تصمیمگیری در مورد اینکه کدام یک از همکاران ممکن است برای انجام فعالیت مشخصی به دانش نیاز داشته باشند.
تصمیمگیری در مورد اینکه کدام همکاران به درس آموختهشده علاقهمند هستند. درس آموختهشده را وارد حافظه (سازمانی) شرکت بکنند.
برای مثال، شرکت سیگنا[۱۰۲]، شرکت بیمهای پیشرو، میداند که سرآمدی و تعالی از انتخابهای دانشمدار حاصل میشود. سیگنال دریافت که دانش و تخصص ضمنی مهمی در سراسر سازمان وجود دارد اما امروزه وسیله مناسبی برای استخراج و نشر این دانش فنی در اختیار ندارد. این شرکت مدیران ادارات محلی[۱۰۳] را مکلف به ایجاد و حفظ پایهی دانش کرد که به طوراساسی شامل مجموعه ای از چک لیستها، محاسبات سر انگشتی، اصول راهنمای رسمی برای ارزیابی ریسک و اسامی متخصصین است. دانش حاصله، در نرمافزار مورد استفاده توسط شرکتهای خدمات بیمهای برای پردازش کاربردها، قرار داده میشود. حالا، اگر پرستار خانگی در کالیفرنیا بیمهای بخواهد، نرمافزار سفارشی[۱۰۴]، نزدیکترین مکان جغرافیایی کارگزار بیمه را همراه با برآورد هزینه های درمان که توسط متخصصین شرکت ارائه میشود، معرفی مینماید. هنگامی که اطلاعات جدید بهدست میآید، اگر مناسب باشد، مدیران آن را ارزیابی و به سرعت وارد بانک اطلاعاتی میکنند.
چالشهای ذخیره دانش
تکرار این نکته مهم است که ذخیره دانش شامل هر دو فرایندهای انسانی و فنی است. همانطور که سازمانها از نظر فیزیکی و جغرافیایی پراکنده شده، همچنین تخصصیتر و عدم تمرکزیتر میشوند، سیستمهای ذخیره و حافظه آنها ممکن است پراکنده شود و شاید مزایای دانش برای سازمان از دست برود و همچنان که کارها کامپیوتری میشوند، اطلاعات از تخصصهای حرفهای مختلف، بهطور بالقوه در سراسر مرزهای وظیفهای سازمان در دسترستر قرار میگیرند. فناوری اطلاعات شبکه باید بهکار گرفته شود به طوری که اطلاعات پراکنده را بتوان مجدد تفسیر کرد و بلافاصله به تبادل داخلی و خارجی آن پرداخت.
با عنایت به این واقعیت که گرچه فناوری نوین قادر به ذخیره و ارائه اطلاعات بیشتر است، اما باید توجه کرد که امکان بالقوه انباشت داده ها یا اطلاعات بیش از حد نیز وجود دارد. میزان اطلاعات ذخیره شده نباید بیش از قابلیت انسانی سازمان برای پردازش آنها باشد.
۲-۴-۶-۶- انتشار دانش
انتقال و توزیع دانش، انتقال سازمانی و فناورانه داده ها، اطلاعات و دانش را در بر میگیرد. ظرفیت سازمان برای جابجایی دانش، بیانگر قابلیت انتقال و به اشتراک گذاشتن قدرت است که لازمه موفقیت سازمان میباشد؛ دانش باید به دقت و به سرعت در سراسر سازمان یا حوزه های سازمان توزیع شود(ادل و گری سون, [۱۰۵]۱۹۹۹).
بازیابی دانش ممکن است کنترل شده یا اتوماتیک باشد. بازیابی کنترل شده از رکوردها و حافظههای فردی و گروهی استفاده میکند؛ بازیابی اتوماتیک، به وسیله حوادث یا موقعیتهای متفاوت آغاز میشود. ویک (۱۹۹۳) مطرح میکند که اطلاعاتی که از حافظهی سازمانی بازیابی شدهاست، شاید شباهت کمتری با منابع اصلی داشتهباشد. این امر ناشی از ماهیت تحولی فرایندهای بازیابی و ذخیره، تلفیق طبیعی حافظه انسانی، تاثیر فیلترهای ادراکی و فقدان توجیه های پشتیبانی است. بنابراین توجه به این موارد برای توسعه حافظه سازمان و فرایندهای طراحی که به منظور کسب اطمینان از دقت و به موقع بودن بازیابی دانش انجام میگیرد، مهم است.
دستیابی بهموقع به اطلاعات مورد نیاز، حافظه بلندمدت فرد را توسعه داده بار اضافی حافظه را کاهش میدهد. پایه دانش سازمان، اطلاعات را در یک مکان مرکزی یکپارچه میکند. از این رو رهایی حافظه کاری فرد از داده های بیارزش، فضای اشغال شده را کاهش میدهد. این امر، شرایط مناسبی را برای به اشتراک گذاشتن سریع دانش و حفظ و رشد دانش در سراسر سازمان، کوتاه میشود. همچنین، سرمایه انسانی، از طریق فرایندهای کاری هوشمند، سهلالوصول و ساختار یافته، مولدتر خواهد شد.
هنگام ساختاردهی دانش، توجه به این نکته مهم است که اطلاعات چگونه و چرا به وسیله گروه های مختلف افراد بازیابی خواهد شد. سیستمهای ذخیره مؤثر و کارکردی دانش با عناصر زیر طبقهبندی میشوند:
نیازهای یادگیری
اهداف کاری
تخصص کاربر
کارکرد یا کاربرد اطلاعات
مکان و روش ذخیره اطلاعات
انتقال ارادی دانش در داخل سازمان
دانش ممکن است آگاهانه به طرق مختلف منتقل شود. روش های مکتوب شامل ارتباطات فردی از قبیل یادداشتها، گزارشها، تابلو اعلانات و همچنین انواع نشریات داخلی با بهره گرفتن از امکانات ویدئویی، صوتی و چاپ است. کنفرانسهای ملی، خلاصه مقالات، آموزش استاد–شاگردی و آموزش از طریق مشاوران خارجی با مشارکت در دوره های رسمی، فرصتهای اضافی برای تبادل اطلاعات ارائه میکنند. چرخش شغلی یا جابجایی نیروی انسانی میتواند برای گسترش دانش در سایر حوزه های سازمان برنامهریزی شود، گرچه در مقایسه با سازمانهای بزرگ، بسیاری از بخشها ممکن است دوره های کوتاهمدت برای متقاضیان و نیازهای خاص، ارائه کنند.
انتقال غیرارادی دانش در داخل سازمان
همچنین سازمان ممکن است غیرارادی به شیوه های متعدد به انتقال دانش مبادرت کند. چرخش در مشاغل یکنواخت، داستانها و اسطورهها، نیروی کار موقتی و شبکه های غیررسمی، دانش را به حوزه های مختلف سازمان منتقل میکنند. بسیاری از یادگیریهای غیررسمی در قالب وظایف روزمره و اغلب در تعاملات اجتماعی برنامه ریزی نشده میان افراد رخ میدهد. هر قدر فرایند انتقال ارادی یا برنامه ریزی شده دانش کمتر باشد، دانش بالقوه بیشتر از دست میرود.
موانع اشتراک و انتقال دانش
از آنجا که کاهش اطلاعات بهمنزله تقلیل قدرت است، انتقال دانش برای سازمانهای یادگیرنده، اساسی است. دانش باید بهطور مناسب و سریع توزیع شود. به هر حال، شرایط سهگانه اصلی زیر انتقال اثربخش و به موقع دانش را دچار مشکل میکنند:
فرایندهای حیاتی کسب و کار تنها برای افراد معدودی قابل دسترس باشند.
دانش در مکان یا زمان مناسب در دسترس نباشد.
انتقال و ساختاردهی مجدد ضریب امنیت دانش را افزایش دهد.
به هر حال، چندین سازمان و شرکت در توسعه سیستمهای اشتراک دانش خود گامهای مهمی را برداشتهاند. برای مثال، شرکت مشاورهای اندرسن، سیستم تبادل دانش [۱۰۶]را به کار میگیرد که اجازه میدهد بیش از ۱۷۰۰۰ متخصص حرفهای از ۴۷ کشور جهان از سیستم مذکور برای دستیابی به پایه های دانش و دانش مشترک، بهره برداری کنند. شرکت شورن[۱۰۷]، اینترانتها، انباره داده ها، گروهافزارها، شبکه ها، تابلو اعلانات و کنفرانسهای ویدئویی را برای توزیع دانش ذخیره شده، به کار میگیرد. علاوه بر این، شرکت مذکور پایه های دانش، فهرست اسامی متخصصین، نقشه های اطلاعاتی، کتابهای زرد شرکتها، برنامههای کاربردی سفارشی و سایر سیستمها را استفاده میکند. شرکت جی تی ایی[۱۰۸] از سیستم سیلینا[۱۰۹] استفاده میکند که دانش را از طریق تعامل با تعداد زیادی از کاربران کسب میکند. شرکت مزبور، این رویکرد را با سیستم آتو – اف ای کیو[۱۱۰] اجرا میکند, سیستمی که به کاربران برای بازیابی دانش از سیلینا در پاسخ به سئوالاتشان کمک میکند.
موانع بازیابی و انتقال دانش
عوامل چهارگانه زیر ممکن است انتقال دانش را در داخل سازمان را محدود کنند و در نتیجه بر قابلیت دستیابی، شکل، صحت و معنای آن تاثیر بگذارد: هزینه، ظرفیتشناختی دریافتکننده، تأخیر پیام به دلیل ارسال آن بر اساس اولویت، تعدیل و اصلاح ارادی یا غیر ارادی یا تخریب معنای دانش.
یکی از شرکتهای یادگیرنده، بهنام شرکت آموزش و توسعه بلانچارد است که تبدیل به یک رهبر در انتقال دانش شدهاست. هر سال، شرکت، کنفرانسی را برای ارائه گواهیهای بین المللی خود برگزار میکند. یکی از بزرگترین مزایای این کار، توجه به ارزش تبادل دانش و اشتراک فنون برای افزایش توسعه اثربخشی مدیران است. دیل توکس، مدیر فعالیتهای بین المللی این شرکت بیان میدارد « برگزاری این کنفرانس، در واقع تجربه توسعه ذهنی است (مارکوارت،۱۹۹۶).
همچنین شرکت مزبور از تبادلات کارکنان حمایت میکند. بر اساس این برنامه، هر کارمندی از سازمانهای گواهیدهنده[۱۱۱]، میتواند برای ۶ماه در شرکت آموزش و توسعه بلانچارد کار کند. این امر شناخت بهتر از رویکردها، محصولات و کارکنان بلانچارد را فراهم میسازد. به همین ترتیب، این شرکت به کارکنانش اجازه میدهد در دوره های کارآموزی مختلفی که سایر سازمانهای گواهی دهنده برگزار میکنند، مشارکت نمایند؛ آنها در چنین موقعیتی میتوانند درباره این شرکتها، برنامهها و محصولات، فرهنگ سازمانی و محلیشان بیاموزند.
نمونه های دیگری از انتقال دانش در شرکتها مربوط به استفاده از سیستم تابلو اعلانات الکترونیکی[۱۱۲] در شرکت دیجیتال اکیوپمنت[۱۱۳] و سیستم جلسات تعاملی منظم در شرکت کداک ایستمن[۱۱۴] است که در آن بیش از ۱۰۰۰ کارمند ارشد دانش خود را دربارهی مسائلی مانند شاخصها و نتایج انتقال دانش به اشتراک میگذارند.
مایکل دارلینگ[۱۱۵](۱۹۹۶) معاون اجرایی منابع انسانی در بانک امپریال تجارت کانادا بیان میدارد که دانش سازمانی بسیاری سازمانها جمعآوری نشدهاست:"آن تنها در مغز افراد است". این دانشها، بیش از وقایع هستند؛ آنها شامل تجربیات، استعدادها، سبک مدیریت و فرهنگ سازمانی هستند. سازماندهی، چارچوبدهی، قرار دادن دانش در دسترس دیگران، جستجوی راه های افزایش مفید بودن، این دانش با مشارکت همه سیستمهای سازمان، آغاز میشود که هدف بسیاری از آنها از نظر منطقی ریشه در مدیریت و توسعه منابع انسانی دارند.
سبکهای فناوری انتقال دانش
انتقال جامع و گستره دانش، به طور اثربخش از طریق به کارگیری هوشمندانه فناوری که دسترسی به دانش را در هر کجا، در هر زمان و به هر شکلی میسر میسازد، انجام میگیرد. نرمافزارها و ارتباطات اطلاعاتی شامل پست الکترونیکی، تابلو اعلانات الکترونیکی و کنفرانسهای ویدئویی، تعاملات شخصی و میان گروههای پراکنده را تقویت میکنند. همچنین این نرمافزارها محیط یادگیری الکترونیکی را ارائه میکنند که در آن همه اعضا دسترسی عادلانهای به اطلاعات دارند و میتوانند به طور آزادانه ارتباط برقرار نمایند.
امروزه موتورهای جستجو، امکان جستجو در همه فایلهای موجود در شبکه محلی یا شبکه گسترده را با بهره گرفتن از معیارهایی که در بسیاری از مرورگرهای وب یافت میشوند، فراهم ساختهاند. گروهافزارهای فعلی، تلفیق سیستمهای خبره و پشتیبان تصمیمگیری را با میانجی کاربر گرافیکی استاندارد میسر و افراد را قادر میسازند که به دانش مهم دسترسی یابند و دانش ذاتی یا تجربی در درون سازمان را نیز کسب نمایند.
۲-۴-۶-۷- بکارگیری دانش
پس از مرحله انتشار دانش همانگونه که در شکل چرخه حیات مدیریت دانش نشان داده شده است، مرحله بکارگیری دانش است. پس از اینکه دانش دستهبندی گردید و در سیستمهای سازمان ذخیره شد و توسط انواع تجهیزات و امکانات ارتباطی در سطوح تعیین شده و قابل دسترسی انتقال داده شد (یا در سطوح مختلف سازمان انتشار یافت)؛ چگونگی بکارگیری از دانشهای موجود توسط کاربران و استفاده کنندگان اهمیت زیادی مییابد. میتوان بکارگیری دانش را این گونه بیان نمود که چه کاربری در چه زمانی باید از چه نوع دانشی استفاده نماید. این موضوع یکی از مهمترین قسمتهایی است که در چرخه مدیریت دانش باید با نگاهی عمیق به آن نگریست؛ زیرا کلیه مراحل صورت گرفته در چرخه مدیریت دانش بر این محور قرار دارند که در نهایت دانش حاصل شده باید توسط کاربران مورد استفاده قرار گیرد و با فرض بکارگیری مناسب دانش، سازمان میتواند با روشها و فرایندهایی کاراتر و اثربخشتر به اهداف سازمانی تعیین شده خود دست یابد.
۲-۴-۶-۸- یکپارچگی دانش
منظور از یکپارچگی دانش در این مرحله از چرخه حیات مدیریت دانش، استفاده مناسب و به هنگام از کلیه دانشهایی است که میتواند کاربران و یا تصمیمگیران نهایی را در یکی حوزه خاص دانشی یاری نماید. یکپارچگی دانش، در سطوح مختلف سازمانی با توجه به دانشکاران آن حوزه بدان معنی است که آنها با توجه به دانش مورد نیاز خود، مجموعهای از دانشها را چگونه تفسیر میکنند. برای مشخص نمودن این موضوع میتوان اینگونه بیان نمود که مجموعهای از یکسری از دانشها در سطوح مختلف سازمانی و حوزههای مختلف دانشی تعابیر و تفاسیر خاصی را در بر میگیرند که این مربوط به چگونگی بکارگیری آن مجموعه از دانشها توسط دانشکاران و کاربران نهایی آن حوزه میشود.
ما مدیریت دانش را فرایند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و کاربرد دانش میدانیم. این پنج عامل در حوزه مدیریت دانش برای یک سازمان زمینه آموزش، بازخورد، آموزش مجدد و یا حذف آموزش را فراهم میآورد که معمولاً برای ایجاد، نگهداری و احیا قابلیتهای سازمان مورد نیاز است.
۲-۵- مدلهای مدیریت دانش
مدیریت دانش، موضوعی پیچیده و پویاست. موفقیت مدیریت دانش مستلزم نگرشی سیستمی است که کلیه عوامل و اجزاء و فرایندهای مدیریت دانش را مد نظر قرار دهد. هر گونه جزءنگری ممکن است چالشهای جدی بر سر راه موفقیت برنامههای مدیریت دانش به وجود آورد. بسیاری از سازمانها بر این باور هستند که دانش، مهمترین دارایی آنهاست، اما در عمل کمتر به آن پایبندند. یکی از دلایل عمده این امر آن است که سازمانها نمیدانند چگونه به سراغ مدیریت دانش بروند. برای این منظور در این بخش مدلهای مختلف مدیریت دانش مورد بررسی قرار میگیرد. بر اساس نگرش و رویکردی که صاحبنظران نسبت به مدیریت دانش اتخاذ کردهاند، مدلهای مختلفی شکل گرفتهاست. اثربخشی هر کدام از این مدلها به موقعیت و جایگاهی بستگی دارد که سازمان در آن قرار گرفتهاست.
۲-۵-۱- مدل عمومی دانش در سازمان
نمودار زیر مدل عمومی دانش در سازمان را نشان میدهد. همانگونه که در مدل مذکور مشاهده میشود، مدل عمومی دانش از چهار فعالیت اصلی تشکیل شدهاست:
شکل ۲-۴: مدل عمومی دانش در سازمان
مزایا و برتریهای الگوریتم ژنتیک
قابلیتهای روش ژنتیک را میتوان ماحصل امتیازات ویژه این روش دانست. برخی از امتیازات این روش به صورت زیر هستند ]۳۶[:
۱- امتیاز اول جستجوی چند جانبه و کار بر روی جمعیتی از متغیرها در آن واحد است. الگوریتم ژنتیک در یک جمعیت از جوابها و با مجموعهای از آنها شروع به جستجو میکند نه با یک جواب. بدین ترتیب به جای یافتن نقطه مناسب، محدودههای مناسب در فضای متغیرها شناسایی شده و با انتخاب والدین متناسب با شایستگی آنها از تمامی فضای متغیرها یک جستجوی هوشمند و مؤثر برنامهریزی میگردد که امکان یافتن نقطه بهینه کلی را افزایش میدهد. به عبارت دیگر الگوریتم ژنتیک تحت تاثیر جواب بهینه موضعی قرار نمیگیرد.
در اغلب روشهای بهینهسازی، جستجو از یک نقطه شروع و با یک الگوریتم خاص به نقطه دیگر هدایت میشود. این روش ممکن است به پاسخ موضعی منجر گردد و از یافتن پاسخ بهینه کلی بازماند. در روش ژنتیک همواره مجموعهای از جمعیت متغیرها در روند جستجو به کار میروند، بدین ترتیب همزمان با ایجاد شانس بیشتر برای متغیرهای شایستهتر برای بقا و تولید مثل، جستجوی سایر مناطق فضای متغیرها با شایستگی کمتر نیز، نادیده گرفته نمیشود، لذا احتمال یافتن نقطه بهینه کلی افزایش مییابد، این ویژگی بخصوص برای توابع با تغییرات ناگهانی و دارای چندین نقطه بهینه موضعی مناسب میباشد.
۲- امتیاز دوم صرفا استفاده از مقدار تابع هدف برای جستجو است. بنابراین نیازی به اطلاعات جانبی دیگر مانند مشتق تابع ندارد. به همین دلیل به راحتی میتوان از این روش در بهینهسازی توابع منفصل و یا توابع دارای تغییرات ناگهانی و چندین نقطه بهینه موضعی استفاده کرد.
۳- امتیاز سوم استفاده از قواعد احتمالی به جای قواعد قطعی است. در بسیاری از روشهای بهینهسازی، با بهره گرفتن از یک قانون معین از یک نقطه خاص در فضای جستجو به نقاط دیگر میرویم. این گونه روشهای نقطه به نقطه از این جهت خطرناک هستند که در فضاهای جستجوی چند بهینه، احتمال قرار گرفتن در بهینه موضعی وجود دارد. در مقایسه با این روشها، الگوریتم ژنتیک به طور همزمان با مجموعهای از نقاط کار میکند و به طور موازی از ماکزیممهای مختلف فراتر رفته و بنابراین احتمال رسیدن به یک جواب اشتباه کاهش مییابد. البته استفاده الگوریتم ژنتیک از قواعد احتمالی به معنای یک جستجوی صرفا تصادفی نیست، بلکه این الگوریتم از انتخاب تصادفی به عنوان ابزاری برای هدایت عمل جستجو در مناطقی از فضا استفاده میکند.
۴- امتیاز چهارم کلی بودن الگوریتم و مستقل بودن اجزای آن است. الگوریتم ژنتیک به خاطر طبیعت تکاملی، جوابها را بدون توجه به طرز کار ویژه مساله، جستجو میکند و میتواند با هر نوع تابع هدف و محدودیت (خطی و غیر خطی) در هر فضای جستجو (گسسته، پیوسته یا مرکب) کار کند به عبارت دیگر این الگوریتم از انعطاف پذیری بالایی برخوردار است.
امتیاز پنجم این است که بدون توجه به دامنه یک مساله خاص، الگوریتم ژنتیک جستجوی خود را به کمک عملیات فوق العاده سادهای انجام داده و بسیار ساده و قابل درک است. در عمل، الگوریتم ژنتیک به طور حیرت آوری در جستجوی فضاهای پیچیده کاملا غیرخطی و چندبعدی به صورتی سریع و موثر عمل میکند.
امتیاز ششم این است که در این روش محاسبات به طور دقیق انجام شده و هیچگونه تقریبی نظیر خطیسازی تابع هدف، گردکردن نتایج و تغییر متغیرهای گسسته به پیوسته و بالعکس وجود ندارد.
استفاده کننده ممکن است قضاوتهای بیشتری روی انتخاب ساختار نمایش و تابع صلاحیت، انتخاب اندازه جمعیت، تعداد نسلها، پارامترهایی که احتمال عملیات مختلف را کنترل میکنند، شرط پایانی و روشهای به دست آوردن جواب انجام دهد. تمام این انتخابها ممکن است بر روی اینکه به چه اندازه الگوریتم ژنتیک در مورد یک مساله خوب اجرا میشود، تاثیر داشته باشد. به هر حال نکته اصلی این است که الگوریتم ژنتیک روشی مستقل از دامنه مساله است و به سرعت فضای جستجو را برای نقاطی با تابع صلاحیت بهتر، جستجو میکند.
معایب الگوریتم ژنتیک
روش ژنتیک نیز مانند هر روش دیگر، علیرغم تواناییهای قابل توجه دارای محدودیتهایی نیز میباشد. یکی از محدودیتهایی که برای این روش ذکر شده این است که روشهای کلاسیک اگرچه در تمامی انواع مسایل قابل استفاده نمیباشند، اما در مورد مسایل خاص از نظر دقت نتایج، بهتر از روش ژنتیک عمل میکند. گرچه روش ژنتیک قادر است با سرعت مناسب پاسخهای قابل قبول ارائه نماید، اما نمیتواند یافتن نقطه بهینه کلی را تضمین نماید. ولی برای بسیاری از مسایل کاربردی مهندسی که روشهای کلاسیک جوابگو نمیباشند، روش ژنتیک برتری دارد.
تضمین نکردن جواب بهینه توسط الگوریتم ژنتیک توسط محققین مختلف بررسی شده و نشان داده شده است که اولا احتمال یافتن نقطه بهینه کلی توسط روش ژنتیک بالا است (در یک نمونه پیچیده حدود ۷۰ درصد بوده است)، ثانیا در موارد بسیاری نیز نزدیکترین نقطه بهینه موضعی به نقطه بهینه کلی یافت شده است.
گذری بر ژنتیک طبیعی:
در طبیعت فرایند تکامل هنگامی ایجاد میشود که چهار شرط زیر برقرار باشد:
یک موجود توانایی تکثیر خود را داشته باشد.
یک جمعیت از چنین موجوداتی که قابلیت تولید خود را دارند، وجود داشته باشد.
تنوع در بین این موجودات وجود داشته باشد.
انواع این موجودات توسط بعضی از قابلیتها، در زندگی محیط اطرافشان از هم مجزا شوند.
در طبیعت تنوع موجودات در اختلافی است که در کروموزومهای آنها وجود دارد و این تفاوت در ساختار و رفتار افراد یک جمعیت باعث قدرت بقای متفاوت میشود. چرا که تنوع ساختار و رفتار به نوبه خود بر روی نرخ زاد و ولد اثر میگذارد. موجوداتی که توانایی بیشتری را در انجام فعالیتها در محیط دارند (برای مثال موجودات متکامل)، دارای نرخ زاد و ولد بالاتری هستند و طبعا موجوداتی که برازندگی یا تطابق[۱۰۶] کمتری با محیط دارند، دارای نرخ پایینتری از زاد و ولد هستند. بنابراین با گذشت زمان تعداد نفراتی که رفتار و ساختار مناسبتری دارند افزایش مییابد و جمعیت رو به بهبودی و تکامل میرود.
بر اساس این مفهوم از تکثیر بقای طبیعی و تکثیر بقای احسن که به وسیله چارلز داروین (۱۸۵۹)، بیان شده است، بعد از چند دوره زمانی و گذشت چند نسل، کل جمعیت تمایل دارد موجوداتی را بیشتر در خود داشته باشد که با تغییر کروموزومهایشان، ساختار و رفتار آنها قادر به انجام بهتر کارها در محیط و تولید مثل بهتر میشود. بنابراین در طی زمان، ساختار افراد جامعه به علت بقای طبیعی تغییر میکند. هنگامی که این تفاوتهای قابل اندازهگیری در ساختار افراد که ناشی از تطابق با محیط اطراف است دیده شود میگوییم که جمعیت تکامل یافته است. در این فرایند، ساختار توسط تطبیق مشخصات افراد جامعه با محیط ایجاد میشود.
هنگامی که جمعیتی از موجودات داریم، وجود تفاوتها در آنها به طور غیرمستقیم در نرخ تکثیر آنها تاثیر میگذارد که این امر غیر قابل اجتناب است. بنابراین در عمل، وجود شرط اول از چهار شرط بالا، شرط اساسی برای شروع فرایند تکامل است.
جان هالند ]۴۴[، قالبی کلی برای تمام سیستمهای قابل تطبیق ایجاد کرد و نشان داد چگونه میتوان فرایند تکامل را برای سیستمهای مصنوعی بکار برد. به طور کلی هر مساله قابل تطبیق میتواند در قالب واژههای ژنتیک فرمولبندی شود. اگر فرمولبندی این گونه مسایل بر اساس واژههای ژنتیک باشد، میتوانیم آنها را بوسیله الگوریتمهای ژنتیک حل کنیم.
الگوریتم ژنتیک، الگوریتمی ریاضی است که با بهره گرفتن از الگوهای عملیاتی داروینی در مورد تکثیر بقای احسن و بر اساس فرایند طبیعی ژنتیک، مجموعهای (جمعیتی) از اشیا منفرد ریاضی (معمولا رشتههای کارکتری با طول ثابت به عنوان رشته کروموزومها) با میزان تطبیق خاصی را به جمعیت جدیدی (برای مثال نسل بعد) تبدیل میکند.
الگوریتم ژنتیک در واقع تلاشی برای شبیهسازی برخی از خصوصیتهای تکامل و تغییرات روی کروموزوم است که همواره در طبیعت صورت میگیرد. به عبارت دیگر اینها الگوریتمهای شدیدا موازی هستند که سعی میکنند با وراثت و جهش طی نسلهای متوالی عملکرد مورد نظری را در افراد یک جمعیت ایجاد کنند. این کار از طریق ایجاد یک جمعیت اولیه و فراهم آوردن شرایط تکامل در نسلهای بعدی صورت میگیرد.
اولین تئوری مربوط به تکامل در یک جمعیت توسط لامارک مطرح شد. طبق این تئوری صفات اکتسابی موجودات زنده به نسل بعد منتقل میشود. بنابر این اگر موجودات بخواهند با طبیعت خود تطبیق پیدا کنند این کار عملی خواهد بود. با توجه به تئوری داروین که قبلا به آن اشاره شد میتوان به نکات زیر رسید:
وراثت: موجود زنده شبیه خود را میسازد و یا تولید مثل میکند. از لحاظ ریاضی یعنی تجربههای قبلی حفظ میشوند.
علل تصادف: در این همانندسازی یکسری تصادفها و خطاهایی رخ میدهد و به لحاظ ریاضی اطلاعات به سیستم یا دستگاه تزریق میشود.
اصل انتخاب طبیعی: موجوداتی که شانس تطبیق بیشتری با طبیعت دارند بقای بهتری دارند، یعنی طبیعت شانس نابرابر برای بقا به موجودات میدهد.
با توجه به این مطالب شکل کلی تئوری داروین را میتوان به صورت شکل زیر مدل کرد.
شکل۸-۳: مدل تئوری داروین
جمعیت اولیه
عملگرهای تصادفی
جمعیت جدید
انتخاب طبیعی
جمعیتی بهتر
ملاک برای مقایسه
به طور خلاصه الگوریتم ژنتیک را میتوان به صورت زیر از فرایند تطابق طبیعی استنتاج کرد:
همانطور که خصوصیات ارثی موجودات زنده بوسیله ژنها بر روی کروموزومها، رمزگذاری شدهاند هر یک از پاسخهای ممکن را نیز میتوان بوسیله رشتههای عددی در سیستم دودوئی رمزگذاری کرد و جمعیتی از رشتههای عددی فوق را به عنوان نامزدهای حل مساله در نظر گرفت.
در سیستمهای طبیعی، عدم قابلیت بقا و سازش ژن، سبب تغییر کثرت نسبی ژنها به نفع دیگر ژنها و بالعکس قابلیت بقا و سازش ژن مذکور، کثرت نسبی ژنها را به نفع همین ژن تغییر میدهد. از طریق کثرت نسبی ژنها، انتخاب طبیعی سبب تجمع تنوعات مفید میگردد. مشابه با این وضعیت، قابلیت بقای هر رشته جمعیت، توسط میزان انطباق آن رشته با شرایط مساله سنجیده میشود. در الگوریتم ژنتیک، مساله و شرایط آن به مثابه محیط در نظریه تکاملی انواع است. اطلاعات و شرایط مساله در تابعی به نام تابع ارزیابی گنجانیده و با تخصیص هر یک از رشتههای جمعیت به عنوان متغیر تابع ارزیابی، عددی بدست میآید که نشان دهنده درصد سازش (بقا) آن رشته با شرایط مساله (محیط) است. بالا بودن مقدار تابع ارزیابی (عدد برازندگی) به ازای هر رشته جمعیت، نشان دهنده شانس بیشتر جهت حضور آن رشته در جمعیت بعدی و پایین بودن آن، نشان احتمال بالای عدم حضور رشته مربوط در جمعیت بعدی است. در نتیجه در جمعیت بعدی، رشتههای با عدد برازندگی بالاتر بیش از یک بار تکرار شده، رشتههای با عدد برازندگی پایین، از جمعیت حذف میشوند.
یکی از عواملی که پدیدآورنده تحول در موجودات و بوجودآورنده افراد متفاوت یکگونه است، عمل تقاطع است. در عمل تقاطع طبیعی کروموزومهای همتا با یکدیگر جفت شده، ژنهایی بین آن دو مبادله میشود. مشابه با آن برای ایجاد تنوع در رشتههای عددی و تبادل اطلاعات رشتهها با یکدیگر عمل تقاطع به صورت زیر روی رشتهها انجام میگیرد:
ابتدا رشتههای جمعیت دو به دو با یکدیگر جفت میشوند و سپس از یک نقطه که بصورت تصادفی انتخاب میشود به دو تکه تقسیم شده، نیم تکهها بین دو رشته تعویض میشوند.
یکی دیگر از عوامل تحولزا در موجودات، جهش میباشد. جهش پیدایش هرگونه تغییر در ترتیب استقرار بازها، حذف یا اضافهشدن یک نوکلئوتید در طول زنجیره DNA و یا جانشین شدن بازی به جای باز دیگر در زنجیره DNA میباشد. مشابه این فرایند، عمل جهش روی رشتههای عددی بدین صورت واقع میشود که ابتدا یک عدد تصادفی بین ۱ تا L (طول رشته) انتخاب میشود. این عدد را K مینامیم. سپس در رشته مورد نظر K امین عنصر را مشخص نموده، در صورت صفر بودن به یک تبدیل میکنیم و بالعکس.
در مدل ریاضی روش ژنتیک، هر کدام از عملگرهای ژنتیک شبیهسازی میشوند و ترکیب آنها فرایند طبیعی انتخاب اصلح را مشخص می کند. در این روش یک نمونه از تمامی متغیرهای تصمیمگیری که مؤثر بر تابع هدف میباشند به عنوان یک عضو تلقی میگردد که تعدادی از این نمونهها، مجموعهای از اعضا را تشکیل میدهند و به عنوان جمعیت نمونه در فضای متغیرها نامیده میشود. سپس با اجرای عملگرهای ژنتیک بر روی اعضا و جمعیت اولیه، نسل جدیدی که شایستگی بالاتری دارد تولید میگردد. بدین ترتیب پس از تکرار چندین نسل، شایستهترین نسل که همان پاسخ بهینه مساله میباشد تولید خواهد شد. با شبیهسازی ریاضی عملگرهای ژنتیک در طی یک جستجوی همه جانبه و با تکامل تدریجی بر روی یک جمعیت از جوابها در طی دنبالهای از نسلها، در پی یافتن متکاملترین نمونه است که بهبهترین وجه تابع هدف را بهینه و محدودیتها را تامین نماید. الگوریتم ژنتیک فضای جواب را جستجو میکند، تا رشته دارای بالاترین میزان تطبیق را از میان رشتههای کاراکتری ممکن بیابد.
۵- واژگان الگوریتم ژنتیک:
از آنجا که الگوریتم ژنتیک از هر دو علم کامپیوتر و ژنتیک طبیعی نشات گرفته است واژههای مورد استفادهاش مخلوطی است از واژههای طبیعی و مصنوعی. مفاهیم اولیه که در فهم الگوریتم ژنتیک بسیار حیاتی هستند عبارتند از:
کروموزوم: اساس الگوریتم ژنتیک تبدیل هر مجموعه جواب به یک کدینگ است. این کد را اصطلاحاً کروموزوم گویند. به کروموزوم، فرد[۱۰۷]، رشته[۱۰۸] و ساختار[۱۰۹] نیز گفته شدهاست. همچنین میتوان آنها را ژنو تایپ[۱۱۰] نیز نامید.
فنو تایپ[۱۱۱]: هر کروموزوم متناظر با یک مجموعه جواب از مساله است. مجموعه متناظر با هر کروموزوم را یک فنو تایپ میگویند.
ژن: عناصر تشکیل دهنده یک کروموزوم که معمولا اعداد هستند را ژن میگویند. ژنها را ترکیب[۱۱۲]، نشان[۱۱۳] و رمزگشا[۱۱۴] نیز نامیدهاند.
مکان: محل قرار گرفتن ژن در کروموزوم را یک مکان میگویند.
من افراد قابل اطمینانی در اطرافم دارم و آنها را در زندگیام جای میدهم.
همه به من خیانت می کنند
اعتماد نداشته باش
زمانی از زندگیام تنها به خودم اختصاص دارد.
ببین چقدر خستهام ( فقط سعی کن از من مراقبت کنی)
سالم نباش
سایقها[۱۰۰]
سایقها پیامهایی از خود والدینی هستند که محدودکنندهاند و اگر از آنها پیروی شود، می تواند مانعی برای رشد و انعطافپذیری به حساب آیند. این سوقدهندهها توسط تایبی کاهلر به این ترتیب لیست شدهاست. ۱- قوی باش ۲- سخت تلاشکن ۳- کامل باش ۴- عجله کن ۵- دیگران را خشنودکن (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹، به نقل از رئیسی،۱۳۸۹)
علّت این نامگذاری کیفیت اجباری یا قهری آن در شرایط تنشزاست. سایقها، تلاش های نیمهآگاهانه ما هستند که باعث میشوند به گونه ای رفتارکنیم که نیاز ما به کسب تأیید از جانب دیگران را برآوردهکند. واقعیّت این است که هرگز نمیتوانیم به قدرکافی، هرآنچه را سوقدهنده میخواهد، انجام دهیم. هرچه بیشتر از باورهای باید پیروی کنیم، به مشکلات بیشتری دچار خواهیمشد. این امر خود باعث احساس فشار بیشتر می شود، در نتیجه، نیروی بیشتری برای رفتار سوقدهنده خود صرف میکنیم، مشکلات بیشتری میآوریم و مجدداً احساس فشار بیشتری میکنیم( هی ،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
از دیگر خصوصیات سایقها این است که ما معمولا همان کارهایی را میکنیم که در کودکی برای خشنودکردن بزرگترها انجام میدادیم. نکته دیگر مهمّی که میبایست اشاره شود این است که سایقها، خارج از چارچوب وارد آگاهی ما عمل می کنند. (هی،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
قراردادها[۱۰۱]
قراردادهای درمانی بر روی درمان تمرکز می کنند. مراجع بر اساس اعتقادات، احساسات و رفتارش و آنچه قرار است به خاطر رسیدن به اهدافی که خودش طراحیکرده، در مورد خویش تغییرکند، تصمیم میگیرد. او به منظور تعیین قرارداد و عهدبستن با خودش با درمانگر همکاری می کند. درمانگر نیز به عنوان شاهد و تسهیلگر در جلسه حضور دارد. بعضی مراجعین میدانند دقیقاً چه میخواهند و بعضی نیز نمیدانند قبل از اینکه از مراجع بپرسیم چه چیزی قراراست تغییرکند، باید بدانیم او درباره چه چیزی دارد صحبت می کند. مراجع و درمانگر نیاز به اطلاعات کلّی دارند. شیوه ما درباره به دستآوردن اطلاعات، مثال خواستن است. از مراجع بخواهید صحنهی نمایش را به اینجا و اکنون بیاورد و نقش هر فرد در آن صحنه را اجرا کند. ما مراجع را به گفتوگوی «من-تو» تشویق میکنیم، حتی اگر تو فقط در تصور مراجع حضور داشتهباشد. چنینکاری با ارزشتر و واقعیتر از تکرار شفاهی آنچه در گذشته اتفاق افتادهاست، میباشد. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)
اریک برن قرارداد را به عنوان یک تعهد دوسویه و شفاف میداند که شیوه کار را به طور واضح تعریف می کند. در قراردادبستن، با بهره گرفتن از یک اظهار نظر شفاف بین درمانگر و مراجع در مورد تغییراتی که مراجع قصد انجام آن را دارند، توافق حاصل می شود. همچنین مشارکت هر کدام از آنها جهت کسب این تغییرات به صورت واضح مشخص می شود. یکی از دلایل این امر ریشه در فلسفه تحلیل تبادلی دارد که ابراز می کند انسانها خوب هستند. مشاور و مراجع هیچکدام در موقعیّت بالاتر یا پایینتری قرار ندارند. این فرض وجود دارد که هرفردی نسبت به تصمیمات و اعمال خودش مسئولیت دارد. (استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)
یکی دیگر از اهداف قراردادبستن این است که از طولانیشدن رواندرمانی جلوگیری می کند و مانع از این می شود که درمانگر و مراجع ماهها و سالها را صرفکار بر روی مشکل مراجع کنند. (به نقل از بوستان،۱۳۸۶)
قرارداد با مراجعین بیمیل و اجباری:
مشکل اساسی در مواجهه با مراجعین بیمیل و آنهایی که به صورت اجباری به مشاوره آورده میشوند این است که آنها تصور می کنند افرادی که آنها را وادار به مشاوره کردند، مسئول قرارداد هستند. البته این موضوع اغلب درست است. این والدین هستند که تصمیم میگیرند چه علایمی در کودک لازم است که درمان شود. درمانگران در کانونهای بازپروری، در زندانها و در بیمارستانها، اغلب اهداف مراجعین را خودشان انتخاب می کنند. مردی که از ملحقشدن به جلسه گروه درمانی همسرش امتناع می کند، دقیقاً در همان مرحله ای قراردارد که درمانگر و گروه تعیین می کنند، کدامیک از کارهایش غلط هستند و چه چیزهایی را او باید تغییردهد. با یک مراجع بیمیل و ناراضی با این سوأل شروع میکنیم که:« افراد دیگر در زندگیاش از او میخواهند که چه چیزی را تغییر دهد؟ » ما توضیح میدهیم که این را میپرسیم به دلیل اینکه ما خود را با آنها هماهنگ نکنیم، حتّی اگر قراردادهایشان مورد علاقه مراجع باشند. برای مثال : همسرتان میخواهد که خوردن مشروبات الکلی را کنار بگذارید. شما میدانید او درست میگوید. این ماده سمّی است که او میخواهد. اگر میتونستی خودت رو با هر روشی که دوستداری تغییردهی، چه آرزویی میکردی؟ (گلدینگ و گلدینگ، ۱۹۷۹)
نوازشها[۱۰۲]:
در ارتباط با مردم نیازهای انسانی خود را بر آورده میکنیم به همین جهت زندان انفرادی یکی از مجازاتهای شدید میباشد و به همین دلیل است که نوزادانی که به آنها توجه و نوازش داده نمی شود، چنانچه در رومانی اتفاق افتاد، به طور طبیعی رشد نمیکنند. اگر چه هرفردی دارای نیازهای متفاوتی در به دست آوردن تأیید میباشد امّا اگر بخواهیم مانند یک انسان سالم عمل کنیم میبایست حداقّل توجه از دیگران را به دستآوریم. (هی، ۱۹۹۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
نوازش، یعنی واردشدن به آگاهی فرد، نوازش چیزی است که کودک ما احساس می کند. آبراهام مزلو[۱۰۳] نوازش را محرک ارجح مینامد و آن را در سلسله مراتب نیازهای انسان همردیف آب و غذا میداند. (هریس، ۱۹۸۵، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
در ابتدا نوازشها به صورت نوازش بدنی است. اما بزرگترها رفتهرفته یاد میگیرند نوازشهای کلامی را جایگزین نوازشهای بدنی کنند. با این حال گاهی اوقات، والد ایرادگیر با قواعدش، مثلاً با قاعده نوازش نکن، نوازش نخواه یا خودت را قبول نداشته باش و نوازش نکن- بر داد و ستد نوازشها حکم فرما می شود و جلوی مبادله آزادانه نوازش را میگیرد. به همین دلیل است که اکثر افراد در حالت « گرسنگی نوازشی » به سر میبرند و وقت و انرژی زیادی صرف نوازششدن می کنند. نوازشهای مثبتی مثل لبخندزدن، گوشدادن، گرفتن دستها یا گفتن جمله « دوست دارم »، در طرف مقابل احساس خوببودن ایجاد می کنند. به این نوازشها، « کرکهای گرم » نیز میگویند. امّا نوازشها نوع منفی هم دارند. نوازشهای منفی، به جا آوردنهای دردناکی مانند زخمزبان زدن، تحقیرکردن، سیلیزدن، توهینکردن یا جملاتی چون از « تو متنفر هستم » میباشد، به این نوازشها، « خارهای سرد » میگویند. نوازشهای منفی در طرف مقابل احساس غیرخوب بودن ایجاد می کند. با این حال حتّی این نوازشهای ناخوشایند هم میتوانند «جلوی خشکشدن نخاع» را بگیرند. به همین دلیل افراد نوازشهای منفی را به نوازشنشدن ترجیح می دهند. بنابراین موجه به نظر میرسد که بعضی افراد در روابطشان عمداً به خودشان آسیب برسانند و خودشان را در معرض اذیت و آزار قرار بدهند. آنها نه به دلیل لذتبردن از آزردن خویش، بلکه برای به جا آورده شده- به حسابآمدن- این کار را می کنند. (فیروز بخت،۱۳۸۴)
نوازش مثبت، یکی از همگانیترین روشهای مفید برای شکوفایی وجود و رسیدن به خویشتن جدید است. این نوع نوازش به انسانها کمک می کند که چه به صورت فردی و چه بین فردی، هرچه بیشتر احساس خوببودن داشته باشند نوازش مثبت برای آن دسته از افرادی که هماکنون احساسهای خوبی دارند، باعث تقویت تصوراتشان نسبت به خود (خودپنداره مثبت) می شود و در آنان انگیزه های قوی برای خویشتنسازی ایجاد می کند. کسانی که نوازشهای مثبت فراوانی را دریافت کرده اند، احتمالاً بعدها در دوران زندگیشان، پیشنویسهای زندگی مثبتی خواهندداشت و برعکس کسانی که مورد نوازشهای منفی بسیاری قرارگرفتهاند و یا از نوازش محروم بوده اند، معمولاً پیشنویس زندگی منفی دارند. (جیمز و ساوری، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۱) نوازشها به شرح زیر طبقه بندی میشوند:
- کلامی یا غیرکلامی
- مثبت یا منفی
- شرطی یا غیرشرطی
تحقیقات انجامشده در داخل کشور
ریحانه شهیدی(۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان اثربخشی گشتالتدرمانی به شیوه گروهی بر افزایش جرات ورزی و کاهش افسردگی دانش آموزان دختر به این نتیجه رسید که شرکت کنندگان در گروه های گشتالتدرمانی به بهترین نحو آزادی و اشتیاق را در افراد جهت تغییر ایجاد نماید و باعث افزایش جرات ورزی شود.
ربیعی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی با موضوع شناخت اثربخشی برنامه جرات ورزی مدرسه محور بر مهارت های خود تصمیم گیری و خود حمایتی دانش آموزان دبیرستانی به این نتیجه رسید که برنامه های جرات ورزی در دانش آموزان دبیرستانی منجر به افزایش مهارت های خود تصمیم گیری و خود حمایتی می شود.
اسلامی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان ارزیابی اثربخشی برنامه جرات ورزی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی دانش آموزان دبیرستانی دریافتند که اجرای برنامه های جرات ورزی در دانش آموزان سنین دبیرستانی منجر به کاهش میزان اضطراب، استرس و افسردگی آنان می شود.
در پژوهشی فهیمه پیرساقی (۱۳۹۱) به بررسی اثربخشی آموزش خود متمایزسازی بر جرات ورزی نمود و دریافت که که آموزش مؤلفه های خود متمایزسازی منجر به افزایش جرات ورزی می شود.
دکترابراهیمی قوام و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان تأثیر آموزش مهارت های ابراز در افزایش جرات ورزی و عزّتنفس دانش آموزان کمجرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران دریافتند که آموزش مهارت های ابراز وجود باعث افزایش جرات ورزی دانش آموزان کم جرأت شدهاست و این تأثیر در فاصله بین پسآزمون و مرحله پیگیری دوام داشتهاست.
در پژوهشی ترصفی (۱۳۹۱) با عنوان اثربخشی آموزش مؤلفهای راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش تابآوری دانش آموزان دریافت که آموزش راهبرد تصمیم گیری مجدد می تواند با بهره گرفتن از تکنیکها و آموزشهایی که به افراد میدهد و به آنها کمک می کند تا بتوانند پیامهای بازدارنده را شناخته و به دنبال آن با بهره گرفتن از تکنیکهای گشتالتدرمانی نقشهای جدید را شکل و الگوی جدیدی برای زندگی خود بسازند و تابآوری خود را افزایشدهند.
ذبیح الهی و همکاران ( ۱۳۹۱ ) پژوهشی با عنوان رابطه سبکهای فرزندپروری ادراک شده و هوش هیجانی با خودناتوانسازی و خرده مقیاسهایش رابطه منفی معنادار دارند. از میان سبکهای فرزندپروری ادراک شده، و مؤلفه های هوشهیجانی، ادراک از مشارکت پدر و بهرهوری از هیجانها بهترین پیش بینیهای خودناتوانسازی هستند.
حیدری و همکاران ( ۱۳۹۱ ) در تحقیقی به مقایسه دانش آموزان دختر مؤفق و نامؤفق دبیرستانی از لحاظ سبکهای اسنادی خودناتوانسازی با کنترل هوش در شهر اهواز پرداخت. نتایج حاکی از آن بود که بین دانش آموزان دختر مؤفق و نامؤفق از لحاظ نوع سبکهای اسنادی تفاوت معنیداری وجود دارد. به علاوه، خودناتوانسازی و خرده مقیاسهای آم در دانش آموزان نامؤفق بالاتر از دانش آموزان مؤفق بود.
عالیپور بیرگانی و همکاران (۱۳۹۰ ) پژوهشی با عنوان رابطه ویژگیهای شخصیتی با خودناتوانسازی تحصیلی و مقایسه شیوه های فرزندپروری از لحاظ متغیر اخیر در دانش آموزان سال سوم دبیرستانی انجام دادند. نتایج نشانداد بین شیوه های مختلف فرزندپروری از لحاظ متغیر خودناتوانسازی تحصیلی تفاوت معنیداری وجوددارد. دانشآموزانی که والدین آنها از شیوه های فرزندپروری مستبدانه استفاده می کنند، بیشتر از راهبردهای خودناتوانسازی تحصیلی را به کار میگیرند. همچنین بین ویژگیهای شخصیتی و خودناتوانسازی تحصیلی رابطه مثبت وجوددارد.
ذبیح الهی و همکاران (۱۳۹۰) پژوهشی با عنوان خودکارآمدی تحصیلی و خودناتوانسازی در دانش آموزان دبیرستانی انجامدادند. نتایج نشانداد که خودکارآمدی تحصیلی با خودناتوانسازی تحصیلی رابطه معنادار دارد. و جنس نمیتواند رابطه بین این دو متغیر را تعدیل کند. همچنین نتایج نشانداد که میزان خودناتوانسازی تحصیلی پسران به طور معناداری بیشتر از دختران است.
در تحقیق رئیسی ( ۱۳۹۰ ) به بررسی اثربخشی آموزش مؤلفه های راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش سازگاری و انصراف از طلاق زنان متقاضی طلاق پرداخت. وی در پایان چنین نتیجهگرفت که استفاده از راهبرد تصمیم گیری مجدد در مشاوره با زنان ناسازگاری مؤثر و مفید است و می تواند سازگاری اجتماعی، تندرستی و عاطفی و در خانه آنان را افزایشدهد.
یافتههای پژوهشی بیرامی (۱۳۹۰) با هدف بررسی تأثیر آموزش جرات ورزی بر سلامت عمومی دانشجویان سال اوّل دانشگاه تبریز، نشانداد که برنامه های آموزش جرات ورزی بر سلامتعمومی، سلامت جسمی، کارکرد اجتماعی و افسردگی دانشجویان تأثیر مثبت داشت.
مردانی و حیدری (۱۳۹۰) تحقیق دیگری انجام دادند تحت عنوان بررسی تأثیر ابراز وجود بر میزان افسردگی بعد از زایمان، و به این نتیجه رسیدند که میانگین امتیاز افسردگی مادران گروه آزمایش و کنترل، قبل و بعد از مداخله کاهش معنیداری داشت.
نیکنام و همکاران (۱۳۸۹ ) در تحقیقی با عنوان رابطه باورهای کمالگرایانه و رفتارهای خودناتوانسازی در دانشجویان به این نتیجه رسیدند بین کمالگرایی مثبت و منفی با خودناتوانسازی به ترتیب هبستگی منفی و مثبت معنیداری وجود دارد. همچنین، کمالگرایی مثبت و منفی هردو توانستند تغییرات مربوط به خودناتوانسازی را به صورت معنادار پیش بینی کنند.
در پژوهشی که ابوترابی و بیات (۱۳۸۹) برای اثربخشی آموزش جرات ورزی بر افزایش عزّتنفس دانش آموزان دختر ۹ تا ۱۱ساله انجام دادند، به این نتیجه دستیافتند که آموزش جرات ورزی موجب افزایش عزّتنفس و ابرازوجود در دانش آموزان گروه آزمایش شد. آنان بهطورکلی به این نتیجه رسیدند که آموزش جرات ورزی روش مؤثری برای افزایش جرات ورزی و عزّتنفس در دانش آموزان دارای جرات ورزی کم است.
قلمرو گردن کش وطن فروش
سرشناس دل آور دست برد
زبان شناس
دست بافت بهادار
آب پاش بادنما چشم بند راه ساز بارکش چشم انداز
پارچه فروش
قلم تراش
در جایگاه صفر پارچه فروش و قلم تراش قرار دارد . هسته و وابسته شاخص کامل یعنی درمفهوم اولیه ی خود به کار رفته اند. از لحاظ رابطه نحوی جز وابسته مفعول مستقیم یا نمونه اعلا جز هسته است ( کسی که پارچه را می فروشد کسی که قلم را می تراشد) هسته ی ترکیب به صورت مستقل کاربرد دارد هر دو جز ترکیب (+ارجاعی ) است بسامد هسته و وابسته بالا است. و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است که اینها همه باعث میشود در نهایت شفافیت قرار بگیرد. در جایگاه ۱ «آب پاش» «بادنما» «چشم بند» «راه ساز» قرار دارد. از لحاظ رابطه نحوی جز وابسته مفعول مستقیم یا نمونه اعلا جز هسته است. بسامد هسته و وابسته بالا است هر دو جز (+ارجاعی) است ومعنای حقیقی ترکیب مد نظر است .دراین جا هسته به صورت مستقل کاربرد ندارد از اینرو درجایگاه دوم بعد از «پارچه فروش» قرار گرفته اند. در جایگاه ۲ «دست باف» (بافته شده با دست) و بهادار (آنچه دارای بها است ) آمده است از لحاظ رابطه نحوی «دست» و «بها» متمم حرف اضافه به شمار می آیند از این رو از نمونه ی اعلا فاصله گرفته اند هسته و وابسته شاخص کامل یعنی در مفهوم اولیه ی خودآمده است هر دو جز +ارجاعی اند. بسامد هسته و وابسته بالاست و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است. در جایگاه ۳ «زبان شناس» قرار دارد از لحاظ رابطه نحوی جز وابسته مفعول مستقیم یانمونه اعلا جز هسته است (آن کس که زبان را می شناسد) از لحاظ شاخص وابسته یعنی «زبان» شاخص جزیی یعنی در معنی اصلی خود نیامده و هسته شاخص کامل از لحاظ ارجاعی بودن، هر دو جز (+ارجاعی) است از لحاظ معنا معنای مجازی ترکیب مد نظر است و هسته ی ترکیب به صورت مستقل کاربرد ندارد در جایگاه ۴«دستبرد» «دل آور» و «سرشناس» قرار دارد. از لحاظ شاخص، هسته شاخص کامل و وابسته شاخص جزی است یعنی در معنی اصلی خود نیامده است. رابطه نحوی وجود ندارد وهسته به صورت مستقل کاربرد ندارد و هر دو جز (+ارجاعی) هستند و معنای مجازی ترکیب مد نظر است درجایگاه ۵ «قلمرو»، «گردش کش» و «وطن فروش» قرار دارد از لحاظ رابطه نحوی هیچ گونه رابطه ای وجود ندارد. از لحاظ شاخص هسته و وابسته شاخص نیست. از لحاظ ارجاعی هر دو جز (- ارجاعی) اند و معنای مجازی ترکیب مد نظر است از این رو درنهایت تیرگی قرار می گیرد از طرفی در «پارچه فروش» فروش در تقابل با خرید قرار دارد و به بیانی پارچه فروش درتقابل با پارچه خریدن قرار دارد و مسئله ی تقابل به شفافیت معنایی ترکیب کمک می کند.
علاوه بر ویژگی های صوری باید دید چه روابط بعضاً پنهانی میان اجزای x,y برقرار است که سبب می شود معنی یک ترکیب شفاف و معنی ترکیب دیگر تیره شود. در مثالهای بالا ترکیباتی مانند بهادار، راه ساز، دست باف، قلم تراش ،زبانشناس، پارچه فروش و بادنما و ..شفافند. هر دو جز این ترکیبات (+ارجاعی) هستند یعنی به مدلول اصلی خود اشاره دارند ترکیبات فعلی قلمرو و قلم تراش به ترتیب تیره و شفافند. دلایل تیرگی و شفافیت این ترکیبات را باید در چگونگی ارتباط بین اجزا y,x آنها و ویژگیهای معنایی که باعث می شود این دو جز در ارتباط با یکدیگر ارجاعی بودنشان را از دست بدهند بررسی کرد مثلا در ارتباط با مولفه های معنایی واژه ی قلم میتوان به (+اسم ذات +ابزار +ابزار نوشتن، قابلیت تراش +قابلیت حرکت) اشاره کرد و همچنین فعل «رو» دارای مولفه هایی نظیر( +فعل +کنش +حرکت وجابجایی +عمل ) است شاید ویژگی (+حرکت) آن است که باعث همنشینی «رو» با واژه ی قلم شده و ترکیب قلمرو را می سازد. این دو جز یعنی قلم و رو در همنشینی با یکدیگر اکثر ویژگی های معنایی شان را از دست میدهند و به بیانی این مسئله باعث (-ارجاعی )شدن «قلم» و همچنین (-ارجاعی )شدن فعل «رو» می شود. و این امر سبب تیرگی معنی کل ترکیب می گردد درباره ی ترکیب قلم تراش میتوان گفت که در این ترکیب قلم ویژگی های معنی اصلی خود یعنی (+اسم ذات، +ابزار نوشتن + قابلیت حرکت +قابلیت تراش) را حفظ کرده است و جز y هم مشخصه هایی مانند (+فعل+عمل، +کنش) راحفظ کرده است و از کنش های این فعل نیز میتوان به مواردی نظیر تیز کردن، صیقل دادن و شکل دادن اشاره کرد که در ارتباط و همنشینی با واژه ی قلم این ویژگی ها حفظ شده اند و همین امر باعث شده که در ترکیب قلم تراش هم واژه ی قلم (+ارجاعی) باشد وهم بن فعل تراش (+ارجاعی) بودنش را حفظ کند و در نتیجه معنی کل ترکیب شفا ف شود ترکیبات «پارچه فروش» و «وطن فروش» نیز به همین ترتیب قابل بررسی هستند در ترکیبات حاصل از صفت +بن فعل کلمه های مرکب «سفیدپوش» «سخت کوش» «بلندگو» «آسان گیر» «گرم کن» «دوزیست » «فقیرنشین» و «جوان پسند» مورد بررسی قرار گرفت.
در این واژه ها هسته و وابسته در معنای اصلی یا مفهوم اولیه خودبه کار رفته اند بنابراین شاخص کامل هستند جز وابسته ی فعلی در این ترکیبات دارای نقش نحوی متفاوتی است به طوری که به عنوان مثال وابسته ی «جوان» در «جوان پسند» نقش نهادی دارد و «آسان» در «آسان گیر» جایگاه قید را اشغال می کند.
برای ترکیبات بالا نیز میتوان پیوستار زیر را رسم کرد.
۳
۲
۱
۰
سفیدپوش، سخت کوش، بلندگو، آسان گیر
دوزیست
فقیرنشین
جوان پسند
درجایگاه صفر جوان پسند قرار دارد از لحاظ شاخص هر دو جز ترکیب شاخص کامل هستند. از لحاظ رابطه نحوی عنصر وابسته فاعل یا نهاد عنصر هسته است از لحاظ ارجاعی، هردو جز (+ارجاعی) است هسته به صورت مستقل کاربرد دارد و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است.
درجایگاه ۱ «فقیر نشین» قرار دارد از لحاظ رابطه نحوی عنصر وابسته فاعل عنصر هسته است. هسته به صورت مستقل کاربرد ندارد از این رو بعد از «جوان پسند» قرار می گیرد. هر دو جز ترکیب (+ارجاعی) اندو معنای حقیقی ترکیب مد نظر است و از لحاظ شاخص هر دو جز شاخص کامل هستند.
در جایگاه ۲ «دوزیست » قرار دارد ( آنچه که در دو مکان زیست می کند) از لحاظ شاخص هر دو جز شاخص کامل اند. از لحاظ رابطه نحوی جز وابسته متمم جز هسته است بنابراین از نمونه ی اعلا فاصله گرفته است هسته به صورت مستقل کاربرد ندارد از لحاظ ارجاعی بودن هر دو جز (+ارجاعی) و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است. در جایگاه ۳ بقیه ی ترکیبات جای میگیرند از جمله «سفیدپوش» «سخت کوش» «بلندگو» «آسان گیر» از لحاظ رابطه نحوی عنصر وابسته قید یا افزوده ی عنصر هسته است. بنابراین از نمونه ی اعلا فاصله گرفته است از لحاظ شاخص هر دو جز شاخص کامل و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است. همانطور که می بینیم تمامی اجزا وابسته صفت هستند و اغلب صفات در یک رابطه تقابلی شرکت می کنند و همین تقابل عامل شفافیت واژه های ترکیبی آنهاست مثلا در ترکیب آسان گیر، صفت آسان در تقابل مدرج با صفت سخت قرار دارد و یا در ترکیب جوان پسند صفت جوان در تقابل مدرج با پیر قرار دارد صفت گرم در گرم کن در تقابل با سرد قرار دارد صفات شمارشی نیز باعث شفافیت ترکیب می شوند و همین مسئله باعث شفافیت واژه ی دوزیست می گردد. رنگها نیز که همگی متعلق به یک حوزه ی معنایی هستند باعث شفافیت ترکیب می شوند و همین امر باعث شفافیت معنی ترکیب میشود.
در طبقه بندی واژگان مرکب از لحاظ شفافیت و تیرگی معنایی درجاتی وجود دارد که به آن خواهیم پرداخت در بخش پیشینه ذکر شد افراشی (۱۳۷۸) بر اساس عامل ارجاعی، واژه های مرکب را ازلحاظ شفافیت و تیرگی معنایی مورد بررسی قرار میدهد وی به ۵ درجه ی شفافیت معنایی قائل است و آنها را در درجات ۲-۱- ۰-۱-۲- درجه بندی می کند که ۲ نهایت شفافیت و ۲- نهایت تیرگی است. وی به عنوان مثال به ترتیب واژه های «پارچه فروش» «وزنه بردار» «سرزنده» «دوچرخه سوار» و «کلاه بردار» را دراین جایگاه ها قرار می دهد.
صفوی(۱۳۷۹) معتقد است که شفافیت معنایی زمانی مطرح می گردد که همنشینی معنایی به تغییر درمفهوم اولیه ی واحدهای همنشین نیانجامد. وی واژه های چون «پارچه فروش» «طلافروش» «فخر فروش» و «عشوه فروش» را مورد بررسی قرار میدهد و آنها را به ترتیب به پیوستار در درجه ی ۱ تا ۴ قرار میدهد که ۱ نهایت شفافیت و ۴نهایت تیرگی است غفاری (۱۳۸۰) نیز بر اساس معیار شاخص کروز به ۶ درجه ی شفافیت معنایی قائل است وی به عنوان مثال واژه هایی چون «پارچه فروش» «طلا فروش» «چایخانه» «آدم فروش» «خاک انداز» و «عشوه فروش» را بررسی میکند و آنها را به ترتیب از درجه ی ۵ که نهایت شفافیت است تا درجه ۰ که نهایت تیرگی است درجه بندی می کند در نوشته ی حاضر بر اساس معیارهای لحاظ شده در این پژوهش میتوان به ۱۴ درجه ی شفافیت معنایی قائل شد. داده های مورد نظر که عبارتند از «سیگار فروش» «پارچه باف» «بادآور» «دست چین» «طلا فروش» «دست و پا گیر» «دوچرخه ساز» «تندرو» «جورچین» «آبخور» «خودفروش» «آدم فروش» «فخر فروش» «خاک انداز» و «عشوه فروش» بر اساس معیارهای لحاظ شده در این پژوهش لحاظ شده اند. برای مثال در جایگاه ۱۴ که نهایت شفافیت را داراست. ویژگی مرکبی راقرار دادیم که از لحاظ شاخص هر دو جز شاخص کامل باشد از لحاظ معنای ترکیب معنای حقیقی مد نظر باشد از لحاظ رابطه نحوی نمونه ی اعلا باشد بسامد هسته و وابسته بالا باشد و هسته به صورت مستقل کاربرد داشته باشد که تمام این ویژگی ها درکلمه ی مرکب سیگار فروش مصداق پیدا می کند به همین ترتیب در جایگاه ۱۳ شفافیت معنایی واژه ی مرکب پارچه فروش انتخاب شد که از همه لحاظ شبیه سیگار فروش است جز آن که هسته به صورت مستقل کاربرد ندارد به همین ترتیب واژه های انتخاب شده منطبق با معیارهای لحاظ شده در جایگاه ها قرار گرفتند تا این که پیوستار به ۱۴ درجه ی شفافیت معنایی رسید.
پیوستار ذیل جهت روشن تر کردن این تحلیل آمده است.
۱۴
۱۳
۱۲
۱۱
۱۰
۹
۸
۷
۶
شکل۳-۷: فرایند ادغام ۷ بعدی
شکل۳-۸: روند کلی الگوریتم تکامل تفاضلی
۳-۳-۲-۴ پارامترهاى کنترلى
اندازه جمعیت را مىتوان در اندازههاى کوچک، متوسط و بزرگ انتخاب نمود، که اندازه متنوع جمعیت مىتواند در اکتشاف و زمان همگرایى تأثیرپذیر باشد.
عمدتاً در فرایند بهینهسازى و کارایى تکامل تفاضلى، متأثر از دو پارامتر کنترلى F ، ضریب مقیاس گذارى و CR احتمال ترکیب مىباشد.
۳-۳-۲-۴-۱ اندازه جمعیت NP
همانطور که در معادله نشان داده شد اندازه جمعیت تأثیر مستقیمى روى توانایى اکتشاف الگوریتمهاى DE دارد. هر چقدر تعداد این افراد بیشتر باشد، تعداد بردارهاى تفاضلى بیشترى موجود خواهد بود و همچنین تعداد جهتهاى بیشترى اکتشاف خواهد شد. با این وجود، باید در نظر داشت که پیچیدگى محاسباتى هر نسل با اندازه جمعیت افزایش مىیابد. مطالعات تجربى زیادى نتیجه گرفته شده است که ، که در آن D و NP به ترتیب تعداد ابعاد و اندازه جمعیت مىباشند.
۳-۳-۲-۴-۲ ضریب مقیاس گذارى F
ضریب مقیاس گذارى F میزان زیاد شدن اختلاف تفاضل را کنترل مىکند، هر چقدر میزان F کوچکتر باشد، اندازه گام جهش نیز کوچکتر خواهد بود و هرچقدر این میزان بزرگتر باشد، منجر به همگرایى دیرتر الگوریتم مىشود. مقادیر بزرگ F اکتشاف را ساده تر مىسازد، اما ممکن است باعث شود که الگوریتم از نقطه بهینه مناسب فاصله بگیرد. مقدار F باید آنقدر کوچک باشد که به تفاضلها اجازه اکتشاف درههاى تنگ را بدهد و در ضمن آنقدر بزرگ باشد که تنوع جمعیت را حفظ کند و این خاصیت را از دست ندهد. نتایج تجربى نشان دادهاند که ارزشهاى بزرگ براى هر دو فاکتور NP و F اغلب موجب همگرایى زودرس مىگردد و اینکه عموماً کارایى بهترى را فراهم مىآورد.
۳-۳-۲-۴-۳ احتمال ترکیب
احتمال ترکیب CR ، تأثیر مستقیمى روى تنوع DE دارد. این پارامتر تعداد عناصر والد که تغییر خواهد کرد را کنترل مىکند. هرچقدر میزان این احتمال بیشتر باشد، تغییرات بیشترى در نسل جدید معرفى مىشود و به موجب آن تنوع جمعیت و همچنین اکتشاف افزایش مىیابد. افزایش CR اغلب باعث افزایش سریع تر همگرائى مىگردد. در حالى که کاهش آن، قدرت جستجو را اقزایش مىدهد. اکثر پیاده سازىهاى استراتژىهاى DE پارامترهاى کنترلى را ثابت نگه مىدارند. اگر چه نتایج تجربى نشان دادهاند که همگرایى DE نسبت به ارزشهاى متفاوت این پارامترها غیر حساس است. کارایى با یافتن بهترین مقدار براى این پارامترهاى کنترلى در هر مسئله مشخص مىتواند بهبود یابد. یافتن مقادیر پارامترهاى کنترلى بهینه یک عمل زمان بر مىباشد و به همین دلیل استراتژیهاى DE خود تطبیق توسعه داده شده اند.[۳۶و۳۷]
۳-۳-۲-۵ استراتژى هاى متنوع DE
تغییرات متعددى روى DE پایه اعمال شدهاست [۳۶و۳۷و۳۸]. استراتژىهاى متفاوت DE در روشى که بردار هدف انتخاب شده است، تعداد بردارهاى تفاضلى استفاده شده و روشى که نقاط برش تعیین مىشوند، فرق مىکنند. به منظور دسته بندى این تغییرات یک نشانهگذارى عمومى در DE با نام DE/x/y/z پذیرفته شده است. در این نماد x بردارى را مشخص مى کند که باید جهش یابد که فعلاً مىتواند “rand ” ( یک بردار جمعیت انتخاب شده تصادفى ) یا “‘best” (بردارى با کمترین هزینه از جمعیت فعلى ) باشد. y تعداد بردارهاى تفاضلى استفاده شده و z روش ادغام را نشان مىدهد که نوع فعلى “bin” مىباشد. استراتژى DE که در بخش قبل شرح داده شد، DE/rand/1/bin مىباشد.
۳-۳-۲-۵-۱ ۲/DE/rand
در این استراتژى بیش تر از یک بردار تفاضلى استفاده شده است. در نتیجه بردار هدف به صورت زیر محاسبه مىگردد:
(۳-۱۳)
۳-۳-۲-۵-۲ ۱/DE/best
در این استراتژى بردار هدف به صورت بهترین فرد در جمعیت فعلى انتخاب مىشود. در این مورد بردار هدف به صورت زیر محاسبه مىگردد:
(۳-۱۴)