- میهن دوستی و ملی گرائی: آزاد سازی درهی نیل و کلیهی کشورهای عرب و در نهایت همهی دنیای اسلام از چنگال بیگانگان.
- جنبهی انسانی و جهانی: ترویج صلح جهانی و تمدن انسانی بر بنیادهای جدید مادی و معنوی اسلام.
حسن البناء تلاشهای خود را در سه مرحلهی «تبلیغ»، «جذب و سازماندهی» و «مرحلهی عملی» آغاز نمود. بهتدریج بعد از نضج گرفتن تشکیلات البناء آن را به قرار گاه اصلی در قاهره منتقل کرد. بعد ” کنگره های عمومی پنجگانه ” برای بحث و گفتگو پیرامون اقدامات عملی و برنامه های سازمان بود. شمای کلی سازمان را بین سال های ۱۹۳۹-۱۹۳۲ را ترسیم می کرد. اولین کنگره راجع به مسئلهی مسیونر های مسیحی و طرق مبارزه با آن ها تشکیل گردید. دومین کنگره در مورد نحوهی تبلیغ و اشاعهی افکار در جامعه و تشکیل یک موسسهی انتشاراتی برای اخوان. نشریهی هفتگی ” مجله الاخوان المسلمین” و “النذیر” چاپ شد. سومین کنگره در سال ماه مارس ۱۹۳۵ مربوط به ضوابط و معیارهای عضویت و مسئولیت ها و سلسله مراتب و ساختمان تشکیلاتی اخوان بود. چهارمین کنگره در ۱۹۳۷ به منظور برگزاری جشن تاجگذاری فاروق شاه مصر و درحمایت اخوان از فاروق بود. مهمترین و پنجمین کنگرهی اخوان در ۱۹۳۹به مناسبت دهمین سال تأسیس اخوان المسلمین برگزار شد. این کنگره از جهاتى نقطهی عطفى در تاریخ این جمعیت به شمار مىرود، زیرا برنامهها و اهدافى که به وسیلهی بنا در اینکنگره اعلام شد و نیز تصمیماتى که اتخاذ گردید، در واقع این جمعیت را وارد دورهی نوینى کرد. به ویژه از آن روی که مقارن با آن، جنگ جهانى دوم آغاز شد و این جمعیت نمىتوانست نسبت به اوضاع سیاسى و وقایع نظامى بىاعتنا بماند. شاید بتوان هدف کلى اخوان را پس از کنگرهی پنجم در آزادی وطن اسلامى از سلطهی بیگانه و تشکیل دولت آزاد اسلامى در آن خلاصه کرد. ناآرامی ها ی فلسطین و اختلافات صهیونیسم و ملیگرایی عرب و انگلیس اولین فرصت را برای اخوان جهت مداخلهی فعال در امور سیاسی فراهم ساخت. این فرصت به صورت جمع آوری پول برای کمک به فلسطین جهت ادامهی اعتصابات سال های ۱۹۳۹-۱۳۳۶ و نیز انجام تظاهرات و سخنرانی برای دفاع از آرمان اعراب بود. [۱۷۵]
بدینگونه، مىتوان سال های ۹۲۸ ۱تا ۱۹۳۸م را دورهی تأسیس و استقرار اخوانالمسلمین به شمار آورد، اما از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۸۱م، این جمعیت به سرعت گسترش یافت و به صورت حزب نیرومند دینى - سیاسى در مصر خودنمایى کرد و در مبارزات سیاسى و تحولات اجتماعى آن کشور نقش مهمى یافت. در ۱۹۴۱م کنگرهی ششم در قاهره برگزار شد و طى آن اخوان المسلمین تصمیم به شرکت در انتخابات مجلس مصر گرفت. پس از جنگ و حادتر شدن مسألهی فلسطین و چیرگى صهیونیست ها بر آن سرزمین، اخوان المسلمین از نظر سیاسى، مالى و نظامى به یاری فلسطینیان شتافت و بسیاری از اعضای آن در نبرد فلسطین شرکت کردند حضور اخوان در این ماجرا از یک سو بر محبوبیت آن در جهان اسلام افزود و از سوی دیگر دربار مصر و دولت بریتانیا را به شدت نگران کرد. به خصوص مسلح شدن و آمادگى نظامى اخوان بر این نگرانى مىافزود. از اینرو، به فرمان ملک فاروق دولت نقراشى پاشا فرمان انحلال این جمعیت را در ۸ دسامبر ۱۹۴۸ صادر کرد. بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند و اموالجمعیت مصادره شد.[۱۷۶]
اندکى پس از انحلال، در ۲۸ دسامبر ۱۹۴۸، نقراشى نخست وزیر به دست یکى از اعضای اخوان المسلمین کشته شد[۱۷۷]و چندی بعد نیز در برابر، حسن البناء در ۱۲ فوریهی ۱۹۴۹ به قتل رسید. [۱۷۸] ضربهی سهمگین انحلال و به ویژه فقدان ناگهانىحسن البناء، فعالیت اخوان را دچار رکود کرد، اما رهبران آن به زودی تجدید سازمان کردند و به فعالیت پنهانى ادامه دادند. پس از کشمکش رهبران اخوان در درون سازمان برای به دست آوردن رهبریِ عالى، حسن اسماعیل هضیبى در۱۷ اکتبر۱۹۵۱ به عنوان مرشد عام اخوان المسلمین و جانشین البناء برگزیده شد.[۱۷۹]
پس از برگزاری انتخابات مصر در ۱۹۴۹م و پیروزی حزب وفد با حمایت پنهانى اخوان المسلمین، نحاس پاشا در ۱۹۵۰م به نخست وزیری رسید و به تدریج از فشار حکومت براخوان کاسته شد. اعضای جمعیت در دوران فعالیت پنهان خود در مصر، آزادانه در خارج از مصر به ویژه در سوریه فعالیت مىکردند و سازمان خود را توسعه مىدادند. ۱۹۵۱فعالیت سیاسى احزاب در مصر آزاد شد به دنبال آن فعالیت اخوان و مرشد عام علنى گشت و بعضى از ساختمان ها و اموال وچاپخانههای اخوان بازپس داده شد.[۱۸۰]
در ژوئیهی ۱۹۵۲ «افسران آزاد» طىکودتایى رژیم پادشاهى را ساقط کردند و خود قدرت را به دست گرفتند. رژیم جدید با آن که همهی احزاب را غیرقانونى خواند، به اخوان اجازهی فعالیت داد.[۱۸۱] اخوان المسلمین در مصر به دلیل سوء قصد به جمال عبدالناصر یک بار در ۱۹۵۴م. و یک بار در ۱۹۶۵م. مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.[۱۸۲] در ترور ۱۹۵۴م، حسن هضیبی دستگیر شد و حکم اعدام وی به دلیل پیری، به حبس ابد تقلیل یافت. هر چند که وی اصرار میورزید در این ترور دست نداشته است ولی سازمان مخفی، که جزئی از اخوانالمسلمین بود این ترور را انجام داده بود.[۱۸۳]
این واقعه هر چند که فعالیت آشکار اخوان را در داخل مصر دچار وقفه کرد، اما با سازماندهى مجدد در داخل و گسترش آن در خارج شاخه های مختلف اخوان در همه جا به فعالیت خود ادامه داد و کارهای فرهنگى و تبلیغاتى به نفع اخوان از طریق سخنرانی ها و نگارش مقالات و تألیف کتاب ها، حتى در داخل زندان، استمرار یافت. به ویژه دراین دوران، سید قطب نویسندهی نامدار و سرسخت اخوان آثار مهم و مؤثری پدید آورد. اخوان در خارج از مصر به تبلیغات وسیعى بر ضد جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر و تبیین مواضع و افکار خود پرداختند. کنگرهی بزرگى در دمشق مرکب از نمایندگان این جمعیت در شام، عراق، اردن و سودان برپا شد و اخوان ادعا کردند که انگیزهی انحلال این جمعیت آن بوده است که قضیهی فلسطین به نفع اسرائیل حل شود و مصر برای همیشه به آمریکا و انگلیس وابسته گردد. در اینکنگره همچنین از جمال عبدالناصر به شدت انتقاد شد.[۱۸۴]
استمرار انحلال، سرکوب مداوم اخوان المسلمین در داخل و خارج از زندان و حمایت مخالفان دولت مصر از ایشان از جمله عوامل گرایش بیشتر اعضای این جمعیت به ویژه جوانان به مخالفت شدیدتر با جمال عبدالناصر بود. سید قطب کتاب مهم معالم فى الطریق را در ۱۹۶۲م در زندان نوشت. او در این کتاب و نیز برخى از آثار خود مانند جاهلیهیس القرنالعشرین، آشکارا جوامع امروزی را به مفهوم قرآنى جوامع جاهلى دانسته، و دولت های »کشورهای اسلامى» و از جمله مصر را ضد اسلامى خوانده است. فتوای سیاسى او نیز روشن بود: باید با قدرت در برابر این جاهلیت ایستاد و نظام اسلامى را بنیاد نهاد، به زودی این کتاب، به مرامنامهی جوانان پرشور واسلام گرای اخوان در داخل و خارج از زندان تبدیل شد هر چند جناح میانهرو اخوان با تفکر خشونت آمیز و اقدام مسلحانه موافق نبود، اما بسیاری از اعضای اخوان با الهام از اندیشههای قطب به سازماندهى مسلحانه و تدارک قیام دست زدند. حتى هضیبى با وجود محافظه کاریش، با این روش موافقت کرد و این اختلاف باعث انشعاب در جمعیت اخوان المسلمین شد. در ژوئن ۱۹۶۵ دولت بازداشت وسیع اعضای اخوان المسلمین را آغازکرد. شمار بسیاری از رهبران و اعضا به زندان افتادند؛ از جمله سید قطب که به تازگى از زندان آزاد شده بود، دوباره بازداشت شد و همراه دو تن دیگر در ۳۸۶ق به اعدام و بقیه نیز به زندان های طولانى محکوم شدند.
می توان چند عامل را باعث تجدید حیات اخوان المسلمین در دورهی حکومت انورالسادات دانست:۱. عوامل خارجی: شامل پیامدهای شرکت مصر در جنگ یمن ۶۷-۱۹۶۲، شکست مصر در سال ۱۹۶۷ در جنگ اعراب و اسرائیل و نقش عربستان سعودی و روابط آن دولت با اخوان المسلمین است.
- عوامل داخلی: تداوم بحران اقتصادی که برای بیش از یک دهه اقتصاد کشور را به فلاکت کشید و نقش چپی های مصر در سیاست داخلی بعد از مرگ جمال عبدالناصر را نام برد. [۱۸۵]
هضیبى در ۱۹۷۴م درگذشت. بنا به مصالح تشکیلاتى، عمر تلمسانى در۱۹۸۶م که رهبر و مظهر جناح میانه رو و مورد توجه انور سادات بود، به عنوان مرشد عام برگزیده شد؛ هر چند که این انتخاب هرگز به طور رسمى و طبق ضوابط جمعیت صورت نگرفت. سادات در ۱۹۷۱م به قدرت رسید و درهای زندان را گشود و فعالیت اخوان المسلمین علنى شد و مجلهی الدعوه به مدیریت تلمسانى اجازهی انتشار یافت. در این دوره تحولى در عقاید سیاسى اخوان پدید آمد و جمعیت پذیرفت که با شرایطى از سادات حمایت کند و سادات نیز به منظور استفاده از اخوان برای چیرگى بر رقیبان از جمله طرفداران ناصر به اخوان اجازهی فعالیت داد، اما دیری نپاییدکه در ۱۹۸۱م دولت سادات به سرکوب اخوان دست زد.[۱۸۶]
اکنون مرشد عام اخوان المسلمین از سال ۱۹۸۶ بدین سو به عهدهی محمد حامد ابونصر است. در حال حاضر ادارهی بین المللی وجود دارد که متکفل برقراری رابطه و همکاری بین مجموع اخوان المسلمین جهان می باشد. تشکیلات این اداره افشا نشده است و دربارهی آن اطلاعات کافی وجود ندارد، به ادعای بعضی منابع تا سال ۱۹۹۰ یگانه عضو غیر عرب آن عبدالرسول سیاف است. [۱۸۷]
تشکیلات نیرومند و منسجم اخوان المسلمین از مؤثرترین عوامل رواج اندیشهها و توفیق آنان در بعضى زمینهها بود. بىگمان این سازماندهى مرهون هوشمندی و بینش تشکیلاتى حسن البناء و نیز نفوذ او درمیان پیروانش بود بخشى از اصول تشکیلاتى اخوانالمسلمین را البناء خود در «رسالهی التعلیم» آورده است. اخوان المسلمین از نظر اداری به سه بخش ادارهی شعبه، ادارهی منطقه و دفتر اداری که هر سه تابع دفتر ارشاد عام هستند تقسیم میگردد. کمیته های اصلی وابسته به دفتر ارشاد شامل کمیتهی مالی، قضایی، سیاسی، خدمات، مسائل فقهی و آمار میباشد. بودجهی جمعیت به وسیلهی جمع آوری حق عضویت و هدایا و اوقاف فراهم میآید.[۱۸۸]
نخستین نظامنامهی ادارهی امور سازمان اخوان المسلمین در سال های۳۴۹-۳۴۸ق مدون شد. در ۳۶۷ق/۱۹۴۸م این نظامنامه با تجدیدنظر به عنوان»قانون اساسى اخوان المسلمین» در شورای عمومى سازمان به تصویب رسید.[۱۸۹]
فعالیت های سازمان اخوان المسلمین از همان اوایل کار، فقط تشکیلاتى، دینى وسیاسى نبود، بلکه آنان تلاش گستردهای برای بهبود اوضاع اجتماعى و اقتصادی و فرهنگى مردم از طریق پدید آوردن نهادهای مستقل صورت مىدادند. توجه به این نوع کارها ناشى از دیدگاه اخوان المسلمین نسبت به اقتصاد بود. آنان به اقتصاد از منظر دین مىنگریستند و بر مشکلات آن به مثابهی معضلات اجتماعى و معیشتى توجه خاص داشتند. از این رو، مىکوشیدند تا نظام اقتصاد اسلامى روشنى ارائه کنند شاید جامعترین تصویر اقتصاد اسلامى آنان در اصولى ارائه شده باشد که البناء در مقالهی «مشکلاتنا الداخلیهی فى ضوء النظام الاسلامى» برشمرده است که از جملهی آن ها مىتوان به این اصول اشاره کرد: ایجاد اشتغال برای همهی مردم، بهرهبرداری از منابع ثروت طبیعى، تحریم منابع حرام و ناروای درآمد، کم کردن فاصلهی طبقاتى، کوشش برای تأمین آسایش و آرامش همگانى، تأیید مالکیت خصوصى و اخوان، به منظور تحقق اصول یاد شده، دست به اقداماتى در مدارس ودانشگاه ها، یا در میان کشاورزان و کارگران زدند. معلمان طرفدار یا عضو سازمان اخوان در مدارس - یا هر جا که مىتوانستند - در تعلیم مردم به خصوص کودکان و جوانان مىکوشیدند.[۱۹۰] تشکیلات اخوان در میان طبقات محروم و متوسط چون کارمندان دون پایه و دانشجویان و کشاورزان و پیشهوران و کارگران پا گرفته بود.
البناء از آغاز تأسیس اخوان المسلمین، توجه زیادی به تبلیغات و گسترش اندیشههای جمعیت در داخل و خارج از مصر داشت. در تبلیغات داخلى، نخستین گام مهم تأسیس مجلهی الاخوان المسلمون بود که از ۱۹۳۳م به عنوان ارگان رسمى اخوان منتشر شد و انتشار آن ۴ سال ادامه یافت. پس از آن نیز نشریات هفتگى و ماهنامه و فصلنامه در سطوح مختلف برای طبقات گوناگون و نیز صدها کتاب برای تبلیغ افکار این جمعیت انتشار یافت. هفته نامه های النذیر والدعوه و المسلمون از معروفترین آن هاست. پس ازگسترش اخوان المسلمین در مصر، بنا تلاش وسیعى برای گسترش دعوت اخوان درسطح جهان اسلام و به ویژه میان دولت ها و حکام مسلمان آغاز کرد. وی از۱۹۳۵ م به بعد نامه های زیادی به برخى از نخست وزیران و پادشاهان عرب ومسلمان نوشت و عمدهترین خواسته هایش نیز اجرای احکام شریعت و اصلاح جامعهی اسلامى بر اساس دیانت و دعوت به احتراز از غربزدگى بود. این نامه ها از نظر بیان استوار، و از نظر مضمون پندآمیز و تا حدودی از موضع قدرت بود. پس از البناء جانشین او هضیبى نیز همین شیوه را ادامه داد. همزمان با گسترش روزافزون اخوان در داخل مصر، البناء تصمیم گرفت که شاخه های آن را در دیگر کشورهای عربى و اسلامى نیز تأسیس کند. از این رو در سال های ۱۹۴۶-۱۹۴۹م شعبههای اخوان در لبنان، فلسطین، سودان، مکه، اردن، شمال و شرق افریقا و سراسر مغرب تأسیس شد که البته در این میان مهمترین و با نفوذترین شعبهی خارجى آن، شعبهی مرکزی دمشق بود. اهمیت تشکیلات اخوان در سوریه بدان حد بود که پس از ترور البناء چشم ها متوجه سوریه و به ویژه شخصیت معتبر مصطفى سباعى شد. در عین حال، باید توجه داشت که اخوان سوریه و نیز شعبههای دیگر آن در کشورهای اسلامى مواضع متفاوتى با اخوان قاهره داشتند.[۱۹۱]
ظهور اخوان المسلمین پاسخى بود به پریشانى اوضاع عمومى مسلمانان و به ویژه اوضاع مصر و اثبات ناتوانى حکمرانان کشورهای اسلامى و جهان عرب و ضعف دستگاه رهبری رسمى دینى از ایفای نقش خود در حل بحران های جاری اما این که تفکر و روش های عملى اخوان و جریان منسوب به آن تا چه حد توانسته است به حل بحران های جهان اسلام و ممالک عربى کمک کند، جای بحث و تأمل دارد. آشکار است که این جنبش سر آغاز نهضت جدید فکری و سیاسى اسلامى است و آثار آن در همهی جای جهان اسلام مشهود است. پس از تأسیس اخوان در مصر و شعبههای آن در سوریه، سودان، اردن، لبنان، فلسطین، اندونزی، سیلان، پاکستان، تونس، الجزایر، مراکش، لیبى، عربستان سعودی، عراق [۱۹۲]و کشورهای عربى حوزهی خلیج فارس، جنبش های اسلامى در همه جای جهان اسلام و حتى مسلمانان ساکن در کشورهای غربى، یا وابستگى تشکیلاتى با اخوان برقرار کردند، یا کم و بیشتحت تأثیر آن قرار گرفتند.
با این که ایران و دیگرشیعیان کشورهای اسلامى و عربى استقبال رسمى و مستقیمى از اخوان به عمل نیاوردند، اما حرکت اخوان در خیزش سیاسى و انقلابى شیعى معاصر عراق و ایران و لبنان بىتأثیر نبوده است. به گفتهی برخى تأسیس جماعهی العلماء در عراق به وسیلهی آیت الله سید محسن حکیم در ۳۷۷ق/۱۹۵۸م و نیز تشکیل حزب الدعوهی الاسلامیه در همانجا به وسیلهی آیت الله سید محمد باقر صدر در ۳۷۶ق/۱۹۵۷م با توجه به مبارزات اخوانالمسلمین بوده است این تأثیر پذیری را از طریق نزدیکى فکری و شعارها و خواستههای تقریباً یکسان اجتماعى و سیاسى شیعیان بنیادگرا و نیز برخى روابط آشکار بین این دو نوع جنبش مىتوان مشاهد کرد.[۱۹۳] چنانکه مقایسهی فدائیان اسلام در ایران با اخوان المسلمین، تا حدودی این ارتباط و دست کم تأثیرپذیری را نشان مىدهد. مسافرت نواب صفوی به مصر در ۱۹۵۴م و سخنرانى در تظاهرات اخوان و حتى وساطت او بین اخوان وجمال عبدالناصر[۱۹۴]و سرانجام ادعای ارتباط تشکیلاتى این جمعیت ایرانى با اخوان مصر[۱۹۵] شاهد این مدعاست. شاید به همین دلیل حسینى در همان سال ها ۱۹۵۵- ۱۹۵۶م به شعبه یا شعبههای اخوان در ایران اشاره کرده است[۱۹۶]. این نیز قابل توجه است که از روزگار فدائیان اسلام تاکنون، بسیاری از کتاب های مهم و آموزشى اخوان المسلمین توسط پیروان فدائیان اسلام به زبان فارسى ترجمه شده، و به انتشار تفکر اسلامى اخوان در ایران کمک بسیار کرده است.
۲-۳ زمینه های شکل گیری و پیامدهای فعالیت حزب التحریر در آسیای مرکزی
۲-۳-۱ سابقهی تاریخی، اهداف و ایدئولوژی حزب التحریر
حزب التحریر یک سازمان سیاسی اسلامی است که تشکیلات آن در چهل کشور جهان فعالیت می کند. با این وصف، حزب مذکور در هیچ کشوری، دفتر قانونی و مکان رسمی برای فعالیت هایش در اختیار ندارد؛ زیرا هدفی را که این حزب دنبال می کند، جهاد با آمریکا، سرنگونی رژیم های وابسته و ایجاد یک حکومت مذهبی به جای آن ها بر اساس شریعت و خلافت اسلامی است. خط مشی و عملیات حزب در راستای جهانی کردن اسلام است و ویژگی اصلی حزب و حربهی آن، جهاد است. جهاد با سرمایهدارى ظالمانه، رژیم هاى سیاسى وابسته، آمریکا و متحدانش و همچنین، کشورهاى سازشکار مسلمان.[۱۹۷]
از همان بدو پیدایش سازمان النبهانی سبقهی ضد صهیونیستی داشت و مروج اولیهی این نگرش، حاج امین الحسینی، مفتی اعظم و شهید بیت المقدس بود. حزب التحریر تلاش میکند با بهره گرفتن از نفوذ خود، دولت های اسلامی را وادار نماید دست رد بر سینهی آمریکا بزنند. در جنگ آمریکا با تروریسم شرکت نکنند، آن ها به مسلمانان توصیه می کنند «مسلمانان! وظیفهی شرعی شما حکم می کند تا از آمریکائیانی که شما را خرد و خفیف نمودهاند، دوری نمایید؛ زیرا آمریکا دارای ارزش های متعالی نیست تا شایستگی آن را داشته باشد که به شما بگوید از که حمایت کنید و یا با که بجنگید… آمریکا و متحدانش فقط سعی می کنند منابع دنیای اسلام را غارت و استثمار کنند.» حزب در مبارزه و جهاد با آمریکا، راهبرد خود را به سه مرحله تقسیم می کند: ۱- به صحنه در آوردن مردمی که به ایده و شیوهی حزب اعتقاد دارند. ۲- ارتباط و تعامل با امت اسلامی، ۳- تأسیس حکومت اسلامی.[۱۹۸]
تقی الدین النَبْهانی (۱۳۲۷ـ۱۳۹۷/ ۱۹۰۹ـ۱۹۷۷) در ۱۳۳۲ ش / ۱۹۵۳ این حزب را در بیت المقدّس تأسیس کرد. وی فلسطینی و فارغ التحصیل دانشگاه الازهر قاهره، مدرّس مدارس علمیه و قاضی دادگاه های حیفا و بیت المقدّس و عضو جمعیت اخوان المسلمین بود. وی با گروهی از همفکران خود از اخوان المسلمین جدا شد و حزب التحریر را به عنوان حزبی سیاسی، و نه گروه تبلیغی یا خیریه یا سازمان مبارزاتی بنیان گذاشت.[۱۹۹] شاید به همین دلیل است که برخی، این حزب را از شاخه های اخوان المسلمین دانسته اند.[۲۰۰]
النبهانی حزب التحریر را به پیروی از آیهی ۱۰۴ سورهی آل عمران:« باید در میان شما گروهی باشند که به خیر فرخوانند و به نیکی فرمان دهند و از کار ناشایسته بازدارند و آنان رستگارانند.» تشکیل داد. او در ۱۹۵۲دو کتاب منتشر کرد که مبنای فکری حزب التحریر را تشکیل می داد: الدولهی الاسلامیه[۲۰۱] که طرح مقدماتی و کلی نظام حکومتی در اسلام است و نظام الحُکم فی الاسلام که نظام آرمانی اسلامی را در تمامی جنبه های سازمانی آن تعریف می کند.[۲۰۲] در این دو اثر مسائل دیگری نیز مطرح شده است از جمله، شیوه های دستیابی به چنین حکومتی، نقش انقلابی حزب پیشتاز در احیای وجدان اسلامی در مردم و هدایت آنان به سرنگونی حکومت هایشان و حفظ خلوص اعتقادیِ حکومت اسلامی.
دولت اردن هیچگاه حزب التحریر را به رسمیت نشناخت و وزارت کشور آن، به سبب تعارض برنامه های حزب با قانون اساسی اردن، به آن مجوز نداد، اما مقامات رسمی اردن هرگز حزب را تحریم نکردند. النبهانی در ۱۳۳۲ ش / ۱۹۵۳ براثر محدودیت هایی که دولت اردن برایش ایجاد کرد، به سوریه و سه سال بعد به بیروت رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. حزب التحریر تا ۱۳۳۶ش /۱۹۵۷ و سرکوبی مخالفان دولت اردن، موفقیت چندانی در اردن و کرانه های باختری آن کسب نکرد.[۲۰۳]
خاستگاه حزب در خاورمیانه بوده و تداوم پیروان آن از میان مسلمانان غرب. اما این حزب تلاش کرد تا شبکهی خود را در سرتاسر جهان اسلام بگستراند. یکی از اهداف حزب کشورهای مسلمان و غیر مسلمان غیر عرب بوده اند که از جملهی آن ها می توان به کشورهای اروپایی( به ویژه انگلیس)، آسیای مرکزی، کشورهای مسلمان خاور دور مانند اندونزی و کشورهای جنوب آسیا و در درجهی اول پاکستان اشاره کرد. که در این پژوهش بیشترین تأکید بر فعالیت های حزب در منطقهی آسیای مرکزی و جمهوری های آن می باشد.
حزب التحریر در آسیای مرکزی به طور فزآیندهای در حال رشد است و این مسئله فضای سیاسی غیر مذهبی حاکم بر منطقه را رو به تحلیل برده است. افزون بر آن این حزب بالغ بر ده هزار عضو فعال در پاکستان، سوریه، ترکیه و اندونزی دارد. آمریکا برای مبارزه با گسترش این حزب در آسیای مرکزی، درصدد تشویق دموکراسی و مشارکت سیاسی بر آمده است و علاوه بر آن آمریکا در پی ترغیب دولت های محلی به متلاشی کردن اسلام افراطی و جایگزین کردن نمونه های دیگران از اسلام بی خطر است. ملاک عضویت در حزب التحریر، اعتقاد به اسلام و پذیرش فرهنگ و اندیشه حزب است، از اینرو بین مرد و زن، عرب و غیرعرب، سفید و غیرسفید و حتی بین پیروان مذاهب مختلف اسلامی نیز تفاوتی قائل نشده است. حزب التحریر در پیروی از مرامنامهی حزب، سخت گیر است، به طوری که مانع همکاری اعضا با دیگر گروه های اسلام گرا و سبب انزوای آنان شده است.
حزب التحریر عقاید خود را از طریق اعلامیه، سخنرانی و خطابه منتشر کرد و فعالیت خود را به سرعت در خاور نزدیک عربی توسعه داد و توانست دانش آموزان، دانشجویان، معلمان و کارمندان را جذب کند. گرچه اوج گیری ناصریسم و اقبال عمومی به اخوان المسلمین در جهان عرب، مانع جذب گستردهی حمایت های مردمی به حزب شد، حزب موفق شد علاوه بر فلسطین شعبه هایی در سوریه، لبنان، عراق و کویت تأسیس کند و بهتدریج در عربستان سعودی، امارات متحده عربی، پاکستان، ترکیه، سودان، مالزی، اندونزی و نیز شمال افریقا به ویژه در تونس فعال شود.[۲۰۴]
اگر چه حزب التحریر استفاده از خشونت را همواره محکوم کرده است.[۲۰۵] تاکنون چندین کودتا به آن نسبت داده شده است، از جمله دو کودتا در امان (۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ش / ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹)، اقدام های مشابهی در بغداد (۱۳۵۱ش / ۱۹۷۲)، دمشق (۱۳۵۵ش / ۱۹۷۶) لیبی و قاهره. در قاهره شاخهی مصری حزب به رهبری صالح سَریّهی فلسطینی به آکادمی فنی ارتش در دورهی ریاست جمهوری سادات در ۱۳۵۳ش / ۱۹۷۴ حمله کرد.[۲۰۶]
حزب التحریر به دلیل همکاری نکردن با سایر گروه های اسلام گرا و برخورداری از نگرش های مقابلهای و براندازانه (هر چند غالباً از لحاظ نظری )، از فعالیت در بیشتر کشورهای خاورمیانه محروم شد، اما در سال های اخیر، حزب التحریر موفق شده است در برخی از کشورهای اسلامی و نیز در آسیای مرکزی و شبه قاره و افریقا و اخیراً در آمریکا و اروپا حضور و فعالیت داشته باشد و از جمله، حزب را سازماندهی کند. این حزب در بریتانیا، به فعالیت علنی پرداخته و در بین نسل جوان مسلمان در بریتانیا نفوذ یافته است.[۲۰۷]
عقاید و آرمان های حزب در سه مفهوم اساسی دولت، خلیفه و دموکراسی خلاصه می شود، بدین قرار:
۱) دولت، اولین وظیفهی هر مسلمان حمایت از اسلام و پیشبرد آن و بالاترین آرمان، جلب رضایت خداوند با هدایت انسان ها به اسلام است. این آرمان با دستیابی به قدرت و تشکیل دولت اسلامی میسر می شود و این دولت وظیفه دارد اسلام را کاملاً در قلمرو خود اجرا کند و پیام آن را به دیگر کشورها برساند. وجود دولت برای تشکیل قوای مسلّح، دفاع از سرزمین اسلامی و اجرای شریعت و دستورهای خداوند الزامی است و بدون آن اسلام حضور مؤثری نخواهد داشت و دارالاسلام تشکیل نخواهد شد. لذا تشکیل حکومت اسلامی وظیفه ای شرعی است که خداوند بر عهدهی مؤمنان گذاشته است و هرگونه غفلت از آن مستوجب عقاب خواهد بود و همهی مسلمانان تا زمانی که برای تشکیل مجدد دولت اسلامی و بیعت با خلیفهی مسلمین قیام نکنند، گناهکار خواهند ماند.[۲۰۸]
۲) خلیفه، به عقیدهی النبهانی تنها نظام سیاسی مقبول در اسلام و تنها نظامی که می تواند بر اساس وحی و اصول شریعت حکومت کند، نظام خلافت است که باید به صورت نظامی واحد در سرتاسر جهان اسلام مستقر شود. النبهانی در طراحی نظام خلافت مورد قبول خود، از خلافت صدر اسلام و نیز آثار متفکران کلاسیک اهل سنّت، به ویژه الاحکام السلطانیه ماوَردی، الهام می گیرد. این نظام چهار اصل دارد که با نقض هریک از آن ها، نظام حکومت، دیگر اسلامی نخواهد بود. این اصول عبارتند از: انتخابِ فقط یک خلیفه، اقتدارِ امت، حاکمیتِ شریعت و اینکه فقط خلیفه حق دارد بر طبق شریعت قانون وضع کند. النبهانی ساختار دولت اسلامی را بر هفت پایه بنا می کند: خلیفه، معاونان خلیفه، نظام اداری و اجرایی، حکمرانان ولایات، دستگاه قضایی، نیروهای مسلّح و مجلس شورا. به عقیدهی وی با حذفِ هریک از آن ها، به جز اولی، دولت ناقص می شود ولی همچنان اسلامی به شمار می آید. «شیخ تقی الدین النبهانی فلسطینی » بنیان گذار حزب التحریر، فتوا داده است هر مسلمانی باید تلاش کند تا حکومت اسلامی ایجاد گردد. النبهانی معتقد است یک خلیفه به عنوان رهبری مذهبی و سیاسی، جانشینی برای حضرت محمد (ص) به شمار می رود. وی معتقد است خلیفه باید مردی را به عنوان امیر یا فرماندهی نظامی تعیین کند تا اعلام جهاد نماید و بر ضد کافران و از جمله ایالت متحده بجنگد. بر حسب بینش سیاسی حزب، چنانچه چنین حکومتی شکل بگیرد. تفاوت های قومی، قبیله ای، منطقه ای و ملی موجود را به رسمیت نخواهد شناخت.[۲۰۹]
در جامعهی اسلامی همهی مسلمانان مسئول اجرای قانون اسلاماند و بدین منظور، خلیفه را به نیابت از خود و با رأی اکثریت انتخاب و با او بیعت می کنند و مادام که وی مطابق کتاب خدا و سنّت پیامبر حکم می کند از او اطاعت می کنند. قدرت ملت محدود به قدرت نامحدود خداوند است و ازاین رو، حاکمیت از آن خدا و قانون او (شریعت ) است. تعیین خلیفه بر هر مسلمانی واجب است. به اعتقاد النبهانی بر مسلمانان حرام است که بیش از دو شب بدون خلیفه باشند.[۲۱۰]
- دموکراسی، به اعتقاد حزب التحریر، اسلام با دموکراسی سازگاری ندارد، زیرا دموکراسی چیزی جز «دورویی و فریب کاری » نیست و اندیشهی جامعهی دموکراتیک «فریب آمیز، خطرناک و غیرعملی » است. این حزب در مقابل دموکراسی، اندیشهی شورا را مطرح می کند و آن را یکی از اصول نظام سیاسی اسلام می داند. شورا حق مسلمانان است و خلیفه باید موضوعات مربوط به امور مردم و در حوزهی امور مباح را، به تشخیص خود، به مشورت گذارد. البته در مسلّمات دین و قوانین الهی، شورا به هیچ وجه حق دخل و تصرف و تغییر ندارد آرای شورا به قانون تبدیل نخواهد شد، زیرا به اعتقاد حزب، رهبری در اسلام در نهایت فردی است و خلیفه پس از مشورت، نظری را می پذیرد که او را متقاعد ساخته باشد اگرچه نظر اقلیت باشد. در نظام سیاسی خلافت برای تحقق اصل شورا، مجلس مشورتی وجود دارد که نمایندگان مردم در آن حضور می یابند. اقلیت های مسلمان هم در این شورا نمایندگانی خواهند داشت ولی نمی توانند در تصمیم گیری های شورا مشارکت کنند. شورا حق دارد سیاست های خلیفه، معاونان و حکمرانانش را بررسی و در تمام مسائل حکومتی نظر خود را بیان کند. درصورت اختلاف بین خلیفه و شورا، دادگاهی متشکل از فقها و حقوقدانان نسبت به عملکرد خلیفه نظر خواهد داد.[۲۱۱]
شیوهی فعالیت حزب از مراحل ابلاغ دعوت پیامبر اسلام در مکه و مدینه الهام گرفته شده و به عقیدهیالنبهانی تنها راه احیای شیوهی زندگی اسلامی و تأسیس جامعهی اسلامی در جهان، تأسیس دولت اسلامی به شیوهی خلافت است. برای این کار باید از یک سرزمین به منزلهی نقطهی آغاز شروع کرد و دولت بزرگ اسلامی را بهتدریج توسعه داد و پیام اسلام را به سرتاسر جهان رساند. کشورهای عربی مناسبترین مکان برای شروع دعوت اند، زیرا بخش اعظم جهان اسلام اند و زبان آن ها، زبان قرآن و حدیث و عامل اصلی فرهنگ اسلامی است.
هدف حزب طی سه مرحله اجرا می شود: ۱) تشکیل حزب با جذب افراد و آموزش آن ها مطابق مرام و اعتقادات حزب که از ۱۳۳۲ ش / ۱۹۵۳ آغاز شد. به عقیدهی النبهانی امت به افرادی احتیاج دارد که درک عمیقی از اسلام و ترس شدیدی از خداوند داشته باشند. ۲) تعامل با امت اسلامی برای آگاه کردن عموم در مورد افکار و اعتقادات حزب. این تعامل که به صورت علنی با تشکیل جلسات درس و بحث و سخنرانی و نیز از طریق مطبوعات و انتشار کتاب آغاز شده به مبارزهی عقیدتی با کفر و آثار آن و در نهایت به منازعهی سیاسی با دولت های استعمارگر و گروهی از حکام کشورهای اسلامی ــ که حقوق امت را انکار کرده اند یا در اجرای وظایف خود نسبت به امت کوتاهی کرده یا با قوانین اسلامی مخالفت نموده اند ــ می انجامد. ۳) تأسیس دولت، اجرای کامل شریعت اسلامی و ابلاغ اسلام به همهی جهان. [۲۱۲]
حزب التحریر معتقد است که مرحلهی اول فعالیت خود را طی کرده است و در مرحلهی دوم قرار دارد، یعنی در حال نبرد سیاسی و اعتقادی برای آماده کردن جوامع اسلامی است تا به مرحلهی تشکیل دولت جهانی اسلامی برسد. نکتهی در خور تأمل در اندیشهی حزب التحریر این است که با وجود فلسطینی الاصل بودن، این حزب مسألهی فلسطین را مشکل اصلی جهان اسلام ندانسته و معتقد است مسئلهی فلسطین تنها در سایهی احیای نقش اسلام در زندگی و تأسیس حکومت اسلامی بر مبنای خلافت به طور حتم حل خواهد شد.[۲۱۳]
حزب التحریر که در دههی ۱۹۵۰ از جنگ های گوناگون در خاورمیانه منشاء گرفته است و دست کم از اوایل ۱۹۹۰در آسیای مرکزی حضور دارد، یک بدیل درخشان و نمونهی بینظیر برای رشد بنیادگرایی در جمهورهای آسیای مرکزی است. ایدئولوژی این حزب تلفیقی از اعتقادات اسلامی به همراه اعتقادات مارکسیسم-لنینیسم است. علت شهرت این حزب هم به خاطر تقاضای آن برای استقرار مجدد خلافت اسلامی است که میتواند همهی مسلمانان را بدون توجه به ملیت، منطقه و نژاد متحد کند. اهم راهبرد این حزب درتقبیح مبانی غرب تمهید یافته است.[۲۱۴]
ایدئولوژی حزب التحریر بروی رفتار و اهدافش، هم در عرصهی سیاسی و هم نظامی تأثیر گذار بوده است. این ایدئولوژی بروی اسلام افراطی که به عنوان بنیادگرایی اسلامی از آن یاد می شود، بنا شده است. آن ها هر چیزی را که مخالف قوانین اسلامی است، ممنوع کرده اند.[۲۱۵] دیوید زیدان معتقد است النبهانی به سیاست غرب نسبت به اسلام، درقالب جنگ صلیبی توجه می کند و این که هدف حزب انتقام جویی از استعمار، استثمار و احساس حقارت اسلام است.[۲۱۶] حزب از کسانی که در برابر تسلط غرب در جهان اسلام مبارزه می کنند، حمایت می کند. مثلاً مخالفان حضور آمریکا در عراق.
۲-۳-۲ عناصر افراطی حزب التحریر:[۲۱۷]
- مخالفت با دموکراسی: از نظر حزب دموکراسی به عنوان یک ابزار غربی متناقض با خلافت و قوانین اسلامی است. و مردمی را که دموکراسی را می پذیرند کافر می نامند.
- مخالفت با سرمایه داری: سرمایه داری با اسلامی که سازمان هایی نظیر سازمان ملل متحد یا ایده هایی نظیر حقوق بشر را به رسمیت نمی شناسد، در منافی است.
- مخالفت با نهضت صهیونیسم: