کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



به منظور بحث و نتیجه گیری از یافته‌های مربوط به فرضیات تحقیق، در ابتدا فرضیاتی که در فصل دوم ارائه شده، به تفکیک مطرح و سپس تفسیر نتایج بیان می‌گردد.
۱-۲-۵- فرضیه اول تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد گرایش به لاغری رفتارهای بیمارگونه خوردن سهم دارند.
نتایج نشان داد که دشواری کنترل تکانه و طرحواره ناسازگار محرومیت هیجانی به صورت معکوس و طرحواره ی ناسازگار اطاعت به صورت مستقیم بعد گرایش به لاغری رفتارهای بیمارگونه خوردن را پیش بینی می کنند.
این یافته با نتایج تحقیقات فیربورن و همکاران۲۰۰۹، شمیدت و همکاران ۲۰۱۲و ویلدس ۲۰۱۴ و زیپفل۲۰۱۴؛، عسکری و همکاران (۱۳۸۸) که نشان دادند دشواری در تنظیم هیجانات نقش به سزایی در بی اشتهایی عصبی دارند؛همخوان است.همچنین با تحقیق اولدرشاو و همکاران(۲۰۱۵) که نشان داد تنظیم هیجانی و طرحواره­های ناسازگار اولیه در بی اشتهایی عصبی نقش پیش بینی کننده ای دارند.
در تبیین این رابطه می­توان گفت: بعد گرایش به لاغری نگرانی بیش از حد افراد را در زمینه ی رژیم غذایی، اشتغال ذهنی شدید با وزن، و تلاش زیاد برای لاغر شدن را نشان می دهد(گارنر و همکاران۱۹۸۳). آیتم های این بعد منعکس کننده ی آرزوی فرد جهت از دست دادن وزن و همچنین ترس از افزایش وزن است(بروخ و همکاران؛۱۹۷۸به نقل از گارنر،۱۹۸۳).
پایان نامه
یکی از نشانه­ های شاخص اختلال بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی ترس از افزایش وزن و چاق شدن است.در واقع لاغری به عنوان یک حالت ایده آل از ریخت بدنی تصور میگردد(محمدزاده و رضایی، ۱۳۹۲).
همانطور که ذکر شد، نتایج تحلیل نشان داد که دشواری در کنترل تکانه یکی از پیش ­بینی کننده­ های این بعد است. دشواری در کنترل تکانه نشان دهنده ی مشکلات فرد در کنترل تکانه ها در زمان رویاروویی با هیجانات منفی است. فردی که در زمان رویارووی با هیجانات مشکل آگاهانه از راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجانی استفاده می کند می تواند هیجانات را به خوبی مدیریت کند و کنترل بیشتری بر تکانه ها و هیجانات خود هنگام بروز هیجانات منفی داشته باشد(سالاری،۱۳۹۲). این متغیر بطور معکوس پیش بینی کننده گرایش به لاغری است به این معنا که هرچه دشواری فرد در کنترل تکانه بیشتر باشد گرایش به لاغری در فرد کمتر است. در تبیین این رابطه می توان گفت وقتی فردی در کنترل تکانه ی خود با مشکل مواجه است وقتی با هیجانات منفی روبرو می شود ممکن است به صورت تکانشی دست به راهبردهایی برای کاهش فشار هیجانات منفی بزند که بعضی افراد در هنگام استرس به صورت افراطی به خوردن دست می زنند و چون این راه به منظور کاهش هیجانات منفی صورت می گیرد در نتیجه فرد گرایشی به لاغر شدن و کاهش وزن ندارد.
متغیر دیگر برای پیش بینی بعد گرایش به لاغری رفتارهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار اطاعت می باشد این طرحواره مربوط به حوزه دیگر جهت مندی طرحواره ها می باشد که بصورت احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران، خود را نشان می دهد.این کار معمولا برای اجتناب از خشم، محرومیت یا انتقام صورت می گیرد.(یانگ و همکاران ۱۳۹۰) در بی اشتهاای روانی نیز فرد این احساس را دارد که جسم آنها به نوعی تحت کنترل پدر و مادرشان است و گرسنگی کشیدن وتلاش برای لاغر شدن ظاهرا برای کسب اعتبار به عنوان فردی خاص است و تنها از طریق اعمال خود انظباطی غیر عادی بیمار احساس خود مختاری و خود بودن میکند(سادوک و سادوک۲۰۰۳).به نظر می رسد افراد با طرحواره ی اطاعت گرایش به لاغری دارند تا خود را نشان دهند وشاید بتوان گفت این کار واکنشی در مقابل خواست های نوجوان برای استقلال بیشتر است.
آخرین متغیر برای پیش بینی بغد گرایش به لاغری رفتارهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار محرومیت هیجانی است که به صورت معکوس پیش بینی کننده است. این طرحواره مربوط به حوزه بریدگی و طرد می باشد. این طرحواره به صورت انتظار اینکه تمایلات و نیازهای فرد به حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضا نمی شوند خود را نشان می­دهد(یانگ و همکاران۱۳۹۰). محرومیت خود را در زمینه های گوناگون نشان می­دهد: فقدان توجه، عطوفت یا همراهی، درک نشدن، عدم خودافشایی، نداشتن منبع قدرت، جهت­دهی یا راهنمایی نشدن از سوی دیگران (یانگ و همکاران،۱۳۹۰). به نظر می رسد این طرحواره باعث شود که فرد برای جبران این محرومیت­ها به رفتارهایی در زمینه لاغر شدن بپردازد و به آن گرایش داشته باشد تا از این طریق حمایتی را بدست بیاورد.
۲-۲-۵- فرضیه­ دوم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد هشیاری به امعا و احشاء(آگاهی درونی) رفتارهای بیمارگونه خوردن سهم دارندنتایج نشان داد که طرحواره­ی ناسازگار وابستگی/ بی کفایتی در پیش بینی این بعد نقش دارد.
این یافته با نتایج تحقیقات والر و همکاران (۲۰۰۲)، بابایی و همکاران (۱۳۸۶) که طرحواره ی وابستگی / بی کفایتی را مرتبط با اختلال خوردن یافتند هماهنگ است.
در تبیین این یافته می­توان گفت: گارنر و همکاران(۱۹۸۳)بیان می کنند که این بعد فقدان اعتماد به شناخت و شناسایی دقیق هیجان و تشخیص احساس گرسنگی و یا سیری را بازتاب می دهد.
همانطور که ذکر شد، نتایج تحلیل نشان داد طرحواره ناسازگار وابستگی – بی کفایتی این بعد را پیش بینی میکند. این طرحواره با این احساس که فرد نمی تواند مسئولیت های روزمره را ( مثل مراقبت از دیگران ، حل مشکلات روزانه ، قضاوت خوب ، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران ، در حد قابل قبولی انجام دهد و اغلب خود را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان می دهد(یانگ۲۰۰۳). از آنجاییکه افراد با این طرحواره منفعل هستند و درماندگی افراطی دارند به شناخت و شناسایی دقیق هیجان و احساس خود اعتماد ندارند در نتیجه این باور در آنها شکل می گیرد.
۳-۲-۵- فرضیه­ سوم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد پرخوری رفتارهای بیمارگونه خوردن سهم دارد. نتایج نشان داد: طرحواره ی ناسازگار ایثار گری، طرحواره ی ناسازگار گرفتاری ، طرحواره ی ناسازگار وابستگی/ بی کفایتی، عدم پذیرش پاسخ هیجانی و طرحواره ناسازگار اطاعت در پیش بینی این بعد نقش دارند.
این یافته با نتایج تحقیقات فیربورن و همکاران۲۰۰۹، شمیدت و همکاران ۲۰۱۲و ویلدس ۲۰۱۴ و زیپفل۲۰۱۴؛، عسکری و همکاران (۱۳۸۸) که نشان دادند دشواری در تنظیم هیجانات نقش به سزایی در بی اشتهایی عصبی دارند؛همخوان است.همچنین با تحقیق اولدرشاو و همکاران(۲۰۱۵) که نشان داد تنظیم هیجانی و طرحواره­های ناسازگار اولیه در بی اشتهایی عصبی نقش پیش بینی کننده ای دارند. همچنین این یافته با نتایج تحقیقات بابایی و همکاران (۱۳۸۶)، پورشریفی و همکاران (۲۰۱۱)، والر و همکاران (۲۰۰۲) همخوان بود.
در تبیین این یافته­ ها می­توان گفت: این بعد گرایش فرد را به پرخوری غیر قابل کنترل و گاهی اوقات به دنبال آن تلاش برای استفراغ عمدی را نشان می دهد. حضور یا عدم حضور پرخوری متمایز کننده ی زیرگروه های بی اشتهایی عصبی است و حتی در زنان بدون سابقه قبلی بی اشتهایی عصبی دیده می شود(گارنر و همکاران ۱۹۸۳). افراد مبتلا به اختلال پرخوری معمولا از مشکلات خوردن خود شرمنده هستند و سعی می کنند نشانه های خود را مخفی نگه دارند. پرخوری معمولا تا حد امکان مخفیانه صورت می گیرد.رایج ترین پیشایند پرخوری عاطفه منفی است. راه اندازهای دیگر عبارتند از عوامل استرس زای میان فردی؛ محدودیت غذایی؛ احساسات منفی در ارتباط با وزن، شکل بدن و غذا؛ و بی حوصلگی. پرخوری ممکن است عواملی که این دوره را در کوتاه مدت تسریع می کنند به حداقل برساند یا تسکین دهد، اما ارزیابی منفی خویشتن و ملالت اغلب پیامدهای درنگیده هستند(سید محمدی،۱۳۹۳).
همانطور که ذکر شد، نتایج تحلیل نشان داد یکی از پیش بینی کننده­ های این بعد طرحواره ناسازگار ایثارگری است. افراد با این طرحواره تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران با میل خود وحتی به قیمت از دست دادن رضایت مندی خویش دارند. رایج ترین دلایل انجام این کار عبارتند از : جلوگیری از آسیب رساندن به دیگران ، جلوگیری از احساس گناه ناشی از خودخواهی یا تداوم ارتباط با افراد نیازمند. این امر اغلب از حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ناشی می شود . چنین طرحواره ای منجر به این احساس می شود نیازهای فرد ایثارگر به قدر کافی ارضاء نمی شوند و هم چنین باعث رنجش افرادی می شود که او از آنها نگه داری می کند (یانگ۲۰۰۳).
متغیر مهم دیگر برای پیش بینی بعد پرخوری رفتارهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار گرفتاری است که به صورت معکوس این بعد را پیش بینی می­ کند. این طرحواره اشتغال ذهنی بیش از حد در خصوص ارتباط شان با یکی یا چند نفر از افراد مهم زندگی شان (اغلب والدین)دارند و به همین دلیل فردیت و رشد اجتماعی بیماران به آنها وابسته است. غالبا اعتقاد براین است که هیچ یک از این افراد رابطه ، بدون حمایت دیگری ، قادر به ادامه زندگی نبوده یا نمی توانند شاد باشند . فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت جداگانه ای ندارد این طرحواره ممکن است احساساتی مثل غرق شدن در شخصیت طرف مقابل، فقدان هویت و بی هدف بودن زندگی را در بر بگیرد(یانگ۲۰۰۳).
متغیر بعدی برای پیش بینی بعد پرخوری رفتارهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار وابستگی/ بی کفایتی می باشد. احساس اینکه فرد نمی تواند مسئولیت های روزمره را ( مثل مراقبت از دیگران ، حل مشکلات روزانه ، قضاوت خوب ، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران ، در حد قابل قبولی انجام دهد. این طرحواره اغلب خود را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان می دهد(یانگ۲۰۰۳).
عدم پذیرش پاسخ هیجانی نیز از بین ابعاد تنظیم هیجانی نیز در پیش بینی گرایش به لاغری سهم دارد. افرادی که در این زمینه با دشواری روبرو هستند، به داشتن پاسخ های هیجانی ثانوی منفی به هیجان­های منفی ادراک شده و یا عدم پذیرش واکنش به ناراحتی شخصی است(گراتز و رومئر، ۲۰۰۴ به نقل از میرزایی ۱۳۹۱،به نقل از اژه­ای و همکاران،۱۳۹۴).
آخرین متغیر برای پیش بینی بعد پرخوری رفتارهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار اطاعت است افرادی که این طرحواره را دارند کنترل خود را به دیگران می سپارند و در برابر آنها تسلیم می شوند. این کار معمولا برای اجتناب از خشم ، محرومیت یا انتقام صورت می گیرد (یانگ۲۰۰۳).
معمولا این طور به نظر می رسد که تمایلات ، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشند یا برای دیگران اهمیت ندارند . طرحواره اطاعت معمولا با این برداشت همراه است که نیازها و احساسات فرد مهم و ارزشمند نیست.این طرحواره اغلب به شکل رضایت و اشتیاق وافر برای خرسند کردن دیگران ظاهر می شود در عین حال که نسبت به نیرنگ و فریب خوردن حساسیت زیادی دارد. این طرحواره به طور کلی منجر به خشمی میشود که در قالب یک سری نشانه های ناسازگارانه از جمله رفتارهای منفعل – پرخاشگرانه ، طغیان های عاطفی کنترل نشده ، علایم روان تنی ، کناره گیری از عواطف ، برون ریزی و سوء مصرف مواد آشکار می شود (یانگ۲۰۰۳).
۴-۲-۵-فرضیه چهارم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد نارضایتی بدنی باورهای بیمارگونه خوردن سهم دارند.نتایج نشان داد طرحواره­ی اطاعت و طرحواره­ی انزوا/ بیگانگی به صورت مستقیم و دشواری کنترل تکانه به صورت معکوس این بعد را پیش بینی می­ کنند.
این یافته با نتایج تحقیقات فیربورن و همکاران۲۰۰۹، شمیدت و همکاران ۲۰۱۲و ویلدس ۲۰۱۴ و زیپفل۲۰۱۴؛، عسکری و همکاران (۱۳۸۸) که نشان دادند دشواری در تنظیم هیجانات نقش به سزایی در بی اشتهایی عصبی دارند؛همخوان است.همچنین با تحقیق اولدرشاو و همکاران(۲۰۱۵) که نشان داد تنظیم هیجانی و طرحواره­های ناسازگار اولیه در بی اشتهایی عصبی نقش پیش بینی کننده ای دارند
در تبیین این رابطه می توان گفت: بعد نارضایتی بدنی نشان دهنده ی اعتقاد به این که قسمت های خاصی از بدن همراه با تغییر شکل یا افزایش میزان چربی در دوران بلوغ بیش از حد بزرگ شده اند(بویژه ران،لگن، باسن). نارضایتی بدنی با دیگر اختلالات تصویر بدنی نیز مرتبط و یک نقص اساسی در بی اشتهایی عصبی است(گارنر و همکاران ۱۹۸۳). گارنر و همکاران(۱۹۸۳) پیشنهاد می کنند که رژیم غذایی در بی اشتهایی عصبی پاسخی به نارضایتی بدنی هنگام بلوغ و معنای نمادین آن برای فرد است.
همانطور که ذکر شد، نتایج تحلیل نشان داد که مهم ترین متغیر برای پیش بینی این بعد طرحواره ناسازگار اطاعت است افرادی که این طرحواره را دارند احساس می کنند تمایلات ، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشند یا برای دیگران اهمیت ندارند . طرحواره اطاعت معمولا با این برداشت همراه است که نیازها و احساسات فرد مهم و ارزشمند نیست. این طرحواره اغلب به شکل رضایت و اشتیاق وافر برای خرسند کردن دیگران ظاهر می شود(یانگ۲۰۰۳). به نظر می رسد دختران ظاهر فیزیکی شان را به عنوان معیاری که دیگران به عنوان قضاوت بر آنها استفاده می کنند ارزیابی کنند( رضایی و همکاران،۱۳۹۴). به همین دلیل از آنجایی که فرد دارای طرحواره­ی اطاعت اشتیاق وافری برای خرسند کردن و رضایت دیگران دارند لذا ممکن است برای جلب رضایت همه جانبه­ی افراد ظاهر فیزیکی شان برای آنها مهم باشد.
متغیر دیگر برای پیش بینی بعد نارضایتی بدنی دشواری کنترل تکانه می باشد که به صورت معکوس پیش بینی کننده این بعد است. دشواری در کنترل تکانه نشان دهنده ی مشکلات فرد در کنترل تکانه ها در زمان رویاروویی با هیجانات منفی است.فردی که در زمان رویارووی با هیجانات مشکل آگاهانه از راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجانی استفاده می کند می تواند هیجانات را به خوبی مدیریت کند و کنترل بیشتری بر تکانه ها و هیجانات خود هنگام بروز هیجانات منفی داشته باشد(سالاری،۱۳۹۲). وقتی فردی در کنترل تکانه­های خود مشکل داشته باشد و نتواند هنگام روبرو شدن با هیجانات منفی بر تکانه هایش کنترل داشته باشد نارضایتی بدنی در آن کمتر است و به تغییرات ظاهر فیزیکی خود توجه زیادی نمی­کند.
دیگر متغیر برای پیش بینی این بعد طرحواره ناسازگار انزوا/ بیگانگی است. این طرحواره مربوط به حوزه بریدگی و طرد می باشند. احساس این که با دیگران متفاوت اند و وصله ناجور اجتماع هستند. در واقع این طرحواره حس متفاوت بودن فرد یا عدم تناسب با اجتماع را در برمی گیرد. فرد از جهان کناره گیری کرده و با دیگران متفاوت است یا اینکه به جامعه و گروه خاصی تعلق خاطر ندارد (یانگ۲۰۰۳). فردی که این طرحواره را دارد ممکن است به ظاهر فیزیکی خود زیاد توجه کند و نارضایتی از بدن خود نیز تاییدی در جهت این حس متفاوت بودن فرد یا عدم تناسب با جامعه را تایید کند.
۵-۲-۵- فرضیه­ پنجم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد ناکارآمدی باورهای بیمارگونه خوردن سهم دارد.نتایج نشان داد طرحواره­ی انزوا/ بیگانگی،مکانیزم دفاعی رشدنایافته،طرحواره­ی وابستگی/ بی کفایتی و فقدان آگاهی هیجانی این بعد را پیش بینی می کنند.
این یافته با نتایج تحقیقات بابایی و همکاران (۱۳۸۶)، پورشریفی و همکاران (۲۰۱۱)، والر و همکاران (۲۰۰۲) همخوان بود.
در تبیین این رابطه می توان گفت: بعد ناکار آمدی بطور کلی ارزیابی احساس بی کفایتی، ناامنی،بی ارزشی، و احساس در کنترل نبودن زندگی فرد است. این ویژگی به عنوان یک ویژگی اساسی در بی اشتهایی عصبی است. در حالیکه تلاش هایی برای عملیاتی کردن ساختار در مقوله های منبع کنترل شده است. آن پیشنهاد می کند که مفهوم بی تاثیر بودن شامل یک خود ارزیابی منفی (خودپنداره)با این مفهوم که منبع کنترل وجود ندارد نشان داده می شود.(گارنر و همکاران ۱۹۸۳). یکی از متغیرهای پیش بینی کننده­ این بعد طرحواره ناسازگار انزوا/ بیگانگی است. این طرحواره مربوط به حوزه بریدگی و طرد می باشند. احساس این که با دیگران متفاوت اند و وصله ناجور اجتماع هستند. در واقع این طرحواره حس متفاوت بودن فرد یا عدم تناسب با اجتماع را در برمی گیرد. فرد از جهان کناره گیری کرده و با دیگران متفاوت است یا اینکه به جامعه و گروه خاصی تعلق خاطر ندارد (یانگ۲۰۰۳).
دومین متغیر برای پیش بینی باورهای ناکارآمدی بیمارگونه خوردن مکانیزم دفاعی رشد نایافته است.این مکانیزم ها از مکانیزم های دفاعی بتدایی و شیوه ­های مواجهه غیر انطباقی هستند. وقتی فردی از مکانیزم­ های دفاعی رشد نایافته سعی میکند کنترلی بر وقایع و زندگی خود داشته باشد.
متغیر دیگری که در پیش بینی بعد ناکارآمدی رفتارهای بیمارگونه خوردن نقش دارد، طرحواره ناسازگار وابستگی/ بی کفایتی است. احساس اینکه فرد نمی تواند مسئولیت های روزمره را ( مثل مراقبت از دیگران ، حل مشکلات روزانه ، قضاوت خوب ، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران ، در حد قابل قبولی انجام دهد. این طرحواره اغلب خود را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان می دهد(یانگ۲۰۰۳). در نتیجه افرادی که این طرحواره را دارند احساس می کنند کنترلی بر زندگی خود ندارند و باورهای ناکارآمدی در آنها شکل می­گیرد.
آخرین متغیر برای پیش بینی بعد ناکارآمدی رفتارهای بیمارگونه خوردن فقدان آگاهی هیجانی است. آگاهی هیجانی را می توان توانایی شناسایی و توصیف هیجانات خود و دیگران دانست(خانزاده و همکاران ۱۳۹۱) و یک عامل سازگارانه ی تنظیم هیجانی است که بازنگری، ارزیابی تجارب هیجانی و تغییر و تعدیل آنها را در بر می گیرد(گراتز و رومئر، ۲۰۰۴). فقدان آگاهی هیجانی به این شکل است که فرد در شناسایی و توصیف هیجانات خود ناتوان است. به نظر می رسد وقتی فرد در شرایط مختلف از شناخت و توصیف هیجانات خود ناتوان باشد احساس می کند که کنترل هیجاناتش در دست او نیست و احساس ناکارآمدی میکند.
۶-۲-۵- فرضیه­ ششم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی ترسهای بلوغ باورهای بیمارگونه خوردن سهم دارند. نتایج نشان داد طرحواره­ی ناسازگار اطاعت به صورت مستقیم و طرحواره­ی رها شدگی / بی ثباتی به صورت معکوس این بعد را پیش بینی می کند.
این یافته با نتایج تحقیقات اونوکا، تولجیس،زبور( ۲۰۰۷) که نشان دادن طرحواره­های ناسازگار اولیه در رشد و تداوم اختلالات خوردن نقش دارند، با یافته­های تحقیق آندرسون، ریگر،کاترسون (۲۰۰۶) نشان داد چاقی با طرحواره های ناسازگار اولیه ارتباط وجود دارد و همچنین با نتیاج تحقیق پورشریفی و همکاران(۲۰۱۱) همخوان است.
در تبیین این رابطه می توان گفت: این بعد ارزوهای شخصی فرد را برای بازگشت به امنیت سالهای پیش از نوجوانی به دلیل درخواست های قریب به اتفاق بزرگسالی ارزیابی می کند.ترسهای بلوغ به عنوان احساس غوطه ور شدن در فکر توسط مسئولیت های بزرگسالی تعریف می­شوند(گارنر و همکاران۱۹۸۳). گارنر و همکاران(۱۹۸۳) پیشنهاد می کنند که آسیب شناسی روانی مرکزی اختلالات خوردن یک اجتناب از بلوغ روانی از طریق مکانیزم اجتناب از کربوهیدرات ها است.
همانطور که ذکر شد، نتایج نشان داد طرحواره ناسازگار اطاعت می تواند این بعد را پیش بینی کند.افرادی که این طرحواره را دارند کنترل خود را به دیگران می سپارند و در برابر آنها تسلیم می شوند. این کار معمولا برای اجتناب از خشم، محرومیت یا انتقام صورت می گیرد. این طرحواره اغلب به شکل رضایت و اشتیاق وافر برای خرسند کردن دیگران ظاهر می شود در عین حال که نسبت به نیرنگ و فریب خوردن حساسیت زیادی دارد. این طرحواره به طور کلی منجر به خشمی میشود که در قالب یک سری نشانه های ناسازگارانه از جمله رفتارهای منفعل – پرخاشگرانه ، طغیان های عاطفی کنترل نشده ، علایم روان تنی ، کناره گیری از عواطف ، برون ریزی و سوء مصرف مواد آشکار می شود (یانگ۲۰۰۳).
متغیر دیگر برای پیش بینی بعد ترسهای بلوغ رفتارهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار رهاشدگی/ بی ثباتی است که به صورت معکوس این بعد را پیش بینی می­ کند؛به این معنا که افرادی که این طرحواره را دارند ترسهای بلوغ درآنها کمتر است. افرادی که این طرحواره را دارند معتقدند که روابطشان با افراد مهم زندگی شان ثباتی ندارد و احساس می کنند افراد مهم زندگی شان در کنارشان نمی مانند زیرا از نظر هیجانی غیر قابل پیش بینی اند و فقط چند صباحی به طور موقت در کنار آنها حضور دارند. فردی که چنین طرحواره ای در او شکل گرفته باشد ، معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یا این که او را رهاکنند و به فرد دیگری علاقه مند شوند(یانگ۲۰۰۳). در نتیجه چنین افرادی در زمینه ی مسئولیت های بزرگسالی و درخواست های دوره­ بزرگسالی نیز ترسی ندارند.
۷-۲-۵- فرضیه­ هفتم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد کمال گرایی رفتارهای بیمارگونه خوردن سهم دارند.نتایج نشان داد که از بین متغیرها تنها مکانیزم دفاعی رشد نایافته می تواند این بعد را پیش بینی کند.
این یافته با نتایج تحقیقات بهزادی پور و همکاران(۱۳۹۰)، کچویی و همکاران(۱۳۹۱)، استیگر وهمکارانش (۲۰۰۷) و شمیدت و همکارانش (۲۰۱۱) که نشان دادند دفاع های رشد نایافته در افراد مبتلا به اختلالات خوردن بیشتر است و پیش بینی کننده­ اختلالات خوردن است همخوانی دارد.
در تبیین این یافته می توان گفت بعد کمال گرایی انتظارات بیش از حد شخص را برای دستیابی به برتری نشان می دهد. گارنر(۱۹۸۳)تلاش برای زندگی کردن بر اساس استانداردهای موفقیت و کمال را یک ویژگی در افراد دارای بی اشتهایی عصبی می داند.برای مثال عملکرد تحصیلی برتر بیماران به عنوان یک تلاش زیاد برای سازگاری است که در برابر افزایش فشارها برای موفقیت شکسته می شود. گارنر و همکاران(۱۹۸۳)کمال گرایی را در بی اشتهایی عصبی به عنوان قسمتی از یک سبک تفکر دو بخشی در نظر گرفته است. خانواده هایی که در آنها بی اشتهایی عصبی اتفاق می افتد روزها برای دستیابی به موفقیت بحث می کنند و بنابراین ممکن است تاکید فرهنگ ما بر موفقیت بزرگ نمایی شود(گارنر و همکاران۱۹۸۳). نتایج تحلیل نشان داد که مکانیزم های دفاعی رشد نایافته می تواند در پیش بینی این بعد نقش داشته باشد.مکانیزم دفاعی رشد نایافته ابتدایی ترین دفاع ها و روش­های غیرانطباقی کنارآمدن با مسائل هستند.فاع های رشدنایافته در نوجوانان به وفور دیده می شود(سادوک و سادوک،۲۰۰۳). بسیاری از این بیماران احساس می کنند جسم آنها به نوعی تحت کنترل پدر و مادرشان است.گرسنگی کشیدن ممکن است تلاشی برای کسب اعتبار به عنوان فردی خاص باشد. تنها از طریق اعمال خود انضباطی غیر عادی است که این افراد احساس خودمختاری و خود بودن می کند(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
۸-۲-۵- فرضیه هشتم تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی،طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی بعد بی اعتمادی بین فردی رفتارهای بیمارگونه خوردن سهم دارند. نتایج نشان داد که مکانیزم های دفاعی رشد نایافته می تواند این بعد را پیش بینی کند.
این یافته با نتایج تحقیقات اشتاین و برونشتاین و وایزمن(۲۰۰۳) که نشان دادند ترکیب دفاع های نوروتیک و رشدنایافته ممکن است خطری برای ابتلا به اختلال خوردن باشد.همچنیین کچویی و همکارانش(۱۳۸۹)در پژوهشی نشان دادند که سبک دفاعی رشد نایافته همبستگی بالایی با نشانه های اختلال خوردن دارد همخوانی دارد .
در تبیین این یافته می توان گفت این بعد نشان دهنده حس بیگانگی و بطور کلی بی میلی به ایجاد روابط نزدیک است و به عنوان یک عامل رشد دهنده و نگهدارنده ی بی اشتهایی عصبی است. این متمایز از تفکر پارانوئید است و با یک ناتوانی در شکل دادن دلبستگی همراه است ؛همچنین افراد نمی توانند احساسات خود را به راحتی به دیگران ابراز کنند(گارنر و همکاران ۱۹۸۳).
همانطور که ذکر شد، نتایج تحلیل نشان داد که مهم ترین متغیر برای پیش بینی این بعد مکانیزم دفاعی رشد نایافته است.این مکانیزم ها شیوه های مواجهه غیر انطباقی می باشند و عبارتند از: فرافکنی ، پرخاشگری نافعال ، عملی سازی ، مجزا سازی ، نا ارزنده سازی ، خیال پردازی اوتیستیک، انکار، جابه جایی، تفرق، دوپارگی، دلیل تراشی و بدنی سازی؛ که ممکن است افراد در به جای روش های انطباقی و درست در روابط و ابراز احساسات خود به روش های غیر انطباقی دست بزنند.
۹-۲-۵- فرضیه آخر تحقیق این بود که ابعاد مکانیزم های دفاعی، طرحواره ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی در پیش بینی باورهای بیمارگونه خوردن سهم دارند. نتایج نشان داد طرحواره­ی ناسازگار اطاعت و طرحواره­­ی ناسازگار وابستگی/ بی کفایتی در پیش بینی باورهای بیمارگونه­ی خوردن نقش دارند.
این یافته با نتایج تحقیقات بابایی و همکاران(۱۳۸۶) و تحقیق رز،کوپر و ترنر(۲۰۰۶) که نشان داند طرحواره وابستگی/ بی کفایتی در پیش بینی نشانه های خوردن نقش دارند، همخوانی دارد.والر و همکاران(۲۰۰۲) نیز در تحقیق خود دریافتند که بطور کلی باورهای ناسازگار هسته­ در افراد مبتلا به اختلال خوردن بیشتر است. پیو(۲۰۱۴) نیز به این نتیجه دست یافت که طرحواره ها نقش مهمی در شروع و نگهداری اختلال خوردن بازی می کنند.
در تبیین این یافته می توان گفت باور­های اختلال خوردن نوعی باور یا طرحواره خاص اختلال خوردن است. یکی از ویژگی های اختلال خوردن تفکر و رفتار بر اساس یک طرحواره غالب و بنیادی می باشد(شایقیان۱۳۸۸). باورها در سطوح طرحواره­ها نقش مهمی در اختلالات خوردن ایفا می­ کنند خصوصا آنکه خود سبب تعمیم طرحواره­های گذشته می­شوند و طرحواره­های مشابه را سازمان می­ دهند.باورها و طرحواره­های مربوط به وزن خود آسیب شناسی خاص اختلالات خوردن را نشان می­ دهند (شایقیان و همکاران، ۱۳۸۸).
یکی از متغیرها برای پیش بینی باورهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار اطاعت است. افرادی که این طرحواره را دارند کنترل خود را به دیگران می سپارند و در برابر آنها تسلیم می شوند. معمولا این طور به نظر می رسد که تمایلات، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشند یا برای دیگران اهمیت ندارند. این طرحواره به طور کلی منجر به خشمی می شود که در قالب یک سری نشانه های ناسازگارانه از جمله رفتارهای منفعل – پرخاشگرانه، طغیان های عاطفی کنترل نشده، علایم روان تنی، کناره گیری از عواطف، برون ریزی آشکار می شود(یانگ۲۰۰۳). این طرحواره مربوط به حوزه­ دگرجهت مندی است؛ افرادی که در این حوزه قرار می گیرند تمرکز افراطی برتمایلات ، احساسات و پاسخ های دیگران به گونه ای که نیازهای خودرا نادیده می گیرد. این کار به منظور دریافت عشق و پذیرش ، تداوم ارتباط با دیگران ، یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت می گیرد. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آیند که کودک را با قید و شرط پذیرفته اند : کودک به منظور دست یابی به توجه ، عشق و پذیرش دیگران باید جنبه های مهم شخصیت خود را نادیده بگیرد . در بسیاری از این خانواده ها ، نیازها و تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی ، در مقایسه با نیازها و احساسات کودک ارزش بیشتری دارند (یانگ۲۰۰۳). که به نظر می رسد افراد دارای این طرحواره برای پذیرفته شدن باورهای بیمارگونه­ی خوردن را در خود شکل داده ودست به رفتارهایی در این زمینه بزنند.
متغیر دیگر برای پیش بینی باورهای بیمارگونه خوردن طرحواره ناسازگار وابستگی/ بی کفایتی است. احساس اینکه فرد نمی تواند مسئولیت های روزمره را ( مثل مراقبت از دیگران ، حل مشکلات روزانه ، قضاوت خوب ، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران ، در حد قابل قبولی انجام دهد. این طرحواره اغلب خود را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان می دهد(یانگ۲۰۰۳). این طرحواره مربوط به حوزه­ خودگردانی و عملکرد مختل می باشد. افرادی که طرحواره هایشان در این حوزه قرار دارد از خودشان و محیط اطرافشان انتظاراتی دارند که در توانایی آنها برای تفکیک خود از نماد والدین و دستیابی به عملکرد مستقلانه مانع ایجاد می کند. والدین این افراد برای آنها هر کاری انجام می دادند و به شدت از آنها حمایت می کردند و گاهی برعکس به ندرت از آنها مراقبت یا نگهدار ی می نمودند. افراط و تفریط در حمایت از کودک منجر به بروز مشکلاتی در حوزه خودگردانی می شود. والدین این گروه از افراد اغلب به اعتماد به نفس کودک خود لطمه می زنند و در تقویت عملکرد ماهرانه او در خارج از خانه موفق نیستند. در نتیجه این افراد نمی توانند هویت مستقلی در مورد خودشان بدست بیاورند(یانگ،۲۰۰۳). در نتیجه به نظر می رسد باورهایی در افراد در زمینه­ اختلال خوردن در فرد شکل بگیرد تا بتواند به هویت مستقلی دست یابد، و تا حدودی از این طریق نقص در اعتماد به نفس خود را جبران کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:03:00 ق.ظ ]




High performance liquid chromatography

 

 

 

SEM

 

Scanning Electron Microscope

 

 

 

فصل اول:

مقدمه و کلیات

مقدمه
آنچه از شنیدن نام دارو برای اولین بار به ذهن خطور می‌کند شاید چیزی فراتر از قرص، کپسول و یا آمپول نباشد! در حالیکه دنیای دارو و روش‌های انتقال آن به بدن به همین‌ها خلاصه نمی‌گردد. معمولاً داروها به دو طریق گوارشی(ورود از طریق دهان و جذب به سمت خون در طول لوله گوارشی) وغیر گوارشی( تزریق، قطره‌های چشمی و …) وارد بدن می‌شوند. ورود دارو از این روش‌ها مشکلات و محدودیت‎‌هایی را به دنبال دارد و به همین دلیل محققان در پی راه‌هایی بودند که بتواند مشکلات فوق را تا حد زیادی حل کند. به دنبال این تلاش‌ها سیستم‌های رهایش کنترل شده دارو مطرح شد که دارای مزایای زیادی است. مهمترین این مزایا شامل توانایی حفظ غلظت دارو در حدی نسبتاً ثابت برای مدتی مشخص، قابلیت تنظیم سرعت آزادشدن دارو وابسته به محل دارورسانی، امکان رساندن دارو به یک عضو یا بافت خاص، توانایی رساندن چندین مادۀ دارویی با یک فرمولاسیون، امکان دارورسانی در ابعاد نانومتری و… این سیستم‌ها انقلابی را در زمینه درمان بسیاری از بیماری‌ها ایجاد نموده و درحال پیشرفت روز افزون است ]۱[.
پایان نامه - مقاله
۱-۱٫سامانه‌های آزاد سازی کنترل شده دارو(CDDS[1])
سامانه‌های آزاد سازی کنترل شده دارو (CDDS)، ابزار نوین رهایش مواد دارویی در بدن انسان به‌شمار می‌روند و کاربردهای فراوان و متعددی را در زمینه علوم و فناوری داروسازی یافته‌اند. این سامانه‌ها مزایای فراوانی را از جمله ایجاد آثار مثبت سینتیک دارو، کاهش دفعات مصرف دارو، تنظیم سطح نوسانات مقدار دارو در خون، کاهش آثار جانبی، کاهش مقدار تجمع و انباشت دارو در بدن، بهبود و اصلاح زیست‌دسترس‌پذیری برخی از داروها و در نهایت افزایش بازدهی درمان در مقایسه با سامانه‌های متداول دارورسانی موجب می‌شوند[۲]. از معایب این سیستم‌ها می‌توان به کاهش امکان انعطاف و تصحیح دز، خطر آزادسازی سریع یا ناگهانی دارو، نقص در تکنولوژی ساخت اشاره نمود]۳[.
سیستم‌های نوین دارورسانی به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند که شامل:

 

 

  • سیستم‌های با رهایش کنترل شده [۲]: در این سیستم‌ها سرعت آزادسازی دارو از شکل دارویی، به طرق مختلف تحت کنترل درآمده و بر اساس مکانیسمی از پیش تعیین شده در محدوده زمانی مشخص و با سرعت معین از شکل دارویی آزاد می‌گردد.

 

 

 

  • سیستم‌های دارورسانی هدفمند[۳]: در این سیستم‌ها دارو به وسیله روش‌های گوناگون به بافت‌هایی که از نظر فارماکودینامیکی مطلوب هستند منتقل شده و اثر خود را صرفاً و اختصاصاً در آن منطقه اعمال می نمایند]۱[.

 

 

۱-۱-۱٫ تفاوت بین سیستم‌های نوین و سنتی
در سیستم دارورسانی و قرص‌های سنتی میزان دارو در خون از پروفایلی همانند شکل ۱-۱ a) تبعیت می‌کند، به این ترتیب که میزان دارو پس از هربار استعمال بالا می‌رود و سپس تا استعمال بعدی دارو این میزان پایین می‌آید، نکته مهمی که در روش‌های دارورسانی سنتی بدنبال آن بودند، نگه داشتن میزان دارو در خون بین حالت ماکزیمم (که نشان‌دهنده قسمت سمی) و حالت مینیمم (که پایینتر از آن دارو بدون تأثیر می‌باشد) بود.
هدف از طراحی سیستم‌های دارورسانی کنترل شده استعمال دراز مدت دارو می‌باشد. همانطور که از شکل ۱-۱b) مشخص است در سیستم‌های دارورسانی کنترل شده میزان دارو در خون برای یک دوره طولانی بین حالت مطلوب ماکزیمم و مینیمم بطور ثابت باقی می‌ماند.

شکل ۱-۱میزان دارو در خون a) سیستمهای دارورسانی سنتی b) سیستم‌های دارورسانی نوین]۱[.
۱-۲٫ مکانیسم رهایی
توصیف روشی که مولکول‌های دارو حمل شده یا رها شده‌اند و به عنوان فرایند یا رویدادی است که نرخ رهایی را تعیین می‌کند. در جدول (۱-۱) لیست مکانیسم‌های رهایی آورده شده است ]۴[.
جدول ۱-۱فرایندهای گزارش شده به عنوان مکانیسم‌های رهایی یا فرایندهای نرخ کنترل شده در رهایش دارو]۴[.
مثال: انتقال از طریق منافذ پرشده با آب مهم‌ترین روش رهایی برای داروی به‌صورت کپسول درآمده است. که معمولاً یک زیست دارو، مانند پروتئین یا پپتید که بسیار آبدوست برای انتقال از طریق فاز پلیمر عمل می‌کند، عمومی‌ترین روش برای انتقال از طریق منافذ پرشده با آب، نفوذ است. یعنی حرکت‌های تصادفی مولکول‌های مشتق شده، توسط گرادیان پتانسیل شیمیایی که اغلب توسط گرادیان غلظت (تراکم) می‌تواند تقریب زده شود.
راه دیگر انتقال از طریق منافذ پر شده با آب، از طریق انتقال گرما است که توسط یک نیرو مانند فشار اسمزی مشتق شده است]۵[. فشار اسمزی ممکن توسط نفوذ آب ایجاد شود درون یک سیستم متورم نشده، انتقال دارو مشتق شده توسط این نیرو تلمبه زنی اسمزی نامیده می‌شود. انتقال اسمزی تنها به طول بستگی دارد اما نفوذ انتقال یافته به هردو طول و مساحت وابسته است.
روش‌های اصلی رهایش دارو شامل:

 

 

  • نفوذ از طریق منافذ پرشده با آب ۲٫ نفوذ از طریق پلیمر

 

 

 

  • فشار اسمزی ۴٫ فرسایش

 

 

فرایندهایی که نرخ رهایی را کنترل می‌کنند مکانیسم‌های رهایی نرخ‌کنترل‌شده نامیده می‌شوند. مکانیسم‌های واقعی رهایش در شکل (۱-۲) نشان داده‌شده‌است. فشار اسمزی ناشی از نفوذ سیال محیط می‌باشد.
شکل۱-۲مکانیسم‌های واقعی رهایش، (A) نفوذ از طریق منافذ پرشده با آب، (B) نفوذ از طریق پلیمر، © فشار اسمزی و (D) فرسایش]۴[.
۱-۳٫ فرایندهای ارتقاء دهنده یا مانع شونده از رهایش
انحلال‌پذیری دارو، واکنش‌های دارو- دارو، واکنش‌های دارو-پلیمر، هیدرولیز، ساختار منفذ و بسته شدن منفذ همگی وابسته به PH هستند که آن نیز وابسته به نرخ هیدرولیز است (جذب آب باعث هیدرولیز می‌شود).
فرسایش بعنوان یک مکانیسم رهایی نرخ‌کنترل‌شده، منجر به شکل‌گیری منفذ می‌شود که نرخ نفوذ را افزایش می‌دهد. متلاشی شدن اغلب نتیجه‌ای از تخریب و کاهش در Tاست.
هیدرولیز باعث فرسایش و شکل‌گیری منفذ می‌شود و در نتیجه افزایش در رهایی دارو داریم. بهرحال هیدرولیز هم‌چنین باعث Tپایین‌تر می‌شود و امکان ترتیب مجدد زنجیره‌های پلیمر و بسته شدن منفذ و بنابراین احتمال یک کاهش در رهایی دارو را داریم.
در جدول ۱-۲ فرایندهایی که ممکن نرخ رهایش دارو را افزایش یا کاهش دهند آورده شده است.
جدول۱-۲فرایندهایی که ممکن نرخ رهایش دارو را افزایش یا کاهش دهند]۴[.
۱-۴٫ پلیمر در داروسازی
به‌طور عموم، از پلیمرهای طبیعی و مصنوعی به عنوان زیرساخت برای رهایش کنترل شده و سیستم‌های رایج رهایش دارو استفاده می‌شود. این پلیمرها ممکن است متورم شونده، غیرمتورمی، منفذدار، بدون منفذ، نیمه تراوا، تخریب‌پذیر، فرسایش‌پذیر و زیست چسبنده باشند. پلیمرها در داروسازی استفاده وسیعی دارند:
به‌عنوان روکش قرص
به‌عنوان بایندر نظیر ژلاتین
به‌عنوان پلاستی سایزر مانند پلی اتیلن گلیکول
به‌عنوان ماده قوام دهنده در ساخت سوسپانسیون- مانند صمغ کتیرا
در ساخت محلول‌های چشمی
به‌صورت کلوئید برای پایدار کردن امولسیون

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:03:00 ق.ظ ]




 

 

s24

 

۰.۵۳۴

 

۰.۰۰۱

 

 

 

s25

 

۰.۹۷۹

 

۰.۰۰۱

 

 

 

در صورتی که نشانگرهای سازه های مورد مطالعه دارای مقدار t کمتر از ۹۶/۱ باشند، از اهمیت لازم برای اندازه گیری برخوردار نیستند و از این رو بایستی از فرایند تحلیل کنار گذاشته شوند؛ اگر مقدار P-Value برای هر نشانگر کمتر از ۰۱/۰ باشد، یعنی مقدار t آن نشانگر بالاتر از ۹۶/۱ بوده و در فرایند تحلیل وارد می شوند. (نونالی، ۱۹۹۷ : ۷۴)
پایان نامه - مقاله - پروژه
خروجی نرم افزار برای داده های این تحقیق نشان می‌دهد که تمامی نشانگر ها مناسب بوده و نیاز به حذف هیچ موردی نیست.
روایی سازه که برای بررسی دقت و اهمیت نشانگرهای انتخاب شده برای اندازه گیری سازه ها، انجام شد نشان می‌دهد نشانگرهای موجود، ساختارهای عاملی مناسبی را جهت اندازه گیری ابعاد مورد مطالعه در مدل پژوهش فراهم می آورند.
بررسی روایی تشخیصی
در مدل معادلات ساختاری علاوه بر روایی سازه که برای بررسی اهمیت نشانگرهای انتخاب شده برای اندازه گیری سازه ها به کار می رود، روایی تشخیصی نیز مورد نظر است به این معنا که نشانگرها (شاخص ها)ی هر سازه (متغیر) در نهایت تفکیک مناسبی را به لحاظ اندازه گیری نسبت به سازه های دیگرمدل فراهم آورند. به عبارت ساده تر هر نشانگر فقط سازه خود را اندازه گیری کند و ترکیب آن هابه گونه ای باشد که تمام سازه ها به خوبی از یکدیگر تفکیک شوند. این فرایند از دو طریق قابل مطالعه است که یکی از آنها در این پژوهش استفاده شد. در این روش با کمک شاخص میانگین واریانس استخراج شده مشخص شد که تمام سازه های مورد مطالعه دارای میانگین واریانس استخراج شده (AVE)، بالاتر از ۵/۰هستند که این ضرایب در جدول زیر نشان داده شده است.
جدول ‏۰-۴: بررسی مقادیر AVE جهت روایی تشخیصی

 

 

متغیر (سازه)

 

AVE

 

 

 

سبک رهبری

 

۰.۵۰۶۰۸۱

 

 

 

انگیزش کارکنان

 

۰.۵۴۶۰۰۵

 

 

 

جو سازمانی

 

۰.۶۱۶۷۶۳

 

 

 

بررسی پایایی ترکیبی
جهت بررسی پایایی نیز از شاخص پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج در جدول زیر آمده است. پایایی به این معنا است که بین پاسخ دهندگان مختلف مورد مطالعه برداشت یکسانی از سوالات وجود داشته است. در روش شناسی مدل معادلات ساختاری از ضریب پایایی ترکیبی نیز استفاده می شود که مقادیر بالاتر از ۶/۰ برای هر سازه نشان از پایایی مناسب آن دارد.
جدول ‏۰-۴: بررسی پایایی

 

 

متغیر (سازه)

 

Composite Reliability

 

 

 

سبک رهبری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ق.ظ ]




  • اسلام گرایی

 

بعد از فروپاشی شوروی شرایط دوباره برای ظهور مذهب در جامعۀ کشورهای پسا شوروی مهیا شد و این بازگشت به مذهب در کشورهای آسیای مرکزی بازگشت به اسلام بود؛ زیرا اسلام بخشی از هویت منطقه را تشکیل میدهد. در عینحال رهبران بازمانده از دوران کمونیسم، اسلام سیاسی را مهمترین رقیب خود یافتند.[۴۲۹]
پایان نامه - مقاله - پروژه
در خصوص گروه های اسلامی در منطقه و اهداف آنها شیرین هانتر میگوید: بدون شک گروه های اسلامی امیدهایی برای تأسیس دولتهایی اسلامی داشتند. ولی هیچ درک و دورنمایی از این اهداف نداشتند. در حالیکه سیاستهای سرکوبگرانه و جلوگیری از ورود حتی نیروهای اسلامی میانهرو در روند سیاسی کشورهای آسیای مرکزی، خطر افراطی شدن این جنبشها را افزایش داد. وی همچنین این موضوع را مطرح میکند که نخبگان محلی منطقه و نیز دولت روسیه تا چه حد ماهرانه «عامل اسلامی» را برای دستیابی به اهداف خود و حفظ نفوذ روسیه در منطقه بکار بردند.[۴۳۰]
در حالی که هنوز مرزبندی دقیقی میان اسلام سنتی و بنیادگرایی اسلامی در جمهوریهای آسیای مرکزی بیان نگردیده است، تندروی اسلامی ـ که با نام “وهابیت” شناخته میشود ـ به عنوان یکی از تهدیدهای عمده به ویژه از جانب مقامهای دولتی طرح شده است. این اصطلاح بیشتر از آنکه دارای معنایی دینی باشد، اشاره به افراد و گروههایی دارد که از واگرایی نسبت به دولتهای مرکزی و اداره های دولتی دینی برخوردارند و حاضر به انجام اقدام خشونت آمیز برای رسیدن به اهداف خود هستند. شاید بتوان وجه مشترک همۀ گروه های تندرو در منطقه را مشروع ندانستن دولتهای موجود یا دعوی مشارکت در حوزۀ قدرت و مخالفت با اسلام دولتی و درخواست بازگشت به بنیادها و ارزشهای اصیل اسلام در جامعه دانست.[۴۳۱]
از همان ابتدا ترس آمریکا و روسیه از توسعۀ نفوذ معنوی ایران در منطقه سبب بزرگنمایی خطر و «تهدید اسلامی» در منطقه گردید و برخی تحلیلگران ایران را عامل ترویج اسلام افراطی در منطقه دانستند: “نکاتی که در آسیای مرکزی مدّ نظر روسیه میباشند، شامل ذخایر زیرزمینی، حصار افراطگرایی اسلامی که از جانب افغانستان و ایران صادر شده است و حفظ ۱۱ میلیون روس ساکن آنجاست".[۴۳۲] درحالیکه برای مردم منطقه، باورهای اسلامی بیش از آنکه جنبۀ سیاسی داشته باشد، به عنوان مجموعهای از هنجارهای فردی و جمعی غیرسیاسی برآورده شده است.[۴۳۳] همچنین حنفی مذهب بودن این کشورها در مقابل شیعه بودن ایران، ظرفیت اقدام ایران در این حوزه را کاهش میداد و از طرفی چنانکه پیش از این اشاره شد، ایران با دنبال کردن یک سیاست عملگرایانه در منطقه نشان داد که تمایلی به ایفای چنین نقشی ندارد.
با پیروزی بنیادگرایان طالبانی، بنیادگرایان آسیای مرکزی امیدهای تازهای پیدا کردند. دشواریهای اقتصادی، ناهنجاریهای اجتماعی و فساد سیاسی حاکم بر این جمهوریها نیز زمینه را برای فعالیت این گروه ها به عنوان رقبای جدی سیاسی نخبگان منطقه فراهم آورده بود.[۴۳۴] شیرین هانتر خطر طالبان را برای منطقه به این ترتیب بیان میکند: “حوادثی چون سقوط مزارشریف و کشتن ۱۳ دیپلمات ایرانی توسط طالبان نشان داد که رشد طالبان میتواند برای آسیای مرکزی ایجاد خطر کند. بهعلاوه بین سالهای ۱۹۹۸ و۱۹۹۶ فعالیتهای گروه های اسلامی در ازبکستان و قرقیزستان رشد یافته بود. سرکوب شدید این گروه ها توسط دولت ازبکستان بویژه آنهایی که توسط طاهر یولداش و جمعه نمنگانی هدایت میشدند، آنها را مجبور به فرار از کشور و پیداکردن پناهگاه در تاجیکستان و افغانستان کرد. این دو نفر در تبعید، برای ایجاد جنبش اسلامی ازبکستان[۴۳۵] با یکدیگر متحد شدند".[۴۳۶]
تثبیت حاکمیت طالبان در افغانستان شرایط مناسبی را برای ایجاد واحدهای آموزشی برای نیروهای شبه نظامی اسلامی در آسیای مرکزی، بویژه جنبش اسلامی ازبکستان فراهم آورد. ناتوانی دولتهای منطقه در حل و فصل بحرانها و توسعۀ نقش قومیتها در ادارۀ کشورهای منطقه موجب میگردید که تلاشها برای برهم زدن این ساختهای سنتی قدرت در منطقه افزایش یابد. به این ترتیب بعد از تجربۀ جنگ داخلی تاجیکستان و مبارزۀ نیروهای اسلامی ـ ملی، رهبران جمهوریهای آسیای مرکزی که این خطر را احساس میکردند، آزادیهای سیاسی اجتماعی را در جوامع خود کاهش دادند که این اقدام خود موجب گسترش گرایشهای بنیادگرایانه گردید.
حملات تروریستی القاعده در آمریکا در سپتامبر ۲۰۰۱ زمینه را برای سرکوب بنیادگرایان در آسیای مرکزی مهیا نمود. رهبران ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان که درۀ فرغانه در کشورهای آنها گسترده شده است، صدها تن از فعالان مسلمان را دستگیر کردند.[۴۳۷] این کشورها همچنین برای مبارزه با تروریسم به ائتلاف آمریکا پیوستند. از این پس به بررسی مواضع دو کشور ایران و روسیه در قبال اسلامگرایی و جنبه های مختلف آن در آسیای مرکزی خواهیم پرداخت.

 

      1. موضع روسیه نسبت به اسلامگرایی

     

     

 

اسلام از لحاظ تعداد پیروان آن، دومین مذهب در روسیه است.[۴۳۸] سرشماری سال ۲۰۰۲ تعداد مسلمانان روسیه را ۵/۱۴ میلیون نفر برآورد کرده است. در اوت ۲۰۰۵ نیز راویل عینالدین؛ رئیس شورای مفتیهای روسیه اعلام کرد که در روسیه ۲۳ میلیون مسلمان وجود دارد.[۴۳۹] در هر صورت تعداد زیاد مسلمانان این کشور و تأثیر جنبشهای اسلامی در آسیای مرکزی بر روسیه حداقل به دلیل نزدیکی مرزها، حساسیت روسیه را نسبت به اسلام و گرایشهای اسلامی در آسیای مرکزی در پی دارد. مورد تاجیکستان همانگونه که اشاره شد، نمونهای از حساسیت روسیه به افزایش نقش اسلام در آسیای مرکزی است. گوندن پکر دخالت روسیه را در این بحران نشانگر این میداند که “روسیه نسبت به عامل اسلامی در همسایگی نزدیک خود تا چه حد جدی است".[۴۴۰] وی دو دیدگاه را در سیاست خارجی روسیه مشخص کرده است که دیدگاه های مختلفی در زمینۀ افزایش قدرت اسلام در آسیای مرکزی ارائه میدهند: آتلانتیکیها و اوراسیاییها.
“آتلانتیکیها: آنها چنین میاندیشند که کشمکشهای قومی ـ مذهبی ممکن است امنیت روسهای ساکن در آسیای مرکزی و در نزدیک مرزهای آنان را به خطر اندازد و لذا دخالت روسیه را ضروری نماید. اروپائیان و ساکنان آتلانتیک نگرش واحدی در برابر تهدید اسلام دارند و بنابراین این امکان وجود دارد که روسها جبههای در مقابل تهدید اسلام تشکیل بدهند.
اوراسیاییها: طرفداران نظریۀ اوراسیایی معتقدند که اسلام به طور کلی نباید مورد مخالفت قرار گیرد و نباید به یک مخالفت و دشمنی گسترده منجر شود. نزدیکی به دنیای اسلام تعیین کنندۀ موقعیت ژئوپولیتیکی روسیه بوده و روابط بین المللی این کشور را دگرگون میسازد. دوم اینکه روسیه نباید با غرب در جهت محدود ساختن اسلام همکاری نماید. فدراسیون روسیه جمعیت اقلیت مسلمان دارد؛ در مرزهای داخلی و در تداوم ژئوپولیتیکیاش با دنیای اسلام. اروآسیاییها معتقدند که تبلیغات شدید ضد اسلامی، نتیجۀ عکس خواهد داد".[۴۴۱] به این ترتیب حامیان مکتب ژئوپولیتیکی اوراسیایی در روسیه همکاری با اسلام در داخل و خارج روسیه را بخش مهمی از ایدئولوژی اوراسیایی میبینند.[۴۴۲]
به هر حال توسعۀ نفوذ طالبان فرصتی برای روسیه بود تا حضور نظامی خود را در آسیای مرکزی تقویت نماید. سقوط کابل توسط طالبان در ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶، نگرانی روسیه و سایر کشورهای آسیای مرکزی را نسبت به تأثیر این پیروزی بر روی جنبشهای اسلامی آنها و به دنبال آن امنیتشان، تقویت کرد. روسیه از این فرصت، هم برای تجدید حیات سیستم امنیت جمعی کشورهای مشترکالمنافع و هم برای تقویت پیوندهایش با دولتهای آسیای مرکزی بویژه در حوزۀ نظامی و در مبارزه با شبه نظامیان مسلمان استفاده کرد.[۴۴۳] روابط روسیه با افغانستان بعد از قدرت گرفتن طالبان به صورت حضور فعال در مسئلۀ افغانستان درآمد؛ زیرا:
ـ بسیاری از جنگجویان چچنی در افغانستان آموزش و دوره دیده بودند و به این ترتیب به امنیت داخلی روسیه صدمه میزدند؛
ـ تسرّی بحران به تاجیکستان و کشورهای آسیای مرکزی با توجه به مرزهای مشترک این منطقه با افغانستان؛
ـ قاچاق مواد مخدر و گسترش جنایتها.
روی آلیسون معتقد است که در اواخر دهۀ ۹۰ رهبران روسیه تصمیم گرفتند که همکاری دفاعی با ازبکستان را بوسیلۀ گروه مشورتی «تروئیکا»[۴۴۴] و براساس مبارزۀ مشترک علیه تروریسم و اسلام گرایی افراطی برقرار کنند. وی ورود شورشیان اسلامی به قرقیزستان در تابستان ۱۹۹۹ را موجب آشتی مجدد نظامی روسیه و ازبکستان میداند و معتقد است این مسأله با آمادگی پوتین برای افزایش مبارزه علیه «تروریسم» و «اسلام گرایی افراطی» و قرار دادن آن به عنوان اولویت درجۀ اول روسیه تقویت گردید.[۴۴۵]
آلکسی مالاشنکو نیز معتقد است که در نیمۀ دوم دهۀ ۱۹۹۰ «عامل اسلامی» بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی دوستی ایجاد کرد. در ماه مه ۲۰۰۰ در جلسۀ شورای امنیت جمعی «سی آی اس» شراکتنامۀ ویژهای برای بهبود کارآیی پیمان امنیت جمعی و تطبیق آن با وضعیت ژئوپلیتیکی حاضر تصویب شد. وی این امر را نشانگر تصمیم روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و برخی دیگر از کشورهای مشترکالمنافع برای استفاده از روش های جمعی در صورت ضرورت دفاع در برابر تهدید خارجی از سوی افراطگرایان اسلامی میداند.[۴۴۶] همچنین در دسامبر ۲۰۰۰ در جریان اجلاس سران کشورهای مشترکالمنافع در مسکو تشکیل یک مرکز ضد تروریستی برای هماهنگی علیه تندروی مذهبی و قاچاق مواد مخدر تصویب شد.
البته بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، تحلیلگران غربی جدی بودن تهدید افراطگرایی اسلامی در آسیای مرکزی را مورد تردید قرار دادند و معتقدند مسکو از این ترس برای تسلط بر آسیای مرکزی و جلوگیری از توسعۀ نفوذ غرب و رقبای منطقهای خود مثل ایران و پاکستان استفاده میکند. هانتر حتی این ترس را در سیاست خارجی روسیه طولانیتر ارزیابی میکند و میگوید: “سیاست خارجی روسیه نسبت به آسیای مرکزی از ۱۹۹۲ به همان اندازه که تحت تأثیر منافع اقتصادی و سیاسی بوده، تحت تأثیر ترس از رشد افراطگرایی اسلامی و آثار آن بر امنیت روسیه نیز بوده است. در واقع روسیه برای دستیابی به اهداف توسعهطلبانۀ خود به چنین ترسهایی دامن زده است.[۴۴۷] در نتیجه «عامل اسلامی» در شکل تهدید مشترک افراطگرایی اسلامی، به روسیه در تحکیم جایگاهش در آسیای مرکزی و توسعۀ شبکهای از همکاریهای امنیتی با دولتهای آسیای مرکزی کمک کرده است و همچنین ادامۀ حضور نیروهای نظامی روسیه در منطقه را (بویژه در تاجیکستان) تسهیل کرده است".[۴۴۸]
درعین حال مارک اسمیت معتقد است که فدراسیون روسیه نسبت به شناخته شدن به عنوان قدرتی ضد اسلام حساس است. این به علت تمایل به دوری از خصومت با جامعۀ مسلمانان در روسیه و در نتیجه بوجود آمدن چالش روسی اسلامی است. وی به نقل از مطلبی از پیتر کریمسکی[۴۴۹] که در ژوئن ۲۰۰۵ در «راسیسکیه وستی»[۴۵۰] منتشر شد، نسبت به تلاش رسانه های جمعی در معرفی روسیه به عنوان دولتی اسلام ستیز به خاطر سیاستهایش در چچن ابراز نگرانی میکند و در ضمن به نظر راویل عین الدین[۴۵۱] استناد میکند که غرب را به تهاجم فرهنگی به جهان اسلام متهم کرده است. از دید عین الدین این اتهام میتواند تلاشی باشد تا مسلمانان را قانع کند که غرب تهدیدی بزرگتر از روسیه برای اسلام است.[۴۵۲]

 

      1. موضع ایران نسبت به اسلامگرایی

     

     

 

ایران از آنجا که تندروی اسلامی مرزهای آن را نیز تهدید میکند، هیچ گاه با آن موافق نبوده و از آن حمایت نکرده است. اگرچه برخی مواقع اقدامهایی در سطوح پائین صورت گرفته است که به چنین تصوری دامن میزند،[۴۵۳] ولی سیاست رسمی و دائمی جمهوری اسلامی ایران هرگز در این راستا نبوده است. رابرت فریدمن در این رابطه مینویسد: “در مورد اسلام تندرو در آسیای مرکزی موضعگیری ایران دوگانه بوده است. تهران سیاستهای سرکوبگرانۀ ضد اسلامی برخی کشورها، بویژه ازبکستان را مورد حمله قرار داده است و تروئیکای روسیه، ازبکستان و تاجیکستان را که در سال ۱۹۹۸ برای مبارزه با اسلامگرایی افراطی تاسیس شد، مورد انتقاد قرار داده است. ولی تهران از اهداف افراطی اسلامگرایان مبنی بر سرنگونی رژیمهای موجود حمایت نکرده است". ادموند هرزیگ نیز معتقد است که “تهران خطر سرایت وضعیت موجود در افغانستان را از طریق تاجیکستان به دیگر قسمتهای آسیای مرکزی درک کرده است".[۴۵۴] البته به نظر میرسد آنچه که فریدمن به عنوان دوگانگی مطرح میکند بیشتر مخالفت با اقدام گروهی این کشورهاست که گمان ضدیت و مبارزه با اسلام در منطقه را تقویت میکند.

 

  • امنیت ملی و منطقهای

 

در کل دو دیدگاه را میتوان در خصوص امنیت ملی از هم تفکیک کرد. دیدگاه واقعگرایان که در این دیدگاه امنیت یعنی نبود تهدید نظامی و این امر ممکن نیست مگر با برقراری موازنۀ تسلیحاتی با دشمنان بالفعل و بالقوه. این گروه هدف اولیۀ سیاست خارجی را تأمین امنیت میدانند و معتقدند تأمین امنیت جز از راه کسب، حفظ و افزایش قدرت امکان پذیر نیست و قدرت در ابتداییترین مراحل خود به معنای توان کشور در حفظ امنیت تعریف میشود. دستۀ دوم به طور صریح یا ضمنی بر این اصل تأکید دارند که امنیت ملی متکی به پیشبرد همکاری بین المللی و حتی همپیوندی[۴۵۵] بین المللی است. در دنیای کنونی هر روز این نکته بیشتر آشکار میشود که افزایش امنیت یک کشور به افزایش میزان امنیت دیگر کشورها وابستگی دارد و این امر کمتر از امنیت ملی حائز اهمیت نیست.[۴۵۶]

 

      1. بررسی اوضاع امنیتی منطقه آسیای مرکزی

     

     

 

امنیت در آسیای مرکزی همواره یکی از موضوعهای مهم بوده است که توجه بسیاری از تحلیلگران این منطقه را بخود جلب کرده است. علت این امر نیز آن است که آسیای مرکزی منطقهای همراه با چالشهای مهم امنیتی است و ناگزیر برای ایجاد توسعه در آن میبایست این چالشها را شناخت و به نحوی مدیریت نمود که در روند توسعه این منطقه تأثیر نامطلوب نگذارند. امنیت ملی کشورهای منطقه با مجموعهای از تهدیدهای اجتماعی و اقتصادی و چالشهای سیاسی و نظامی مواجه است که هم از درون منطقه و هم از بیرون منطقه آن را تهدید میکنند. مهمترین این تهدیدها، کاهش سطح زندگی مردم است که تهدیدهایی چون تروریسم بینالملل و افراطگرایی دینی مورد حمایت از خارج و نیز تجارت غیرقانونی مواد مخدر و اسلحه نیز با آن همراه میشود.
مهدی امیری تصویر کلی امنیت در آسیای مرکزی را با بهره گرفتن از مدل باری بوزان[۴۵۷] چنین ارائه کرده است: “به نظر بوزان امنیت در مجموعه های انسانی تحت تأثیر عوامل پنجگانه نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست ـ بوم شناختی میباشد. تصوراتی که دو کشور برتر منطقه آسیای مرکزی یعنی قزاقستان و ازبکستان از قابلیت‌های نظامی یکدیگر دارند، افراطگرایی و تروریسم و نیز وجود رژیمهای اقتدارگرا[۴۵۸] و سرکوبگر در آسیای مرکزی، فقدان زیرساختهای لازم اقتصادی، ناتوانی در تولید و محدودیت منابع و ظرفیتهای مالی و مادی و به دنبال آن رشد جرائم سازمانیافته نظیر تولید، استفاده و قاچاق مواد مخدر، بحران هویت که خود برگرفته از چالشهای قومی میباشد و در نهایت بحران آب و خشک شدن دریاچه آرال بخشی از موارد ناامن کننده منطقه برطبق مدل یادشده میباشند".[۴۵۹]
آثار و پیامدهای حوادث ۱۱ سپتامبر بر محیط امنیتی آسیای مرکزی
استیلای دیدگاه ها و روندهای امنیت مدار؛
افزایش و تعمیق نقش و نفوذ بازیگران غربی از طریق حضور در پایگاه های نظامی در منطقه همچون قرقیزستان و ازبکستان؛
تحدید نقش و کارکرد بازیگران سنتی بخصوص روسیه و چین؛
برهم خوردن توازن استراتژیک منطقه بین قزاقستان و ازبکستان به نفع ازبکستان به دلیل همکاری با آمریکا؛
افزایش خودمختاری و اقتدارگرایی دولتهای منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ق.ظ ]




ارتباط کار با مسائل مهم زندگی

 

 

 

ارتباط کار و جامعه بزرگتر

 

 

 

احساس مفید بودن برای کل جامعه هنگام کار کردن
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

 

حس لذت بردن از کار

 

تجربه لذت و سرور را کار

 

 

 

احساس شادی و نشاط هنگام کار

 

 

 

فرصت هایی برای زندگی درونی

 

مهم بودن ارزش های معنوی در محیط کار ارزشمند

 

 

 

وجود معنویت در محیط کار

 

 

 

 

 

 

۱-۸- مدل مفهومی تحقیق

در شکل شماره ۱ (مدل مفهومی تحقیق) ارتباط مفهومی متغیر مستقل و وابسته نشان داده شده است. در مدل زیر، معنویت سازمانی از مدل میلیمام و فرگوسن(۲۰۰۳) و هویت سازمانی از مدل پچن(۱۹۷۰؛ به نقل از رستگار و همکاران، ۱۳۹۱) اقتباس شده است.
شکل ۱-۱- مدل مفهومی تحقیق
متغیر وابسته: هویت سازمانی
هویت سازمانی با سه مولفه به عنوان متغیر وابسته تحقیق با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه محقق ساخته برگرفته از مدل پچن(۱۹۷۰) در قالب ۱۸ سوال در طیف ۵ گزینه ای لیکرت سنجیده می شود.
متغیر مستقل: معنویت سازمانی
معنویت سازمانی با ۵ مولفه به عنوان متغیر مستقل با بهره گرفتن از استاندارد میلیمام(۲۰۰۳) در قالب ۱۷ سوال در طیف ۵ گزینه ای لیکرت سنجیده می شود.
فصل دوم
ادبیات تحقیق

 

 

۲-۱- مقدمه

قلمرو مدیریت و سازمان، چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، اخیراً تحت تأثیر نیرویی قدرتمند تحت عنوان معنویت قرارگرفته که اگر به درستی اداره و هدایت شود، به نظر می رسد ظرفیت لازم برای منجر شدن به ژر فترین تشریک مساعی، نه تنها در زمینه های حرفه ای، بلکه برای بروز انسانیت تمام عیار را دارا باشد (نیل[۱۵]،۱۹۹۷).
اگرچه تا چند دهه قبل، باور غالب بر این بود که این نیروی عظیم برای جهان مدیریت و بازرگانی مناسب نیست؛ (کانگر[۱۶]،۱۹۹۴) . و هم چنین این موضوع منحصراً در ادبیات عامه پسند مورد بحث و گفتگو قرار می گرفت؛(میتروف و دنتون[۱۷]،۱۹۹۹). اما اکنون به عنوان موضوع پژوهشهای دانشگاهی و علمی بطور جدی مطرح است(اوکونل[۱۸]،۱۹۹۹). این نیروی قدرتمند چنان بر اصول مدیریت وبازرگانی پرتو افکنده و نظریه های آن را تحت تأثیر قرار داده که از نظر برخی صاحب نظران به عنوان یک تحول و پیشرفت اساسی در حوزه مدیریت و بازرگانی شمرده می شود(وانگر و کونلی[۱۹]،۱۹۹۹). به رغم انتقادات و تردیدها در زمینه های نظری و تجربی، روند رو به رشد تحقیق و پژوهش درباره ی این موضوع در میان دانشگاهیان، پژوهشگران، مشاوران و نظریه پردازان علم مدیریت و سازمان غیرقابل انکار است؛ تا جایی که سازمانهای مدیریتی حرفه ای، هم چون آکادمی مدیریت و آکادمی بین المللی رشته های مدیریت در سال ۲۰۰۱ این حوزه مطالعاتی را به رسمیت شناخت هاند(روجاز[۲۰]،۲۰۰۲).
نیل(۲۰۰۰) که از پیشگامان مهم معنویت در سازمان است می گوید: چالشهای اخیرِ پژوهشی که در راستای تغییر در دگرگونی های فردی، سازمانی و اجتماعی پدید آمده، در قلمرو مدیریت و سازمان رشد فزاینده ای خواهد داشت. به نظر می رسد سمت و سوی این تغییر و توسعه به جانب چشم اندازی معنوی به تئوریها، پژوهشهای و فرآیندهای مدیریت و سازمان باشد(نیل و بنت، ۲۰۰۰). از این رو، مرور گذرا به برخی از علاقه مندی ها و گرایشهای رو به رشد معنویت در قلمرو مدیریت و سازمان مفید خواهد بود. این گرایش ها را می توان در سه حوزه ی الف)دانشگاهی و مراکز علمی و پژوهشی،ب) کتاب ها، مجلّات وکنفرانس ها و ج)اقدامات عملی سازمانها، مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
در این فصل تلاش می شود تا گرایشها و علاقه مندی های روزافزون مطالعه معنویت در سازمان وهم چنین اهمیت و نیاز به مطالعه معنویت و تاثیر آن بر هویت سازمانی بیان شود. افزون برآن، با ارائه و تبیین تفاوت ها و جهت گیری های متفاوت رایج میان افراد در زمینه هویت و معنویت در سازمان، به چارچوب نظری نسبتاً قابل قبولی از این موضوع دست یابد.

 

 

۲-۲- معنویت سازمانی

 

۲-۲-۱- مفهوم معنویت

از آن جا که واژه معنویت در زمینه های گوناگونی به کار می رود، توصیف آن چندان آسان نیست. آندرهیل[۲۱](۱۹۷۳) در کتاب زندگی معنوی، به این نکته اشاره می کند:« در حالی که از یک سو ناگزیریم از ابهام و انتزاع بسیار جلوگیری کنیم، از سوی دیگر باید مانعِ تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژه ای در زبان انسانیِ ما در مورد مانعِ تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژه ای در زبان انسانیِ ما در مورد»(آندرهیل، ۱۹۷۳). در نظر باومن[۲۲](۱۹۹۸) تعاریف معنویت بیش از آنکه این مفهوم را شفاف سازد آنرا بیشتر پیچیده می کند. باومن در ادامه می گوید که اگر ما در ارائه تعریفی عقلانی با شکست مواجه شویم، وارد دنیای پسامدرن خواهیم شد که در این صورت برای پژوهشهای علمی آمادگی نخواهیم داشت(باومن، ۱۹۹۸). از این رو، امکان اشتباه گرفتن مفهوم معنویت با دیگر مفاهیم وجود دارد و هم چنین کاربردی کردن آن نیز دشوار است. افزون بر این، در نظر برخی ، فقدان معنویت، نبود احساس آن و دشواری در سنجش آن بدین معنا قلمداد شده است که معنا و مفهومی ندارد و فراتر از آن به گمان برخی، اگر چیزی را نتوان سنجید، آن چیز اصلاً وجود ندارد. با این همه، برخی از نویسندگان کوشیده اند برای معنویت تعاریفی ارائه دهند که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:

 

 

  • معنویت به مثابه نیرویی انرژی زا ، انگیزاننده، الهام بخش ، و روح بخش زندگی است(مک کینگنت،۱۹۸۴).

 

 

 

  • معنویت جستجویی مداوم برای یافتن معنا، هدف و فرجامی معین است(کاواناگ،۱۹۹۹).

 

 

 

  • معنویت ناظر به هدفی متعالی و الهی ، هدفی فراسوی فردیت خویش است(اورسولا[۲۳]،۱۹۹۷).

 

 

 

  • معنویت شیوه ای است که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در می یابد و در آن زندگی می کند. جست و جویی برای انسان شدن و آگاهی در زندگی می باشد(مایرز،۱۹۹۰)

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:01:00 ق.ظ ]