حاجزو حائل می شود وجدایی می افکند . ممکن است به معنای اندازه ومنتهای هر چیزی باشد چون حد عقوبتی است که اندازه ومنتهی و پایان آن واضح و روشن است وتخطی و تجاوز از آن جایز نیست. ممکن است به معنای منع و جلو گیری باشد زیرا در حد معنای منع نهفته است زیرا «الحدّه،المنع » [۳۹].وامری است که ازرجوع به شئ منع می کند .حدود در شریعت برای سر کشی وضع شده است وتجاوز از آن جایز نیست وخداونددرامورمخصوص به آن امر کرده است.[۴۰]اسباب حدود شش مورد است :زنا و آنچه تابع آن است.
۳-۱-۱)دیات:شارع درهیچ موردی از خون مسلمانی که به ناحق ریخته شود ،نمی گذرد. حتی درقتل غیرعمد برای قاتل آن مجازات مالی دیه را درنظر گرفته است وحق مقتول است..قتلی که همراه با قصداست اما فعلش مجرمانه برای تحقق قتل نیست.پرداختن این مجازات بر عهده عاقله جانی است .حکم دیه درقصاص اعضا وجراحات عمدی آن جایی است که خوف هلاکت جانی برود.کاربرد دیه درحرمت خون مسلمان در قتل غیر عمد است فرقی نمی کند که مقتول انسان بالغ یا جنینی باشد که به مرحله دریافت کردن دیه رسیده باشد.دیات در لغت «حق القتیل،وقد ودیته ودیا »[۴۱]حق مقتول ،وَََدَیْتُ یعنی دیه را دادم.«الدیه بالکسر :حق القتل والجمع الدیات » [۴۲]دیه با کسره دال، داشتن حق قتل (آدمکشی ) است که جمع آن دیات است.دیه مصدر است واصلش از ودی است ها عوض از واو محذوفه است و فاءالفعل کلمه است وبه معنی اعطای دیه به مقتول است .دیه در اصطلاح شرع وفقه عبارت است ازمال واجبی بر جانی به علت وارد کردن جنایت برنفس یا اعضای انسان آزاد ،خواه مقدار دیه تعیین شده باشد یا تعیین نشده باشد که در صورت دوم ارش یا حکومت نامیده می شود[۴۳]دیه غرامت مالی شرعی است که به خاطر وارد کردن ستم بر انسان مسلمان غیرمستحق است .دیه مانند سایر اموال میت بین ورثه تقسیم می شود اگر شخصی با قتل کشته شود از قاتل دیه گرفته می شودبرای نفس ،دیه کامل است.[۴۴]دیه اصالتا در خطا وشبه خطا یعنی عمدی که شبیه خطاست ثابت می شود .خطای محض مانند اینکه تیری به سوی حیوانی پرتاب کند وبه انسان بخورد یاآنکه تیری به سوی فردی بزند ویه شخص دیگر بخورد .خطای شبیه عمد یا عمد شبیه خطا آن است که قاتل قصد انسان وشخص خاص را کرده باشد ، اما با وسیله ای که غالبا کشنده نیست عدوان نباشد .مانند آنکه کسی را برای تادیب بزند زدنی که مضروب را معمولا نمی کشد وبه مرگ او منجر نمی شود .اجرای حکم پرداخت دیه منوط به تشخیص صحیح قتل غیر عمد از جانب مقامات قضایی است که خوددراین امر خبره می باشند. درصورت تشخیص صحیح انواع قتل است که مجازات قاتل براساس انواع قتلی که مرتکب شده است، مشخص می شود که بایدقصاص شودیا دیه پرداخت کند. اگر نوع قتل اشتباه تشخیص داده شود موجب هدررفتن خون می شود.مثلا اگر قتل خطایی ،عمد تشخیص داده شود خون قاتلی که به سبب قتل خطا کشته شده هدررفته است هرچند که اوقاتل است ودیه برایش ،درنظرگرفته شود. برای تشخیص بهتر انواع قتل به تبیین آنها می پردازیم.
باشد و فعل به گونه ای است که غالبا کشنده نیست.[۴۵]
پرداخت دیه یکی از عوامل بازدارنده ازارتکاب قتل است وازتضییع خون جلوگیری می کند. مثلادرموردی که مجرمی به امراض عقلی مبتلا است وخواهر وفرزندش راباچاقوزده، روی آنهابنزین ریخته وسوزانده سپس ازمحل وقوع جرم فرارکرده وپانزده روزبعدآن زن (خواهرقاتل)فوت می شودوبچه زنده مانده است.حکمی که به طور معمول درجایی که قاتل عاقل باشد مترتب می شود،قصاص است اما کسی که سلامت جسمی وعقلی ندارد،دیه برعاقله است .اما دراین موردکه عقل وجنون مجرم محرزنشده قصاص نداردودیه برعاقله نمی آید.آری خون مسلمان ضایع نمی شودوازمال جانی پرداخت می شودودرصورتی که جانی مالی نداشته باشد ازبیت المال پرداخت می شود.[۴۶]پیامبر (ص)درمورداهمیت دیه فرموند:«لکل دم دیه»[۴۷]برای هرخونی دیه است.پس احکام الهی دارای ضابطه است ونمی گذارد خون هر انسانی به ناحق ریخته شودوزمانی ریختن خون به صورت غیرعمد باشد، برای عدم تضییع خون اودیه را تشریع کرده است.
۴-۱) دلالت کفاره درقتل خطایی برتوجه به حرمت خون مسلمان:
خدای متعال ضمن اینکه درموردقتل خطایی مجازات سنگین قصاص رابرداشته است قاتل را به حال خودواگذارنکرده تاخون مسلمان راضایع کند.بلکه دومجازات کفاره ودیه رابرای اوقرارداده است. مجازات کفاره حق الله است وخداوندآن رابرای خودمی خواهد نه این که نعوذبالله نیازمندآن باشدبلکه آن را برای تربیت قاتل واصلاح مشکلات اجتماع مانندفقر قرار داده است تا حیات مسلمین ازطریق اصلاح قاتل وسایر موارد ازامنیت برخوردار شود.
خطا یکی ازملاک های رفع تکلیف یاتخفیف درکیفر است.[۴۸]کسی که مرتکب قتل خطایی می شودپرداخت کفاره براولازم است خداوند متعال می فرماید:«من قتل مومنا خطاءفتحریر رقبه» کفار ه قتل خطایی آزادکردن بنده مومن است که منظور از رقبه ،بردگی وبنده مطلق است.منظور از مومن بودن بنده ،یعنی کسی که مطلقا اقرار به شهادتین کرده باشدوایمان خاص داشتن شرط نیست.چون اصل عدم داشتن شرط ایمان خاص است.[۴۹]
دلیل آزاد کردن بنده آن است که قاتل زمانی که مقتول را ازحیات محروم می کند ،بر اولازم و واجب است که نفس وانسانی را از قید بندگی ورقیت آزاد کند.وچون برده در جان وتصرفات خود تسلط واختیاری ندارد همانند میت است .[۵۰] وآزادی نوعی حیات است وقتی حیات یک نفر گرفته می شود به جبرانش بایدیک نفرراآزادکرد.[۵۱]آزادکردن بنده علاوه براینکه نوعی حیات است،تدارک حق اجتماع است یعنی به جای شخصی که قاتل کشته است یک برده خریداری نموده ودرراه پروردگارآزادکند وبه این وسیله دراجتماع فردی جایگزین مقتول خواهدشد.[۵۲]
کفاره فقط مختص قتل خطایی درکشته شدن مسلمان نیست بلکه در جنگ کفاربا مسلمین هرگاه مسلمین جنگجوی کافررا رابکشند سپس معلوم شودآن کسی که کشته شده مسلمان بوده است اما قاتل به گمان کافر بودن اوراکشته است یا عهد وپیمانی میان کفارومسلمین منعقد شده باشد برذمه قاتل کفاره مترتب می شود.و دیه هم دارد. عدم دیه در کشتن مسلمانان ساکن دارالحرب به این دلیل است که وجوب دیه برای اونیاز به این دارد که جنگنجوی مسلمان از هر شخص از افرادساکن دار الحرب تفتیش کند که آیا مسلمان است یا مسلمان نیست وموجب مشقت ونفرت از جهاد می شودچون آن کسی که سکونت دردارالحرب را انتخاب کرده ،خونش هدر است.[۵۳]
درکفاره قتل خطایی وقتی که رقبه مومنه یافت نشدقاتل بایددوماه پشت سر هم روزه بگیرد. گفتار خداوند متعال برآن دلالت می کند.«فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین» انجام کفاره مرتب به«فاء» است که مقتضی تعقییب ودرردیف بعد بودن است.اگر کفاره ممکن نشد حکم بعدی را باید انجام داد.منظور از نیافتن رقبه این است که قاتل مالک رقبه نباشد وثمن خریداری آن را نداشته باشد،یک ماه کامل واز ماه دوم ولویک روز پی درپی بدون فاصله روزه بگیرد.صفت تتابع ، درموردپی درپی بودن دوماه است نه ایام.بنابراین اگر دراثنای ماه اول به جهت عذری افطار کرد،بعداز برطرف شدن عذر دنباله آن را بایدادامه دهد.[۵۴]
روزه های پیاپی وسیله ای برای پاکسازی روح است .اسلام به بعدایمانی افرادتکیه دارد.آزادکردن بنده دیدنی است ولی روزه گرفتن دیدنی نیست وبااین وسیله انسان وجدان دینی واخلاقی خودراجریمه می کند.جان مومن بسیارمهم است وکفارات نوعی تخفیف وارفاق الهی است.دراسلام وقوانین آن بن بست نیست احکام اسلامی تعطیل نمی شودولی تخفیف دارد.دراسلام جریمه به مقدارتوان جسمی ومالی افراد است.[۵۵]تناسب مجازات باتوان جسمی ومالی موجب بازدارندگی ازارتکاب جرایم ودرنتیجه موجب حفظ حرمت خون مسلمان می شود.
۲)ارزش برابر خون:
جان وخون انسان به خاطر کرامتی که به اوعطاشده است محترم است.اهمیت ارزش برابر خون درحرمت خون مسلمان،درحفظ خون اوکاربردداردبه این شکل که در مجازات قاتل اووزمانی که خودش قاتل باشد به چه روشی عمل خواهدشد تأثیردارد؟ مثلا اگر قاتل اوهم مسلمان باشدبه خاطر ارزش برابرخون قاتل ومقتول، قاتل قصاص خواهدشد. واگرارزش خون قاتل ومقتول متفاوت باشدبه این صورت که ارزش خون قاتل برترازارزش خون مقتول باشد ،مانند حروعبد، قاتل قصاص نمی شودوریختن خونش حرمت دارد.
۱-۲)ارزش خون های مختلف:خون هرانسانی ارزش واهمیت مربوط به خودرادارد.ودارای درجاتی است.به عنوان مثال ارزش خون حروعبد یکسان نیست.زمانی که عبد،حررابکشدبه خاطربرتری ارزش خون حر،عبد کشته می شودولی اگر حر،عبدرابه قتل برساندبه خاطر پایین تر بودن ارزش خون عبد کشته نمی شود.البته خون عبد دربرابر عبد،حردربرابرحر،زن دربرابرزن ومرد دربرابرمرد ارزش یکسانی دارند. هرگاه عبدی ،عبددیگررابکشد به سبب کشتن شخصی که درخون با اوارزش برابردارد،بایدکشته شود.
درخون های باارزش غیریکسان، منع قصاص حردربرابرعبد به خاطر وجود نقصِ رقیتی است که درعبد است نه اینکه جان آنهاازنظر ظاهری برابر نباشندچون انسان هاازنظر خلقت باهم یکسان هستند. بدون رقیت،حردربرابر عبدی که دیگر رقیت ندارد وحرشده است، قصاص می شودچون اگرده نفر یک نفر را بکشند کشته می شوند وبرابر بودن جسم آنهابه لحاظ فیزیک بدنی وظواهر معتبر نیست هم چنین اگر مردی که جسم سالم داردمردی را که فلج است ،بیماری سخت دارد واعضایش قطع شده است را بکشد،کشته می شود. این به اعتبار مساوات درایجاب قصاص نفس نیست وکامل به خاطر ناقص قصاص می شود .[۵۶]
۲-۲)مجازات تعدّی در ارزش خون های برابر:هرگاه که قاتل ومقتول ازنظر ارزش خون بایکدیگربرابرباشند مثلا هردونفرعبدباشند،قاتل قصاص می شود. آیه« کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر والعبد بالعبدوالانثی بالانثی»[۵۷] درباره کشتگان ، برشماقصاص مقرر شده :آزادعوض آزاد،بنده عوض بنده وزن عوض زن .[۵۸]اساس استدلال در برابری ارزش خون است که مقتضای همسانی در وجوب قصاص رادارد.هم چنین آیه «النفس بالنفس»[۵۹]قصاص جان دربرابر جان واجب است. آیه مذکوربه توضیح برابری درقصاص خون های برابر می پردازد.نفس در مقابل نفس یعنی اگرانسانی انسان دیگررا به عمد بکشد مستحق قصاص می شودبه شرطی که قاتل عاقل ممیز باشد ومقتول وقاتل ازنظر شرایط قصاص مانند همسانی درحریت ورقیت وسایر موارد باهم برابر باشند .اگر قاتل حر مسلمان و مقتول کافر یامملوک باشد نزد امامیه کشته نمی شودولی بین فقهادراین مورداختلاف نظر وجودداردواگر قاتل مملوک یاکافرباشدومقتول ماننداودرارزش خون باشد یا بالاتر باشدبدون اختلافی قاتل کشته می شود.[۶۰]
جایز نبودن قتل حردربرابر عبدومذکر دربرابر مونث ،مورد اتفاق امامیه وتابع امامیه است .شافعیه ومالکیه هم به آن قائلند.اما بدون ضابطه نیست که هرگاه حر بخواهد بتواندعبد رابکشد وازاین مصونیتی که خدا به اوداده است سوء استفاده کند. روی عن علی علیه السلام :«انّ رجلاقتل عبده فجلده النبی صلی الله علیه وآله »از امام علی (ع)نقل شده است :مردی عبدش راکشت ورسول خدا(ص)اوراتازیانه زد.غرض از ذکر حردربرابر حر وعبد دربرابر عبد مجردنفی برتری است یعنی حردربرابر عبد ودونفردربرابر یک نفرکشته نمی شود. توضیح اینکه هرگاه ثابت شود عبدی،عبددیگررابه قتل رسانده است، قصاص می شودوزمانی که عبد، حررابه قتل برساند، قصاص عبددربرابر حر قطعی است .هم چنین هرگاه زنی ،مردی رابکشد،کشته می شودوبه اولیاءمقتول چیزی داده نمی شود.دراین دوموردکه ارزش خون مقتول از قاتل بالاتر است به همین شیوه عمل می شود یعنی قاتل حتما کشته می شودچون جنایتی بیش از جنایتی که قاتل مرتکب شده ،وارد نمی شود.[۶۱] اکثر مفسرین قائل به محکم بودن وغیر منسوخ بودن آیه مذکور هستندوامامیه هم براین نظر است.اماحنفیه قائل به نسخ آیه با آیه «النفس بالنفس والعین بالعین »[۶۲]جان دربرابر جان ،چشم دربرابر چشم ،هستند. ادعای آنها این است که ظاهر آیه بقره/۱۷۸«الحر بالحر» بیانگر وجوب قتل حر دربرابرعبد ومذکردربرابر مونث است .هم چنین به سخن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم استناد کرده اند :«المسلمون تتکافأ دمائهم»خون مسلمان برابر است و برتری درجان ها غیر معتبر است[۶۳].درتایید سخن امامیه می توان گفت: آیه۴۵مائده «النفس بالنفس»قصاص جان دربرابر جان واجب است وموافق حکم خدا و آنچه که درتورات بر بنی اسرائیل نازل شده است. چون حکم آیه مذکور ابتدا به بنی اسرائیل داده شده بود. نازل شدن حکم آیه بربنی اسرائیل درتورات نسبت به احکام مسلمین به دومعناست. اول: اینکه حکم خدابر بنی اسرائیل بر مامسلمین هم باقی است .دوم: گرفتن جان در وجوب قصاص عام است و شامل سایر انسان ها و جان ها می شود.[۶۴]
شافعیه ومالکیه ازآیه ۴۵/مائده«النفس بالنفس» اقتضای مماثلت درکیفیت قتل رادریافته اندوقاتل برای قتلش قصاص می شوداگر فرد دیگری را درآب خفه کند قصاص او این است که درآب خفه اش کنندو اگر دیگری را با سنگ کشته است با سنگ کشته می شود .حنفیه و حنابله در بیانی صحیح تر گفته اند مطلوب در قصاص تلف شدن نفس دربرابر نفس است وآیه بیش از این اقتضا ندارد. از شدادبن أوس از پیامبراکرم (ص) نقل شده که ایشان فرمودند :«إن الله کتب الاحسان علی کل شئ فإذاقتلتم فأحسنواالقتله،وإذاذبحتم فأحسنواالذبحه»خداونددرهرچیزی نیکی قرارداده است اگر انسانی را کشتیدپس درنحوه اجرای قصاص خوب رفتارکنیدواگر انسانی راذبح کردیددر اجرای مجازات ،خوب ذبح کنید.[۶۵]روایت، کشتن یاذبح کردن را خارج ازنیکی کردن نمی داند چون روشی مناسب دراحقاق حق مقتول است هرچند ازنظرقاتل یا مخالفین اجرای مجازات قصاص دراسلام، به ظاهر امری خلاف عواطف انسانی باشداما به خاطردستور اسلام ومصالح مسلمین واجتماع نمی توان ازآن صرف نظر کرد. پس درخون باارزش یکسان ،قصاص هم یکسان است یعنی قاتل فقط کشته می شود امادر خون هایی که ارزش های متفاوتی دارند روش های دیگری علاوه بر قصاص دارند که گاهی ضمیمه قصاص می شوندمانند دادن دیه به قاتل هرگاه مقتول مرد وقاتل زن باشد. گاهی هم مانند کشتن عبد بوسیله حر ،قصاص انجام نمی شود.
۳)برتری خون مسلمان بر غیرمسلمان:
خون مسلمان به سبب اسلام وایمان نسبت به غیرمسلمان برتراست.هرگاه مسلمان غیر مسلمان رابکشد،کشته نمی شوداما اگرغیرمسلمان ،مسلمان رابکشد،کشته می شود.هم چنین اگرمسلمان ،ذمی رابکشد،خونش محفوظ است.رسول خدا(ص)فرمودند:«ومن السنهأن لایقتل بذی عهد»[۶۶]ازسنت است که مسلمان دربرابرکشتن کسی که دارای عهد است کشته نشود. پس تنها عنصری که موجب محفوظ بودن ومحقون شدن خون انسان مسلمان شده است ،اسلام است .رسول خدا(ص)افرمودند:«لایحلّ دم مسلم یشهدأن لاإله إلّاالله وإنی رسول الله »[۶۷]ریختن خون مسلمان یعنی کسی که به یگانگی خداشهادت دهدواینکه من فرستاده اوهستم؛حلال نیست.
آنچه موجب می شود که انسان ها نسبت به یکدیگر برتری داشته باشند ،تقواست.تقواداخل دراسلام است نمی شود کسی باتقواباشدومسلمان نباشد مثلا دروغ نگوید وبه علت مسیحی بودن نماز نخواندیا روزه نگیرد .دراسلام است که تقوا کامل می شود.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:«یامعشر قریش،إنّ حسب الرجل دینه،ومروءته خلقه،وأصله عقله» ای گروه قریش شرافت مردبه دینش ،جوانمردی به اخلاقش و اصیل بودن به عقلش است خداوند عزوجل می فرماید:«إن أکرمکم عندالله أتقاکم»[۶۸]گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.[۶۹] جابربن عبدالله گفته است پیامبر (ص)در ایام تشریق در خطبه الوداع فرمودند:«یاایهاالناس الاان ربکم واحدألاأن أباکم واحدألالافضل لعربی علی عجمی ولالعجمی علی عربی ولالأسود علی أحمر ولالأحمرعلی أسودالابالتقوی »ای مردم آگاه باشید که پروردگارتان وپدرتان یکی است آگاه باشید عرب بر عجم ،عجم بر عرب،سیاه بر سرخ وسرخ بر سیاه برتری ندارد برتری جز به تقوانیست.ابی امامه از رسول خدا(ص) نقل کرده است ایشان فرمودند :«ان الله أذهب نخوه الجاهلیه وتکبرهابآبائها کلکم لآدم وحوا کطف الصاع بالصاع وإن اکرمکم عندالله اتقاکم»خداوند نخوت جاهلیت را ازبین برد آنان که به وجود پدرانشان تکبرمی کردند .در حالی که همه آنها به خاطر انتساب به آدم و حوا مانند طف الصاع وبرابر اند .یعنی مانندسرپیمانه که وقتی پر می شود وسطحش یکسان است ،انسان ها هم برابرهستند .گرامی ترین شما نزد خدا باتقوا ترین شماست.در جایی دیگر ایشان فرمودند:«کلکم بنوآدم وآدم خلق من التراب»[۷۰] همه شما فرزندان آدم هستید و آدم ازخاک خلق شده است. درآیه «ان اکرمکم عندالله اتقاکم»خداوند هشدار می دهدکه کرامت حقیقی کرامتی است که نزد اوست.شرف حقیقی آن است که انسان را به سعادت حقیقی برساند وآن حیات طیبه ابدی در جوار پروردگار عزیز است این شرف و کرامت تنها با تقوا ی خدای سبحان حاصل می شودکه تنها وسیله سعادت آخرت وبه تبع آن سعادت دنیا رادربردارد.خداوند متعال می فرماید:«و تزودوا فان خیر الزاد التقوی »بقره/۱۹۷زادوتوشه تهیه کنید بهترین زاد وتوشه تقواست.[۷۱]
همان طورکه قبلا گفته شددردین اسلام برای اموال ،آبرو،ناموس وخون مسلمان احترام وجود دارد که ما در رابطه با حرمت خون او بحث خواهیم کرد. منظوراز احترام خون مسلمان این است که خونش به هدر نمی رود واگر راهی برای تشخیص قاتل اونباشد دیه همچنان باقی است.[۷۲]
بخش دوم:حرمت خون مسلمان درآیات وروایات:
آیه اول:
۱)تعدی به حرمت خون مسلمان درقتل عمد:
یکی ازمواردی که خون مسلمان مورد هتک حرمت قرار می گیرد ،قتل عمد است.به همین جهت اگر مسلمانی ازروی عمد به قتل برسد به همین جهت خداوند متعال بامجازات قصاص قاتل ازهدر رفتن خون او جلوگیری می کند. « ومن یقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدین فیها وغضب الله علیه ولعنه واعد له عذابا عظیما»[۷۳]وهرکس عمدا مومنی رابکشد کیفرش دوزخ است که درآن ماندگار خواهد بود وخدابراو خشم می گیرد ولعنتش می کند وعذابی بزرگ برایش آماده ساخته است.[۷۴]
۱-۱)شناخت قتل عمد دربی حرمتی به خون مسلمان:
قتل عمد یعنی هرگاه قاتل قصد کشتن کسی را بکند که می داند مؤمن است،کشتنش حرام است ومحقون الدم است.[۷۵] عمد محض آن است که هرکس دیگری را با آهن یا غیر آن به قتل برساند در حالی که قاتل آگاه ،بالغ و کامل العقل باشد.اگر قاتل قصدقتل باآهن کندیا عملش به گونه ای باشدکه معمولا موجب مرگ می شود،قصاص قاتل واجب است. امااجرای قصاص دراین موردچگونه است؟قصاص فقط باآهن اجرا می شودواگر قاتل به غیرآهن ،رفیقش راکشته باشدوقطع اعضایش ممکن نباشد،هرچندکه قاتل برمقتول چنین عملی راانجام داده ودست وپایش را بریده باشد،حکم به زدن گردن او می شود.وقاتل اعم از زن ومرد ،آزاد وبرده ،کافرومسلمان بودن در قصاص برای اولیای مقتول مساوی است چون برای آنان جزجان قاتل مهم نیست. ومطالبه دیه با آنها نیست واگر قاتل جانش را بامال فراوان فدیه داد و ولی دم به آن راضی شدند،جایز است.[۷۶] آیه۹۳/نساء درمورد مقیس بن صبابه نازل شده است اوبرادرش هشام را در بنی نجاردید که کشته شده بود وقاتلش معلوم نبود رسول خدا (ص)به بنی نجاردستوردادکه دیه هشام را به مقیس بن صبابه بدهند پس بنی نجار دیه را به مقیس پرداختند.پس ازآن مقیس بر مسلمانی حمله کردسپس مسلمان را به قتل رساندوبه مکه درحالی که مرتد شده بود،بازگشت.[۷۷]
۲-۱)اختلاف در توصیف تعدّی به خون مسلمان در قتل عمد:
همان طور که قبلا گفته شدقتل عمد قتلی است که قاتل درفعل ووقصدش تعمد داشته باشد.درتعریف اصلی آن اختلاف نظر وجودندارد.امادرنحوه ارتکاب قتل عمد اختلاف وجوددارد.مثلاکشتن با چه وسیله ای باشدیا علت کشتن مقتول چیست؟ معنای تعمد این است که شخصی را به خاطر دینش بکشد.کلینی ازسماعه ازامام صادق(ع) نقل کرده است که ایشان درمورد آیه۹۳/نساء فرمودند:کسی که مومنی را به خاطر دینش بکشد آن قتل عمد است.[۷۸] قومی گفته اند قتل عمد فقط با آهن اتفاق می افتد .ابوحنیفه و اصحابش وشافعی به این سمت رفته اند. گروه دیگر گفته اند:اگرکسی دیگری رابه قتل برساند معمولابه مثل آنچه مقتول راکشته ،کشته می شود چه با آهن داغ باشد مانندسلاح یاپرتاپ وسیله ی سنگین آهنی یا خفه کردن وسوزاندن یاغرق کردن یازدن با چوب یا سنگ کوچک باشد تااینکه بمیرد ،همه آنها عمد است که موجب قصاص است و.شافعی واصحابش آن راگفته اند وطبری آن را برگزیده است .
۳-۱)انواع بی حرمتی به خون مسلمان در قتل عمد:
ازشایع ترین وظالمانه ترین شیوه ای که خون مسلمان موردتعرض قرار می گیرد،قتل عمداست.درقتل عمدقاتل باقصدفعل وقصدنتیجه خون انسان مسلمان رابدون توجه به حرمت آن می ریزد.قتل عمدتنها به یک شیوه واقع نمی شود.بلکه«مباشرت وتسبب»[۷۹]است.وهرکدام ازمباشرت وتسبب دربردارنده روش هایی می باشند.باشناخت انواع قتل عمدمی توان ازوقوع آن جلوگیری کرد.مثلا ممکن است شخصی نداندکه اگربه فردی غذای سمی بدهدومقتول بخوردچونکه مقتول به اختیار خودش خورده است،قتل عمدباشدوهدف قاتل تنها دادن درس عبرت به مقتول یاتلافی امری شخصی باشد. وآن راجز قتل عمد ندانددرحالی که چون قاتل غذای سمی رادراختیارمقتول قرارداده است، ذهنیت اورابه سمت سالم بودن غذا سوق داده است وبا فریب دادن اوموجب قتلش شده است.پس درچنین حالتی قتل عمداست وقاتل باید قصاص شود.هم چنین باشناخت انواع قتل عمدروندرسیدگی ، بررسی واجرای مجازات قاتل تسریع می یابدوحرمت خون های ریخته شده باجدیت وسرعت بیشتری جبران می شود.
مباشرت وتسبیب برای تعدّی به خون مسلمان درقتل عمد:
الف)مباشرت: ازروش ها وابزارهایی که قاتل عمدباآنها به خون مسلمان بی حرمتی می کندآن است که خودقاتل مستقیما این حرمت را ازطریق خفه کردن،شمشیرزدن وسایر مواردزیرپا می گذارد.
پس هرگاه درمباشرت ازابزارها ووسایلی که قاتل ازآن استفاده می کند،جراحت عمیقی که معمولا کشنده است وقاتل درآن تعمد داشته باشد،قتل عمد است.[۸۰]
مباشرت شامل ذبح کردن،خفه کردن،سم دادن،زدن باشمشیر ،چاقو،وسیله سنگین یاسنگی که دربدن فرومی رود ،زخمی کردن گیجگاه مقتول هر چندکه آن راترمیم کند.[۸۱]همه موارد مباشرت درقتل عمدموجب قصاص قاتل می شودهرچند قاتل قصد قتل بامباشرت رانداشته باشد یاادعای جهل به کشته شدن مقتول بامباشرت رانماید.قاتل باعمل خودمنجربه هدررفتن خون مسلمان شده است.[۸۲]
ب)تسبیب :زمانی که قاتل غیرمستقیم به واسطه ابزاریاانسان دیگریاحیوانی سبب قتل انسانی شودوحرمت خونش رامدنظرقرارندهد.
سبب آن چیزی است که دراثر به وجودآمدن آن قتل رخ می دهدماننددادن طعام مسموم به مهمان.سبب عملی است که مرگ مقتول به دنبال آن عمل حاصل می شود.[۸۳]
تسبیب دربردارنده مواردی می باشد که به اختصارآن هارا بیان می کنیم.
۱):جانی به تنهایی سبب تلف شود:یعنی تسبیب به تنهایی موجب قصاص می شود.[۸۴] چون این موارد درضابطه موجب قصاص داخل می باشدومانندعلم به استناد فعلی است که غالبا کشنده است.[۸۵] اگر قاتل تیری پرتاب کندومقتول رابکشد،مقتول راباتیرکشته است چون غالبا باتیر قصدکشتن مقتول می شود.همین طور است اگرسنگ رابامنجنیق به طرف مقتول پرتاب کند.[۸۶] وباطناب مقتول را خفه کند وطناب را فشاردهدورها نکند تابمیرد یا نفس مقتول بریده بریده بیرون آید یازمین گیر شودوبمیرد.[۸۷]
۲)مباشرت مجنی علیه به جانی:مثلا زمانی که مجنی علیه باعدم آگاهی درخواست جانی رامبنی برخوردن غذای سمی بپذیردمجنی علیه مباشرت درخورن غذای سمی داشته است وموجب کشتن خود شده است اما اگر مجنی علیه ممیز باشدو باعلم وآگاهی به سمی بودن غذا آن رابخورد قصاص ودیه برقاتل نیست واگر نداند وغذای سمی را بخورد وسرانجام بمیرد حق قصاص برای ولی مجنی علیه است چون حکم مباشرت جایی است که خود مقتول این کار راانجام داده باشد، وباجهل مباشرساقط می شود .اگر قاتل سم را در غذای صاحب خانه قرار دهد سپس اوآن رابیابد وبخورد وسرانجام بمیرد ،در خلاف ومبسوط گفته شده قصاص ندارد.[۸۸]اگر سم به گونه ای باشد که فقط مقدار زیاد آن کشنده است وقاتل مقدار اندکی از آن را به مقتول باقصد کشتن داده است،برابر بادادن مقدار زیاد آن سم به مقتول است.اما اگر قصدکشتن اورانداشته باشد قصاص نمی شود .و تعیین مقدار کمی یازیادی سم واینکه آیا مقدار سم ریخته شده در غذایش غالبا کشنده است یانه ،بسته به مزاج های گوناگون و نوع غذایی که باسم آمیخته شده ،تفاوت دارد.اگر جانی سم را درغذای خودش ریخته سپس دیگری بدون اذن او آن را بخورد وبمیرد ضامن نخواهد بود چه قصد قتل اورا داشته باشد یانداشته باشد .[۸۹]
۳)مباشرت حیوان به جانی:مباشرت حیوان به همراه جانی سبب کشنده بودن است که حکم قصاص دارد وهرچه که کشنده باشد به خون مسلمان تعرض می کند.مانندهنگامی که قاتل رادردریا اندازد سپس ماهی اوراقبل از رسیدنش ببلعد براوقصاص است.چون دردریاانداخته که طبق معمول اتلاف رخ می دهد .ویک قول ضعیف می گوید قصاص ندارد چون قصداتلاف نداشته است.شهید ثانی هم قصد راشرط می داندامااگر به سمت ماهی اندازد واوراببلعد برای قاتل قصاص است چون ماهی ضرررسان است ومانند وسایل کشنده است.[۹۰]
۴)مباشرت انسان دیگر به جانی:مانندزمانی که قاتل اکراه برقتل شودکه دراین صورت مباشر قصاص می شودنه آمر.
حکومتی برای رفع اکراه درموردی که اکراه وجوددارد،نیست .دررفع اکراه خلاف امتنان بردیگری است بلکه اکراه درقتل داخل درعنوان تزاحم بین حرمت جنایت برغیرووجوب حفظ جان ازهلاکت،تلف وجنایت است.قول مشهورعدم جواز قتل بااکراه است که به مکرَه قصاص تعلق می گیرد وآمر زندانی می شود.قتل غیر باتقیه هرگاه غیرمشروع باشد داخل دراضطرار است پس کشتن بااکراه جایز نیست بلکه ممکن است به آنچه که دلالت بر حرمت قتل نفس محترمه دارد تمسک شود.[۹۱]
پس اکراه در قتل محقق نمی شود.در روایت علی بن رئاب «یحبس الأمر بقتله حتی یموت» اکراه محقق نمی شود آمر به قتل زندانی می شود تابمیرد .کشتن اکراه شده زمانی است که اوبالغ وعاقل باشد .اگر مانندطفل و مجنون غیر ممیز است ،قصاص بر اکراه کننده است چون مباشر در این جا مانند ابزار ووسیله است.[۹۲]
برای تحقق مباشرت وتسبب درقتل عمدباید به عرف مراجعه کرد.[۹۳]زیرا کشنده بودن دربسیاری موارد ازعرف به دست می آید که نمی توان همه آنها رادر فقه وقانون احصا نمود.
۴-۱)بازدارندگی مجازات اُخروی ازارتکاب قتل عمدوحفظ حرمت خون مسلمان:
همان گونه که درراههای عدم تضییع خون مسلمان ذکر کردیم ،خداوند متعال برای عدم تضییع خون مسلمان برای قاتل عمدمجازات درنظرگرفته است.
مجازات دنیوی قتل عمدقصاص است امادرآیه ۹۳/نساء به مجازات اخروی اشاره شده است که بسیارشدید است.[۹۴]وموجب بازدارندگی ازارتکاب قتل می شود.طریقه بیان احکام الهی این گونه است که ابتدامجازات اخروی را بیان می کندسپس مجازات دنیوی را به آن می افزاید.فقط مجازات اخروی کافی نیست چون درحالی که مجرمان نظم وامنیت اجتماع را به خطر انداخته اند.
بشارت ها وانذارهای اخروی برای بازداشت انسان ها از ارتکاب ظلم ومعصیت هاکافی نیست پس ناچار به اجرای عقوبات دنیوی هستیم بر کسانی هستیم که قوانین راترک یا آنها را مورد تعدی قرارمی دهند.[۹۵]
درآیه۹۳/نساءوعده مجازات شدید ودرنهایت تهدیدبه کسی است که مومنی را به عمدبکشد . ودرجهنم جاودانه وابدی است درحالیکه مورد غضب خداوند است وغضب خدا اراده مجازات وخوارکردن اوست .«َلعَنَهُ»درآیه۹۳نساء به معنی دوری ازرحمت خداونداست.[۹۶]بقا درجهنم به معنای ماندن طولانی درآن جاست که جدایی ازآن ممکن نیست و به این حکم شده که مرتکب کبیره تازمانی که توبه نکرده در آتش جاودانه است .البته فقط به ظاهر استدلال شده است چون ممکن است گفته شود آیه مخصوص کسی است که توبه نکند وتوبه کننده ازعموم آیه خارج است.
دانلود فایل ها در رابطه با : بررسی مبانی فقهی وجوب حفظ خون مسلمان با تأکید بر آیات و روایات