کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



 

 

 

 

مهارت های اجرایی

 

۳٫۷۵

 

۳٫۰۷

 

 

 

 

 

شاخص های عملکرد

 

۳٫۸۵

 

۳٫۲۸

 

 

 

نمودار۴-۱۲: مقایسه دانشگاه آزاد اسلامی با دانشگاه دولتی بر اساس جدول فوق
با توجه به نمودار عنکبوتی رسم شده مشاهده می شود که دانشگاه دولتی از نظر میانگین تمام مهارت‌ها در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد قرار دارد ولی این تفاوت با بهره گرفتن از آزمون تی باید آزمون شود. طبق آزمون مقایسه تی انجام شده در قسمت قبل نیز به این نتیجه رسیدیم که در تعدادی از مهارت ها تفاوت بین میانگین مهارت ها در دانشگاه آزاد و دولتی معنادار می باشد.
با بهره گرفتن از نمودار عنکبوتی می توان نتیجه گرفت که بیشترین تفاوت بین دو دانشگاه متعلق به مهارت های پژوهشی و بعد از آن به ترتیب متعلق به مهارت تخصص گرایی، مهارت های تدریس و مهارت های اجرایی می باشد. و در سایر مهارت ها تفاوت معناداری بین دو دانشگاه وجود ندارد. که این موارد توسط آزمون تی در قسمت قبل نیز تایید شده است.
در این مدل از متغیرهای کمکی مثل توانمندی های آموزشی، پژوهشی، اجرائی، کارآفرینی، تسلط به زبان، تدریس، تخصص گرایی و ارتباطی جهت دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واعضاء هیئت علمی وغیره به عنوان درونداد و ارائه خدمات آموزشی، ارائه امکانات رفاهی وتفریحی، تمایز خدمات وتمایز کارکنان واعضاء هیئت علمی، کیفیت دانشگاه ونحوه تدریس اساتید و غیره به عنوان پردازش به کارگیری مهارت های یادگیرنده، شهریه دریافتی دانشگاه ها، تصویر ذهنی ایجاد شده ازجایگاه دانشگاه و غیره به عنوان بازخورد و ارزش مدرک تحصیلی، استفاده از فارغ التحصیلان در اداره دانشگاه ها، تاثیر جایگاه تصویر ذهنی دانشگاه در نقش توسعه وپیشرفت کشور، ادامه تحصیل در دانشگاه محل تحصیل و ایجاد وفاداری برند در متقاضی و غیره به عنوان برونداد در نظر گرفته شده است.
با توجه به تایید فرضیه فرعی اول مبنی بر وجود تفاوت معنادار بین دانشگاه دولتی و آزاد از نظر مهارت های پژوهشی، یکی از مهمترین عواملی که باعث شده است دانشگاه دولتی در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد قرار گیرد و دانشجویان این برند دانشگاه را ترجیح دهند عامل اجرایی کردن پژوهش های علمی و بعد از آن وجود ابداعات و اختراعات و نوآوری های علمی در این دانشگاه ها می‌باشد. یکی از مهمترین ضعف های دانشگاه آزاد نداشتن مهارت پژوهشی مناسب وکافی در اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد می باشد.
با توجه به تایید فرضیه چهارم مبنی بر وجود تفاوت معنادار بین دانشگاه دولتی و آزاد از نظر مهارت های تدریس، یکی از مهمترین عواملی که باعث شده است دانشگاه دولتی در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد قرار گیرد و دانشجویان این برند دانشگاه را ترجیح دهند وجود عامل مهارت های یادگیری و بعد از آن مهارت های تدریس در اعضای هیئت علمی دانشگاه دولتی می باشد. یکی از مهمترین ضعف های دانشگاه آزاد نداشتن مهارت تدریس مناسب وکافی در اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد می باشد.
با توجه به تایید فرضیه ششم مبنی بر وجود تفاوت معنادار بین دانشگاه دولتی و آزاد از نظر مهارت های تخصص گرایی، یکی از مهمترین عواملی که باعث شده است دانشگاه دولتی در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد قرار گیرد و دانشجویان این برند دانشگاه را ترجیح دهند وجود عامل ارزش داشتن مدرک تحصیلی و بعد از آن سطح تخصص گرایی وحرفه ایی شدن رشته های دانشگاه دولتی می باشد. یکی از مهمترین ضعف های دانشگاه آزاد عدم آشنایی فارغ التحصیلان و اعضای هیئت علمی از آموزش‌های تخصصی و حرفه‌ای شدن می باشد.
با توجه به تایید فرضیه هشتم مبنی بر وجود تفاوت معنادار بین دانشگاه دولتی و آزاد از نظر مهارت‌های اجرایی، یکی از مهمترین عواملی که باعث شده است دانشگاه دولتی در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد قرار گیرد و دانشجویان این برند دانشگاه را ترجیح دهند وجود عامل اجرایی شدن پایان نامه ها وپژوهش ها و بعد از آن مهارت های اجرایی اعضاء هیئت علمی دانشگاه دولتی می باشد. یکی از مهمترین ضعف های دانشگاه آزاد نداشتن کمک های مالی دریافتی از دولت ومهارت های اجرایی اعضاء هیئت علمی دانشگاه آزاد می باشد.
۴-۴- جمع بندی مطالب
در این فصل به تجزیه وتحلیل داده های حاصل از اطلاعات استخراج شده از پرسشنامه پرداخته شد، به این منظور در ابتدا و در بخش اول (تحلیل های توصیفی) به بررسی توزیع فراوانی خصوصیات دموگرافیک (سن، جنس، تحصیلات، وضعیت شغل) پاسخ گویان به پرسشنامه پرداخته شد، در ادامه فراوانی نسبی اجزاء فرضیه ها را مورد بررسی قرار دادیم ودر هر قسمت زیر مجموعه های هر جزء از مدل را با بهره گرفتن از آیتم های موجود در نرم افزارSpss رتبه بندی نمودیم. سپس در بخش دوم تحلیل های استنباطی ارزیابی گردید و با بهره گرفتن از آزمون تی مستقل، به بررسی رابطه معنی داری فرضیه ها پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که به طور کلی بین شاخص های عملکرد اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی اختلاف معنادار وجود دارد.
همچنین بین مهارت های اجرایی، مهارت های تخصص گرایی، مهارت های تدریس و مهارت های پژوهشی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاد اسلامی اختلاف معنادار وجود دارد. ودر پایان تحلیل آماری مقایسه دانشگاه آزاد اسلامی با دانشگاه دولتی براساس سیپ با نرم افزار لیزرل و ترسیم نمودار راداری یا عنکبوتی به نمایش گذاشته شد.
فصل ۵
نتیجه گیری وپیشنهاد ها
۵-۱- یافته های توصیفی
تجزیه وتحلیل داده های مربوط به آمار توصیفی نشان داد که ۵۶٫۷ درصد از دانشجویان واعضاء هیئت علمی زن و۴۳٫۳ درصد مرد (جدول ۴-۱)، ۵۰ درصد پاسخ دهند گان از دانشگاه دولتی و۵۰ درصد دانشگاه آزاد اسلامی (جدول۴-۳)، ۸۰ درصد بین ۳۵- ۲۵ سال، ۶٫۶ درصد بین ۴۵- ۳۵ سال و ۱۳٫۴ درصد بالاتر از ۴۵ سال سن دارند(جدول ۴-۲) می باشد. میانگین فرضیه اول در دانشگاه آزاد اسلامی۳٫۱۶ در صد ودر دانشگاه دولتی ۴٫۱۵ در صد، میانگین فرضیه دوم در دانشگاه آزاد اسلامی ۳٫۰۹ درصد و در دانشگاه دولتی ۳٫۵۵ درصد، میانگین فرضیه سوم در دانشگاه آزاد اسلامی ۳٫۳۶ درصد ودر دانشگاه دولتی ۳٫۶۴ درصد، درادامه میانگین فرضیه چهارم دردانشگاه آزاد اسلامی۳٫۳۵ درصد ودر دانشگاه دولتی۳٫۹۷ درصد، میانگین فرضیه پنجم در دانشگاه آزاد اسلامی۳٫۳۳ درصد ودر دانشگاه دولتی ۳٫۶۸ درصد، میانگین فرضیه شیشم در دانشگاه آزاد اسلامی ۳٫۳۳ درصد و در دانشگاه دولتی۴٫۰۱ درصد، میانگین هفتم در دانشگاه آزاد اسلامی ۳٫۵۳ درصد ودر دانشگاه دولتی ۳٫۰۹ درصد، میانگین فرضیه هشتم در دانشگاه آزاد اسلامی ۳٫۰۷ درصد ودر دانشگاه دولتی ۳٫۷۵ درصد و میانگین فرضیه اصلی تحقیق در دانشگاه آزاد اسلامی ۳٫۲۸ در صد و در دانشگاه دولتی ۳٫۸۵ در صد می باشد.
۵-۲- یافته های استنباطی
نتایج آزمون تی مستقل فرضیه اصلی بین شاخص های عملکرد وجایگاه برند دانشگاه های آزاداسلامی و دانشگاه های دولتی نشان می دهد با توجه به جدول (۴-۲۲) و آماره آزمون تی و مقدار معناداری به دست آمده (۰۱۶/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ کوچکتر می‌باشد فرض صفر رد شده در نتیجه بین شاخص های عملکرد وجایگاه برند دانشگاه های آزاد اسلامی و دانشگاه های دولتی اختلاف وجود دارد، آماره تی به دست آمده برابر ۵۷۲/۲ می باشد. لذا با توجه به ترسیم نمودار راداری ونتایج حاصل مشخص گردید شاخص های عملکرد دانشگاه دولتی نسبت به دانشگاه آزاد اسلامی از سطح بالاتری برخوردار است. نتایج آزمون تی مستقل فرضیه اول در جدول (۴- ۲۴) بین مهارت های پژوهشی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاد اسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده (۰۱۱/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ کوچکتر می‌باشد فرض صفر رد شده در نتیجه بین مهارت های پژوهشی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاد اسلامی اختلاف وجود دارد، آماره تی به دست آمده برابر۸۵۹/۲ می باشد. این اختلاف در ترسیم نمودار راداری (۴- ۱۲) نشان می دهد بیشترین تفاوت در سطح اختلاف دو دانشگاه به این فرضیه مربوط می شود ونتایج حاصل حاکی از تفاوت بسیار زیاد مهارت های پژوهشی در دانشگاه دولتی نسبت به دانشگاه آزاد اسلامی است. نتایج آزمون تی مستقل فرضیه دوم طبق جدول (۴- ۲۶) بین مهارت های ارتباطی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاد اسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده (۱۸۴/۰) است وچون از مقدار ۰۵/۰ بزرگتر می‌باشد فرض صفر رد نشده در نتیجه بین مهارت های ارتباطی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاد اسلامی اختلاف معنادار وجود ندارد، درضمن آماره تی به دست آمده ۳۶۱/۱ می باشد. این فرضیه نشان می دهد در هر دو دانشگاه از نظر مهارت ارتباطی شباهت وجود دارد وتفاوت بسیار اندکی است، درنتیجه دانشگاه آزاد اسلامی می تواند با بهره گرفتن از تمایز خدمات ارتباطی اعضاء هیات علمی نسبت به جایگاه تصویر ذهنی خود تلاش بیشتری نماید. نتایج آزمون تی مستقل فرضیه سوم طبق جدول (۴- ۲۸) بین مهارت های تسلط به زبان های خارجی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی نشان می دهد با توجه به آماره آزمون تی و مقدار معناداری به دست آمده (۳۷۹/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ بزرگتر می‌باشد فرض صفر رد نشده در نتیجه بین مهارت های تسلط به زبان های خارجی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاد اسلامی اختلاف وجود ندارد، آماره تی به دست آمده ۸۹۴/۰ می باشد. در فرضیه چهارم نتایج آزمون تی مستقل طبق جدول (۴- ۳۰) بین مهارت های تدریس اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده (۰۲۰/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ کوچکتر می‌باشد فرض صفر رد شده در نتیجه بین مهارت های تدریس اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی اختلاف وجود دارد و دانشگاه دولتی از مهارت های تدریس در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد برخوردار می باشد، آماره تی این فرضیه ۴۶۷/۲ می باشد. نمودار راداری (۴- ۱۲) نیز به خوبی ترسیم می نماید که در مهارت تدریس دانشگاه دولتی اختلاف نسبت به دانشگاه آزاد اسلامی وجود دارد. در ادامه در فرضیه پنجم نتایج آزمون تی مستقل در جدول (۴- ۳۲) بین مهارت های کارآفرینی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده (۲۲۹/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ بزرگتر می‌باشد فرض صفر رد نشده در نتیجه بین مهارت های کارآفرینی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی اختلاف وجود ندارد، آماره تی این فرضیه ۲۳۰/۱ می باشد. در فرضیه ششم نتایج آزمون تی مستقل طبق جدول (۴- ۳۴) بین مهارت های تخصص گرائی(حرفه ای شدن ) اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده(۰۰۹/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ کوچکتر می‌باشد فرض صفر رد شده در نتیجه بین مهارت های تخصص گرائی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی اختلاف وجود دارد و دانشگاه دولتی از سطح بالاتری از مهارت های تخصص گرایی نسبت به دانشگاه آزاد برخوردار می‌باشد وآماره تی برابر با ۸۱۳/۲ می باشد. طبق نمودار راداری ترسیمی (۴- ۱۲) بعد از اختلاف زیاد دانشگاه دولتی نسبت به دانشگاه آزاد اسلامی در مهارت پژوهشی رتبه دوم اختلاف مربوط به مهارت تخصص گرایی می باشد واین اختلاف نشان دهنده سطح برتری دانشگاه دولتی در جایگاه تصویر ذهنی (برند) نسبت به دانشگاه آزاد می باشد. نتایج تی مستقل فرضیه هفتم در جدول (۴- ۳۶) بین مهارت های آموزشی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده (۱۷۴/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ بزرگتر می‌باشد فرض صفر رد نشده در نتیجه بین مهارت های آموزشی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی اختلاف وجود ندارد، آماره تی برابر با ۳۹۵/۱ می باشد. و درپایان فرضیه هشتم ونتایج تی مستقل این فرضیه طبق جدول (۴- ۳۸) بین مهارت های اجرایی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی نشان می دهد مقدار معناداری به دست آمده (۰۱۲/۰) چون از مقدار ۰۵/۰ کوچکتر می‌باشد فرض صفر رد شده در نتیجه بین مهارت های اجرایی اعضاء هیات علمی و جایگاه برند دانشگاه های دولتی وآزاداسلامی اختلاف وجود دارد و دانشگاه دولتی از نظر مهارت های اجرایی در سطح بالاتری نسبت به دانشگاه آزاد قرار دارد، آماره تی به دست آمده برابر ۷۰۳/۲ می باشد. نمودار راداری (۴- ۱۲) نیز نشان دهنده آن است که در دانشگاه دولتی این مهارت اختلاف زیادی با دانشگاه آزاد اسلامی دارد.
در نزدیک ترین تحقیق نسبت به پژوهش موجود از سید رسول آقاداود، در خصوص بررسی بین خروجی دانشگاه آزاد اسلامی ودستاوردهای آن در مقطع دکتری رشته مدیریت بر اساس مدل سیپ، به این نتیجه رسیده شد که بین عوامل آموزشی ، اقتصادی ، اجرایی و اجتماعی با خروجی این دانشگاه ارتباط وجود دارد. ایشان توانمندی های آموزشی، اقتصادی، اجرایی، تعهد، تخصص و پژوهشی را درپژوهش خود مورد ارزیابی وسنجش قرار داده اند. لذا به منظور ارزیابی فعالیت های آموزش عالی در دانشگاه آزاد اسلامی بسنده کردن به تعداد افراد فارغ التحصیل در مقطع دکتری رشته های مختلف ومنجمله رشته مدیریت یک بخش از فعالیت ارزیابی می باشد. در واقع محقق با بهره گرفتن از مدل سیپ به بررسی ۴ فاکتور اصلی این مدل در خروجی های دانشگاه آزاد ومیزان توانمندی های آنها در بازار کار پرداخته است. در حالی که در پژوهش انجام گرفته همین مهارت ها نسبت به جایگاه برند دانشگاه های دولتی نسبت به دانشگاه آزاد اسلامی مورد سنجش وبررسی قرار گرفته شد.
حسین عبداللهی در مطالعات خود چالش های سنجش بهره وری آموزشی اعضای هیأت علمی دانشگاه ها را عنوان نموده ودر ادامه مطالعات خود می آورد، در سه دهه اخیرمؤسسات آموزش عالی از رشد کمی چشمگیری برخوردار شده اند .افزایش تقاضا برای آموزش عالی و درنتیجه افزایش هزینه ها و نیز محدودیت منابع مالی ، توجه سیاست گذاران نظام های آموزش عالی را به یافتن راه هایی جهت افزایش کارایی و اثربخشی و سرانجام بهبود و ارتقاء بهره وری جلب کرده است. در حالی که در تحقیق پیش رو علاوه بر سنجش مهارت های اعضاء هیات علمی و دانشجویان جهت دستیابی به راه های افزایش بهره وری به مقایسه برند دانشگاه دولتی در مقایسه با دانشگاه آزاد اسلامی نیز پرداخته شده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
محمدحسین مشرف جوادی بررسی نظام آموزش عالی کشورهای جهان و ایران را در مطالعات خود قرار داد. ایشان عنوان نموده در سال‌های قبل و خصوصاً در دهه های میانی قرن گذشته، مسائل و مشکلات آموزش عالی، عمدتاً درونی بوده و براساس همین بینش، کمتر به چالش‌هایی که مرتبط با عوامل بیرونی سازمان‌ها است، پرداخته شده. فضای فیزیکی، آزمون ورودی، امکانات رفاهی برای دانشجویان و … عمدتاً از مسائل درون سازمانی هستند. که در این پژوهش ضمن بررسی مسائل داخلی به مسائل خارجی نیز پرداخته شده است وبا ارائه فرضیه های جامع در خصوص مهارت های اعضاء هیات علمی در باب مقایسه جایگاه برند دانشگاه دولتی در مقایسه با دانشگکاه آزاد اسلامی به نتایج داخلی وخارجی رسیده شده است.
لوکو مارتینز و باریوگارسیا؛ نیز تصویر برند از دانشگاه را به صورت چند بعدی از دیدگاه اساتید دانشگاه مورد بررسی قرار دادند و با بهره گرفتن از روش کیفی به مدل سازی پرداختند. مدل پیشنهادی تحقیق با بهره گرفتن از مدلسازی معادلات ساختاری مورد سنجش قرار گرفت. ابعادی که از دیدگاه آن ها بر جایگاه برند دانشگاه مؤثر است عبارتند از: خدمت دهی به جامعه، فعالیت های اساتید، مدیریت اجرایی و زیر ساخت های فنی وفیزیکی ، یافته های آنها نشان داد که فاکتورهایی از قبیل حضور دانشگاه در جامعه و فضای مجازی(اینترنت)، آنچه از نظر فرهنگی عرضه می نماید، بهبود فرآیندهای مدیریت اجرایی از قبیل ایجاد نظارت الکترونیکی و تلاش جهت یافتن شغل برای فارغ التحصیلان دانشگاه بیشترین تأثیر را بر جایگاه برند دانشگاه داشتند. در این پژوهش تصویرذهنی(برند) دانشگاه ها به صورت کیفی مورد سنجش قرار گرفته است، در ضمن لوکو مارتینز در مقام ایجاد تصویر برند دانشگاه پرداخت ولی این پژوهش مقایسه دانشگاه دولتی با دانشگاه آزاد اسلامی را مد نظر دارد وبا استفاده از مدل تحقیق وفرضیات موجود سطح رقابتی دانشگاه را مورد مطالعه قرار داده است.
تمامی محققین وپژوهشگران ایرانی وخارجی در خصوص آموزش عالی وتاثیر آن بر جامعه وتوسعه کشور تلاش فراوانی نموده اند. در حالی که در تحقیق پیش رو به منظور ارزیابی جایگاه برند دانشگاه های آزاد اسلامی در مقایسه با دانشگاه های دولتی در رشته های مدیریت بازرگانی بسنده کردن به مورد مطالعه کفایت نمی نماید
در سالهای گذشته کمتر کسی به این فکر بود که شاید روزی دانشگاه ها نیز برای جذب دانشجوی بیشتر با یکدیگر به رقابت بپردازند. ولی درحال حاضر با توجه به تغییر جمعیت وهمچنین تغییر سیاست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شاهد رقابت دانشگاه ها می باشیم، درضمن دانشگاهی می تواند به حیات خود ادامه دهد که توانایی به دست آوردن بازار هدف را داشته باشد. و این مهم برطرف نمی شود مگر با دستیابی به جایگاه برند مناسب ومطلوب، که با شناسایی نقاط ضعف وقوت این نتیجه حاصل شد. نوآوری تمایز برند انگیزه ای را در دانشگاه ها ایجاد می کند که برای داشتن برند متمایز، به دنبال تولید خدمات نوآورانه با بهره گرفتن از روش های نوآورانه برود. در واقع تمایز برند، یک شروع استراتژیک برای حرکت به سمت نوآوری محسوب می شود.
۵-۳- پیشنهادات
به استناد پاسخ های ارائه شده توسط پاسخگویان و یافته های تحقیق می توان پیشنهادات ذیل را ارائه نمود.
۵-۳-۱- پیشنهادات حاصل از یافته های تحقیق
با توجه به یافته های تحقیق شاخص های عملکرد دانشگاه وجایگاه برند دانشگاه آزاد اسلامی در مقایسه با دانشگاه دولتی باید تغییر پیدا کند وپیشنهاد می گردد با عنایت به تغییر سیاست های جمعیتی وکم شدن حجم دانشجو رسالت دانشگاه به سمت دانشگاه های برتر پیش رود، واز دانشگاه های پولی دست برداشته شود.
با توجه به یافته های تحقیق در فرضیه اول مبنی بر مهارت های پژوهشی اعضاء هیئت علمی وجایگاه برند دانشگاه آزاد اسلامی در مقایسه با دانشگاه دولتی پیشنهاد می شود سطح علمی وکارآیی پژوهش های دانشگاه آزاد را بالا تر برده وسطح اجرایی گردیدن تحقیقات وپژوهش ها را دردانشگاه ها بالا ببریم.
در فرضیه مربوط به مهارت های ارتباطی، مهارت های کارآفرینی، مهارت های آموزشی ومهارت های تسلط به زبان خارجی اعضاء هیات علمی وجایگاه برند دانشگاه آزاد اسلامی در مقایسه با دانشگاه دولتی پیشنهاد می گردد با توجه به یافته های تحقیق و نظر به اینکه این فرضیات اختلاف معنا داری با یکدیگر ندارند؛ ضریب امنیت شغلی هیئت علمی دانشگاه آزاد ارتقاءیافته و همچنین استفاده از اساتید داخلی می تواند تاثیر به سزایی در پیشبرد جایگاه تصویر ذهنی دانشگاه داشته باشد.
با توجه به یافته های حاصل از مهارت های تدریس اعضاء هیئت علمی وجایگاه برند دانشگاه آزاد اسلامی در مقایسه با دانشگاه دولتی پیشنهاد می گردد جهت تمایز خدمات وارتقاء سطح جایگاه برند دانشگاه نحوه تدریس هیئت علمی به روز گردیده واز امکانات روز آموزشی دنیا جهت تمایز برند دانشگاه استفاده گردد، همچنین در بکارگیری اساتید مجرب وآموزش های لازم به آنان مبادرت گردد.
مهارت های تخصص گرایی (حرفه ایی شدن) اعضاء هیئت علمی ودانشجویان وجایگاه برند دانشگاه آزاد اسلامی در مقایسه با دانشگاه دولتی دارای اختلاف معنا داری می باشد و این نشان می دهد در دانشگاه های دولتی به این مهارت اهمیت بیشتری داده می شود، لذا پیشنهاد می گردد با ایجاد ورشد علوم تخصصی در بین دانشجویان وهمچنین آموزش های تخصصی می توان جایگاه برند دانشگاه را در تمایز برند تثبیت نمود.
پیشنهاد می گردد زمینه های اشتهار شغلی و سرآمد شدن دانشجویان و فارغ التحصیلان مورد بررسی، قرار گیرد و به ترویج و تقویت توانمندی های تخصصی افراد توجه بیشتری مبذول گردد.
با توجه به یافته های تحقیق در فرضیه مهارت های آموزشی پیشنهاد می گردد، کمیته ای تشکیل تا علل مربوط به کاهش و افت توانمندی های افراد طی سالهای اخیر مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
کمیته مذکور از مشاوره افراد و فارغ التحصیلان سنوات قبل به منظور بررسی علل افت دستاوردهای آموزشی دانشگاه ها سنوات اخیر بهره جوئی لازم را بعمل آورد.
با توجه به یافته های تحقیق در فرضیه مهارت های اجرائی اعضاء هیئت علمی و دانشجویان و جایگاه برند دانشگاه پیشنهاد می گردد در واگذاری مشاغل اجرائی در دانشگاه وهمچنین اعضاء هیئت علمی ومدرسین وضعیت تحصیلی افراد نیز مد نظر قرارگیرد.
پیشنهاد می گردد عمده ترین عوامل مربوط به ترغیب دانشجویان جهت انتخاب دانشگاه برند بررسی و مواردی که مرتبط با سازمان و اساتید آن می باشد مرتفع گردد.
پیشنهاد می گردد فرصت های مطالعاتی داخل و خارج از کشور برای تقویت مهارت های آموزشی، پژوهشی، تخصصی اعضاء هیئت علمی ودانشجویان مهیا گردد یا شرایط استفاده از آن تسهیل گردد.
پیشنهاد می گردد زمینه های مساعدتری جهت بهر ه جوئی از توان اجرائی اعضاء هیئت علمی، دانشجویان و فارغ التحصیلان در مشاغل و مناصب اجرائی مهیا گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:04:00 ق.ظ ]




 

بنازم به عشق و به آن شوکتت

 

 

 

به آن سرسپرده ره دولتت

 

 

 

تو شاهی،ولی بنده پرور ترین

 

 

 

نظر کن امیرم،تو براین اسیر
دانلود پایان نامه

 

 

 

ولی امر و رهبر که جانان تویی

 

 

 

معظم شه ملک ایران تویی

 

 

 

چو باشد به تزویر ره عابدان

 

 

 

دلم خوش که سلطان ایران تویی

 

 

 

(همان: ۷۵)
فصل پنجم
نتایج تحقیق
نتیجه گیری
پس از بررسی اشعار دو شاعر معاصر محمد مهدی جواهری شاعر معاصر عراقی و مهدی اخوان ثالث و مقایسه سروده های این دو شاعر برجسته در زمینه مضامین مشترک اجتماعی، نتایج زیر نیز به دست آمد.
شعر معاصر فارسی و عربی در دوره معاصر با تحولات عمده ای هم درمضمون و اغراض و هم در ساختار مواجه بود که نزدیک شدن شعر به فضای جامعه و پرداختن به موضوعات اجتماعی و مشکلات مردم، نمود بارز این تحول در اغراض و موضوعات شعری نزد شاعران فارسی و عربی به شمار می آید.
جواهری و مهدی اخوان ثالث به عنوان دو شاعر برجسته معاصر ایران و عراق مضامین اجتماعی را بخشی از درون مایه شعر خویش قرار دادند و تلاش کردند تا همراه و همگام با شاعران عصر خویش در این تحول سهیم باشند.
بررسی مضامین شعری این دو شاعر نشان می دهد که، عشق و علاقه به زادگاه، قهرمان پروری، ظلم ستیزی و دعوت به قیام و انقلاب از مضامین اجتماعی مورد توجه هر دو شاعر می باشد.
میان جواهری شاعر معاصر عراقی و مهدی اخوان مضامین مشترک اجتماعی در شعر وجود دارد.
محمد مهدی که از خانواده ای دینی (خاندان شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام) برآمده و در محیطی شیعی پرورش یافته بود، زمانی که ستم انگلیس نسبت به مردم عراق و اشغال سرزمین عزیز خود را به دست استعمارگر پیر دید، در شعرش سخت بر آن شورید. از این رو با بهره گرفتن از سلاح شعر، پرچمدار آزادی و مبارزه در کنار ملت عراق گردید که جسورانه و شجاعانه بر ضد زورگویی حاکمان، وارد آوردگاه مبارزات ملی میهنی شد.
محمد مهدی جواهری از شاعران برجسته کشور عراق است. کسی که بیشتر اشعارش را به مفاهیم سیاسی و اجتمـــاعی اختصاص داده است. وی توانست بیش از نیم سده، گرایش خود را به سرودن اشعار میهنی حفظ کند. اگر چه بیشتر اشعار جواهری، دربردارنده جنبش‌ها و قهرمانی‌های کشور عراق است، نباید از نظر دور داشت که وی هیچ‌گاه خود را محدود به کشورش نکرده است. بنابراین، دیدگاه ظلم ستیزی جواهری، تنها منحصر به عراق نمی‌شود و جهـان اسلام را نیز دربرمی‌گیرد. در واقع اشعار او بیانگر هویت ملـی اسلام و اعـراب است. او با تکیه بر اصـل اسلام، یکپارچــگی را در دستور کار خود قرارداد و خواستار همبستگی جهان اسلام گردید.
در مقایسه اشعار اجتماعی مهدی اخوان و مهدی جواهری می توان گفت که مهم ترین وجه مشترک این دو شعر این است که هر دو دارای بار اجتماعی یا همان جهت گیری اجتماعی هستند. در بنیاد، اعتبار جواهری و اخوان بیشتر به دیدگاه اجتماعی آن هاست، البته جواهری گرایش های اجتماعی ـ سیاسی نقد گونه نیز در شعر خود ابراز نموده است. اما زود آشکار می شود که مسئله آن ها یک مسئله جمعی و احساس آن ها یک احساس مشترک است.
البته ممکن است این گرایش و ویژگی برای بسیاری جذابیتی نداشته باشد یا این که به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی، این رویکرد محبوبیت خود را از دست بدهد، چنان که در برهه ای از دوران ما، با افزایش گرایش های عرفانی توجه به اشعار سپهری بیشتر شد که شاید بتوان آن را نشانه سرخوردگی مردم از «گفتمان های اجتماعی» یا نشانه فقدان چنین گفتمانی دانست. وقتی که ما برای نمونه مهدی اخوان را با جواهری مقایسه می کنیم می بینیم آن چه که آن ها را بیش از هر چیز از یکدیگر متمایز می کند و به شخصیت هنری آن ها شکل می دهد رویکردی است که آن ها به جهان و به زندگی دارند.
حال ممکن است چنان یکی را بر دیگری ترجیح دهیم که آن دو را قابل مقایسه ندانیم یا این که کار هر دو را بخشی از ادبیات بدانیم که مکمل یکدیگرند.اما تفاوت ها: در شعر جواهری گاه تعقیدها (پیچیدگی ها)ی معنایی وجود دارد که از پیچیدگی زبانی شعر وی ناشی می شود و این مسئله دریافت ها را از شعر او متفاوت می کند.
جواهری با حذف هایی از این دست، دست به زیبایی آفرینی و ساختار شکنی زده است اما در این جا ممکن است به نظر برسد که گویا چیزی کم است و حذف چندان به جایی نبوده است؛ همچنین ممکن است به نظر برسد که بخش دوم شعر که شاعر وضعیت زندگی و محیط خود را به گونه ای نمادین توصیف می کند یک جمله خیلی طولانی است، اما از منظری دیگر این پیچیدگی های بیرونی می تواند به متانت و استحکام درونی شعر کمک کرده باشد. یعنی آن چه در ظاهر نقص به شمار می رود در واقع یک حسن بزرگ باشد.
اخوان قصد مضمون پروری یا زبان بازی نداشته است. شعرهای خوب اخوان به قول خودش «قصه درد است/ شعر نیست» یا دست کم این که مضمون گرایی و فرمالیسم محض نیست. اگر همین شعر قاصدک را بررسی کنیم می بینیم که هر مصراع آن پر است از آرایه های لفظی و معنوی و او در آوردن قافیه و ردیف بی اندازه راحت است.
در واقع «من فردی» دو شاعر به «من اجتماعی» تبدیل شده است و این فرایند مهم ترین حادثه ای است که ممکن است در زندگی هنری یک هنرمند رخ دهد. جواهری و اخوان بدون تردید از شاعران بزرگ اجتماعی دوران معاصر به شمار می روند. صدای آن ها صدای مردم و غم وشادی آنهاست.
در عین حال با همه توجهی که اخوان به زبان دارد خواننده در می یابد که برای اخوان امر دیگری اصالت دارد. برخلاف اخوان، جواهری هم به سنت های کهن زبانی متکی است و هم بر تصاویر واقعیت های جامعه وقت عراق متکی است، تصاویری که فضایی شگفت انگیز ایجاد می کنند و منحصر به فرد هستند.
اشعار سیاسی، یکی از نیرومندترین و زنده‌ترین مضامین شعر معاصر در جهان عرب و بویژه عراق به شمار می‌رود. این اشعار، در پی افزایش ستم و بیداد کشورهای استعماری و حکومتهای وابسته به آنها پدید آمد و آیینه تمام نمای درد و رنج و پایداری و پیکار توده‌های مردم در راه دستیابی به استقلال و آزادی است.
مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درون‌مایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درون‌مایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند. به گفته برخی از منتقدین، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به‌جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده و در این راه، گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده است. در واقع اخوان ثالث شعر را چنین تعریف می‌کند: شعر محصول بی‌تابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد.
جواهری نیز یکی از شاعران کلاسیک نو بوده که سراسر قرن بیستم را با همه‌ی حوادث کوچک و بزرگ سیاسی آن در عراق و جهان عرب به چشم دید. دیوان پرحجم جواهری سرشار از اشعار سیاسی است، و مهمترین مضامین این اشعار را اندیشه‌های سوسیالیستی و کمونیستی، وطن، و مسأله فلسطین تشکیل می‌دهند. هر چند جواهری از سرزمین عراق برخاسته است، اما شعر او از مرزهای عراق فراتر رفت و در وطنی بزرگتر، یعنی جهان عرب نیز طنین‌انداز شد. راز تأثیرگذاری این اشعار سیاسی، در مضامین انسانی و ظلم‌ستیزی آشکار آن، و همچنین در ویژگیهای فنی این سروده‌ها نهفته است. جواهری با بهره گرفتن از واژگان محکم، ساختار متین و استوار، تصویرهای روشن و زنده و موسیقی روان و تأثیرگذار توانست قالب کلاسیک را به بهترین شکل ممکن برای بیان مسائل و موضوعات سیاسی معاصر بکار گیرد. چنانکه قصاید سیاسی او توانست همزمان تحسین سنت‌گرایان و نوگرایان را در میان ادیبان و عامه‌ی مردم برانگیزد. این پژوهش، تلاشی است در جهت آشنایی بیشتر با مهمترین مضامین سیاسی در قصاید جواهری، و شناختن مهمترین ویژگیهای فنی این سروده‌های ماندگار.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:04:00 ق.ظ ]




اغنای مشتری، کنترل تغییر و عدم قطعیت، بالا بردن توانایی منابع انسانی و مشارکت برای رقابت
پایان نامه
سوافورد و دیگران چابکی زنجیره تامین را قابلیت زنجیره تامین در انطباق با پاسخگویی سریع به محیطی متغیر در بازار تعریف نموده اند.چهارچوب در نظر گرفته توسط سوافورد و دیگران، رویکردی فرایند محور نسبت به زنجیره تامین سازمان را دارد که از فرایندهای کلیدی منبع یابی، تدارکات ساخت و توزیع و لجستیک تشکیل شده است.
کریستوفر معتقد است که یک زنجیره تامین چابک باید ویژگیهای متمایز کننده ای را دارا باشد.
به این ترتیب چابکی را می توان «مفهوم مدیریتی در رابطه با پاسخگویی به بازارهای متلاطم و پویا و تقاضاهای مشتریان» توصیف کرد.در واقع چابکی نه تنها در رابطه با پاسخگویی به مشتری است که با بهره برداری و کسب مزیت از تغییرات نیز مرتبط می باشد.برای پاسخگویی شرکتها باید در چندین حوزه مثل توسعه محصولات، ساخت و لجستیک دارای قابلیت‌های منعطف باشد.
زنجیره تامین چابک شامل شرکتهایی می شود که از نظر قانونی از یکدیگر جدا هستند ولی از نظر عملیاتی به یکدیگر وابسته اند.از جمله این شرکتها، تامین کنندگان، طراحان، تولیدکنندگان و مراکز توزیع را می توان نام برد.این شرکتها توسط جریان رو به جلو ی مواد و جریان بازخوردی اطلاعات به یکدیگر پیوند می یابند.زنجیره تامین چابک بر ارتقای انطباق پذیری و انعطاف پذیری تاکید دارد و دارای قابلیت پاسخگویی و عکس العمل سریع و موثر به بازارهای متغیر است.
زنجیره تامین چابک ساختار سازمانی خطی و سنتی را کنار می گذارد و با بهره گرفتن از تکنولوژی شبکه ای، گروهی از بنگاهها را شکل می دهد.با این کار فاصله زمانی تحویل به بازار کاهش می یابد.
چابکی زنجیره تامین سازمان، امکان ایجاد موقعیتی رقابتی تر برای بنگاه را به وجود می آورد و از همین رو آن را قادر می سازد با سرعت بیشتر و اثربخش تر به تغییرات بازار و سایر عدم قطعیتها واکنش نشان دهد.به علاوه بنگاههایی که دارای فرایند زنجیره های تامین چابک هستند نسبت به بازار حساس تر بوده، قابلیت بیشتری برای همساز کردن عرضه و تقاضا دارند و قادر به رسیدن به چرخه های زمانی کوتاه نیز می باشد.با در نظر داشتن این امر که چابکی در زنجیره تامین سازمان مستقیما بر تولید محصولاتی نوآورانه و تحویل آنها به مشتریان اثر می گذارد، می توان به این نتیجه رسید که چابکی زنجیره تامین عاملی حیاتی است که بر رقابت پذیری کل موثر می باشد.( سوافورد و دیگران، ۲۰۰۶ )
شاید یکی از دلایل انتخاب چابکی در زنجیره تامین نقشی است که این موضوع در پیشبرد استراتژی های تامین و تحقق اهداف آن ایفا می نماید.مفهوم چابکی در مدیریت زنجیره تامین به توانایی در پاسخگویی تاکید دارد. ادبیات موجود در زمینه چابکی از آن به عنوان یک مفهوم کلی یاد می کند که اغلب تنها با تولید در ارتباط است.زنجیره تامین زمینه ای کاربردی را برای ارزیابی قابلیت‌های چابکی فراهم می آورد.(ون هوک[۳۳] و دیگران ،۲۰۰۱ )
ارکان اصلی رویکرد چابکی خیلی شبیه به ارکان زنجیره تامین چابک می باشد.چابکی در پاسخگویی به مشتری، افراد و اطلاعات، همکاری درون شرکتی و بین شرکتی و آماده سازی یک شرکت برای تغییر خلاصه می شود.یک زنجیره تامین چابک به معنای واقعی لازم است ویژگیهای متمایزی هم چون حساسیت نسبت به تغییرات بازار، حضور مجازی، یکپارچگی در فرایند و شبکه ای بودن را داشته باشد.
پیشرفت های موازی در چابکی و مدیریت زنجیره تامین منجر به پیدایش زنجیره تامین چابک گردید.(کریستوفر، ۲۰۰۰) تاکنون چابکی به عنوان یک استراتژی موثر برای رشد شرکتها و اساس بقا در محیط های تجاری مورد پذیرش صاحبنظران قرار گرفته است.ایجاد زنجیره تامین چابک به گامی موثر در لجستیک و پشتیبانی شرکتها تبدیل شده است.(اسماعیل و شریفی[۳۴]، ۲۰۰۶)
یکی دیگر از دلایل انتخاب چابکی، مقایسه آن با مقوله ناب بودن و ویژگی های خاص این مقوله است.زنجیره تامین ناب وابسته به قابلیت پیش بینی اوضاع بازار است در حالیکه زنجیره تامین چابک در بازارهای متلاطم و غیرقابل پیش بینی به جلب رضایت مشتری و رقابت با تولیدکنندگان می پردازد.تعداد مورد نیاز از یک محصول برای تولید در دوره های مشخص بر اساس تقاضای مشتریان در زنجیره تامین ناب مشخص است، محصولات از تنوع پایینی برخوردارند، چرخه عمر محصول طولانی است و مشتری تنها به قیمت توجه دارد.در حالیکه در بازارهای متغیر امروزی زنجیره تامین چابک به دلیل امکان تنوع محصولات با چرخه عمر کوتاه و لزوم دسترسی به محصولات در اسرع وقت اهمیت خاصی دارد.در این زنجیره، سرعت تغییر در بازار و نیاز مشتری زیاد و طبیعتا قیمت محصولات نیز بالا است.طراحی و تولید لباس های مد روز را می توان از محصولات تولیدی نیازمند به زنجیره تامین چابک نام برد.در این زنجیره، مشتری مایل است به جای ماه ها انتظار برای ورود یک نوع لباس از کشورهای صادر کننده، طرح مورد نظر خود را تا قبل از منسوخ شدن خریداری و استفاده نماید.طبیعی است فضای رقابتی بازار منجر به تنوع محصول و پیدایش محصولات جدیدتر در هر زمان می گردد و نیاز به عکس العمل مناسب و سریع را تشدید می نماید.در چنین شرایطی پای زنجیره تامین چابک به عنوان راهکار مناسب برای بقا در محیط های تجاری به میان می آید.(کریستوفر و تویل، ۲۰۰۰)

۲-۶-۴- بسترسازی چابکی در میان زنجیره تامین

یک زنجیره تامین برای دست یابی به چابکی، باید تعدادی از ویژگی های متمایز را داشته باشد.ارکان و توانمند سازی های اصلی زنجیره تامین چابک به چهار دسته تقسیم بندی می شود:
روابط همکارانه در شبکه ها : این راهبرد زنجیره تامین عبارت است از توانایی جذب خریداران و تامین کنندگان برای کار به صورت مشارکتی و توسعه مشترک محصولات و سیستم های اطلاعاتی
یکپارچگی فرایند : یکپارچگی در فرایند بدین معنا است که زنجیره تامین هسته ای از شرکا است که به یک شبکه متصل می شوند و با انجام فعالیت های مشخص، هدف خاصی را به طور مشترک دنبال می کنند.
یکپارچگی اطلاعات : این مورد به عنوان زیر بنای زنجیره تامین، توانایی استفاده از فناوری اطلاعات برای تسهیم داده ها میان خریداران و تامین کنندگان و در نتیجه ایجاد یک زنجیره تامین مجازی موثر را در برمی گیرد.لازم به ذکر است زنجیره تامین مجازی مبتنی بر اطلاعات است نه مبتنی بر موجودی انبار.
حساسیت نسبت به مشتری : این مورد به عنوان اساس و محور زنجیره تامین، توانایی ادراک، شناخت و پاسخگویی به نیازهای جاری مشتریان و نیز تغییر و عدم اطمینان را شامل می شود.(کریستوفر و دیگران ،۲۰۰۴ , پاور و سوهال[۳۵]، ۲۰۰۳)

۲-۶-۵- چارچوب مفهومی زنجیره تامین چابک

پیشرفت‌های موازی در حوزه‌های چابکی و مدیریت زنجیره تأمین منجر به معرفی یک زنجیره ی تامین چابک شده است. درحالی‌که چابکی به شکل گسترده ای به عنوان یک استراتژی برنده برای رشد مورد پذیرش قرار گرفته است ، حتی به عنوان مبنایی برای بقا در بعضی از محیط‌های کسب و کار خاص تلقی شده و ایده ایجاد زنجیره ی تأمین چابک به عنوان یک گام منطقی برای سازمان‌ها مطرح شده است (اسماعیل و شریفی،۲۰۰۶ ) چابکی در یک زنجیره تامین با توجه به نظریه اسماعیل و شریفی(۲۰۰۶)، عبارت است از توانایی کل زنجیره تأمین و اعضای آن برای هماهنگی سریع با شبکه‌ها و عملیات مربوط برای انطباق با الزامات و نیازمندی‌های متلاطم و پویای مشتریان . عمده‌ترین تمرکز بر اجرای فعالیت‌های کسب و کار در ساختارهای شبکه‌ای و با در نظر گرفتن سطح کافی از چابکی برای پاسخ‌گویی به تغییرات به شکلی است که به صورت کنشی (پیش دستانه) قادر به پیش‌بینی تغییرات بوده و فرصت‌های نوظهور را جستجو ‌کند.
براساس بررسی اجمالی بر ادبیات پژوهش موجود ،لین و همکارانش (۲۰۰۶) یک چهارچوب مفهومی از زنجیره تأمین چابک را طراحی ‌کردند که بسیاری از پیشنهادهای پژوهش‌های گذشته در آن گنجانده شده است.این مدل در شکل ۲-۶ نشان داده شده است .
محرک‌های چابکی : تغییرات در محیط کسب و کار
- بازار
- معیارهای رقابتی
- نیازمندی و الزامات مشتری
- نوآوری تکنولوژی
- فاکتورهای اجتماعی
تعیین سطح مورد نیاز چابکی
قابلیت‌های چابکی
- پاسخ‌گویی - شایستگی
- انعطاف‌پذیری - سرعت
توانا سازها و ستون‌های اصلی چابکی
- روابط مبتنی بر تشریک مساعی(استراتژی )
- یکپارچگی فرایندی (بنیادی )
- یکپارچگی اطلاعاتی (زیرساخت )
- حساسیت به مشتری و حساسیت به بازار (مکانیزم)
هدف زنجیری تأمین چابکی :
غنی سازی و راضی ساختن مشتریان
- هزینه
- زمان
- عملکرد
- پایداری
شکل۲-۶ چارچوب مفهومی زنجیره ی تأمین چابک( لین و همکارانش ۲۰۰۶)
هدف نهایی زنجیره تأمین چابک ، غنی‌سازی و ارضای مشتریان است. در چهارچوب لین و همکارانش (۲۰۰۶) ، اهداف ارضا شده مشتری از چهار منظر نشان داده شده است که شامل هزینه ، زمان ، عملکرد و ثبات و پایداری است. عمده‌ترین نیروی پیش‌برنده چابکی نیروی تغییر است . محرک‌های چابکی عبارتند از تغییرات یا فشارهای محیط کسب و کار که سازمان‌ها را مجبور می‌کنند در پی روش‌های جدیدی از کسب و کار باشند که از این طریق بتوانند مزیت رقابتی خود را حفظ کنند . محرک‌های تغییر نقطه آغاز این کار مفهومی محسوب می‌شود . محرک‌های طبیعی را می‌توان با پنج عنصر توصیف نمود(ژانک و شریفی،۲۰۰۰) :
- تغییرات در بازار مانند رشد بازارهای تخصصی ، افزایش نرخ رشد در مدل‌های محصول ، کوتاه شدن سیکل عمرمحصول
- تغییرات در نیازمندی‌ها و خواسته‌های مشتری مانند تقاضا برای سفارشی شدن محصولات و خدمات ، زمان تحویل سریع‌تر و کوتاه‌تر شدن زمان طراحی تا تحویل محصول به بازار و افزایش انتظارات کیفی
- تغییر در معیارهای رقابتی مانند شکل‌گیری سازمان‌های جدید ، روش‌های همکاری (به‌طور مثال افزایش فشارهای مربوط به بهای تمام شده ،افزایش نرخ نوآوری، افزایش فشار رقابت جهانی بازار )
- تغییرات تکنولوژی مانند محصولات جدید مواد، روش‌های تولید ، ابزارهای طراحی به‌طور مثال معرفی امکانات تولیدی کاراتر ، سریع‌تر و اقتصادی تر،معرفی تکنولوژی‌های جدید نرم‌افزاری و معرفی مواد اولیه جدید .
- تغییر در ساختارهای اجتماعی مانند رفاه مردم و استاندارد زندگی ، سیاست ، قوانین (به‌طور مثال فشارهای مربوط به محیط زیست ، تغییرات قراردادهای اجتماعی ، انتظارات نیروی کار ، انتظارات مربوط به محیط کار و مشکلات فرهنگی ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:03:00 ق.ظ ]




دفتر مدیریت پروژه به ‌عنوان مدیر
در این حالت دفتر مدیریت پروژه به عنوان نمایده مدیریت ارشد عمل می‌کند. مجوز مدیریت پرتفولیو را به نمایندگی از مدیران ارشد داراست و علاوه بر مسئولیت‌های تعریف شده در دو نقش قبلی، مسئول تهیه برنامه جامع و برنامه منابع نیز می‌باشد.
۲-۲-۷-۲- گروه‌بندی کوین دسوزا و روبرتو اواریستو
کوین دسوزا و روبرتو اواریستو در سال ۲۰۰۶، دفاتر مدیریت پروژه را از دیدگاه الگوهای مبتنی بر دانش[۹۱] به دو دسته تقسیم نمودند:
۱) اداری[۹۲]؛
۲) دانش‌محور[۹۳]؛
(Desouza, K.C., Evaristo, J.R., 2006)
۲-۲-۷-۲-۱- الگوی دفتر مدیریت پروژه اداری
دفاتر مدیریت پروژه اداری، مدیران پروژه را با پشتیبانی اداری حمایت می‌نمایند. تمرکز این دفاتر، مدیریت اطلاعات پیرامون پروژه‌ها، فعالیت‌ها، منابع و موارد مشابه و گزارش چنین اطلاعاتی است. همان‌طور که از نام آن بر می‌آید، وظیفه‌ی آن پشتیبانی اداری است. مطابق جدول ۲-۲۲، این دفتر یک نوع با نام دفتر مدیریت پروژه اداری-پشتیبان دارد.
دفتر مدیریت پروژه اداری- پشتیبان
این الگو به عنوان یک دفتر مدیریت پروژه اداری- پشتیبان، یک وظیفه اولیه را از طریق بهبود وضعیت پروژه، شناسایی ریسک‌ها و پیامدهای بالقوه و نگهداری بایگانی پروژه انجام می‌دهد. در این سطح گزارشات پروژه ارسال می‌گردد، اما تلاشی جهت تأثیر بر آن‌ ها صورت نمی‌گیرد. بخش‌های وظیفه‌ای عمیقا در پروژه‌ها درگیر می‌شوند، به اخذ تصمیم ادامه می‌دهند، کارکنان خود را متعهد به موفقیت در کار می‌نمایند و در نهایت پاسخ‌گوی موفقیت پروژه می‌باشند. پشتیبان ذاتا یک مدل غیر‌فعال است و سرویس‌های مبتنی بر درخواست‌ها را تامین می کند. در این طرح سازمان‌ها در انطباق با متدلوژی مدیریت پروژه کند عمل می‌نمایند و در به‌ دست آوردن تمام منافع دفتر مدیریت پروژه شکست می‌خورند. به‌علاوه، این دفتر، هیچ نظارتی بر الگوهای مدیریت و انتخاب پروژه ندارد، لذا ارزیابی منافعی که حاصل می‌گردد مشکل است.
۲-۲-۷-۲-۲- الگوی دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور
دفاتر مدیریت پروژه دانش‌محور به عبارتی یک نقش فعال در مدیریت الگوهای برتر مدیریت پروژه، آموختن از پروژه‌ها (شکست و موفقیت) و بهبود بلوغ مدیریت پروژه در سازمان دارند. این دفاتر یک تلاش هدفمند به منظور توسعه و به‌کارگیری دانش جهت بهبود عملکرد می‌نمایند. دفاتر مدیریت پروژه دانش‌محور می‌توانند مدیران اطلاعات، مدیران دانش و مربیان باشند. بر این اساس سه الگوی دفاتر مدیریت پروژه دانش‌محور حاصل می‌گردد.
دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور - مدیریت اطلاعات
مدیر اطلاعات، اطلاعاتی را که جهت ارزیابی هدف استفاده می‌شود، ذخیره می کند. وظیفه‌ی آن پیگیری و گزارش پیشرفت پروژه‌ها و خدمات‌رسانی به عنوان منبع اطلاعات درباره‌ی پروژه‌ها و به‌روز رسانی وضعیت پکپارچه شده می‌باشد. این یک دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور با وظیفه اجرایی جزئی می‌باشد. با این حال یک گام رو به جلو محسوب می‌گردد. این دفتر توانایی اجرا ندارد، لذا بخش‌های وظیفه‌ای پاسخ‌گوی موفقیت پروژه می‌باشند.
دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور - مدیر دانش
مدیر دانش مخزن الگوهای برتر است، اما مسئولیت اجرایی ندارد. این الگو یک شالوده دانش است که مهارت‌های پروژه، ارشاد و آموزش را میسر می‌سازد و به عنوان اعتبار سازمان نسبت به همه دانش مرتبط با مدیریت پروژه شناخته می‌شود. الگوی «دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور» سازمان را جهت بازنگری سبد پروژه‌ها و تمرکز روی روش‌های اجرای پروژه آماده می‌سازد و مرکز ثقل پاسخ‌گویی برای روش‌های اجرای موفقیت‌آمیز پروژه‌های معین است. مدیران پروژه ممکن است به این دفتر مدیریت پروژه گزارش ارسال نمایند (به طور مستمر یا در مدت اجرای پروژه)، اما این الگوی دفتر مدیریت پروژه تقریبا علاوه بر اعمال نفوذ در پروژه‌ها می‌تواند آن‌ ها را مدیریت نیز نماید. فرق اساسی بین الگوی مدیر اطلاعات و مدیر دانش در این است که یک دفتر مدیریت پروژه مدیر اطلاعات عمدتاً بر جمع‌ آوری و مدیریت اطلاعات درباره پروژه‌ها تمرکز دارد. درحالی‌که یک دفتر مدیریت پروژه مدیر دانش مسئول جمع‌ آوری و مدیریت الگوهای برتر و چشم‌اندازهاست.
پایان نامه - مقاله - پروژه
دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور - مربی
مربی مرسوم‌ترین الگوی دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور است و جایگاه الگوی برتر و بیان دانش مدیریت پروژه در سازمان. همچنین یک مجری جهت ضمانت انجام الگوهای برتری است که جهت شکل‌گیری تلاش‌های آینده مدیریت پروژه استفاده می‌شوند. مربی بهبود متمرکز را کنترل می‌کند و یک مرکز عالی پاسخ‌گویی اجرای برتر پروژه‌ها در سازمان است. بنابراین یک عامل نیرومند تغییر‌دهنده است که هدف آن چیره شدن بر موانع و هموار ساختن راهی برای مدل جدید مدیریت پروژه است.
۲-۲-۷-۲-۳- تفاوت‌های الگوهای مبتنی بر دانش دفاتر مدیریت پروژه

دفتر مدیریت پروژه اداری دارای اختیار کم می‌باشد؛ در حالی‌که دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور قدرت بیشتری به منظور راهنمایی و تعیین الگوهای برتر مدیریت پروژه دارد. لذا چارچوب فناوری این دفاتر متفاوت خواهد بود؛
دفتر مدیریت پروژه اداری به لحاظ خدمات‌رسانی کمتر دارای ساختاری ساده می‌باشد؛ در حالی که دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور چارچوب پیچیده‌تری را دارا می‌باشد که به طور مؤثر و آشکار، مفهوم دانش پروژه را تسخیر نموده و یک شالوده کامل دانش را به منظور انتقال و استفاده مجدد فراگیر دانش به تمام تیم‌های پروژه فراهم می‌آورد؛
دفتر مدیریت پروژه اداری مسئول آموزش نمی‌باشد؛ در حالی‌که دفتر مدیریت پروژه دانش‌محور یک نقش محوری را در این مورد بازی می‌کند؛
دفاتر پروژه دانش‌محور برای سازمان‌هایی که الگوهای کامل[۹۴] مدیر پروژه را گسترش داده‌اند، مناسب می‌باشد. این امر سبب ایجاد فرصت برای خلاقیت مدیران پروژه در زمان استمرار دفتر مدیریت پروژه می‌شود؛
تعداد پرسنل و مهارت‌های دفتر مدیریت پروژه به نقش دفتر در سازمان بستگی دارد. برای مثال در مدلی که دفتر فقط نقش مرکز اطلاعات را دارد، ممکن است کارشناسان متدلوژی یا مسئول آرشیو پروژه کافی باشد ولی در مدل‌های پیچیده‌تر مدیران پروژه و کارکنان اداری نیز اضافه می‌شوند؛
دفاتر مدیریت پروژه اداری عموما اسناد و اخبار پروژه، دروس آموخته و الگوهای برتر را منتشر می‌نمایند، اما مفهوم دانش از پروژه‌ها در این نوع از دفتر جهت تسخیر مشکل است؛
دفاتر مدیریت پروژه دانش‌محور با ایجاد اجتماعات همکار برای مدیران پروژه جهت تسهیم دانش و آموخته‌هایی که ممکن است گردآوری و مستندسازی آن‌ ها از طریق ساز و کارهای مرسوم مشکل باشد، به آن‌ ها کمک می کند. همپوشانی مفاهیم مدیریت پروژه و مدیریت دانش منجر به ایجاد یک چارچوب مطالعاتی دانش‌محور می‌شود که امکان تسهیم دانش پروژه و دروس آموخته را فراهم می‌آورد و سبب انتشار عقاید می‌شود. بنابراین دفاتر مدیریت پروژه مبتنی بر دانش، درگیری گسترده‌تر سازمانی را ترفیع می‌دهند و سبب پشتیبانی و تسهیل مالکیت دانش مدیریت پروژه می‌شوند.
۲-۲-۷-۲-۴- وظایف دفاتر مدیریت پروژه دانش‌محور

مدیران اطلاعات مسئول ایجاد یک گستره وسیع جهت آموزش فرد درباره پروژه‌ها و الگوی مدیریت پروژه هستند؛
مدیران دانش مسئول اتصال فرد به تیم‌های آموزش پروژه و استقرار ارزیابی‌ها و استانداردها جهت ارزیابی نتایج پروژه هستند؛
مربیان یک گام از این فراتر نهاده، آن‌ ها تضمین می‌نمایند که فرد و تیم آموزش به وسیله یک انگیزه عالی از طریق الگوها و استانداردهای بهبودیافته مدیریت پروژه، به آموزش سازمانی مرتبط می‌شوند.
۲-۲-۸- دستاوردها و چالش‌های پیاده‌سازی دفتر مدیریت پروژه در سازمان
امروزه دفتر مدیریت پروژه تبدیل به جایگاه شناخته‌شده‌ای در سازمان‌های پروژه‌محور گردیده است و برای آن مأموریت‌های جدیدی به خصوص در زمینه برنامه‌ریزی استراتژیک و پشتیبانی از اهداف سازمانی در نظر گرفته شده است. تحقیقات انجام شده بر روی ۹۶ سازمان نشان داده است که دستاوردهای حاصل از پیاده‌سازی دفتر مدیریت پروژه در سازمان‌ها به شرح ذیل بوده است:
پشتیبانی از پیاده‌سازی رویه‌ها، فرایندها و اصول مدیریت پروژه در سازمان؛
ایجاد ساختار و ارتقاء محیطی که در آن فرایندها، روش‌ها و ابزارهای لازم برای توسعه سیستم مدیریت پروژه به صورت بهینه اعمال شده باشند و به صورت مستمر در محیط کسب و کار سازمان برای دستیابی به اهداف استراتژیک آن بهبود یافته باشد؛
استانداردسازی مهارت‌ها و الگوهای منظم مدیریت پروژه در سازمان، به صورت قابل اعتماد، مؤثر و پاسخگو.
(Dai and Wells, 2004)
به طور کلی شناسایی متغیرهایی که می‌توانند منجر به ایجاد چالش برای دفتر مدیریت پروژه گردند بسیار حیاتی است، در جدول ۲-۲۳ متغیرهای تأثیرگذار بر دفتر مدیریت پروژه به صورت دسته‌بندی‌ شده نشان داده شده است (Kwak and Dai, 2000).
جدول ۲-۲۳- متغیرهای چالش‌زا برای دفتر مدیریت پروژه (Kwak and Dai, 2000)

 

موضوع متغیرها
بافت[۹۵] - نیاز به وجود دفتر مدیریت پروژه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:03:00 ق.ظ ]




توسعه سیاسی از مفاهیمی است که بعد از جنگ جهانی دوم در ادبیات توسعه مطرح شده است و فرایندی است، که زمینه لازم را برای نهادینه کردن تشکل و مشارکت­های سیاسی فراهم می­ کند، که حاصل آن توانمندسازی یک نظام سیاسی است. توسعه سیاسی واژه‌ای جامعه شناختی است که از سوی مکاتب غربی به عنوان راهکاری برای کشورهای توسعه نیافته و جهان سومی ارائه گردیده است. توسعه به معنای بهبود و گسترش همه شرایط و جنبه‌های مادی و معنوی زندگی اجتماعی و یا فرایند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد جامعه می‌باشد. توسعه سیاسی در اصطلاح به معنای افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی، ترکیب مردمی بودن، آزادی و تغییرات اساسی در یک جامعه است (آقابخشی و افشاری­راد، ۱۳۷۹).
پایان نامه - مقاله - پروژه
توسعه سیاسی دارای مفهوم ثابتی نیست، عده‌ای توسعه را تنها یک تحول مربوط به دنیای غرب می‌دانند که از آن جا ریشه گرفته است؛ بنابراین، آن را الگوی مناسبی برای رهایی همه جوامع از فقر و مشکلات نمی‌دانند؛ عده‌ای دیگر توسعه را شرط بقای جامعه و حفظ استقلال آن می‌دانند؛ عده‌ای نیز اولویت را به ارزش‌ها و ایدئولوژی و عدالت اجتماعی داده و به دنبال آن، توسعه را مطرح می‌کنند و آن را برای خدمت به استقلال جامعه ضروری می‌دانند (قوام، ۱۳۷۹).
توسعه سیاسی یکی از شاخص‌های توسعه است، با هدف رسیدن به پیشرفت، صنعتی شدن، رفع فقر، رفع وابستگی، ایجاد تحولات ساختاری و اصلاحات در تمام بخش‌های جامعه و گذار از حالت نامطلوب زندگی گذشته به شرایط بهتر، توسعه سیاسی با برخی مفاهیم دیگر در ارتباط است، از جمله مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی، تبلیغات سیاسی، ارتباطات سیاسی و از همه مهمتر نوسازی، با این که نوسازی و توسعه گاهی مترادف به کار می‌روند، اما برخی از محققان، توسعه سیاسی را خیلی وسیع­تر از نوسازی سیاسی تلقی می‌کنند و معتقدند نوسازی سیاسی در بطن توسعه سیاسی است. نوسازی سیاسی را می‌توان فرایندی تلقی کرد که طی آن، نقش‌های کارکردی استراتژیک جامعه به سازندگی و تولید مبادرت می‌ورزند (مهدیخانی، ۱۳۸۰).
۲-۱-۴-۵- توسعه انسانی
بسیاری از صاحب­نظران بر این عقیده هستند که انسان نقطه آغازین و محور توسعه است. در واقع می‌توان گفت که نقش صنایع، سدها، ماشین­آلات که پیش­تر جایگاه زیادی در توسعه داشتند و در واقع بعد سخت افزاری توسعه می­باشد، کم­رنگ شده و آموزش و پرورش و بهداشت به همراه
مقوله­ هایی مانند جنسیت و محیط­زیست که بخش نرم­افزاری توسعه هستند، مورد توجه قرار گرفتند. توسعه انسانی اولین بار توسط تیاسن[۲۸] مطرح شد. هدف از این توسعه ایجاد محیطی توانمند برای مردم در برخوردار شدن از زندگی طولانی­تر، سالم و خلاق­تر است. توسعه انسانی دو وجه دارد: یکی ایجاد قابلیت ­های انسانی، مانند بهبود سلامت، دانش و مهارت است؛ دیگری استفاده افراد از قابلیت ­های کسب شده برای ایجاد فرصت­ها، مانند فعال بودن در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. توسعه انسانی طبق نظریه­ های نوین، نقش مهمی در رشد و توسعه اقتصادی دارد و توسعه اقتصادی بدون توسعه انسانی نمی­تواند به مسیر مطلوب برسد، به­ طوری که گفته شده آموزش و پرورش، افزایش مهارت و قابلیت­ها از الزامات توسعه اقتصادی هستند (فطرس و ترکمنی، ۱۳۹۱). توسعه انسانی می‌تواند به افزایش درآمد ملی کمک کند، افراد جامعه اگر سالم­تر، باسوادتر و دارای تغذیه بهتر باشند، بیشتر در فعالیت­های اقتصادی شرکت می­ کنند. توسعه انسانی قابلیت افراد را بالا می­برد. افزایش قابلیت افراد باعث افزایش فعالیت و بهره­وری بالاتر آنها می­ شود. در واقع توسعه انسانی مبتنی بر این ایده است که پیشرفت جوامع انسانی را نمی­ توان تنها با درآمد سرانه اندازه ­گیری کرد، بلکه لازمه دستیابی به زندگی بهتر علاوه بر داشتن درآمد، پرورش و بسط استعدادها و ظرفیت انسانی است. بنابراین، توسعه انسانی عبارت از فرایند بسط انتخاب­ها و ظرفیت­های انسانی است. در گزارش سازمان ملل توسعه انسانی روندی است که طی آن امکانات افراد بشر افزایش می­یابد، در این سه شاخص طول عمر، سطح دانش و سطح معاش به عنوان مهم­ترین شاخص­ های توسعه انسانی معرفی شدند. شاخص توسعه انسانی نتیجه کوششی به منظور تبدیل دیدگاه توسعه­ای تولیدمدار به دیدگاه توسعه­ای انسان‌مدار می­باشد (صادقی[۲۹] و همکاران، ۲۰۰۷).
۲-۱-۵- توسعه پایدار
اصطلاح توسعه پایدار را نخستین بار به طور رسمی گروهارلم برونتلند[۳۰] در سال ۱۹۸۷ میلادی در گزارش مشترک ما در کمیسیون جهانی محیط­زیست و توسعه[۳۱] مطرح کرد. واژه مذکور در مفهوم گسترده آن بدین معنی است: اداره و بهره ­برداری صحیح و کارا از منابع پایه، طبیعی و همچنین مالی و نیروی انسانی برای دستیابی به الگوی مصرف مطلوب که به کارگیری امکانات فنی و ساختار و تشکیلات مناسب برای رفع نیاز نسل امروز و آینده به طور مستمر و رضایت بخش امکان­ پذیر می­ شود (یاری حصاری و همکاران، ۱۳۹۰).
در برخی منابع واژه­ی پایدار بودن به حفظ کردن، ادامه دادن حیات و موجودیت، متوقف نشدن و قطع امید نکردن و امتداد یافتن معنا شده است. اگر پایداری فقط در چارچوب این معانی به کار برده شود، برای جامعه انسانی کاربردی نخواهد داشت. جامعه انسانی یک نظام سازگار پیچیده­ای است که درون نظام سازگار پیچیده­ دیگری یعنی محیط طبیعی جای گرفته است که برای حمایت و پشتیبانی بدان وابسته است. این نظام­ها در تعامل دو جانبه با یکدیگر بوده و در یک مسیر تکامل هماهنگی قرار دارند و هر یک شامل هزاران نظام فرعی­اند که در تعاملی دو جانبه و هماهنگ با یکدیگر رشد می­ کنند. بنابراین، تغییر و تکامل مداومی در جریان است. فزون بر آن، در صورتی که
نظام­ها بخواهند ماندگار و پایدار بمانند، می­بایست این توانایی را برای تغییر و تکامل حفظ کنند. با این نگرش، هدف پایداری به­گونه ­ای دقیق­تر، به هدفی از توسعه پایدار معنی و تفسیر می­ شود (بوسل[۳۲]، ۱۹۹۹). در واقع پایداری به عنوان وجه وصفی توسعه، وضعیتی است که در آن مطلوب بودن و امکانات موجود در طول زمان کاهش پیدا نمی­کند و از کلمه­ی Sustenere به معنای زنده نگهداشتن گرفته شده است که بر حمایت یا دوام بلند مدت تأکید می­ کند (زاهدی و نجفی، ۱۳۸۴). بنابراین،
توسعه پایدار را می­توان حالتی از تعادل و توازن بین ابعاد مختلف توسعه دانست (دانش­پور و مرادپور، ۱۳۸۶).
توسعه پایدار، فرآیندی جهت دستیابی به نگرش آینده­نگر و جامع و رضایت­مندی مستمر، از طریق شناخت روابط میان انسان­ها و محیط­زیست و میان اجزای محیط­زیست و مداخله­گری عقلانی جهت بهبود این روابط، به کارگیری تلفیقی تکنولوژی جدید، دانش بومی و تأکید بر حقوق آحاد بشر است (آزیری، ۱۳۸۷). توسعه پایدار سه بٌعد اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی را در بر
می­گیرد. این ابعاد دارای ساختاری مشخص و نظامی سلسله مراتبی هستند. بنابراین، توسعه پایدار تنها مبتنی بر سیاست­های محیطی نیست و بدون حل مسائل اجتماعی و اقتصادی، توسعه پایدار محقق نخواهد شد. همچنین این امر نیازمند دیدی کل­نگرانه در سیاست­های توسعه محیطی، اجتماعی و اقتصادی و یکپارچگی در این سه بٌعد است. بنابراین، در تبیین نظری مفهوم توسعه پایدار که بر تعامل ابعاد سه­گانه توسعه اقتصادی و اجتماعی و محیطی تأکید دارد، رویکردهایی چون حفاظت گرایی، محیط­گرایی و جامعه­گرایی شکل گرفته­اند. در توسعه اقتصادی هدف غایی رشد اقتصادی پایدار، به حداکثر رساندن منافع، حفاظت و بازیافت منابع، کاهش ضایعات و در توسعه اجتماعی رضایت­مندی از نیازها و افزایش خوداتکایی معنا یافته­اند (رودریگو[۳۳]، ۲۰۰۹). توسعه پایدار به استناد تعاریف برشمرده، فرایندی است که اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیست­محیطی جامعه را هرجا که ممکن است از طریق وضع سیاست­ها و انجام دادن اقدامات لازم و عملیات حمایتی با هم تلفیق می‌کند و هر جا که تلفیق امکان ندارد، به ایجاد رابطه مبادله بین آنها و بررسی و هماهنگی این مبادله­ها می‌پردازد. براین اساس، در توسعه پایدار سه دسته هدف و بر مبنای آنها سه محیط و سه بٌعد اصلی وجود دارد که عبارت­اند از محیط­های اقتصادی، اجتماعی، طبیعی و ابعاد اقتصادی، اجتماعی، و زیست محیطی در غالب مستندات. توسعه پایدار بر مبنای همین اهداف تعریف و ترسیم شده است و با تأکید بر این سه دسته هدف شمای توسعه پایدار را به صورت شکل ۲-۳ ترسیم کرده ­اند (زاهدی، ۱۳۸۹).
اهداف زیست محیطی محیطی
جهانی
اهداف اجتماعی
ملی
اهداف اقتصادی
محلی
شکل ۲-۳- توسعه پایدار از دید سازمان توسعه و همکاری­های اقتصادی (زاهدی، ۱۳۸۹).
همچنین با توجه به مباحث ذکر شده در مورد پایداری مفروضات اصلی توسعه پایدار را می­توان به شرح زیر عنوان کرد (زاهدی، ۱۳۸۹):
۱٫کنار گذاشتن تصور قدرتی انسان ۲٫ اکوسیستم بسیار مهم­تر از درک و تصور فعلی است ۳٫ عدالت و برابری۴٫ مشارکت و وفاق ۵٫ مردم محوری ۶٫ برنامه جامع و تلفیقی۷٫ نگاهی نظامند و کل­گرایانه ۸٫ انعطاف­پذیری ۹٫ استفاده عاقلانه از منابع و ۱۰٫ تفکر جهانی و عمل محلی.
۲-۱-۶- توسعه­نیافتگی
واژه توسعه­نیافته که در مورد بعضی کشورها و یا یک ناحیه به کار می‌رود مانند مفهوم توسعه، فرآیندی چند بٌعدی است و مشخصات آن عبارت است از، میزان بالای رشد جمعیت، پایین بودن سطح زندگی، غلبه بخش کشاورزی بر صنعت، ساختارهای سنّتی کشاورزی و ایلاتی، اختلافات قومی، سرمایه کم، فقدان پس‌انداز، اشتغال ناکافی، سوءتغذیه، وضع بد بهداشت و مسکن، ضعف قابلیت تولید یا بهره‌وری. توسعه­نیافتگی پدیده‌ای است که در بستر تاریخ شکل می‌گیرد؛ از این­رو، برای مطالعه و درک این پدیده، بررسی و تجزیه و تحلیل ریشه‌های تاریخی آن ضروری است. توسعه­نیافتگی تنها به معنای فقدان توسعه نیست و نیز پدیده‌ای نیست که زاده درون جامعه توسعه­نیافته باشد؛ بلکه در اثر ادغام اقتصادهای طبیعی در روند توسعه سرمایه‌داری در سطح جهانی به وجود آمده است (نراقی، ۱۳۷۲). تبدیل اقتصادهای طبیعی به اقتصادهای توسعه­نیافته، به دلیل توسعه سرمایه‌داری در مقیاس جهانی است. توسعه‌نیافتگی در اصل از رخنه شیوه سرمایه‌داری به سود یک اقلیت ممتاز سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به درون جوامعی ناشی می‌شود که بر اثر نظام‌های اجتماعی کم‌پیشرفته خویش، زنگ زده و فرسوده می‌باشند. توسعه­نیافتگی پدیده‌ای است که هم­زمان با گسترش استعمار ملل جهان سوم، توسط کشورهای پیشرفته صنعتی معاصر پا به عرصه وجود گذاشت. توسعه­نیافتگی را نمی‌توان به منزله مرحله­ ای از توسعه‌ توصیف کرد؛ چون روندی است که در تاریخ روابط اقتصادی کشورهای صنعتی و جوامع سنّتی پیدا شده است و پیش از توسعه سرمایه‌داری و استعمار، توسعه­نیافتگی و توسعه­یافتگی وجود نداشت؛ بلکه جوامع در مرحله‌ای از توسعه کم قرار داشتند (شایان­مهر، ۱۳۷۹). به بعضی از تعاریف توسعه­نیافتگی در زیر اشاره شده است، هرچند که در هر یک از صاحب‌‌‌نظران به جنبه‌ای از آن نظر دارند.
توسعه­نیافتگی وضعیتی است که به دلیل عدم هماهنگی بین عوامل اقتصادی و تکنولوژی کاربردی امکان استفاده همزمان از سرمایه و نیروی کار در جامعه میسر نیست (ازکیا و غفاری به نقل از فورتادو[۳۴]، ۱۳۸۶). مناطق توسعه­نیافته به جایی گفته می­ شود که از لحاظ استانداردها و شاخص­ های توسعه در سطح بسیار پایینی قرار دارند و مجموعه بی­شماری از شرایط نامطلوب برای کار کردن و زیستن وجود دارد، محصول، درآمد و سطح زندگی پایین است. توسعه‌نیافتگی حالت یا وضع توسعه اقتصادی در یک ناحیه یا کشور است که وسایل ضروری برای رشد اولیه را ندارد و نسبت بالایی از منابع آن باید به کارهای کشاورزی تخصیص یابد. مسأله اساسی در این مرحله از توسعه اقتصادی این است که حد بالایی از سطح قابل دست­یابی به مقدار تولید سرانه وجود ندارد. این محدودیت از این واقعیت برخاسته است که امکانات بالقوه ناشی از علم جدید و منابع، اساساً یا موجود نیستند و یا با قاعده و نظم به کار نمی‌افتند (نراقی، ۱۳۷۲).
نظریه‌پردازان توسعه، عوامل توسعه­نیافتگی را به دو دسته عوامل درونی و بیرونی تقسیم می‌کنند که عبارتند از (آقابخشی و افشاری­راد، ۱۳۷۹):
الف­- عومل درونی
۱- رشد بی‌رویه جمعیت؛
۲- محدودیت‌های نیروی انسانی ماهر؛
۳- محدودیت‌های ذاتی و ساختی؛
۴- موانع فرهنگی؛
۵- عدم کارایی در استفاده از کمک‌های تکنیکی کشورهای توسعه یافته؛
۶- بی‌توجهی به امر تحقیقات و پژوهش‌های علمی و تکنولوژیک؛
۷- کمبود امکانات مالی، سرمایه و تخصص؛
۸- عدم کار‌آیی دولت‌ها؛
ب­- عوامل بیرونی
۱-رابطه استعماری؛
۲-انقلاب صنعتی؛
۳-برخورد تاریخی؛
۴- تجارت جهانی.
۲-۲- آثار و پیامدهای توسعه روستایی
روستا بستر گسترده توسعه کشاورزی است. بنابراین، توسعه کشاورزی در روستا صورت می­گیرد. توسعه روستایی مفهومی زنده از توسعه در بخش­های اقتصاد روستایی است. از جمله عوامل مؤثر بر روند رشد اقتصادی یک کشور منابع طبیعی است، اما در روستاها منابع طبیعی به طور مطلوب مورد استفاده قرار نمی­گیرند. وجود منابع طبیعی و کشاورزی به معنی رشد و توسعه کشاورزی نیست بلکه چگونگی استفاده از بهره ­برداری تبدیل و فراوری آنها است. از این رو هرچند منابع طبیعی شرط مهمی برای توسعه کشاورزی است، اما فرایند بهره ­برداری از منابع طبیعی اهمیت زیادی دارد. منابع طبیعی در روستا وجود دارد. با توسعه روستایی بهره ­برداری از آنها انجام می­گیرد و موجب توسعه کشاورزی می­ شود (حقیقی، ۱۳۷۶).
۲-۲-۱- اشتغال
تاکنون راه­­حل­های متفاوتی برای مقابله با بیکاری و توسعه فعالیت­های شغلی ارائه شده است. صاحب­نظران بر این عقیده­اند که مشکلات شغلی به ویژه بیکاری در نواحی شهری ریشه در توسعه­نیافتگی روستایی دارد. بسیاری از برنامه­ ریزان بر این تصورند که با ایجاد برخی امکانات رفاهی و خدماتی در نواحی روستایی، ماندگاری جمعیت در روستا عملی شده و میل به مهاجرت کاهش می­یابد. در حالی که بهره­ گیری از خدمات برای کسب رفاه بیشتر، نیاز به سرمایه گذاری دارد. چنانچه شغل و درآمدی برای مکان زیستی ایجاد نشده باشد، جمعیت با مشکلی مضاعف مواجه شده و قدرت بهره‌گیری از خدمات را نخواهد داشت، بنابراین، آغازین هر حرکتی در محیط روستایی، برنامه­ ریزی برای ایجاد اشتغال و درآمد، به ویژه برای جوانان روستایی است که وارد بازار کار می­شوند و برای تأمین معاش خود در جریان زندگی باید شاغل شوند (مطیعی­لنگرودی و نجفی­کانی،۱۳۹۰). از آنجا که محدودیت امکانات اشتغال در روستاها از یک سو و توسعه خدمات و امکانات در نواحی شهری از سوی دیگر، سبب افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها گردیده است، همچنین با توجه به این­که کشاورزی از نظر ایجاد اشتغال جدید، قادر به پاسخ­گویی نیازهای شغلی جوانان روستایی نیست، ضرورت صنعتی شدن و توسعه روستاها می ­تواند به عنوان یکی از راه­ حل­های مناسب برای ایجاد اشتغال، افزایش درآمد روستاییان، جلوگیری از مهاجرت به شهرها و بالاخره توسعه صنعتی کشور محسوب شود (پوراحمد و همکاران، ۱۳۸۱).
نظریه صنعتی شدن و توسعه مناطق روستایی به­عنوان یک تسهیل کننده در جهت ایجاد اشتغال پایدار و به­عنوان آخرین چاره کار برای حل مشکل فقر مناطق روستایی، هم می ­تواند بخش بالقوه­ای در جهت حل مشکل بیکاری و هم عاملی تسکین کننده برای مناطق محروم روستایی محسوب ­شود (سامال[۳۵]، ۱۹۹۷). این دیدگاه معتقد است صنعتی شدن و توسعه روستا و گسترش فعالیت­های غیر کشاورزی عاملی مهم در افزایش رفاه و تأمین کالاها و خدمات ضروری برای خانواده­های فقیر روستایی است (طاهرخانی، ۱۳۸۰). همچنین صنعتی کردن روستا و توسعه­روستایی به استقرار صنعت در مراکز روستایی اشاره دارد و باعث ایجاد اشتغال غیر کشاورزی، کمک به جلوگیری از جریان مهاجرت به مراکز شهری، تقویت پایه­ های اقتصادی مراکز روستایی، استفاده کامل از مهارت­ های موجود در ناحیه، فراوری تولید کشاورزی محلی و تهیه نهاده­های اساسی و کالاهای مصرفی برای کشاورزان و دیگر افراد محلی می­ شود (سرورامینی و همکاران، ۱۳۸۹).
با عنایت به این امر مهم، در دهه اخیر توسعه روستاها استقرار صنایع در روستا در قالب شهرک­ها و نواحی صنعتی در دستور کار مسؤلان و برنامه­ ریزان کشور قرار گرفته است (مطیعی­لنگرودی و نجفی کانی، ۱۳۹۰). در همین اثنا، ایجاد و توسعه شهرک­های صنعتی در نواحی روستایی می ­تواند در تعدیل مشکلات و تأمین اشتغال و درآمد برای روستاییان بدون عوامل تولید بسیار مؤثر باشد. در حال حاضر که تأمین اشتغال در نواحی روستایی از طریق بخش کشاورزی به دلیل کمبود عوامل تولید آب و خاک با مشکل روبرو است و این کمبود عامل مهاجرت­های بی رویه روستایی گردیده است. توجه به توان روستایی صنایع، برای کارآیی محیط روستا بسیار مؤثر است، زیرا توسعه روستایی صرفاً توسعه کشاورزی نیست و توسعه کشاورزی یکی از زیر سیستم­های توسعه روستایی محسوب می­ شود (قاسمی سیانی، ۱۳۸۳).
۲-۲-۲- جلوگیری از مهاجرت
ضعف ساختاری مناطق روستایی سبب گردیده تا روستاییان برای به­دست آوردن فرصت­های بهتر به مناطق شهری مهاجرت کنند. گریزناپذیری مهاجرت به­ ویژه در میان اقشار دانش­آموخته به عنوان فرار مغزهای روستایی تعبیر شده است. لذا، مهاجرت برای کسب موفقیت نتیجه این شعار شد. به این ترتیب به نظر می­رسد ارزش­های سنتی اجتماعات روستایی با منطق سادگی و بی­پیرایگی در مقایسه با شهر رنگ می­بازد و مهاجرت به عنوان یکی از پیامدهای آن تظاهر می­یابد (طاهرخانی، ۱۳۸۰).
۲-۳- تاریخچه توسعه روستایی در ایران
توسعه ­روستایی نیز از لحاظ مفهومی همان بار توسعه را دارا است، با این تفاوت که به بخش خاصی از جامعه محدود می‌گردد. به عنوان نمونه چمبرز توسعه روستایی را شامل کمک به فقیرترین مردمی می‌داند که در نقاط روستایی به­دنبال امرار معاش بوده و خواستار کنترل بیشتر بر منابع توسعه هستند. وی این گروه را مرکب از کشاورزان خرده­پا، اجاره‌داران و افراد فاقد زمین می‌داند. توسعه ­روستایی از لحاظ تاریخچه نیز مانند توسعه به آغاز یکجانشینی بشر در نقاطی به نام روستا بر می‌گردد. اما موضوع توسعه روستایی به­ صورت یک ضرورت مهم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به یکصد سال اخیر و به­ ویژه به بعد از جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. نگاهی گذارا به تاریخچه توسعه روستایی در این دوره نشان می‌دهد که در دهه‌ های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ توسعه به عنوان مهم­ترین عامل در توسعه روستایی مورد توجه قرار گرفت. در اواخر دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰ شاهد تأکید بیشتر بر افزایش بازدهی کشاورزی بوده، اما تجربه نشان داد که با وجود افزایش در کل تولیدات کشاورزی، نابرابری­ها به­ دلیل توزیع نامناسب این افزایش تولید تشدید شد. بعد از دوران فوق و با مشاهده نابرابری­های به ­وجود آمده ناشی از آن، و در شرایط کنونی تأکید اصلی بر رشد همراه با عدالت اجتماعی، به­عنوان یک قاعده و اصل پذیرفته شده است (براتی، ۱۳۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:02:00 ق.ظ ]