فصل پنج : بحث و نتیجه گیری
۵-۱- مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………. ۱۱۸
۵-۲- خلاصه نتایج ……………………………………………………………………………………………………….. ۱۲۰
۵-۳- بحث نتایج …………………………………………………………………………………………………………. ۱۲۱
۵-۴- محدودیت های پژوهش ……………………………………………………………………………………….. ۱۲۷
۵-۵- پیشنهادات پژوهش …………………………………………………………………………………………………… ۱۲۸
منابع
الف) منابع فارسی …………………………………………………………………………………………………………… ۱۳۱
ب) منابع لاتین ……………………………………………………………………………………………………………… ۱۳۴
پیوست ………………………………………………………………………………………………………………………….. ۱۳۷
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۴-۱ : شاخص های توصیفی مربوط به ویژگی های جمعیت شناختی افراد مرحله اول (۴۰۸ = n)……………………………………………………………………………………………………………………. 100
جدول ۴-۲ : نتایج توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش افراد مرحله اول (۴۰۸ = n)……………. 101
جدول ۴-۳ : نتایج توصیفی مربوط به ویژگی های آزمودنی ها بر حسب دو گروه (MBSR و کنترل)…………………………………………………………………………………………………………… ۱۰۳
جدول ۴-۴ : نتایج توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش در دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پیش آزمون و پس آزمون ……………………………………………………………………………………………….. ۱۰۴
جدول ۴-۵ : نتایج مربوط به مقایسه متغیر نگرانی بیمارگونه در گروه های آزمایش و کنترل براساس آزمون یومن ویتنی …………………………………………………………………………………………….. ۱۰۶
جدول ۴-۶ : نتایج مربوط به مقایسه متغیر فرانگرانی در گروه های آزمایش و کنترل براساس آزمون یومن ویتنی ……………………………………………………………………………………………… ۱۰۷
جدول ۴-۷ : نتایج توصیفی مربوط به انتظار از درمان، در گروه آزمایش ………………………………. ۱۰۹
جدول ۴-۸ : نتایج توصیفی مربوط به رضایت از درمان، در گروه آزمایش ……………………………. ۱۱۰
جدول ۴-۹ : نتایج مربوط به مقایسه متغیر نگرانی بیمارگونه مرحله ی پیش آزمون، در دو گروه آزمایش و کنترل براساس آزمون یومن ویتنی ……………………………………………………………………… ۱۱۱
جدول ۴-۱۰ : نتایج مربوط به مقایسه متغیر فرانگرانی مرحله ی پیش آزمون، در دو گروه آزمایش و کنترل براساس آزمون یومن ویتنی……………………………………………………………………….. ۱۱۲
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۴-۱۱ : نتایج مربوط به مقایسه میانگین نمره پیش آزمون با پس آزمون متغیر نگرانی بیمارگونه، در گروه آزمایش، براساس آزمون ویلکاکسون …………………………………………………… ۱۱۳
جدول ۴-۱۲ : نتایج مربوط به مقایسه میانگین نمره پیش آزمون با پس آزمون متغیر فرانگرانی، در گروه آزمایش، براساس آزمون ویلکاکسون …………………………………………………………………… ۱۱۴
جدول ۴-۱۳ : نتایج مربوط به مقایسه میانگین نمره پیش آزمون با پس آزمون متغیر نگرانی بیمارگونه، در گروه کنترل، براساس آزمون ویلکاکسون ……………………………………………………… ۱۱۵
جدول ۴-۱۴ : نتایج مربوط به مقایسه میانگین نمره پیش آزمون با پس آزمون متغیر فرانگرانی، در گروه کنترل، براساس آزمون ویلکاکسون ……………………………………………………………………… ۱۱۶
فصل اول
کلیات طرح
۱-۱- بیان مساله
از آن جا که بسیاری از فرایندهای مرتبط با نگرانی در اختلالات روان شناختی نقش دارند، نگرانی هم به لحاظ پژوهشی و هم به لحاظ نظری دارای اهمیت است (دیوی[۱] و ولز[۲]، ۲۰۰۶). داشتن مقداری نگرانی، برای حل مسایل سودمند است، زیرا منجر به رفتار متمرکز بر مساله می شود، اما افزایش میزان نگرانی، نه تنها کارساز نیست که گاه خود بر مشکلات موجود دامن می زند. این مولفه به افکار مداوم و تکراری در مورد دلواپسی های شخصی از یک سو و مشکل در پایان دادن به این زنجیره افکار، از سوی دیگر اشاره دارد (شاهجویی و همکاران، ۱۳۹۰).
نگرانی فرایند شناختی معمول در جمعیت های عادی است، در حالی که نگرانی شدید و بیمارگونه ویژگی اصلی اختلال اضطراب فراگیر است (انجمن روان پزشکان امریکا[۳]، ۱۹۹۴). با توجه به این که نگرانی خصیصه معمول در اختلالات اضطرابی است (هرچند به گونه معناداری در میان مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر، بیش ترین فراوانی را داراست؛ براون[۴]، آنتونی[۵] و بارلو[۶]، ۱۹۹۲؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲)، به نظر می رسد که فهم بهتر نگرانی، درک سایر اختلالات اضطرابی را نیز تسهیل کند (بارلو، ۲۰۰۲). تحقیقات نشان می دهد که نگرانی، مانع پردازش های هیجانی می شود بنابراین
ممکن است در درمان مشکلات روان شناختی از قبیل اختلالات اضطرابی که برای ایجاد تغییرات درمانی در آن ها، وجود چنین پردازش هایی ضروری است، مداخله کند. بنابراین پیشرفت در درمان های موثر بر این حوزه، ممکن است موجب پیشرفت در درمان یا پیش گیری از سایر اختلالات نیز بشود (سیموس[۷]، ۱۳۸۴).
کارهای اولیه بر روی نگرانی توسط بورکووک[۸] و همکارانش انجام شد (ولز، ۱۳۸۴). بورکووک (۲۰۰۲؛ به نقل از دلگادو[۹] و همکاران، ۲۰۱۰) نگرانی را به صورت زنجیره ای از عواطف منفی، افکار و تصاویر نسبتا غیرقابل کنترلی تعریف می کند که منجر به گسترش تلاش های ذهنی به منظور اجتناب از تهدیدهای پیش بینی شده ی بالقوه می شود.
نگرانی به عنوان شیوه ای برای مقاوم شدن علیه درد و مشکلات احتمالی در نظر گرفته می شود اما اغلب این دیدگاه، نتیجه ی معکوس به بار می آورد (اورسیلو[۱۰]و رومر[۱۱]، ۲۰۱۱). به نظر می رسد که تفکر مداوم در خصوص فجایع بالقوه ای که در آینده ممکن است رخ دهد، باعث اجتناب می شود (رومر و اورسیلو، ۲۰۰۲؛ به نقل از بائر[۱۲]، ۲۰۰۶). اجتناب رفتاری – عمل کردن به شیوه ای که ما را از موقعیات برانگیزاننده ی اضطراب دور کند- مولفه ی کلیدی ترس و اضطراب است. هنگامی که تصور می کنیم یک موقعیت یا فعالیت احتمالا منجر به تهدید بالقوه ای می شود، ممکن است که تصمیم بگیریم از آن اجتناب کنیم. اگر ما دچار ترس یا اضطراب شویم راهبردهای گوناگونی را استفاده می کنیم تا از آن موقعیت فرار کنیم و یا هنگام مواجه شدن با هیجان هایی که ورای تحمل ماست، ممکن است از ترس بی حرکت مانده و یا با این امید، این شرایط را تحمل کنیم که عامل تهدید کننده یا استرس زا، سپری خواهد شد (اورسیلو و رومر، ۲۰۱۱).
این عملکرد اجتنابی، پریشانی و استرس تجارب درونی را در کوتاه مدت کاهش می دهد اما با دخالت در پردازش هیجانی در درازمدت، این هیجانات را طولانی تر می کند (رومر و اورسیلو، ۲۰۰۲؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶). واکنش به تجارب درونی همراه با تلاش در سرکوب یا اجتناب از این افکار و احساسات، احتمالا منجر به افزایش این واکنش ها می شود. تقویت این احساسات، خود منجر به کاهش وضوح هیجانات می شود: همان طور که افکار و احساسات از طریق واکنش منفی به آن ها، قضاوت کردن در خصوص آن ها و تلاش برای اجتناب از آن ها، شدیدتر می شود، پاسخ های حقیقی نیز تیره تر شده و از وضوح آن ها کاسته می شود.
بنابراین اغلب مواقع افراد نگران، احساس “آشفتگی” و یا “ناراحتی” را گزارش می کنند اما در بیان دقیق و مشخص حالت هیجانی خویش مشکل دارند. فقدان وضوح هیجانات، توانایی افراد را در استفاده مناسب از پاسخ های هیجانی محدود می کند. هم چنین، براین اساس افراد حالت های درونی، به عنوان مثال حالت ناخوشایند و منفی، را به تجربه ی خود اضافه می کنند که این امر چرخه ی نگرانی را دائمی می کند (بائر، ۲۰۰۶).
آن چه که منجر به تمایز میان نگرانی با افکار و تصاویر ناخوانده کوتاه مدت می شود، تکرار مستمر نگرانی است. نگرانی در پژوهش بورکووک و اینز[۱۳]، (۱۹۹۰؛ به نقل از کلارک[۱۴] و فربورن[۱۵]، ۱۳۸۵) در مقایسه با تفکر بهنجار یا در پژوهش ولز و موریسون[۱۶]، (۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) در مقایسه با وسواس ها، بیش از آنکه حاوی تصاویر باشد دربرگیرنده ی افکار است.
اما ترنر [۱۷]و همکاران (۱۹۹۲؛ به نقل از ریجسورت[۱۸] و همکاران، ۲۰۰۱) معتقدند که میان نگرانی و افکار وسواسی چندین شباهت وجود دارد:
۱) هر دو پدیده هم در جمعیت عادی و هم در جمعیت بالینی اتفاق می افتد.
۲) به نظر می رسد که محتوا و شکل نگرانی و افکار وسواسی در جمعیت های بالینی و عادی مشابه باشد.
۳) اما در جمعیت بالینی نسبت به جمعیت عادی فراوانی و احساس کنترل ناپذیری آن ها بیش تر است.
۴) هم نگرانی و هم افکار وسواسی با خلق منفی در ارتباط هستند. و این که
۵) عوامل بیمارگونه ی متعددی وجود دارد که نشان می دهد به چه علت بعضی از افراد نگرانی ها و افکار وسواسی بیمارگونه دارند و عده ای، ندارند.
۹۲ - چــون منـوچـهر خفتـه در خـاک اســت
مهــر از ایـن شـوم خــاکـدان بــرگیــــر
واژگان: منوچهر: ابوالهیجا فخرالدّین، منوچهر شروان شاه ممدوح خاقانی (فرهنگ لغات)توضیحات
معنی و مفهوم: ای خاقانی، وقتی که منوچهر شروان شاه، از جهان رفته و در خاک گور خفته است، تو دیگر امیدی برای زیستن نداری؛ پس دل از این دنیای نامبارک بردار و به آن امید نداشته باش.
آرایههای ادبی: شوم خاکدان کنایه از دنیاست.
توضیحات :
منوچهر: خاقان اکبر، ابوالهیجا فخرالدّین منوچهر بن فریدون شروان شاه که خاقانی به وسیلهی ابوالعلاء به دربار او راه یافت و تخلّص خویش را از لقب او گرفت … منوچهر دوم به حکم سکهها معاصرالمقتفی بالله (۵۳۰- ۵۵۵) بوده و بنا بر قول خاقانی سی سال حکومت کرده و خاقانی تخلّص خود را از او گرفته است. شروان شاهان در این موقع تابع سلاجقهی عراق بودند و بعد از انقراض ایشان زیر نفوذ امرای گرجی واقع شدند. (مقدّمهی دیوان خاقانی، ۱۳۸: سی و پنج و سی و شش)
۹۳ - میــوهی دولــت منــوچــهر اســت
اخســتان، افســـر کیــان ملـــوک
واژگان: دولت: اقبال، نیک بختی. (معین)
معنی و مفهوم: اخستان، ثمره و میوهی درخت بخت و اقبال منوچهر است. او تاج سر و سرور پادشاهان بزرگ است.
آرایههای ادبی: میوهی دولت اضافهی استعاری است. شاه به تاج سر بزرگان مانند شده است. بخت و اقبال منوچهر به درختی شبیه شده است که میوهی آن درخت، اخستان میباشد.
بند نهم :
کلمات قافیه: زمانه، دانه، آستانه و …
حروف اصلی قافیه: انه
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: مینرسد
۹۴ - دل بــه گــرد زمــانـــه مـی نــرســد
مــرغ همّــت بـــه دانـــه مــینـرســـد
معنی و مفهوم: روزگار چنان به سرعت در حال گذر است که دل به گرد آن هم نمیرسد. همّت و اراده نیز در این روزگار مانند مرغی است که بی بهره مانده است و هیچ غذا و دانهای به او نمیرسد.
آرایههای ادبی: دل به فردی مانند شده است که به دنبال زمانه میدود و به آن نمیرسد. مرغ همّت اضافهی تشبیهی است.
۹۵ - از زمـــانــه چــــه آرزو خــواهـــم
کــه بــه نقـش زمــانــه مــینــرســـد
معنی و مفهوم: از زمانه چه خواسته و آرزویی داشته باشم، وقتی که هیچ نقش و نشانهای از این زمانه نمیتوانم پیدا کنم.
۹۶ - پیـشـــگاه مـــــراد چـــون طلـــبم
کــه بــه مـن آستــانــه مــینـــرســد
واژگان: آستانه: عتبه، جناب، آغاز. (دهخدا)
معنی و مفهوم: چگونه خواهان رسیدن به نهایت آرزوهایم باشم؛ در حالی که مرا در آستانه و آغاز طلب کردن آن ها نیز راه نمیدهند.
آرایههای ادبی: پیشگاه مراد اضافهی استعاری است. مراد و آرزو به خانهای مانند شده که دارای پیشگاه و آستانه است.
۹۷ - جــان دو اســبه دوان پــی دل و عمــر
بــه یکــی زیـن دو گــانـه مـینـرســـد
معنی و مفهوم: جان به سرعت، دنبال دل و عمر میدود و به هیچ یک از این دو نمیرسد.
آرایههای ادبی: جان به شخصی مانند شده است که به سرعت دنبال دل و عمر میدود. دو اسبه کنایه از سریع و شتابان است.
۹۸ - بــه مــن هنـدوانــه رَخــت، از بخــت
طـــرب زنگــیا نـــه مـــینــــرســـد
واژگان: هندوانه رخت: کسی که جامهی سیاه پوشد، سیاه پوش. (فرهنگ لغات) طرب زنگیانه: شادی و نشاط به گونهی زنگیان، رقص و طرب و شادی مانند زنگیان.(فرهنگ لغات)
توضیحات(۳/۱۶)
معنی و مفهوم: به من که از بدبختی و اندوه، لباسم سیاه است، شادی و عشرتی همچون شادی و طرب زنگیان نخواهد رسید.
آرایههای ادبی: هندوانه رخت کنایه از تیره بخت و ماتم زده است. رخت و بخت جناس یکسویه در آغاز دارند. طرب زنگیانه کنایه از شادی و سرخوشی است.
۹۹ - آه، کـــز چــــرخ آه یـــــاوگیــــان
نــاوکـی بــر نشــانـــه مــینـــرســـد
واژگان: یاوگیان: سپاهیان بی سروسامان و نامنظم، افراد پریشان. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: افسوس که از این همه آه و ناله که همچون تیر از تنگنای سینهی انسانهای پریشان و درمانده رها میشود یکی به نشانه نمیرسد و اثر نمیکند.
آرایههای ادبی: چرخ آه اضافهی تشبیهی است.
۱۰۰ - غـرقــهی خـون، هــزار کشـتی هسـت
کــه یـکی بــر کـرانــه مــینـــرســـد
معنی ومفهوم: از اعمال این روزگار که خون خلق را میریزد، آنچنان خون جمع شده و موج میزند که هزار کشتی غرق این دریای خون شدهاند و افسوس که یکی از این کشتیها به ساحل نمیرسد.
۱۰۱ - نســیه بـــر نــام روزگـــار نــویــس
آنچــه نقــد از خـزانـــه مـینــرســـد
معنی و مفهوم: هر آن چه که در این دنیا به دست نیاوردهای، به عنوان نسیه به حساب روزگار بنویس تا شاید بتوانی روزی آن را از روزگار پس بگیری؛ چرا که خواستههای نقد و حاضر، خود از خزانه بیرون نمیآید که به ما برسد.
آرایههای ادبی: نقد و نسیه با هم تضّاد دارند.
“یکی از الزامات مربی گری در یک سازمان، وجود فرهنگ آموزش در آن سازمان است. یعنی یاد دادن و یاد گرفتن در سازمان ارزش باشد. در حقیقت مدیران آموزش و مدیران رده بالای سازمان قبول کنند که آموزش، فقط حضور در کلاس های سنتی و ارائه نفر ساعت نیست و اینکه آموزش از حوزه آموزش های رسمی به حوزه آموزش های غیر رسمی انتقال پیدا کرده است".
ب ـ حمایتی و پشتیبانی: وجود حمایت های لازم یکی دیگر از عواملی است که اطلاع رسان های این پژوهش مدنظر قرار دادند. مصاحبه شونده شماره ۱ در این رابطه بیان کرد:
“یکی از شرایط استقرار مربی گری وجود حمایت است. حمایت در مربی گری به دو شکل است: حمایت مالی و حمایت فرایندی. حمایت فرایندی یعنی اینکه در سازمان از مدیریت عالی گرفته تا سرپرست همگی از جریان مربی گری، اقدامات و فعالیت ها حمایت نمایند. حمایت مالی در نظر گرفتن سیستم های جبران خدمات و پاداش و مزایا برای مربیان است".
همچنین مصاحبه شونده شماره ۴ در زمینه حمایت بیان داشت که:
“سازمان بایستی ساز و کاری برای حمایت و پاداش دهی برای افراد و ایجاد انگیزه در آن ها برای انتقال دانش و هدایت و راهنمای دیگران فراهم آورد. چرا که در غیر این صورت ممکن است افراد تمایلی به اجرای مربی گری و قرار دادن وقت و انرژی برای کمک به دیگران نداشته باشند. در حقیقت سازمان و مدیریت بایستی تدابیری برای جبران خدمات این افراد در نظر گیرد. هم چنین در مواردی که مربی و متربی در فرایند مربی گری به وجود برخی تسهیلات و تجهیزات نیازمند باشند، سازمان بایستی آن ها را در اختیار آن ها قرار دهد".
ج-عوامل طراحی : عوامل طراحی موجود در این پژوهش اشاره به ((سیستم های اطلاعاتی ))، ((برنامه ریزی آموزش ))، ((سیستم های ارزیابی اثربخشی مربی گری ))دارد. یکی از الزامات مربیگری وجود و شناسایی سیستم های اطلاعاتی هستند. این سیستم ها عبارت است از وجود مربیان ماهر و تعداد آنها . مصاحبه شونده شماره ۷ در این زمینه می گوید:
یکی از شرایط استفاده از مربی گری در سازمان این است که در سازمان تعداد مربیان ماهر و مطلع نسبت به این حوزه به حد کفایت وجود داشته باشدکه این بحث بیانگر استفاده از مربیان داخلی سازمان است . در حقیقت سازمان بایستی تدابیر ئ اقداماتی اتخاذ نماید که این افراد را شناسایی نموده و تربیت نماید. در صورت عدم وجود مربیان داخلی ،سازمان ناچار به بکار گیری مربیان خارجی است.
فصل چهارم: تحلیل داده ها و یافته های پژوهش
برنامه ریزی آموزشی از جمله عواملی است که اطلاع رسان های پژوهش به آن اشاره داشتند. مصاحبه شونده شماره ۲ در این رابطه می گوید:
یکی از شرط های بکار گیری مربی گری ،بحث برنامه ریزی آموزشی است .چراکه مربی گری یک سیستم برنامه ریزی بسیار دقیقی را می خواهد . یعنی اگر قصد اجرای مربی گری را در سازمانی داشته باشیم، بایستی بتوانیم وضعیت فعلی،گذشته وحال فرد را رصد نماییم که این امر نیازمند نیاز سنجی دقیق است ،بایستی دقیق مشخص کردکه فرد چه نیازهایی دارد وسپس برنامه ریزی های دقیقی داشته باشیم ونگاه مان به سمت شایستگی محوری تغییر یابد.
منظور از ارزیابی عملکرد ،فرآیندی است که به وسیله آن کار کارکنان در فواصل زمانی معین وبه طور رسمی،مورد بررسی و سنجش قرار می گیرد. ( سعادت ، ۱۳۸۸) . وجود سیستم های ارزیابی عملکرد از جمله شرایطی است که اطلاع رسان های این پژوهش به آن اشاره داشته اند. مصاحبه شونده شماره ۳ در این رابطه می گویند :
یکی از شرایط مربی گری مربوط به سیستم ارزیابی عملکرد است . سیستم های ارزیابی عملکرد بایستی مربی گری را در نظر بگیرند ،چون به هرحال همان طور که فرد می آید و در کلاسهای آموزشی شرکت می کند و امتیاز می گیرد ،فردی هم که تحت روش مربی گری آموزش می بیند یک دوره آموزشی را گذرانده است و بنابراین باید سیستمی برای ارزیابی عملکرد آن ها در نظر گرفت و همچنین خود مربی هم بایددر سیستم های ارزیابی عملکرد مد نظر قرار گیرد .
در بیت استعاره از زلف معشوق است.
ص۱۱۰ـ منشور: حکم و فرمان سرگشاده پادشاه.
ص۱۱۱ـ زان دم که عجز من به غرور تو شد دچار / رسم نیاز و ناز در ایام تازه شد:
تلمیح دارد بهداستان عاشقانه «ناز و نیاز» که میرزا محمد طاهر وحید قزوینی از شاعران سده یازده هجریآن را به نظم کشیده است.
ص۱۱۱ـ تا گشت تازه طرز فغانی ز من فقیر / یاران رفته را به جهان نام تازه شد:
فقیر در این بیت خود را مجدّد شیوه غزلسرایی فغانی میداند. مصراع دوم تضمین از غزل فغانی است:
هر شاخ گل ز کجکلهی میدهد نشان خوبان رفته را به جهان نام تازه شد
(فغانی، ۱۳۴۰: ۲۰۶)
ص۱۱۱ـ رنگ به روی کار آمدن: کنایه از رونق گرفتن و نشاط یافتن.
ص۱۱۲ـ … که پای شوق من دست خضاب آلوده را ماند: دست در خضاب داشتن کنایه از ناتوان بودن از انجام کار است.
ص۱۱۳ـ … همچو کاکل به قفا داشت پریشانی چند:
کاکل: موی تارک سر پسران و مردان. عاشق در پریشانی و پشت سر محبوب بودن به کاکل او تشبیه شده که در قفای سر افتاده است. این تصویر از موتیفهای این دوره و نیز شعر فقیر دهلوی است.
ص۱۱۴ـ پیر پنبه: کسی که به غایت پیر شده باشد، به گونهای که در تمام بدنش حتی یک موی سیاه نباشد.
ص۱۱۴ـ مسطر: سطرآرای هندسی که بدان خطهای راست و مستقیم میکشند. خطکش.
ص۱۱۵ـ … چو نخل موم به آتش رسد بهار کند:
نخل موم: درختی شبیه نخل که آن را از موم میسازند. کنایه از شمع نیز است.
بهار کردن: شکفته شدن گل و شکوفه. اینجا استعاره از روشن شدن (شمع) است.
ص۱۱۵ـ غوغا: شور و مشغله و فریاد و فغان که در وقت حادثه و بلایا از ازدحام و خروج خلق برآید، حتی فریاد سگان به یکبار، و پیداست که «غو» به معنی فریاد و نعره است، و «غا» مبدل «گا» به معنی جایی که غو و فریاد بسیار، و محل اجتماع فریادخواهان باشد. (لغتنامه دهخدا)
ص۱۱۵ـ غافلی زاهد ز فیض حکمت اشراق می / ورنه خشت خُم در اینجا کار افلاطون کند:
حکمت اشراق: مکتب فلسفی شهابالدین سهروردی فیلسوف اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری. سهروردی فلسفه خود را بر این بنا نهاد کههستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود میآید نور است؛لذاجهانجزاشراقنمیباشد.
خشت خم: در قدیم برای ساختن شراب،وقتی انگور را در خُم میریختند،سر خُم را با گل اندود میکردند تا هوا وارد نشود وتخمیر به کمال انجام گیرد.
فلاطون خمنشین: در شعر فارسی گاه افلاطونرا با دیوژن خمنشین اشتباه گرفته و او را خمنشینخواندهاند.
جز فلاطون خمنشین شـراب سرّ حکمت به ما که گوید باز
(حافظ، ۱۳۶۲: ۵۲۸)
ص۱۱۵ـ گاز: مقراضی که با آن سر شمع را میگرفتند.
ص۱۱۶ـ در هر مقام نغمه عشاق یک نواست / گاه از حجاز و گه ز نشابور شد بلند:
مقام: پرده موسیقی. ترتیب قرار گرفتن فاصلههای پرده، نیمپرده، و ربع پرده میان نتهای هشتگانۀ یک گام.
عشاق: از الحان قدیم موسیقی ایران. گوشهای در دستگاه نوا، آواز دشتی، و بیات اصفهان. / نوا: آواز. از دستگاههای هفتگانۀ موسیقی ایرانی. / حجاز: گوشهای در دستگاه شور.
نشابور: نام نوائی است از موسیقی و نام شعبهای است از نوا که به نوانشابور مشهور است. (لغتنامه دهخدا)
ص۱۱۶ـ ناسور: زخمی که دچار عفونت شده باشد.
ص۱۱۶ـ فقیر پایه شعرت فزود طرز فغانی…. : غزل به اقتفای غزلی از فغانی سروده شده است. مصراع دوم این بیت نیز تضمین از شعر فغانی است:
تو آن گلی که مه آسمان جبین تو بوسد ملک ز سدره فرود آید و زمین تو بوسد
(فغانی، ۱۳۴۰: ۱۸۸)
ص۱۱۷ـ نزاکت: مصدر جعلی از نازک، به معنی لطافت و ظرافت.
ص۱۱۸ـ خانه زنجیر: دانه زنجیر. حلقه زنجیر.
ص۱۱۸ـ پای در دامن کشیدن: کنایه از کناره گرفتن و دوری کردن.
ص۱۱۹ـ درد ما را چاره درد دیگر است / چون خمار می که از می میرود: (ر.ک. توضیحات ص ۲۷۵)
ص۱۲۰ـ نشئه بیخودی عشق دوبالا نشود: دوبالا: دو چندان، مضاعف. افزونتر.
ص۱۲۰ـ تماشا: نظر کردن با شوق و حظ. از موتیفهای شعر سبک هندی است که با آینه و حیرت میآید.
ص۱۲۰ـ کوچهراه: راه باریک. / خاک بر دهان شدن: خفه شدن
ص۱۲۱ـ میکند هر کس که یکدم با سگ کویت قران / او در اقلیم وفا صاحبقرانی میشود:
نمونهای از اشعار معروف به «سگیّات» که در آنشاعر خود را سگ کوی یار میخواند.اینگونه مضامین در این دوره رواج داشته، البته در دیوان فقیر جز این بیت مشاهده نشد.
صاحبقران: نیک طالع، خوش اقبال، کسی که در هنگام نطفه بستن یا به دنیا آمدنش، سیاراتی در قِران بوده باشند.
قِران: اجتماع و به هم آمدن دو ستاره در برجی. در احکام نجوم چون این کلمه را مطلق گویند، مراد اجتماع زحل و مشتری باشد. (مصفّی، ۱۳۸۸: ۵۸۰)
ص۱۲۱ـ آشنا روزی که با طرز فغانی شد فقیر …. : مصراع دوم تضمین از غزل فغانی است:
ب ـ ممنوعیت ورود به منازل بدون اذن
شریعت مقدس اسلام به مسئله احساس آرامش و امنیت مردم در شئون زندگی و امور داخلی شان ارزش و اهمیت بسیار قائل است. در آیات قرآن و سنت اسلامی، ورود به منازل اشخاص منوط به استیناس و استیذان شده است. استیناس یعنی هنگام ورود به منزل باید خود را معرفی کرد تا صاحب خانه شخص مراجعه کننده را بشناسد و اگر تمایل داشت، درب خانه را به روی وی بگشاید و استیذان یعنی جلب رضایت صاحب منزل قبل از ورود به آن. این دو موضوع مهم شرط تفتیش و بازرسی منازل اشخاص به حساب می آیند.
خداوند متعال در قرآن مجید می فرمایند:
«یا ایهاالذین اموا لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلّموا علی اهلها ذلکم خیرلکم تذکرون * فأن لم تجدوا فیها احداً فلاتدخلوها حتی یوذن لکم ان قبل لکم ارجعو فارجعوا هو ازکی لکم و الله بما تعلمون علیم».
«ای کسانیکه ایمان آورده اید، به خانه هایی که خانه های شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید. و اگر کسی را در آن نیافتید، پس داخل آن مشوید تا به شما اجازه داده شود واگر به شما گفته شد «برگردید» برگردید که آن برای شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام می دهید داناست». [۳۴]
مرحومه علامه طباطبائی در تفسیر آیه اول (آیه ۲۷) می فرماید: «مثلاً با یا الله گفتن یا سرفه کردن و مانند آن صاحب خانه را خبر کند که کسی هست که می خواهد داخل شود تا صاحب خانه آماده ورود او گردد، چه بسا در حالتی باشد که نخواهد کسی او را ببیند یا فردی از آن مطلع گردد. [۳۵]
قرآن مجید در جای دیگر چنین می فرماید: «واتوا البیوت من ابوابها».
«به منازل مردم تنها از در آنها وارد شوید»[۳۶]
با وجود صراحت آیات مذکور در عدم ورود غیرمجاز به منزل و مسکن اشخاص، احادیث و روایات متعددی بر منع ورود بدون اذن نقل شده است. حکم پیامبر اسلام در قضیه سمره بن جندب از مهم ترین نمونه های تاریخی است که بر ممنوعیت ورود بدون اذن به خانه های مردم دلالت می نماید.
سمره بن جندب در منزل یکی از انصار یک درخت نخل داشت، که هر وقت و بی وقت جهت سرکشی به آن، بدون اذن صاحب خانه وارد منزل می شد. صاحب خانه پس از چند بار اعتراض به وی، نتیجه ای نگرفت و جهت رسیدگی موضوع به پیامبر (ص) مراجعه نمود. پیامبر ابتدا از سمره خواست که بدون اذن وارد خانه مرد انصاری نشود ولی سمره قبول نکرد. پیامبر از سمره خواست که از نخل خود صرفنظر کند و نخل دیگری و حتی تعداد بیشتری نخل در جای دیگری بجای آن دریافت کند. ولی سمره نپذیرفت. پیامبر فرمودند از نخل خود صرفنظر کن و به جای آن در آخرت نخلهای دیگری به تو خواهم داد، باز هم سمره قبول نکرد. در این حال بود که پیامبر به مرد انصاری دستور داد تا نخل را از ریشه بکند و در مقابل سمره بیندازد، و فرمودند «لاضرر و لاضرار فی الاسلام».[۳۷]
صاحب کتاب «کنزالعمال» داستان تاریخی جالبی را از شخصی بنام ثور کِندی نقل کرده است.
ثور کندی می گوید: «عمر بن خطاب به هنگام زمامداری خود، در یکی از شبها، برای آگاهی از اوضاع و احوال شهر مدینه شب گردی می کرد. از خانه ای صدای آوازه خوانی و تغنّی شنید. بدون اطلاع صاحب خانه از دیوار آن بالا رفته و خطاب به صاحب خانه گفت: ای دشمن خدا! آیا گناه می کنی و گمان داری که خداگناه تو را از دیگران پنهان می دارد؟ صاحب خانه گفت: یا امیرالمؤمنین! بر من شتاب مکن، اگر من یک گناه انجام داده ام، شما سه گناه انجام داده ای، اول اینکه خداوند فرموده است: «تجسّس نکنید ـ لاتجسسواـ» و شما تجسس کرده ای. دوم اینکه خداوند فرموده است: «واتوالبیوت من ابوابها» یعنی از در وارد خانه شوید و شما از دیوار بالا آمده ای. سوم اینکه خداوند فرموده است: لاتدخلو بیوتاً غیربیوتکم حتی تستأنسوا، و تسلمو علی اهلها، «یعنی بجز خانه خودتان وارد هیچ خانه ای نشیود مگر بعد از آنکه صاحب خانه به شما اجازه دهد و به هنگام ورود بر اهل آن خانه سلام کنید».
شما بدون تحصیل اجازه و سلام بر خانه آمدی! عمر چون جوابی قانع کننده نداشت. گفت: اگر من تو را ببخشم، خوب می شوی و توبه می کنی. گفت: بلی، عمر او را نادیده گرفت و از خانه اش بیرون شد و رفت».[۳۸]
همه فقها اعم از امامیه، حنفی، حنبلی، شافعی و ظاهری دفع کسی را که بدون اجازه به منزل دیگری وارد می شود جایز شمرده اند. با توجه به آیات قرآنی و روایت وارده نه تنها دفع متجاوز به حریم خصوصی و منازل افراد، جایز دانسته شده، بلکه قتل او در صورتیکه دفاع منوط به آن باشد، مباح و مشروع انگاشته شده است. فقهای امامیه پیرامون دفع متجاوز بر این عقیده اند: «اگر کسی وارد منزلی شود و صاحب منزل از ورود او جلوگیری کند ولی متجاوز بیرون نرود و دفاع منجر به مرگ متجاوز یا از بین رفتن عضوی از او شود، مدافع اگر شرایط مذکور در دفاع را رعایت کرده باشد مسؤول نمی باشد». [۳۹] فقهای امامیه جهت اثبات عقیده خود به احادیث زیر استناد کرده اند.
۱ـ «من دخل علی مومن داره محاربا، دمه مباح فی تلک الحال للمؤمن و هو فی عنقی». کسیکه با جنگ و ستیز وارد منزل مؤمنی شود، خونش در آن حال بر او مباح است من خونش را به گردن می گیرم».[۴۰]
۲ـ عن جعفر عن ابیه (ع) قال: «ان الله لیمقت العبد یدخل علیه فی بیته فلا یقاتل».
«خداوند بنده ای را که متجاوزی وارد خانه اش شود و با او نجنگد دشمن می دارد».[۴۱]
۳ـ عن رسول الله (ص) قال: «یبغض الله تبارک و تعالی رجلاً ـ او ان الله عز وجل یبغض الرجال یدخل علیه فی بیته فلایقاتل».
«خداوند کسی را که متجاوزی وارد خانه اش شود و با او نجنگد دشمن می دارد» [۴۲]
فقهای حنفی، حنبلی، شافعی و ظاهری همگی بر این عقیده اند که منزل مسلم مصون از تعرض متجاوز است و در صورت تجاوز به منزل شخص، وی می تواند با توجه به مراتب و شرایط خاص، متجاوز را دفع و حتی او را به قتل برساند. [۴۳]
ج ـ ممنوعیت استراق بصر
انسان خانه اش را محل امنی می داند که در آن از آنچه خداوند روا داشته بهره جوید و آزادانه به استراحت و آسایش بپردازد و از کلیه استمتاعات بهره مند گردد. در اسلام هتک ستر و نگاه کردن به هر آنچه نوعاً یا شخصاً در قلمرو حریم خصوصی قرار می گیرد ممنوع است. یکی از اموری که آسایش، آرامش و خوشبختی انسان را مکدّر و بلکه آزادی مشروعش را از او سلب و حرمت مسکنش را هتک می کند و حریم خصوصی وی را به مخاطره می اندازد، نگاه کردن اشخاص از لابلای شکافهای درها و پنجره ها و نظیر آن به منظور اطلاع از اموری است که در منزل رخ می دهد و صاحبِ خانه یا مالک محل، علاقمند به مخفی ماندن آن از دید دیگران است. خداوند عزوجل می فرماید:
«قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیرٌ بما یصنعون و قل للمومنات یغضض من ابصار هن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الاماظهر منها…».
« به مومنان بگو چشمهای خود را «از نگاه به نامحرمان» فروگیرند و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را از نگاه هوس آلود فرا گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند و…».[۴۴] ابن اثیر در تفسیر این آیه می گوید: «این آیه، دستوری است که از جانب خداوند متعال به بندگان مؤمنش، که چشمان خود را از آنچه خداوند حرام کرده فرو گیرند و جز به آنچه بر آنها مباح است نظر نیندازند و دیدگان خود را از محارم فرو بندند.
صحیحه حماد بن عیسی از امام صادق (ع) نقل می کند، که آن حضرت فرمود: «روزی پیامبر (ص) در یکی از اطاقهایش بسر می برد که به ناگاه مردی از شکاف در به داخل اطاقش نگاه کرد. در این هنگام شانه ای در دست پیامبر (ص) بود، حضرت فرمود: اگر نزدیکت می بودم، با همین شانه چشمت را کور می کردم».
صحیحه ابن مسلم از امام باقر (ع) نقل می کند، که آن حضرت فرمود: «عورت مؤمن بر مؤمن حرام است و اگر کسی به مؤمنی در منزلش نگاه کند، در آن هنگام حق دارد چشمانش را کور کند».[۴۵]
مطابق تعالیم اسلامی هیچ کس نمی تواند بدون اذن همسایه به خانه او خروجی دهد یا به ملک او پنجره باز کند. اما چنانچه شخصی مبادرت به این کار نمود همسایه نیز می تواند در مقابل، پنجره یا پرده بکشد، یا به نوعی مانع ایجاد کند که از دید همسایه جلوگیری کند.
نگاه کردن به خانمهای محجبه در دیدگاه اسلام ممنوع بوده و ناظر، مرتکب گناه نیز گردیده است.
اسلام استراق بصر را نقض حریم خصوصی افراد قلمداد کرده و بعضی از فقها دفع آن را جایز و بعضی واجب دانسته اند. [۴۶]
دـ ممنوعیت استراق سمع
استراق سمع در سنت اسلامی از اعمال زشت و نکوهیده می باشد. در تفسیر نورالثقلین به نقل از کتاب «خصال صدوق» از قول محمد بن مروان از مام صادق (ع) روایت نموده است که مروان گفته است من شنیدم آن حضرت فرمود:
«سه دست هستند که روز قیامت دچار عذاب الهی خواهند شد و [انان را برشمرد تا اینکه فرمود:] از جمله کسی که به مکالمه دیگران گوش دهد در حالی که آنان به این کار رضایت ندارند. به گوشهای چنین کسانی در روز قیامت سرب گداخته خواهند ریخت».[۴۷]
همچنین در تفسیر نور الثقلین عکرمه از ابن عباس نقل کرده است که او گفت، من از پیامبر خدا (ص) شنیدم که در ضمن سخنان خود فرمود:
«هر کس به سخنان و گفتگوی دیگران گوش بسپارد در حالیکه آنان رضایت ندارند، در روز قیامت به گوشهای او «آنُک» یعنی سرب گداخته می ریزند. سفیان ثوری گفته است: منظور از کلمه «آنُک» در متن حدیث سرب است».[۴۸]
هـ ـ ممنوعیت بدگمانی
منشأ و ریشه اصلی تجسس و تفتیش در امور خصوصی دیگران، بدگمانی نسبت به آنان می باشد. اسلام برای اینکه ریشه تجسس در امور مردم را بطور بنیادی از بین ببرد به افراد جامعه توصیه کرده تا از سوء ظن درباره همدیگر پرهیز کنند. در اسلام ظواهر حجیت دارند و نباید پیرامون ظواهر تجسس نمود.
خداوند متعال در آیه ۱۲ سوره حجرات فرموده است:
«یا ایها الذین اموا اجتنوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و…».
«ای کسانیکه ایمان آورده اید از بسیاری گمانهادرباره دیگران بپرهیزید، به راستی که برخی از گمانها گناه است و …».
در تفسیر آیه شریفه مذکور قرطبی چنین گفته است:
«در کتابهای صحیح بخاری و مسلم از ابوهریره نقل شده که پیامبر اسلام (ص) فرمود: از بدگمانی نسبت به دیگران بپرهیزید، چرا که آن حرفی که بر پایه سوء ظن و بدگمانی گفته شود، دروغ ترین سخنان است و…».[۴۹]
همچنین در تفسیر قرطبی از پیامبر اسلام (ص) روایت است که فرمود:
«خداوند خون مسلمان، آبروی مسلمان و بدگمان بودن درباره او را حرام کرده است».[۵۰]
و نیز امام علی (ع) در این باره چنین فرموده اند:
«سوء الظن یفسد الامور و یبعث علی الشرور».
«بدگمانی نسبت به دیگران کارها را تباه می سازد و شرارتها را بر می انگیزد».[۵۱]
بیهقی در کتاب «سنن» با سند ویژه خود از گروهی از اصحاب پیامبر (ص) از آن حضرت نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:
«ان الامیر اذا ابتغی الرّیبه فی الناس، افسدهم».
«اگر زمامدار ملتی بخواهد بدگمانی های خود را دنبال کند ملت خود را به فساد و تباهی خواهد کشانید».[۵۲]
از امام کاظم (ع) روایت شده است: