درواقع نورسی بههیچوجه مخالف طریقتها نیست، بلکه وجود و فواید آنها را برای جامعه انسانی ضروری میداند؛ اما در کل به طریقتها و تصوف نگاهی آسیب شناسانه و اصلاح طلبانه دارد.
ازنظر او تصوف شیوه اسرارآمیز آنهایی است که به دنبال کشف حقایق و شناخت خداوند به شکلی شایسته هستند. آنها که بادلهای پاک خود، به دنبال سیر و سلوک روحانی با کمک ذوق و شوق ایمانی و حقایق قرآنی هستند.[۳۹۸] نورسی مانند احمد سر هندی هدف تمام طریقتهای صوفیانه را استوار شدن حقایق ایمانی به قلبها میداند؛ زیرا انسان دارای روح و جسم است و طریقههای تصوف بیشتر در شناخت ابعاد روحانی انسان و پاکسازی قلبها تلاش و تأکید میکنند.[۳۹۹]
با غلبه تدریجی تفکر مادی بر امور معنوی و روحانی، نورسی به انتقاد از طریقتهایی میپردازد که تنها به انجام اذکار و برگزاری آیینهای تصوف تأکیددارند. میگوید: «گمان میکنم اگر شیخ عبدالقادر گیلانی و شاه نقشبند و امام ربانی (شیخ احمد سر هندی) امروز زنده بودند تمام همت خود را برای تقویت حقایق ایمانی و عقاید اسلامی به کار میگرفتند.» تأکید وی بر حقایق ایمانی و نجات آن در آثار وی بسیار اساسی است و آن را محور سعادت جاوید و بیتوجهی به آن را موجب بدبختی دائمی میداند، زیرا هیچ فردی نمیتواند بدون ایمان وارد بهشت شود اما افراد زیادی بدون طریقت وارد بهشت میشوند. انسان بدون نان نمیتواند زنده بماند اما اگر میوه نخورد، نمیمیرد. تصوف مثل میوه و حقایق اسلامی مثل نان و غذا است»[۴۰۰]
بااینحال در موارد بسیاری در برابر منکران دین از اهل تصوف دفاع کرده است. رساله نور را خلاصه تعالیم دوازده طریقت دانسته است. نورسی نسبت به طریقتها و نقش رهبری آنها به خصوص پاکسازی قلبها دغدغه دارد و معتقد است کسانی که قبل از آشنایی کامل با اصول دین و سنت پیامبر (ص)، وارد طریقت شوند با آفات گوناگونی مواجه هستند. ازجمله خطرات تهدیدکننده، ترجیح ولایت بر نبوت؛ ترجیح اولیا الله بر انبیا؛ ترجیح اوراد و اذکار بهجای توجه کامل به سنت پیامبر (ص)؛ یکی دانستن الهام و وحی؛ علاقهمندی به کرامات و احوال درونی و ترجیح آنها بر عبادات، اشاره میکند.
نورسی بهمنظور اصلاح مسیر برخی طریقتها، به ذکر همراه با تفکر تأکید میکند و همراهی تفکر و تذکر را کلید برتری یافتن معنوی، سعادت آخرتی و آرامش این جهانی میداند؛ و در برابر غلو برخی از صوفیان در موضوع ولایت، از ارتباط ویژه ولایت و نبوت و تکمیلکننده بودن آنها سخن میگوید: ولایت یکی از امور رسالت و طریقت یکی از براهین شریعت است.[۴۰۱] در برابر برخی صوفیه که مقام والایی برای اقطاب خود قائل بودند، میگوید: پس از پیامبر (ص) صحابه، برترین انسانها هستند که صحبت و همنشینی با پیامبر برای آنها اکسیری بوده تا در زمان کوتاهی، برتر از کسانی باشند که به سیر و سلوک میپردازند.
به نظر نورسی گروههای منحرف در میان صوفیه ضربه محکمی به تصوف زدند و در قدم نخست موجب برانگیختن مخالفتها و انکارها را با اصل مکتب تصوف به وجود آوردند. دو طیف در میان اهل سنت از مخالفان تصوف هستند یکی علمای ظاهر که تنها درگیر لفظاند و مشکلشان با صوفیان در لفظ، کلمه و ظاهر است و دیگری بیخبران اهل سیاست که طریقتها را مانع پیشرفتهای ظاهری به شیوه غرب میدانستند. نورسی این دو طیف را از منحرفان صوفیه مقصرتر میداند.[۴۰۲]
آثار و مراحل زندگی نورسی نشان میدهد که او همواره از اهل تصوف با احترام و بزرگی یاد و گاهی هم از آنها انتقاد کرده است اما ظاهراً علاقه خاصی به طریقتهای صوفیانه زمان خود نداشته است و تنها رسیدن به حقیقت با بهره گرفتن از قرآن را مهم دانسته و آشکار شدن مبحثی از حقایق ایمانی را مهمتر از هزاران ذوق، مکاشفه، باغ و بوستان در این دنیای فانی است.»[۴۰۳]
درمجموع نورسی با نگاه مثبت به تصوف میگوید: «اهل تصوف و طریقت اگر در مسیر قرآن باشد از اسرار بزرگ انسانی و کمال بشری باخبر میشوند. هدف اصلی آنها شناخت خداوند است و میخواهند در سایه معراج پیامبر بهوسیله دل و با تلاش در مسیر معنوی سیر و سلوک به حقیقت ایمان برسند. آنها ازنظر ذوقی و شهودی، منظر حقایق قرآنی و ایمانی هستند.»[۴۰۴] با همه اینها وی در مقایسه طریقت خود با سایر طریقتها، سرچشمه تمام حقایق را قرآن میداند و از دست یافتن خود در کشف طریقتی سخن میگوید که بر چهارپایه قرآنی عجز، فقر، شفقت و تفکر مبتنی و اوراد و اذکار آن پیروی از سنت رسولالله، انجام واجبات و ترک گناهان کبیره و وظیفه سالک در آن خواندن نماز با حضور قلب و انجام با دقت مستحبات نماز است و ازجمله ویژگیهای اوراد و اذکار طریقت وی، کوتاه بودن اوراد و ادای آنها پس از نمازها و گرفته شدن آنها از منابع قرآنی است.[۴۰۵]
فصل پنجم: طریقت قرآنی نوری
۴-۱عوامل تأثیرگذار بر شخصیت عرفانی و سلوکی نورسی
بهطورقطع، عوامل زیادی در شخصیت، باورها و آراء عرفانی - سلوکی بدیعالزمان نورسی نقشآفرین بودهاند. نظیر تأثیر فراوان طریقت نقشبندیه بر نورسی و مردم منطقه؛ تأثیر بسیار روش صوفیگرایانه معلم وی شیخ عبدالرحمان تقی بر نورسی[۴۰۶]؛ دیدن رؤیایی در دوران نوجوانی و بشارت دادن پیامبر (ص) به او[۴۰۷]؛ دارا بودن پدر و مادری پرهیزگار از خاندان پیامبر (ص)، و پیروی برادر بزرگش ملأ عبدالله از طریقت نقشبندیه و… .[۴۰۸]
از بین اینها تأثیر گسترده طریقت نقشبندی در وجود او قابلانکار نیست، زیرا پیروی خانواده نورسی و مردم شرق آناتولی از این طریقت؛ ذکر سخنان فراوان از اساتید این طریقت نظیر شاه نقشبند، احمد سر هندی و… در رسائل النور؛ و تعاملات سیاسی، اجتماعی نورسی و تأکید فراوان او همانند بزرگان این طریقت بر شریعت و پیروی از سنت مؤید این مطلب است.[۴۰۹] جا دارد قبل از معرفی طریقت قرآنی نوری، به دلیل اهمیت این نکته؛ نیز به جهت یاری در فهم دقیقتر آراء عرفانی وی، دیدگاههای مهم طریقت نقشبندیه ذکر گردد.
۴-۱-۱ طریقت نقشبندیه و نقش آن در شخصیت و آرای عرفانی نورسی
لزوم توجه و پایبندی به شریعت و سنت، پیروی از سنت و دوری از بدعتها از اصول اساسی، مهم و ابتدایی این طریقت است. تمام مشایخ این سلسله بر این باورند که رکن اصلی این طریقت، التزام به شریعت و پیروی از سنت رسول اکرم (ص) است. در کلمات بهاءالدین نقشبند و دیگر بزرگان این طریقت بر این موضوع اشارهشده است.[۴۱۰] مثلاً از بهاءالدین پرسیدند: «شمارا به چه توان یافت؟ گفتند: به تشرع.»[۴۱۱] نیز عبدالخالق غجدوانی در وصایای خود میگوید: «بر تو باد که بر سنت و جماعت ملازمت نمایی و بر طریقت سنت قدم زنی که هر چه نو بیرون آوردهاند، آن مخالف سنت و جماعت است.»[۴۱۲] و شاید به سبب پیوستگی استوار این طریقت با شریعت است که بهاءالدین روی گرداندن از این طریقت را خطر دینی دانسته است. «هرکه از طریقت ما روی گرداند، خطر دینی دارد.»[۴۱۳] خواجه بهاءالدین در خصوص پایبندی به شریعت میگوید: «ما هرچه یافتیم به فضل و برکت عمل کردن به آیات قرآن، احادیث نبوی و طلب کردن نتیجه از آن و رعایت تقوی و حدود شرعی و قدم زدن در عزیمت عمل کردن به سنت و جماعت و اجتناب از بدعت بود.»[۴۱۴] این سلسله پس از عهد بهاءالدین نقشبند و مخصوصاً در عهد خلفای وی، از خواجه محمدپارسا تا خواجه عبیدالله احرار برخلاف نظر بدیعالزمان نورسی، با وحدت وجود ابن عربی همراه و بدان اهتمام داشتهاند و آن را در مجالس فقها و متشرعه بهگونهای بیان میکردند که اهل ظاهر به آن اعتراضی نکنند و در شرح و تقریر آرای ابن عربی اهتمام داشتند.[۴۱۵]
در گفتار و اخلاق بهاءالدین نقشبند و بهویژه در سخنان احمد فاروقی سر هندی بحث اعتدال، پیروی از سنتها و دوری از بدعتها بیشتر دیده میشود. علاوه بر اینها، مسئله ذکر خفی و رعایت اصول یازدهگانه طریقت نقشبندیه از دیگر شاخصههای آن است. نقشبندیه دوستدار خاندان رسول (ص) بوده و از طریق تصوف خود این گرایش را افزونتر کردهاند. نقشبندی ها به سلسله معروفیه معترف و معتقد هستند که از طریق ائمه (ع) به حضرت رسول (ص) میرسد و امام علی و دیگر ائمه (ع) را گرامی میدارند و امام جعفر صادق (ع) را یکی از حلقههای کرسی نامه خود میدانند.[۴۱۶] بنابراین اهل تسنن بودن آنها، هرگز مانع محبت و ارادت آنها به اهلبیت (ع) نیست.[۴۱۷]
بزرگان نقشبندیه در امور سیاسی روزگار خود شرکت میجسته و باقدرت های سیاسی عصر خود همکاری و همسویی داشته و از توان دیوانی و اداری برای خدمت به مردم استفاده کردهاند. از نمونههای بارز آن قدرت، شوکت و نفوذ خواجه عبیدالله احرار در دوره تیموریان است. مشایخ این طریقت برای اینکه بتوانند مردم را از ستم حاکمان بازدارند و به مسلمان بهرهای برسانند، به کارهای دنیوی و درآمیختگی به سلاطین روی آوردند.[۴۱۸] درواقع یکی از عوامل مهم که در قرن نهم باعث گسترش اندیشههای تصوف در بین مردم پس از حمله مغول و اعتقاد خاص سلاطین تیموری به مشایخ صوفیه شد. نفوذ و گسترش همزمان طریقت نقشبندیه در میان فرمانروان و حکومتها و نیز میان مردم باعث شد تا اختلاف گذشته میان اهل شریعت و اهل طریقت کم شد تا اینکه، مشایخ بزرگ در امور شرع تصدی یافتند؛ و به دنبال پیوستن مالکان، بزرگان و علمای بانفوذ در دوره میانی و انتهایی تیموریان، طریقت نقشبندیه بپردازد. دوره تیموری درنتیجه پیوستن بسیاری از محتشمان، ملاکین و روحانیون مقتدر به نقشبندیه در حوادث، ماجراها و اغلب جنگها و مصالحهها مقتدرانه نقش داشت.[۴۱۹]
۴-۱-۲چگونگی سلوک عرفانی بدیعالزمان نورسی
بدیعالزمان نورسی سلوک خود را بر اساس مسلک حکمای اشراقی، با تأکید و توجه به زهد و ریاضت آغاز کرد.[۴۲۰] نورسی در آثارش، ملاصدرا را بهطور آشکار مورد خطاب قرار نمیدهد، ولی در چند جا، از فلسفه اشراق او سخن میراند. بااینکه حکمای اشراقی بهموجب «قانون تدریج»، خود به ریاضت میپرداختند، اما نورسی بدون رعایت این قانون در سن نوجوانی بهیکباره به ریاضت پرداخت، بهمرور تحمل ریاضت برایش سخت شد و وجودش رو به ضعف رفت. به حدی در دوره ریاضت افراط میکرد که در سه روز فقط تکهای نان میخورد. به باور حکمای اشراقی «ریاضت کشیدن در گشایش فکر اثرگذار است، نورسی نیز سعی میکرد به این باور آنها عمل کند. وی بعدها به اینکه در دوران جوانی همانند زاهدان اشراقی، زندگی ریاضت باری را گذرانده، اذعان و اعتراف کرده است.[۴۲۱] نورسی حکمای اشراقی را از حکمای نورانی.[۴۲۲] و نیز دستیافته به بطن امور[۴۲۳] معرفی میکند.
درحالیکه وی حدود ۱۳ یا ۱۴ سال بیشتر نداشت؛ گذشته از ریاضت کشی سخت و دشوار، در طول شبها، بخش عمده وقت خود را در مقبره شاعر و عارف «شیخ احمد هانی» از ادیبان نابغه کُرد، به تفکر، تأمل و عبادت میگذرانده است.[۴۲۴] به همین دلیل مردم زادگاهش درباره وی میگفتند: «بدیعالزمان مظهر فیض جناب احمدخانی شده است.» و این حال را بر کرامت او حمل میکردند.[۴۲۵] عدم رضایت وی از روش ریاضت به شیوه اشراقیون باعث روی آوردن به شیوه تفسیر عرفانی امام غزالی و درنهایت کنار گذاشتن این روش ریاضت کشی شد. سلوک او طبق نظر و دیدگاه غزالی، عمل بر اساس قاعده حدیث: «دع ما یریبک الی ما لایریبک»: است. این قاعده بدین معنا است که چیزهایی را که در مورد آنها تردید داری تا زمانی که تو را مردد نسازند، ترک کن. این حدیث را که در نظرات غزالی در تصوف آمده است، ترمذی در صفات قیامت و نسائی در نوشیدنیها روایت کردهاند[۴۲۶] و به همین دلیل، نورسی زمانی حتی خوردن نان را هم ترک کرد و به گیاهخواری پرداخت.[۴۲۷] حتی با دریافت گواهینامه و لقب بدیعالزمانی، بازهم بهجای بر تن کردن لباس علما، لباس دراویش پوشید. وی در این دوره از مسیرهای غیرعادی و با مسافرت شبانه به بغداد رسید و از مقبره عبدالقادر گیلانی بازدید کرد.[۴۲۸]
بسیاری از مباحث سلوکی وی در مکتوب چهارم از کتاب المکتوبات در پاسخ سؤالات مطروحه، بیانشده است؛ اما نورسی که قصد افشای مباحث سلوکی را نداشته، تنها به خاطر نجات دوستان و دفاع از سخنان خود در مقابل اوهام و آزار دنیاطلبان، حقیقت حال خود را برای آنها بیان کرده است.[۴۲۹]
ازجمله مواردی که در کلیات رسائل النور بیانگر حالات عرفانی نورسی است: نپذیرفتن هدیه از کسی[۴۳۰]؛ عدم اظهار کرامات خارقالعاده و همت قدسی؛ واقعه سلوکی زندان اسکی شهر و دنیزلی؛ حالات خارقالعاده، احوال و خواطر قلبی به روایت شاگردان[۴۳۱]؛ دیدن زمان مرگ شیخ محمد کفروی در رؤیا؛ استفاده از نور رسولالله؛ تدریس رسول خدا به وی در عالم معنا؛ تفأل به کتاب فتوح الغیب گیلانی بهعنوان عاملی برای تحول از سعید قدیم به سعید جدید، دریافت قبای خالد بغدادی از برجستهترین و تأثیرگذارترین شخصیتها در طریقت نقشبندیه در دوره زندان قسطمونی در سال ۱۹۴۰ م.[۴۳۲]
۴-۲ مبانی و اصول
اساس طریقت نوری هم بهعنوان یک طریقت، کاملاً شریعت محور، همانند هر طریقتی دارای اصول و خطمشی مشخص جهت راهنمایی و ارشاد پیروان و نیز در مقام احتجاج با دیگران است. از اصول کلی آن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ۱) التزام به شریعت برای رسیدن به حقیقت و طریقت؛۲) وسیله بودن طریقت و حقیقت جهت خدمت به شریعت؛۳) پیروی از سنت رسولالله (ص)؛۴) معرفت عمیق نسبت به نفس انسانی؛ ۵) شناخت دقیق شرایط.
کتاب و سنت اصطلاحی است که در ادبیات و آثار نورسی فراوان بهکاررفته و دو عنصر مهم و اساسی در طریقت قرآنی نوری است که از آنها بهره برده است.
۴-۲-۱ قرآن کریم:
این طریقت بر اساس رهنمودهای قرآن تأسیسشده است و بنا بر قول نورسی، قرآن در این راه، مربی و استادش بوده است: «ولله الحمد کان القرآن هو مرشدی وأستاذی فی هذا الطریق.»[۴۳۳] نیز در جای دیگر میگوید: «هذا الطریق علی نهج القرآن».[۴۳۴]: این طریقت بر اساس روش و شیوه قرآنی است. معانی و مفاهیم قرآنی در کل آثار نوری بهکاررفته است و تمام صفحات آثارش دلالت بر عبارات و اشارات قرآنی دارد. شاید روشنترین مثال بر بهرهگیری نورسی از قرآن، اقتباس وی احمد سر هندی است که میگوید: «افکار توحید، قبلهگاه من و درواقع تنها استاد حقیقی من، قرآن است.»[۴۳۵]
۴-۲-۲ سنت رسول (ص):
نورسی علاوه بر قرآن، ریشه طریقت خود را به سنت پیامبر (ص) میرساند.[۴۳۶] و بیشتر اقوال و دلایل خود درباره سنت سنیه را از بزرگان اهل سلوک میگیرد. نورسی در سیر و سلوک روحانی خود دیده است که کلمات روایتشده از رسول اکرم (ص) نورانی و درخشندهاند. در مقابل آن، اوراد و احوال درخشان و باقوتی را که جز از پیامبر روایتشدهاند، فاقد آن نوردیده است تا حدی که درخشانترین روایات (غیر نبوی) بههیچوجه باکم رتبهترین روایتهای نبوی برابری نمیکنند. وی این سنت سنیه را اکسیری دانسته که برای کسانی که در پی نورند، کفایت میکند؛ و نیازی به جستجوی نور در خارج از آن ندارند.» نورسی برای تأکید و تأیید سخن خود میگوید: «آری، نظر امام ربانی (احمد سر هندی) نشان میدهد که سنت سنیه سنگ زیرین سعادت دوجهان و معدن و منبع کمالات است.»[۴۳۷]
نورسی درباره لزوم پیروی از سنت پیامبر (ص) میگوید: «بدون شک سنت و حرکات و سکنات پیامبر (ص) بهترین نمونه برای پیروی و سلوک، سالمترین راهنما برای اقتدا و محکمترین و بزرگترین قوانین برای دریافت تنظیم زندگی هر مسلمان است. خوشبخت کسی است که در پیروی از سنت پیامبر (ص) بیشترین بهره را داشته باشد. کسی که به علت تنبلی از سنت او پیروی نکند، زیان و خسران بزرگی میبیند و کسی که به این سنت اهمیت ندهد، جنایتی بزرگی مرتکب شده و کسی که به آن انتقاد کند بهگونهای که بوی تکذیب بدهد، به گمراهی بزرگی دچار شده است.»[۴۳۸]
نورسی سلامت طریقت قرآنی نوری را با پیروی از سنت تضمین کرده است، زیرابه خاطر مبتنی بودن این طریقت بر عجز، فقر و تقصیر، از دیگر راهها سالمتر است و برای اینکه انسان از حد خود تجاوز نکند، جلوی ادعاهای بیش از قدرت و توان و سخنان نامناسب انسان را میگیرد.[۴۳۹] نورسی ضمن باور به اینکه تنها اخص خواص قادر به پیروی کامل و بالفعل از همه مباحث سنت سنیه هستند، پیروی با نیت یا با قصد و درخواست ضروری آن از عهده هرکسی برمیآید، بدعت را به خصوص در عبادات باعث دور شدن از رحمت الهی میداند.
به نظر نورسی پیروی از فرایض و واجبات اجباری و ضروری است؛ و ترک مستحبات هرچند گناهی نداشته باشد، اما امکان از بین بردن پاداشهای بزرگ را موجب میشود. اگر بدعتها از نورسی انوع اوراد، اذکار و مشربهای موجود در طریقت، مشروط به دریافت اصل آنها از کتاب، سنت و عدم مخالفت با اصول سنت مخالف نباشد، درواقع بدعت محسوب نمیشود یا به تعبیر اهل علم، بدعت نیکو است.[۴۴۰]
۴-۲-۳ ایمان و اسلام:
دو واژه اسلام و ایمان از پرکاربردترین واژههای موجود در رسائل است که نورسی آنها را برای معرفی طریقت خود به کار گرفته است. نورسی در معرفی ایمان در طریقت خود میگوید: «ایمان در قبر را، دری به عالم نور قرار داده و راه را، راهی بهسوی خوشبختی ابدی قرار داده است، بدین ترتیب ایمان در حقیقت مرهم شفابخش دردم شد.»[۴۴۱]؛ نیز میگوید: «بله خدا را شکر میکنم که راه ارزشمندی که همان اسلام است، در پیشگرفتهام.»[۴۴۲]
طریقتی که نورسی از آن سخن میگوید، دارای ویژگیها و محسنات ایمانی است و در رسائل النور از این ویژگیها یادکرده و به ارائه تعریف متفاوت از ایمان و بهرهمندی از تربیت ایمانی جهت رسیدن انسان واقعی به بندگی خدا پرداخته است. این ایمان با توانایی فراوان موجب رهایی انسان از حیوانیت؛ تکمیل نفس انسانی برای دستیابی بهصورت انسان کامل؛ قابلیت آمادگی برای آخرت؛ قرار گرفتن در کشف فقر و عجز به انگیزه عمل و عبادت برای نجات انسان؛ و ایجاد شوق فراوان در نفس انسان است.[۴۴۳]
قبل از پرداختن به حقیقت، اصول و مشخصه های طریقت نوری و جایگاه آن در میان سایر طریقتها، قابلذکر است که دلایل و براهین مشهور در آن با دیگر طریقتهای معروف همخوانی دارد و استدلالهای شایع آنها را با خود دارد، بااینحال راهکارهای جدید برای فهم دین و تأکیدات عقلی و قلبی، آن را از سایر طریقتها جدا و یک نوع آوری در سنتهای تصوفی ایجاد کرده است.[۴۴۴]
۴-۲-۴ معرفت عمیق نسبت به نفس انسانی:
طریقت نوری، یک روش تربیتی بر مبنای شناخت کامل و دقیق از نفس انسان است. نورسی با باوری که از طریق ارتباط روحی با قرآن و تجربههای بسیار در زندگی دارد، انسان را موجودی وابسته به غیب و نیازمند دین معرفی میکند که نیازهای عقلی، روحی و عاطفیاش فقط با توحید و خداپرستی به دست میآید و ذات حقیقیاش فقط در سایه توحید به دست میآید.[۴۴۵]
نورسی در این خصوص انسان را ازنظر جسم نباتی و ازنظر نفس حیوانی و یک جزء کوچک و ضعیف میداند که در امواج پرتلاطم موجودات شگفتانگیز، دستوپا میزند اما ازنظر انسان بودن باتربیت اسلامی تکاملیافته و با نور ایمان روشن و نورانی شده است. به همین علل انسان را در عین بنده بودنش، سلطان و در عین جزئی بودنش، یک کل و در عین کوچک بودن، عالم وسیعی میداند که میتواند ادعا کند: «پروردگار مهربان من، دنیا را خانه و مسکن من قرار بده و ماه و خورشید را چراغ این خانه و ما را هم دستهگل آن و تابستان را خان نعمت و حیوانات را خدمتکار و گیاهان را زینت و زیور خانهام قرار ده.» نتیجه سخن وی این است که اگر انسان به نفس و شیطان گوش بدهد، به اسفلالسافلین سقوط خواهد کرد، اما اگر بهحق و قرآن گوش دهد، به اعلیعلیین پیش میرود و احسن تقویم هستی میشود.[۴۴۶]
۴-۲-۵ شناخت دقیق شرایط جامعه:
نورسی در کتاب صیقل الاسلام به بررسی اوضاع دوره خود پرداخته و از دو حالت خطرناک و ترسناک یادکرده است. نورسی در تبیین حالت اول میگوید: خواسته و احساسات مادی انسان در آخرت دیده نمیشود، به همین خاطر یکدرهم لذت زودگذر بر تمام لذتهای آینده برتری و بر عقل و اندیشه انسان (مادی) معاصر غلبه دارد؛ اما از هر ده نفر و چهبسا از هر بیست نفر، یک نفر متوجه این امر هستند؛ نورسی حالت بسیار بد دوم را انواع و اقسام گمراهی ناشی از بیدینی، الحاد، علوم طبیعی، کفر و دشمنیای به علت تغییر در زمانه کنونی به وجود آمده است که قابل بازگو کردن نیست، درصورتیکه زمان گذشته در یک سرزمین، بیدین یافت میشد، درحالیکه امروز در یک روستای کوچک صد نفر بیدین وجود دارد و تعداد کسانی که با جادوگری علوم و فنون جدید گمراه میشوند و با دشمنی در برابر حقایق ایمانی میایستند، بیش از صدها برابر افزایشیافتهاند.[۴۴۷]
۴-۳ ویژگیهای طریقت نوری
از ویژگیهای خاص طریقت نوری که بهنوعی آن را از سایر طریقتها جدا میکند: نگاه خاص بهنظام هستی و موجودات؛ توجه به فطرت و سرشت انسانی؛ سهولت و آسانی؛ جامع بودن بین عقل و قلب؛ در نظر داشتن سعادت دنیوی و اخروی؛ و توجه به مباحث اجتماعی است.
- در طریقت نوری نگاه به هستی و کائنات و موجودات همان نگاه قرآنی و به تعبیری دیگر بر اساس اصول صحیح اسلامی است که بهوضوح تمام، هستی را از عدم و نیستی آزاد و مسخر و خدمتگزار خالق جلیل و نمایانگر تجلیات اسمای حسنی میکند. بهطورکلی این طریقت به موجودات نه به معنای اسمی بلکه به معنای حرفی مینگرد؛ یعنی اینکه هستی به ذات خود مسخر نیست، بلکه مسخر خدای سبحان است.[۴۴۸]
- نورسی ضمن مقایسه طریقت خود را بامسلک متکلمان و فلاسفه، ویژگی دیگر طریقت خود را سازگاری با فطرت انسانی، آماده کردن خوراک مناسب و مفید، برای هر حرکتی تا رسیدن به اهداف آن میداند…[۴۴۹] درحالیکه مسلک متکلمان و فلاسفه را مسلکی میداند که برای حفظ استدلالهای خود، میلیونها نفر از شیاطین وهمی را به استخدام درمیآورند.[۴۵۰]
- این طریقت در اصل نظری خود، عموم مردم را مورد خطاب و آموزش قرار میدهد و مختص نخبهها و خواص نیست و این ویژگی را در ایجاد جزئیات تطبیق و نظریه، رعایت میکند و طبق توانمندیها و استعداد انسان وضعشده بود؛ و آمادگی پیشرفت همهجانبه را برای انسان مهیا میکند؛ چنانچه نورسی طریقت خود را راه عمومی و بزرگراه نامیده[۴۵۱] و آن را با طریقت اهل سلوک که دارای ده گام (مانند لطایف دهگانه است) و راه خفا پیش میگیرند و اهل سلوکی که دارای هفت گام (مانند نفوس هفتگانه) است و راه جهر میروند، متفاوت میداند و در بیان تمایز با آن دو، طریقت خود را چهار گام و نه بیشتر، گه آنهم حقیقتی شرعی است تا طریقت تصوف میداند؛ بنابراین بهطور خلاصه میتوان آن را بهمثابه یک طریقت عمومی، واقعی، سهل و آسان دانست.
- نورسی در کتاب الکلمات با ذکر «… الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ …» (فاتحه،۷): (راه آنهایی که برخوردارشان کردهای) به کوتاهی و سادگی و عدم پیچیدگی آن اشاره میکند و آن را راه راست و جاده نورانی برای اهل قرآن، کوتاهترین، سالمترین و آسانترین راه و مسلک آسمانی، رحمانی و نورانی میداند که برای پیروی در مقابل تمام انسانها باز است.[۴۵۲]
- نورسی راه رسیدن به دنیای نورانی را کمک گرفتن از شریعت دانسته و آن راهی است که هیچ سختی و مشقتی در آن دیده نمیشود.[۴۵۳] راه و مشرب سعادتبخش که قرآن آن را پیشنهاد و بیان کرده و موجب احساس راحتی، تبدیل دردها به لذایذ، ایجاد آرامش روحی و نیروی ایمانی است که سعادت دنیوی و اخروی را تضمین میکند.[۴۵۴]
- از ویژگیهای طریقت نوری، جامع بودن آن بین قلب و عقل در یک چارچوب و سیاق است[۴۵۵]. گشودن رابطه بین عقل و قلب؛ و نیز روح و قلب؛ و تلاش برای رسیدن به راههای نهانی برای معرفت خداوند و نقش آن در پاکسازی درون انسان مورد تأکید قرارگرفته است.[۴۵۶]
- طریقت نورسی به مسائل و مباحث اجتماعی توجه دارد و دراینباره موضع میانه دارد، زیرا بیتوجهی به مسائل اجتماعی در کار دعوتگری، انتشار و تداوم دعوت، دلیل اصلی شکست آن است، هرچند اغراق زیاد هم عامل غفلت از ایمان شخصی میشود. نورسی، مسائل ایمانی را محور حرکت اجتماعی قرار داده و برای ایجاد تلاش ایمانی در جامعه و جهت دادن به آن، جامعه را به طریقت نوری که پایه آن تلاش برای خدمت به دیگران و هدف اصلی آن نجات ایمان است، دعوت میکند.[۴۵۷]
راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره : آرای عرفانی بدیعالزمان سعید نورسی- فایل ۸