ایزدی نیا و رحیمی (۱۳۹۳) در مقاله ای به مطالعه تاثیر تغییرات نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم بر ارزش افزوده اقتصادی در طی سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ در ۱۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که یک رابطه مستقیم بین ارزش افزوده اقتصادی با بازده سهام و درآمد هر سهم وجود دارد.
پورحیدری (۱۳۹۳)به بررسی ارتباط بین متغیرهای حسابداری با ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار پرداخته است. متغیرهای مورد بررسی شامل بازده سود، درصد سرمایه گذاری مالکان ، تغییرات در سودآوری ،تغییرات در فرصت رشد، وتغییرات در نرخ تنزیل است. با بهره گرفتن از مدل رگرسیون خطی نتایج این تحقیق با توجه به ۵ متغیر کلیدی و با بهره گرفتن از دادهای تجمعی نشان داد که ارتباط معناداری بین ۴ متغیر بازده سود، درصد سرمایه گذاری مالکان ، تغییرات در سودآوری و تغییر در ارزش شرکتها وجود دارد.
الف) پیشینه خارجی
چن و داد (۱۹۹۶) ارتباط بین تغییرات در بازده سهام و تغییرات در معیارهای مختلف اندازه گیری سودآوری شامل افزوده اقتصادی سود باقیمانده بازده دارایی ها سود هر سهم و بازده حقوق صاحبان سهام را مورد مطالعه قرار دادند. آن ها در پژوهش خود ۵۵۶۶ شرکت آمریکایی را در طی دوره زمانی ۱۹۸۳-۱۹۹۲ بررسی کردند. نتایج مطالعات چن و داد نشان داد که تغییرات در ارزش افزوده اقتصادی، سود باقیمانده بازده دارایی ها سود هر سهم و بازده حقوق صاحبان سهام به ترتیب ۲۰٫۲، ۱۹٫۴ درصد، ۲۴٫۵ درصد، پنج درصد و هفت درصد با تغییرات در بازده سهام رابطه دارند.
لهن و ماخیا (۱۹۹۶) در پژوهشی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار با بازده سهام را برای نمونه ای شامل ۲۴۱ شرکت امریکایی در سال های ۱۹۸۷، ۱۹۸۸، ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ میلادی بررسی کردند. نتیجه پژوهش آن ها نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی دارای همبستگی بالایی با بازده سهام است و این همبستگی بیشتر از رابطه بین ارزش افزوده بازار با بازده سهام است.
باسیدور و همکاران (۱۹۹۷)، در پژوهشی با عنوان جستجو برای یافتن بهترین معیار ارزیابی عملکرد مالی، ۶۰۰ شرکت امریکایی را برای دوره زمانی ۱۹۸۲-۱۹۹۲ مورد بررسی قرار دادند. آن ها به این نتیجه رسیدند که یک چارچوب تحلیلی برای ارزیابی عملکرد عملیاتی جهت محاسبه ارزش ایجاد شده برای سهامداران استفاده از بازده حاصل از سرمایه گذاری است که از سود تقسیمی و تغییرات قیمت سهام در طول دوره حاصل از سرمایه گذاری است که از سود تقسیمی و تغییرات قیمت سهام در طول دوره حاصل می شود. نتایج پژوهشی باسیدور و همکاران همچنین نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد و محاسبه ارزش ایجاد شده برای سهام داران است. علی رغم این که از هر دو ابزار ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده برای پیش بینی ارزش ایجاد شده برای سهام داران استفاده می شود، با این حال ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده یک ابزار متاسب تر نسبت به ارزش افزوده اقتصادی برای ارزیابی عملکرد مدیران و ارزش ایجاد شده برای سهام داران است. همچنین از ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده برای محاسبه میزان پاداش مدیران اجرایی ارشد شرکت استفاده می شود و این در حالی است که از ارزش افزوده اقتصادی برای محاسبه میزان پاداش مدیران سطوح پایین تر در یک سازمان استفاده می شود.
بیدل و همکاران (۱۹۹۷)، پژوهشی با عنوان آیا بازده سهام با ارزش افزوده اقتصادی ارتباط بیشتری دارد یا با سود باقیمانده و جریان نقدی حاصل از عملیات، انجام دادند. آن ها در پژوهش خود ۶۱۷ شرکت را برای دوره زمانی ۱۹۸۴-۱۹۹۳ مورد بررسی قرار دادند و به این نتیحه رسیدند که شرکت ها از ارزش افزوده اقتصادی به عنوان یک ابزار برای انجام تصمیم گیری های داخلی استفاده می کنند. همچنین میزان ارتباط بین ارزش افزوده اقتصادی با بازده سهام از میزان ارتباط بین سود باقیمانده و جریان نقدی حاصل از عملیات با بازده سهام کمتر است.
پیکسوتو (۲۰۰۰) در پژوهشی به بررسی محتوای اطلاعاتی ارزش افزوده اقتصادی در مقایسه با سود عملیاتی و سود خالص پرداخت. وی در پژوهش خود ۳۹ شرکت پرتغالی را طی دوره زمانی ۱۹۹۵-۱۹۹۸ بررسی کرد. نتایج پژوهش پیکسوتو نشان داد که سود خالص نسبت به سود عملیاتی و ارزش افزوده اقتصادی رابطه بیشتری با بازده سهام دارد. همچنین سود عملیاتی نسبت به ارزش افزوده اقتصادی رابطه بیشتری با بازده سهام دارد.
ورثینگتون و وست (۲۰۰۰) در پژوهشی سودمندی ارزش افزوده اقتصادی و اجزای آن را مورد بررسی قرار دادند. آن ها تعداد ۱۱۰ شرکت استرالیایی را در طی سال های ۱۹۸۸-۱۹۹۴ مورد بررسی قرار دادند. نتایج پژوهش ورثینگتون و وست نشان داد که سود دارای بیشترین محتوای اطلاعاتی نسبی است. از سوی دیگر استفاده از ارزش افزوده اقصادی به همراه سود قدرت توضیحی بیشتری برای تغییرات در بازده سهام به نسبت خالص جریان وجوه نقد و سود باقی مانده ایجاد می کند. همچنین نتایج حاکی از آن بود که ارزش افزوده اقتصادی نسبت به سایر متغیرهای مورد بررسی مانند سود دارای محتوای فزاینده اطلاعاتی بیشتری است.
ورثینگتون و وست (۲۰۰۴) در پژوهشی دیگر با عنوان شواهدی در ارتباط با محتوای اطلاعاتی ارزش افزوده اقتصادی به مقایسه بین محتوای اطلاعاتی ارزش افزوده اقتصادی با محتوای اطلاعاتی سود باقیمانده وجوه حاصل از عملیات و سود قبل از اقلام غیرمترقبه پرداختند. آن ها در پژوهش خود ۱۱۰ شرکت استرالیایی را برای سال های ۱۹۹۲-۱۹۹۸ بررسی کردند. نتایج پژوهش ورثینگتون و وست نشان داد که سود قبل از اقلام غیرمترقبه نسبت به سایر متغیرها رابطه بیشتری با بازده سهام دارد و در مقابل ارزش افزوده اقتصادی نسبت به سایر متغیرها رابطه کمتری با بازده سهام دارد.
آستین (۲۰۰۶) در پژوهشی به بررسی ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیاری برای سنجش عملکرد شرکت های هوایی نیوزیلند در دوره زمانی سال های ۱۹۹۵-۲۰۰۳ پرداخت. نتایج پژوهش وی نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی به عنوان یک معیار برای قیمت گذاری محصولات شرکت به کار برده می شود.
پیکسوتو(۲۰۰۷) در تحقیقی، رابطه بین سود عملیاتی، سود خالص و ارزش افزوده اقتصادی را با ارزش بازار در بورس اوراق بهادار لیسبون پرتقال در طی سال های۲۰۰۰-۲۰۰۵ مورد آزمون قرارداد. نتایج این تحقیق نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی نسبت به سود عملیاتی و سود خالص همبستگی بیشتری با ارزش بازار شرکتها دارد.
دوت (۲۰۰۷)به بررسی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و سایر معیارهای سنتی نظیر جریان های نقدی عملیاتی سود هر سهم و سود تقسیمی با ارزش افزوده بازار در بورس اوراق بهادار آفریقای جنوبی نمود. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که ارزش افزوده اقتصادی بهتر از معیارهای سنتی نیست .
هو وهمکارانش (۲۰۰۸) عوامل مربوط بر تغییرات داده های فروش و درآمد را بر تغییرات قیمت سهام طی دوره زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ مورد بررسی قرار دادند. روش آماری این تحقیق آزمون همبستگی و رگرسیون می باشد. این یافته ها مطابق بامطالعات قبلی بازار سهام در آمریکا و استرالیا است .آنها دریافتند که رابطه معنا داری بین تغییرات در دادهای فروش و درآمد با تعییرات قیمت سهام وجود دارد . آنها همچنین نشان دادند که زمان نقش به سزایی را در این تحقیق دارد.
جنیس و همکاران(۲۰۰۹) ارتباط بین ارزش افزوده اقتصادی و تولید ناخالص داخلی، ارزش افزوده بازار را در طی فاصله زمانی ۲۰۰۴-۲۰۰۸ در کشور آمریکا موردبررسی قراردادند . آن ها دریافتند که رابطه مثبت و معناداری میان ارزش افزوده اقتصادی، تولید ناخالص داخلی و ارزش افزوده بازاروجود دارد.
فرناندز (۲۰۱۱)تحقیقی را جهت بررسی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و ثروت ایجاد شده برای سهامداران انجام داد. نمونه وی شامل ۹۶۲ شرکت بود که به این نتیجه رسید که همبستگی بین ارزش افزوده اقتصادی و ثروت ایجاد شده برای سهامداران تنها ۱۷۱۶۶ % بود و ۶۱ شرکت که دارای ارزش افزوده اقتصادی منفی بودند، دارای ثروت ایجاد شده مثبت و ۶۴ شرکت که دارای ارزش افزوده اقتصادی مثبت بودند دارای ثروت ایجاد شده منفی بودند. در نهایت وی نتیجه گرفت که ارزش افزوده اقتصادی توان اندازه گیری ثروت ایجاد شده برای سهامداران را ندارد.
دیچو (۲۰۱۱) میزان رابطه متغیرهای بنیادی حسابداری وارزش بازار سهام شرکت طی دوره زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ را مورد بررسی قرارداد. روش آزمون فرضیات در این پژوهش آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه بوده است. نتایج نشان داد هر چه تغییرات متغیری غیر قابل پیش بینی تر باشد ، آن متغیر با ارزش سهام مربوط تر خواهد بود . وی چهار متغیر جریانهای نقدی عملیاتی ، سود قبل از بهره و مالیات ، سود خالص و ارزش دفتری به عنوان متغیرهای مستقل انتخاب کرد . نتایج پژوهش دیچو نشان می دهد که تغییرات جریانهای نقدی عملیاتی وسود خالص غیر قابل پیش بینی تر هستند.
باندرا(۲۰۱۲) به بررسی تاثیر تغییرات بدهی ها بر ارزش افزوده اقتصادی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار سریلانکا پرداخته است. در این پژوهش از ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیار اندازه گیری ارزش شرکت و از برخی نسبت های اهرمی به عنوان معیار های اندازه گیری تغییرات بدهی ها استفاده شده است.یافته های وی حاکی از وجود ارتباط معنی داری بین ارزش افزوده اقتصادی شرکت و مدیریت سرمایه در گردش بود.
الدومیاتی(۲۰۱۳) به بررسی رابطه ساختار سرمایه و ارزش افزوده شرکت های بورس اوراق بهادار مصر پرداخت. نمونه انتخابی وی شامل ۲۲ شرکت و در سالهای ۲۰۰۷-۲۰۱۱ بود. او ساختار سرمایه را به سه سطح شرکت های با بدهی بالا، شرکت های با بدهی متوسط و شرکت های با بدهی پائین تقسیم نمود. بطور کلی بین هر دو نسبت بدهی کوتاه مدت و نسبت بدهی بلند مدت با معیارهای ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار رابطه قوی وجود دارد.
گارود (۲۰۱۳) شش متغیر حقوق صاحبان سهام ، سود خالص ،سه نوع از متغیرهای اقلام تعهدی ، سودهای تقسیمی وقیمت سهام را به عنوان متغیرهای بنیادی برای پیش بینی تغییرات ارزش افزوده اقتصادی طی دوره زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱ مورد آزمون قرار داد. روش آزمون فرضیات در این پژوهش آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه بوده است. نتایج مقدماتی حاکی از آن است که جریان وجه نقد عملیاتی و اقلام تعهدی اگر با سود خالص ترکیب شود ، دارای قدرت پیش بینی افزایشی می باشند. در واقع دو متغیر یاد شده ، دو متغیر توضیحی اضافه شده در سال ۲۰۰۵ است که طبق نتایج مقدماتی با رشد ارزش افزوده سال آتی ارتباط دارند.
نیلسون (۲۰۱۴)در تحقیقی اثر ویژگی های خاص شرکت ها را بر ارزش افزوده اقتصادی در شرکت های سوئدی بررسی نمود .نتایج این تحقیق نشان داد که از بین ویژگی های خاص شرکت فقط سودآوری ،گردش وجوه نقد عملیاتی ، اندازه شرکت و رشد فروش بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتها تاثیر گذار هستند. همچنین نتایج ارتباط مثبت و معنادار بین سود آوری و ارزش شرکت و ارتباط معناداری بین اندازه شرکت ،رشد فروش و گردش وجوه نقد عملیاتی با ارزش شرکت را نشان داد.
اوپوهامی (۲۰۱۴) به بررسی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و نسبت های مالی در شرکت های پذیرفته در بورس اوراق بهادار تایلند پرداخت. او نتیجه گرفت که رابطه ی معناداری بین ارزش افزوده اقتصادی و نه نسبت مالی بررسی شده نظیرنسبت سود به فروش ، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام، نسبت متوسط دوره وصول مطالبات، نسبت سود به سرمایه، نسبت سود به دارایی های ثابت ، نسبت سود به کل دارایی ها، نسبت Qتوبین وجود دارد .
رامانا (۲۰۱۵)با بهره گرفتن از تحلیل رگرسیون رابطه ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار را در شرکت های هندی آزمون کرد و با معیارهای متداول حسابداری شامل سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات، سود قبل از بهره و مالیات و… مقایسه نمود. نتیجه این بررسی نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی نسبت به معیارهای متداول حسابداری برتری ندارد.
ج) جمع بندی پیشیینه
در این قسمت به صورت خلاصه وار تحقیقات انجام شده بوسیله پژوهشگران در داخل و خارج از کشور عزیزمان ایران در جدول ۲-۱ آورده شده است.
جدول۲-۱ پیشینه تحقیق
سال | محقق/ محققین | متغیر | مدل پژوهش | نتیجه گیری |
۱۳۸۳ | شریعت پناهی و بادآور | EVAو REVA | همبستگی |