کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



نرخ موثر مالیات[۹۱](ETR) = هزینه مالیات / سود قبل از مالیات،
سپس، متوسط صنعت نرخ مالیاتی = نرخ موثر تمام شرکت های نمونه/ تعدادشان؛
و در نهایت نرخ مالیاتی تک تک نمونه ها را با متوسط صنعت نرخ مالیاتی صنعت میسنجیم.
آنگاه :

 

 

  • اگر نرخ مالیاتی هر شرکت نمونه > متوسط صنعت نرخ مالیاتی باشد؛ ارزش یک می گیرد.

 

(ارزش یک به معنای این است که شرکت دارای سیاست متهورانه مالیاتی می باشد)

 

 

  • اگر نرخ مالیاتی هر شرکت نمونه < متوسط صنعت نرخ مالیاتی باشد؛ ارزش صفر می گیرد.

 

(ارزش صفر به معنای این است که شرکت دارای سیاست متهورانه مالیاتی نمی باشد)
متغیرهای مستقل
متغیرهای مستقل در این تحقیق عبارتند از:
نسبت هیأت مدیره موظف[۹۲] : معیار اندازه گیری اعضای موظف هیأت مدیره بر اساس رابطه زیر تعیین میشود: تعداد اعضای موظف هیأت مدیره شرکت تقسیم بر تعداد کل اعضای هیأت مدیره در چهار سال اخیر.
نسبت تغییرات هیأت مدیره[۹۳] : برابر است با تقسیم تعداد اعضای هیأت مدیره تغییر یافته در هر شرکت به تعداد کل هیأت مدیره همان شرکت در این مدت ۴ سال.
نقش دو گانه هیأت مدیره[۹۴] : اگر رئیس هیأت مدیره همان مدیر عامل باشد عدد ۱ و در غیر اینصورت عدد ۰ به شرکت داده خواهد شد.
متغیرهای کنترل:
بر اساس مبانی نظری ، متغیر های کنترل می توانند بر متغیر وابسته موثر باشند لذا به عنوان متغیر جداگانه وارد مدل می شوند و آنگاه اثر تغییرات بر نتایج به عنوان تاثیر این متغیرها در نظر گرفته میشود. متغیرهای کنترل در این تحقیق عبارتند از:
نوع اظهار نظر حسابرس مستقل[۹۵] : اگر اظهار نظر حسابرس مقبول باشد عدد ۱ و در غیر اینصورت به آن عدد ۰ داده خواهد شد.
اهرم مالی[۹۶] : برای اندازه گیری آن از طریق تقسیم جمع بدهیهای شرکت به جمع دارائیهای شرکت در متوسط ۴ سال اقدام می شود.
نسبت بازده دارائی ها[۹۷] : برابر است با میانگین سود خالص به جمع دارائی های شرکت ها در ۴ سال اخیر.
نوع مالکیت شرکت ها[۹۸] : اگر شرکت دولتی (بر اساس تعریف قانون محاسبات عمومی اگر بیشتر از ۵۰ درصد سهام شرکت به طور مستقیم یا غیر مستقیم متعلق به دولت باشد، دولتی تلقی می شود) باشد عدد ۱ و در غیر اینصورت عدد ۰ به آن داده خواهد شد.
وضعیت مالیاتی شرکت[۹۹] : اگر شرکت در این چهار سال به برگه تشخیص مالیاتی اداره دارائی اعتراض ننموده بود عدد ۱ و در غیر اینصورت عدد ۰ به آن داده خواهد شد.
۳-۷) طرح آزمون آماری فرضیه های تحقیق
رگرسیون خطی و چند متغیره موقعیتهایی را مورد بررسی قرار می دهد که در آن ها متغیر وابسته پیوسته است. اما دربسیاری از تحقیقها متغیر وابسته دو نتیجه ممکن دارد و فقط یکی از دو ارزش صفر یا یک را میتواند بپذیرد، که ارزش یک به معنای وقوع حادثه مورد نظر و ارزش صفر به معنای عدم وقوع آن یا بالعکس است. در مجموع برای وضعیت هایی که هدف آن برآورد مفاهیمی چون «رخ دادن» یا «رخ ندادن» یک اتفاق باشد، برای اینگونه موارد دو تکنیک آماری معروف وجود دارد که عبارتد از : تحلیل تمایزات[۱۰۰] و رگرسیون لجستیک . رگرسیون لجستیک ابزاری قوی تری نسبت به تحلیل تمایزات است . بدین منظور در این تحقیق رگرسیون لجستیک مورد استفاده قرار گرفته است .
در مباحث مرتبط با مدل های رگرسیونی، زمانی که متغیر پاسخ دو حالتی باشد، استفاده از روش های معمول رگرسیون خطی با مشکلاتی به شرح ذیل مواجه خواهد بود.
ممکن است مقادیر پیش بینی شده، بی معنی بوده، در عمل تفسیر پذیر نباشند.
امکان قیاس مقادیر پیش بینی با یکدیگر وجود ندارد.
پذیره های اولیه رگرسیون خطی (مانند همسانی واریانس متغیر پاسخ، نرمال نبودن مقادیر متغیر پاسخ و مقادیر پیش بینی شده) برقرار نیست.
در چنین شرایطی، استفاده از رگرسیون لجستیک دو حالتی[۱۰۱] پیشنهاد می شود.
با تمام این انعطاف پذیری، استفاده از آن با یک مشکل اساسی مواجه است:
برای دست یابی به نتایج استوار و پایا[۱۰۲] و معنادار[۱۰۳] ، به حجم داده هایی بیش از آنچه در رگرسیون خطی معمولی یا تحلیل تشخیص مواجه هستیم، نیاز است.
رگرسیون لجستیک، شبیه به رگرسیون معمولی است با این تفاوت که روش تخمین ضرایب یکسان نمیباشد . در رگرسیون لجستیک، به جای حداقل کردن مجذور خطاها (که در رگرسیون معمولی انجام می گیرد)، احتمال را که برای واقعه رخ می دهد حداکثر می کند. همچنین در تحلیل رگرسیون معمولی، برای آزمون معنادار بودن رابطه از آمارههای استاندارد F و t استفاده می شود در حالی که در رگرسیون لجستیک از آمارههای “کای دو” و “والد[۱۰۴]” استفاده می شود .
آماره کایدو : به منظور تعیین میزان اثرگذاری متغیر (متغیرهای ) مستقل بر متغیر وابسته و به طورکلی بر ارزش کل معدل می باشد ومعادل آماره f در تحلیل رگرسیون معمولی است.
برای محاسبه آماره والد از رابطه ذیل استفاده می شود که در این رابطه   ضریب متغیر xi و S.E[105] خطای معیار است.
رابطه (۳-۱)   )
آزمون والد: معنادار بودن متغیر های وارد شده در معادله رگرسیون را بررسی و قابل مقایسه با آماره t در رگرسیون معمولی می باشد.( مومنی و فعال قیومی، ۱۳۸۶(
مدل لوجیت: در رگرسیون لجستیک از مفهومی به نام نسبت برتری (نسبت   که نسبت احتمال وقوع حادثه به احتمال عدم وقوع حادثه مورد نظر می باشد) استفاده شده ولگاریتم به نسبت برتری بر اساس رابطه ذیل محاسبه می شود . این مدل به مدل لوجیت معروف است.
 رابطه (۳-۲)
برای آزمون فرضیه ها با بهره گرفتن از مدل رگرسیون خطی لجستیک داریم:
TAGi = β۰ + β۱ EXE BOARD + β۲ BOARD CHANGE + β۳ BOARD-CHAIRMAN + β۴ OPINION +
β۵ TAX + β۶ ROA + β۷ LEVE+ β۸ TYPE OWNE + ε رابطه (۳-۳)
چنانچه سیاست متهوارنه مالیاتی(TAG) برای شرکتی وجود نداشته باشد، مقدار آن را صفر در نظر گرفته، وگرنه (سیاست متهورانه مالیاتی) مقدار یک میگیرد.
EXE BOARD : نسبت هیأت مدیره موظف،
BOARD CHANGE: نسبت تغییرات هیأت مدیره،
BOARD-CHAIRMAN : تفکیک و نقش دوگانه مدیرعامل.
OPINION : نوع اظهار نظر حسابرس مستقل،
TAX: وضعیت مالیاتی شرکت ها،
ROA : نسبت بازده دارائی ها،
LEVE : نسبت اهرمی شرکت ها،
TYPE OWNE: نوع مالکیت شرکت ها.
ε: انحراف تصادفی.
βi : میزان تاثیر هر یک از متغیرهای مستقل بر سیاست متهورانه مالیاتی.
i : معرف شرکت i = 1,…,n
β۰ : عرض از مبدأ خط رگرسیون
در این پژوهش، با بهره گرفتن از تحلیل رگرسیون لجستیک میزان تاثیرگذاری و جهت هر کدام از متغیرها بر سیاست های متهوارنه مالیاتی نتیجه‌گیری می شود. به این صورت که در ابتدا آزمون فرضیه های اول تا سوم مورد بررسی قرار می گیرد تا میزان تاثیر هر یک به تنهایی بر سیاست متهورانه مالیاتی مشخص گردد و سپس مدل با وجود همزمان هر سه متغیر مستقل مورد آزمون و بررسی قرار می گیرد و در آخر از روش پیشرو گام به گام، برای بررسی اولویت بندی و تاثیر متغیرها استفاده می شود و جهت تاثیر تغییرات در مدل متغیرهای اظهار نظر حسابرس، نوع مالکیت، وضع مالیاتی، نسبت بازده داراییها و اهرم مالی به عنوان متغییرهای کنترل وارد مدل شده و مورد بررسی قرار می گیرد.
۳-۸) خلاصه فصل
در این فصل مقدمهای در خصوص تحقیق ارائه گردید و سپس سوالات تحقیق، چگونگی تدوین فرضیه ها، روش تحقیق، جامعه آماری، روش نمونه گیری و نمونه های تحقیق ، داده های مورد نیاز ،متغیرهای تحقیق و روش محاسبه آن ها و همچنین طرح آزمون آماری فرضیه ها بیان گردید. به طور خلاصه می‌توان گفت این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش از نوع تحقیقات توصیفی- همبستگی می باشد. با توجه به محدودیت های اعمال شده، تعداد ۹۷ شرکت انتخاب شدند که اطلاعات این شرکت ها از سازمان بورس اوراق بهادار تهران، سایت بورس اوراق بهادار تهران و نرم افزارهای دناسهم ، صحرا و تدبیرپرداز جمع آوری شده است. قلمرو زمانی تحقیق، یک دوره چهار ساله از سال ۱۳۸۶ تا سال ۱۳۸۹ می باشد.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
و آزمون فرضیه ها
۴-۱) مقدمه
به طور کلی تجزیه و تحلیل به منظور تنظیم و خلاصه کردن داده‌ها به صورت اطلاعاتی روشن، خوانا، مستدل و تفسیر پذیر به کار می‌رود، به گونه‌ای که بتوان روابط موجود در مسایل تحقیق را کشف، بررسی و آزمون نمود.
همانطور که درگذشته بیان شد تحقیق حاضر از لحاظ طبقه بندی تحقیق بر مبنای هدف از نوع کاربردی و از لحاظ طبقه بندی بر حسب روش، از نوع توصیفی است که از میان انواع تحقیق های توصیفی، از نوع همبستگی بوده چرا که در آن ارتباط ساختار هیأت مدیره و سیاست متهورانه مالیات مورد مطالعه قرار می گیرد. بنابراین از روش رگرسیون لجستیک برای آزمون فرضیه ها استفاده شده است و از دو “کای دو” و “والد”[۱۰۶] برای بررسی معنادار بودن رابطه استفاده گردید.
همچنین جهت اطمینان از قابل اتکاء بودن نتایج از آزمون های پیش فرض استفاده از مدل رگرسیون استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده از نرم افزار Excel و برای آزمون فرضیه ها و همچنین آزمون های تکمیلی جهت اطمینان از مدل رگرسیونی از نرم افزار SPSS استفاده شد.
تجزیه و تحلیل داده‌ها مشتمل بر دو بخش زیر است:
الف- توصیف داده ها

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-03-22] [ 01:13:00 ب.ظ ]




علت آن می تواند ناشی از رضایت از رفع نیازهای اجتماعی ، برآوردن نیازهای مربوط به عزت نفس یا یادآوری روابط نزدیک کودکی باشد (آرگایل ،۲۰۰۱ ترجمه گوهر ی و همکاران ،۱۳۸۳).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۲-۳-۴-۷ نظریه تعادل حالات هیجانی

 

 

ممکن است فرض شود حالات هیجانی مثبت تنها نقطه ی مقابل حالات هیجانی منفی است ، اما بررسی دقیق تر شواهد ،حکایت از نتیجه گیری متفاوتی دارد. بر اساس الگویی راسل[۳۷]، وجه مشخص حالات هیجانی ،مثبت( ،یا عاطفه مثبت شدید) و لذت بخش بودن آن است . اما شدت این حالات ناشی از میزان بالای بر انگیختگی است . نیرومندترین عاطفه ی مثبت در حالت قرار می گیرد که حاوی حالات هیجانی یا بر انگیختگی بالا و لذت بخش است ،این حالات عبارتند از:عاشق بودن،هیجان زدگی ، خوشی ،اشتیاق و تهییج جنسی .انتهای دیگر بعد عاطفه مثبت ،طبیعتا”شامل عباراتی است که توصیف کننده عدم وجود هرگونه عاطفه مثبت است .این عبارات شامل :خستگی ،ملال ،بی علاقگی و افسردگی می باشد که همهۀآن ها درربع هیجان های با رانگیختگی پایین و غیر لذت بخش قرار دارند . پس نقطه ی مقابل عاطفه ی مثبت ،عاطفه مثبت ضعیف است نه عاطفه منفی قوی .شدید ترن عاطفه منفی نیز از ترکیب غیر لذت بخش و برانگیختگی بالا حاصل می شود که شامل انواع عبارات هیجانی از قبیل :وحشت زدگی خصومت ، عصبانیت ،ناکامی ، ترس و رنجاندن دیگرا ن می باشد .نقطه ی مقابل بعدی عاطفه منفی ،در ربع حالات هیجانی با برانگیختگی پایین ولذت بخش از قبیل رضایت ،آسایش و راحتی قرار دارد (آیزنک ، ۱۹۹۰ ترجمه فیروز بخت و بیگی ،۱۳۷۵ ).

عکس درباره افسردگی در روانشناسی

۲-۳-۴-۸ شادی در نظریه فروید

 

فروید معتقد است که افراد روان رنجور به شیوه های عجیبی رفتار می کنند که موجب غمگینی می گردد و به نظر می رسد نمی توانند ا ز تجربه ها ی خود نفعی ببرند. خاطرات ناخوشایند،قبیح و رویدادهای فاجعه آمیز دوران کودکی در ضمیر ناهوشیار ،پنهان می ماند ومانع شادی فرد می باشد. به نظر فروید ،بهترین راه جهت کاهش غمگینی بیماران روان رنجور،بینش دادن به آن ها درباره ی محتوای ضمیرنا هشیارشان است،به همین منظور از هیپنوتیزم ،تحلیل رؤیا وتداعی کلمات استفاده می شود .البته بر طبق نظر وی ،افراد خودشان در مورد غمگینی کار چندانی از دستشان بر نمی آید زیرا ضمیر هوشیار به بخش اعظیمی از اطلاعات مربوط به علل عدم شادی ما دسترسی ندارد (عابدی،۱۳۸۱).

 

۲-۳-۴-۹ شادی در نظریه الیس

 

 

بر طبق نظرالیس ، نقطه ی شروع به هنگام تلاش برای شاد کردن خود این است که بدانیم غمگینی آخرین مرحله ی زنجیره سه مرحله ای می باشد .مرحله ی (A)،یک رویداد فعال کننده است که مثلا” می تواند طرد شدن از سوی دیگران باشد ،مرحله (B)، ترکیبی از واکنش های عقلانی و غیرعقلانی به آن رویداد است سرآنجام مرحله©حالت افسردگی شدید یا غمگینی است .

 

 

عمده ترین روشی که درمان عقلانی –هیجانی الیس برای خلق مجدد شادی مطرح می نماید ٬تغییر دادن افکار خود مخرب است که اکثرا” در پی تجربه رویدادهای ناخوشایند زندگی روی می دهد (عابدی، ۱۳۸۱)

 

 

نظریه زیست شناختی در مورد شادی

 

 

از دیدعلم زیست شناختی ،شادمانی بواسطه قسمتهای زیر به وجود می آید:

 

 

۱-هیپوتالاموس ، منطقه اصلی برای خود تحریکی پاداش دهنده درمیمون هاست و در بردارنده سلول های عصبی مربوط به پاداش های غذایی است .

 

 

۲-آمیگدال (بادامک) ، رابطه بین محرک ها و تقویت آوخته شده است . مرکزارتباط عصبی با درو ن داده های ناشی از تالاموس ، نئوکورتکس وهیپو کامپ ،برون داده به سیستم عصاب خودکار است و به عنوان کامپیوتر هیجانی برای مغز توضیح داده شده است ،زیرا به واسطه درون داده های حسی ،کاربردهای هیجانی ایجاد می کند. شادمانی ، ناشی از محرکها یا فعالیت هایی است که با پاداش های مثبت مرتبط شده اند (تیلور،۲۰۰۳ ).

 

 

۳- کورتکس فرونتال ، در بروز هیجان های دخالت دارد . در یافته اند که کورتکس قدامی چپ ،هنگامی که مردم شاد هستند فعال می شود.قسمتهای مختلف مغز از طریق مجموعه سیناپس های بین سلول های عصبی با هم مرتبط می شوند.

 

 

اینکه آیا این سیناپس ها پیام ها را منتقل می کنند و یا نه ،کم و بیش به عمل انتقال دهند ه ها بستگی دارد . انتقال دهند ه ها،عوامل شیمیایی هستند که ترخیص آنها به وسیله رابطه های عصبی از مناطق مرکزی مغز نظیر بادامه کنترل می شود و نرون های سیناپسی را در نقاط مختلف مغز ساخته یا مهار می کنند . تا کنون حد اقل ۵۰ انتقال دهنده مختلف شناسایی شده است که تعدادی از اینها با تاثیر بر فعال سازی برخی مناطق مغزی منجر به هیجان های مثبت می شوند . سروتونین ،مهم ترین انتقال دهندهی عصبی است که باعث خلق مثبت است. این انتقال دهنده همچنین موجب بیداری ،خلق مثیت و معاشرت پذیری می شود و مخالف افسردگی است

 

 

سروتونین از چند مرکز مغزی که توسط ناحیه ای در هیپو تالاموس تحریک می شوند ،ترشح می شود. در اشخاص دارای حالت خلقی بالا، میزان سروتونین زیاد است.داروهایی که در درمان افسردگی استفاده می شوند، هیجان های مثبت از قبیل برانگیختگی ایجاد می کنند .اگر چه بررسی ها نشان می دهد که درمان افسردگی با پروزاک و سایر ضد افسردگی ها از نظر مو فقیت در درمان مشابه تأثیر شناخت در مانی است ،اما به علت عوارض دارویی ،نرخ عدم موفقیت و هزینه ی آن ، قابل توجیه برای ساختن دنیایی شاد تر نیستند (آرگایل،۲۰۰۱ ترجمه گوهری و همکاران،۱۳۸۳ ).

 

 

۲-۳-۴-۱۰ شادی در نظریه مزلو[۳۸]

 

 

تجربه کردن لحظات اوج ، یکی از شیوه هایی است که منجر به شادی عظیم در انسان می شود .مزلو ،پژوهش نظام داری را در زمینه آن دسته از تجربه هایی انجام داد که به واسطه شادی و لذت وافر متداعی با آنها ،درحافظه مردم رسوخ کرده بود.برای خود مزلو ،گوش دادن به موسیقی کلاسیک مخصوصا” آثار باخ وبتهون ،برای لحظات اوج لذت را به وجود می آمد. وقتی مزلو از ۱۹۵ نفر خواست تا تجربه های اوج خود را توصیف کنند ، متوجه شد تجربه های اوج برای آن ها تا حدودی اسرار آمیز بوده است. دو مورد از رایج ترین تجربه های اوج ،تجربه های ناشی از رابطه جنسی و موسیقی بود . سایرعوامل ذکر شده عبارت بوده ا ز: نیل به برتری و کمال واقعی . زنان نیز از داشتن تجربه های اوج بعد از تولد فرزندشان خبر دادند البته این تجربه های ، بیشتر برای بزرگسالان مفهوم دارد و چون سن ، یکی از عوامل مهم در تجربه شادی است ، بدیهی اس که لذت در دوران کودکی به هیچ وجه شباهتی به لذت در دوران نوجوانی و میانسالس ندارد .

 

 

یکی دیگر از عوامل قابل بررسی ،جنسیت است .شواهدی وجود دارد که نشانت می دهد ، کودکان با جنس های متفاوت ، ا ز فعالیت های متفاوتی لذت می برند (عابدی،۱۳۸۳).

 

 

۲-۳-۴-۱۱ شادی از دیدگاه مارتین سلیگمن

 

 

در آواخر ماه می ۲۰۰۴ سازمان آموزش و پرورش ،فراخوانی برای پیشنهادها به عنوان بخش ابتکار ی آموزش ،ارئه داد و آنان به دنبال راهکارهایی جهت رهایی از فشارهای ذهنی بیمار ی در محیط های آموزشی بودند .

 

 

گروه پژوهشی به سر پرستی سلیگمن ،با ارائه روانشناسی مثبت و راهکارهایی جهت افزایش شادمانی ،وارد عمل شد .سازمان آموزش و پرورش آمریکا برای آموزش روانشناسی مثبت در نهمین دوره ،مبلغ ۸/۲ میلیون دلار پرداخت کرد . هدف از تخصیص مطلوب مالی اخیر ،این بود که پژوهش و بررسی در رابطه با رفتارهای مثبت و کیفیت ایجاد آن می تواند به دانش آموختگان از نظر احساسی و آکادمیکی کمک نماید و چنانچه فرضیه های این پژوهش به تٲیید می رسید به عنوان یک الگوی ملی برای افزایش روحیه دانش آموختگان در سیستم آموزش و پرورش در می آمد .در این پژوهش ، است هر چند ترکیبی از این سه مسیر ایده آل تر است .به نظر سلیگمن زندگی ،لذت،شادی ها و خوشی های سطحی را به ارمغان می آورد و برای همین است بسیار ی از مرد م شبیه به هم ، این نوع زندگی را داند .همچنین از نظر او بزرگتر ین اشتباهی که مردم در غرب مرتکب می شوند این است که جذب نظریه شادی هایی وودی که فقط خندیدن و لبخند زن زیاد است،می شوند .وقتی یک زندگی ،فقط وابسته به لذت ها و خوشی های آنی باشد فقط بعضی درجات شادی را ارائه می دهد و این متقابلا” نارضایتی فراوان در خود ایجاد می کند .به زعم وی،برای اینکه به طور جدی شاد باشیم و خوشحال زندگی کنیم ، باید چشمانمان را به سوی یک زندگی خوب باز کنیم و برای انجام این عمل لازم است ما قدرت های امضاء خود که همان پشتکار و استقامت است را شناسایی کنیم. سلیگمن می گوید ،اگر ما یک با رقدرت خودمان را آزمون کنیم و در واقع، نیروهای خود را بشناسیم و آن ها را به کار بگیریم ٬استفاده بیشتر آن ها باعث می شود در زندگی روزمره ،احساس شادی و رضایت کنیم.

 

دانلود
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:13:00 ب.ظ ]




BSC به گونه‌ای است که سه‌ گروه استراتژیک را در نظر می‌‌گیرد و هر یک اهداف مختلفی‌ دارند، شامل مشتریان که خواستار کیفیت در محصولات و خدمات ارائه شده هستند. سرمایه گذاران که می‌‌خواهند ارزش شرکت افزایش یابد و کارکنان شرکت که به دنبال پرداختی جذاب و امنیت شغلی‌ هستند (سانجز و انجل و لوپز[۳۱]٢،۲۰۰۷). در این مدل گروهی از شاخص‌ها را که با دیدگاه و استراتژی شرکت ادغام شده‌اند، در نظر می‌گیریم.  هر یک از شاخص‌ها روابط علت و معلولی را ایجاد می‌‌کنند و دو نوع شاخص، یعنی‌ شاخص‌های عامل و شاخص نتیجه را در نظر دارند.
دانلود پایان نامه
مدل چهار جنبه را در هر شاخص در نظر دارد:
۱.جنبه مالی‌: شاخص‌های مالی‌ نتایج مدیریتی را نشان می‌‌دهد. و باید با معیار‌هایی‌ مثل جریانات نقدی، سودآوری خدمات و محصولات، سودآوری سرمایه و غیره همراه باشد.
۲.جنبه مشتری: این حوزه در بر گیرنده تلاش‌هایی‌ است که برای تعیین ارزش‌های مرتبط با مشتریان ایجاد می شود. شاخص‌های عامل کیفیت، ارتباط با مشتری و شهرت شرکت در میان رقبایش است و شاخص‌های خروجی نتایجی‌ از جنبه‌های مالی‌ مثل سهم بازار، وفاداری مشتری و امثال این‌هاست.
۳.جنبه فرایند داخلی‌ کسب و کار :این مورد تجزیه و تحلیلی از فرایند‌های داخلی‌ را در روشی‌ که آن‌ ها را در زنجیره‌ ارزش ضروری می‌‌سازد فرض می‌‌کنند.
۴.جنبه یادگیری و رشد: این جنبه به عنوان گروهی از ارزش هایی که قادر به توسعه و آموزش مستمر درون سازمان است شناخته می‌‌شود (چارنسوک و چانسا،۲۰۰۸).
۲-۳-۴-۲ مدل جهت‌یابی‌(هدایت گر) اسکاندیا[۳۲]١
اسکاندیا یک شرکت خدمات مالی‌ سوئدی است که به دلیل جلودار بودن در امر اندازه گیری دانش خود به خودی برجسته شده است. اسکاندیا برای اولین بار به صورت داخلی‌ گزارش سرمایه فکری خود را توسعه داد و در سال ۱۹۹۴ به عنوان اولین شرکت بزرگ، گزارش سرمایه فکری خود را به پیوست صورت‌های مالی‌ سنتی به سهامداران عرضه کرد. اسکاندیا به طور وسیعی ابزار‌ها و روش‌های مختلف اندازه گیری سرمایه فکری را تجربه کرد و سرانجام ابزار اندازه گیری خاص خود را تحت عنوان جهت یابی‌ اسکاندیا به همراه مدل ایجاد ارزش مربوط توسعه داد. لیف ادوینسون به عنوان معمار مباحث ابتکاری فوق در شرکت اسکاندیا، یک مدل جامع و پویای گزارش‌دهی‌ سرمایه فکری که جهت‌یابی‌ اسکاندیا نام داشت را با پنج حوزه مالی‌، مشتری، فرایندی، توسعه و نوسازی و انسانی‌ مطرح نمود (ادوینسون،۱۹۹۷).[۳۳]٢

شکل ۲_۵ ارزش بازار در مدل جهت یابی‌ اسکاندیا(Kannan et al, 2004)
۲-۳-۴-۳ درخت شاخص سرمایه فکری[۳۴]۱
این مدل توسط برادران روس(۱۹۹۷)، از موسسات خدمات سرمایه فکری لندن به وجود آمده است و در زمره رویکرد‌های کارت امتیازی قرار دارد. هدف این شاخص ایجاد تجسم و انتقال سرمایه فکری و ارزش مشتق شده از آن است. شاخص سرمایه فکری به نسل دوم از روش‌های اندازه گیری سرمایه فکری تعلق دارد که کاستی‌های شیوه‌های پیشین را رفع می‌‌کند (ناظم و همکاران،۱۳۹۰).
این الگو، تمامی مؤلفه‌های سرمایه فکری را در یک شاخص سازمانی گرد هم می‌آورد. در این ادغام، اهمیّت ضریب اثرگذاری هر کدام از نماگرها نشان داده شده است. این شاخص مدیران را به طور مستقیم قادر به تشخیص و همچنین قضاوت درباره وضعیت سرمایه فکری سازمان می‌سازد. همچنین، زمینه مقایسه بین سازمان‌ها و واحدهای اقتصادی را فراهم می‌آورد.
عکس مرتبط با اقتصاد
بر مبنای این مدل، سرمایه فکری به سرمایه نیروی انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری و ارتباطات تقسیم می‌گردد. سرمایه سازمانی نیز سرمایه زیرساخت‌ها و سرمایه نوآوری را در برمی‌گیرد.
برای تعریف شاخص سرمایه فکری سازمان، باید مهمترین معیارهای سرمایه فکری تعریف و فهرست شوند. سپس باید فهرست معیارهای اندازه گیری سرمایه فکری سازمان را ارزیابی و دسته بندی کرده و برای هر بخش از سرمایه فکری، تنها تعداد کمی از معیارهای معنادار را انتخاب کرد. پس از کارهای فوق معیار انتخاب شده باید در یک جدول وزن بندی و خلاصه شوند.
برای تهیه معیارهای مذکور در تقسیم بندی سلسله مراتبی مدل شاخص سرمایه فکری باید سه مرحله زیر انجام گیرد: بازنگری اساسی درشاخص‌های موجود، ایجاد شاخص‌هایی که نشانگر وجود جریان و ارتباط بین بخش‌های مختلف سرمایه فکری هستند و ایجاد سلسله مراتبی از شاخص‌های سرمایه فکری.
هرکدام از این شاخص‌ها تحت یک شاخص اصلی طبقه بندی شده اند، این کار بدین منظور است که بتوان از آن برای مقایسه یک بخش درطول زمان (روند) و یا مقایسه یک بخش با سایر بخش‌ها استفاده کرد.
شکل ۲_۶ درخت شاخص سرمایه فکری برادران روس
این مدل کلیه‌ی معیارهای مختلف سرمایه فکری را در یک جدول یا حداقل در تعداد کمتری از معیارها یکپارچه می کند. به این ترتیب امکان ایجاد یک تصویر جامع از سرمایه فکری سازمان مهیا می گردد، تصویری که اجازه مقایسه بیرونی را به سازمان می دهد و همچنین رابطه بین سرمایه فکری و سرمایه مالی یک سازمان را پیگیری میکند.
۲-۳-۴-۴ مدل حسابرسی سرمایه فکری(کارگزار تکنولوژی)[۳۵]١
این مدل توسط بروکینگ(۱۹۹۶) مطرح شد، او دانش سازمانی را به چهار طبقه دارایی‌های انسان محور، دارایی‌های زیر ساختی، دارایی‌های فکری و دارایی‌های بازار تقسیم می‌‌کند و ارزش

سرمایه فکری سازمان را طی‌ فرایند ارزیابی مشخص می‌‌کند. هر بخش از مدل به وسیله پرسشنامه‌های ممیزی مخصوص درباره‌ متغیر ‌های مرتبط با طبقه دارایی بررسی می شود. بخش  اول پرسشنامه مشتمل بر ۳۰ سوال است که بر نیاز به تقویت سرمایه فکری تاکید دارد. و در ادامه پرسشنامه ۱۷۸ سوال است که مرتبط به چهار طبقه نامبرده از سرمایه فکری می‌‌باشد.
شکل ۲_۷ مدل کارگزار تکنولوژی بروکینگ
۲-۳-۴-۵ مدل سرمایه فکری مستقیم[۳۶]١
تاکید این روش اندازه گیری ارزش سرمایه فکری ابتدا بر شناسایی اجزای مختلف آن و سپس ارزیابی هر یک از این اجزا قرار گرفته است. با تعیین اجزای سرمایه فکری (نظیر سرمایه مشتری نظیر وفاداری مشتریان، مالکیت فکری نظیر حقوق اختراعات، دارایی‌های فنی‌  نظیر دانش فنی‌، دارایی‌های انسانی‌ نظیر آموزش و دارایی‌های ساختاری نظیر سیستم‌های اطلاعاتی‌) و تعیین ارزش هر یک از اجزا می‌‌توان ارزش کلی‌ سرمایه فکری شرکت را محاسبه نمود. این روش پیچیده‌ترین اما دقیق‌ترین ابزار اندازه گیری سرمایه فکری است. عیب اصلی‌ این روش در ضرورت شناسایی تعداد زیادی از اجزا و اندازه گیری  و ارزش گذاری هر یک از آن‌ ها می‌‌باشد که موجب پر هزینه و پیچیده شدن این روش می‌‌گردد (انواری رستمی و همکاران، ۶۲،۱۳۸۲).
۲-۳-۴-۶ روش کیو توبین[۳۷]٢
روش کیو توبین، توسط جیمز توبین (۱۹۷۸)، برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزین آن شرکت (هزینه جایگزینی دارایی‌های آن‌ شرکت) را اندازه گیری می‌‌کند. به صورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل می‌‌کند، اما شواهد تجربی‌ نشان می‌‌دهد  که در همین زمان این نسبت می‌‌تواند به طور معنا داری با عدد یک متفاوت باشد.برای مثال شرکت‌های نرم افزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره می‌‌جویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالی‌ که شرکت‌های با سرمایه فکری فیزیکی‌ زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت کیو توبین در اصل شبیه به نسبت بازار به دفتر می‌‌باشد. با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی دارایی‌های فیزیکی‌ را به  جای ارزش دفتری دارایی‌های فیزیکی‌ به کار می‌گیرد. نسبت حاصله به این شکل به کار می‌‌رود که چنانچه نسبت کیو ی یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیو رقابتی باشد، شرکت مزبور توانایی کسب سود بیشتر از شرکت‌های مشابه را دارا است (فاضل یزدی و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۳-۴-۷ روش ارزش افزوده اقتصادی [۳۸]۱(EVA)
ارزش افزوده اقتصادی یک شاخص بنیادی برای اندازه گیری عملکرد و ارزش واقعی شرکت بوده. این معیار نشان دهنده سود باقی‌ مانده پس از کسر هزینه‌های سرمایه‌ای است. ارزش افزود اقتصادی یک معیار عملکرد ساده تلقی‌ می شود و تصویر  واقعی از ایجاد ثروت برای سهامداران ارائه کرده و در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری و شناسایی فرصت‌هایی‌ برای بهبود و توجه به منابع کوتاه مدت همانند منابع بلند مدت به مدیران کمک می‌‌کند.از مزایای آن داشتن همبستگی‌ با قیمت سهام است و نیز با بودجه بندی، برنامه ریزی مالی‌، هدف گذاری و جبران خدمات تشویقی ارتباط دارد. اما از نقاط ضعف این روش می‌‌توان به رویه‌های تعدیل پیچیده، دارایی‌های خالص در برابر ارزش بازار دارایی‌ها، قدرت تبییینی ضعیف، پذیرش یک ساختار نظارتی تنها به نفع سهامداران اشاره کرد.
۲-۳-۴-۸ مدل ضریب ارزش افزوده فکری(VAIC)
این مدل توسط پالیک مطرح شده است.این مدل مبتنی‌ بر این فرض است که اندازه‌ گیری و توسعه ارزش افزوده شرکت ممکن است بر  ارزش بازار شرکت تاثیر بگذرد( پالیک،۲۰۰۰). ضریب ارزش افزوده فکری ،کارایی ایجاد ارزش در شرکت‌ها را اندازه گیری و پایش می کند. کارایی سرمایه انسانی‌ به عنوان زیر مجموعه ضریب ارزش افزوده فکری، کارایی سرمایه فکری در شرکت را توصیف می‌‌نماید. ارزش ضریب ارزش افزوده فکری  بر اساس این اصل است که ایجاد ارزش، برخاسته از دو عامل اولیه‌ به عنوان منابع سرمایه‌ای فیزیکی‌ و منابع سرمایه‌ی فکری می‌‌باشد. در حقیقت این ضریب کارایی مطلق ایجاد ارزش مربوط به تمامی‌ منابع به کارگرفته شده را محاسبه می‌‌کند؛ در حالی‌ که کارایی سرمایه فکری، ارزش ایجاد شده توسط سرمایه فکری به کار گرفته شده را منعکس می‌‌کند (طالبی و همکاران،۱۳۹۲).
ارزش افزوده را با توجه  به اطلاعات موجود در صورت‌های مالی‌ سالانه شرکت‌ها می‌‌توان به صورت زیر محاسبه نمود:
هزینه استهلاک+هزینه حقوق و دستمزد کارکنان+سود عملیات=ارزش افزوده
۲-۱
(VA)=OP+HC+D+A
(VA)
OP: سود عملیاتی
HC: هزینه حقوق و دستمزد کارکنان
D+A: استهلاک
در واقع در مدل پالیک، پرداخت بابت حقوق و دستمزد کارکنان به عنوان هزینه در نظر گرفته نمی‌‌شود بلکه به عنوان سرمایه گذاری محسوب می‌‌گردد. در مدل پالیک ضریب ارزش افزوده فکری دارای سه‌ زیر مجموعه کارایی سرمایه انسانی، کارایی سرمایه ساختاری و کارایی سرمایه به کار گرفته شده می‌‌باشد.
نحوه محاسبه هر یک از این زیر مجموعه‌ها به این صورت می‌باشد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:12:00 ب.ظ ]




بخش دوم
سیری در تحول معنایی آزادی و امنیت در اندیشه غرب
آزادی در اندیشه غربی
مفهوم آزادی در نظام های مختلف اجتماعی معانی متفاوت و بعضاً متضادی دارد. آزادی به مفهوم غربی و در چارچوب نظام غربی، چیزی جز سرکشی و تعرض به مفاهیم مذهبی و دینی و رهایی مطلق از بندهای دین مسیحیت نیست. در این نظام انسان ها حق مسلم خود می دانند که آزاد باشند، آن هم به شکل رهایی مطلق و عدم تقید و نفی هرگونه محدودیت و امور مقدسی که آن ها را در یک چارچوب خاص و ثابتی قرار دهد. از این ‌واژه در زبان لاتینی با معادل Libertas و در زبان فرانسه با Librete و در زبان انگلیسی با معادل Freedom و یاLiberty، یاد شده است. این واژه در زبان عربی هم با معادل “حرّیه” و “اختیار” به‌ کار رفته که معنای روشن و متداول آن، مفهوم ضد بردگی آن می‌ باشد.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
آزادی در وسیع ‌ترین معنای کلمه، حالتی است که در آن چیزی محدود و وابسته به چیزهای دیگر نباشد و بتواند در فضا جابه‌ جا شود. در مورد انسان، حالتی است که در آن اراده‌ی شخص در رسیدن به مقصود، به مانعی برخورد نکند ( آشوری،۱۳۸۶: ۲۰).
معادل انگلیسی این واژه با حروف اضافی خاصی در موارد مختلفی به ‌کار می‌رود؛ که برخی از آن‌ ها عبارتند از:
lt="تحقیق - متن کامل - پایان نامه” width="390″ height="390″ />

  1. آزادی و رهایی از زندان؛ ۲٫ اجازه انجام دادن کاری بدون محدودیت؛ ۳٫ حق یا قدرت انجام کاری که شخصی آن ‌را برگزیده است؛ ۴٫ برده و زندانی نبودن ( حائری،۱۳۷۴: ۹).آزادی بنابر دیدگاه‌ها و جهان‌ بینی‌های مختلف، معانی متفاوتی را به‌همراه دارد. براساس تعریف الحادی و سکولاریستی از آزادی، این مقوله حق انسان است و انسان در خوراک، پوشاک، عقیده، رفتار و تمامی جنبه‌های زندگی آزاد است. به ‌بیان دیگر، آزادی خواهش‌های نفسانی و قانونمند انسان است. در مقابل، براساس تعریف الهی، آزادی حقّی است که خداوند، برای انسان جعل و مقرّر داشته و حدّ آن، مرزهایی است، که در قوانین الهی مشخص شده است. این‌گونه از آزادی، میدان وسیعی است؛ که اندیشه و تمامی استعدادهای آدمی را به رشد و فلاح می ‌رساند ( اسحاقی، ۱۳۸۴: ۳۷).

خاستگاه آزادی
پیش از آن ‌که اندیشه آزادی ‌گرایی و آزادی در مغرب ‌زمین مطرح باشد، گرایش به آن، در خاورزمین مورد توجه بوده است. برخی معتقدند نمونه ‌ای روشن و بسیار کهن از این ‌گونه گرایشات را در برخی از سخنان اوستایی، که مربوط به سده‌هایی پیش از میلاد مسیح بوده را می ‌توان در ایران مشاهده کرد. در مورد خاستگاه آزادی در مغرب ‌زمین هم نظریات مختلفی توسط اندیشمندان ارائه شده و برخی برآنند یونان باستان خاستگاه آزادی بوده است و سقراط را به ‌عنوان آزادی ‌گرای بزرگ معرفی کرده‌اند. برخی دیگر از اندیشمندان، ظهور کلیسای مسیحی در غرب را خاستگاه مهم آزادی در غرب و در نتیجه جهان، قلمداد کرده‌اند و برآنند، نمی ‌توان یونان را زادگاه آزادی به آن معنایی که امروز از آن فهمیده می‌ شود، دانست. آزادی در دوران باستان، بنابه گفته‌ فیلسوف دوران روشنگری “نبژامن کونستان” به این معنا بود، که هرکس حق داشت، در اداره‌ ی اجتماع، مشارکت کند؛ بنابراین معمولاً همه‌ ی شهروندان در مجالس قانون ‌گذاری خدمت می‌ کردند؛ یا اگر این کار ممکن نبود قانون‌ گذاران، با قرعه انتخاب می ‌شدند (دورانت، ۱۳۶۲: ۳۰). در آن دوران، حقوق فرد مورد محافظت قرار نمی ‌گرفت و دموکراسی یونانی به‌ معنای انقیاد فرد در برابر اقتدار اجتماع بود. اما در دنیای مدرن، آزادی در وهله‌ ی اول به‌ معنای آزادی فرد از فرمانروایی خودسرانه است. برمبنای این نظر، آزادی در غرب از سلسله ‌ای از نبردهای قدرت، زاده شد و پیامدهای این نبردها، بین دولت و کلیسا، شاه و اشراف، کاتولیک‌ها و پروتستان‌ ها و تجارت و دولت، در بافت زندگی غربی جای گرفته و سبب شدند فشارها برای آزادی فردی، به‌ ویژه در انگلستان و سپس در آمریکا بیش‌ تر و بیش‌ تر شود. بنابراین می‌ توان گفت، در شکل‌ گیری آزادی به‌ معنای مدرن دنیای غرب، باید ریشه‌های “رومی” آن ‌را مورد توجه قرار داد؛ چراکه کلیسای کاتولیک، عینی ‌ترین میراث روم بوده؛ که به‌ عنوان نهادی مستقل از دولت شکل گرفت؛ البته هیچ‌ گاه خود را پشتیبان آزادی‌‌ های فردی ندانست. سرانجام، آزادی‌ خواهی فردی به ‌عنوان پرخاش در برابر کلیسای کاتولیک، شکل گرفت و کیش پروتستان به‌ عنوان پیشرو گونه ‌هایی از آزادی‌ گرایی در آغازین سال‌های سده دهم تا شانزدهم، به ‌وجود آمد.از اولین و مشهورترین شخصیت های علمی و فلسفی غربی که بحث آزادی و اختیار را با اهمیت احساس کرده و آن را بطور مفصل و منظم مورد تحلیل و بررسی قرار داده است «ارسطو» می باشد. اگر پیش از ارسطو نیز بررسی هایی انجام گرفته باشد، به شکل غیرمنظم و پراکنده بوده است. ارسطو در کتاب «اخلاق برنیگوماکوس » چندین فصل ر ا به بحث آزادی، اراده و اختیار اختصاص داده است.
جایگاه آزادی در اندیشه لیبرالیسم
در اندیشه لیبرالیسم به عنوان مبنای فلسفی رفتاری غرب، آزادی، یگانه پایه و اساس انسانیّت به‌ حساب می ‌آید. آزادی یک فصل منطقی است؛ که انسان، به ‌وسیله آن از همه‌ ی حیوانات و بلکه از همه‌ ی خلایق امتیاز می ‌یابد. از این نظر، از همه‌ ی توانایی‌ های انسان، حتی نیروی عقل و خرد و ابتکار برتر است.
“آیزایا برلین” در بیان نظر “جان استوارت میل” به‌ عنوان یکی از مهم ‌ترین نظریه ‌پردازان آزادی در غرب می ‌نویسد: «در نظر میل، جدایی انسان از حیوان نه به ‌خاطر آن است که آدمی عقل دارد؛ یا می‌ تواند دست به اختراع و ابداع اسباب و آلات و روش‌های گوناگون بزند. امتیاز انسان در درجه اول از آن ‌جا است که می‌ تواند برگزیند و انسانیّت کامل، آن‌گاه تحقق می‌ یابد، که بتواند برگزیند و موضع گزینش واقع نگردد، راکب باشد نه مرکب.»( سروش، ۱۳۸۱: ۳۷). این تحلیل از انسان، شأن انسان را در آزادی او دانسته و اساس شخصیت انسانی را بر اراده استوار می داند، ‌اراده ‌ای که حاکم است و نه محکوم.
اندیشه لیبرالی غرب با اعتقاد به فردگرایی(Individualism).، معیار حقیقت و مدار هستی را فرد دانسته و امیال و اهداف فرد را از هرلحاظ مقدّم بر جامعه قرار می ‌دهد و برآنست که؛ از آن ‌جایی ‌که برای شناخت ارزش‌ها در جهان، هیچ ملاک و ابزاری در دست نیست و ارزش‌ های انسانی جز بر پایه‌ ی خواسته‌های افراد، تعریف و توصیف نخواهد شد و این خود شخص است، که باید اخلاقیّات خود را پی‌ ریزی کند، بنابراین چاره‌ای نیست، جز آن‌ که افراد هرکدام آزادانه و به ‌شکل برابر، به ‌دنبال خواسته‌های خویش باشند و هیچ چیزی جز خواسته‌های دیگران، نباید آن‌ را محدود و ممنوع سازد. “آیزایابرلین” مؤلف کتاب چهارمقاله درباره آزادی، در تبیین همین اندیشه در پاسخ به این سؤال که آیا ارزش والاتر از انسان هست تا بتوان شخصی را بدان وادار کرد، می‌ گوید:« هیچ ارزش بالاتر از فرد وجود ندارد.» (همان،۱۳۸۱: ۷۰). آزادی در این بینش، به معنای آزادی از همه‌ ی انسان ها در هر مرتبه روحی و اخلاقی و در هر جایگاهی که باشند، از همه‌ ی اجبارها و موانع تحقق خواسته‌های بی ‌قید و شرط انسانی، برای رسیدن به سود بیشتر و لذّت فردی بیشتر است.
“توماس هابز” در رساله‌ ی “لویاتان” در شرح این آزادی بی ‌قید و شرط می‌ گوید: « آزادی در مفهوم صحیح آن، فقدان مخالفت است و بر اساس این معنای صحیح و عموماً پذیرفته‌ شده از کلمه، انسان آزاد کسی است که اگر میل به انجام کاری داشته و قدرت و ذکاوت انجام آن‌ را داشته باشد، با موانعی مواجه نشود» (هابز،۱۳۸۱ :۲۱). البته غربی‌ها علی ‌رغم مبانی نظری خود که عموماً آزادی بی ‌حد و حصر را اصیل می‌ داند، محدودیت‌هایی را برای آزادی وضع کرده ‌اند. آن‌ ها بر اثر اجبار و اضطرار مربوط به زندگی جمعی فرد، قوانین محدودکننده ‌ای را برای آزادی قرار داده‌اند. “آزادی دیگران"، “برابری” و “امنیت جامعه” در اندیشه‌ها و مکاتب مختلف از جمله محدودیت‌های آزادی قلمداد شده‌اند ( اسحاقی، ۱۳۸۴: ۱۹-۲۰). بطور کلی می توان گفت که تا قبل از «توماس هابز» (قرن هفدهم) مفاهیم محوری فلسفه سیاسی، «فضیلت » و «عدالت » و رابطه آن ها با «قدرت » بوده است. نکته حائز اهمیت در این دوران، برجسته شدن وجه سیاسی مفهوم آزادی در پرتو تحولات بوجود آمده در عرصه های مختلف تفکر غربی است.
تطور معنای آزادی
از جمله نظریه پردازان آزادی در فلسفه نوین سیاسی غرب «جان لاک »، «توماس هابز»، «فریدریش هگل » و از همه مهم تر، «جان استوارت میل» بودند که فرد اخیر در راستای سنت فکر موج اول مدرنیته (مدرنیته لیبرالی) - که از ابتدا تا پایان قرن ۱۹ را در بر می گیرد - عبارت است از پروژه یا طرحی که شامل انسان گرایی، عقل گرایی، فرد گرایی، پافشاری بر آزادی وغیره است. همه این موارد را می توان در یک مؤلفه کلی یعنی لیبرالیسم خلاصه کرد. این موج دوران افراط در فردگرایی و آزادی بوده است، و بر آزادی فرد تاکید کرد.
در ادامه، فلسفه سیاسی غرب که با طرح مفهوم محوری آزادی در صدد پاسخ گویی به مسئله رابطه فرد و جامعه و فرد و دولت بود، به دلائلی نه تنها نتوانست آزادی فرد را در قبال قدرت جامعه و دولت حفظ کند، بلکه قدرتی فراگیر را در قالب «توتالیتاریانیسم » به بار آورد که در آن، آزادی فرد به طور کامل در دولت به تحلیل رفت و موج دوم مدرنیته (مدرنیته نظام مند یا سازمان یافته) شکل گرفت. در این دوره عملا عنصر انضباط و قدرت، جانشین عنصر آزادی شد و ساز و کارهای اطلاعاتی و فناوری های پیشرفته جدید به کمک اعمال قدرت شتافت، و در نهایت چارچوب ها و انضباط اجتماعی سختی را - به عنوان تفریطی در برابر افراطهای گذشته - به جامعه تقدیم کرد. در نتیجه، آزادی و خود مختاری فردی رنگ باخت. عاقبت این ساختار و سازمان مدرنیته نیز دوام چندانی نیاورده و بالاخره در دهه آخر قرن بیستم رو به زوال نهاد و خود را به دست موج سوم مدرنیته سپرد. موج سوم مدرنیته (مدرنیته بی انتظام یا بی سازمان). در برابر مرحله پیشین که بر سازماندهی، نظم، انضباط، وحدت گرایی، تمرکزگرایی و ادعای کشف حقیقت پا می فشرد، امروزه پیغام آور تکثر و تنوع گرایی، پراکندگی، بی مرکزی، تنوع فرهنگ ها، نسبیت گرایی و غیره تاکید دارد. در این دوره با تبدیل شدن «مدرنیته و مدرنیسم » به جریان فکری «پست مدرنیسم »[۴] در مفهوم آزادی تحول معنایی پدیدار گشت ( بال و دیگران،۱۳۸۴: ۶۱). از این رو فرد هویت فردی، آزادی و استقلال خود را در جامعه از دست داده و مقهور قدرت دولت و جامعه گردیده است. در این فرایند آزادی از تمامی قیود اخلاقی و عقلانی رخت بربست و به تعبیری دیگر، آزادی عریان گشت و تمامی رفتارهای غیراخلاقی و غیرعقلانی فرد به حق و حقوق شخصی فرد در چارچوب آزادی های فردی تعبیر می شود. از جمله متفکران عمده این دوره می توان: «فردریش نیچه»، «مارتین هایدگر» و «فوکو» را نام برد
امنیت در فلسفه سیاسی غرب
آنچه در این بخش خواهد آمد، جمع بندی مختصری از روایت تحول و توسعه ابعاد مفهوم امنیت از آغاز تا کنون در اندیشه سیاسی مغرب زمین می باشد. به رغم تلاش ها و مجاهدت های علمی فراوان، دستیابی به تعریف جامع و مانع از مفهوم امنیت، به شدت دشوار است. این مفهوم واجد خصایص و صفاتی است که محققان را برای دستیابی به تعریف مشترک با دشواری های جدی مواجه می کند.
قدمت اندیشه درباره این مفهوم به آغاز حیات بشری و زیست اجتماعی او باز می گردد. در عین حال، مجادلات درباره امنیت از پایان جنگ جهانی دوم به بعد به مجامع آکادمیک راه پیدا کرد. با وجود گذشت بیش از شش دهه از مناظرات در باب این مفهوم، کماکان عدم اتفاق نظر در بین محققان در فهم چیستی آن، نظر مشترک تلاش های فکری مذکور می باشد. برخی از اندیشمندان غربی معتقدند، نبود تعریف واحد و پذیرفته شده برای امنیت و وجود رویکرد های نظری گوناگون برای بررسی آن، این پرسش را پیش می آورد که هر کس چگونه امنیت را تعریف می کند. از نظر مورگنتا از نظریه پردازان بنام غربی در باب امنیت، این پرسش پاسخ آسانی ندارد و معتقد است، هنگام ارائه تعریف، برخی چیزها را در دل تعریف می گنجانیم و چیزهای دیگری را کنار می گذاریم (تریف و دیگران ،۱۳۸۳: ۱۱). از دهه ۱۹۸۰ به بعد و بالاخص با پایان چنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق، مبحث امنیت به عنوان یکی از نقاط کانونی در فلسفه سیاسی غرب، ابعاد وسیع تری یافت.
مروری بر رویکردهای رایج در زمینه ابعاد امنیت در اندیشه غرب
نکته حائز اهمیت در باب رویکردهای صورت گرفته در مقوله امنیت این می باشد که، مسائل و فضای بین المللی تاثیر بسزایی در تعاریف و برداشت های اندیشمندان سیاسی داشته است. از این رو گرایش اندیشمندان به مفهوم امنیت بیشتر نگاه ملی و میهنی بوده است تا تعبیر فردی؛ با توجه به این نکته، رویکردهای رایج درباره ابعاد امنیت را در یک تقسیم بندی، می توان در چهار دسته و گروه طبقه بندی کرد:

  1. رویکرد سنتی

در این رویکرد که آن را مدل کلاسیک یا سنتی می نامند، نظریه واقع گرایی وجه غالب را دارد و از پایان جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه۱۹۶۰ ، بر ادبیات امنیتی غلبه داشته است. در این رویکرد، دولت یگانه بازیگر در سطح جامعه و روابط بین المللی است، و امنیت مهمترین هدف و قدرت نظام و دیپلماسی، مهم ترین سازوکارهای تأمین آن به شمار می آیند. در این مدل امنیت در حیطه بین المللی مورد اهمیت و توجه اصلی اندیشمندان و سیاست مداران بوده است. همچنین، امنیت با بقا و حفظ فیزیکی نظام سیاسی و حکومت، مساوی قلمداد شده و تهدید امنیتی به منزله خطراتی است که از جانب ابزار نظامی متوجه جان، مال، سرزمین و حاکمیت کشورهاست. در این رویکرد، امنیت در مقایسه با دیگر واژه ها استقلال کمتری دارد و در بهترین حالت، نقش الحاقی و در این چارچوب، جزیی در مدل قدرت در روابط بین الملل ایفا می کند. در این برداشت و تعبیر از امنیت تهدید اصلی امنیت ملی هر کشوری، تهدید نظامی است و تنها راه مقابله با آن نیز به کارگیری سخت افزارهای نظامی می باشد. (میرا، ۱۳۶۷ : ۱۱۴).

  1. رویکرد لیبرالی

با آغاز دهه ۱۹۶۰ و در کشاکش جنگ سرد، دنیا شاهد از همپاشی و سقوط نظام هایی بود که به ظاهر و از لحاظ توان و قدرت نظامی، چنین آینده ای برای آن ها پیش بینی نمی شد. در این دوره، دو بعد دیگر امنیت و البته در کنار بعد نظامی، مطرح شدند: سیاست و اقتصاد. فساد و ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی، دو بعد جدیدی بودند که توجه صاحب نظران را به خود جلب ساختند. طرح ایده امنیت مساوی است با توسعه، از سوی کندی رئیس جمهوری ایالات متحده و مشاور امنیت ملی اش مک نامارا، دریچه جدیدی را در مباحث مربوط به ابعاد امنیت گشود. از آن پس، تهدیدات امنیتی نه فقط تهدیدات نظامی و آن هم از نوع خارجی، بلکه در کنار آن، تهدیدات سیاسی و اقتصادی قلمداد شدند که عمدتاً از سوی نیروهای داخلی، مشروعیت و کارآمدی نظام ها را نشانه رفته بودند. در کنار ارزش حفظ تمامیت ارضی و بقای نظام سیاسی حاکم (بعد نظامی)، ارزش های دیگری نظیر ایجاد شرایط لازم برای رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی (بعد اقتصادی).، مردم سالاری و چرخش قدرت و حقوق و آزادی شهروندان (بعد سیاسی). نیز در قالب ارزش های ملی، به توسعه دامنه ابعاد امنیت انجامید. (درویشی، ۱۳۸۹: ۶۰). چنین برداشتی از ابعاد امنیت، در تعریفی که الیوت و ریجینالد از امنیت می کنند، به وضوح آشکار است: « کشوری دارای امنیت است که در وضعیتی قرار داشته اند که در آن به صورت نسبی یا کامل، از تهدیدات احتمالی نظامی، سیاسی و یا اقتصادی دیگر کشورها به دور باشد» (درویشی، ۱۳۸۹: ۶۲).
عکس مرتبط با اقتصاد

  1. رویکرد مکتب کپنهاگ

در دهه۱۹۸۰ میلادی، مفهوم امنیت و ابعاد آن از جمله مفاهیمی بود که در ادبیات مطالعات راهبردی و امنیتی، مورد توجه وسیع محققان قرار گرفت. بوزان و همکارانش در مکتب کپنهاگ، ایوب، کولودزیج، اولمان، بوث، توماس، کلارک و دیگران، از جمله محققانی بودند که سهمی اساسی در توسعه ابعاد امنیت داشتند. مطالعات محققان اخیر بر این نکته اساسی تأکید داشتند که مفهوم امنیت نباید صرفاً به حوزه مسایل و تهدیدات نظامی محدود شود. امنیت معنای عام تری است که نه فقط می توان آن را در عرصه نظامی به کار بست، بلکه در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی نیز قابلیت کاربرد دارد (شیهان، ۶۴:۱۳۸۸).
بوزان در کتاب مردم، دولت ها و هراس، که هم اکنون مرجع کلاسیک در مجامع اکادمیک غرب به شمار می آید، امنیت اجتماعات انسانی را تحت تأثیر عواملی در پنج بخش عمده قرار می دهد که عبارتند از نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی (بوزان،۳۴:۱۳۷۸). نکته قابل توجه در دیدگاه بوزان این است که این پنج بخش، جدای از یکدیگر عمل نمی کنند، به طور اجتناب ناپذیری به هم وابسته اند و به صورت های مختلفی با هم تداخل دارند. (شیهان۶۸:۱۳۸۸). بنابراین، در نگرش جدید که تا حدود فراوانی معلول پایان جنگ سرد و گسترش ارتباطات های اطلاعاتی و فرهنگی بود، دو بعد امنیت اجتماعی و امنیت زیست محیطی به ابعاد امنیت افزوده شد، و در این زمینه توجه و تأکید وافری به این تعابیر جدید از امنیت گشته است. منظور از امنیت اجتماعی از دیدگاه بوزان و همکارانش، توانایی جامعه برای حفظ ویژگی اساسی خود در برابر شرایط متحول و تهدیدات واقعی یا احتمالی است. به طور خاص، این نوع امنیت درباره قابلیت حفظ شرایط قابل پذیرش داخلی برای تکامل الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب و هویت ملی و رسوم است. در چارچوب این تعریف، مشخص شدن زمانی که تهدیدی علیه امنیت اجتماعی وجود دارد، دشوار است. امنیت اجتماعی درباره وضعیتی است که جوامع تهدیدی در مؤلفه های هویتی خود احساس کنند (موتیمر، ۳۸۸:۱۳۸۸). به لحاظ زیست محیطی، فعالیت های انسانی در سطوح منطقه ای و جهانی، آثار فوق العاده مخربی بر محیط زیست دارند. آن ها امنیت زیست محیطی همه انسان ها و جوامع را در سطح جهانی تحت تأثیر قرار داده اند، به گونه ای که سرنوشت مشترکی را برای همه آن ها رقم می زنند .مقابله با این تهدیدات و چالش ها، از عهده تک تک کشورها خارج است و نیاز به اقدامی مشترک و جهانی دارد. مسایل و مشکلات مربوط به گرم شدن زمین، بالاآمدن سطح آب دریاها، سوراخ شدن لایه اوزون، آلودگی جو زمین، فرسایش خاک، کاهش منابع طبیعی زمین و انقراض نسل حیوانات، از جمله مسایل و چالش های زیست محیطی است، که امنیت جهانی را به خطر انداخته است (شیهان۶۹:۱۳۸۸).
عکس مرتبط با محیط زیست
توماس هامر دیکسون ۱ و همکارانش نیز استدلال می کنند که کمیابی منابع زیست محیطی، تهدیدی علیه امنیت است، چرا که می تواند باعث افزایش خشونت در جوامع گوناگون و جهان شود. (موتیمر۳۹:۱۳۸۰). در مجموع، نویسندگان بسیار دیگری نیز نه تنها بین مسایل زیست محیطی و امنیت ارتباط برقرار می کنند، بلکه با این کار می خواهند نشان دهند باید تعریف جدیدی از مفهوم امنیت ارائه شود و در این تعریف، ابعاد دیگری که متأثر از تغییر مرجعیت امنیت از دولت به پدیده های دیگری مانند افراد، گروه ها، مناطق زیستی و کل جهان است، دیده شود (میتوز، ۱۳۸۰: ۵۵). اوج این رویکرد و تنوع بخشی به ابعاد امنیت را می توان در بیانیه ها و قطعنامه های صادره از سوی سازمان ملل و گزارش برنامه عمران ملل متحد در دهه ۱۹۹۰ مشاهد کرد که در آن ها، مفهوم وسیع و گسترده امنیت انسانی مورد توجه قرار گرفت. «در سند ۱۹۹۴ برنامه توسعه ملل متحد، امنیت انسانی وضعیتی تعریف می شود که در آن، مردم از قید و بندها و فشارهای روحی و روانی که مانع رشد انسان می شود، آزاد و رها می شوند. امنیت انسانی عبارت است از: اول، ایمنی از تهدیدات مزمن و دیرپا چون گرسنگی، بیماری و سرکوب؛ و دوم، در امان بودن از برهم خوردن ناگهانی و زیان آور الگوهای روزمره زندگی. در این برنامه، تأمین امنیت انسانی مستلزم رویکردی هفت بعدی است که در آن، ابعاد اقتصادی، غذایی، بهداشتی، زیست محیطی، شخصی، اجتماعی و سیاسی امنیت مورد توجه قرار می گیرد» (شیهان،۲۴۱-۲۴۲/۱۳۳۸۸).

  1. رویکرد هستی شناسانه
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:12:00 ب.ظ ]




- شکلگیری حوزه تهدیدهای بیرونی ضد واحدها (ناشی از ساختار نظام)- آسیبپذیری درون نظام و تهدیدهای درون محیطی نظام
¯
معضل امنیت بین المللی

 

دولت به‌عنوان یگانه کارگزار در امور
پیوند میان دولت و ملت و شکل گیری ملت
وجود یا عدم وجود بحران هویت، مشروعیت و اقتدار و نفوذ
¯
زیرساختهای مالی دولت ملی یا
کشور
¯
شکلگیری انواع مختلف کشورها از بعد قدرت ملی و قدرت اقدام و درجه مختلف آسیبپذیریها
¯
پدیدآمدن حوزه آسیبپذیریها و امکان محققشدن تهدیدها
¯
شکلگیری معمای امنیت

 

افراد در وضع طبیعی،
پیدایش معمای امنیت و بقا
¯
شکلگیری قرارداد اجتماعی
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
¯
شکلگیری جامعه با کارگزار امنیت، یعنی دولت دولت
حداقلی یا حداکثری
¯
شکلگیری تهدیدهای
مختلف در جامعه
¯
خشونت ساختاری دولت
¯
ناکارایی دولت در ایجاد نظم اجتماعی و امنیت بهعنوان کارکرد ماهوی خود

 

 

 

منبع: (قاسمی، ۱۳۸۶)
ب- امنیت از دیدگاه مکتب لیبرالیسم
برخلاف رویکرد رئالیستی، امنیت و نظم در دیدگاه لیبرالی از توازن قوا حاصل نمی‌شود، بلکه حاصل تعاملاتی است که بین لایه های مختلف حاکمیتی، سازش بین قوانین، هنجارهای مشترک، رژیم های بین‌المللی و مقررات نهادی وجود دارد. در این راستا لیبرال ها برای ترغیب همکاری از طریق نهادهای بین‌المللی خلع سلاح و حقوق بین الملل، بر تقویت چند جانبه گرایی و نظام مبتنی بر همکاری های دسته جمعی به جای برقراری اتحادهای دو جانبه و استقرار به اصطلاح موازنه حاصل از اتحادهای مزبور تأکید می‌کنند. لیبرالیسم کلاسیک ضمن قبول وجود آنارشی در عرصه بین‌المللـی، بـا انتقـاد از سیاسـت قدرتمندانه واقع گرایی معتقد است که صلح نه با موازنه قدرت و تسلیح هر چه بیشتر کشورها، بلکه از طریق گسترش حکومت های دموکراتیک در جهان میسر است. این دیدگاه که به نظریه صلح لیبرالی معروف است، با این گزاره بیان می‌شود که حکومت های مردم سـالار هـیچ گـاه بـه جنگ علیه یکدیگر اقدام نمی‌کنند. جان اوئن معتقد است اندیشه‌های لیبرالی بر ایـن دولـت هـاحاکم است و شهروندان این کشورها قدرت اعمـال نفـوذ بـر تصـمیمات حکومـت را دارنـد. آزادی بیان و انتخابات منظم رقابتی بـرای تعیـین مقـام ها، از ویژگی‌های اساسـی ایـن نـوع نظام هاست. اختیار اعلان جنـگ در دسـت مقـام هـایی اسـت کـه مـردم انتخابشـان می‌کنند. ایدئولوژی و نهادهای لیبرال، توأم با هم سبب برقراری صلح می‌شود. مردم بـه دنبـال صـیانت نفس و رفاه هستند و برای پیگیری این دو، نیاز بـه آزادی دارنـد. آزادی نیـز در گـرو صـلح وآرامش به دست می‌آید. افراد نفع مشترک در برقراری صلح دارند و منافع ملی ایجاب می‌کندکه مردم سالاری ها با یکدیگر در صلح و سازش باشند (یزدان فام, ۱۳۸۶, ص. ۷۳۲).

نظریه‌های صلح مردم سالارانه را نوعاً به دو دسته نظریه‌های سـاختاری و هنجـاری تقسـیم می‌کنند. در نظریه‌های ساختاری، صلح میان مردم سالاری ها نتیجه محدودیت های مادی موجـود در آن‌ ها معرفی می‌شود. رؤسای قوه مجریه در دو کشور، برای آغاز جنـگ بایـد تأییـد اعضـای کابینه یا قوه مقننه و در نهایت، تائید رأی دهندگان را داشته باشند. نظریه هنجاری، علـت صـلح مردم سالارانه را اندیشه‌ها و هنجارهای مورد اعتقاد مردم سالاری ها مـی دانـد. آن‌ ها جنگیـدن بـا یکدیگر را کاری ناعادلانه یـا نسـنجیده می‌دانند و همـان هنجـار مصـالحه را کـه در داخـل مرزهایشان به خوبی به آن‌ ها نتیجه می‌بخشد، در روابط با یکدیگر نیـز بـه کـار مـی گیرنـد. اوئن معتقد است که نباید بین ساختارها و هنجارها تمایز قایل شد. آن‌ ها به تنهایی توانایی تبیین صلح مردم سالارانه را ندارند (اوئن, ۱۳۸۵, ص. ۱۷۵).
مردم سالاری ها همانند ژانوس دو چهره دارند. در حالی که با هم نمی جنگند، به دفعات بـارژیم های اقتدارگرا درگیر جنگ و منازعات نظامی می شوند. مـردم سـالاری ها از آن رو بـا هـم نمی جنگند که یکدیگر را متمایل به صلح جویی می انگارند و براساس همـین انگـاره دسـت بـه عمل می زنند. این هنجارها، هویت جمعی آن‌ ها را در روابط بین‌الملل می‌سازد. آن‌ ها بـر اسـاس هویت جمعی شان، جوامع امن کثرت گرا را ایجاد می‌کنند، بـر موانـع موجـود در راه همکـاری بین‌المللی فائق می آیند و نهادهای بین‌المللی تشکیل می‌دهند.
نئولیبرالیسم نهادگرا، یکی ازنظریه‌های جریان اصلی و از گرایش های مهم لیبرالیسـم اسـت که ضمن تأکید بر نقش مهم دولت ها در عرصه بین‌المللـی و در برقـراری صـلح و امنیـت، بـه روابط در فراسوی دولت ها نظر دارد. این نظریه، ریشـه در اندیشه‌های کانـت بـرای تشـکیل حکومت جهانی و آرمان گرایـی اوایـل سـده بیسـت دارد و بـا تعمیـق وابسـتگی متقابـل میـان کشورها، گسترش نهادها و سازمان ها و رژیم های بین‌المللی، بـیش از پـیش مـورد توجـه قـرارگرفته است. نئولیبرالیسم نهادگرا نیز همانند واقع گرایی قبول دارد که عرصه بین‌المللـی، عرصـه آنارشی است و چنین فضایی امنیت ملی و بین‌المللی را به خطر می اندازد، اما برای حفظ امنیت راه حل متفاوتی دارد. صاحب نظران این نظریه بر این باورند کـه بـرای ایجـاد امنیـت و حفـظ صلح باید رفتار دولت ها مهار و به آن‌ ها لگام زده شود و این کار با ایجاد سازمان ها و رژیم هـای بین‌المللی میسر است. درعین‌حال، پرسش این است که نهادها چگونه می‌تواننـد دولـت هـای دارنده منافع متعدد و متنوع ر
ا تحت تأثیر قرار دهند؟ (ویلیامز, ۱۳۹۰)
این تأثیرگذاری به دو صورت تحقق می‌یابد. نخست اینکه روابط و پیونـد ها میـان افـراد، گروه ها، مؤسسات و شرکت های فنـی و تخصصـی غیردولتـی، هـر روز در حـال وسیع‌تر وعمیق ترشدن است و نقش آن‌ ها در عرصه بین‌المللی به شکل فزاینده ای افزایش می‌یابد. چیـزی که ازنظر کوهن و نای، به‌عنوان مهم‌ترین صاحب نظران این نظریه تاکنون نادیده گرفته شـده است. ازنظر آن‌ ها، تماس ها، ائـتلاف ها و مبـادلات، در ورای مرزهـای دولـت ها کـه ارکـان سیاست گذاری خارجی اصلی حکومت ها کنترلی بر آن‌ ها ندارنـد، صـورت مـی گیـرد (مشیرزاده, ۱۳۸۵, ص. ۳۳)«« دوم اینکه سازمان ها، نهادها و رژیم های بین‌المللی، فراتر از اراده و منافع صرف دولت ها در عرصـه بین‌المللی ایفای نقش می‌کنند. با توجه به انتخاب عقلانی در رفتـار دولـت ها، آن‌ ها مایلنـد ازطریق همکاری به منافع شان دست یابند. این منافع بـه خـاطر نقشـی کـه نهادهـا و رژیـم هـای بین‌المللی دارند، از طریق همکاری با آن‌ ها بهتر تأمین می‌شود. ایـن نهادهـا بـا ایجـاد قواعـد وهنجارهای عام، ارائه اطلاعات لازم به کشـورهای مختلـف، فـراهم آوردن زمینـه گفتگـو میـان بـازیگران متعدد عرصـه بین‌المللـی و بالاخره، در مرحلـه پیش رفته ، ایجـاد ساختار واحد، شفاف سازی روابط دولت ها و حل معمای امنیت در عرصه بین‌المللـی، کـه عنصـری مـؤثر در نا امنی بین‌المللی محسوب می‌شود، نقش اساسی در برقراری امنیت ایفا می‌کنند (یزدان فام, ۱۳۸۶, ص. ۷۳۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:12:00 ب.ظ ]