امید خاطر امیدواران
(همان، ص ۲۱۷)
سهیل محمودی، علی موسوی گرما رودی، حمید سبزواری، محمد شاهرخی، مشفق کاشانی، قادر طهماسبی ، سپیده کاشانی ، سیمیندخت وحیدی و فاطمه راکعی نیز سروده هایی در قالب قصیده دارند.
- چهار پاره
چهارپاره درواقع، دو بیتیهای پیوسته یا مثنویهایی با مصراعهای دوپاره با اوزان بلند است. «زبان توصیفی ورمانتیک در چهار پاره های جنگ، به بیان حماسی و درشتناکی هماهنگ با تپشهای مردم به ویژه درعرصه جنگ به دفاع از مرز و بوم وآرمانهای خویش میپردازد.» (ترابی، ۱۳۷۵، ص ۲۲۹)
از میان شاعران دفاع مقدّس، حسین اسرافیلی، محمد علی محمدی، ساعد باقری، مهرداد اوستا، بهمن صالحی، سلمان هراتی، محمد رضا عبدالملکیان و سپیده کاشانی چهار پاره های نسبتاً موفقی را عرضه کردهاند.
مضمون چهارپارهها حماسی- اجتماعی بوده، از فضای رمانتیک چهار پاره های قبل از انقلاب به دور است. شعر «بدرقه» محمد رضا عبدالملکیان از جمله چهارپارههای موفق جنگ است که سرشار از عاطفه و احساسات شاعرانه است:
دست بر گردن پدر افکند
اشکهای گونهاش پرپر شد
آبی آسمان چشمانش
تیره شد، تار شد، مکدر شد
… کودک احساس کرد قلب پدر
پر تپش تر ز قلب دریاهاست
پدراحساس کرد قلب پسر
آفتاب زلال فرداهاست
مرد اندیشناک جبههی جنگ
ماشه و تیر و آتش افروزی
کی میآیی؟پدر خاموش
در دلش گفت: روز پیروزی
(عبدالملکیان، ۱۳۶۶، ص ۴۷)
- قالبهای نو (نیمایی، سپید)
علاوه بر قالبهای کهن، شاعران دفاع مقدّس از اشعار «نیمایی، سپید» نیز برای بیان مضامین جنگ استفاده کردهاند، که حاصل این تلاش ، شعری است نو و صمیمی که افزون بر ریشه داشتن در زمان خود در حیطهی اندیشه نیز به دلیل بهرهمندی از فرهنگ بومی و سنتی از زندهترین جریانهای شعری این دوره است.
از ویژگیهای اشعار نیمایی و سپید جنگ، استفاده از واژگان و تعبیرات مذهبی، رعایت ساختمان طبیعی کلام، استفاده از ضرب المثلها، به کار بردن ترکیبات زیبا و خوش نواختی چون، سبز سرخ، مردان آفتاب و جبروت عشق است. شاعران جنگ، با زبانی ساده و صمیمی وقایع جنگ را به تصویر کشیدهاند. قیصرامین پور، محمد رضا عبدالملکیان، سلمان هراتی، علی موسوی گرما رودی، علیرضا قزوه، بهمن صالحی، حسن حسینی،ضیاءا لدین ترابی، طاهره صفار زاده و صدیقه وسمقی از شاعران نوپرداز جنگ هستند. «شعری برای جنگ» از بهترین سرودههای نیمایی قیصر امین پور است که با زبانی ساده سروده شده است:
میخواستم
شعری برای جنگ بگویم
دیدم نمیشود
دیگر قلم زبان دلم نیست
گفتم:
باید زمین گذاشت قلمها را
دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست
باید سلاح تیزتری برداشت
باید برای جنگ
از گلوله تفنگ بخوانم
با واژهی فشنگ
(امین پور، ۱۳۷۳، ص ۲۵)
«مولا ویلا نداشت» از سروده های سپید علیرضا قزوه است . وی در قسمتی از این شعر، ضمن تداعی خاطرات شهیدان از فراموشی آنان ناراحت است.