ثانیا: والدین حق بزرگی بر گردن اولاد خود دارند که در دعای خیر نباید آن ها را فراموش کرد، انبیاء و اولیاء که بیش از هر کسی به تعالیم و دستورات الهی واقف هستند، این موضوع را کاملا رعایت کرده و قبل از دعا برای هر فردی غیراز خود برای والدینشان طلب مغفرت می کنند.
۴-۲-۲-۴- اندوه بزرگ
«وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ،وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ، وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی لْآخِرِینَ، سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ، إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ (الصافات/۸۲-۷۵)؛و او و کسانش را از اندوه بزرگ رهانیدیم و [تنها] نسل او را باقى گذاشتیم و در میان آیندگان [آوازه نیک] او را بر جاى گذاشتیم درود بر نوح در میان جهانیان،، ما این گونه نیکوکاران را پاداش مىدهیم به راستى او از بندگان مؤمن ما بود،سپس دیگران را غرق کردیم». خداوند می فرماید: ما نوح را بعد از اینکه از ایمان قومش مایوس شد و مارا خواند درباره آن ها نفرین کرد، دعایش را به خوبی اجابت نمودیم و او و خانواده اش را از آزار قوم و اندوه معصیت که برای اولیاء خدا اندوه بزرگی است، نجات دادیم و او را از کسانی قرار دادیم که نام و آثار و ذکر ایشان در جهان باقی و برقرار خواهد ماند و فقط او را در جهان باقی گذاردیم. «گفته اند بعد از آنکه نوح از کشتی فرود آمد، تمام کسانی که با او بودند، مردند جز زنان و فرزندان او،لذا او را ابوالبشر ثانی نامیدند و فعلا تمام مردم از نسل آن حضرتند» (طبرسی،۱۴۰۶،۸/۴۴۷).
۴-۲-۲-۵- دعای نوح برای فرزند جمعی از مفسران گفته اند آن هایی که به نوح ایمان آوردند، جمعا هشتاد نفر بودند و به گفته بعضی دیگر هفتاد و هشت نفر بودند که هفتادو دونفر آن ها از مردان و زنان قوم و شش نفر دیگر پسران آن حضرت به نام های سام، حام، یافث، و زنانشان بودند و در حدیثی از امام صادق نقل شده که جمعا ده نفر بودند و نوح پسر دیگری داشت به نام «کنعان» که در زمره دشمنان و منافقان وی بودند و از پدر کناره گرفت و به دین و آئین او ایمان نیاورد وقتی آب از هر سو زمین را فرا گرفت و نوح و همراهانش در کشتی قرار گرفته و آن منظره هولناک را تماشا می کردند، ناگاه چشم نوح به آن پسر افتاد که مانند مردم دیگر برای نجات خویش تلاش می کند و می خواهد به وسیله ای خود را از غرق شدن نجات دهد، نوح از روی علاقه پدری او را صدا زد و گفت: پسرجان بیا با ما سوار کشتی شو و ایمان بیاور و از زمره کافران بیرون آی. (هود/۴۳). آن بیچاره به حدی گرفتار غرور و نخوت بود که به جای آن که در آن لحظه حساس سخن پدر را بشنود و نصیحت او را بپذیرد، در جواب گفت: هم اکنون به کوهی پناه می برم تا مرا از خطر آب حفظ کند. «وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی…» (هود/۴۵) نوح قبل از آن وعده نجات خاندان خود را از خدای سبحان دریافت کرده بود، در این وقت روی تضرع و نیاز به درگاه پروردگار بی نیاز آورده و گفت: «وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ (هود/۴۵)؛و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از کسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترین داورانى». خداوند در جواب فرمود: ای نوح او از خاندان تو نیست و او عملی است غیر صالح و درباره چیزی که به آن اطلاع نداری از من درخواست نکن، من تو را موعظه می کنم که مبادا از جاهلان باشی. نوح عرض کرد: «قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ (هود/۴۷)؛گفت پروردگارا من به تو پناه مىبرم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران باشم».
۴-۲-۳- آموزه های تربیتی دعاهای حضرت نوح (ع)
*با اینکه کنعان فرزند تنی حضرت نوح بود خداوند می فرماید: من قول دادم اهل تو را نجات دهم اما او از خاندان تو نیست، زیرا قبلا حجت بر او تمام شده و کسی که عمل و ایمانش با تو هماهنگی ندارد، او از خاندانت به حساب نمی آید، و شایسته نجات و وساطت نیست و از ظالمین به حساب می آید که گفتم درباره آن ها با من صحبت نکن.
*شاید منظور از جمله «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» این باشد که او بر دین تو نیست، مثل اینکه سلمان از خاندان پیامبر نبود، ولی چون با آن ها هم دین و آ ئین بود پیامبر فرمود: «سلمان منا اهل البیت» سلمان بر دین ما است لذااز اهل بیت ما به حساب می آید. امام صادق نقل می کند: خداوند تعالی به نوح فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» پس او از خاندانت نیست، چون با او مخالف بود و عملش او را از حضرت جدا کرد. (طبرسی ،۱۴۰۶، ۶/۴۴۷وهود/۴۷).
*حضرت نوح ابتدا از طریق اسجال یعنی اخذ به وعده خدا وارد شد و چون خداوند وعده نجات اهل بیت او را داده بود، از روی ادب مستقیما درخواست نجات او را ننمود، بلکه گفت فرزندم از خاندان من می باشد و به آن ها وعده نجات داده ای. حضرت نوح وی را از مومنین می پنداشت و الا او را دعوت به سوار شدن به کشتی نمی نمود و از طرفی قبلا نفرین کرده بود که خدایا از کافرین احدی را روی زمین باقی مگذار. و ادب بندگی و نبوت اقتضاءمی کرد که نوح صریحا نجات فرزند را نخواهد، بلکه تنها گفت خدایا او از اهل من است که وعده نجات آن ها را داده ای و در عین حال «أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ» هستی، خداوند هم راه درست را برای نوح روشن کرد و فرمود فرزند تو از کسانی نیست که وعده نجات آن ها را داده باشم و وعده من شامل صالحان می شود، یعنی رابطه خویشی و فرزندی تنها کافی نیست و عمل صالح هم شرط آن است.
*خداوند در جواب نوح فرمود: چیزی را که درباره اش اطلاع کافی نداری درخواست نکن. علامه طباطبایی می فرمایند: «اینکه نوح به خداوند عرض کرد فرزند من اهل من است و وعده تو به نجات حق می باشد، به گمان نوح انداخت که درخواست نجات فرزند را بنماید در حالی که نمی دانست او شایستگی فرزندی او را ندارد، لذا عنایت خداوند شامل حال او شد و او را از چنین تقاضایی منع کرد و فرمود مبادا درباره چیزی که نمی دانی وساطت کنی، زیرا نهی از چیزی چه بسا برای پیش گیری از وقوع آن است و لازم نیست قبلا واقع شده باشد». (طباطبایی،۱۳۶۳،۶/۱۵۹).
*انبیاء هرچند عصمت داشتند، ولی خدای سبحان مراقب اعمال آن ها بود و هر وقت به کاری نزدیک می شدند که جای لغزش بود آن ها را به راه صواب و درست تنبه می داد و مراقب بود به خطا و اشتباه نیفتد و شاهد اینکه حضرت نوح صریحا تقاضای نجات فرزندش را نداشت، این بود که وقتی خداوند به او فرمود از چیزی که به آن علم نداری مسالت نکن عرض کرد بارالها به تو پناه می برم که چیزی را که نمی دانم تقاضا کنم و نفرمود از درخواستی که کردم به تو پناه می برم و این می رساند درباره نجات فرزندش به طور صریح درخواستی از او واقع نشده بود و تنها گفت فرزندم از اهل من است و خداوند به عنوان پیشگیری به وی هشدار داد من تو را نصیحت می کنم که مبادا با چنین تقاضایی در زمره جاهلان قرار گیری.
*«قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ» (هود/۴۸) وقتی نوح متوجه شد که اگر درباره نجات فرزندش صریحا از خداوند مسالت می نمود، کار ناآگاهانه ای انجام داده بود و عنایت خداوند مانع از هلاکت و سقوط از مقام و مرتبه عالی وی شده است، خداوند را شکر کرد و با طلب رحمت و مغفرت به خدا پناه برد.
۴-۲-۳-۲- دو نکته تربیتی در نفرین نوح (ع)
*مهمترین نکاتی که در دعای (نفرین) حضرت نوح وجود دارد عبارتند از:
*اینکه به زودی حاضر به نفرین نشد و حتی با اصرار پیروانش هر وقت تصمیم گرفت ستمگران و طواغیت را نفرین کند، خداوند توسط ملائکه فرمود تاخیر بینداز و این را می فهماند که هدف الانبیاء تا آخرین مرحله هدایت و ارشاد مردم است و وقتی به یاس و ناامیدی کامل رسیدند، به مصلحت پروردگار ممکن است نفرین کنند.
*ملاک و میزان در اهلیت و شایستگی، عمل صالح می باشد، یعنی در پیشگاه پروردگار متعال عمل و کردار افراد میزان نزدیکی و دوری آن ها به پیامبران بزرگوار خدا و مردمان صالح درگاه الهی است و پیوند نسبی و ارتباط خویشی با آنان در این باره هیچ گونه تاثیری ندارد و وقت سختی و نزول عذاب به کار نمی آید و طبعا از سؤال و جوابی که بین نوح و خداوند صورت گرفته است، معلوم می شود که حضرت از کفر درونی فرزندش خبر نداشت و الا او را از اهل خود نمی دانست و برای نجات وی اخذ به وعده خداوند متعال نمی نمود. و حضرت وقتی به کفر او واقف گردید دانست که عاطفه پدری او را به شتاب واداشته و چیزی را که ازحقیقت و کنه آن آگاه نبوده و نمی بایستی از خدا بخواهد، درخواست کرده و این معنی را برای خود لغزش و جرم دانسته و زبان به عذر خواهی و استغفار گشوده است. مرحوم طبرسی می فرماید: «این کلمات دلیل بر کمال خشوع و فروتنی نوح است که در مقام عذرخواهی و استغفار اظهار داشته وگرنه گناهی از وی سرنزده که بخواهد از آن به درگاه خدا استغفار کند». (طبرسی،۱۴۰۶،۶/۱۶۸).
۴-۳-دعاهای حضرت هود (علیه السلام)
عنوان | آیه |
تعلیم استغفار و توبه | وَ یَقَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلىَ قُوَّتِکُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْاْ مجُْرِمِینَ هود/۵۲ |
تقاضای نصرت | قالَ رَبِّ انْصُرْنی بِما کَذَّبُونِ المؤمنون/۳۹ |
۴-۳-۱- دعای تعلیمی حضرت هود (ع)
«یَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ…. » (هود/۵۲)؛ و ای قوم من آمرزش بخواهید از پروردگارتان سپس توبه کنید به سوی او تا خدای شما پی در پی از آسمان برایتان آبی بفرستد و برنیرویتان اضافه کند ، پس گنه کارانه از او روی برنگردانید. حضرت هود (ع) از انبیاء بزرگواری بود که گذشته از ملکات نفسانی و اخلاق حمیده انسانی که در وجود او بود، از نظر حسب و نسب و زیبایی صورت و جمال و آراستگی اندام در میان مردم ممتاز بود و خداوند متعال کمالات ظاهری و معنوی را در او جمع کرده بود، این پیامبر الهی در چهل سالگی در زمان های بعد از حضرت نوح مامور شد تا قوم خود را به توحید و پرستش خدای یگانه دعوت کند و رذایل و عادات ناپسند آن ها را از بین ببرد. قوم هود سیزده قبیله بودند و به عادبن سام بن نوح می رسیدند، لذا به قوم عاد موسوم شدند، سرزمین آن ها الاحقاف (ریگ ها) در جنوب غربی جزیره العرب بین یمن و حضرموت قرار داشت و سرزمین حاصل خیزی بود، مردم آن ثروت بسیار و عمر طولانی (چهاصد الی پانصدسال) داشتند. فاصله طبقاتی در میان آن ها فراوان بود و به ساختن بت و بت پرستی مشغول بودند.
حضرت هود آنان را به یکتاپرستی دعوت کرد، در عوض آن ها او را به شدت کتک زدند که بیهوش شد و روی زمین افتاد. هود را تکذیب کردند و دروغگو شمردند و در اثر آن سخت دچار خشکسالی شدند که سه سال الی هفت سال طول کشید، به طوری که چاه های عمیق برای آب آشامیدنی آن ها کفایت نمی کرد.
۴-۳-۱-۱- تعلیم و آموزش دعا
حضرت هود (ع) فرمود: «وَیَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَیَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلَى قُوَّتِکُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِینَ (هود/۵۲)؛و اى قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید و تبهکارانه روى بر مگردانید». اما متاسفانه قوم حضرت هود (ع) به جای استقبال از خیرخواهی حضرت و استغفار و توبه، در جواب گفتند: ای هود ! تو برای ما دلیلی روشن بر دعوی رسالت خود نیاوردی، ما هرگز با سخن تو از خدایان خود دست نمی کشیم و به تو ایمان نخواهیم آورد و تنها چیزی که درباره تو می گوییم این است که بعضی از خدایان ما تو را آسیب رسانیده اند (لذا ناراحتی). هود در جواب فرمود: «قَالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ مِن دُونِهِ (هود/۵۴)؛من خدا را گواه مىگیرم و شاهد باشید که من از آنچه جز او شریک وى مىگیرید بیزارم.. پس همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت مدهید». «إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم مَّا مِن دَآبَّهٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ… إِنَّ رَبِّی عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (هود/۵۷)؛در حقیقت من بر خدا پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم هیچ جنبندهاى نیست مگر اینکه او مهار هستىاش را در دست دارد به راستى پروردگار من بر راه راست است، پس اگر روى بگردانید به یقین آنچه را که به منظور آن به سوى شما فرستاده شده بودم به شما رسانیدم و پروردگارم قومى جز شما را جانشین [شما] خواهد کرد و به او هیچ زیانى نمىرسانید در حقیقت پروردگارم بر هر چیزى نگاهبان است».
این سرگذشت قوم هود است که آیات پروردگارشان را انکار کردند و از رسولشان سر پیچی نمودند و از فرمان هر شخص متکبر و جباری پیروی نمودند و به لعن و دوری از رحمت خدا در زندگانی دنیا و در قیامت گرفتار شدند و خداوند می فرماید: چون فرمان قهر ما به هلاکت قوم هود رسید، به فضل و رحمت خود هود و هر کس را که به او ایمان آورد نجات بخشیدیم و از عذاب سخت ایمن ساختیم.
در آیات سوره اعراف خداوند می فرماید: کافران به هود نسبت سفاهت و دروغگویی دادند و حضرت در جوابشان فرمود: من سفیه نیستم، بلکه فرستاده رب العالمینم «وَأَنَاْ لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ..» (الاعراف/۷۱-۶۵)؛و من برای شما خیرخواهی دلسوز و امینم و شما نعمت های خدا را بازگو کنید تا رستگار شوید و آن ها مغرورانه گفتند اگر راست می گویی عذابی که وعده می دهی زود به انجام برسان و حضرت در جواب فرمود: غضب خدا بر شما قطعی گردیده آیا با من که شما را به خدای یکتا می خوانم مجادله می کنید. «فَانتَظِرُواْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ (الاعراف/۷۱)؛پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم». در هر صورت بعد از این همه کارشکنی ها و خصومت و مجادله ها با خود، او و پیروانش را به رحمت خود نجات دادیم «وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَمَا کَانُواْ مُؤْمِنِینَ (الاعراف/۷۲)؛و کسانى را که آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ریشهکن کردیم». آری عذاب خدا به صورت باد عقیم یعنی نازا و بدون خیر و صرصر یعنی باد سرد باشدت و سرکش، بر آن ها وارد شد و همه را نابود ساخت. خداوند سبحان بعد از قوم نوح و ثمود، قوم عاد را به وجود آورد و با نفرین هود که بعد از سال ها دعوت و ارشاد صورت گرفت آن ها را نابود ساخت.
۴-۳-۲- نکات آموزنده
هود پیامبر (ع) مدتی طولانی در میان قوم خود ماند و رسالت خود را با کمال صبر و بزرگواری ابلاغ نمود و در برابر تهمت سفاهت و دروغگویی، خود را ناصح امین معرفی کرد و مشفقانه مردم را به ایمان و توحید دعوت کرد. برخی مدت رسالت هود را هفتصد و شصت سال نوشته اند، ولی متاسفانه جز افراد اندکی از نوادگان نوح، کسی به او ایمان نیاورد و حضرت از بت های دروغین تبری جست و با توکل و اعتماد بر پروردگار عالم که اختیار تمام موجودات در دست قدرت اوست، به راه خود ادامه داد و به پیروان توحید آموخت که در هر کاری مخصوصا کارهای مهم و اساسی باید به خدا توکل کرد «إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ» (هود/۵۶) و مطمئن بود که خداوند حافظ و نگهبان است. «إِنَّ رَبِّی عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ» (هود/۵۷). سرانجام کفران نعمت و سرپیچی از رسولان الهی، انتقام و عذاب خداست و غضب خدا عذابی سخت را در پی خواهد داشت. قرآن می فرماید: «فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ (الزخرف/۵۵)؛چون ما را به خشم درآوردند، از آن ها انتقام گرفتیم». قوم هود آن چنان به خیره سری و مخالفت و بت پرستی پرداختند که مبتلا به خشکسالی شدند و انتظار باران می کشیدند و جمعی را برای دعا به مکه فرستادند تا در کنار خانه خدا دعا کنند تا بر آن ها باران ببارد، غافل از اینکه سبب محرومیت و خشکسالی نادیده گرفتن نعمت های خدا و شرک و بت پرستی آن ها بود و دعا وقتی مستجاب است که انسان خود را اصلاح کند و با اعتقاد به توحید خالص، دل و فکر خود را از کفر و شرک و هوای نفس پاک کند. عاد (قوم هود) که در طلب باران رحمت بودند، روزی مشاهده کردند که از گوشه افق ابر سیاهی پدیدار گشت، آنان پنداشتند ابر باران است، ولی نمی دانستند این همان عذاب سختی است که از هود انجام آن را درخواست کردند و هود به آن ها فرمود این بادی است که در آن عذابی دردناک است، بادی است که به اذن خداوند هرچه در سر راهش باشد نابود می کند و این است نتیجه غرور و خودخواهی و غفلت از قدرت لایزال الهی، این باد که در قرآن به نام صرصر نامیده شده، شدت آن به حدی بود که مردم قوی هیکل و بلند قامت را از جا می کند و به این سو و آن سو می انداخت و هرچه را بر سر راهش بود نابود می کرد. این باد سرد و شدید هفت شب و هشت روزپی در پی بر آن ها وزید و همه چیز را از بین برد، مگر حضرت هود و پیروانش که آن ها را در نقطه ای از زمین که در اطرافش دیوار کوتاهی بود، آورد و با نسیم جان بخش آن ها را نوازش و حفظ نمود. اگر قوم عاد دستور العمل هود پیامبر را پذیرفته بودند و با توبه و استغفار دست نیاز به درگاه خدا دراز می کردند، همانطور که حضرت به آن ها وعده داد، خدای مهربان، باران رحمت را بر آنان نازل می کرد و بر قدرت و شوکت معنوی آن ها می افزود.
حضرت هود (ع) مانند خیلی از پیامبران برای نجات و آسایش قومش سه دستور داد: تنها خدا را بپرستید و از خدایان دیگر بپرهیزید، زیرا معبود حقیقی تنها اوست. وقتی خدا را به عنوان رب خود شناختید و عبادت بت ها را ترک کردید، در مقام دعا، از پروردگار خود آمرزش گناهان گذشته خود را بطلبید (استغفروا ربکم) و توبه کنید و به راه خدا بازگردید و به پروردگار خود ایمان آورید «ثم توبوا الیه» که در نتیجه استغفار و توبه و توحید، از زندگی دنیا بهره مند می شوید و به گشایش و امنیت و رفاه و عزت می رسید و خداوند باران رحمتش را بر شما نازل می کند و شما را از قحطی و خشکسالی می رهاند و بر نیروی ایمانتان می افزاید.(هود/۵۳-۳).
۴-۴- دعای حضرت صالح (ع)
عنوان | آیه |