۲ـ دومین دلیل بر خیر محض بودن خداوند این است که وجود و کمالات تمام اشیاء عالم از اوست و کسی که این گونه باشد که خیرهای تمام عالم از ناحیه اوست، خود او، اولی به خیر بودن میباشد.
قرآن کریم عنایات الهی أعم از قرآن، وحی، پیامبر، ائمه، رحمت، رزق ومغفرت خدا را خیر می داند:
«وَقِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُواْ خَیْرًا …»[۸۹]؛ و به کسانی که تقوا پیشه کردند، گفته شود: پروردگارتان چه نازل کرد؟ میگویند: خوبی.
تعبیر متقین به خیر، آن هم خیر مطلق، که مفهوم گستردهاش همه نیکی ها، سعادتها و پیروزیهای مادی و معنوی را در بر میگیرد، خیر در رابطه با دنیا، خیر در رابطه با آخرت، خیر برای فرد و خیر برای جامعه، خیر در زمینه تعلیم و تربیت و در زمینه اقتصاد و سیاست و امنیت و آزادی، خلاصه خیر از هر نظر میباشد.[۹۰]
اینکه متقین در این آیه تعبیر به خیر کردهاند برای این بوده که خداوند قرآنی نازل کرده که متضمن معارف و شرایعی است که در أخذ آن خیر دنیا و آخرت است.[۹۱]
«مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ»[۹۲]؛ نه کسانی که از أهل کتاب کافر شدهاند، و نه مشرکان هیچکدام دوست نمیدارند، خیری از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید.
دشمنان از شدت کینهتوزی و حسادت حاضر نبودند این افتخار و موهبت را بر مسلمانان ببینند که پیامبری بزرگ، صاحب یک کتاب آسمانی با عظمت از سوی خداوند بر آنها مبعوث گردد، ولی خداوند خیر و فضل و رحمتش را به هر کسی بخواهد میرساند.
« … لَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَهٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»[۹۳]؛ قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از همه آنچه آنها جمع می کنند بهتر است.
ابن سینا در این رابطه میفرماید:
«و قد یقال أیضاً: خیر لما کان مفیداً لکمالات الأشیاء و خیراتها، و قد بان أن واجب الوجود یجب أن یکون لذاته مفیداً لکلّ وجود، و لکلّ کمال وجود، فهو من هذه الجهه خیر أیضاً لا یدخله نقص و لا شرّ»[۹۴]
و همچنین گاهی گفته میشود: واجب الوجود خیر است چونکه کمالات اشیاء و خیرات آنها را افاده میکند و قبلاً آشکار شد که واجب الوجود وجود و کمالات وجودی هر چیزی را افاده میکند و فیض میبخشد، پس او از این جهت هم خیر است و نقص و شری بر او وارد نمی شود. گاهی ما خیر و شر را به اعتبار افاده وجود شیء دیگر یا عدم افاده شیء دیگر میگوئیم. یک وقت یک چیز از آن جهت خیر است که خودش منشأ مطلوب بالذات هاست. واجب تعالی گذشته از آن جهت که وجود محض است و خیر است، از آن جهت که هر خیری به هر موجودی میرسد، منبع آن خیر وجود اوست و از وجود او خیرات سرازیر میشوند، باز هم خیر است؛ یعنی واجب الوجود به اعتبار مفید بودن هم خیر است.[۹۵]
میرداماد در مورد خیر بودن خداوند میفرماید:
«و قد یقال أیضاً خیر لما کان نافعاً و مفیداً لکمالات الأشیاء و الموجود الحق الواجب بذاته، یجب أن یکون لذاته هو الفیّاض المفید لکلّ حقیقه و لکل کمال حقیقه و منه ینجبس و یفیض کلّ ذات و کلّ تمام ذات، و کل وجود و کلّ کمال وجودٍ فهو سبحانه من هذه الجهه خیر محض، لا یدخله نقص و لاشوب شرّ»[۹۶]
و گاهی گفته میشود که واجب الوجود خیر است، چونکه نافع و مفید برای کمالات أشیاء میباشد. و وجود حق متعال که واجب الوجود است، واجب است به خاطر وجوب ذاتش فیّاض و افاده کننده هر حقیقت و کمال آن باشد و هر ذات و وجودی و کمال وجودی از او فیض میگیرد، پس خداوند از این جهت هم که فیّاض و مفید تمام اشیاء و کمالات اشیاء است خیر محض میباشد که از هر نقص و شرّی دور است.
۲ـ۲ـ۲. خیرات عبادی
قرآن کریم گاه به طور کلّی عبائدت و اطاعت خدای سبحان را خیر میخواند و گاه مصادیق عبادت را بر میشمارد. در مورد اول میفرماید: «وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۹۷] ؛ و ابراهیم به قومش فرمود: خدا را عبادت کنید و از او پروا داشته باشید، این برای شما نیکوتر است، اگر بدانید.
نکته ای که در مورد این آیه شایسته یادآوری است: اینکه خیر در این گونه آیات باید به معنای صفت مشبهه معنا شود؛ چون در عبادت غیر خدا هیچ حسنی نیست تا عبادت خدا أحسن و أخیر باشد.
آیاتی که مصادیق عبادت را خیر میخوانند، به شرح زیر است:
* نماز: «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ …»[۹۸] و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید؛ و هر گونه نیکی که برای خویشتن از پیش فرستید، آن را نزد خدا باز خواهید یافت.
* امر به معروف و نهی از منکر: «وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ»[۹۹] ؛ باید از میان شما گروهی مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی ها بازدارند.
قرآن آمرین به معروف و ناهین از منکر را هم از مصادیق خیر شمرده، مانند: سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
* جهاد و شهادت در راه خدا:
« … وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۱۰۰] ؛ با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنید، اگر بدانید این برای شما بهتر است.
«وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَهٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»[۱۰۱]
و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از همه آنچه جمع میکنند، بهتر است. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ[۱۰۲]
(بگو آیا برای ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار میبرید.)
یکی از نشانه های منافقان این بود که اگر مصیبت یا ناراحتی به پیامبر میرسید خوشحال میشدند و اگر خیر یا نیکی به پیامبر میرسید ناراحت میشدند. قرآن پیامبر را مأمور کرد که جوابی دندانشکن و منطقی به منافقان بدهد که ما چه در جنگ پیروز شویم و دشمنان را در هم کوبیم و یا شکست بخوریم و کشته یا اسیر شویم در هر حال به نیکی و خیر و سعادت رسیدهایم.
* تلاوت قرآن: « … فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ … وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا …»[۱۰۳]؛ هر چه از قرآن میسر میشود بخوانید و هر کار خوبی که برای خویش از پیش خدا فرستید آن را نزد خدا بهتر باز خواهید یافت.
* رعایت تقوا: تمام انبیای إلهی مردم را به تقوا دعوت کردهاند و تقوا یک حالت خشیه و خدا ترسی است که باعث میشود انسان گناهان را ترک و واجبات را امتثال کند.
در آیات زیادی رعایت تقوا خیر شمرده شده است، مانند: بقره آیه ۹۷، توبه آیه ۱۰۹، عنکبوت آیه ۱۶ و مانند:
« … وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ …»[۱۰۴]؛ بهترین جامه لباس تقوا است.
* توبه: اصل توبه به معنی بازگشت و رجوع است و مراد در اینجا بازگشت به خدا و رجوع از دوری از درگاه الهی به قرب و نزدیکی و خالی ساختن دل از گناه و تیرگی آن.
در آیاتی توبه خیر شمرده شده است، من جمله: بقره آیه ۵۴، توبه آیه ۳ و مانند:
« … فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیْرًا لَّهُمْ …»[۱۰۵]؛ و اگر توبه کنند برای آنان بهتر است.
* نماز جمعه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاهِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۱۰۶]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون برای نماز جمعه ندا در داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید این برای شما بهتر است.
* روزه: « … وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۱۰۷]؛ و اگر بدانید روزه گرفتن برای شما بهتر است.
این جمله خطاب به همه روزه داران است نه گروهی خاصی از آنها و این جمله تأکید بر فلسفه روزه است، و اینکه این عبادت ـ همانند سایر عبادات ـ چیزی بر جاه و جلال خدا نمیافزاید بلکه تمام سود و فائده آن عائد عبادت کنندگان میشود.[۱۰۸]
* اطاعت از خدا و رسول و امامان علیهم السلام:
«یا ایّها الذینَ آمَنوا اطیعوا الله وَ اَطیعوا الرّسول وَ اولی الأمر مِنکُم … ذلکَ خَیر وَ أحسَن تأویلاً»[۱۰۹] ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید. این بهتر و نیک فرجام تر است.
همچنین آیات ۶۶ و ۴۶ سوره نساء بر خیر بودن اطاعت از خدا و پیامبرش دلالت میکند.
* تهجّد و نماز شب: «إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَهٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ … وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا»[۱۱۰]؛
در حقیقت پروردگارت میداند که تو و گروهی از کسانی که با توأند نزدیک به دو سوم شب یا نصف آن را به نماز بر میخیزید، و هر کار خوبی که برای خود از پیش فرستید، آن را نزد خدا بهتر و با پاداشی بیشتر باز خواهید یافت.
* باقیات الصالحات: مراد از باقیات صالحات اعمال صالح است، زیرا اعمال انسان نزد خدا محفوظ است و اگر اعمال صالح باشند باقیات صالحات خواهند بود.[۱۱۱] مفهوم این تعبیر، آن چنان وسیع و گسترده است که: هر فکر، ایده، گفتار و کردار صالح و شایسته ای را شامل میشود که، طبعاً باقی میماند و اثرات و برکاتش در اختیار افراد و جوامع قرار میگیرد.[۱۱۲]
« … وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا»[۱۱۳]؛ نیکیهای ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید نیز بهتر است. همچنین در آیه ۷۶ سوره مریم خیر بودن باقیات صالحات ذکر شده است.
۲ـ۲ـ۳. خیرات اخلاقی
هرگاه واژه خیر صفت فعل اختیاری انسان باشد دارای مفهوم اخلاقی خواهد بود. هر کاری که در تحقق کمال برای انسان، نقش مثبت داشته باشد یعنی کاری که انسان سعی می کند با انجام آن به مطلوب و هدف نهائی خود برسد، چنین کاری به خاطر این تأثیرش در پرتو آن مطلوب ذاتی و هدف نهائی خیر خواهد بود. یعنی چون سبب و واسطه وصول به هدف نهائی و خیر ذاتی است، طبعاً خیر بودن آن سببی و مع الواسطه و به اصطلاح مطلوب بالغیر است و معنای ارزش اخلاقی از آن انتزاع میشود.[۱۱۴]
بعضی از مصادیق ارزشهای اخلاقی که قرآن آن را به خیر توصیف کرده بدین قرار است:
* اصلاح امور دیگران مخصوصاً أیتام:
« … وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ …»[۱۱۵] ؛ و درباره یتیمان از تو میپرسند، بگو: به صلاح آنان کار کردن بهتر است.
* اجازه گرفتن به هنگام ورود و سلام کردن:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»[۱۱۶] ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانه هائی که خانه های شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید. و بر اهل آن سلام گوئید. این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید.
این آیه بیانگر یکی از آداب معاشرت و دستورهای اجتماعی اسلام است که ارتباط نزدیکی با حفظ عفت عمومی دارد و آن طرز ورود به خانه های مردم است. این حکم که با دو جمله «ذلکم خیر لکم» و «لعلکم تذکرّون» آمده است، دلیل این است که اینگونه احکام ریشه در اعماق عواطف، عقل و شعور انسانی دارد که اگر انسان کمی در آن بیندیشد، متذکّر خواهد شد که خیر و صلاح او در آن است.
* اطعام به مساکین:
کسانی که با نهایت زحمت باید روزه بگیرند (مانند پیرمردان و پیرزنان و بیماران مزمن که بهبودی برای آنها نیست) لازم نیست مطلقاً روزه بگیرند، بلکه باید به جای آن کفاره بدهند، مسکینی را اطعام کند.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره تحلیل فلسفی آیات خیر وشر در قرآن کریم- فایل ۲