کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



شکل ۵-۱۵: روند همگرایی الگوریتم PSO 70

چکیده

با بروز تجدید ساختار در صنعت برق، تولید کنندگان صنعت برق به عنوان نهادهای مستقل در بازار برق حضور پیدا می کنند. در واقع نیروگاه ها باید برق تولیدی خود را به بازار برق عرضه کنند و از طریق بازار برق تسویه مالی صورت می گیرد. در این تحقیق مساله استراتژی بهینه قیمت دهی برای یک تولید کننده مطرح شده است. هدف اصلی از طرح مساله کسب حداکثر سود ممکن از فروش برق در یک دوره اجرای بازار می باشد. محدودیتهای فنی نیروگاه مانند محدودیت فیزیکی تولید، محدودیت نرخ تغییرات خروجی، محدودیت زمان خاموش/روشن ماندن نیز در تعریف مساله لحاظ شده است. برای در نظر گرفتن استراتژی سایر رقبا در بازار نیز از مدل احتمالی برای قیمت بازار استفاده شده است. حل مساله بهینه سازی موجود از یک الگوریتم ترکیبی استفاده شده است. پایه الگوریتم مورد نظر PSO می باشد که برای بهبود کارایی این الگوریتم از منطق الگوریتم gso در آن استفاده شده است. در بخش مطعات عددی مساله مورد نظر برای یک تولید کننده نمونه در بازار برق ایرن حل شده است. نتیجه مطالعات عددی نشان می دهد روش مورد نظر قادر است استراتژی مناسبی در بازار برق پیشنهاد کند. ضمن اینکه سود ژنراتور در تمامی ساعات مثبت بوده است. همچنین در ساعاتی که تغییرات قیمت بازار برق زیاد بوده است، میزان قیمتهای ارائه شده کمتر از مقدار میانگین و در ساعاتی که تغییرات قیمت بازار کم بوده است، قیمتهای ارائه شده بیشتر از میانگین قیمت بازار بوده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه

کلمات کلیدی: استراتژی بهینه قیمت دهی، صنعت برق، الگوریتم دینامیکی pso

فصل اول:

 

مقدمه ای بر روند تجدید ساختار و بازار برق

 

۱-۱- مقدمه

با توسعه سیستمهای قدرت، ملاحظات زیست محیطی و اقتصادی از یک طرف و مساله امنیت و تداوم کار مطمئن سیستم از سویی دیگر چالشهایی را پیشروی برنامهریزان، طراحان و بهرهبرداران سیستم قرار داده است. این مسائل باعث شده تا در دهه های اخیر محققان به تحقیق راجع به حل این چالشها در صنعت برق بپردازند.
در گذشته سیستمهای قدرت دارای ساختار عمودی[۱] بودند، به این معنی که تولید انرژی الکتریکی، انتقال و توزیع آن در یک منطقه، توسط یک واحد کنترل انجام میشد. مصرفکنندگان کوچک و بزرگ انرژی مورد نیازشان را از دولت خریداری میکردند و سیستم بازار برق، تک قطبی[۲] (انحصاری) بود. در واقع دولتها با احداث نیروگاههای کوچک و بزرگ در نقاط مختلف کشور یا منطقه و انتقال آن به محلهای مصرف و توزیع، بازار برق را اداره میکردند و بر کل سیستم توسط مرکزی واحد نظارت داشتند. با گسترش روز افزون سیستمهای انرژی الکتریکی و استفاده بهینه از منابع و رقابتهای اقتصادی و محدودیتهای زیست محیطی، گرایش به بازار چند قطبی(رقابتی) توسعه یافت و نیاز به آن باعث شد تا دولتها به تشویق شرکتها و بنگاههای اقتصادی جهت سرمایهگذاری و مشارکت در صنعت برق روی آورند. این تغییر قوانین و اعمال تشویقهای اقتصادی دولتها جهت کنترل رشد فزاینده صنعت برق، تحت عنوان مقرراتزدایی[۳] مطرح شد.
این امر که خصوصیسازی صنعت برق را در بخشهای تولید و فروش در پی دارد، در سال ۱۹۸۲ میلادی در شیلی، ۱۹۹۲ در آرژانتین و سپس در کشورهای بولیوی، پرو، گواتمالا، کلمبیا، السالوادور، پاناما، برزیل، مکزیک، اسکاتلند، ایرلند شمالی، نروژ، انگلستان، اسپانیا، هلند و بخشهایی از ایالات متحده آمریکا به شیوه های مختلفی اجرا شده است[۱].
در سیستم بازار برق چند قطبی، خریداران میتوانند عرضهکننده انرژی را انتخاب کنند. با تامین سرویس بهتر و انرژی ارزانتر، خریداران بیشتری جذب میشوند که این کار سود بیشتری عاید عرضهکننده مینماید و از طرفی خریداران نیز منافع بیشتری میبرند. عرضهکنندگان یا تامینکنندگان انرژی کارگزارانی[۴] هستند که انرژی را به مشتری میفروشند. هرچند که ممکن است آنها تولیدکننده نباشند، اما میتوانند سهم تولید نیروگاهها را بخرند. این ساختار جدید سیستم قدرت، مفاهیم گذشته را به چالش میکشد. در گذشته تمرکز تحقیقات روی فرمولسازی برخی محدودیتهای عملی از قبیل دامنه ولتاژ شینها، محدودیتهای تولید، ظرفیت خطوط انتقال، محدودیتهای احتمالی، ملاحظات محیطی و مسائلی از این قبیل بود.
جهت تضمین دسترسی آزاد[۵] عرضهکنندگان و خریداران به سیستم انتقال، بهرهبرداری از سیستم انتقال مستلزم مستقل بودن از سهام[۶] بازار است. بهرهبرداران مستقل سیستم[۷] نقش هماهنگساز مرکزی را ایفا میکنند، و با فراهم کردن امنیت و قابلیت اطمینان سیستم مسئولیت مهم خود را به انجام میرسانند. همچنین ISO درجه کیفیت و امنیت سیستم را تضمین مینماید.
محیطهای انتقال و توزیع در سیستمهای رقابتی با دسترسی باز بوده و مسائل مرتبط با آنها، اهمیت انکارناپذیری دارد. در ساختارهای مدیریتی شبکه، خواه به صورت ترکیب بهره بردار سیستم[۸] و بهره بردار بازار[۹] و خواه به صورت بهره بردار مستقل سیستم، سیستمهای انتقال به عنوان بزرگراههای انتقال انرژی نقش ویژهای را به خود اختصاص دادهاند. در سیستم SO+MO اداره بازار رقابتی و تمام موارد مرتبط با قراردادهای خرید و فروش، از بهره بردار شبکه جداست، اما در ساختار ISO هر دو مورد مذکور توسط بهره بردار مستقل شبکه انجام میشود. ساختارهای مدیریتی شبکه در شکل (۱-۱) نشان داده شده است[۸].

شکل ۱-۱: ساختارهای مدیریتی شبکه

 

۱-۲- ساختار سنتی صنعت برق

تقریبا در تمام کشورها و در صد ساله اخیر، صنعت برق به صورت انحصاری بوده و تحت نظارت دولت قرار داشته است. این صنعت به صورت یک انحصار یکپارچه و با ساختار عمودی فعالیت میکرده و مالکیت کلیه تاسیسات تولید، انتقال و توزیع در اختیار شرکت برق ملی یا محلی قرار داشته است و فقط این شرکت مجاز به تولید، انتقال، توزیع و فروش برق در قلمرو خدماتی خود و همچنین موظف به تامین نیاز تمام مصرفکنندگان نه الزاما آنهایی که سود آورند، بوده است. شیوه های عملیاتی و کسب و کار این شرکتها میبایست مطابق با رهنمودها و قواعدی بود که توسط ناظرین دولتی تامین میگردید و نرخهای شرکت برق نیز مطابق با مقررات تنظیمی دولت بود. همچنین دولت تضمین میکرد که این نرخهای تنظیمی یک حاشیه سود عادلانه و منطقی بالاتر از هزینه ها را برای شرکت برق به همراه داشته باشد[۲].

شکل ۱-۲: ساختار سنتی صنعت برق (VIM)

 

۱-۲-۱- معیارهای ساختار سنتی صنعت برق

رهنمودها، قواعد و مقررات ساختار سنتی برق دارای مشخصه های مهم به شرح جدول (۱-۱) میباشد [۳].

جدول ۱-۱: مشخصات کلیدی صنعت برق سنتی

 

 

معیار توضیحات
امتیاز انحصاری فقط شرکت برق ملی یا محلی مجاز به تولید، انتقال، توزیع و فروش برق در منطقه خدماتی خود میباشد.
تعهد تغذیه[۱۰] شرکت باید برای تمامی مصرفکنندگان در منطقه خدماتی خود، تغذیه کافی و با کیفیت را فراهم نماید.
نظارت[۱۱] شیوه های عملیات مالی شرکت باید مطابق با رهنمودها و قواعد ناظران دولتی باشد.
بهرهبرداری با حداقل هزینه[۱۲] بر مبنای صورتحساب مصرفکنندگان فعالیت شرکت باید به نحوی باشد که درآمد کل آن حداقل شود.
نرخهای تنظیم شده نرخهای شرکت (قیمتها)، میبایست مطابق با مقررات تنظیمی دولت باشد.
اطمینان از نرخ بازگشت[۱۳] شرکت درصورت رعایت کردن رهنمودها، قواعد و مقررات وضع شده، از بازگشت عادلانه سرمایهاش مطمئن میشود.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:41:00 ق.ظ ]




- گذاشتن بر روی یخ به مدت ۱۰ دقیقه.
- میکروفیوژ در rpm13000 به مدت ۵ دقیقه.
- انتقال محلول رویی به میکروتیوب ۲میلی لیتر جدید.
- میکروفیوژ در rpm13000 به مدت ۱۰ دقیقه.
- انتقال محلول رویی به دو میکروتیوب ۵/۱ میلی لیتر
- افزودن (۶۶/۰حجم) ایزوپروپانول سرد (۲۰-درجه) به هر تیوب.
- ۱۰ بار اینورت کردن به آرامی.
- گذاشتن تیوب ها در فریزر ۲۰- درجه به مدت ۳۰ دقیقه.
- سانتریفیوژ دو تیوب در rpm13000 به مدت ۱۰ دقیقه.
- اوت محلول رویی، افزودن ۵۰میکرولیتر اتانول ۷۰% به هر میکروتیوب و ۵ بار ضربه زدن با انگشت به آرامی.
- سانتریفیوژ در rpm13000 به مدت ۳ دقیقه.
- کشیدن تمامی محلول رویی با سمپلر و بازگذاشتن درب هر میکروتیوب به مدت ۲ دقیقه در دمای اتاق.
- افزودن ۵۰میکرولیتر آب مقطر به هر میکروتیوب و حل کردن رسوب در آن.
- یکی کردن محتویات دو میکروتیوب، افزودن ۱میکرولیتر محلول RNase(mg/ml10) به نمونه حاصله و ۵ بار ضربه زدن با انگشت به آرامی.
- انکوباسیون در دمای ۳۷ درجه به مدت ۱۵ دقیقه.
۳-۷- الکتروفورز
برای مشاهده اسیدهای نوکلئیک، ساده­ترین و رایج­ترین راه الکتروفورز بوده که طی آن، اسیدهای نوکلئیک در یک میدان الکتریکی، از قطب منفی به سمت قطب مثبت حرکت می­ کنند. دلیل این امر نیز شارژ منفی آنها به خاطر گروه ­های فسفات موجود درآنها است. علاوه بر آن، یک ماتریکس واجد منافذ با اندازه­ های معین نیز لازم است تا اسیدهای نوکلئیک را بر اساس اندازه شان عبور دهد. در این ماتریکس، مولکول­های با اندازه بزرگ­تر کندتر و مولکول­های با اندازه کوچکتر سریع­تر از داخل این منافذ عبور می­ کنند.
پایان نامه
۳-۷- ۱ طرز تهیه ژل آگارز
برای الکتروفورز نمونه­های DNA، عموماً از الف) ژل آگارز و ب) بافر TBE استفاده شد.
بافر TBE، برای ساختن ژل و سیال هادی جریان الکتروفورز استفاده ­گردید.
۳-۷-۲ طرز تهیه بافر (۱X)TBE

 

EDTA Boric acid Tris
۷۵/۰گرم ۷۸/۲گرم ۹/۱۰ گرم

مواد مذکور را در ۸۰۰ میلی لیتر آب مقطر حل کرده و سپس با آب مقطر به حجم ۱۰۰۰میلی لیتر رسانده شد.
لازم به ذکر است که می­توان از بافر TBE (0.5X) نیز برای الکتروفورز استفاده کرد. به شرط آنکه ژل آگارز را نیز با همان غلظت از بافر TBE تهیه نمود که در این پایان نامه نیز تمامی ژل­های آگارز با TBE (0.5X) ساخته شد.
قبل از تهیه ژل آگارز، سینی مخصوص ژل را آماده و شانه مخصوص در سینی قرار داده شد. فاصله شانه تا کف سینی معمولاً باید ۲ تا ۳ میلی متر باشد. سپس بسته به ظرفیت سینی ژل برای ایجاد چاهک مناسب( مثلاً در اینجا ۴۰میلی لیتر) ، مقدار ۴/۰ گرم پودر آگارز را در ۴۰ میلی لیتر بافر TBE حل شد تا ژل ۱% فراهم شود. سپس روی شعله متوسط حرارت داده تا پودر آگارز حل شد و محلول کاملاً شفاف شد. حال کمی صبر کرده تا محلول کمی سرد شده(حدود ۵۵ درجه) و سپس ۱میکرولیتر از رنگ اتیدیوم بروماید(mg/ml10) به آن افزوده شد، ۱۰ بار بصورت عدد ۸ لاتین هم زده و در سینی ژل دارای شانه ریخته شد تا سرد شود. پس از اطمینان از بسته شدن کامل ژل، به آرامی شانه را از داخل آن درآورده و سینی حاوی ژل داخل تانک الکروفورز قرار داده شد. سپس ۵میکرولیتر از نمونه را با ۱میکرولیتر از لودینگ دای (X6) مخلوط و به آرامی از بالای چاهک به داخل آن ریخته شد.
۳-۸- بررسی بیان پروتئین porA با روش SDS-PAGE
یکی از روش های بررسی بیان پروتئین ، روش SDS-PAGE است که برای شناسایی و بررسی کیفیت و کمیت پروتئین مورد استفاده است. SDS-PAGE براساس روش پیشنهادی لاملی (۱۹۷۰) انجام گرفت. برای این منظور از استوک باکتری (که روش تهیه آن را در بالا توضیح داده شد) روی محیط کشت جامدال بی آگار حاوی امپی سیلین کشت خطی داده شد و در انکوباسیون ۳۷ درجه به مدت ۱۸ ساعت انکوبه گردید. سپس ۵ کلنی از پلیت تازه رشد کرده به ۲۰میلی لیتر ال بی براث آمپی سیلین دار تلقیح گردید و در انکوباتور شیکردار در دمای ۳۷ درجه ی سانتیگراد با دور rpm170 قرار گرفت. بعد از ۴ ساعت و پس از آنکه OD به ۸/۰رسید به آن IPTG اضافه شد( به ازای هر ۱میلی لیتر محیط کشت به ان ۲ میکرولیتر IPTG اضافه شد)سپس در همان لحظه یعنی ساعت صفر ۲ میلی لیتر از محتوای فلاسک در شرایط استریل به میکروتیوپ ۲ میلی لیتری انتقال داده شد. بعد نمونه درrpm 13000 به مدت ۵ دقیقه میکروفیوژ شد و محلول رویی کاملا تا قطره اخر دورریخته شد ورسوب به عنوان پروتئین تولید شده در ساعت صفر به یخچال منتقل شد و فلاسک ارلن مایر روی شیکر انکوباتور قرار گرفت.این کار(رسوب گیری باکتری هر ۱ ساعت یکبار) در ۵ ساعت متوالی انجام شد و به عنوان رسوب تولید شده ی باکتری در ساعات اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم در نظر گرفته شد. حال برای بررسی بیان پروتئین در این ۵ ساعت ، روی ژل پلی اکریل آمید( SDS-PAG)
به شرح زیر الکتروفورز گردید.
-الکترفورز بر روی ژل پلی آکریل آمید- SDS-PAG
۳-۹- نحوه آماده سازی جایگاه ژل
پس از آماده سازی صفحات شیشه ای ،صفحات با گیره های مخصوص بسته شد و به صورت عمودی در محل نگه دارنده ی صفحات قرار گرفت.سپس برای تهیه ی ژل SDS-PAGE به سه نوع بافر که در زیر ذکر شده است نیاز است.
بافرهای مورد نیاز: در این روش به سه نوع بافر نیاز است:
الف) بافرجدا کننده ۱۲% :اجزا و مقادیر این بافر در جدول۳-۱ نشان داده شده است.
ب)بافر متراکم کننده ۶%: اجزا و مقادیر این بافر در جدول ۳-۲ نشان داده شده است.
ج)بافر تانک برای برقراری جریان:اجزا و مقادیر این بافر در جدول۳-۳ نشان داده شده است.
۳-۱۰- روش تهیه بافر جداکننده
ابتدا به استوک آکریل آمید و بیس آکریل آمید آماده شده تریس و SDS و آمونیوم پرسولفات (APS)به مقدار اشاره شده در جدول ۳-۱ اضافه شد ، سپس حجم محلول با ۸/۴ میلی لیتر آب مقطر به ۱۵ میلی لیتر رسانده شد و در آخر تمد[۴۶] به مقدار ذکر شده در جدول۳-۱ اضافه گردیدپس از ترکیب مواد زیر، بافر جدا کننده حاصل شده توسط سمپلر در محل موردنظر (بین صفحات شیشه ای)قرار گرفت . پس از قرار گیری بافر جدا کننده بین صفحات شیشه ای ۱۵ دقیقه برای سفت شدن کامل ژل، فرصت داده شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:41:00 ق.ظ ]




پلونسکی بازاریابی سبز را چنین تعریف می­ کند: بازاریابی سبز یا محیطی شامل تمام فعالیت­های است که برای ایجاد و تسهیل مبادلات به منظور ارضای نیازها و خواسته­ های بشری طراحی می­ شود به طوری که این ارضای نیازها و خواسته ­ها با حداقل اثرات مضر و مخرب روی محیط زیست باشند. نکته مهمی که باید به آن اشاره نمود این است که در بازاریابی سبز باید اظهار شود که کمتر به محیط زیست آسیب می­رسد نه اینکه اصلاً به محیط آسیب نمی­رسد(پلونسکی و روسنبرگر[۶۶]، ۲۰۰۱).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
سالمون و استوارت بازاریابی سبز را چنین تعریف می­ کنند: یک استراتژی بازاریابی است که از طریق ایجاد مزایای قابل تشخیص محیطی بر اساس آنچه که مشتری انتظار آن را دارد از محیط حمایت می­ کند(رنجبر، ۱۳۸۹).
پتی معتقد است که بازاریابی سبز فرایند مدیریت یکپارچه­ای است که مسئول تعیین، پیش بینی و ارضای نیازهای مشتریان و جامعه به گونه ­ای سودآور و در عین حال پایدار می­باشد(تان و لاو[۶۷]، ۲۰۱۰). انجمن بازاریابی آمریکا در سال ۱۹۷۶ بازاریابی سبز را چنین تعریف می­ کند: مطالعه جنبه­ های مثبت و منفی بازاریابی روی آلودگی و کاهش منابع انرژی و سایر منابع. ولی باید بیان نمود که این تعریف جامع نیست و بایستی تعریف جامعه­تری را بیان کرد(دعایی و همکاران، ۱۳۸۵).
سونتونسمی بازاریابی سبز را به عنوان فعالیت­های شرکت­هایی تعریف می­ کند که نسبت به محیط زیست یا مسائل سبز نگران هستند و این نگرانی خود را با ارائه کالاها و خدمات زیست محیطی برای برآوردن رضایت مصرف کنندگان و جامعه ابراز می­ کنند(سونزونسامی[۶۸]، ۲۰۰۷).
دکتر احمد روستا بازاریابی سبز را نوعی نگرش و رویکرد بازاریابی اجتماعی می­داند که ارزش­های اخلاقی، اجتماعی، انسانی و محیطی را در کلیه فرایندها و ابزارها و رفتارهای بازاریابی و فروش برای ماندگاری و پایداری در کسب و کار و بازار رعایت، تقویت و حفظ می­ کند (روستا، ۱۳۸۷). همان طور که در شکل(۲-۲) مشاهده می­ شود، تفاوت­های زیادی میان بازریابی سنتی و سبز وجود دارد.
بازاریابی سبز بازاریابی سنتی
شرکت،مشتری و محیط زیست
شرکت و مشتری
طرف­های درگیر در مبادله
رضایت مشتری
دستیابی به اهداف شرکت
به حداقل رسانیدن صدمات
رضایت مشتری
دستیابی به اهداف شرکت
اهداف
مسئولیت اقتصادی
مسئولیت سازمانی
زیست محیطی
مسئولیت اجتماعی
حصول تصمیمات
در سرتاسر زنجیره ارزش، از زمان
فراهم کردن مواد خام تا پس از مصرف
از تولید تا مصرف محصول
الزامات قانونی
تقاضاهای زیست محیطی
فراتر از قانون: طراحی برای محیط زیست
گروه های فشار سبز
مواجهه با نگرش منفعل
رابطه آزاد و همکاری
شکل(۲-۲) تفاوت­های میان بازاریابی سنتی و سبز(چامورو و بانیگی[۶۹]، ۲۰۰۵).
۲-۲-۴ سیر تکاملی بازاریابی سبز
بازاریابی سبز از بدو پیدایش تاکنون در مسیر تکاملی خود مراحل متفاوتی را طی کرده است که هر عصر دارای ویژگی­های خاصی بوده و معمولاً بنا به شرایط و نیازهای محیطی تغییر کرده و وارد عصر جدیدی شده است. بازاریابی سبز تا کنون سه عصر را طی کرده است که عبارتند از:
عصر اول: بازاریابی سبز اکولوژیکی: این عصر از نظر تاریخی سال­های دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را در برمی گیرد. ویژگی­های عصر اول این چنین بود که روی مشکلات محیطی خارجی مانند آلودگی هوا و… تمرکز کرده بود(پاتی[۷۰]، ۲۰۰۱). همچنین صنایعی مانند خودروسازی، نفت و کشاورزی- شیمیایی بیشتر مورد بحث بود. در این مرحله بود که ارزش­های محیطی و اجتماعی وارد کسب و کار شد. رویکرد حل مشکل معمولاً یک راه حل پایانی بود هر چند که خود راه حل ممکن بود به افزایش هزینه منجر گردد.
مثلاً بهینه سازی سوخت در خودرو توسط قوانین الزامی شد در نتیجه قیمت خودروها نیز افزایش یافت.
عصر دوم: بازاریابی سبز محیطی: این مرحله از اواخر دهه­ ۸۰ آغاز گردید و مفاهیمی نوین مانند فناوری پاک، پایداری، مصرف کننده سبز و مزیت رقابتی پدیدار شدند. به عنوان مثال فناوری پاک شامل طراحی مبتکرانه محصولات جدید و سیستم تولیدی بود به طوری که ضایعات و آلودگی در مرحله طراحی حذف گردند. مصرف کنندگان سبز در این عصر کسانی بودند که نمی­خواستند کالایی مصرف کنند که:
سلامتی مصرف کنندگان یا دیگران را به خطر اندازد؛
هنگام تولید، استفاده یا تجزیه آن به محیط خسارت وارد شود؛
ضایعات غیر ضروری زیادی از طریق بسته بندی وارد محیط کند؛
برای حیوانات مضر باشد؛
تأثیر منفی روی سایر کشورها داشته باشد
از طریق مزیت رقابتی نیز شرکت می­توانست در موضع بهتری فعالیت کند؛ اگر تعداد زیادی مصرف کننده نگران محیط بودند شرکت­ها می­توانستند با سازگاری محصولات خود با محیط از دیگر شرکت­ها متمایز شوند.
بنابرین این رویکرد رابطه برد- برد بود که باعث می­شد هم مصرف کننده به رفاه و نیاز خود برسد و هم شرکت از طریق فعالیت­های مناسب ضایعات و در نتیجه هزینه­ های خود را کاهش دهد. تفاوت بارز بین عصر اول و دوم در این بود که عصر اول معمولاً روی صنایع متمرکز می­شد که تاثیر مستقیم روی محیط داشتند. اما بازاریابی محیطی تمامی روش­های تولیدی و خدماتی را نیز شامل م
ی­شود از جمله توریسم و …(همان منبع). براساس بازاریابی محیطی، کسب و کارها فقط یک زنجیره­ی ارزش که داده ­ها را به ستادهای بازار تبدیل می­ کنند نیستند بلکه سیستمی با ستاده­های غیر بازاری مانند ضایعات و آلودگی هستند. بدین معنی که عصر نگرش کل گرایی و سیستمی را تقویت می­کرد که به تقویت نگرش­های جهانی نسبت به محیط منجر شده است. مانند توجهات خاص به لایه اوزون، گرم شدن کره زمین.
عصر سوم، بازاریابی سبز پایدار:این مرحله در اواخر دهه­ ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ برجسته شد. همزمان با تقاضای فراوان مردم و بالا رفتن انتظارات آنها و سختگیری دولت­ها، دیگر عصر دوم قادر به پاسخگویی نبود. مباحثی مثل توسعه پایدار در حیطه اقتصاد تأثیر بسزایی روی علم بازاریابی گذاشت و عصر سوم را به سوی بازاریابی سبز پایدار پیش برد. چالش­های بارز این عصر عبارت است از:
آینده نگری، عدالت و برابری و تأکید بر نیازها. آینده نگری معتقد است بازاریابی سعی دارد به رضایت مشتریان و سودآوری سرمایه گذاران منجر شود. همچنین دو عصر قبلی بازاریابی فقط بر نیاز مصرف کنندگان کنونی تأکید داشتند در حالی که طبق رویکرد بازاریابی سبز پایدار باید نیاز نسل­های بعدی را نیز مد نظر قرار داد، بنابرین، اگر سیستم تولید و مصرف امروز ناپایدار باشد قدرت انتخاب نسل بعد از اوگرفته خواهد شد. عدالت و برابری نیز تأکید دارد که هزینه­ها و منافع در کشورهای توسعه یافته یکسان نیست(همان منبع).
۲-۲-۵ چالش بازاریابی سبز
بازاریابی سبز، فقط قسمت کوچکی از کوه یخی محسوب می­ شود. شاید بتوان تصور کرد که کمکی بسیار کوچک در جهت حفظ محیط زیست و مسائل مربوط به گرم شدن کره زمین باشد. عمده کارهای واقعی در پشت صحنه اتفاق می­افتد . شرکت­هایی ماند شرکت باسف و دوپونت به عنوان پیشروان سبز ساختن صنایع سنگین، بیشترین تأثیر و کمک را در دهه­­های اخیر گذاشته­اند. یکی از شعارهای معروف شرکت دوپونت، این است که اعلام کرده هدف شرکت مزبور به صفر رساندن اثرات ویرانگر در محیط زیست است.
ممکن است که ما واقعاً قسمت کوچکی از کوه یخ باشیم، ولی مأموریتی بسیار دشوار داریم؛ زیرا تمامی اقدمات انجام شده در بخش­های خصوصی و دولتی، با زندگی مردم ارتباط پیدا می­ کند. بازاریابی، به عنوان یک موضوع تأثیرگذار در شکل دادن به نحوه­ زندگی و گرایش آن­ها پذیرفته شده است. با وجود کتمان کمک تاریخی بازاریابان به نهضت حمایت از مصرف کننده، هنگام روبه رو شدن با این واقعیت که ما، این امکان بالقوه را داریم که مردم را تشویق به تغییر روش زندگی کنیم، ولی نوعی پیچیدگی در قالب دقیقی که آنها متصور شده ­اند، وجود دارد، بیشتر مردم تمایلی به زیستن به روش مورد نظر را ندارند. کاری که باید انجام شود این است که آن را جالب توجه بسازیم. بدین ترتیب، نتیجه سبز مورد نظر را با چهره فرهنگی کاملاً متفاوتی بدست خواهیم آورد.
همچنین، با توجه به عظمت کار، کاملاً مشخص است که بازاریابی می ­تواند کاری به مراتب بیشتر از صرفاً کمک کردن به گسترش عادات خوب انجام دهد. بازاریابی باید بتواند کمک کند تا ابداعات جدید، جایگزین­های بسیار مناسب­تر برای تولیدات و خدمات و عادات، حتی آنهایی که هنوز وجود ندارند و حتی در موردشان فکری هم نشده، در مسیر اصلی قابل قبول برای عامه مردم قرار بگیرند. این تغییر در جهت نوآوری، ممکن است گاهی به نظر عجیب و غریب برسد، ولی بازاریابی توان کمک به این موضوع را هم دارد؛ چرا که بازاریابی، در عادی ساختن چیزهایی که بدون کمک آن، بسیار متفاوت و جدید می­نمایند و مورد قبول عامه واقع نمی­شوند، بسیار توانمند است و این، کاریست که بازاریابی، در بیست سال گذشته، برای رایانه انجام داده است. چالش بیست سال آینده نیز قسمتی از موج ابداعات سبز خواهد بود.
نقش بالقوه و هدف اصلی بازاریابی این است که افراد بیشتری را علاقه مند به تغییر روش زندگی به سمت سبز نماید. این کار را به چند طریق می­توان انجام داد:
آموزش: هر چه آگاهی مردم در این مورد بیشتر شود، بیشتر تمایل پیدا می­ کنند که کاری انجام دهند.
فرهنگ سازی: انتخاب­های سبزی که به نظر عجیب و غریب می­رسند را از نظر فرهنگی جالب توجه کرده و عادات مخرب فعلی را فاقد جاذبه و ناخوشایند جلوه دادن(مثل سفرهای هوایی بیش از اندازه).
در این میان پاسخ دیگری به کسانی که نسبت به بازاریابی بدبین هستند وجود دارد. در حال حاضر، توجه قابل ملاحظه عموم به مسائل محیط زیست جلب شده است. در آمارگیری اخیر، نسبت کسانی که فکر می­کردند” چیزی به نام تغییرات جوی وجود ندارد” یک درصد کل نظر دهندگان بود. همچنین، رشد تاریخی کالاهای هماهنگ با محیط زیست و انتخاب و خرید مصرف کنندگان در انگلستان کاملاً مشهود است. بنابراین، باید به این حقیقت توجه داشت، با این که رویکرد مردم نسبت به استفاده و خریداری تولیدات و خدمات زیست محیطی رشد بسیاری داشته است؛ ولی هنوز، فقط شامل پنج درصد از کل هزینه­ های انجام شده می باشد(گرانت، ۲۰۰۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:40:00 ق.ظ ]




اما از دید نصر«نیل به این معرفت و یقین مابعدالطبیعی به کمک دو منبع اصیل؛ یعنی وحی و تعقل امکان‌پذیر است. به اعتقاد وی این دو منبع اصیل، پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند؛ چراکه نیل به تعقل، تنها به یمن وحی میسر است، در حالی‌که ثمره حکمتی که تعقل به بار می‌آورد، در قلب وحی نهفته است و نیز در کانون وجود انسان منزل و مأوی دارد».[۴۴۶]
رسیدن عقل انسان به معرفت باطنی به مدد عنایت الهی که از منبع وحی سرچشمه می‌گیرد و رسیدن به قلب و باطن وحی به وسیله‌ی پرتوهای این بصیرت عقلی مقدس، بشر را قادر می‌سازد که به معرفت مابعدالطبیعی رسایی از خداوند به عنوان حقیقه‌الحقایق دست یابد.
بنابراین، می‌توان گفت که از دیدگاه نصر، «نه تنها شناخت و معرفت حقیقت مطلق از طریق عقل انسانی، غیرممکن نیست، بلکه این شناخت در طبیعت بشر نهاده شده است.
دانلود پروژه
شناخت و مآلاً شناخت ذات مطلق و ذات لایتناهی از طریق قوه‌ی عاقله‌ای که تمام و کمال و عینی است و از ذات قدسی که هم مبدأ است و هم مقصد، جدایی‌ناپذیر است؛ چیزی است که در طبیعت و تقدیر بشر قرار دارد».[۴۴۷]
انسان می‌تواند به کمک عقل شهودی و بدون محدودیت فردی خود، همچون زمان و مکان و سایر محدودیت‌های ذاتی انسانی، معرفتی مابعدالطبیعی از خدا داشته باشد و او را چنان‌که هست دریابد، بنابراین وقتی صفتی را به او نسبت می‌دهد، نه از این جهت که او، خدا را چنین یافته و برداشت وی از حق چنین است، بلکه این صفات در واقع در خدا وجود دارد به همین دلیل می‌تواند خدا را چنین توصیف کند که: خداوند به مثابه حقیقه‌الحقایق، نه تنها شخص متعال، بلکه منشأ و منبع هر موجودی هم هست، بنابراین، در عین حال هم ورای وجود و هم وجود مطلق است. خداوند به مثابه شخص و الوهیت یا ذات نامتناهی است که وجود، اولین تعین اوست. خداوند به مثابه حق، عین مطلق، نامتناهی و خیر یا کمال است. «او فی حدّ ذاته مطلق است که هیچ نشانی از نسبیت در ذاتش نیست. ذات الهی به جز مطلق و یگانه چیزی نمی‌تواند بود. گفتن اینکه خداوند یکتاست به معنای اظهار مطلقیت او و تجسم او - فی حدّ ذاته - به معنای واقعی کلمه است».[۴۴۸]
و«علّت این‌که در دوران جدید، عده‌ای شناخت حقیقت را امری ناممکن و غیرقابل دسترس می‌دانند، دنیازدگی علم و عالمانی است که معرفت را از سرشت قدسی‌اش تهی ساختند و علمی ناسوتی و این جهانی خلق کردند».[۴۴۹]

۴-۳-۲- دین و تکثر ادیان در نگاه سروش و نصر، پلورالیزم دینی یا دین جاویدان

دکتر سروش در باب دین بسیار متأثر از دیدگاه جان‌هیک است و از نظریات او بسیار بهره برده است و از طرف دیگر نگاهی به نظریات عرفای بزرگی چون مولوی و ابن‌عربی دارد. «جان‌هیک به عنوان نماینده کثرت‌گرایان دینی، بر آن است که به جای نظریه بطلمیوس (دین خدا محور) در باب حیات دینی بشر، الهیاتی مسیحی برپایه نظریه‌ی کوپرنیکی (دین انسان محور) ایجاد کند».[۴۵۰] او به این موضوع باور دارد که سخن‌گفتن از حقانیت و بطلان ادیان بیجاست؛ زیرا «ادیان نظیر تمدن‌ها، صرفاً نمونه‌ای از طبایع و خلق و خوی متفاوت بشری و تفکرات مختلف‌اند». [۴۵۱] تلاش هیک بر آن است که طبقه‌بندی ادیان را نه از منظر حق و باطل‌بودن، بلکه از منظر ابتکارات هریک در ارائه طرق‌ رهایی بر بسته‌های شناخت، عمل و عشق انجام دهد. هیچ دینی لزوماً برتر و والاتر از دیگری نیست.[۴۵۲]
دکتر سروش هم اظهار می‌دارد: «این فکر که حقیقت غایی که در ذات خویش یکی بیش نیست، بالقوه می‌تواند در تجربه‌های مختلف بشری به شیوه‌هایی مورد توجه قرار گیرد».[۴۵۳]
در کانون نظریه ی پلورالیستی او این فکر قرار دارد که«هریک میان خدا در مقام لااسم و لارسم و خدا در نسبت با ما فرق می‌گذارد و ظهور حق در مظاهر و چهره‌های مختلف را، هم سرّ تفاوت ادیان، هم دلیل حقانیت همگی آن‌ ها می‌گیرد و بر این اساس به کثرتی اصیل در حوزه‌ی ادیان می‌رسد».[۴۵۴]
از نظر او آن‌چنان حقایق و مکشوفات بسیارند که نمی‌توان آن‌ ها را تحت یک نظام و دین‌ گردآوری کرد و به ناچار تجلی‌های متعدد مورد نیاز می‌باشد. «هم‌چنان‌که در طبیعت کثرت اصیل است نه وحدت، و این امری است که در ذات حیات نهفته است و حتی در امور فرهنگی، قیاس‌ناپذیربودن فرهنگ‌ها به همین معناست و کثرت‌گرایی فرهنگی بر آن بنا می‌شود و از پلورالیسم فرهنگی و اخلاقی تا پلورالیسم دینی راهی نیست».[۴۵۵]
دکتر سروش می‌گوید: سخن در اصل ادیان نیست که حق‌اند. سخن در فهم آدمیان و مذاهب مختلفه‌ی دینی است که همیشه مخلوطی از حق و باطل‌اند و به راستی که اگر یکی از این فرقه‌های دینی، حق خالص بود و بقیه باطل محض، هیچ خردمندی در تمییز حق از باطل و در انتخاب حق درنگ نمی‌کرد… در این جهان نه نژاد خالص داریم، نه زبان خالص و نه دین خالص…[۴۵۶]
او هم‌چنین بیان می‌دارد: «هیچ‌کس نیست که از تشبیه به طور کامل رهایی یافته باشد و بتواند خدا و کنه ذات او را چنان‌که هست با تجرید نام ذهن از همه عوارض بشناسد و دریابد».[۴۵۷] به طور مجمل می‌توان دلائل کثیربودن و کثیر دیدن حقیقت دین را از منظر «سوژه محور» به دو دسته زیر تفکیک کرد: اول این‌که، چند وجهی‌بودن حقیقت اعلی در تناظر با چندوجهی‌بودن شناسنده‌ی بشری است و دوم این‌که، محدودیت‌ دانش و بینش بشر اجازه‌ی ادراک تام و تمام کل حقیقت را نمی‌دهد و بشر همان جزء از حقیقت را که دریافت می‌کند کل می‌پندارد.
دکتر سروش به این مسأله توجه دارد که سرانجام خداوند در پی هدایت اکثریت مردم است و اگر کثرت‌گرایی را نپذیریم باید به این باور تن دهیم که تنها عده قلیلی نسبت به کل بشریت در زمان حاضر و حتی در طول تاریخ که بر دین یا مذهب خاص باشند هدایت می‌شوند. همچنین وجود اولیای بزرگ، در همه‌ی ادیان، پدیدار و این امر نشان‌دهنده‌ی حیات و قدرت هدایت عمیق هر دین است و تنوع ادیان و راه‌های معنوی نوعی بازی یا معمای الهی است که در پی ایجاد شور، نشاط و اشتیاق در حیات و بستری برای بالفعل‌شدن توانایی‌ها و امکانات بشری است.
«این پلورالیزم ارزشی و علّی که ناشی از فقدان دلیل و تعارض ذاتی ارزش‌ها و فراخ‌بودن مجال تخییر است، در حقیقت عین متن زندگی است».[۴۵۸]
اما دین از دیدگاه سنت‌گرایان، در وهله نخست عبارت است از مجموعه‌ای از تعالیم که اطلاعات کافی برای تمییز اصل مطلق یا حقیقت محض از غیرآن (تجلی نسبی حقیقت) را ارائه می‌کند و در وهله بعد عبارت است از روش جامع، متناسب با تعلیمات و منطبق با وسع بشری برای تمرکز و راهیابی به حقیقت مطلق که به منظور جاری‌کردن حقیقت در حیات انسانی و تحول وجودی انسان به کار می‌رود، اما هر مجموعه از تعالیم و روش‌ها را نمی‌توان دین نامید و برای دین‌بودن ضروری است که این تعالیم و روش‌ها دارای منشأ فوق بشری یا وحیانی باشند.
سنت‌گرایان «دین خالد» یا «دین جاویدان» را جنبه‌ی عملی «حکمت خالده» می‌دانند.
«سنت نخستینی وجود دارد که میراث اولیه‌ی معنوی و عقلانی انسان نخستین یا مثالی است… سنت‌های بعدی صرفاً تداوم تاریخی یا افقی آن نیستند. هر سنتی با نزول عمودی تازه‌ای از مبدأ مشخص می‌شود و نبوغ معنوی، شور و نشاط تازه و برکاتی را پایه‌گذاری می‌کند».[۴۵۹]
می‌توان گفت چون حقیقت اعلی امری واحد است و انسان نیز نوعاً واحد است دین نیز نوعاً امری واحد خواهد بود. پس وحدت نوع دین که تنها در عالم مثالی رخ می‌دهد. اساس و الگوی ظهور همه‌ی ادیان است، اما در این فرایند ظهور، ملاحظات زیر وجود دارد:
الف: از آن‌جا که هدف اصلی، بازگرداندن بشریت به سمت اصل حقیقی است، نقش گیرنده‌ی بشری و بنابراین تنوع نژادها، اقوام، زبان‌ها و… در نحوه‌ی ظهور دین بسیار تعیین‌کننده است.
ب: بدون تردید وحی را نمی‌توان عین حقیقت دانست، بلکه هر وحی یک صورت‌بندی از حقیقت مطلق است که دین خالد را در بطن خود دارد، اما به لحاظ تنوع امکانات و ضرورت ظهور آن‌ ها، باید گفت که هر صورت‌بندی فی‌نفسه شهادت می‌دهد که این صورت‌بندی، یک نحوه‌ی خاص برای بیان اصل بی‌صورت خویش است نه اینکه یگانه امکان بیان.
ج: در هر دین یک حقیقت مشخص وجود دارد، این تشخص به این دلیل که حقیقت نامتشخص را نمایندگی می‌کند مطلق و نامحدود است و ازاین نظر که ویژگی‌ها و بنابراین صورت‌بندی به خود می‌گیرد حقیقت نسبی و محدود است.
د: هر دین دارای یک ویژگی منحصر به فرد است لذا هر تشخیص الهی دینی که در قالب صورتی وحیانی قرار می‌گیرد، هم به لحاظ نمایندگی اصل مطلق و هم با استناد به ویژگی های منحصر به فرد خود، تنها خودش را مطلق می کند، وتنها تعالیم خود را باعث نجات‌یافتگی رهروانش و صعود به سمت مراتب والا می‌داند و به این طریق رهروان زیادی را به خود جذب می‌کند.
ﻫ: در مشرب باطنی، باطن‌گرایی تنها راه دستیابی به حکمت خالده و دین جاویدان است.
و: زبان هر دین متفاوت است، روش‌ها هم متفاوت‌اند، اما غایت آموزه و روش هر دین، جهان شمول است. البته هر دین به طور معمول سمبل‌ها و آموزه‌ها و مناسک خود را از محیط و طبیعت جغرافیایی و فرهنگی قوم خود بر می‌گزیند، لذا باید انتظار داشته باشیم که این تضادها و تنوعات جغرافیایی و فرهنگی به حوزه‌ی دین وارد شوند.

۴-۳-۳- ویژگی و خصوصیات ادیان متکثر از دیدگاه سروش و نصر، بشری‌بودن یا وحیانی ‌بودن

۴-۳-۳-۱- دیدگاه سروش
۴-۳-۳-۱-۱- بشریت و تاریخیّت
از نظر سروش نه تنها معرفت دینی، بلکه حتی خود دین نیز امری تاریخی و بشری است. بدین‌معنا که چون می‌خواهد با بشر مماشات کند، بایستی عوارض بشری مثل زبان خاص، فرهنگ‌ خاص، احکام و فقه خاص و اعتقادات و اخلاقیات خاص به خود بگیرد تا بتواند در عرصه‌ی جامعه‌ی بشری ظهور یابد. از نظر روشن‌فکر دینی، اصل دین، هویت تاریخی دارد و به مرور بسط و تکامل تاریخی پیدا می‌کند. کار احیاگران بعدی فقط فهم و شرح دین نیست، بلکه آن‌ ها تجربیات دینی‌ای داشته‌اند که بر دین افزوده‌اند و آن را متکامل‌تر کرده‌اند… بدین‌ترتیب در این نوع دین‌پژوهی، اصلاً ختم نبوت معنا نخواهد داشت. این نگرش تاریخی به دین به هر چهار معنا (از ناحیه خدا آمدن، کامل‌بودن، بی‌چون و چرابودن و نقص‌ناپذیری) به قداست‌زدایی از دین منتهی می‌شود. روشن‌فکری دینی نه تنها از دین قداست‌زدایی می‌کند، بلکه با ادعای افزودن به دین، به نوعی ادعای پیامبری می‌کند.[۴۶۰]

۴-۳-۳-۱- ۲- تجربه دینی، هسته‌ی دین

سروش طی یک بحث تفصیلی، ویژگی انحصاری دین را کندوکاو می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که«دین هیچ وصف معرفتی ممیزی ندارد، بلکه مخلوطی است از گزاره‌هایی که هرکدام به فنی تعلق دارند».[۴۶۱] او درنهایت چنین اظهار می‌دارد که«آنچه بالذات دینی است، تجربه‌ی دینی است».[۴۶۲] و تجربه‌ی دینی را از جنس وحی، الهام، رؤیای صادق و… می‌داند. سروش بیان می‌دارد: «قوام دین به تجارب است و باقی صورتی بیش نیست».[۴۶۳]
در همین راستا، او ورود عقل به عرصه‌ی دین را موجب فهم استقلال همه‌ی مباحث، غیر از تجربه‌ی دینی از دین می‌داند.

۴-۳-۳-۱- ۳- وجود شخصیت بنیان‌گذار دین

سروش تأکید می‌کند: «دین عین تجربه‌ی تکامل‌یابنده‌ی درونی و بیرونی پیامبر است».[۴۶۴]
او در مورد پیامبر اسلام به این جمع‌بندی می‌رسد که پیامبر اسلام در دو سطح تجربه داشت و اسلام محصول این دوگونه تجربه است، تجربه‌ی بیرونی و تجربه‌ی درونی… در تجربه‌ی بیرونی مدینه ساخت، مدیریت کرد، به جنگ رفت، در تجربه درونی هم وحی و رؤیا و الهام و معراج و مراقبه و تفکر داشت…[۴۶۵]
سروش، اسلام را منبعث از تجارب دینی پیامبر و افزون بر آن شخصیت و نبوغ فردی او می‌داند. البته از این دیدگاه تجارب دینی و پیامبرانه مختص به بنیان‌گذار دین نیست، بلکه حتی، ما با داشتن اذواق و تجربه‌های پیامبرانه… می‌توانیم تشخیص دهیم چه کسی پیامبر است.[۴۶۶]

۴-۳-۳-۱-۴- ذاتیات، اساس دین و عرضیات، صورت دین

عبدالکریم سروش برای دین اموری ذاتی و اموری عرضی قائل است که این دو را نباید معادل باطن و ظاهر یا حقیقت، طریقت و شریعت دانست.
دین ذات و ماهیت ارسطویی ندارد، بلکه شارع مقاصدی دارد که این «مقاصد» همان ذاتیات هستند. برای تفهیم و تحصیل این مقاصد شارع از ۱- زبانی خاص ۲- مفاهیمی خاص ۳- شیوه‌های خاص (فقه و اخلاق) کمک می‌گیرد. این کارها همه در ۴- زمانی خاص و ۵- مکانی (محیط و فرهنگ) خاص و برای ۶- مردمی خاص… صورت می‌پذیرد. ابلاغ‌کننده‌ی شریعت مورد ۷- عکس‌العمل‌های مشخص و ۸- پرسش‌های معین قرار می‌گیرد و نسبت به آن‌ ها ۹- پاسخ‌های معین می‌دهد.[۴۶۷]
این نکات نه‌گانه افزون بر موارد دیگر که او اضافه می‌کند همه عرضی هستند. در واقع «امور عرضی آن‌هایی هستند که می‌توانستند به گونه‌ای دیگر باشند».[۴۶۸]
مقصود از ظهور، امور عرضی نیست، بلکه نیات و مقاصد مستتر در پس آن‌هاست که همان ذاتیات باشند. سروش دستیابی به این ذات را امری دشوار می‌داند و به عکس، دستیابی به امور را عرضی سهل وآسان قلمداد می‌کند.

۴-۳-۳-۱-۵- دین وحیانی اقلّی است نه اکثری

تلقی اکثری از دین‌داشتن بدان معناست که از دین انتظار حل و فصل همه‌ی مسائل دنیوی و اخروی اعم از علوم انسانی، علوم تجربی، سیاست و… را داشته باشیم که از نظر سروش امری نامعقول و ناممکن است. دین دنیوی و معاش، احکام فقهی و اخلاقی را برای اداره‌ی جامعه و حل مشکلات اجتماعی لازم و کافی می‌داند… و در مقابل دین اخروی (معادی) آن‌ ها را تکلیفی می‌بیند که مقصود اصلی‌ شان تأمین سعادت اخروی است و دنیا را فقط به آن منظور و به منزله‌ی مقدمه‌ای برای آن و به قدر حاجت سامان می‌دهد و بس.[۴۶۹]
لذا سروش معتقد است که در مورد فقه، علوم تجربی، علوم انسانی، اخلاق، جهان‌بینی و معرفت دینی. دین حداقلی است و سپس در طی تاریخ برحسب نیاز و رشد و بالندگی دینداران، حوزه‌ی دین نیز رشد یافته و مثلاً اموری مانند عشق و مقولات دیگر بعداً وارد دین شده‌اند و دین را برای هرکس شکل خاص می‌بخشد.

۴-۳-۳-۲- دیدگاه نصر

 

۴-۳-۳-۲-۱- دین امری قدسی است

تجلی «دین جاویدان» در عالم نسبی است، بدون تردید متناسب با شرایط زمانی و مکانی و انسانی خواهد شد. از این‌رو مطلقیت آن به تقید بدل می‌شود. ویژگی این دین در نظر سنت‌گرایان به این شکل است، سنت‌گرایان سه خصیصه برای امر مقدس ذکر می‌کنند. آن چیزی مقدس است که اولاً به نظام متعالی وابسته باشد. ثانیاً خصوصیت و نهاد یقین مطلق را دارا باشد و ثالثاً از فهم انسان معمولی می‌گریزد… مقدس یک صفت مطلقیت را در نسبت‌ها وارد کرده به اشیاء فانی یک بافت ابدی اعطا می‌کند.[۴۷۰]
نصر بر این باور است که ابزارها و وسایطی که مستقیماً توسط خداوند در القاء یک دین به بشریت و یا به عنوان نمادهای اساسی نجات‌بخشی استفاده می‌شوند، مقدس‌اند. خواه این ابزارها و وسایط، فرد بنیان‌گذار، متون وحیانی یا الهامی، زبان وحیانی، مکان و یا زمان تجلی باشند. این‌ها همگی در عین نسبی‌بودن، نوعی صفت مطلقیت را به خود می‌گیرند و در مرکز عالم دینی جای گرفته ویژگی وساطت و نمایندگی امر فوق بشری را می‌یابند.
حال این ویژگی مطلقیت موجب تابش خیره‌کننده و مبهوت‌کننده‌ی مقدسات برای دین‌ورزان می‌گردد که از منظر هدایت، جذابیت فوق العاده و غیرقابل قیاس می‌یابند، اما از منظر هویت دینی، بستر نوعی انحصارگرایی دینی را پدید می‌آورند. بنیان‌گذار دین بدل به گونه‌ای هنجار و دستور بشری می‌شود که تأسی از او برترین فضایل دینی شمرده شده و وجود او ویژگی ازلی - ابدی می‌یابد.

۴-۳-۳-۲-۲- محوریت متون مقدس

گفتارهای دینی یا متون مقدس براساس دیدگاه سنت‌گرایان همواره متصل به منبع فوق بشری هستند خواه به طریق وحی باشد و خواه به طریق الهام، مکاشفه، رؤیا و القاء. این ویژگی، ذاتاً آن‌ ها را تقدس بخشیده، از سایر متون ممتاز کرده تاحدی خاصیت لازمانی و لامکانی به آن‌ ها می‌بخشد، از نظر نصر حتی کلمات این متون در عین دارابودن ظاهری خاکی، خصلت تقدس دارند. نگاه سنت‌گرایان از جمله نصر به کتاب مقدس، نگاهی عارضی و حادث نیست، بلکه «کتاب عالم و کتاب مقدس دو تجلی از یک اصل هستند و هر یک دیگری را تأیید و یادآوری می‌کند». [۴۷۱] افزون بر این وحی بیرونی ناظر به وحی تکوینی درونی؛ یعنی عقل ناب انسانی است. البته نه عقل مصطلح که به معنای فکر و اندیشه است، بلکه عقلی که جامع قوای شناسایی است و مستقیماً حقایق را شهود می‌کند. «عقل ناب، قرآن درونی است قرآن نامخلوق (قدیم) یعنی کلمه‌الله عقل الهی است و به صورت قرآن زمینی متبلور شده عیناً به وحی درونی و سوبژکتیو پاسخ می‌گوید که عقل انسانی است… وحی الهی نمادها و نشانه‌ها را فراهم کرده در صورتی که عقل رموز آن‌ ها را در می‌یابد». [۴۷۲]

۴-۳-۳-۲-۳- اهمیت سنت بنیان‌گذار دین

بنیان‌گذار دین، معرف امر مطلق و حقیقت و نماینده‌ی او (حضور) در بین انسان است، پیامبر، اوتاره یا بنیان‌گذار دین، اسوه و نمادی زنده از اصل اعلی و نیز الگویی برای حیات سعادت‌بخش است لذا طبیعی و بدیهی است که تمام حرکات و سکنات او برای پیروانش سرمشق قرار گیرد. بر همین مبنا حیات اصیل دینی نه تنها براساس تعلیمات متون مقدس، بلکه افزون بر آن برطبق سنت عملی بنیان‌گذار دین شکل می‌گیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:40:00 ق.ظ ]




بردندرین حوالی کودکی به طمع صیدِ من دام مینهد و من تماشای او میکنم که روز بیهوده میگذراند و رنجی نامفید میبرد. (۸/۲۹۶)
همکرد بردن تنها با اسم معنی ترکیب میشود و در این حال البته معنی اصلی آن یعنی حمل مراد نیست. فعل مرکبی که از آن حاصل میشود گاه معادل است با فعلی که از ترکیب با کردن به دست میآید.
نهادن: بر آن قرار گرفتند که در معاطفِ کنفِ عاطفت و دولتِ شاه مسکن و مأوی ساختند و در آن مأمن دل بر وطن نهادند. (۴/۷۲۰)
در بعضی موارد میتوان آن را همکرد شمرد و معادل کردن دانست. با اسم معنی ترکیب
میشود.
طلبیدنبه دریافتِ مخرجِ کار از هرگونه توصلی میطلبید. (۲/۱۱۳)
کشیدن: اندیشید که اگر من به استقلالِ نفس خویش خواهم که انتقام کشم و قدم بر مزلّهی این اقتحام نهم، نتوانم. (۲/۵۳۰)
این فعل با اسم معنی ترکیب میشود و در این حال غالباً معنی تحمل را در بردارد و حاصل ترکیب همیشه فعل لازم است.
در عهود مقدّم و دهور متقادم دیوان که اکنون روی در پردهی تواری کشیدهاند.(۲/۲۱۳)
وجه اوفی و طریق اولی آن است که پیش از آنکه درخت دولت او بالا کشد، ثمرهی امانی به در آرد، من شکوفه وار دست به شاخ حمایت او زنم. (۶/۴۰۷)
افراختنچون هدهد به تاج مرصع سر نفرازد. (۱/۳۹۶)
افکندناینک به یمن همت دوستان مخلص، صبح اومید نور داد و مساعدت بخت سایه افکند. (۷/۳۳۵)
ماندناین افسانه از بهر آن گفتم تا دانی که دل بر اندیشهی باطل تمادی فرمودن و به تسویف و تأمیل از سبیل رشد تمایل نمودن و برآن اضرار کردن از اضرار و اخلال خالی نماند. (۵/۸۸)
نام بزرگوارش از دیباچه ی مرزبان نامه بر روی روزگار مخلّد و مورّخ بماند.(۳/۳۴)
پذیرفتن: زبدهی جوامع کلماتِ با فصاحت و عمدهی قواعدِ خرد و حصافت، فرمان پذیرم و منت دارم. (۳/۶۹۴)
پیچیدنو تا یک تیر در جعیهی امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچد. (۲/۲۴۱)
گشودنبعضی بر خصم کین گشایند چون پلنگ (۸/۴۷۹)
کمین غدر بر جان او بگشود و جگرگاه او از هم بدرید.(۷/۱۵۷)
جستن: امّا به وقت تعارض مهمّات و تنافی عزمات هم رای پاک ایشان از بیرون شو کارها تفصّی بهتر تواند جست.(۱/۴۶۳)
مخمصه ضرورت بدان جا رسانیده که اگر چه مشروع مذهب شیر نبود، از عقل رخصتی جویند و قصد شتر پیوندند. (۸/۵۶۵)
نشاندن: اگر از جانب من کلمهی موحش و مشوّش گفتهاند و خیالی نشاندهاند. (۷/۶۱۲)
شمردنخویشتن را زیر دست و فرمان پذیر دانی و حکم او برخورد اجحاف نشمری. (۲/۱۳۷)
بستن: دیگر برادران کمرِ انقیاد او بستند. (۵/۳۹)
پیوستناو نیز در مشرعِ مخافت برادران خوضی میپیوندد. (۴/۴۰)
شدندختر منقاد شد و به نزدیک شاه رفت. (۸/۶۳)
شدن از جملهی فعلهای اسنادی است یعنی عارض شدن حالتی یا صفتی را بر نهاد جمله نسبت میدهد. در این مورد مانند بودن است و آن را همکرد نباید شمرد.
شایان یادآوری است که فرشیدورد در (۱۳۸۳: ۴۴۶) فعل و گروه فعلی «شدن» را جزء
فعلهای یاور و کمکی میداند.
افشردنمرا قدم ثبات میباید افشردن و خاطر خود را با دست گرفتن تا خود چه پیش آید. (۲/۳۵۲)
غصّهی حمایت شبان گلوی گرگ گرفته بود و از گله جز گرد نصیب دیدهی خود نمییافت، دندان نیاز می افشرد. (۴/۶۹)
گشتنسگان دیه در دنبال او رفتند و خون آن بیچاره هدر گشت. (۴/۸۸)
افتادنشنیدم که خسرو را با ملکی از ملوک وقت خصومت افتاد. (۶/۳۰۲)
با توّجه به بررسی افعال مرکب صفحات ۴ و ۵ هر باب مرزباننامه میتوان چنین نتیجه گرفت: حدود۶۰% از فعلیارهای افعال مرکب عربی و مابقی فارسی هستند که از این تعداد حدود ۵/۱۲% صفت و مابقی اسم هستند.۲۵% از افعال مرکب بین فعلیار و همکرد فاصله افتاده است و کردن با۳۵% کارکرد، فعال ترین همکرد میباشد.
۶-۱-۷- تراکم افعال در مرزباننامه
تراکم افعال در مرزباننامه زیاد است به طوری که میدان آماری صفحات ۶، ۷ و۸ هر باب بیانگر این است که ۱۴% از کل واژگان مرزبان نامه را فعل تشکیل میدهد، به ویژه عبارتهای فعلی که بر این زیبایی افزودهاند.
من چرا بگذاشتم که بزغاله مرا بزگیرد تا به دمدمهی چنین لافی و افسون چین گزافی، عنان نعمت از دست من فرو گرفت و دیو عزیمت مرا در شیشه کرد. (۷/۷۱)
چون آنجا رسید، چشمش بر کوهی افتاد به بلندی و تندی چنان که حسِ باصره تا به ذروهی شاهقش رسیدن، ده جای در مصاعدِ عقبات آسایش دادی و دیدبان وهم در قطع مراقیِ علوش عرق از پیشانی بچکانیدی، کمندِ نظر از کمر گاهش نگذشتی، نردبانِ هوا به گوشهی بام رفعتش نرسیدی، فلک البروج از رشگش به جای منطقهی جوزا زنار بر میان بستی، خورشید را چون قمر به جای خدشهی ثریّا آتشِ جسد در خرمن افتادی. (۳/۸۰۷)
غلام پای در رکاب آورد و همعنان اقبال میداند تا به قصری رسید که شرح تماثیل و تصاویر آن در زبان قلم نگنجد و اگر مانی به نگارخانهی او رسد، از رشک انگشت را قلم کند و سرشکِ معصفری بر سفیداب و لاجوردِ او ریختن گیرد. (۸/۱۰۸)
شاه را پای به گلی فروشد که به بیل دهقان نبود و هم بدان گل چشمهی آفتاب میاندود و مهرهی عشق آن زهره عذار پنهان میبافت. (۴/۶۴)
کبوتر چون این فصل به حسنِ اصغا بشنود و حلقهی قبول و استرضا در گوش کرد، بامداد که سپید باز مشرق به یک پرواز کبوترانِ برجِ را در پای انداخت، از جای برخاست، پای در رکاب صبا آورد و دست در عنان شمال زد، دواسبه بر گریوهی علو دوانید، از محل ضباب برگذشت. (۱/۴۱۷)
همان گونه که در شواهد بالا مشاهده می شود افعال مرکب اجزای آنها با فاصله به کار رفتهاند، بر اساس بررسی که انجام شد: ۵۰% از افعال مرکب مجازی و کنائی به کار رفته در مرزباننامه اجزایشان جا به جا شده و از هم فاصله گرفتهاند.
۶-۲- آوردن حروف و ادواتی پیش یا پس از فعل در مرزباننامه
یکی از ویژگیهای بارز متون گذشته داشتن پیشوند و پسوندهای متنوّع و فراوان است که با افعال مختلف به کار رفتهاند. از جمله الف اطلاق، پسوند «ی»، یا بیان خواب و «بر» مقدم بر فعل. بهار در مورد این گونه ادوات چنین میفرمایند: «پیشاوندها و پساوندها در تغییر معنی فعلها دست مهمی داشتهاند و به طور خلاصه و مختصر میگوییم که در دورهی قدیم استعمال این ادات مانند دیگر لغات مورد توجه تام و اعتنای خاصی بوده است. چه گاهی این پشاوندها، فعل را مؤکد میکرده و گاهی در وجههی فعل، تأثیر میبخشیده، و گاهی معنی مستقل به فعل میداده است که سوای معنای اصلی فعل بوده است.» (بهار، ۱۳۷۶: ۳۶۷)
۶-۲-۱- الف اطلاق (اشباع) در مرزباننامه
یکی از مختصات آوایی که بیشتر مربوط به سبک خراسانی است، الف اطلاق (اشباع) میباشد. شمیسا در این باب چنین مینویسد:
«یعنی الف «زایدی» که در آخر اسم و فعل و حرف میآورند- در آثار دورهی سامانی به فراوانی دیده میشود، اما در دوره غزنوی کم میشود، فرخی و عنصری و اسدی طوسی و ناصر خسرو آن را به کار نبردهاند و منوچهری و قطران هم هر کدام فقط در یک قصیده از آن استفاده
کردهاند. الف اطلاق در برخی از قسمتهای شاهنامه (که ظاهراً مربوط به دورهی جوانی فردوسی است) تقریباً زیادست اما در برخی از قسمتها خیلی کم است. الف اطلاق در آثار دوره عراقی خیلی کم میشود و معمولاً فقط در فعل «گفتا» به کار میرود. از آنجا که استعمال الف اطلاق فقط مربوط به شعر بوده است نه نثر میتوان حدس زد که جنبهی موسیقایی مثلاً مدّ صوت یا وقف در پایان کلام داشته است.» (شمیسا، ۱۳۸۶: ۲۵۶)
الف اطلاق همراه افعال در مرزباننامه به صورت محدود به کار رفته است:
سرّ حدیث ان الشیطان لیجری من ابن آدم مجری الدم آشکارا شد. (۷/۱۴۷)
در عهود مقدم و دهور متقادم دیوان که اکنون روی در پرده تواری کشیدهاند و از دیدهای ظاهر بین محجوب گشته، آشکارا میگردیدند. (۳/۲۱۳)
چون میداند که من او را به خونِ خویش میپرورم، کی پسندد که راز من آشکارا کند. (۲/۲۹۱)
اگر کسی از من ضرری یا از آتش خشم من شرری در مستقیل حال تخیل میکند، آشکارا گرداند. (۳/۶۰۶)
گفت: دریغا، اگر این مار را زنده بیافتمی،هیچ ملواحی دام مخاریق دنیا را به از این ممکن نشدی. (۹/۵۸۹)
یادآوری میشود الف اطلاق فقط با کلمهی آشکارا در مرزباننامه به کار رفته است و به جز واژهی دریغا که یک بار به کار رفته است. برای دیگر کلمات موردی یافت نگردید.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۶-۲-۲- پسوند فعلی «ی» در مرزباننامه
یکی از پسوندهای رایج زبان فارسی دری«ی» است. فرشیدورد در این مورد چنین میگوید: «یکی از عناصر عمدهی دستوری زبان فارسی دری کهن پسوند«ی» است. این پسوند در شعر سنتی نیز به مقدار فراوان، با فعل ماضی دیده میشود، ولی در فارسی امروز یکسره از میان رفته است.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۱۹۵)
در متون مورد مطالعه ما این پسوند رایج است و تنها در ماضی میچسبد و در دستور سنتی «یا» نامیده میشود و کاربردهای مختلفی دارد. از جمله:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ق.ظ ]