• روش مقابله هیجان مدار بر توان مقابله با شرایط پر استرس در کارکنان شرکت ملی گاز ناحیه کاشان اثرگذار است.

    • روش مقابله اجتناب مدار ‌بر توان مقابله با شرایط پر استرس در کارکنان شرکت ملی گاز ناحیه کاشان اثرگذار است.

    • باورهای غیرمنطقی ‌بر توان مقابله با شرایط پر استرس در کارکنان شرکت ملی گاز ناحیه کاشان اثرگذار است.

  • باورهای غیرمنطقی ‌بر هوش معنوی کارکنان شرگت ملی گاز ناحیه کاشان اثرگذار است.

در این پژوهش هوش معنوی و باورهای غیرمنطقی به عنوان متغیرهای پیش بین و توان مقابله با استرس به عنوان متغیر ملاک مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

ب-اهداف کاربردی

    • ارا ئه راهکارهای عملی به کارمندان جهت کاهش استرس و بهبود اثر بخشی شیوه های مقابله با استرس و اثرات مطلوب آن در زندگی شخصی.

    • ارائه راهکارهای عملیاتی برای استفاده تصمیم گیرندگان و مدیران بیمارستان‌ها، درمانگاه‌ها و کلینیک‌ها جهت ارتقاء سلامت و کارایی و اثر بخشی و کاهش استعلاجی و از کارافتادگی و… و بهبود شاخص نیروی انسانی و نهایتاًً افزایش.

۱-۶)تعاریف نظری و عملی تحقیق:

غیرمنطقی:

الف-تعریف نظری: تفکرات غیرمنطقی، باورها، افکار، اندیشه‌ها و عقایدی هستند که در آن ها اجبار، الزام، وظیفه و مطلق گرایی وجود داشته باشد، این افکار می‌توانند اصلاً واقعیت نداشته باشند(آلیس، ۱۹۷۳).

ب-تعریف عملیاتی: منظور از تفکرات غیرمنطقی نمره‌ای است که آزمودنی از طریق پاسخ به پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز(۱۹۶۸) به دست می‌آورد.

مقابله با استرس:

الف-تعریف نظری:

لازاروس و فلکن (۱۹۸۴) مقابله را به عنوان تغییر دائمی کوشش‌های شناختی و رفتاری به منظور کنترل نیاز خاص درونی و بیرونی که فشار زا بوده و فراتر از منابع فردی است تعریف کرده‌اند که تحت شرایط استرس روانشناختی رخ می‌دهد.

ب-تعریف عملیاتی:

تعریف عملیاتی استرس عبارت است از نمره‌ای که آزمودنی از پرسشنامه ۲۱ سوالی کالزبیک و همکاران (بر اساس پرسشنامه اندلر و پارکر، ۱۹۹۰) اخذ می‌کند.

هوش معنوی:

الف-تعریف نظری: هوش معنوی به عنوان مجموعه ظرفیت‌های روانی که با اگاهی، یکپارچگی و با جنبه‌های متعالی و معنوی و غیرمادی فرد سروکار دارد تعریف می‌شود(کینگ[۱۹]، ۲۰۰۸).

به طوری که منجر به پیامدهایی همچون بازتاب عمیق وجودی، افزایش معنی، بازشناسی خود متعالی و تسلط بر ویژگی‌های معنوی می‌شود که از چهار مؤلفه‌ اصلی، تفکر وجود انتقادی، خلق معنای شخصی، آگاهی متعالی و توسعه آگاهی تشکیل شده است.

منظور از هوش معنوی نمره‌ای است که آزمودنی از طریق پاسخ به پرسشنامه هوش معنوی عبدالله‌زاده (۱۳۸۸) به دست می‌آورد.

تعریف عملیاتی:منظور از توان مقابله با استرس نمره‌ای است که آزمودنی از طریق پاسخ به پرسشنامه GLSS-21 می‌گیرد که توسط کالزبیک و همکاران (‌بر اساس پرسشنامه اصلی ۴۸ عبارتی اندلر و پارکر در سال ۱۹۹۰) ساخته شده است.

عموماً برای حل مسئله از طریق جستجوی اطلاعات (مسئله مدار) ‌در مورد آن و یا دور شدن از مسئله (اجتناب مدار) و واکنش عاطفی به آن (هیجان مدار) به منظور کاهش تنش می‌باشد. به طور کلی مکانیزم‌های مقابله به رفتارهایی اشاره دارند که واکنش‌های اعضاء بدن در مقابل آن ها پاسخی تطبیقی می‌باشد و به عنوان اشکال فائق آمدن شناخته می‌شود (شفر[۲۰]، ۱۳۶۷، کارن[۲۱]، هنری[۲۲] ۱۹۸۹).

طبق برنامه سازمان بهداشت جهانی[۲۳] (۱۳۷۹)، مهارت‌های مقابله شامل ده مهارت می‌شود که عبارتند از: ارتباط مؤثر، روابط بین فردی مؤثر، تصمیم‌گیری، حل مسئله، تفکر خلاق، تفکر نقاد، آگاهی از خود، همدلی با دیگران، مقابله با هیجانات (شکست، اضطراب، افسردگی و…) و مقابله با استرس می‌باشد (نریمانی، ۱۳۸۵).

فصل دوم

ادبیات و پیشینه تحقیق

۲-۱)هوش[۲۴] چیست؟

اگرچه در میان تعدادی دانشجوی یک کلاس درس تفاوتهایی دیده می‌شود اما وقتی که صحبت از دلیل موفقیت بعضی از آن ها نسبت به سایرین به میان می‌آید مهمترین علتی که به ذهن متبادر می‌شود تفاوت هوشی آن ها‌ است.

هر چند که مفهوم هوش ممکن است در نزد افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد با این حال وقتی از هوش صحبت می­ شود. بلا درنگ نوعی قابلیت ذهنی در اذهان ما شکل می‌گیرد.

اما هوش چیست؟ در تعریف هوش مفاهیم و تعاریفی مانند: ((توانایی درک و فهم امور))، ((توانایی حل مشکلات))، ((قابلیت و توانایی سازگاری با محیط­ها و موفقیت­های دشوار))، ((استعداد یادگیری))، ((علت پیشرفت بعضی افراد و شکست بعضی دیگر)) و مانند این ها آمده است. علی­رغم این توصیف­های کلی، روانشناسان و پژوهش­گران کوشیده­اند تا تعاریف دقیق­تری از هوش داشته باشند که در ادامه به آن ها می‌پردازیم:

صاحب نظران مختلف هوش را متفاوت تعریف کرده ­اند و اتفاق نظری در این حوزه حاصل نشده است لذا نمی­ توان تعریف واحدی از هوش که مورد توافق همه رویکردها و حوزهای روانشناسی باشد را ارائه کرد، با این حال، عناصری از هوش، مورد اتفاق اغلب اندیشمندان این عرصه است.

گیج و برلاینر[۲۵] (۱۹۹۲) این عناصر را در سه دسته زیر گنجانده اند:

    1. توانایی پرداختن به امور انتزاعی: بدین معنی که افراد با هوش­تر بیشتر با امور انتزاعی­تر مانند اندیشه­ ها، روابط، مفاهیم و اصول، سروکار دارند تا امور عینی مانند ابزارهای مکانیکی و فعالیت­های حسی.

    1. توانایی حل مسئله: یعنی قابلیت پرداختن به موقعیت­های جدید و نه صرفا ‌پاسخ‌گویی‌ قالبی به موقعیت­های آشنا.

  1. توانایی یادگیری: به ویژه یادگیری انتزاعیات، از جمله انتزاعات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آن ها.

گیج و برلاینر (۱۹۹۲) با معرفی این عناصر، تعریفی از استیس[۲۶] (۱۹۸۲) نقل می‌کنند که در بر گیرنده آن عناصر است ((هوش به رفتار انطباقی فرد اشاره می­ کند که معمولا عطف به عنصری از حل مسئله بوده و به وسیله فرآیندها و عملیات شناختی هدایت می‌شود)).

۲-۱-۱)مفاهیم و تعاریف هوش:

مفهوم هوش از جمله مفاهیم دشواری است که ارائه تعریفی جامع از آن به راحتی میسر نبوده و علت این عمر عمدتاً به ماهیت انتزاعی هوش مربوط است؛ و در واقع هیچگونه پایه محسوس، عینی و فیزیکی ندارد. هوش یک برچسب کلی برای گروهی از ‌فرآیندهاست که از رفتارها و پاسخ­های آشکار افراد استنباط می‌شود. به عنوان مثال ‌می‌توان فنون حل مسئله را مشاهده و نتایج حاصل از به کار بستن این فنون را به طور عینی اندازه‌گیری کرد، اما خود هوش که فرض می­ شود این فنون را به وجود می‌آورد، به طور مستقیم قابل مشاهده و اندازه ­گیری نیست.

بدین سان مفهوم هوش تا اندازه­ای شبیه اصطلاح نیرو در فیزیک است نیرو را ‌می‌توان از روی آثارش شناخت و از این طریق حضور آن را استنباط کرد (مارنات[۲۷]، به نقل از ذراتی، ۱۳۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...