در جابه جایی موضوع تمایلات غریزی از یک موضوع پرخطر به موضوع کم خطرتری منتقل می شود. البته می توان گفت که جا به جایی به منظور کاهش فشار درونی که در نتیجه ناکامی و عدم ارضاء تمایلات پیدا شده به کار می رود. بطور مثال: کودکی که از طرف برادر بزرگترش آزاری می بیند ممکن است به خواهر کوچکترش آزار برساند.
مکانیسم بازگشت[۱۸]
بازگشت مانند روش های دفاعی دیگر برای حفاظت فرد در مقابل اضطراب است. فرد برای مقابله با اضطراب دست به رفتارهایی می زند که به سنین پایین تر تکامل روانی جنسی مربوط می شود. این رفتارها غالبا کودکانه و نامناسب با شرایط است. در افراد بزرگ سال عصبانیتهای کودکانه، فریاد زدن، گریه کردن، قهر کردن و شکستن اشیاء به هنگام خشم را می توان از این گونه رفتارهای بازگشتی دانست.
مکانیسم واکنش سازی
واکنش سازی عبارت است از ارضاء و تظاهر یک تمایل از طریق معکوس جلوه دادن آن در این روش دفاعی اول تمایل ناپسند سرکوب می شود و بعد تمایل کاملاً ضد آن ظاهر می گردد. برای مثال فردی که با دیگران شدیداً پرخاشگر است و یا از دیگران به شدت تنفر دارد. ممکن است از طریق مکانیسم دفاعی واکنش سازی این احساس خود را سرکوب کند و بصورت فردی خیلی مهربان و با ادب و انسان دوست در آید.
مکانیسم تصعید[۱۹]
فروید آن دفاع خود را که باعث می شود یک تمایلات ناپسند بشکل اجتماع پسندانه تظاهر کند تصعید می نامد برای مثال یک فرد ممکن است تمایل به پرخاشگری و آسیب رساندن به دیگران را از طریق شرکت در فعالیت های ورزشی مانند: بوکس، جراحی یا پیشه قصابی ارضا نماید.
مکانیسم عذر تراشی (دلیل تراشی)[۲۰]
در مکانیسم عذرتراشی یا منطق تراشی شخص با بهره گرفتن از منطق نمایی رفتار خود از واقعیت دور می شود. او از این طریق بخود می قبولاند که رفتار منطقی دارد. برای مثال: دانش آموز در امتحان شرکت نمی کند و می گوید: چه فایده ای دارد من که شانس موفقیت ندارم؛ و یا ضرب المثل دست گربه به گوشت نمی رسد می گوید بو می دهد، نمونه هایی از عذر تراشی هستند. (شاملو، ۱۳۷۷).
مکانیسم همانند سازی[۲۱]
این مکانیسم هم بعنوان یکی از فرآیندهای رشد شخصیت و هم بعنوان یک نوع مکانیسم دفاعی مورد استفاده قرار می گیرد. در همانند سازی فرد برای رشد شخصیت خصوصیات مطلوب شخصی دیگر را با بهره گرفتن از مکانیسم درون فکنی جزء شخصیت خویش می کند. برای مثال: دختری که خود را از همکلاسیش کمتر مورد توجه می بیند سعی می کند همان خصوصیاتی را بروز دهد که همکلاسیش دارد به این امید که محبوب واقع شود.
مکانیسم جبران[۲۲]
این مکانیسم کوششی است برای سرپوش گذاشتن برنقاط ضعف و عدم کفایت خویشتن که مبنی براحساس حقارت و بی کفایتی است. نمونه های بارز این مکانیسم عمل دختر زشتی است که سعی می کند با صفات پسندیده به رخ کشیدن مکرر آنها در رفتارش نقص ظاهری خود را از نظرها پنهان دارد.
مکانیسم انکار[۲۳]
این مکانیسم عبارت است از رد و عدم پذیرش ناآگاهانه جنبه هایی از واقعیت که نمی توانند آگاهانه مورد قبول واقع شوند. در این مکانیسم شخص از پذیرش رویدادهای معین(مانند: مرگ فرد مورد علاقه) یا مواجه شدن با موقعیتی غیر قابل تحمل امتناع می ورزد. انکار واقعیت در موارد افراطی ممکن است پیش درآمد ظهور رفتار سایکوتیک باشد معمولی ترین شکل انکار که اکثر ما در اغلب موارد به آن متوسل می شویم خیالبافی و بازی است. (اکبری، ۱۳۸۳)
۲-۱-۹ جمع بندی
مسئله سلامت روان یکی از مسائلی است که زمان پیدایش بشریت وجود داشته و همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته است این مسئله با ظهور جوامع بشری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. با نگاهی به گذشته خواهیم دید که دانشمندان و صاحب نظران بسیاری در زمینه سلامت روان فعالیت هایی داشته اند و در این زمینه دیدگاه ها و نظرات مختلفی در ارتباط با این مسائل مربوط به سلامت روان ارائه داده اند، و این روند همچنان از زمان بقراط و ارسطو تا به امروز ادامه پیدا کرده است به نوحی که امروزه در نتیجه سعی و تلاش پیشینیان تلاش های ارزنده ای چه در عرصه نظری و در چه در عرصه عملی از سوی صاحبنظران و دانشمندان، به خصوص دانشمندان روانشناس و روانپزشک صورت گرفته است. موضوع سلامت روان در دوران معاصر به قدری اهمیت پیدا کرده است که پزشکان، روانپزشکان، روانکاوان و حتی مکاتبی همچون: زیست گرایی، رفتار گرایی، انسان گرایی و … با ارائه تعریف هایی مختلف از سلامت روان به بیان دیدگاه ها و نظرات خود در زمینه سلامت روان پرداخته اند. همه ی این تلاش ها و کوشش هایی که در طول چندین بهبود وضعیت روانی و پیشرفت و تعالی بشریت بوده است. سعی محقق نیز از ارائه تمام مطالب تحت عنوان«پیشینه نظری تحقیق» این بوده است که تنها بتواند گوشه ای از تلاش ها و زحمات بی دریغ پیشینیان را که در زمینه بهبود وضعیت سلامت روان در سطح جوامع بشری متقبل شده اند را بیان کنند تا خوانندگان عزیز با مطالعه این قسمت بیشتر با مسائل نظری سلامت روان آشنا گردند و شاهد اهمیت روز افزون این مسئله در نزد مکاتب مختلف باشند.
۲-۲ پیشینه عملی تحقیق
۲-۲-۱ همه گیر شناسی در ایران
اگر به مطالعات انجام شده در زمینه همه گیر شناسی در ایران مروری داشته باشیم خواهیم دید که این مطالعات انجام شده بسیار محدود و اندک است. اولین بررسی که در ایران انجام شد در سه روستای قاسم آباد، زنگی آباد و کناره از توابع شهرستان شیراز در استان فارس توسط باش و همکاران (۱۳۴۲) بوده است که از جمعیت کلی ۳۹۸۴ نفر ۵۰۵ نفر به عنوان نمونه تصادفی انتخاب شده است. از افراد نمونه مورد بررسی در این پژوهش ۸ نفر به علت نابینا بودن از کل نمونه حذف شده و پژوهش بر روی ۴۹۷ نفر افراد ۵ سال به بالا انجام شد .نتایج به این صورت بود که ۵۹ نفر ۹/۱۱% از جمعیت مورد بررسی دچار نوع بیماری بودند .
باش در سال (۱۳۴۳) ۴۸۲ نفر از اهالی ۵ روستای خوزستان را در دو گروه ۵ سال و بالاتر مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که ۷۲ نفر بیمار روانی بوده و میزان آن در جمعیت نمونه ۲/۱۴ درصد برآورده شده است. توسط همین محقق در سال ۱۳۴۷ پژوهشی بر روی نمونه جمعیت شهری ۱۵ سال و بالاتر شیراز صورت گرفته است. که در این بررسی ۶۲۲ نفر مورد بررسی قرار گرفتند که نتایج نشان داد ۱۱۶ نفر با میزان شیوع ۶۴/۱۸ نفر در جمعیت نمونه به عنوان بیمار شناخته شدند. در سال ۱۳۵۰ داویدیان و همکاران در بررسی همه گیر شناسی خود ۴۸۸ نفر جمعیت ۱۵ سال و بالاتر را در منطقه رودسر در استان مازندران مورد مطالعه قرار دادند.
داده ها در این بررسی نشان داد که ۲/۴۳ درصد علائمی از اختلال های روانی داشته ۱۷ درصد آنها نیاز جدی به درمان سرپایی یا بستری داشته اند و همچنین نشان داد که شایعترین اختلال افسردگی بوده است. در بررسی یک ساله سطح ادغام بهداشت روانی در مراقبتهای بهداشتی اولیه در جمعیت ۲۸۹۰۳ نفری میزان شیوع اختلال های روانی شدید، عقب ماندگی ذهنی، صرع که توسط بهورزان آموزش دیده به دست آمده است ۵۸/۸ در هزار گزارش گردیده است. در صورتی که نتیجه بررسی تیم تحقیق بر روی افراد ۱۵ ساله در سه روستای چمیزین، چلوان و ایرانچه با جمعیت ۲۰۸۲ نفر میزان شیوع این اختلالات ۴۵/۱۳ در هزار گزارش شده است. در سال ۱۳۷۳، باقری ۴۰۰ نفر از افراد ۱۵ سال و بالاتر از روستاهای میبد یزد را مورد بررسی قرار داده است که نتایج این بررسی ۵/۱۲ درصد اختلال را در جمعیت نمونه نشان داده است که شایعترین اختلال در این بررسی اختلال خلقی با ۷۵/۵ درصد و پس از آن اختلالهای اضطرابی با ۵/۵ درصد مشخص شده است. این میزان در طبقه سنی ۴۴-۲۵ سال افراد بی سواد، متاهلین، مردان بیکار و خانواده های پرجمعیت بیش از سایر گروه ها بوده است. بر اساس نتایج این بررسی از میان اختلالهای خلقی، افسرده خوبی ۲۵/۵ درصد و از میان اختلالهای اضطرابی، اختلال اضطراب منتشر ۷۵/۴ درصد شایعترین بوده اند. سایر اختلالهای مشخص شده در این پژوهش اختلالهای شبه جسمی و عضوی مغز هر کدام ۵/۰ درصد و اسکیزوفرنیا ۲۵/۰ درصد بوده است.
در تحقیقی دیگر در سال ۱۳۷۲ که توسط جواد بهادرخان در جمعیت روستایی گناباد انجام شده در این تحقیق جامعه آماری جمعیت ۲۶۰۰۰ نفری روستایی بود که ۴۶۵ نفر به صورت خوشه ای با بهره گرفتن از پرونده خانوادر آنان در خانه های بهداشت به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. نتایج بدست آمده نشان داد که میزان شیوع اختلالهای روانی در جامعه مذکور ۶/۱۶ درصد می باشد. و بیشترین نوع اختلالها به ترتیب اختلالهای خلقی با ۵۳/۱۰ درصد می باشد و سپس اختلالهای اضطرابی با ۸۷/۳ درصد بوده است. اختلالهای خلقی عضوی با ۰۸/۱ درصد اسکیزوفرنیا با ۶۵/۰ درصد اختلال های تبدیلی با ۴۳/۰ درصد سایر اختلال های مشاهده شده در این بررسی بودند. اما بین سواد و سن وتأهل و شغل از نظر آماری با میزن شیوع بیماری رابطه معنی داری بدست نیامد. (فخریان و همکاران، ۱۳۷۵).
۲-۲-۲ بررسی همه گیر شناسی در جهان
بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت ۴۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان دچار مشکلات روانی نورولوژیک یا رفتاری هستند از هر ۴ نفر که جهت دریافت خدمات بهداشتی و سلامتی مراجعه می کنند یک نفر حداقل یک مشکل نورولوژیک یا رفتاری دارد. اما اکثر این اختلالات تشخیص داده نمی شوند. این درحالی است که در صورت درمان مناسب اکثر این بیماران بهبود می یابند و بطوری که قادر به زندگی معمولی در جامعه می شوند. در ایالات متحده امریکا ۴ میلیون نفر از بالغین ۱۸-۶۴ ساله ۲۲ درصد جمعیت یک اختلال روانی داشته اند.
در استرالیا از هر ۵ نفر یک نفر دچار اختلال روانی است که بدبختانه تنها نیمی از این افراد درمان می شوند و ۶ درصد آنها خودکشی می کنند. براساس آمار سازمان جهانی بهداشت، آمار جهانی خودکشی در سال به ۰۰۰/۸۷۳ نفر رسیده است. بار مالی ناشی از کارافتادگی در بیماری روانی تا حدی است که این اختلالات روانی باعث ناتوانی نیروی کار می شود خطر خودکشی را بالا می برد بلکه از طرف دیگر اختلالات روانی بر میزان بیماریهای جسمانی مزمن مثل سرطان ،بیماریهای قلبی و عروقی ،دیابت و ایدز تأثیر می گذارند و از آنها تأثیر می پذیرند و عدم توجه به اختلالات روانی پیش آگهی این بیماریها را هم ضعیف می کند.
مطالعه مانهاتان
در سال ۱۹۵۴ گروهی تحت سرپرستی توماس رنی و لئواسرول یک مطالعه زمینه یابی را بر روی ۱۶۶۰ بزرگسال در یک منطقه بخصوص شهرنیویورک انجام دادند. هدف مطالعه تعیین اثرات عوامل مردم شناختی، اجتماعی و فردی بر روی سلامت بیماران روانی بود.
اختلالات روانی بصورت زیر طبقه بندی شد: وجود ندارد، خفیف، متوسط، بارز. نتیجه حاکی از آن بود که ۸۱/۰ افراد ۲۰ تا ۵۹ ساله واجد علائمی بودند که سبب ناتوانی خفیف تا متوسط می شد. ۴/۲۳ درصد افراد این گروه سنی دچار اختلالات شدید بودند.
وضعیت اجتماعی و اقتصادی مهمترین متغیر مؤثر بر بیماری روانی بود. و افراد متعلق به گروه های اقتصادی، اجتماعی پایین ۶ بار بیشتر از گروه های سطوح بالا دچار علائم شدند.
مطالعهه نیوهاون
براساس این مطالعه که در سال ۱۹۵۰ بوسیله دوبلمونت هالینگشید و فردریک کارل ردلیچ انجام شد، نوروز در بین گروه های اجتماعی اقتصادی بالاتر شیوع بیشتری داشت و سایکوز در یبن گروه های اجتماعی اقتصادی پایین شیوع بیشتری داشت. براساس این مطالعه ۱/۱۵ درصد جمعیت افراد بالای ۲۶ سال شواهدی از اختلال روانی نشان می دادند و در ۷/۲ درصد دیگر افراد احتمال اختلال روانی وجود داشت.
مطالعه استرینگ
براساس این مطالعه که در سال ۱۹۵۲ بوسیله الکساندر اچ لیتون در استان استرینگ اسکاتلند انجام شد ۵۶ درصد افراد مصاحبه شده نوعی اختلال روانی را تجربه کرده بودند . ۲۴ درصد اختلال قابل توجهی داشتند و ۲۰ درصد نیازمند مراقبت روانپزشکی بودند و اختلال روانی با بالا رفتن سن و افزایش فقر زیاد می شد. در یک مطالعه در سال ۱۹۷۷ دارل رگیر[۲۴] و همکارانش در بخش پیومتری و همه گیر شناسی مؤسسه ملی بهداشت روانی (NIMH) تلاش کردند درصد جمعیت مبتلا به اختلال روانی را شناسایی کنند. برآوردها حاکی از آن بود که ۱۵ درصد جمعیت ایالات متحده طی یک سال، دچار اختلال روانی شده بودند و فقط یک پنجم این افراد تحت درمان متخصصین بهداشت روانی قرار گرفته بودند. سه پنجم این افراد را روانپزشکان مسئول مراقبتهای اولیه درمان کرده بودند. (کاپلان، ۱۹۸۸)
زمینه یابی همه گیر شناختی در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۸۰ نشان داده که ۳۲ درصد از بالغین آمریکایی تجربه یک بیماری روانی بر طبق معیارهای (DSM III) را داشته اند و ۲۰ درصد زمان انجام این تحقیق دچار یک بیماری روانی بودند. در یک مصاحبه که در سال ۱۹۸۴ در پورتوریکو انجام شده و از مصاحبه ساختار یافته تشخیصی (DIS) استفاده می کرد نتایجی مشابه مطالعه قبلی بدست آمد. در این مطالعه شیوع بیماریهای روانی جز اختلال جنسی اجتماعی، در طول حیات ۲۸ درصد و شیوع ۶ ماهه ۱۶ درصد بود.
در یک مطالعه در ادمونتون کانادا که از مصاحبه ساختار یافته تشخیصی و پرسشنامه سلامت عمومی در یک گروه ۳۲۵۸ نفری از افراد بالغ که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند استفاده شد نتایج ذیل بدست آمد.
شیوع در طول حیات در مورد یک یا تعداد بیشتر بیماری روانی جز اعتیاد دارویی ۸/۳۳ درصد بدست آمد. شیوع ۶ ماهه برای تمام بیماریهای روانی ۱/۱۷ درصد بود.
در مطالعه ای که در هلند در سال ۱۹۹۶ بر روی گروه ۷۰۷۶ نفری در سن ۶۴-۱۸ سال انجام شد تشخیص گردید که ۲/۴۱ درصد جمعیت زیر ۶۵ سال حداقل یک اختلال روانی منطبق با معیارهای (DSM III-R) در طول حیات خویش داشتند. ۳/۲۳ درصد حداقل یک اختلال را در طول سال گذشته تجربه کرده بودند. (مقربی و همکاران،۱۳۸۳).
در بررسی هایی که توسط همین پژوهشگران در کلمبیا ۱۹۷۴ سودان ۱۹۷۵ هند ۱۹۷۶ انجام شد. شیوع کلی بیماری روانی را به ترتیب ۸/۱۰ درصد ۶/۱۰ درصد ۳/۱۶ درصد و ۷/۱۷ درصد گزارش کردند.
در مطالعه و ارکوئر و همکاران در اسپانیا(سال ۱۹۸۴) با بهره گرفتن از GHQ و PSE در مصاحبه روانپزشکی، شیوع کلی بیماران روانی را ۷/۱۴ درصد اعلام کردند .
در مطالعه ای در استرالیا اندرسون و همکاران در سال ۱۹۷۹ با بهره گرفتن از GHQ شیوع کلی بیماری ۱۹ درصد گزارش نمودند.
در مطالعه ای که در ناحیه بالتیمور توسط و نکروف و همکاران ۱۹۸۷ انجام شد و از شیوه دو مرحله ای که شامل پرسشنامه سلامت کلی GHQ جهت غربالگری افراد مورد مطالعه و فرم مصاحبه تشخیصی براساس ملاک های طبقه بندی DSMIII جهت تشخیص نهایی استفاده نمودند. نتایج میزان شیوع اختلالهای روانی را ۲۵ درصد نشان داد که از این میزان افسردگی اساسی ۵ درصد افسرده خویی ۷/۳ و ۵/۸ درصد نیز دچار انواع اختلالات اضطرابی و سایر افسردگی ها بودند (فخریان و همکاران، ۱۳۷۵). آنچه ذکر شد بخوبی اهمیت مطالعات همه گیر شناسی اختلالات روانی را معلوم می کند زیرا با کمک این مطالعات علاوه بر میزان شیوع می توان همراهی اختلالات ذهنی با یکدیگر عوامل خطرزا و ناتوانیها حاصل از این اختلالات را شناسایی کرده و زمینه یابی صحیح برای تصمیم گیری را در امر بهداشت روانی فراهم می کند.
۲-۳- تحقیقات انجام شده با موضوع فوق
-
- در تحقیقی که در سال ۸۶ با موضوع ((بررسی رابطه جو سازمانی با سلامت روانی کارکنان بیمارستانهای دولتی شهرستان ایلام)) انجام شد یافتهها نشان داد که بین جو سازمانی و سلامت روانی کارکنان در سطح (۰۵/۰=α) رابطه معنیدار آماری وجود دارد ( ۰۳/۰p<). ازمیان ابعاد نه گانه سلامت روان، پنج بعد آن شامل اختلال وسواس– اجبار (۰۴/۰>p )، افسردگی (۰۴/۰>p )، اضطراب (۰۱/۰>p )، ترس مرضی (۰۱/۰> p ) و روان پریشی (۰۱/۰>p ) با جو سازمانی ارتباط معنیداری نشان داد. همچنین بین میزان درآمد با جو سازمانی همبستگی مثبت معنیدار وجود داشت.که در نتیجه گیری نهایی: به دلیل ماهیت خاص بیمارستانها و کار کردن در آن ها که لازمه اش سلامت جسمی و روانی کارکنان است و با توجه به ارتباط معناداری که بین متغیرهای پژوهش به دست آمد، بهتر است سیاستگزاری ها برای انتصاب مدیرا ن با مهارت لازم در تشخیص، کنترل و تغییر جو ادراکی اعضای سازمان صورت پذیرد تا با تدابیری اندیشمندانه سلامت سازمان و بالطبع سلامت روان کارکنان و در نهایت سلامت جامعه ارتقاء یابد.(فولاد وند ،۱۳۸۶)
-
- در تحقیقی که در سال ۱۳۹۰ با موضوع ((بررسی میزان نشاط کارکنان اداره کل آموزش و پرورش استان و ارائه یک مدل مطلوب))صورت گرفت یافته های پژوهش نشان داده است که میانگین نشاط در کارکنان آموزش و پرورش۹۳/۷۳ بوده که در حد متوسط می باشد و خی دو مشاهده شده در خصوص فراوانی های مشاهده شده معنا دار نمی باشد هم چنین بین نشاط کارکنان اداره کل آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری بر حسب جنسیت، مدرک تحصیلی، سابقه کار، حوزه کاری و سن تفاوت معنا داری مشاهده نشده است .( شلمزاری،شریفی، سیادت ،۱۳۹۰)
-
- پژوهشی که با هدف تبیین رابطه مدیریتی مشارکتی با تعهد سازمانی و سلامت روان معلمان در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ که جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی و توصیفی استفاده شده است که در سطح آمار استنباطی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شده که پس از تجزیه و تحلیل داده ها نتایج نشان داد که بین مدیریت مشارکتی با تعهد سازمانی و سلامت روان رابطه معناداری وجود دارد.همچنین از بین ابعاد مدیریت مشارکتی (تصمیم گیری ، ارتباطات ، رهبری ، ساختار و کنترل ) ، تنها مولفه تصمیم گیری معنادار بوده و پیش بینی کننده تعهد سازمانی و سلامت روان می باشد . (شهامت، امیریان زاده، فخاریان،۱۳۹۰)
فصل سوم