۶-۳-۹ مار
مار از معدود جانورانی است که در همه ی سرزمین ها، حتی نواحی قطبی، درباره ی آن نماد پردازی شده است.در اساطیر ایران نیز حضور فعال دارد.
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی مار آمده است: جانوری است از خزندگان، که دارای بدنی دراز و قاب انعطاف، بدون دست و پا، بیشتر آنها داری زهر هایی کشنده اند.
در داستان های ایرانی، مار جلوه ای منفی و نامطلوب دارد و دشمن آدمی محسوب می شود. نمونه آن، داستان های مربوط به ضحاک است. بی شک این اعتقاد ریشه در اعتقادات کهن اوستایی دارد زیرا در اعتقادات اوستایی، مار از سهمگین ترین انواع خرمنستران –جانوران موذی – است و کشتن آن پاداش بسیاری دارد. (قلی زاه، ۱۳۸۷: ۳۷۳)
در «فرهنگ نامه ی جانوران در ادب فارسی » اشاره شده که : در داستان های ایرانی، در یک مورد مار با چهره ای مهربان و نقشی مثبت ظاهر می شود و آن در داستان کودکی بزرگمهر است که وقتی او را نزد شاه می برند (فردوسی، ۱۳۸۶: ۶۴۵) مار هیچگونه آسیبی به بزرگمهر نمی رساند و پس از بوییدن سر تا پای او ، آن جا را ترک کرده و به سوی درخت می رود. همراهان بزرگمهر این واقعه را بر خوش اقبالی او حمل کردند . (عبد اللهی ، ۱۳۸۱: ۱۰۱۸)، با توجه به ارتباط خواب، ناخودآگاه و مار ، و همچنین ارتباط ماه با درخت در اساطیر سرزمین های گوناگون، این صحنه در شاهنامه در خور تأمل است. زمانی که بزرگمهر در خواب است مار به او نزدیک می شود و پس از بوئیدن او به طرف درخت می رود. از طرف دیگر، مار در اساطیر، با عقل و خرد در ارتباط است، شاید بتوان بر این نکته درنگ کرد :ماری که در کنار بزرگمهر ظاهر شد، نماد و تجسم خرد و بزرگی آن مرد باشد.
به نظر می رسد که در دوران پیش از دین زرتشتی، و در آئین میترایی مار دارای نقش و چهره ای مثبت بوده است چنان که در تصاویر و سنگ نگاره های به جا مانده، او یکی از همراهان ویژه ی میترا ست.
با توجه به تصاویر مربوط به میترا می توان استنباط کردکه:
مار در ایران نیز به عنوان موجود مرتبط با حیات و زندگی، مطرح بوده است و نقش مثبت داشته است. ضمن اینکه کیش مار پرستی در عیلام هم وجود داشته است.(بهار، ۱۳۷۶: ۲۸۲)
ارتباط مار با عناصر حیاتی
در اساطیر ایرانی مار با آتش ارتباط دارد. «در داستان پیدایش آتش، اهریمن مار را که هم ریشه مرگ است پدید می آورد، اهورا مزدا در برابر آن، آتش را آفرید به این ترتیب آتش مقدس شد.» (دادور،۱۳۸۵: ۸۷) روایت های دیگر کشف آتش نیز با مار مرتبط است. از طرف دیگر، در اساطیر بسیاری از کشورها اژدها موجودی است که از دهان او آتش خارج می شود.
مار با خاک و هوا نیز مرتبط است زیرا موجودی است که از نظر زیستی با خاک پیوستگی دارد و گاه خدای زمین و خدای جهان فروردین و تاریکی و مرگ است. ضمن اینکه مارهایی وجود دارند که فقط از هوا تغذیه می کنند.(همان،۱۳۸۵: ۱۹۱) مار با آب نیز پیوستگی دارد. «در مدخل هرم معابد هندو، ماران فرمانروای آب و دریا، بسان زن ایزد جویبارها ، از حضور خدایان حکایت داشتند. «ناگا» (Naga) مار هفت سر، غالباً چنین تصویر شده که در آبهای آغازین روان است و ویشنو، بر پشتش نشسته است…»(بوکور،۱۳۷۳: ۵۴)
بنابراین ارتباط مار با عناصر مهم طبیعت باعث شده است که جانوری مرموز و چند جنبه ای در اساطیر باشد و از معدود جانورانی است که دراساطیر همه اقوام، حتی اسکیمو ها نیز حضور فعال دارد. مار در اساطیر برخی از کشور ها، در پی دست یافتن به آب حیات است.
«روی کوزه های قدیمی که در ایران به دست آمده، گل گیاه و انسان وآب ، تمام پر است؛ روی این ها نقش مار دیده می شود.» (بهار، ۱۳۷۶: ۲۸۲) پس مار در ایران نیز «نماد آب و خرد و جاودانگی است.»(همان: ۲۸۲) زمانی که مار با آب و گیاه پیوند دارد نماد باروری، حیات و حاصلخیزی است. «صفات بارور و باردار آبستن کردن این جانور زمینی، که از مقتضیات سرشت قمری اوست، ما به الا اشتراک ماه و مار است که گاه با ماه کامل همانند شده است. به زعم میرچا الیاده، بعضی اقوام معتقدند که ماه به هیئات مار، با دختران یا زنانشان همبستر می شود. مثلاً دختران اسکیمو، جرأت نگاه کردن به ماه را ندارند از ترس اینکه مبادا بار گیرند.» (بوکور، ۱۳۷۳: ۵۵)
قابل توجه است که در اساطیر اسکاندیناوی نیز مار با آب ، خرد و جاودانگی مرتبط است.(وارنر، ۱۳۷۸: ۳و۴) «مار با ماه نیز مرتبط است زیرا در مار هم چون ماه که صورت های مختلف به خود می گیرد، پوست اندازی کرده و تغییر قالب می دهد.» (دادور، ۱۳۸۵: ۸۸) مار از طرفی با ماه و آب در پیوند است، و هر سه با حیات و باروری پیوند دارند و از طرف دیگر، گاه در تقابل با آب و ماه قرار می گیرند. تقابل ماه و مار نشانی از تضاد نیک وبد و نیروهای خیر و شر است. (عبداللهی، ۱۳۸۱: ۱۰۳۵) و نمادی از تقابل یک خدای جهان زیرین با خدای آسمانی است. تقابل مار و آب نیز تضاد خشکی و آبادانی است.
دراساطیر اکثر قوم ها مار «با جهان زیرین و دنیای مردگان، باروری و ذهن ناخودآگاه پیوند دارد.» (وارنر، ۱۳۸۷: ۵۴۷) معمولا مار نماد زمین است و بیشتر در تقابل با نمادهای آسمانی قرار دارد.(شوالیه، ۱۳۸۵: ۶۶۵)
در «فرهنگ نمادها» آمده است که : بسیاری افسانه ها، حاکی از آن است که سنگ های قیمتی در سر، دندان یا بزاق مار وجود دارد.(همان، ۴۶۱) پس باور ارتباط مار با گنج، در اغلب اساطیر وجود دارد.
۶-۳-۱۰ آهو
«نام آهو در فارسی و «آهوک»(Ahuk) در پهلوی، جانوری است که در تازی غزال خوانند. از صفت «آسو»(asu) می باشد. «آسو» در اوستا و در سانسکریت به معنی : تند و چست و تیز است.» (پور داوود، ۱۳۸۰: ۲۲۲)
در مورد حضور آهو در اساطیر ایرانی در «فرهنگ اساطیر ایرانی» آمده است: «فرّه کیانی به پیکر آهو در آمد و از پیش کاوس گریخت.» (قلی زاده، ۱۳۸۷: ۵۵) در این روایت، چالاکی و سرعت آهو مورد توجه است. در روایاتی که فرّه کیانی در پیکر پرنده تجسم می یابد نیز می توان این تجسم را با سرعت و تیز پروازی پرنده مرتبط دانست. «تجلی ایزد بهرام در پنجمین کالبد خویش به هیات آهو، نمونه ی دیگر از حضور آهو در اساطیر ایران است.» (همان، ۵۵)
به طور کلی آهو در اساطیر ایرانی حضور چندانی ندارد. در ادبیات فارسی نیز، «داستان های مربوط به آهو اغلب در شکارگاه و در حین شکار اتفاق می افتد ؛ بیشتر این حکایات مربوط به بهرام گور است.» (عبد الهی، ۱۳۸۱: ۳۱) در برخی داستان ها هم آهو شکار نمی شود، بلکه به اسارت گرفته می شود، نمونه ی آن داستان سبکتگین و بچه آهو است که در تاریخ بلعمی و تاریخ بیهقی آمده است.
در این داستان اشاره می شود که ترحم سبکتگین به بچه آهو موجب رسیدن او به سلطنت است.(همان ۳۱) در اشعار فارسی، اغلب، آهو استعاره از معشوق است و ویژگی های جسمی و رفتاری او را به معشوق نسبت می دهند. قابل توجه است که آهو حیوانی است که به دلیل معصومیت ، زیبایی و ظرافتش با عشق مرتبط است. در اساطیر یونان، ماده آهو مختص به «هرا» ایزد بانوی عشق و ازدواج است. (شوالیه، ۱۳۷۹: ۲۶)
۶-۳-۱۱ شیر
درباره ی شیر نیز در سرزمین های گوناگون، بسیار نماد پردازی شده است و اغلب او را با پادشاهان و آتش مرتبط می دانند. شیر از حیواناتی است که در اساطیر سرزمین های گوناگون دارای دو جنبه متضاد است یعنی گاه چهره ای مثبت و گاه منفی دارد.
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی شیر آمده است : حیوانی چهارپا و سبع و درنده از نوع گربه که به تازی «اسد»گویند. در «فرهنگ نامه جانوران در ادب فارسی»، در مورد ریشه واژگانی شیر آمده که: «از شیر در اوستا نامی به میان نیامده است، در منابع موجود ریشه ی لغوی این کلمه یافت نشد.» (عبدالهی، ۱۳۸۳: ۵۴۷)
شیر در آئین میترایی – که آئینی هند و ایرانی است- از جلوه ای مثبت برخور دار است و از نمادهای ویژه ی میتراست؛ در واقع شیر یکی ازجلوه های میترا در زمین است. که با خورشید و رنگ سرخ پیوند دارد و در تفسیر جنگ شیر و گاو، او را غالباً به آئین مهری مربوط می دانند، مهرداد بهار معتقد است: شیر در اساطیر ایران با مهر (ایزد مهر) مرتبط است. در واقع شیر نماد مهر است، ایزد مهر در اساطیر ودایی و در اساطیر ایرانی باران آور است. مهر یکی از ایزدانی است که باران می آورد و از آنجا که خورشید در آوردن ابرها از دریا ها نقش دارد. مهر به نحوی با خورشید یکی شمرده می شود و در آوردن ابرها و بخارهای دریا به آسمان نقش دارد. بنابراین، مهر(خورشید) در نقش شیر نیز برکت آورنده است و برای آوردن آب می تواند نقش خدای موثری را داشته باشد که باران می آورد، برکت می دهد، گاو هارا حفظ می کند و غیره….( بهار، ۱۳۷۶: ۳۲۸)
بنا بر آنچه ذکر شد می توان گفت که میان مهر، خورشید، شیر، باران و برکت و گاو پیوستگی وجود دارد.
نکته حائز اهمیت این است که سالک مهری در گذر از هفت مرحله ی سلوک، در مرحله چهارم به مقام «شیر مردی» می رسد که مقامی مهم است. ضمن اینکه لقب شیر مرد یکی از القاب مهم و مورد توجه در فرهنگ ایرانی و اسلامی است. در اوستا از شیر نامی به میان نیامده است اما در نوشتار ها ی پهلوی مانند بندیش، شیر در دسته بندی تفکرات زرتشتی و بر شمردن نیروی خیر و شر، در گروه نیروی شر قرار می گیرد زیرا جز و دسته درندگان است و به گله ها حمله می برد. (عبدالهی، ۱۳۸۱: ۵۴۷) در داستان های ایرانی، از جنگ و قهرمانان با شیر و شکست شیر توسط قهرمانان، سخن به میان آمده است و شکار شیر و غلبه بر آن نشانه ی پهلوانی و شجاعت قهرمان داستان است. به طور کلی شیر دارای دو جنبه کاملاً متضاد است .گاه منفی و منفور است وجزء نیروهای اهریمنی و شر است و گاه جلوه ای مثبت دارد.
شیر در بسیار ی از کشور ها خصوصاً ایران، نمادی خورشیدی است.«شیر را به خاطر ظاهر با شکوهش با ایزدان و شاهان پیوند می دهند».(وارنر، ۱۳۸۷: ۵۲۱) و او را به عنوان سلطان حیوانات، گاه مظهر غرور، خود پرستی و شاهی جبار و مستبد می دانند.
شیر در قصه های عامیانه، در ایران نیز دارای دو جنبه متضاد است؛ گاه زرنگ و هوشمند و عادل است و گاه قدرتمندی ظالم و یا ضعیفی نادان جلوه می کند. «در کتاب پنجا تنترا (کتاب افسانه ها به زبان سانسکریت) قصه های عامیانه تبت، و بعضی از قصه های آفریقایی آمده که شیر فریب شغال یا سگ شکاری را می خورد». (همان، ۵۲۱)
آنچه در خور توجه است این است که شیر غالباً به عنوان نماد خورشیدی مطرح می شود.«مهر انگیز احمدی» در کتاب «ماه در ایران» می نویسد: «بروی سفال های مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد، علامت و نشانی از خورشید نیست. ولی ظروف متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد، از نقش حیوانی برخوردارند که از تیره ی گربه و شیبه شیر است و گاه حیوان ماده را دنبال می کند.» (احمدی، ۱۳۶۷: ۲۵)
بنابراین شیر از دیر باز نشانه ی خورشید بوده است و «شیر و خورشید از نمادهای کهن روزگار ایران باستان شناخته شده که با آئین میترایی به روشنی شناخته می شود.» (رضی، ۱۳۸۲: ۵۹۵)
شیر نر با یالش نماد خورشید تابان است و «به عنوان، نشانه ی بازگشت فصل نیک و فرارسیدن بهار است. در این حالت نشانه ی زندگی خواهد بود این وجه از نماد گرایی را در زمینه های فرهنگی باز می بینیم؛ جایی که شیر، دوره به دوره گاو را از هم می درد، که از هزاره ها قبل، جنگ این دو نشانه ی دو گانگی و مخامصه ی روز و شب و تابستان و زمستان است شیر نه تنها نماد بازگشت به خورشید و تازه شدن نیروهای کیهانی و حیاتی است. بلکه نشانه ی زندگی دوباره نیز هست.» (شوالیه، ۱۳۸۵: ۱۱۶)
«در دوران کهن شیر و خورشید در کنار یکدیگر به عنوان نماد قدرت مورد استفاده قرار می گرفت. ارتباط و مفهوم این دو را باید به عنوان ارتباط و مفهومی نمادین در نظر گرفت؛ زیرا «شیر نماد جانوری نیروهای متعالی و خورشید نماد کیهانی همان نیرو ها بود.» (سلطان زاده، ۱۳۸۰، ۱۰۷) جلال ستاری دلیل پیوند شیر و خورشید را چنین بیان می کند: «خورشید را غالباً همانند شیر (شاه جانوران ، سلطان وحوش) پنداشته اند و به همین مناسبت بر سبیل تمثیل، نماد شاه مردمان دانسته اند. بنابراین، شیر جانوری خورشیدی، رمز خورشید فروزان و تابان به سان خورشید دارای صفات نیک و بد است. یعنی هم حامی و مدافعی غیور است و هم خود بین و خود رأی، هم ستایش آمیز است و هم بیم انگیز …. شیر با آتش نیز پیوند دارد و چون خورشید، هم گرمابخش و سرچشمه آبادانی و باروری است و هم سوزاننده و ویرانگر و این تصویر نمادین، رساننده ی این معنی است که مرگ، وثیقه نو شدگی و نوزایی است.» (ستاری،۱۳۸۰: ۶۰)
۶-۳-۱۲ گراز
در زند اوستا «گراز درخشان » تداعی گر خورشید است. گراز یکی از جلوه های بهرام است، او گاه به شکل گراز تیز دندان (تیز آرواره) نمایان می شود.( کوپر، ۱۳۷۹: ۳۰۴)
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی گراز آمده است: حیوانی است بسیار زیرک وباهوش و تندرو و مستقیم الاقلام است . خوک نر .در اوستا ورازا ، در پهلوی وراز، خوک نر به مناسبت دلیری و شجاعت، و چون به غایت دلیر و شجاع و سخت تر و کینه ور می شود و مکرر به دندان چیزهایی سخت و صلب دو پاره کند.
ایزد بهرام تجسم گراز :
در اساطیر ایرانی آمده است که بهرام در تجسم گراز «ایزد مهر» را همراهی می کند که نمادی از نیروی پیشتاز پیروزی است…به هنگام حرکت مهر در گردونه مینوی ستاره نشان، ایزد بهرام پیشاپیش او به صورت گراز تیز دندانی که به یک حمله می کشد _ گام بر می دارد.( آموزگار، ۲۵و ۱۹)
در میان متن های مربوط به توصیف خدای میترا – مهر- از ورثرغنه- بهرام – این چنین سخن به میان می آید: … آفریده شده به وسیله اهورا ، به صورت یک گراز با دندانهای تیز از خود مدافعه کند. یک گراز نر با چنگال های تیز ، گرازی که به ضربت هلاک کند.(گراز) غضبناکی که به آن نزدیک نتوان شد ، با صورت خال خال دار. یک (گراز) قوی با پاهای آهنین، با چنگال های آهنین، با دم آهنین. (سرخوش کرتیس،۱۳۷۶: ۱۲ ) «پیکره کوچک گراز » در فرمی بسیار واقع گرایانه از «تپه سراب» بدست آمده است. که متعلق به هزاره هفتم و اوایل هزاره ششم پ.م می باشد. از دوران ماد و مانایی ها ظروف سفالینی از آذربایجان با ترکیب سرگراز یافت شده است.
در دوران ساسانی نیز «گراز نماد و مظهر ورثرغن » ایزد پیروزی است، و بر روی مهر های شاهی که با آن فرمان ها و اسناد دولتی و عهدنامه ها را ممهور کرده اند دیده می شود.( آیت الهی،۱۳۸۰: ۱۷۹)
نقش «سر گراز » یکی از تزیینات قابهای گچبری بناهای ساسانی بوده است.
همچنین بر روی بشقاب های دوره ساسانی صحنه «شکار گراز» به صورت -شاه در حال نبرد غلبه گراز ها- دیده می شود. این مضمون بر یکی از دیوارهای جانبی ایوان سمت چپ – طاق بستان حجاری شده است.( مرادی،۱۳۸۳)
۶-۳-۱۳ شغال
شغال نیز از حیواناتی است که در اغلب اساطیر با مرگ، قبرستان ها و مرده خواری پیوند دارد. اگر چه در اساطیر ایران درباره ی شغال چندان نمادپردازی نشده است اما در سرزمین ما چهره ای منفی دارد.
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی شغال آمده است: پستانداری است از تیره سگان ،جزو دسته گوشت خواران است. پوست آن را در اروپا برای آستر لباس استعمال می کنند.
دانلود فایل های پایان نامه درباره پژوهشی در صخره نگاری های پیش از تاریخ ایران از نظر ...