من افراد قابل اطمینانی در اطرافم دارم و آنها را در زندگیام جای میدهم.
همه به من خیانت می کنند
اعتماد نداشته باش
زمانی از زندگیام تنها به خودم اختصاص دارد.
ببین چقدر خستهام ( فقط سعی کن از من مراقبت کنی)
سالم نباش
سایقها[۱۰۰]
سایقها پیامهایی از خود والدینی هستند که محدودکنندهاند و اگر از آنها پیروی شود، می تواند مانعی برای رشد و انعطافپذیری به حساب آیند. این سوقدهندهها توسط تایبی کاهلر به این ترتیب لیست شدهاست. ۱- قوی باش ۲- سخت تلاشکن ۳- کامل باش ۴- عجله کن ۵- دیگران را خشنودکن (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹، به نقل از رئیسی،۱۳۸۹)
علّت این نامگذاری کیفیت اجباری یا قهری آن در شرایط تنشزاست. سایقها، تلاش های نیمهآگاهانه ما هستند که باعث میشوند به گونه ای رفتارکنیم که نیاز ما به کسب تأیید از جانب دیگران را برآوردهکند. واقعیّت این است که هرگز نمیتوانیم به قدرکافی، هرآنچه را سوقدهنده میخواهد، انجام دهیم. هرچه بیشتر از باورهای باید پیروی کنیم، به مشکلات بیشتری دچار خواهیمشد. این امر خود باعث احساس فشار بیشتر می شود، در نتیجه، نیروی بیشتری برای رفتار سوقدهنده خود صرف میکنیم، مشکلات بیشتری میآوریم و مجدداً احساس فشار بیشتری میکنیم( هی ،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
از دیگر خصوصیات سایقها این است که ما معمولا همان کارهایی را میکنیم که در کودکی برای خشنودکردن بزرگترها انجام میدادیم. نکته دیگر مهمّی که میبایست اشاره شود این است که سایقها، خارج از چارچوب وارد آگاهی ما عمل می کنند. (هی،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
قراردادها[۱۰۱]
قراردادهای درمانی بر روی درمان تمرکز می کنند. مراجع بر اساس اعتقادات، احساسات و رفتارش و آنچه قرار است به خاطر رسیدن به اهدافی که خودش طراحیکرده، در مورد خویش تغییرکند، تصمیم میگیرد. او به منظور تعیین قرارداد و عهدبستن با خودش با درمانگر همکاری می کند. درمانگر نیز به عنوان شاهد و تسهیلگر در جلسه حضور دارد. بعضی مراجعین میدانند دقیقاً چه میخواهند و بعضی نیز نمیدانند قبل از اینکه از مراجع بپرسیم چه چیزی قراراست تغییرکند، باید بدانیم او درباره چه چیزی دارد صحبت می کند. مراجع و درمانگر نیاز به اطلاعات کلّی دارند. شیوه ما درباره به دستآوردن اطلاعات، مثال خواستن است. از مراجع بخواهید صحنهی نمایش را به اینجا و اکنون بیاورد و نقش هر فرد در آن صحنه را اجرا کند. ما مراجع را به گفتوگوی «من-تو» تشویق میکنیم، حتی اگر تو فقط در تصور مراجع حضور داشتهباشد. چنینکاری با ارزشتر و واقعیتر از تکرار شفاهی آنچه در گذشته اتفاق افتادهاست، میباشد. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)
اریک برن قرارداد را به عنوان یک تعهد دوسویه و شفاف میداند که شیوه کار را به طور واضح تعریف می کند. در قراردادبستن، با بهره گرفتن از یک اظهار نظر شفاف بین درمانگر و مراجع در مورد تغییراتی که مراجع قصد انجام آن را دارند، توافق حاصل می شود. همچنین مشارکت هر کدام از آنها جهت کسب این تغییرات به صورت واضح مشخص می شود. یکی از دلایل این امر ریشه در فلسفه تحلیل تبادلی دارد که ابراز می کند انسانها خوب هستند. مشاور و مراجع هیچکدام در موقعیّت بالاتر یا پایینتری قرار ندارند. این فرض وجود دارد که هرفردی نسبت به تصمیمات و اعمال خودش مسئولیت دارد. (استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)
یکی دیگر از اهداف قراردادبستن این است که از طولانیشدن رواندرمانی جلوگیری می کند و مانع از این می شود که درمانگر و مراجع ماهها و سالها را صرفکار بر روی مشکل مراجع کنند. (به نقل از بوستان،۱۳۸۶)
قرارداد با مراجعین بیمیل و اجباری:
مشکل اساسی در مواجهه با مراجعین بیمیل و آنهایی که به صورت اجباری به مشاوره آورده میشوند این است که آنها تصور می کنند افرادی که آنها را وادار به مشاوره کردند، مسئول قرارداد هستند. البته این موضوع اغلب درست است. این والدین هستند که تصمیم میگیرند چه علایمی در کودک لازم است که درمان شود. درمانگران در کانونهای بازپروری، در زندانها و در بیمارستانها، اغلب اهداف مراجعین را خودشان انتخاب می کنند. مردی که از ملحقشدن به جلسه گروه درمانی همسرش امتناع می کند، دقیقاً در همان مرحله ای قراردارد که درمانگر و گروه تعیین می کنند، کدامیک از کارهایش غلط هستند و چه چیزهایی را او باید تغییردهد. با یک مراجع بیمیل و ناراضی با این سوأل شروع میکنیم که:« افراد دیگر در زندگیاش از او میخواهند که چه چیزی را تغییر دهد؟ » ما توضیح میدهیم که این را میپرسیم به دلیل اینکه ما خود را با آنها هماهنگ نکنیم، حتّی اگر قراردادهایشان مورد علاقه مراجع باشند. برای مثال : همسرتان میخواهد که خوردن مشروبات الکلی را کنار بگذارید. شما میدانید او درست میگوید. این ماده سمّی است که او میخواهد. اگر میتونستی خودت رو با هر روشی که دوستداری تغییردهی، چه آرزویی میکردی؟ (گلدینگ و گلدینگ، ۱۹۷۹)
نوازشها[۱۰۲]:
در ارتباط با مردم نیازهای انسانی خود را بر آورده میکنیم به همین جهت زندان انفرادی یکی از مجازاتهای شدید میباشد و به همین دلیل است که نوزادانی که به آنها توجه و نوازش داده نمی شود، چنانچه در رومانی اتفاق افتاد، به طور طبیعی رشد نمیکنند. اگر چه هرفردی دارای نیازهای متفاوتی در به دست آوردن تأیید میباشد امّا اگر بخواهیم مانند یک انسان سالم عمل کنیم میبایست حداقّل توجه از دیگران را به دستآوریم. (هی، ۱۹۹۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
نوازش، یعنی واردشدن به آگاهی فرد، نوازش چیزی است که کودک ما احساس می کند. آبراهام مزلو[۱۰۳] نوازش را محرک ارجح مینامد و آن را در سلسله مراتب نیازهای انسان همردیف آب و غذا میداند. (هریس، ۱۹۸۵، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)
در ابتدا نوازشها به صورت نوازش بدنی است. اما بزرگترها رفتهرفته یاد میگیرند نوازشهای کلامی را جایگزین نوازشهای بدنی کنند. با این حال گاهی اوقات، والد ایرادگیر با قواعدش، مثلاً با قاعده نوازش نکن، نوازش نخواه یا خودت را قبول نداشته باش و نوازش نکن- بر داد و ستد نوازشها حکم فرما می شود و جلوی مبادله آزادانه نوازش را میگیرد. به همین دلیل است که اکثر افراد در حالت « گرسنگی نوازشی » به سر میبرند و وقت و انرژی زیادی صرف نوازششدن می کنند. نوازشهای مثبتی مثل لبخندزدن، گوشدادن، گرفتن دستها یا گفتن جمله « دوست دارم »، در طرف مقابل احساس خوببودن ایجاد می کنند. به این نوازشها، « کرکهای گرم » نیز میگویند. امّا نوازشها نوع منفی هم دارند. نوازشهای منفی، به جا آوردنهای دردناکی مانند زخمزبان زدن، تحقیرکردن، سیلیزدن، توهینکردن یا جملاتی چون از « تو متنفر هستم » میباشد، به این نوازشها، « خارهای سرد » میگویند. نوازشهای منفی در طرف مقابل احساس غیرخوب بودن ایجاد می کند. با این حال حتّی این نوازشهای ناخوشایند هم میتوانند «جلوی خشکشدن نخاع» را بگیرند. به همین دلیل افراد نوازشهای منفی را به نوازشنشدن ترجیح می دهند. بنابراین موجه به نظر میرسد که بعضی افراد در روابطشان عمداً به خودشان آسیب برسانند و خودشان را در معرض اذیت و آزار قرار بدهند. آنها نه به دلیل لذتبردن از آزردن خویش، بلکه برای به جا آورده شده- به حسابآمدن- این کار را می کنند. (فیروز بخت،۱۳۸۴)
نوازش مثبت، یکی از همگانیترین روشهای مفید برای شکوفایی وجود و رسیدن به خویشتن جدید است. این نوع نوازش به انسانها کمک می کند که چه به صورت فردی و چه بین فردی، هرچه بیشتر احساس خوببودن داشته باشند نوازش مثبت برای آن دسته از افرادی که هماکنون احساسهای خوبی دارند، باعث تقویت تصوراتشان نسبت به خود (خودپنداره مثبت) می شود و در آنان انگیزه های قوی برای خویشتنسازی ایجاد می کند. کسانی که نوازشهای مثبت فراوانی را دریافت کرده اند، احتمالاً بعدها در دوران زندگیشان، پیشنویسهای زندگی مثبتی خواهندداشت و برعکس کسانی که مورد نوازشهای منفی بسیاری قرارگرفتهاند و یا از نوازش محروم بوده اند، معمولاً پیشنویس زندگی منفی دارند. (جیمز و ساوری، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۱) نوازشها به شرح زیر طبقه بندی میشوند:
- کلامی یا غیرکلامی
- مثبت یا منفی
- شرطی یا غیرشرطی
تحقیقات انجامشده در داخل کشور
ریحانه شهیدی(۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان اثربخشی گشتالتدرمانی به شیوه گروهی بر افزایش جرات ورزی و کاهش افسردگی دانش آموزان دختر به این نتیجه رسید که شرکت کنندگان در گروه های گشتالتدرمانی به بهترین نحو آزادی و اشتیاق را در افراد جهت تغییر ایجاد نماید و باعث افزایش جرات ورزی شود.
ربیعی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی با موضوع شناخت اثربخشی برنامه جرات ورزی مدرسه محور بر مهارت های خود تصمیم گیری و خود حمایتی دانش آموزان دبیرستانی به این نتیجه رسید که برنامه های جرات ورزی در دانش آموزان دبیرستانی منجر به افزایش مهارت های خود تصمیم گیری و خود حمایتی می شود.
اسلامی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان ارزیابی اثربخشی برنامه جرات ورزی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی دانش آموزان دبیرستانی دریافتند که اجرای برنامه های جرات ورزی در دانش آموزان سنین دبیرستانی منجر به کاهش میزان اضطراب، استرس و افسردگی آنان می شود.
در پژوهشی فهیمه پیرساقی (۱۳۹۱) به بررسی اثربخشی آموزش خود متمایزسازی بر جرات ورزی نمود و دریافت که که آموزش مؤلفه های خود متمایزسازی منجر به افزایش جرات ورزی می شود.
دکترابراهیمی قوام و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان تأثیر آموزش مهارت های ابراز در افزایش جرات ورزی و عزّتنفس دانش آموزان کمجرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران دریافتند که آموزش مهارت های ابراز وجود باعث افزایش جرات ورزی دانش آموزان کم جرأت شدهاست و این تأثیر در فاصله بین پسآزمون و مرحله پیگیری دوام داشتهاست.
در پژوهشی ترصفی (۱۳۹۱) با عنوان اثربخشی آموزش مؤلفهای راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش تابآوری دانش آموزان دریافت که آموزش راهبرد تصمیم گیری مجدد می تواند با بهره گرفتن از تکنیکها و آموزشهایی که به افراد میدهد و به آنها کمک می کند تا بتوانند پیامهای بازدارنده را شناخته و به دنبال آن با بهره گرفتن از تکنیکهای گشتالتدرمانی نقشهای جدید را شکل و الگوی جدیدی برای زندگی خود بسازند و تابآوری خود را افزایشدهند.
ذبیح الهی و همکاران ( ۱۳۹۱ ) پژوهشی با عنوان رابطه سبکهای فرزندپروری ادراک شده و هوش هیجانی با خودناتوانسازی و خرده مقیاسهایش رابطه منفی معنادار دارند. از میان سبکهای فرزندپروری ادراک شده، و مؤلفه های هوشهیجانی، ادراک از مشارکت پدر و بهرهوری از هیجانها بهترین پیش بینیهای خودناتوانسازی هستند.
حیدری و همکاران ( ۱۳۹۱ ) در تحقیقی به مقایسه دانش آموزان دختر مؤفق و نامؤفق دبیرستانی از لحاظ سبکهای اسنادی خودناتوانسازی با کنترل هوش در شهر اهواز پرداخت. نتایج حاکی از آن بود که بین دانش آموزان دختر مؤفق و نامؤفق از لحاظ نوع سبکهای اسنادی تفاوت معنیداری وجود دارد. به علاوه، خودناتوانسازی و خرده مقیاسهای آم در دانش آموزان نامؤفق بالاتر از دانش آموزان مؤفق بود.
عالیپور بیرگانی و همکاران (۱۳۹۰ ) پژوهشی با عنوان رابطه ویژگیهای شخصیتی با خودناتوانسازی تحصیلی و مقایسه شیوه های فرزندپروری از لحاظ متغیر اخیر در دانش آموزان سال سوم دبیرستانی انجام دادند. نتایج نشانداد بین شیوه های مختلف فرزندپروری از لحاظ متغیر خودناتوانسازی تحصیلی تفاوت معنیداری وجوددارد. دانشآموزانی که والدین آنها از شیوه های فرزندپروری مستبدانه استفاده می کنند، بیشتر از راهبردهای خودناتوانسازی تحصیلی را به کار میگیرند. همچنین بین ویژگیهای شخصیتی و خودناتوانسازی تحصیلی رابطه مثبت وجوددارد.
ذبیح الهی و همکاران (۱۳۹۰) پژوهشی با عنوان خودکارآمدی تحصیلی و خودناتوانسازی در دانش آموزان دبیرستانی انجامدادند. نتایج نشانداد که خودکارآمدی تحصیلی با خودناتوانسازی تحصیلی رابطه معنادار دارد. و جنس نمیتواند رابطه بین این دو متغیر را تعدیل کند. همچنین نتایج نشانداد که میزان خودناتوانسازی تحصیلی پسران به طور معناداری بیشتر از دختران است.
در تحقیق رئیسی ( ۱۳۹۰ ) به بررسی اثربخشی آموزش مؤلفه های راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش سازگاری و انصراف از طلاق زنان متقاضی طلاق پرداخت. وی در پایان چنین نتیجهگرفت که استفاده از راهبرد تصمیم گیری مجدد در مشاوره با زنان ناسازگاری مؤثر و مفید است و می تواند سازگاری اجتماعی، تندرستی و عاطفی و در خانه آنان را افزایشدهد.
یافتههای پژوهشی بیرامی (۱۳۹۰) با هدف بررسی تأثیر آموزش جرات ورزی بر سلامت عمومی دانشجویان سال اوّل دانشگاه تبریز، نشانداد که برنامه های آموزش جرات ورزی بر سلامتعمومی، سلامت جسمی، کارکرد اجتماعی و افسردگی دانشجویان تأثیر مثبت داشت.
مردانی و حیدری (۱۳۹۰) تحقیق دیگری انجام دادند تحت عنوان بررسی تأثیر ابراز وجود بر میزان افسردگی بعد از زایمان، و به این نتیجه رسیدند که میانگین امتیاز افسردگی مادران گروه آزمایش و کنترل، قبل و بعد از مداخله کاهش معنیداری داشت.
نیکنام و همکاران (۱۳۸۹ ) در تحقیقی با عنوان رابطه باورهای کمالگرایانه و رفتارهای خودناتوانسازی در دانشجویان به این نتیجه رسیدند بین کمالگرایی مثبت و منفی با خودناتوانسازی به ترتیب هبستگی منفی و مثبت معنیداری وجود دارد. همچنین، کمالگرایی مثبت و منفی هردو توانستند تغییرات مربوط به خودناتوانسازی را به صورت معنادار پیش بینی کنند.
در پژوهشی که ابوترابی و بیات (۱۳۸۹) برای اثربخشی آموزش جرات ورزی بر افزایش عزّتنفس دانش آموزان دختر ۹ تا ۱۱ساله انجام دادند، به این نتیجه دستیافتند که آموزش جرات ورزی موجب افزایش عزّتنفس و ابرازوجود در دانش آموزان گروه آزمایش شد. آنان بهطورکلی به این نتیجه رسیدند که آموزش جرات ورزی روش مؤثری برای افزایش جرات ورزی و عزّتنفس در دانش آموزان دارای جرات ورزی کم است.