در میان سکنه مسلمان ناحیه آسیای صغیر بالا گرفته بود.فتیان در برخی از شهرها زمام حکومت را دست داشتند : زندگی عیار منشانه و گشاده دستی و مهربانی و مهمان نوازی آنان ابن بطوطه را فریفته خود کرده بود. نظام فتوت که پدیده ای بالنسبه تازه در آسیای صغیر بود به گفته ابن بطوطه رنگ و بوی آداب و رسوم اصفهان و شیراز را داشت. اهل فتوت (اخیها) در بسیاری از نواحی آسیای صغیر عملاً اداره امور شهرها را دردست داشتند و مردم تکیه گاه روحی خود را در خانقاه می جستند.
از مراسم فتیان پوشیدن جامه مخصوص (لباس الفتوه) و نوشیدن از جام مخصوص (کأس الفتوه) بود تشریفات و مراسم و طبقات و اصطلاحات خاصی در میان آنان معمول بود.
نومُریدوارد فتوت خانه می شدو رئیس نخست از او پیمان می گرفت و کمر او را می بست. آیین کمربندی یاد (شَدّ) اهمیت خاصی داشت. آنگاه جوان کمر بسته زیر نظر یک نفر قرار می گرفت که بزرگ او تلقی می شد و می باید از او فرمان برد. این بزرگها نیز به بزرگتر خاندان مرسوم بودند. هر خانه (بیت) یک نفر «وکیل» داشت که مدیریت امور آن را عهده دار بود و یک نفر «نقیب» که انتظامات را نظارت می کرد. آیین شدّ یا کمر بستن با خوردن قدحی آب و نمک (شرب) توأم بود.
پس از چندی که مرحله نوآموزی به پایان می رسید مراسم دیگری به نام «تکمیل» انجام می شد و آنگاه مرید اجازه می یافت که شلوار خاص فتوت (سراویل) بپوشد و در زمره فتیان شناخته شود.
کلمه اخی در مخاطبان بین فتیان مرسوم بود و یکدیگر را به نام برادر می خواندند.« اگر شبی مسافر نرسید غذائی را که تهیه می شود خودشان میخورند و سپس به رقص و آواز می پردازند تا فردا دوباره بر سر کسب و کار خود بروند و باز آنچه را که بدست می آورند وقف خانقاه سازند. این گروه را «فتیان» (جوانمردان) می نامند و پیش کسوت شان «اخی» نامیده می شود.»(همان :۳۱۶)
۴-۳-۴-۱۴ آداب و رسوم هندیان
ابن بطوطه در غره محرم سال ۷۳۴ به دره سند معروف به پنجاب رسید و سپس پس از ده روز به شهر خبانی و بعد به سیوستان و لاهری و به مولتان رسید. پادشاه هندوستان ابوالمجاهد محمد شاه بود چنانکه ابن بطوطه می گوید:« رسمش چنان است که غریبان را بسیار گرامی می دارد و با آنان به مهربانی رفتار می- کند و مناصب عالیه و مشاغل مهم را به آنان می سپارد. »(همان،ج ۲ :۴۵۳).
با توجه به گفته های ابن بطوطه، در می یابیم که یکی از رسم های هندیان گرفتن هدایا و دادن هدایای نفیس بوده است. خصوصاً در دربار سلطان و امرای بزرگ گرفتن هدیه را نشانه احترام و بفرعی ارزش گذاری برای خود می دانستند و همچنین رسم مهمان نوازی هم از عادات و آداب نیک آنان بوده است.
« امیرمولتان « قطب الملک» از بزرگترین امرا است. چون پیش او رفتم برخاست و با من مصافحه کرد و مرا بر کنار خور بنشاند من غلامی و اسبی یا مقداری کشمش و بادام که در نصدخ و هدایای مهم بشمار میرود و از خراسان به انجا می برند به او پیشکش کردم» (همان :۴۶۳).
«….و مرسوم آن کشور چنان است که تا فرمان خاص سلطان نرسد هیچ مسافری را ضیافت نمی کنند.» (همان :۴۶۴).
ابن بطوطه رسم های عجیب هندیان که در نظرش غریب می نمود گفته است. از مولتان تا پایتخت چهل روز راه فاصله بود که از میان آبادیها می گذشت ابن بطوطه شرح های جالبی از آنچه دیده ارائه می دهد. در شهر ابوهر و در صحرائی که اطراف آن را کوههای بلند فراگرفته بود راه می پیماید و می گوید: « این نواحی مسکن کفار هندو است که اغلب راه را هم قطع می کنند. بیشتر مردم هند از کفار می باشند پاره ای از این کفار دعایائی هستند « عامل » یا « خدیم» که آن قریه جزو تیول او می باشد بر آنان تعیین می- شود»(همان :۴۷۱).
ابن بطوطه در مورد مراسم ساتی در شهر اجودهن هند می گوید: مراسم سوزانیدن زن با جنازه شوهر که (ساتی) نامیده می شود از آداب مذهبی و سنن باستانی هندوستان است.
هرچند که بعدها این رسم از طرف دولت هندوستان به شدت ممنوع گردید ولی به کلی از میان نرفته و زنان هندو هرگاه فرصتی می یافتند خود را به درون آتشی که جنازه شوهر را در آن می سوزانند می- افکندند و بدین گونه که زن شوهر مرده خود را به بهترین وضعی می آراید و لباس فاخری به تن می کند وهنگام شدت اشتعال آتش با گام های استوار پیش می آید و خود را در آن می افکند.
ابن بطوطه در شهر اجودهن ( پاکپاتان ) این صفحه را به تصویر کشیده است:
« چون از محضر این شیخ ( صالح فریدالدین) مراجعت کردم جمعی را دیدم که به شتاب از اردوی ما می- آیند . برخی از رفقای ما هم با آنها بودند . پرسیدم چه خبر است گفتند کافری از هندیان مرده و اینک آتش برافروخته اند تا جسد او را بسوزانند زن او نیز می خواهد خویشتن را با جسد شوهر بسوزاند. این عده بعد از انجام مراسم بازگشتند و چنین حکایت کردند که زن دست در گردن شوهر مرده خویش افکنده بود و تا هنگامی که هر دو سوختند دست بر گردن او داشت.»(همان :۴۷۲).
بسیار اتفاق افتاده بود که ابن بطوطه شاهد این منظره باشد. روزی هم زنی از کفار را دیده بود که خود را زنیت داده و بر اسبی نشسته و مردم از کفار و مسلمان به دنبال اوطبل و بوقها پیشاپیش او می زدند و برهمنان که بزرگان هندیان به شمار می رفتند در اطراف زن حرکت می کردند و برای اجرای مراسم سوزانیدن می رفتند.
ابن بطوطه می گوید:« اینکه زن بعد از مرگ شوهر خود را بسوزاند در مذهب هندویان واجب نیست ام از مستحبات به شمار است و عملی است که مایه افتخار خانواده زن می شود و دلیل وفاداری زن نسبت به شوهر خود می باشد. زنی که حاضر به سوزاندن خود نگردد جامه خشتی بر تن می کند و زندگانی خود را در میان خانواده با نومیدی و خواری می گذراند و او را همسر بی وفایی می دانند.»(همان :۴۷۳).
همچنین در مورد قربانی کردن انسان در رودخانه گنگ و مراسم غرق می گوید که بسیاری از مردم هند خود را در نهر گنگ که رودخانه مقدس هندیان است غرق می کنند و خاکستر اشخاص را هم که می- سوزانند در همین رودخانه می ریزند و سرچشمه آن را از بهشت می دانند و نیت خود از این کار را تقرب به درگاه«کسای» خداوند می دانند (همان :۴۷۵).
از رسم های دیگر هندوستان ابن بطوطه به رسم های دربار هند و ترتیب جلوس پادشاه و درجات بعد از او که به ترتیب وزیران، دبیران و حاجبان می باشند و نماز عید قربان و مراسم تعزیه و آداب دیگر هندویان اشاره کرده است.در مورد درجات حاجبان، بعد از امیر حاجب،نائب او «خاص حاجب» و «نائب خاص حاجب» و «وکیل الدار» و «نائب وکیل الدار» و «شرف الحجاب» و «سید الحجاب» و غیره را نام می- برد.(همان :۵۱۲)
ابن بطوطه تصویر جالبی از مراسم نماز عید در هندوستان ارائه می دهد. پادشاه شب های عید برای هریک از ملک ها و خواص و ارباب دولت و خارجیان مقیم دربار ، نقیبان و امیران، غلامان و خبرگزاران خلعت می فرستاد.(همان :۵۱۵)
ابن بطوطه در مورد مراسم روز عید اینگونه آورده است:«از جمله مراسم روز عید این است که هرکسی قریه ای به او بخشیده شده باشد در آن روز مقداری پول طلا در کیسه ای می گذارند و روی آن اسم خویشتن را می نویسند و در طشت طلائی که آنجا هست میاندازند و بدین ترتیب مال هنگفتی گرد می آید که سلطان به هر کس بخواهد می بخشد.» (همان : ۵۱۷)
از آداب دیگر هندویان در مورد آداب مردم شهر «نذربار» مسکن قوم مرهته که بعد از دولت آباد هند قرار داشت می گوید:« این مردم صنعتگران قابل و پزشک و منجم می باشند بزرگان مرهته «برهمن» و «کتری» «کشتری؟» نامیده می شوند و خوراک آنان برنج و سبزی و روغن کنجد است ، آزار حیوانات یا کشتن آنها را جائز نمی دانند هر وقت می خواهند غذا بخورند مانند غسل جنابت خود را می شویند، نکاح اقارب در میان آنان ممنوع است مگر اینکه بین زوج و زوجه هفت جد فاصله باشد، شراب نمی خورند و ان را بزرگترین عیب ها می دانند، شراب خوراکی در هندوستان میان مسلمانان نیز سخت زشت شمرده می شود و هر مسلمان که شراب بخورد (هشتاد تازیانه بر او زده درسیاه چال تا سه ماه زندانیش می کنند ودر زندان وی را به جزبرای خوراک باز نمی کنند.» (همان :۶۳۵)
۴-۳-۴-۱۵ رسوم و عادات مردم جزایر مالدیو
مالدیو مقلوب کلمه ای است که مورخان اسلام آن را دیب یا دیبه المهل می خواندند. دیب کلمه ای است سانسکریت به معنی جزیره و مهل یا ماله بزرگترین جزیره از مجمع جزایری است که در طول ۴۷۵ میل از شمال به جنوب به شکل حلقه هایی از جزایر کوچک و جانی (بیش از یک هزار جزیره ) گسترده است.
ابن بطوطه حکایتها از آداب و رسوم مردم این جزایر دارد و درباره آن می گوید:« اهالی این جزایر مردمی درستکار و متدین و مؤمن و دارای نیت صادق می باشند، خوراک شان حلال و دعای شان مستجاب است، اگر یک از این مردم با کسی مواجه شود می گوید:« پروردگار من خدا و پیغمبر من محمد است و من مردی عامی و مسکینم»«بدن آنان خیلی ضعیف است و اصلاً اهل جنگ و نبرد نیستند، شمشیرشان دعا است». (همان :۶۶۵)
بنا به گفته ابن بطوطه مردم ابن جزایر به جای شلوار فوطه ای بر کمر می بستند و بسیار مواظب نظافت خود بودند و از وضیع و شریف همه پا برهنه راه می رفتند کوچه ها تمیز و جارو کرده بود و مردم پاهای خود را در اتاقی مخصوص دم در می شستند و روی حصیر کلفتی که در انجا افکنده بود خشک می کردند و بعد وارد خانه می شدند .
«از مراسم عروسی آنان می گوید:«وقتی مرد می خواهد به خانه زنش برود از در خانه تا در اتاق عروس پارچه های نخی پهن می کنند و در این قسمت از مسیر و از چپ و راست مشت مشت صدف ریخته اند،عروس بر در اتاق منتظر شوهر است که چون به آن محل می رسد پارچه ای بر پای او می افکند این پارچه را خادمین مرد بر می دارند اما اگر عروسی در خانه مرد باشد یعنی عروس را به خانه داماد ببرند این مراسم در آنجا اجرا می شود.»در مورد مراسم سلام شاهی آنان می گوید:«مراسم سلام شاهی نیز همینطور است و باید حتماً در سلام پارچه ای بر پای شاه افکنده شود». (همان :۶۶۶)
در مورد مردم این جزایر گفته است که از وضیع و شریف همه پا برهنه راه می روند و کوچه های آن هاخیلی تمیز و جارو کرده است.(همان :۶۶۷)
زن مالدیوی، به گفته ابن بطوطه در حضور شوهر خود غذا نمی خورد بلکه چون خدمتکار در برابر شوی می نشیند و منتظر می ماند تا او غذای خود رابخورد آنگاه دستهای شوهر را می شوید و غذا را بر می- چیند و می برد.(همان :۶۷۰)
ملکه این جزایر را زنی به نام خدیجه دختر سلطان جلال الدین عمر معرفی می کند. اسم او را رهندی کباد کلاغه قید کرده اند و ظاهراً خدیجه لقب اسلامی وی بوده است.(همان :۶۷۲)
ابن بطوطه از ضیافتی که در این جزایر برای پذیرایی از درویشان حیدری ترتیب داده بود سخن می گوید ، این وراویش از زیارت قدمگاه ( جای پای حضرت آدم ) در سیلان آمده بودند و به شکرانه پذیرایی ابن بطوطه مراسم رقص و سماع انجام دادند و به نمایشهای شگفت مانند در میان آتش رفتن و خوردن آتش پرداختند.(همان :۶۷۸)
۴-۳-۴-۱۶ رسم قدمگاه و بتکده دینور
ابن بطوطه در مورد قدمگاه می گوید جای پای پدر ما آدم در صخره بلند و سیاهی که در محوطه پهناوری واقع است قرار دارد و در پای کوهی که قدمگاه آدم در آنجا است نیز از درختی همیشه سبز به نام «درخت روان» یاد می کند و می گوید این درخت را از آن جهت روان می نامند که هر کس از بالای کوه بنگرد چنان می پندارد که درخت در پایین کوه است و ان که از پایین بنگرد در خت را در قله کوه می بیند.همچنین می گوید: جای پا در روی صخره به شکل یک فرو رفتگی نمودار است و طول آن یازده وجب می باشد. از موضوعات جالبی که درباره آن مطرح می کند این است که مردم چین در قدیم الایام محل انگشت ابهام و اطراف آن را بریده و با خودبه معبدی که در شهر زیتون (تسو-سونک) واقع شده برده اند و از نواحی دور دست به زیارت آن می شتابند. از رسم آن می گوید که روی صخره در همان جای پا نهحفره تراشیده اند که زائرین کفار زرو یاقوت و جواهر در آن می گذارند. فقرا که به مغازه خضر می- رسنداز هم پیشی می جویند تا خود را زودتر به قدمگاه رسانیده این نذرها را تصاحب کنند.ابن بطوطه می- گوید:« در آنجا آدم را «بابا» و حورا « ماما: می نامند»(همان :۶۹۸).
و از رسم دیگر آن می گوید که زائرین سه روز در مغازه خضر می مانند و صبح ها و عصرها به زیارت قدمگاه می روند.
پس از زیارت قدمگاه آدم ابن بطوطه به شهر دینور رفت و بتکده معروف آنجا را دید. در این معبد بزرگ گروهی انبوه در حدود هزار تن از رهمنان و جوکیان بودند . پانصد دختر نیز خود را وقف معبد کرده بودند که شبها در برابر بت به رقص و آواز می پرداختند و آن بتی بود زرین به بالای آدمی که به جای او چشم دو دانه یاقوت درشت در آن تعبیه شده بود. این بتکده ظاهراً تا سال ۱۵۸۷ که به دست پرتغالیها ویران گردید رونق بازار خود را حفظ کرده بود. «این شهر بزرگ در کنار دریا واقع شده است و ساکنین آن از طبقه بازرگانان می باشند بت معروف دینور در این شهر در معبد بزرگی قرار دارد …» ( همان :۶۹۹)
۴-۳-۵ احوال مردم چین
ابن بطوطه بعد از کشور توالسی به چین رسید. در مورد احوال مردم چین و هنرها و مراسم آنان شرح مفصلی می نویسد و در مورد مردم چین می گوید:« کافر و بت پرست می باشند مردگان خود را مانند هندویان می سوزانند، پادشاه چین مغول و از فرزندان چنگیزخان است.»(همان،ج ۲ : ۷۳۴)
همچنین می گوید در هر یک از شهرهای چین مسلمانان به طور مجزا زندگی می کنند و در محله مخصوص خود مساجدی برای اقامه نماز جماعت دارند و با احترام و عزت تمام به سر می برند.مردم چین افرادی راحت طلب و خوش گذران هستند و به خوراک و پوشاک خود اهمیت نمی دهند بلکه، به ظروف طلا و نقره اهمیت زیادی می دهند.
۴-۳-۵-۱ پول های کاغذی که وسیلۀ معاملات است
بنا به قول ابن بطوطه مردم چین معاملات خود را با دینارو درهم انجام نمی دادند. و از پول هایی که به چین می رفت جمع می کردند و سپس آب می کردندو طلا و نقره آن را به شکل شمش در می آوردند. «معاملات آنان روی کاغذ پاره هایی است که هر کدام از آن به اندازۀ یک کف دست می باشد و بر آن علامت مخصوص سلطان نقش شده. هر بیست و پنج قطعه از این کاغذها را یک بالش می نامند که به معنی دینار مرسوم ما است… . »(همان :۷۳۵)
۴-۳-۵-۲ذغال سنگ
ابن بطوطه موضوع جالبی در مورد استفاده از خاک به جای ذغال سنگ می گوید که سنگ مخصوصی را با آن مخلوط می کردند که حرارت این سنگ از ذغال هم بیشتر بود و ظروف چینی را با آن می ساختند.
« مردم چین و ختا به جای ذغال، خاکی را می سوزانند که مانند خاک رس معمول ولایتهای ما است، رنگ آن نیز عیناً رنگ خاک رس است. این خاک را به وسیلۀ فیل ها می آورند و مانند ذغال قطعه قطعه کرده در آتش می سوزانند… ظروف چینی را از همین خاک می سازند.»(همان :۷۳۶)
۴-۳-۵-۳ هنر نقاشی در چین و صورت برداری از سرنشینان کشتی ها
ابن بطوطه هنر و توانمندی مردم چین را می ستاید و از رواج علم و صنعت و هنر آنان می گوید:«مردم چین از لحاظ صنعت بزرگترین و زبر دست ترین ملت ها هستند و این موضوع در همه جا مشهور است و در وصف آنان کتاب ها نوشته شده، در هنر نقاشی نه رومیان و نه دیگران با آنان مقابله نمی توانند کرد چینیان در این هنر بسیار قوی دستند و از شگفتی هایی که آنجا دیدم این بود که هرگز به یکی از شهرهای آن کشور نرفتم مگر آنکه هنگام مراجعت تصویر خود من و همراهانم را در دیوارها و کاغذهایی که در بازارها آویخته بود نقش کرده بودند.»(همان :۷۳۶)
ابن بطوطه می گوید که نقاشان به دستور سلطان مأمور بودند که تصویر مسافران و تازه واردین را بکشند و برای انجام این کار به کاخ می آمدند و بی آنکه آن ها متوجه شوند صورت شان را نقاشی می کردند.ابن بطوطه می گوید:«این رسم در کشور چین هست که هر کسی آنجا بیاید تصویر وی را می کشند چنانکه اگر غریبی مرتکب گناهی شود و بخواهد از آن کشور فرار کند تصویر وی را به تمام شهرها می فرستند و بدین وسیله هر جا باشد او را پیدا می کنند. »(همان :۷۳۷)
به قول ابن جزی: این حکایت شبیه قصه ای است : مورخین از شاپور ذوالاکتاف پادشاه ایران نقل کرده اند که چون به طور ناشناس به روم رفت و در مهمانی قیصر روم حاضر شد تصویر او روی یکی از ظروف بود، یکی از خدام قیصر او را شناخت و گفت این نقش به من می گوید که کسری در همین مجلس با ما نشسته است.
۴-۳-۵-۴ شهر کانتون و بازار کوزه گران در چین کلان و مراسم دفن پادشاه آن
ابن بطوطه در مورد چین کلان می گوید که بزرگترین و بهترین شهرها است و دارای بازارهای زیبا و خوب می باشد. یکی از بزرگترین بازارهای آن بازار کوزه گران است، کاسه های چینی ساخت آنجا را به سایر نقاط چین و به هندوستان و یمن می بردند.(همان :۷۴۱)
همچنین می گوید در هر یک از شهرهای چین شیخ الاسلامی هست که امور مسلمانان مربوط به او است.سرانجام ابن بطوطه به پکن یا خانبالیغ مرکز امپراتوری چین رسید و در خانۀ پیشوای مسلمانان شیخ برهان الدین ساغرچی ملقب به صدر جهان منزل کرد. مردم و پادشاه چین به این شیخ اعتقادی به کمال داشتند. امپراتور چین در آن روزگار طوغان تیمور آخرین نسل چنگیز بود. طوغان تیمور به آداب و رسوم مغول بی اعتنا بود و از سنت چین تبعیت می کرد. طی شورشی که بین امپراتور و پسر عموی او فیروز در می گیرد امپراتور کشته می شود. ابن بطوطه شرح مراسم دفن امپراتور را که با آداب و رسوم مغول مطابقت دارد این گونه آورده است:
«شهر را آئین بستند و بوق ها و شیپور ها نواختند و تایک ماهبه بازی و طرب مشغول بودند. آنگاه جسد خان مقتول را با اجساد صد تن دیگه از مقتولین که جزو بستگان و خانوادۀ او بودند به پایتخت آورده"ناووس” بزرگی که عبارت از دخمه ای زیر زمینی است حفر کردند و آن را با بهترین فرش ها مفروش گردانیده خان را با اسلحۀ او و ظروف زرین و سیمین که در خانه داشت در آن گذاردند، چهارتن از کنیزکان خان را نیز با شش تن از غلامان خاص او با ظروفهای شراب درون مقبره گذاشته در آن را گل گرفتند و سپس چهار اسب را در کنار مقبره قربانی کردند و بر روی آن آویختند.» (همان :۷۵۶)
۴-۳-۶ ایوالاتن و آداب و رسوم مسوفی ها
سرانجام کاروان به ایوالاتن رسید. از سجلماسه تا آنجا دو ماه در راه بودند. ابن بطوطه از شگفتی های آداب و رسوم مسوفه ها حکایت ها دارد. این طوایف اگر چه اسلام آورده بودند لیکن بسیاری از آداب و رسوم و سنت های دیرین خود را نیز نگاه داشته بودند. نظام مادرشاهی در میان آنان حکم فرما بود. ابن بطوطه از شدت گرمای آن شهر گفته و می گوید: «آب شهر از منابعی است که آب باران در زیر ریگ ها تشکیل می- دهد.»
در مورد مسوفی ها می گوید:«وضع این گروه خیلی عجیب و غریب است، در مردهای شان غیرت یافت نمی شود… ولی نکته اینجاست که مسوفی ها مسلمان اند و نماز می گزارند وقفه می خوانند و حافظ قرآن می باشند.»(همان :۷۸۷)
طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی محتوایی سفرنامه ابن بطوطه- فایل ۱۲