با آغاز قرن بیستم، روان شناسی همچون یک حوزه مطالعاتی جدید ظهور کرد. و نیمهی دوم قرن بیستم را باید دوران گرایشهای روانشناسی دانست. ضعف مکاتب مختلف در تبیین رفتار از یک طرف و یکسونگری این مکاتب از طرف دیگر باعث گردید تا به رفتار نه به صورت کلیشهای (آنگونه که در مکاتب کلاسیک نگریسته میشد) بلکه با واقع بینی مبتنی بر خردگرایی نگریسته شود و رفتار از دیدگاه های مختلف بررسی شود، از جمله این گرایشها و دیدگاه ها باید از گرایش عصبی – روانی [۲۴] ، گرایش روانی – زبانی [۲۵] و گرایش پدیدار شناسی [۲۶] نام برد که هر یک دریچه و روزنهای نوین را بر رفتار گشودند و بسیاری مدلهای تجربی را از زوایای مختلف رفتاری به ارمغان آوردند.
در گرایش پدیدار شناسی که به حق از پر حادثه ترین گرایشهای این علم است، به جنبه های درونی رفتار با بهره گرفتن از ابزار درون نگری پرداخته میشود؛ مانند مفاهیمی که هر فرد از خود در ذهن دارد: اراده، عزت نفس و خود آگاهی و از این قبیل پدیده های هوشیاری. بیشترین تحولات در نظریات شخصیتی از این گرایش آغاز شده است. خلق مفاهیم نوینی مانند وجود گرایی[۲۷]، انسان گرایی[۲۸] و خلق نظریههای شناختی[۲۹] همه حوادثی بودند که زوایای جدید را بر معمای رفتار گشودند. [۳۰]
محور مباحث مربوط به شناخت متعدد است. شناخت، گاه در ارتباط با جسم مورد توجه بوده است و گاه آنرا همراه با روح و روان به بحث گذاشتهاند. از محور بحث شناخت و روان، روان شناسی شناختی زاده شده است.[۳۱] روانشناسی شناختی، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، درک یادآوری و یادگیری افراد میپردازد. “هیلگارد” روانشناسی شناختی را به تمامی فعالیتهای ذهنی اعم از دقت و ادراک، و هم به جریانهای عالی نظیر یادآوری، تفکر ژرف، تفکر خلاق، کاربرد زبان و اشکال گوناگون حل مساله اطلاق میکند.[۳۲]
روانشناسی شناختی پیشرفت پر شتاب خود را از نیمهی دوم قرن بیستم آغاز کرده است. رشد و پیشرفت شتابان فن آوری، به ثمر رسیدن پژوهشهای گوناگون و گرایش به فعال پنداری ذهن انسان، زمینهی پیشرفت و بالندگی روانشناختی را فراهم آورده است. بازگشت به هوشیاری، آغاز رسمی جنبش روان شناسی شناختی، را میتوان در سالهای دههی ۱۹۵۰ ردیابی کرد، هرچند نشانه های آن در سالهای دههی ۱۹۳۰ (در آثار ژان پیاژه [۳۳](۱۹۸۰-۱۸۹۶ ) به چشم میخورد.[۳۴]
جنبششناختی مانند روانشناسی کارکرد گرایی، مدعی است که بنیانگذار منحصر به فردی ندارد. تاریخ، دو دانشمند را شناسایی کرده است که هر چند به طور رسمی بنیانگذار محسوب نمیشوند، اما از راه یک مرکز پژوهشی و یک کتاب به طور بنیادی در این راه خدمت کردهاند که تاکنون پایه های اصلی توسعه روانشناسی شناختی تلقی میشود و آن دو “جرج میلر”[۳۵] و “اولریک نیسر”[۳۶] هستند. [۳۷]
۱-۲-۳٫ بررسی دو نظریه شناخت در روان شناسی
امروزه، نظریه های شناختی مرتبط با رفتارهای غیر عادی به عنوان یکی از رویکرد های مطرح در روان شناسی بالینی شناخته شده است.[۳۸] "جورج کلی”[۳۹] (۱۹۶۶-۱۹۰۵) یکی از نخستین روانشناسان شناختی بود که پیشنهاد کرد فرایندهای شناختی نقشی، محوری در عملکرد فرد دارد.[۴۰] این دیدگاه بر اهمیت و تاثیر شناختها، برداشت و تفکرات و باورهای افراد در ایجاد و تداوم اختلالات روانی تاکید دارد. باورهای غیر منطقی، به عقایدی گفته می شود که در نگرش و برداشتهای افراد شدیداً بر اجبار، الزام و وظیفه تاکید میکند. “آلبرت الیس"، یکی از روانشناسان شناختی است که"رفتار- درمانی- عقلانی- هیجانی"را در دهه ۱۹۵۰مطرح نمود. او تفکر غیرمنطقی را اندیشه باطل وهمی و خیالی میداند که اختلالاتی در طرز تفکر، استدلال و در برخورد با حالات فرد یا مسائل زندگی او ایجاد میکند. تحریف های شناختی به معنای عدم شناخت صحیح واقعیتها و قدرت کنترل فکر است و اولین بار توسط “آرون تی بک"(۱۹۷۶) مطرح شد و “شناخت درمانی” توسط او ابداع گردید. کانون شناخت درمانی، شناخت عقاید تحریف شده و تغییر فکر ناسازگارانه به کمک برخی فنون است که شامل فنون عاطفی و رفتاری میشود. به نظر"الیس” و “بک"، افراد با تغییر دادن مفروضات نادرست میتوانند تغییرات مهمی در خود ایجاد کنند و بر اختلالات روانی خویش فائق آیند. لذا رویکرد شناختی در روانشناسی مورد توجه بسیاری از متخصصان قرار گرفته است.[۴۱]
۱-۳٫ شناخت در قرآن
در قرآن به تفصیل دربارهی شناخت و امکان آن و همچنین درباره شرایط و راه های شناخت، موانع و حجابهای شناخت صحیح، سخن به میان آمده است. لذا در این بخش، بعد از بررسی امکان شناخت و راه های شناخت در قرآن، به مهمترین عوامل بازدارنده شناخت صحیح از منظر قرآن اشاره می شود.
۱-۳-۱٫ امکان شناخت و ارزش آن از منظر قرآن
اولین رکنی که حقیقت شناخت متکی بر آن است، وجود معلوم است. از دیدگاه قرآن، شناخت ممکن است؛ زیرا اولاً وجود معلوم، بدیهی است و ثانیاً قدرت شناخت به انسان عطاء شده است؛ و آیات قرآنی فراوانی دلالت بر تحقیق علم و شناخت انسان مینماید. بدینسان، در منکرین شناخت، سوفسطائیان، کسانی هستند که با انکار اصل واقعیت، به انکار معلوم میپردازند. و اما مادیون، گرچه اصل معلوم را منکر نیستند لیکن معلومات غیرمادی را انکار میکنند.[۴۲] آیت الله جوادی آملی دربارهی مباحث “جهان خارج"در قرآن میفرمایند: “قرآن کریم در مورد اصل وجود معلوم از آن جهت که محقق و موجود است بحثی را طرح نکرده است. بحثهایی که در قرآن کریم دربارهی جهان خارج وارد شده است همه در تحلیل اوصاف جهان است، از قبیل اینکه جهان منظم است و یا اینکه جهان هدفدار است و یا اینکه جهان نشانه و آیت حق میباشد. قرآن کریم، همچنان که درباره اصل جهان خارج، بحث مبسوطی نکرده است؛ اصل ذات اقدس الله را نیز که حق محض و مطلق است مفروغ عنه دانسته و تمامی مباحثی که در قرآن کریم درباره خداوند سبحان مطرح شده است، درباره اسماء حسنی و صفات اولیای حضرت حق است. مانند اینکه او احد، صمد، حی، سمیع و … است." [۴۳]
آیات قرآنی که دلالت بر تحقیق علم و شناخت انسانی مینماید، بر اساس نحوه دلالتی که دارند به چند دسته تقسیم می شوند:
الف: تشویق به کسب معرفت و شناخت و فراگیری علم
قرآن، سراسر جهان پهناور آفرینش را در زمینه های گوناگون، زمینه تفکر و مطالعه و تحقیق انسان قرار میدهد و او را به چنین اندیشه وسیع و گسترده فرا میخواند. بررسی واژه های “تفکر"، “تعقل"، “تدبر"، “تبیین"، “سیر"، “نظر"،” برهان” و” سلطان” در قرآن، نشان دهنده این است که قرآن تا چه اندازه به معارف بشری ارج می نهد. چنان که در آیه ۵۳ سوره فصلت می فرماید:
“سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ.” (سوره فصلت، آیه ۵۳ )؛ به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است. [۴۴]
ب: تعظیم عالمان و توبیخ کاهلان
در این دسته خداوند به معرفی کسانی میپردازد که راه معرفت را طی نموده و دارای مقامات رفیع گردیدهاند. قرآن از این گروه به عظمت یاد نموده و در وصف مقامات آنها میفرماید:
” ….یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر"(سوره مجادله، آیه ۱۱)؛ خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مىبخشد و خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است!
و برخی دیگر از آیات در توبیخ کسانی است که راه معرفت ملک و ملکوت را طی نمیکنند و در حرکت به سوی آن سستی و کاهلی میورزند؛ مانند آیه ۱۸۵ سوره اعراف:
“أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ"(سوره اعراف،آیه ۱۸۵)؛ آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگى آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانى روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟!
و این دو دسته آیات، به خوبی نشان دهنده آن است که علم واقعیت داشته و راه شناخت جهان ممکن است والا اگر راه معرفت مسدود باشد، تشویق بر شناخت و یا توبیخ بر ترک آن معنا نخواهد داشت.
ج: ذم تقلید
دسته دیگر از آیات قرآن کریم، آیاتی میباشد که مستقیما در ذم تقلید و تکریم علم و تبیین انسانیت انسان، براساس آگاهی و شناخت او وارد شده است. قرآن کریم راجع به کسانی که زندگی و حیات خود را براساس تقلید بنیان نهاده اند، می فرماید:
“وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرید(۳) کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلى عَذابِ السَّعیرِ"(۴) ( سوره حج ، آیات ۳-۴ ) ؛ گروهى از مردم، بدون هیچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمىخیزند و از هر شیطان سرکشى پیروى مىکنند.(۳) بر او نوشته شده که هر کس ولایتش را بر گردن نهد، بطور مسلّم گمراهش مىسازد، و به آتش سوزان راهنماییش مىکند.
در آیه دیگر نیز درباره رهبران و متبوعانی که تابعین خود را نه براساس شناخت و معرفت، بلکه بر اساس تقلید بی جا به دنبال خود جلب میکنند، آمده است:
“وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ"(سوره حج، آیه ۸ ) ؛ و گروهى از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مىکنند.
در آیه بعد درباره ی این گروه از متبوعات می فرماید:
“ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَذابَ الْحَریقِ"(سوره حج، آیه ۹)؛ آنها با تکبّر و بىاعتنایى (نسبت به سخنان الهى)، مىخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براى آنان در دنیا رسوایى است و در قیامت، عذاب سوزان به آنها مىچشانیم.
بنابراین، از نظر قرآن کریم هم متبوع موظف است بر اساس شناخت و تحقیق به راهبری بپردازد و هم تابع موظف است در تبعیت و تقلید خود محقق باشد. و لذا تاکید بر لزوم تحصیل علم و ذم تقلید بدون علم، دلیل دیگری است بر وجود راه معرفت و امکان شناخت از دیدگاه قرآن کریم. [۴۵]
۱-۳-۱-۱٫ امکان شناخت خدا
با عنایت به امکان شناخت جهان، سوالی که مطرح میشود این است که آیا شناخت خدا ممکن است؟ یا نه؟ اگر ممکن است، راه چیست؟ و اگر ممکن نیست چگونه شناخت وی، آغاز دین قرار گرفته است؟
آیت الله جوادی آملی در پاسخ به این سوال می فرمایند:"در قرآن کریم، عده ای به این دلیل، مورد مذمت خدا قرار گرفتهاند که آنها، خدا را آنطور که باید نشناختهاند، از این مسئله روشن می شود آنگونه که باید خدا را شناخت، نه تنها مقدور است بلکه واقع نیز شده است و عدهای، آنطور که باید، خدای را نشناختهاند، “آنطورکه باید” یعنی آن مقدار که میسور انسان است و در نتیجه، نسبت به او تکلیف دارد. وگرنه بیش از حد امکان، نه مورد قدرت است و نه مورد تکلیف. و به عبارت دیگر، آن مقدار از معرفت که برای بشر لازم و ضروری است میسور همگان بوده و استعداد آن در نهاد همه قرار گرفته و با فطرتش عجین گشته است، چنان که فرمود:
“ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ"(سوره حج، آیه ۷۴)؛ خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند خداوند قوىّ و شکستناپذیر است.
این که در آیه میگوید:«اینها خدا را آنطور که باید نشناختهاند»، روشن میشود که دیگران، خدا را آنطور که باید شناختهاند. حضرت امیر(ع) آنجا که صفات ربوبیت را تشریح می کند، می فرماید:” لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته" [۴۶]حضرت باری تعالی، اندیشه اندیشمندان بشری را به عمق و صفاتش و کنه آن مطلع نساخته، زیرا عقل محدود انسان توان احاطه صفات نامحدود را ندارد، صفت نامحدود را هرگز ممکن نیست عقل محدود دریابد. یعنی ممکن نیست، عقل محدود، شناخت نامحدود داشته باشد یا نامحدودی را بشناسد، خواه از راه عقل و فکر سفر کند و خواه از راه عرفان بخواهد به شهود و حضور نایل آمد. بنابراین تحدید و اکتناه واجب الوجود، مقدور عقل نیست و چون مقدور عقل نیست مورد تکلیف نیست، اما آن مقداری که ادراکش لازم است، راهش باز است. ازاین رو، در دنباله آن فرمود:
“فهو الذی یشهد له اعلام الوجود علی اقرار قلب ذی الجحود تعالی الله عما یقول المشبهون به الجاحدون له علواً کبیراً"؛ [۴۷]پس، هم اوست که گواهی نشانه های هستی، دل های منکران را بر اقرار به وجودش وا داشته و بسیار برتر است، از گفتار آنان که وی را به مخلوقات تشبیه کنند یا انکارش نمایند." [۴۸]
۱-۳-۱-۲٫ امکان شناخت نفس
یکی از مهمترین مباحث در زمینه شناخت، شناخت و سازندگی خویشتن میباشد که در آیات قرآنی تاکید بسیار زیادی بر آن شده است. [۴۹] از جمله آیه ۵۳ سوره فصلت:"سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ َ…"(سوره فصلت،آیه ۵۳)؛ به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است.
قرآن کریم همچنین در آیه ۲۱ سوره ذاریات می فرماید: “وَ فىِ أَنفُسِکمُْ أَ فَلَا تُبْصِرُون” (سوره ذاریات،آیه ۲۱)؛ و در وجود خود شما (نیز آیاتى است) آیا نمىبینید؟
در روایات فراوانی، انسان، مورد تاکید به شناخت نفس خویش قرار گرفته است؛ از جمله در روایتی که از حضرت علی(ع) وارد شده است: “اعظم الجهل، جهل الانسان امر نفسه”[۵۰]؛ برترین (بزرگترین ) جهل آن است که انسان خود را نشناسد.
وقتی انسان خود را شناخت، مالک خویشتن میشود. حضرت علی (ع ) می فرمایند: “اعظم ملک، ملک النفس”[۵۱]؛ برترین قدرت ها، نیرومندی انسان بر نفس خویش است. آیت الله جوادی آملی در توضیح این روایت می فرمایند: “نیرومندترین انسانها کسانی هستند که بر نفس خود قدرت داشته باشند و بر قوای علمی و عملی خود چیره باشند؛ استدلال، حس و خیال و وهم را تحت سیطره عقل نظری درآورند و در عمل، شهوت و غضب خویش را مهار کنند و تحت نفوذ عقل عملی درآورند.”[۵۲] ایشان، معرفت نفس را به عنوان راهی برای مظهر ولی خدا شدن معرفی مینمایند و می فرمایند: “با توجه به اینکه معرفت نفس، ریشه همه کمالات است و عدم شناخت نفس، منشاء همه رذایل خواهد بود، لذا اگر انسان بخواهد به مقام ولایت برسد، لازم است خویشتن خویش را شناخته و خود را از عیوب رهانده و کمالات را تحصیل کند، تا از طریق معرفت نفس بتواند همراه با سعی و تلاش مظهر ولی مطلق شود.”[۵۳]
۱-۳-۲٫ ابزارهای معرفت در قرآن
قرآن کریم در مواردی به برخی از ابزارهای شناخت اشاره کرده است؛ از جمله آیه ۳۶ سوره اسراء که در ضمن بیان وظیفه و مسئولیت انسان، درباره این ابزار می فرماید:
“وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کلُُّ أُوْلَئکَ کاَنَ عَنْهُ مَسُْولاً"(سوره اسراء،آیه ۳۶)؛ از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.
سمع و بصر دو نمونه از ابزار شناخت و از مجاری اولیه ادراک آدمی است و اختصاص به ذکر این دو، در آیه از آن جهت است که وسعت آگاهی این دو حس از محسوسات، نسبت به دیگر حواس بیشتر است و اما فواد، همان جان و حقیقت انسان و مرکز تصدیق و تشخیص حق و باطل است. قرآن کریم در دیگر مواردی که در باب معرفت انسانی سخن گفته، از این دو ابزار و از “افئده” نام برده است. از جمله آیه ۷۸ سوره نحل:
“وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیًْا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفِْدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون” (سوره نحل، آیه ۷۸)؛ و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمىدانستید و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید.
منظور از “افئده” در این دو آیه، قلبی است که قرآن درباره آن می فرماید: .
” إِنَّ فىِ ذَالِکَ لَذِکْرَى لِمَن کاَنَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِید"(سوره ق، آیه ۳۷)؛ در این تذکّرى است براى آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد در حالى که حاضر باشد. [۵۴]
۱-۳-۳٫ راه های شناخت در قرآن کریم
در قرآن کریم، از راه های مختلفی، جهت شناسایی حقیقت یاد شده است؛ از جمله آیاتی که به راه های مختلف شناخت اشعار دارد، آیه شریفه سوره حج است که می فرماید:
” وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ” ( سوره حج ، آیه ۸ )؛ و گروهى از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مىکنند.
دانلود مطالب پژوهشی درباره بررسی تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی در حوزه ...