مدلهای فرهنگ سازمانی
در ادامه به برخی از مهمترین مدلهای فرهنگی پرداخته می شود و سپس جدولی از تمامی مدلهای ارائه شده در فرهنگ سازمانی ارائه خواهد شد.
مدل دنیسون
دانیل دنیسون و همکاران پژوهشهایی را در زمینه فرهنگ سازمان و تغییر در سازمان انجام دادهاند. آنان در مدل خود ابعاد فرهنگ سازمانی را برای سازمانها در چهار محور اصلی شامل درگیر شدن در کار، سازگاری، انطباق پذیری و ماموریت در نظر گرفتهاند که هر یک از این ابعاد با سه شاخص اندازه گیری می شوند(دنیسون،هالند و گلذر[۱۲۷]،۲۰۰۰)
درگیر کار شدن: فرهنگ سازمانی که دارای ویژگی “درگیر شدن در کار” باشد، بطور قوی درگیری و مشارکت کارکنان را در فعالیتهای مختلف سازمان مورد تشویق قرار میدهد و حس مالکیت و مسئولیت را در آنها بوجود می آورد. حس مالکیت موجب ایجاد تعهد بیشتری به سازمان شده و قابلیت های استقلال را در کارکنان افزایش میدهد. ویژگی “درگیر شدن در کار” با سه شاخص توانمندسازی، تیم سازی، و توسعه قابلیتها اندازه گیری می شود سازمانهای اثربخش افرادشان را توانمند میسازند، سازمان را بر محور کاری تشکیل می دهند و قابلیت های منابع انسانی را در همه سطوح توسعه می دهند. افراد در همه سطوح احساس می کنند که در تصمیم گیری نقش دارند و کار آنها مستقیمآ با اهداف سازمان، پیوند دارد(گیلس پیه[۱۲۸] و همکاران،۲۰۰۸).
انطباق پذیر: انطباق پذیری عبارتست از توجه به الزامات محیط کاری در فعالیتها. سازمانهای سازگار دربرگیرنده سیستمی از هنجارها و اعتقاداتی هستند که قابلیت دریافت، تفسیر و اعمال علایم محیطی را در تغییرات رفتاری درون سازمان افزایش میدهد و شانس بقا، رشد و توسعه سازمان را بالا میبرد. این ویژگی با سه شاخص ایجاد تغییر ، مشتریگرایی و یادگیری سازمانی اندازه گیری می شود(گیلس پیه و همکاران،۲۰۰۸).
سازمانهای سازگار به وسیله مشتریان هدایت میشوند، ریسک پذیر هستند، از اشتباه خود پند میگیرند و ظرفیت و تجربه ایجاد تغییر را دارند. آنها به طور مستمر در حال بهبود توانایی سازمان در جهت، ارزش قائل شدن برای مشتریان هستند. این سازمانها معمولا رشد فروش و افزایش در سهم بازار را تجربه می کنند.
سازگاری: سازگاری عبارتست از ارزشها و سیستمهایی که مبنای یک فرهنگ قوی را تشکیل می دهند. سازمانهای یکپارچه به سبب برخورداری از یک فرهنگ با ثبات، هماهنگ و منسجم گرایش بالایی به اثربخشی دارند. در این نوع سازمانها، رفتار اعضا ریشه در مجموعه ای از ارزشهای بنیادی دارد و کارکنان دارای مهارت بالایی برای رسیدن به توافق حتی بر سر مسائل پیچیده (حتی زمانی که دیدگاه مخالف یکدیگر را دارند) هستند. سازمانهایی با چنین ویژگیهایی، دارای فرهنگ قوی و متمایزند و به طور کافی بر رفتار کارکنان نفوذ دارند. این ویژگی با سه شاخص هماهنگی و انسجام، توافق و ارزشهای بنیادین اندازه گیری می شود.
ماموریت: این ویژگی با سه شاخص گرایش و جهت گیری استراتژیک، اهداف و مقاصد و چشم انداز اندازه گیری می شود. شاید بتوان گفت مهمترین ویژگی فرهنگ سازمانی رسالت و ماموریت آن است. سازمانهایی که نمی دانند به کجا می روند، وضعیت موجودشان چیست، معمولاً به بیراهه می روند. سازمانهای موفق درک روشنی از اهداف و جهت خود دارند، به طوری که اهداف سازمانی و اهداف استراتژیک را تعریف کرده و چشم انداز سازمان را به روشنی ترسیم می کنند. سازمانهایی که مجبورند ماموریت اصلیشان را به طور مداوم تغییر دهند پر دردسرترین سازمانها هستند. وقتی یک سازمان مجبور است رسالت خود را تغییر دهد، تغییر در استراتژی، ساختار، فرهنگ و رفتار الزامی است. در این وضعیت رهبر قوی چشم انداز سازمان را مشخص می کند و یک فرهنگ را خلق می کند که این چشم انداز را پشتیبانی می کند. همان طور که در مدل دنیسون شکل ۱۳-۲ هم مشخص است، این مدل دارای دو محورعمودی و افقی می باشد که مدل را به چهار قسمت تقسیم کرده است. محور عمودی در برگیرنده میزان و نوع تمرکز فرهنگ سازمانی است. این محور دارای دو انتهای تمرکز داخلی و تمرکز خارجی می باشد. درگیر کار شدن و سازگاری بیان کننده پویایی درونی یک سازمان است، اما بیان کننده ارتباط متقابل سازمان با محیط بیرونی خودش نیست. درمقابل، انطباق پذیری و ماموریت بیان کننده تمرکز سازمان بر روی ارتباط با محیط است. محور افقی به میزان انعطاف پذیری اشاره دارد که از یک سمت به فرهنگ ایستا و از طرف دیگر به فرهنگ منعطف ختم می شود. درگیر کار شدن و انطباق پذیری بیان کننده قابلیت سازمان برای انعطاف پذیری و تغییر است و در مقابل سازگاری و ماموریت مؤید قابلیت سازمان برای ثبات و پیروی از دستورالعملهاست.
: مدل فرهنگ سازمانی دنیسون (۲۰۰۷)
مدل رابینز
همانطور که قبلآ بیان شد، رابینز با بهره گیری از مدلهای مختلف فرهنگ سازمانی، ده مؤلفه را که نمایانگر فرهنگ سازمانی است را به شرح زیر معرفی می کند:
خلاقیت فردی، ریسک پذیری، هدایت و رهبری، یکپارچگی، حمایت مدیریت، کنترل، هویت، سیستم پاداش، سازش با پدیده ی تعارض، الگوی ارتباطی(رابینز،۱۳۸۹؛ رابینز،۱۳۸۸؛ رعنایی،۱۳۸۸).
الگوی شاین
ادگار شاین در دهه ی ۱۹۸۰ نظریه ای را مطرح کرد که در بحث فرهنگ سازمانی بسیار تأثیرگذار بود. طبق نظریه ی او فرهنگ از سه سطح به شرح زیر تشکیل شده است:
باورها و مفروضات:
به اعتقاد شاین، باورها و مفروضات، هستهی یک فرهنگ سازمانی را تشکیل میدهد. مفروضات بیانگر چیزهایی هستند که اعضا معتقدند واقعیت دارد. از این رو مفروضات بر آنچه اعضا ادراک، فکر و احساس می کنند، تأثیرگذار است. مفروضات غیر قابل تغییرند و معمولآ در سطح ذهن ناخودآگاه افراد قرار دارند و غالبآ نمی توان آنها را به سطح خودآگاه آورد.
هنجارها و ارزش ها:
ارزشها عبارتند از اصول، اهداف و استانداردهایی که معتبر شده اند تا ارزش و اعتبار ذاتی داشته باشند. آنها بیانگر این موضوعند که اعضای سازمان، باید چه چیزهایی را رعایت کنند. ارزشها مبنای قضاوت در این بارهاند که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. این امر بیانگر این است که چرا به ارزشها به عنوان کدهای اخلاقی اشاره می شود.
ارزش ها خودآگاهانه تر از مفروضات بنیادین هستند، اما معمولآ در سطح خودآگاه و بالای ذهن قرار ندارند. با این حال وقتی کسی تلاش کند فرهنگ را بگونه ای بنیادین و اساسی تغییر دهد، اعضای یک سازمان قادرند ارزش هایشان را به آسانی تشخیص دهند و به آنها آگاهی ویژه پیدا کنند.
هنجارها، ارتباط نزدیکی با ارزش ها دارند، آنها قوانین نانوشته ای هستند که برای اعضای یک فرهنگ این امکان را فراهم می کنند که بدانند در طیف گسترده و متنوعی از وضعیت ها چه انتظاری از آنان وجود دارد، در حالیکه ارزشها مشخص می کنند که چه چیزی برای اعضای یک سازمان مبهم است.
مصنوعات:
مصنوعات بقایای دیدنی، شنیدنی و ملموس رفتار هستند که در هنجارها، ارزشها و مفروضات فرهنگی ریشه دارند. انواع مصنوعات عبارتند از نمودهای فیزیکی ایجاد شده بوسیله ی افراد یک فرهنگ، بروز و ظهورهای کلامی در نوشته ها و مکالمات، شعائر، تشریفات و سایر ظهورات رفتاری(موحدی،۱۳۸۹).
مدل فرهنگ سازمانی پارسونز
تالکوت پارسونز [۱۲۹] یکی از اولین کسانی است که توانست مدل تحلیلی جامع و کلی را که برای تحلیل همه انواع فعالیتهای جمعی مناسب است، ارائه نماید. مدل او به AGILE مشهور است و بیانگر آن است که سیستمهای اجتماعی برای بقا و ادامۀ حیات خود باید چهار کارکرد اساسی داشته باشند و معتقد است بسته به محیط اجتماعی حاکم بر سازمان، هر یک از انواع سازمانها یکی از کارکردهای زیر را مورد تأکید بیشتری قرار می دهند. این کارکردها عبارتند از:
- انطباق
- دست یابی به هدف
- انسجام و یکپارچگی
- نهفتگی )کمون((مودلی[۱۳۰]،۲۰۱۰).
تئوری z
ویلیام اوچی [۱۳۱] یکی از محققین شرکت مکینزی، تئوری خود را در خلال یک الگوی مقایسه ای از سه نوع مدل مدیریتی مختلف: ژاپنی، آمریکایی و Z تدوین کرد. اوچی معتقد است که برخی از خصوصیات سازمانهای ژاپنی می تواند به طور موفقیت آمیز در سازمانهای آمریکایی نسخه برداری شود )زارعی متین،۱۳۷۴).
: ارزشهای فرهنگی در مؤسسه های ژاپنی، آمریکایی و نوعz (صفراف،۱۳۹۰)
ارزشهای فرهنگی در مؤسسههای ژاپنی، نوعZ و نوع آمریکایی
نوع شرکت
تعهد کارکنان
ارزیابی
مسیرهای ترقی حرفهای
کنترل
تصمیم گیری
مسؤلیت
توجه به افراد