در اطیب البیان آمده است، که انداد شامل شرکایی است،که برای خدا قراردادند،از بت ها وغیر آنها.[۱۱۷] وعلامه بر این نظراست،که اندادجمع “ند” به معنای مثل وشریک است وشامل شرکایی می شود، که درربوبیت والوهیت مثل خدا باشند.[۱۱۸]
این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شدهاست،در حدیث معنای “ند"را با ذکر عنوان امثالی ازبت ها،که بت پرستان آن زمان می پرستیدند،و هم چنین پرستش شیطان وطاغوت روشن می سازد،و آن را تعمیم به عبادت هر معبود باطلی می دهد، وبا این شهادت وگواهی دادن یکتای خداوند را تایید مینماید، وربوبیت والوهیت غیرخداوند را باطل می کند.
۲-۱-۲۴-نبذ
باب ذال که مولف کلمه “نبذ” رابه معنای کناره گرفتن وگوشه گیری گرفته است.[۱۱۹]
آیهی آورده شده دراین قسمت، عبارت است از:«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا» (مریم/۱۶)« در این کتاب مریم را یاد کن، آن گاه که از خاندان خویش به مکانى رو به سوى برآمدن آفتاب دورى گزید.» حدیثی که، ذیل آورده شده، عبارت است از: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)قَالَ اللَّهُ عَزَّوَ جَلَّ قَدْ نَابَذَنِی مَنْ أَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن.[۱۲۰] خدا عزوجل فرموده:هر که بنده مومنم را خوار کند، آشکارا به جنگ با من برخاسته است.
این حدیث بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ودر تفسیرآیهی مورد نظر نیست.
۲-۱-۲۵- اجر
مولف بیان داشته است،که واژه اجربه معنای جزای عمل وپاداش است.[۱۲۱] آیهی آورده شده،در این قسمت عبارت است از: « قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ» (قصص/۲۷) «گفت که من می خواهم، تزویج کنم به تو یکى از این دو دخترم را،برای آنکه اجیر شوى مرا هشت سال، پس اگر تمام کردى ده سال را پس از نزد تست، و نمى خواهم که سخت گیرم بر تو به زودى مىبینى مرا به خواست خدا از شایستگان.»
حدیثی که در ذیل آیهی، بیان شده،عبارت است از: عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَدِّ الْوَجْهِ الَّذِی یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یُوَضَّأَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْوَجْهُ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِغَسْلِهِ الَّذِی لَایَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَزِیدَ عَلَیْهِ وَ لَا یَنْقُصَ مِنْهُ إِنْ زَادَ عَلَیْهِ لَمْ یُؤْجَرْ وَ إِنْ نَقَصَ مِنْهُ أَثِمَ مَا دَارَتْ عَلَیْهِ السَّبَّابَهُ وَ الْوُسْطَى وَ الْإِبْهَامُ مِنْ قُصَاصِ الرَّأْسِ إِلَى الذَّقَنِ وَ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ الْإِصْبَعَانِ مِنَ الْوَجْهِ مُسْتَدِیراً فَهُوَ مِنَ الْوَجْهِ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ الْوَجْهِ قُلْتُ الصُّدْغُ لَیْسَ مِنَ الْوَجْهِ قَالَ لا.[۱۲۲]به ابو جعفر باقر (علیه السلام) گفتم: بفرمایید،که گردى صورت آن مقدارى که باید شست، و خدا به شستن آن فرمان داده،تا کجا است؟ ابو جعفر گفت: گردى صورتت، از آن حدى که خدا فرموده ،و باید شسته شود،نه کمتر و نهبیشتر؛ که اگر بیشتر بشوید پاداشى نداردو اگر کمتر بشوید خطا کرده است، همان مقدارى است که موقع شستن و دست کشیدن انگشت شهادت و انگشت وسط و انگشت شست بر روى آن مىچرخد؛ و به عبارت دیگر: از بالاى صورت آن قسمتى که موى سر چیده مىشود، تا زیر چانه و از دو طرف صورت، هر مقدارى که دو انگشت شست و انگشت وسط بر روى آن مىچرخد، جز صورت است، و ما بقى جز صورت نیست من گفتم: بنا گوش از صورت نیست؟ابو جعفر(علیه السلام) گفت: نه.
در مفردات راغب آمده است، که اجربه معنای مزد وپاداشی است که به کار تعلق گیردچه کار دنیوی وچه کار اخروی.[۱۲۳]
این حدیث که براساس اشتقاق لفظ بیان شده است،معنای اجر رادر باب شستن اعضای وضو بیان می کندوبیان می داردکه، هر عملی مترتب بر احر وپادا ش است؛ و اگر عملی غیر ازآنچه در سنت آورده شده است عمل شود، اجر وپاداشی بر آن تعلق نمی گیردو هم چنین معنای اجیر را که در آیه آورده شده است، بیان می دارد؛ این که حضرت شعیب یکی از دختران خود رابه حضرت موسی تزویج کرد؛واز وی در خواست هشت سال کار را کرد،در واقع یک نوع قرار داد بست، وبا این مضمون می توان گفت که هر عملی مترتب بر یک اجر وپاداش است، که اگرعملی انجام نشود، منفعتی بر آن تعلق نمی گیرد.
۲-۱-۲۶-بذر
مولف براین عقیده است که، واژه بذر به معنای پخش کردن در غیر آن چه خدا حلال کرده، است.[۱۲۴] آیهی که مولف برای بیان واژه بیان داشته است،عبارت است از:«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِوَکانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُورا»(اسرا/۲۷) «اسرافکاران با شیاطین برادرند،و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بود».
حدیثی که در ذیل آیهی بالا آورده شده است، عبارت است از: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) طُوبَى لِعَبْدٍ نُوَمَهٍ عَرَفَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ النَّاسُ أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الْهُدَى- وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ یَنْجَلِی عَنْهُمْ کُلُّ فِتْنَهٍ مُظْلِمَهٍ لَیْسُوا بِالْمَذَایِیعِ الْبُذُرِ وَ لَا بِالْجُفَاهِ الْمُرَاءِین.[۱۲۵]رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود: خوشا حال بنده گمنامى که خدا او را شناسد، و مردم او را نشناسند این- ها چراغهاى هدایت و چشمههاى دانشند، هر فتنه تاریک و سختى از برکت آنها برطرف شود، آنها نه فاشکننده و پخشکننده اسرارند، و نه خشن و ریاکار.
درمفردات آمده است که، تبذیر به معنای تفریق کردن وپخش کردن چیزی است اصلش ازریختن وپاشیدن بذر است، که بطور استعاره به معنای پخش کردن بیهوده مال آمده است.[۱۲۶] وهم چنین مولف معجم مقاییس اللغه بر این باور است، که بذربه معنای پخش و پراکنده کردن چیزی است.[۱۲۷]
علامه این چنین آورده است،که وجه تفسیر مبذرین واسرافکاران با شیطانها این باشد،که هر دوی آنها از نظر سنخیت و ملازمت،ماننددو برادرمهربان اند،وهمیشه باهم اند.[۱۲۸]
این حدیث که بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است، بذررابه عنوان صفت اشخاصی بیان میکندکه،خداوند آنهارا بوسیله فضایل اخلاقی ایشان می شناسد، وآنها همواره در بین مردم گمنامند،وایشانپخشکنندهاسرارمردم نیستند،وهم چنانکه میدانیم دربذرپاشی بذرهاییکهپاشیده شده اند،رشدمی کنند؛و بذرهرماده باعث گسترش جنس آن ماده می- شودودر این حدیث با بیانی زیبا،نشر و گسترش اسرار مردم را که خود سبب ریختن آبروی افراد وتفرق وجدایی در بین افراد می شود، بیان می داردو هم چنین در آیه بیان می- دارد،که کسی که اسراف کار است ملازم شیطان است، که نتیجه ی آن کفر و ناسپاسی نسبت به خدا وند است و این اسراف درهر امری می تواند باشد.
۲-۱-۲۷-حظر
مولفبراین نظراست،که کلمه حظر به معنای منع شده است،وحظیره کسی است که آغل برای شتر درست می کند، برای اینکه از گرما وسرما حفظ شود.[۱۲۹]آیهای که در این باب آمده،عبارت است از:« کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً» (اسرا/۲۰)«همه راچهآنگروه را و چه این گروه را از عطاى پروردگارت پى درپى خواهیم داد، زیرا عطاى پروردگارت را از کسى باز ندارند».
حدیثی که در ذیل آیهی بالا بیان شده،عبارت است از: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاعٌ وَ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِی وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِی مَعِی فِی حَظِیرَهِ الْقُدْس.[۱۳۰] و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: آب وضو یکمدّ است و آب غسل یک صاع و در آتیه نزدیک پس از من گروههایى خواهندآمد،که این مقدار آب را اندک شمارند، و آن جماعت بر خلاف سنّت من هستند، و هر که استوار و پا بر جا بر سنّت من است، در حظیره قدس (بهشت) با من خواهد بود.
این حدیث با معنایی دیگردربیان مفهوم حظرمعنای آن را بسط داده است، وبر اساس اشتقاق لفظ در ذیل آیه بیان شده است، و درصدد تفسیرآیه مورد نظر نیست.
۲-۱-۲۸-ضمر
طریحی بیان داشته استکه واژه “ضمر” که، کلمه ضامر از این ریشه است، به معنای شتر لاغر اندام است.[۱۳۱] آیهی آورده شده، در این قسمت عبارت است از: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ » (حج/۲۷)«و در میان مردم به (اداء مناسک) حج اعلام کن، تا خلق پیاده و سواره بر شتران لاغر اندام تیزرو از هر راه دور به سوى تو جمع آیند.»
حدیث آورده شده،عبارت است از: أَلَا وَ إِنَّ الْمِضْمَارَ الْیَوْمَ وَ السِّبَاقَ غَداً .[۱۳۲] -بهوش باشید، که امروز وقت آماده شدن و فردا روز مسابقه است.
درمفردات آمده است که ضامر شتر لاغر اندامی است، که لاغریش بر اثر کار باشد نه لاغری طبیعی، و مضمار مکان اسب دوانی وتمرین کردن اسب است.[۱۳۳]
این حدیث که بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده،استعاره آورده شده است برای بیان عمل، که این دنیا مکان عمل و تلاش است؛ مانند اسبی که برای مسابقات، تمرین وپرداخته شود؛وانسان تا درتوان دارد باید عمل کند،وفردا که روز قیامتاستپایان این عمل و مسابقه است.
۲-۱-۲۹- غور
مولفبراین عقیده است،که کلمه غورکه واژه مغارات ازاین ریشه است،به معنای موضعی که انسان در آن فرو می رود، وخود را پوشیده وپنهان می دارد، است.[۱۳۴] آیهی آورده شده، درذیل واژه عبارت است از:« لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونی»(توبه /۵۷)« اگر پناهگاه یا نهانگاه یا گریزگاهى مىیافتند، شتابان بدان سو رو مىکردند.»
حدیثی که در ذیل آیهی بالا آمده است، عبارت است از: عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَقُولُ بِالْعَقْلِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْحِکْمَهِ وَ بِالْحِکْمَهِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْعَقْلِ وَ بِحُسْنِ السِّیَاسَهِ یَکُونُ الْأَدَبُ الصَّالِحُ.[۱۳۵]- امیرمومنان(علیه السلام) مىفرمود: با خردعمق حکمت را بیرون توان کشید،و با حکمت عمق عقل را،حسن سیاست مایه ادب شایسته است.
این حدیث که، بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است،بدست آوردن نهان حکمت توسط عقل و همچنین بدست آوردن نهان عقل، توسط حکمت را بیان می دارد،و هم چنین ملازم وهمراه بودن این دو، که اگر یکی نباشد،دیگری حاصل نخواهد شد.
۲-۱-۳۰-فزز
واژه فزز که به معنای ترساندن و جلب کردن،بیان شده است.[۱۳۶] آیهی آورده شده در این قسمت، عبارت است از: «وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْها وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلِیلاً»(اسرا/۷۶)«و نزدیک بود،که تو را از این سرزمین برکنندتا از آنجا آوارهات سازند،و خود پس از تو جز اندک زمانى نمىماندند.»
حدیثی که در ذیل آیه آمده،عبارت است از: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِنَّ قُلُوبَ الْجُهَّالِ تَسْتَفِزُّهَا الْأَطْمَاعُ وَ تَرْتَهِنُهَا الْمُنَى وَ تَسْتَعْلِقُهَا الْخَدَائِع[۱۳۷]-امیر المومنین (علیه السّلام) فرمود:دلهاى نادانان را طمعها از جا برمیکنند،و آرزوهاى بىجا درگروشان میگذارندو نیرنگ ها بدامشان می اندازند.
علامه درتفسیر المیزان،بیان داشته است،که استفزاز به معنای سوق دادن و حرکت خفیف و آسان است.[۱۳۸]
حدیث بیان کننده معناییمجازی است،که طمع بر دل افراد نادان تاثیر فراوانی دارد،وافراد نادان چقدر دلهای آنان تحت گرو طمع است؛طریحی این حدیث را بر اساس اشتقاق لفظی بیان کرده است.
۲-۱-۳۱-خفف
طریحی براین عقیده است،که کلمه خفف به معنای آسانی است.[۱۳۹] آیهی آورده شده عبارت است از:« انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ » (توبه/۴۱)« به جنگ بروید،خواه بر شما آسان باشد،خواه دشوار و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کنید، اگر بدانید خیر شما در این است.»
حدیثی که درذیل آیهی بالا آمده،به این شرح است: وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاه[۱۴۰] . امام صادق (علیه السّلام) فرمود: همانا شفاعت ما خاندان سبک شمارنده نماز را در بر نمی گیرد، و به او نمیرسد،و شامل حال او نخواهد شد.
علامه بیان داشته است که، ثقل درآیه شریفه به قرینه مقام کنایه است، از موانعی که نگذارد انسان به جهاد برای خدا بیرون رود، اعم از هر مانعی باشد، مثل مشاغل و علاقه به فرزند،و در مقابل منظور از “خفت به معنای: سبکباری” این است، که هیچ یک از این موارد مانع او نباشد.[۱۴۱]
این حدیث که بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است،بیان می دارد هر آنچه که مانع شود، انسان نماز را سبک به شمارد و انجام ندهد، مشمول این حدیث است، و خفف کنایه از سبک شمردن نماز است.
۲-۱-۳۲-عجف
طریحی بیانداشتهکه،کلمهعجف شتریاست که،به نهایت لاغری رسیده باشد.[۱۴۲] آیه- ای که دراین قسمت آمده، عبارت است از: « وَ قالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُءْیایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ» (یوسف/۴۳) «پادشاه گفت: در خواب هفت گاو فربه را دیدهام، که آنها را هفت گاو لاغر مىخورند،و هفت خوشه سبز دیدم و هفت خوشه خشک، اى خاصگانمنخواب مرا تعبیر کنید،اگر تعبیر خواب مىدانید.»
حدیث آورده شده،عبارت است از:وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا یُضَحَّى بِعَرْجَاءَ بَیِّنٍ عَرَجُهَا وَ لَا بِالْعَوْرَاءِ بَیِّنٍ عَوَرُهَا وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ وَ لَا بِالْجَرْبَاءِ وَ لَا بِالْجَدْعَاءِ وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ وَ هِیَ الْمَکْسُورَهُ الْقَرْنِ وَ الْجَدْعَاءُ الْمَقْطُوعَهُ الْأُذُن.[۱۴۳]-و رسول خدا (صلّىاللَّه علیه و آله) فرمود:حیوان لنگىکهآثار لنگیش آشکار باشد،و نابینایى که کوریش نمودارباشدو حیوان لاغر و مبتلا به جرب و گوش بریده، و گوش شکافته و شاخ شکسته قربانى نمی شود.
طبرسی براین نظراست، که عجف به معنای لاغر و جمع آن عجاف است.[۱۴۴]
این حدیث که،براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ویژگیهای حیوان مورد قربانی را بیان میدارد.
۲-۱-۳۳-سلق
مولف بیان داشته است،که کلمه سلق به معنای گستاخی با زبان است.[۱۴۵] آیهی آورده شده،دراین قسمت عبارت است از: « أَشِحَّهً عَلَیْکُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَهٍ حِدادٍ أَشِحَّهً عَلَى الْخَیْرِ أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً » (احزاب/۱۹) « (در حالى که بمعاونت)با شما بخیلانند و چون ترس از دشمن بیایید،مىبینى ایشان را که بسوى تونگاه می کنند،در حالى که چشمایشان (در حدقه بچپ و راست) میگردد، مانند گردیدن چشم کسى که از سکرات مرگ بیهوش شده و چون ترس از میان برود، شما را با زبانهاى تیز برنجانند، در حالى که بر غنیمت بخیلانند این گروه ایمان نیاوردهاند، در نتیجه خدا کردار ایشان را تباه گردانیده است، و این تباه کردن بر خدا آسان است.»
حدیثیکه درذیل آیهی بالاآورده شده،عبارت است از:عن جابر قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لیس منا من سلق و لا خرق و لا حلق.[۱۴۶] یعنى زنان مسلمان و مردان مسلمان نبایستى در مصیبتها ناله و شیون سر دهند، و نباید به صورت خود بزنند و زنان نبایستى با شیون موى خود برکنند، و بر سر و صورت خود بزنند.
نگارش پایان نامه درباره :روش شناسی مجمع البحرین طریحی در بکار گیری روایات- فایل ۷