رویکردهای داستانی به روان درمانی با این ایده همگرایی دارد که درمان اساسا نوع ویژه ای از گفتگو است که قابلیت ها شایستگی ها و راه حل ها را از خود مراجع یا درمانجو فرا می‌خواند به گونه ای که درمانگر طی گفتگوی خلاق توانایی مراجع را آشکار می‌سازد و به او جرات و شهامت تغییر یافتن می‌دهد . در این فرایند درمانگر و مراجع موضوعات پیچیده را در فرایند حل مسئله کشف و تفسیر می‌کنند . ‌بنابرین‏ قصه ها با فراهم نمودن نمادها و منابعی برای استنتاج معنا چارچوبی برای تغییر شکل فراهم و به طور وسیعی به فرایند درمان کمک می‌کنند (پرو[۳۰] ۲۰۰۸).

به عقیده بتلهایم داستان و افسانه پیام های روانشناختی مهمی در بردارد . آن ها با آشنا کردن کودکان با آنچه در ضمیر ناخودآگاهشان می گذرد به کودکان کمک می‌کنند تا بر مشکلات روانشناختی رشد فائق آیند. بتلهایم[۳۱] این بحث را پیش می آورد که داستان به کودک می آموزد که ((مبارزه علیه مشکلات شدید در زندگی اجتناب ناپذیر و بخشی طبیعی در حیات بشری است و اگر انسان عقب ننشیند و ثابت و استوار با سختی ها ی غیره منتظره و اغلب ظالمانه روبه رو شود ‌بر تمام موانع غلبه می‌کند و در نهایت پیروز می‌گردد)).روانپزشک برجسته ای که قصه را در درمان های خود به کار گرفت یعنی میلتون اچ اریکسون[۳۲] به عنوان هیپنوتراپیست و قصه گویی ماهر شناخته می شود . اواغلب برای کمک به حل مشکلات روانشناختی مراجعانش برای آن ها داستان های ساده ای درباره فعالیت های معمولی زندگی می گفت . اریکسون خیلی زود چنان مشهور شد که بقیه روانشناسان بیماران ((درمان ناپذیر)) خود را نزد او می فرستادند

اریکسون هیچ نظریه ای در باب نحوه کارکرد تمثیل های خود تدوین نکرد. این ابتکار از روانشناس دیگری به نام ارنست روسی در دهه ٍآخر حیات اریکسون بود که جادوی او را از هاله ابهام بیرون آورد . روسی توضیح داد که تمثیلات چگونه با تمرکز بر کارکردهای مختلف ‌نیم‌کره چپ و راست مغز عمل می‌کنند. او معتقد بود که چون انسان ها مشکلاتشان را با بهره گرفتن از ‌نیم‌کره راست بیان می‌کنند پس تمثیل ((شاید وسیله ای برای ارتباط مستقیم با ‌نیم‌کره راست زبان خودش باشد)).

روان درمانگر دیگری که از قصه استفاده می‌کند دکتر پزشکیان موسس ((روان درمانی مثبت )) است.دکتر پزشکیان روان درمانگر ایرانی که برای بیمارانش داستان های شرقی می‌گوید در کارش بسیار موفق است. دکتر حسین دانش روانپزشک دیگری است که در تجارب خود از تمثیل و قیاس استفاده ‌کرده‌است.(روشن۱۳۹۱).

داستان چگونه برکودکان اثر می‌گذارد؟

عنصر مهمی در قصه گویی هست که به تمثیل ها نفوذ و تاثیر می بخشد : تطابق یابی

برای درک قدرت تمثیل این مفهوم اساسی است. اما قبل از توضیح اینکه تطابق یابی چیست باید دو اصطلاح بنیادی دیگر را به طور مختصر تعریف شود. تمثیل دو ساختار دارد که در دو سطح متفاوت بر شنونده تاثیر می‌گذارد :۱-روساخت ۲-ژرف ساخت.

روساخت همان است که در هنگام قصه گویی کودک می شنود . جملات صداها و توالی عبارات این سطح ظاهری را که اشغال کننده ذهن خود آگاه است تشکیل می‌دهند. ژرف ساخت داستان فراهم کننده عناصری است که با مشکل شنونده مرتبط اند و شنونده از آن طریق به معانی عمیق تری دست می‌یابد. این سطح عمیق تر معانی در سطح ناخودآگاه به وجود می‌آید. تطابق یابی یک فرایند ذهنی ناخودآگاه است . وقتی بچه ها به داستان گوش می‌دهند دائما آنچه را می شنوند با خاطرات خود پیوند می‌دهند . آن ها در ذهن خود جستجو می‌کنند تا تجربیات حاضر خود از داستان را با وقایعی از گذشته مرتبط کنند. اگر کودکی بشنود (( سگی خشمگین و بزرگ )) شروع به تطابق یابی در تجربیات گذشته می‌کند تا به سه کلمه معنی بدهد. ‌بنابرین‏ این عبارت ((سگی خشمگین و بزرگ )) در هر کودک شنونده تصویر متفاوتی را در خاطره زنده می‌کند. وقتی کودکان داستانی را می شنوند دائما حوادث و شخصیت های داستان را با تجربیات خود از وقایع ارتباط می‌دهند . فرایند تطابق یابی در سطحی ناهشار رخ می‌دهد . برای یکی از دوستانتان تجربه ناخوشایندی را تعریف کنید که زمانی با یک مغازه دار داشته اید . به محض اینکه تعریف شما تمام شد دوست شما تجربه مشابهی را به یاد

می آورد که خودش با مغازه دار دیگری داشته است . یا مثلا یک لطیفه بگویید و خواهید دید که شنونده هم لطیفه ای یادش می‌آید . چه اتفاقی می افتد؟ شما به راحتی یک تطابق یابی را فعال کرده اید.(روشن۱۳۹۱).

مطالعات فراوان در زمینه ارتباط نشان می‌دهد که مهمترین عامل در قصه گویی ایجاد حسن تفاهم و رابطه دوستانه است. قصه شما وقتی مؤثر خواهد شد که کودکتان احساس راحتی و آرامش کند . شناخت(( زبان )) فرزندتان یکی از راه های تسهیل ایجاد حسن تفاهم است.علاوه بر صحبت کردن به زبان کودک روش دیگری نیز جهت تقویت حسن تفاهم وجود دارد . این روش غیر کلامی است . با منعکس کردن قسمتی از روش های ارتباط غیر کلامی کودک می‌توانیم وارد دنیا و الگوهای او شوید. (روشن۱۳۹۱).

۲-۱-۴- فنون قصه درمانی

۱-بازی کلمه قصه مرا حدس بزن : در این فن هر کودک از میان کارت هایی که کلمات مرتبط با زمینه‌های مربوط به مشکلاتشان روی آن نوشته شده است کارتی را انتخاب می‌کند و با آن کلمه قصه ای دارای آغاز پایان میانه می‌سازد . سایر کودکان ضمن شنیدن قصه ی کودک باید کلمه ی اصلی قصه را حدس بزنند و در پایان درمانگر پیام های درمانی قصه ی کودک را گفته و با خود کودک مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد (بارت ۱۹۹۸).

۲-قصه گویی با استعاره ها : در این فن که مبنای روان تحلیلی دارد درمانگر با شنیدن نظرات کودک با جهان او آشنا می شود و نیازها و توانایی ها و ترس های کودک را می شناسد. در این فن بر مبنای این یافته های تشخیصی درمانگر قصه ای را که قهرمان آن تعارض ها رفتارها و خود ضعیف مشابهی دارد اما از راه یادگیری مهارت های جدید و سازوکارهای رویارویی مؤثر بتواند برآنها غلبه کند تعریف می‌کند. پایان قصه ها همیشه مثبت و پر از موفقیت است. این فن ‌در مورد کودکانی که قدرت تخیل وخیال پردازی دارند و کودکانی که ترس های بیمارگونه افسردگی اضطراب و پرخاشگری و آسیب جسمانی مؤثری دارند سودمند است.(فورگان[۳۳]).

۳-بازی با کلمات احساسی : در این فن از راه بازی با کارت های احساسات از قبیل (خوشحال غمگین نگرانی عصبانیت موفقیت و… ) احساسات به طور کلی شناسایی و معنی می شود. سپس از راه قصه ای که کودک ارائه می‌دهد احساساتش را به درون قصه فرافکنی می‌کند و این کار به درمانگر امکان می‌دهد مشکل اصلی و فعلی کودک راشناسایی کرده وبه او کمک کند تا با احساساتش روبه رو شود. این روش برای کودکان دارای مشکلات رفتاری و اضطرابی و به ویژه کودکان دارای نارسایی توجه و بیش فعالی و نیز دارای پرخاشگری مفید است (تگلاسی و روتمن ۲۰۰۹).

۴- قصه گویی رایانه ای: در این شیوه از کودک خواسته می شود به وسیله رایانه قصه ای بنویسد یا بخشی را خودش تایپ کندو بقیه ی قصه را بگوید ودرمانگر تایپ کند آنگاه ممکن است درمانگر بخواهد قصه گفته شده کودک را با یک پایان متفاوت اما سالم تر بازگو کند تا راه حل های سازنده تر و مناسب تری ارائه دهد . این روش برای کودکان گوشه گیر و پرخاشگر مناسب است. (ایزدی برجعلی دلاور اسکندری ۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...