثرشدن ازموقعیت ها وشرایط گذرای زمانی،ازانسجام واستحکام لازم بی بهره است و نمی تواند به سؤال اساسی که جهان و انسان ها ازکجا آمده و به کجا می روند؟پاسخ دهد.بنابراین نقدی که به انسان شناسی رورتی ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی وارد است این است که چون رورتی به وجود خدا به عنوان مبدأ لایزال،مطلق،مالک ومدبّرعالم اعتقادندارد،وحیات انسان وجهان را برتصادف می پندارد،مرگ جسمانی آدمی را به منزله نابودی اوتلقی می کندودر واقع برای مجموعه حیات انسان دردنیا جزسرانجامی پوچ ونیستی محض تصوری ندارد.همچنین مقدر نبودن عالم در دیدگاه رورتی،سبب ایجاد وحشت و اظطراب در انسان شده و قدرت عمل را از اوسلب می کند.
جدول۴-۲-غایت انسان ازنظرمحمدمحمد حسین طباطبایی و ریچارد رورتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:24:00 ق.ظ ]




۰٫۰۴۱

 

۰٫۰۴۱

 

۰٫۰۴۱

 

۰٫۰۴۱

 

۰٫۰۴۱

 

 

 

c62

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

۰٫۰۳۳

 

 

 

آنچه در ماتریس فوق برای ما مهم است، میزان عددی است که به و تعلق می‌گیرد. ملاحظه می‌شود که تقریباً دو برابر است. این بدان معناست که با توجه به نتایج حاصل از پرسشنامه‌ها که بیانگر نظرات نخبگان حمل‌ونقل هوایی در ایران هستند، ائتلاف با هواپیمایی ترکیه بهترین تصمیم ممکن خواهد بود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فصل پنجم
( جمع­بندی)
۵ مقدمه
در این فصل ابتدا خلاصه‌ای از یافته‌های پژوهش ارائه می‌شود و در ادامه‌ی آن، یافته‌های تحقیق مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند و دلایل رد یا تأیید فرضیه‌ها ارائه می‌شوند. سپس نتایج کلی پژوهش با تحقیقات موجود ارتباط داده می‌شود و در نهایت محدودیت‌ها، پیشنهادها و کاربردهای پژوهش مطرح می‌گردد.
۵-۱ خلاصه نتایج
نتیجه‌ی نهایی این تحقیق را می‌توان در سه بند و مرحله‌ی زیر خلاصه کرد.
اولین موضوع، مسئله میزان تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران است. این تحریم‌ها از ابتدای انقلاب اسلامی علیه ایران اعمال شده است که در صنعت حمل‌ونقل هوایی نمود بیشتری داشته است. میزان این تحریم‌ها در دو سال اخیر افزایش بیشتری داشته است و مهم‌ترین آن، بسته شدن حساب ایران ایر در ICH است. در این پژوهش به این نتیجه رسیده‌ایم که اولین مرحله برای بالا بردن سطح خدمات ایران ایر این است که بتوانیم از میزان این تحریم‌ها بکاهیم یا حداقل حساب ایران ایر در ICH را مجدداً باز کنیم. این اتفاق موجب می‌شود که در مسائل بازرگانی بین‌المللی، بتوانیم حضورداشته باشیم
دومین مرحله برای بالا بردن سطح ارائه خدمات در ایران ایر، ایجاد احساس نیاز در مدیریت کلان کشور است. مدیریت کلان کشور باید بپذیرد که برای ارتباط بهتر با دنیا و باقی ماندن و رقابت کردن در بازرگانی بین‌المللی، نیاز است که شبکه‌ی پروازی داخلی خود را تقویت کند. تقویت صنعت هوایی با گسترش صنعت گردشگری ارتباط مستقیمی دارد و می‌توان با گسترش همزمان صنعت گردشگری و بالا بردن کیفیت خدمات هوایی، به درآمدزایی بالاتر رسید.
در نهایت اگر دو مرحله‌ی قبل رخ دهد در آن صورت ایجاد همکاری با ایرلاین های دیگر، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در فرایند ایجاد همکاری، مهم‌ترین نکته انتخاب شریک است. این پژوهش، ابزاری در اختیار مدیران قرار می‌دهد که بتوانند به وسیله‌ی آن بهترین شریک ممکن را انتخاب کنند. در این تحقیق به کمک پرسشنامه‌ها ای که به وسیله‌ی نخبگان صنعت هوایی پر شده است به این نتیجه رسیده‌ایم که هواپیمایی ترکیه بهترین گزینه برای ایجاد همکاری است.
۵-۲ پاسخ به پرسش‌های تحقیق
سؤال اول: آیا صنعت حمل‌ونقل هوایی ایران در بازار بین‌المللی دارای شرایط مطلوبی است؟
با توجه به آمارهای نشان داده‌شده در این تحقیق، می‌توان به شرایط رو به نزول ایران ایر در بازار حمل‌ونقل هوایی رسید. با توجه به اعمال تحریم‌های جدید و سوء مدیریت، امکان بقا در بازار حمل‌ونقل هوایی عملاً ناممکن شده است.
سؤال دوم: دلیل به وجود آمدن ائتلاف‌های حمل‌ونقل هوایی چیست و چه تفاوت‌هایی باهم دارند و ما به کدامیک از این ائتلاف‌ها می‌توانیم بپیوندیم؟
همان‌گونه که در فصل دوم به طور کامل توضیح داده شد، محرک‌های اصلی ایجاد ائتلاف‌ها به دو بخش کلی عوامل بیرونی و عوامل درونی تقسیم می‌شوند، از جمله عوامل بیرونی می‌توان به رقابت جهانی و از عوامل درونی هم می‌توان به اشتراک‌گذاری ریسک اشاره کرد. در طول زمان این ائتلاف‌ها برای بقا در صنعت هوایی و توانایی رقابت، تغییراتی در خود ایجاد کرده‌اند. در حال حاضر سه ائتلاف بزرگ هوایی در دنیا وجود دارد که در نحوه‌ی عمل باهم تفاوتی ندارند و برای پیوستن به آن‌ ها باید حداقل استانداردهای مورد نیاز آن‌ ها را ارضا کرد.
سؤال سه: آیا امکان ایجاد اتحادهای جدید برای ما وجود دارد یا خیر؟ تأثیر هر کدام از این پیوندها بر متغیرهای عملکردی ایران ایر چه خواهد بود و در نهایت کدام اتحاد را برای پیوستن انتخاب کنیم؟
در این تحقیق، امکان ایجاد همکاری با اکثر ایرلاین های ممکن بررسی شد و با توجه به نظر نخبگان هوایی، ایجاد همکاری با هواپیمایی ترکیه بهترین راهکار انتخاب شده است. همان طور که در فصل دوم ( ائتلاف‌های استراتژیک و ضریب AQR) اشاره شد ایجاد ائتلاف می‌تواند به ایران ایر برای بقا در صنعت بین‌المللی هوایی کمک کند.
۵-۳ بررسی فرضیه‌ها
صنعت حمل‌ونقل هوایی ایران، در بازار بین‌المللی، قادر به بقا و رقابت در بازار آینده نخواهد بود.
با توجه به آمارهایی که در این تحقیق آورده شد و همچنین آثار تحریم‌ها بر این صنعت، این فرضیه پذیرفته می‌شود.
شرایط ایران به ما اجازه می‌دهد که به این اتحادها بپیوندیم و ایرلاین های خارجی و اتحادهای بین‌المللی مایل به، پیوستن ایران به آن‌ ها هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ق.ظ ]




۲

 

سرمایه ساختاری

 

۳-۴-۸-۱۲-۱۴-۲۱-۲۲-۲۷-۲۸-۳۲-۳۸-۳۹-۴۰

 

 

 

۳

 

سرمایه ارتباطی (مشتری)

 

۱-۶-۱۰-۱۵-۱۶-۱۹-۲۰-۲۳-۲۹-۳۰-۳۵-۳۶-۴۱-۴۲

 

 

 

برای بدست آوردن امتیاز مربوط به هر بعد، مجموع امتیازات مربوط به سؤالات آن بعد را با هم جمع نمائید. برای بدست آوردن امتیاز کلی پرسشنامه، مجموع امتیازات تک تک سؤالات را با هم جمع نمائید. هر چه امتیاز بدست آمده بالاتر باشد، بیانگر سرمایه فکری بالاتر سازمان مورد نظر خواهد بود و برعکس.
پایان نامه - مقاله - پروژه

۳-۱۱- خلاصه فصل

در این فصل کلیات روش پژوهش بکار گرفته شده در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفت. پرسشنامه ابزار جمع آوری اطلاعات شامل دو پرسشنامه است پرسشنامه اول: : پرسشنامه محقق ساخته با ۱۷ گوی میباشد. در شیوه پاسخگویی از طیف لیکرت استفاده شده است. و پرسشنامه دوم پرسشنامه استاندارد بونتیس با ۴۲ گوی تجزیه و تحلیل اطلاعات با بهره گرفتن از نرم افزارهای آماری و نرم افزار spss صورت می‌گیرد. همچنین روایی پرسشنامه نیز با هماهنگی استاد محترم راهنما و اساتید محترم مشاور و مشورت با صاحبنظران احراز گردیده است. جامعه آماری این پژوهش را سازمان‌های دولتی کشور تشکیل می‌دهد.

فصل چهارم:

 

تجزیه و تحلیل داده‌ها

 

۴-۱- مقدمه

در هر کار پژوهشی، محقق برای پاسخگویی به سؤالات و فرضیات مورد نظر خویش به جمع آوری داده‌ها می‌پردازد. برای اینکه داده‌ها از حالت نامنظم به صورت مجموعه‌ای نظام‌دار و متشکل درآیند، لازم است که آن‌ ها را با بهره گرفتن از روش‌های متداول، طبقه بندی، تلخیص و تنظیم نموده و به صورت جداول و نمودارهای آماری نمایش داد، تا بتوان با بهره گرفتن از آن‌ ها به پاسخ سؤال­های مورد نظر دست یافت. تحلیل آماری داده‌ها، بخشی از متدلوژی علمی می‌باشد که با دو هدف اساسی صورت می‌گیرد، ۱٫ توصیف شواهد تجربی که از راه مشاهده و آزمایش و… در مورد موضوع پژوهش گردآوری می‌شوند. ۲٫ تفسیر نتیجه توصیفی به منظور ارزیابی فرضیه‌های پژوهش (هومن ۱۳۸۹). بنابراین، در این فصل ابتدا اطلاعات بدست آمده از افراد نمونه در پژوهش پرداخته و سپس به تجزیه و تحلیل فرضیات مطرح شده با بهره گرفتن از نرم‌افزار آماری SPSS می­پردازیم.

۴-۲- تحلیل‌های آماری

تحلیل‌های آماری که در این فصل انجام گرفته‌اند شامل تحلیل توصیفی و تحلیل استنباطی می‌باشد که به ترتیب تشریح خواهند شد.

۴-۲-۱- آمار توصیفی

در این قسمت به ارائه آماره‌های توصیفی و جداول مربوط به ویژگی‌های نمونه می‌پردازیم. شناخت ویژگی‌های نمونه، از این جهت مفید است که به کمک آن مشخصات کلی جامعه مورد بررسی و ویژگی‌های عمومی آن برای سایر محققان مشخص می‌شود. داده‌های جمع آوری شده از ۳۸۴ نفر از کارکنان اخذ و تحلیل شده‌اند.

جدول ۴-۱-توزیع فراوانی بر حسب جنسیت مشتریان

 

 

 

مقولات متغیر

 

فراوانی

 

درصد فراوانی

 

درصد معتبر

 

مد

 

 

 

مرد

 

۲۳۷

 

۷/۶۱%

 

۷/۶۱%

 

۱

 

 

 

زن

 

۱۴۷

 

۳/۳۸%

 

۳/۳۸%

 

 

 

جمع

 

۳۸۴

 

۱۰۰%

 

۱۰۰%

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ق.ظ ]




۳ – اعمال زیر مخصوصاً باید ممنوع شوند :
اولاً ) هر عملی که ایجاد اشتباه به نحوی از انحاء با مؤسسه یا محصولات یا فعالیت صنعتی یا تجارتی رقیب بنماید .
ثانیاً ) اظهارات خلاف واقع در کار تجارت به نحوی که اعتبار مؤسسه یا محصولات یا فعالیت صنعتی یا تجارتی رقیب را از بین ببرد .
ثالثاً ) مشخصات یا اظهارتی که بکار بردن آن در بازرگانی موجب اشتباه عامه راجع به ماهیت ، طرز ساخت ، صفات ممیزه جنس و قابلیت استعمال و یا کمیت کالا گردد .
استثنائات استفاده کننده قبلی از نشان های جغرافیایی در موافقت نامه تریپس :
در ماده ۲۴ موافقت نامه استثنائاتی را برای دارندگان نشانه های جغرافیایی کشورهای عضو که قبل از الحاق به موافقت نامه اجرا نموده اند را مقرر داشته است :
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱ - بر اساس بند ۴ این ماده ، هیچ چیز در این بخش یک عضو را ملزم نمی سازد که از استفاده مستمر و همانند از یک علامت جغرافیایی خاص عضو دیگر مشخص کننده شراب ، در رابطه با کالاها یا خدمات هر یک از اتباع یا اشخاص مقیم در قلمرویش می باشد و این اتباع یا اشخاص از نشانه جغرافیایی مزبور در مورد کالاها یا خدمات مشابه یا مرتبط در قلمروی این عضو (الف) حداقل ۱۰ سال قبل از ۱۵ آوریل ۱۹۹۴ یا (ب) قبل از این تاریخ با حسن نیت و به طور مستمر استفاده کرده اند ، جلوگیری نماید .
۲ – چنانچه علامت تجاری ، با حسن نیت به کار رفته یا ثبت شده باشد یا در مواردی که با استفاده توام با حسن نیت ، حقوقی نسبت به یک علامت تجاری (الف) قبل از تاریخ اجرای این مقررات در قلمروی آن عضو به نحو مقرر در قسمت ۶ یا (ب) قبل از حمایت از علامت جغرافیایی در کشور مبدأ آن تحصیل شده باشد ، اقدامات متخذه برای اجرای این بخش لطمه ای به شایستگی یا اعتبار ثبت یک علامت تجاری یا حق استفاده از یک علامت تجاری بر این پایه که این علامت تجاری عین یک نشانه جغرافیایی است یا با آن تشابه دارد وارد نخواهد ساخت .
۳ – هیچ چیز دز این بخش یک عضو را ملزم نمی سازد که مقررات خود در مورد یک نشانه جغرافیایی هر عضو دیگر را نسبت به کالاها یا خدماتی که نشانه مربوط در مورد آنها همان واژه مرسوم در زبان عامیانه برای اسم عام چنین کالاها یا خدماتی در قلمروی آن عضو است ، اعمال کند . هیچ چیز در این بخش یک عضو را ملزم نمی سازد که مقررات خود را در مورد نشانه جغرافیایی هر عضو دیگر در خصوص محصولات مو (انگور) که برای آنها نشانه مربوط همان اسم معمول برای انگور موجود در قلمروی آن عضو است ، از تاریخ لازم الجرا شدن موافقت نامه سازمان جهانی تجارت اعمال کند .
۴ – هر عضو می تواند مقرر کند که هر درخواستی در چارچوب این بخش در ارتبط با بهره گرفتن از یک علامت تجاری یا ثبت آن باید ظرف پنج سال پس از اینکه استفاده سوء از علامت تجاری در قلمروی آن عضو تسلیم گردد ، مشروط بر اینکه اگر این تاریخ زودتر از تاریخی باشد که سوء استفاده از این علامت در قلمروی آن عضو بر همگان معلوم شده است ، علامت تجاری مزبور تا آن تاریخ منتشر شده ونشانه جغرافیا یی با سوء نیت مورد استفاده قرار نگرفته یا به ثبت نرسیده باشد .
۵ – مقررات این بخش به هیچ شخصی در جریان تجارت برای استفاده از نام خود یا نام سلفش در تجارت به هیچ وجه خدشه وارد نخواهد ساخت ، مگر در مواردی که این نام به طریقی مورد استفاده قرار گیرد یا به ثبت نرسیده باشد .
مبحث سوم : آثار الحاق ایران
چنانکه بیان شد در تمام بند بند مواد قانون حمایت از نشانه های جغرافیایی از مواد ۲۲ و ۲۴ موافقت نامه تاثیر پذیرفته است . تنها موادی که در این مقررات توجه نگردیده است ماده ۲۳ می باشد که با توجه به استثنائاتی که برای کشورها پیش بینی شده و آن هم اختلاف فاحش این ماده با اصول مذهبی و دینی مردم ایران می باشد و با توجه به موادی از این کنوانسیون که بیانگر عدم مغایرت اصول و مواد اجرایی با عفت عمومی و منافع ملی کشورها ، آنها را معاف نموده است لذا جمهوری اسلامی ایران از این ماده معاف می باشد .
فصل پنجم : طرحهای ساخت مدارهای یکپارچه[۳۶۰]
مبحث نخست : در قوانین ایران
با توجه به الزام ایران به حمایت از ساخت مدارهای یکپارچه که جزئی از موافقت نامه تریپس بوده و از پیش شرط های عضویت در سازمان جهانی تجارت است ، دغدغه هایی را در مقابل بوجود آورده است . بنابر این ضرورت دارد با تمامی ملاحظات سیاسی و اقتصادی و جایگاهی که ایران می تواند در تولید این نوع آثار داشته باشد ، باید رویکردی مناسب و درخور جامعه ایرانی را اتخاذ نمایند .
نحوه حمایت از این آثار در حقوق ایران و ارائه راه حل های مناسب و اتخاذ تصمیمات کارشناسی شده قبل از تصویب قوانین می تواند در این راه دولت را یاری دهد .
جمهوری اسلامی ایران با داشتن پشتوانه بسیار عظیم نیروهای تحصیل کرده ، خلاق و جوان و از سویی دیگر دارای منابع بسیار غنی مواد در زمینه های مختلف می باشد ، حرکت شتابان به سوی تولید مدارهای یکپارچه نیازمند عزم جدی و ملی مسئولین کشور را طلب می کند . از طرفی پیوستن به سازمان جهانی تجارت ، نیازمند حمایت از این بخش از موافقت نامه تریپس می باشد . در ایران تا سال ۸۲ قانون مشخص و مدونی در این باره وجود نداشته است ، گرچه در سال ۱۳۳۷ به کنوانسیون پاریس که موادی از آن به مدارهای یکپارچه اختصاص داشته ، پیوسته اما در این حال توجهی به این موضوع در قوانین ایران نگردید . بالاخره این سکوت در تاریخ ۱۷ /۱۰ /۱۳۸۲ به پایان رسید و در این تاریخ قانونگذار ، در قانون تجارت الکترونیک ، برای اولین بار ضمن تعریف از مدارهای یکپارچه ، حمایت از آن را به عنوان یک اثر فکری مورد توجه قرار داد . در این تبصره مقرر شده است : « مدار یکپارچه ، یک جزء الکترونیکی با نقشه و‌ منطقی خاص است که عملکرد و کارائی آن قابلیت جایگزینی با تعداد بسیار زیادی از‌ اجزاء الکترونیکی متعارف را داراست . طراحی‌های نقشه ، جانمائی و منطق این مدارها ‌بر اساس قانون ثبت علائم و اختراعات مصوب ۰۱/۰۴/۱۳۱۰ و آئین‌نامه اصلاحی اجرای‌قانون ثبت علائم تجارتی و اختراعات مصوب۱۴/۰۴/۱۳۳۷ مورد حمایت می‌باشد ». همانطور که ملاحظه می شود این قانون حمایت از مدارهای یکپارچه در قوانین ایران را تابع نظام حق اختراع دانسته است . یکی از اشکالات کنونی که به این تبصره وارد می باشد ، ارجاع آن به قانون ثبت علائم و اختراعات مصوب ۱۳۱۰ می باشد که این قانون در سال ۱۳۸۶ مورد تجدید نظر کلی قانونگذار واقع و در حقیقت قانون جدیدی به تصویب رسیده و نیاز به تجدید نظر حداقل در این موضوع باید مد نظر قانونگذار واقع گردد . ضمن اینکه مدارهای یکپارچه بر خلاف اختراع که همیشه متضمن خلاقیت و گام ابتکاری می باشد ، از شروط آن محسوب نمی گردد . بنابر این در مراحل مختلف در اجرای قانون با مشکلاتی روبرو خواهد شد .
مبحث دوم : در موافقت نامه تریپس
یکی از موارد آفرینش های فکری که در موافقت نامه تریپس مورد توجه قرار گرفته و بخش ۶ این موافقت نامه را به خود اختصاص داده است ، طرحهای ساخت مدارهای یکپارچه است . طرح های ساخت جهت اجراء نیازمند سرمایه گذاری های کلان می باشد . لذا هرگونه نسخه برداری به روش های ممکن از جمله عکسبرداری از طراحی و ساخت مدارهای یکپارچه که تولید آن منحصراً در اختیار تعدادی اندک از کشورهای صنعتی جهان است می تواند چنین سرمایه گذاری های عظیمی را با خطر جدی مواجه نماید . حمایت از طرح ساخت مدارهای یکپارچه تا قبل از معاهده واشنگتن که ذیلاً به آن خواهیم پرداخت ، در هیچ یک از معاهدات و کنوانسیون های بین المللی به آن اشارهای نگردیده است ، چه در کنوانسیون برن در حوزه حمایت از مالکیت ادبی و هنری و چه در کنوانسیون پاریس که مبین حمایت از مصادیق حقوق مالکیت صنعتی است . « در این میان گروهی از کارشناسان معتقدند که در کنار نظام های حمایتی در زمینه مالکیت ادبی و هنری و مالکیت صنعتی می توان نظام خاص دیگری را به عنوان نظام حمایت از ساخت مدارهای یکپارچه که سومین شاخه از حقوق مالکیت فکری است پیش بینی نمود ».[۳۶۱] از آنجا که هیچ تردیدی در باره این موضوع که طرح های ساخت از آثار فکری نیست ، نیاز به ایجاد یک نظام خاص برای آن وجود داشته است . بدین لحاظ کشورهای صنعتی تولید کننده ، قوانین خاصی را برای حمایت از حقوق تولید کنندگان وضع نمودند . کوشش ها در این زمینه در بُعد بین المللی باعث شد تا معاهده مالکیت فکری در مورد مدارهای یکپارچه[۳۶۲] در ۲۶ ماه می ۱۹۸۶ میلادی در واشنگتن مورد تصویب نهایی قرار گرفته و به نام معاهد واشنگتن مشهور گردد .
گرچه استفاده از قطعات پیش ساخته مدارهای الکتریکی مدت زمان طولانی است که در تولید وسایل خانگی از جمله در رادیو ، تلویزیون ، لباسشویی و … به کار برده می شود اما بطور کلی نوع حمایت از طرح پیاد شده و طرح یا نقشه برداری راجع به مدارهای الکتریکی پیوسته به عمل آمده امر نسبتاً جدیدی است .
بر خلاف دو کنوانسیون برن و پاریس که در این باره مسکوت می باشند ، موافقت نامه تریپس بخش ۶ را به این مهم اختصاص داده است ؛ اما کماکان این موافقت نامه نیز تعریفی از طرح های ساخت مدارهای یکپارچه ارائه نداده است .
موافقت نامه ابتدا در بند ۳ ماده ۱ به بیان رعایت اصل رفتار ملی در مورد اجرای مفاد معاهده واشنگتن شده است . آنگاه در بند ۲ ماده ۲ به صراحت اعلام نموده است که « هیچ چیز در قسمت های ۱ تا ۴ موافقت نامه حاضر به تعهداتی که اعضا ممکن است اکنون طبق کنوانسیون پاریس … و معاهده مالکیت فکری در مورد مدارهای یکپارچه ، در قبال یکدیگر داشته باشند ، لطمه ای وارد نخواهد آورد ».
بخش ۶ موافقت نامه تریپس شامل چهار ماده که شامل مواد ۳۵ ، ۳۶ ، ۳۷ و ۳۸ می باشد .
ماده ۳۵ که راجع به معاهده مالکیت فکری در مورد مدارهای یکپارچه می باشد چنین آمده است : « اعضا موافقت می کنند که از طرحهای ساخت مدار های یکپارچه ( که در این موافقت نامه به عنوان « طرحهای ساخت » خوانده می شوند ) ، طبق مواد ۲ تا ۷ ( غیر از بند ۳ ماده ۶ ) ، ۱۲ و بند ۳ ماده ۱۶ معاهده مالکیت فکری در مورد مدارهای یکپارچه حمایت به عمل آورند » .
معاهده واشنگتن در ماده ۲ ، مدارهای یکپارچه را چنین تعریف نموده است : « مدار یکپارچه محصولی است که دارای کارکرد الکترونیکی بوده و در شکل نهایی و یا میانی خود ، دارای اجزاء متعدد بوده و حداقل یکی از این اجزاء متعدد فعال بوده و همه یا بعضی از ارتباطات میان این اجزاء به طور یکپارچه طراحی و یا همه بر روی یک قطعه دیگر قرار گرفته باشند » .
همانطور که ملاحظه می شود ، در ماده ۳۵ به طرح ساخت هم اشاره شده است . معاهده واشنگتن نیز در انتهای همین ماده به تعریف طرحهای ساخت پرداخته است و آن را چنین بیان می کند : « طرح ساخت ، آرایش سه بُعدی اجزاء متعددی می باشد که حداقل دارای یک جزء فعال بوده و بعضی یا تمامی ارتباطات یکپارچه میان اجزاء به منظور تولید یک مدار یکپارچه را بوجود بیاورد » . با توجه به ماده یک قانون الگوی سازمان جهانی مالکیت فکری در رابطه با مدارهای یکپارچه ، « مدار یکپارچه یعنی کالای نهایی یا واسطه که حداقل یکی از اجزای آن فعال است و برخی یا کلیه اتصالات به صورت یکپارچه درون یا روی قطعه ای شکل یافته اند و مقصود از تهیه آن کالا ، انجام عملی الکترونیکی است » .
بر اساس قسمت ( ب ) ماده ۱ فوق الاشاره ، طرح ساخت یا توپوگرافی یعنی آرایش و ترتیب سه بُعدی اجزاء که به هر طریقی ارائه شده و حداقل یکی از اجزاء آن فعال است و هم چنین آرایش سه بُعدی که برای تولید مدارهای یکپارچه بکار می رود . « این گونه طرحها قابل اجراء بر اساس مفاد قرارداد قابل حمایت می باشند ، به شرط آن که طرح مزبور نتیجه تلاش ثمره فکری پدیدآورنده آن باشد و امری متداول در میان پدیدآورندگان طرح های قابل اجراء و تولید کنندگان مدارهای الکتریکی پیوسته در زمان خلاقیت نباشد ».[۳۶۳]
در قسمت الف از بند ۲ ماده ۳ معاهده واشنگتن به بیان شرائط مورد نیاز جهت حمایت از طرحهای ساخت پرداخته است ؛ و از شروط اصلی آن ابتکار و خلاقییت را بیان کرده است : « تعهد مندرج در بند یک باید در نتیجه تلاش فکری خود سازندگان باشد و نه یک امر عادی در میان سازندگان مدارهای مجتمع محسوب گردد » .
مطابق با این بند در صورتی که در میان سازندگان و آفرینندگان ، طرح های ساختی عادی محسوب گردد ، بعنوان اثر اصلی محسوب نخواهد شد .
در قسمت (ب ) از همین بند از ماده ۳ نیز اشاره دارد به اینکه طرحهای ساخت ترکیبی که متشکل از عناصر متعدد باشد ، در صورتی حمایت خواهند شد که آنها را بتوان به عنوان اثر اصیل تلقی نمود .
مطابق ماده ۴ معاهده واشنگتن ، اعضا در اجرای الزامات ناشی از این معاهده از طریق تصویب قانون خاص در مورد طرح های ساخت یا از طریق قوانین خود در زمینه مالکیت ادبی و هنری ، حق اختراع ، مدل اشیای مفید ، طرح های صنعتی ، رقابت مکارانه یا هر قانون دیگر یا ترکیبی از هر یک از قوانین فوق ، آزاد هستند . از آنجا که مطابق ماده ۳۵ موافقت نامه تریپس ، این ماده از جمله موادی است که مورد تایید بوده و لازم الاجرا می باشد ، کشورها هیچ گونه الزامی در تصویب قوانین خاص در چهارچوب نظام خاص حمایتی نداشته و می توانند از هر یک از نظام های حقوقی موجود که با دیگر قوانین آنها همخوانی و قرابت بیشتری دارد ، بهره ببرند .
ضمن اینکه در موافقت نامه تریپس اشاره شده و همه کشورها را ملزم به رعایت مقررات موافقت نامه نموده و همه اعضا را در تعیین روش مناسب با قوانین داخلی خود آزاد گذاشته است . « لذا چنین استنباط می شود که طرح ساخت به عنوان یکی از موضوعات مورد حمایت ، تابع هر نظام حمایتی قرار گیرد ، مورد تایید و منطبق با اصول موافقت نامه تریپس خواهد بود » .[۳۶۴]
ماده ۵ معاهده واشنگتن به اصل رفتار ملی پرداخته و تاکید بر رعایت این اصل را برای اعضا دارد . در بند یک ماده ۵ ابتدا رعایت اصل رفتار ملی در باره اشخاص حقیقی و حقوقی را بیان داشته و کشورهای عضو را متعهد به آن دانسته است .
بند ۲ ماده ۵ استثنائی بر اصل رفتار ملی را بیان نموده است . در این قسمت از ماده بیانگر عدم الزام کشورهای عضو در خصوص تعهدات مربوط به انتصاب نماینده و آدرس می باشد . « کشورهای عضو در خصوص تعهدات مربوط به انتصاب نماینده و معرفی آدرس برای انجام خدمات مربوط به راه های دادخواهی برای خارجیان در دادگاه ها الزامی ندارند » .
« با توجه به این نکته ضروری است که بر اساس بند ۱ ماده ۳ موافقت نامه تریپس ، اجرای اصل رفتار ملی با رعایت استثنائات پیش بینی شده در معاهده واشنگتن قانونی تشخیص داده شده است » .[۳۶۵]
گفتار نخست : حوزه شمول مدارهای یکپارچه
ماده ۳۶ موافقت نامه تریپس به حوزه شمول حمایت از طرحهای ساخت اشاره دارد . در این ماده است : « با رعایت مقررات بند ۱ ماده ۳۷ ، اعضا اقدامات زیر را در صورتی که بدون کسب اجازه از دارنده حق و برای مقاصد تجاری انجام گرفته باشد ، غیر قانونی تلقی خواهند کرد : وارد کردن ، فروش یا به گونه ای دیگر توزیع یک طرح ساخت مدار یکپارچه که در آن از یک طرح ساخت مورد حمایت استفاده شده است یا کالایی متشکل از این نوع مدار یکپارچه تنها در آن حد که هم چنان حاوی طرح ساخت تهیه شده به طور غیر قانونی باشد » . با دقت نظر در ماده فوق ، ملاحظه می شود که این حق فقط در زمانی اعطا می گردد که کالاهای صنعتی حاوی تراشه های غیر قانونی باشند . بنابر این دارنده حق نمی تواند از این حق در رابطه با واردات و فروش کالاهای صنعتی که حاوی نیمه هادی ها می باشند استفاده کنند . زیرا حق او از بُعد داخلی و بین المللی با اولین فروش و ترکیب نیمه هادی ها در یک محصول صنعتی استفاده گشته است ».[۳۶۶]
این ماده از موافقت نامه که به استناد از ماده ۶ معاهده واشنگتن است ، اعمال زیر را بدون کسب اجازه از دارنده حق ممنوع دانسته و استفاده از آن را مشروط به اذن دارنده حق می شمارد :
۱ - هرگونه تکثیر طرح ساخت حمایت شده چه این گونه نسخه برداری از تمام محصول صورت پذیرد یا از قسمتی از محصول انجام شده باشد یا ننسخه برداری انجام شده در تولید مجدد بصورت ترکیبی قرار گرفته باشد یا در یک بخش و بصورت مجزا مورد استفاده واقع شده باشد . استثنائی که در این بند وارد است عبارت از اینکه در صورتی که تکثیر با شرط اصالت مذکور در بند ۲ ماده ۳ مطابقت نداشته باشد از دایره شمول این بند خارج می شود .
۲ - واردات ، فروش و یا هر نوع توزیع طرحهای ساخت و یا مدارهای یکپارچه ای که در آن طرح ساخت مورد حمایت ، ترکیب گردیده باشد ، در صورتی که به منظور مقاصد تجاری مورد استفاده واقع شود . در این صورت اگر به منظور مقاصد غیر تجاری واقع شود از این بند مستثنی خواهد شد . « بنابر بند ۵ ماده ۶ معاهده واشنگتن ، چنانچه کالا و یا محصولی که به گونه ای حاوی طرح ساخت مدار یکپارچه ای باشد با رضایت دارنده حق وارد بازار شده باشد ، اعمال بعدی بر روی این محصول علیرغم عدم کسب اجازه از دارنده حق ، مجاز و قانونی می باشد ».[۳۶۷]
قسمت های الف ، ب و ج بند ۲ ماده ۶ معاهده واشنگتن بیانگر مهندسی معکوس می باشد . مهندسی معکوس در جهت درک اولیه محصولات و سپس ساخت و ارتقا ی آنها با توجه به نیازهای جامعه می باشد .
در مهندسی معکوس برای ارزیابی و تشخیص اجزای تشکیل دهنده یک محصول بویژه در صورت عدم دسترسی به طراحی اولیه کاربرد داشته و برای نگهداری ، گسترش و توسعه امکانات موجود و مهندسی مجدد مورد استفاده قرار می گیرد . این روش ، روش پذیرفته شده ای برای کشورهای در حال توسعه بشمار می رود .
بر اساس قسمت الف از بند ۲ ماده ۶ اعمالی که با هدف خصوصی ، ارزیابی ، تجزیه و تحلیل ، آموزش و تحقیقات ، بدون اجازه دارنده حق صورت پذیرد ، غیر قانونی محسوب نخواهد شد .
بر اساس قسمت ب از بند ۲ ماده ۶ که به محدوده استثنائات مهندسی معکوس می پردازد ، چنانچه شخص یا اشخاصی با ارزیابی و تجزیه و تحلیل یک طرح ساخت حمایت شده ، اقدام به آفرینش طراحی جدید نمایند که از ویژگی اصیل بودن برخوردار باشد ، استفاده از این طرح ، در ساخت مدارهای یکپارچه و یا فروش و واردات و عرضه آن بدون اجازه دارنده حق طرح ساخت اولیه ، غیر قانونی تلقی نخواهد شد .
قابل توجه این است که بر اساس این معاهده ، از نسخه برداری های کورکورانه و کپی برداری های جاهلانه باید جلوگیری شود زیرا به عنوان خلاقیت محسوب نخواهد شد . بلکه آن خلاقیت و نوآوری قابل تحسین و ستایش می باشد که دارای اصالت بوده و نسبت به کشف حقیقتی بیانجامد ، هرچند دستیابی به آن حقیقت از طریق مهندسی معکوس صورت پذیرفته باشند .
ماده ۳۷ موافقت نامه تریپس تحت عنوان اقداماتی که مستلزم کسب اجازه از دارنده حق نیستند ، به بیان پرداخت حق امتیاز معقول به دارنده حق در مواردی که کالاهای صنعتی مورد تجارت پرداخته و در بند ۱ مقرر می دارد : « علی رغم ماده ۳۶ ، هیچ یک از اعضا انجام اقدامات مذکور در این ماده در خصوص مدار یکپارچه متشکل از یک طرح ساخت تهیه شده به طور غیر قانونی یا کالای حاوی این نوع مدار یکپارچه را در مواردی که شخص انجام دهنده یا دستور دهنده این اقدامات نمی دانسته یا دلیل معقول در اختیار نداشته است که بداند به هنگام دریافت مدار یکپارچه یا کالای حاوی این نوع مدار یکپارچه ، یک طرح ساخت تهیه شده به طور غیر قانونی را مورد استفاده قرار می دهد ، غیر قانونی تلقی نخواهند کرد ». مطابق این بند ، دارنده حق می تواند نسبت به بدست آمدن کالاهایی که حاوی طرحهای ساخت غیر قانونی می باشد ، جلوگیری نماید ؛ اما نسبت به کالاهایی که تولید شده اند تنها قادر خواهد بود حق امتیاز قانونی خود را بدست آورد . « اعضا مقرر خواهند داشت پس از اینکه شخص مزبور اطلاعات کافی را در مورد تهیه غیر قانونی طرحهای ساخت به دست آورده ، این شخص بتواند هر اقدامی را در خصوص ذخایری که از این طرحها در اختیار دارد یا قبل از این تاریخ آنها را سفارش داده است به عمل آورد ، اما مسئول هم باشد که به دارنده حق مبلغی معادل حق الامتیاز معقولی که در صورت مذاکرات آزاد برای کسب پروانه استفاده از این طرح ساخت پرداخت می شد ، تادیه نماید ».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:21:00 ق.ظ ]