علوی راد، بررسی تطبیقی مبانی فلسفۀ سیاسی جامعهگرایان و آیتالله مصباح یزدی، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۹۲
در این پژوهش، نگاهی تطبیقی بر مبانی فلسفۀ سیاسی دو مکتب غربی و اسلامی از میان منتقدان لیبرالیسم شده است. جامعهگرایان متشکل از مایکل سندل، السدیر مکاینتایر و چارلز تیلور نمایندگان طیف غربی و آیتالله مصباح یزدی به عنوان یک اسلامگرای سنتی نمایندهی منتقدان مسلمان این مکتب درنظر گرفته شدهاند. مبانی فلسفه سیاسی جامعهگرایان و آیتالله مصباح یزدی در سه محور انسانشناسی، معرفتشناسی و نگرش هنجاری بررسی شده است. نتایج این مطالعه آن بود که آیتالله مصباح و جامعهگرایان در وجه سلبی اندیشۀ خود دغدغۀ مشترکی در انتقاد از فردگرایی افراطی لیبرالیسم داشته و آثار سوء آن را بر حوزههای انسانشناسی (خدشه در هویت)، معرفتشناسی (ذهنی گرایی) و هنجارها (خودمحوری اخلاقی و تضعیف شالودۀ اخلاقیات) خاطرنشان ساختهاند؛ اما نمایندگان این دو مکتب در وجه ایجابی اندیشۀ خود راههای متفاوتی را برای رفع آثار فردگرایی افراطی پیشنهاد کردهاند. جامعهگرایان مؤلفههای جامعه، تاریخ و همچنین ارزش (که بر ساختهی جامعه است) را مؤثر معرفی میکنند و اراده و میل فردی را با آن ها محدود مینمایند. محلی گرایی و نقد جهانشمولگرایی لیبرالیسم از تأکید بر همین مؤلفهها است که در اندیشۀ آنان پدید آمده است. علاوه بر این موارد جامعهگرایان ضمن نقد سکولاریسم، راه ارزشها، ادیان و فرهنگها را به حوزۀ عمومی میگشایند. آیتالله مصباح یزدی در انسانشناسی خود برخلاف جامعهگرایان به اصالت فرد معتقد بوده و جامعه را موجودی اعتباری میداند. از این رو به جای جامعه، مؤلفههای مبدأ (پروردگار) و معاد را در کنار عنصر اراده و اختیار فردی ـ که البته در حالت مطلوب با دو مؤلفهی پیشین محدود میشود ـ در برابر فردگرایی لیبرالی مطرح میکند. در نقطهی مقابل جامعهگرایان، آیتالله مصباح یزدی در سنت باور به جهانشمولگرایی قرار دارد؛ اما مشابه با آنان به نفی سکولاریسم و حمایت از یک حوزۀ عمومی همراه با دین و ارزشها میپردازد.
علیخانی، بررسی پیامدهای قصد نشدۀ برنامۀ درسی پنهان محیط اجتماعی مدارس دورۀ متوسطه،دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۸۲
وی در پژوهش خود به چهار نتیجۀ مهم دست یافت ۱- بین جوّ مدارس «باز و بسته»، «دخترانه و پسرانه»، «دولتی و غیر انتفاعی» تفاوت معنادار وجود دارد. ۲- جوّ مدارس پسرانه بستهتر از جو مدارس دخترانه است. ۳- جوّ مدارس غیرانتفاعی بستهتر از جو مدارس دولتی است. ۴- جوّ مدارس طبقات بالای اقتصادی – اجتماعی، بستهتر از سایر طبقات است. همچنین او عمدهترین پیامدهای پنهان مدارس با جوّ اجتماعی بستهتر را موارد زیر میدانست: ۱- تقویت روحیۀ اطاعتپذیری و همنوایی به جای تفکر انتقادی، ابتکار و خلاقیت در دانشآموزان ۲- تقویت رقابت انفرادی و نگرش منفی نسبت به انجام فعالیتهای گروهی در دانشآموزان ۳- تقویت خودپندارۀ منفی و تضعیف اعتمادبهنفس در دانشآموزان.
چهری، مقایسه تعلیم و تربیت لیبرال و تعلیم و تربیت نئولیبرال، دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۸۳
چهری در این پژوهش به مقایسه تعلیم و تربیت لیبرال و تعلیم و تربیت نئولیبرال پرداخته است و به این نتیجه رسیده که تعلیم و تربیت لیبرال به کسب دانش به صورت فی نفسه ارزش قائل است اما تربیت نئولیبرال کسب دانش را وسیلهای برای تولید اقتصادی بیشتر میداند.
۲-۳- ۲- مقالهها
امینی، مهدیزاده، ماشااللهی نژادوعلیزاده، بررسی رابطۀ بین مؤلفههای برنامۀ درسی پنهان و روحیۀ علمی دانشجویان، نشریۀپژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی، ۱۳۹۰
در این پژوهش هفت مؤلفه به عنوان مؤلفههای برنامۀ درسی پنهان در آموزش عالی در نظر گرفته شده است که شامل ساختار فیزیکی و معماری دانشگاه، ارتباط متقابل میان اعضای هیئتعلمی و دانشجویان، قوانین و مقررات، روشهای تدریس، محتوا، شیوههای ارزشیابی و جوّ اجتماعی است.نتایج نشان میدهد که بین تمام مؤلفههای برنامۀ درسی پنهان با روحیۀ علمی دانشجویان رابطه وجود دارد. بین دانشجویان زن و مرد نیز فقط در یک از مؤلفهها (ارتباط متقابل میان اعضای هیئت علمی ودانشجویان) تفاوت معناداری وجود دارد.
پرچمی، اعتقاد دانشجویان به لیبرالیسم، علل و پیامدهای آن، فصلنامۀ فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۹
این پژوهش بدون اینکه به نقد مبانی لیبرالیسم بپردازد به بررسی میزان اعتقاد دانشجویان به عقاید لیبرالیسم در مقابل اعتقادات اسلامی و برخی علل و پیامدهای آن پرداخته است. نتایج در این تحقیق نشان میدهد هرچه اعتقاد به لیبرالیسم بیشتر شده است رعایت اخلاق کاری، احساس مسئولیت در کار، هویت ملّی، مشروعیت نظام سیاسی، احساس مسئولیت در برابر انقلاب، تعهد اجتماعی، اعتماد اجتماعی و ترجیح هویت اسلامی بر هویت ملی کمتر و فردگرایی، فایدهگرایی و ترجیح هویت قومی بر هویت ملّی بیشتر شده است. همچنین هر چه اعتقاد به لیبرالیسم بیشتر شده از موفقیت علمی، کارآمدی علمی، جامعهپذیری برای سایر نقشهای اجتماعی، خلاقیت، توسعهیافتگی انسانی و در نهایت شاخص توسعه علمی دانشجویان کاسته شده است.
کریمی، برنامه درسی پنهان با تأکید بر تربیت اجتماعی. فصلنامه راهبردهای آموزش. ۱۳۹۱
در این پژوهش به بررسی ماهیت جنبههای مختلف برنامۀ درسی پنهان در بعد تربیت اجتماعی که شامل ساختار محیط آموزشی، جوّ اجتماعی آن و تعامل بین الگوهای مربّی و فراگیر استخراج میشود استفاده شده است و به آشکار سازی جنبههای بازدارندۀ تربیتی برنامۀ درسی پنهان بودند، پرداخته شده و در نهایت محقق به این نتیجه رسیده است که شناسایی جنبههای بازدارندۀ برنامۀ درسی پنهان با تأکید بر تربیت اجتماعی فراگیران میتواند به تحقق اهداف برنامهریزی شده و آشکار تربیت اجتماعی محیط آموزشی کمک کند.
۲-۳-۳- کتاب
کاویانی، سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۱
این کتاب دارای سه بخش کلی میباشد. کاویانی در بخش اول آن به بررسی دیدگاههای روانشناختیدر باب سبک زندگی، مفاهیم کلیدی و شاخصهای سبک زندگی پرداخته است. او بخش دوم را به ترسیم مدل «درخت سبک زندگی اسلامی» و توضیح آن در سه عنوان «ریشه ها»، «ساقه» و «شاخه ها» پرداخته است و در بخش نهایی گزارشی در مورد ساخت آزمون سبک زندگی، اجراو به دست آوردن ویژگیهای روانسنجی آن، دستاوردهای مفهومی و آماری (توصیفی و استنباطی) پژوهش و در نهایت مقایسهای بین سبک زندگی از دیدگاه روانشناسان و از دیدگاه اسلام، انجام داده است.
مهدوی کنی، دین و سبک زندگی، انتشارات دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۷
مهدوی کنی در این کتاب از منظری فرهنگی و ارتباطی، به بررسی نقش دین در تحوّلات فرهنگی- اجتماعی و در واقع تعامل دین با فرهنگ و جامعۀایران معاصر پرداخته است. در این پژوهش نگاهی ایجابی به مقولۀ رابطۀ دین و تحولات فرهنگی – اجتماعی شده است. یکی از دغدغههای اصلی این پژوهش، این بوده است که چگونه دین در شرایط گذار یک جامعۀ سنتی به جامعۀ نوین بازتولید میشود. با وجود تغییر شیوهها، قالبها، ابزار زندگی (بیشتر فرهنگ مادی) از یکسو و تحوّل در روابط، نهادها و ساختهای اجتماعی از سوی دیگر، چگونه هویت دینی افراد شکل میگیرد. در راستای پاسخ به این دغدغه، پژوهشگر به سبک زندگی، مفهوم لغوی و اصطلاحی، تعریفهای مختلف صاحبنظران، مؤلفههای آن، سبک زندگی اسلامی و غیره پرداخته است.
۲-۳-۴- جمعبندی پیشینۀ پژوهش
از آنجایی که پژوهشهای فوق همگی در حیطۀ پیشینۀ عام قرار دارند بیشتر در زمینۀ استحکام و قوام مبانی نظری در ذهن پژوهشگر مفید فایده بودند که با دیدی ژرف و گسترده به موضوع پژوهش حاضر نگاه شود. در از میان این پژوهشهای ذکرشده، برخی به بررسی مکتب لیبرالیسم و مبانی فلسفی آن و وجوه تقابل این مکتب با اسلام پرداخته بودند که به روشن شدن ذهن نگارنده در این رابطه مفید فایده بودند. برخی نیز به روشن شدن شاخصها یا مؤلفههای برنامۀ درسی پنهان کمک نمودند وعلاوه براین از این میان پژوهشهایی نیز بودند که نگارنده از آن ها در رابطه با فهم سبک زندگی، مؤلفههای آن و همچنین سبک زندگی اسلامی استفاده نمود. همچنین روشن شدن اهمیت دورۀ متوسطه نیز یکی دیگر از نتایج حاصل از مطالعۀ پژوهشهای فوق بود. امّا علیرغم همۀ فواید ذکرشده نگارنده هیچ پژوهشی را نیافت که به صورت ویژه به بررسی سبک زندگی لیبرالیستی و تأثیر آن بر برنامۀ درسی پنهان به تحقیق پرداخته باشد یا به صورت خاص در مورد سبک زندگی لیبرالیستی و مقایسۀ آن با سبک زندگی اسلامی پرداخته باشد. ولی درعینحال همۀ پژوهشهای فوق به نگارنده در داشتن مبانی روشن و مستحکم و نگرشی همه جانبه در چهار زمینۀ سبک زندگی، برنامۀ درسی پنهان، مکتب اسلام و لیبرالیسم و وجوه تقابل آن ها و پی بردن به اهمیت دورۀ متوسطه و ویژگیها و نیازهای نوجوانان در این دورۀ آموزشی، کمک شایانی نمودند.
فصل سوم :
روششناسی تحقیق
۳-۱- مقدمه
بشر همواره برای کسب دانایی روشهایی را ایجاد کرده است. روشهایی که با وجود آنهامیتوان به نتایج علمی و درست دست یافت. امروزه علم به سرعت به سوی تخصصی شدن در حال حرکت است و به موازات این حرکت روشهای پژوهش دائماً در حال تمایز یافتن از یکدیگرند. در علوم انسانی به عنوان یکی از شاخههای علم نیز به همین منوال تغییراتی ایجاد شده است. رشتۀ فلسفۀ تعلیم و تربیت به عنوان یکی از رشتههایی که در حوزۀ علوم انسانی قرار گرفته است دارای روشهای پژوهش مخصوص و مختلف است. روشهایی که با فلسفه بسیار قرابت دارند و در واقع روشهایی فلسفی هستند که در تعلیم و تربیت به کار گرفته میشوند تا صبغۀ کاربردی بودن به خود بگیرند. به عقیدۀ نگارنده در حال حاضر برای رسیدن به نتایج علمی تنهاجمعآوری اطلاعات و در کنار هم گذاشتن آن ها کافی نیست. نیاز به روشهایی داریم که با تدوین اطلاعات جمع آوری شده، طبق سازوکارتعریفشده در آن روشها و طی کردن مسیری منطقی به نتایج علمی و کاربردی برسیم. از آنجایی که پژوهش حاضر در قلمرو فلسفۀ تعلیم و تربیت است و این رشته نیز دارای روشهای مختلفی است ما در این پژوهش برای پاسخ دادن به هر یک از سؤالها، روشهای متناسب با این مکتبها را برگزیدهایم؛ بنابراین در این پژوهش، به چهار سؤال اصلی پاسخ خواهیم داد و برای پاسخ به این مکتبها از دو روش استفاده نمودهایم.
۳-۲- نوع تحقیق
پژوهش حاضر را میتوان از دو چشمانداز مورد بررسی قرارداد. از یک چشمانداز این پژوهش یک تحقیق بنیادی-کاربردی است و از منظری دیگر این پژوهش کیفی است.
در توضیح بیشتر این دو چشمانداز به بررسی آنهامیپردازیم. یکی از انواع تقسیمبندی پژوهش، تقسیم آن به دو نوع تحقیق کاربردیو تحقیق بنیادین است. این دو نوع تحقیق از نظر هدف و نتیجهای که دنبالمیکنند از یکدیگر متفاوت هستند. هدف تحقیق کاربردی، جست و جوی دستیابی به یک هدف عملی و تأمین سعادت و رفاه تودۀ مردم و مطلوب بودن موضوع پژوهش است. از نظر نتیجه، در تحقیق کاربردی، عمدتاً در عرصههایبرنامهریزی، طرح و توسعه و شیوههای عملی فعالیتهای اجرایی به کار می رود و در این زمینهها مفید است؛ اما هدفی که تحقیق بنیادین دنبال میکند افزایش حیطۀ دانش و آگاهی بدون در نظر گرفتن ارزش آن در ایجاد تغییرات اجتماعی است. البته باید اشاره کرد که اگر چه ممکن است از نتایج تحقیق بنیادین به صورت کاربردی استفاده کرد اما هدف عمده و اساسی این نوع از تحقیقات مطلبی است که پیش از این اشاره کردیم چرا که به دلیل بالا بودن درجۀ انتزاع آن ها قابلیت کاربردی بودن کمتری دارند (دلاور، ۱۳۹۰، ص ۳۶). با توضیحاتی که ارائه گردید، میتوان پژوهش پیش رو را با توجه به بخش اول عنوان این پژوهش یعنی «بررسی وجوه تقابل سبک زندگی اسلامی وسبک زندگی لیبرالیستی» بنیادین دانست چرا که دغدغۀ نگارنده در این قسمت از تحقیق بررسی و طرح مسائل بنیادینی است که باعث آگاهی بخشی به اولیاء و مربیان در زمینۀ شکلگیری سبک زندگی لیبرالیستی از طریق برنامۀ درسی پنهان و منجر شدن آن به تغییر در نگرش و بینش دانشآموزان، میشود. امّا با توجه به بخش دوم عنوان تحقیق یعنی «بررسی تأثیر سبک زندگی لیبرالیستی بر برنامۀ درسی پنهان دورۀ متوسطۀ کشور» پژوهش کاربردی نیز محسوب میشود چرا که در واقع این بخش وارد حیطۀ تعلیم و تربیت میشودکهاز عرصههای کاربردی است؛ بنابراین پژوهش حاضر از نوع تحقیقات بنیادی- کاربردی است؛ به عبارت دیگر برای رسیدن به هدف بخش اول عنوان، گام نخست، انجام پژوهشی بنیادین تشخیص داده شد تا بدین وسیله با ایجاد زیرساختهای فکری قوی و البته صحیح و دقیق بهساز و کارهای مناسب در زمینۀ تحول اجتماعی بخش دوم تحقیق برسیم.
تقسیمبندی پژوهشها به پژوهش کیفی و کمی، از دیگر تقسیمبندیهایی است که در حیطۀ تحقیقات از آن استفاده میشود. این تقسیمبندی نشأت گرفته از مفروضات معرفتشناختی متفاوتی است که پژوهشگران دربارۀ ماهیت دانش علمی و چگونگی اکتساب آن در نظر میگیرند (گال، بورانگو گال، ۱۳۸۹، ص ۶۲). بر این اساس میتوان گفت پژوهشگر در پژوهشهای کمّی فرآیندی عینی را طی میکند و به منظور کسب نتیجه و سنجش پدیدهها، از اعداد و ارقام استفاده می کند. همچنین در این پژوهش این نظر مفروض است که از میان ابزارهای متعدد برای ثبت، ضبط و بیان واقعیتهای اجتماعی و آموزشی، کارآمدترین و دقیقترین ابزار، روش تجربی است چرا که با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل آماری، شناختی واقعبینانه از جامعه و نهادهای آن در اختیار پژوهشگر قرار میدهد؛ اما پژوهش کیفی بر ویژگیها، پدیدهها، فرآیندها و آن دسته از معانی تأکید دارد که در قالب کمیت، مقدار، شدت یا فراوانی سنجیده نمیشود. این نوع پژوهش بر اساس جمع آوری نظاممند، سازماندهی و تفسیر مطالبی است که حاصل مشاهدهها و مصاحبهها است و به منظور بررسی معانی نهفته در پدیدههای اجتماعی به کار گرفته میشود. به این منظور در این نوع از پژوهش، برای درک واقعیت موضوع پژوهش به صورت جامع و در محیط واقعی مورد بررسی قرار میگیرد (نصر و شریفیان، ۱۳۸۶، ص ۴۵).
از آنجایی که پژوهش حاضر از اعداد و ارقام استفاده نمیکندو به جمعآورینظاممند، سازماندهی، مطالعۀ موارد و تفسیر مطالب مربوط به سه حیطۀ لیبرالیسم، سبک زندگی و برنامۀ درسی پنهان و همچنین ارتباطهای موجود این سه مفهوم با یکدیگر میپردازد، از نوع کیفی محسوب میشود. همچنین در پژوهش پیشرو مقاصد و برداشتهای پژوهشگر در رابطه با سه حیطۀ ذکرشده نقش عمدهای دارد و یافتههای موردی از طریق جست و جوی موارد مشابه دیگر تعمیم داده میشود. در نهایت در این تحقیق سعی شده است با ترسیمیک شبکۀ معنایی از طریق سه مفهوم یادشده، به سؤالات پاسخ داده شود.
۳-۳- روش تحقیق
در این تحقیق به صورت کلی و در مجموع از روش تحلیلی- توصیفی استفاده شده است. امّا برای توضیحات بیشتر و دقیقتر به شرح روش تحقیق هر یک از سؤالات میپردازیم.
۳-۳-۱- روش تحقیق سؤال اول، دوم و چهارم
برای پاسخ به سؤال نخست (سبک زندگی لیبرالیستی چه ویژگیهایی دارد؟)، سؤال دوم (سبک زندگی اسلامی چه ویژگیهایی دارد؟) و سؤال چهارم (سبک زندگی لیبرالیستی چه برنامۀ درسی پنهانی را تولید میکند؟)، از روش توصیفی استفاده شده است. امّا تحقیقات توصیفی از نظر شیوۀ نگرش به دو دسته تقسیم میشوند:
الف)تحقیقات توصیفی محض: در این نگرش محقق صرفاً به کشف و تصویرسازی ماهیت و وضعیت موجود مسئله میپردازد.
ب) تحقیقات توصیفی-تحلیلی: محقق علاوه بر تصویرسازی آنچه هست به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مسئلهمیپردازد (حافظ نیا، ۱۳۸۶، ص ۶۵).
پژوهش حاضر در دستۀ دوم قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر این پژوهش توصیفی و از میان دو نوع آن، در دستۀ توصیفی- تحلیلی قرار میگیرد. در این روش هدف، توصیف عینی، واقعی و منظم خصوصیات یک موقعیت یا یک موضوع است. در اینگونه تحقیقات، پژوهشگر سعی میکند تا آنچه هست را بدون هیچگونه دخالت یا استنتاج ذهنی گزارش دهد و نتایج عینی از موقعیت بگیرد. قلمرو این نوع تحقیق را متنهای مکتوب، شفاهی و تصویری درباره موضوعی خاص تشکیل میدهد؛ نظیرکتابها، مقالهها، روزنامهها، مجلهها، مطالب نوار و فیلم، سخنرانیها، اوراق امتحانی، تصاویر، تابلوها، عکسهای معمولی، عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهای، نقشهها، پرسشنامهها. محقق در چنین تحقیقی به دنبال تجزیه و تحلیل و توصیف مطالب است (همان).
۳-۳-۲- روش تحقیق سؤال سوم
برای پاسخ به سؤال سوم در این تحقیق که عبارت است از بررسی وجوه تقابل سبک زندگی لیبرالیستی با اسلام، از روش تحلیل تطبیقی استفاده شده است. به باور ریوکس(ترجمۀ ضرغامی، سجادیه و قائدی، ۱۳۹۱، ص ۴۵)، تحلیل تطبیقی، مقایسۀ تحلیلی میان افراد، گفت و گوها، گزارهها، مجموعهها، موضوعها، گروهها یا دورههای زمانی است که شباهتها و تفاوتهایآنها را آشکار میکند. در دانشنامۀ پژوهش کیفی گیون، بخش اصلی تحلیل تطبیقی، «تحلیل تطبیقی پیوسته» خواندهشده و آمده است: «در فرایند تحلیل تطبیقی پیوسته، بخشی از داده ها همچون یک مفهوم یا یک گزاره، با دیگر مفهومها یا گزاره ها، مقایسه می شود تا شباهتها و تفاوتهای آن ها آشکار شود. با جداسازی و مقایسۀ پیوستۀ مفهومها و گزاره ها، امکان گسترش الگوی مفهومی مهیامی شود که نشان دهندۀ رابطه های گوناگون میان مفهومها یا گزاره ها است».
این روش دارای مراحل زیر است:
-
- مرحلۀ توصیف: پژوهنده به توصیف نمودها و پدیدههای مورد تحقیق بر اساس شواهد و اطلاعاتی که از منابع مختلف چه از طریق مشاهده و یا مطالعۀ اسناد و گزارشها دیگران به دست میآورد میپردازد. به عقیدۀ بردی مرحلۀ توصیف، مرحلۀ یادداشتبرداری و تدارک اطلاعات کافی برای بررسی در مراحل بعدی است.
-
- مرحله تفسیر، این مرحله شامل بررسی اطلاعاتی است که در مرحلۀ اول پژوهشگر به توصیف آن پرداخته است.
-
- مرحله هم جواری، در این مرحله اطلاعاتی که از مرحله یک و دو به دست آمده طبقهبندی میشود و کنار هم قرار میگیرند و چهارچوبی برای مرحله بعدی یعنی مقایسه تشابهات و تفاوتها فراهم میکند. به عقیده بردی پژوهنده میتواند به فرضیه تحقیقی خود دست یابد. علاوه بر این باید تأکید نمود که در پژوهش حاضر با توجه به هدف تحقیق، صرفاً به تفاوت موجود میان این دو مکتب پرداخته شده است.
-
- مرحله مقایسه، در این مرحله مسئله تحقیق به طور دقیق و با توجه به جزئیات در زمینه تشابهات و تفاوتها بررسی و مقایسه میشود (آقازاده، ۱۳۸۲،صص۲۱۱-۲۱۳).
در پژوهش حاضر نیز ابتدا از طریق مطالعۀ اسناد و گزارشهایموجود (پایاننامهها، مقالات، کتابها و غیره) در زمینۀ مبانی فکریلیبرالیسم و مبانی فکری اسلام، به یادداشتبرداری و تدارک اطلاعات کافی در هر دو زمینه پرداخته شده و سپس در مرحلۀ دوماز طریق استنباط اصول از مبانی فکری دو مکتب اسلام و لیبرالیسم گزارههای متناظر استخراج شدند؛ و در مرحلۀ سوم این اصولرا در کنار یکدیگر قراردادیم تا زمینۀ مشخص شدن تفاوتهای موجود در مبانی فکری لیبرالیسم و مبانی فکری اسلام در چهار مقولۀ جهان شناسی، انسانشناسی، ارزششناسی و معرفتشناسی و به پیرو آن در شاخصهای اوقات فراغت، روابط انسانی و پوشش برای شکلگیری مرحلۀ چهارم ایجاد شود. نهایتاً در مرحلۀ چهارم به مقایسۀ مبانی این دو مکتب و شاخصهای منتخب پرداخته و تفاوتهای این دو مکتب در زمینههایذکرشده مشخص شد تا پژوهش این فرض خود را که مبانی فکری لیبرالیسم و در نتیجه سبک زندگی حاصل از این مبانی فکری با مبانی فکری موجود در اسلام تقابل آشکاری دارند اثبات کند.