آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



دارد

 

ندارد

 

 

 

برداشت دوم

 

دارد

 

دارد

 

دارد

 

ندارد

 

 

 

برداشت سوم

 

دارد

 

دارد

 

دارد

 

دارد

 

 

 

سیاست‌ داخلی و ماموریت‌های اطلاعات
منظور از سیاست‌داخلی، شیوه حکومت‌داری و تدبیر امور در موضوعات داخلی کشور است که متاثر از نوع نظام سیاسی، شیوه سازماندهی حکومت و روش‌های مدیریت مسائل عمومی می‌باشد. سیاست‌داخلی هر کشور به طور خاص در سیاست‌گذاری داخلی منعکس می‌شود. منظور از سیاست‌گذاری نیز فرایند هدف‌گذاری و تعیین ابزارها و شیوه‌های رسیدن به اهداف، شامل گزینش‌ مسائل و موضوعات مهم، شناسایی و طراحی راه‌ حل ‌های مختلف برای برطرف کردن مسائل و دست‌ آخر تجویز و انتخاب یک راه‌حل از میان گزینه‌های موجود می‌باشد(آقابخشی و افشاری‌راد، ۱۳۸۳، ۵۱۵ ؛ Satyendra, 2003: 582).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
از آنجایی که سیاست‌گذاری‌ در کشورهای مختلف وابسته به بستر سیاسی-اجتماعی، تجربیات تاریخی و نوع نظام سیاسی کشور است، نقش‌ها و ماموریت‌های اطلاعات، برخلاف کارکردهای آن، در نظام‌های سیاسی و سیاست‌های مختلف، متفاوت است. نوع‌نظام سیاسی و سیاست‌‌های آن در ابعاد داخلی، نقش‌ها و ماموریت‌های متفاوتی برای سازمانهای اطلاعاتی ایجاد می‌کند. در کشورهای غیرمردم سالار(مانند رژیم‌های استبدادی، اقتدارگرا و تمامیت‌خواه) دستگاه اطلاعاتی بازوی اجرایی رژیم جهت کنترل شهروندان است. به همین دلیل در چنین‌ نظام‌هایی، سازمانهای اطلاعاتی نقشی فراگیر و گسترده برعهده دارند. اما در کشورهای مردم‌سالار(نظام‌های سیاسی مبتنی بر انتخابات آزاد)، دستگاه های اطلاعاتی اساسا برای کنترل شهروندان تشکیل نشده‌اند و فعالیت‌های این نهادها تحت کنترل شدید پارلمان، افکارعمومی ودیگر نهادهای نظارتی قرار دارد. البته سنت‌های مردم‌سالاری مختلف، ماموریت‌ها و نقش متفاوتی برای اطلاعات تعیین می‌کنند. در مردم‌ سالاریهای سکولار، نهادهای اطلاعاتی هیچ‌نقشی در رابطه با حفظ ارزش‌های دینی و مذهبی ندارند یا نقش کمتری دارند و تحت تاثیر سیاست‌حاکم بر کشور، توجهی به این امور نشان نمی‌دهند. بالعکس در مردم سالاری‌های دینی(مانند ج.ا.‌ایران) حفظ، استمرار و جلوگیری از تضعیف ارزش‌های دینی و مذهبی، احتمالاً، یکی از ماموریت‌های سازمانهای اطلاعاتی است.
مسئله بعدی درخصوص تاثیر سیاست‌داخلی بر ماموریت‌های اطلاعات، به تغییر و دگرگونی در سیاست‌داخلی مربوط می‌شود. سیاست‌داخلی در هر کشوری(به ویژه در کشورهای مردم‌سالار) متناسب با احزاب و جریان‌های پیروز در انتخابات تغییر می‌کند. تفکر، سلایق و جهت‌گیری‌های سیاسی و شیوه‌های مدیریتی مختلف احزاب‌ و جریان‌های گوناگون عامل مهمی در تغییر ماموریت‌ها و نقش‌های سازمان‌اطلاعاتی به شمار می‌رود. به عنوان مثال پس از آنکه بیل‌کلینتون در سال ۱۹۹۲ به ریاست‌جمهوری آمریکا دست‌یافت، به علت جهت‌گیری اقتصادی سیاست‌های حزب دموکرات در دهه ۱۹۹۰، نیازمندیهای اطلاعاتی اقتصادی به یکی از اولویت‌های سیاست‌گذاران آمریکایی تبدیل شد. به همین‌دلیل جمع‌ آوری اطلاعات اقتصادی از رقبای آمریکا نیز به عنوان یکی از ماموریت‌های جامعه اطلاعاتی آمریکا در دهه ۱۹۹۰ تعیین شد. به گونه‌ای که طبق اظهارات رابرت گیتس، رئیس وقت سازمان سیا، حدود ۴۰% نیازمندیهای سیاست‌گذاران در آغاز دهه ۱۹۹۰ از سیا، اقتصادی بوده است(Kober, 1992).
رویکرد مختلف رهبران کشور نسبت به اطلاعات نیز در ماموریت‌ها و نقش اطلاعات موثراست. به عنوان نمونه در رژیم صهیونیستی، دیوید‌بن‌گوریون، اسحاق‌رابین و موشه‌دایان به عنوان نخست‌وزیرانی با سوابق نظامی، علی رغم استقبال از محصولات سازما‌ن‌های اطلاعاتی، به نظرات شخصی‌شان بیشتر از تحلیل‌های سازمان‌های اطلاعاتی اعتماد می‌کردند. بالعکس نخست‌وزیران غیرنظامی مانند لوی‌ اشکول، گلدامایر و شیمون پرز، به طور کلی به گزارش‌های اطلاعاتی اهمیت‌بیشتری می‌دادند(Laqueur,1985: 223).
سیاست‌خارجی و ‌ نقش و ماموریت‌های اطلاعات
اطلاعات در خلاء عمل نمی‌کند بلکه بخشی از فرایند بزرگتر تصمیم‌سازی است. مرور ادبیات اطلاعاتی نشان می‌دهد که نیازمندیها و اولویت‌های تصمیم‌گیران مبنای جمع‌ آوری و تحلیل سازمان‌های اطلاعاتی قرار می‌گیرد. به قول مایکل ترنر « عقل سلیم می‌گوید که اولویتهای تحلیلی در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا توسط سیاست‌گذاران مشخص می‌شود و کار اطلاعات تبدیل نیازهای سیاست‌ (نیازهایی که به زبان سیاست‌گفته شده است) به پرسش‌های اطلاعاتی مناسب(در واژگان اطلاعاتی) است» (Turner, 1996).
در این بخش برای ارائه یک نظریه اطلاعاتی که بتواند نقش‌های اطلاعات و ماموریت‌های آن را تبیین‌کند از نظریه‌های سیاست‌خارجی به عنوان هدایت‌کننده نیازمندیهای اطلاعاتی استفاده می‌کنیم. هر فرد یا سازمانی از طریق انواع مختلفی از روابط به دیگر افراد یا سازمانها مرتبط است. بدین ترتیب فرایند تصمیم‌سازی شامل رصد روابط داخلی و خارجی و مقایسه وضعیت جاری این روابط با هنجارها و معیارهای درنظرگرفته شده برای روابط است. اگر نتیجه رصد روابط نشان دهنده ناسازگاری میان هنجارها با وضعیت موجود باشد، آنگاه اقداماتی برای برطرف کردن این تفاوت در دستور کار قرار می‌گیرد. در این تصویر پیچیده از روابط افراد یا سازمانها، هر توصیفی از روابط تنها یک تصویر مقطعی از روابط پویای دنیای واقعی است که دائما در حال دگرگونی دراثر نیروهای داخلی و خارجی هستند. سازمانهای اطلاعاتی شناخت لازم برای فهم و تغییر این روابط را برای کنش‌گران فراهم می‌کنند. سیاست‌خارجی یک کشور در واقع ترکیبی از صدها و یا حتی هزاران سیاست‌کوچک دریک حوزه تخصصی و خاص است که به صورت ترکیبی به سمت کنشگران بین‌المللی مرتبط جهت‌گیری شده است. در واقع هر سیاست‌خارجی‌ شبکه‌ای از روابط است و مانند سیاست‌‌های نظامی، قراردادهای تجاری و مذاکره سیاسی، نیازمند نوع خاصی از اخبار و اطلاعات برای تامین نیازهای شناختی تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران حوزه‌مربوطه برای کمک به تامین منافع کشور است.
درخصوص سیاست خارجی، سازمانهای اطلاعاتی روابط خارجی‌ کشور را رصد می‌کنند و شناخت بدست آمده از آنها را در اختیار سیاست‌گذاران قرار می دهند و درصورت تفاوت و تعارض روابط خارجی با هنجارها و معیارهای ملی، هشدارهای لازم را برای تغییر در وضعیت روابط دراختیار سیاست‌گذاران قرار می دهند. ویکرز معتقد است سازمانهای اطلاعاتی در این فرایند همانند «سگ‌های نگهبان در زنجیری هستند که فقط می‌توانند پارس کنند و به صاحب‌خانه هشدار دهند، اما توانایی گازگرفتن مهاجم را ندارند» (Vickers, 1995: 225-226). به عبارت دیگر تحلیل‌گران اطلاعاتی تنها قادرند درباره تهدیدات به سیاست‌گذاران هشدار دهند، اما این سیاست‌گذاران هستند که برای برخورد با تهدیدات شناسایی شده توسط سازمانهای اطلاعاتی تصمیم‌می‌گیرند. بدین ترتیب تصمیم‌گیری کارآمد و موثر نیازمند هماهنگی و ارتباط موثر میان تحلیل‌گران اطلاعاتی که وقایع را تفسیر می‌کنند و تصمیم‌گیران که درباره اهمیت این وقایع تصمیم‌می‌گیرند، است.
بنابراین نقش اطلاعات برآوردن نیازهای فرایند سیاست‌گذاری خارجی است. البته میزان نیازمندی اطلاعاتی سیاست‌گذاران در کشورهای مختلف متناسب با میزان درگیری بین‌المللی آنها(راهبردهای سیاست‌خارجی)، متفاوت است. سیاست‌خارجی انزواگرایانه نیازمند اخبار و اطلاعات کمتری است، درحالی که سیاست‌‌خارجی‌مداخله‌گرایانه نیازمندی اطلاعاتی بیشتری دارد. نوع اطلاعات مورد نیاز نیز بر حسب نوع سیاست‌خارجی مورد پیگیری متفاوت است. سیاست‌خارجی نظامی‌گرایانه یا در دوران جنگ، نیازمند اطلاعات نظامی است(مانند نیازمندی آمریکا در زمان جنگ‌جهانی دوم و جنگ با عراق و نیازمندی‌اطلاعاتی ایران در زمان جنگ ۸ ساله)، نیازمندی اطلاعاتی سیاست‌خارجی تجاری، اخبار و داده‌های اقتصادی است(مانند نیازمندیهای چین برای تسخیر بازارهای جهانی). سیاست‌حفظ وضع موجود نیز برای جلوگیری از تغییر در الگوهای نظم‌بین‌المللی و حفظ سلطه گفتمان مسلط نیازمند اخبار و اطلاعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی است. سیاست‌خارجی انقلابی هم به عنوان وضعیت برعکس حفظ وضع موجود، نیازمند اطلاعات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از گفتمان مسلط برای به چالش کشیدن آن است.
بنابراین می‌توان گفت که ماموریت‌ها و نقش‌های سازمانهای اطلاعاتی به طور مستقیم تحت تاثیر سیاست‌خارجی هر کشور هستند و نوع سیاست‌خارجی کشور است که در تعیین نقش وماموریت سازمانهای اطلاعاتی موثر است. سیاست‌خارجی متغیر مستقلی است که نیازمندیهای اطلاعاتی را تعیین و تعریف و پیش‌بینی می‌کند. بدین‌ترتیب با شناخت راهبردهای سیاست‌خارجی و امنیتی هر کشور می‌توان نیازمندیهای اطلاعاتی آن را بازشناخت.
نظریه‌‌ نقش و ماموریت‌ اطلاعات
همانطور که در سطور پیشین گفته شد نقش ‌و ماموریت سازمان‌های اطلاعاتی وابسته به نیازمندیهای فرایند سیاست‌گذاری در سطوح داخلی و خارجی است که چیستی و چگونگی این نیازمندیها نیز به نوبه خود بستگی به نوع‌ نگاه کشورداران به امنیت‌ و استراتژی امنیت‌ملی آنان دارد. مایکل ترنر معتقد است که دو بْردار تصمیم‌گیری درباره تعیین اولویت‌های کاری سازمان اطلاعاتی وجود دارد. یک بْردار از بالا به پایین است و در شکل راهبردها، بیانیه‌های‌سیاسی، راهنمایی‌ها و دستورالعمل‌های کاری از مقامات بالاترحکومتی صادر می‌شود. بْردار دوم از پایین به بالا است و از تحلیل‌های کارشناسی در شکل محصولات روزانه اطلاعاتی به دست مقامات بالاتر می‌رسد و بدین ترتیب در شکل‌گیری اولویت‌های کاری در نزد مقامات اطلاعاتی تاثیر می‌گذارد(Turner, 1996). بدین‌ترتیب نظریه‌ نقش و ماموریت اطلاعات را می‌توان به شکل زیر به تصویر کشید:
علاوه بر تأمین ‌نیازمندیهای سیاست‌گذاری، نظریه نقش و ماموریت‌ اطلاعات بر این فرض استوار است که اخبار یا اطلاعات می‌توانند استفاده از قدرت (به عنوان هدف اصلی سیاست‌گذاری در عرصه داخلی و خارجی) را کارآمدتر و موثرتر نمایند. نقش اطلاعات جمع‌ آوری اخبار و تحلیل‌ آن برای تولید شناخت درباره رقیب یا دشمن است. مزیت اصلی اطلاعات این است که سیاست‌مداران را قادر به کاربست دقیق‌تر قدرت می‌کند و در عین حال امکان پیش‌بینی و کنترل عوارض جانبی توسل به قدرت را فراهم می‌آورد. به قول دیوید کان(Kahn, 2001) کارکرد اطلاعات فراهم آوردن امکان استفاده بهینه از منابع است. علی‌رغم ساده‌بودن حرف کان، این عبارت منطق تداوم موجودیت سازمانهای اطلاعاتی در دوران صلح بوده است. برخلاف این گفته فرانسیس بیکن که شناخت ، یا اطلاعات، قدرت است. شناخت به تنهایی فاقد قدرت است. بلکه قدرت مستلزم توانایی تغییر رفتار دیگران با هدف انجام کاری است که در غیراین صورت (نبود قدرت) انجام نمی‌دادند.
این نوع از قدرت را می‌توان از طریق تهدید یا استفاده از زور، از طریق تشویق یا از طریق فشارهای سیاسی و اجتماعی (یا همان کاربست قدرت) اعمال کرد. قدرت به دو شیوه به کار بسته می‌شود: تهاجمی و تدافعی. کاربست تدافعی مستلزم تلاش برای جلوگیری از آسیب رسانی رقیب یا عوامل دیگر به منافع، یا ایجاد مانع برسر راه رقیب برای رسیدن به اهداف‌اش است. از طرف دیگر، کاربست تهاجمی مستلزم تلاش کنش‌گر برای شکل‌دادن به محیط اطراف در راستای منافع‌اش می‌باشد. شناختی که توسط سازمان‌های اطلاعاتی از توانمندیها و نیات رقیب و زمینه‌ای که رقیب در آن قرار دارد به دست می‌آید، می‌تواند کاربست قدرت را دقیق‌تر و کارآمدتر نموده و کشور را در مقایسه با رقبا در موقعیت برتری قرار دهد. بنابراین دو عامل در موجودیت اطلاعات موثرند: قدرت و رقابت. توانمندیهای اطلاعاتی درهر زمینه‌ای که به کار روند، مانند بازی فوتبال، امنیت ملی، سیاست خارجی یا تجارت، کارکرد یکسانی دارند. برای مثال تصاویر ماهواره‌ای، اطلاعات و اخبار دقیقی در مورد موقعیت جغرافیایی تاسیسات نظامی دشمن یا مراکز آموزشی تروریست‌ها در اختیار طراحان نظامی قرارمی‌دهند. بدین ترتیب با بهره گرفتن از این اطلاعات نیروی نظامی موثرتر مورد استفاده قرار می‌گیرد(این اطلاعات در هدفگیری دقیق و موثر موشکهای کروز یا بمب‌افکن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند).[۲۲]
**********
مطالب این فصل نشان می‌د‌هند که «اطلاعات» متغیری وابسته به سیاست و مدیریت کلان کشوری است. از سوی‌ دیگر کارکردهای چهارگانه اطلاعات نیز بیانگر آن است که اطلاعات اساسا بخشی از فرایند سیاست‌گذاری است و به عنوان ابزار تصمیم‌گیری و استفاده بهینه از منابع‌ موجود به شمار می‌رود. فصل بعد تلاش می‌کند با تشریح سیاست‌گذاری خارجی، جایگاه و نوع تاثیرگذاری این ابزار در فرایند سیاست‌گذاری خارجی را معرفی کند.
فصل دوم: سیاست‌گذاری خارجی و سازمان‌های اطلاعاتی
با توجه به آنکه هدف پژوهش حاضر، معرفی نقش سازمانهای اطلاعاتی در سیاست‌خارجی است، این فصل تلاش می‌کند با تعریف سیاست ‌خارجی و سیاست‌گذاری خارجی، و مشخص کردن چگونگی ارتباط اطلاعات و سیاست‌خارجی، نقش و تاثیرگذاری سازمان‌های اطلاعاتی در فرایند سیاست‌گذاری خارجی را بازنمایی کند. تصمیم‌ و تصمیم‌گیری عنصر محوری سیاست‌گذاری خارجی‌ به شمار می‌آیند، و تنها متغیرهایی می‌توانند در سیاست‌خارجی موثر باشند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در شکل‌گیری تصمیم‌های سیاست‌ خارجی نقش داشته باشند. این فصل تلاش می‌کند با الهام از چارچوب نظری رهیافت‌های تصمیم‌گیری و شناختی در مطالعه سیاست خارجی نقش نهادهای اطلاعاتی در سیاست‌گذاری خارجی را واکاوی نماید.
سیاست خارجی: محصول سیاست‌گذاری خارجی
ورود به مباحث اصلی این فصل مستلزم ارائه تعریف واضح و شفافی از سیاست‌خارجی است. چارلز هرمان اصطلاح سیاست خارجی را مفهومی معرفی می‌کند که مورد غفلت نظریه‌پردازان قرارگرفته و همین غفلت یکی از مهمترین موانع در ارائه تبیین جامع از سیاست‌خارجی است(Neack, 2008: 9). روی‌جونز(Jones, 1970: 1) بر این باور بود که “تلاش برای ارائه تعریفی مورد پذیرش و کوتاه از سیاست‌خارجی موضوع خنده‌داری خواهد بود. چرا که هنوز هیچ توافقی بر سر ماهیت سیاست‌خارجی وجود ندارد و به نظر می‌رسد که گروه های سیاسی هیچگاه به چنین توافقی نخواهند رسید". با این حال به نظر می‌رسد که هر تعریفی از سیاست‌خارجی ویژگی‌های زیر را خواهد داشت.
نخست، مطالعه سیاست‌خارجی تنها به آندسته از کنش‌هایی اختصاص دارد که از طرف دولت یا توسط نهادها و افرادی که نمایندگی دولت را برعهده دارند، انجام می‌شوند. البته بخش‌های دیگر جامعه نیز ممکن است منافعی در خارج از کشور داشته و به همین‌دلیل دست به اقداماتی درخارج از مرزها بزنند، اما این اقدامات تنها زمانی در محدوده تحلیل‌سیاست خارجی قرار می‌گیرند که بر سیاست‌گذاری دولتی تاثیر بگذارند.
نکته دوم که در تعریف سیاست خارجی باید به آن توجه کرد، این است که نمی‌توان سیاست خارجی را فقط محدود به یک یا چند حوزه ‌موضوعی خاص (مانند امنیت) نمود، بلکه حوزه‌های موضوعی متفاوتی می‌تواند و ممکن است موضوع سیاست‌گذاری خارجی قرار بگیرد. در واقع به طور بالقوه هر حوزه‌ای از سیاست‌گذاری عمومی در صورتی که بتواند بر روندهای خارج‌ از کشور تاثیر بگذارد یا تحت تاثیر آنها قرار بگیرد، قابلیت و ظرفیت تبدیل شدن به یک موضوع سیاست‌خارجی را دارد.
سومین نکته در تعریف سیاست‌خارجی به واژه «سیاست‌گذاری» برمی‌گردد. منظور از سیاست‌گذاری عبارت است از تمام مراحل مربوط به فرایند سیاست‌گذاری شامل شناسایی مساله و موضوع سیاست‌گذاری، طراحی سیاست ‌مناسب برای موضوع براساس منافع‌ملی، اجرای سیاست‌ طراحی شده و ارزیابی آن[۲۳](Gyngell and Wesley, 2003: 21, Russet, Starr and Kinsella, 2000: 117, Kingdon, 1984: 29; Zelikow, 1994). در اکثر مواقع این مراحل متمایز و مستقل از یکدیگر اتفاق می‌افتند اما به طور مستمر و متقابل با یکدیگر در تعامل هستند.
بدین ترتیب سیاست‌خارجی به عنوان سیاست‌های کشور و تعاملات آن با محیط‌ بیرون از مرزهای ملی تعریف می‌شود(Breuning, 2007: 5; Gerner,1995) و مطالعه سیاست‌خارجی نیز در واقع تلاش برای فهم و درک کنش‌ کشورها و رفتار آنها در قبال کشورهای دیگر و محیط‌بین‌المللی است. از نظر کارلزنیس سیاست‌های خارجی آندسته از کنش‌ها هستند که در قالب دستورالعمل‌های صریح بیان شده و توسط نمایندگان‌حکومتی به نمایندگی از دولت ‌متبوعه اجرا می‌شوند. این دستورالعمل‌ها مستقیما در رابطه با اهداف، شرایط و کنشگران- دولتی و غیردولتی- خارج از حوزه سرزمینی تحت حاکمیت دولت هستند(Carlsnaes, 1987: 70). چارلز هرمان سیاست‌خارجی را کنش‌های هدفمندی تعریف می‌کند که ناشی ازتصمیم‌های سیاسی افراد یا گروهی از افراد است. از نظر او سیاست‌خارجی محصول ملموس تصمیم‌های سیاسی است و خود تصمیمات، سیاست‌خارجی به شمار نمی آیند (Neack, 2008: 9). ورنر لوی سیاست‌خارجی را تعریف حکومت از اهداف بین‌المللی‌ دولت به همراه یک طرح اقدام برای دستیابی به اهداف تعریف شده می‌داند و معتقد است که سیاست‌خارجی نیازها و خواسته‌های دولت را منعکس می‌کند (Levi,1970).
پژوهشگران عرصه تحلیل سیاست خارجی غالباً در تعریف سیاست خارجی به تعریف ارائه شده از سوی کوهن و هریس (Cohen& Harris, 1975)، به عنوان یک تعریف مورد اجماع ، ارجاع می‌دهند. بر این اساس سیاست خارجی اینگونه تعریف می شود: «مجموعه ای از اهداف ، دستورالعمل ها یا نیات، که توسط مقامات رسمی یا نهادهای حاکمیتی در رابطه با کنش گران یا شرایط محیطی خارج از حاکمیت دولت-ملت طراحی شده و هدف آن تأثیرگذاری بر هدف به شیوه‌ مورد نظر سیاست‌گذارن است».
از نظر این نوشتار نیز سیاست‌خارجی کلیه کنش‌های گفتاری، نوشتاری و کرداری است که درخصوص موضوعات مختلف‌ مربوط به پدیده‌ها و کنش‌گران خارجی، از سوی نهادها و افرادی که دارای حق‌ نمایندگی از دولت هستند و کنش‌های آنان در نظر جامعه بین‌المللی شاخص سیاست‌ها، برداشت‌ها و راهبردهای دولت ‌متبوع‌شان به شمار می‌آید، صادر می‌شوند. این کنش‌ها معمولا محصول فرایند‌ سیاست‌گذاری خارجی بوده و ممکن است در تصمیم‌ها، بخشنامه‌ها، موضع‌گیری ‌مقامات، اقدامات عملی دولت و یا قوانین‌ متبلور شوند.
تصمیم‌گیری: پلی میان اطلاعات و سیاست‌گذاری خارجی
تحلیل‌گران سیاست‌خارجی معمولا از واژه‌های «انتخاب»[۲۴]، «گزینه‌ها»[۲۵]، «تصمیم»[۲۶]، «رفتار» [۲۷]و «پیامد یا نتیجه»[۲۸] برای صحبت از سیاست‌خارجی استفاده می‌کنند. منظور از گزینه، اشاره به انتخاب‌های ممکن متعددی است که احتمالاً دربرخورد با یک موضوع یا پدیده‌ خاص می‌توان از آنها استفاده کرد. واژه تصمیم نیز به گزینه‌ انتخاب شده، یعنی همان انتخاب، دلالت می‌کند. رفتار سیاست‌خارجی، کنش‌هایی هستند که یک کشور به دنبال تصمیم‌ اتخاذ شده انجام می‌دهد. رفتار سیاست خارجی شامل کنش‌هایی است که به منظور تاثیرگذاری بر رفتار یک کنش‌گر خارجی یا تامین منافع کشور خودی انجام می‌شود. بدین‌ترتیب مشخص است که تمام واژگان تخصصی مورد استفاده در ادبیات سیاست‌خارجی به گونه‌ای مرتبط با تصمیم هستند و تصمیم واژه‌ محوری ادبیات سیاست خارجی است. در عرصه عملی سیاست خارجی نیز به گفته هیلزمن(Hilsman, 1952) تمام‌ فعالیت‌های مربوط به سیاست خارجی را می‌توان به اتخاذ تصمیم توسط افراد تقلیل داد.
یکی از موضوعات پربسامد در ادبیات تحلیل سیاست‌خارجی «متغیرها و یا عوامل موثر بر ساخته شدن سیاست خارجی» است. تحلیل‌سیاست‌خارجی، سیاست خارجی را متغیر وابسته‌ای (معلول) فرض می‌کند که ساخته شدن و تغییر آن ناشی از متغیرهای مستقل(علت‌) است. علت‌ها، عواملی هستند که منجر به ایجاد گزینه‌های مختلف سیاست‌خارجی در فرایند تصمیم‌گیری شده و تصمیم‌گیر را مجبور به انتخاب یکی از آنها به عنوان بهترین گزینه برای دستیابی به نتیجه مطلوب، می‌نمایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:47:00 ق.ظ ]




آبیاری، کاربرد مصنوعی آب به منظور تکمیل بارندگی به عنوان یک امر کمکی جهت تولید محصول میباشد.
آبیاری به منظور تکمیل بارش طبیعی و جهت افزایش محصولات کشاورزی و باغی، لازم و ضروری میباشد. آب به عنوان یک منبع محدود محسوب میشود که استفاده‌ی مؤثر آن نیاز اساسی برای بقاء هر جمعیتی است.
پایان نامه
آبیاری مطلوب تضمین کننده‌ی یک محصول مطلوب با بیشترین بهره وری مصرف آب میباشد، که با پاسخ به دو سؤال زیر میتوان به آن دست یافت:
۱) چه زمانی باید محصول را آبیاری کرد؟
۲) در هر بار آبیاری چه میزان آب باید بکار برد؟
مطلوبترین برنامه‌‌ این است که در یک فصل رویش، آب محدود برای آبیاری را به گونه‌‌ای تخصیص دهند که بیشترین محصول بدست آید.
برنامه‌های علمی آبیاری بایستی بر اساس درک کامل از ارتباط خاک، آب، گیاه و اتمسفر صورت گیرد.
چه زمانی باید آبیاری کرد؟
برای تصمیمگیری زمان آبیاری، به علائم گیاه و به خشکی خاک با دقت بنگرید. پلاسیدگی گیاه یکی از نشانه‌های نیاز به رطوبت میباشد. رشد گیاه زمانی که نیاز به آب داشته باشد، کند میشود. کمبود رطوبت در طول دوران جوانه زدن یا گرده افشانی به محصول صدمه وارد میکند. نگهداری رطوبت خاک موجود بر اساس ساختار خاک صورت میگیرد.
چگونه می توان تولید محصولات کشاورزی را افزایش داد؟
افزایش محصولات کشاورزی به استفاده مؤثر از آب آبیاری بستگی دارد. استفاده‌ی مؤثر از زمین و منابع با ارزش آب در آبیاری زمین‌های کشاورزی جهت ترقی کشاورزی بسیار حیاتی میباشد. با انتخاب مناسب یک روش آبیاری و اجرای مناسب آن، کاربرد به موقع و مناسب آب و انتقال مناسب آن (برای به حداقل رساندن اتلاف آب)، میتوان گام‌های بزرگی جهت افزایش محصولات کشاورزی برداشت.
انتخاب آبیاری بر اساس نوع کشت:
تولید هر نوع محصول کشاورزی بدون آب امکان پذیر نیست. کاربرد نامناسب یا بیش از اندازه‌ی آب نه تنها موجب به هدر رفتن آب میشود بلکه باعث پژمرده شدن محصول میشود.
از ‌‌این رو، بسیار مهم است که به منظور تولید محصولات رضایت بخش و به علاوه نگه داشتن میزان مناسب نمک و قدرت تحمل خاک، آب کافی مورد استفاده قرار گیرد.
با یک آبیاری مناسب می توان زمین بیشتری را با همان مقدار آب، تحت آبیاری برد. استفاده‌ی مؤثرتر از آب اساساً میتواند باعث افزایش تولید محصول گردد. در روش های ارزیابی آبیاری، فاکتورهای اصلی که باید مدنظر قرار گیرند عبارتند از:
۱) کاربرد مقدار مناسب آب در منطقه‌ی ریشه‌ی گیاه با حداقل اتلاف آب. آب به طور یکسان بر طبق نیاز گیاه و رشد محصول توزیع میشود تا بتواند تأثیر مطلوبی داشته باشد.
۲) ایجاد زهکشی سطحی جهت جمعآوری آب اضافی از آبیاری یا باران‌های موسمی. اما انتقال خاک سطحی در‌‌این صورت ناچیز خواهد بود.
۳) آب اضافی کافی جهت جلوگیری از انباشته شدن نمک در خاک بایستی نفوذ کند تا از شوری و قلیایی شدن خاک جلوگیری شود. بیشترین بخش آب مصرفی در منطقهی ریشه، به منظور استفاده‌ی گیاه ذخیره میشود.
۴) عمل آبیاری باید با کمترین زحمت صورت گیرد.
۵) سیستم آبیاری باید اجازه دهد که توسط ابزارهای کم هزینه‌ی Bullock- drawn کنترل موثرعلف‌های هرز و بهرهبرداری زراعی انجام شود.
۶) روش آبیاری بایستی موجب تسهیل امر کوددهی آسان و اعمال محافظت گیاه شود.
۷) تکنیکهای بکار رفته باید از نظر اقتصادی برای مزرعه‌ی مورد نظر مناسب باشد.
آماده کردن زمین برای آبیاری:
آبیاری مؤثر سطح بدون داشتن یک سطح زمین صاف و هموار جهت توزیع یکنواخت آب، امکان پذیر نمی باشد. شکلدهی و تراسبندی زمین به منظور کنترل جریان آب، مقابله با فرسایش خاک و‌‌ایجاد زهکشی بسیار لازم و ضروری است.
صاف و هموار کردن و تسطیح زمین:
نقشهبرداری زمین در برنامه ریزی جهت تسطیح کردن زمین، میتواند مفید باشد. بعد از مطالعه‌ی نقشه‌ی برجسته، منحنی‌های تراز با بهره گرفتن از برآمدگی‌ها کشیده میشوند. سپس در مورد تقسیمبندی مناسب طرحها جهت تطبیق روش آبیاری، همراه با مقدار قطع و وصل، تصمیمگیری میشود. مرزبندی مناسب زمین، کانالهای آبیاری و نهرهای زهکشی قبل از آغاز تسطیح سطح زمین باید برنامه ریزی شود.
- تسطیح سکو روی خطوط تراز:
این روشی است که برای آماده سازی زمین‌های شیبدار بکار میرود، که در آن زمین به یک سری از نوارهایی روی خطوط تراز مناسب تقسیم شده و هر نوار به عنوان یک منقطه‌ی مجزا تسطیح میشود.
این روش برای زمین‌های ناصاف و موجدار که آبیاری آنها غالباً مشکل است، بسیار مناسب است. به علاوه ‌‌این روش از فرسایش خاک توسط باران جلوگیری میکند.
- مقطع عرضی سکو:
انتخاب یک مقطع عرضی مناسب برای سکوها روی خطوط تراز ضروری است. فاصله‌ی عمودی بین سکوهای مجاور نباید از ۳۰ سانتیمتر کمتر و از ۶۰ سانتیمتر بیشتر شود.
- طرح سکو:
سکوها را باید به طور دقیقی روی توپوگرافی اصلی انداخت که عملیات کشت انجام شود وتدابیر مناسب جهت‌‌ایجاد محدوده‌های مطلوب در مناطق شیبدار زمین به منظور آبیاری مؤثر، بایستی در نظر گرفته شود.

 

نوع خاک شیب ٪
خاک‌های سنگین (خاک رس) ۱/۰ تا ۴/۰
خاک‌های متوسط (لومی) ۲/۰ تا ۴/۰
خاک‌های سبک (ماسه‌‌ای) ۲۵/۰ تا ۶۵/۰

- ساخت سکو:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:46:00 ق.ظ ]




برخی از قاچاقچیان به صورت تهاتری ( پایاپای ) مثلاً فرآورده های نفتی را با کالاهای
دیگر معاوضه می کنند. آنان کالاهای یارانه­ای از جمله سوخت، دارو، روغن نباتی و شوینده
ها را از کشور خارج و در عوض کالاهایی از قبیل ظروف شیشه ای، چینی و… را با خود وارد می کنند.
همه این اقدامات به نوعی در نظام اقتصادی کشور اخلال ایجاد می کند[۵۱].
۱-۹-۱-۱۵. اخلال در عرضه سوخت مناطق مرزی:
اصولاً مصارف فرآورده های نفتی استان سیستان و بلوچستان به علت وضعیت آب و هوایی و نیز
موقعیت اجتماعی - اقتصادی استان در مقایسه با دیگر استان های کشور بسیار کم است و از این
نظر در رده های پایین مصرف قرار دارد. نگاهی به سیر مصارف فرآورده های نفتی استان طی چند
سال اخیر نشان می دهد که بهبود وضعیت رفاهی استان، افزایش شهرنشینی و عواملی از این دست
باعث شده است تا مصارف فرآورده های نفتی افزایش داشته باشد. در عین حال خروج غیرقانونی
فرآورده های ارزان داخلی از مرزهای این استان مشکلی اساسی در تأمین فرآورده های مورد نیاز
استان بوجود آورده است[۵۲].
۱-۹-۲. آثار اجتماعی فرهنگی قاچاق کالا
۱-۹-۲-۱. گسترش و توسعه قانون گریزی و قانون شکنی:
قاچاق، یکی از برجسته ترین تخلفات بشر، به شدت از چگونگی وضع و اجرای قوانین در جامعه
متأثر بوده است. قطعاً بیشتر مردم تمایلی به ارتکاب تخلف ندارند ولی در امر قاچاق، قاچاقچی
قوانین مربوط به مبادلات تجاری را ناعادلانه گرفته و تخلفات خود را توجیه می کند. و در حقیقت
قاچاق عین قانون گریزی و قانون شکنی می باشد و خود نیز می تواند باعث رواج این پدیده در
جامعه گردد[۵۳].
۱-۹-۲-۲. قاچاق کالا و بهداشت جامعه:
یکی از بزرگترین تبعات منفی قاچاق کالا در کشور تبعات منفی بهداشتی آن در جامعه است. اصولاً
کالاهای قاچاق به دلیل نبود نظارت بر آن ها و با هدف سود بیشتر به داخل کشور وارد می شوند و
به همین دلیل کالاهای تقلبی و غیرا ستانداردی که با قیمتی اندک در خارج کشور عرضه می شوند
مطلوبیت زیادی برای قاچاق دارند و متأسفانه محصولات غذایی، آرایشی و بهداشتی جزء کالاهایی
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
هستند که به حد زیاد و غیرقانونی وارد کشور می شوند و در نبود هیچ گونه استانداردی برای این
کالاها، به خصوص کالاهای بهداشتی و آرایشی در سطح جامعه بطور گسترده ای خرید و فروش
می شوند[۵۴].
۱-۹-۲-۳. افزایش آلودگی های مالی و اخلاقی:
قاچاقچیان برای وارد کردن و ترخیص کالای خود و نپرداختن حقوق و عوارض قانونی دست به هر
اقدامی می زنند. برقراری نظام اخذ مجوز با نظارت های متعارف قطعاً مفاسدی را بوجود خواهد آورد و سود ناشی از ارتکاب قاچاق کالا سعی بر آلوده سازی نظام اداری، انتظامی و قضایی خواهد
داشت و در بلندمدت فساد فرهنگی وسیع و ریشه داری را ایجاد می نماید.
۱-۹-۲-۴. شکل گیری رفتارهای اجتماعی غلط:
پدیده قاچاق باعث شکل گیری قشر خاصی به نام “قاچاقچی"، از یک طرف و توده وسیعتری از
مردم به نام “مصرف کننده کالای قاچاق ” از طرف دیگر است. هر یک از این دو قشر به سبب
منافع و مصالح خود نوع خاصی از رفتارها را داراست. از آنجا که قاچاقچیان در تمامی سطوح
جامعه حضور دا رند، نمی توانند با دیگر رفتارها و عملکردهای اعضا جامعه همگن باشند و از این رو تضاد و ستیزی رفتاری بوجود می آید. این گونه اعمال که نظم جامعه را مختل می کند و
مشکلاتی را برای مردم بوجود می آورد نوعی کجروی اجتماعی است[۵۵]. مثلاً قاچاقچی با کمترین
فعالیت اجتماعی و کسب سود سرشار به سرمایه و درآمد کشور زیان وارد می کند. او با قاچاق
کردن کالاهای مخالف شئونات مذهبی و ملی و کالاهای غیراستاندارد و غیربهداشتی نه تنها به اصول
اخلاقی و فرهنگ جامعه لطمه می زند، بلکه سلامت مردم را نیز به خطر می اندازد. وانگهی، همین
نابهنجاری مقدمه و زمینه لازم را برای انجام گرفتن نابهنجار ی اجتماعی دیگری مانند سرقت، قانون
شکنی، شکستن حرمت ها و جرائمی از این دست فراهم می آورد[۵۶].
۱-۹-۲-۵. طبقاتی شدن جامعه:
قاچاق معمولاً ثروت بادآورده ای نصیب قاچاقچیان می کند و این قشر که از راه کسب نامشروع
ثروتمند شده اند از دیگر مردم به خصوص قشرهای محروم جدا می شوند و به این ترتیب، به
شکاف طبقاتی دامن زده می شود. توزیع نادرست ثروت و افزایش فقر و در نتیجه تشدید نابهنجاری
های اجتماعی از ویژگی های طبقه بندی شدن جامعه از بعد اقتصادی است.
۱-۹-۲-۶. تضعیف فرهنگ کار:
اگر ثروت با قاچاق کالا به راحتی و زیاد بدست آید، روحیه کار و تلاش در جامعه سست می شود
و برخی به جای کسب درآمد از راه های شرفتمندانه به قاچاقچی گری روی می آورند تا در مدت
کوتاهی بتوانند ثروت زیادی بدست آورند[۵۷].
۱-۹-۲-۶. قاچاق کالا و تهاجم فرهنگی:
قاچاق میراث فرهنگی یکی دیگر از پیامدهای شوم فرهنگی و غارت بردن میراث مردم سرزمین
های صاحب فرهنگ کهن است. از نوع کالاها و اموال فرهنگی که قاچاق می شوند می توان نتیجه
گرفت که احتمالاً غیر از سود منفعت مادی اهداف دیگری از جمله نابودی فرهنگی کشور و انباشته
شدن اموال فرهنگی در کشورهای استعمارگر نیز در کار است[۵۸].
۱-۹-۳. آثار سیاسی قاچاق کالا
بطور کلی، قاچاق کالا از جهات سیاسی برخی آثار مخرب به شرح زیر دارد :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:46:00 ق.ظ ]




اجتنابگر ترسان
اجتنابگر نفی کننده
۲-۶- انواع سبک های دلبستگی
۲-۶-۱- سبک دلبستگی ایمن[۱۱۲]:
منظور از ایمنی در دلبستگی، داشتن ارتباط نزدیک و پیوند عاطفی با شخص خاص است و نشان دهنده این است که کودک به دسترس پذیری، پاسخگو و پذیرا بودن منبع دلبستگی خود اعتماد دارد. بررسی های نشان داده است، کودکان ایمن دارای والدینی حساس هستند که بدون قید و شرط به آنها آرامش می دهند، به آنها کمک می کنند تا به کاوشگری و جست و جو بپردازند و نسبت به خواسته های کودکان پاسخگو هستند (ایزابلاوبسکی[۱۱۳]، ۱۹۹۱، به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴).
ایمنی در بزرگسالی با قابلیت دسترسی به والدین بستگی ندارد، بلکه اعتمادی که بزرگسالی به مسئولیت پذیری والدین خود دارد بسیار مهم است. افراد ایمن از خود، گرمی و صمیمت نشان می دهند. همچنین به جنبه های مثبت و منفی خود هشیاری کامل دارند و در اکتشاف گری جسور و ریسک پذیرند. (سیری[۱۱۴] و کوبک[۱۱۵]، ۱۹۹۸ به نقل از همان منبع).
در این افراد خصومت و اضطراب کمتر و انعطاف پذیری بیشتری قابل مشاهده است و در کل دنیای اطراف و هیجانات درونی خود همساز و سازگارند و از هماهنگی بیشتری با واقعیت برخوردارند. (کسیدی[۱۱۶]، ۱۹۸۹، به نقل از فیروزی، ۱۳۸۰) این افراد در اوان کودکی از والدین به عنوان اساس ایمنی بخش برای اکتشاف محیط استفاده می کنند و در تجدید دیدار مادر در موقعیت غریبه به احساس آرامش و ایمنی دست می یابند و بلافاصله به اکتشاف و بازی مستقلانه می پردازند و در اکثر موقعیتها احساس ایمنی دارند (کسیدی و ماروین[۱۱۷]، ۱۹۹۰، به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
کولین[۱۱۸] (۱۹۹۶) معتقد است که بزرگسالانی که ایمن هستند یادآوری و بحث در مورد تجارب دلبستگی خود را آسان ارزیابی می کنند. این افراد به روابط دلبستگی خود ارزش قائلند و معتقدند که دلبستگی ها و تجارب مرتبط با آنها، شخصیت آنها را تحت تاثیر قرار داده است. افراد دارای دلبستگی ایمن از روابط موزون و رضایت بخش و توأم با صمیمت طولانی تر برخوردارند در بزرگسالی حتی بعد از اینکه، دلبستگی های جدید شکل می گیرد، دلبستگی ها به والدین نیز ادامه می یابد و ممکن است بعداً نقش‌ها در روابط دلبستگی معکوس گردند. فرزند بالغ ممکن است که پایه ایمنی برای والدین پیر خود گردد.
دیوید[۱۱۹] و همکاران (۱۹۹۹) در مورد این سبکهای دلبستگی بیان می دارند: افراد دارای دلبستگی ایمن و خودکار یک تعادل ذهنی بین تجارب خوب و بد خود برقرار می کنند آنها ارتباط بین تجارب گذشته و حال را تشخیص می دهند روابط صمیمی خود را ارج می نهند و خود را افرادی استوار و قوی توصیف کرده و تا درجات بهنجاری از آسیب های هیجانی را تحمل می کنند. کسیدی (۱۹۹۸) در مورد ویژگی این افراد می گوید: بزرگسالان ایمن تجسمی مثبت و حمایت گر از منبع دلبستگی دارند. این تجسم مثبت احساس خود ارزشمندی و تسلط را در این افراد افزایش و خود را قادر می سازند عواطف منفی خود را به شیوه‌ای سازنده تعدیل کنند. بنابر تحقیقات مری اینس ورث ۶۰ تا ۶۵ درصد کودکان آمریکایی در این گروه قرار دارند.
۲-۶-۲- سبک دلبستگی نا ایمن - اجتنابی[۱۲۰]
کودکان اجتناب گر حضور منبع دلبستگی را نادیده می گیرند و با بی توجهی که نسبت به او نشان می دهند، سعی در کاهش تضاد با منبع دلبستگی خود دارند. بدین ترتیب کودکان اجتناب گر اهمیتی برای ارتباطهای دلبستگی قایل نیستند (کولین و همکاران به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴) اکثر کودکان این گروه در برابر غریبه‌ها منقلب نمی شوند، احتیاط نمی کنند یا کم احتیاط می کنند. موقعی که ما در آزمون موقعیت آنها را ترک می کند یا به بازی ادامه می دهند یا آرام دست از بازی می کشند و منتظر مادر نمی‌مانند (کسیدی و ماروین، ۱۹۹۲. به نقل از همان منبع) در دیدار مجدد مادر از نزدیک شدن اجتناب می کنند و اگر مادر او را در آغوش بگیرد با تکان و بی قراری سعی در پایین آمدن می کنند (اسپنگر[۱۲۱] و گروسمن[۱۲۲]، ۱۹۹۳. به نقل از همان منبع).بزرگسالان اجتنابی از ایجاد روابط صمیمانه با دیگران خودداری کرده و در مقیاس‌هایی که روابط عاشقانه در اماتیک را بررسی می‌کنند، نمرات پایین تری بدست می آورند (فینی[۱۲۳] و نوللر[۱۲۴]، ۱۹۹۰ ؛ همان منبع).
در مصاحبه های دلبستگی بزرگسالان با راهبردهایی مانند تاکید بر خود پیروی و اتکا به خود، اهمیت رابطه با منبع دلبستگی را انکار می کنند و سعی در حفظ فاصله با منبع دلبستگی، ممانعت از هیجانات منفی، و نوعی اتکا به خود، وسواس دارند (میکولینر[۱۲۵] و همکاران، ۱۹۹۰ به نقل از گلی نژاد، ۱۳۸۰)
دیوید و همکاران (۱۹۹۹) بیان می دارند: این افراد تمایل دارند که اثرات عاطفی روابط گذشته و حال، خود را نادیده بگیرند. بویژه یک حالت اجتناب یا انکار سیستماتیک تجارب و خاطرات منفی را پیشه می کنند. از اطلاعات مبتنی به دلبستگی اجتناب می کنند و حتی مانع از هشیاری خود نسبت به آنها می شوند. تجارب خود را بطور شناختی بدون اشاره یا بیان هر گونه محتوای عاطفی پردازش می کنند. بارتولومیوو[۱۲۶] هوروتیز[۱۲۷] (۱۹۹۱) به نقل از دیوید (۱۹۹۹) بر اساس اندازه‌های خود توصیفی الگوهای درون کاری، افراد اجتنابی را دارای محتوایی که در آن فرد خود را قوی و مثبت ارزیابی کرده و دیگران را غیر قابل دسترس و بالقوه، طرد کننده دیده‌اند، تعریف می کنند. این افراد تمایل به بیان نیازهای شخصی خود داشته و انتقاد پذیری پایینی دارند. آنها در صدد باز خورد اجتماعی به افرادی بر نمی آیند. بنابر تحقیقات مری اینس ورث حدود ۲۰ درصد کودکان آمریکایی در این طبقه قرار دارند.
۲-۶-۳- سبک دلبستگی نا ایمن – دو سو گرا[۱۲۸]
کودکان دو سو گرا دارای رفتاری متناقض و ناهمگن نسبت به مادر خود هستند آنان به مادر خود نزدیک می شوند و مجاورت او را می طلبند ولی با نزدیک شدن مادر، خود را کنار می کشند رفتارشان سرد و دوگانه است در مواقع آشفتگی و پریشانی به سختی آرام می شوند و مدتها به گریه ادامه می دهند. کمرویی از مشکلات این کودکان است (شیور[۱۲۹]۲۰۰۰، به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴) این کودکان در موقعیت غریبه مشکل تر به آرامش می رسند و بین رفتن به سوی مادر یک شی جالب در نوسانند اما به محض این که به آن شی نزدیک می شوند مانند کودکان دارای دلبستگی ایمن آزادانه و راحت به دستکاری و اکتشاف نمی پردازند و نسبت به این کودکان در مقابل افراد نا آشنا محتاط ترند (کسیدی، ۱۹۹۴، به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴) مادران کودکان دلبسته نا ایمن که در موقعیت نا‌ آشنا الگوی دو سو گرا نشان می دهند رویه همسانی در مراقبت از کودک ندارند. گاهی در پاسخ دهی به کودک بسیار حساس‌اند و بعضی وقتها توجهی به او ندارند و در مواقعی رفتارشان مزاحم و مخل فعالیتهای کودک است.
اینها مشکلشان این است که شیوه و زمان تعامل آنها با نیازهای کودک همخوان نیست. (آینسورث[۱۳۰]، ۱۹۹۲؛ به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴). آنها در برابر شریک زندگی احساس خصمانه و میل به تصاحب دارند. افرادی که دو سو گرا تشخیص داده می شوند اغلب با خانواده اصلی خود به سر می برند و وابستگی عاطفی خود را با والدینشان حفظ و برای خوشنود کردن والدین خود تلاش می کنند. آنها حوادثی را که در دوران کودکی برایشان اتفاق افتاده بیان می کنند اما توصیف‌های آنها سازمان یافته نیست (کولین[۱۳۱]، ۱۹۹۶، به نقل از عطار زاده، ۱۳۸۴) افراد سبک دلبستگی دو سو گرا (گرفتار مشغولیت ذهنی) یک حالت آشفتگی، عصبانیت یا اشتغال ذهنی منفعل با چهره‌های دلبستگی به طور خاص و روابط به طور عام دارند. هنگام یادآوری خاطرات دوران کودکی خیلی آسان در مشکلات و مسایل عشق و نفرت جذب می شوند که به اعتقاد آنها مشخصه تمامی روابط صمیمی است. به وفور درگیری در روابط خانوادگی و تعارض هیجانی گذشته و حال را آشکار می سازند. یک مفهوم منسجم از «خود» جدای از دیگران و مستقل از افراد ندارند. خود را در آیینه دیگران می بینند. بنا به تحقیقات مری اینس ورث حدود ۱۰% کودکان در این طبقه می باشند.
۲-۷- مراحل شکل گیری دلبستگی در نوزادان
بالبی ۴ مرحله را در تحول نظام رفتاری دلبستگی بر شمرده است که سه مرحله اول در سال اول زندگی و مرحله چهارم در سال سوم زندگی شروع می شود.
مرحله اول: نزدیک شدن بدون تشخیص چهره‌ها: هنگام تولد و پس از آن، کودکان به محرکها به ترتیبی پاسخ می دهند که انگار می خواهند با انسانهای دیگر در ارتباط باشند. در طول مرحله اول کودک و مراقب در تعامل نزدیک با هم هستند، از نظر رفتار مراقب، بسیاری از تعامل‌ها معطوف به هدف است در حالیکه از نظر رفتار طفل، پیش از آنکه این رفتار‌ها معطوف به هدف باشند، نتایج قابل پیش بینی رفتار هستند. در این مرحله کودک رفتار انسانهایی که با او رندگی می کنند را تشخیص نمی دهد و حتی قادر به ایجاد تمایز بین خود و دیگران نمی باشد (بالبی، ۱۹۸۲) با این حال بررسی‌ها نشان داده است که نوزادان به صداهای انسانی پاسخگو تر از صداهای دیگر هستند در سنین ۶-۴ هفتگی لبخند اجتماعی[۱۳۲] ظاهر می گردد:
در این سن بسیاری از رفتارها بازتابی هستند و همه این بازتابها (گریه کردن، چنگ زدن و بعدها لبخند زدن) گرایش دارند که مراقب را جذب کنند.
مرحله دوم:
نزدیک شدن به یک یا چند چهره مشخص:
این تغییر از مرحله اول به مرحله دوم به طور تدریجی صورت می گیرد و همراه با رفتارهای اولیه دلبستگی و متعاقب آن، همراه با سیستم رفتاری دلبستگی است. بالبی سیزده نظام رفتاری را بر می شمارد که به طور متمایز نسبت به یک چهره ابراز می شود. هفت رفتار از این نظام‌های رفتاری در مرحله دوم رخ می دهد و بقیه آن در مرحله سوم روی می دهد. از این رفتارها می توان به گریستن به هنگام رفتن مراقب، قطع گریه هنگام برگشتن مراقب و لبخند زدن اشاره کرد.
مرحله سوم:
حفظ و نگهداری یک چهره مشخص:
این مرحله بین شش تا نه ماهگی رخ می دهد. در این مرحله کودک رفتار خاص دلبستگی را به یک چهره نشان می دهد. این دلبستگی با شماری از تغییرات حرکتی، شناختی و ارتباطی مشخص می شود. اگرچه ممکن است برخی حرکات مرحله دوم نسبت به چند چهره آشنا را نشانه دلبستگی بدانند، اما بر اساس نظر اکثر دانشمندان دلبستگی واقعی در مرحله سوم روی می دهد در این مرحله بیشتر کودکان برای حفظ مجاورت با نگاره دلبستگی تلاش می کنند و در برابر جدایی از وی واکنش نشان می دهند در این مرحله نگاره دلبستگی به عنوان پایگاه امنی[۱۳۳] برای کودک مورد استفاده قرار می گیرد تا او را بتواند در محیط اطراف به جستجو و اکتشاف بپردازد.
مرحله چهارم:
مشارکت تصحیح شده توسط هدف:
بالبی (۱۹۸۲) اشاره می کند که این مرحله آخرین مرحله رفتار دلبستگی می باشد. بدین ترتیب بالبی به این نکته اشاره می کند که مراحل دیگری در این سیستم رفتاری وجود ندارد. سیستم رفتاری دلبستگی طی زندگی به فعالیت خود ادامه می دهد و تغییرات شگرفی پیدا می کند این تغییرات شامل جزئیات هر مرحله و تغییر در ارتباط با سیستم های رفتاری دیگر است (ساختارهای مهار کننده سطح بالاتر)
در این مرحله، کودکان درک می کنند که مراقب، احساسات و نقشه‌هایی دارد که ممکن است با احساسات و نقشه‌های آنها تفاوت داشته باشد. با رشد مهارتهای ارتباطی و مفهومی کودک و مادر می توانند اهداف و نقشه‌های مشترکی داشته باشند و علاوه بر آن کودک توانایی بیشتری در منع رفتار خودش به دست می آورد. او قادر می شود که قبل از انجام عمل، به طور درونی و آگاهانه رفتار اجتماعی والد را مد نظر قرار دهند این حکایت از شکل گیری نظریه ذهن[۱۳۴] کودک در این مرحله دارد. توانایی درک اینکه دیگران نیز ذهنی مانند ما دارند، اما دنیا را از منظر خاص خود می بینند نظریه ذهن نام گرفته است کودک اکنون توانایی مشارکت را به دست آورده است. مشارکت به عنوان یک رابطه دوام دار بین دو فرد تعریف شده است که با هماهنگی اهداف و نقشه‌های دو جانبه مشخص می شود. با گذر زمان، هماهنگی و تعادل سلسله مراتبی اهداف و نقشه‌ها و نیز هماهنگی درباره اینکه خود چگونه رفتارش را در رابطه متقابل با مادر کنترل کند، ظاهر می شود (به نقل از عارفی، ۱۳۸۳)
۲-۸- تحول دلبستگی در نوجوانی
از دیدگاه دلبستگی نوجوانی دوره انتقالی است که در آغاز آن جوان برای کاهش وابستگی به چهره‌های دلبستگی اولیه‌ای که نقش مراقب او را داشته‌اند، دست به تلاشهای بزرگی می زند. تقریباً یک دهه بعد خود جوان بزرگ شده، برای فرزندانشان که متولد شده‌اند یک چهره دلبستگی محسوب می شود. با این حال نوجوانی تنها زمان کوتاه و گذرایی نیست که نقش پل ارتباطی بین این دو دوره (کودکی و جوانی) را ایفا نماید، بلکه نوجوانی دوره‌ای عمیق از انتقال‌ها بین نظام های رفتاری، شناختی، هیجانی خاصی است. در واقع جوان مراحل تحول را از یک دریافت کننده مراقبت از والدین به سوی یک مراقبت کننده بالقوه می پیماید. (نقل از خانجانی، ۱۳۸۴)
۲-۹- تداوم دلبستگی از کودکی تا نوجوانی:
یکی از سؤالهای اساسی درباره روابط دلبستگی در دوره نوجوانی آن است که چگونه سازمان یافتگی دلبستگی جوان به دلبستگی در سایر مراحل زندگی به خصوص به دوره کودکی مرتبط می شود؟
به منظور پاسخ به این سؤال باید به طور تجربی تداوم دلبستگی در پهنه زندگی مورد ارزیابی قرار گیرد. سؤال دیگر آن است که آیا دلبستگی جوان تجلی خاصی از همان فرآیندهای دلبستگی در دوره کودکی است؟ پس از گذشت سه دهه از ایجاد روش موقعیت ناآشنا، مطالعات طولی متعددی در حال بررسی تحول دلبستگی از نوزادی تا نوجوانی است. نتایج برخی از این پژوهش‌ها مبهم و نامشخص است. واترز (۱۹۹۵) گزارش کرد که ایمنی جوان بزرگتر مثلاً ۲۱ ساله در AAI (مصاحبه دلبستگی بزرگسالان) با ایمنی او در روش موقعیت ناآشنا در دوران کودکی در حدود ۷۰% همبستگی دارد. چنانچه افرادی را که در اثر رویدادهای مهم زندگی که بالقوه می تواند باعث تغییر طبقه دلبستگی فرد شوند، مستثنی کنیم، درجه هماهنگی بین دلبستگی دوره نوجوانی با کودکی بالای ۷۸% است.
اما در مورد افرادی که در معرض حوادث خاصی در زندگی بوده‌اند، میزان توافق فقط ۴۴% است که معنادار نمی باشد. مین (۱۹۹۷) دریافت که بین طبقه دلبستگی افراد در ۱۹ سالگی با بهره گرفتن از مصاحبه دلبستگی بزرگسالان با طبقه دلبستگی آنها در کودکی با بهره گرفتن از روش موقعیت ناآشنا هماهنگی بالایی وجود دارد. اما هامیلتن (۱۹۹۴ و ۱۹۹۵) یافته‌های پژوهشی ارائه می دهد که نشانه تداوم اندک دلبستگی از کودکی به نوجوانی است. برخی تحقیقات دیگر هیچگونه ارتباطی بین رفتار کودک در موقعیت ناآشنا با طبقه دلبستگی او در نوجوانی نیافته‌اند (همان منبع)
واترز و همکاران (۱۹۹۵) در مورد این نتایج ناهماهنگ تبیین مناسبی را ارائه می دهد. او معتقد است که با گذشت زمان به دلیل مداخله عوامل محیطی/ اجتماعی تداوم بین دلبستگی دوران کودکی و نوجوانی تعدیل می شود. به هر حال باید توجه داشت نوجوانی که طبقه دلبستگی دوره کودکی خود را حفظ کرده است در حال زندگی با والدینی است که در روابطشان با جوان تا مدتها از شیوه‌های مشابهی استفاده کرده‌اند (تامپسون و همکاران، ۱۹۹۶، به نقل از خانجانی، ۱۳۸۴).
در خانواده‌هایی که فرزندان با هر دو والد بیولوژیکی خود زندگی کرده‌اند نسبت به دانشجویانی که در ساخت‌های خانوادگی دیگری رشد یافته‌اند، درجه توافق سازمان یافتگی دلبستگی آنها و مادرشان بالاتر است (آلن و دیگران، ۱۹۹۷، به نقل از خانجانی، ۱۳۸۴).
به علاوه بین دلبستگی جوان – مادر دانشجویان سن بالا نسبت به دانشجویان کم سن تر، میزان هماهنگی بالاتر است. احتمال دارد استرس‌های ناشی از تغییرات اوایل نوجوانی حداقل به طور موقت سازمان یافتگی دلبستگی جوان را و یا آمادگی ارزیابی دلبستگی را گسسته سازد (آلن ولند، ۱۹۹۷)
بر خلاف یافته‌های مذکور پژوهش روزنستین و هوروتیز (۱۹۹۶) نشان داد که در میان دانشجویان دارای مشکلات روانشناختی میزان توافق بین راهبردهای دلبستگی جوان و مادر بالای ۸۰% است.
محققان معتقدند که تحت برخی شرایط درجه توافق دلبستگی جوان – مادر کاهش می یابد. این یافته‌ها نشان می دهند که سازمان یافتگی دلبستگی جوان و همبستگی آن با اوایل کودکی و با سازمان یافتگی دلبستگی مادر همراه با تغییرات تحولی و چالش‌های فعلی محیط به طور معناداری تحت تاثیر قرار می گیرد. (به نقل از خانجانی، ۱۳۸۴)
۲-۱۰- عوامل مؤثر بر ثبات دلبستگی از کودکی تا بزرگسالی:
آممنتی[۱۳۵] و همکاران (۲۰۰۰) درباره ثبات و یا تغییر الگوهای عملی درونی که پایه دلبستگی جوان محسوب می شوند به تحقیق پرداخته‌اند. آنها برای ارزیابی ساخت دلبستگی دانشجویان از مصاحبه دلبستگی برای کودکان و دانشجویان (AICA)[136]،که بر اساس AAI پایه ریزی شده اما منطبق با گروه سنی دانشجویان است، استفاده کردند. این فرضیه مطرح است که دلبستگی ثبات قابل توجهی از اواخر کودکی تا اوایل نوجوانی نشان می دهد، اگرچه یکسری تغییرات به خصوص به دلیل فعال شدن تعدادی از مکانیزم‌های دوری گزین یا فاصله گیری از والدین در دوره نوجوانی، آشکار می شود.
از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که چنین ثبات برای طبقات دلبسته ایمن و نا ایمن متفاوت باشد. در پژوهش آممنتی آزمودنی‌ها در ۱۰ و ۱۴ سالگی در مورد دلبستگی مصاحبه شدند. پراکندگی طبقات دلبستگی دانشجویان با توزیع پراکندگی طبقات دلبستگی بزرگسالان تفاوتی نداشت. نکته قابل توجه ثبات ایمنی دلبستگی بود. ثبات طبقات دلبسته انکار کننده (فاصله جو) و دلبسته ایمن تا حدی از ثبات طبقات دلبسته ذهن مشغول (مجذوب) و دلبسته غیر مصمم (حل نشده) بالاتر بود. این آزمودنی‌ها راهبردهای فاصله گزینی از والدین را در طول چهار سال (از ۱۰ سالگی تا ۱۴ سالگی) حفظ کردند و همواره دوری بیشتری را از والدین خود گزارش کردند.
آممنتی پیشنهاد می کند احتمال دارد فعال شدن مکانیزمهای دفاعی دوری گزینی برای حفظ فاصله از چهره‌های والدین جهت دستیابی به یک هویت شخصی شده روشنتر و قطعی تر ضروری باشد. بر طبق نظریه دلبستگی می توان دو فرضیه اساس را تدوین نمود: اولاً ثبات الگوهای عملی درونی باید در طول دوره تحول افزایش یابد ثانیاً دلبستگی با حل انطباقی مسایل مهم دوره نوجوانی به خصوص شکل گیری هویت مرتبط است. نوجوانی به عنوان یک دوره تحولی مبتنی بر تغییرات وسیع و باز سازماندهی ممکن است به دگرگونی در تجسم‌های دلبستگی از طریق ارزیابی مجدد تجارب زندگی خود در دوره رشد هویت منجر شود.
در یکی از مطالعات طولی ثبات تجسم های دلبستگی (ارزیابی شده از طریق مصاحبه دلبستگی بزرگسالان) در دامنه سنی ۱۶- ۱۸ سالگی بررسی شد. همچنین ارتباط های طولی وضعیت هویتی در ۱۶ سالگی با تجسم‌های دلبستگی در سنین ۱۶- ۱۸ سالگی مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج ثبات بالای تجسم های دلبستگی در طول این دوره سنی را نشان دادند. تجسم دلبستگی ایمن به طور مثبت با هویت یابی مرتبط بود. در حالیکه دلبستگی انکار کننده با پراکندگی هویت[۱۳۷] در سن ۱۶ سالگی همبستگی مثبت داشت. هویت نا منسجم و پراکنده در سن ۱۶ سالگی تجسم دلبستگی را در سن ۱۸ سالگی، پیش بینی می کرد (زیمرمن و بکراستول، ۲۰۰۲). اما همه محققان و نظریه‌پردازان دلبستگی با ثبات بالای تجسمات دلبستگی از کودکی تا بزرگسالی موافق نیستند. برخی پژوهش‌ها مؤید آنند که تحت تاثیر عوامل خاصی ثبات دلبستگی کاهش می یابد و در نتیجه درجه ایمنی دلبستگی در طی زمان و در پهنه زندگی فرد ممکن است تغییر یابد. (به نقل از خانجانی، ۱۳۸۴).
۲-۱۱- دلبستگی و سازمان شخصیت
نظریه‌پردازان دلبستگی نوین، در پیروی از بالبی (۱۹۶۹/ ۱۹۸۲، ۱۹۷۳، ۱۹۸۰)، این دیدگاه را دارند که ارتباطهای دلبستگی و الگوهای شناختی با ارتباطهای دلبستگی که در سرتاسر چرخه زندگی، کارکردهای مرکزی سازمان یافته دارند، مربوط هستند ( آینورث، ۱۹۸۹، ۱۹۹۱؛ گروسمن و گروسمن، ۱۹۹۱؛ روف و واترز، ۱۹۷۷) این کارکردها شامل مهیا کردن چارچوب‌هایی برای فهم معنادار خود و دیگران، احساس ایمنی در جهان، و اطمینان کافی داشتن برای کاوش، یادگیری، بازی و کارکردن، هستند.
در بسیاری از فرهنگ‌ها چهار الگو از دلبستگی در ارتباطات والد کودک را می توان مشاهده کرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ق.ظ ]




 

 

انحراف جانبی ستون مهره­ها

 

-

 

۷۷/۰

 

-

 

۷۶/۰

 

 

 

انحراف مچ پا

 

-

 

-

 

-

 

۸۴/۰

 

 

 

۴.۴. آمار استنباطی
برای مقایسه بین این شاخص ­ها در سه گروه سنی با توجه به نرمال بودن توزیع داده ­ها در
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
پارامتر­های آنتروپومتریک، بیومکانیک، فیزیولوژیک و روانی از تحلیل واریانس یکراهه و در وضعیت قامتی اسکلتی- عضلانی به دلیل نرمال نبودن توزیع داده ­ها از آزمون کروسکال والیس استفاده شد حتی برای متغیر­هایی که برای یک یا دو گروه سنی شاخص اصلی شده ­اند.
۱.۴.۴. مقایسه شاخص­ های اصلی ویژگی­های آنتروپومتریک دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود
فرض ۱: بین شاخص­ های اصلی ویژگی­های آنتروپومتریک دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
برای پاسخگویی به این فرضیه پژوهش به دلیل نرمال بودن توزیع داده ­ها از آزمون تحلیل واریانس یکراهه (one way ANOVA) استفاده گردید.
زیر فرض ۱: بین طول سر دختران ۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۲: بین پهنای سر دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۳: بین قطر سر دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۴: بین پهنای قوزک دختران ۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۵: بین چربی شکمی دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۶: بین چربی سینه­ای دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۷: بین وزن دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۸: بین بیشترین محیط ساعددختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۹: بین محیط آرنج دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۰: بین بیشترین محیط عضله ساق دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۱: بین محیط کمان پا دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۲: بین ارتفاع از زائدهآخرومی تا زمین دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۳: بین ارتفاع عمودی نشسته دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۴: بین طول ساق پا دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۵: بین طول زانو- سرینی دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۶: بین محیط تنه در سطح سینه دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۷: بین محیط بازو در زیر بغل دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۸: بین بیشترین محیط بازو دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
زیر فرض ۱۹: بین محیط ران در قسمت میانی دختران۱۲-۱۰ ساله شهرستان شاهرود تفاوت وجود دارد.
بر مبنای یافته­های این تحقیق اختلاف بین گروه ­های مختلف آزمودنی­های پژوهش در تمام شاخص­ های اصلی ویژگی­های آنتروپومتریکی جز در طول سر و پهنای قوزک، در سطح کوچکتر مساوی ۰۵/۰، معنادار بود در ادامه و به دلیل معناداری آزمون فرضیه ­های مذکور از آزمون تعقیبی LSD جهت آزمون اختلاف بین گروه­ ها در آزمودنی­های تحت بررسی استفاده شد (جدول ۱۸.۴ و ۱۹.۴).
جدول ۱۸.۴. نتایج تحلیل واریانس بین­گروه ­های مختلف آزمودنی پژوهش به لحاظ آنتروپومتریکی

 

 

پارامترها

 

آماره­ها

 

مجموعه مجذورات

 

درجه آزادی

 

مجذور میانگین

 

F

 

سطح معناداری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ق.ظ ]