تیلور[۱۸] نیز خلاقیت را شکل دادن تجربهها در سازمانبندیهای تازه میداند.(منبع پیشین)
با توجه به اینکه بسیاری از چیزها نو و تازه هستند اما خلاقانه نیستند، پس تازگی نمیتواند به تنهائی مفهوم خلاقیت را توصیف کند. از این نظر محققان به این نتیجه رسیدهاند که عناصر دیگری را در تعریف خلاقیت دخالت دهند. در نتیجه نظریههای معاصر علاوه بر تازگی، متناسب بودن با ارزشها را نیز مد نظر قرار دادهاند. (شمس اسفندآباد، ۱۳۸۹ :۴۹و۲۹)
استین[۱۹] میگوید: خلاقیت فرایندی است که نتیجه آن یک کار تازهای باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع شود. (حسینی،۱۳۸۱: ۳۰)
آمابیل[۲۰] علاوه بر قیود تازگی و ارزشمندی قید جدیدی به تعریف خلاقیت اضافه نموده و بیان میدارد که تفکر خلاق باید از طریق اکتشاف رخ دهد نه از طریق الگوریتم. (حسینی،۱۳۸۱: ۳۰)
خلاقیت میلی ذاتی است که در وجود انسان به ودیعه نهاده شده و انسان مظهر خلاقیت الهی است. (مطهری، ۱۳۷۲ :۲۴۹)
رمز بقای جوامع انسانی را باید در خلاقیت آنها جستوجو کرد. زیرا جوامعی قادر به پیوستن به آینده هستند که خلاق ببینند، خلاق بیندیشند و از تن سپردن به خلاقیتها نهراسند. در دنیای آینده، تعالی انسانها و جوامع با خلاقیت آنان گره خورده است و در عصر انفجار اطلاعات، آینده در دست کسانی است که وامدار خلاقیت باشند.
۲-۳-۱- تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی
خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان. (حقایق،۱۳۸۰). افزایش خلاقیت در سازمانها میتواند به افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینهها، جلوگیری از اتلاف منابع، افزایش رقابت، افزایش کارایی، ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر شود.
۲-۴- مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری
تحقیق در مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن، بیش از یک قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد، ولی انگیزه اساسی برای پژوهش بیشتر در سال ۱۹۵۰ توسط گیلفورد ایجاد گردید. گیلفورد[۲۱] خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسائل) در مقابل تفکر همگرا (دست یافتن به پاسخ صحیح) مترادف میدانست. افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور شده روش های خلاق و جدید را به کار میبرند. برعکس کسانی که از این خصوصیت برخوردار نیستند تفکر همگرا دارند و در فکر و عمل خود از عرف و عادت پیروی میکنند. پس تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه. (شهرآرای - مدنی پور، ۱۳۷۵: ۳۹)
هالت[۲۲] (۱۹۹۸): اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع به عنوان فرآیندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید به کاربرد، وارکینگ[۲۳] نیز توضیح می دهد که: نوآوری هر چیز تجدید نظر شده است که طراحی و به حقیقت درآمده باشد و موقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلندمدت را میسر سازد. به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال و به اجرا رساند.
برای بهرهمند شدن از خلاقیت منجر به نوآوری و دست یافتن به شکوفایی که همانا تحقق هدفهای ترسیم شده سازمانی است. صاحب نظران راهکارهای متعددی را مطرح ساخته اند که برخی از مهمترین آن راهکارها عبارتند از:
۱- ایجاد فضای خلاق؛ فضای محرک خلاقیت به معنی این است که مدیریت باید همیشه آمـاده شـنیدن ایدههای جدید از هر کس در سازمان باشد.
۲- دادن وقت برای خلاقیت؛ موضوعات انحرافی (غیر اصلی ) محیط کار، اغلب مدیران و کارکنان را از خلاق بودن بازمیدارد.
۳- برقراری سیستم پیشنهادات؛ روشهایی برای ارائه پیشنهادات فراهم شود.
- ایجاد واحد مخصوص خلاقیت؛ این گونه واحد وقتشان را صرف یافتن ایدههای جدید برای ارائه خدمات یا ساختن محصول میکنند و گاهی تحقیق محض انجام میدهند.
از آنجایی که رکن اصلی و کلیدی همه سازمانها نیروی انسانی است و نیروی انسانی اسـت که میتواند در موارد فوق ما را یاری دهد تا بدانیم سازمان خلاق و نوآور بستگی تقریباً تامی نسبت به نیروی انسانی دارد.
بنابراین، در یک تعریف کلی میتوان نوآوری را به عنوان هر ایدهای جدید نسبت به یک سازمان و یا یک صنعت و یا یک ملت و یا در جهان تعریف کرد. (خداداد حسینی، ۱۳۷۸ :۱۴۸)
۲-۵- تفاوت خلاقیت و نوآوری
زندگی پیچیده امروزی، هرلحظه در حال نو شدن است و خلاقیت و نوآوری، ضرورت استمرار زندگی فعال. انسان برای خلق نشاط و پویایی در زندگی نیازمند نوآوری و ابتکار است تا انگیزه تنوع طلبی خود را ارضاء کند. جامعه انسانی برای زنده ماندن و گریز از مرگ و ایستایی به تحول و نوآوری نیاز دارد.
اگرچه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده میشود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید به طور جدا مدنظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانهای هستند (مهر[۲۴]، ۱۹۶۹) خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد، در حالی که نوآوری دلالت برآوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد. (دیویس[۲۵]، ۱۹۶۹)
نظرات بسیاری در مورد ماهیت و تفاوتهای اساسی این واژه ها ابراز شده، نویسندگانی ن
یز معتقدند که:
- نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش های جدید عملیات است. (رابینز[۲۶]، ۱۹۹۱)
- تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوری اتخاذ ایدههایی است که برای سازمان جدید است. بنابراین، تمام نوآوریها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها، نوآوری نیستند. (ریچارد، ال، داف[۲۷] ، ۱۹۹۲)
براساس این تعاریف، خلاقیت لازمه نوآوری است. تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت است. اگرچه در عمل نمیتوان این دو را از هم متمایز ساخت ولی میتوان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوریهاست. خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است و تا اندیشهای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید درآید زمانی طولانی می گذرد و تلاشها و کوششهای بسیار به عمل میآید. گاهی ایده و اندیشهای نو از ذهن فرد میتراود و در سالهای بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی میگردد.(الوانی، ۱۳۷۲: ۲۲۳-۲۲۴)
معمولاً برخی از مطالعات انجام شده در این حوزه، بین دو مفهوم خلاقیت و نوآوری تفاوتی قائل نمیشوند و از آنجا که در کُنه هر دو مفهوم ویژگی تازگی و نو بودن قرار دارد، هر دو را در یک معنی و مترادف هم بکار میبرند. در حالی که با دقت در معنای هر دو اصطلاح مشاهده میکنیم که تفاوت ماهوی بین خلاقیت و نوآوری وجود دارد.
نوآوری به کارگیری ایدههای جدید ناشی از خلاقیت است که میتواند یک محصول جدید، خدمت جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد. )جورج جی. گاردون[۲۸]، ۱۹۹۲: ۷۸۵)
باید بین خلاقیت و نوآوری فرق قائل شد، معمولاً واژه خلاقیت به توانائی و قدرت فرد در ارائه ایدههای نوین(فکر های سازنده) اطلاق میشود. از سوی دیگر، معمولاً نوآوری به معنی استفاده از این ایدهها میباشد. در یک سازمان این به معنی یک کالای جدید، یک خدمت جدید یا یک راه جدید برای انجام دادن کارهاست. اگرچه بحث نوآوری حول محور خلاقیت مطرح شود. (کونتز، هارولد[۲۹]،۲۰۰۶: ۱۵۵)
خلاقیت باید بر اهداف سازمان تمرکز یابد و همانند یک قیف برای نوآوری عمل کند به این معنی که نوآوری محتملترین ایدهها را برگزیده و آنها را مورد آزمایش و بررسی قرار میدهد. (اسلون، پائول[۳۰]،۲۰۰۳: ۷)
۲-۶- منشا خلاقیت
یکی از مهم ترین موضوعاتی که میتوان در زمینه خلاقیت مطرح نمود این است که خاستگاه و منشا خلاقیت چیست؟ بر این اساس در این قسمت مهمترین منابع منشا خلاقیت از دیدگاه صاحب نظران مورد بررسی قرار می گیرد.
۱- اطلاعات ذهنی:
بنابر نظر افلاطون هر یک از اعضای جهان مادی دارای یک همتای انتزاعی تحت عنوان ایده یا اندیشه است که علت آن شی به حساب میآید. همه انسانها در ذهن خود دانش کاملی از همه اندیشههایی که جهان را میسازند در اختیار دارند بنابراین ذهن انسان تصویری از جهان است. بر این اساس تمامی دانش و افکار جدید یادآوری تجاربی است که روح ما در آسمانی که فراسوی آسمانهاست داشته است. به پیروی از افلاطون، فلاسفهای چون رنه دکارت و ایمانوئل کانت معتقدند که منشا ایدههای تازه ذهن میباشد.
۲- اطلاعات حسی:
ارسطو یکی از شاگردان افلاطون بود که ابتدا نظرات او را دقیقا پذیرفت اما بعدها به مخالفت با آنها برخاست. بر عکس نظر افلاطون، ارسطو بر این عقیده است که منبع افکار و اندیشههای جدید اطلاعات حسی است که از طریق حواس پنجگانه به واسطه تعامل با محیط تجربه و کسب میشوند. به پیروی از ارسطو فیلسوفانی چون هابز و برکلی معتقدند که منشا ایدههای جدید اطلاعات حسی و تجربه میباشد. (هرگنهان و السون[۳۱]، ۱۹۹۳)