آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



از نظر وی فطریات در واقع جزء اولیات است. فطریات ، قضایایی است که قیاس خود را همراه خود دارد . این قضایا در اصل قضایایی هستند که عقل وقتی می خواهد آن ها را بررسی کند به سرعت به نتیجه می رسد . دلیل این که به سرعت به نتیجه می رسد این است که قیاس مخفی بسیار روشنی برای عقل وجود دارد که گاه عقل از فرط روشنی به صورت خود آگاه و در نگاه نخستین آن را در نمی یابد .درست است که این قضایا جزء اولیات نیستند که صرف تصور دو طرف آن ها برای تصدیق به آن ها کافی باشد ، ولی اگر خوب تحلیل شوند به اولیات برمی گردند . آن اولیات گاه از فرط روشنی به چشم نمی آیند و استنتاج به ذهن نمی آیند . این قضایا در واقع همان اولیات اند ؛ منتهی چون یک قیاس خفی و البته روشن هم در خود دارند تا به نتیجه برسند ، در کنار اولیات قرار می گیرند . از این روست که در این بحث شیخ اشراق از فطریا ت سخن نمی گوید .[۶۶]

شیخ متواترات و مجربات را نیزمستقل نمی داند و از مصادیق حدسیات بشمار می آورد؛ یعنی می گوید، این دو دسته اگر یقینی اند به دلیل این است که از سنخ حدسیات اند . به این ترتیب گزاره های بدیهی از شش سنخ به سه دسته تقلیل می یابند : اولیات ، مشاهدات و حدسیات .[۶۷]
از نظر سهروردی حدسیات بر اساس قاعده اشراقی انواعی دارد که در دل آن مجربات و متواترات نیز قرار می گیرد . جالب است که او، خود ،حدسیات را در این قسمت ذکر نمی کند . دلیل آن هم – همان گونه که شارحان گفته اند- این است که حدسیات را خود مشاء به عنوان بدیهیات اولی قبول دارد و دیگر به توضیح دادن آن نیاز نیست .
شیخ در تعریف مجربات می گوید ، آن ها مشاهداتی است که تکرار شده باشد و به واسطه همین تکرار ، سبب یقین انسان به آن می شود و خیال را به اتفاقی نبودن آن آسوده می کند؛ مانند حکم به این که «ضربه با چوب، درد آور است» . در تجربه ادعای دستیابی به ذات اشیاء می شود ولی ذات یابی بسیار دشوار است و گاه آن را محال می داند . بوعلی نیز در برهان شفا از این ادعای بزرگ درباره تجربه دست می کشد .
شیخ در این بحث نظر نوی دارد که از جهاتی قابل توجه است . وی می گوید، در تجربه ،شهود تنها کافی نیست ، خود تجربه مکرر کردن نیز کافی نیست ، تجربه مکرر به همراه قیاس خفی هم کافی نیست ، بلکه برای درست شدن این مفاد تجربی به حدسی نیاز است که به تجربه گر دست می دهد و این حدس راه نفوذ ذهن فاعل شناسا به ذات اشیاء است ؛ ذات یابی فقط از راه حدس ممکن است .
آن چه دربیان شیخ اشراق مشهوداست، از ژرف نگری این فیلسوف بزرگ حکایت می کند ؛ زیرا بوعلی در برهان شفا به این نکته پی برده که در تجربه ولو با قیاس خفی همراه باشد ، باید حکم تجربی را به زمان و مکان و شرایط خاص همراه تجربه محدود کرد و نمی توان حکم کلی را برای همه افراد ذات در همه زمان ها و شرایط دانست .
شیخ فاصله میان حکم کلی برای همه افراد ذات و بین تکرار مشاهدات محدود را با حدس پر کرده است . در حقیقت تکرار مشاهدات به حدی می رسد که نفس با قوه حدس این فاصله را بر می دارد و به حکم کلی برای همه افراد ذات دست می یابد . به بیان دیگراو متوجه این معنا شده است که تکرار مشاهدات ولو با قیاس خفی همراه باشد، موجب حکم کلی تجربی نمی شود ؛ بلکه حدس تجربه گر است که او را به این مطلب رسانده است . البته حدس نیز به حسب افراد مختلف تجربه گر متفاوت است .
در حقیقت شیخ اشراق می خواهد بگوید، تجربیات را در مقابل حدسیات قرار ندهید چنان که در بدیهیات شش گانه مشهور این گونه عمل کرده اند ، بلکه در حقیقت ، قضایای تجربی نیز از سنخ حدسیات به شمار می رود .
سهروردی متواترات را نیز از سنخ حدسیات می داند . آن چه در متواترات موجب حکم به آن ها می شود ، عنصر حدس است که انسان از شنیدن شهادت های مکرر از طریق حدس به قضایای متواتر یقین می یابد و اگر عنصر حدس را حذف کنیم ، نمی توان به یقین دست یافت. به نظرمی رسد ملاصدرانیز نظرش موافق باشیخ اشراق است.[۶۸]
قرائن، در همه این امور یعنی همه آن قضایایی که حدسی شمرده می شوند - مجربات، متواترات و حدسیات مشائی - دخالت دارند و بر اساس آن قرائن است که برای انسان حدسی حاصل می شود . شاید گفته شود مجرباتی که شیخ اشراق می گوید ، اعم از مجربات و حدسیات مشاء است ولی از توضیحات ایشان چنین برمی آید که همان مجربات مشاء را که در آن ها در اثر تکرار مشاهده و حصول قیاس خفی قضیه مجربه شکل می گیرد ، اراده کرده است ، زیرا در حدسیات گاه هیچ تجربه ای نیست و آن قضیه ای که به آن یقین می کنیم غیر آن قضایایی است که مشاهده نمودیم . قضیه حدسیه گاه غیر از تمام قرائن است .
البته حدسیات هر کس ، برای غیر خودش، حجت نیست . واقعیت این است که حدسیات به ضابطه در نمی آید ولی باید ضوابطی تعیین کرد که در برخی از موارد بیشتر انسان ها اگر با قرائنی که مقداری قوی تر است مواجه شوند این حدس برایشان حاصل بشود.
۳-۲- علم حضورى
ازمسائل مهمی که درمبناگرایی شیخ نقش مهمی دارد، مبحث علم حضوری است. در معرفت شناسی سهروردی علم دو قسم است : حصولی و حضوری . در علم حصولی ، بین عالم و معلوم فاصله و واسطه است . عالم به خود معلوم دست رسی ندارد ، بلکه آگاهی او به چیزی از طریق صورتی از آن چیز در ذهن است . اما در علم حضوری بین عالم و معلوم فاصله و واسطه ای نیست و معلوم ، یا عین عالم است و یا در حیطه ی وجودی و نوری او .
محور اصلى و کانون معرفت ‏شناسى فلسفى سهروردى را علم حضورى انسان تشکیل مى‏دهد و اساس معرفت شناسی او بر نظریه « علم حضوری» مبتنی است . این نکته‏اى است که سهروردى آن را مدیون خلسه فلسفى خود مى‏داند؛خلسه‏اى که در طى آن معلم اول، ارسطو، در قالبى شگفت‏انگیز ظاهر شده و او را به «علم به نفس خودش» فرا مى‏خواند. سهروردى در این مورد مى‏گوید:
مدت مدیدى به نحو شدیدى به مسأله علم اشغال داشتم و این مسأله براى من صعب مى‏نمود و آنچه در کتب فلاسفه آمده بود، این امر را براى من روشن نمى‏ساخت.تا اینکه در شبى از شبها در حالت نیمه بیدارى، خلسه‏اى براى من رخ داد و در حالى که لذت مرا فراگرفته بود، در پرتوى از نور، شبح انسانى تمثل یافت و او همان پیشواى حکمت، معلم اول بود. (سهروردی،۱۳۵۶،ج۱،۱۱۴-۱۰۸)
پس از تمثل این شبح نورانى، سهروردى مشکل خود را با او باز مى‏گوید و از مشکل بودن مسأله علم به او شکایت مى‏کند.آن شبح در پاسخ سهروردى مى‏گوید که:«به نفس خود رجوع کن[۶۹]
سهروردى در آثار متعدد خود به این نکته پرداخته و جوانب آن را مورد بحث قرار داده است. سهروردى مى‏گوید:
تو از ذات خودت و از ادراک تو نسبت به ذات خودت غافل نیستی . و چون این ادراک [و غافل نبودن] به وسیله صورت [ذهنی] یا امر زاید [مغایر با خودت] نیست ، پس، در ادراک خودت نسبت به ذات خودت ، به غیر ذات خودت – که برای خودش ظاهر است یا از خودش غایب نیست – نیاز نداری . پس ، خودآگاهی تو بایستی به خودی خود تو (لنفسها) و به حسب خود ذات تو آن طور که هست [نه به وسیله امری مغایر تو] باشد . (سهروردی ، ۱۳۸۸،۱۳۸)
ودرجای دیگرگفته است :
آنچه در ادراک کفایت مى‏کند، همانا حصول ذات اشیاء براى نفس و یا حصول امرى است که نفس نسبت به آن تعلق حضورى خاصى دارد. (سهروردی،۱۳۵۶، ج۱، ، ۴۸۵)
به عبارت دیگر، تا ادراکات و صور و مفاهیم در مشهد«من»قرار نگرفته و تحت التفات و توجه او در نیایند، ادراکى براى انسان حاصل نتواند شد. براى نمونه، شیخ چنین مى‏گوید:
گاهى در بینایى انسان صورتى حاصل مى‏شود که صاحب بینایى به علت مستغرق بودن در اندیشه خود، از صورت حاصله غافل مى‏ماند. در اینجا به مجرد اینکه از حالت استغراق خارج مى‏شود و به صورت حاصله در بینایى توجه مى‏نماید، آن صورت را به روشنى مشاهده مى‏کند.به این ترتیب ادراک، تنها با التفات و توجه نفس حاصل مى‏گردد. (همان)
اولین کسی که به صراحت واژه « علم حضوری اشراقی » را به کار برده و در آثار فلسفی خود از آن بهره برداری کرده ، شیخ اشراق است . با سیری گذرا در آثار قدما ، برای اولین بار ، در آثار او اصطلاح « علم حضوری یا شهودی » را می توان مشاهده کرد :
… اولئک هم الفلاسفه و الحکماء حقا ، ما وقفوا عند العلم الرسمی ، بل جاوزوا الی العلم الحضوری الاتصالی الشهودی … (سهروردی ، ۱۳۳۴، ج ۱ ، ۷۴ )
به نظر می رسد شیخ اشراق نه تنها اصطلاح « علم حضوری یا شهودی » را در مورد معرفت های بدون واسطه مفاهیم و صور ذهنی به کار برد ، بلکه از راه این آموزه ، به حل مشکلات بسیاری در فسلفه ، از جمله علم انسان به خود ، علم انسان به محسوسات و اعیان مادی ، و علم خداوند به ماسوا – از جمله به محسوسات و اعیان مادی – پررداخت و این آموزه را به طور گسترده ، در بخش های گوناگون فلسفه ، اعم از هستی شناسی ، خدا شناسی ، علم شناسی فلسفی و علم النفس ، به کار گرفت ، بلکه مسئله علم به جهان محسوس و اعیان مادی را از این راه حل کرد .
پس از ابن سینا ، شیخ قلمرو علم حضوری را گسترش داد و نمونه های متعددی را بدان افزود . دیدگاه او در این مسئله ، نقطه عطفی است که موجب شد تا علم حضوری تقریباً مقبولیت همگانی بیابد . در عصر وی ، می توان این آموزه را مطرح و اصطلاحی جا افتاده یافت .
شیخ معتقداست که مطابقت در علم حضوری وجود ندارد چرا که در علم حضوری نیازی به شیئی دیگر به عنوان علم نیست . در واقع علم ، همین « اضافه اشراقی» است که تحقق یافته است . البته هنگامی که من مدرک ، به حقیقتی التفات پیدا می کنم چیزی برای من حاصل می شود که پیش از این نبوده است لیکن این امر حاصل شده صورت معلوم خارجی نیست بلکه همین اضافه نفس من ، به امر خارجی است . در این فرض مسئله مطابقت متصور نیست ، زیرا نفس اضافه ، مطابقت نمی خواهد . در مرحله اول این علم وجود نداشت پس از مواجهه فرد مدرک نسبت به یک حقیقت از طرف مدرک اضافه ای علمی و اشراقی به سوی واقعیت پدید می آید که در آن نه تصوری وجود دارد و نه تصدیقی ، بلکه خود واقعیت پیش شخص مدرک حاضر است .
در علم صوری - یا علم حصولی که در آن صورتی در ذهن پدید می آید - باید چنین باشد - و مطابقت میان علم و شیء خارجی وجود داشته باشد - اما علوم اشراقی یاد شده وقتی پیدا می شود – بعد از آن که نبود – برای مدرک چیزی حاصل می شود که قبلاً نبوده است و آن چیز همان اضافه اشراقی است نه غیر آن و این اضافه اشراقی به مطابقت نیاز ندارد .
اصل اساسی در معرفت شناسی سهروردی و از آن پس در فلسفه اسلامی «علم حضوری به خود» است . بدیهیات وادراکات حسی نیز وابسته به این معرفت هستند . بدون خود آگاهی هیچ علمی نمی توان داشت . خود آگاهی، معرفتی بی واسطه است و قائم به هیچ علم یا وابسته به اتخاذ هیچ روشی نیست . این علم ذاتی است نه اکتسابی . بدون علم حضوری، علم حصولی نیز ممکن نیست ؛ زیرا علم حصولی از طریق صور و مفاهیم ذهنی است و علم به آن صور و مفاهیم به طور بی واسطه و حضوری است . اگر علم به صور و مفاهیم نیز توسط صورت و مفاهیم دیگر باشد ، تسلسل لازم می آید و علم داشتن محال خواهد بود . از این رو هر علم حصولی مبتنی بر علم حضوری و از طریق آن است . لذادراینجا ارتباط علم حضوری رابامبحث مبناگرایی مشاهده می کنیم . شیخ معتقداست که بدیهیات وادراکات حسی وابسته به این علم اند وبدین طریق علم حضوری را به عنوان پایه معرفتی مطرح می کند .
فلسفه در نگاه سهروردی یا با شهود آغاز می شود یا با اولیات . این ها دو مبنا و پایه برای فلسفه اند ؛ منتها شهودی که او در بحث مبادی برهان به آن می پردازد تنها شامل جزئیات و مشهودات به حس ظاهر یا باطن می شود، ولی امور دیگر را در بر نمی گیرد . لیکن باید به این مشهودات ، مشهودات به شهود قلبی و عقلی را نیزافزود .
نظریه سهروردى درباره توجیه صدق معرفت، نظریه‏اى است که اغلب فلاسفه اسلامى بر آن تصریح و تأکید دارند. یعنى وى درباره توجیه صدق، روش مبناگرایى را اتخاذ کرده و براى اثبات آن هم از برهان تسلسل پیش رفته است.اما نتیجه‏اى که شیخ اشراق از این مسأله مى‏گیرد بدیع است. او از طریق همین مبناگرایى همه علوم را به علم حضورى ارجاع مى‏دهد، یعنى او مى‏گوید چون همه گزاره‏ها و امور توجیه‏گر صدق معرفت، فطرى و حضورى هستند، پس زیربناى همه علوم، حضورى است .
شیخ دو پایه جدی برای تصدیقات مطرح می کند ؛اولیات و شهود . بنابراین شهود برای سهروردی خیلی جدی است ؛ یعنی شهود نه تنها از منظر هستی شناسانه اش در بحث های او ریشه دارد ، به لحاظ معرفت شناسی نیز، به لحاظ روشی و حتی به لحاظ منطقی هم برای او جدی است . شیخ اشراق در چند جا پای شهود را باز کرد و آن را به عنوان مبدأ تصوری و حتی به عنوان یکی از مبادی تصدیقی برمی شمرد. سهروردی در تلویحات می گوید :
و المشاهدات هى المبادئ، التى یجب ان ینتهى الیها الفطریّات ( سهروردی ، ۱۳۵۶،۳۶۹)‏
«شهودواولیات» نقش مهمی درمبناگرایی شیخ ایفاء می کند. وی این دو مورد -شهود و اولیات- را مبنا وپایه درمعارف می شمرد.البته بایدبررسی کردکه شهودو اولیات ازمنظرشیخ چه تعریفی داردوچه حیطه هایی راشامل می شود.
۳-۲-۱- شهود
«شهود» کاربردهاى متنوّعى دارد. از این‌رو، به دشوارى مى‌توان تعریفى جامع و مانع براى تمامى آنها یافت. یکى از کلى‌ترین تعریف‌هاى آن در فلسفه غرب، این است که؛
شهود، «ادراک بى‌واسطه» است. ( پل فولکیه، ۱۳۷۷، ۲۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-03-22] [ 01:28:00 ب.ظ ]




تمام کردن کارها به کامل کردن آن است.»
انضباط اجتماعی آثار گسترده و بادوامی بر فرد و جامعه می گذارد. در جنبه های فردی سبب مسئولیت پذیری اجتماعی، درستکاری، رشد توانمندی ها و بهبود مناسبات مردم می شود و گسترش بی‌ نظمی اجتماعی موجب هرج‌و مرج اجتماعی و از هم پاشیدن اعتماد اجتماعی می گردد، زیرا سبب می شود هر فردی به فکر منافع فردی خود، به جای منافع عمومی باشد.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در شرح منهاج البراعه ذیل قسمت «ایاک و التغابی عما یعنی به مما قد وضع للعیون» در نامه ۵۳ آمده :
آن حضرت حاکم را از تسامح در چند چیز نهی کرده است، یکی از آن موارد ممنوعه تسامح در موضوع نظم است .[۳۹]

۳ـ۲ـ آموزش و آگاهی

ارزش ها باید از طریق آموزش های عمومی به مردم تعلیم داده شود و توسط مسئولین فرهنگی به مردم معرفی گردد . آن حضرت براى ساختن جامعه ارزشىِ مورد نظر خود، بیش از هر چیز دیگر، به اندیشه و شناخت و آگاهى، اهمّیت داده و انسان‏ها را از خطر «جهل» و به کار نینداختن اندیشه، بر حذر داشته است. زیرا جهل، آفت شکوفایى انسانیت و ریشه همه مفاسد فردى و اجتماعى است و تا این آفت، ریشه‏کن نشود، ارزش‏ها شکوفا نمى‏گردند و جامعه انسانى تحقّق نمى‏یابد.
پایان نامه - تحقیق - متن کامل
آن حضرت می فرماید :
«العلم أصل کلّ خیر[۴۰] دانش، پایه‏ هر خوبی»
و نیز فرموده است :
«الجهل أصل کل شرّ[۴۱] نادانی پایه‏ی هر بدی است».
حال سوالی که در اینجا مطرح می شود این است، مقصود از تعلیم، تعلیم و آموزش چه علمی است؟ بى‏تردید، آن حضرت براى همه علوم و معارفى که در خدمت انسان اند؛ مثل فلسفه، ریاضى، فیزیک، شیمى و سایر رشته‏هاى علوم و فنون ، ارزش قائل است، ولی این، بدان معنا نیست که نادانى نسبت به همه این علوم، براى همه مردم، مذموم یا خطرناک است و ندانستن آن پایه شرور باشد ، بلکه مقصود آن حضرت از آموزش، علوم و معارفى است که انسان را با مبدأ و مقصد خود آشنا مى‏کند و راه رسیدن به فلسفه آفرینش خود را به او نشان مى‏دهند، که جهل به این معارف، جامعه انسانى را در معرض دشوارترین مصیبت‏ها و شُرور، قرار مى‏دهد.
امیرالمومنین علیه السلام یکی از وظایف حکومت را تربیت همه مردم اصلاح امور می داند:
«فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ …. وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا[۴۲]
اما حق شما بر من این است که …. ‏شما را تعلیم دهم تا جاهل نمانید، و مؤدب به آداب نمایم تا بیاموزید.»
علامه جعفری در شرح این فراز می فرماید:
«تعلیم مردم جامعه برای رها ساختن آنان از جهل، حق مردم و تکلیفی است که به عهده‏ زمامدار است، نه اینکه تعلیم جامعه فقط یک کار شایسته‏ای است که زمامدار اگر آن را انجام داد، محبوبیت اضافی به دست می‏آورد، بلکه چنانکه جمله‏ مورد تفسیر با صراحت بیان می‏دارد، تعلیم جامعه تکلیف قطعی و الزامی است که خدا به عهده‏ زمامدار گذاشته است. این تعلیم شامل همه‏ موضوعات فراگرفتنی است، که حیات معقول مردم را امکان‏پذیر می‏سازد و مخصوص به موضوعات معین و مشخصی نیست.
حق بعدی حق تربیت است، زمامدار جامعه‏ اسلامی نمی‏تواند به تعلیم محض قناعت بورزد و مغزهای مردم را با دانستنی‏های مجرد و مفاهیم خشک پر کند، ولی در صدد سازندگی روحی آنان برنیاید. علم برای عمل، این ست شعار دائمی مکتب اسلام. نهایت این که مقصود از عمل، یک معنای بسیار وسیعی است که به اضافه‏ اعمال عینی در زندگی مادی و معنوی، شامل اعمالی نیز می شود که ابعاد ذات انسانی را باز و آنها را به فعالیت می‏رساند، مانند صبر و بردباری در برابر ناملایمات و شکیبائی و خود نباختن در مقابل لذایذ و خوشیها و ظرفیت برای شنیدن و تحمل خلاف خواسته‏ها و اشتیاق جوشان برای وصول به معرفتهای بیشتر.» [۴۳]
همچنین می فرماید :
«عَلَى الإِمامِ أن یُعَلِّمَ أهلَ وِلایَتِهِ حُدودَ الإِسلامِ والإِیمانِ[۴۴]
برپیشوا واجب است که به مردمان تحت حکومتش، حدود اسلام و ایمان رابیاموزد»
اهمیت تعلیم و آموزش برای امام تا حدی بود، که به فرمانداران خود نیز دستور می داد تا برای آموزش و تعلیم مردم تلاش کنند :
«وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ فَأَفتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِم‏ [۴۵]
دو طرف روز را به خاطر آنان (مردم) بنشین، و آن را که از تو فتوا خواهد فتوا ده، جاهل را بیاموز، و با دانا به گفتگو برخیز.»
لازم است در بحث آموزش به چندنکته مهم اشاره شود :
منظور از آگاهی الزاما سواد و تحصیلات در دانشگاه نیست، بلکه منظور آگاهی افراد یک جامعه از فوائد ارزشها، از کارکرد و علت پیروی از هنجارها، آگاهی از پیامدهای مضر انحرافات و آشفتگیهای اجتماعی است یا بطور خلاصه و به اصطلاح عرفی فرهنگ سازیست. اگر آگاهی مردم بالا رود، درک آنها نیز نسبت به حقوقشان بیشتر می شود. با روش های مختلف برای دستیابی به حقوقشان تلاش می کنند و نه تنها نا برابریها و بی عدالتیها کم می شود، بلکه تقلید کورکورانه از ناهنجاریها کاهش پیدا می کند. وقتی مردم به پیروی کورکورانه و رفتار گله ای عادت کرده باشند، هر حاکمی می تواند از آنها سوء استفاده کند و آنها را به مسیر دلخواه خود سوق دهد.
در کنار آموزش تئوری، بهترین روش در نهادینه ساختن هنجارهای اجتماعی ارائه الگوی عملی به جامعه است. زیرا بهترین مفاهیم اخلاقی و رساترین اندیشه ها تا وقتی بصورت عینی ارائه نگردد، درک و تصدیق نمی شود. در هر جامعه ای باید یک “گروه مرجع”[۴۶] وجود داشته باشد، تا مردم بصورت محسوس و عینی رفتارها را ملاحظه کنند. زیرا معمولا انسانها در مقایسه ها، به گروه مرجع ، مراجعه می کنند و آرزوی دستیابی به مقیاس ارزشی و الگوهای رفتاری آن گروه را دارند. اگر در جامعه چنین الگویی برای ارزشها معرفی شود و سمبلهای ارزشی آن ها تقویت گردد و هنجارها در عمل به نمایش گذاشته شود، به سرعت ارزشها به هنجار عمومی تبدیل می گردد . امیرالمؤمنین۷ نیز برای جامعه خود الگوی عملی معرفی می کرد :
«انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِی رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا [۴۷]
به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهى آنان باشید، راه و روش آنها را پیروى نمایید، که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمى‏برند، و به گمراهى باز نمى‏گردانند. اگر از چیزى باز ایستادند شما هم باز ایستید، و اگر به جهتى حرکت کردند شما هم حرکت نمایید، از آنان پیشى مجویید که گمراه مى‏گردید، و عقب نمانید که به هلاکت مى‏رسید. »
علاوه بر اهل بیت پیامبر باید کارگزاران و مسئولین نیز، بهترین الگو عینی جامعه باشند. به بیانی دیگر مسئولین و دست اندر کاران، خودشان به حفظ ارزشها پایبند و در تعلیم پذیری و آموزش پیشگام و بیش از همه فرهیخته و دانش آموخته باشند .وقتی همه کارگزان و افراد مطرح و مورد اعتماد جامعه پایبند به ارزشها باشند، سایر افراد نیز از آن ها الگو برداری می کنند.
از این رو امیرالمومنین ۷همواره متصدیان و کارگزان خویش را سفارش به تربیت عملی خودشان می کردند :
«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ [۴۸]
آنکه خود را در مرتبه پیشوایى قرار مى‏دهد باید پیش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن . خود اقدام کند، وقبل از آنکه دیگران را به گفتار ادب نماید، باید با کردارش مؤدب به آداب کند»
و در مورد خودشان می فرمودند :
«وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَهٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا[۴۹]
اى مردم، به خدا قسم شما را به طاعتى ترغیب نمى‏نمایم جز اینکه خود به عمل به آن از شما پیشى مى‏گیرم، و از گناهى باز نمى‏دارم مگر اینکه قبل از شما از آن باز مى‏ایستم»
نیاز به گروه مرجع، خصوصا در بین جوانان که جویاى نامند و قهرمانان را دوست دارند، بسیار مهم است . اگر هنر پیشه‏ها و ورزشکاران الگو باشند، جاى تعجب نیست که جوانان در همه چیز، حتّى لباس و قیافه و طرز راه رفتن، از آنها تقلید کنند و اگر عالمان و دانشمندان باشند، سیل جمعیّت به سوى علم و دانش حرکت مى‏کنند.
داستان مشهورى از عالم بزرگوار، شیخ بهایى، نقل شده که بنا بود در برابر خدمات بزرگ علمى و عمرانى، از طرف شاه عباس صفوی، جوایزى در خور شأن او داده شود و او جایزه خود را به این مصالحه کرد که بر مرکب مخصوص شاه بنشیند و شاه در رکاب او پیاده حرکت کند و چند کوچه و خیابان را در مقابل چشمان مردم طى کنند. در حقیقت او مى‏خواست به مردم ثابت کند که نظام ارزشى بر محور علم و دانش مى‏گردد. مى‏گویند که با این حرکت، رجوع جوانان و دانش طلبان به مدارس، بسیار بیشتر از قبل شد.[۵۰]
اگر چه امیرالمومنین ۷اهمیت بالایی که تعلیم و آموزش قائل بود معتقد بود که مردم باید خودشان بخواهند و در مسیر تربیت گام بردارند و اگر نه تربیتی حاصل نخواهد شد و با روش های مستبدانه و خودکامانه شاید بتوان مردم را با خود همراه کرد اما نمی توان زمینه ساز تربیت شدو چه بسا چنین اجباری موجب پیدایش ریا، نفاق و کفر خواهد شد. زیرا مبنای تربیت انسان، ترغیب است و اساس رسالت پیامبران، ابلاغ است؛ نه اجبار. در منطق دین هیچ گونه اجبارو قیمومیت در تربیت و هدایت، وجود ندارد و نمی توان کسی را با اجبار و اکراه به سوی کمال برد و حکومت هم بر اساس تهدید، تحمیل و اجبار نمی تواند مردم را به تربیت بکشاند، بلکه باید بصورت عملی زمینه تربیت و رشد و تعالی انسان ها را آماده کند و جامعه را به مسیر هدایت و هنجار بکشاند. سپس در کنار این زمینه سازی ها و فراهم نمودن بستر تربیت متعالی انسان ها، به رفع موانع نیز بپردازد.
آن حضرت حتی در سخت ترین اوضاع سیاسی حاضر نشد با زور و فشار، مردم را به مسیر تربیت بکشاند، آن حضرت می فرماید:

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ب.ظ ]




ویل دورانت می گوید:
“پیدایش و اضمحلال تمدن اسلام از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن، از سال ۸۱ هجری تا ۵۹۷ هجری، از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی (احترام به عقاید و افکار دیگران ) و ادبیات و تحقیق علمی و علوم و طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود." [۴۶۶]
واین قرآن است که که درآن حتی یک موضوع بر خلاف علم در آن نیست به خلاف تورات وانجیل تحریف شده که تناقضات آشکاری با علم دارد، برای اثبات این موضوع کافی است به کتاب آقای موریس بوکای عهدین، قرآن و علم که در این باره نگاشته است مراجعه کنید

۸/۲/۵-شبهه هشتم:جنگیدن وخشونت ورزی با هر کس که عقیده مخالف دارد!
“گلوور” در بارۀ شخصیت پیامبر (ص) چنین معتقد است که او یک فرمانروای مطلقی بود که معتقد بود که سلطان، باید طبق میل خویش هر گونه که می خواهد رفتار کند وچنان تحت تأثیر این فکر بود که مخالفین خویش را گردن می زد ولشکریان او عطش شدیدی برای تهدید و غلبه و پیروزی داشتند وپیامبرشان به آنها دستورجنگ، با هر کس با آنها مخالف باشد داده بود [۴۶۷]
پاسخ شبهه:
اولاًیک خصوصیت بارز پیامبر اسلام (ص) این بود که براساس هوای نفس خویش رفتار نمی کرد واسلام چیزی جز تسلیم در برابر خداوند نمی باشد قران در مورد پیامبر (ص) اسلام می گوید:
ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏: پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید آنچه مى‏گوید تنها وحى الهى است. [۴۶۸]
وما معتقد به عصمت تمام پیامبران خصوصآً پیامبر اسلام (ص) هستیم که این باعث می شود قول وفعل وتقریر آنان در هر حالی حجت با شد[۴۶۹]
این گونه که این مستشرق سخن می گوید در مورد مسلمانان پرهیزکارهم صدق نمی کند چه برسد به پیامبری که مسلمانان از او پیروی می کنند!
ثانیاً قرآن می فرماید:
(لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)«در قبول دین هیچ اکراهى نیست (زیرا) راه درست از بیراهه آشکار شده است» [۴۷۰]
وتاریخ شاهد است که تا اواخر عمرشریف پیامبر(ص) مخالفینی در جوار ایشان بودند وپیامبر(ص) همزیستی مسالمت آمیزی با آنان داشت، وآنان را گردن نزد !!!
وثالثاً پیامبر (ص)و مسلمانان ۱۳ سال در مکه زیر انواع ظلم وشکنجه بودند وهیچ حرکت دفاعی انجام ندادند و پیامبر اجازه هیچ جنگی به آنان نداد تا به امر الهی به مدینه هجرت کردندودر مدینه هر گاه مورد تجاوز دشمن قرار می گرفتند به دفاع از خویش پرداختند. واین دستور خداوند به پیامبر عظیم الشان (ص) است:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ. [۴۷۱]
عفو پیشه کن و به نیکى فرمان ده و از نابخردان روى بگردان.
رسول خدا (ص) در برابر آن همه آزار و اذیت از خود، جز صبر و استقامت نشان نداد و در برابر زیاده‏روى‏ جاهلان جز بردبارى روا نداشت. وقتى در جنگ احد، دندان‏هاى حضرت را شکستند و چهره وى خون‏آلود شد و پیشانى‏اش شکافت، این صحنه بر بسیارى از اصحاب آن حضرت سخت گران آمد و برخى عرض کردند: «اى رسول خدا نفرینشان کن تا به لعنت الهى گرفتار شوند.» امّا پیامبر در پاسخ فرمود:
«إنّی لم أبعث لعّانا، و لکنّی بعثت داعیا و رحمه. اللّهمّ اهد قومی فإنّهم لا یعلمون.» [۴۷۲]
من برانگیخته نشده‏ام تا انسان‏ها را نفرین کنم، بلکه من براى دعوت [به حق‏] و رحمت برانگیخته شده‏ام. خدایا قوم مرا هدایت کن، زیرا که آن‏ها نمى‏فهمند.
صبر و استقامت پیامبر بر مشکلات رسالت و هدایت مردم سبب شگفتى است؛ خود در این باره فرموده است:
«ما أوذی أحد [مثل‏] ما أوذیت فی اللّه.» [۴۷۳]
هیچ کس آن‏چنان که من در راه خدا آزار دیدم، آزار ندید.
در نتیجه همین صبر و استقامت بود که آن حضرت توانست انسان‏ها را متحوّل سازد و آنان را از لجنزار جاهلیت رهایى بخشد.[۴۷۴]
۹/۲/۵-شبهه نهم: تفاوت بین سوره های مکی ومدنی در نرمی وخشونت!
ویلسون کش می نویسد؛ بررسی زندگی محمد ومتون قرآن نشان می دهد به تدریج که محمد به قدرت رسید، {العیاذ بالله} اصول وارزشهای انسانی واخلاقی او به ضعف گرایید، مسلمانان تحصیل کرده به این امر وقوف کامل دارند ومعتقدند سوره هایی که در مدینه نازل شده باید از قرآن حذف شود، سوره هایی که در مکه نازل شده، همه دلالت بر پند واندرز وآموزش اخلاقیات دارند سوره هایی که در مدینه نازل شده محمد راجنگجوی مبارزی معرفی می کنند که برای کسب قدرت، ستمگرانه دستور قتل و کشتار می دهد [۴۷۵]
پاسخ به شبهه:
” توماس آرنولد” که به امثال این گونه اظهار نظرها توجه دارد [۴۷۶]
به دو دسته از آیات قرآن (مکی ومدنی ) که روش های صلح جویانه را مطرح می کند اشاره می کند که مناسب است به برخی از آیاتی که در مدینه نازل شده، در پاسخ این مستشرق که می گوید: آیات مدنی دلالت بر جنگ وخونریزی دارد؛ اشاره نماییم:
در قبول دین، اکراهى نیست[۴۷۷]
اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید! و (از مخالفت فرمان او) بترسید! و اگر روى برگردانید، (مستحق مجازات خواهید بود و) بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار، چیز دیگرى نیست (و این وظیفه را در برابر شما، انجام داده است[۴۷۸]
بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست!»[۴۷۹]
بگو: «اى مردم! من براى شما بیم‏دهنده آشکارى هستم![۴۸۰]
ولى بخاطر پیمان‏شکنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهاى آنان را سخت و سنگین نمودیم سخنان (خدا) را از موردش تحریف مى‏کنند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان، از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى‏شوى، مگر عده کمى از آنان ولى از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد[۴۸۱]
لازم به ذکر است که شهید مطهری ( علیرغم سخن برخی از مستشرقین که می گویند آیات مکی سراسر پند وموعظه است ) در آثار خویش به دسته ای از آیات مکی اشاره می کند که در آنها از شدت عمل سخن به میان آمده است، مانند: [۴۸۲]: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطومِ» (به زودى بر بینى و خرطوم او علامت و داغ ننگ مى‏نهیم) [۴۸۳] ونیزدرسوره مبارکه والعادیات.
۱۰/۲/۵-شبهه دهم: تغییر شخصیت پیامبر(ص) در مکه و مدینه!
شبهه ای که برخی از مستشرقین (بیشتر مستشرقین یهودی وشاید اولین نفر گُلدزیهر و بعد نولدکه بوده)[۴۸۴] مطرح کردهاند که پیامبر- العیاذ باللَّه- در مکه یک شخصیت داشت و در مدینه یک شخصیت دیگر شد و بکلى روش خودش را عوض کرد. در مکه در چهره مسیح بود و مانند مسیح فقط دعوت مى‏کرد، حرف محبت‏آمیز
مى‏زد، به مدینه که مى‏آید یک گردش صد و هشتاد درجه‏اى مى‏کند، به شکل یک امپراطور و یک فرد مقتدر درمى‏آید، فرمان جهاد مى‏دهد، دیگر آن روش گذشته خودش را بکلى کنار مى‏گذارد. [۴۸۵]
پاسخ شبهه:
در پاسخ به این شبهه لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ب.ظ ]




تئوری مدرن پرتفوی ، به سرمایه گذاران پیشنهاد می کند که از طریق ایجاد پرتفویی از سهام ،ریسک فوق العاده را حذف نمایند.مدل CAPM بر اساس تئوری پرتفوی ایجاد شده است و فرض می کند که تمام سرمایه گذاران پرتفوی تشکیل می دهند. بنابراین تنها ریسک سیستماتیک در فرایند قیمت گذاری لحاظ می شود و ریسک فوق العاده نادیده گرفته می شود و مدارک تجربی بیانگر این نکته است که سرمایه گذاران اغلب پرتفو های متنوع تشکیل نمی دهند. بنارتزی و تالر [۱۲] (۲۰۰۱) نشان دادند که علت عدم تشکیل پرتفو های متنوع ، هزینه های مبادلاتی می باشد.
پایان نامه ها
مالکین و زو[۱۳] (۱۹۹۷) براساس ریسک فوق العاده شرکت ها ، ده پرتفوی تشکیل داند.آنها دریافتند که در فاصله زمانی ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۴، بازده میانگین سالانه ، متناسب با ریسک فوق العاده پرتفوی ها افزایش می یابد . بنابراین پرتفوی های با کمترین ریسک فوق العاده (۵% در ماه) بازده سالانه ای معادل ۱۲% داشتند، در حالی که پرتفوی های با بیشترین ریسک فوق العاده (۱۳% در ماه ) بازده سالانه ای معادل ۱۹% داشتند. (فروغی و نعل شکن، ۱۳۸۹) .
مدیران صندوق های سرمایه گذاری ، مدیران صندوق های بازنشستگی و دیگر سرمایه گذاران نهادی ، باید عملکرد سرمایه گذاری خود را به طور فصلی به هیات مدیره گزارش دهند.این گزارش معمولا بهترین و بدترین سهم های موجود در پرتفوی ها را مورد بررسی قرار می دهد.حتی اگرچه مدیران پرتفوی ها در مجموع عملکرد خوبی داشته باشند ولی برای این مدیران بسیار مشکل است که توضیح دهند چرا سهم هایی که ارزش آنها به شدت کاهش یافته است را خریداری و نگهداری نموده اند . هیات مدیره ، مدیران پرتفوی ها را مورد مواخذه قرار می دهند از آنها میخواهند توضیح دهند که چرا سهام شرکت هایی نظیر ورلد کام که ارزش خود را به شدت از دست داده اند را نگهداری کرده اند؟ مدیران به احتمال کم می پذیرند که عوامل فوق العاده نظیر دستکاری حساب ها ،کاهش غیره منتظره ظرفیت صنعت و غیره ،دلیل معتبری برای این اشتباهات سرمایه گذاری می باشند. بنابراین سهامی که به ریسک های فوق العاده اساسی، حساس می باشد صرف ریسک بالاتری را نیز می طلبد (مالکیل و زو ،۲۰۰۳).
بنابراین با نظارت مداوم هیات مدیره بر روند ریسک و بازده حاکم در بازار ، بازده و ارزش شرکت به طور روزافزون سیر صعودی خواهد داشت و عواملی که منجر به ایجاد تغییرات در ریسک فوق العاده و بازده های ناشی از آن می گردد با نظارت مداوم هیات مدیره و پاسخ خواهی آنها از مدیران مربوطه کنترل می شود، بنابراین عوامل فوق الذکر بر روی مدت تصدی هیات مدیره تاثیر گذار میباشد.
۲-۸ بازده
معمولا افراد مصرف کنونی را به مصرف درآینده ترجیح می دهند. بنابراین برای تشویق افراد در به تعویق انداختن مصرف فعلی می بایستی انتظار کسب پاداش از سرمایه گذاری را برای آنان ایجاد کرد. در واقع انتظار کسب بازده یا پاداش سرمایه گذاری موجب می شود تا سرمایه گذاران مصرف در آینده را به مصرف فعلی ترجیح دهند . اغلب از بازده در جهت معرفی بازده سرمایه گذاری در یک دارایی در طول یک دوره زمانی که به آن بازده دوره نگهداری می گویند استفاده می شود و آن عبارتست ازتغییرات قیمت و جریانات نقدی حاصل از آن دارایی طی دوره سرمایه گذاری. این میزان تغییرات را بر حسب درصد بیان می کنند که نشان دهنده درصدی از مبلغ سرمایه گذاری است و به آن نرخ بازده سرمایه گذاری می گویند . نرخ بازده عامل بسیار مهمی در تصمیم گیری های مالی جهت انجام سرمایه گذاری ها به شمار می رود.
تئوریسینهای مالی عقیده بر این دارند که قیمت دارائیها در قبال رخدادهای اقتصادی عکس العمل نشان میدهند وتجربیات نیز از این دیدگاه حمایت می کند اما یک تئوری قانع کننده ای که بر پایه آن بتوان روابط بین بازارهای مالی و اقتصاد کلان را کاملاً در یک جهت مشخص خواند، وجود ندارد. با وجود این قیمت سهام معمولاً در مقابل عوامل خارجی واکنش نشان میدهد حتی با وجود اینکه آنها ممکن است بازخوری از دیگر متغیرها باشند واضح است که تمامی متغیرهای اقتصادی در نهایت درون زا هستند. فقط عوامل طبیعی از قبیل زلزله، آتشفشان و نظایرآن، به دنیای اقتصاد کاملاً برون زا هستند و چون اینها فراتر از حیطه توانائی های ماست از پرداختن به آن خودداری نموده و فقط به متغیرهای کاملاٌ اقتصادی اکتفا می نمائیم.
عکس مرتبط با اقتصاد
در ذیل به اختصار تئوری های مربوط به بازده سهام تشریح می گردد:
تئوری انتظارات
قیمت سهام معمولا تًجلی کننده انتظارات سهامداران و سرمایه گذاران در بازارهای اوراق بهادار است. بطوری که هر تصمیم و واقعیتی در مورد شرکتها روی دهد که با انتظارات سرمایه گذاران مغایر باشد، روی قیمت سهام نیز تاثیر می گذارد. بعبارت دیگر اگر این خلاف انتظار جنبه مثبت داشته باشد بر قیمتها اثر مثبت میگذارد. برای مثال در صورتی که سرمایه گذاران انتظار رشد ۵ درصد در سود یک سهم را داشته باشند ولی اطلاعاتی دریافت گردد که این رشد بیش از پنج درصد خواهد شد، همین مساله موجب افزایش قیمت آن سهام می گردد و اگر خلاف انتظار جنبه منفی داشته باشد بر قیمت ها اثر منفی می گذارد.
تئوری سنتی قیمت سهام
براساس این تئوری عامل اصلی نوسانات، مربوط به تغییر عایدی درآمد شرکت میباشد. این تئوری در واقع بر این عقیده است که قیمت یک سهم تابعی از ارزش فعلی سود تقسیمی آتی می باشد.
تئوری اعتماد
بر اساس این تئوری عامل اصلی در تغییرات نوسانات ق
یمت سهام، افزایش یا کاهش اعتماد سرمایه گذاران و دلان به آینده قیمت سهام، عایدی هر سهم و سود تقسیمی میباشد.براساس این تئوری جو روانی بازار در توجیه قیمت سهام نسبت به تجزیه و تحلیل های مبتنی بر آمار و ارقام از ارجحیت بیشتری برخوردار می باشد.
تئوری بازار کارا
بازارکارا به بازاری اطلاق می گردد که در آن قیمتهای اوراق بهادار بسرعت نسبت به اطلاعات جدید تعدیل می گردند. بعبارت دیگر اطلاعات جهت تعیین قیمت مورد استفاده قرار گرفته و به سرمایه گذار اطمینان میدهند که اوراق بهادار موردنظر به اندازه قیمت بازاری خود دارای ارزش است. یا بعبارتی دیگر در یک بازارکارا، اطلاعات مالی به سرعت در بازارهای مالی انتشار مییابد و فوراً بر قیمت اوراق بهادار تاثیر می کند.
۲-۸-۱ بازده سیستماتیک
در یک بازار متعارف که در آن عوامل بازار واجد اطلاعات می باشند، بازده بالا همواره ریسک بالاتری را نیز به دنبال خواهد داشت . این موضوع موجب می شود که همواره تصمیم گیری جهت سرمایه گذاری بر اساس روابط میان ریسک و بازده صورت گیرد و یک سرمایه گذار همواره دو فاکتور ریسک و بازده را در تجزیه و تحلیل و مدیریت سبد سرمایه گذاری های خود مدنظرقرار دهد (فروغی و نعل شکن، ۱۳۸۹) .
بازده سیستماتیک تابعی از ریسک سیستماتیک می باشد .یعنی با توجه به متغییرهای کلان اقتصادی حاکم در جامعه بازده سیستماتیک نیز برآورد میشود. آبوگری (۲۰۰۶) در تحقیق خود رابطه بین متغییرهای کلان اقتصادی و بازده را در بازار نوظهور ۴ کشور آمریکای لاتین مورد بررسی قرار داد. نکته برجسته در بازارهای نوظهور ،حساسیت بیشترآنها به متغییرهای اقتصادی با بیشتر بازارهای توسعه یافته است.آن ها نشان دادند که کلیه متغییرهای کلان اقتصادی مانند نرخ ارز، نرخ بهره، بهره وری صنعتی و عرضه پول به طور معناداری با بازده بازارها مرتبط هستند(شهر آبادی و بالسینی ،۱۳۹۱). بنابراین بازده متواتر از ریسک سیستماتیک میتواند به عنوان بازده نشان دهنده عوامل خارج از کنترل هیات مدیره مورد توجه قرار گیرد.
Efficiency بهره وری
۲-۸-۲ بازده فوق العاده
در اینجا موضوعی که دارای اهمیت است موضوع محاسبه بازده فوق العاده سهام است که بیش از هر چیز دیگر به وجود یک بازار فعال ، پرتحرک و کارا متکی است، بازاری که معاملات سهام شرکت ها بی وقفه در آن جریان دارد و نسبت به اطلاعات حساس است و واکنش نشان می دهد . در ادامه با توجه به وضعیت خاص بازار اوراق بهادار به روش های مختلف بازده فوق العاده پرداخته می شود .
الف ) مدل بازار
۱-استفاده از مدل بازار با آلفا و بتا مستقل برای هر شرکت : معمول ترین روش تعیین بازده فوق العاده سهام شرکت ها استفاده از مدل شناخته شده بازار است که درآن بین بازده سهام یک شرکت و بازده مجموعه اوراق بهادار بازار (پرتفوی) یک رابطه رگرسیونی برقرار می شود و با بدست آوردن ضرایب آلفا و بتا رگرسیون ، براساس اطلاعات گذشته ، تخمینی از بازده موردانتظار آینده سهام شرکت متناسب با بازده بازار بدست می آید .به منظور محاسبه بازده یک شرکت از مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM) استفاده می شود . این مدل دارای دو پارامتر اساسی (ریسک و بازده ) بوده و از قدرت پیش بینی پذیری بالایی برخوردار است . مدل مزبور در بازار سرمایه بسیار کارا که در آن ، محدودیت در سرمایه گذاری نباشد ، سرمایه گذاران کاملا آگاه ، هزینه داد و ستد مالی صفر ، انتظارات سرمایه گذاران نسبت به ریسک و بازده مشابه ، نرخ بهره به منظور قرض دادن یا قرض گرفتن صفر یا نزدیک به صفر وسرمایه گذار بزرگی که بتواند در قیمت سهام تاثیر بگذارد وجود نداشته باشد ، کاربرد دارد . البته مدل مذکور به دلیل ناکارآمدی بازار ، مشکل بودن انتخاب شاخص و افق زمانی مناسب به منظور تخمین بتا و اینکه ترکیب پرتفوی واقعی بازار ناشناخته است در عمل قابل به کارگیری نمی باشد .
۲- استفاده از مدل بازار با آلفا و بتا نمونه : اگرچه روش بیان شده در بند اول شناخته شده ترین روش اندازه گیری بازده فوق العاده است ، اما می توان روش دیگری را نیز مورد استفاده قرار داد و آن استفاده از مجموعه اطلاعات ماهانه شرکت ها برای یافتن آلفا و بتا دقیق تر برای شرکت های نمونه و تشکیل مدل بازده مورد انتظار هر شرکت برای تک تک شرکت های عضو نمونه است.
با همین مدل ، بازده مورد انتظار ماهانه هر شرکت محاسبه وتفاضل آن با بازده واقعی شرکت ، بازده فوق العاده شرکت تلقی می شود (هیگنز و بکمن،۲۰۰۶).
۳- استفاده از تفاضل بازده شرکت و بازده بازار : یکی دیگر از شیوه های تعیین بازده فوق العاده استفاده از تفاضل بازده شرکت و بازده بازار و تلقی آن به عنوان بازده فوق العاده است . در این روش عملا با از دست دادن آلفا ومساوی یک قرار دادن بتا به شکلی ساده تر تبدیل شده است . با بهره گرفتن از این مدل که در برخی پژوهش های مبتنی بر بازده سهام مورد استفاده قرار گرفته است ، می توان تفاضل بازده بازار با بازده واقعی شرکت را مقایسه و تفاضل حاصله را بازده فوق العاده آن شرکت تلقی کرد .
با توجه به اینکه دو روش قبل(ا و ۲ ) بر پایه مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای می باشد و مفروضات مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای در عمل قابل اجرا نیست معمولا از این روش استفاده می شود (رضایی و حیدرزاده ،۱۳۹۲).
ب( مدل سه عامله فاما و فرنچ[۱۴]
د
ر سال ۱۹۹۳ ، فاما و فرنچ عوامل مرتبط با ویژگی های شرکت مانند اندازه ، ارزش دفتری به ارزش بازارسهام ، اهرم و… را بر بازده سهام بررسی کردند . براساس آن تحقیق ، مدل سه عامله را برای توضیح بازده سهام ارائه کردند.این عوامل شامل :
مازاد بازده موردانتظار از پرتفوی بازار نسبت به نرخ بازده بدون ریسک (عامل بازار)
۲- اختلاف بین بازده پرتفوی های متشکل از سهام شرکت های بزرگ و پرتفوی های متشکل از سهام شرکت های کوچک (عامل اندازه)
۳- اختلاف بین بازده پرتفوی های متشکل از سهام شرکتهای سرمایه پذیر بالا و سرمایه پذیر پایین( عامل نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار ) .
ج ( نظریه قیمت گذاری آربیتراژ :
راس ، وستر فیلد و جف (۱۹۹۵) مدل منطقی نظریه قیمت گذاری آربیتراژ را ارائه کردند . براساس این نظریه، نرخ بازده هر دارایی در بازار مالی از دو بخش تشکیل شده است:
بخشی مربوط به بازده مورد انتظار
بخشی دیگر مربوط به بازده غیر قابل انتظار یا عدم اطمینان می باشد.
اخبار و اطلاعات می تواند شامل بخش های قابل انتظار و یا بخش های غیرقابل انتظار و غافلگیرانه باشد که بازده مورد انتظار سهامداران براساس بخش اول اخبار و اطلاعات محاسبه می شود. اخبار و اطلاعات غافلگیرانه نیز بر روی بازده غیرقابل انتظار سهام تاثیر دارد . نرخ بازده غیر قابل انتظار نیز از دو منبع ریسک تشکیل شده است :
۱- ریسک سیستماتیک ،که تقریباًهمه سهام ها را در بر می گیرد و ممکن است در برخی موارد تاثیر کم یا زیادی داشته باشد .

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ب.ظ ]




 

 

میانگین پنل

 

۳٫۴۳

 

۳٫۵۸

 

۳٫۱۱

 

۳٫۸۱

 

۳٫۴۸

 

۰٫۲۹

 

 

 

میانگین برای آیتم ۱۳ در بین پنلها، از ۴٫۰۷ در دور دوم، به ۳٫۸۹ در دور سوم کاهش یافت.
دلیل این مورد اینست که پنلهای ۳،۲ و ۴ رتبهی میانگینشان را در دور سوم کاهش دادند. در حالی که پنل ۱، آن را افزایش داد.

آیتم ۳: “داشتن یک کامپیوتر برای هر دانش آموز “در بین دور دوم و سوم، هم در میانگین میانگینها و هم در انحراف معیار افزایش داشته است. میانگین آن به طور جزیی از ۱۰/۳ در دور دوم به ۳٫۱۵ در دور سوم افزایش یافته و انحراف معیار آن ۰٫۴۱ در دور دوم به ۰٫۵۴ در دور سوم رسیده است. دلیل آن این حقیقت است که میانگین میانگینهای آن برای پنلهای ۱ و ۲، به طور متوسط ۰٫۵۶ افزایش یافته ولی برای پنلهای ۳ و ۴، به طور متوسط ۰٫۴۷ کاهش یافته است.
آیتم۳۱: “فراهم کردن یک محیط مدرسهی امن با دسترسی به محتویهای مناسب و معتبر به صورت آنلاین"، در میانگین میانگیناش با ۳٫۹۳ در دور دوم به ۳٫۴۰ در دور سوم، افزایش نشان داده است. هر ۴ پنل مقدار میانگینشان را در دور سوم، کاهش دادهاند که در میان آنها، پنل ۲، با ۱٫۱۷ بیشترین کاهش را داشته است.
این مطالعه در شناسایی و اجماع نظرات بر روی کاربردها و نیازهای استفاده از تکنولوژی در دبیرستان موفق عمل کرده است. اجماع نظرها بر روی ۳۱ موضوع از ۳۳ آیتم بدست آمدند. در نهایت یک تحلیل محتوی انجام شد تا زمینهای که از آن این کارکردها گرفته شده بودند، کشف شود. ما به طور مستقل هر ۳۳ کاربرد را بازبینی کردیم و آنها را در دسته های خاص مرتبط با مدرسه، دستهبندی نمودیم. وقتی که طبقهبندیها و کاربردهایی را که به این دسته ها نسبت داده شده بود تعریف کردیم، ۳۳ کاربرد تولید شده در دور اول به صورت دسته های زیر ارائه شد:
ارتباط و پشتیبانی اجتماعی
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
دسترسی
تحقیق و سیاست
توسعه ی حرفهای
برنامه ریزی تحصیلی
فرهنگ مدرسه
ارتباط و پشتیبانی اجتماعی: ۶ آیتم (۱۹،۱۳،۱۲،۱۱،۵و۲۷) در این زمینه قرار میگیرند. تمام آیتمها در این زمینه، در انتهای دور دوم، استاندارد اجماع را داشتند. آیتم با بالاترین میانگین در بین میانگینها در این زمینه، آیتم ۱۳ بود. “پشتیبانی والدین و درگیر شدن آنها از طریق ارتباطات مؤثر". پنل سرپرستان، پس از آن سیاست گذاران، آموزگاران و محققان به ترتیب به آیتم ۱۳ بالاترین امتیاز را دادند.
آیتم ۲۷: “ایجاد فرصتهای بیشتر برای دانشآموزان جهت یادگیری استفاده از تکنولوژی در خارج از مدرسه” پایینترین میانگین را در بین میانگینها داشته است. یک شرکت کننده از پنل محققان (۳) بیان کرده است که اینکار ساده نیست در حالی که محقق دیگری گفته که دانش آموزان دبیرستانی در حال حاضر همین کار را به صورت طبیعی از طریق مکانهای آموزشی، کافی نت ها، نمایشگاهها و دیگر انواع مکانهایی که عموم مردم دسترسی به آموزش دارند، انجام میدهند.”
یک شرکت کننده از پنل مدیران و سرپرستان بیان کرده که «از آنجایی که طبق آماری که وی از سایت های خبری بدست آورده بود، دانش آموزان فقط ۰٫۰۸ از مهارتهای تکنولوژیکی خود را از مدرسه یاد میگیرند به نظر میرسد که ما نیاز داریم فرصتهای بهتری را در خارج از مدرسه فراهم کنیم.» (جدول۴-۹)
جدول ۴-۹: آیتمهای حمایت و ارتباط اجتماعی

 

 

شماره

 

 

 

 

 

۵

 

هماهنگی با مراکز تکنولوژی ارتباطی و برنامه های فوق مدرسه

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ب.ظ ]