ب- سوء نیت زوج
بعضی از فقها مبنای ارث نبردن زوجه در این حالت را قصد اضرار زوج به ورثه دانسته اند و ناشی از سوء نیت زوج دانسته اند.
علامه در تذکره می گوید: «وانما شرطنا الدخول للروایات ولاجماع علمائنا و لانه بدون الدخول یکون قد ادخل فی الورثه من لیس وارثاً و لانه بدون الدخول یکون قد قصد بالتزویج الاضرار بالورثه فلم یصح منه».
یعنی «ما دخول را شرط وراثت دانستیم به خاطر روایت و اجماع علمایمان و بدین جهت که بدون دخول، زوج(متهم است که) کسی را که وارث نیست داخل در جمع وارث نموده و اصلاً با این ازدواج قصد اضرار و زیان رساندن به آنها را داشته است بنابراین کار او صحیح نیست»[۷۴].
۳-۱-۱-۴- شرایط محرومیت زن از ارث شوهر بر طبق ماده ۹۴۵ ق.م
بر طبق ماده ۹۴۵ ق.م در صورتی زن از شوهر ارث نمی برد که شرایط زیر موجود باشد:
نکاح در زمان بیماری شوهرواقع شود. بنابراین گرعقد نکاح در زمان سلامت شوهر واقع گردد و سپس او پیش از دخول فوت کند، زوجه از او ارث خواهد برد.
زوج بر اثر بیماری زمان نکاح فوت کند. ظاهر از این عبارت ماده مذکور آن است که بیماری زمان نکاح موجب فوت زوج بشود بنابراین اگر با وجود بیماری مذکور، عامل دیگری سبب فوت زوج شده باشد، مانند این که زوج بر اثر حادثه ایی نظیر آتش سوزی فوت کند، زوجه از او ارث خواهد برد[۷۵].
ادامه همان بیماری زمان وقوع نکاح موجب مرگ زوج باشد پس اگر زوج از آن بیماری بهبود یابد و سپس با حدوث مجدد همان نوع بیماری فوت کند یا بر اثر حادثه ایی پیش از دخول وفات یابد، زوجه از او ارث خواهد برد[۷۶].
فوت شوهر پیش از دخول واقع شود. بنابراین اگر او بعد از دخول فوت کند، زوجه از او ارث می برد[۷۷]. با توجه به متن روایات و ماده۹۴۵ قانون مدنی برای «مرض شوهر» که منجر به فوت شوهر گردد مدتی معین نشده و اطلاق آن شامل مرض هایی که در مدت کوتاهی منجر به مرگ می شود و مرض هایی که در مدتی طولانی به مرگ می انجامد خواهد شد. ولی می توان چنین اظهار نظر کرد که چون این حکم برخلاف قاعده است اطلاق روایات و ماده را باید منصرف به قدر متیقن که عبارت است از «مرض هایی که در مدت کوتاه منجر به مرگ می گردد» کرد. با توجه به توضیح فوق می توان گفت مرض شوهر در زمان ازدواج که منجر به فوت او می گردد باید ازجمله امراضی باشد که در مدت کوتاهی منجر به فوت شوهر می شود و این امر را عرف مشخص و معین می کند. مسلماً امراضی که ۲یا ۳ یا۵ سال طول می کشد مشکل است مشمول ماده فوق گردد[۷۸].
قانون مدنی در این که اگر مردی در حال بیماری زنی را به عقد نکاح خود درآورد و قبل از مساله زناشویی، زن بمیرد که آیا مرد از این زن ارث می برد یا خیر ساکت است. برخی از حقوق دانان عدم توارث را مخصوص زن می دانند و معتقدند که اگر پس از نکاح واقع در دوران بیماری ز وج، زوجه پیش از زناشویی فوت کند، شوهر از او ارث می برد زیرا حکم طرف مقابل را نمی توان به این مورد سرایت داد چون حکم عدم توارث زوجه در صورت فوت شوهر، یک حکم خلاف قاعده و منحصر به زوجه است که چنانچه این حکم را به زوج سرایت دهیم مرتکب نوعی قیاس شده ایم نه وحدت ملاک و تنقیح مناط[۷۹]. برخی از استادان عقیده دارند هرچند قانون مدنی در این مورد ساکت است ولی باید گفت زوج ارث نمی برد زیرا وراثت زوجین طرفینی است و همانطور که زوجه بدون وقوع دخول از این زوج مریض ارث نمی برد، زوج هم نباید ارث ببرد. به عبارت دیگر در این جا شک در مقتضی بوجود می آید زیرا بحث است که چنین نکاحی قانوناً اقتضاء وراثت دارد یا خیر؟ و در صورت شک در مقتضی نمی توان آثار مقتضی را که از جمله وراثت است بر آن حمل کرد[۸۰]. به نظر می رسد که از نظر قانون مدنی، حکم محرومیت از ارث فقط ناظر به زوجه است زیرا ماده ۹۴۵ قانون مدنی در مقام بیان یک حکم خلاف اصل فقط معترض ارث نبردن زوجه شده است وحتی اشاره به بطلان نکاح نیز ننموده است؛ بنابراین در فرض فوق، اگر اتفاقاً زوجه قبل از زوج، فوت کند باید گفت از نظر قانون مدنی به مقتضای عمومات ، مرد از او ارث می برد[۸۱].
۳-۱-۱-۵- انتقاد بر ماده۹۴۵ق.م
درست است که قانون گذار برای رفع شبهه و از بین بردن سوء نیت شوهر مریض در مورد اضرار به ورثه، حکم ماده۹۴۵ ق.م را به نفع ورثه متوفی مقرر کرده است ولی در این ماده حقوق زوجه آنطور که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. به نظر می رسد که اخلاق و عدالت این نحوه حکم کردن را نپذیرد، درست است که باید جلوی سوء نیت شوهر مریض را در واپسین بیماری گرفت ولی کلی حکم کردن، به نادیده گرفتن حقوق زوجه می انجامد می دانیم که فلسفه اولی و آخری عقد نکاح، دخول نیست و عقد نکاح می تواند معتبر باشد حتی اگر در طول دوران زناشویی، دخولی در بین نباشد. به نظر برخی از اساتید حتی اگر عدم دخول در عقد نکاح شرط شده باشد باز هم نکاح صحیح می باشد[۸۲]، زیرا این شرط نه خلاف مقتضای عقد می باشد و نه نامشروع است چون نکاح دارای هدف های مختلف است و نزدیکی تنها هدف و مقتضای ذات آن نیست، اگرچه از اهداف مهم ازدواج دخول می باشد. بنابراین اگر زنی از روی علاقه و نوع دوستی به ازدواج مرد مریض تن در دهد و این مریضی چند سال طول بکشد و درخلال این مدت آمیزشی صورت نگیرد، ولی زوجه در این مدت از هرگونه کمکی به شوهر مریض خود دریغ ننماید و شوهر بر اثر همین مرض فوت کند، ممنوع کردن زوجه از ارث به نظر مغایر با عدالت و اصول اخلاقی شناخته شده در جامعه بشری می باشد چرا که کمک و رنج و سختی از آن زوجه بوده و ارث از آن ورثه خواهد بود. همچنین باید توجه داشت که زوجه ایی که با نیت پاک با زوج ازدواج می کند در بعضی موارد از سوءنیت زوج که همان ضرر زدن به سایر ورثه است آگاهی ندارد و به نوعی در حق وی اجحافی صورت گرفته است بنابراین بنظر می رسد که ماده ۹۴۵ق.م نیاز به اصلاح قانون گذار دارد.
۳-۱-۲- دائمی بودن پیمان زناشویی
در ماده ۹۴۰ قانون مدنی توارث زن و شوهر مقید به دائمی بودن پیمان زناشویی شده است در این ماده می خوانیم «زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث می برند».
۳-۱-۲-۱- نظرات فقها در خصوص توارث در ازدواج موقت
الف- نظر اول: نکاح منقطع مثل نکاح دایم مطلقاً موجب ارث خواهد بود خواه شرط ارث شده باشد، خواه نه.
در نکاح منقطع مانند نکاح دایم زوجین از یکدیگر ارث می برند زیرا مقتضای عقد ازدواج که شامل ازدواج منقطع هم می شود برقراری حق توارث است و حتی شرط عدم توارث هم اگر بشود بلا اثر است و شرط، باطل است؛ همانطور که اگر این شرط در عقد نکاح دائم بشود تاثیری ندارد و بطور کلی طبق این نظر در مورد ارث، تفاوتی بین عقد دائم و منقطع نیست و احکام آنها یکسان است، در بین فقها تنها کسی که ظاهراً طرفدار این نظر بوده است قاضی ابن البراج است[۸۳].
ب- نظر دوم: اصولاً نکاح منقطع موجب ارث است مگر اینکه شرط عدم توارث شده باشد
دسته دیگر از فقها معتقدند که نکاح منقطع، اقتضاء وراثت دارد مگر آنکه عدم توارث شرط شده باشد. پیروان این عقیده اعتقادشان بر این است که نکاح منقطع همانند عقد دائم اقتضای برقراری توارث بین زوجین را دارد ولی اگر شرط عدم توارث شده باشد این شرط صحیح است و طبق آن عمل می شود برای اثبات این نظریه به آیه ۱۲ سوره نساء استناد می کند که می فرماید: « ولکم نصف ماترک ازواجکم ان لم یکن لهنّ ولد فان کان لهن ولد فلکم الربع مما ترکن من بعد وصیه یوصین بها اودین ولهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد فان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم ….» ترجمه آیه: «نیمی از ترکه زن هایتان به شما می رسد اگر فرزند نداشته باشند؛ پس اگر فرزند داشتند یک چهارم، از آن شماست، پس از رسیدگی به وصیت و قرض آنها، زنها یک چهارم ترکه شما را بهره می برند اگر فرزندی نداشته باشید؛ و اگر فرزندی داشتید پس بهره زن ها یک هشتم ترکه است…» مستند این نظر درخصوص اصل اقتضای توارث این است که در عقد منقطع مانند عقد دائم زوجیت برقرار می شود و بر طرفین عقد عنوان زوج و زوجه صدق می کند و مشمول کلمه «ازواج» که در آیه ی ۱۲ سوره نساء آمده می شود. و دلیل سقوط ارث در صورت اشتراط عدم توارث، روایت محمدبن مسلم از امام باقر (ع) که فرمودند: «چنانچه مردی با زنی به عقد متعه، ازدواج کند آن دو از یکدیگر ارث می برند به شرط آنکه خلاف آن را شرط نکرده باشند»[۸۴] سید مرتضی در انتصار[۸۵] بر این عقیده است و بنابه نقل میرزای قمی، ابن عقیل هم این نظر را داشته است[۸۶].
ج- نظر سوم: اصولاً نکاح منقطع موجب ارث نیست، مگر اینکه شرط توارث گردیده باشد
بعضی از فقها[۸۷] معتقدند که نکاح منقطع فی نفسه، اقتضای توارث ندارد، ولی اگر شرط ارث شده باشد به همان نحوی که شرط شده ارث برقرار خواهد شد، مطابق این نظر اگر در عقد نکاح منقطع شرط شده باشد که هریک از زوجین از دیگری ارث ببرد، در صورت فوت هر یک از آنها، آن که زنده است ارث خواهد برد و اگر فقط به نفع یکی از زوجین، شرط شده باشد، همان که شرط وراثت به نفع او شده حق ارث خواهد داشت. مستندات این نظر یکی قاعده «المومنون عند شروطهم» است که بر طبق آن، طرفین باید پای بند به شرایط خود باشند؛ بنابر، این قاعده کلی، شرط قرار دادن ارث بین زوجین در نکاح منقطع، صحیح و لازم الاتباع است و دیگری روایاتی است که از امام صادق و امام رضا علیهما السلام در این خصوص نقل شده است.
محمد بن مسلم از امام صادق(ع) نقل می کند که امام فرمودند «ان شرط التوارث بین الزوجین فلیحملا به»
«اگر شرط میراث شده باشد زوجین طبق شرطشان عمل می کنند»[۸۸]
و روایت دیگر از امام رضا (ع) که فرمودند «ازدواج متعه دو گونه است نکاح با حق ارث و نکاح بدون ارث، اگر شرط میراث بشود، ارث، وجود دارد و اگر نشود، نکاح بدون میراث است»[۸۹].
د- نظر چهارم: نکاح منقطع مطلقاً موجب ارث نیست؛ خواه شرط توارث شده باشد خواه نه
در نکاح منقطع، زوجین مطلقاً از یکدیگر ارث نمی برند، خواه شرط ارث شده باشد خواه نه، حتی اگر در ضمن عقد نکاح شرط شده باشد که زوجین یا یکی از آنها در صورت فوت دیگری در مدت نکاح ارث ببرد، این شرط، باطل و بلا اثر است.
پیروان این نظر زیاد است[۹۰] و حتی آن را قول مشهور می دانند[۹۱].
۳-۱-۲-۲- روایاتی که به عدم توارث زوجین در نکاح موقت دلالت دارد
حماد بن عثمان می گوید: از امام صادق(ع) درباره متعه سوال کردم، فرمودند: «حلال است، گفتم حدود آن چیست؟ فرمود: از حدود آن این است که نه تو از او ارث می بری نه او از تو، ارث می برد»[۹۲].
عمر بن حنظله می گوید: از امام صادق (ع) راجع به شروط متعه پرسیدم؛ فرمود: «هرگونه بخواهد، در مورد میزان مالی که می خواهد به او بدهد و نیز در مورد بچه، می تواند شرط بکند ولی میراثی بین آنها نیست»[۹۳].
زراره عن ابی جعفر(ع) فی حدیث قال: «ولا میراث بینهما فی المتعه اذا مات واحد منهما فی ذلک الاجل» ترجمه: « زراره از امام محمدباقر(ع) نقل می کند که طی حدیثی فرمود: «بین زوجین در نکاح متعه میراثی نیست، هرگاه یکی از آنها در مدت نکاح فوت کند»[۹۴].
ابن ابی عمیر عن ابی جعفر(ع) فی حدیث قال: «لا باس بالرجل یتمتع بالمراه علی حکمه و لکن لا بدله من ان یعطیه شیئاً لانه ان حدث به حدث لم یکن لها میراث» ترجمه: «ابن ابی عمیر از امام صادق(ع) نقل می کند که طی حدیثی فرمودند: اشکالی ندارد مردی زنی را متعه کند، ولی ناگزیر باید چیزی به او بدهد (مهر معین بدهد) زیرا اگر اتفاقی برای او افتد زن از او ارث نمی برد»[۹۵].
از جمله روایاتی که در زمینه ارث نبردن زوجه منقطعه، است روایتی است از امام محمدباقر(ع) که در پاسخ محمد بن مسلم که پرسیده بود «چرا زن متعه، ارث نمی برد؟ فرمود: بدین علت که او در قبال مزد(مهریه معین) برای ارضاء غریزه جنسی به کار گرفته شده و عده او نیز۴۵ روز است»[۹۶].
۳-۱-۲-۳- نظر قانون مدنی
قانون مدنی در مورد میراث زوجه منقطعه صراحتاً چیزی را بیان نداشته است فقط در ماده ۱۰۷۷ قانون مدنی مقرر می دارد «در نکاح منقطع احکام راجع به وراثت زن و مهر او همان است که در باب ارث و در فصل آتی مقرر شده است» در باب ارث هم ماده ایی که اشعار داشته باشد زن در نکاح منقطع، ارث می برد یا در صورت اشتراط، ارث خواهد برد، وجود ندارد بلکه ماده۹۴۰ قانون مدنی در باب ارث بطور وضوح ارث بردن زوجین از یکدیگر را مقید به دائمی بودن زوجیت آنها نموده و چنین مقرر داشته است«زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث می برند».
بعضی از حقوق دانان معتقدند که ارث نبردن متعه وقتی است که در عقد نکاح صحبتی از ارث نشده باشد و معمول هم همین است که صحبت از ارث نمی شود لکن اگر در متن عقد نکاح منقطع، شرط ارث کنند از نظر قانون مدنی صحیح است و ماده ۹۴۰ قانون مدنی از عقدی بحث می کند که طبع عقد، بدون اشتراط ارث، اقتضاء ارث، بحکم قانون کند و از این جهت، عقد نکاح منقطع طبعاً اقتضاء وراثت نمی کند اما ماده ۹۴۰ قانون مدنی شرط ارث بردن در عقد نکاح منقطع را نفی نکرده است و ماده۱۰ قانون مدنی ضامن صحت این شرط است زیرا شرط مذکور خلاف صریح هیچ قانونی نمی باشد[۹۷].
از نظر منطقی، نظری که شرط را نافذ نمی داند قوی تر است؛ زیرا قواعد ارث وابسته به نظم عمومی است؛ نه با تراضی می توان کسی را بر شمار وارثان افزود نه وارثی را از این امتیاز محروم ساخت[۹۸]. در این باره ماده۸۳۷ ق.م می گوید: «اگر کسی به موجب وصیت یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند، وصیت مزبور، نافذ نیست». بر طبق ماده ۸۴۳ قانون مدنی نیز وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست مگر با اجازه وراث. بنابراین شرط توارث زوجین در عقد انقطاع، سهیم نمودن غیر وراث در ترکه و تجاوز به سهم الارث ورثه قانونی می باشد، لذا شرط نامشروع شناخته می شود و طبق ماده ۲۳۲ق.م شرط مزبور باطل است[۹۹]. از طرف دیگر اگر نظر قانون مدنی مبنی بر صحت شرط وراثت در نکاح منقطع بود آنقدر این موضوع اهمیت داشت که آن را صریحاً بیان کند[۱۰۰]. همانطور که در مورد نفقه به صراحت در ماده۱۱۱۳ مقرر داشته است «در عقد انقطاع، زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده یا آنکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد» مسلماً اگر مسأله ارث اهمیتی بیشتر از نفقه نداشته باشد کمتر از آن نیست.
۳-۱-۳- بقای رابطه زوجیت تا زمان فوت
زوجین در صورتی از یکدیگر ارث می برند که هنگام فوت هر یک از ایشان نکاح باقی باشد، انحلال نکاح خواه در اثر فسخ باشد یا طلاق، سبب توارث میان زن و شوهر را در تاریخ تحقق آن از بین می برد[۱۰۱] زیرا طبق ماده ۸۶۴و۹۴۰ قانون مدنی هر یک از زوجین نکاح دائم از دیگری ارث می برد و هرگاه پیش از فوت یکی از زوجین، بین ایشان طلاق واقع گردد به آن دیگری که باقی می ماند زوجه یا زوج اطلاق نمی شود. استثنائاً در دو مورد پس از وقوع طلاق، زوجین از یکدیگر یا زوجه از زوج سابق ارث می برد[۱۰۲].
۳-۱-۳-۱- توارث زوجین در صورت فوت یکی از آنها در عده طلاق رجعی
ماده۱۱۴۳ ق.م مقرر می دارد: «طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی». در مورد طلاق رجعی که منجر به انحلال نکاح می گردد ماده ۹۴۳ قانون مدنی مقرر می دارد «اگر شوهر زن خود را به طلاق رجعی مطلقه کند هر یک از آنها که قبل از انقضاء عده بمیرد دیگری از او ارث می برد، لیکن اگر فوت یکی از آنها بعد از انقضاء عده بوده و یا طلاق بائن باشد از یکدیگر ارث نمی برند»، مطابق ماده مذکور اگر هر یک از زوجین در ایام عده طلاق رجعی فوت کند دیگری از او ارث می برد زیرا بنابر بند ۲ ماده ۸ قانون امور حبسی زوجه ایی که در عده طلاق رجعی است در حکم زوجه است و در صورت عده مرد حق رجوع به همسر خود را دارد لیکن با جاری شدن صیغه طلاق در طلاق رجعی، رابطه زوجیت بین زن و مرد منفک و گسسته نشده است و آثار زوجیت بر این رابطه حاکم می باشد، که از جمله آثار آن حق توارث میان زوج و زوجه و حق نفقه می باشد که در دوران عده همچنان به قوت خود باقی می ماند[۱۰۳]. بر همین اساس است که برخی گفته اند این حالت را نباید استثنایی واقعی شمرد، زیرا زوجه که در عده طلاق رجعی است در حکم زوجه است و قانون گذار با ایجاد فرض «بقای زوجیت در زمان عده طلاق رجعی» حکم ماده ۹۴۳ قانون مدنی را نیز در قلمروی قواعد عمومی قرار داده است علی هذا در طلاق بائن برخلاف طلاق رجعی رابطه زوجیت بین زن و مرد منقطع می گردد و در نتیجه با فوت هریک از آنها، آن دیگری که در قید حیات است از دارایی متوفی چیزی به ارث نخواهد برد. قانون گذار در این خصوص اشعار می دارد اگر طلاق بائن باشد از یکدیگر ارث نمی برد (قسمت پایانی ماده۹۴۳ق.م)[۱۰۴].
حکم قانون گذار مبنی بر قطع رابطه زوجیت و تمامی آثار آن از جمله قطع رابطه توارث زوجین عیناً از فقه امامیه گرفته شده است و بداهت آن به حدی است که صاحب جواهر هرگونه اظهار خلاف آن را نفی نموده است[۱۰۵].
۳-۱-۳-۲- ارث زوجه در طلاق در مرض متصل به موت
این استثناء در صورتی است که علقه زوجیت به وسیله طلاق قطعاً از بین رفته، ولی علی رغم عدم وجود عنوان زوجیت در زمان فوت برای زوجه، قانون حکم به توارث داده است[۱۰۶]. این موضوع در ماده ۹۴۴ قانون مدنی بیان شده است: «اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف یکسال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد زوجه از او ارث می برد، اگرچه طلاق بائن باشد، مشروط بر اینکه زن، شوهر نکرده باشد».
الف- شرایط ارث بری زوجه بر طبق ماده ۹۴۴ ق.م
طبق ماده ۹۴۴ ق.م برای اینکه زوجه بتواند از شوهر خود ارث ببرد شرایط زیر باید موجود باشد:
طلاق باید درحال بیماری شوهر واقع شود. قانون وقوع چنین طلاقی را باعث محروم شدن همسر از ارث او ندانسته است. علتی که برای وضع این حکم به نظر می رسد این است که طلاق واقع شده در حال بیماری شوهر ممکن است در حال اعتدال روانی شوهر واقع نشده باشد، بنابراین اگر طلاق در زمان سلامت شوهر واقع شود و شوهر ظرف یکسال از تاریخ طلاق فوت کند، زن از او ارث نمی برد[۱۰۷].
فوت شوهر ظرف یکسال پس از طلاق باشد، علت محدود کردن این حکم را به زمان می توان این طور توجیه کرد که امور استثنایی باید محدودیت زمانی داشته باشند و گرنه بصورت قاعده درخواهند آمد[۱۰۸].
علت فوت شوهر همان بیماری ایی باشد که در حین آن، زن خود را طلاق داده است. بنابراین اگر شوهر از مرض حال طلاق بهبودی یابد و مجدد بیمار گردد، خواه همان بیماری قبلی باشد یا بیماری جدید و در اثر بیماری فوت کند، مورد از مصادیق ماده فوق نیست و زوجه از او ارث نمی برد[۱۰۹].
زن ظرف مدت یکسال ازدواج نکرده باشد. شرط ارث بردن زن این است که ازدواج نکرده باشد، نه این که در موقع ارث بردن بدون شوهر باشد. درنتیجه، اگر زنی پس از طلاق و انقضای عده ازدواج کند و سپس قبل از گذشتن یکسال مطلقه گردد و آنگاه شوهر سابقش فوت کند، ولو اینکه فوت زوج در مدت یکسال رخ دهد و زن بدون شوهر باشد، مشمول ماده فوق نمی گردد، چون زن ازدواج کرده است[۱۱۰]. شاید بتوان حکمت این شرط را چنین بیان کرد که فرضی را که قانون گذار در نظر گرفته با ازدواج مجدد زن از بین می رود؛ زیرا زن نمی تواند در علقه زوجیت دو نفر باشد و پس از مطلقه شدن از ازدواج دوم نیز دلیلی بر عودت مجدد زوجیت فرض سابق وجود ندارد[۱۱۱].
در صورت فوت زن، پس از طلاق بائن، شوهر او ارث نمی برد حکم ارث بردن در این مورد اختصاص به زوجه مطلقه دارد بنابراین اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و زن ظرف یکسال از تاریخ طلاق فوت کند، زوج از او ارث نمی برد؛ هرچند که زوج ظرف یکسال از تاریخ طلاق به همان مرض پس از زوجه بمیرد و زوجه هم پس از طلاق شوهر نکرده باشد[۱۱۲].
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی مبنای تحولات قانونی راجع به ارث زوجه در حقوق ...