در بعضی نقاط ایران مرکزی مانند تفرش، محلات، اصفهان، اردستان و کاشان، ردیف‎های دریایی ژوراسیک میانی – بالایی (گروه مَگو) وجود ندارد. در این نواحی، ردیف‎های زغالدار تریاس بالا – ژوراسیک میانی در بیشتر جاها به طور دگرشیب با رسوب‎های آواری پیشرونده کرتاسه پایین پوشیده شده‎اند. نبود ردیف‎های گروه مَگو و به ویژه دگرشیبی زاویه‎دار، نشان می‎دهد که بخشی از ایران مرکزی در اثر رویداد سیمرین میانی، در زمان باژوسین – باتونین، چین‎خورده و پسروی دریا تا پیشروی آن در کرتاسه پایینی، ادامه داشته است. از طبس تا کرمان، سنگ‎های ژوراسیک میانی – بالایی، ضمن دریایی بودن، بیشتر رخساره آواری دارند، به گونه‎ای که تفکیک واحدهای سنگی گوناگون دشوار است. در شمال کرمان به مجموعه سنگ‎های ژوراسیک میانی – بالایی « سری بیدو » نام داده شده که معادل تمام سازندهای گروه مَگو است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
کارشناسان شرکت فولاد، به تمام سنگ‎های میان دو رویـداد سیمــرین میانـی – سیمرین پسیـن، در شمال کرمان « سازند اسدآباد » نام داده‎اند و با توجه به ناهمگن بودن نهشته‎ها، آنها را به سه بخش پایینی – میانی و بالایی تقسیم کرده‎اند. سازند اسدآباد، جایگاه چینه‎شناسی مشابه با واحدهای سنگـی « گروه مَگو » دارد. با نظری به روابط چینه‎شناسی و سنی، به ویژه نوع رخساره‎ها و شرایط رسوبی می‎توان چنین پنداشت که گستره‎های وسیعی از ایران مرکزی، شرایط رسوب‎گذاری و محیط‎های زیستی ژوراسیک میانی – بالایی، تفاوت چندان آشکاری ندارد. پیچیدگی‎های چینه‎شناسی موجود در پاره‎ای از گزارش‎ها، تنها به دلیل مطالعات ناحیه‎ای و استفاده از نام‎های جغرافیایی گوناگون است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سازند آهکی پروده : سازند آهکی پروده، نخستین واحد سنگی‎ از دومین چرخه رسوبی نهشته‎های ژوراسیک ایران مرکزی است که پس از یک ایست رسوبی، برجای گذاشته شده است. در گستره وسیعی از طبس، شیرگشت، کلمرد، آبدوغی و راور این واحد سنگی به صورت لایه‎ای راهنما، جایگاه ثابتی میان ماسه‎سنگ‎های سازند هُجدک (در زیر) و مارن‎های بَغَمشاه (در بالا) دارد. از نگاه سنگ‎شناختی، به جز بخش آواری پایه، سازند آهکی پروده ردیف کم و بیش یکنواختی از سنگ‎آهک‎های خاکستری رنگ است که تفاوت چشم‎گیری با نهشته‎های شیلی و ماسه‎سنگی زیرین (گروه شمشک) و مارن‎های سبز – خاکستری بالایی (سازند بَغَمشاه) دارد، به گونه‎ای که به صورت ردیفی آشکار، دو واحد سنگی یاد شده را از یکدیگر جدا می‎کند. به دلیل یکنواخت بودن ترکیب سنگ‎شناسی، تقسیم‎بندی فیزیکی، شیمیایی و زیستی سازند ناممکن است. باوجود این، بالاترین بخش آن، رنگ روشن‎تر و نمای قلوه‎ای دارد.
نام این سازند از روستای پروده (جنوب کفه طبس) اقتباس شده ولی برش الگوی آن در شمال باختری طبس (خاور کوه اشلون)، به ضخامت ۴۶ متر اندازه‎گیری شده است که ۷ متر زیرین آن کنگلومرایی و بقیه سنگ‎آهک خاکستری تیره، متراکم، ضخره‎ساز با لایه‎بندی ستبر و به ندرت پیزولیتی است. از محل بُرش الگو به سمت جنوب، کنگلومرا و مارن‎های گچ‎دار بخش پایینی حذف و با افقی از سنگ‎آهک به شدت ماسه‎ای جایگزین می‎شود که دارای مرجان، دوکفه‎ای و بازوپا است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
در محل بُرش الگو، مرز زیرین سازند با حضور یک واحد کنگلومرایی به ستبرای ۷ متر و دگرشیبی خفیف مشخص است. در شمال بهاباد، آواری‎های پایه از نوع کنگلومرای کوارتزی است. در نواحی شتری، شیرگشت، ترود و جام، سنگ‎آهک پروده با سنگ‎های کهن‎تر از ژوراسیک همبر است. مرز بالای پروده همیشه به سازند بَغَمشاه است. این مرز به گونه‎ای آشکار، ناگهانی و همساز است. سنگواره‎های سازند پروده بیشتر در لایه‎های آغازین و به ویژه در مرز بالایی آن یافت می‎شوند که بیشتر از نوع مرجان، آمونیت و اندکی میکروفسیل ‎است (آقانباتی ،۱۳۸۳).
پایان نامه
سازند بَغَمشاه : سازند بَغَمشاه یک واحد سنگی نرم و زود فرسا، به سن ژوراسیک میانی است که به ویژه در نواحی طبس، یزد، قاین، کلمرد، لکرکوه، نایبندان، شیرگشت و جام (خاور سمنان)، ستبرا و گسترش در خور توجه دارد .
بُرش الگوی این سازند، توسط (Estokelin ,1965)، در ناحیه‎ای به نام لَشت بَغَمشاه، در خاور شهرطبس، به ضخامت ۴۹۶ متر اندازه‎گیری شده و بیشتر از نوع شیل، مارن‎های کم و بیش شیلی به رنگ سبز روشن و مقدار کمی ماسه‎سنگ و سنگ‎آهک است که مقدار بسیار ناچیزی گچ، نمک، زغال و سنگال‎های رُسی - آهنی دارد. ترکیب مارنی این سازند به ویژه در پایین‎ترین بخش، سبب شده تا سیمای برونزدها، تپه ماهوری و در بسیاری از مناطق، با واریزه‎ پوشیده باشد. در شمال باختری طبس (کوه اشلون) سازند بَغَمشاه قابل تقسیم به سه عضو غیر رسمی است، عضو پایینی بیشتر مارن‎های سبز است. عضو میانی تناوب منظمی از مارن و سنگ‎آهک‎های آمونیت دار است و سرانجام، عضو بالایی سنگ‎آهک‎های ضخیم لایه و صخره ساز با گسترش کمی است که در نقشه طبس به نام « سنگ‎آهک اشلون » نامگذاری شده است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
تناوب‎های آهکی عضو میانی دارای آمونیت‎های کالووین پیشین است. از جنوب طبس تا شمال کرمان، سازند بَغَمشاه مقدار زیادی نهشته‎های آواری دارد و همانند بسیاری از ردیف‎های ژوراسیک، رخساره آواری بر رخساره مارنی چیر‎گی دارد. رخساره آواری سازند بَغَمشاه کرمان سبب شده تا این سازند در رخساره بیدو توصیف شود. در همه جا همبری زیرین سازند بَغَمشاه به سنگ‎آهک پروده و یا معادل‎های آواری آن است که به طور عموم، ناگهانی ولی همساز‎ هستند. مرز بالایی سازند بَغَمشاه، دست کم در ناحیه طبس (شتری، شیرگشت، کلمرد) معرف یک ایست رسوبی و سطحی فرسایشی است، ولی ردیف‎های جوان‎تر از بَغَمشاه در همه جا یکسان نیست. در حوضه جلوی ریف، کوه‎های شتری سازند قلعه‎دختر، در کوه‎های شتری سازند آهکی اسفندیار و در حوضه‎های پشت ریف کلمرد- کرمان، سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار در روی سطح فرسوده شده سازند بَغَمشاه قرار دارند. آمونیت، بازوپایان نوع ترابراتولا(Terebrutula) و دوکفه‎ای‎ها، فراوان‎ترین سنگواره‎های سازند بَغَمشاه ‎است که از میان آنها، آمونیت‎ها در تعیین سن بَغَمشاه بسیار کارساز بوده‎اند. در بیشتر برش‎ها، آمونیت‎های سازند بَغَمشاه، معرف آشکوب‎های باتونین بالایی تا کالووین بالایی است. ترکیب سنگی و جایگاه چینه‎شناسی سازند بَغشماه، به خوبی قابل قیاس با نهشته‎های سازند دلیچای در البرز و رسوب‎های مارنی دوگر درکپه داغ (سازند چمن بید) است. در این نواحی، یکسانی رخساره‎ها به اندازه‎ای است که شرایط رسوبی بسیار یکسان را تداعی می‎کند .
گفتنی است که اگرچه در پاره‎ای گزارش‎ها، سازند بَغَمشاه هم‎ارز جانبی سازند هُجدک دانسته شده، ولی این دو سازند جایگاه چینه‎شناسی مشابه و همزمان ندارند لذا این مقایسه نادرست است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سازند قلعه دختر : در ناحیه طبس، سنگ‎های ژوراسیک بالا، به سن کالووین – کیمریجین سه رخساره متفاوت جلوی ریف (سازند قلعه دختر)، ریف (سازند آهکی اسفندیار) و پشت ریف (سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار) دارند. بررسی‎های ناحیه‎ای نشانگر جایگاه چینه‎شناسی مشابه دو سازند قلعه‎دختر و اسفندیار است، به گونه‎ای که در شمال کوه‎های شتری تبدیل جانبی این دو سازند بسیار روشن و آشکار است. ولی به دلیل پوشش آبرفتی دشت طبس، ارتباط رخساره‎های ریفی سازند اسفندیار با نهشته‎های پشت ریف سنگ‎آهک پکتن‎دار، قابل رؤیت نیست. بُرش الگوی سازند قلعه دختر، در ۷ کیلومتری شمال قلعه‎ای به همین نام، در باختر شهرستان بُشرویه، به ضخامت ۹۷۴ متر اندازه‎گیری شده است. در این برش، قلعه‎دختر ردیفی ناهمگن و قابل تقسیم به سه عضو جداگانه است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
« عضو ماسه‎سنگ پایینی »، با ۱۹۴ متر ستبرا، شامل ماسه‎سنگ‎های کوارتزی خاکستری یا قهوه‎ای با چینه‎بندی متقاطع است .
« عضو شیلی میانی »، ۴۵۸ متر شیل مارنی، ماسه‎ای و سیلیتی به رنگ سبز تا قهوه‎ای است که میان‎لایه‎هایی از سنگ‎آهک و ماسه‎سنگ دارد .
« عضو آهکی بالایی »، ۳۲۲ متر سنگ‎آهک نازک لایه و شیل‎های آهکی است که رنگ روشن دارند و به طور محلی، به دلیل دولومیتی شدن، قهوه‎ای رنگ هستند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
گسترش جغرافیایی سازند قلعه‎دختر تنها محدود به نواحی قاین، فردوس، باختر بشرویه و ناحیه شیرگشت است. ولی حتی در این نواحی نیز تغییر رخساره تدریجی و جانبی این سازند در خور توجه است. برای نمونه در ناحیه شیرگشت (برخلاف بُرش الگو)، قلعه‎دختر دو عضو دارد و یا در ناحیه شیر گشت و نیز در کوه‎های شتری، دو سازند قلعه‎دختر و اسفندیار ارتباط جانبی بین انگشتی دارند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سازندهای اسفندیار، سنگ‎آهک‎ پکتن‎دار، سازند لار (البرز) قسمتی از سازند سورمه (زاگرس) و نیز سازند مزدوران رخساره‎های هتروپیک سازند قلعه‎دختر هستند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سازند آهکی اسفندیار : سازند آهکی اسفندیار نشانگر رخساره ریفی ژوراسیک بالایی ایران مرکزی است که بُرش الگوی آن در کوه اسفندیار (بخش جنوبی کوه‎های شتری) است در محل بُرش الگو، سازند اسفندیار حدود ۶۹۰ متر ستبرا دارد. توصیف لایه به لایه سازند اسفندیار، نشانگر دو قسمتی بودن بُرش الگو است. بدین‎سان که بیشتر آن شامل سنگ‎آهک‎های توده‎ای روشن‎رنگ با ساخت ریفی است ولی نزدیک به یک چهارم بخش پایینی آن از نوع ماسه‎سنگ، آهک‎های زیست‎آواری ماسه‎ای و نیز لایه‎های کنگلومرایی می‎باشد. سیمای کوه‎ساز این سازند مدیون رخساره ریفی – توده‎ای و نیز تراکم زیاد سنگ‎آهک‎ها است (آقانباتی،۱۳۸۳). در محل بُرش الگو، سازند اسفندیار بر روی سازند بَغَمشاه است. این مرز همساز ولی از نظر سنگ‎شناسی بسیار ناگهانی است. تغییر ناگهانی مارن‎های دریایی سازند بَغَمشاه به رخساره ماسه‎ای پایه اسفندیار، گویای کاهش ژرفا و به احتمال زیاد ایست رسوبی است. در خاور طبس، مرز بالایی سازند اسفندیار سطحی فرسایشی است که به طور همساز، با سنگ‎های پالئوسن – کرتاسه و یا رسوب‎های جوان‎تر، پوشیده شده است. ولی در شمال کوه‎های شتری و نیز در ناحیه شیرگشت، مرز بالایی سنگ‎آهک‎های اسفندیار به نهشته‎های سُرخ‎رنگ و آواری لایه‎های سرخ گره‎دو است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
اگرچه ارتباط دو سازند اسفندیار و گره‎دو هم شیب و حتی گاهی بین انگشتی دانسته شده، ولی قرارگیری سازند گره‎دو بر روی سنگ‎های گوناگون به سن‎های متفاوت، نشانگر یک چرخه فرسایشی پیش از گره‎دو است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
به طور کلی، جلبک‎ها و گاهی نیز مرجان‎ها، در ساخت ریف‎های اسفندیار سهم بسزایی دارند. افزون بر جلبک ، روزنه‎داران، اسفنج‎ها، دو کفه‎ای‎ها، شکم پایان و خارپوستان از دیگر سنگواره‎های این سازند می‎باشند که زمان ژوراسیک میانی تا ژوراسیک پسین را‎ نشان می‎دهند. در ناحیه ازبکوه، بالاترین بخش سنگ‎آهک اسفندیار از نوع سنگ‎آهک ماسه‎ای سُرخ‎رنگ، با سنگواره‎های ذره‎بینی آشکوب تیتونین است. سن تیتونین در ناحیه شیرگشت نیز گزارش شده است (آقانباتی ، ۱۳۸۳) .
گسترش جغرافیایی سازند اسفندیار، به طور عمده، محدود به پهلوی باختری و دامنه‎های شمالی کوه شتری است. جنوبی‎ترین رخنمون این سازند شامل برونزدهای باریک و کشیده‎ای است که به طور پراکنده و ناپیوسته در راستای گسل نایبند دیده می‎شود. سازند ریفی اسفندیار را می‎توان با سازند لار ( البرز) سازند مزدوران (کپه‎داغ) و بخش بالایی سازند سورمه (زاگرس) قیاس کرد که نشانگر شرایط رسوبی به نسبت یکسان در گستره‎های یاد شده است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار – ژیپس : در گستره‎های طویلی از ایران مرکزی از شمال کرمان تا شمال کلمرد، ردیف‎های ژوراسیک بالا، ردیفی از سنگ‎آهک‎های روشن رنگ نازک لایه، مارن و ژیپس با مقدار در خور توجهی دوکفه‎ای به ویژه از نوع پکتن ‎است . به این رخساره استثنایــی ژوراسیک بالایی نواحــی کلمرد، آبدوغـی، بهاباد، راور و شمال کـرمان، «رخساره آهک پکتن‎دار – ژیپس» گفته‎اند. این سازند بدون بُرش الگو است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
در ناحیه کلمرد، در این نهشته‎ها یک بُرش چینه‎شناسی اندازه‎گیری شده که می‎تواند معرف ویژگی‎ آنها باشد. در ناحیه کلمرد و در دیگر برونزدها، سنگ‎آهک پکتن‎دار، توالی همگنی از سنگ‎آهک‎های لایه‎ای با رنگ سبز بسیارکم‎رنگ یا کرم و سیمای از نوع دشت‎های فرسوده، با پستی و بلندی ناچیز است که به طور معمول با ورقه‎هایی از سنگ‎آهک‎های خرد شده، پوشیده شده‎اند. از کلمرد به سمت کرمان، به این واحد، افق‎های گچ افزوده می‎شود، به گونه‎ای که در ناحیه راور، حجم بیشتر سازند، نهشته‎های تبخیری است. ریز رخساره‎های این سنگ‎آهک‎ها نشانگر انواعی از گلسنگ و میکریت‎های بدون عناصر آواری و ائولیت است که به ظاهر در محیط‎های رسوبی بسیار آرام و محصور بر جای گذاشته شده‎اند. این رخساره در تمام برونزدها پایدار است و پایداری رخساره، نشانگر پایداری شرایط و حوضه‎های رسوبی مستقلی است که از خاور به ریف‎های آهکی سازند اسفندیار، و از باختر به فرابوم کهن پشت‎بادام محدود بوده است ( آقانباتی، ۱۳۸۳) .
در بیشتر برونزدها، سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار، به طور هم‎ساز بر روی سازند بَغَمشاه است. به رغم تدریجی بودن ظاهری مرز، وجود سطوح فرسوده در سطح آخرین لایه‎های سازند بَغَمشاه و حضور ردیف‎های آواری سُرخ – قهوه‎ای رنگ در پایه سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار، می‎تواند به یک چرخه فرسایشی و ایست رسوبی، اشاره داشته باشد. از باختر طبس (کلمرد) تا شمال بهاباد، مرز بالای سنگ‎آهک پکتن‎دار، با یک واحد سنگ‎چینـه‎ای شاخص به نام « سنگ‎آهک نار » است. ولی در شمال کرمان، سازند نار وجود ندارد و سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار به طور دگرشیب، با سنگ‎آهک‎های اوربیتولین‎ دار و رودیست‎دار کرتاسه پوشیده شده است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
به دلیل نداشتن سنگواره شاخص، تعیین سن دقیق سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار دشوار است. دو کفه‎ای‎ها و میکروفسیل‎ها، سن عمومی ژوراسیک پسین را نشان می‎دهند. در ناحیه کرمان، سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار به سن مالم – نئوکومین دانسته شده‎ اند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
گسترش جغرافیایی سنگ‎آهک پکتن‎‎دار محدود به حوضه مستقل کرمان – کلمرد است.
سازند آهکی نار : در ناحیه کلمرد، به آخرین توالی دریایی ژوراسیک، « سازند آهکی نار » نام داده شده است که ۶۰ تا ۹۰ متر ستبرا دارد و می‎توان آن را به سه عضو تقسیم کرد :
«عضو آهک پایینی » حدود ۲۴ متر سنگ‎آهک توده‎ای ریز دانه و کمی دوباره بلورین است. این بخش، ماکروفسیل ندارد. میکروفسیل‎هایی از نوع PseudocyclaminaCalpionella alpina و Calpionella sp نشانگر بالاترین آشکوب ژوراسیک هستند (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
« عضو سنگ‎آهک مارنی میانی » حدود۳۶ متر سنگ‎آهک خاکستری تا سبز کم‎رنگ با لایه‎بندی نازک با تناوب‎هایی از مارن‎های بسیار ظریف لایه است. به طور محلی، این عضو با واحدی از گچ توده‎ای جایگزین می‎شود .
« عضو آهک بالایی » حدود ۳۱ متر سنگ‎آهک ریز دانه و مشابه سنگ‎آهک پایینی است و تنها میکروفسیل‎هایی از نوع Thaumatoporella parvovesiculifera دارد که سن ژوراسیک پسین را نشان می‎دهند. مرز بالایی این بخش، همواره نمایانگر تغییر سنگ‎شناختی ناگهانی است که گاهی به نهشته‎های سُرخ‎رنگ مارنی، کنگلومرایی، هم‎ارز سازند گره‎دو، و گاهی به نهشته‎های گچی ژوراسیک بالایی – کرتاسه پایینی (گچ مَـگو) است. جدا از ناحیه کلمرد، سازند نار را می‎توان تا بهاباد و شمال راور نیز دنبال کرد، ولی در دیگر نقاط ایران، این سازند هم‎ارز ندارد. با وجود فاصله زیاد، سازند نار را می‎توان با « سازند عرب » در عربستان مقایسه کرد که سنگ مخزن ذخایر نفتی ژوراسیک آن کشور را تشکیل می‎دهد. کنکاش در امکان وجود هیدروکربن در سنگ‎آهک نار پیشنهاد می‎شود (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
نهشته‎های تبخیری ژوراسیک بالایی : در گستره‎های وسیعی از طبس تا کرمان، همانند گستره‎های وسیعی از زاگرس و عربستان، چرخه دریایی ژوراسیک بالا با نهشت‎ حجم زیادی رسوب تبخیری به پایان رسیده است. نهشته‎های تبخیری ژوراسیک بالای ایران مرکزی، بیشتر از سنگ‎های گچی است، ولی نهشته‎های نمکی نیز گزارش شده است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
گسترده‎ترین نهشته‎های گچی ژوراسیک ایران مرکزی را می‎توان از باختر طبس تا شمال راور دید که برای آنها از نام « گچ‎ مَگو » استفاده شده است. به طور معمول گچ‎های مَگو با مارن‎های آواری سرخ‎رنگ گچ‎دار شروع می‎شود و به تدریج میزان گچ افزایش می‎یابد تا در نهایت به نهشته‎های ضخیم گچ (گاهی تا ۶۰۰ متر) تبدیل شود. استراکدها و روزنه‎داران موجود در تناوب‎های کربناتی این مجموعه، نشانگر سن ژوراسیک پسین تا کرتاسه ‌پیشین است. در نواحی دربند و راور، در راستای یک گسل شمالی – جنوبی، در میان ماسه‎سنگ‎های سُرخ‎رنگ ژوراسیک – کرتاسه، ۶ گنبد نمکی و گچی وجود داردکه به سمت باختر، گنبدهای نمکی با گنبدهای گچی احاطه شده‎اند. در گنبدهای گچی، به ‎رغم پیچیدگی‎های ناشی از گنبدی شدن، تناوب‎هایی از سنگ‎آهک‎های شیلی پکتن‎دار وجود دارد. گفتنی است که سنگ‎های تبخیری ژوراسیک بالایی ناحیه راور - دربند، نشانگر قانون‎مندی منطقه‎ای است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
بدین‎سان که بخش مرکز حوضه با گنبدهای نمکی (راور – دربند) مشخص است، در حالی که به سمت باختر، شمال و شمال خاور، سنگ‎های نمکی ابتدا به نهشته‎های گچی و کمی دورتر (به سمت باختر)، به تدریج به سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار - گچ‎دار و سرانجام به رسوب‎های بدون گچ ژوراسیک بالا می‎رسد. « گچ مَـگو » و هم ردیف‎های آواری – تبخیری آن، نشانگر شرایط کولابی – تبخیری و گویای پسروی دریای ژوراسیک پسین است. شرایط گفته شده را می‎توان در نقاط زیادی از ایران، از جمله البرز جنوبی، کپه‎داغ و زاگرس دید که به خوبی با حوضه‎های تبخیری ژوراسیک – کرتاسه و اقلیم گرم این زمان، در کشورهای عربستان (انیدریت هیث) کویت و عراق (انیدریت گوتنیا) هماهنگی دارد (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
لایه‎های سُرخ گَره‎دُو : لایه‎های سُرخ گَره‎دو یکی از واحدهای سنگی معرف ردیف‎های آواری سُرخ‎رنگ اواخر ژوراسیک ایران مرکزی است که در بیشتر جاها به طور ناپیوسته و گاه دگرشیب، سنگ‎های ژوراسیک بالایی و یا کهن‎تر (سازندهای قلعه‎دختر، بَغَمشاه و سنگ‎آهک‎های نار) را می‎پوشاند.در کوه‎های شتری این واحد سنگی وجود ندارد. ولی در نواحی شیرگشت، کلمرد، راور و دربند این سازند را می‎توان دید. در ناحیه شیرگشت لایه‎های سُرخ گره‎دو ردیف به نسبت ستبری (۱۰۰ – ۵۰۰ متر) از کنگلومرا، ماسه‎سنگ‎های آهکی ارغوانی رنگ و سیلیت سنگ‎های سُرخ تیره است که میان‎لایه‎هایی از سنگ‎آهک‎های خاکستری – آبی دارد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
گفتنی است این آواری‎های سُرخ‎رنگ در گستره‎های وسیعی از ایران مرکزی وجود دارد، برای مثال در ناحیه راور – دربند به آواری‎های مشابه، « سازند سُرخ قاره‎ای » نام داده شده که شامل توالی ضخیمی (بیش از ۵۰۰ متر) از ماسه‎سنگ به رنگ سُرخ تیره تا سُرخ مایل به سیاه با لایه‎بندی منظم است و نمک‎های ژوراسیک بالا را می‎پوشاند و همبری این دو به ظاهر تدریجی است. به باور اشتوکلین مرز بالایی این آواری‎ها، فرسایشی است که ابتدا به ردیفی سُرخ‎رنگ از ماسه‎سنگ‎های درشت دانه و سپس به مارن‎های ژیپس‎دار و سنگ‎آهک اوربیتولین‎دار کرتاسه می‎رسد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
جایگاه چینه‎شناسی شاخص در مرز ژوراسیک – کرتاسه این تصور را ایجاد می‎کند که توالی موردنظر ردیف‎های پسرونده دریای ژوراسیک و انباشته‎های پیشرونده کرتاسه آغازین هستند. در حد فاصل بهاباد – جنوب معدن زغالسنگ پروده، یک لایه راهنما از ماسه‎سنگ دانه درشت قهوه‎ای تیره با رنگ فرسایش سیاه می‎تواند تداعی کننده ژوراسیک پایانی و کرتاسه آغازی باشد (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
واحد سنگ‎چینه‎ای بیدو : در شمال کرمان، به ویژه در پیرامون منطقه زغالدار هُجدک، ردیفی از رسوب‎های آواری (کنگلومرا، ماسه‎سنگ سُرخ) و نهشته‎های دریایی (سنگ‎آهک و مارن‎های سبزرنگ) وجود دارد که به نام‎هایی همچون « رخساره بیـدو »، « سری بیـدو »، « سازند بیـدو » و « لایه‎های بیدو » از آن یاد شده است . سری بیدو از سه بخش کنگلومرای قاعده‎ای (در زیر)، ماسه‎سنگ‎های سُرخ – سبز و مارن (در وسط) و سنگ‎آهک بیدو، شامل سنگ‎آهک مارنی در زیر و مارن سُرخ و ماسه‎سنگ در بالا تشکیل شده است. تقابل دیدگاه‎هــای گوناگـون سبب شده است که « بیدو » به عنوان یک واحد سنگی پرسش‎آمیز باشد. ولی داده‎های منطقه‎ای نشان می‎دهد که واحد کنگلومرایی زیرین در واقع نهشته‎های آواری و پیشرونده پایه سنگ‎آهک پروده است که به طور پیشرونده واحدهای گوناگون را می‎پوشاند. ماسه‎سنگ‎های سبز و مارن‎های واحد میانی هم‎ارز آواری سازند بَغَمشاه است. سنگ‎آهک بیدو به خوبی درخور قیاس با سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار، و سرانجام عضو مارنی، ماسه‎ای، کنگلومرایی سُرخ‎رنگ روی سنگ‎آهک‎هـا، همان نهشته‎های آواری ژوراسیک بالایی – کــرتاسه پایینــی می‎باشند و لــذا « بیدو » یک واحد سنگ‎چینه‎ای در مرتبه گروه و شامل سازندهای پروده، بَغَمشاه، سنگ‎آهک پکتن‎دار و ردیف‎های آواری سُرخ‎ مرز ژوراسیک - کرتاسه است که می‎تواند پارا تایپ « گروه مَگو » باشد (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
فصل سوم
چینه شناسی ژوراسیک در منطقه مورد مطالعه
۳-۱- مقدمه
برش گل توت از لحاظ زمین شناسی در زون ایران مرکزی قرار دارد این برش در منطقه دشت خاک با موقعیت جغرافیایی ۵۶ تا ۵۷ درجه طول های جغرافیایی و۳۰ تا ۳۱ درجه عرض های جغرافیایی واقع شده است که شامل واحد Jb سازند بادامو آهک و آهک شیلی به طور محلی االیتیک ، خاکستری تا خاکستری مایل به زرد همراه با میان لایه هایی از شیل و ماسه سنگ و واحد Jh سازند هجدک تناوب شیل و ماسه سنگ به رنگ خاکستری تا سبز زیتونی همراه با افق زغال دار به سن ژوراسیک میباشد. در این منطقه سازند هجدک به صورت تدریجی بر روی سازند بادامو قرار دارد که با یک لایه میکروکنگلومرا که در قاعده سازند هجدک قرار دارد قابل تفکیک هستند (آقانباتی ،۱۳۸۳).
۳-۲- ستون چینه شناسی برش گل توت
برش مورد مطالعه ۱۰۸ متر ستبرا دارد ، که دارای شیب با زاویه۴۰ درجه به سمت شمال شرقی و امتداد شمال غربی- جنوب شرقی می باشد .
سازند هجدک در این برش به لحاظ خصوصیات سنگ شناختی و فسیل شناسی به ۱۸ واحد سنگی تقسیم شده که به ترتیب از پایین به بالا عبارتند از :

 

    1. درقاعده برش مورد مطالعه هفت متر آهک خاکستری تیره رنگ مشاهده میشود که این آهک متعلق به سازند بادامو میباشد.

 

    1. ۳۰ سانتی متر میکروکنگلومراکه در برش مورد نظررنگ خاکستری روشن دارد. این میکرو کنگلومرا درقاعده سازند هجدک قرار دارد و به وسیله آن سازند هجدک از سازند بادامو تفکیک شده است.

 

    1. ۵۰ سانتی متر ماسه سنگ خاکستری تا سبز رنگ باجور شدگی نسبتا خوب .

 

    1. ۴ متر شیل خاکستری تیره ، نازک لایه دارای ماکروفسیل های گیاهی .

 

    1. ۷ متر ماسه سنگ آرکوزی خاکستری رنگ ، با جور شدگی خوب و لایه بندی متوسط .

 

    1. ۱۲ متر شیل خاکستری تیره رنگ که در بخش های تازه تر سیاه دیده میشوند و حاوی ماکروفسیل های گیاهی .

 

  1. ۴ متر ماسه سنگ خاکستری رنگ ، ضخیم لایه .
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...