کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



۳۰۳/۱۰

 

۲۹

 

۰۰۰۱/۰

 

 

 

ترس از خدا

 

۳۰

 

۹۷/۱۴

 

۷۹۸/۵

 

 

 

همان‌طور که در جدول می‌بینیم، میانگین نمرات ترس از گناه برابر با ۳۰/۳۰ و ترس از خدا برابر با ۹۷/۱۴ است که نشان می‌دهد میانگین مربوط به نمرات ترس از گناه حدود ۲ برابر بالاتر از نمرات ترس از خدا است. با توجه به آزمون t جفت شده، تفاوت یاد شده معنادار است (  ).

فصل پنجم

 

بحث و نتیجه‌گیری

 

۱-۵ بحث و تفسیر نتایج

وسواس مذهبی – اخلاقی پدیده‌ای است که بنا به شواهد تاریخی قدمت آن دست‌کم به ۶۰۰ سال می‌رسد، امّا حضور جدی آن در ادبیات پژوهشی روانپزشکی و روان‌شناسی تنها به چند دهه اخیر محدود می‌شود. ویژگی‌های خاص وسواس مذهبی – اخلاقی همچون پیش‌آگهی درمانی ضعیف، بینش کم و تاثیرپذیری از فرهنگ و مذهب، پژوهشگران را بر آن داشته تا در توصیف و تبیین هرچه بیشتر این اختلال روان‌شناسی بکوشند.
تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که وسواس مذهبی – اخلاقی از یک سو با نظام نشانه‌شناختی وسواس فکری – عملی و از سوی دیگر با سبک‌های شناختی وسواسی در ارتباط است (ویتزیگ، ۲۰۰۵؛ نلسون و همکاران، ۲۰۰۶؛ اینزو، کلارک، کارانجی، زیر چاپ). پژوهش‌های بیشتر در خصوص رابطه وسواس مذهبی – اخلاقی با همبسته‌های وسواس فکری – عملی در شناخت بهتر این اختلال راهگشاست. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان وسواس مذهبی – اخلاقی با نشانه‌های وسواس فکری – عملی و سبک‌های شناختی مرتبط با وسواس فکری – عملی انجام گرفت. برای رسیدن به این هدف ۳ فرضیه مطرح و مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش ابتدا به بحث پیرامون این فرضیه‌ها پرداخته و سپس یک نتیجه‌گیری کلی از نتایج حاصل از پژوهش خواهیم داشت و در نهایت، محدودیت‌ها و پیشنهادهای پژوهشی ارائه می‌گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه

فرضیه‌های پژوهش

 

فرضیه اول پژوهش: میان وسواس مذهبی – اخلاقی و نشانه های وسواس فکری - عملی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

اوّلین فرضیه پژوهشی مربوط به رابطه وسواس مذهبی – اخلاقی با نشانه‌های وسواس فکری - عملی بود. وسواس مذهبی – اخلاقی در این پژوهش به عنوان حضور ترس از گناه و ترس از خدا تعریف شد. نتایج فرضیه اوّل را رد کرد، بدان معنا که میان نمره کل OCD وسواس مذهبی – اخلاقی رابطه معناداری مشاهده نشد. این در حالی است که بسیاری از پژوهش‌ها (نلسون و همکاران ۲۰۰۶؛ آبرامووتیز و همکاران ۲۰۰۲؛ ویتزیگ، ۲۰۰۵؛ ورشووسکی، ۲۰۰۶؛ اولاتونجی و همکاران، ۲۰۰۷) وجود چنین رابطه‌ای را نشان داده‌اند و منطقی به نظر می‌رسد که وسواس مذهبی ـ اخلاقی به عنوان یکی از زیرشاخه‌های وسواس فکری ـ عملی رابطه معناداری با آن داشته باشد. علت عدم وجود چنین رابطه‌ای در پژوهش حاضر می‌تواند آن باشد که در آزمون OCI-R هم برای غربالگری و هم برای سنجش متغیر پیش‌بین یعنی نشانه‌های وسواس فکری – عملی استفاده گردید. این موضوع موجب محدود شدن دامنه نمرات وسواس فکری ـ عملی می‌شود که به نوبه خود از قدرت همبستگی می‌کاهد. همچنین کوچک بودن حجم نمونه نیز نتیجه‌گیری قطعی از روابط مشاهده شده را مشکل می‌کند. این معضلات درباره روابط غیرمعنادار میان وسواس مذهبی ـ اخلاقی و نشانه‌های وسواس فکری ـ عملی به غیر از وسواس فکری صدق می‌کند، خصوصاً آنکه در پرسشنامه OCI-R هر زیر مقیاس با ۳ گویه سنجیده می‌شود که برای اندازه‌گیری دقیق هر نشانه ناکافی است. بنابراین لازم است که پژوهش حاضر با به‌کارگیری نمونه بزرگتر و ابزارهای مناسب تکرار گردد.
نتایج نشان داد که وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواس فکری رابطه مثبت و معنادار دارد. این بدان معناست که افرادی که وسواس مذهبی – اخلاقی بالایی دارند، وسواس فکری بیشتری را نیز تجربه می‌کنند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان‌دهنده آن بود که وسواس فکری در پیش‌بینی وسواس مذهبی – اخلاقی نقش دارد. نتایج به دست آمده از این پژوهش با نتایج تحقیق‌های دیگر همسو است. به عنوان مثال، نلسون و همکاران (۲۰۰۶) در بررسی وسواس مذهبی – اخلاقی در میان مبتلایان به وسواس فکری فکری – عملی دریافتند که از گروه عمده‌ای از نشانه‌های وسواس فکری – عملی، وسواس مذهبی – اخلاقی تنها با وسواس فکری رابطه معنادار دارد. همچنین اولاتونجی و همکاران (۲۰۰۷) در بررسی رابطه وسواس مذهبی – اخلاقی و نشانه‌های وسواس فکری – عملی نشان دادند که وسواس فکری نقش عمده‌ای در پیش‌بینی ترس از خدا و ترس از گناه ایفا می‌کند. ورشووسکی (۲۰۰۶) ارتباط میان وسواس مذهبی – اخلاقی، تفکر جادویی و خنثی‌سازی را مورد مطالعه قرار داد و نشان داد که وسواس فکری از آن دسته از نشانه‌های وسواس فکری – عملی است که با وسواس مذهبی – اخلاقی رابطه معنادار دارد. از طرفی دیگر، برخی پژوهش‌ها به رابطه وسواس مذهبی – اخلاقی با تردید وسواس‌گونه که خود نوعی وسواس فکری است اشاره نموده‌اند. مثلاً آبراموویتز و همکاران (۲۰۰۲) در روند ساختن پرسشنامه وسواس مذهبی – اخلاقی پن و بررسی ارتباط آن با مقیاس‌های وسواس فکری – عملی و ناراحتی کلی به این نتیجه رسیدند که وسواس مذهبی – اخلاقی به طور کلی و هر دو زیرمقیاس آن با تردید وسواس‌گونه رابطه معنادار دارند. این یافته توسط ورشووسکی (۲۰۰۶) نیز تأیید شده است.
گذشته از مطالعات همبستگی انجام گرفته، پژوهش های تحلیل عاملی نیز نکات قابل توجهی در این رابطه در اختیار ما قرار می‌دهند و به طور کلی با نتایج مطالعات دیگر مبنی بر درهم تنیدگی وسواس مذهبی – اخلاقی با وسواس فکری همسو هستند. به عنوان مثال، ویتزیگ (۲۰۰۵) با انجام تحلیل عاملی بر روی پرسشنامه وسواس مذهبی پن نشان داد که این پرسشنامه بر روی یک عامل به نام “عامل وسواس فکری” قابل بارگزاری است که این موضوع به خوبی به ویژگی “وسواس فکری” موجود در وسواس مذهبی – اخلاقی اشاره دارد. همچنین مک کی و همکاران (۲۰۰۴) در بررسی تحلیل عاملی ابعاد نشانه‌های وسواس فکری – عملی نشان دادند که وسواس مذهبی با وسواس‌های جنسی و پرخاشگری روی یک عامل بارگزاری می‌شود. تک و اولوگ (۲۰۰۱) نیز با بررسی نشانه‌های وسواس فکری – عملی در یک جمعیت بالینی مسلمانان ترکیه به این نتیجه رسیدند که وسواس مذهبی با وسواس جنسی بار عاملی مشترک دارد. این نتایج توسط بائر (۱۹۹۴) و ماتایکس، کولز و همکاران نیز تأیید گردیده است. بار عاملی مشترک وسواس مذهبی با وسواس‌های جنسی یا پرخاشگری از آن جهت اهمیت دارد که وسواس‌های اخیر از نوع فکری بوده و فاقد مؤلفه‌های عملی‌اند. از این جهت، بار عاملی مشترک آنها با وسواس مذهبی بر خصلت فکری و غیرعملی این وسواس صحه می‌گذارد.
رابطه معنادار مشاهده شده میان وسواس مذهبی – اخلاقی و وسواس فکری ازدیدگاه شناختی راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) قابل تبیین است. بر اساس این دیدگاهه همه افراد هرازگاهی دچار افکار مزاحم می‌گردند، امّا افراد مبتلا به وسواس، افکار، تصاویر و تکانه‌های مزاحم خود را سوء‌تعبیر کرده و به آنها معنایی فاجعه‌آمیز، شخصی و پراهمیت می‌دهند. این اهمیت نیاز به خنثی‌سازی آنها را در فرد بیدار می‌سازد. راچمن تأکید می‌کند که چنانچه محتوای افکار مزاحم به دلیل قرارگیری در حوزه مسائل مهم ودربر داشتن پیامدهای بالقوه جدی، بای فرد اهمیّت شخصی پیدا کند، امکان ابتلای وی به وسواس بیشتر می‌گردد. همچنین راچمن معیارهای اخلاقی بالا را یکی از عوامل مستعدکننده برای ابتلا به وسواس برمی‌شمرد. به عقیده راچمن عقاید مذهبی و اخلاقی به دلیل فراهم کردن چهارچوبی برای معنابخشی به افکار مزاحم و تعیین درجه اهمیّت و نیز شدّت پیامدهای بالقوه آنها به عنوان عامل زمینه‌ساز وسواس عمل می‌کند. در این خصوص راچمن به‌ویژه به باور ادغام فکرو عمل که در دین مسیحیت بسیار روی آن تأکید شده اشاره دارد. ادغام فکر و عمل بیانگر این باور است که افکار گناه‌آلود و اعمال گناه‌آلود به لحاظ بار ارزشی در یک سطح قرار دارند. به عقیده راچمن، کسی که به باور ادغام فکر و عمل ایمان دارد، در صورت تجربه یک فکر کفرآمیز یا غیراخلاقی تصور خواهد کرد که در قلب خود نیز مرتکب عمل به آن گشته و به لعن ابدی خداوند محکوم خواهد شد. بنابراین برخی باورهای اخلاقی یا مذهبی خاص سبب تشدید ارزیابی‌های فاجعه‌آمیز از محتوای افکار مزاحم می‌گردند. احتمالاً گناه و عذاب ناشی از این‌گونه ارزیابی‌ها سبب می‌شود که فرد برای دستیابی دوباره به احساس خلوص، تلاش نماید تا این افکار را مهار و خنثی‌ کند. افراد مبتلا به وسواس مذهبی – اخلاقی ممکن است انواعی از راهبردهای ذهنی خنثی‌سازی همچون خنثی‌سازی فکر بد با فکر خوب، تکرار اوراد و آیات، فرونشانی افکار کفرآمیز و غیره را به کار برند که همگی سبب تقویت چرخه وسواس می‌گردند. به‌طور کلی وسواس فکری با ترس و نگرانی از بابت داشتن افکار مزاحم، عذاب از محتوای ناخوشایند آن و تلاش برای کنترل یا سرکوب آن مشخص می‌شود که همگی با توصیف راچمن از یک فرد مبتلا به وسواس مذهبی – اخلاقی همخوانی دارند.
رابطه معنادار مشاهده شده میان وسواس مذهبی – اخلاقی و وسواس فکری از دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس (۱۹۸۵) نیز قابل تبیین است. سالکووسکیس نیز مانند راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) معتقد است که معنادهی به افکار مزاحم نقش اصلی را در بروز وسواس ایفا می‌کند. او معتقد است که علاوه بر این، برخی باورهای کلی درباره محتوای افکار و تلویحات آنها در پدیداری و حفظ وسواس موثرند که در این میان باورهای اخلاقی و دینی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، مثلاً باور گناه از طریق تفکمر، سالکووسکیس برخلاف راچمن بر مفهوم صدمه و آسیب و مسئولیت در قبال آن تأکید می‌کند، بدین معنا که هنگام بروز افکار مزاحم، مبتلایان وسواس آنها را حاکی از خطری واقعی و آسیبی قریب‌الوقوع برای خود و یا دیگران دانسته و خود را برای آن تهیدها مسئول به حساب می‌آورند. این موضوع سبب می‌گردند که افراد مبتلا به OCD به منظور رفع خطر فرضی و پیشگیری از عواقب مربوط به آن دست به اعمال خنثی‌کننده بزنند. این اعمال همان رفتارهای اجباری‌اند که گستره‌ای از رفتارهای آشکار و پنهان را دربرمی‌گیرند. مبتلایان به وسواس مذهبی – اخلاقی ممکن است افکار کفرآمیز مزاحم خود را متضمن لعن خداوند و قضاوت او در روز جزا و وارد شدن به جهنم دانسته و خود را برای آن مسئول و در نتیجه برای خنثی کردن این پیامدها به سرکوب افکار کفرآمیز، تکرار ذهنی دعاها و اوراد و غیره دست بزنند.
در تبیین رابطه میان وسواس مذهبی ـ اخلاقی و وسواس فکری در فرهنگ ایران بایستی به چند نکته توجه داشت. نخست اینکه در پژوهش حاضر رابطه میان وسواس مذهبی ـ اخلاقی و ۶ دسته از نشانه‌های OCD شامل احتکار، خنثی‌سازی، نظم و ترتیب، وارسی، شستشو، و وسواس فکری بررسی شد و تنها رابطه معنادار میان متغیر ملاک و وسواس فکری مشاهده شد. برخی بررسی‌ها از ارتباط میان وسواس مذهبی ـ اخلاقی با وسواس وارسی (ورشووسکی، ۲۰۰۶؛ لکمان و همکاران، ۱۹۹۷؛ آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۲؛ اولاتونجی و همکاران،۲۰۰۷) و خنثی‌سازی (آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۲؛ ورشووسکی، ۲۰۰۶؛ اولاتونجی و همکاران،۲۰۰۷) خبر می‌دهند. می‌توان دلایلی مبنی بر عدم مشاهده رابطه معنادار میان نشانه‌های یاد شده و وسواس مذهبی ـ اخلاقی در این مطالعه ارائه نمود. در پژوهش حاضر برای اندازه‌گیری نشانه‌های وسواس فکری ـ عملی از پرسشنامه OCI-R استفاده شد که اشکار بارز وسواس وارسی همچون وارسی اجاق گاز، در، و غیره را می‌سنجد، در حالی که در افراد مبتلا به وسواس مذهبی ـ اخلاقی، وسواس وارسی می‌تواند به اشکال دیگری بروز کند که چندان آشکار نیستند، مانند وارسی آرای مراجع مذهبی، وارسی اعمال و افکار مذهبی خود مانند نیت پیش از نماز، و یا آسیب‌های وارده به دیگران. بخصوص در فرهنگ ایران که وسواس نجاست شایع‌ترین وسواس است (فتی، ۱۳۷۷؛ دادفر، ۱۳۸۰) وسواس وارسی ممکن است بیشتر به صورت وارسی نجسی یا پاکی خود و محیط جلوه کند. در هر حال، آندسته از وارسی‌هایی که اعمال ذهنی مانند وارسی افکار، نیات، اعمال و اشتباهات گذشته و غیره را دربرمی‌گیرند ممکن است تروابط آزمودنی‌ها به عنوان وسواس‌های فکری گزارش گردند. همین موضوع درباره وسواس خنثی‌سازی نیز صادق است. در پژوهش حاضر، شکل بارز و شایع وسواس خنثی‌سازی یعنی وسواس شمارشی توسط پرسشنامه OCI-R اندازه‌گیری شد، در حالی که خنثی‌سازی گستره‌ای از رفتارهای آشکار و پنهان را دربرمی‌گیرد که در مورد مبتلایان به وسواس مذهبی ـ اخلاقی ممکن است به صورت تکرار اوراد و آیات اجرای وسواس‌گونه اعمال آیینی مذهبی، تکرار وضو و غسل به اشکال خاصی تلاش برای خنثی کردن «افکار بد» با «افکار خوب»، و غیره جلوه‌گر شود در این مورد نیز، اعمال خنثی‌سازی ممکن است توسط ابزار اندازه‌گیری نشانه‌های OCD به درستی سنجیده نشوند و آزمودنی‌ها نیز آنها را به عنوان وسواس نوع دیگر مثلاً وسواس فکری گزارش کنند. لازم است که در پژوهش‌های آتی این نکات مدنظر قرار گیرند و از ابزارهای حساس‌تر نظیر مصاحبه‌های بالینی بهره گرفته شود.
نکته دوم در خصوص ارتباط میان وسواس مذهبی – اخلاقی و وسواس شستشو است که در پژوهش حاضر معنادار نبود. برخی پژوهش‌های انجام شده با بهره گرفتن از نمونه‌های مسیحی نشان داده‌اند که وسواس شستشو با میزان مذهبی بودن (آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۴) و وسواس مذهبی – اخلاقی (اولاتونجی و همکاران، ۲۰۰۷) رابطه معنادار دارد. با این حال، تاکنون گزارشی مبتنی بر معناداری ارتباط میان وسواس شستشو و وسواس مذهبی- اخلاقی در جمعیت‌های مسلمان به دست نیامده است. از آنجایی که شایع‌ترین وسواس در ایران به عنوان وسواس نجاست شناخته شده است. (فتی، ۱۳۷۷؛ دادفر، ۱۳۸۰) ممکن است به طور شهودی انتظار داشته باشیم رابطه معنادار میان وسواس مذهبی ـ اخلاقی و وسواس شستشو مشاهده شود. عدم وجود چنین رابطه‌ای ممکن است به علت آن باشد که احتمالاً ابزار اندازه‌گیری وسواس مذهبی ـ اخلاقی حساسیت لازم برای سنجش این سازه در مسلمانمان را ندارد. پرسشنامه وسواس مذهبی ـ اخلاقی پن با بهره گرفتن از جمعیت عمدتاً مسیحی و با بهره گرفتن از تحلیل عاملی فراوان‌ترین عبارات گزارش شده تهیه گردید. وجود دو زیر مقیاس ترس از خدا و ترس از گناه بیانگر اهمیت این دو موضوع در میان مسیحیان دارای وسواس مذهبی ـ اخلاقی است. با این حال، وسواس مذهبی ـ اخلاقی در مسلمانان ممکن است حوزه‌های دیگری را نیز دربرگیرد، کما اینکه مشاهدات بالینی در ایران حاکی از آن است که مبتلایان عموماً ترس از نجسی (چه در خود و چه در دیگران) و شک‌ها مذهبی را به عنوان عمده وسواس‌های مذهبی خود ذکر می‌کنند. بنابراین بررسی مولفه‌های وسواس مذهبی – اخلاقی در مسلمانان و تهیه ابزار اندازه‌گیری مناسب در پژوهش‌های بعدی ضروری است.

فرضیه دوم پژوهش: میان وسواس مذهبی – اخلاقی و باورهای وسواسی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

دومین فرضیه پژوهش درباره رابطه بین وسواس مذهبی ـ اخلاقی و باورهای وسواسی بود. نتایج حاکی از آن بود که وسواس مذهبی – اخلاقی با نمره کل باورهای وسواسی رابطه معنادار دارد و بنابراین فرضیه دوم تأیید گردید. براساس نتایج، در افرادی که نمره بالایی در وسواس مذهبی – اخلاقی کسب می‌کنند، باورهای وسواسی نمود بیشتری دارد. نتایج به دست آمده از این پژوهش با نتایج تحقیق‌های دیگر همسو است. ویتزیگ (۲۰۰۵) در بررسی ارتباط میان باورهای وسواسی، مذهبی بودن، و وسواس مذهبی – اخلاقی در مسیحیان پروتستان نشان داد که وسواس مذهبی با هم با نمره کل باورهای وسواسی و هم با زیر مقیاس‌های آن (سبک شناختی اهمیت افکار / مهار افکار و همچنین سبک‌های شناختی مسئولیت‌پذیری / ارزیابی تهدید و کمال‌گرایی / اطمینان) همبستگی مثبت و متوسط دارد. همچنین نلسون و همکاران (۲۰۰۶) مشاهده کردند که وسواس مذهبی – اخلاقی با سبک‌های شناختی اهمیت افکار، کنترل افکار و مسئولیت‌پذیری (که سه مقیاس پرسشنامه ارزیابی افکار مزاحم را تشکیل می‌دهند) همبستگی مثبت و متوسط دارد.
برخی پژوهشهای اخیر به ارتباط میان مذهب و سبکهای شناختی مرتبط با وسواس تمرکز کرده‌اند. به عنوان مثال، سیکا و همکاران (۲۰۰۲) در بررسی شناخت‌های مرتبط با OCD در یک نمونه غیربالینی از مسیحیان کاتولیک در ایتالیا، نشان دادند که افراد مذهبی‌تر در مقیاس‌های مربوط به اهمیت افکار، کنترل افکار، مسئولیت‌پذیری، و کمال‌گرایی نمره بیشتری کسب کردند. آنها دریافتند که آنچه که افراد خیلی مذهبی را از افراد کمتر مذهبی متمایز می کند اهمیت افکار و نیاز به مهار افکار است و اینکه رابطه میان پدیده وسواس فکری- عملی و اهمیت افکار و نیاز به مهار افکار تنها در افراد خیلی مذهبی قابل مشاهده است. سیکا و همکاران (۲۰۰۲) نتیجه گرفتند که مذهب ممکن است در پدیدآیی OCD نقش داشته باشد اما این نقش تنها به برخی ابعا آموزه‌های مذهبی همچون معیارهای اخلاقی بالا، انعطاف‌ناپذیری، پرهیز و پاکی مربوط می‌شود.
مطالعات انجام گرفته در خصوص رابطه دین اسلام با سبک‌های شناختی مرتبط با OCD بسیاراندکند. یورولماز و همکاران (۲۰۰۹) یک گروه از مسلمانان ترکیه و یک گروه از مسیحیان کانادا را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان دادکه مسلمانان نگرانی بیشتری نسبت به افکار و کنترل کردن آنها ابراز می‌نمودند. همچنین صرفنظر از نوع مذهب، شرکت‌کنندگان خیلی مذهبی از هر دو گروه نمرات بالاتری در وسواس فکری و وارسی، و سبک‌های شناختی اهمیت افکار و مهار افکار کسب کردند.
از یافته‌های این بررسی‌ها می‌توان چنین نتیجه گرفت که سبک‌شناختی اهمیت افکار / افکر در افراد خیلی مذهبی و نیز مبتلایان به وسواس مذهبی ـ اخلاقی نقش پررنگی دارد. در تبیین این موضوع، راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) بیان می‌کند که افراد آسیب‌پذیر نسبت به OCD افکار و تکانه‌های مزاحم خود را سوء تعبیر کرده و به آنها معنایی شخصی، پراهمیت و فاجعه‌آمیز می‌دهند، که این موضوع خود ناراحتی حاصل از افکار مزاحم را شدت بخشیده و موجب می‌گردد که فرد برای کاهش آن دست به اعمال خنثی‌کننده بزند. به عقیده راچمن چند عامل امکان ابتلا به OCD را در فرد افزایش می‌دهند یکی آنکه محتوای افکار مزاحم به دلیل قرارگیری در حوزه مسائل مهم برای فرد و دربرداشتن پیامدهای بالقوه برای وی اهمیت شخهصی پیدا کند؛ و دیگری آنکه فرد معیارهای اخلاقی بالایی داشته باشد. راچمن معتقد است عقاید اخلاقی و مذهبی چهارچوبی برای معنابخشی به افکار مزاحم فراهم می‌آورند و از آنجایی که معمولاً جزء مسائل مهم برای فرد هستند و پیامدهای جدی‌ای برای افکار یا اعمال گناه‌آلود دربردارند به عنوان زمینه‌ساز ابتلا به وسوس عمل می‌کنند. به عنوان مثال فرد اسیب‌پذیر ممنک است بروز افکار مزاحم کفرآمیز خود را گناه‌آلود دانسته و آنرا مستحق عذابا ابدی و لعن و قهر خداوند بداند. در چنین حالتی این افکار مزاحم برای وی چنان اهمیتی می‌یابد که وی تلاش می کند به هر صورت ممکن آناه را مهار کرده و از ذهن براند، که همین موضوع سبب تشدید چرخه وسواس و بروز شدیدتر افکار مزاحم و علائم وسواس می‌گردد.
رابطه معنادار میان وسواس مذهبی – اخلاقی و سبک شناختی اهمیت افکار / کنترل افکار از دیدگاه سالکووسکیس (۱۹۸۵) نیز قابل تبیین است. سالکووسکیس مانند راچمن بیان می‌دارد که معنادهی به افکار مزاحم نقش اصلی را در پدیدآیی وسواس ایفا می‌کند. برخلاف راچمن، سالکووسکیس بر مفهوم صدمه و آسیب و مسئولیت در قبال آن تأکید می‌کند، بدین معنا که افراد آسیب‌پذیر نسبت به OCD، بروز افکار مزاحم را حاکی از خطری واقعی و آسیبی قریب‌الوقوع برای خود یا دیگران دانسته و خود را برای آن مسئول به شمار می‌آورند. اینمسأله سبب می‌شود که شخص مبتلا به OCD به منظور رفع خطر فرضی و پیشگیری از عواقب مربوط به آن دست به اعمال خنثی‌کننده بزنند. این اعمال همان رفتارهای اجباری‌اند که گستره‌ای از رفتارهای آشکار و پنهان را دربرمی‌گیرد.
سالکووسکیس (۱۹۸۵) معتقد است که علاوه بر باور مسئولیت‌پذیری افراطی و ادراک خطر و آسیب، برخی باورهای کلی درباره محتوای افکار و تلویحات آنها در پدیداری و حفظ وسواس مؤثرند که در این میان برخی باورهای اخلاقی و دینی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. مثلاً باور گناه از طریق تفکر که همان ادغام فکر و عمل اخلاقی است و در این مسیحیت روی آن تأکید زیادی شده است. این باور بیانگر آن است که افکار گناه‌الود و اعمال گناه‌آلود به لحاظ بار ارزشی در یک سطح قرار دارند. کسی که به گناه از طریق تفکر باور دارد ممکن است در صورت تجربه یک فکر مزاحم کفرآمیز یا غیراخلاقی تصویر کند که در قلب خود مرتکب عمل به آن گشته و به لعن ابدی و عقوبت الهی دچار خواهد شد. بنابراین برخی باورهای مذهبی یا اخلاقی خاص سبب تشدید ارزیابی‌های فاجعه‌آمیز از محتوای افکار مزاحم می‌گردند. در این حالت محتوای افکار برای فرد اهمیت بسیاری پیدا کرده و سبب می‌شود به دلیل احساس مسئولیت زیاد در قبال آن و جلوگیری از خطرات احتمالی آینده، وی به این باور برسد که باید حتماً آن افکار و تکانه‌ها را مهار کند.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که وسواس مذهبی ـ اخلاقی علاوه بر سبک‌شناختی اهمیت افکار و مهار افکار با سایر زیرمقیاس‌های پرسشنامه تفکر وسواسی، یعنی کمال‌گرایی / اطمینان و مسئولیت‌پذیری/ تهدید نیز به ترتیب رابطه قوی و معنادار، و متوسط و معنادار داشت. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان‌دهنده آن بود که سبک شناختی کمال‌گرایی / اطمینان در پیش‌بینی وسواس مذهبی – اخلاقی بیشترین نقش را ایفا می‌‌کند. این یافته‌ها با نتایج پژوهش‌ها هماهنگ است. همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، رابطه میان وسواس مذهبی با کمال‌گرایی/ اطمینان، مسئولیت‌پذیری / تهدید و اهمیت افکار/ مهار افکار (ویتزیگ، ۲۰۰۵) و اهمیت افکار، کنترل افکار و مسئولیت‌پذیری (نسلون و همکاران، ۲۰۰۶) به اثبات رسیده است. سیکا و همکاران (۲۰۰۲) نیز نشان داده‌اند که در مسیحیان، مذهب با کمال‌گرایی، مسئولیت‌پذیری، اهمیت افکار، و مهار افکار مرتبط است. شواهدی در دست است که نشان می‌دهد کمال‌گرایی با سایر سبک‌های شناختی در ارتباط است و بالاترین ضرایب همبستگی آن با مسئولیت‌پذیری (رم و همکاران، ۱۹۸۵) و ناتوانی در تحمل عدم قطعیت (گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری ـ عملی، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۵) گزارش شده‌اند. بنابراین یکی از دلایل همبستگی وسواس مذهبی – اخلاقی با هر سه زیر مقیاس پرسشنامه باورهای وسواسی ممکمن است به رابطه مثبت میان سبکهای شناختی مربوط باشد. برخی معتقدند که کمال‌گرایی ممکن است افراد مستعد برای وسواس را به مسئولیت‌پذیری افراطی سوق دهد (بوشار و همکاران، ۱۹۹۹). با این وجود، به عقیده فراست و همکاران (۲۰۰۲) باور مسئولیت‌پذیری افراطی ممکن است باعث شود که مبتلایان به OCD برای کاهش دادن خطر یا آسیب بالقوه، به کمال‌گرایی روی آورند. فراست و استکتی (۱۹۹۷) دریافتند که کمال‌گرایی در افراد مبتلا به وسواس ممکن است بر ترس از ارتکاب خطا و اتخاذ تضمیم‌هایی نادرست متمرکز شود. این افراد تمایل دارند تا معیارهای بسیارا بالا و انعطاف‌ناپذیر برای خود وضع کنند و ارتکاب خطا و اشتباه را فاجعه‌آمیز بدانند (ملینجر و دوویز، ۱۹۹۲). این موضوع سبب می‌گرد که افراد کمال‌گرا و مبتلا به OCD همواره در جهت کامل و بی‌نقص بودن بکوشند و در تردید دائمی نسبت به درستی اعمال خود به‌سر ببرند (فراست و همکاران، ۱۹۹۰) تردیدهای وسواس‌گونه باعث می‌شود که این افراد آستانه تحمل پایینی برای عدم قطعیت و تردید داشته باشند و همواره در جهت کنترل محیط بکوشند (فراست و همکاران، ۲۰۰۲).
مشاهدات بالینی در ایران نشان می‌دهد که تردید دائمی نسبت به درستی یا نادرستی اعمال عبادی و تلاش خودشکن در جهت رسیدن به کمال موردنظر در به‌جا آوردن احکام عبادی از مشکلات شایع‌ میان مبتلایان به وسواس مذهبی ـ اخلاقی است. این افراد اغلب اظهار می‌دارند که می‌ترسند وضو، نماز، غسل، و نیت‌شان درست و کامل نباشد یا هر قدر که وضو بگیرند یا غسل کنند بازهم پاک نشوند. آنها ممکن است بارها شک کنند که آیا درست نماز خوانده وضو گرفته‌اند یا خیر. در نتیجه، برای کم کردن از بار ترسها و شک و تردیدها، مبتلایان به وسواس مذهبی ـ اخلاقی ممکن است، نماز، وضو، و یا غسل خود را بارها بشکنند و دوباره انجام دهند تا به کمال مقصود خود دست یابند، که این امر نه تنها از مشکل نمی‌کاهد بلکه آن را تشدید می کند. استفتاء مکرر از مراجع و رجوع به رساله‌های ایشان نیز از جمله تلاشهای این در جهت رفع تردیدهای خود افراد است که اغلب راه به جایی نمی‌برد و راه را برای به وجود آمدن تردیدهای تازه می‌گشاید. با توجه به کمال‌گرایی خودشکن و تردید بیش از اندازه مبتلایان به وسواس مذهبی ـ اخلاقی در ایران، رابطه مثبت، قوی و معنادار مشاهده شده میان وسواس مذهبی ـ اخلاقی و سبک شناختی کمال‌گرایی / اطمینان قابل توجیه است.
با مقایسه محتوای وسواس میان مسیحیان و مسلمانان پی می‌بریم که وسواس‌های مسیحیان بیشتر حول خلوص افکار و ایمان مذهبی می‌چرخد در حالی که وسواس‌های مسلمانان عمدتا درباره درستی و کامل بودن اعمال و عبادات است. از آنجایی که که محتوای افکار و اعمال وسواس‌گونه منعکس کننده عناصر مورد تاکید در یک زمینه فرهنگی- مذهبی خاص است، تفاوت مشاهده شده میان محتوای وسواس در مسیحیان و مسلمانان را می‌توان به تفاوت در آموزه‌های مذهبی هر گروه ربط داد. درحالی که تاکید اصلی آموزه‌های دینی مسیحی بر ایمان و نیات است و کمتر آیین‌های عبادی را در بر می‌گیرد، آموزه‌های دینی اسلام عمدتا بر درستی اعمال و عبادات متمرکزند تا نیات و افکار. رساله‌های تدوین شده توسط علمای اسلام شاهدی بر این مدعاست که همگی دستورالعمل‌هایی جامع و موشکافانه برای اجرای درست و دقیق فرائض دینی را تشکیل می‌دهند. با این حال، تاکید بیش از اندازه بر دقت در انجام اعمال دینی و تلاش افراطی برای وضع مقررات برای کلیه حالات و اعمال انسانی، می‌تواند سبب ایجاد چهارچوب‌های مذهبی- اخلاقی خشک و انعطاف ناپذیر گردیده و خود زمینه را برای ابتلا به وسواس فکری- عملی فراهم آورد. سالکووسکیس (۱۹۸۵) در توضیح سبب شناسی اختلال وسواس فکری- عملی به این موضوع اشاره می‌کند که برخی باورهای کلّی را نیز می‌توان در پدیداری و حفظ وسواس‌ها دخیل دانست. این باورها و مفروضات یا در جریان تجربیات اوّلیه زندگی فرا گرفته شده و در زمان خودسازگارانه بوده‌اند، یا اینکه از شیوه‌های سخت‌گیرانه در خصوص تربیت اخلاقی و مذهبی ناشی می‌شوند (سالکووسکیس و همکاران، ۱۹۹۹). همچنین نظیری و همکاران (۱۳۸۴) در برسی افراد مبتلا به وسواس طهارت نشان دادند که باورهای ناکارآمد مذهبی در مورد مناسک شستشو و طهارت در مقیاسه با باورهای ناکارآمد شناختی پیش‌بینی کننده بهتری برای شدت نشانه‌های وسواس هستند. در همین راستا برخی باورهای مذهبی خرافی نیز ممکن است زمینه‌ساز ابتلا به وسواس گردند، نظیر این باور که «شیطانی مخصوص وضو گرفتن به نام “ولهان” وجود دارد که هرگاه فردی موقع وضو گرفتن بسم‌الله نگوید او را وسوسه کرده و به تردید می‌اندازد» (مستدراک‌الوسائل، جلد۱، صفحه ۳۲۳؛ به نقل از ارگانی بهبهانی، ۱۳۷۹). لازم است که در آینده پژوهش‌های بیشتری در خصوص باورهای مذهبی در اسلام صورت گیرد و مشخص گردد که کدام دسته از باورهای ناکارآمد در پدیدآیی و نگهداری وسواس مذهبی – اخلاقی نقش دارند.
فرضیه سوم پژوهش: وسواس مذهبی – اخلاقی با سبک شناختی ادغام فکر و عمل رابطه مستقیم و مثبت دارد.
فرضیه سوم پژوهش درباره رابطه میان وسواس مذهبی – اخلاقی و سبک شناختی ادغام فکر و عمل بود. نتایج تحقیق حاکی از آن بود میان این دو متغیر رابطه معناداری وجود دارد، بنابراین فرضیه سوم پژوهش مبنی بر وجود رابطه مثبت و معنادار میان وسواس مذهبی – اخلاقی و سبک شناختی ادغام فکر و عمل تایید شد. این یافته همسو با نتایج تحقیقات دیگری است که عمدتاً با بهره گرفتن از آزمودنی‌های مسیحی صورت گرفته‌اند. ورشووسکی (۲۰۰۶) دریافت که وسواس مذهبی – اخلاقی با هردو زیرمقیاس ادغام فکر و عمل یعنی ادغام فکر و عمل اخلاقی و ادغام فکر و عمل احتمال رابطه معنادار دارد. همچنین راسین و کاستر (۲۰۰۳) با بهره گرفتن از یک نمونه غیربالینی متشکل از مسیحیان پروتستان و کاتولیک نشان داد که مذهبی بودن با ادغام فکر و عمل رابطه مثبت دارد.
با بررسی همبستگی‌های مربوط به زیرمقیاس‌های ادغام فکر و عمل در پژوهش حاضر در می‌یابیم که این یافته‌ها با نتایج به دست آمده از جمعیت‌های مسیحی تفاوت‌هایی دارد. در پژوهش حاضر وسواس مذهبی- اخلاقی با ادغام فکر و عمل اخلاقی دارای رابطه معنا دار نبود، اما که با ادغام فکر و عمل احتمال رابطه معنادار داشت. این در حالی است که به طور کلی مطالعات رابطه میان مذهب و ادغام فکر و عمل اخلاقی را تأیید می‌کنند. ورشووسکی (۲۰۰۶) دریافت که وسواس مذهبی – اخلاقی با ادغام فکر و عمل اخلاقی و ادغام فکر و عمل احتمال رابطه معنادار دارد، اما قدرت همبستگی با ادغام فکر و عمل اخلاقی بیشتر از ادغام فکر و عمل احتمال بود. همچنین نلسون و همکاران (۲۰۰۶) نشان دادند که وسواس مذهبی – اخلاقی با سبک شناختی ادغام فکر و عمل اخلاقی رابطه دارد و نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که ادغام فکر و عمل اخلاقی جزء متغیرهایی است که می‌تواند تغییرپذیری وسواس مذهبی ـ اخلاقی را پیش‌بینی کند. راسین و کاستر (۲۰۰۳) با بهره گرفتن از یک نمونه غیربالینی متشکل از مسیحیان پروتستان و کاتولیک نشان داد که مذهبی بودن با ادغام فکر و عمل و بخصوص ادغام فکر و عمل اخلاقی رابطه مثبت دارد. با این حال براساس نتایج این پژوهش، باور ادغام فکر و عمل اخلاقی برای پروتستان‌ها اهمیت بیشتری داشت تا کاتولیک‌ها و میزان معناداری رابطه مذهب و TAF اخلاقی در بین این دو گروه متفاوت بود.
همان‌گونه که پیش از این نیز اشاره شد، راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) و سالکووسکیس (۱۹۸۵) به نقش باور ادغام فکر و عمل اخلاقی در پدیدآیی اخلاق وسواس فکری – عملی اشاره دارند. این باور، که در مسیحیان و بخصوص مسیحیان پروتستان بسیار پررنگ است، مبنی بر آن است که فکر کردن به یک عمل نگاه‌آلود، به لحاظ بار ارزشی و اخلاقی با عمل به آن برابری می‌کند. افرادی که قویاً به «گناه از طریق تفکر» باور دارند، ممکن است تمایلات جنسی و پرخاشگرانه را بد و ناپسند بدانند و معتقد باشند که این‌گونه افکار تمایلات بایستی مهار شوند که همین موضوع آنها را نسبت به OCD آسیب‌پذیر می‌کند. بنابراین رابطه میان مذهب و TAF اخلاقی از این دیدگاه قابل تبیین است. با این حال، تعمیم این رابطه به ادیان دیگر به جز مسیحیت صحیح نیست و برخی بررسی‌ها حاکی از آنند که رابطه TAF اخلاقی و مذهب در ادیان یهودیت و اسلام به اندازه مسیحیت تنگاتنگ و معنادار نیست. از همین دیدگاه رابطه غیرمعنادار مشاهده شده میان وسواس مذهبی – اخلاقی و TAF اخلاقی در پژوهش حاضر قابل توجیه است.
در این راستا، سیو و همکاران (۲۰۱۰) نشان دادند که مسیحیان نسبت به یهودیان نمرات بالاتری در TAF اخلاقی کسب کردند و این موضوع مستقل از نشانه‌های OCD در آنان بود. همچنین رابطه میان مذهب و TAF اخلاقی تنها در مسیحیان معنادار بود نه یهودیان. پژوهشهای دیگر نیز تأیید کرده‌اند که مسیحیان نسبت به یهودیان نمرات بالاتری در ادغام فکر و عمل اخلاقی کسب می‌کنند (کوهن ورازین، ۲۰۰۱؛ سیو و کوهن، ۲۰۰۷). در یک مطالعه دیگر، یورولماز و همکاران (۲۰۰۹) یک گروه از مسلمانمان ترکیه و یک گروه از مسیحیان کانادا را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که صرفنظر از نوع مذهب، شرکت کنند خیلی مذهبی از هر دو گروه نمرات بالاتری در TAF اخلاقی کسب کردند. با این حال، قدرت همبستگی مشاهده شده میان مذهب و ادغام فکر و عمل اخلاقی در مسیحیان بیشتر از مسلمانان بود.
با توجه به نتایج بررسی‌ها، به نظر می‌رسد که عدم وجود همبستگی میان وسواس مذهبی – اخلاقی و TAF اخلاقی در پژوهش حاضر به جایگاه باور «گناه از طریق تفکر» در دین اسلام مربوط باشد. با آنکه در دین اسلام بر نیات بسیار تأکید شده، اما اعمال و نیات دو حوزه جدا از یکدیگر شناخته می‌شوند. به علاوه، دین اسلام بر اطاعت از قوانین و احکام، تمیز و پاکی و خلوص، و نیز نمازهای مرتب تأکید می‌کند؛ به عنوان مثال پیامبر اسلام (ص) وضو را به تنهایی معادل نیمی از ایمان به حساب می‌آورد (ارگانی بهبهانی، ۱۳۷۹). این در حالی است که در دین مسیحیت قوائد و آیین‌های کمتری وجود دارد و روی نیات، افکار، و ایمان به مسیح تأکید بیشتری صورت می‌گیرد. شاید به همین علت، محتوای وسواس‌های مذهبی – اخلاقی در مسلمانان بیشتر حول رفع نجاست و اجرای دقیق احکام و عبادات دور می‌زند تا افکار گناه آلود.
آنچه که مسلم است آن‌ است که باورهای مذهبی ویژه هر دین نقش به سزایی در چگونگی بروز وسواس مذهبی – اخلاقی در پیروان آن دارد. نظیری و همکاران (۱۳۸۴) در برسی افراد مبتلا به وسواس طهارت نشان دادند که باورهای ناکارآمد مذهبی در مورد مناسک شستشو و طهارت در مقیاسه با باورهای ناکارآمد شناختی پیش‌بینی کننده بهتری برای شدت نشانه‌های وسواس هستند. بنابراین لازم است که در آینده پژوهش‌های بیشتری در خصوص باورهای مذهبی در اسلام صورت گیرد و مشخص گردد که کدام دسته از باورهای ناکارآمد در پدیدآیی و نگهداری وسواس مذهبی – اخلاقی نقش دارند.
عدم وجود رابطه معنادار میان وسواس مذهبی – اخلاقی و ادغام فکر و عمل اخلاقی در پژوهش حاضر ممکن است بنا دلایل دیگری نیز صورت گرفته باشد که از میان آنها می‌توان به حجم کم نمونه و نیز استفاده از گروه های ناهمگون وسواس در نمونه اشاره کرد. پژوهش حاضر تنها با بهره گرفتن از مبتلایان به وسواس مذهبی – اخلاقی صورت نگرفته بلکه مبتلایان به انواع وسواس‌ها در آن شرکت داشته‌اند. از آنجایی که احتمالاً نقش TAF اخلاقی در بروز وسواس مذهبی – اخلاقی مهمتر از سایر وسواس‌هاست (ویتزیگ، ۲۰۰۵)، استفاده از گروه های ناهمگن مبتلایان به وسواس ممکن است نتایج پژوهش را مخدوش نماید. بنابراین لازم است که پژوهش حاضر با بهره گرفتن از گروه نمونه همگن و با حجم بیشتر تکرار گردد.
نکته‌ای که در پژوهش حاضر باید مورد توجه قرار گیرد مربوط به رابطه میان وسواس مذهبی – اخلاقی و ادغام فکر و عمل احتمال است. نتایج نشان داد که رابطه وسواس مذهبی – اخلاقی با ادغام فکر و عمل احتمال مثبت و معنادار بود و به خصوص این رابطه در مورد زیر مقیاس اغام فکر و عمل احتمال برای خود قوی و معنادار بود. این یافته همسو با نتایج مطالعه وروشوسکی (۲۰۰۶) است مبنی بر آنکه وسواس مذهبی – اخلاقی با ادغام فکر و عمل احتمال رابطه معنادار دارد.با این وجود، همبستگی میان وسواس مذهبی – اخلاقی و ادغام فکر و عمل اخلاقی قوی‌تر از وسواس مذهبی اخلاقی و ادغام فکر و عمل احتمال بود. همچنین در پژوهش وروشوسکی (۲۰۰۶) باورهای خرافی، تحریفات ادراکی و تفکر جادویی با ادغام فکر و عمل احتمال مرتبط بودند اما با ادغام فکر و عمل اخلاقی رابطه‌ای نداشتند. برخی پژوهشها حاکی از آنند که وسواس مذهبی – اخلاقی با تفکر جادویی مرتبط است. به عنوان مثال تالین و همکاران (۲۰۰۱) نشان دادند که وسواس مذهبی با ثبات باورها، تحریفات ادراکی، و تفکر جادویی رابطه دارد. همچنین براساس یافته‌های اولاتونجی و همکاران (۲۰۰۵)، همنوایی با سحروجادو و وسواس مذهبی رابطه‌ای معنادار داشتند. همنوایی با سحر و جادو بسیار مشابه تفکر جادویی دانسته شده و به معنای ادراک آلودگی توسط یک شیئی است، حتی در شرایطی که هیچ تهدید عینی مبنی بر انتقال آلودگی وجود ندارد (روزین و فالون، ۱۹۸۷). رابطه میان تفکر جادویی و وسواس مذهبی – اخلاقی توسط پژوهشهای دیگر نیز به اثبات رسیده است (راسین و کاستر، ۲۰۰۳؛ جوزف و دیدوکا، ۲۰۰۱). از آنجایی که نتایج پژوهشها نشان‌دهنده رابطه معنادار میان TAF احتمال و تفکر جادویی هستند (لی و همکاران، ۲۰۰۵؛ ورشووسکی، ۲۰۰۶)، شاید بتوان ارتباط میان ادغام فکر و عمل احتمال و وسواس مذهبی – اخلاقی را مربوط به متغیر سومی به نام تفکر جادویی دانست. انجام پژوهشهای بیشتر برای بررسی این موضوع الزامی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:34:00 ب.ظ ]




گفتار دوم: منابع خارج از ماده ۳۸ اساسنامه
همان گونه که بیان گردید، منابع حقوق بین الملل مختص به ماده ۳۸ اساسنامه نمی باشد. منابعی همچون: قاعده آمره، مصوبات سازمانهای بین المللی، اعمال و اعلامیه های یکجانبه دولتها و… که دراین بخش صرفاً به شرح قاعده آمره [۱۷۸] و مصوبات سازمانهای بین المللی پرداخته خواهد شد.
جزء اول: قاعده آمره
طبق ماده ۵۳ کنوانسیون ۱۹۶۹ حقوق معاهدات:
« قاعده آمره حقوق بین الملل عام، قاعده ای است که بوسیله جامعه بین المللی کشورها به طورکلی به عنوان قاعده تخلف ناپذیر که تنها توسط یک قاعده بعدی حقوق بین الملل عام با همان ویژگی قابل تعدیل می باشد، پذیرفته و به رسمیت شناخته شده باشد».
قاعده آمره جزو مباحث پر ابهام حقوق بین الملل می باشد. در رابطه با مبنا، محتوا و حتی مصادیقش میان دانشمندان حقوقی اختلافات زیادی وجود دارد.
به نظر می رسد که با توجّه به دو واژه « پذیرش» و « شناسایی » در تعریف قواعد آمره، بتوان ادعا نمود که مبنای قواعد آمره معاهدات، عرف و اصول کلی حقوقی می باشد.
این نکته نیز قابل ذکر است که قواعد آمره تخلف ناپذیر هستند بنابراین از شیوه ای که برای جانشین کردن عرف جدیدی به جای عرف سابق ( نقض گسترده ) نمی توان استفاده کرد و به نظر می رسد که برای جایگزینی آن نیاز به اجماع جامعه بین المللی است.
دانلود پروژه
از مصادیق این قاعده می توان به : حق حیات، عدم شکنجه، عدم اعمال رفتار ستمگرانه، عطف به ما سبق نشدن قوانین، منع تجارت برده، منع دزدی دریایی، منع نسل کشی، منع توسل به زور و منع معاهدات ناقض حقوق بشر را نام برد.
امّا چه رابطه ای میان قواعد آمره و حقوق بشر است؟ « پیوند قواعد آمره در حقوق بین الملل با اصول کلی حقوق از یک سو و پیوند تنگاتنگ آن با مفاهیمی همچون حقوق بنیادین [۱۷۹]، احترام به حقوق [۱۸۰]، حقوق ذاتی و یا غیر قابل تغییر [۱۸۱] از سوی دیگر، بی تردید قواعد آمره را در پیوندی اجتناب ناپذیر با حوزه حقوق بشر قرار خواهد داد[۱۸۲]».
« به نظر حقوقدانان، با توجّه به تعداد قابل توجّه قطعنامه ها و کنوانسیون های منطقه ای و بین المللی در رابطه با حقوق بشر و تعهدات دولتها در این رابطه و نقش سازمانهای غیر دولتی و جنبش های فراملی و تاثیر آنها بر تصمیم گیری های دولتی، و مقام مشورتی در سطح بین المللی، اصول حقوق بشر خصوصیت قواعد آمره را احراز کرده اند[۱۸۳] ». بنابر این « طرح این ادعا که عمده حقوق و آزادی های مقرر در اعلامیه جهانی حقوق بشر امروزه بی تردید از قواعد آمره حقوق بین الملل معاصراند، ادعایی گزاف و بی پایه نخواهد بود[۱۸۴]». حتی « در کنفرانس انجمن حقوق بین الملل ( ۱۹۸۴ ) و ماده ۱۱ مقاوله نامه اروپایی حقوق بشر و ماده ۲۷ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر، به بخشی از حقوق بشر بعنوان حقوقی که حتی در وضعیت اضطراری نیز قابل تخطی نیست، اشاره شده است[۱۸۵]».
جزء دوم: مصوبات سازمان های بین المللی
« با توجّه به اهمیت روزافزون سازمانهای بین المللی و زیاد شدن تعداد آنها، نویسندگان جدید حقوق بین الملل، این پدیده های نو ظهور را مورد توجّه خاص قرار داده و وجود آنها را منشاء منبع جدیدی در حقوق بین الملل دانسته اند[۱۸۶]».
در بحث از سازمانهای بین المللی، همیشه سازمان ملل متحد به عنوان یک الگو مورد بررسی قرار می گیرد. در این بخش نیز به بررسی مصوبات سازمان ملل متحد مخصوصاً مجمع عمومی که مرجع تکوین اراده جمعی جامعه بین الملل است، پرداخته خواهد شد. « در یک نگاه کلی، هنجارهای مذکور در قطعنامه های سازمان های بین المللی را نمی توان فی نفسه به عنوان هنجارهای الزام آور بشمار آورد. با این همه، این قطعنامه ها بی تردید در شکل گیری عرف بین الملل نقش مهمی ایفا می کنند[۱۸۷]»، با این حال، برخی نویسندگان حقوق سعی در کم اهمیت جلوه دادن این اسناد دارند. امّا قاضی لاترپاخت در نظریه جداگانه خود در قضیه آفریقای جنوب غربی، به آن نویسندگان چنین پاسخ می دهد:
« کم ارزش جلوه دادن قطعنامه های مجمع عمومی ( که یکی از مراجع تکوین اراده جمعی و قضاوت جامعه ملتهای عضو سازمان ملل متحد است) و تلقی آنها بعنوان اسنادی صوری و بی اهمیت، که هیچ تاثیری بر رفتار اعضای سازمان ندارند، علاوه بر اینکه با اصول حاکم بر تفسیر مغایرت دارد با منافع عالی بین المللی نیز ناسازگار می نماید، منافعی که هرگز نباید نادیده گرفته شود. منافع بین المللی ایجاب می کنند که هیچ حمایت حقوقی ( حتی به صورت غیرمستقیم ) از این نگرش مبنی بر اینکه قطعنامه مجمع عمومی فاقد هر گونه تاثیر و نتیجه است، به عمل نیاید[۱۸۸]».
همچنین در تایید دوباره این مسئله، « دیوان بین المللی دادگستری در قضیه نیکاراگوئه دراین مورد اعلام داشت که « اعتقاد به الزامی بودن اصل منع توسل به زور را با کلیه احتیاطهای لازمه می توان از موضع دولتها درقبال قطعنامه های مجمع عمومی، بویژه اعلامیه اصول حقوق بین الملل حاکم بر روابط دوستانه و همکاری میان دولتها طبق منشور ملل متحد استنباط کرد. رای مثبت به این قطعنامه ها صرفاً نمی تواند به منزله« تکرار» یا « تبیین و توضیح » تعهد قراردادی مندرج درمنشور تلقی گردد، بلکه برعکس، این امر به منزله پذیرش اعتبار آن قاعده یا تعیین قواعد اعلامی بواسطه خود قطعنامه می باشد[۱۸۹]».
با بیان مطالب فوق، می توان این نتیجه را در حوزه حقوق بشر گرفت که، قطعنامه ها و اعلامیه های مصوب سازمانهای بین المللی در رابطه با حقوق بشر می توانند دلیلی بر عرفی شدن آن قواعد باشند.
گفتار سوم: حقوق قابل تعلیق و غیر قابل تعلیق بشری
بند ۱ ماده ۴ میثاق اشعار می دارد که:
« هرگاه یک خطر عمومی استثنایی موجودیت ملت را تهدید کند و این خطر رسماً اعلام بشود، کشورهای طرف این میثاق می توانند تدابیری خارج از الزامات مقرر در این میثاق به میزانی که وضعیت حتماً ایجاب می نماید، اتخاذ نمایند، مشروط بر این که تدابیر مزبور با سایر الزامات که بر طبق حقوق بین الملل بعهده دارند مغایرت نداشته باشد و منجر به تبعیض منحصراً بر اساس نژاد، رنگ، جنس، زبان، اصل، و منشاء مذهبی یا اجتماعی نشود ».
این ماده از میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی به تبیین حقوق قابل تعلیق و غیر قابل تعلیق می پردازد. ابتدائاً نگارنده لازم می داند که به بحث تشابهات و افتراقات میان تعلیق و تحدید بپردازد و سپس تقسیمات آنها را بیان کند. مهمترین تشابه تعلیق و تحدید آن است که هر دو، حقوق و آزادی ها را محدود می کنند. امّا در عین حال که این تشابه مهم را دارند، دارای دو تفاوت اساسی نیز هستند:
تحدید در شرایط عادی و به صورت دائمی صورت می گیرد ولی تعلیق در شرایط خاص ( استثنائی ) و به صورت موقتی می باشد.
« درمحدودیت ها، وقتیکه یک حق مورد تحدید واقع شود، به تمامیت این حق نمی توان لطمه ای وارد نمود. بلکه اجرای آن، بطور جزئی محدود می گردد، حال آنکه با تعلیق یک حق، این حق بصورت موقت و بطور کامل، قابلیت اجرائی خود را از دست می دهد[۱۹۰]».
هنجارهای حقوق بشری را بر اساس قابلیت تعلیق و تحدید می توان به ۳ دسته تقسیم کرد.
الف) حقوقی که قابل تعلیق هستند ولی قابل تحدید نیستند: از این گونه حقوق می توان به حق دادرسی عادلانه، حق انتخابات آزاد و حق دسترسی به دادگاه اشاره کرد که در زمان جنگ قابل تعلیق هستند ولی در شرایط عادی نمی توان آنها را تحدید کرد.
ب) حقوقی که هم قابل تعلیق و هم قابل تحدید هستند: از این گونه حقوق می توان به حق آزادی، حق امنیت، حق مالکیت و آزادی اجتماعات اشاره کرد.
ج) حقوق غیرقابل نقض: « اهمیت فوق العاده حقوقی مانند حق حیات، حق رهایی از شکنجه و آزادی از قید بردگی و بندگی، این حقوق را برتر از دیگر حقوق بشر می نشاند. از همین روست که به آنها حقوق بنیادین اطلاق می شود و آن هسته مرکزی سخت را تشکیل می دهند. زیرا فقط با رعایت این حقوق در همه حال و همه جا است که آزادی و سلامت جسمانی و روانی انسانها حفظ می شود. این حقوق نقض ناپذیر جزئی جدا ناشدنی از شخصیت انسان و به منزله حداقلی از استانداردهای حقوق بشری است که قابل تعلیق نیست، حتی در مواقعی که خطری بزرگ حیات ملی را تهدید کند[۱۹۱]». شاید دلیل این عدم نقض، آن باشد که این حقوق در زمره قواعد آمره می باشند.
امّا در مورد حقوقی که قابل تعلیق هستند چند نکته در رابطه با شرایط اعمال و اجرای تعلیق حائز اهمیت است:
۱- خطر عمومی استثنائی باید ایجاد شود که موجودیت ملت را تهدید کند. مرجع صالح برای تشخیص این خطر خود دولت ها هستند.
۲- این خطر باید توسط دولت به دبیرکل ملل متحد اطلاع داده شود و از این طریق به تمامی اعضای طرف میثاق اعلام شود.
۳- تعلیق باید دارای ضرورت و متناسب با میزان خطر باشد.
۴- تعلیق نباید با دیگر تعهدات بین المللی دولت تعلیق کننده منافات داشته باشد.
۵- اعمال تعلیق نباید منجر به تبعیض شود.
نکته پایانی آن که کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در ماده ۱۵ و کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر در بند ۲ ماده ۲۷ به قابلیت تعلیق برخی از قواعد حقوق بشری اشاره کرده اند ولی منشور آفریقایی حقوق بشر هیچ گونه سخنی از قابلیت تعلیق قواعد حقوق بشری به میان نیاورده و انحراف و عدول از هنجارهای مندرج در آن به هیچ وجه مجاز نمی باشد.
فصل دوم: تنوع فرهنگی
موضوع تنوع فرهنگی در حقوق بین الملل یکی از مباحث مهم و پیچیده می باشد که در دو دهه اخیر جزو مباحث پر چالش در عرصه حقوق و روابط بین الملل قرار گرفته است.
یکی از دلایل این پیچیدگی نیز عدم وجود یک تعریف جامع و مانع از اصطلاح « فرهنگ » می باشد. البته یک تعریف از این اصطلاح در اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی مورخ ۲ نوامبر ۲۰۰۱ بیان گشته است ولیکن نمی توان ادعا نمود که این تعریف جامع و مانع می باشد.
در این فصل، نگارنده سعی در تبیین و بررسی مفهوم تنوع فرهنگی ( بخش اول ) و مقایسه تنوع فرهنگی با کثرت گرایی فرهنگی و نسبیت گرایی فرهنگی ( بخش دوم ) خواهد نمود.
بخش اول: مفهوم تنوع فرهنگی
تنوع فرهنگی از ترکیب دو واژۀ « تنوع» ( Diversity ) و « فرهنگ» ( Culture) ساخته شده. مفهوم فرهنگ بسیار صعب وپیچیده است زیرا از طرفی با عوامل درونی انسان و از طرفی با عوامل بیرونی همچون مذهب، رسم و رسوم در ارتباط است و به قولی « فرهنگ برابر است با انسانیت پس انکار فرهنگ نیز برابر است با انکار انسانیت [۱۹۲]». بنابراین، « فرهنگ چیزی است که نمونه های انسانی آن را می رساند. فرهنگ محتوای آنها – همچون هویت، اعتقاد، ارزش ها و رفتارهایشان – را ارائه می دهد. فرهنگ به عنوان بخشی از فرایند طبیعی رشد در خانواده و جامعه و بواسطه شرکت در نهادهای اجتماعی آموخته می شود[۱۹۳]». از طرفی نیز « فرهنگ های گوناگون، به نوبه خود، الگوهای گوناگون واقعی تولید می کنند، و هر یک حمایت و دفاع می شوند[۱۹۴]» توسط اشخاص درون آن فرهنگها. با این حال، در رابطه با تعریف فرهنگ اختلاف نظر زیادی میان علما و دانشمندان وجود دارد. هر یک از دانشمندان از دیدگاه خود تعریفی از فرهنگ ارائه داده است[۱۹۵]. امّا برای نیل به تعریفی از فرهنگ در عرصه حقوق بین الملل بهترین منبع، تعریفی است که یونسکو در مقدمه « اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی » در ۲ نوامبر ۲۰۰۱ ابراز نموده است. این تعریف بیان می دارد « فرهنگ عبارت است از مجموعه علائم شاخص معنوی و مادی، عقلانی و احساسی که معرف یک جامعه یا یک گروه اجتماعی است و علاوه بر هنر و ادبیات شامل شیوه های زیست، اشکال زندگی جمعی نظامهای ارزشی، آداب و رسوم و باورهاست».
« تنوع بعنوان کیفیت متفاوت بودن، تعریف می شود. این واژه از « Diverse » به معنی متفاوت از یکدیگر، یا واقعاً از عناصر یا خصوصیات مجزا تشکیل شده، مشتق شده است[۱۹۶]».
امّا در رابطه با مفهوم تنوع فرهنگی باید اذعان داشت که بند ۱ ماده ۴ کنوانسیون حمایت و ترویج تنوع جلوه های فرهنگی مصوب ۲۰ اکتبر ۲۰۰۵ پاریس بیان می دارد که « تنوع فرهنگی به راه های گوناگونی منسوب است که در آنها فرهنگ های گروه ها و جوامع تجلی می یابند. این تجلیات در درون و میان گروه ها و جوامع رایج شده اند.
تنوع فرهنگی نه تنها از طریق راه های گوناگون آشکار شده است که در آن میراث فرهنگی بشریت متجلی شده، همچنین از طریق تجلیات فرهنگی مختلف تقویت شده و انتقال یافته بلکه از طریق شیوه های متنوع خلاقیت هنری، تولید، توزیع، انتشار و بهره مندی فارغ از روشها و تکنولوژی ها مورد استفاده قرار گرفته».
در رابطه با تنوع فرهنگی دو نکته حائز اهمیت است:
اول آنکه، گاه این مفهوم در مقابل « ملیت گرایی[۱۹۷]» قرار می گیرد و باعث ابراز دو گونه تفسیر شده اند، « یکی از طرف سیاسیّون مطرح می شود و دیگری از طرف فرهنگیّون. از دیدگاه سیاسیّون وحدت اصل است و تا حد ممکن باید تکثر را نادیده گرفت، آنها از وحدت فقط تا آن اندازه ای دور می شوند که ناگزیر هستند. دیدگاه فرهنگیّون کاملاً بر عکس است، در واقع آنها بر این باور هستند که اصل تکثر است و وحدت باید تا جایی لحاظ شود که ضرورت دارد[۱۹۸]».
دوم آنکه در عدم پذیرش تنوع فرهنگی مفهومی داریم به نام « دیگر ناپذیری » که خود باعث نفاق شده و اگر جزئی از سیاست دولتها شود، بدترین اثر را خواهد داشت به گونه ای که بزرگترین فجایع یک قرن گذشته ریشه در این مسئله داشته است همچون جنگ جهانی دوم، نسل کشی در روآندا و یوگسلاوی سابق و……
« تنوع فرهنگی هم مقوله ای فرهنگی و هم حقوق بشری است با تمام این اوصاف مسأله تنوع فرهنگی به خوبی مورد توجّه برنامه هزاره قرار نگرفته است[۱۹۹]». رهبران جهان در سپتامبر سال ۲۰۰۰ در نیویورک گردهم آمدند و آرمان های توسعه هزاره را تصویب نمودند. این آرمان ها در اصل اهدافی هستند که با توافق اعضای سازمان ملل متحد در دستور کار این سازمان جهانی قرار گرفت تا با تلاش های این سازمان بتوان هشت مانع اصلی در تحقق توسعه پایدار در جهان را از بین برد. این اهداف که برای یک دوره پانزده ساله مورد تصویب قرار گرفته عبارتند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]




ممکن است درک مفهوم درد از نظر افراد یکسان نباشد.
فعالیت های روزمره آزمودنی ها قابل کنترل نبود.

فصل چهارم

 

نتایج تحقیق

در این فصل نتایج حاصل از پژوهش بیان می­ شود. با در نظر گرفتن اهداف و پرسش­های پژوهشی، جهت تحلیل آماری داده ­ها بر حسب نیاز از آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است.نتایج در چند قسمت ارائه می شود که قسمت اول آمار توصیفی برای گزارش وضعیت توزیع عوامل جمعیت شناسی و همچنین کشف، پالایش، و اصلاح داده های پرت احتمالی را شامل می شود و بقیه قسمت ها تحلیل تفاوت های گروهی از حیث متغیر های وابسته در تحقیق را شامل می شود.
مقاله - پروژه
تحلیل های آماری در این فصل بر اساس اطلاعات آماری ۴۵ نفر(۱۵ نفر گروه کنترل، ۱۵ نفر گروه آب درمانی، ۱۵ نفر گروه مکمل) می باشد که تمامی مراحل تحقیق را تا انتها انجام دادند. طرح تحقیق دارای پیش آزمون و پس آزمون در سه گروه کنترل، آب درمانی و مکمل بود. در این طرح تحقیق هر یک از متغیرهای وابسته در ابتدا و انتهای یک دوره زمانی ۸ هفته ای در هر سه گروه تحقیق اندازه گیری شد. در بخش استنباطی، برای بررسی فرضیه های تحقیق از آزمون آماری تحلیل واریانس برای اندازه گیری های مکرر استفاده شده است. به احتمال قوی، توزیع نمرات متغیر های وابسته تحقیق در جامعه ای که از آن گرفته شده طبیعی بوده است. داده های پرت و افراطی احتمالی توسط تکنیک های آماری(توضیح داده شده در بخش آمار توصیفی) اصلاح یا پالایش شدند. با توجه به آن که داده های پس آزمون وابسته به نمرات پیش آزمون بودند، از آزمون آماری تحلیل واریانس برای اندازه گیری های مکرر استفاده شده است.

مقایسه شاخص های جمعیت شناسی سه گروه تحقیق

نتایج بررسی توصیفی اطلاعات توصیفی مربوط به سن، قد و وزن آزمودنی ها در جدول ۴-۱ آورده شده است.آماره هایی که برای هر متغیر گزارش شده است عبارت از میانگین، انحراف معیار، میانه، دامنه، چولگی و کشیدگی می باشند. معیارهای بررسی ازطلاعات توصیفی به شرح زیر است : الف) همسانی میانگین و میانه، ب) قرار گرفتن دامنه تغییرات در حد ۱ تا ۳ برابر انحراف استاندارد، ج) کمتر بودن کجی و کشیدگی از ۲ برابر خطای استاندارد آنها، د) منطقی بودن اندازه نمرات حداقل و حداکثر. بر اساس ملاک های فوق، هیچ اشکال اساسی متوجه توزیع داده ها نبود. علاوه بر موارد فوق، خصوصیات جمعیت شناسی سه گروه تحقیق توسط آزمون F مستقل مقایسه شده اند (جدول ۴-۱). با توجه به این که هیچ تفاوت معناداری بین گروه ها وجود ندارد، می توان آنها را از حیث جمعیت شناسی همگن در نظر گرفت.
جدول ۴-۱ خصوصیات جمعیت شناسی سه گروه

 

عامل گروه میانگین±SD میانه Min Max F P
سن
(سال)
آب درمانی ۵۴/۵۸±۵/۲۸۲ ۵۵/۰۰ ۴۶ ۶۴ ۲۹/۰ ۷۴/۰
مکمل ۵۵/۵۴±۴/۴۲۷ ۵۶/۰۰ ۵۰ ۶۲
کنترل ۵۵/۸۷±۳/۰۲۱ ۵۶/۰۰ ۵۱ ۶۲
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]




 

 

مشارکت مردمی و سرمایه گذاری بخش خصوصی برای تحقق مدیریت بصری
پایان نامه

 

۶/۸۴%

 

 

 

کارآمدی و پشتوانه قانونی برای تحقق مدیریت بصری

 

۱/۸۴%

 

 

 

ضمانت اجرایی لازم برای تحقق ملاحظات بصری

 

۱/۸۴%

 

 

 

کل سؤالات

 

۱/۸۵%

 

 

 

۳-۹-روش تجزیه و تحلیل داده ها:
در این تحقیق برای برای تجزیه و تحلیل داده‌ها ابتدا به توصیف و تلخیص ویژگی‌های جمعیت شناختی افراد نمونه در تحقیق که شامل جنسیت، سن، میزان تحصیلات، شغل و رده سازمانی، سابقه فعالیت در سازمان و محل اشتغال به کار میباشد ،پرداخته شده است و سپس برای تحلیل پاسخ های پرسشنامه های جمع آوری شده از آزمون tیک نمونه ای و در نهایت در قسمت آزمون های تکمیلی به منظور بررسی تفاوت میانگین متغییر های تحقیق در دو گروه آماری از دو آزمون «مقایسه میانگین دو جامعه» و آزمون« تحلیل واریانس یک عامله» استفاده شده است.
۳-۱۰- ملاحظات اخلاقی
رضایت شفاهی از کلیه پاسخگویان اخذ گردید و به آنها اطمینان داده شد که اطلاعاتشان محرمانه خواهد ماند و آنها می توانند از پاسخ به هر سوالی که بخواهند اجتناب ورزند. همچنین کلیه اطلاعات بدون ذکر نام و به صورت محرمانه جمع‌ آوری گردید.
فصل چهارم :
تجزیه و تحلیل داده هاصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ­ها
مقدمه:
هدف اصلی هر تحقیق پاسخ به سؤال­ها و فرضیه­هایی است که محقق برای شناسایی واقعیت­های بیرونی طراحی کرده است. امروزه در بیشتر تحقیقاتی که متکی بر اطلاعات جمع آوری شده از موضوع مورد تحقیق می باشد؛ تجزیه و تحلیل اطلاعات از اصلی ترین و مهم ترین بخشهای تحقیق محسوب می شود. داده های خام با بهره گرفتن از فنون آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و پس از پردازش به شکل اطلاعات در اختیار استفاده کنندگان قرار می گیرند.
محقق برای تجزیه ­و­ تحلیل­ آماری و پاسخگویی به مسأله تدوین شده و یا تصمیم ­گیری در مورد رد یا تأیید فرضیه­ای که صورت بندی کرده است، می ­تواند از روش­های مختلفی استفاده نماید. استفاده از هر یک از این روشها منوط به شرایطی است که محقق باید آنها را­ در رابطه با تحقیق خود مورد توجه قرار دهد. این روش­ها را می‌توان به دو دسته تقسیم نمود:
آمار توصیفی
آمار استنباطی
از این رو، در این تحقیق نیز برای برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده ابتدا در سطح توصیفی با بهره گرفتن از شاخص های آماری به توصیف و تلخیص ویژگی­های جمعیت شناختی افراد نمونه در تحقیق شامل جنسیت، سن، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، شغل و رده سازمانی، سابقه فعالیت در سازمان و محل اشتغال به کار پرداخته می شود و سپس در ادامه به منظور بررسی صحت و سقم فرضیه ها و پاسخ به سؤالات تحقیق از «آزمون t یک نمونه ای» استفاده خواهد شد. در نهایت در قسمت آزمون­های تکمیلی به منظور بررسی تفاوت میانگین متغیرهای تحقیق در دو جامعه (گروه)، از «آزمون مقایسه میانگین دو جامعه» و برای بررسی اینکه آیا بین میانگین های نمونه ای که از جامعه های مختلف گرفته شده است تفاوت های واقعی وجود دارد و یا آن مقدار تفاوت قابل اغماض بوده و می توان آن را معلول تصادف دانست، از «آزمون تحلیل واریانس یک عامله» استفاده شده است.

تحلیل جمعیت­شناختی نمونه
در این بخش به تجزیه تحلیل وضعیت توزیع نمونه آماری حاصل از توزیع پرسشنامه از حیث متغیرهای جمعیت شناختی، پرداخته می شود. جنسیت، سن، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، شغل و رده سازمانی، سابقه فعالیت در سازمان و محل اشتغال به کار از جمله متغیرهایی هستند که چگونگی توزیع آنها در بین پاسخگویان به پرسشنامه مورد بررسی قرار می گیرد.
۴-۱-۱ بررسی جنسیت پاسخگویان :
همانطور که در جدول و نمودار ۴-۱ مشاهده می­ شود از مجموع ۸۴ نفری که به عنوان نمونه این تحقیق انتخاب شده ­اند و اطلاعات آنها در دسترس می باشد تعداد ۴۵ نفر (۷/۵۳%) زن و مابقی افراد یعنی ۳۹ نفر (۳/۴۶%) مرد بوده ­اند.
جدول ۴-۱: پراکنش پاسخ ­دهندگان به پرسشنامه در نمونه مورد بررسی بر اساس نوع جنسیت

 

 

درصد فراوانی

 

فراوانی

 

جنسیت

 

 

 

۷/۵۳

 

۴۵

 

زن

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]




نتایج اندازه گیری رضایتمندی مشتریان می تواند برای یافتن نقاط قوت و ضعف مهم در عرضه محصول یا خدمت و تمرکز کاراتر تلاش ها برای بهبود این مسائل مورد استفاده قرار گیرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بسته به زمینه صنعت، نتایج اندازه گیری رضایت مشتری ممکن است برای تخمین درجه وفاداری مشتری به کار رود که برای درآمدهای بلند مدت ضروری است.
اندازه گیری رضایت مندی مشتری، تامین کنندگان سازمان را قادر می سازد عملکرد واحد های تجاری مختلف را در بازه های زمانی و موقعیت های مختلف مقایسه نمایند.
اندازه گیری رضایتمندی مشتری برای بررسی اثربخشی تلاش های طراحی مجدداجزای سیستم تحویل خدمت مفید است.
رضایتمندی مشتری می تواند به عنوان یک اساس و پایه برای تقسیم بندی مشتری به کار رود.
مطابق نظر مک کل کندی و اشنایدر، اندازه گیری رضایتمندی مشتری یک عمل بی طرفانه نبوده بلکه یک عما مداخله جویانه است. نظرات مشتریانی که رضایتمندی آن ها اندازه گیری می شود می تواند به وسیله فرایند اندازه گیری تحت تاثیر قرار بگیرد.
اندازه گیری رضایتمندی مشتری می تواند توسط تامین کننده به عنوان یک عمل سمبولیک برای تشریح و اثبات رفتار مشتری محور مورد استفاده قرار گیرد (بیگ زاده و وزیری، ۱۳۸۷، ص ۵۳).
۲-۵-۶٫ روش های اندازه گیری رضایت مشتری
برای اینکه یک سازمان قادر باشد اندازه گیری رضایت مشتری را انجام دهد، باید مدل و روشی در این رابطه طرح ریزی نماید، به نحوی که از زیربنای مستحکم و ساخت یافته ای برخوردار باشد و شاخص‎هایی برای این منظور تنظیم نماید تا بتواند با بهره گرفتن از آن به ارزیابی و اندازه گیری بپردازد.
روش های رویدادگرا
روش های مشخصه گرا
روش های عینی
روش های اندازه گیری رضایت مشتری
روش های نظری یا مفهومی
شکل ۲-۵: روش های اندازه گیری رضایت مشتری
مدل ها و الگوهای مختلف از سوی محققان علوم اقتصادی و بازاریابی برای اندازه گیری رضایت مشتری را می توان به دو دسته همانند شکل ۲-۵ تقسیم کرد:
روش های عینی: این روش ها از طریق اندازه گیری شاخص هایی که همبستگی قوی با رضایت مشتریان دارند، به طور غیر مستقیم به اندازه گیری رضایت مشتریان می پردازند. به علت شک و تردید در اعتبار و صحت این روش ها، از این روش ها کمتر استفاده می شود.
روش های نظری یا مفهومی: در این روش ها به طور مستقیم از نظرات مشتریان در اندازه گیری میزان رضایت مشتریان استفاده می شود. لذا این روش ها اعتبار بیشتری نسبت به روش های عینی دارند (ملکی و دارابی، ۱۳۸۷، ص ۲۸).
۲-۵-۷٫ مدل های اندازه گیری رضایت مشتری
۲-۵-۷-۱٫ مدل کانو
در اواخر دهه هفتاد قرن بیستم دکتر نوریاکی کانو از دانشگاه ریکا در توکیو و یکی از برجسته ترین صاحب نظران علم مدیریت کیفیت مدلی را مطرح نمود که امروزه در اکثر الگوهای رضایت مشتریان مورد استفاده قرار می گیرد. در حالی که بسیاری از تعریفات قبلی کیفیت، تک بعدی بود، وی در مدل خود نیازمندی های مشتریان و یا به عبارت دیگر خصوصیات کیفی محصولات را به سه دسته تقسیم نمود و هر سه نوع نیازمندی را در یک نمودار دو بعدی نمایش داد. دو بعد به صورت زیر بودند:
مرحله ای که محصول یا کار عمل می کند.
مرحله ای که استفاده کننده از آن راضی است.
مقایسه پارامترهای کیفیت عملکرد و رضایت استفاده کننده در جدول دو محوری، این را نشان داد که تعریف کیفیت بسیار پیچیده تر و کلی نگرانه تر است. ارتباط کیفیت در دو محور، سه تعریف منحصر به فرد از کیفیت را به دکتر کانو نشان داد که شامل کیفیت اساسی، کیفیت عملکردی و کیفیت انگیزشی است (شکل ۲-۶).
شکل۲-۶: مدل کانو
محور عمودی میزان رضایت و یا خشنودی مشتری و محور افقی میزان ارائه الزام کیفی مورد نظر مشتری را نشان می دهد. بالاترین و پایین ترین نقطه از محور عمودی نمودار به ترتیب بیانگر رضایت مشتری و عدم رضایت مشتریان است. محل تلاقی محور افقی و عمودی بیانگر جایی است که مشتری در حالت تعادل از نظر رضایت و عدم رضایت قرار دارد. سمت راست محور افقی، بیانگر جایی است که الزام کیفی مورد انتظار به طور کامل عرضه شده است و سمت چپ محور افقی، نقطه ارائه محصولی است که خصوصیات کیفی مورد انتظار را ندارد و الزام کیفی مورد نظر به هیچ عنوان در محصول یا خدمت لحاظ نشده است (فان، ۲۰۱۱، صص ۲۹-۲۸).
کاربردهای مدل کانو:
رضایت مشتریان بزرگترین ارتباط و وابستگی را به این مدل دارد.
این مدل بیشترین سهم را در بودجه تحقیقاتی بازار دارد.
باعث افزایش و رشد خواسته ها و نیازهای مشتریان می شود.
باعث تعدیل رقابت بین سازمان ها می شود.
موفقیت در این مدل بستگی به اجرای صحیح و تعریف درست شاخص ها دارد.
مزایای مدل کانو
ارتباط بهتر با مشتریان
فهمیدن و درک مشتریان و نیازهای مشتریان
رضایت نهایی مشتریان (ملکی و دارابی، ۱۳۸۷، ص ۲۹).
۲-۵-۷-۲٫ مدل فورنر (مدل رضایت مندی سوئدی)
شاخص رضایتمندی کشور سوئد در سال ۱۹۸۹ توسط پروفسور فورنل بر اساس یک مدل ساخت یافته و با بهره گرفتن از نظرسنجی مشتریان طراحی شده بود، بررسی فعالیت های تحقیقاتی در کشور سوئد باعث شد تا مدل فورنر به عنوان بهترین روش جهت ارائه یک شاخص استاندارد در سطح ملی شناخته شود.
شکل ۲-۷: مدل رضایت مندی سوئدی
ویژگی و شاخصه مهم این مدل جامعیت آن، امکان استفاده از آن جهت ارزیابی کیفیت در یک مقیاس وسیع و امکان مرتبط ساختن کیفیت با رفتار مشتری می باشد. پس از سوئد این مدل در آمریکا بسیار مورد توجه قرار گرفت، سپس محققان اروپایی نیز از این مدل تبعیت کرده و آن را مورد استفاده قرار دادند، در حال حاضر فقط در شاخص های رضایتمندی با یکدیگر تفاوت دارند. این مدل یک مدل مفهومی است و تاکید بر محاسبات همگن سازی شاخص های انتظاری مشتریان و ایجاد قضاوت بر اساس سیستم شهودی یا احساسی مصرف کنندگان و مشتریان دارد (آیدین و اوذر[۸۵]، ۲۰۰۵، ص ۹۱۴).
عوامل زیادی همانند عوامل موجود در شکل ۲-۷ بر رضایت مشتری تاثیرگذار است که در این مدل به صورت روابط علت و معلولی مورد توجه و بررسی قرار می گیرند. برخی از این عوامل به عنوان عامل اصلی رضایت مشتری و برای برخی دیگر مجموعه ای از خصوصیات اولیه یا خصوصیات ضروری در نظر گرفته می شود.
۲-۵-۷-۳٫ مدل اسکمپر
مهمترین موضوع در مدل کانو ایجاد خلاقیت و نوآوری در ارائه خدمت به مشتری بود. دکتر اسبورن تحقیقات گسترده ای به منظور بررسی مبانی ابتکارات، اختراعات و اکتشافات انجام داده و به این نتیجه رسیده که تمام نوآوری ها بر هفت پایه به شرح جدول زیر استوار است که بر اساس سوال، ایده و انگیزه ایجاد می شود و کلید رمز موفقیت آن بر پایه سوالات شش گانه ۵W-1H قرار دارد (ملکی و دارابی، ۱۳۸۷، ص ۲۹).
جدول ۲-۵:. جدول نوآوری ها در مدل اسکمپر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]