پیرس، حازم ببلاوی وجیاکومو لوسیانی از این گروه اند.[۲۳]
حسین مهدوی که از نظریه پردازان اصلی دولت رانتیر است، دولت هایی را که بصورت منظم و طی مدت زمان معینی میزان قابل توجهی از اجاره (رانت) را دریافت می کنند، دولت رانتیر می نامد؛ این رانت از سوی شرکت ها و دولت های خارجی به دولت رانتیر پرداخت می گردد. به عنوان مثال دریافت حق عبور کشتی ها از کانال سوئز نوعی رانت محسوب می گردد.[۲۴]
براساس مباحث این دسته از اندیشمندان، دولت رانتیر دولتی است که بیش از ۴۲ درصد از درآمد خود را از محل رانت بدست میآورد. رانت عمدتاً از محل فروش محصولات خدادادی به خریداران خارجی تأمین میگردد.
فصـل دوم
اهمیت و تاریـخچۀ نـفت
اهمیت نفت
تاریخ جهان از زمان پیدایش نفت با این مادۀ حیاتی و تحولات آن گره خورده است. نفت مادهای است که علاوه بر ماهیت اقتصادی و تجاری، دارای ماهیت سیاسی است و بسیاری از تحولات سیاسی جهان در یکصدسال گذشته به نوعی با این ماده طبیعی ارتباط داشتهاند. «سرنوشت نفت درواقع تاریخ یک قرن اخیر جهان است. نفت مهمترین کالای استراتژیک است که از بدو پیدایی بویژه در نیمه دوم قرن بیستم، هرگز نه تنها از تاریخ جهان جدا نبوده بلکه توانسته به تاریخ جهان شکل دهد و در چگونگی تفکر، زیست، فعالیت، جنگ و سرنوشت ملتها نقش حیاتی داشته باشد.»[۲۵] بخشی از اهمیت نفت ناشی از اهمیت انرژی در اقتصاد است؛ انقلاب صنعتی و تحولات بعد از آن شکل زندگی انسان را دگرگون کرد و انرژی را در متن زندگی بشر قرار داد. انسان عصر مدرن بدون انرژی قادر به ادامه زندگی نیست. شاید بتوان ادعا کرد که انرژی در دنیای کنونی مایۀ حیات است. انرژی، محرک صنعت و لازمۀ تولید و اشتغال است. مصرف محصولات جدید نیز جز در سایه انرژی امکانپذیر نیست. شهروندان جوامع کنونی در زندگی روزمره خود با دستگاههایی سروکار دارند که تنها با مصرف انرژی میتوانند به صاحبان خود خدمترسانی کنند و نفت یکی از مهمترین منابع انرژی است
زمان پیدایش نفت) این ماده نقش چندانی در تأمین انرژی جهان نداشت. در آغاز قرن بیستم نفت و گاز طبیعی کمتر از ۴درصد کل انرژی مورد نیاز جهان غرب را تأمین میکرد و ذغال سنگ تقریباً ۹۰درصد از این انرژی را تشکیل میداد. اما این وضع به سرعت تغییر کرد و در سال ۱۹۲۰سهم نفت و گاز از کل تولید انرژی به ۱۲ درصد و پس از جنگ جهانی دوم به ۳۶ درصد رسید.
از آن زمان به بعد این سیر صعودی ادامه داشته است، چنانکه در سال ۱۹۷۰ تقریباً ۷۰درصد از کل انرژی مورد نیاز غرب را نفت تأمین میکرد.[۲۶] کسب این جایگاه در تأمین انرژی مورد نیاز کشورهای صنعتی ناشی از مزایای نفت نسبت به منابع پیشین از قبیل ذغال سنگ میباشد. یکی از مزیت های نفت، قابلیت تبدیل آن به فرآوردههای گوناگون است. برهمین اساس امروزه میزان مصرف نفت قابل مقایسه با سالهای اولیه اکتشا نتوانسته است انسان را از این ماده حیاتی بینیاز سازد. «نفت علاوه بر تأمین انرژی حرارتی و مصارف خانگی، کاربردهای مختلفی در بخشهای صنعت، کشاورزی و خدمات دارد. قوه ی محرکه در امر حمل و نقل و ماشینآلات تولیدی در کارخانجات مختلف از نفت حاصل میگردد و ماده اولیه و خام صنایع و تولیدات پتروشیمی و شیمیایی را با چندینهزار فراورده گوناگون، نفت تشکیل میهد.»(۳) البته دستیابی به این مقام و موقعیت در تأمین انرژی بصورت تدریجی صورت گرفته است؛ در نیمه دوم قرن نوزدهم (زمان پیدایش نفت) این ماده نقش چندانی در ف آن یعنی نیمه دوم قرن نوزدهم نیست.
درشرایط کنونی در هر روز ۳۰ میلیون بشکه نفت در دنیا مصرف می شود که ۴۰ درصد از معاملات انرژی و ۹۰درصد از سوخت موردنیاز سیستم حمل و نقل را تشکیل می دهد. نفت علاوه بر اینکه منبع انرژی است، منشأ فرآورده هایی مانند انواع پلاستیکها، داروها، پوشاک، لوازم آرایشی و … نیز می باشد.[۲۷] کاربردهای گسترده نفت باعث وابستگی کشورها به این ماده حیاتی شده است و نکته جالب این است که هرچه کشورها از قدرت اقتصادی و نظامی بیشتری برخوردار باشند، وابستگی آنها به نفت بیشتر است، بطوری که ابرقدرتها بدون نفت قادر به ادامۀ حیات نیستند.
پس از نخستین شوک نفتی در ۷۴-۱۹۷۳، روشن شد که نفت چیزی بیش از یک کالای استراتژیک و حیاتی برای جهان صنعتی است. نخستین شوک نفتی نشان داد که تولیدکنندگان نفت می توانند از این کالا بعنوان یک سلاح سیاسی استفاده کنند. بویژه دولتهای عرب صادرکننده نفت در خلیج فارس می توانستند به خوبی ازاین حربه بهره گیرند زیرا به علت محدودبودن جمعیت، ظرفیت جذب همه دلارهای نفتی را در داخل نداشتند. با نگاهی به درآمدهای نفتی عربستان، کویت، قطر و امارات عربی متحده می توان به حجم عظیم این انتقال سرمایه پی برد. سیاست این چهار کشور، مخصوصاً عربستان سعودی و توانایی آمریکا برای کنترل آنها هم بر آینده ی روابط قدرتهای سرمایه داری با یکدیگر و هم بر روابط کشورهای صنعتی با کشورهای درحال توسعه (شمال- جنوب) از سوی دیگر اثر می گذارد.[۲۸]
مرور اظهارنظرهای برخی سیاستمداران مشهور دنیا نیز برخی ابعاد اهمیت نفت را نمایان می سازد. “کلمانسو” سیاستمدار معروف فرانسوی گفته است: ارزش یک قطره نفت مساوی با ارزش یک قطره خون است. او در دسامبر ۱۹۱۸ (سال پایانی جنگ جهانی اول) به عنوان رییس دولت فرانسه به رییس جمهور آمریکا نوشت: اگر متفقین نمی خواهند در جنگ شکست بخورند، فرانسۀ جنگجو باید در موقع حملات آلمان، نفت را که از خون افراد در جنگ ضروری تر است، داشته باشد. لرد کرزن انگلیسی گفته است: متفقین به پیروزی نائل نگردیدند، مگر به خاطر وجود نفت. پرزیدنت کویج نیز گفته است: جنگ بدون نفت، جنگی است باطل و شکست آن حتمی است.[۲۹]
تاریخچۀ جهانی نفت
.
“( صاحب پالایشگاه اولیه ای که راکفلر در آن سرمایه گذاری کرده بود) نخستین کمپانی بزرگ و غول پیکر نفتی یعنی کمپانی “استاندارد” را تشکیل داد. این کمپانی به زودی توانست نقش ویژه ای در صنعت نفت ایفا نماید و بازار نفت را به انحصار خود درآورد.
جهان از زمان پیدایش نفت با این مادۀ حیاتی و تحولات آن گره خورده است. نفت مادهای است که علاوه بر ماهیت اقتصادی و ، فعالیت، جنگ و داد. انسان عصر مدرن بدون انرژی قادر به ادامه زندگی نیست. شاید بتوان ادعا کرد که انرژی در دنیای کنونی مایۀ حیات است. انرژی، محرک صنعت و لازمۀ تولید و اشتغال است. مصرف محصولات جدید نیز جز در سایه انرژی امکانپذیر نیست. شهروندان جوامع کنونی در زندگی روزمره خود با دستگاههایی سروکار دارند که تنها با مصرف انرژی میتوانند به صاحبان خود خدمترسانی کنند و نفت یکی از مهمترین منابع انرژی است
نفت در طول قرن بیستم در تأمین انرژی مورد نیاز بشر سهم عمدهای داشته و پیدایش منابع جدید انرژی نتوانسته است انسان را از این ماده حیاتی بینیاز سازد. «نفت علاوه بر تأمین انرژی حرارتی و مصارف خانگی، کاربردهای مختلفی در بخشهای صنعت، کشاورزی و خدمات دارد. قوه ی محرکه در دستیابی به این مقام و موقعیت در تأمین انرژی بصورت تدریجی صورت گرفته است؛ در نیمه دوم قرن نوزدهم (زمان پیدایش نفت) کل انرژی مورد نیاز جهان غرب را تأمین میکرد و ذغال سنگ تقریباً ۹۰درصد از این انرژی را تشکیل میداد. اما این وضع به سرعت تغییر کرد و در سال ۱۹۲۰سهم نفت و گاز از کل تولید انرژی به ۱۲ درصد و پس از جنگ جهانی دوم به ۳۶ درصد رسید.
از آن زمان به بعد این سیر صعودی ادامه داشته است، چنانکه در سال ۱۹۷۰ تقریباً ۷۰درصد از کل انرژی مورد
سوخت موردنیاز سیستم حمل و نقل را تشکیل می دهد. نفت علاوه بر اینکه منبع انرژی است، منشأ فرآورده هایی مانند انواع پلاستیکها، داروها، پوشاک، لوازم آرایشی و … نیز می باشد.[۳۰] کاربردهای گسترده نفت باعث وابستگی کشورها به این ماده حیاتی شده است و نکته جالب این است که هرچه کشورها از قدرت اقتصادی و نظامی بیشتری برخوردار باشند، وابستگی آنها به نفت بیشتر است، بطوری که ابرقدرتها بدون نفت قادر به ادامۀ حیات نیستند.
پس از نخستین شوک نفتی در ۷۴-۱۹۷۳، روشن شد که نفت چیزی بیش از یک کالای استراتژیک و حیاتی برای جهان صنعتی است. نخستین شوک نفتی نشان داد که تولیدکنندگان نفت می توانند از این کالا بعنوان یک سلاح سیاسی استفاده کنند. بویژه دولتهای عرب صادرکننده نفت در خلیج فارس می توانستند به خوبی ازاین حربه بهره گیرند زیرا به علت محدودبودن جمعیت، ظرفیت جذب همه دلارهای نفتی را در داخل نداشتند. با نگاهی به درآمدهای این چهار کشور، مخصوصاً عربستان سعودی و توانایی آمریکا برای کنترل آنها هم بر آینده ی روابط قدرتهای سرمایه داری با یکدیگر و هم بر روابط کشورهای صنعتی با کشورهای درحال توسعه (شمال- جنوب) از سوی دیگر اثر می گذارد.[۳۱]
مرور اظهارنظرهای برخی سیاستمداران مشهور دنیا نیز برخی ابعاد اهمیت نفت را نمایان می سازد. “کلمانسو” سیاستمدار معروف فرانسوی گفته است: ارزش یک قطره نفت مساوی با ارزش یک قطره خون است. او در دسامبر ۱۹۱۸ (سال پایانی جنگ جهانی اول) به عنوان رییس دولت فرانسه به رییس جمهور آمریکا نوشت: اگر متفقین نمی خواهند در جنگ شکست بخورند، فرانسۀ جنگجو باید در موقع حملات آلمان، نفت را که از خون افراد در جنگ ضروری تر است، داشته باشد. لرد کرزن انگلیسی گفته است: متفقین به پیروزی نائل نگردیدند، مگر به خاطر وجود نفت. پرزیدنت کویج نیز گفته است: جنگ بدون نفت، جنگی است باطل و شکست آن حتمی است.[۳۲]
ریچارد نیکسون در کتاب جنگ حقیقی نوشته است: در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم بنا به اظهار یکی از ناظران سیاسی، نفت بصورت عامل همبستگی فی مابین فرضیۀ ترومن برای منطقه خاور میانه و برنامه مارشال برای اروپا، متجلی گردید. … در سال ۱۹۴۸ جیمز فورستال، وزیر دفاع آمریکا یادداشتی به این مضمون برای ترومن رییس جمهور آمریکا ارسال داشت: بدون نفت خاورمیانه، برنامه ی بازسازی اروپا شانس موفقیت بسیارضعیفی خواهد داشت. همچنین در کتاب (جنگ حقیقی) آمده است: «درحال حاضر منابع و ذخایر نفت خاورمیانه برای صنایع جدید به منزله خون و ماده حیاتی می باشد. منطقه خلیج فارس به مثابه قلب و راه های دریایی اطراف آن مانند شاهرگ هایی هستند که ازطریق آنها خون و مواد حیاتی به تمام نقاط جهان فرستاده میشود.»[۳۳]
درسال ۱۸۷۹ حدود ۹۰ درصد از نفت آمریکا و ۹۵ درصد بازار جهانی نفت در اختیار شرکت “استاندارد اویل نیوجرسی” قرار داشت و درسال ۱۹۰۴ بالغ بر ۸۵ درصد از سیاستمداران مشهور دنیا نیز برخی ابعاد اهمیت نفت را نمایان می سازد. “کلمانسو” سیاستمدار معروف فرانسوی گفته است: ارزش یک قطره نفت مساوی با ارزش یک قطره خون است. او در دسامبر ۱۹۱۸ (سال پایانی جنگ جهانی اول) به عنوان رییس دولت فرانسه به رییس جمهور آمریکا نوشت: اگر متفقین نمی خواهند در جنگ شکست بخورند، فرانسۀ جنگجو باید در موقع حملات آلمان، نفت را که از خون افراد نفت آمریکا در پالایشگاه های این کمپانی تصفیه می شد.[۳۴] به تدریج رقبای جدیدی مانند روسیه و انگلیس در صحنه حضور یافتند؛ «در روسیه از سال ۱۸۷۲ دولت تزاری با مقرراتی که به منظور تشویق ورود سرمایه های خارجی وضع کرد، باعث ترقی صنعت نفت شد و میزان صادرات خود را به گونه ای افزایش داد که تا اواخر قرن، نفت روسی در بیشتر بازارهای شرق جایگزین نفت آمریکایی شده بود و نیمی از تولید نفت جهان از نفت روسی تأمین می شد.»(۱۱)
در انگلیس نیز شرکت “شل” به همراه شرکت هلندی رویال داچ به عنوان رقیب شرکت استاندارد به فعالیت نفتی مشغول گردید ، پس از مدتی این دو شرکت با هم ادغام شدند و شرکت رویال داچ شل را تشکیل دادند. در ابتدای قرن بیستم مهمترین شرکتهای نفتی عبارت بودند از: شرکت استاندارد آمریکا و شرکت رویال داچ شل اروپایی. در ابتدا این دو شرکت به رقابت با هم پرداختند اما پس از یک دوره کشمکش، با یکدیگر کنار آمدند و بازارهای چین و ژاپن را میان خود تقسیم کردند. هنگامی که صحنه مبارزه به آمریکا و اروپا کشیده شد، این متارکه و توافق به پایان رسیدو مجدداً مبارزه ی این دو قطب نفتی آغاز شد. در دهه اول قرن بیستم یک استرالیایی به نام “ویلیام ناکس دارسی” که هفت سال پیش از آن امتیاز انحصاری بهره برداری از نفت را در قست اعظم ایران بدست آورده بود، به اولین میدان عمده نفت ایران رسید و برای بهره برداری از آن به تشکیل شرکت نفت انگلیس و ایران اقدام کرد.[۳۵] این شرکت که بعدها به شرکت نفت بریتانیا تغییر نام داد، به عنوان دومین شرکت بزرگ اروپایی (بعد از رویال داچ شل) وارد بازار نفت گردید .
به طور کلی از ابتدای تشکیل شرکتهای نفتی، هفت شرکت بزرگ وارد این عرصه شدند این شرکتها که به هفت خواهران معروفند عبارتند از: استاندارد نیوجرسی، استاندارد کالیفرنیا، گلف، تگزاکو، موبیل، رویال داچ شل و بریتیش پترولیوم. کمپانی نفت بریتانیا (بریتیش پترولیوم) همان شرکت نفت ایران و انگلیس است که براساس امتیاز دارسی و درسال ۱۹۰۹(۱۲۸۷) تشکیل گردید. پس از ملی شدن صنعت نفت ایران و خلع ید از کمپانی نفت ایران و انگلیس، نام این کمپانی به کمپانی نفت بریتانیا ( B..P) تغییر یافت.[۳۶]
شرکتهای هفت گانۀ نفتی تا زمان تشکیل سازمان کشورهای صادر کنندۀ نفت (اپک) در سال۱۹۶۰، نبض بازار نفت را در دست داشتند، پس از تشکیل اپک و بویژه از سال ۱۹۷۳ میلادی یعنی زمان جنگ چهارم اعراب و اسراییل، اپک ابتکار عمل را در دست گرفت تصمیم گیری در مورد قیمت نفت تا حد زیادی به کشورهای صادرکننده واگذار شد.
یکی از رویدادهای مؤثر بر تاریخ نفت، جنگ جهانی اول بود. طی سالهای جنگ جهانی اول سهولت بارگیری و سوخت رسانی به کوره های کشتی های جنگی نفت سوز، برتری نفت را نسبت به ذغال سنگ اثبات کرد و لزوم تأمین و دسترسی به منابع نفت و وسایل حمل آن برای کشتی های جنگی و موتورهای زره دار و تانک ها، اهمیت سوق الجیشی و سیاسی و اقتصادی نفت را به طور بارزی نمایان ساخت. دولت انگلیس که از ابتدای جنگ به وسیله نیروی دریایی مقتدر خود با خرید اکثریت سهام شرکت نفت انگلیس و ایران کنترل شرکت مزبور را بدست آورده بود، با پشتیبانی مأموران امپراتوری در اکناف جهان و خاصه زیر لوای قیمومیت بر سرزمین های امپراتوری سابق عثمانی، بزودی پس از پایان جنگ توانست تقریباً کلیه منابع نفتی خارج از ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی را تحت تسلط خویش درآورد.[۳۷]
شوک های نفتی
درفاصلۀ سال های ۱۸۷۰ تا۱۹۲۰ بازار نفت پیوسته رو به گسترش بود و به تدریج، نفت جایگزین سایر مواد سوختی می شد. در پنجاه سال اولیۀ فعالیت بازار نفت (۱۸۶۰-۱۹۱۰) شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا بازار را در کبرنامه مارشال برای اروپا، متجلی گردید. … در سال ۱۹۴۸ جیمز فورستال، وزیر دفاع آمریکا یادداشتی به این مضمون برای ترومن رییس جمهور آمریکا ارسال داشت: بدون نفت خاورمیانه، برنامه ی و ذخایر نفت خاورمیانه برای صنایع جدید به منزله خون و ماده حیاتی می باشد. منطقه خلیج فارس به مثابه قلب و راه های دریایی اطراف آن مانند شاهرگ هایی هستند که ازطریق آنها خون و مواد حیاتی به تمام نقاط جهان فرستاده میشود.»[۳۸]
درسال ۱۸۷۹ حدود ۹۰ درصد از نفت آمریکا و ۹۵ درصد بازار جهانی نفت در اختیار شرکت “استاندارد اویل نیوجرسی” قرار داشت و درسال ۱۹۰۴ بالغ بر ۸۵ درصد از نفت آمریکا در پالایشگاه های این کمپانی تصفیه می شد.[۳۹] به تدریج رقبای جدیدی مانند روسیه و انگلیس در صحنه حضور یافتند؛ «در روسیه از سال ۱۸۷۲ دولت تزاری با مقرراتی که به منظور تشویق ورود سرمایه های خارجی وضع کردنل خود داشت و قیمت گذاری نفت تحت نظارت این شرکت شکل گرفت. کنترل قیمت نفت در این دوره در دست تولیدکنندگان نفت نبود اما هرکس که می توانست جریان ورود نفت را در بازار در اختیار گیرد، قادر بود بر قیمت نفت اثر بگذارد.[۴۰]
در دوره ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۲ یعنی فاصله میان جنگ جهانی دوم و اولین شوک نفتی، خاورمیانه به منطقۀ اصلی تولید نفت تبدیل شد. در سال ۱۹۴۹ خاورمیانه و ونزوئلا مجموعاًحدود یک چهارم از نفت جهان را عرضه می کردند. لذا قیمت نفت براساس ضوابط حاکم بر دو منطقۀ خلیج فارس و خلیج مکزیک تعیین می گردید.
در ژوئیه ۱۹۵۶، دولت مصر کانال سوئز را ملی کرد و صادرات نفت خاورمیانه به غرب متوقف شد. صادرات نفت ونزوئلا نیز کاهش یافت. در نیمه دوم دهه ۱۹۵۰ منابع سرشار نفتی در نیجریه، الجزایر، لیبی و ابوظبی کشف شد. این کشفیات قیمت نفت را تا شروع دهه ۱۹۷۰ در حالت ثبات نسبی و تنزل نگاه داشت. از دیگرتحولات این دوره، تأسیس اوپک در چهاردهم سپتامبر ۱۹۶۰ بود. با تشکیل این سازمان، قیمت واقعی نفت در فاصله علل پیدایش این وضع، عدم کفایت نفت تولیدشده برای پوشش مصرف بود. در سال ۱۹۷۲ آمریکا ۳۱ درصد از نفت مصرفی خود را وارد می کرد. طی سه سال اول دهۀ۱۹۷۰ مصرف نفت جهان سالانه ۶/۱ درصد رشد داشت. از سوی دیگر بی ثباتی سیاسی لیبی و سوریه نیز سبب کاهش عرضه نفت شد. به این ترتیب در پایان سال ۱۹۷۲ قیمت واقعی نفت هر بشکه ۳۷/۹ دلار بود.[۴۱]
چنانکه قبلاً گفته شد، تا زمان تشکیل اپک و بویژه تا قبل از شوک نفتی سال ۱۹۷۳، قیمت نفت توسط شرکتهای بزرگ نفتی (کشورهای مصرف کننده) تعیین می شد و کشورهای تولیدکننده نفت نقش چندانی در افزایش یا کاهش قیمت ها نداشتند. در این شرایط، جریان صادرات نفت عمدتاً به سود شرکتهای بزرگ خریدار نفت و هفت خواهران نفتی
نفت شد. این دو تحول، دو منشأ متفاوت داشت: یکی تلاش شرکتهای کوچکتر و مستقل نفتی، خصوصاً در ایالات متحده آمریکا برای بازیگری در بازار و صنعت نفت جهان و دیگری تلاش کشورهای صاحب نفت برای در دست گرفتن کنترل منابع نفتی که ریشه در اوج گیری فضای ناسیونالیستی در این کشورها داشت. این دو تحول علی رغم داشتن منشأ متفاوت، یکدیگر را تقویت کردند. از سوی دیگر، به تدریج نگرانی هایی درخصوص پایان یافتن منابع نفت ارزان جهان و کمبود عرضه در بازار پدید آمد. از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۳، میانگین نرخ رشد مصرف جهانی نفت سالانه ۵/۵ درصد بود، یعنی مقدار مصرف طی سیزده سال، دو برابر شده بود. کارشناسان اذعان داشتند که با استمرار چنین آهنگ رشدی، محدودیت فنی تولید درسال ۱۹۷۴ یا ۱۹۷۵ فرا می رسد. در همین زمان، بزرگترین صادرکننده نفت جهان (آمریکا) پس از جنگ جهانی دوم، به تدریج تبدیل به یک کشور عمده واردکننده نفت خام گردید.[۴۲] شوک تشکیل این سازمان، قیمت واقعی نفت در فاصله ۱۹۶۰ تا۱۹۷۰، ۱۷درصد کاهش یافت. با آغاز دهه ۱۹۷۰ بازار نفت تاحدودی رو به استحکام گذاشت. یکی از علل پیدایش این وضع، عدم کفایت نفت تولیدشده برای پوشش مصرف بود. در سال ۱۹۷۲ آمریکا ۳۱ درصد از نفت مصرفی خود را وارد می کرد. طی سه سال اول دهۀ۱۹۷۰ مصرف نفت جهان سالانه ۶/۱ درصد رشد داشت. از سوی دیگر بی ثباتی سیاسی لیبی و سوریه نیز سبب کاهش عرضه نفت شد. به این ترتیب در پایان سال ۱۹۷۲ قیمت واقعی نفت هر بشکه ۳۷/۹ دلار بود.[۴۳]
چنانکه قبلاً گفته شد، تا زمان تشکیل اپک
اول: در پی کاهش تدریجی اقتدار شرکت های بزرگ نفتی، برخی حوادث اقتصادی و سیاسی زمینه بروزشوک نفتی سال ۱۹۷۳ را که منجر به ۴برابر شدن قیمت نفت شد، فراهم کرد. در فوریه ۱۹۷۳ دولت آمریکا مجدداً ارزش دلار را ۱۰درصد کاهش داد و کشورهای عضو اپک در بیست و چهارم مهرماه ۱۳۵۲ (شانزدهم اکتبر ۱۹۷۳) تصمیم گرفتند ۹/۱۱ درصد بر قیمتهای اعلام شده بیافزایند[۴۴]. ازسوی
را وادار کنند تا از سرزمینهای اشغالی عقب نشینی کند.
به دنبال افزایش قیمت نفت توسط اپک، در آذرماه ۱۳۵۲ بهای هر بشکه نفت به ۵/۱۱ دلار رسید. این مسأله موجب شد با وجود عدم مشارکت ایران در تحریم نفتی، حدود ۵/۴ میلیون بشکه نفت خام در روز از بازار حذف شود و نگرانی بی سابقه ای در کشورهای صنعتی بوجود آید، در نتیجه، اولین شوک نفتی رخ داد و به ۴برابرشدن قیمت نفت انجامید.[۴۵] بعد از سال ۱۹۷۴، مصرف ذغال سنگ و انرژی هسته ای توسط کشورهای صنعتی بطور عمده افزایش یافت و سرمایه گذاری های کلان برای استخراج نفت در آمریکا، آسیا و دریای شمال آغاز شد.[۴۶] درنتیجۀ این اقدامات و تحت تاثیر سایر عوامل ، التهاب بازار نفت پس از دوسال فروکش کرد و تا شوک بعدی (۱۹۷۹) ، تقریباً اوضاع عادی بر بازار نفت حکمفرما بود.
کشورها داشت. این دو تحول علی رغم داشتن منشأ متفاوت، یکدیگر را تقویت کردند. از سوی دیگر، به تدریج نگرانی هایی درخصوص پایان یافتن منابع نفت ارزان جهان و کمبود عرضه در بازار پدید آمد. از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۳، میانگین نرخ رشد مصرف جهانی نفت سالانه ۵/۵ درصد بود، یعنی مقدار مصرف طی سیزده سال، دو برابر شده بود. کارشناسان اذعان داشتند که با استمرار چنین آهنگ رشدی، محدودیت فنی تولید درسال ۱۹۷۴ یا ۱۹۷۵ فرا می رسد. در همین زمان، بزرگترین صادرکننده نفت جهان (آمریکا) پس از جنگ جهانی دوم، به تدریج تبدیل به یک کشور عمده واردکننده نفت خام گردید.[۴۷] شوک تشکیل این سازمان، قیمت واقعی نفت در فاصله ۱۹۶۰ تا۱۹۷۰، ۱۷درصد کاهش یافت. با آغاز دهه ۱۹۷۰ بازار نفت تاحدودی رو به استحکام گذاشت. یکی از علل پیدایش این وضع، عدم کفایت نفت تولیدشده
شوک دوم :دومین شوک نفتی هنگامی ظاهر شد که صنایع نفت ایران در بهبوحه انقلاب اسلامی و در پی اعتصاب کارگران دچار اختلال گردید. بعد از شوک اول نفتی (یعنی ازسال ۱۹۷۴) به دلیل فشار کشورهای صنعتی بر تولیدکنندگان نفت و افزایش تولید توسط عربستان سعودی، روند صعودی قیمت متوقف شده بود، اما در مهرماه ۱۳۵۷ ،( اکتبر ۱۹۷۸) اعتراضات در ایران گسترش یافت و به تدریج کارکنان موسسات اقتصادی بویژه صنعت نفت دست به اعتصاب زدند. تأثیر روانی انقلاب ایران بر بازار جهانی نفت از یکسو و کاهش تدریجی صادرات نفت ایران ازسوی دیگر، زمینۀ افزایش قیمت را فراهم کرد.
کاهش تدریجی، هم در تولید و هم در صادرات نفت ایران صورت گرفت به طوری که میزان تولید نفت ایران که در اکتبر ۱۹۷۸، ۵/۵ میلیون بشکه در روز بود، در ماه بعد به ۵/۳ میلیون بشکه و دوماه بعد، به دو میلیون و سیصد هزار بشکه کاهش یافت. در ابتدا این کاهش تدریجی با افزایش تولید عربستان، عراق، انگلستان، نروژ و مکزیک جبران گردید و تا دی ماه ۱۳۵۷ کمبود چندانی در بازار احساس نشد.[۴۸] اما با ادامۀ بحران، عربستان سعودی نتوانست تعادل عرضه و تقاضا را حفظ کند. بی نظمی در صادرات نفت ایران هزینه های نفت جهان را از هر زمان دیگری بیشتر کرده بود به گونه ای که قیمت نفت، به حدود ۴۰ دلار درهر بشکه رسید.[۴۹]
علاوه بر کاهش عرضه نفت،
۱۹۸۰ میلادی اوضاع دگرگون گردید و از اوایل سال ۱۹۸۱ دگرگونی هایی در بازار نفت بوجود آمد که زمینه کاهش قیمت را فراهم کرد. تعدادی از این دگرگونی ها عبارت بودند از:
افزایش تولید کشورهای غیراپک
رکود اقتصادی و به تبع آن، تشویق سیاست های صرفه جویی در کشورهای مصرف کنندۀ نفت
پژوهش های انجام شده در رابطه با نفت و توسعه ایران از ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۰