نیازهای روحی و روانی
کار با معنی
بهداشت روانی
بهبود انسانی
کیفیت
رضایت
عملکرد
تعهد
بهروه وری
امور اخلاقی
اولویت سیاسی
ارزش مذهبی
تقاضای اجتماعی
لحن جهانی
(منبع: رهنورد، ۱۳۷۸)
مشارکت[۴] یکی از بهترین روش ها برای انتقال خواسته های سطح محلی به برنامه ریزان و مدیران شهری است. از دیدگاه ارنشتاین مشارکت دارای سطوح متفاوتی است. این سطح از بی قدرتی محض شهروندی تا کنترل شهروندی ادامه دارد. او مشارکت شهروند را به پلکانی توصیف کرده است که از بی قدرتی شهروند شروع شده تا اختیار و قدرت تفویض شده شهروندی کشیده می شود.
دو پله اول ,اصلا شکلی از مشارکت مردمی را دارا نیست و فقط جنبه های فریبکاری و دستکاری مردمی را در خود دارد. سطح میانی که سه پله دارد به انتقال اطلاعات و دریافت پیشنهادات می پردازد, اما ضمانتی بر اعمال نظرات و پیشنهادات وجود ندارد و شکل یک طرفه ای دارد. اما مرحله سوم که کنترل شهروندی را شامل می شود شامل شراکت, تفویض اختیار و کنترل شهروندی است. در این مرحله شهروندان به کار مسئولین شهری نظارت و مدیریت دارند.
نکته مهم این است که ایجاد مشارکت شهروندی به صورت پله ای و سلسله مراتبی است و بودن در هر مرحله دلیلی بر حرکت رو به رشد پله های مشارکتی است.
مشارکت از مولفه های با اهمیت توسعه پایدار است و نتایج مطلوبی بر کارایی اجتماعی دارد. مشارکت پذیری محلی یکی از ظرفیت های با اهمیت اجتماعات انسانی است و به عنوان یکی از نتایج مطلوب سرمایه اجتماعی مورد سنجش قرار می گیرد.
از سویی مشارکت مردمی یکی از ابزار های با اهمیت مقتدر سازی است. مقتدر شدن مردم برای به عهده گرفتن مسئولیت های خود و برآمدن از آنها به وسیله مشارکت و ورود مردم به چرخه امور محله ای و شهری ممکن خواهد شد (سعادت، ۱۳۷۲).
۲-۲-۸-پیششرطهای مشارکت[۵]
شرایط و زمینههای آماده برای مشارکت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، پیششرطهایملی یا کلان و پیششرطهای سازمانی خرد.
الف-پیششرطهای ملی(کلان) : در فرایند مردمی کردن نظام اداری از آنجا که هدف حساسکردن مردم نسبت به سرنوشت حکومت و از بینبردن حالت بیتفاوتی در آنهاست، باید ابتدا زمینههای مشارکت فراهم شود. افزایش ظرفیتنظام حکومتی مستلزم تامین زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متناسب با مشارکت است. در این راه بحرانهایی وجود دارد که پس از پشت سر گذاشتن آنها میتوان بهمشارکت گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی امید بست. بحرانهایی مانند بحران هویت، بحران وحدت، بحران مشروعیت، بحران توزیع، بحران ارتباطات و بحران مشارکت. در این فرایند سه جریان عمده نیز باید محقق گردد که عبارتند از نهادی کردن مشارکت، جامعهپذیری و درونی کردن.
بر اساس بحرانهای فوق شرایطی را که وجود آنها، زمینهساز تحقق مشارکت مردم در نظاماداری است به شرح زیر است:
*متشکل شدن جماعات و گروههای مختلف جامعه. در این صورت افراد و گروهها از عزلتگسیختگی و لا قیدی خارج شده و در قالب تشکلها، احزاب و انجمنهای حرفهای و غیرحرفهای هویت پیدا میکنند و از عناصری بیهویت و خودباخته به اعضایی دارای نقش و اقتدار تبدیل میشوند.
*برقراری رابطه مورد قبول بین رهبران و مردم. این شرط که میتوان از آن تحت عنوانمشروعیت و مقبولیت یاد کرد، گرچه خود تا حدودی ناشی از گسترش مشارکت واقعیمردم است اما تا حدود زیادی نیز منشاء بروز و ظهور مشارکت مردم است. این شرط بیانگر وجود رابطه بین قدرت و نظام ارزشی جامعهاست. هرچه این رابطه قویتر باشد مشروعیتمورد نیاز شرکت مردم در حکومت و مدیریت نیز قویتر است.
*همگرایی و همبستگی جامعه. همگرایی اجزاء مختلف جامعه اعم از اقوام، نژادها، مذاهب، گروهها، احزاب، مناطق جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی نشانگر انجام و جامعیت نظام مدیریتیو تشکیلاتی کشور است که یکی از بسترهایلازم برای تحقق دخالت و شرکت مردم در سازمان و مدیریت است.
*توزیع مناسب و عادلانه منابع، خدمات و ارزشها و بهرهمندی مردم از فعالیتهای دولت. یکی از علل عدم تحقق مشارکت واقعی، تجمعمنابع قدرت و ثروت در دست گروه یا افرادیخاص است. برای برانگیختن حس مشارکتمردم در مدیریت و سازمان، توزیع مجدد قدرتو ثروت از ضروریترین کارهایی است که باید تحقق یابد.
*برقراری جریان صحیح و منطقی تبادلاطلاعات و گفتگو میان اقشار و گروههایمختلف جامعه. در طی این جریان است که مردماز انرژی، اطلاعات و خلاقیتهای یکدیگر آگاهیمییابند و ضمن تصحیح رفتار یکدیگر حسرقابت و بهتر شدن را برمیانگیزند.
*علاوه بر موارد فوق ایجاد سازمان مناسب، ارائه آموزشهای لازم و تعریف دقیق و عملیاتیمشارکت ضروری است تا سه جریان نهادیکردن، جامعهپذیری و درونی کردن محقق شود.
ب-پیششرطهای سازمانی(خرد):علاوه بر وجود زمینههای ملی و کشوری، برای تحققمشارکت، شرایطی در سطح سازمانها و شرکتها نیز بایستی فراهم شود تا بتواند در سازمانها و موسسات توجه افراد و کارکنان را به شرکت در تصمیمگیریها و برنامهریزیها جلب کرد. این شرایط ۶ عبارتند از:
*وجود اهداف سازمانی کاملا مشخص و روشن. ابهام در اهداف و روشن نبودن تلاشها و فعالیتها برای کارکنان زمینه بروز مشارکت آنان را فراهم نمیکند.
*مشخص بودن میزان کار و فعالیتی که هرفرد در سازمان باید انجام دهد. تعریف حدود وظیفهای کارکنان و به عبارت بهتر تقسیم کار بطوری که عدم تداخل امور در یکدیگر را به دنبال داشته باشد، ضمن اینکه فرد را به سمت تخصصی کردن کارها سوق میدهد، او را تشویقبه بهتر کردن کیفیت کار از طریق ارائه پیشنهاداتو… وامیدارد. البته این خود مشروط به وجود مهارتهای لازم برای انجام وظایف در افراد است.
* افراد بدانند که سازمان همواره از طرف عواملمحیطی خارجی مورد تهدید است. در اینصورت میزان همبستگی و یکپارچگی کارکنان، بهویژه اگر این تهدید متوجه اصول بنیادیسازمان باشد، به طور چشمگیری افزایش مییابد.
* افراد و کارکنان از بلوغ سازمانی نسبتا بالاییبرخوردار باشند. در این زمینه در قسمتهای بعدیتوضیح مشروحی آمده است.
*کارکنان دارای تجربه قبلی تصمیمگیریمتمرکز باشند. مشخصه بارز تصمیمگیری متمرکز یا غیرمشارکتی عدم دخالت کارکنان در اخذ تصمیمات است و در آن مدیریت سازمان، اعضاء را واجد مشارکت در تصمیمگیری نمیداند. بههمین دلیل کارکنان در شرایط مشارکتی احساسبلوغ و اهمیت پیدا میکنند.
*شرایط سازمان در عمل، مشوق و پشتیبان عملکرد خوب و موثر کارکنان باشد. افراد باید مطمئن شوند که تلاش و کوشش بیشتر، از حقوق و مزایای بیشتر، ارتقاء و احترام برخوردار است(قوام، ۱۳۶۸).
۲-۲-۹- الگوهای سازمانی مشارکت شهری
– الگوی سازمانی مشارکت شهری خود جوش
– الگوی سازمانی مشارکت شهری سازمان یافته
در جامعه امروز ما نظام مدیریت شهری و ارکان آن (شهرداری ها و شوراهای شهر) وزن بیشتری به الگوی سازمانی مشارکت شهری سازمان یافته (رسمی، برنامه ریزی شده و نهادی) داده اند. دلیل اصلی این است که مشارکت خودجوش، داوطلبانه و سازمان نیافته هنگامی شکل می گیرد که « فرهنگ مشارکتی» قوی شکل گرفته باشد و مشارکت توانسته باشد تبدیل به « هنجار فرهنگی[۶]» شود.
از آنجا که در جامعه شهری جهان سوم، بویژه بخش توسعه نیافته آن، فرهنگ مشارکتی شهری هنجارهای فرهنگی شهری مربوط به مشارکت هنوز به طور شایسته شکل نگرفته است، نقش الگوی سازمانی مشارکت شهری رسمی و سازمان یافته اهمیت بیشتری دارد.
الگوی خودجوش مشارکت به عنوان سیستم موثر مسئولیت پذیری و مشارکت شهروندی در مقابل الگوی سازماندهی شده مشارکت، مانند شوراهای شهر یا محله می توان در راستای فرهنگ سازی برای مشارکت خودجوش و مردمی تلاش کرد. مشارکت مردمی در اداره امور شهری باعث بهبود کارایی، تخصیص هزینه به سوی اولویت های اجتماعی و پروژه های زیربنایی می گردد. مشارکت مردمی که نوعی تمرکززدایی در اداره امور می باشد باعث افزایش توسعه انسانی و عامل برابری و تحقق عدالت اجتماعی- سیاسی می گردد (قاسمی، ۱۳۹۳).
۲-۲-۱۰- مشارکت اجتماعی
قرن بیست و یکم را قرن همیاری و مشارکت نام نهاده اند و با هدف شناخت عمیق تر این مفهوم، طبقه بندی های مختلفی از آن ارائه شده است که رایجترین آن مشارکت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی م یباشد.
مشارکت اجتماعی از انواع مهم مشارکت محسوب می شود. اگرچه تمامی اشکال مشارکت دارای نوعی رابطه اجتماعی هستند و بحثی جامعه شناختی به شمار میآیند، اما عرصههایی که به عمل متقابل افراد و گروههای اجتماعی با محیط پیرامونشان مربوط است موضوع مشارکت اجتماعی است. مشارکتهای محلی، روستایی، شهری، انواع انجمنها، اجتماعات، گروهها، سازمانهای داوطلبانه و غیر دولتی، حقوق شهروندی در وجوه اجتماعی آن و… از مظاهر مهم مشارکت اجتماعی به شمار میرود. مشارکت اجتماعی فرایندی است که از طریق آن، اجتماع، جماعت یا گروه، به هم می پیوندند تا عملکردهای مورد انتظار یا مورد نیاز را به اجرا درآورند. همچنین فرایندی است که از طریق آن شخصیت انسانی شکل می گیرد و فرد برای زندگی گروهی آماده می شود (دری نوگورانی، ۱۳۶۹: ۳۵).
۲-۲-۱۱- مختصری از تبیین نظری مشارکت اجتماعی از منظر جامعه شناختی