آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



قواعد جمع قاعده و قاعده به معانی مختلف از جمله به «پایه، اساس و بنیاد» به کار رفته است.[۲۲] «قواعد البیت» نیز به پایه های خانه معنا شده است.[۲۳] این واژه سه بار در قرآن به کار رفته است[۲۴] از جمله در آیه(وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ)[۲۵] «و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه‏هاى خانه [کعبه] را بالا مى‏بردند»که به همان معنای پایه و اساس به کار رفته است.
صاحب قواعد التفسیر قاعده را به معنای حکم کلی ای می داند که به وسیله آن احکام جزئیاتش شناخته می شود: «هی حکم کلی یتعرف به علی احکام جزئیاته»[۲۶]
برخى نیز گفته اند: قاعده در اصطلاح به معناى ضابطه است و آن امرى کلى منطبق بر تمامى جزئیات است.« القاعده: فى الاصْطِلَاحِ بِمَعْنَى الضَّابِطِ وَ هِىَ الْأَمْرُ الکُلِّىُّ الْمُنْطَبِقُ عَلَى جَمِیعِ جُزْئِیَّاتِهِ.»[۲۷] جرجانى نیز در تعریف آن «امر کلى» را به «قضیه کلى» تغییر داده و گفته است: «إن القاعده هی قضیه کلیه منطبقه على جمیع جزئیاتها»[۲۸]
با توجه به مطالب فوق روشن می شود گر چه این تعاریف تفاوت اندکی با هم دارند اما در همه آن ها یک ویژگی یعنی «کلی بودن قاعده» بیان شده است.
۲-۴- تعریف قواعد تفسیر
قواعد تفسیر عنوان مرکبی است؛ از این رو تعاریف گوناگونی از آن در کتبی که در زمینه قواعد تفسیر تالیف شده، ارائه شده است.
خالد بن عثمان صاحب کتاب «قواعد التفسیر» آن را این گونه تعریف کرده است:
«هی الاحکام الکلیه التی یتوصل بها الی استنباط معانی القرآن العظیم و معرفه کیفیه الاستفاده منها.»[۲۹] ؛ قواعد تفسیر احکامى کلى هستند که به وسیله آن ها استنباط معانى قرآن عظیم و شناخت چگونگى استفاده از آن ها به دست مى آید.
وی سپس یاد آور می شود که قواعد تفسیر، جزئی از علوم قرآن به شمار می رود ولی گاهی به همه علوم قرآن «قواعد تفسیر» گفته می شود که از باب اطلاق جزء بر کل است یا اینکه به سبب آن است که در کتب علوم قرآن قواعد زیادی از تفسیر موجود است.[۳۰]
برخی نیز قواعد تفسیر را قضیه اى کلى می دانند که استنباط معانى قرآن با آن حاصل مى شود.[۳۱]
عبد الرحمن العک نیز در کتاب«اصول التفسیر و قواعده» قواعد تفسیر را جزئی از اصول تفسیر می داند و می نویسد:
«علم اصول التفسیر عند اصولیین هو ما یبنی علیه التفسیر حسب قواعده و مناهجه.»[۳۲]؛ علم اصول تفسیر نزد دانشمندان علم اصول آن چیزی است که تفسیر بر حسب قواعد و روش هایش بر آن استوار می شود.
صاحب کتاب«روش شناسی تفسیر قرآن» که فصل دوم کتاب خود را به قواعد تفسیر اختصاص داده است، نیز در رابطه با قواعد تفسیر چنین می نویسد:
«هر کس بخواهد به تفسیر آیات کریمه و فهم مراد خدای متعال از آن بپردازد نیازمند آن است که قواعد متنی را بر مبنای بدیهیات عقلی و قطعیات و مسلمات شرعی و ارتکازات عقلایی، برای تفسیر شناسایی کند و شیوه تفسیر خود را بر آن استوار نماید، تا هم شیوه تفسیری او بی مبنا و استحسانی نباشد و هم در موارد اختلاف، انتخاب او بی ملاک و گزاف نباشد و هم با رعایت آن قواعد، خطاهای تفسیری وی کاهش یافته و به مراد واقعی خدای متعال بیش از دیگران دست یابد…. قواعد تفسیر بخش مهمی بلکه مهمترین بخش از اصول تفسیر را تشکیل می دهد.[۳۳]»
پایان نامه - مقاله - پروژه
ایشان در ادامه نسبت این قواعد به تفسیر را مانند نسبت علم منطق با اندیشه و استدلال و نسبت اصول فقه با علم فقه می دانند و رعایت آن ها توسط مفسّر را سبب کاهش خطاهای تفسیری و نزدیک شدن به مراد واقعی خدای تعالی می دانند.
باتوجه به این مطالب مشخص می شود که ایشان در این تعریف مانند صاحب اصول التفسیر، قواعد تفسیر را بخشی از اصول تفسیر می دانند امّا همین دانشمند معاصر قرآن در تعریف دیگری که از قواعد تفسیر در جای دیگر دارند آن را جدای از اصول تفسیر دانسته اند و می نویسند:
«با توجه به اینکه یکى از معانى لغوى قاعده، اساس (پى و پایه) است مى توان گفت که قواعد تفسیر، معرفت ها و دیدگاه هایى اند که اساس و پایه تفسیرند و تفسیر بر آن ها مبتنى مى شود؛ ولى اشکال این تعریف ها این است که اصول و مبانى تفسیر را نیز شامل مى شوند و قواعد با اصول و مبانى تفسیر تداخل پیدا مى کنند، زیرا اصول و مبانى تفسیر نیز معرفت ها و دیدگاه هایى اند که تفسیر بر آن ها مبتنى مى شود و قاعده اى که براى تحصیل حجت بر کشف مراد خداى متعال از آیات تبیین شده است بر اصول و مبانى تفسیر نیز صادق است، پس اگر بخواهیم قواعد را به گونه اى تعریف کنیم که از مبانى و اصول جدا شود، با توجه به اینکه قاعده در لغت به معناى ضابطه و قانون نیز آمده بهتر است آن را چنین تعریف کنیم: قواعد تفسیر، دستورالعمل هایى کلى براى تفسیر قرآن مبتنى بر مبانى متقن عقلى، نقلى و عقلایى اند که رعایت آن ها تفسیر را ضابطه مند مى کند و خطا و انحراف در فهم معنا را کاهش مى دهد. طبق این تعریف، معرفت ها و دیدگاه هایى که مبناى تفسیرند اگر دستورالعمل نباشند و ویژگى دستورى نداشته باشند قواعد تفسیر نیستند، بلکه مبانى یا اصول تفسیرند.»[۳۴]
با توجه به مطالب فوق روشن می شود در تعاریفی که ابتدا برای قواعد تفسیر بیان شد اولاً تنها به ذکر این نکته پرداخته شده بود که قواعد تفسیر احکام کلی ای هستند که وسیله استنباط معانی قرآن قرار می گیرند و ثانیاً به ذکر تعریفی جداگانه برای قواعد تفسیر نپرداخته اند و آن را ذیل اصول تفسیر تعریف کرده اند، در نتیجه تعاریف جامع و کاملی برای قواعد تفسیر نیستند. اما تعریف اخیر به دلیل این که اولاً قواعد تفسیر را جدای از اصول و مبانی تفسیر دانسته و جداگانه به تعریف آن پرداخته است و ثانیاً به خواستگاه قواعد تفسیر نیز اشاره کرده و آن را مبتنی بر مبانی متقن عقلی، نقلی و عقلایی می داند، تعریف جامع تر و بهتری برای قواعد تفسیر است.
۲-۵- انواع قواعد تفسیر
تقسیمات مختلفی در مورد انواع قواعد تفسیر صورت گرفته است و هر کدام از صاحبان قواعد تفسیر در کتب خود به ذکر انواعی از این قواعد پرداخته و آن ها را با آیات قرآن تطبیق داده اند.
خالد بن عثمان در کتاب «قواعد التفسیر» ۳۸۰ قاعده را برشمرده است و این قواعد را در ۲۱ مورد دسته بندی کرده و در هر دسته چند قاعده را گنجانده است. وی ابتدا به توضیح قاعده می پردازد و سپس آن را با آیات قرآن تطبیق می دهد.[۳۵]
خالد عبدالرحمن عک –همانطور که قبلاً هم اشاره شد- در کتاب «اصول التفسیر و قواعده» مبانی تفسیر را از قواعد جدا کرده و قواعد تفسیر را در ۵ بخش تقسیم کرده است. قواعد تفسیر در روش عقلی و نقلی، قواعد تفسیر در بیان دلالت های نظم و چینش قرآنی، قواعد تفسیر در حالت روشن بودن معانی الفاظ قرآنی، قواعد تفسیر در حالت شمول معانی الفاظ قرآنی و قواعد تفسیر در ضوابط و قوانین الفاظ قرآنی، عنوان پنج بخش قواعد تفسیر در این کتاب است. وی در هر بخش چند فصل گنجانده و هر فصل نیز به نوبه خود شامل چندین قاعده می شود.[۳۶]
عبد الرحمن بن ناصر سعدی در کتاب «القواعد الحسان لتفسیر القرآن» ۷۰ قاعده را بیان کرده است و در هر قاعده مثال هایی از قرآن بیان می کند. وی در برخی قواعد بدون ذکر عنوان و یا نامی برای قاعده به بررسی آن پرداخته است.[۳۷]
صاحب کتاب «روش شناسی تفسیر قرآن» نیز که در فصل دوم کتاب خود انواع قواعد تفسیر را بیان می کند به ذکر هفت قاعده کلی از این قواعد بسنده کرده است. این قواعد عبارتند از: قاعده در نظر گرفتن قرائت صحیح، قاعده توجه به مفاهیم کلمات در زمان نزول، قاعده در نظر گرفتن قواعد ادبیات عرب، قاعده در نظر گرفتن قراین، قاعده مبنا بودن«علم» و «علمی»، قاعده در نظر گرفتن انواع دلالت ها و قاعده احتراز از ذکر بطون برای آیات.[۳۸]
ما در این پژوهش رعایت قواعد تفسیر در منهج الصادقین را براساس کتاب اخیر(روش شناسی تفسیر قرآن) بررسی کرده و این تفسیر را از حیث رعایت قواعد تفسیر ذکر شده در این کتاب مورد بررسی قرار می دهیم تا میزان رعایت این قواعد در تفسیر منهج الصادقین مشخص شود.
فصل دوم: نگاهی به زندگی ملا فتح الله و تفسیر منهج الصادقین
الف: زیست نامه ملا فتح الله کاشانی
ولادت و رشد
ملا فتح الله کاشانی مفسّر بزرگ، فقیه و متکلم دوره صفوی و فرزند ملا شکرالله کاشانی است وی در یکی از دهه های نخست قرن دهم هجری در کاشان به دنیا آمد و از علمای دولت شاه طهماسب صفوی است[۳۹] در کتب تراجم از این شخصیت بزرگ با عناوین گوناگونی چون المولی المفسّر[۴۰] اکابر علما، محقق، متبحّر در تمام علوم دینی[۴۱] فقیه، متکلم، عالم کامل جلیل[۴۲] عالم به لغات و ادبیات عرب[۴۳] و … یاد شده است.
پدرش ملا شکرالله نیز از علمای آن دوران بود، ملا فتح الله در خانواده ای مذهبی رشد یافت و تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش نزد پدر و دیگر بزرگان آن دریار به اتمام رسانید. ملا فتح الله بعد از رشد و ازدواج، با فقر و نداری زندگی را می گذراند. دوران حیات وی یعنی حدود سال های ۹۰۰ تا ۹۸۸ مصادف با پادشاهی سه پادشاه صفوی به نام های شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه اسماعیل دوم بوده است.
کتاب های تاریخ و تراجم از چگونگی زندگی، خانواده و فرزندان ملا فتح الله سخن نگفته اند برخی علت ناشناختگی وی را به دلیل روحیه زهد گرایی، انزواطلبی و فقر او دانسته اند.
ملا حبیب الله کاشانی می نویسد: «من کسی را ندیدم که به احوال او در میان علما اشاره کند ….آن چه شایسته شگفتی است این است که چنین فاضل کاملی چگونه ممکن است حالش از علما مخفی بماند و در شمار فضلاء از او یاد نشود ….انگیزه ناشناخته ماندن وی فقر و نداری اوست»[۴۴]
احتمال دیگری که در ناشناخته ماندن ملا فتح الله کاشانی وجود دارد ممکن است فاصله تاریخی زیاد وی باشد.
اظهارات آیت الله ابوالحسن شعرانی در مقدمه بر تفسیر منهج الصادقین، ما را به فرزندان و نوادگان با واسطه ملا فتح الله راهنمایی می کند. وی در مقدمه بر تفسیر منهج الصادقین می نویسد: «در آخر کتابی مختصر از کتب خانواده ما، جد هفتم این حقیر ملا فتح الله، اجازه روایت این کتاب را به میرزا حسن نام، از اولاد ملا صالح مازندرانی داده است و اسناد خود را به ملا فتح الله صاحب تفسیر می رساند و این نسخه را تبرکاً نگه می داشتند.»[۴۵]
با توجه به این اظهارات می توان چنین نتیجه گرفت که ملا صالح مازندرانی از اجداد آیت الله شعرانی و از فرزندان چند نسل بعد ملا فتح الله کاشانی بوده است.
علاوه بر این در تبار نامه آیت الله شعرانی که در مجله نور علم به چاپ رسیده است این چنین آمده است:«میرزا ابوالحسن تهرانی، فرزند محمد،….و از نوادگان ملا فتح الله کاشانی»[۴۶]
استادان
ملا فتح الله نزد استادان مختلفی کسب علم کرده است که مشهورترین آن ها علی بن حسن زواره ای است که در علوم قرآنی استاد بوده، است. وی از علمای قرن دهم و از شاگردان سید غیاث الدین جمشید متوفی۹۸۸ ه.ق و محقق کرکی بوده و تفسیری به نام ترجمه الخواص دارد که به تفسیر زواره ای معروف است و به تصریح خودش آن را با توجه به تفسیر مواهب علیه واعظ کاشفی نگاشته است.[۴۷]
وی در سال ۹۴۶ه.ق از تالیف این تفسیر فراغت یافته است که بر اساس حساب ابجد مطابق عدد «فضل آله» می باشد.[۴۸]
ملا فتح الله با واسطه استادش از شیخ علی کرکی و ضیاء الدین محمد بن محمود از مقدس اردبیلی نیز روایت کرده است.«و او شاگرد مفسّر بزرگ ابو الحسن علی بن حسن زواری بوده که به واسطه او از شیخ علی کرکی و همچنین از ضیاء الدین محمد بن محمود از مقدس اردبیلی روایت کرده است.[۴۹]»
مرحوم میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء می نویسد:«مولی فتح الله کاشانی از علمای دولت شاه طهماسب صفوی و از شاگردان علی بن حسن زواره ای است.[۵۰]»
در موسوعه الطبقات الفقهاء، روضات الجنات و اعیان الشیعه نیز از این استاد ملا فتح الله کاشانی یاد شده است.[۵۱]
از دیگر استادان ملا فتح الله همانطور که قبلاً نیز اشاره شد به دلیل فاصله زیاد تاریخی و نیز شفاف نبودن تاریخ زندگی این مفسّر بزرگ، اطلاع چندانی در دسترس نیست، ولی از شواهد معلوم می شود که ملا فتح الله در خانواده مذهبی رشد یافته و مراحل تحصیل و بالندگی علمی را در همان کاشان گذرانده بود و نزد پدر بزرگوارش که از علمای آن عصر بوده، نیز تعلیم دیده است.
شاگردان
شاگردان زیادی نیز در دوران حیات ملا فتح الله از دانش و معرفت و زهد و تقوای وی بهره می بردند اما گذشت زمان نام بسیاری از آن ها را از کتب تاریخ و رجال زدوده است[۵۲] و نام برخی از آن ها در کتب تراجم ذکر شده است. از شاگردان او می توان به شخصیت های زیر اشاره کرد:
رضی الدین شاه مرتضی بن تاج الدین محمود کاشانی که فقیه و مفسّر و ادیب بود و در کاشان تدریس داشت. در سال ۹۵۰ه.ق متولد و در ۱۰۰۹ه.ق در گذشت وی پدر ملا محسن فیض کاشانی بود[۵۳]
ملا محسن فیض کاشانی نیز یکی دیگر از شاگردان ملا فتح الله است[۵۴] وی از عالمان قرن یازدهم هجری است او محدثی فقیه و فیلسوفی عارف بود که در کاشان دیده به جهان گشود و در آن شهر مدارج علمی را طی کرد و آوازه ای به سزا یافت. سه تفسیر بزرگ، متوسط و کوچک به نام های صافی، اصفی و مصفی از اوست.[۵۵]
همچنین ملا مرتضی برادر ملا محسن فیض کاشانی- ادیب و صاحب کتاب خلاصه الاقوال- از شاگردان ملا فتح الله کاشانی بوده است.[۵۶]
از دیگر افراد صاحب نامی که به صورت غیر مستقیم از ملا فتح الله بهره برده اند محمد علم الهدی فرزند ملا محسن فیض کاشانی است که علاوه بر مکتب ملا فتح الله نزد پدر و عموهایش تحصیل کرده و از ملا صدرا (پدر بزرگش) و شیخ بهایی اجازه اجتهاد گرفت. وی بر وافی، صافی، کافی و شافی تعلیقاتی دارد و کتاب های متنوع از خود بر جای گذاشته است.[۵۷]
آثار
آثار فراوانی از این مفسّر گرانقدر بر جای مانده است. با مطالعه زندگی ملا فتح الله به این حقیقت پی می بریم که وی سراسر زندگی خود را وقف برآوردن نیاز های علمی جامعه کرده بود. آثار فراوان وی در زمینه قرآن اعم از ترجمه و تفسیر گواه این مدعاست. برخی از آثار وی عبارتند از:

 

  1. تفسیر ارزشمند «منهج الصادقین فی الزام المخالفین»
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:55:00 ق.ظ ]




۲-۳-مطالعات داخلی
بت شکن (۱۳۷۹) به بررسی پیش بینی قیمت سهام با بهره گرفتن از شبکه های عصبی- فازی و مقایسه آن با الگوهای خطی پیش بینی پرداخته است. در این مطالعه بحث شده است که امکان پیش بینی قیمت سهام بستگی به فرایند مولد قیمت سهام دارد. در یک تقسیم بندی کلی این فرایند را می‌توان به سه دسته تصادفی، خطی و غیرخطی تقسیم کرد. تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که قیمت سهام در بورس تهران به صورت غیرخطی و آشوب گونه است. لذا برای پیش بینی قیمت نیاز به ابزاری وجود دارد که بتواند این رفتار را تحت مدل آورده و شبیه سازی کند. در این تحقیق یکی از تکنیک‌های هوش مصنوعی به نام شبکه عصبی- فازی برای این منظور بکار گرفته شده است. توانایی این مدل در پیش بینی قیمت سهام در مقایسه با مدل‌های خطی ‏‎میانگین متحرک‎ مورد سنجش قرار گرفته است. نتایج بررسی‌ها نشان دهنده برتری و اولویت شبکه عصبی در پیش بینی قیمت سهام نسبت به مدل‌های‏‎ میانگین متحرک ‎ می‌باشد.
دانلود پروژه
عزیزخانی (۱۳۷۹) در مطالعه ای به بررسی روش‌های ترکیبی پیش‌بینی و ارائه مدل بهینه برای پیش‌بینی قیمت سهام در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. در این تحقیق اشاره شده است که تصمیم‌گیری در خصوص خرید سهام جدید و یا فروش سهام موجود، نیازمند دستیابی به اطلاعاتی در خصوص وضعیت آینده قیمت بازار سهام می‌باشد، لذا در صورتی که بتوان، روند آتی قیمت بازار سهام را با بهره گرفتن از روش‌هایی پیش‌بینی نمود، این تصمیم‌گیری اقتصادی بر پایه اطلاعات صورت خواهد گرفت و در نتیجه زیان یا ریسک سرمایه‌گذاری (تصمیم) کاهش خواهد یافت .این تحقیق نتیجه گیری کرده است که با بهره گرفتن از روش‌های ترکیبی آماری می‌توان به پیش بینی شاخص قیمت سهام مناسب‌تری دست یافت.
چاوشی (۱۳۸۰) به بررسی رفتار قیمت سهام در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. در این مطالعه بحث شده که پیش بینی عنصری کلیدی برای تصمیم گیری‌های مدیریتی است. اطلاعاتی که از سیستم و فرایند پیش بینی حاصل می‌شود، برای بهبود فرایند تصمیم گیری به کار می‌رود. این تحقیق به پیش بینی پذیری رفتار قیمت سهام در بورس اوراق بهادار تهران توسط مدل چند شاخصی آربیتراژ[۴۰] و شبکه های عصبی مصنوعی پرداخته است. جهت آزمون این مسئله، قیمت روزانه سهام شرکت توسعه صنایع بهشهر به عنوان نمونه آماری انتخاب شده است. نتایج حاصله حاکی از موفقیت این دو مدل در پیش بینی رفتار قیمت سهام می باشد. البته بر اساس نتایج، برتری عملکرد شبکه های عصبی مصنوعی بر مدل چند شاخصی آربیتراژ مشهود می باشد.
عباس پور (۱۳۸۱) در مطالعه ای به بررسی قیمت سهام شرکت ایران خودرو با بهره گرفتن از تکنیک شبکه عصبی پرداخته است. در این تحقیق ابتدا به وسیله آزمون گردش امکان پیش بینی قیمت سهام شرکت ایران خودرو بررسی گردیده است. سپس از شبکه های عصبی برای پیش بینی قیمت سهام استفاده شده است. همچنین تأثیر انواع توابع تبدیل برای لایه مخفی و خروجی انواع الگوریتم‌های یادگیری انواع ساختار شبکه از لحاظ تعداد گره های ورودی و مخفی و چهار متغیر بنیادی و فنی نرخ ارز، قیمت نفت ‎‏و حجم مبادلات سهام بر عملکرد شبکه مورد بررسی قرار گرفته است. متغیرهایی که در بهبود مدل شبکه موثر بودند در مدل نهایی لحاظ گردیدند. در نهایت بهترین مدل شبکه برای پیش بینی حالات مختلف ارائه گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که پیش بینی به وسیله شبکه عصبی به مراتب بهتر از روش‌های خطی عمل می کند.
خالو زاده و خاکی صدیق(۱۳۸۲) در مطالعه ای به ارزیابی روش‌های پیش بینی پذیری قیمت سهام و تعیین میزان قابلیت پیش بینی در بازار بورس تهران پرداخته‌اند. در این تحقیق با بهره گرفتن از اطلاعات سری زمانی قیمت و بازده سهام چند شرکت در بازار بورس تهران به ارزیابی روش‌های پیش‌بینی پذیری و نیز تعیین میزان قابلیت پیش‌بینی در بازار بورس تهران بر حسب نوع صنعت پرداخته شده است. روش‌های پیش‌ بینی‌ پذیری، پیش پردازش‌هایی محسوب می‌گردند که با بهره گرفتن از آن‌ ها می‌توان به ویژگی های فرایند مولدهای سری زمانی برای پیش بینی پی برد. سه روش عمده به عنوان روش‌های آزمون پیش‌بینی پذیری قیمت‌ها (بازده) معرفی شده است. سهام‌های مورد مطالعه از صنایع مختلفی از جمله صنعت غذایی، خودرو، دارویی، فلزی و سرمایه‌گذاری انتخاب شده‌اند.
در این تحقیق، ابتدا تحلیل تغییرات سری زمانی(r/s)، سپس تحلیل تخمین همبستگی انجام گرفته است. در نهایت تحلیل تخمین بزرگ‌ترین نمای لیاپانوف[۴۱](روشی برای کنتــرل پایداری معادلات دیفرانسیــل غیرخطی) مربوط به اطلاعات و داده‌های روزانه قیمت و بازده سهام برخی شرکت‌ها و همچنین شاخص قیمت سهام در بورس تهران[۴۲] صورت گرفته است. طبق نتایج به دست آمده، در مجموع، قابلیت پیش‌بینی برای سری زمانی مولد قیمت سهام توسعه صنایع بهشهر کمترین و این قابلیت برای سری زمانی شاخص قیمت سهام بیشترین مقدار را دارا است. بنابراین وجود اطلاعات و حافظه دراز مدت در سیستم مولد سری زمانی شاخص قیمت سهام از بقیه بیشتر بوده، استفاده از روش‌های مدل سازی و پیش‌بینی برای این شاخص می‌تواند ساده‌تر و با کارایی و دقت بیشتر صورت پذیرد.
کیمیاگری و تیژری (۱۳۸۵) در مطالعه ای به ارائه مدلی جهت آزمون کارایی بازار سهام پرداخته‌اند. این تحقیق برای سنجش کارایی بورس اوراق بهادار تهران به کار گرفته شده است. در این تحقیق از تکنیک شبکه‌های عصبی به ‌منظور آزمون کارایی بازار سهام تهران استفاده شده است. پس از شرح تئوری‌های موجود در این زمینه با بهره گرفتن از شبکه عصبی به شبیه سازی رفتار معاملاتی پرداخته شده است. در این تحقیق ارزش روزانه ۲ شاخص در بازه مهر ۱۳۸۳ تا اسفند ۱۳۸۵به‌کار گرفته شده است. نتایج زیادی با به‌کارگیری سیستم پیش‌بینی و معاملاتی به دست آمده است که در آن از ۴ حد آستانه و ۴ سطح هزینه معاملاتی استفاده شده است. نتایج نشان می‌دهد که در اغلب موارد شبکه عصبی توانسته است بازده بالاتری نسبت به روش خرید و نگهداری به دست آورد. این امر بیانگر آن است که بازار سهام احتمالاً در شکل ضعیف ناکارا است. برای اعتبار سنجی مدل از «آزمون گردش» استفاده شده که نتایج این آزمون نیز یافته های مدل را تأیید کرد.
صمدی و همکاران (۱۳۸۶) در مطالعه ای به بررسی آزمون کارایی و وجود حباب قیمت در بورس اوراق بهادار تهران با بهره گرفتن از الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای[۴۳] پرداخته‌اند. آن‌ ها اشاره می‌کنند که بازار بورس اوراق بهادار مهم‌ترین بخش بازار سرمایه‌ی کشور است. نقش اصلی بورس اوراق بهادار، جذب و هدایت پس‌اندازها و نقدینگی سرگردان و پراکنده‌ی جامعه به مسیرهای بهینه است، به طوری که بخش عمده ای از سرمایه‌ها،جذب سودآورترین فعالیت‌ها و پروژه‌ها شود. برای رسیدن به این اهداف بورس اوراق بهادار باید کارا باشد. در این تحقیق با بهره گرفتن از قاعده‌ی فیلتر (یکی از روش‌های موثر در بررسی کارایی در سطح ضعیف)، میزان کارایی اندازه گیری شده است. برای این منظور سهام ۲۵ شرکت بزرگ بورس، زمان و میزان تقسیم سود، افزایش سرمایه از محل آورده نقدی و سهام جایزه‌ی در دوره‌ی ۱۳۸۶- ۱۳۸۳ آن‌ ها جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
بر اساس نتایج تحقیق، متوسط بازده اوراق بهادار با بهره گرفتن از قاعده‌ی فیلتر[۴۴](یﮑﯽ از روش ﻫﺎی ﻣﻮﺛﺮ در ﺑﺮرﺳﯽ ﮐﺎرایی) از متوسط بازده روش ساده خرید-نگهداری بیشتر بوده است. این تفاوت در آزمون مقایسه‌ی میانگین دو جامعه‌ی آماری در سطح ۹۵ درصد به اثبات رسیده است. بر اساس برخی از نتایج تحقیق، تغییرات قیمت‌ها به صورت مستقل و تصادفی نیستند و روند و الگوی خاصی در رفتار قیمت‌ها وجود دارد. با توجه به نتایج به دست آمده، کارایی بازار بورس در سطح ضعیف به اثبات رسیده است. از سویی دیگر، به علت افزایش اختلاف بازدهی بین روش فیلتر و خرید-نگهداری در دوره‌ی ۱۳۸۶-۱۳۸۵ در مقایسه با دوره‌ی ۱۳۸۴-۱۳۸۳، میزان عدم کارایی افزایش نیز یافته است.
قالیباف اصل و ناطقی(۱۳۸۷) در تحقیقی به بررسی کارایی در سطح ضعیف در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته‌اند. آن‌ ها اشاره می‌کنند که در طی نیم قرن اخیر مبحث کارایی بازار سرمایه موضوع بسیاری از مطالعات تجربی و نظری بوده است. از آنجا که به موازات رشد مدل‌های اقتصاد سنجی کارایی بازار سرمایه مورد آزمون قرار گرفته است، هدف تحقیق آن‌ ها آن است که با به‌کارگیری مدل‌های پیشرفته تر اقتصاد سنجی بر روی کارایی در سطح ضعیف در بورس اوراق بهادار تهران و زیر بخش‌هایی از آن تمرکز کنند. این زیر بخش‌ها شامل شرکت‌های کوچک و بزرگ و صنایع مختلف می‌باشد. کارایی در سطح ضعیف برای شاخص کل و شاخص شرکت‌های کوچک و بزرگ و شش شاخص صنعت با بهره گرفتن از مدل‌های خود رگرسیون جمعی میانگین متحرک و خودهمبسته واریانس ناهمسانی شرطی[۴۵] برای دوره زمانی ۱۳۸۳- ۱۳۷۹ مورد آزمون قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که کارایی بورس اوراق بهادار تهران در سطح ضعیف رد می‌شود. اگر چه کارایی در سطح ضعیف هم در مورد شرکت‌های کوچک و هم در مورد شرکت‌های بزرگ رد می‌شود اما می‌توان گفت با بهره گرفتن از مدل‌های به کار گرفته شده در این تحقیق شرکت‌های بزرگ از قابلیت پیش‌بینی پذیری کمتری نسبت به شرکت‌های کوچک برخوردارند و در نهایت کارایی در سطح ضعیف در مورد شش شاخص صنعت مورد مطالعه در این تحقیق رد می‌شود.
مشیری و سلامی (۱۳۸۸) در مطالعه ای به شبیه سازی بازار سهام با توجه به ویژگی‌های ساختاری بازار سهام تهران پرداخته‌اند. آن‌ ها بر اساس مطالعاتی که انجام داده‌اند ادعا می‌نمایند که روش شبیه سازی بازیگر مدار امکان ایجاد فضای مصنوعی برای تقابل و تعامل تعداد زیادی از بازیگران در محیط رایانه را فراهم می‌آورد. این تحقیق می کوشد با در نظر گرفتن فروضی همچون وجود تجار تصادفی، معامله گران نمودارگرا، حضور بازیگران آگاه به تشریح محیط بازار و تعیین قیمت در چارچوب مکانیزم تسویه برای بازار سهام تهران اقدام به شبیه سازی کنند. آزمون‌های اولیه نشان می‌دهد که این مدل به خوبی توانسته است مشخصات آماری موجود(مانند ضرایب چولگی، ضرایب کشیدگی و ضرایب همبستگی) در سری زمانی قیمت‌ها و بازدهی‌های بازارهای بین‌المللی و بازار سهام تهران را باز تولید نماید.
نور بخش و همکاران(۱۳۸۹) در مطالعه ای به بررسی کارایی در بازار بورس اوراق بهادار تهران می‌پردازد. در واقع تحقیق فوق به بررسی وجود استقلال در سری‌های بازده (شکل ضعیف کارایی) سهام شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و آزمون تبعیت از الگوی گام تصادفی پرداخته است. فرضیه اول این است که تغییرات متوالی قیمت سهام از مدل گشت تصادفی تبعیت کرده و مستقل از یکدیگر است. فرضیه دوم این که سری‌های قیمتی شرکت‌های سرمایه گذاری، به صورت سری‌های تصادفی می‌باشد. نمونه گیری تحقیق، شامل اطلاعات قیمتی روزانه ۵۰ شرکت برتر بورس و شرکت‌های سرمایه گذاری بورس تهران بین سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۷ می‌باشد. نتایج آزمون‌های نا پارامتریک (کولمو گوروف– اسمیرنوف و آزمون گردش) و آزمون‌های پارامتریک (مدل خود همبسته، مدل آریما) با مردود دانستن هر دو فرضیه نشان داد که قیمت‌های اوراق بهادار از مدل گشت تصادفی تبعیت نکرده و سری‌های قیمتی شرکت‌های سرمایه گذاری،سری‌های تصادفی نیستند. در واقع شکل کارایی ضعیف در بورس اوراق بهادار تهران رد می‌شود. به بیان دقیق‌تر سرمایه گذاران با بهره گرفتن از اطلاعات مربوط به قیمت‌ها و بازده های گذشته می‌توانند بازده بیشتری بدست آورند.
پاکیزه (۱۳۹۰) در مطالعه ای به بررسی تلاطم و بازده با توجه به شواهدی از بورس اوراق بهادار تهران و بورس‌های بین‌المللی پرداخته است. در این تحقیق برای برسی بازده بازار و تلاطم پیش بینی شده و غیرمنتظره برای بورس اوراق بهادار تهران و بورس‌های بین‌المللی از مدل‌های شرطی شامل دو مدل متقارن خود همبستگی واریانس ناهمسانی شرطی و خود همبستگی واریانس ناهمسانی شرطی تعمیم یافته و دو مدل نامتقارن خود همبستگی واریانس ناهمسانی شرطی تعمیم یافته بلند مدت[۴۶]و مدل نمایی خود همبستگی واریانس ناهمسانی شرطی تعمیم یافته[۴۷] استفاده شده است. نتایج بیانگر تایید نشدن نظریه قیمت گذاری دارایی‌هاست که رابطه‌ی مثبتی بین تلاطم و بازده تبیین می کند. این رابطه در غالب بورس‌های بین‌المللی منفی بوده و ضریب تعیین پایینی را نشان می‌دهد. در این مطالعه همچنین بیان می‌شود که بر خلاف کارا بودن بازارهای بین‌المللی، نظریه‌هایی را که رابطه مثبتی بین ریسک و بازده در بازار سهام متصور است را تایید نمی‌کند.
کشاورز حداد و بابایی (۱۳۹۰) در مطالعه ای به مدل سازی تلاطم بازده نقدی در بورس سهام تهران با بهره گرفتن از داده های تابلویی و مدل گارچ پرداخته‌اند. در پانل‌هایی متشکل از شاخص‌های چندین گروه صنعت به‌صورت نمونه و سری‌های زمانی مربوط به قیمت سهام شرکت‌های داخل این گروه‌های صنعت در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی تیر ماه ۱۳۸۴ تا آبان ماه ۱۳۸۷، به تجزیه و تحلیل نتایج پرداخته اند. این تحقیق با بهره گرفتن از روش شناسی کل به جزء هندری به‌دنبال بررسی تشابه‌ها و تفاوت‌های ساختار تلاطم بازده سهم‌های درون صنایع یکسان و نیز ساختار تلاطم بازده سهم‌های صنایع غیریکسان می باشد. نتایج نشان می‌دهد،‏ نمی‌توان ساختار تلاطمی مشابهی را برای سهم‌های موجود در یک گروه صنعت یا در سطحی بالاتر برای گروه‌های صنعت نمونه انتخاب شده از بورس سهام تهران،‏ چه از لحاظ میانگین بازده سهام و چه از لحاظ یکسانی ساختار تلاطم بازده یا یکسانی میانگین تلاطم بازده در نظر گرفت.
تفاوت تحقیق حاضر با سایر تحقیقات انجام گرفته بر روی بازار سهام ایران در اینست که مطالعه پیش رو سعی می کند از منظر تکنیک های مرسوم در اقتصاد فیزیک به بررسی سوالات تحقیق بپردازد.
بنابراین، بر اساس این چارچوب فکری ابتدا به بررسی رفتار تصادفی شاخص قیمت بازار سهام پرداخته خواهد شد. سپس با بهره گیری از فرم توزیعی کستینگ[۴۸]، این تابع توزیع و استنتاج نتایج تجربی آن برآورد و تجزیه و تحلیل خواهد شد. در نهایت با بهره گیری از یک الگوی منسجم اقتصادی و استفاده از اطلاعات گذشته در چارچوب الگوی قیمت گذاری بلک، شولز و مرتون[۴۹]و برآورد شاخص‌هایی همچون انتظارات بازدهی، واریانس بازدهی، ریسک گریزی و میزان تلاطم ناشی از نااطمینانی، اقدام به آزمون باز تولید دینامیک رفتار تصادفی شاخص قیمت بازار سهام ایران خواهد شد.
فصل سوم
۳-مبانی نظری و ساختار الگو
۳-۱-مقدمه
به طور کلی تحلیل گران بازار سرمایه از دو رهیافت فکری تکنیکال و بنیادین برای تجزیه و تحلیل بازار استفاده می کنند. بطوریکه تحلیل گران تکنیکال با بررسی روند حرکت شاخص قیمت، سعی در پیش بینی تغییرات آتی شاخص بازار سهام را دارند. در مقابل تحلیل گران بنیادی با بهره گرفتن از اصول رفتار شناسی اقتصادی می کوشند تحولات آتی شاخص های بازار سهام را مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار دهند. البته اگرچه تا کنون روش کاملا کارایی برای پیش بینی تغییرات قیمت سهام به صورت جامع ارائه نشده است. اما این بدین مفهوم نیست که امکان پیش بینی رفتار متغیر قیمت وجود ندارد. با بهره گرفتن از تغییرات قیمت سهام در گذشته و استخراج متغیرهای سیستماتیک و غیر سیستماتیک اثر گذار بر آن می‌توان تا حدود زیادی در شرایط مشابه با بهره گرفتن از روش‌های مختلف، روند تغییرات را باز تولید و پیش بینی نمود.
علم نوین اقتصاد فیزیک نیز به دنبال تجزیه و تحلیل و پاسخ به سؤالاتی است که بتواند انواع حرکت‌های نوسانی در اقتصاد را توصیف نماید. در واقع اقتصاد فیزیک اساساً به دنبال تشخیص و تبیین چیستی حرکات و چگونگی ایجاد آن‌ ها می‌باشد. در بازار سهام نیز متخصصین اقتصاد فیزیک به دنبال یافتن قوانینی هستند که بتوانند رفتار تغییرات قیمت را مورد بررسی قرار دهند.[۵۰]
در این چارچوب سو الی که پیش روی محققان اقتصاد فیزیک در چنین محیط اقتصادی می‌باشد اینست که، از لحاظ آماری اگر متغیرهای مورد بررسی دارای ویژگی رفتار تصادفی باشند آیا می‌توان توزیع و همبستگی آن‌ ها را در چنین موقعیتی بدست آورد؟ آیا می‌توان حداقل با وجود اطلاعات مشابه رفتار شاخص قیمت را باز تولید و پیش بینی نمود؟ اگر این امر ممکن است متغیرهای مهم کدامند و چگونه می‌توان آن‌ ها را محاسبه نمود؟[۵۱]
بنابراین با توجه به شیوه نگرش علم اقتصاد فیزیک به مسائل، گام بعدی در این تحقیق بدین ترتیب خواهد بود که با بهره گیری از مطالعات انجام شده و ابتکار عمل در به‌کارگیری نظریات و کنار هم قرار دادن آن‌ ها، زمینه را برای بررسی رفتار شاخص قیمت سهام در ایران فراهم آید.
مبانی نظری مورد نیاز در این تحقیق با توجه به سؤالات تحقیق به سه بخش تقسیم بندی خواهد شد. در ابتدا مبانی نظری مربوط به بررسی رفتار تصادفی شاخص قیمت بازار سهام ارائه خواهد شد. سپس مباحث مربوط به برآورد تابع توزیع کستینگ و تکنیک‌های مورد نیاز برای برآورد تجربی طرح خواهد شد. در نهایت یک چارچوب نظری منسجم اقتصادی جهت آزمون باز تولید رفتار شاخص قیمت سهام در ایران ارائه می‌گردد.
۳-۲-بررسی رفتار تصادفی بازار سهام
بررسی رفتار پیچیده بازار سهام، یکی از مباحثی است که توجه صاحب‌نظران را در دهه‌ های اخیر به خود جلب نموده است. امروزه بررسی رفتار شاخص قیمت سهام با بهره گرفتن از روش‌های فیزیک آماری و ریاضی مورد علاقه بسیاری از اقتصاددانان و فیزیکدان‌ها قرار گرفته است. در این راستا می‌توان به بازتولید رفتار تصادفی شاخص بازار سهام در چارچوب الگوی سبد دارایی تصادفی اشاره کرد. در ادامه تلاش خواهد شد با ارائه نظریه سبد دارایی تصادفی زمینه را برای ارائه یک کاربرد تجربی در فصل آتی مهیا گردد.
۳-۲-۱-نظریه‌ سبد دارایی
سبد دارایی به مجموعه ای از اوراق بهادار که توسط یک سرمایه گذار نگهداری می‌شود اطلاق می‌گردد که دارای ترکیبی مناسب از سهام‌ یا سایر دارایی‌ها است. هدف از تشکیل سبد سهام، تقسیم کردن ریسک سرمایه‌گذاری بین چند سهم است. در این چارچوب می‌توان مطرح شدن نظریه مارکویتز[۵۲] (۱۹۵۲) را منشأ پیدایش تئوری سبد دارایی دانست. وی فرض کرد که سرمایه‌گذاران الزاماً در پی به حداکثر رساندن بازده مورد انتظارشان نیستند. زیرا اگر آن‌ ها تنها به دنبال دست‌یابی به حداکثر بازده مورد انتظار بودند، تنها دارایی را انتخاب می‌کردند که از بیشترین بازده مورد انتظار برخوردار باشد. اما در عمل سرمایه‌گذاران دارای مجموعه ای از سهام های مختلف در سبد دارایی خود می باشند. در واقع سرمایه‌گذاران به طور هم‌زمان به دو پدیده ریسک و بازده توجه می‌کنند. این تئوری تلاش دارد تا ارتباط بین بازده انتظاری و سطح ریسک سبد دارایی را تبیین نماید. در این راستا نظریات متعددی در تبیین ابعاد مختلف بحث سبد دارایی مطرح شده است. در این میان می‌توان به نظریه سبد دارایی تصادفی[۵۳] به عنوان نظریه ای که در سال‌های اخیر مطرح گردیده و مورد توجه ویژه نظریه‌پردازان و تحلیل گران رفتار تصادفی بازار سهام قرار گرفته، اشاره کرد. در ادامه به طور نظریه سبد دارایی تصادفی ارائه خواهد گردید.
۳-۲-۲-نظریه سبد دارایی تصادفی
نظریه سبد دارایی تصادفی ابتدا توسط فرنولز[۵۴](۱۹۹۹) در مقاله ای معرفی و در سال (۲۰۰۲) نیز گسترش داده شد. این بحث به صورت گسترده تری در مقاله های فرنولز، کاراتزاس و کارداراس[۵۵](۲۰۰۵) بنر، فرنولز و کاراتزاس[۵۶](۲۰۰۵)، فرنولز و کاراتزاس[۵۷](۲۰۰۶) و کارتزاس و کارداراس[۵۸] (۲۰۰۶) به آن پرداخته شده است. این مطالعات باعث گردید که نظریه سبد دارایی تصادفی به صورت چارچوبی برای تحلیل رفتار سبد دارایی و ساختار بازار سهام که دارای کاربردهای عملی و نظری است، مطرح گردد. وان[۵۹] در مطالعه ای گسترده سعی می کند مطالعات فوق الذکر را بطور یکجا بررسی و جمع بندی نماید. مطالعه حاضر می کوشد با بهره گرفتن از مطالعه وان مباحث نظری سبد دارایی تصادفی را تا حد لزوم بیان کند. بنابراین در ابتدا تعاریفی دقیق از مفاهیمی همچون حرکت براونی[۶۰] و شبه مارتینگل[۶۱] ارائه خواهد شد. سپس سبد دارایی تصادفی را با بهره گرفتن از روابط ریاضی توضیح داده می شود.
-حرکت براونیحرکت براونی برگرفته از نام گیاه شناسی[۶۲] به نام روبرت براون[۶۳] در جهان شناخته شده است. نوربرت واینر[۶۴] نیز وجود حرکت براونی را اثبات کرد. در ادامه یک تعریف استاندارد از حرکت براونی ارائه خواهد شد:
یک متغیر تصادفی  پیوسته در زمان  بطوری که  برقرار باشد را در نظر بگیرید. آنگاه  (  ) را یک حرکت براونی یا فرایند واینر نامند، اگر و تنها اگر:
۱-
۲-  دارای ویژگی نموهای[۶۵] مستقل می باشد. بدین ترتیب که  ،  ، مستقل از  است.
۳- برای  ،  دارای توزیع نرمال(  ) است.
۴-  پیوسته در tبا احتمال یک می‌باشد.
-فرایند مارتینگل[۶۶]: فرآیندهای مارتینگل در بیشتر فرآیندهای تصادفی رخ می‌دهد. فرآیندهای مارتینگل به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای ریاضی در تجزیه و تحلیل پیشرفته بازارهای مالی به شمار می‌رود. یک فرایند تصادفی[۶۷]  را یک فرایند مارتینگل می‌نامند، اگر دارای خواص زیر باشد:
برای تمامی  برقرار باشد. بدین مفهوم که دارای میانگین متناهی می‌باشند.
رابطه  برقرار می‌باشد.
بر اساس تعریف فوق، قضیه مارتینگل را به صورت زیر می‌توان بیان کرد:
-قضیه مارتینگلاگر  یک مارتینگل باشد، آنگاه  برای تمامی  برقرار می‌باشد.[۶۸]
-شبه مارتینگلفرایند  تعریف شده بر روی فضای احتمال[۶۹] (  )، یک شبه مارتینگل نامیده خواهد شد، اگر به صورت زیر تفکیک گردد:

بطوریکه  متغیر تصادفی قابل اندازه گیری(  ) است،  یک مارتینگل محلی[۷۰] با مقدار اولیه صفر و  فرایندی دارای تغییرات کران دار[۷۱] با مقدار اولیه صفر می‌باشد.
در اینجا زمینه لازم برای ارائه چارچوبی برای تبیین رفتار سبد دارایی تصادفی فراهم آمده است. با مقایسه مدل‌های قیمت گذاری ریاضی ثابت شده است که نظریه سبد دارایی تصادفی برای فرایند پیوسته زمانی قیمت سهام در تحلیل رخ دادهای بلند مدت یا مجانبی[۷۲] قدرتمند است.
فرایند قیمت سهام را بر اساس نظریه سبد دارایی تصادفی به صورتی که در ادامه نشان داده خواهد شد، قابل تعریف خواهد بود:
اگر n را یک عدد صحیح مثبت در نظر گرفته، قیمت سهم(   ) فرآیندی است که معادله دیفرانسیل تصادفی زیر را برقرار می‌کند:

بطوریکه  قیمت سهام را در زمان t نشان می‌دهد.[۷۳]  نشان دهنده حرکت براونی[۷۴] است.  نیز قابل اندازه گیری و برای   به طور مجانبی رابطه  را برقرار می‌کند. برای، نیز قابل اندازه گیری و به طور مجانبی  ، رابطهبرقرار باشد. همچنین  وجود داشته، بطوری که برای  رابطه برقرار می‌باشد.
اگر از دو طرف رابطه قبل انتگرال گرفته شود، رابطه بعدی بدست خواهد آمد:

بطوری که یک عدد مثبت است که ارزش اولیه سهام را نشان می‌دهد. این رابطه را می‌توان به صورت زیر نیز نشان داد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:54:00 ق.ظ ]




1-رضایت درونی که از دو منبع حاصل می گردد.
الف- احساس لذتی که انسان صرفا از اشتغال به کار و فعالیت عایدش می شود.
ب- لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیت های اجتماعی و به ظهور رسانیدن تواناییها و رغبت به انسان دست می دهد.
رضایت بیرونی , که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و آن در حال تغییر و تحول است. از عوامل رضایت بیرونی می توان شرایط محیط کار , میزان دست مزد و پاداش, نوع کار و روابط موجود بین کارگر و کارفرما را نام برد رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است.(دعایی,1374).
ترانس آرمیچل , رضایت شغلی یا خشنودی شغلی را نگرشی مرکب از مولفه های مختلف مانند باورهای مربوط به دست مزد , سرپرستی , محیط فیزیکی کار و غیره می دارند, ولی معتقد است که مردم نسبت به کار خود احساس ارزش یابی کننده دارند.آنان ممکن است علی رغم عدم رضایت از بعضی از ویژگی های شغلی احساس کلی آنها نسبت به شغل مثبت باشد رضایت شغلی احساس کلی آنه نسبت به شغل مثبت باشد رضایت شغلی به عنوان ابزاری برای ارزش یابی بازتاب مناسبی از این گونه احساسات است (ایران نژاد پاریزی, 1371)
پایان نامه
گرینبرگ (1990)رضایت شغلی را احساسات مثبت و منفی , اعتقادات و نگرش های هر فرد نسبت به شغلش می داند.یا به عبارت دیگر عکس العمل های شناختی , ادراکی و ارزشی افراد را نسبت به شغلشان می گوید.
چستر بارنارد (1985)می گوید رضایت شغلی باعث تداوم همکاری فرد و سازمان می گردد .خشنودیهای ویژه ای که انسان را برمی انگیزد تا کوششهای خود را به یاری یک سازمان روانه سازد از سودهای مثبتی که
در برابر زیانهای برخاسته از این همکاری سرچشمه می گیرد ناشی می شود .هرگاه بارهایی که سازمان بر دوش افراد می گذارند زیاد و فراوان باشد بهره های مثبت نیز , باید فراوان و نیرومند باشند(ایران نژاد پاریزی , 1373)
موزلن و جکسن معتقدند رضایت شغلی طرز تلقی خاص یک فرد با شرایط کاری می باشد که شامل طبیعت خودکار , روشهایی که رضایت اعمال می گردد ماهیت روابط بین همکاران و موقعیتهایی که جهت پیشرفت در دسترس می باشد می گردد.
كینز برگ و همكاران رضایت شغلی را به دو نوع تقسیم می‌نمایند. اول رضایت بیرونی كه از دو منبع حاصل می‌شود. یكی احساس لذتی كه انسان صرفاً از اشتغال به كار و فعالیت به‌دست می‌آورد و نیز لذتی كه بر اثر مشاهده یا انجام برخی مسؤلیت‌های اجتماعی به‌ظهور رساندن توانایی‌ها و رغبت‌های فردی به‌دست می‌آید. دیگر رضایت بیرونی كه با شرایط اشتغال و محیط كار ارتباط دارد و هر آن در حال تغییر است. از جمله این عوامل می‌توان شرایط محیط كار، میزان دستمزد و پاداش و نوع كار و روابط موجود میان كارگر و كارفرما را ذكر نمود. ضمناً رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است.(شفیع‌آبادی,۱۳۷۲)
هاپاك: Happock رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چندبعدی تعریف می‌كند كه با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی‌شود بلكه تركیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می‌گردند كه فرد در لحظه معینی از زمان از شغلش احساس رضایت نماید و به خود بگوید كه از شغلش راضی است و از آن لذت می‌برد. فرد با تأكیدی كه‌بر عوامل مختلف از جمله درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط كار و فرآورده‌های اشتغال در زمان‌ها ی متفاوت دارد. به‌طرق گوناگون احساس رضایت از شغلش می کند.
نویسنده فوق‌الذكر تلقی شغلی را با رضایت شغلی مقایسه نموده است. طرز تلقی شغلی عبارت است از عكس‌العمل فرد نسبت به جنبه‌ای از كارش و مجموعه طرز تلقی‌های فرد نسبت به جوانب مختلف حرفه‌اش رضایت شغلی او را تشكیل می‌دهد.(شفیع‌آبادی۱۳۷۲)
بخشی از رضایت شغلی از مقایسه شرایط واقعی كار با انتظارات از كار و بخش دیگر از طرز تلقی افراد نسبت به كار حاصل می‌شود. پس در محیط كار طرز تلقی‌های فرد می‌تواند عاملی برای ایجاد انگیزه و رضایت باشد. در واقع طرز تلقی میزان احساس مثبت فرد نسبت به هدف یا موضوع خاص می‌باشد.
همانطور كه قبلاً گفته شد ادراك فرد از شغلش بهتر از شغل بوده و طرز تلقی فرد از شغل باید در طراحی شغل و انگیزش مدنظر باشد.(رفتار سازمانی- مترجم: الوانی، سید مهدی۱۳۷۴)
كوهلن: معتقد است اگر انگیزه‌های اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و كارهایی كه انجام می‌دهد ارضاء شوند هرچه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراك یا نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیازها كمتر باشد رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود.
هرزبرگ معتقد است كه برای بسیاری افراد پول مهم‌ترین عامل انگیزشی نیست بلكه جلوی نارضایتی را می‌گیرد. یعنی كمبود حقوق و مزایا سبب نارضایتی می‌شود ولی نمی‌توان با یقین گفت كه زیاد بودن آن عامل رضایت از شغل است. آنچه به پول اهمیت انگیزشی می‌دهد، این است كه پول وسیله‌ای است برای رسیدن به خواسته‌های گوناگون فرد. با پول می‌توان نیازهای فیزیكی، امنیتی و اجتماعی را برآورده ساخت و یا گاه با دارا بودن بالاترین میزان دریافتی احساس برتری و احترام و منزلت اجتماعی داشت.(علوی۱۳۶۸)
رضایت شغلی مجموعه ای از احساسات سازگار نسبت به شغل است , این احساس زمانی حاصل می شود که خواسته ها, نیازها, آرزوها و تجربه هایی که شاغل هنگام ورود به سازمان با خود دارد , از طریق شغل برآورده شود , بدین گونه که بین توقعات شاغل و برآورده شدن آنها توازن برقرار میشود. در نتیجه شاغل نگرشی مثبت به شغل پیدا می کند که موجب رضایت او می گردد.(دیویس نیواستورم, 1376 )
مهارتهای مدیریتی مناسب پیشنیازی ضروری برای عملکرد رضایت بخش در همه موقعیتهای سرپرستی است . افراد در نتیجه آموزش , تجربه و موقعیت شخصی خود از درجات متفاوت مهارتهای مدیریتی برخوردارند.(سینجر, 1378 )
2-1-3 نتایج و پیامدهای رضایت و نارضایتی شغلی
با عنایت به این مسیله که رضایت از شغل دارای پیامدهای مثبت و منفی زیادی است.در این جا سعی شده است به تعدادی از آنها اشاره گردد.

 

    1. تشویش و نگرانی

 

تشویش شامل یکسری شرایط خاص است که فرد به شکلی نارضایتی خود را از شغل نشان می دهد ممکن است به صورت فراموشکاری , بی دقتی , شکایت از کار و نظایر آن ظاهر شود که می تواند بر سلامت ذهنی فرد تاثیر بگذارد لاک معتقد است شکایت ها و گلایه های کارمندان اغلب ناشی از نارضایتی شغلی است و این گونه حالات عاطفی با عملکرد شغلی باعث کاهش عزت نفس , رنجش از سرپرست, ناتوانی در تمرکز فکر و اتخاذ تصمیم و در نهایت نارضایتی از شغل می شود.

 

    1. غیبت کاری

 

نتایج حاصل از اغلب پژوهش ها بیانگر این مطلب است که بین رضایت شغلی و غیبت کارکنان یک رابطه معکوس وجود دارد که همبستگی آن چندان زیاد نیست و اندکی کمتر از 40% می باشد(رابینز, 1377).معمولا کارکنان ناراضی بدون ضرورت دست به غیبت نمی زنند بلکه بیشتر به فرصت هایی که غیبت را می طلبد پاسخ می دهند این گونه غیبت های دلخواه را می توان با فراهم آوردن انگیزش های مختلف کاهش داد.همانطور که مشخص است افزایش غیبت, جریان طبیعی کار را قطع نموده و همچنین
هزینه های استخدام و آموزش نیروی انسانی را بالا می برد به همین دلیل سطح غیبت , توجه مدیران را به خود جلب می کند(رابینز, 1377).

 

    1. تاخیر در کار

 

تاخیر کاری همانند غیبت این باور را بوجود می آورد که فرد از کارش ناراضی است.این مسیله می تواند بیانگر این نکته باشد که فرد ابهت زیادی برای شغل خود قایل نیست به همین دلیل با تاخیر در محل کار خود حاضر می شود. هنگامی هم که در محل کار حضور می یابد در پی اتلاف وقت است(مقیمی,1377).

 

    1. ترک خدمت

 

ترک خدمت کارکنان , باعث وقفه در عملکرد سازمان شده و جایگزین نمودن افراد برای سازمان , پرهزینه بوده و از نظر فنی و اقتصادی نامطلوب است در واحدهای سازمانی که میزان رضایت شغلی افراد آن پایین تر از حد متوسط است میزان ترک خدمت کارکنان آن , بالاتر خواهد بود(مقیمی,1377).

 

    1. جابه جایی کارکنان

 

رابینز در تحقیقی نشان داد که رضایت شغلی یا جابه جایی کارکنان رابطه معکوس دارد ولی ضریب همبستگی آن بدان حد نیست که در رابطه با غیبت کارکنان بدست آمدزیرا عوامل دیگری نظیر شرایط بازار کار, انتظارات افراد, فرصت های شغلی دیگر و سابقه خدمت افراد در سازمان در زمینه تصمیم واقعی که فرد باید درباره ترک شغل کنونی خود بگیرد.نقش مهمی ایفا می کند(رابینز,1378)

 

    1. کارآیی کارکنان

 

سالیان زیادی فرض بر این بود که کارکنان خشنود , کارآمدتر هستند, نتایج حاصل از تحقیقات و بازنگری های موجود باعث گردید حمایت اندکی از این فرضیه صورت گیرد.زیرا میانگین همبستگی هامیان رضایت شغلی کارآیی حدود 15% است.برخی از صاحب نظران معتقدند که وجود رضایت شغلی اندک از محیط شغلی منجر به افزایش رفتار جستجو گر انسان برای بدست آوردن رضایت شغلی بیشتر می گردد و سپس افزایش رفتار جستجوگر افراد موجب ارتقا عملکرد و لذا ازدیاد پاداش برای وی خواهد شد و افزایش پاداش مورد نظر منجر به رضایت شغلی بیشتر می گردد ولی از طرف دیگر توقع آنان را نیز بالا خواهد برد.لذا دوباره موجب کاهش سطح رضایت شغلی نزد آنان می گردد(شفیع آبادی, 1379)

 

  1. سلامت جسمانی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:54:00 ق.ظ ]




کسب و کار بیمه شخص کارآفرین را نسبت به سرمایه گذاری، گسترش و تنوع بخشی به فعالیت تحریک می کند. با چنین کاری آنها در توسعه صنعتی، تجاری و اقتصادی کشور خود سهیم می شوند (فرشباف ماهریان، ۱۳۸۷).
۲-۲-۳- فضای کسب و کار صنعت بیمه کشور
با عنایت به عوامل اشاره شده و با توجه به تحقیقات انجام گرفته، در مباحث مربوط به فضای کسب و کار، می‌توان فضای کسب و کار صنعت بیمه را در قالب عوامل محیطی بین المللی و ملی، عوامل داخلی صنعت و عوامل درون بنگاه های صنعت مورد بررسی قرار داد (موسسه بیمه هند، ۲۰۰۹).

 

    • بیمه گزاران (مشتریان بیمه):

 

اصلی ترین چالش در حوزه بیمه گذاران به ویژه بیمه گذاران بالقوه این است که فرهنگ استفاده از خدمات بیمه ای را ندارند و از آگاهی و دانش لازم در این زمینه برخوردار نیستند. آنها بیمه را محدود به بیمه تامین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی و بیمه خودرو (شخص ثالث و بدنه) می دانند. البته در این زمینه شاید بتوان به بیمه مرکزی ایران و شرکتهای بیمه تذکر داد که چرا در این زمینه تا کنون اقدامات مؤثری به عمل نیاورده اند؟

 

    • دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی بیمه:

 

با وجود اهمیت بیمه و نقش تاثیرگذار آن در رشد و توسعه اقتصادی و نیز با توجه به سطح پائین تحصیلات نیروی انسانی فعال در صنعت بیمه، جالب است که دانشگاه یا مرکز آموزشی تخصصی شاخصی در این زمینه در کشور به چشم نمی خورد. البته آموزش آکادمیک بیمه در موسسه آموزش عالی بیمه اکو و دانشکده امور اقتصادی و دارایی بصورت محدودی ارائه می گردد که متناسب با نیاز آموزشی این صنعت نمی باشد. ضمن اینکه مشکل اصلی صنعت بیمه از عدم وجود آموزشهای فنی بیمه نبوده بلکه از فقدان آموزشهای مدیریت، کسب و کار و بازاریابی بیمه می باشد. این رشته تحت عنوان رشته مدیریت بیمه در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تهران و اخیراً بعضی از واحدهای دانشگاه آزاد بصورت محدود ارائه می گردد و به هیچ وجه پاسخگویی نیاز بدنه اجرایی بیمه و نیروی انسانی بالفعل و بالقوه آن نمی باشد. علاوه بر اینکه مراکز و موسسات آموزشی آکادمیک بیمه در حوزه های فنی، مدیریتی، کسب و کار و بازاریابی و غیره کم می­باشد، در حوزه آموزشهای کاربردی بیمه به نیروهای انسانی شاغل در صنعت بیمه هم مرکز خاصی فعالیت ندارد. البته پژوهشکده بیمه (وابسته به بیمه مرکزی ایران) فعالیتهای محدودی در این زمینه انجام می دهد که آن نیزاز رسالت این مرکز پژوهشی است . لازم به ذکر است که بعد از برگزاری اولین کنفرانس ملی بررسی فضای کسب و کار صنعت بیمه کشور در آبان ۱۳۸۷، بیمه مرکزی ایران با همکاری دانشگاه ها اقدام به راه اندازی دبیرخانه دائمی فضای کسب و کار صنعت بیمه کشور نموده است تا بخشی از نیازهای آموزشی، پژوهشی و مشاوره ای این صنعت را به شکل مطلوبی پاسخ دهد اما واقعیت این است که نیاز صنعت بیش از این­هاست. جالب است که در کشورهایی مانند مالزی و هند موسسات متعددی به این شکل در خدمت صنعت بیمه بوده و موجبات رشد و توسعه روزافزون صنعت بیمه این کشورها را فراهم می سازند.

 

    • نهادهای متولی صنعت بیمه:

 

با عنایت به اینکه دستگاه های متولی صنعت بیمه کشور، وزارت امور اقتصادی و دارایی (معاونت امور بانکی، بیمه و بیمه مرکزی ایران ) می باشند، شاید بتوان در یک ارزیابی کلی ریشه همه این کاستی ها و مشکلات موجود در فضای کسب و کار صنعت بیمه کشور را برگردن این دو نهاد متولی گذاشت.
اما واقعیت این است که در توسعه و بالندگی یک صنعت بایستی همه ارکان های آن صنعت دست به دست هم دهند تا رشد و توسعه مورد نظر تحقق یابد. هر چند این بیان نقش بیمه مرکزی ایران را نفی نمی کند اما بایستی در نظر داشت بیمه مرکزی ایران در سالهای اخیر برنامه ها، طرح ها و اقدامات موثری را در راستای عهده داری نقش حاکمیتی و هدایت و نظارت صنعت انجام داده است تا متناسب با چشم انداز ۲۰ ساله کشور، طرح تحول اقتصادی کشور، روند اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی و متعاقب آن فرمان ده ماده ای رئیس جمهوری، طرح تحول صنعت بیمه راطوری آماده و اجرا نماید که صنعت بیمه کشور را به گونه ای توسعه دهد که با سایر ارکان و عوامل و حوزه های اقتصادی و اجتماعی کشور همخوانی داشته باشد. البته شاید بتوان گفت که تا چند سال پیش بیمه مرکزی ایران به عنوان نهاد اصلی متولی صنعت بیمه کشور آنگونه که باید وشاید نقش خود را ایفا ننموده است اما با گامهایی که اخیرا در این نهاد برداشته می شود، امیدآن می رود که درآینده نزدیک شاهدتحولات اساسی درصنعت بیمه باشیم.

 

    • شبکه فروش بیمه (شعب و نمایندگی های بیمه و کارگزاریها):

 

با توجه به اینکه در حال حاضر مکانیزم اصلی ارائه خدمات مناسب به مشتریان خدمات بیمه ای و نیز توسعه صنعت بیمه از طریق گسترش شبکه فروش این صنعت امکان پذیر است، به نظر می رسد که توسعه این شبکه تا چند سال پیش از کیفیت لازم برخوردار نبوده و عمدتا با نگاه کمی و بدون لحاظ نمودن اشخاص حقیقی و حقوقی دریافت کننده نمایندگی توسعه یافته است. بر این اساس همانگونه که گفته می شود، شرکتهای بیمه از شبکه های فروش خدمات بیمه ای غیر علمی و سنتی برخوردارند همین وضعیت در نمایندگی ها و کارگزاری های بیمه هم وجود داشته است. بعد از واگذاری نمایندگی به شرکتهای بیمه هم به مساله آموزش و توسعه آنها توجه چندانی نشده است. البته اخیرا با تصویب قانونی که به موجب آن اعطای نمایندگی بدون آزمون متمرکز و بر حسب صلاحیت متقاضی و به تشخیص شرکت بیمه و با تاکید بر گذراندن دوره های آموزشی مرتبط انتظار می رود این وضعیت بهبود نسبی پیدا کند.
شبکه نمایندگی شرکتهای بیمه به سبب غلبه دیدگاه سنتی بر آنها و عدم برخورداری از دانش کافی در زمینه فروش و بازاریابی خدمات بیمه ای، از روش های بازاریابی مناسب و منسجمی برای کار خود استفاده نمی کنند، ارتباط مناسبی با مشتریان خود نمی توانند برقرار کنند، و در برخی موارد به رقابت ناسالم در محدوده نمایندگی های همکار خود می پردازند. یکی دیگر از چالشهای اساسی فضای کسب وکار بیمه درحوزه نمایندگی ها،تنشی است که همواره بین شرکت بیمه ونمایندگی های آن بر سر نرخ­های صدور بیمه نامه و کارمزدهای مربوطه وجود دارد. بنا به اظهارات نمایندگی­های شرکت­های بیمه نرخ های موجود ناعادلانه بوده و انگیزاننده برای فعالیتی اثربخش در زمینه فروش خدمات بیمه­ای نمی ­باشد و لازم است این مساله از سوی شورای عالی بیمه مورد بازنگری قرار گیرد و استاندارد معینی برای آن تعریف شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    • رقابت شرکتهای بیمه:

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تا قبل از دهه ۸۰ ، خدمات بیمه ای در انحصار چهار شرکت دولتی ایران، آسیا، البرز و دانا بوده است. از این زمان به بعد با گسترش فضای فعالیت برای شرکتهای خصوصی، این شرکتها شروع به فعالیت در بازار بیمه کشور نموده اند و فضای رقابت بیمه کشور را وارد عرصه جدیدی کرده اند. با این حال واقعیت این است که امروز با وجود فعالیت ۲۲شرکت خصوصی، همچنان بالغ بر ۷۷ درصد بازار خدمات بیمه در دست چهار شرکت دولتی قرار داشت. مساله دیگر این است که کلیه شرکتهای بیمه فعال در کشور بصورت شرکتهای بیمه با خدمات عمومی فعالیت دارند و هنوز شرکتی که بصورت تخصصی خدمات بیمه ای مانند خدمات بیمه اختصاصی زندگی ارائه نماید را نداریم. انتظار می رود در آینده نزدیک با افزایش شرکتهای بیمه خصوصی و واگذاری کامل مابقی شرکت های بیمه دولتی ( به جز شرکت بیمه ایران) به بخش غیردولتی و نیز ورود شرکتهای بیمه جدید، علاوه بر اینکه سهم بخش خصوصی افزایش یافته و کیفیت خدمات رسانی در اثر تشدید رقابت بهتر می شود، خدمات بصورت تخصصی از سوی شرکتها ارائه می شود و نیز ارائه خدمات بیمه بصورت الکترونیکی هم افزایش می یابد.
۲-۲-۴- تقسیم بندی انواع بیمه
با توجه به انواع ریسک، قراردادهای بیمه نیز انواع متعددی دارد. ماهیت حقوقی بیمه­نامه­ ها در کلیه موارد یکسان نیست و گهگاه می­توان تفاوتهایی بین آنها تشخیص داد. انواع بیمه­ها را می­توان براساس دیدگاه های مختلف تقسیم بندی نمود. هریک از این دیدگاه ها جنبه خاصی از خصوصیات و ویژگیهای پوششهای بیمه­ای را مد نظر قرار می­ دهند. اما تقسیم ­بندی بیمه از هر دیدگاهی که صورت گیرد، بایستی به گونه ای باشد که انواع مختلف فعالیتهای بیمه­ای را در بر بگیرد. هدف از ذکر تقسیم بندیهای مختلف بیمه در اینجا، مقایسه آنها با یکدیگر و یا برشمردن مزیت یکی بر دیگری نیست، بلکه هدف ارائه شناختی کلی از انواع فعالیتهای بیمه­ای است از اینرو منظرها و یا دیدگاههایی که براساس آنها تقسیم بندی های بیمه ایی صورت می گیرد، بطور مختصر ذکر می گردد . طبقه بندی های مورد استفاده در زیر برمبنای کاربرد بیمه انجام گرفته و در عین حال مبین وجود تفاوتهای حقوقی بین آنها نیز هست.

الف) بیمه­های اجباری (اجتماعی)

بیمه هایی است که اجرای آنها از نظر حفظ منافع عمومی یا مقررات بین المللی یا مصالح اجتماعی و غیره از طرف قانونگذار اجباری شده است. مانند بیمه های اجتماعی کارگران، بیمه های درمان کارکنان دولت و فرهنگیان، بیمه محصولات پستی بین المللی و یا بیمه­های اجباری شخص ثالث دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل اشخاص ثالث ( موسوم به شخص ثالث).
عمده ترین نوع بیمه های اجباری، بیمه های اجتماعی است که در ایران توسط سازمان تأمین اجتماعی به جامعه عرضه میشود. این نوع بیمه بیشتر در مورد کارگران، حقوق بگیران مشمول قانون کار و طبقات کم درآمد جامعه کاربرد دارد. دولت در جهت حمایت از این اقشار به موجب قانون آنها را زیر چتر حمایت بیمه های اجتماعی قرار میدهد. ویژگی بیمه های اجتماعی این است که اولا” شخص دیگری ( کارفرما) در پرداخت قسمت اعظم حق بیمه مشارکت دارد و درصد کمتری را بیمه شده می پردازد.
ثانیا” برخلاف بیمه های بازرگانی که حق بیمه متناسب با ریسک تعیین می شود، در بیمه های اجتماعی حق بیمه درصدی از حقوق یا دستمزد بیمه شده است و ارتباطی با ریسک ندارد.(کریمی، ۱۳۷۹) [۴]
ب ) بیمه های اختیاری
بیمه­هایی است که اجرای آنها اختیاری است و درآن بیمه گذار به میل خود و آزادانه به تهیه انواع پوشش ­های بیمه ای اقدام می­ کند. این گونه بیمه­ها طیف وسیعی از انواع بیمه های اموال و منافع و مسئولیتهای مدنی و حوادث شخصی و بیمه­های عمر و درمان را در بر می گیرد. در اینگونه بیمه ها ، بیمه گذار و بیمه گر در مقابل هم متعهد هستند ، بیمه گر در مقابل در یافت حق بیمه از بیمه گذار، تامین بیمه ای در اختیار وی قرار می دهد.
بیمه های اختیاری به دو صورت می توانند باشند: ۱- بیمه های تعاونی  ۲- بیمه های بازرگانی
ب /۱): بیمه های تعاونی: اینگونه بیمه ها را « بیمه های متقابل » [۵] نیز می گویند. مکانیسم تئوریک این بیمه ها براساس «توزیع»[۶] خسارتهای دوره ای معین از بیمه (مثلا” یکسال) بین افراد عضو شرکت تعاونی بیمه (بیمه­گذاران) با رعایت حداقل هزینه­ های ضروری بیمه­گری می باشد، که یکنوع «خود بیمه­گری»[۷]جامعه بیمه گذاران است (فرجادی، ۱۳۷۶). [۸]
ب /۲): بیمه­های بازرگانی : بیمه های بازرگانی با توجه به نوع و طبیعت خطر ، به دو دسته بزرگ بیمه­های دریایی و غیر دریایی تقسیم می شود. تقسیم بندی دیگری که تقریباً منسوخ شده و مورد استفاده نیست تقسیم به بیمه های اموال و اشخاص است. بازارهای نیز وجود دارند که به موجب آنها بیمه های بازرگانی به دو دسته بیمه های زندگی و غیر زندگی تقسیم می شوند.اصولاً بازارهای بیمه ای با توجه به قوانین و مقررات بیمه ای و ساختار بازار از تقسیم ­بندی­های مختلف استفاده می کنند.
در اینجا سه نوع دیدگاه یا سه نوع ویژگی که مد نظرقرار گرفته و براساس آنها تقسیم بندی انجام شده ، بیان می گردد. این ویژگی ها عبارتند از :
الف ) تکنیک و ماهیت عملیات  ب ) محل وقوع خطر    ج) موضوع یا مورد بیمه .
درتقسیم بندی مبتنی بر تکنیک و ماهیت عملیات، بیمه های بازرگانی را به بیمه های غرامتی و بیمه­های تشکیل سرمایه رده بندی می­ کنند که همه بیمه­های اموال و بیمه­های مسئولیت مدنی جزء بیمه­های غرامتی و انواع بیمه های عمر یا زندگی جزء بیمه های تشکیل سرمایه هستند که در آنها سرمایه مقطوع و معینی مورد تعهد بیمه گران قرا ر می گیرد(صالحی،۱۳۷۲).[۹]
در تقسیم بندی براساس محل وقوع خطر، بیمه ها به سه نوع بیمه های دریائی، بیمه های زمینی و بیمه های هوائی تقسیم می شوند:
منظور از بیمه های دریایی این است که خطرات واقع در دریاها بیمه می شوند، مانند بیمه کشتی و بیمه حمل ونقل کالا.
بیمه­های زمینی، عبارت از بیمه خطراتی است که محل وقوع آنها خشکی می باشند. [۱۰]بیمه آتش سوزی اتومبیل ، مهندسی و برخی بیمه های باربری جزء این گروه بیمه ها است . همچنین انواع بیمه های اجباری مثل بیمه های اجتماعی نیز جزء این گروه می توانند تلقی شوند. (هوشنگی،۱۳۵۲)
بیمه های هوائی نیز با تأسیس شرکتهای هواپیمائی و حمل و نقل اشیاء و اشخاص از طریق هوا بوجود آمده است. در این نوع بیمه ، هواپیما و سرنشینان و محمولات آن در فاصله یک مسافرت هوائی بیمه می شوند(هوشنگی،۱۳۵۲).
در تقسیم بندی بر اساس موضوع یا مورد بیمه ، بیمه ها را به سه رشته اموال، اشخاص، مسئولیت مدنی دسته بندی می کنند(صالحی،۱۳۷۲).
- بیمه اموال
در این نوع بیمه، موضوع تعهد بیمه­گر شیئی است، یعنی آنچه قابل تقویم به وجه نقد است. بیمه اشیا، قراردادی برای جبران زیان وارده و پرداخت غرامت است.
نتیجه این می شود که بیمه گذاری که متحمل زیانی شده است نمی تواند غرامتی بیشتر از مرز واقعی دریافت کند ، یعنی وضعی بهتر و مساعدتر از زمان قبل از بروز حادثه داشته باشد. از مهمترین ویژگی انواع بیمه اشیا خسارتی بودن آنهاست .
حداکثر تعهد بیمه گر تا سقف مبلغ بیمه شده خسارت وارده به بیمه گذار است . به عبارت دیگر بر اثر تحقق خطر بیمه شده ، وضعیت مالی بیمه گذار، نامتعادل می شود که بیمه گر این وضعیت نامتعادل را برطرف می کند . در این نوع  بیمه ها « اصل غرامت » حکمفرما است . به اینصورت که بیمه گر بایستی غرامت بیمه گذار را بپردازد. بدون آنکه مبلغی بیش از خسارت واقعی به او پرداخت نماید. بیمه های اشیا ، متنوع ترین شاخه بیمه های بازرگانی است. بر اثر پیشرفت تکنولوزی و ورود انواع محصولات و فرآوردهای صنعتی و غیره ، با وجود اینکه تسهیلات و رفاه اجتماعی برای مردم به همراه دارد ، پتانسیل خسارت را نیز با خود به ارمغان می آورد. بیمه گران طرحها و پوشش های بیمه ای را برای جبران خسارت و زیانهای احتمالی ناشی از اینگونه خطرها به بازار بیمه عرضه می کنند. در نتیجه انواع بیمه های اشیا به طور مرتب در حال افزایش اند که در زیر به تعدادی از آنها اشاره می شود:
۱- بیمه آتش سوزی ، انفجار ، صاعقه و خطرهای اضافی نظیر سیل، زلزله، طوفان، شکست شیشه، ترکیدگی لوله آب، ضایعات ناشی از برف و باران و دزدی ۲- بیمه اتومبیل (بدنه ، سرنشین ، شخص ثالث) ۳- بیمه محصولات کشاورزی ۴- بیمه هواپیما ۵- بیمه کشتی ۶- بیمه حمل و نقل کالا (زمینی، دریایی ، هوایی ) ۷- بیمه مهندسی ۸- بیمه کامپیوتر ۹- بیمه سفینه های فضایی …
- بیمه اشخاص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:53:00 ق.ظ ]




جان لاک فیلسوف انگلیسی با ارائه نظرات حقوق طبیعی به این امر اعتقاد داشت که انسان به جهت خلقت و خوی انسانی خود قدرت حاکمیت بر خود را داشته و لذا از این طریق دارای یک حقوق فطری بوده و محدوده این حقوق تا جائی است که موجب تضییع حقوق دیگران نشود .
ژان ژاک روسو نیز با کتاب قرارداد اجتماعی خود تحولی بنیادین در زمینه حقوق بشر دوستانه ایجاد نمود او می گوید «‌ایجاد جنگ در نتیجه روابط انسانها نبوده بلکه تضاد منافع یک دولت با دولت دیگر آن را بوجود می آورد و در این جنگها تمام سربازان بطور اتفاقی با هم دشمن شده اند . هنگامی که جنگ تمام شود آنها هیچ دشمنی با هم ندارند . آنها سربازانی بوده اند که برای دفاع از خود جنگیده اند اما در اصل هر دوی آنها هموطن بوده اند و یکدیگر را دوست می داشته اند».[۲۲]
پایان نامه
روسو در ادامه به برخی از قواعد لازم الاجرا در جنگ مانند حفاظت از جان اسرای جنگی و غیر نظامیان ، لزوم حفظ جان افراد بعد از ترک مخاصمه و سایر قوانین و مقررات اشاره می کند . این افکار در بوجود آمدن انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ تاثیر بسزائی داشته و در تدوین قانون اساسی فرانسه بعنوان آزاد ترین و مردم سالارانه ترین قانون اساسی ، نقش مهم و اساسی را ایفاء نمود.[۲۳]
اما اوج تدوین حقوق بشر دوستانه و ظهور حقوق بین الملل بشر دوستانه به شیوه مدرن و فعلی به سال ۱۸۵۹ و به جنگی که میان سربازان فرانسه و اتریش در شمال ایتالیا و در محلی تحت عنوان سولفرینو روی داده ، باز می گردد . این جنگ در مدت کوتاهی در حدود سی و شش هزار مجروح داشته که بدون هر گونه مراقبت و محافظتی در وسط میدان جنگ رها شده و با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کردند و هیچکس بفکر درمان و یا انتقال این مجروحان به پشت جبهه نبوده است . در همین حال یک بازرگان جوان سوئیسی به نام هانری دونان[۲۴] که از دیدن این صحنه رقت انگیز بسیار متاثر شده بود، به کمک افراد محلی یک حرکت امدادی را برای نجات مجروحین و انتقال آنان به پشت میدان نبرد آغاز کرد . این امر موجب گردید که هانری دونان در بازگشت به کشور خود در کتابی تحت عنوان « خاطرات سولفرینو» به بیان مشاهدات خود از جنگ مذکور پرداخته و برای کاهش سختی ها و آلام جنگ و خونریزی ، پیشنهاداتی را نیز بشرح ذیل ارائه نماید :
۱ ) تاسیس یک جمعیت امدادی داوطلب در هر کشور که در زمان صلح آموزش های لازم را کسب کرده و در زمان جنگ صرفاً خدمات درمانی و امدادی ارائه دهند .
۲ ) دولتهای متخاصم با تشکیل کنفرانس بین المللی بر یک اصل بین المللی با ضمانت اجرای لازم و متناسب در جهت حمایت از مبانی حقوقی حمایت از بیمارستانهای نظامی و پرسنل امدادی و درمانی اجماع نمایند .
پیشنهاد اول دونان منجر به تشکیل صلیب سرخ جهانی (هلال احمر) در ۱۷ فوریه ۱۸۶۳ گردیده و پیشنهاد دوم نیز منجر به تصویب کنوانسیون های ژنو گردید.
ذکر این نکته نیز لازم است که در صده اخیر تلاش های صورت گرفته در زمینه حقوق بشر دوستانه از دو جنبه دارای ارزش و اهمیت می باشد . اول در جهت محدود کردن و در نهایت ممنوع کردن جنگ و حمله نظامی علیه کشور دیگر و دوم در جهت تدوین قوانین بشر دوستانه و احترام به افراد در درگیریهای مسلحانه و لذا به مجموعه قواعد و مقرراتی که در زمینه مقید نمودن و یا محدود و در نهایت ممنوع کردن جنگ پرداخته ، کنوانسیونهای« حقوق جنگ» یا «حقوق لاهه»[۲۵] گفته می شود و به مجموعه قواعد و مقررات ناظر به حفظ حقوق افراد به«‌حقوق بشر دوستانه» یا «حقوق ژنو»[۲۶] معروف می باشند . کنوانسیون های لاهه در سالهای ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ به تصویب برخی از کشورهای جهان رسیده و کنوانسیون های ژنو در سالهای ۱۹۴۹ و دو پروتکل الحاقی به آن در سال ۱۹۷۷ مصوب گردید که در واقع این دو کنوانسیون حلقه ارتباط و اتحاد میان قوانین بشر دوستانه و قوانین جنگ می باشد .
آمارها نشان می دهد که در حدود ۸۰ % از جانباختگان جنگها و مخاصمات مسلحانه بعد از جنگ جهانی دوم را غیر نظامیان تشکیل می دهند . این آمار بسیار تکان دهنده می باشد . افزایش برد توپخانه ها ، موشک ها ، هواپیماهای نظامی و گسترش تولید سلاح های کشتارجمعی ، جامعه بین المللی را به گسترش اعمال حقوق بین الملل بشر دوستانه به نفع غیر نظامیان و وضع قوانین و مقررات ویژه برای حفاظت و حمایت از آنان وا داشت. میزان تلفات غیر نظامیان در جنگ جهانی اول در حدود ۲۴ میلیون نفر بوده که این فاجعه در جنگ جهانی دوم نیز تکرار گردید . این عوامل موجب حرکت کشورها به سمت وضع قوانین بین المللی در خصوص حقوق جنگ و حقوق بشر دوستانه گردیده که اوج این اقدامات وضع قوانین حقوق جنگ موسوم حقوق لاهه و حقوق بشر دوستانه موسوم به حقوق ژنو می باشد.
در سال ۱۹۹۶ دیوان بین المللی دادگستری نظر خود راجع به ماهیت مقررات حقوق بشر دوستانه در جنگ را اعلام نمود. در قضیه مشروعیت کاربرد سلاح های هسته ای ، دیوان اعلام داشت که مقررات حقوق لاهه ( حقوق جنگ ) و حقوق ژنو ( حقوق بشر دوستانه ) به قواعد و مقررات عرفی بین المللی تبدیل شده ودر حال حاضر هر دو مجموعه قوانین و مقررات بنام حقوق بشردوستانه بین المللی شناخته می شوند و مقررات پروتکل های۱۹۷۷ موید وحدت این دو شاخه از حقوق محسوب می شوند. دیوان ضمن برشماری اصول مندرج در متون و اسناد کنوانسیون های ژنو و لاهه،‌ اظهار داشت که حمایت از نظامیان و جمعیت و اهداف غیر نظامی، ‌تفکیک بین رزمندگان و غیر رزمندگان، منع وارد کردن رنج بیهوده به رزمندگان ازجمله اصول کلی حقوق بشر دوستانه بشمار می آید .
دیوان سپس به وجود اصل یا شرط مارتنس در مقررات حقوق بشر دوستانه نیز اشاره نموده است . مارتنس یک حقوقدان روسی بوده که پیشنهاد نمود که از آنجائی که حقوق انسانی منبعث از خود آگاهی عمومی می باشد و آنگونه که بشریت و عرف ملل اقتضا می کند باید تحت مقررات حقوق جنگ قرار گیرد . وی این پیشنهاد را به این دلیل مطرح نمود که به سرنوشت قربانیان جنگ در حقوق لاهه توجهی نشده و مقررات خاصی برای آن وضع نگردید.
خصیصه عرفی بودن قوانین و مقررات حقوق جنگ و حقوق بشر دوستانه از آن جهت اهمیت دارد که همه دولتها اعم از دولتهای عضو معاهدات و یا کنوانسیونهای بین المللی و دولتهای غیر عضو، می بایست به حقوق و تعهدات مندرج در کنوانسیونهایی که بر پایه حقوق عرفی تصویب شده اند، ‌پایبند بوده و نمی توانند خود را از شمول تعهدات اینگونه کنوانسیونها خارج نمایند. دیوان تاکنون از تائید ادعای « قواعد آمرانه» حقوق بشر دوستانه امتناع نموده ولی در قضیه استفاده از سلاحهای هسته ای رای خود را این گونه انشاء نمود که از شرایط مزبور این طور بر می آید که کاربرد سلاحهای هسته ای یا تهدید به کاربرد انها ، با قواعد حقوق بین الملل قابل اعمال در مخاصمات مسلحانه ، ‌بویژه اصول و قواعد حقوق بشر دوستانه مغایر است.
۲-۱- وجوه افتراق و اشتراک حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه بین المللی
فصل
دوم
حقوق بین الملل بشر دوستانه و خصوصیات آن
درگذشته، حقوق بشر و حقوق بین الملل بشر دوستانه بصورت مجزا شکل گرفته و توسعه یافتند، حقوق بشر را حقوق زمان صلح و حقوق بین الملل بشر دوستانه را حقوق زمان جنگ قلمداد می‌کردند. بنابراین تصور این بود که هیچ رابطه و نسبتی میان این دو واژه وجود ندارد. اما در پی تغییر و تحولاتی که در نظام حقوق بین الملل در دو عرصۀ حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه صورت گرفت و قلمرو اجرایی مکانی و زمانی این دو حقوق گسترش پیدا کرد، حقوق بشر دوستانه و حقوق بشر در جهت همگرایی به منظور حمایت از انسان و کرامت انسانی او توسعه یافته و بتدریج به سمت نزدیک شدن حرکت نمودند بدین ترتیب رابطه میان حقوق بشر دوستانه و حقوق بشر در دو نظام حقوق بین الملل معاصر شکل گرفت که در دراسه مطلب بصورت اجمالی رابطه مذکور را بررسی می‌نماییم.
الف – تعریف حقوق بین الملل بشر دوستانه[۲۷]
«حقوق بین الملل بشر دوستانه شامل اصول و قواعد حقوقی است که هدف آن حمایت از افراد و اموالی است که در معرض تاثیرات درگیری‌های مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی دارند و همچنین تجدید روش‌ها، شیوه‌ها و ابزار آلات جنگی است»[۲۸]
ب – حقوق بشر[۲۹]
«حقوق بشر مجموعه‌ای از ارزشها، مفاهیم، اسناد حقوقی بین المللی و ساز و کارهایی است که در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها از مقام، منزلت و کرامت انسانی همۀ افراد و یا گروه‌ها صرفاٌ بدلیل، اینکه انسانند در مقابل همۀ دولت‌ها حمایت می‌کند».[۳۰]
با در نظر گرفتن این دو تعریف، در می‌یابیم که هدف اصلی و اساسی این دو شاخۀ حقوق بین الملل حمایت از انسان، انسانیت و کرامتی انسانی است .این دو واژه دارای نقاط اشتراک دیگری است که در ادامه مطلب مهم‌ترین آنها را بیان می‌کنیم.
۱- حقوق بشر و حقوق بین الملل بشر دوستانه، هر دو شاخه‌ای پر اهمیّت از حقوق بین الملل (عمومی) محسوب می‌شوند.
۲- اصل احترام به انسان و کرامت ذاتی او پایه و اساس هر دو حقوق است.
۳- معاهدات حقوق بین الملل بشر دوستانه و نیز معاهدات حقوق بشری، هر دو بر خلاف سایر معاهدات بین المللی مبتنی بر اصل تقابل نمی‌باشند؛ (مفهوم اصل عدم تقابل این است که رعایت حقوق بشر و حقوق دوستانه منوط به رعایت آنها از سوی دولت متقابل نیست).
۴- این دو حقوق در توسعه و تدوین یکدیگر تاثیر متقابل داشته‌اند از جمله تأثیر حقوق بشر در تدوین پروتکل‌های الحاقی به کنوانسیون‌های چهارگانه ژنف و تأثیر حقوق بشر دوستانه در تدوین کنوانسیون حقوق کودک؛
۵- قلمرو اجرایی این دو حقوق مکمّل یکدیگرند. بدین صورت که حقوق بشر هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ قابل اجراست[۳۱] و حقوق بین الملل بشر دوستانه مطلقاٌ حقوق مربوط به زمان مخاصمات مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی نیست بلکه در زمان صلح نیز حقوق بین الملل بشر دوستانه اهمیّت دارد و در این هنگام بایستی آن را توسعه داد و به آموزش آن افراد مربوطه پرداخت.
۶- در حوزۀ این دو حقوق، قواعد و مقرراتی مشترکی یافت می‌شود که هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ قابلیت اجرایی دارند از جمله منع شکنجه و آزار منع رفتار بی‌رحمانه، منع لطمه به حیثیّت اشخاص و….
موارد مذکور در بالا مؤید رابطه میان حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه است اما پرفسور ژان پیتکه تفاوت موجود میان این دو حقوق را به طور بسیار صریح و آشکار در سه اصل مشترک بیان می کند:
۱- اصل مصونیت که حق احترام به زندگی، تمامیّت جسمانی و ویژگی‌‌های جدا ناشدنی از شخصیت انسان را برای هر فرد غیر رزمنده تضمین می‌کند؛
۲- اصل عدم تبعیض که رفتار تبعیض آمیز را به هر شکل که باشد محکوم می‌کند؛
۳- اصل امنیت که حق امنیت شخصی را به هر فرد انسانی اعطاء می‌کند؛ اما علیرغم وجود پیوند و نزدیکی میان حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه به دلایل ذیل نمی‌توان آن دو را یکی پنداشت و یا یکی را جزئی از دیگری دانست:
۱- در حقوق بشر، انسان حق دارد و نه تکلیف،‌ بلکه تکلیف متوجه دولت‌هاست اما در حقوق بین الملل بشر دوستانه، دولت‌ها و افراد، هر دو هم حق دارند و هم تکلیف.
ضمانت اجرا در حقوق بشر و بشر دوستانه متفاوت است. در صورت نقص حقوق بشر، مسئولیت متوجه دولت می‌شود اما در صورت نقض حقوق بین الملل بشر دوستانه علاوه بر دولت‌ها، افراد نیز مسئولیت دارند.
اسناد بین المللی حقوقی آنها مشترک نیست مهم‌ترین اسناد حقوق بشر شامل اعلامیّه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می باشد ولی مهم‌ترین اسناد حقوق بشر دوستانه شامل کنوانسیون‌های لاهه و کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو و پروتکل الحاقی به کنوانسیون اخیر می باشد.
۴- سازمان ملل متحد و ارکان آن (شورای امنیت، دیوان بین المللی دادگستری، مجمع عمومی، شورای اقتصادی اجتماعی، شورای قیمومیّت) نقش برجسته و تعیین کننده‌ای در توسعه حقوق بشر ایفاء‌ نموده‌اند به طوری که حقوق بشر در چارچوب سازمان ملل متحد شکل گرفته است. اما در توسعه حقوق بین الملل بشر دوستانه معاصر نقش کمیتۀ بین المللی صلیب سرخ پر اهمیّت است. اگر چه کمیته بین المللی صلیب سرخ در توسعه حقوق بین الملل بشر دوستانه نقش برجسته‌ای دارد اما نمی‌توان نقش سازمان ملل متحد و یا سایر نهادی بین المللی را در این باره نادیده گرفت.
۵- در منشور سازمان ملل متحد صریحاٌ به حقوق بشر و رعایت آن اشاره شده است اما منشور، حقوق بین الملل بشر دوستانه را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف اصلی خود یعنی صلح و امنیت بین المللی قلمداد نموده است؛
۶- برخلاف حقوق بشر که تحت تاثیر سیاست بین الملل قرار گرفته و بشدّت سیاسی شده است حقوق بین الملل بشر دوستانه با نظارت و پشتیبانی کمیته بین المللی صلیب سرخ از خلط شدن با سیاست بین الملل محفوظ مانده است؛
با در نظر گرفتن وجوه اشتراک و افتراق بین حقوق بین الملل بشر دوستانه و حقوق بشر، رابطه و نسبت موجود بین این دو حقوق به صورت ذیل ارزیابی می‌شود:
با انعقاد پروتکل ۱۹۷۷ در زمینه مخاصمات مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی تقارب میان حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه به روشنی ظاهر می‌شود و همگرایی قابل توجهی بین آنها بوجود می‌آید اما این رابطه به معنی وابستگی یکی به دیگری و یا تشابه یکی با دیگری نیست. بلکه این دو شاخه حقوق بین الملل همچنان مجزا و مستقل از یکدیگر و مکمل یکدیگرند».
۲-۲- حالت جنگی
مفهوم «جنگ»، تعبیر و واژه ای است که در اندیشه های نوین حقوق بین الملل دارای خاستگاه خاصی می باشد. از این رو هر کدام از اندیشمندان، حقوقدانان و متفکران غربی به فراخور دانش خویش، به تبیین دیدگاه خود در تحلیل این مفهوم مبادرت ورزیده اند. «اپنهایم»[۳۲] در تعریف خویش از جنگ بیان می‌دارد: «جنگ عبارت است از جدل بین دو دولت از طریق نیروی نظامی و قوای مسلحانه با هدف غلبه و تفوق بر یکدیگر و اعمال شرایط دلخواه توسط طرف پیروز». «وردوس»[۳۳] ‏‎ ‎جنگ را جدلی مسلحانه بین دولت ها تلقی می نماید که در طی آن کلیه روابط صلح آمیز و مسالمت بار به حالت تعلیق و و قفه درآمده است. در تعریفی دیگر آمده است، «جنگ عبارت از مجموعه ای از اقدامات و عملیات مسلحانه و قهرآمیز است که در چهار چوب مناسبات کشورها رخ داده و موجب اجرای اصول و قواعد خاصی در مناسبات بین دو کشور و حتی در مناسبات با دیگر کشورهای ثالث نیز می گردد».
به دنبال وقوع یک جنگ با اعلان آن، روابط طرفین درگیر و نیز کشورهای دیگر تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و «حالت جنگ» رخ می‌نمایاند. در نتیجه آثار حقوقی دیگری در پی آن بروز می کند.[۳۴]
۲-۲-۱- سیر تاریخی اعلان جنگ و گشایش درگیری
رویه اعلان رسمی و صریح در آغاز یک جنگ از دیرباز در روابط بین‌الملل مطرح بوده و از قدمت بسیاری برخوردار است. در تفکر سنتی حقوق بین‌الملل، اصل مهمی درباره آغاز جنگ وجود داشته و آن «لزوم ابلاغ رسمی و صریح گشایش مخاصمات» است.
در عهد عتیق، جنگها با تشریفات خاص و آیین‌های مذهبی ویژه همراه بوده است. در قرون وسطی که اوج حاکمیت دین دولتی مسیحی بر مقدّرات جوامع محسوب می‌شود، صدور اعلامیه جنگی یکی از شرایط و اجزای مهم و جدایی‌ناپذیر آغاز جنگ گردید. این شرط به منظور تشخیص اقدامات جنگی از حملات خائنانه و فریبکارانه بود که در آن دوران به شدت محکوم می‌شد. در ابتدای دوران معاصر هم اعلان جنگ همچنان مطرح بود.
دانشمندان حقوق بین‌الملل کلاسیک، اعلان جنگ را برای رسمی شدن مخاصمات الزامی دانسته‌اند. آنها معتقدند جنگ باید همراه با اعلان جنگ باشد. در نوشته‌های «گروسیوس» اعلان جنگ از طریق بیان رسمی و صریح به عنوان یکی از شرایط آغاز جنگ قانونی ضروری دانسته شده است. هدف وی از بیان این قاعده، علاوه بر جلوگیری از حملات ناگهانی و بدون اعلان و اخطار قبلی یک دولت علیه دولت دیگر، آن بود که از دید وی باید جنگ با اختیار و تصمیم صریح و قاطع حادث شود. او جنگها را به دو نوع تقسیم کرده بود:
۱ـ جنگهای اعلام شده که به نظر او قانونی محسوب می‌شدند.
۲ـ جنگهای اعلام نشده که ضرورتاً غیرقانونی تلقی نمی‌شدند.
«اگوستین» نیز در تئوری «جنگ عادلانه» خود، ضرورت اعلان جنگ را بیان کرده و یکی از متغیرها را اعلان رسمی بالاترین مقامات کشور می‌داند. او جنگهایی را که فاقد اخطار یا اعلان رسمی باشند، غیرعادلانه می‌نامد.
ضرورت اعلان صریح جنگ هرچند نزد حقوقدانان کلاسیک مطرح بود ولی در مکتب انگلوساکسونها وضع به گونه دیگری بود. انگلوساکسونها مدتهای مدید معتقد بودند این عمل کاملاً تشریفاتی و اختیاری است و می‌توان در عمل از آن طفره رفت. صاحب‌نظران انگلوساکسون در تأیید عقیده خود، دو دلیل اقامه کرده‌اند. اولاً؛ با اعلان تشریفاتی جنگ، عامل غافلگیری دشمن موضوعیت خود را از دست می‌دهد و موجب تضعیف خویشتن می‌شود زیرا امکان حملات غافلگیرانه از دست می‌رود. ثانیاً؛ آغاز مخاصمات همان قدر که با یک اعلامیه صریح و تعیین تاریخ رسمی اعلان جنگ روشن می‌شود، با اولین هجوم نیز آشکار می‌گردد.[۳۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:52:00 ق.ظ ]