BSC به گونهای است که سه گروه استراتژیک را در نظر میگیرد و هر یک اهداف مختلفی دارند، شامل مشتریان که خواستار کیفیت در محصولات و خدمات ارائه شده هستند. سرمایه گذاران که میخواهند ارزش شرکت افزایش یابد و کارکنان شرکت که به دنبال پرداختی جذاب و امنیت شغلی هستند (سانجز و انجل و لوپز[۳۱]٢،۲۰۰۷). در این مدل گروهی از شاخصها را که با دیدگاه و استراتژی شرکت ادغام شدهاند، در نظر میگیریم. هر یک از شاخصها روابط علت و معلولی را ایجاد میکنند و دو نوع شاخص، یعنی شاخصهای عامل و شاخص نتیجه را در نظر دارند.
مدل چهار جنبه را در هر شاخص در نظر دارد:
۱.جنبه مالی: شاخصهای مالی نتایج مدیریتی را نشان میدهد. و باید با معیارهایی مثل جریانات نقدی، سودآوری خدمات و محصولات، سودآوری سرمایه و غیره همراه باشد.
۲.جنبه مشتری: این حوزه در بر گیرنده تلاشهایی است که برای تعیین ارزشهای مرتبط با مشتریان ایجاد می شود. شاخصهای عامل کیفیت، ارتباط با مشتری و شهرت شرکت در میان رقبایش است و شاخصهای خروجی نتایجی از جنبههای مالی مثل سهم بازار، وفاداری مشتری و امثال اینهاست.
۳.جنبه فرایند داخلی کسب و کار :این مورد تجزیه و تحلیلی از فرایندهای داخلی را در روشی که آن ها را در زنجیره ارزش ضروری میسازد فرض میکنند.
۴.جنبه یادگیری و رشد: این جنبه به عنوان گروهی از ارزش هایی که قادر به توسعه و آموزش مستمر درون سازمان است شناخته میشود (چارنسوک و چانسا،۲۰۰۸).
۲-۳-۴-۲ مدل جهتیابی(هدایت گر) اسکاندیا[۳۲]١
اسکاندیا یک شرکت خدمات مالی سوئدی است که به دلیل جلودار بودن در امر اندازه گیری دانش خود به خودی برجسته شده است. اسکاندیا برای اولین بار به صورت داخلی گزارش سرمایه فکری خود را توسعه داد و در سال ۱۹۹۴ به عنوان اولین شرکت بزرگ، گزارش سرمایه فکری خود را به پیوست صورتهای مالی سنتی به سهامداران عرضه کرد. اسکاندیا به طور وسیعی ابزارها و روشهای مختلف اندازه گیری سرمایه فکری را تجربه کرد و سرانجام ابزار اندازه گیری خاص خود را تحت عنوان جهت یابی اسکاندیا به همراه مدل ایجاد ارزش مربوط توسعه داد. لیف ادوینسون به عنوان معمار مباحث ابتکاری فوق در شرکت اسکاندیا، یک مدل جامع و پویای گزارشدهی سرمایه فکری که جهتیابی اسکاندیا نام داشت را با پنج حوزه مالی، مشتری، فرایندی، توسعه و نوسازی و انسانی مطرح نمود (ادوینسون،۱۹۹۷).[۳۳]٢
شکل ۲_۵ ارزش بازار در مدل جهت یابی اسکاندیا(Kannan et al, 2004)
۲-۳-۴-۳ درخت شاخص سرمایه فکری[۳۴]۱
این مدل توسط برادران روس(۱۹۹۷)، از موسسات خدمات سرمایه فکری لندن به وجود آمده است و در زمره رویکردهای کارت امتیازی قرار دارد. هدف این شاخص ایجاد تجسم و انتقال سرمایه فکری و ارزش مشتق شده از آن است. شاخص سرمایه فکری به نسل دوم از روشهای اندازه گیری سرمایه فکری تعلق دارد که کاستیهای شیوههای پیشین را رفع میکند (ناظم و همکاران،۱۳۹۰).
این الگو، تمامی مؤلفههای سرمایه فکری را در یک شاخص سازمانی گرد هم میآورد. در این ادغام، اهمیّت ضریب اثرگذاری هر کدام از نماگرها نشان داده شده است. این شاخص مدیران را به طور مستقیم قادر به تشخیص و همچنین قضاوت درباره وضعیت سرمایه فکری سازمان میسازد. همچنین، زمینه مقایسه بین سازمانها و واحدهای اقتصادی را فراهم میآورد.
بر مبنای این مدل، سرمایه فکری به سرمایه نیروی انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری و ارتباطات تقسیم میگردد. سرمایه سازمانی نیز سرمایه زیرساختها و سرمایه نوآوری را در برمیگیرد.
برای تعریف شاخص سرمایه فکری سازمان، باید مهمترین معیارهای سرمایه فکری تعریف و فهرست شوند. سپس باید فهرست معیارهای اندازه گیری سرمایه فکری سازمان را ارزیابی و دسته بندی کرده و برای هر بخش از سرمایه فکری، تنها تعداد کمی از معیارهای معنادار را انتخاب کرد. پس از کارهای فوق معیار انتخاب شده باید در یک جدول وزن بندی و خلاصه شوند.
برای تهیه معیارهای مذکور در تقسیم بندی سلسله مراتبی مدل شاخص سرمایه فکری باید سه مرحله زیر انجام گیرد: بازنگری اساسی درشاخصهای موجود، ایجاد شاخصهایی که نشانگر وجود جریان و ارتباط بین بخشهای مختلف سرمایه فکری هستند و ایجاد سلسله مراتبی از شاخصهای سرمایه فکری.
هرکدام از این شاخصها تحت یک شاخص اصلی طبقه بندی شده اند، این کار بدین منظور است که بتوان از آن برای مقایسه یک بخش درطول زمان (روند) و یا مقایسه یک بخش با سایر بخشها استفاده کرد.
شکل ۲_۶ درخت شاخص سرمایه فکری برادران روس
این مدل کلیهی معیارهای مختلف سرمایه فکری را در یک جدول یا حداقل در تعداد کمتری از معیارها یکپارچه می کند. به این ترتیب امکان ایجاد یک تصویر جامع از سرمایه فکری سازمان مهیا می گردد، تصویری که اجازه مقایسه بیرونی را به سازمان می دهد و همچنین رابطه بین سرمایه فکری و سرمایه مالی یک سازمان را پیگیری میکند.
۲-۳-۴-۴ مدل حسابرسی سرمایه فکری(کارگزار تکنولوژی)[۳۵]١
این مدل توسط بروکینگ(۱۹۹۶) مطرح شد، او دانش سازمانی را به چهار طبقه داراییهای انسان محور، داراییهای زیر ساختی، داراییهای فکری و داراییهای بازار تقسیم میکند و ارزش
سرمایه فکری سازمان را طی فرایند ارزیابی مشخص میکند. هر بخش از مدل به وسیله پرسشنامههای ممیزی مخصوص درباره متغیر های مرتبط با طبقه دارایی بررسی می شود. بخش اول پرسشنامه مشتمل بر ۳۰ سوال است که بر نیاز به تقویت سرمایه فکری تاکید دارد. و در ادامه پرسشنامه ۱۷۸ سوال است که مرتبط به چهار طبقه نامبرده از سرمایه فکری میباشد.
شکل ۲_۷ مدل کارگزار تکنولوژی بروکینگ
۲-۳-۴-۵ مدل سرمایه فکری مستقیم[۳۶]١
تاکید این روش اندازه گیری ارزش سرمایه فکری ابتدا بر شناسایی اجزای مختلف آن و سپس ارزیابی هر یک از این اجزا قرار گرفته است. با تعیین اجزای سرمایه فکری (نظیر سرمایه مشتری نظیر وفاداری مشتریان، مالکیت فکری نظیر حقوق اختراعات، داراییهای فنی نظیر دانش فنی، داراییهای انسانی نظیر آموزش و داراییهای ساختاری نظیر سیستمهای اطلاعاتی) و تعیین ارزش هر یک از اجزا میتوان ارزش کلی سرمایه فکری شرکت را محاسبه نمود. این روش پیچیدهترین اما دقیقترین ابزار اندازه گیری سرمایه فکری است. عیب اصلی این روش در ضرورت شناسایی تعداد زیادی از اجزا و اندازه گیری و ارزش گذاری هر یک از آن ها میباشد که موجب پر هزینه و پیچیده شدن این روش میگردد (انواری رستمی و همکاران، ۶۲،۱۳۸۲).
۲-۳-۴-۶ روش کیو توبین[۳۷]٢
روش کیو توبین، توسط جیمز توبین (۱۹۷۸)، برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزین آن شرکت (هزینه جایگزینی داراییهای آن شرکت) را اندازه گیری میکند. به صورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل میکند، اما شواهد تجربی نشان میدهد که در همین زمان این نسبت میتواند به طور معنا داری با عدد یک متفاوت باشد.برای مثال شرکتهای نرم افزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره میجویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالی که شرکتهای با سرمایه فکری فیزیکی زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت کیو توبین در اصل شبیه به نسبت بازار به دفتر میباشد. با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی داراییهای فیزیکی را به جای ارزش دفتری داراییهای فیزیکی به کار میگیرد. نسبت حاصله به این شکل به کار میرود که چنانچه نسبت کیو ی یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیو رقابتی باشد، شرکت مزبور توانایی کسب سود بیشتر از شرکتهای مشابه را دارا است (فاضل یزدی و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۳-۴-۷ روش ارزش افزوده اقتصادی [۳۸]۱(EVA)
ارزش افزوده اقتصادی یک شاخص بنیادی برای اندازه گیری عملکرد و ارزش واقعی شرکت بوده. این معیار نشان دهنده سود باقی مانده پس از کسر هزینههای سرمایهای است. ارزش افزود اقتصادی یک معیار عملکرد ساده تلقی می شود و تصویر واقعی از ایجاد ثروت برای سهامداران ارائه کرده و در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری و شناسایی فرصتهایی برای بهبود و توجه به منابع کوتاه مدت همانند منابع بلند مدت به مدیران کمک میکند.از مزایای آن داشتن همبستگی با قیمت سهام است و نیز با بودجه بندی، برنامه ریزی مالی، هدف گذاری و جبران خدمات تشویقی ارتباط دارد. اما از نقاط ضعف این روش میتوان به رویههای تعدیل پیچیده، داراییهای خالص در برابر ارزش بازار داراییها، قدرت تبییینی ضعیف، پذیرش یک ساختار نظارتی تنها به نفع سهامداران اشاره کرد.
۲-۳-۴-۸ مدل ضریب ارزش افزوده فکری(VAIC)
این مدل توسط پالیک مطرح شده است.این مدل مبتنی بر این فرض است که اندازه گیری و توسعه ارزش افزوده شرکت ممکن است بر ارزش بازار شرکت تاثیر بگذرد( پالیک،۲۰۰۰). ضریب ارزش افزوده فکری ،کارایی ایجاد ارزش در شرکتها را اندازه گیری و پایش می کند. کارایی سرمایه انسانی به عنوان زیر مجموعه ضریب ارزش افزوده فکری، کارایی سرمایه فکری در شرکت را توصیف مینماید. ارزش ضریب ارزش افزوده فکری بر اساس این اصل است که ایجاد ارزش، برخاسته از دو عامل اولیه به عنوان منابع سرمایهای فیزیکی و منابع سرمایهی فکری میباشد. در حقیقت این ضریب کارایی مطلق ایجاد ارزش مربوط به تمامی منابع به کارگرفته شده را محاسبه میکند؛ در حالی که کارایی سرمایه فکری، ارزش ایجاد شده توسط سرمایه فکری به کار گرفته شده را منعکس میکند (طالبی و همکاران،۱۳۹۲).
ارزش افزوده را با توجه به اطلاعات موجود در صورتهای مالی سالانه شرکتها میتوان به صورت زیر محاسبه نمود:
هزینه استهلاک+هزینه حقوق و دستمزد کارکنان+سود عملیات=ارزش افزوده
۲-۱
(VA)=OP+HC+D+A
(VA)
OP: سود عملیاتی
HC: هزینه حقوق و دستمزد کارکنان
D+A: استهلاک
در واقع در مدل پالیک، پرداخت بابت حقوق و دستمزد کارکنان به عنوان هزینه در نظر گرفته نمیشود بلکه به عنوان سرمایه گذاری محسوب میگردد. در مدل پالیک ضریب ارزش افزوده فکری دارای سه زیر مجموعه کارایی سرمایه انسانی، کارایی سرمایه ساختاری و کارایی سرمایه به کار گرفته شده میباشد.
نحوه محاسبه هر یک از این زیر مجموعهها به این صورت میباشد: