درآیه ۱۷۸/بقره «فمن عفی له من اخیه شی» منظوراز«من» شخصی است که مرتکب قتل شده است وعفوازقاتل تنهادرحق قصاص است ،منظورازکلمه «شیء»همان حق است ونکره آوردن آن به خاطر عمومیت دادن حکم عفو است .به این صورت که هرحقی که باشد،چه تمامی حق قصاص وچه بعضی ازآن مثل اینکه صاحبان خون چندنفرباشند،بعضی حق قصاص خودرا به قاتل ببخشندوبعضی نبخشندکه دراین صورت هم دیگرقصاص عملی نمی شودبلکه مثل آن صورتی است که همه صاحبان حق ازحق خودصرف نظر کنندتنها باید دیه بگیرند.
تعبیرآیه۱۷۸/بقره ازصاحبان خون به برادران قاتل به این جهت است که حس محبت ورأفت آنان را به نفع قاتل برانگیزدوبفهمانددرعفو لذتی است که درانتقام نیست.
هرچندکه مصلحت عموم باقصاص تأمین می شوداما«لعلکم تتقون »در۱۷۸/بقره به پرهیز از قتل دعوت می کند.[۱۵۲] وفرقی درپرهیزاز قتل بین ارتکاب جنایت قتل یاقصاص قاتل نیست بلکه این ذات قتل است که بایدترک شود.ودرهردومورد فوایدی خودرادارد.درپرهیزازقتل که حافظ حرمت خون مسلمان است ودرعفو ازقصاص بادریافت دیه مانع از تضییع خون مسلمان می شود.
دستور عادلانه قصاص وعفو یک مجموعه کاملا انسانی ومنطقی راتشکیل می دهد.ازیک سوروش فاسدعصرجاهلیت راکه هیچ گونه برابری درقصاص قائل نبودندوهمچون دژخیمان عصرفضاگاه دربرابریک نفرصدهانفر رابه خاک وخون می کشیدندمحکوم می کند.وازسوی دیگرراه عفووبخشش رابه روی مردم نمی بندد،درعین حال احترام خون رانیزکاهش نمی دهدوقاتلان راجسورنمی سازد،وازسوی سوم می گویدبعدازبرنامه عفو وگرفتن خون بهاهیچ یک ازطرفین حق تعدی ندارند،برخلاف اقوام جاهلی که اولیای مقتول گاهی بعدازعفووحتی گرفتن خون بهاقاتل رامی کشتند.[۱۵۳]
عفو ازجانب ولی دم به دوصورت می باشد:مطلق ومقید.
درعفو مطلق هیچ گونه مسئولیتی متوجه جانی نیست .وممکن است عفومقیدبه دیه باشد که درآیه۱۷۸/بقره«فاتباع بالمعروف » اشاره به آن دارد . این دستور متوجه بخشنده است که در گرفتن دیه راه معروف وپسندیده را در پیش گیردوبیش از اندازه طلب نکند وباخشونت با جانی رفتار ننماید .وبه جانی سفارش شده است که درپرداخت دیه راه پسندیده را در پیش گیرد وسهل انگاری در پرداخت آن ننماید وقیمت آنرا ناقص وارزش آن را پایین نیاورد وپایمال نکند بلکه برای عفواو قدر دانی وتشکرنماید.چون این عفو به قیمت گذشت ازخون انسان بوده است که خونش دارای حرمت است ونبایدپایمال شود.[۱۵۴]
اصحاب امامیه می گویند:عفوبعضی از اولیا ی دم ازقصاص حق قصاص را برای سایر اولیای دم ساقط نمی کندبلکه برآنها واجب است سهم قصاص آن ولی دمی که عفو کرده ودیه می خواهدرابر مقتول اداکند. وروایات متعددی به آن دلالت دارد .حسن بن محبوب از أبی ولاد ازامام صادق (ع) درمورد مردی که کشته شده بود وپدر،مادر وپسر داشت،نقل کرده است: .پسرش گفت :من می خواهم قاتل پدرم رابکشم .پدر ش گفت :من می بخشم .مادرش گفت:دیه می گیرم.امام فرمودند:پسر باید یک ششم دیه را به مادربدهدوباید به ورثه قاتل یک ششم دیگر راکه حق پدربودوقاتل راعفو کرد به آنان بدهدوقاتل رابکشد.[۱۵۵]
پس حقوق اسلامی بااخلاق اسلامی آمیخته است.خداوندپیرامون احکام شرعی ازاحساس وعاطفه اثری برجا می گذاردتاروش عمل به آن احکام چنان سخت نباشدکه بااوضاع واحوال خاص ناسازگاری پیدانکند.وبه صاحب خون حق می دهدکه از قصاص چشم بپوشدتاصاحب خون وشخص قاتل برادران یکدیگر درآیند.وبرقاتل است که این برادری را به نیکی واحسان مراعات کندیعنی واجب است که جنایت به صورت عامل اصلاحی درزندگی شخص جانی درآیدولی اگراین رحمت احکام الهی که عفوولی دم به قصاص قاتل موجب تشویق اوبه ارتکاب جنایت شود،لازم است اجتماع به صورت قاطع بااوبرخوردکند.[۱۵۶]
۲)حفظ حرمت خون مسلمان درروایات مساوات قصاص وعفو:
۱-۲)حفظ حرمت خون مسلمان بامساوات درقصاص نفس:
هردونفری که خونشان همسان وهم ارزش باشد حرمت (قتلشان)هم برابر است.وقصاص بین آنها اجرا می شود.بنابراین حردربرابر حر،آزاده دربرابر آزاده ،عبددربرابر عبد،کنیز دربرابرکنیز کشته می شود. یهودی دربرابرنصرانی ،مجوسی دربرابریهودی ونصرانی دربرابرمجوسی کشته می شودچون شرک یک ملت واحد است.[۱۵۷]
در روایات مانند آیات برابری قصاص در حریت ورقیت ،مذکر ومونث بودن مدنظر قرار داده شده است.
ابوبصیرازامام صادق(ع) درموردعدم قصاص حردربرابرعبد نقل می کندکه ایشان فرمودند:«لا یقتل حرّ بعبد و إن قتله عمداً و لکن یغرم ثمنه و یضرب ضرباً شدیداً إذا قتله عمداً و قال دیه المملوک ثمنه. »[۱۵۸] حر دربرابر عبد کشته نمی شود هرچند اورا عمدا کشته است ولی قیمت عبد را غرامت می دهد وهرگاه اوراعمدا کشته است به شدت زده می شود. پس برتری ارزش خون حربه معنی عدم مجازات اودرکشتن عبد نیست هرچندکه به سبب همین برتری ازقصاص درامان است.
امام حسن عسکری (ع)درموردمساوات دراجرای قصاص براساس آیه «یااأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى» فرمودند: قال یعنى المساواه و أن یسلک بالقاتل فی طریق المقتول المسلک الّذى سلکه به من قتله «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى»
آیه به معنی مساوات است وقاتل در مسیری که مقتول راوارد کرده است داخل می شود که اورا به قتل رسانده است حر در برابر حر ،عبد دربرابر عبد وزن در برابر زن کشته می شود.[۱۵۹]درقصاص برابری وهمگونی (مساوات ومماثله)میان جنایت وکیفرمعتبراست.[۱۶۰]اجرای مساوات درقصاص ،اجرای آن را عادلانه می کند تامانع ازتضییع خون مسلمان شود.
۲-۲)جایگزین کردن عفو بادیه به جای قصاص درحفظ حرمت خون مسلمان:
در مورد عفو روایات مانند آیات اختیار را به ولی مقتول داده است ودیه دادن به جای قصاص را برای جلوگیری از هدررفتن خون مسلمان می داند.عفوهم ازراههای عدم تضییع خون مسلمان محسوب می شود.
برای اینکه عفو جنبه عملی به خودبگیردشارع دیه راوضع کرده است تاکسانی که حاضر به عفوبدون عوض نیستند،دربرابرعفو،دیه ویاخون بهایی بالاتر ازآن براساس مصالحه دریافت کنند.[۱۶۱]
حلبی ازامام صادق (ع)درموردعفوودریافت دیه ولی دم درگفتار خداوندمتعال «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسان »نقل کرده است:« ینبغى للّذى له الحقّ أن لا یضرّ إذا کان قادراً على دیته و ینبغى للّذى علیه الحقّ أن لا یمطل أخاه إذا قدر على ما یعطیه و یؤدّى إلیه بإحسان قال یعنى إذا وهب القَوَد اتّبعوه بالدیه إلى أولیاء المقتول لکى لا یبطل دم امرء مسلم»[۱۶۲] شایسته است برای کسی که حقی برایش است ضررنکند. زمانی که آن کسی که حق به عهده اواست قادر به پرداخت دیه باشد وشایسته است کسی که حق علیه اوست زمانی که قادربه پرداخت دیه است درادای حق سهل انگاری نکند وبه بهترین نحو بدهد امام فرمودند:یعنی زمانی که قصاص را بخشید دیه به اولیاءمقتول بدهید تا خون به هدرنرود.
هرصاحب حقی،اختیارسقوط حقش راداردامااصل عدم سقوط حق اوست پس مردم برمال وجان خود مسلط اند.استیفای قصاص حقی است که به ولی دم اعطاشده است امادرکنارقصاص،خداونداختیارعفو ودریافت دیه رابه ولی دم داده است تاراه بازگشت جانی واصلاح اوبسته نباشد.[۱۶۳]وباپرداخت دیه خون مسلمان هم هدرنمی رود.
روایات هم مانند آیات به عفو ترغیب می کند:
۳-۲)عفوقاتل مسلمان نشانگربرتری احکام اسلام برسایرادیان:
روایت به سبب وجودعفو به برتری دین اسلام برقوانین یهود اشاره دارد.زیرادردین یهودعفووأخذدیه وجودنداردوتنها به قصاص جانی حکم می شود.ودردین مسیحیت قصاص وجودندارد.امادردین اسلام عفووقصاص هردو قراردارد.[۱۶۴]تا ولی دم درفرصت مناسب تر به دوراز غم واندوه ازدست دادن مقتول،تصمیم عاقلانه تری رااتخاذ کنند.ووضعیت بوجودآمده حاصل ازقتل عضوخانواده خودرابدتر نکنند.وبه عبارت دیگر جواب بی حرمتی کردن به خون رابا ریختن خون ندهند.
دادن اختیارقصاص وعفوبه صاحب حق برای این است که تصمیم عجولانه ای نگیردوفورا قصاص راانتخاب نکند.هردوعفووقصاص عامل بازدارنده ازتعدی به حرمت خون مسلمان است.چون قصاص مجازات جسمی است وجان جانی رامی گیردوعفومجازات مالی است درحالی که جسم جانی وراه بازگشت اوبه اجتماع برای اصلاح وتربیتش باقی است.دردین اسلام همیشه یک راه بازگشت ازخطاها برای انسانها وجودداردبرخلاف دین یهودکه فقط قصاص راتنهاراه حل جلوگیری ازوقوع قتل وسایرجرایم می دانند.[۱۶۵]
روایتی ازامام موسی کاظم (ع) ازپدرانش ازحضرت علی (ع) نقل کرده است:« بینما أصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله جلوس فی مسجده بعد وفاته یتذاکرون فضله إذ دخل علینا حبر من أحبار الیهود و منها انّ القاتل منهم عمداً إن شاء أولیاء المقتول أن یعفوا عنه فعلوا ذلک و إن شاءوا قبلوا الدّیه و على أهل التّوراه و هم أهل دینکم یقتل القاتل و لا یعفى عنه و لا تؤخذ منه دیه قال الله تبارک و تعالى «ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ».[۱۶۶]هنگامی که اصحاب رسول خدا (ص)در مسجدش بعد وفات ایشان نشسته بودند و از فضایل پیامبر(ص) می گفتندیکی ازفضایل پیامبراکرم (ص) این است که اولیای مقتول اگربخواهندمی توانندقاتل عمدراازقصاص عفو کنندواگربخواهنددیه بگیرند.دراین هنگام عالمی از علمای یهود برما وارد شد ولی اهل تورات یعنی یهودیان که ازهمکیشان شماهستندبراین عقیده اندکه قاتل کشته می شودعفونمی شودودیه گرفته نمی شود. خداوند متعال فرمود:«ذلک تخفیف من ربکم ورحمه».پس حکم به دیه به جای قصاص تخفیف وتسهیلی ازطرف خداونداست برخلاف دین یهودکه موظف به قصاص بودند.[۱۶۷] مختاربودن ولی دم درقصاص وعفو اشاره به توجه داشتن خدای متعال به عفوقاتل ودرنتیجه حفظ خون اوبوده است.
آیه سوم:
۱)حفظ حرمت خون بابرابری درانواع قصاص:
یکی ازراههای عدم تضییع خون مسلمان ،قصاص است.قصاصی که براساس برابری باشد می تواند ازتضییع خون مسلمان جلوگیری کند.یعنی اگرجان قاتل دربرابر کشتن مقتول مسلمان ،اعضا وجراحات جانی دربرابر اعضاوجراحات مجنی علیه قصاص شود.برابری دراجرای انواع قصاص موجب بازدارندگی ازارتکاب جنایت وحفظ حرمت خون مسلمان می شود.
کشتن جان دربرابر جان ،درآوردن چشم دربرابر چشم ،بریدن بینی دربرابربینی،قطع گوش دربرابرگوش ،کندن دندان دربرابر دندان وجاری شدن قصاص درجراحت ها به این معنی است که مساوات وبرابری تاجایی که ممکن است باید اجراشود.[۱۶۸]
اولین چیزی که شریعت اسلامی درموردقصاص مقررکرده است مبدأمساوات است.مساوات درخون ها ومساوات درعقوبت است.که درشریعت دیگری غیر ازاسلام چنین نیست.باتوجه به مساوات بین جان هاست که جان دربرابر جان واعضابه مثل آن قصاص می شوند.وتفاوت مقام ها،طبقه ها،نسب ها،خون هااجناس و… موجب تمییز درانواع قصاص نمی شودوعنصر،طبقه،حاکم ومحکوم تفاوت ندارد.همه تابع احکام شریعت اند.پس نفس واحددرخلقت خداوندهستند.[۱۶۹]
برابری دراجرای قصاص نفس،برابری دراجرای قصاص براعضا وجراحات راهم شامل می شود.خداوندمتعال می فرماید:«وکتبنا علیهم فیها أن النفس بالنفس والعین بالعین والأنف بالأنف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهوکفارهله ومن لم یحکم بماأنزل الله فاولئک هم الظالمون »[۱۷۰] ودر(تورات)به آنها مقرر کردیم که جان دربرابر جان،وچشم دربرابرچشم ،وبینی دربرابر بینی ،وگوش دربرابر گوش ،ودندان دربرابر دندان می باشد وزخم ها قصاصی دارند .وهرکه ازآن درگذرد پس آن کفاره (گناهان)اوخواهدبود.وکسانی که به موجب آنچه خدانازل کرده داوری نکرده اند ،آنان خودستمگرانند. [۱۷۱]
آیه بر بیان حکم قصاص در انواع جنایات از جمله قتل ،قطع وزخمی کردن دلالت دارد.ومقابله واقع شده درسخن خداوند«النفس بالنفس » است.که فقط بین قصاص کننده وقصاص شونده است.[۱۷۲] آیه دیگرکه دلالت برمقابله به مثل دارد واجرای قصاص جانی در برابر مجنی علیه را بیان می کندآیه ای است که خداوند متعال می فرماید:«جزاءسیئهسیئه مثلها فمن عفا واصلح فأجره علی الله»[۱۷۳]جزای بدی ،مانند آن،بدی است .پس هرکه درگذرد ونیکوکاری کند ،پاداش اوبرعهده خداست.[۱۷۴]آیه حکم مظلوم رابیان می کند که اودر مقابل ستمگر رفتاری مانندرفتار اوداشته باشد که چنین تلافی وانتقامی ظلم نیست.[۱۷۵]
ظلم دراین جاکلیه جنایت هایی مانندقتل است که ممکن است جانی مرتکب آن شودوموجب به خطرافتادن خون مسلمان می شود.مجازات ظلم ظالم وجنایت جانی مانند قتل قاتل است که همان فعل بزه خود را که بربزه دیده مرتکب شده است ،اجرا می شود.اجرای مجازات است که موجب ترویج عدالت و تربیت مجرمین می شود.
افرادبشرازلحاظ بشریت وحقیقت انسانیت یکسانندوهریک عضو اجتماع هستند واحترام وعضویت هرفردی ماننداحترام هریک ازافراد وهم وزن آن است،دراین صورت چناچه فردی احترام حیات وزندگی دیگری راهتک کندوحیات اوراسلب کند،حق زندگی راازخودسلب کرده وخودرادرمعرض خطرعقوبت قرارداده است وزندگی اش رادراثرجنایت ازدست می دهد.پس اگرشخصی رابه قتل برسانددراثراین جنایت بایدعقوبت شودزیراحق حیات وزندگی راازدیگری سلب کرده است.هم چنین اگر برای چشم هایاهریک ازاعضای افراددیگرارزش واحترامی قائل نشودوبه عضوی ازجسم سایر افرادجنایت واردکند به چشم هایا سایر اعضای خوداحترام قائل نشده وهمان عضو خودرادرمعرض عقوبت درآورده است.تنها براین اساس حیات افرادبشروهم چنین هریک ازاعضا افراد محترم شمرده می شوندواطمینان خاطر افراداجتماع تأمین می شود.[۱۷۶]پس برابری درانواع قصاص حافظ حرمت خون مسلمان است.
حرمت خون مسلمان بابرابری در قصاص نفس ،عضووجراحات تامین می شود. مبنای قصاص انجام جنایت جانی برخودش است.درقصاص نفس،عضووجراحات هرگاه جانی،شخصی رابه قتل برساندیاعضوی راموردجنایت قراردهدعادلانه ترین روش این است که اگرانسانی راکشته است موردقصاص واقع شود،تاحرمت خون مقتول محفوظ بماندواگر عضوی ازافرادرامورد جنایت قرارداده است مثلااگر دست مجنی علیه راقطع کرده است بایددستش قطع شود.ارتکاب جنایات براعضاومجروح کردن حاکی ازقصدقتل قاتل است که بنابرشرایطی منجر به قتل مجنی علیه نشده است مثلا هنگام اصابت ضربه به مجنی علیه ،اووسیله ای را سپرخود قرارداده است وتنهاموجب شکستن استخوان سراوشده است نه اینکه قاتل ازابتداقصدشکستن استخوان مجنی علیه راداشته باشد.این جنایات حرمت خون مسلمان رادرمعرض خطر بی حرمتی قرارمی دهد.
همه انسان ها ،ازهرنژاد و قبیله ،فقیروغنی درمقابل قانون یکسانندوخون کسی رنگین ترازدیگری نیست.جریمه مالی وحبس به تنهایی نمی تواندعاملی برای بازداشتن مجرم ازجرم باشد.نام بردن ازچشم وگوش درقانون قصاص ازباب نمونه است وگرنه آسیب به هرعضوی قصاص دارد. [۱۷۷]
هم چنین هرجراحتی را که بتوان مقدار آن رامعین کرد،دربرابر آن قصاص است.قصاص ازحقوق کسانی است که جنایت برآنان واردشده است.[۱۷۸]
اگر شخصی دیگری رابه عمدبکشد درصورتی که قاتل عاقل ممیز باشد .وهردو ی آنها مسلمان آزاد یاکافریا مملوک باشند ،قاتل مستحق قصاص است.امااگر قاتل حر مسلمان ومقتول کافریامملوک باشد کشته نمی شود اگر قاتل کافر یامملوک بود ومقتول مثلش یابالاتر از اوبود ،بدون اختلاف نظربین فقها ،قاتل کشته می شود.[۱۷۹]
دربرخی موارد ممکن است علاوه برجان مسلمان ،اعضای اومانندچشم وگوش موردتعدی واقع شود.آمدن باءدر سخن خداوند متعال :«وکتبنا علیهم فیها أن النفس بالنفس والعین بالعین والأنف بالأنف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهوکفارهله ومن لم یحکم بماأنزل الله فاولئک هم الظالمون »[۱۸۰] عوض وخبر إنّ هستند ومتعلق جارومجرور در همه اش محذوف است .پس درتقدیر است که نفس مقتول بانفس قاتل ،چشم تلف شده باچشم تلف کننده ،بینی فلج شده یابریده شده در برابر بینی جانی وگوش بریده شده در مقابل گوش جانی جبران شود.
آمدن الف ولام برمواضع پنج گانه «النفس بالنفس والعین بالعین والأنف بالأنف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص » اعضای مجنی علیه را شامل می شود.واکتفاکردن بر ذکر این اعضا بدون بیان سایر اعضا مانند دست وپا وانگشت برای آن است که قطع اعضا غالبا هنگام نبرد به قصدقطع کردن رخ میدهد .پس هرگاه شمشیرهنگام بریدن سررا قطع نکند ،اعضا متصل به سر مانند چشم،گوش ،بینی یا دندان را آسیب می زند.[۱۸۱]یعنی این جنایات واردشده براعضای جان مسلمان مانندچشم وگوش زمینه ساز بی حرمتی به خون اوست درحالی که اصل حرمت خون مسلمان است.وبیشتر این جنایات درزمان درگیری طرفین واقع می شودودردرگیری شدید است که درنهایت خون مسلمان محقون الدم ریخته می شود وقاتل قصاص می شود.
مواردی که در قصاص نفس ازهمسانی در حریت ورقیت ،مذکرومونث بودن ومسلمان وکافربودن باید رعایت شود ، در قصاص اعضاهم رعایت می شود . چشم راست دربرابر چشم چپ ازجادرآورده نمی شود،دست راست دربرابر دست چپ قطع نمی شودودست ناقص دربرابر دست سالم قطع نمی شود . [۱۸۲]
همان طورکه درقصاص نفس قاعده همسانی درخون وجوددارددرقصاص اعضاوجراحات هم این همسانی باقی است.مانندسالم بودن اعضا.آیه۴۵/مائده ازاعضایی مثال آورده است که همه آنها درسر وجوددارد مانندچشم ،گوش،دندان و…زیرازمانی که قاتل می خواهدمقتول رابکشدازضربه زدن به سراوشروع می کندکه اگر اوراکشت ،قصاص می شودواگرمجنی علیه زنده بمانداعضای سرش مانندچشم وگوش اوآسیب دیده ویا جراحاتی تهدیدکننده برحیات مجروح واقع شده است که جانی باید قصاص شود تاحرمت اعضای مجنی علیه مسلمان به تبع حرمت خونش محفوظ بماند.
درقصاص جراحات ،جراحاتی قابل قصاص هستندکه بین مجروح وجارح همسانی وجود داشته باشد ومانند جراحت واردشده بر جارح قصاص می شود.[۱۸۳]یعنی مماثله مجازات جانی به جراحتی که عمداواردکرده است.وبه این معناست که امکان وارد کردن مثل آن جنایت باشدواطمینان اززیادتر نبودن برمماثله مجازات باشد.[۱۸۴] اجرای مجازات بیشتر تعدی بر جسم جانی است وبه این روش نمی توان مانع ازتضییع خون مسلمان شد بلکه زمینه ساز جنایات مکرررابرجان مسلمان فراهم می کندوموجب بی حرمتی به خون مسلمان می شود.
پس موضحه دربرابر موضحه هاشمه دربرابرهاشمه ،منقله دربرابر منقله قصاص می شود.امادرکتب فقهی آمده است که منقله دربرابر منقله قصاص نمی شود.منقله زخمی است که استخوان سرراجابه جا می کند.در مأمومه یعنی زخمی که به دماغ یا پوسته سر برسد،قصاص نمی شود،در جائفه یعنی زخمی که به داخل شکم برسد قصاص نمی شود.چون درمأمومه وجائفه ومنقله جان جانی را درمعرض هلاکت قرارمی دهد.ودرقصاص جراحات بعدازهمسانی درعضوصدمه دیده بین جارح ومجروح قصاص اجرا می شودواین همسانی آسان نیست.مثلاچشم راست جانی دربرابرچشم چپ مجنی علیه که مجروح شده است قصاص می شود. درصورتی که جانی قصاص شودو جراحت سرایت پیداکند وبمیرد،قصاص دارد.زیرا جانی فقط چشم مجنی علیه را مجروح کرده است وموجب مرگ اونشده است درحالی که اگراجرای قصاص چشم جانی منجر به مرگ اوشود،به حرمت خون جانی توجه نشده است هرچندکه چشم مجنی را جروح کرده است اما خونش هنوز احترام داردوقصاص چشم جانی منجر به عدم احترام درخونش نمی شودزیرا هنوز کسی رابه قتل نرسانده ومطابق جنایتش مجازات می شود. در شکستن استخوان قصاص وجود ندارد وفقط دیه برعهده مجنی علیه است.[۱۸۵]
مساوات ومماثله درقصاص حق مجنی علیه یاولی اوبرای مقابله باجانی است واین اصل اولیه درجنایت های عمدی است مگراینکه خوف هلاکت جانی برودیاتعیین مقدارجنایت برای همسانی درقصاص اعضاوجراحات نباشد.حق مجنی علیه مماثله بدون زیادت است. [۱۸۶]
۱-۱)عفو، کفاره گناهان بخشنده:
علاوه برحدود،قصاص ودیات ،عفو هم می تواندازراه های عدم تضییع قرار بگیرد.هریک از جنایات نامبرده درآیه ۴۵/مائده ازجمله قتل،حق خصوصی وقابل عفو می باشدوجنبه عمومی ندارند.آیه مذکورعفورابرجنایتکارصدقه ورفتارنیک معرفی نموده است.چنانچه صاحب حق یعنی ولی مقتول یاشخص مجروح صلاح بداند می تواندازجنایتکاردیه وغرامت گرفته بااوصلح وسازش کند یابنابرمصالحی ازعقوبت اوصرف نظرکند.[۱۸۷] بااجرای مجازات قصاص برجانی تنهایک آرامش خاطر موقت به ولی دم می دهد اماوعده عفو خدا می تواندبه طورکلی آنچه راکه اوازدست داده به صورت دیگری جبران کند وکفاره گناهان اوباشد.[۱۸۸]به این صورت که او ازحق خوداغماض کرده ومی بخشد به خاطرنجات بندگانی ازبندگان خداونداست وخداوندهم ازحقوق خودکه برذمه ولی دم دارد عفو ،اغماض وگذشت می کند واورامورد رحمت ولطف خودقرار می دهد.[۱۸۹]
به این ترتیب باقیمانده ناراحتی ازقلب وجان اوبرچیده می شودواین بهترین تشویق برای ولی دم است امام صادق (ع)درمورد «فمن تصدق به فهوکفاره له »فرمودند:«یکفرعنه ذنوبه علی قدرماعفی عن العمد»[۱۹۰]کسی که(ازجنایت عمدی) عفو کند خداوند به همان اندازه ازگناهان اورا می بخشد.[۱۹۱]
قوی ترین احتمال دراینکه عفو ازجانب چه کسی است شخص بخشنده است و«هاء»درکفاره « فمن تصدق به فهوکفارهله ومن لم یحکم بماأنزل الله فاولئک هم الظالمون » احتمال به بخششنده ای برمی گردد که مجروح یاولی دم است زیرا هنگامی که بخشنده جارح رابرای خدابخشیده به خاطر بخشش اوخداوندازعقوبت گناهانش می گذرد.[۱۹۲]
منظوراز «تصدق» در کلام خداوند متعال« فمن تصدق به فهوکفارهله ومن لم یحکم بماأنزل الله فاولئک هم الظالمون »عفواست چون عفوحق ثابت به دست مستحق قصاص است.که با آن قصاص راساقط کند.در عفوجلب نظر قلب ها وازبین رفتن کینه ها است.تشویق به عفو از طریق قرار دادن آن برای کفاره گناهان به معنی تخفیف حکم قصاص نیست.چون حکم قصاص ازحکم های بزرگی است که برای اصلاح جانی تشریع شده است چون مجنی علیه را به هلاکت انداخته است وحرمت خون اورانادیده گرفته است وبرای آرام کردن وتسکین دادن متعدی علیه است وفدیه دادن به اوموازنه برای انتقام از متعدّیان است ومانع ازتضییع خون ریخته شده می شود.پس ابطال حکم قصاص این مصالح راتعطیل می کندوحق متعدی علیه یا ولی اونادیده گرفته می شودوزمینه سازبی حرمتی های مجددبه خون های محترم دیگر می شود.[۱۹۳]«هو»در «فهو کفاره له » یعنی عفو ،کفاره برای گنا هان بخشنده یاکفاره ازجانی در جنایتش است.تقدیر کلام چنین است اگر کسی که قصاص برای اوست ببخشد آن کفاره برای اوست واگر نبخشدپس صاحب حکم به آنچه که خداوند متعال ازقصاص نازل کرده حکم می کند.[۱۹۴]
سخن امام صادق(ع) درموردعفو «فمن تصدق به فهوکفاره له »فرمودند:«یکفرعنه ذنوبه علی قدرماعفی عن العمد»درحقیقت پاسخ دندان شکنی به کسانی است که قانون قصاص رایک قانون غیرعادلانه شمرده اندکه مشوق روح آدم کشی است،چون ازمجموع آیه ۴۵/مائده اجازه قصاص برای ایجادترس ووحشت جانیان ودرنتیجه تأمین امنیت مردمی است که ریختن خونشان حرمت دارد.درعین حال راه عفو وبازگشت گشوده است.دین اسلام باایجادحالت ترس وامید می خواهد ازجهتی جلوی ارتکاب جنایت رابگیرد وتاآن جا که ممکن است جلوی شستن خون باخون بایستد.[۱۹۵]
۲)قصاص ومساوات درآن عامل جبران خون درروایات:
دانلود فایل ها در مورد : بررسی مبانی فقهی وجوب حفظ خون مسلمان با تأکید بر آیات ...